بر اساس گزارش جدید سازمان جهانی بهداشت که خواستار کاهش استفاده از سوخت های فسیلی شده است، تقریباً هیچ کس در جهان هوای خوب تنفس نمی کند.
به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از مدیسن نت، کیفیت هوا در مناطق مدیترانه شرقی و آسیای جنوب شرقی بدترین وضعیت را دارد، اما ۹۹ درصد از جمعیت جهان هوایی استنشاق میکنند که بیش از حد مجاز کیفیت هوا بوده و حاوی ذرات بیماری زا است. کیفیت هوا در آفریقا هم بد است.
بیشتر بخوانید:
افزایش دمای متوسط جهانی به بیش از ۳ درجه میرسد!
دکتر «ماریا نیرا»، رئیس دپارتمان محیط زیست، تغییرات آب و هوا و سلامت سازمان جهانی بهداشت، گفت: «پس از زنده ماندن از یک بیماری همه گیر، داشتن ۷ میلیون مرگ قابل پیشگیری و سالهای از دست رفته سلامت به دلیل آلودگی هوا غیرقابل قبول است.»
ذرات خطرناک موجود در هوا میتوانند به اعماق ریهها نفوذ کرده و وارد سیاهرگها و شریانها شده و باعث بیماری شوند. این ذرات ناشی از تردد وسایل نقلیه، نیروگاهها، کشاورزی، سوزاندن زباله، صنعت و منابع طبیعی مانند گرد و غبار بیابان هستند.
پایگاه داده سازمان جهانی بهداشت شامل ذرات PM۲.۵، PM۱۰ (ذرات ۲.۵ و ۱۰ میکرومتری کوچک) و اکنون اندازه گیری های زمینی دی اکسید نیتروژن است که از طریق سوزاندن سوخت تولید میشود و در مناطق شهری رایج است. سازمان جهانی بهداشت بالاترین غلظت را در منطقه مدیترانه شرقی اعلام کرد.
قرار گرفتن در معرض دی اکسید نیتروژن میتواند به بیماری آسم منجر شود و علائمی مانند سرفه، مشکل در تنفس و خس خس سینه ایجاد کند.
سازمان جهانی بهداشت میگوید: «ذرات، به ویژه PM۲.۵، میتوانند به اعماق ریهها نفوذ کرده و وارد جریان خون شوند و باعث ایجاد اثرات قلبی عروقی، عروقی مغزی [سکته مغزی] و تنفسی شوند. شواهد جدیدی وجود دارد که نشان میدهد این ذرات معلق بر اندامهای دیگر تأثیر میگذارند و باعث بیماریهای دیگری نیز میشوند.»
منبع: مهر
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
هیچ درمان پزشکی برای سندرم کووید طولانی مدت وجود ندارد، اما طبق یک مطالعه جدید، ورزش ممکن است چرخه معیوب التهاب را که ماهها پس از بهبودی فرد منجر به دیابت و افسردگی شود، بشکند.
به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از زی نیوز، دکتر «کاندیدا ربلو»، سرپرست تیم تحقیق از مرکز تحقیقات زیست پزشکی پنینگتون، گفت: «ما میدانیم که کووید طولانی مدت باعث افسردگی میشود و میدانیم که میتواند سطح گلوکز خون را تا حدی افزایش دهد که افراد مبتلا به کتواسیدوز دیابتی شوند، که یک وضعیت بالقوه تهدیدکننده جان است و در بین افراد مبتلا به دیابت نوع ۱ رایج است.»
بیشتر بخوانید:
واکسن کرونا در توان ورزش کردن تاثیر دارد؟
او افزود: «ورزش میتواند از التهابی که منجر به افزایش گلوکز خون و ایجاد و پیشرفت دیابت و افسردگی بالینی میشود، محافظت کند.»
مشخص نیست که چه تعداد از مردم از سندرم کووید طولانی رنج میبرند، اما تخمین زده میشود که بین ۱۵ تا ۸۰ درصد در افراد مبتلا متغیر است.
بیشتر بخوانید:
۳۰دقیقه نجاتبخش برای کارمندان پشت میزنشین
سندرم کووید طولانی، مجموعهای از علائم ناتوان کننده از جمله مه مغزی، درد عضلانی و خستگی است که میتواند ماهها پس از بهبودی فرد از عفونت اولیه ادامه یابد.
به عنوان مثال، ممکن است فردی به دلیل کووید ۱۹ خیلی بیمار نشود، اما شش ماه بعد، مدتها پس از برطرف شدن سرفه یا تب، به دیابت مبتلا شود.
یک راه حل ورزش است. محققان ورزش را به عنوان یک تعدیل کننده علائم مداوم کووید ۱۹ توصیف کردند.
دکتر ربلو گفت: «شما مجبور نیستید یک مایل بدوید یا حتی یک مایل با سرعت تند راه بروید. آهسته راه رفتن نیز ورزش کردن است. در حالت ایده آل، شما میتوانید یک جلسه ۳۰ دقیقهای ورزش انجام دهید. اما اگر میتوانید هر بار فقط ۱۵ دقیقه انجام دهید، سعی کنید دو جلسه ۱۵ دقیقهای انجام دهید. اگر فقط میتوانید یک بار در روز ۱۵ دقیقه پیاده روی کنید، این کار را انجام دهید. نکته مهم این است که تلاش کنید. مهم نیست که از کجا شروع کنید. میتوانید به تدریج به سطح توصیه شده ورزش برسید.»
وی در ادامه میافزاید: «ما میدانیم که فعالیت بدنی یک جز کلیدی برای یک زندگی سالم است. این تحقیق نشان میدهد که ورزش میتواند برای شکستن واکنش زنجیرهای التهاب که منجر به سطح قند خون بالا میشود، استفاده شود.»
منبع: مهر
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
حتی پس از ابتلا به مورد خفیف کووید ۱۹، برخی از افراد دچار مشکلات تنفسی می شوند که ماه ها طول می کشد.
به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از مدیسن نت، اکنون نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد بسیاری از این گروه از بیماران کووید ۱۹ ممکن است دارای ناهنجاریهایی در راههای هوایی کوچک ریههای خود باشند.
محققان دریافتند که از ۱۰۰ بیمار مبتلا به علائم “کووید طولانی مدت”، بیش از نیمی از آنها دارای علائم بیماری راه هوایی کوچک در سی تی اسکن خود بودند.
بیشتر بخوانید:
نسخه خطرناکتر از امیکرون چه مشخصاتی دارد؟
دکتر «آلخاندرو کوملاس»، محقق ارشد از کالج پزشکی دانشگاه آیووا، میگوید: «مستقل از شدت کووید، مجاری هوایی آنها ماهها بعد همچنان تحت تأثیر قرار میگرفت.»
به طور خاص، در بیماران علائمی از “به دام افتادن هوا” در ریهها نشان داده شد؛ گیر افتادن هوا در بیماریهایی مانند آسم، آمفیزم و برونشیت مزمن رخ میدهد.
بیشتر بخوانید:
دلیل خستگی ناشی از کووید طولانی چیست؟
کوملاس گفت: «مشخص نیست که آیا ناهنجاریهای راه هوایی مشاهده شده در این مطالعه برطرف میشود یا نشانه آغاز یک بیماری مزمن است.»
وی معتقد است که هر دو در نهایت درست هستند: برخی از بیماران به طور کامل بهبود مییابند، در حالی که برخی دیگر بهبود نمییابند.
مطالعات اخیر تخمین زدهاند که تا ۳۰ درصد از افراد آلوده به کروناویروس علائمی را تجربه میکنند که ماهها پس از بیماری اولیهشان ادامه مییابد. این مشکلات عبارتند از خستگی و سردرد، مشکلات حافظه و تمرکز، از دست دادن حس بویایی و چشایی، و علائم تنفسی مانند تنگی نفس و سرفه مزمن.
یک نظریه این است که در برخی از افراد، عفونت بیش از حد سیستم ایمنی را فعال میکند و باعث ایجاد یک پاسخ التهابی پایدار در بدن میشود.
محققان تاکید میکنند هر فردی که پس از کووید دچار مشکلات تنفسی مداوم است باید به دنبال مراقبت باشد و نباید این علائم نادیده گرفته شوند.
منبع: مهر
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
کمبود کلسیم میتواند علائمی مانند خستگی و خشکی پوست به همراه داشته باشد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، ما معمولا کلسیم را با نقشی که در سلامت استخوانها دارد میشناسیم، اما این ماده معدنی ضروری کارکردهای دیگری هم دارد که تثبیت فشار خون، تنظیم ترشح هورمونها و هدایت صحیح سیگنالهای عصبی از جمله آنهاست؛ بنابراین کمبود کلسیم میتواند علائم مختلفی به همراه داشته باشد. موارد زیر برخی از این علائم هستند.
خشکی پوست
هیپوکلسمی یا کمبود کلسیم میتواند در پوست هم قابل مشاهده باشد. کمبود کلسیم پوست را پوستهپوسته و خشک میکند و ارتباط نزدیکی با ایجاد مشکلات پوستی از جمله اگزما و پسوریازیس دارد.
خستگی
کمبود کلسیم میتواند بر سلامت کلی بدن تأثیر بگذارد؛ بنابراین اگر احساس خستگی مفرط، بیحالی، کمبود انرژی یا احساس سستی دائم دارید، کمبود کلسیم میتواند یکی از عوامل آن باشد.
افسردگی
کلسیم برای تنظیم خلقوخو نیز ضروری است. این ماده معدنی یک آرامبخش طبیعی است که اثرات آرامشبخشی دارد. هر چقدر کلسیم کمتری مصرف کنید، ممکن است افسردگی و تحریکپذیری بیشتری را تجربه کنید.
بیخوابی
هنگام خواب، سطح کلسیم بدن افزایش و کاهش مییابد و در طول خواب عمیق سطوح بالاتری از این افزایش و کاهش رخ میدهد. در صورت کمبود کلسیم، احتمالا خواب عمیق شبانه کافی ندارید. این مشکل به نقش کلسیم در تولید ملاتونین (هورمونی که کمک میکند به خواب برویم) مربوط میشود.
پارستزی یا خوابرفتگی اندامها
پارستزی شامل علائم عصبی مرتبط با کمبود شدید کلسیم است. این شرایط ممکن است احساس سوزنسوزنشدن و بیحسی در اطراف دهان یا انگشتان دست و پا، لرزش عضلانی، اختلال در حس لامسه، ضعیفشدن حافظه و توهم همراه باشد.
بیمارشدن مکرر
کلسیم نقش مهمی در حفظ سیستم ایمنی سالم دارد. کمبود کلسیم مقاومت بدن را در برابر حملات پاتوژنها کاهش میدهد و باعث میشود بیشتر دچار سرماخوردگی، سرفه و عطسه شوید.
ناخنهای شکننده
ناخنها هم مانند استخوانها برای حفظ یکپارچگی خود به مقدار مشخصی کلسیم نیاز دارند؛ بنابراین در شرایط کمبود کلسیم، ناخنها خشک، ضعیف و مستعد پوستهپوستهشدن و شکستن در حین سادهترین فعالیتهای روزانه میشوند.
مشکل در بلع
شاید عجیب به نظر برسد، اما کمبود کلسیم میتواند به دیسفاژی یا مشکل در بلع منجر شود. دیسفاژی ــ احساس سفتی در گلو – ناشی از انقباض ضعیف عضلات این ناحیه – در موارد شدید میتواند به اسپاسم در حنجره منجر شود که تغییرات غیر عادی در صدا را به همراه دارد.
دنداندرد
بخش عمده کلسیم در استخوانها و دندانها ذخیره میشود؛ بنابراین کمبود کلسیم زودتر از همه این بخشها را تحت تاثیر قرار میدهد. کمبود این عنصر حیاتی، زردشدن و پوسیدگی دندانها را به دنبال دارد و خطر ابتلا به بیماری پریودنتال (نوعی بیماری لثه) را نیز افزایش میدهد.
گرفتگی عضلانی
اگر معمولا هنگام شب دچار گرفتگی عضلات رانها، ساق پا، بازوها و زیر بغل میشوید آن را از علائم اولیه کمبود کلسیم بدانید. گرفتگی عضلانی ممکن است با درد در حین حرکت همراه باشد و با گذشت زمان به اسپاسم در عضلات سراسر بدن تبدیل شود.
درمان کمبود کلسیم
همه بزرگسالان باید حدود ۱۰۰۰ میلیگرم کلسیم در روز مصرف کنند. سبزیهای دارای برگ تیره، بیشتر ماهیهای چرب از جمله سالمون، ساردین و تن و همچنین پنیر، شیر، سویا، بادام و دانههای کنجد از مواد غذایی غنی از کلسیم هستند. همچنین برای کمک به جذب بهتر کلسیم، باید مصرف ویتامین D را افزایش دهید که در زرده تخم مرغ، صدف، میگو، قارچ و غلات یافت میشود.»
منبع: جامجم
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه جهاد و مقاومت مشرق –برای گفتگو با خانواده چند شهید مدافع حرم فاطمیون راهی شهر اشتهارد شدیم. اولین خانهای که درش را به روی ما گشود؛ منزل شهید سید احمد سادات بود. آقامجتبی (فرزند شهید) و سرکار خانم سیدهصدیقه حسینی (همسر شهید) از زندگی پر فراز و نشیب پدر خانواده گفتند و در نهایت، ما را به بیابانهای اطراف شهر بردند تا مزار این شهید عزیز را نیز زیارت کنیم.
آنچه در ادامه میخوانید، سومین قسمت از گفتگوی ما با این خانواده رنجکشیده است که داغ پدر هنوز در گفتههایشان پیدا بود…
**: آقاسید چه سالی اولین بار به سوریه رفتند؟
پسر شهید: اولین بار اواخر سال ۹۱ رفتند.
همسر شهید: این سوریه رفتن هم داستان دارد؛ گفته بودند در سوریه جنگ است، یکی به او گفته بود که قرار است داعشیها حرم حضرت زینب (س) را خراب کنند (زبانم لال) کاباره بسازند! اینطور گفته بودند. سید هم ریخت به هم که: من زنده باشم و حرم را خراب کنند؟ کاباره بسازند؟ و این حرفها… گفت: من میخواهم بروم سوریه.
دیگر همان موقع اسمش را مینویسد. میگفت برای من نه اقامت مهم است، نه پول مهم است؛ هیچی برای من مهم نیست؛ فقط میخواهم بروم سوریه بجنگم. تا همین امسال (۱۴۰۰) همهاش سوریه بود. یک هفته میآمد خانه، بهش که میگفتیم سید یک مقدار بیشتر بمان، میگفت نمیتوانم، خدا شاهد است من وقتی میآیم اینجا اصلا نفسم میگیرد. فیلمِ صحبتهایش هست…
پسر شهید: پدرم بین فاطمیون پرسابقهترین مدافع حرم است. ۲۳۳۳ روز سابقه جهاد دارد، یعنی حدود ۷ سال؛ یعنی در این ۸ سالی که پدرم درگیر جنگ سوریه بوده، کلا ۷ سالش را آنجا بوده، ۱۱ ماه اینجا و در خانه بوده که ۲ ماه از این ۱۱ ماه مرخصی استعلاجی داشتند. سال ۹۴ که مجروح میشوند یک و نیم ماه خانه ماندند. دو ماه به ایشان مرخصی دادند ولی پدرم یک ماه و نیم ماندند. آن دستش هنوز مجروح بود که رفت. به منطقه.
**: ماجرای جراحتشان چه بود؟
پسر شهید: آن موقع پدر ما در واحد ۲۳ بود، با برادر ارشدم سید مصطفی که جزو مدافعین حرم بود با یک ماشین رفته بودند به مأموریت. پدرم با یکی از دوستانش داخل ماشین بوده. آن طوری که خودش تعریف میکرد، میگفت با ماشین رفتیم و ایستادیم که اگر داعش از این طرف هجوم کند، بزنیمش. پدر ما اینقدر با ماشین جلو میرود، اینقدر جلو میرود که خودیها فکر میکنند پدر ما داعشی است. خیلی جلو میرود، خودیها هم با موشک کورنت ماشین بابا را میزنند. بابا گفت فقط من یک صدای مهیبی شنیدم، داداشم از ماشین افتاد پایین. شانسی که آنجا آورد این بود که موشک به اتاقک ماشین برخورد نکرد. بابام گفت من خودم را با کمر از ماشین کشیدم بیرون. مصطفی هم رفیق بابا را از ماشین کشید بیرون. تا آمد بابام را از ماشین کشید بیرون، ماشین منفجر شد!
**: فقط دست آقا سید آسیب دید؟
پسر شهید: دستش پایش و سرش پر از ترکش شده بود.
**: آقا مصطفی چیزیش نشده بود؟
پسر شهید: چون بالای ماشین بود، موج گرفتگی شدید داشت. برادر من دچار مشکل عصبی شد. برادر من سالم و بانشاط بود. متاسفانه بعد از مجروحیتش به او هیچ رسیدگی نشد.
**: الان هم همچنان درگیر مشکلات مجروحیت هستند؟
پسر شهید: بله؛ برادرم مشکل عصبی دارد. حالا نمیدانم آن کسانی که در نبرد سوریه بودند چندبار سراغ داشتند که موشک کورنت بخورد به ماشینشان و جان سالم به در ببرند، ولی بعد از آن اتفاق، دیگر داداش مصطفای من آن مصطفای سابق نشد. عصبی شد، درگیر شد، گوشهگیر شد. از خانه میرود و احساس شاد قبلی را ندارد. دیگر ما برادرمان را از دست دادیم، ولی متاسفانه یگان فاطمیون یک بار نیامد بگوید این آقایی که سال ۹۴ در آن درگیری آن اتفاق برایش افتاده، خودمان زدیمش، یک بار دستش را بگیرد ببرند پیش متخصص اعصاب و روان و روی اعصاب و روانش کار کنند. حتی یک دفعه نیامدند سراغی از او بگیرند.
**: یعنی اعصابش تحت درمان قرار نگرفت؟
پسر شهید: اصلاً تحت درمان قرار نگرفت.
**: خود شما چطور؟ برای درمانشان کاری نکردید؟
پسر شهید: ما رفتیم اما کسی پاسخگو نیست.
**: زیر نظر پزشک هستند؟ دارویی مصرف میکنند؟
پسر شهید: هیچ. فقط یک هفته بیمارستان بقیه الله بستری شد بعد هم مرخص شد. در صورتی که من میگویم زندگی شخصی برادر من قبل از اینکه برود سوریه و بعد از اینکه مجروح شد کاملا تفاوت کرد. جوانیاش سوخت بعداز آن حادثه.
**: چند سالشان بود؟
پسر شهید: موقعی که برادرم جانباز شد ۲۵ ساله بود. هنوز هم که هنوز است بعد از شش سال، هنوز دنبال کار جانبازیاش نرفته. چون جانبازیاش ۱۰ درصد است، طبق آماری که میدهند حقوق هم به او تعلق میگیرد اما اصلا دنبالش نمیرود و برایش مهم نیست.
**: الان مشغول چه کاری است؟
پسر شهید: حقیقتا الان برادرم دچار مشکل عصبی اس و اصلا توان کار ندارد. در حقیقت از کار افتاده است.
همسر شهید: پارسال تابستان زده بودند به دست پسرم و تاندوم دستش را بریده بودند. گفت من داشتم میرفتم یک بنده خدایی گفته بود «آی افغانی برگرد جیبهایت را خالی کن!» من تا برگشتم و حواسم به خودم آمد که چرا باید جیبهایم را خالی کنم، با چاقو زد توی دستم و تاندوم دستم را برید… مغازهدارها همه ریختند بیرون که ببینند چه خبر است.
**: کجا این اتفاق افتاده بود؟
همسر شهید: در همین اشتهارد؛ مغازهدارها ریخته بودند بیرون. گفتند پسر سید را زدند؛ بابایش در سوریه است، بگیرید این را؛ و دنبال ضارب که میافتند، او فرار میکند. دنبال کارهای پزشکی قانونیاش بودند، کارهایش را هم انجام دادند، اما خودش پیگیر ماجرا نش چون اصلا حال و حوصلهاش را نداشت.
**: این مورد که برای خودش اتفاق افتاده
پسر شهید: خلاصه که از این حالت افسردگی و افتادهخالی برادرم سوءاستفاده میکنند و بریخ اذیتش می کنند. یک کاری میکنند که مصطفی را هم کله پا کنند و زمین بزنند، چون بعد از آن اتفاق برادرم مشکل عصبی پیدا کرد. مصطفایی که قبلا بود (عکسها و فیلمهایش هست) اصلا اهل این نبود که بخواهد برود بیرون و با کسی جرو بحث کند.
**: پس کاملاً به هم ریخته است. لازم بود که شما بحث پزشکیاش را پیگیری کنید.
پسر شهید: پیگیری کردیم ولی متاسفانه جواب ندادند. مخصوصا آن دورهای که اینقدر بچهها جانباز میشدند اینقدر بچهها در سوریه ترکش میخوردند، الان هنوز هم خیلی از همین جانبازهایی که رفتند و برگشتند کارهای حقوقیشان درست نشده.
**: موقعی که این وضعیت را داشتند، آقا سید هم در حیات بودند؟
پسر شهید: پدر تاحدی که میتوانست پیگیری میکرد. مثلا میگفت پسر بیا سوریه یک جایی هست میبرمت کار فرهنگی انجام بده. ولی خب برادرم بعد از آن اتفاق اینقدر بهم ریخت که دیگر نرفت سوریه، حتی یکی دوبار هم که رفت برای اعزام نتوانست برود. اینقدر به او فشار میآمد که واقعا برادرم از کار افتاده شد.
**: دست خودش هم نبود دیگر…
پسر شهید: عجیب و غریب شده بود.
**: در خانه هم مشاجره و دعوا میکرد؟
پسر شهید: متاسفانه بعد از اینکه برادرم جانباز شد پرخاشگر شد. مادرم بیشتر میداند. مادرم همیشه میگفت که داداش مصطفایم بهترین بچه خانواده بود، خیلی خوب و با معرفت بود. هنوز هم همه فامیل حتی فامیلهایی که دور هستند و حتی عمههایم که کمتر با هم رفت و آمد داریم، میگویند مصطفی را خیلی دوست داریم. یک شخصیتی داشت که اکثر فامیل مصطفی را دوست داشتند چون پسر بامعرفت، خیلی خوش اخلاق، دلسوز و زحمتکش بود.
متاسفانه سال ۹۴ که این اتفاق برایشان افتاد، چون برادرم بالای ماشین بود و بیشترین موج گرفتی برای ایشان بود، از نظر اعصاب و روان کاملا به مشکل خورد و کسی هم پیگیری نکرد که سید مصطفی مداوا شود. الان هم جانباز ۱۰ درصد است و هنوز هم که هنوز است بعد از ۶ سال پیگیری نکرده که کارهای درمانیاش انجام شود و حقوقی از بنیاد بگیرد چون واقعا از کار افتاده است.
پدرم هم در واقع همینطوری بود. اگر با مسئولین یگان فاطمیون صحبت کنید آنها هم میدانند پدرم بعد از ۶ سال که اینها به پدر زنگ میزدند و می گفتند که سید بیا کارهای جانبازیات را درست کن، میگفت من دنبال این کارها نیستم.
تازه بعد از ۶ سال، آخر هم به زور و اصرا او را راضی کردند. نامه زدند و از آن طرف فرمانده میدانشان آمد گفت سید برو این کار را درست کن و برگرد. پدرم آمد که کارهای جانبازیاش را درست کنند. ۱۶ روز در ایران میمانند که دیگر در اثر عفونت پیشرفته ریوی ناشی از مواد شیمیایی به شهادت میرسند.
**: شهادتشان هم تأیید شد از سمت فاطمیون؟
پسر شهید: از سمت فاطمیون، خیر.
**: منظورم این است که تایید شد تا از طرف بنیاد شهید مورد حمایت باشید؟
پسر شهید: چرا؛ چون پدرم جانباز بود و جانبازیاش را درست کرده بود، مادر ما حمایت میشود. ولی اتفاقی که دردناک تر است برای ما و مادرم بیشتر میداند این است که پدر ما از سال ۹۴ دچار تنگی نفس شد. یعنی مثلا ما که با هم راه میرفتیم احساس میکردیم پدر زودتر خسته میشود. این عارضه ادامه پیدا کرد تا سال ۹۵ و ۹۶ که خلط و سرفه هم به آن اضافه شد.
**: این در حالی است که ایشان با همان وضع میرفت به سوریه و میآمد؟
پسر شهید: بله، کم کم در سال ۹۸ این وضعیت ریه خیلی شدت گرفت، مثلا پدرم در هال که میخوابید خیلی بد نفس میکشید، من چندین بار به زور پدرم را بردم بیمارستان و اکسیژن تنفسی گرفتند، آمپول زدند و آنتی بیوتیک خوردند و هر سری ما گفتیم تو بمان مثلا ما برویم بیمارستان پیگیری کنیم، میگفت باشد، بعد شب میخوابیدیم و صبح بلند میشدیم: بابا کجاست؟ میدیدیم رفته به سوریه!
**: عامل آن مشکلات ریه مشخص نشد؟
پسر شهید: فرمانده میدانیاش گفت سید به خاطر اینکه جزو فرماندهان متخصص فاطمیون بود و داخل ادوات مشغول بود، دود و گرد و خاک عجیب و غریب شلیک ادوات روی تنفسش تأثیر گذاشته بود… اینها که مزید بر علت هستند، اما فرمانده میدانیشان در تماسی که با ما داشت گفت ما سال ۹۴ یا ۹۵، یک کارخانه اسلحهسازی داعش را کشف کردیم و به سید به خاطر اینکه متخصص و قدیمی بود گفتیم برود آنجا و گزارشی از وضعیتش تهیه کند. با ده نفر از نیروهای تحت امر خودش رفت آنجا. وقتی برگشتند هم سید و هم ده نفر دیگر تنگیِ نفس پیدا کردند. گویا آنجا پودرهایی آبی و قرمز و سفید بوده. معلوم نشد چه موادی بود که پدرم و همراهانش را مسموم کرد.
**: یعنی آنجا دچار مسمومیت تنفسی شدند؟
پسر شهید: آن دود و گرد و خاکی که هر بار که شلیک میکردند هم موثر بود. چون پدرم خیلی فعال بود و این را همه فرماندهان میگویند. پدرم سال ۹۶ دچار مشکل شده بودند.
**: خود سید رفتنِ به کارخانه اسلحهسازی را برای شما تعریف نکرد؟
پسر شهید: خودش هیچ وقت برای ما تعریف نکرد. این را بعد از شهادتشان فرمانده میدانیاش تماس گرفتند و گفتند.
همسر شهید: آقای «ص» گفتند.
پسر شهید: پدرم اینجا به رحمت خدا رفت. این دردی است که باید بگوییم و نمیتوانیم نگوییم. ما اصلا نمیدانستیم که پدر شیمیایی است. اول او را به بیمارستان انتقال دادیم. به بیمارستان که رفتیم، نیم ساعت بعد، پدر به شهادت رسید. بعد سریع گفتند آزمایش کرونا بدهیم که کرونا نباشد.
**: این دقیقا چه تاریخی بود؟
پسر شهید: ۲۸ فروردین ۱۴۰۰. شانزده روز بعد از اینکه پدرم از سوریه به ایران آمدند.پدر، بیست و چهارم داشتند میرفتند سوریه، اصلا رفتند و به پرواز هم نرسیدند. بعد گفتند هفته بعد بروند. حتی جمعه بود که از مادرم پرسید فردا چند شنبه است؟ گفت شنبه؛ گفت خدا را شکر که دوشنبه میشود و من میروم. قرار بود شنبه به سوریه بروند اما شنبه شهید شدند…
**: یعنی حالشان دفعتاً اینقدر بد شد که کارشان به بیمارستان کشید؟
پسر شهید: برای ما یک چیز عادی شده بود. اوایل خیلی میگفتیم برویم بیمارستان، چندین بار به خاطر عارضهاش در بیمارستان امام خمینی دمشق بستری شده بودند. اما ما هر سری که میگفتیم بیمارستان، بهانه میآورد و میگفت نه؛ درست میشود.
دیگر رفتند و جانبازی شیمیاییاش را پیگیری نکردیم. پدرم به خاطر اینکه اعزام مجدد داشته باشد فقط جانبازیای که از ترکش و موشک کورنت داشت را پیگیری کرد. پدرم سال ۹۴ جانباز شد، سال ۹۶ یا ۹۷ رفت کمیسیون پزشکی که برگه سلامت بگیرد تا دوباره برود سوریه. اصلا پیگیری جانبازی نبود، مجبور شد برای رفتن به سوریه،وضعیت جانبازیاش را پیگیری کند. گفتند تا زمانی که شما پیگیر جانبازیات نباشی، شما را اعزام نمیکنیم! پدر مجبور شد که این کار را انجام بدهدتا بتواند دوباره به جبهه برود.
پدر وقتی این اتفاق برایش میافتد، در جا میگویند کرونا گرفته؛ همان موقع آزمایش خون میگیرند و جواب آزمایش منفی میشود. سید کرونا نداشت. این که منفی شد، گفتن پس ایست قلبی بوده! یگان فاطمیون هم گفتند چون پدر جانباز بوده و ۱۶ روز بوده که از منطقه آمده، در حال مأموریت بوده. میدانید که نیروها تا ۲۳ روز بعد از مرخصی مثل این است که داخل مأموریت باشند.
**: یعنی چون مرخصی بعد از ماموریت است، مثل ماموریت حساب میشود.
پسر شهید: بله، ۱۶ روز بعد آمدنشان که پدر شهید شدند، گفتند ایست قلبی است. یعنی در وبسایتها زدند که سید ایست قلبی کرده! پیکر پدر را به پزشکی قانونی فرستادیم که علت اصلی را مشخص کند. دو سه ماه طول کشید تا جواب پزشکی قانونی بیاید و علت، عفونت پیشرفته ریوی بود. که ما این را سریع پیگیری کردیم. الان هم در حال پیگیری امور برای احراز شهات هستیم.