کمبود کلسیم میتواند علائمی مانند خستگی و خشکی پوست به همراه داشته باشد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، ما معمولا کلسیم را با نقشی که در سلامت استخوانها دارد میشناسیم، اما این ماده معدنی ضروری کارکردهای دیگری هم دارد که تثبیت فشار خون، تنظیم ترشح هورمونها و هدایت صحیح سیگنالهای عصبی از جمله آنهاست؛ بنابراین کمبود کلسیم میتواند علائم مختلفی به همراه داشته باشد. موارد زیر برخی از این علائم هستند.
خشکی پوست
هیپوکلسمی یا کمبود کلسیم میتواند در پوست هم قابل مشاهده باشد. کمبود کلسیم پوست را پوستهپوسته و خشک میکند و ارتباط نزدیکی با ایجاد مشکلات پوستی از جمله اگزما و پسوریازیس دارد.
خستگی
کمبود کلسیم میتواند بر سلامت کلی بدن تأثیر بگذارد؛ بنابراین اگر احساس خستگی مفرط، بیحالی، کمبود انرژی یا احساس سستی دائم دارید، کمبود کلسیم میتواند یکی از عوامل آن باشد.
افسردگی
کلسیم برای تنظیم خلقوخو نیز ضروری است. این ماده معدنی یک آرامبخش طبیعی است که اثرات آرامشبخشی دارد. هر چقدر کلسیم کمتری مصرف کنید، ممکن است افسردگی و تحریکپذیری بیشتری را تجربه کنید.
بیخوابی
هنگام خواب، سطح کلسیم بدن افزایش و کاهش مییابد و در طول خواب عمیق سطوح بالاتری از این افزایش و کاهش رخ میدهد. در صورت کمبود کلسیم، احتمالا خواب عمیق شبانه کافی ندارید. این مشکل به نقش کلسیم در تولید ملاتونین (هورمونی که کمک میکند به خواب برویم) مربوط میشود.
پارستزی یا خوابرفتگی اندامها
پارستزی شامل علائم عصبی مرتبط با کمبود شدید کلسیم است. این شرایط ممکن است احساس سوزنسوزنشدن و بیحسی در اطراف دهان یا انگشتان دست و پا، لرزش عضلانی، اختلال در حس لامسه، ضعیفشدن حافظه و توهم همراه باشد.
بیمارشدن مکرر
کلسیم نقش مهمی در حفظ سیستم ایمنی سالم دارد. کمبود کلسیم مقاومت بدن را در برابر حملات پاتوژنها کاهش میدهد و باعث میشود بیشتر دچار سرماخوردگی، سرفه و عطسه شوید.
ناخنهای شکننده
ناخنها هم مانند استخوانها برای حفظ یکپارچگی خود به مقدار مشخصی کلسیم نیاز دارند؛ بنابراین در شرایط کمبود کلسیم، ناخنها خشک، ضعیف و مستعد پوستهپوستهشدن و شکستن در حین سادهترین فعالیتهای روزانه میشوند.
مشکل در بلع
شاید عجیب به نظر برسد، اما کمبود کلسیم میتواند به دیسفاژی یا مشکل در بلع منجر شود. دیسفاژی ــ احساس سفتی در گلو – ناشی از انقباض ضعیف عضلات این ناحیه – در موارد شدید میتواند به اسپاسم در حنجره منجر شود که تغییرات غیر عادی در صدا را به همراه دارد.
دنداندرد
بخش عمده کلسیم در استخوانها و دندانها ذخیره میشود؛ بنابراین کمبود کلسیم زودتر از همه این بخشها را تحت تاثیر قرار میدهد. کمبود این عنصر حیاتی، زردشدن و پوسیدگی دندانها را به دنبال دارد و خطر ابتلا به بیماری پریودنتال (نوعی بیماری لثه) را نیز افزایش میدهد.
گرفتگی عضلانی
اگر معمولا هنگام شب دچار گرفتگی عضلات رانها، ساق پا، بازوها و زیر بغل میشوید آن را از علائم اولیه کمبود کلسیم بدانید. گرفتگی عضلانی ممکن است با درد در حین حرکت همراه باشد و با گذشت زمان به اسپاسم در عضلات سراسر بدن تبدیل شود.
درمان کمبود کلسیم
همه بزرگسالان باید حدود ۱۰۰۰ میلیگرم کلسیم در روز مصرف کنند. سبزیهای دارای برگ تیره، بیشتر ماهیهای چرب از جمله سالمون، ساردین و تن و همچنین پنیر، شیر، سویا، بادام و دانههای کنجد از مواد غذایی غنی از کلسیم هستند. همچنین برای کمک به جذب بهتر کلسیم، باید مصرف ویتامین D را افزایش دهید که در زرده تخم مرغ، صدف، میگو، قارچ و غلات یافت میشود.»
منبع: جامجم
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه جهاد و مقاومت مشرق –برای گفتگو با خانواده چند شهید مدافع حرم فاطمیون راهی شهر اشتهارد شدیم. اولین خانهای که درش را به روی ما گشود؛ منزل شهید سید احمد سادات بود. آقامجتبی (فرزند شهید) و سرکار خانم سیدهصدیقه حسینی (همسر شهید) از زندگی پر فراز و نشیب پدر خانواده گفتند و در نهایت، ما را به بیابانهای اطراف شهر بردند تا مزار این شهید عزیز را نیز زیارت کنیم.
آنچه در ادامه میخوانید، سومین قسمت از گفتگوی ما با این خانواده رنجکشیده است که داغ پدر هنوز در گفتههایشان پیدا بود…
**: آقاسید چه سالی اولین بار به سوریه رفتند؟
پسر شهید: اولین بار اواخر سال ۹۱ رفتند.
همسر شهید: این سوریه رفتن هم داستان دارد؛ گفته بودند در سوریه جنگ است، یکی به او گفته بود که قرار است داعشیها حرم حضرت زینب (س) را خراب کنند (زبانم لال) کاباره بسازند! اینطور گفته بودند. سید هم ریخت به هم که: من زنده باشم و حرم را خراب کنند؟ کاباره بسازند؟ و این حرفها… گفت: من میخواهم بروم سوریه.
وسائل باقی مانده از شهید سید احمد سادات
دیگر همان موقع اسمش را مینویسد. میگفت برای من نه اقامت مهم است، نه پول مهم است؛ هیچی برای من مهم نیست؛ فقط میخواهم بروم سوریه بجنگم. تا همین امسال (۱۴۰۰) همهاش سوریه بود. یک هفته میآمد خانه، بهش که میگفتیم سید یک مقدار بیشتر بمان، میگفت نمیتوانم، خدا شاهد است من وقتی میآیم اینجا اصلا نفسم میگیرد. فیلمِ صحبتهایش هست…
پسر شهید: پدرم بین فاطمیون پرسابقهترین مدافع حرم است. ۲۳۳۳ روز سابقه جهاد دارد، یعنی حدود ۷ سال؛ یعنی در این ۸ سالی که پدرم درگیر جنگ سوریه بوده، کلا ۷ سالش را آنجا بوده، ۱۱ ماه اینجا و در خانه بوده که ۲ ماه از این ۱۱ ماه مرخصی استعلاجی داشتند. سال ۹۴ که مجروح میشوند یک و نیم ماه خانه ماندند. دو ماه به ایشان مرخصی دادند ولی پدرم یک ماه و نیم ماندند. آن دستش هنوز مجروح بود که رفت. به منطقه.
**: ماجرای جراحتشان چه بود؟
پسر شهید: آن موقع پدر ما در واحد ۲۳ بود، با برادر ارشدم سید مصطفی که جزو مدافعین حرم بود با یک ماشین رفته بودند به مأموریت. پدرم با یکی از دوستانش داخل ماشین بوده. آن طوری که خودش تعریف میکرد، میگفت با ماشین رفتیم و ایستادیم که اگر داعش از این طرف هجوم کند، بزنیمش. پدر ما اینقدر با ماشین جلو میرود، اینقدر جلو میرود که خودیها فکر میکنند پدر ما داعشی است. خیلی جلو میرود، خودیها هم با موشک کورنت ماشین بابا را میزنند. بابا گفت فقط من یک صدای مهیبی شنیدم، داداشم از ماشین افتاد پایین. شانسی که آنجا آورد این بود که موشک به اتاقک ماشین برخورد نکرد. بابام گفت من خودم را با کمر از ماشین کشیدم بیرون. مصطفی هم رفیق بابا را از ماشین کشید بیرون. تا آمد بابام را از ماشین کشید بیرون، ماشین منفجر شد!
**: فقط دست آقا سید آسیب دید؟
پسر شهید: دستش پایش و سرش پر از ترکش شده بود.
**: آقا مصطفی چیزیش نشده بود؟
پسر شهید: چون بالای ماشین بود، موج گرفتگی شدید داشت. برادر من دچار مشکل عصبی شد. برادر من سالم و بانشاط بود. متاسفانه بعد از مجروحیتش به او هیچ رسیدگی نشد.
**: الان هم همچنان درگیر مشکلات مجروحیت هستند؟
پسر شهید: بله؛ برادرم مشکل عصبی دارد. حالا نمیدانم آن کسانی که در نبرد سوریه بودند چندبار سراغ داشتند که موشک کورنت بخورد به ماشینشان و جان سالم به در ببرند، ولی بعد از آن اتفاق، دیگر داداش مصطفای من آن مصطفای سابق نشد. عصبی شد، درگیر شد، گوشهگیر شد. از خانه میرود و احساس شاد قبلی را ندارد. دیگر ما برادرمان را از دست دادیم، ولی متاسفانه یگان فاطمیون یک بار نیامد بگوید این آقایی که سال ۹۴ در آن درگیری آن اتفاق برایش افتاده، خودمان زدیمش، یک بار دستش را بگیرد ببرند پیش متخصص اعصاب و روان و روی اعصاب و روانش کار کنند. حتی یک دفعه نیامدند سراغی از او بگیرند.
آقامجتبی (فرزند شهید) و سرکار خانم سیدهصدیقه حسینی (همسر شهید سید احمد سادات)
**: یعنی اعصابش تحت درمان قرار نگرفت؟
پسر شهید: اصلاً تحت درمان قرار نگرفت.
**: خود شما چطور؟ برای درمانشان کاری نکردید؟
پسر شهید: ما رفتیم اما کسی پاسخگو نیست.
**: زیر نظر پزشک هستند؟ دارویی مصرف میکنند؟
پسر شهید: هیچ. فقط یک هفته بیمارستان بقیه الله بستری شد بعد هم مرخص شد. در صورتی که من میگویم زندگی شخصی برادر من قبل از اینکه برود سوریه و بعد از اینکه مجروح شد کاملا تفاوت کرد. جوانیاش سوخت بعداز آن حادثه.
**: چند سالشان بود؟
پسر شهید: موقعی که برادرم جانباز شد ۲۵ ساله بود. هنوز هم که هنوز است بعد از شش سال، هنوز دنبال کار جانبازیاش نرفته. چون جانبازیاش ۱۰ درصد است، طبق آماری که میدهند حقوق هم به او تعلق میگیرد اما اصلا دنبالش نمیرود و برایش مهم نیست.
**: الان مشغول چه کاری است؟
پسر شهید: حقیقتا الان برادرم دچار مشکل عصبی اس و اصلا توان کار ندارد. در حقیقت از کار افتاده است.
همسر شهید: پارسال تابستان زده بودند به دست پسرم و تاندوم دستش را بریده بودند. گفت من داشتم میرفتم یک بنده خدایی گفته بود «آی افغانی برگرد جیبهایت را خالی کن!» من تا برگشتم و حواسم به خودم آمد که چرا باید جیبهایم را خالی کنم، با چاقو زد توی دستم و تاندوم دستم را برید… مغازهدارها همه ریختند بیرون که ببینند چه خبر است.
**: کجا این اتفاق افتاده بود؟
همسر شهید: در همین اشتهارد؛ مغازهدارها ریخته بودند بیرون. گفتند پسر سید را زدند؛ بابایش در سوریه است، بگیرید این را؛ و دنبال ضارب که میافتند، او فرار میکند. دنبال کارهای پزشکی قانونیاش بودند، کارهایش را هم انجام دادند، اما خودش پیگیر ماجرا نش چون اصلا حال و حوصلهاش را نداشت.
**: این مورد که برای خودش اتفاق افتاده
پسر شهید: خلاصه که از این حالت افسردگی و افتادهخالی برادرم سوءاستفاده میکنند و بریخ اذیتش می کنند. یک کاری میکنند که مصطفی را هم کله پا کنند و زمین بزنند، چون بعد از آن اتفاق برادرم مشکل عصبی پیدا کرد. مصطفایی که قبلا بود (عکسها و فیلمهایش هست) اصلا اهل این نبود که بخواهد برود بیرون و با کسی جرو بحث کند.
**: پس کاملاً به هم ریخته است. لازم بود که شما بحث پزشکیاش را پیگیری کنید.
پسر شهید: پیگیری کردیم ولی متاسفانه جواب ندادند. مخصوصا آن دورهای که اینقدر بچهها جانباز میشدند اینقدر بچهها در سوریه ترکش میخوردند، الان هنوز هم خیلی از همین جانبازهایی که رفتند و برگشتند کارهای حقوقیشان درست نشده.
**: موقعی که این وضعیت را داشتند، آقا سید هم در حیات بودند؟
پسر شهید: پدر تاحدی که میتوانست پیگیری میکرد. مثلا میگفت پسر بیا سوریه یک جایی هست میبرمت کار فرهنگی انجام بده. ولی خب برادرم بعد از آن اتفاق اینقدر بهم ریخت که دیگر نرفت سوریه، حتی یکی دوبار هم که رفت برای اعزام نتوانست برود. اینقدر به او فشار میآمد که واقعا برادرم از کار افتاده شد.
**: دست خودش هم نبود دیگر…
پسر شهید: عجیب و غریب شده بود.
**: در خانه هم مشاجره و دعوا میکرد؟
پسر شهید: متاسفانه بعد از اینکه برادرم جانباز شد پرخاشگر شد. مادرم بیشتر میداند. مادرم همیشه میگفت که داداش مصطفایم بهترین بچه خانواده بود، خیلی خوب و با معرفت بود. هنوز هم همه فامیل حتی فامیلهایی که دور هستند و حتی عمههایم که کمتر با هم رفت و آمد داریم، میگویند مصطفی را خیلی دوست داریم. یک شخصیتی داشت که اکثر فامیل مصطفی را دوست داشتند چون پسر بامعرفت، خیلی خوش اخلاق، دلسوز و زحمتکش بود.
متاسفانه سال ۹۴ که این اتفاق برایشان افتاد، چون برادرم بالای ماشین بود و بیشترین موج گرفتی برای ایشان بود، از نظر اعصاب و روان کاملا به مشکل خورد و کسی هم پیگیری نکرد که سید مصطفی مداوا شود. الان هم جانباز ۱۰ درصد است و هنوز هم که هنوز است بعد از ۶ سال پیگیری نکرده که کارهای درمانیاش انجام شود و حقوقی از بنیاد بگیرد چون واقعا از کار افتاده است.
پدرم هم در واقع همینطوری بود. اگر با مسئولین یگان فاطمیون صحبت کنید آنها هم میدانند پدرم بعد از ۶ سال که اینها به پدر زنگ میزدند و می گفتند که سید بیا کارهای جانبازیات را درست کن، میگفت من دنبال این کارها نیستم.
تازه بعد از ۶ سال، آخر هم به زور و اصرا او را راضی کردند. نامه زدند و از آن طرف فرمانده میدانشان آمد گفت سید برو این کار را درست کن و برگرد. پدرم آمد که کارهای جانبازیاش را درست کنند. ۱۶ روز در ایران میمانند که دیگر در اثر عفونت پیشرفته ریوی ناشی از مواد شیمیایی به شهادت میرسند.
**: شهادتشان هم تأیید شد از سمت فاطمیون؟
پسر شهید: از سمت فاطمیون، خیر.
**: منظورم این است که تایید شد تا از طرف بنیاد شهید مورد حمایت باشید؟
پسر شهید: چرا؛ چون پدرم جانباز بود و جانبازیاش را درست کرده بود، مادر ما حمایت میشود. ولی اتفاقی که دردناک تر است برای ما و مادرم بیشتر میداند این است که پدر ما از سال ۹۴ دچار تنگی نفس شد. یعنی مثلا ما که با هم راه میرفتیم احساس میکردیم پدر زودتر خسته میشود. این عارضه ادامه پیدا کرد تا سال ۹۵ و ۹۶ که خلط و سرفه هم به آن اضافه شد.
**: این در حالی است که ایشان با همان وضع میرفت به سوریه و میآمد؟
پسر شهید: بله، کم کم در سال ۹۸ این وضعیت ریه خیلی شدت گرفت، مثلا پدرم در هال که میخوابید خیلی بد نفس میکشید، من چندین بار به زور پدرم را بردم بیمارستان و اکسیژن تنفسی گرفتند، آمپول زدند و آنتی بیوتیک خوردند و هر سری ما گفتیم تو بمان مثلا ما برویم بیمارستان پیگیری کنیم، میگفت باشد، بعد شب میخوابیدیم و صبح بلند میشدیم: بابا کجاست؟ میدیدیم رفته به سوریه!
**: عامل آن مشکلات ریه مشخص نشد؟
پسر شهید: فرمانده میدانیاش گفت سید به خاطر اینکه جزو فرماندهان متخصص فاطمیون بود و داخل ادوات مشغول بود، دود و گرد و خاک عجیب و غریب شلیک ادوات روی تنفسش تأثیر گذاشته بود… اینها که مزید بر علت هستند، اما فرمانده میدانیشان در تماسی که با ما داشت گفت ما سال ۹۴ یا ۹۵، یک کارخانه اسلحهسازی داعش را کشف کردیم و به سید به خاطر اینکه متخصص و قدیمی بود گفتیم برود آنجا و گزارشی از وضعیتش تهیه کند. با ده نفر از نیروهای تحت امر خودش رفت آنجا. وقتی برگشتند هم سید و هم ده نفر دیگر تنگیِ نفس پیدا کردند. گویا آنجا پودرهایی آبی و قرمز و سفید بوده. معلوم نشد چه موادی بود که پدرم و همراهانش را مسموم کرد.
**: یعنی آنجا دچار مسمومیت تنفسی شدند؟
پسر شهید: آن دود و گرد و خاکی که هر بار که شلیک میکردند هم موثر بود. چون پدرم خیلی فعال بود و این را همه فرماندهان میگویند. پدرم سال ۹۶ دچار مشکل شده بودند.
**: خود سید رفتنِ به کارخانه اسلحهسازی را برای شما تعریف نکرد؟
پسر شهید: خودش هیچ وقت برای ما تعریف نکرد. این را بعد از شهادتشان فرمانده میدانیاش تماس گرفتند و گفتند.
همسر شهید: آقای «ص» گفتند.
پسر شهید: پدرم اینجا به رحمت خدا رفت. این دردی است که باید بگوییم و نمیتوانیم نگوییم. ما اصلا نمیدانستیم که پدر شیمیایی است. اول او را به بیمارستان انتقال دادیم. به بیمارستان که رفتیم، نیم ساعت بعد، پدر به شهادت رسید. بعد سریع گفتند آزمایش کرونا بدهیم که کرونا نباشد.
**: این دقیقا چه تاریخی بود؟
پسر شهید: ۲۸ فروردین ۱۴۰۰. شانزده روز بعد از اینکه پدرم از سوریه به ایران آمدند.پدر، بیست و چهارم داشتند میرفتند سوریه، اصلا رفتند و به پرواز هم نرسیدند. بعد گفتند هفته بعد بروند. حتی جمعه بود که از مادرم پرسید فردا چند شنبه است؟ گفت شنبه؛ گفت خدا را شکر که دوشنبه میشود و من میروم. قرار بود شنبه به سوریه بروند اما شنبه شهید شدند…
**: یعنی حالشان دفعتاً اینقدر بد شد که کارشان به بیمارستان کشید؟
پسر شهید: برای ما یک چیز عادی شده بود. اوایل خیلی میگفتیم برویم بیمارستان، چندین بار به خاطر عارضهاش در بیمارستان امام خمینی دمشق بستری شده بودند. اما ما هر سری که میگفتیم بیمارستان، بهانه میآورد و میگفت نه؛ درست میشود.
دیگر رفتند و جانبازی شیمیاییاش را پیگیری نکردیم. پدرم به خاطر اینکه اعزام مجدد داشته باشد فقط جانبازیای که از ترکش و موشک کورنت داشت را پیگیری کرد. پدرم سال ۹۴ جانباز شد، سال ۹۶ یا ۹۷ رفت کمیسیون پزشکی که برگه سلامت بگیرد تا دوباره برود سوریه. اصلا پیگیری جانبازی نبود، مجبور شد برای رفتن به سوریه،وضعیت جانبازیاش را پیگیری کند. گفتند تا زمانی که شما پیگیر جانبازیات نباشی، شما را اعزام نمیکنیم! پدر مجبور شد که این کار را انجام بدهدتا بتواند دوباره به جبهه برود.
پدر وقتی این اتفاق برایش میافتد، در جا میگویند کرونا گرفته؛ همان موقع آزمایش خون میگیرند و جواب آزمایش منفی میشود. سید کرونا نداشت. این که منفی شد، گفتن پس ایست قلبی بوده! یگان فاطمیون هم گفتند چون پدر جانباز بوده و ۱۶ روز بوده که از منطقه آمده، در حال مأموریت بوده. میدانید که نیروها تا ۲۳ روز بعد از مرخصی مثل این است که داخل مأموریت باشند.
**: یعنی چون مرخصی بعد از ماموریت است، مثل ماموریت حساب میشود.
پسر شهید: بله، ۱۶ روز بعد آمدنشان که پدر شهید شدند، گفتند ایست قلبی است. یعنی در وبسایتها زدند که سید ایست قلبی کرده! پیکر پدر را به پزشکی قانونی فرستادیم که علت اصلی را مشخص کند. دو سه ماه طول کشید تا جواب پزشکی قانونی بیاید و علت، عفونت پیشرفته ریوی بود. که ما این را سریع پیگیری کردیم. الان هم در حال پیگیری امور برای احراز شهات هستیم.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمود افتخار زاده متخصص قلب و عروق، گفت: وظیفه قلب پمپاژ خون است و دو پمپ چپ و راست دارد. پمپ سمت راست، خون اندامها و دیگر مناطق بدن را از دهلیز راست به داخل ریه میفرستد و در ریهها با از دست دادن دی اکسید کربن و دریافت اکسیژن به دهلیز چپ باز میگردد. پس از آن خون سرشار از اکسیژن با پمپاژ بخش چپ قلب به سایر نقاط بدن می رود. این دو پمپ باید به صورت همزمان و هماهنگ عمل کنند و اگر اختلالی در این روند وجود داشته باشد فرد دچار نارسایی قلبی میگردد.
وی افزود: قلب باید بتواند در حالت استراحت ۵ لیتر خون را در دقیقه پمپ کند و در حال فعالیت این مقدار به ویژه در ورزشهای سنگین تا ۵ برابر افزایش مییابد. به هر دلیلی در بیماریهای مادرزادی مثل تنگی دریچه ، سوراخ بین بطن ها و دهلیزها و مشکل عضلههای قلبی که اصطلاحا کاردیو میوپاتی نامیده می شود؛ پمپاژ دچار مشکل میشود. بی نظمی و آریتمی هم میتواند موجب اختلال در روند پمپاژ خون شده و نارسایی ایجاد کند. فشار خون بالا و دیابت هم میتوانند موجب نارسایی قلبی شوند.
افتخارزاده درباره علائم نارسایی قلبی بیان کرد: گروهی از این علائم به دلیل نرسیدن خون به احشاء ایجاد می شود. در این حالت کلیهها و کبد دچار نارسایی میشوند و فرد را دچار خستگی میکند. برخی علائم هم به دلیل این است که خون به درون ریه پس میزند و فرد در هنگام راه رفتن و طی سربالایی دچار تنگی نفس و سرفه می شود.
وی اظهار داشت: درمان نارسایی قلبی ابتدا از پیشگیری شروع میشود. اگر فشار خون و دیابت کنترل شوند موجب پیشگیری از نارسایی قلبی میشوند. همچنین با اصلاح دریچههای قلب و سوراخ بین دهلیزی و بطنی می توان نارسایی قلبی را کنترل کرد و از نظر غذایی به غیر از داروها که در نارسایی قلبی کاربرد بسیاری دارند، استفاده از رژیم کمنمک از نارسایی قلبی جلوگیری میکند.
افتخارزاده بر خوردن صبحانه تاکید کرد و گفت: نخوردن صبحانه موجب به هم ریختن سیستم متابولیسم بدن میشود و شرایط را برای ایجاد بیماریهای قلبی و دیابت فراهم میکند به همین دلیل توصیه ما بر این است که وعده صبحانه حذف نشود.
وی در توضیح سندروم متابولیک بیان کرد: سندروم متابولیک ترکیبی از چاقی به ویژه چربیهای شکمی است که با افزایش چربیهای داخل شکم ، قند خون و تری گلیسرید و آپنه(وقفه) تنفسی همراه است که موجب تنگی عروق شده و منجر به مقاومت در برابر انسولین میشود. بنابراین چاقی هسته مرکزی است که میتواند منجر به ایجاد بقیه فاکتورهای خطر به ویژه نارسایی قلبی در انسان شود.
منبع: فارس
متخصص قلب و عروق گفت: نخوردن صبحانه موجب به هم ریختن سیستم متابولیسم بدن میشود و شرایط را برای ایجاد بیماریهای قلبی و دیابت فراهم میکند به همین دلیل توصیه ما بر این است که وعده صبحانه حذف نشود.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، اگر اکسیژن خون به ویژه در شریان ها پایین تر از حد معمول باشد. در این زمان خون اکسیژن کافی برای بافت های بدن شما را تامین نمی کند. این عارضه می تواند در نتیجه مصرف داروهای خاص و یا داشتن حمله آسم رخ دهد. اگرچه علائم هیپوکسی از فردی به فرد دیگر متفاوت است، با این حال ۵ علامت شایع آن از این قرارند:
تغییر رنگ پوست: مقادیر ناکافی گلبول های قرمز خون که وظیفه حمل اکسیژن به بافت های بدن را بر عهده دارند، می تواند منجر به تغییر رنگ پوست شود. پوست افرادی که دچار کمبود اکسیژن در خون شده اند معمولا به کبودی گرایش دارد. در مورد افراد تیره رنگ، تغییر رنگ پوست در لب ها، لثه ها و اطراف چشم ها و ناخن ها بیشتر دیده می وشد.
سردرگمی: سردرگمی به شرایطی اطلاق می شود که فرد توان تفکر روشن یا سریع را ندارد و قادر به تصمیم گیری و به یادآوردن چیزها نیست. اگر خود یا شخص دیگری دچار این حالت شدید، بدانید که ممکن است دچار هیپوکسی شده باشید.
سرفه: یکی از شایع ترین علل هیپوکسی حملات شدید در مبتلایان به آسم است که طی آن به سختی می توان هوا را در ریه ها افزایش داد. در این شرایط سرفه رخ می دهد. ریه ها در طی سرفه اکسیژن بیشتری مصرف می کنند و این شرایط می تواند با بدتر شدن علائم آسم، خطرناک باشد.
ضربان قلب و تنفس سریع: در طول فعالیت بدنی، افزایش ضربان قلب اتفاقی طبیعی است اما در حالت استراحت می تواند شرایطی مانند هیپوکسی را یادآور شود. زمانی که بدن به اندازه کافی اکسیژن دریافت نمی کند، قلب شروع به پمپاژ سریع برای کمک به گردش خون و رساندن اکسیژن به سراسر بدن می کند. در این هنگام تنفس سریع تر می شود. تعداد تنفس در شرایط عادی ۱۲ تا تا ۱۶ بار در دقیقه است اما در حالت هیپوکسی به ۲۴ بار یا بیشتر می رسد.
ضعف تنفس: یکی از واضح ترین علائم هیپوکسی ضعف تنس است و البته بی ارتباط با افزایش ضربان قلب نیست. ضعف تنفس در حالت استراحت رخ می دهد و می تواند آنقدر شدید باشد که شما احساس خفگی کنید. ضعف تنفس در حین فعالیت های خانگی یا در هنگام خواب نیز ممکن است رخ دهد و شما را از خواب بیدار کند. در برخی موارد تنگی نفس همراه با خس خس نیز مشاهده می شود.
هیپوکسی در صورت شدید بودن می تواند زندگی فرد رابه مخاطره بیاندازد. با پیشرفت سریع هیپوکسی، تغییراتی در سیستم عصبی مرکزی ایجاد می شود. اکسیژن درمانی کوتاه مدت می تواند برای گروه کوچکی از بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسداد ریوی مفید باشد.
منبع: ایرنا
اگر اکسیژن خون به ویژه در شریان ها پایین تر از حد معمول باشد. در این زمان خون اکسیژن کافی برای بافت های بدن شما را تامین نمی کند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از تایلند مدیکال نیوز، تیم تحقیق دانشگاه جلیلن چین می گوید که با توجه به شواهد فزاینده انتقال کروناویروس از طریق سطوح آلوده، و به ویژه غذاهای منجمد و محصولات حمل شده در حالی که آنها را در دمای پایین نگه می دارد، باید در هنگام تدوین استراتژی های پیشگیری مورد توجه قرار گیرد.
کروناویروس معمولاً از طریق هوا منتشر می شود. وقتی فرد آلوده عطسه، سرفه، و صحبت می کند یا نفس می کشد، ویروس موجود در قطرات هوا قابل انتقال است. از اینرو راهکارهای اصلی برای جلوگیری از گسترش آن فاصله اجتماعی و اطمینان از تهویه مناسب فضاهای داخلی بوده است.
عمر کروناویروس بر روی پلاستیک و فولاد ضدزنگ حدود شش ساعت است. روی پوست، ویروس ۹۶ ساعت در دمای ۲۲ درجه سانتیگراد و ۱۴ روز در دمای ۴ درجه سانتیگراد پایدار است. مطالعات نشان داده است که ویروس می تواند از سطوحی مانند شیشه، کاغذ و اسکناس تا ۲۸ روز پس از آلودگی جدا شود.
مشخص شده است که کروناویروس در دمای پایین بسیار پایدار است و می تواند روی بسته بندی محصولات زنجیره ای سرد باقی بماند و حمل و نقل این محصولات می تواند منجر به انتشار ویروس شود.
محققان تاکید می کنند از محصولات زنجیره ای منجمد وارداتی باید نمونه برداری و آزمایش شود تا محصولات آلوده شناسایی شده و اقدامات کنترل به موقع انجام شود.
همچنین مهمتر اینکه، هر پرسنلی که چنین کالاهایی را اداره می کند باید از تجهیزات حفاظت شخصی از جمله ماسک و دستکش استفاده کند. چنین پرسنلی همچنین باید از نظر ویروس به طور مرتب مورد بررسی قرار گیرند. پاک کردن تمام بسته های یخ زده با استفاده از دستمال مرطوب ضد عفونی کننده نیز ممکن است در از بین بردن ویروس مفید باشد.