سرمقاله

اصل ماجرا در همین یک نظرسنجی است!/ دخیل بستن به قبر خالی در ینگه‌دنیا

تنها راهکار نجات اقتصاد نگاه دولت به داخل/ نقش بسیج در شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی


سرویس سیاست مشرق – روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


این کوزه 100 سال دیگر پُر می‌شود؟

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:

 
 1- حکایت درویش آرزواندیش را شنیده‌اید که هر روز با روغن عاریتی از همسایه، کوزه‌ای را می‌انباشت. یک روز با خودش فکر کرد؛ «کوزه که از روغن پر شد، آن را می‌فروشم و چند گوسفند می‌خرم. گوسفندان، شش ماه یک بار زاد و ولد می‌کنند؛ بنابراین بعد از شش هفت سال، صاحب گله می‌شوم. پس، شیر و ماست و پنیر و خامه و پشم گوسفندان را می‌فروشم و خانه‌ای می‌خرم. حتی می‌توانم با دختری از یک خانواده نجیب ازدواج کنم. بعدش هم که صاحب فرزند می‌شوم. اما باید نهایت سعی خودم را بکنم تا بچه‌ها خوب تربیت شوند. حالا دیگر لازم است یک چوپان و یک خدمتکار هم استخدام ‌کنم. شاید بچه‌ها بازیگوشی بکنند، حتی ممکن است بخواهند گله را اذیت کنند. اگر فرزندان یا خدمتکارم کاری کردند که عصبانی شدم، چوب دستی را برمی‌دارم و آنها را می‌زنم…». و ناگهان صدای شکستن کوزه همان و ریختن روغن همان! شاید هم او بود که روغن ریخته را نذر کرد!

2- به اذعان بسیاری از حامیان، مدیریت مدعیان اعتدال و اصلاحات، در اغلب حوزه‌ها از معنا و محتوا کاملا تهی شده است؛ نشان به آن نشان که حتی در مجلس همسو (مجلس قبلی) هم نتوانستند نمایندگان را قانع کنند و نمایندگان اعلام کردند از چهار پاسخ رئیس‌جمهور به پنج پرسش اقتصادی قانع نشدند؛ و اگر برخی ملاحظات در میان نبود، بی‌تردید همان مجلس همسو، نسخه استیضاح و برکناری را می‌پیچید. از مُشتی سیاست‌باز حزبی بهانه‌جو و فرافِکن که بگذریم، قاطبه مردم و تحلیل‌گران بی‌طرف، درباره ناکارآمدی مدیریت لیبرالی اتفاق‌نظر دارند. این «اتفاق نظر ملی»، محصول هفت سال خون دل خوردن و خسارت‌های اقتصادی و امنیتی و حیثیتی متحمل شدن است. با این وجود، مدیریت آرزواندیش، همچنان اصرار دارد مردم را درباره تبدیل کوزه مذاکره به اسباب گشایش اقتصادی، به خیال‌پردازی وادارد.

3- اتفاق نظر دوم این است که وقتی برجام را (صرف نظر از خوبی و بدی آن) از سبد عملکرد هفت‌ساله بر می‌داریم، تقریبا هیچ چیزی در کفه ترازو باقی نمی‌ماند. این ایراد بزرگی است که می‌توان از آن به عنوان رکودزدگی دولت یاد کرد. متاسفانه دولت، همان تیر 94 (با انعقاد برجام و شروع نقض‌های پیاپی و فزاینده آن) از محتوا تهی شد؛ چرا که هیچ برنامه و ایده دیگری نداشت. شاید اصلا جذابیت این رویکرد رُمانتیک -که به سرعت از چشم‌ها افتاد- به این بود که به وصال با غرب نرسد و در حد تمنا و حسرت و آرزو و هیجان برای طیف خوش‌بین به غرب باقی بماند؛
تا بتوانند بگویند نگذاشتند مشکلات را حل کنیم و گرنه با کمک کد خدا،
چه اقتصاد پررونقی می‌ساختیم!
اینکه مدیریت مدعی تدبیر، با برجام تمام شد، حرف ما نیست؛ تصریح بسیاری از مدعیان اعتدال و اصلاحات است؛
-تقی آزاد ارمکی جامعه‌شناس اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با روزنامه فرهیختگان (25 اردیبهشت ۹۷): «پروژه روحانی، بعد از برجام تمام شده و هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد. نه توانایی کار دیگری دارد، نه نیروهای او این چیزها را می‌فهمند؛
 او 100 سال دیگر هم رئیس‌جمهور بماند هیچ کاری نمی‌تواند بکند».

– آزاد ارمکی مهر 97 در گفت‌وگو با روزنامه آرمان و در پاسخ این سؤال که «دولت نه به وعده‌های خود عمل کرده و نه پاسخگوی مطالبات کوتاه‌مدت بوده، ارزیابی شما از این رویکرد چیست؟» اظهار داشت: «موقعیت دولت آقای روحانی با آقای هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد فرق می‌کند. از این جهت که دولت روحانی، بعد از برجام تمام شد. چون تمام هویت دولت را به برجام گره زده بود. آقای روحانی هیچ‌ ایده دیگری جز برجام نداشت. او اصلا کاری به پروژه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ندارد. جامعه‌ای که این همه بحث نابرابری اقتصادی در آن می‌رود، یک نفر در کابینه وجود ندارد که بحث تز اجتماعی یا رفاه اجتماعی را مطرح کند. دولتی که در چرخه مهم اجتماعی قرار گرفته، خود را تغییر نمی‌دهد و بر اساس سخنان دیروز عمل می‌کند. دولت از تز اقتصادی، مناسبات اجتماعی و فرهنگی، تهی و پایان یافته است».

– سایت انتخاب در سالگرد انتخابات 96: «دوران پساروحانی آغاز شده است».

– سایت دیپلماسی ایرانی (وابسته به معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات)، 31 خرداد ۱۳۹۹: «برجام مرده و تبدیل به لاشه‌ شده، اما دولت روحانی جرئت دفن آن را ندارد».

4- اتفاق نظر سوم، درباره ماهیت و خاستگاه تحریم‌هاست. از معدود وطن‌فروشان پادوی دشمن که بگذریم، طیف‌ها و گروه‌های مختلف در کشور، درباره هر چیزی اختلاف نظر داشته باشند، در این باره متفق‌القولند که تحریم‌های آمریکا رفتاری به‌غایت ضد انسانی و خصمانه است. با این وصف، آیا نباید بپرسیم چرا برخی مدیران و فعالان سیاسی، اوباما و بایدن را که بانی تحریم‌های فلج‌کننده بودند و برجام را هم با تحریم‌های جدید (ویزا، آیسا، سیسادا و…) زیر پا گذاشتند، دوست جا می‌زنند و رسانه‌های زنجیره‌ای با وقاحت، فخر می‌فروشند که فلان مقام دولتی، سی سال است با بایدن رفیق است و بنابراین باید از فرصت این رفاقت استفاده کرد؟ این رویکرد تحریفی در حالی است که دموکرات‌ها مواضعی کاملا خصمانه و طلبکارانه دارند. اظهارات صریحی را که در ادامه از دموکرات‌ها می‌خوانید، مشتی از خروار است؛ مواضعی که هیچ تیتری درباره آنها در رسانه‌های زنجیره‌ای نمی‌بینید. حتی برخی از همین‌ها مانند فلان خبرگزاری دولتی، اظهارات را با تحریف منتشر می‌کنند تا وانمود کنند دموکرات‌ها برای بازگشت به برجام عجله دارند(!)؛

– کریس کونز، از گزینه‌های بایدن برای وزارت خارجه، برای بازگشت آمریکا به تعهدات برجامی، شرط‌هایی را گذاشته و گفته است: «زمانی به برجام برمی‌گردیم که راهی برای محدود کردن برنامه موشکی و حمایت ایران از گروه‌های نیابتی‌ در منطقه پیدا شود».

– باراک اوباما در کتاب خاطراتش (A Promised Land) که به تازگی منتشر شد، می‌نویسد: «تحریم‌های بوش سمبلیک بود؛ تحریم‌های سخت علیه ایران را من آغاز کردم».

– او همچنین تصریح می‌کند که بعد از آشوب سال 88 در ایران، می‌خواسته به شکل صریح‌تری، از سبزها حمایت کند، اما پس از مشورت با کارشناسان در شورای امنیت ملی، به این نتیجه رسیده که این کار می‌تواند اثر عکس داشته باشد. جالب اینکه در تیم مشاوران شورای امنیت ملی اوباما، کسانی مانند سحر نوروززاده حضور داشته‌اند؛ همان که با رسول درّی اصفهانی (مشاور ارشد تیم مذاکرات برجام و متهم به ارائه اطلاعات به بیگانگان) ملاقات داشت! با وجود خباثت‌های اوباما در حمایت از فتنه و آشوب 88 و سپس تصویب قطعنامه 1929 و اعمال تحریم‌های فلج‌کننده، چرا باید رئیس‌جمهور ما، او را پس از پانزده دقیقه مکالمه تلفنی «بسیار مؤدب» بیابد؟!

– جو بایدن که خود، معاون و شریک جنایت‌های دولت اوباما بوده، دو ماه قبل تاکید کرد: «سیاست ترامپ در برابر ایران شکست خورد. روش‌های هوشمندانه‌تری هم برای سختگیری بیشتر بر ایران هست».

5- خسارت بزرگ برجام و مذاکره‌طلبی پس از آن، اعتبارزدایی از دولت در ارزیابی غرب است. طرف‌های بدعهد، این گونه می‌فهمند که هر معامله‌ای با برجام بکنند، مدیرانی در این سو، باز هم پای توافق می‌مانند هیچ، که حتی برای مذاکره ‌اشتیاق بیشتری هم نشان می‌دهند! بانیان دولتی برجام، از یک طرف، برجام را مقدس ساختند و مذاکره و توافق را از یک رفتار تاکتیکی در حوزه دیپلماسی، به راهبرد مقدس ارتقا دادند؛ پس از آن هم که نشان دادند خواستار مذاکره -و نه حتی توافق- به هر قیمت هستند! نگاه حیثیتی- ناموسی به برجام، چنان‌که هیچ صاحب‌نظری نتواند درباره خسارت‌هایش هشدار دهد، کجا؟ و بی‌تفاوتی مطلق در برابر دست‌درازی پیاپی آمریکا و اروپا به برجام کجا؟! با این وصف می‌توان گفت که آنها حتی مذاکره‌کننده خوبی هم نیستند؛ حتی اگر «به فرض محال» قرار بود دوباره با آمریکا مذاکره کنیم.

6- برجام -خوب یا بد- توافق منعقد شده است و نمی‌شود مجددا درباره آن مذاکره و چانه‌زنی کرد و امتیاز جدید داد. برخی مقامات دولتی هم در حرف، همین را گفتند؛ اما در عمل، در سه سال گذشته دائما پالس مذاکره فرستادند. آنها حتی باب مذاکره نیابتی از طریق فرانسه و ژاپن را هم گشودند و حال آنکه نفس قبول مذاکره دوباره، به معنای به رسمیت شناختن ابطال برجام است؛ و اینکه می‌پذیرند تعهدات رو به پایان برجامی تمدید شود و تعهدات فرابرجامی را هم قبول کنند. که چه بشود؟ تا آمریکا بتواند وعده‌های نسیه برجامی را دوباره به ایران بفروشد! زهی خیال باطل! دولت و وزارت خارجه، باید تکلیف خود را معلوم کنند. اگر برجام را باطل شده می‌دانند، باید اجرای تعهدات را هم متوقف کنند. اگر هم معتبر می‌دانند، حق ندارند از موضع پایین، درخواست مذاکره کنند؛ آن هم برای التماس اجرای توافقی که هزینه‌اش را تمام و کمال، ظرف دو ماه اول (پنج سال قبل) پرداخته‌اند! بازگشت آمریکا به تعهداتش و تادیه خسارت‌های ایران در این پنج سال هم مذاکره نمی‌خواهد؛ تعهد و اقدام روشن ‌می‌طلبد. کسانی که برجام را «متن مقدس» می‌نمایاندند، نمی‌توانند لگدمال شدن آن توسط دشمن را شایسته جشن گرفتن وانمود کنند و برای آرزواندیشی خود هورا بکشند.

7- دولت می‌توانست و می‌تواند از معنا و محتوا تهی نشود، بلکه سرشار از امید آورده واقعی گردد، مشروط بر اینکه از گارد متصلب تلقی یا تلقین‌های فانتزی خارج شود، خطوط قرمز منافع و اقتدار ملی را در برابر طرف بدعهد و زورگوی برجام احیا کند (به لوازم این اقتدار و عزت متعهد بماند)، و به ظرفیت‌های بزرگ ملی که معطل یا نیمه تعطیل مانده‌اند، احترام بگزارد. هرچه منت‌کشی مقامات عنود آمریکایی و اروپایی، قبیح باشد، فروتنی و استقبال از صاحبان ایده و ظرفیت و توانمندی در داخل، سزاوار تحسین است. قدرتمند شدن کشور، اصل اول در سیاست ملی است؛ باید قدرت ملی را غیرمعامله بشمارید، و یک تجربه تلخ را نه چند بار، بلکه حتی دو بار، تکرار نکنید. لازمه اقتدار ملی در این میان، تاکید بر همدلی و بی‌اعتمادی به دشمن است، و نه دوشقه و دوقطبی کردن جامعه با وجود عبرت‌های تلخ، که خیانتی نابخشودنی محسوب می‌شود. به تعبیر استاد شهید مطهری در نامه به دختر گرامی خویش؛ «می‌گویند مرد خردمند هنرپیشه را/ عمر دو بایست در این روزگار تا به یکی تجربه آموختن/ با دگری تجربه بردن به کار. ولی بعضی افراد آن چنان زیرک و باهوش‌اند که گویی دو بار به دنیا آمده‌اند و این، بار دوم است. و بعضی افراد، چنان‌اند که با چند بار به دنیا آمدن هم، تجربه نمی‌آموزند».
 

شهروندی جهانی باشیم برای حفظ جان انسان‌ها

معصومه ابتکار در روزنامه ایران نوشت:

این روزها خبر اول اکثر شبکه‌های خبری جهانی درباره افزایش شدید میزان مبتلایان به کرونا است. از هند و مکزیک و امریـــــکا و کشورهای اروپایی گرفتار آن هستند تا کشوری مثل ژاپن که تصور می‌رفت کووید 19 را به کنترل درآورده و حتی سوئد که تاکنون در مقابل محدودیت‌ها بشدت مقاومت می‌کرد. کشورهای گرفتار ناامنی و گسیختگی نظام درمانی مثل برخی کشورهای منطقه غرب آسیا؛ یمن، عراق و افغانستان هم که آمار درستی از میزان مرگ و ابتلا در اختیار ندارند تا عمق فاجعه را بشود مشاهده کرد. این روند در همه جا سبب فشار سهمگین بر کادر درمانی، بیمارستان‌ها و تخت‌های آی سی یو شده و علاوه بر تبعات بهداشتی و درمانی، باعث لطمات شدید به نیروی انسانی و متخصص شده است.

محققان تاکنون دو علت اصلی را برای این موج سهمگین در دنیا بیان کرده‌اند، اگر چه هنوز ابهامات زیادی در مورد این ویروس وجود دارد:
اول، جهش‌هایی در ساختار ویروس کرونا اتفاق افتاده که میزان سرایت و در بعضی موارد بیماری زایی و کشندگی ویروس را افزایش داده است.

دوم، کاهش محدودیت‌های اجتماعی به‌دلیل ضرورت‌های اقتصادی و عدم توانایی دولت‌ها برای تأمین بلندمدت نیازهای معیشتی و نیز خستگی مردم از انواع محدودیت‌ها و پروتکل‌های بهداشتی که مزید بر علت شده است. اینک خیلی از کشورها با پدیده‌ای به‌نام «کرونا فتیگ» یا بی‌حوصلگی مردم از رعایت الزامات بهداشتی و فاصله‌گذاری اجتماعی نیز روبه‌رو هستند که این بی‌حوصلگی بعضاً با برخی رفتارهای متعصبانه نیز تشدید می‌شود.

مجموعه این دو علت متأسفانه به خستگی مفرط کادر درمان، از خدمات گرفته تا پرستاران و پزشکان انجامیده که حدود 9 ماه است شبانه روز درگیر این بیماری کشنده بوده اند و همین طور فشار و فرسودگی ساختار و تجهیزات پزشکی که بر مشکلات افزوده است.

این روندهای منفی متأسفانه در تمام دنیا رخ داده و ایران هم مستثنی نیست، اما کشور ما با دو پدیده دیگر هم روبه‌روست. یکی تنوع بالای ژنتیکی ناشی از اقوام گوناگون که می‌تواند پاسخ‌های ایمنی متفاوتی را در برابر ویروس ایجاد کند. دوم شرایط خاص جنگ اقتصادی و تحریم‌های ظالمانه دو سال اخیر که محدودیت‌های زیادی را حتی برای دارو و تجهیزات پزشکی ایجاد کرده و آش این تحریم‌ها آنقدر شور شده که اخیراً بیش از 70 نماینده کنگره امریکا بعد از تأخیر و تعلل بسیار زیاد به این روند ضد حقوق بشری و ضد انسانی اعتراض کرده و خواستار رفع تحریم‌های ایران در موضوع دارو و تجهیزات پزشکی شدند.

اما به‌عنوان یک ایمونولوژیست که در جریان آخرین تحقیقات دانشگاهی هستم، باید بگویم که روندهای مثبت نیز در کنار این شرایط، راه خود را از میان سختی‌ها و تاریکی‌ها باز می‌کند. مانند تلاش‌ها برای ساخت واکسن کرونا و بهبود برخی روش‌های درمانی که در ایران نیز انجام شده است. سازمان بهداشت جهانی مراحل ساخت 8 واکسن کرونا در ایران را که حاصل سرمایه‌گذاری دولت تدبیر و امید در توسعه کشورهای دانش بنیان و حمایت از جوانان نخبه ایرانی بوده تأیید کرده است. همچنین کشور موفق به تولید تجهیزات پیشرفته مانند سی تی اسکن و ونتیلاتور و تجهیزات تولید ماسک 59N شده که شرایط را در تأمین تجهیزات مورد نیاز و در مواردی صادرات ارتقا داده است.

در زمینه تحقیقات دارویی برای کرونا نیز دانشگاهیان تلاش‌های فراوانی مبتنی بر پروتکل‌ها و استانداردهای جهانی داشته‌اند که تهیه داروهایی برای درمان بخشی از عوارض کرونا و همچنین تحقیق و توسعه تولید کیت‌های تشخیصی در داخل کشور را سبب شده و برنامه افزایش تست‌های تشخیصی به روزانه 50 هزار و بتدریج تا 100 هزار با همین پشتوانه است.

علاوه بر این، باید در مقابل ایثار و فداکاری کادر درمان کشور و شهدای سلامت سر تعظیم فرو آورد که  به عهد خویش وفادار ماندند.
 اما سهم ما چیست و چگونه می‌توانیم علیه جهل و بیماری در مقابله با کرونا تلاش کنیم؟ مهم‌ترین نقش آحاد ملت رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی و پروتکل‌های بهداشتی مانند استفاده از ماسک است. البته فاصله‌گذاری اجتماعی شامل رفتارهای مهمی است که نباید به هیچ وجه ساده گرفته شود؛ مانند ممنوعیت دورهمی‌های خانوادگی که متأسفانه در هفته‌های اخیر بیش از نیمی از مبتلایان به‌خاطر آن بوده است. در کنار دولت که تمهیداتی از طریق بیمه‌های تأمین اجتماعی و بیکاری و تخصیص یارانه به اقشار آسیب پذیر از کرونا اندیشیده، نقش خیرین و نهادهای مدنی برای حمایت از آسیب دیدگان بسیار مهم و تعیین کننده است؛ مانند همیشه که در بحران‌های بزرگ بدون کمک مردم هر حرکتی ناقص و گاه ناممکن است.

همچنین توجه به مسأله خانواده در شرایط کرونا، امری مهم بوده چرا که با توجه به شرایط روحی و روانی اعضای خانواده ممکن است به اختلال در روابط و حتی خشونت منجر شود. بنابراین مردم باید در مواقع ضروری با اورژانس اجتماعی به شماره 123 تماس بگیرند و برای دریافت مشاوره نیز بدانند خط صدای مشاور به شماره 1480 می‌ تواند آنها را راهنمایی کند. این روزها خانواده‌ها باید برای ایجاد نشاط و روابط سالم در میان خود بیشتر تلاش کنند و ساعات اضافه‌ای را که در خانه هستند فرصتی برای گفت‌وگو، مفاهمه و فعالیت‌های مشترک بدانند. معاونت ریاست جمهوری در امور زنان و خانواده نیز در سایت خود و در ذیل پنجره «دسترسی مستقیم» محتواهای متنوعی را برای روزهای قرنطینه مانند «بهار در خانه»، «پادکست‌های خانه‌مان»، «مجله تصویری» و سرگرمی‌های «خانواده در خانه» در نظر گرفته است.

در این روزها همچنین یکی از کارهای مهم، مبارزه با اخبار نادرست و به اصطلاح فیک نیوز در مورد کروناست که می‌تواند به نجات جان‌ها کمک کند. با همکاری در مقابله با کرونا بیاییم شهروندی جهانی باشیم برای حفظ جان انسان ها.

تنها راهکار نجات اقتصاد نگاه دولت به داخل

 دکتر مهدی بشارت‌ده‌سلوطی در روزنامه وطن امروز نوشت:

اقتصاد کشور در حال حاضر با چالش‌ها و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند. یکی از چالش‌های جدی که اقتصاد ایران را در سال‌های اخیر درگیر کرده و برای کشور مسأله‌ساز شده و بیش از هر چیز بخش تولید داخلی را تحت تأثیر خود قرار داده، نگاه دولت و مسؤولان برای گره‌گشایی از مشکلات اقتصادی کشور به بیرون است به طوری که برخی دولتمردان گلوگاه حل مشکلات کشور را در کمک گرفتن از برخی کشورها و مذاکره با کشورهای خارجی می‌دانند.

نمونه بارز این نگاه، مذاکرات برجام است. این مذاکرات با وجود به نتیجه رسیدن و حاصل شدن توافق، عایدی خاصی برای اقتصاد بویژه بخش تولید نداشت و اکنون می‌بینیم با تشدید تحریم‌ها این توافق به طور کامل بی‌خاصیت شده است.

یک- دولتمردان در حالی چشم‌انتظار گره‌گشایی از اقتصاد در خارج از کشور هستند که سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی که نقشه راه اقتصاد کشور را بخوبی نمایان کرده، بر روی زمین مانده است. این در حالی است که حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر حکیم انقلاب در سال‌های گذشته به شیوه‌های مختلف و تحت عناوینی چون تولید کالای داخلی و رونق تولید، نسبت به اجرای این سیاست‌ها تذکر داده‌اند.

به نظر می‌رسد مسؤولان آگاه نیستند کشورهایی که امروز جزو کشورهای توسعه‌یافته یا قدرت‌های برتر اقتصادی شناخته شده و فعالیت می‌کنند، روزی سیاست‌های مشابه اقتصاد مقاومتی را در دستور کار خود قرار داده‌اند. اقتصاد مقاومتی یک محور اصلی دارد که همان تولید داخل است و کشورهای پیشرفته امروز نیز، در گذشته پیش از هر چیز به تولید داخل رونق بخشیده‌اند تا امروز بتوانند مدعی اقتصاد در دنیا باشند.

دو- برخلاف باور بسیاری از افراد، اینگونه نیست که سیاست‌های اقتصاد مقاومتی برای نخستین‌بار در ایران تدوین شده باشد بلکه همواره در بسیاری از کشورهای دنیا مانند چین، ژاپن، آلمان و آمریکا در حال اجرا بوده است و رهبر بزرگوار انقلاب برای این سیاست‌ها در ایران عنوان «اقتصاد مقاومتی» را برگزیدند. توجه به تولید داخل به قدری مهم است که در آمریکا روزی برای توجه به تولید داخل در نظر گرفته‌اند.

سه- واقعیت آن است که گره زدن حل مسائل اقتصادی و معیشتی به روابط خارجی، اشتباه محض است و به جای آن برای حل مشکلات، باید به رفع موانع تولید در داخل کشور بپردازیم. مهم‌ترین موانع رونق تولید قاچاق و واردات است که باید به آنها توجه ویژه کرد.

برای رفع این ۲ مانع باید سیاست‌گذاری مناسبی اعمال شود که این مساله در حیطه وظایف مجلس است که باید برای مقابله با آن قانون‌گذاری کند اما مجالس ما تاکنون در این زمینه خوب عمل نکرده‌اند. از طرف دیگر دولت که وظیفه بخش اجرایی را برعهده دارد، نیز اهتمامی برای مقابله جدی با قاچاق و واردات بی‌رویه ندارد.

همان‌گونه که گفته شد امید واهی به بیرون از کشور برای تولید همچون زهر است. این تفکر باعث شد مسؤولان امکانات داخلی برای رفع مشکلات اقتصادی را نادیده گرفته و اینگونه تلقی شود که گره‌های اقتصادی کشور تنها با همکاری با شرکای خارجی حل می‌شود، در حالی‌ که چنین نیست.
از طرف دیگر وابستگی به نرخ دلار در اقتصاد باعث شده است با نوسانات قیمت آن، کشور با مشکل مواجه شود؛ از طرف دیگر آمریکا نیز از این مساله به عنوان یک اهرم برای فشار به کشور استفاده می‌کند، در حالی‌ که واضح است در شرایط تحریمی، ما هیچ مبادله تجاری با آمریکا نداریم و می‌توانیم مبادلات خود با سایر کشورها را با واحد پولی آن کشورها انجام دهیم.

در آخر باید گفت نگاه به بیرون برای حل مشکلات کشور در دولت فعلی در تمام دولت‌های پس از انقلاب بی‌سابقه بوده است. دولت فعلی سرنوشت اقتصاد را به خارج از کشور و برجام گره ‌زده و محصول این تفکر معطل ماندن کشور و تعطیل کردن اقتصاد معمولی و بومی کشور در دولت اول و دوم آقای روحانی است.

 نیاز به دخالت فوری رئیس‌جمهور

جعفر گلابی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

علنی شدن اختلافات میان مدیران ارشد وزارت بهداشت و استعفای 2تن از آنها در شرایط اوج‌گیری همه‌گیری کرونا به‌شدت نگران‌کننده و احتمالا در مشوه شدن اذهان عمومی تاثیر خواهد داشت. اینکه در این اختلاف حق با کیست و چه کسی غیرعلمی یا منفعت‌جویانه سخن گفته و عمل کرده است البته باید مشخص شود و نیازمند بررسی‌های دقیق و ناظرانه است ولی در این خصوص امکان قضاوت کردن از سوی مطبوعات فعلا نه شدنی است و نه مصالح کشور را در برخواهد داشت. در اوضاع خطیر کرونایی واقعا شایسته نبود که اختلافات تا این حد عمیق و بدتر از آن علنی شوند.

در این موضوع مهم و حیاتی جا داشت مدیر عالی اجرائی کشور از همان ابتدا با صرف وقت به حل و فصل ماجرا بپردازد و اختلافات را به حداقل برساند و با تدبیری که اتخاذ می‌کند از ضربه خوردن به مبارزه با کرونا جلوگیری به عمل آورد. اگر چنین حل و فصلی امکان نداشت حداقل جلوی علنی شدن آن را می‌گرفت و حیرت و نگرانی جامعه را زایل می‌کرد. اکنون مردم با بدترین روزهای کرونایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و انتظار مدیریتی منسجم، مدبرانه و مسئولانه در برابر کشتاری که یک بیماری در حال انجام آن است انتظاری بعید و زیادخواهانه نیست. بی‌تردید در این ماجرا بازهم دچار خسارت شده و می‌شویم و اذهان شهروندان آسیب قابل‌ملاحظه‌ای خواهد دید.

اما اگر با دقت به موضوع نظر کنیم و ریشه‌های این نوع ناهماهنگی‌ها و بروز اختلافات را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که متاسفانه در کشور ما انتصاب‌ها و مدیریت‌ها روندی حساب‌شده و کارآزموده ندارد و به تعبیری، بیشتر براساس رفاقت‌ها و ملاحظه‌های شخصی و سیاسی و سلایق خاص مدیران بالاتر صورت می‌گیرد. چون تحزب در کشور ما جا نیفتاده است و حتی گاه با آن مقابله می‌شود بسیاری از پست‌ها و مسئولیت‌ها براساس برنامه‌های از پیش‌تعیین‌شده و تجارب افراد پذیرنده توزیع نمی‌شود.

اگر در کشور ما احزاب قدرتمند حضور داشتند و نهاد تحزب مرتبا و از هر سو تضعیف نمی‌شد مردم به این نهادهای مدنی رجوع می‌کردند و محوریت شخصیت‌ها کمتر می‌شد. رجوع به احزاب در انتخابات یا رای دادن به چهره‌های حزبی این خاصیت بسیار مهم را دارد که افراد براساس رابطه‌های شخصی و رایزنی‌های منفعت‌طلبانه به پست‌ها نمی‌رسند بلکه از پیش برای تصدی مقام‌ها آموزش می‌بینند و برنامه تدوین می‌کنند و در این میان تکلیف همه مشخص است. در کشورهایی که احزاب قدرتمند حضور دارند حتی پیش از رسیدن به قدرت و جلب اعتماد مردم برای هر موضوعی و حوزه‌ای برنامه‌های مدونی تهیه می‌کنند که مرتبا به‌روزرسانی می‌شود و افراد آموزش می‌بینند و براساس شایستگی و مدیریتی که قبل از تصدی پست‌ها از خود نشان می‌دهند به‌کار گماشته می‌شوند.

در این صورت یک وزیر سال‌ها قبل از صدارت خود می‌داند چه برنامه‌ای را باید پیش ببرد و حتی همکاران و مدیران خود را مشخص می‌کند و با آنها به کار تحقیقاتی می‌پردازد و به‌قول معروف خود و تیمش را گرم می‌کند تا هنگام اقتضاء بدون فوت وقت کارها را شروع کنند. با چنین پیش‌زمینه‌ای مسلما اختلاف میان مسئولان کاهش پیدا می‌کند و به‌جای واگرایی مرتبا همگرایی صورت می‌گیرد و سختی کار اجرایی سهل می‌شود. متاسفانه در کشور ما بجز تاحدودی در زمان دوران سازندگی و دوره اصلاحات شاهد چنین روندی نبوده‌ایم و شانس و اقبال و رایزنی و دوستی و رفاقت و سلیقه در انتخاب افراد دخالت دارد و تعیین‌کننده است.

شکرانه برف پاییزی در روزهای کرونایی

کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:

دنیای «کرونا زده» زندگی را برای همه سخت کرده است، زن و مرد، پیر و جوان ، غنی و فقیر هم نمی شناسد و با هیچ کس شوخی ندارد. بیماری به شدت مسری کووید 19 هم سلامت وجان مردم را تهدید می کند و هم اقتصاد و معیشت و زندگی خصوصا افراد کم درآمد را تحت تاثیر جدی قرار داده است .این ویروس مرگبار تاکنون درجهان حدود یک میلیون و 400 هزار و در کشور ما نزدیک به 40 هزار قربانی گرفته، کرونا علاوه بر نشانه گرفتن جان و تاثیرگذاری بر  اقتصاد و معیشت، بر دیگر ابعاد زندگی مردم آثار سوء فراوانی گذاشته است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، تاثیر بر روح و روان و امنیت روانی، اثرگذاری بر امید به آینده و ایجاد دلواپسی های فراوان و گاه افراطی، وسواس و پریشان خاطری و … از جمله مشکلات تشدید شده به خاطر شیوع گسترده کروناست و البته در کنار این مشکلات و مسائل، نعمت ها و دلخوشی های فراوانی نیز از زندگی مردم در حال رنگ باختن و حذف شدن است، این روزها خصوصا با شیوع موج جدید و گسترده کرونا، حسرت مسافرت، گرفتن جشن عروسی، دورهمی های خانوادگی و صله رحم و حتی قدم زدن در بوستان ها و کوهپایه ها و … بر دل خیلی ها مانده است .

بگذریم که برخی بی خیال همه توصیه ها و بی توجه به شیوه نامه های بهداشتی، جان خود ، خانواده و افراد جامعه را به خطر می اندازند و عازم مسافرت می شوند و خصوصا در جاده های شمال صف می کشند اما بیشتر مردم این روزها همچنان حسرت به دل از دست دادن دلخوشی ها و نعمت های ارزشمند زندگی خود هستند، از زیارت بی دغدغه حرم مطهر ائمه اطهار(ع) گرفته تا حسرت بوسه زدن بر دست پدر و مادر و در آغوش فشردن فرزندان و نشستن سر سفره هایی که عزیزانمان همه با هم گرد آن نشسته باشند و …اما همه این ها نباید اولا هیچ یک از ما را از پیش رو داشتن «فردای بهتر» ناامید کند و ثانیا نباید از دیدن و شکر نعمت های بس فراوان الهی که در اختیارمان است غافل کند. ببینید همین بارش باران و برف پاییزی در بسیاری از نقاط کشور و نزول این رحمت الهی در مشهد عزیز و … چه برکات و نعمت های بی شماری دارد، آری کرونا هست که به لطف الهی و همت مردم و تلاش مسئولان ریشه کن می شود؛ ولی زندگی ادامه دارد ، امید هست، فردا هست و از همه مهم تر لطف و رحمت الهی شامل حال خلق هست و نبض حیات به مشیت و اراده قادر متعال همچنان می زند و نزول نعمات و برکات الهی تداوم دارد و بارندگی های اخیر و بارش اولین برف پاییزی خود جلوه ای از امید و رحمت و ریزش و نزول مدام نعم الهی است. باید چشم ها را شست و جور دیگر دید، باید خوان گسترده و کریمانه پروردگار عالمیان را برای بندگان با چشم سر و چشم دل دید و نیوشید. باید و می توان زیبایی بارش باران و چشم نوازی و سپیدی برف پاییزی را دید و تماشا کرد و بر این همه لطف و نعمت بی کران حضرت باری پیشانی شکر و سجده بر درگاه کبریایی اش سایید.

 باید و می توان به زیبایی باران و برف پاییزی نگریست و با دعا و شکر نعمت الهی به زمستانی پربارش و نویددهنده پرآبی و «ترسالی» و شکستن کمر خشکسالی به لطف الهی بسی امیدوار بود و همچنین به بهاری سرسبز و خرم و نوروزی پیروز و پرامید و بی کرونا امیدوار بود.آری کرونا هست، اقتصاد بیمار است، گرانی بیداد می کند، پای نظارت مسئولان لنگ و اراده بعضی هاشان سست است اما خدا هست، فردا هست، امید هست، لطف مدام باری تعالی هست و باید همت یقه گیری از برخی مسئولان پرادعا و نا شایست توسط مردم و مطالبه گری به حق توسط مجلس و نهادهای نظارتی افزون تر و موثرتر شود و اما بدانیم و ببینیم و بیندیشیم که نزول برکات و الطاف الهی و فیض مدام حضرتش بر عالم هستی، کمتر از «آنی» انقطاع ندارد که اگر چنین بود عالم در کمتر از لحظه ای از هم می پاشید پس به نعمت ها و الطاف بی کران و بی منت حضرت آفریدگار، بیشتر چشم سر و دل بگشاییم و بر این همه، فراوان تر شکر بگزاریم و دست به دعا و چشم گشوده بر زیبایی بارش اولین برف پاییزی، تداوم هرچه گسترده تر و فزون تر نعمت ها و برکات الهی را از درگاه حضرتش طلب کنیم.


نقش بسیج در شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی

سید عبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:

سال گذشته در چهلمین سالگرد تشکیل بسیج از۴۰ دستاورد شجره طیبه بسیج در حوزه‌های «رفع تهدیدها و آسیب‌ها»، «جبران نقایص و کاستی‌ها»، «پرکردن حفره‌ها و خلأها»، «جبران کم‌کاری و سوءمدیریت مسئولان»، «فرهنگ‌سازی»، «مقابله با بلایای طبیعی و غیرطبیعی»، «انسداد راه نفوذ دشمن و کمک به امنیت پایدار»، «احیای سبک زندگی ایرانی- اسلامی»، «مقابله با فتنه‌ها و آتش شرارت پادوهای دشمن در داخل» و «الگوسازی برای خدمت خالصانه و بی‌منت به مردم» گفتم. شاید بتوان همه دستاوردهای بیان‌شده و بیان نشده شجره تنومند و طیبه بسیج را در قالب فرمایش مقام معظم رهبری در اجتماع بسیجیان در ششم آذرماه سال ۹۸ بیان کرد: «بسیج بزرگ‌ترین شبکه (منحصر به‌فرد) مردمی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی در همه دنیاست».

اینک می‌گوییم نگاهی اجمالی به ماهیت، کارکرد، عملکرد و دستاوردهای بسیج بیانگر این حقیقت است که بسیج در مسیر و ریل تمدن نوین اسلامی در حال حرکت است. بر اساس فرآیند پنجگانه تحقق اهداف انقلاب اسلامی، مهم‌ترین هدف انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن نوین اسلامی است که لازمه تحقق چنین تمدنی این است که جامعه اسلامی نمونه و الگو بسازیم و ساخت جامعه اسلامی و الگو، بی‌شک مستلزم تشکیل دولت اسلامی (مطلوب امام زمان «عج») است و ویژگی‌ها، مختصات، ماهیت، چیستی و اهداف بسیج در مسیر و در راستای شکل‌گیری دولت اسلامی است و به این ترتیب با قاطعیت می‌توان گفت بسیج در شکل‌گیری جامعه الگوی اسلامی و جامعه مهدوی و تمدن نوین اسلامی نقشی کلیدی و بسیار مهم ایفا می‌کند.

وقتی از نقش کلیدی بسیج برای تحقق تمدن نوین اسلامی سخن می‌گوییم صرفاً موضوع معطوف به عملکرد بسیج نبوده و ویژگی‌ها، ساختار، کارکرد، ماهیت و اهداف شکل‌گیری بسیج را هم شامل می‌شود. بسیج تنها نیرویی است که گویی به شکل منحصر به فرد و جامع و مانع برای تحقق تمدن اسلامی طراحی و ایجاد شده است. نگاهی به «علل شکل‌گیری بسیج»، «ویژگی‌های بسیجیان»، «عملکرد و دستاوردها»، «سیر تکاملی بسیج در چهار دهه پس از انقلاب»، «ساختار»، «فراگیری حضور» و «ماهیت و چیستی» بسیج، به خوبی پرده از این حقیقت بزرگ بر می‌دارد که معمار بزرگ و کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) علیه نگاهی فراراهبردی به شجره طیبه بسیج داشته و بسیج را به مثابه بال پرواز جمهوری اسلامی به سمت اهداف مورد نظر می‌دیده و هم از این‌رو است که آن عزیز سفرکرده در وصیتنامه سیاسی الهی، آنچه برای خود در زندگی پس از مرگ از پیشگاه خداوند متعال مطالبه می‌کند محشور شدن با بسیجیان است.

در منظومه فکری، مواضع و سیره عملی امامین انقلاب، بسیج مفهومی جامع و فراگیر از: «دغدغه‌مندی»، «احساس مسئولیت»، «اخلاص»، «خدمت صادقانه»، «تکلیف‌گرایی»، «بصیرت به معنای تشخیص صحیح و به موقع در کنار اقدام صحیح و به موقع»، «ایثار و از خودگذشتگی»، «امید و نشاط»، «مؤمن به اهداف انقلاب» و «بی‌تکلف» است و بدون تعارف، این ویژگی‌ها مختصات انسان کامل برای سربازی امام زمان (عج) و تشکیل جامعه الگوی مهدوی است.

جامعه اسلامی بسیجی را با سه رکن «تفکر بسیجی»، «روحیه بسیجی» و «رفتار بسیجی» می‌شناسد و عملکرد بسیج متأثر از این سه رکن است. بسیج با این سه مشخصه در هر میدانی که وارد شده‌است از جمله «سازندگی»، «محرومیت زدایی»، «مقابله با بلایا»، «بصیرت افزایی ملی»، «مقابله با تهدیدهای دشمن» و «کارکردهای فرهنگی» بدون استثنا از آزمون‌های سخت، موفق و سربلند بیرون آمده و جلوهایی باشکوه و عزتمند از انسان امام زمانی را به تصویر کشیده‌است.

حضور مخلصانه، ایثارگری، فداکاری و جانفشانی بسیجیان در تمام عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و نظامی انقلاب که دوران هشت سال دفاع مقدس بارزترین جلوه آن است، نه فقط برای ایران بلکه برای ملت‌های مسلمان و احرار و آزادگان جهان درس‌آموز و زمینه‌ساز حکومت مهدوی و تمدن نوین اسلامی است. امروز به برکت الگوی بسیجی و به یمن شکل‌گیری ساختارهای مشابه بسیج در کشورهای منطقه (عراق، سوریه و لبنان) شاهد خروج و عقب‌نشینی ذلیلانه متجاوزان و مستکبران و قدرت‌های غربی هستیم و تردیدی نیست که پاک‌سازی منطقه اسلامی از لوث وجود نحس متجاوزان و استعمارگران و شکل‌گیری دولت‌های برخاسته از متن مردم است و نقش بسیج و تفکر و مرام و رویکرد بسیجی در این راه غیرقابل کتمان است.

بسیجی را در عرصه عمل با دو کلمه «ما می‌توانیم» و «می‌شود» می‌شناسند. در تفکر بسیجی بن‌بست وجود ندارد. بسیجی به خدا توکل و به نصرت الهی اعتماد دارد و این نظام را عطیه الهی و مقدمه شکل‌گیری جامعه مهدوی و تمدن نوین اسلامی می‌داند و در راه احیا و استقرار حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) سر از پا نمی‌شناسد و با تمام وجود مؤمن به ولایت مطلقه فقیه و به‌عنوان سرباز حکومت مهدوی گوش به فرمان ولی امر خود در تمامی میادین حاضر و آماده‌است.

بسیج به بیانیه گام دوم انقلاب به‌عنوان نقشه راه شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی می‌نگرد و بر این باور است که در تحقق اهداف بلند نظام اسلامی در گام دوم انقلاب و شکل‌گیری دولت جوان حزب‌اللهی به‌عنوان جلوه دولت اسلامی نقشی بی‌بدیل عهده‌دار است و باید تمام ظرفیت خود را در همه اقشار و صنوف و همه عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، علمی، فناوری و نظامی به میدان بیاورد.

نکته مهم و پایانی اینکه تمام ارکان و اجزای نظام، برای تحقق مهم‌ترین هدف نظام اسلامی (ایجاد تمدن نوین اسلامی) باید پا در میدان حمایت همه‌جانبه و تمام عیار از بسیج بگذارند و بدانند که تنها در این صورت است که می‌توان به عبور سریع از موانع و پلشتی‌ها و آسیب‌های ناشی از سوءمدیریت و جبران نقص‌ها و کمبودها امیدوار بود.



منبع خبر

تنها راهکار نجات اقتصاد نگاه دولت به داخل/ نقش بسیج در شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی بیشتر بخوانید »

اصل ماجرا در همین یک نظرسنجی است!/ دخیل بستن به قبر خالی در ینگه‌دنیا

اصل ماجرا در همین یک نظرسنجی است!/ دخیل بستن به قبر خالی در ینگه‌دنیا


سرویس سیاست مشرق – روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


تقابل تفکر برجامی و کرونایی با تفکر جهادی و مقاومت

دکتر محمدحسین محترم در روزنامه کیهان نوشت:

۱- همواره دولت‌ها تلاش می‌کنند از هر پدیده‌ای حتی غیرسیاسی، از جمله پدیده منحوس کرونا در شرایط کنونی، به‌عنوان ابزار سیاسی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند، از دولت ایالات ‌متحده آمریکا گرفته تا دولت تدبیر و امید ایران! اینکه اصل داستان شیوع کرونا و کروناهراسی یک بازی سیاسی و جنگ بیولوژیکی بوده و تاکنون چه استفاده‌ها و سوءاستفاده‌هایی از این ابزار منحوس شده و همچنین اینکه ابتلای ترامپ به کرونا ترفندی برای مظلوم‌نمایی و جمع‌آوری رأی بوده یا واقعی و چه سناریوهایی پشت آن وجود دارد اکنون مورد بحث ما نیست.

بحث اصلی احساس نگرانی آقای روحانی از احتمال ابتلا به این ویروس به دلیل حرکت جهادی دیگر سران قوا و تلاش مذبوحانه و الگوبرداری جماعت بی‌هنر داخلی از ترفند منحوس کرونایی رئیس‌جمهور آمریکا برای مظلوم‌نمایی و تحت‌الشعاع قرار دادن ناکارآمدی دولت تدبیر و امید با هدف قرار دادن تفکری است که با کارآمدی می‌تواند به فرمایش حضرت امام(ره) «کوس رسوایی تفکر لیبرالی مرفهین بی‌درد را یک‌بار دیگر به صدا درآورد». برخورد رسانه‌های بیگانه و برخی رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی داخلی با این موضوع واکنشی بسیار مشکوک بود. رسانه‌ها در آمریکا حتی به بهانه اضافه‌وزن ترامپ به‌عنوان یک عامل زمینه‌ای برای مراسم ترحیم وی و انتقال قدرت قبل از ریاست‌جمهوری نیز برنامه‌ریزی کردند! برخی رسانه‌ها در ایران نیز با خط گرفتن از رسانه‌های بیگانه تلاش‌های فداکارانه و جهادی برخی مسئولان کشور را عامل شیوع کرونا القا کردند! از سوی دیگر تمرکز بیش از اندازه رسانه‌ها و دموکرات‌ها روی عملکرد کرونایی ترامپ و در ایران انتظار و القای جماعت برجامی برای رأی‌آوری بایدن و ادعاهای کرونایی‌شان به یک ضدتبلیغ برای آنها تبدیل شده و این سؤال را در افکار عمومی ایجاد کرده که اگر ماسک برداشتن ترامپ حرکتی غیربهداشتی است چرا ماسک برداشتن جو بایدن دموکرات در سخنرانی‌های تبلیغاتی‌اش از جمله در تجمع اخیر تبلیغاتی در پنسیلوانیا به‌عنوان یک حرکت غیربهداشتی از سوی رسانه‌ها و به‌ویژه در برخی رسانه‌های ایران مورد توجه قرار نمی‌گیرد و این اقدام بایدن را سانسور می‌کنند؟! و همچنین این سؤال را ایجاد کرده که اگر قرار گرفتن رئیس‌جمهور در کنار دو نفر از دیگر سران قوا موجب کرونا گرفتن او می‌شود، چرا نشستن آقای روحانی در کنار مسئولان پزشکی و بهداشتی که همواره در بیمارستان‌ها حضور دارند و یا نشستن در کنار بیست نفر از وزرا و معاونانش که در مراسم‌ها و تجمعات مختلف حضور پیدا می‌کنند، موجب کرونا گرفتن رئیس‌جمهور نمی‌شود؟!

۲- اما کروناهراسی و استفاده ابزاری و سیاسی از آن در ایران را باید برگرفته از همان تفکر لیبرال دموکراسی غربی دانست که اکنون ترامپ و بایدن به آن متوسل شده‌اند. ستاد ملی مقابله با کرونا از یک طرف به‌وسیله رسانه ملی شب و روز به مردم هشدار می‌دهد که سفر نروید و سفرها عامل اصلی اوج‌گیری ابتلا به کرونا و مرگ و میرهاست اما در تناقضی آشکار دولت تدبیر و امید اعلام می‌کند هر ایرانی بیاید یک سفرکارت ۲۰ میلیون تومانی با سود ۴ درصد بگیرد و در اوج شیوع کرونا در مدت ۵ ماه آن را خرج یک سفر لاکچری کند! در حالی که ستاد ملی مقابله با کرونا هتل‌ها را به‌عنوان مرکزی برای شیوع کرونا تعطیل اعلام کرده، خبرگزاری دولت در اقدامی تناقض‌آلود و فریبکارانه و در مخالفت با پروتکل‌های بهداشتی ادعا می‌کند «هتل‌ها محل انتقال ویروس نیستند و سفر با سفرکارت برون‌رفت از آسیب‌های ناشی از کروناست»! و وزیر گردشگری هم ادعا می‌کند «سفرکارت محرک جدید سفر است»! در اینکه در شرایط اقتصادی کنونی ناشی از عملکرد و ناکارآمدی دولت تدبیر و امید کدام ایرانی می‌تواند ۲۰ میلیون تومان خرج یک سفر لاکچری ۵ ماهه بکند و یا اینکه این سفرکارت ۲۰ میلیون تومانی توزیع رانت است و باید فقط در مراکز گردشگری دولتی آن را خرج کرد تا به جیب دولت برود، حرف و حدیث زیاد است، اما نکته مهم این است که اگر این سفرکارت را برای ۴۰ میلیون نفر (نصف مردم) هم محاسبه کنیم، می‌شود ماهی ۱۶۰ هزار میلیارد تومان! حال دولت در تناقضی آشکار این مبلغ را که در جهت مقابله با سیاست‌های ستاد ملی مقابله با کرونا و عملاً برای گسترش شیوع کرونا هزینه می‌کند، تورم‌زا نمی‌داند و آن را می‌پردازد، اما پرداخت ۶۰ تا ۱۲۰ هزار تومان ماهانه برای هر کارت الکترونیک کالای اقشار کم‌بضاعت و متوسط که جمعاً ماهانه برای ۶۰ میلیون ایرانی حداکثر می‌شود حدود هفت هزار میلیارد تومان، تورم‌زا می‌داند و با آن مخالفت و علیه آن فضاسازی رسانه‌ای می‌کند! حال آیا کروناهراسی و ادعای حل مشکلات مردم از سوی دولت و گروه رسانه‌ای آن را باید صادقانه تلقی کرد؟!

۳- اکنون قابل فهم است که چرا رئیس‌جمهور جلسه سران قوا را که قرار بود رئیس ‌مجلس مشکلات کرونایی کشور را در آن مطرح نماید و پیگیر حل آنها باشد، به بهانه ترس از ابتلا به کرونا تعطیل می‌کند! این تفاوت دو مکتب و دو نگاه برای حل مشکلات کشور را نشان می‌دهد. در یک مکتب امثال شهید همت و باکری و حاج قاسم سلیمانی‌ها معتقدند مسئولان باید با مدیریت جهادی در خط مقدم دفاع مقدس و جنگ اقتصادی و هر بحران و خطری مثل کرونا و سیل و زلزله باشند تا هم خطر را بهتر و زودتر برطرف کنند و هم اعتماد مردم و مدافعان و امدادگران کشور برای همیاری و مقاومت جلب شود.

در یک مکتب هم شهید همت و باکری و حاج قاسم سلیمانی‌ها و حضور مسئولان دلسوز و جهادی مثل رهبر معظم انقلاب و آقایان رئیسی و سردار قالیباف و فرماندهان بزرگ و همه شهیدان و جانبازان و رزمندگان و نیروهای مسلح ایثارگر در خط مقدم حل مشکلات و دفاع از کشور و نیروهای جهادی و امدادگران فداکار در میان سیل و زلزله و آتش برای نجات مردم و مدافعان سلامت در میان ویروس کرونا در بیمارستان‌ها را «ماجراجویی» و «بی‌عقلی» می‌خواند! فرق ترور حاج قاسم عزیز از سوی ترامپ با چنین هجمه‌ای به مدافعان کشور و سلامت مردم چیست؟ آیا این هجمه از داخل دردناک‌تر و گسترده‌تر از آن حمله از خارج نیست؟ آیا این توهین به همه شهدای عزیز و به‌ویژه شهدای مدافع سلامت و خانواده‌های معظم شهدا و جانبازان که خود و فرزندانشان را برای دفاع از کشور به استقبال خطر می‌فرستادند، نیست؟! آیا محافظین و تیم حفاظت رئیس‌جمهور که خود را در معرض هرگونه خطری قرار داده‌اند تا از او و امنیت و مقام و زندگی مرفهانه‌اش محافظت کنند، بی‌عقل‌اند؟! 

آیا شهید عزیز سلیمانی و همه شهدا که می‌دانستند هر لحظه موشک‌های آمریکا و خمپاره‌های بعثی‌ها و گلوله‌های داعشی‌ها آنها را هدف قرار می‌دهند و باز در خط مقدم مبارزه با دشمنان و آمریکا و تروریست‌ها مردانه ایستادند، -زبانم لال- بی‌عقل بودند؟! آیا این سخنان القای ترس و عقب‌نشینی در نیروهای مخلص مدافع کشور در حوزه‌های مختلف نظامی و اقتصادی و سلامتی نیست؟ در حقیقت این «تفکر کرونایی» برگرفته از همان «تفکر برجامی» است که معتقد است باید در مقابل دشمن زانو زد تا دشمن عزت و ناموس و جان و مال ملت را به تاراج ببرد! و تلاش دارند «ناکارآمدی برجامی» خود را با «ترس کرونایی» تحت‌الشعاع قرار دهند. تفاوت تفکر کرونایی و برجامی با تفکر جهادی و مقاومت در این است که یکی خود را رئیس ‌مردم و دیگری خود را نوکر مردم می‌داند و یکی به دنبال ریاست متکبرانه بر مردم و دیگری به دنبال خدمت فداکارانه برای مردم است!

در تفکر جهادی و مقاومت است که بدون نگرانی از جان خود می‌گویند «ما ملت امام حسینیم و اگر سرداری بیفتد، سردار دیگری پرچم او را بلند می‌کند» و حضرت امام(ره) می‌فرمایند «با رفتن یک خدمتگزار خللی در عزم آهنین ملت ایجاد نمی‌شود.» اما صاحب تفکر کرونایی و برجامی با نگرانی برای جانش، می‌گوید «اگر من نباشم کشور و دنیا به هم می‌ریزد»! مشکل تفکر برجامی و کرونایی به فرموده حضرت امام(ره) که «افرادی که در رأس حکومت هستند، اگر نباشند، به‌جای آن‌ها، دیگران حاضر در صحنه هستند». حضرت امام در ادامه تصریح می‌کنند «در زمان‌های سابق اگر یک سلطانی می‌مرد، کشور به هم می‌خورد. لکن در جمهوری اسلامی ملت به جای او باز یکی را انتخاب می‌کنند.

از این جهت ملت ما هیچ خم به ابرو نمی‌آورند. کشور با رفتن افراد و شخصیت‌ها رکود نمی‌کند». لذا هدفِ هجمه به عملکرد جهادی روسای قوای مقننه و قضائیه از سوی تفکر برجامی و کرونایی، شخص رئیسی و قالیباف نیستند، بلکه انتقام گرفتن از تفکر جهادی است که چند صباحی در کشور امیدِ حل مشکلات مردم را ایجاد کرده است. در حقیقت این جماعت با تظاهر به رعایت پروتکل‌های بهداشتی تفکر «ما می‌توانیم» را به سخره گرفتند تا نیروهای جهادی را به‌عنوان مخالفان رعایت مسائل بهداشتی القا کنند، در حالی که همین تفکر جهادی با عقلانیت ولایی خود در خط مقابله با شیوع کرونا هم خود با رعایت دقیق دستورالعمل‌های بهداشتی به‌خصوص در محرم و صفر و هم با کمک‌های مؤمنانه خود به نیازمندان خوش درخشیدند.
 

کرونا و بی‌توجهی به پروتکل‌ها

جبار رحمانی در روزنامه ایران نوشت:
 

شیوع کرونا و امواج جدید آن ‌منجر به وضعیتی شده که نه تنها بخش اعظمی از کشور در وضعیت قرمز قرار دارد، ‌بلکه نظام درمان و کادر بهداشت نیز اعلام کرده‌اند که بیش از این توانایی تحمل فشار ناشی از شیوع کرونا را ندارند. در این میان یکی از عوامل اصلی وضعیت بغرنج فعلی،‌ بی توجهی مردم به پروتکل‌ها و شرایط خاص و حاد فعلی است و حداقل ضرورت رعایت پروتکل‌ها، ‌یعنی پوشیدن ماسک هم مراعات نمی‌شود.پرسش اینجاست که چرا مردم به این قاعده حداقلی پایبند نیستند و چه باید کرد؟ مواجهه جامعه ایرانی با کرونا، ‌در یک فضای ملتهب و هیجان زده شروع شد، ‌قرنطینه‌های گسترده خانگی، ‌فشار روحی زیادی را به مردم وارد کرد.

وقتی این فشارها با تورم افسارگیسخته و… نیز همراه شد،‌ عملاً زندگی را به تلخکامی فزاینده‌ای دچار کرد. در این میان، ‌عده‌ای مراقبت و مراعات را عملاً به کنار گذاشتند و منطق بیماری نیز توانست حلقه‌های انسانی انتقال ویروس را بیشتر و بیشتر داشته باشد. گزارش‌های اخیر نیز دقیقاً بیانگر نقش بی مبالاتی‌ها و بی‌توجهی‌های مردم در شیوع بیماری است.به نظر می‌رسد تأکید نظام درمان بر مراقبت از خویشتن و دستورالعمل‌های لازمه منجر به وضعیتی شده که بخشی ازریشه‌های فرهنگی و روحی بی مبالاتی امروز را ایجاد کرده است. تأکید بر اینکه پوشیدن ماسک مهم‌ترین شیوه مراقبت از سلامت خودتان است، عملاً این شیوه مراقبتی را به امری شخصی و فردی تبدیل کرده است. به همین دلیل کسی که ماسک را نمی‌زند، ‌آن را نوعی بی مبالاتی یا حق انتخاب شخصی خودش و معطوف به خودش می‌داند.

برای مواجهه با این وضع، ‌راحت‌ترین راه حل،‌ تعیین مجازات برای کسانی است که رعایت نمی‌کنند. اینکه نهادهای قانونی یا نهادهای انتظامی باید ورود و مسأله را حل کنند. اما با توجه به شرایط کشور و حجم بالای بی توجهی به پروتکل‌ها، بعید است این راه حل نیز کافی باشد. در شرایطی اینچنینی باید از راه‌های چندگانه و  با سیاستگذاری‌های مختلف به حل مسأله پرداخت. در این راستا در نظر گرفتن موارد زیر، ‌بسیار مهم است: اصولاً در هر جامعه‌ای ما شاهد عده‌ای هستیم که تحت هر شرایطی، ‌از قواعد و هنجارها، ‌تخلف خواهند کرد. این گروه اندک، ‌کسانی هستند که با میل خودشان و آگاهانه حاضرند از قواعد تخلف کنند و حتی هزینه آن را هم بپردازند. این عده اقلیت اصولاً از طریق مکانیسم‌های تنبیهی و دستگاه‌های نظارتی قابل مهار هستند. اما باید دقت کرد این گروه، اقلیت و بسیار اندک هستند.

 بخش زیادی از کسانی که بی مبالاتی کرده‌اند،‌ مردم عادی هستند که یا امکانات مادی لازم را ندارند یا اینکه از نظر روحی و فرهنگی،‌ به اندازه کافی اقناع نشده‌اند. مسأله اصلی در شرایط فعلی دقیقاً این دسته دوم هستند که ناخواسته قربانی کرونا می‌شوند.

این دسته دوم،‌ که اکثریت افرادی هستند که این قواعد اولیه بهداشتی را رعایت نمی‌کنند،‌ عامل اصلی بحران هستند،‌ آنها بیشترین دسترسی به سایرین را دارند و در همه عرصه‌های زندگی حضور دارند، خودشان و اطرافیان‌شان معمولاً بیشترین قربانیان را در بحران‌ها داشته‌اند. این گروه وسیع،‌ همان طور که گفته شد به دو دلیل پروتکل‌ها را رعایت نمی‌کنند؛ یا فقدان امکانات مادی است یا فقدان اقناع فرهنگی.به همین دلیل نابرابری‌های اجتماعی (وضعیت اقتصادی و دسترسی به مواد لازم بهداشتی به شیوه ارزانقیمت) در این میان مؤثر خواهند بود. از سوی دیگر بخشی از مردم هم اقناع نشده‌اند، قواعد را رعایت نمی‌کنند. از این رو باید برای کنترل بیماری در جامعه ایرانی  سه دسته سیاست را به طور همزمان پیش برد:سیاست حمایت اقتصادی از مردم:حداقل به این معنا که مواد اولیه لازم مانند ماسک با قیمت و کیفیت مناسب در خدمت مصرف کنندگان قرار گیرد. (وقتی در بازار گاهی ماسک تا قیمت سه هزار تومان می‌رسد این برای اقشار پایین جامعه مبلغ معناداری خواهد بود،‌ به عنوان مثال وقتی یک خانواده پنج نفره قرار باشد روزی یک ماسک استفاده کنند در ماه هزینه قابل توجهی برای آنها خواهد شد.)سیاست فرهنگی توجیه و اقناع سازی مردم:که توضیح درستی در باب بحران به مردم داده شود. اینکه ماسک تنها مراقبت از خویشتن نیست،‌ بلکه مراقبت از دیگران هم هست،‌ یعنی ماسک یک انتخاب شخصی نیست،‌ بلکه یک مسئولیت اجتماعی و اخلاقی در قبال دیگران هم هست.در نهایت سیاست مراقبت قانونی و نهادهای نظارتی و مجازات برای متخلفان. که این شامل عده قلیلی از جامعه خواهد بود، ‌کسانی که تحت هر شرایطی تخلف خواهند کرد. بدون اعمال سیاست‌های دسته اول و دوم،‌ نمی‌توان ناگهان به سراغ سیاست‌های دسته سوم رفت. زیرا وقتی قانونی وضع شود که اکثریت مردم مصداق تخلف آن باشند، ‌عملاً قانون نامعتبر خواهد بود.

اصل ماجرا در همین یک نظرسنجی است!

نوید مؤمن در روزنامه وطن امروز نوشت:

در حالی که کشمکش بایدن و ترامپ کرونازده بر سر تصاحب قدرت در کاخ سفید به نقطه اوج خود رسیده است، نظرسنجی مؤسسه «گالوپ» حکایت از فاجعه‌ای دارد که تا سال‌ها حیات آمریکا را تهدید خواهد کرد! نظرسنجی اخیر این مؤسسه نشان می‌دهد میزان اقبال عمومی جامعه آمریکا به بایدن و ترامپ به ترتیب 46 و 41 درصد است. مایک پنس، معاون ترامپ و کاملا هریس، معاون بایدن نیز دارای محبوبیتی به ترتیب 41 و 42 درصدی نزد افکار عمومی آمریکا هستند. اصل ماجرا اینجاست که مطابق این نظرسنجی و ده‌ها نظرسنجی دیگر، محبوبیت هیچ یک از ۲ نامزد اصلی انتخابات ریاست‌جمهوری ماه نوامبر و معاونان آنها به بالای 50 درصد نمی‌رسد! به عبارت بهتر، هر کدام از این 2 نامزد اصلی که در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا پیروز شود، از حمایت اکثریت شهروندان این کشور برخوردار نیست.

در اینجا بهتر است روی ساختاری متمرکز شویم که ۲ نامزد غیرمردمی دموکرات و جمهوری‌خواه را به جامعه آمریکا تحمیل کرده و از شهروندان این کشور می‌خواهد یکی از این ۲ را به هر قیمت ممکن انتخاب کنند! نظرسنجی‌های دیگر، نظرسنجی اخیر گالوپ و عمق فاجعه در آن را بیشتر روشن می‌کند! به عنوان مثال، میانگین نظرسنجی‌های عمومی و ایالتی نشان می‌دهد بایدن حداقل نیمی از افزایش محبوبیت خود در نظرسنجی‌ها را مدیون نفرت از «شخص ترامپ» است! بسیاری از شهروندان آمریکایی برای فرار از کابوس ریاست‌جمهوری دوباره ترامپ، سراغ فردی به نام بایدن و حزبی به نام دموکرات آمده‌اند!

 آنها نه‌تنها عملکرد بایدن را قبول ندارند، بلکه نسبت به کارآمدی حداقلی وی در کاخ سفید نیز تردید دارند. با این حال آنها محکوم هستند برای شکست ترامپ به معاون رئیس‌جمهور سابق آمریکا رای دهند!

در نظریه مشهور ساختارگرایی «کنت والتز»، اینگونه استدلال می‌شود که «ساختار» هوشمند است و رفتار بازیگران و حدود و ثغور حرکت آنها را تعیین می‌کند. بنابراین بازیگران به جای آنکه «ساختار» را تحت تاثیر خود قرار دهند، باید از سوی ساختار، مورد گزینش و ارزیابی قرار گیرند. هر چند کنت والتز تاثیر ساختارگرایی را در حوزه روابط بین‌الملل مورد بررسی قرار داده است اما «ساختار حکومتی آمریکا» به‌گونه‌ای است که هر بازیگری در آن بخواهد ذره‌ای از آن عدول کند را به بدترین نحو ممکن حذف می‌کند. بهتر است جهت اثبات این موضوع، گریزی به انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 میلادی بزنیم. در آن زمان «برنی سندرز» نامزد دور مقدماتی انتخابات درون‌حزبی دموکرات‌ها توانست با درخشش در ایالات اولیه‌ای مانند «نیوهمپشایر» و «کارولینای جنوبی»، گوی سبقت را از هیلاری کلینتون برباید. از دید مقامات ارشد ۲ حزب سنتی آمریکا (دموکرات و جمهوری‌خواه)، برنی سندرز رویکردی علیه ساختار حاکم بر آمریکا داشت و حتی از وی به عنوان «نامزد سوسیالیست انتخابات» یاد می‌شد. همین مساله سبب اقبال نوجوانان، جوانان و دانشجویانی شد که خواستار تغییر اصول حاکم بر نظام ساختاری آمریکا و گذار از ساختار معیوب و آزاردهنده فعلی بودند.  سران حزب دموکرات درنهایت با زدوبند پشت‌پرده (چنانکه اسناد آن در ایمیل‌های هیلاری کلینتون نیز افشا شد)، با تقلب عامدانه در انتخابات درون‌حزبی، سندرز را در مقابل هیلاری کلینتون با اختلافی اندک بازنده اعلام کردند. در مقابل، جمهوری‌خواهان نیز از حذف سندرز استقبال کردند، زیرا آنها نیز نسبت به اینکه بخشی از هواداران‌شان به امید ایجاد تغییرات مبنایی و ساختاری در آمریکا به سندرز روی بیاورند، نگران بودند.

سندرز براحتی حذف شد تا احتمال راهیابی وی به کاخ سفید به صفر برسد. در آن نقطه (انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016)، کلینتون و ترامپ ۲ نامزد برخاسته و گزینش‌شده ساختار حکومتی آمریکا بودند. آنها بر سر نحوه تامین منافع رژیم مجعول صهیونیستی و جذب کمک‌های پنهان و آشکار لابی آیپک و فراتر از آن، بر سر تاکید بر استمرار سلطه‌طلبی واشنگتن بر نقاط مختلف جهان با یکدیگر وارد جدل و منازعه شدند! بسیار جالب است که هم نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و هم «قواعد بازی انتخاباتی» میان آنها را همان «ساختار حاکم» تعیین می‌کند! امروز نیز ساختار حکومتی آمریکا ترجیح داده است بایدن را در مقابل ترامپ قرار دهد. بایدن همان کسی است که رؤیای تجزیه عراق و منطقه غرب آسیا را در سر می‌پروراند و تعهد داده است سفارت آمریکا را در بیت‌المقدس حفظ کند! همچنین بایدن همان کسی است که در دوران ریاست‌جمهوری اوباما، از سرکوب معترضان به نژادپرستی در فرگوسن و نیویورک (‌پس از قتل مایکل براون و اریک گارنر، ۲ شهروند سیاه‌پوست آمریکایی) دفاع کرد و اکنون ژست همدردی با رنگین‌پوستان را می‌گیرد!

عدم اقبال شهروندان آمریکایی به ۲ خروجی انتخاباتی ساختار آمریکا، مترادف با خشم و نفرت آنها از همین ساختار است؛ ساختاری که مؤلفه‌های خشونت، تبعیض، فاصله طبقاتی، سلطه‌گری و مداخله‌گرایی را طی دهه‌های متمادی به شهروندان آمریکایی دیکته کرده است.

 اصلاح ساختار یا کنترل ارز ؟

حیدر مستخدمین‌حسینی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

شاکله اقتصاد ما فقط نرخ ارز نیست. باید اصلاح اقتصادی انجام شود و در آن اصلاح، سیاست‌های ارزی نیز قرار بگیرد. تزریق ارز در بازار و بالابردن عدد، ممکن است در کوتاه‌مدت و چند روزی به لحاظ روانی تاثیرگذار باشد اما مجددا به سیر خود ادامه می‌دهد، مگر آنکه دولت و بانک مرکزی اصلاحات اقتصادی را جدی گرفته و آن را در اولویت قرار دهند. تحریم اولین‌بار نیست که اقتصاد ما را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد و روزی نیست که به لیست تحریم‌ها اقلامی اضافه نشود و سیاست دولت باید پیش‌بینی شرایط تحریم را داشته باشد.

18 بانکی که اخیرا به لیست تحریم‌ها اضافه شدند، در مرحله اول جزو تحریم‌های ثانویه نبود. طی دو سال گذشته دو نوع تحریم صورت گرفت؛ یک نوع تحریم برای شرکت‌ها و بانک‌های آمریکایی حتی با درصد پایین سهامدار آمریکایی که از ارتباط با بانک‌های ایرانی منع شدند و بعد ازآن تحریم مجددی صورت گرفت که بدان ثانویه گفتند و تمام شرکت‌ها در دنیا در صورت ارتباط با بانک‌های ایرانی مورد تحریم واقع می‌شدند. در آن لیست این 18 بانک وجود نداشت و با تحریم اخیر 18 بانک هم اضافه شد و بدین ترتیب همه بانک‌های کشور بدون استثنا جزو تحریم‌های ثانویه شدند. یعنی هم شرکت‌های آمریکایی، هم شرکت‌های آسیایی و آفریقایی حق ارتباط با بانک‌های ایرانی را ندارند. بانک‌هایی که پیش از این وجوه صادرات غیرنفتی را به کشور منتقل می‌کرد و اکنون با این تحریم، قطعا صادرکنندگان و بانک مرکزی از طریق راهکار دیگری اقدام خواهند کرد.

اما شاکله اقتصاد فقط نرخ ارز نیست که پمپاژ روزانه ارز و تزریق ارزپاشی توسط بانک مرکزی چاره کار باشد. همانطور که در سال‌های گذشته میلیاردها دلار به بازار تزریق شد و غیر از تورم و افزایش نرخ ارز و متلاشی شدن ساختار اقتصادی و بازارهای دیگر، نتیجه و دستاورد دیگری نداشت. بنابراین سیاستی که طی آن از امروز بانک‌ها و صرافی‌ها ارز بیشتری ارائه دهند، تنها می‌تواند حالت مُسَکِنی داشته باشد که برای چند روزی با شرایط روانی به‌وجودآمده مقابله کند و باید دید که بانک مرکزی و دولت بعد از آن چه ساختاری در پیش می‌گیرند؟ اولین قدم، اصلاح نرخ سود بانکی است تا مردم خرده‌پس‌اندازهای خود را در جای امنی قرار دهند و وارد بازی خطرناک ارز و سکه نشوند. زمانی که سپرده‌های کوچک از بانک کشیده شده و به سمت این نوع معاملات می‌رود، بازار را ملتهب می‌کند. بازارهای پول و سرمایه خراب شده و بازار طلا نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد. وقتی تقاضا افزایش پیدا می‌کند و عرضه ثابت باشد، قیمت بالا می‌رود. اگر کلیه ارزها را یک کالا بدانیم که هست، بنابراین هرگونه سیاستی که بخواهد روی عرضه و تقاضا تاثیر بگذارد، روی قیمت هم تاثیر می‌گذارد.

تصمیم بانک مرکزی مبنی بر افزایش ارزپاشی در بازار به معنای افزایش عرضه است که با وجود تقاضا در نتیجه یک مقدار قیمت متعادل می‌شود ولی قطعا تداوم ندارد و بسیار کوتاه‌مدت است. دولت باید با تجدیدنظر در سیاست‌های مربوط به صادرات از ذخایر و منابع موجود محافظت کند. با توجه به تولیدات داخل به هیچ عنوان اجازه واردات ندهد و درخصوص صادرات هم به همین صورت عمل کند. در مبادلات تجاری با سایر کشورها، جهت‌گیری پیمان‌های پولی و منطقه‌ای را جدی بگیرد تا بتوانیم کالاهای مازادمان را در قالب بستن پیمان‌های تجاری به طرف‌های تجاری منتقل کنیم و به‌جای ارزهای به‌جای مانده بابت فروش نفت در برخی کشورها، کالاهایی را که مورد تحریم نیست وارد کنیم.

می‌توانیم از این فرصت استفاده کنیم و مراودات تجاری را تغییر شکل دهیم. اکنون که به لحاظ تحریم‌های گسترده از مبادلات تجاری و معاملات بازرگانی به‌روز با سطح تکنولوژی بالا محروم شدیم، می‌توانیم چند قدم عقب‌تر برگردیم و از فرآیندهای قدیمی‌تر و سنتی‌تر مثل پایاپای، کالا به کالا و پیمان‌های منطقه‌ای استفاده کنیم و ناچارا به شیوه‌هایی که بازرگانان و تجار در سال‌های قبل استفاده می‌کردند، ورود کنیم. دولت و بانک مرکزی از تجربیات بازرگانانی که صادرات و واردات انجام می‌دهند، قدیمی و کارکشته و مو سفید کرده‌ هستند، استفاده و به آنها اعتماد کند و خلل به‌وجود آمده در ورود ارز ناشی از صادرات به کشور را به حساب همه صادرکنندگان نگذارد؛ همانطور که واردات اجناس کمتر استفاده شده و بنجول را به حساب همه واردکنندگان نباید گذاشت. دولت با اتکای به این توانمندی، در کنار اطلاعات رایگان اساتید دانشگاه مکانیزمی را که قبلا بوده بازطراحی و احیا کند تا بتواند کالاهایی به کشور وارد کند که نیاز به ارز نداشته باشد بلکه حالت تعهدی، کالا به کالا یا در ازای خدمات فنی- مهندسی از برخی کشورها باشد.

درحقیقت از ظرفیت‌های موجود استفاده کنیم تا بر نرخ ارز تاثیر بگذارد. اکنون تمام تکیه بر این است که بانک مرکزی، ارزی در اختیار شبکه‌ها قرار دهد تا بتوانند واردات انجام دهد یا ارز حاصل از صادرات را با حیل‌های مختلف از صادرکننده دریافت کند، بدون اینکه مشکلات صادرکنندگان غیرنفتی لمس شود که با مشکلات عدیده‌ای برخورد کرده‌اند و مورد اذیت و آزار واقع شده‌اند. فراموش نکنیم که پمپاژ بالای ارز و ارزپاشی طی سال‌های گذشته می‌توانست در زیرساخت‌های اقتصاد کشور مورد استفاده قرار بگیرد. دولت باوجود نگاه و اعتقاد به جنگ اقتصادی راهکاری هم نشان نمی‌دهد و فکر می‌کند با همان شرایط سابق، می‌تواند عمل کند. در این بین بانک مرکزی و دولت باید به نرخ سود بانکی توجه و آن را اصلاح کنند.

نرخ سود کنونی پاسخ نمی‌دهد و نقدینگی هنگفتی که در سطح بازار وجود دارد هر روز به سوی یک بازار گسیل است. وقتی شیوه‌های اصلی و ساختاری اتخاذ نشود، دود همه مشکلات به چشم مردم می‌رود، معیشت مردم را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد، مردم ناراضی را ناراضی‌تر از قبل می‌کند و اندک اعتماد به دولت هم نزدیک به صفر می‌شود. دولت در چند ماه باقیمانده به کمک مجلس به تصحیح ساختار اقتصادی، نرخ سود بانکی و تعاملات تجاری برای واردات و صادرات و استفاده از شیوه‌های سنتی‌تر در اعمال بحث‌های تجاری بپردازد که قطعا همه اینها می‌تواند برای آرام کردن نرخ ارز تاثیرگذار باشد. ضمن اینکه با تغییری در قانون می‌شود در قبال ارزهای ناشی از فروش نفت از کشورهای مختلف، کالا وارد کرد و بدین ترتیب دسترسی به ارزمان نیز میسر می‌شود.


دخیل بستن به قبر خالی در ینگه‌دنیا

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:

با نزدیک شدن هرچه بیشتر به پایان ماراتن انتخاباتی امریکا، رقابت میان دو نامزد این صحنه وارد مراحل حساس می‌شود و پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های گوناگونی از نتیجه آن مطرح می‌گردد. در این میان، متأسفانه از سوی برخی سناریوی نخ‌نمای گره زدن اقتصاد ایران و معیشت مردم به انتخاباتی که ۱۵ هزار کیلومتر آن‌سوتر برگزار می‌گردد در حال تکرار است. برخی تیترهای روزنامه‌های زنجیره‌ای و زمزمه‌های مطرح‌شده از سوی برخی شبه‌روشنفکران، حتی برخی چهره‌های سیاسی، قصه پرغصه معطل کردن اقتصاد کشور به یک رویداد خارجی را که به‌هیچ‌روی در کنترل ما نیست، در ذهن‌ها تداعی می‌کند.

فراتر از آرزوهای واهی جراید زنجیره‌ای و خیال‌پردازی‌ها برای انتخابات امریکا اخیراً شنیده شده است که مسئول دفتر یک مقام ارشد اجرایی در اجتماع حزب متبوع خود گفته است: «اگر بایدن پیروز شود یک اتفاق مهمی خواهد افتاد بعد یک فرصت دو ماهه داریم، هم می‌توانیم نفت بفروشیم و با دنیا معامله کنیم و مقداری سرمایه‌گذاری جذب بکنیم و هم بتوانیم فضای خوبی را در داخل جامعه و روابط خارجی به نمایش بگذاریم و آن موقع است که وضعیت متفاوت خواهد شد. اگر بایدن پیروز شود ما می‌توانیم در آن فضا و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری خودمان به مردم بگوییم در این شش ماه گذشته که ترامپ دیگر رئیس‌جمهور نیست شرایط این کاندیدا با این سیاست می‌تواند چهار سال دیگر این فضا را به وجود آورد. بنابراین اینجا ما می‌شویم حزبی که دولت و پشتوانه داریم و می‌توانیم با داشتن کاندیدا شروع به کار کنیم.»

اینکه یک حزب و جریان سیاسی روی نتیجه انتخابات کشور دیگری قمار سیاسی کند، هرچند نشان‌دهنده ناپختگی نخبگان حزبی است، اما از منظر منافع ملی نگران‌کننده است. هنوز به یاد داریم که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ فضای تبلیغاتی خاصی مبنی بر تأثیر مذاکره بر معیشت مردم جریان یافت و از روزهای نخست شروع مذاکرات هسته‌ای در دوره دولت یازدهم، مهم‌ترین مناقشه میان صاحب‌نظران، تحلیلگران و فعالان عرصه‌های سیاست و اقتصاد میزان اثربخشی مذاکرات و – به‌تبع آن- توافق احتمالی بر گشایش اقتصاد ملی و بهبود معیشت مردم ایران بود. این مناقشه البته در سطح نخبگان نماند و ذوق‌زدگی‌های خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به‌یادماندنی آن در بایگانی رسانه‌ها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت. البته ناگفته پیداست که کشیده شدن ذوق‌زدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانی‌هایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده می‌شد. یک‌سوی دیگر نیز واهمه‌افکنی از رویدادهایی خیالی بود که به جامعه القا می‌شد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند. در نتیجه جمع این پروپاگاندای سلبی و ایجابی توأمان اولاً ساحت اجتماعی تا حد زیادی روی مذاکرات شرطی ماند و ثانیاً پیشرفت اقتصادی معطل مذاکرات ماند. در این فضا، رکود اقتصادی که در اثر کاهش قیمت نفت بر گرده اقتصاد سنگینی کرده بود، عمیق‌تر شد و در مقابل، شعاردرمانی‌هایی که مرتباً با کلیدواژه «از رکود عبور کردیم» تکرار می‌شد، ناکارآمدتر می‌شد. معطل نگاه‌داشتن اقتصاد به نتیجه مذاکره از یک‌سو و امیدآفرینی کاذب به وقوع معجزه در صورت توافق از سوی دیگر، تمام پیشران‌های داخلی اقتصاد را کند کرد و فرصت چند سال کار را برای پیشرفت اقتصادی از میان برد.
پس از اعلام و امضای برجام نیز، متأثر از فضاسازی‌های گذشته، بخش‌های مهم اقتصادی جامعه همچنان منتظر مشاهده علائمی از نتایج برجام بوده و آزادسازی ظرفیت‌ها و توانمندی خود در عرصه اقتصادی را منتظر گشایش‌های اولیه پسابرجامی نگاه داشتند. بااین‌حال نه‌تن‌ها علائم واضحی مشاهده نشد، بلکه خلف وعده‌ها و نقض عهدهای مکرر امریکا که از همان دوران ماقبل خشک شدن جوهر برجام آغاز شده بود، امیدها را به یأس بدل کرد. در دوره پسابرجام، «نتیجه‌بخشی یا عدم نتیجه بخشی برجام» موضوع اصلی مناقشه میان نخبگان را رقم می‌زد. با گذشت هر روز و مشاهده نقض عهد دیگری از سوی غرب و به‌ویژه ایالات‌متحده امریکا، امید اثربخشی برجام بر گشایش اقتصادی بیشتر رنگ می‌باخت. در این میان برخی حرکات نمایشی همچون خرید تعداد معدود هواپیما – باهمه، اما و اگرهایش- ورود فلان برند خودروسازی یا واردات کالای لوکس مصرفی به بازار ایران نتوانست امید به رونق را به فعالان اقتصادی بازگرداند.

البته خروج نهایی امریکا از برجام و وعده‌های بی‌فرجام اروپایی‌ها سرنوشت برجام و تأثیرات اقتصادی آن را تا حد زیادی روشن کرده است. اکنون اگر نیم‌نگاهی گذرا به داده‌ها و ستانده‌های این معامله بیفکنیم در مقابل تعهداتی که در کاهش توانمندی هسته‌ای در ابتدا اجرا کرده‌ایم و البته مهم‌تر از آن فرصت ذی‌قیمتی که برای پیشرفت اقتصادی داشتیم و به پای انتظار برجام قربانی کردیم، آورده‌ای جز تجربه «غیرقابل‌اعتماد بودن کدخدا و رعایایش» نداریم. تجربه‌ای که تنها زمانی می‌توان آن را ارزشمند دانست که از آن درس بگیریم و اشتباه گذشته را تکرار نکنیم. اگر از «تجربه برجام» درسی آموخته باشیم، باید بدون معطلی راه اقتصاد ملی را از برجام جدا کرد. دیگر عذری برای معطل ماندن وجود ندارد. باید همه فعالان و نخبگان اقتصادی چه در دولت و چه در بخش خصوصی و نیز آحاد مردم عزم خود را برای گره‌گشایی از اقتصاد ملی با توان خویشتن جزم کرده و البته مسئولان دولتی در این راه پیش‌قدم باشند. البته به‌سان آن مَثَل معروف که کسی چاهی می‌کند که آبی نداشت، اما برایش نان داشت، برخی جریانات و چهره‌های سیاسی از معطل نگاه‌داشتن اقتصاد کشور به تحولات خارجی ارتزاق می‌کنند. طبعاً کسانی که بر قبر خالی انتخابات امریکا دخیل بسته و سرنوشت سیاسی خود را به آن گره‌زده باشند، تداوم وضع موجود را «شیشه عمر» خود تلقی می‌کنند؛ اما مسیر منافع ملی چیز دیگری است.

این نوشتار را با توصیه مؤکد اخیر رهبر معظم انقلاب‌اسلامی به هیئت دولت پایان می‌بریم که فرمودند: «اقتصاد کشور را مطلقاً به تحوّلات خارجی نباید پیوند زد؛ یعنی شما برنامه‌ریزی اقتصادی را مطلقاً موکول و منوط نکنید به اینکه تحریم‌ها برطرف بشود، یا کاهش پیدا کند؛ نه، فرض را بر این بگذارید که تحریم‌ها بنا است دَه سال بماند. برنامه‌ریزی اقتصادی بایستی بر اساس امکانات درونی و -همان‌طور که بارها گفتیم- درون‌زایی و به ظرفیت‌های داخلی تکیه کردن، انجام بگیرد. این درست نیست که مثلاً فرض کنید ما بگوییم اگر چنانچه انتخابات فلان کشور، فلان جور شد، مثلاً این‌جور می‌شود؛ نه نخیر، انتخابات آنجا هر جور می‌خواهد بشود. ما بایستی برنامه اقتصادی کشور را با توجّه به مسائل درونی کشور، با توجّه به امکاناتِ خودمان برنامه‌ریزی کنیم؛ واقعاً یک خطای راهبردی است که ما مسائل اقتصادی را منوط کنیم به تحوّلات خارجی؛ و نباید تکیه کرد به مسائل خارجی؛ [که]آن‌ها هر جور بخواهند، تصمیم بگیرند. ممکن است یک روز تصمیم خوبی بگیرند، ممکن [هم]هست تصمیم بدی بگیرند؛ اگر تصمیم خوبی بود از آن استفاده خواهیم کرد، لکن این‌جور نیست که برنامه اقتصادی‌مان را موکول کنیم به اینکه آن‌ها چه جوری تصمیم بگیرند. این هم مسئله مهم دیگر.»

خطر کوچ مرجعیت رسانه ای

سید علی علوی در روزنامه خراسان نوشت:

 آقای علی عسگری رئیس رسانه ملی در یک سلسله انتصابات جدید  تقریبا تغییرات اساسی را در صدا و سیما اعمال کرد. تغییراتی که از آن می توان به عنوان ظرفیت تغییر برخی رویکردها یاد کرد.درباره آقای شاه آبادی به عنوان مهم ترین تغییر در جایگاه معاون سیما نکاتی  را می توان متذکر شد اما آن چه در این میان مطمح نظر است، نه اشخاص جایگزین افراد قبلی بلکه تمرکز بر سیاست گذاری ها و توجه به نقش و کارکرد رسانه ملی  به خصوص تلویزیون است.اگر بخواهیم چارچوبی از رسانه موثر را  به تصویر بکشیم، مستقل بودن، مردمی بودن، پاک بودن و انقلابی بودن را می توان عناصر اصلی  رسانه موثر در ابعاد ملی دانست.  چارچوبی که رعایت آن می تواند مرجعیت رسانه ملی را در پی داشته باشد.براساس نظر سنجی ها، طی پنج سال گذشته و پس از ظهور رسانه های نوین و طبیعتا عملکرد صداو سیما، نفوذ تلویزیون از کانال 80 درصد به کانال 60 درصد  نزول کرده است.

شاخصی که  به وضوح نشان از افت مرجعیت رسانه ملی دارد.بدیهی است که یکی از مهم ترین اولویت های هر رسانه برخورداری از نقش  مرجعیت رسانه ای  است. رسانه موثر، رسانه ای است که  در وهله نخست مرجعیت داشته باشد، بهترین حرف ها را اگر شنونده ای نشنود و بیننده ای  نبیند چه سود؟ موضوعی که به نظر می رسد دغدغه اصلی این سال های رسانه ملی نبوده است. بنابراین اگر بخواهیم مهم ترین تهدید رسانه ای انقلاب اسلامی را مطرح کنیم، بی شک کوچ مرجعیت رسانه ای از داخل مرزها به خارج مرزهاست.

مسئله ای که عموما خود را در بزنگاه های خبری همچون حوادث سال های 88، 96 و98 نشان می دهد. در مثال می گویند، آبرو ذره ذره ساخته می شود و یک شبه می رود. اعتبار رسانه هم چنین است؛ ذره ذره و به تدریج ساخته می شود اما ظرفیت آن را دارد که یک شبه در کج سلیقگی یا عدم اشراف در یک حادثه خبری از بین برود. مثال نزدیک این دوگانه اعتبار و بی اعتباری را می توان در رخداد فوت استاد شجریان دید.این که رسانه ملی برای فوت استاد شجریان تنها گزارشی 5 دقیقه ای آن هم با تاخیر و چند زیرنویس و یک برنامه در شبکه 4 داشت، درحالی که رسانه های فارسی زبان بیگانه به طور مستمر  از همان لحظات اولیه اعلام خبر، به عملیات رسانه ای از  مستند و گفت وگو گرفته تا پوشش لحظه به لحظه اقدام کردند. اتفاقی که عملا به این منجر می شود که برای بخشی از جامعه در مقابل مرجعیت رسانه بودن صداو سیما علامت سوال بگذارند.این درحالی است  که بیش از 80 درصد مردم به اینترنت موبایل دسترسی دارند و در 48 ساعتی که شبکه های مجازی مملو از اخبار و حواشی فوت استاد شجریان بود، تقریبا گویی از منظر صداوسیما اتفاق خاصی نیفتاده است.

رخداد فوت استاد شجریان تمام شد. شاید از منظر مدیران رسانه ملی  اتفاقی نیفتاده باشد. شاید احساس شود که کنترل افکار عمومی اتفاق افتاده اما واقعیت چیز دیگری است. در عصر جامعه شبکه ای خبر ایستایی ندارد، خبر را نمی شود متوقف کرد، تنها اتفاقی که می افتد روایت متفاوت خبر است و آن کسی ثمرش را می برد که اولین  روایت را مطرح می کند.موضوعی که به نظر می رسد  تقریبا در رسانه ملی عموما با توجیه ملتهب نکردن افکار عمومی نادیده گرفته شده است.  اتفاقی که عملا می افتد آن است که جامعه معطل تلویزیون نمی ماند.

مردم اگر می خواهند خبری را بدانند و در دسترس شان نباشد به راحتی رسانه شان را  تغییر می دهند، موضوعی که به تدریج و در اتفاقات مختلف ساخته می شود اما  بازگشتش به راحتی و دفعی نخواهد بود.به نظر می رسد مهم ترین مسئله ای که در دوره جدید معاونت سیما باید مدنظر قرار گیرد، تمرکز بر بازگشت نمودار مرجعیت رسانه ملی و به خصوص تلویزیون است چه اگر چنین بود، می شد رویکردی متفاوت را در مقابل رخداد فوت استاد شجریان همچون مجموعه ای از  رسانه های داخلی مانند روزنامه های جوان، فرهیختگان و برخی خبرگزاری‌ها مثل فارس و تسنیم اتخاذ کرد و بین جایگاه هنری و برخی مواضع سیاسی استاد شجریان  فرق قائل شد. در آن صورت می توانستیم شاهد باشیم که مخاطب  به سمت رسانه های بیگانه فارسی زبان سوق داده نشود.

در هر حال این رخداد نیز چون برخی رخدادهای دیگر با مجموعه ای از کج سلیقگی ها تمام شد و البته آثار منفی خود را به جا گذاشت؛ اما به نظر می رسد که ریاست رسانه ملی  و معاون سیما باید برای موضوع مرجعیت رسانه ای صدا و سیما  که هنوز هم فراگیرترین رسانه عمومی محسوب می شود، فکری اساسی کنند. موضوعی که اگر امروز فکری به حال آن نکنیم ممکن است فرصت جبران آن را به راحتی نداشته باشیم، بی شک خطرناک ترین اتفاق زمانی خواهد بود که برایند افکار عمومی جامعه آبشخوری خارج از مرزها داشته باشد، روزی که پشیمانی سودی نخواهد داشت.



منبع خبر

اصل ماجرا در همین یک نظرسنجی است!/ دخیل بستن به قبر خالی در ینگه‌دنیا بیشتر بخوانید »