سریال

سریال «سلمان فارسی» از چه زاویه‌ای به امیرالمؤمنین می‌پردازد؟/ نبردهای امام علی(ع) به تصویر کشیده می‌شود

سریال «سلمان فارسی» از چه زاویه‌ای به امیرالمؤمنین می‌پردازد؟/ نبردهای امام علی(ع) به تصویر کشیده می‌شود


خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: در تاریخ روایات مختلفی درباره زندگی سلمان فارسی آمده است. بعضی می‌گویند پدر و مادرش مزدکی بوده اند. بعضی‌ها هم می‌گویند زرتشتی بوده‌اند. اما به‌ هر حال هرکدام از آنها که بوده، سلمان در جوانی خرافه‌پرستی را پس می‌زند. از این چیزهایی که می‌دیده مزدکی‌ها از سقف و دیوار آویزان می‌کنند، زده شده بود و نمی‌توانست بپذیرد. روزی اتفاقی به یک کلیسا برمی‌خورد. می‌بیند حرف آنها حسابی‌تر است. مسیحی می‌شود. مسیحی سفت و سختی هم می‌شود. بعد در انجیل به مشکلاتی برمی‌خورد. از کشیش می‌پرسد و کشیش به او می‌گوید من یک کشیش دهاتی هستم. مفسر نیستم. سوال‌‌های شما را من نمی‌توانم جواب بدهم. اینها در کلیسای شام اتفاق می‌افتد.

 

**سرگشتگی سلمان به دنبال دین

مفسرهای بزرگی در آنجا هستند. آنها می‌توانند پاسخگو باشند. پدر سلمان هم متمول و صاحب مقام بوده و او می‌توانسته زندگی آرام و مرفهی داشته باشد. ولی همه اینها را کنار می‌گذارد. البته همین مسیحی شدنش هم باعث شده در خطر باشد. او راهی شام می‌شود. خودش را به آنجا می‌رساند. کلیسا از او استقبال می‌کند و به جرگه روحانیون مذهبی‌شان وارد می‌شود. طولی نمی‌کشد که به مفسری بزرگ تبدیل می‌شود، ولی باز هم در انجیل یوحنا به ایراد می‌خورد. بر اثر همین قضیه، با لفظ امروزی از همان کلیسای شام خلع‌لباس می‌شود. می‌گویند توبه کن، دیگر تو را به‌عنوان کشیش قبول نداریم. سپس ایشان دیرانی می‌شود؛ یک فرقه از مسیحیت که با ریاضت زندگی می‌کردند و عقایدی از این قبیل داشتند که مسیح فقیر بوده و فقیرنواز بوده، پس باید خط او را پی گرفت.

 

آنجا هم باز از بزرگان دیر می‌شود و تدریس را در دیرهای اموریه و یک بخش دیگر از عراق و… انجام می‌داده است. بعدها که زمزمه اسلام را می‌شنود، متوجه می‌شود چیزهایی را که به دنبالش بوده و بوی حقیقت را می‌دهند، پیدا کرده است. پس آواره آن می‌شود و تصمیم می‌گیرد به مکه برود و با حضرت رسول(ص) ملاقات کند…

**قصه سلمان کجا به پایان می رسد؟

حالا داوود میرباقری قصه این سرگشتگی را تصویر کرده است.سالها از عمر خود را برای فیلمنامه سریال «سلمان فارسی» صرف کرده است. اما قصه سلمان همین جا به پایان نمی رسد.

آن کاروان‌سالاری که قول داده بود ایشان را به مکه برساند، سر دوراهی مکه و یثرب، در حق ایشان نامردی می‌کند. ایشان را به‌عنوان برده به یک جهود می‌فروشد. ایشان مسیرش تغییر می‌کند و به یثرب می‌رود. داغ بردگی می‌خورد. دست‌به‌دست می‌چرخد و چند صاحب پیدا می‌کند. در آن زمان حضرت رسول(ص) به مدینه هجرت می‌کنند و اینها همدیگر را می‌بینند. چون آن شخص متوجه می‌شود حضرت رسول(ص) و اطرافیانش به سلمان خیلی علاقه دارند، به ایشان برای فروش سلمان پیشنهاد خیلی بالایی می‌دهد که حضرت هم قبول می‌کنند. پیشنهاد این است؛ نخلستانی با تعداد نخل‌های زیاد و مقدار زیادی طلا. حضرت رسول(ص) می‌فرمایند که یا علی(ع) شروع کنید و این کارها را انجام بدهید. علی(ع) دست به کار کاشتن آن نخلستان می‌شود. آنجاست که حضرت علی(ع)، لقب ابوتراب می‌گیرد.

**پیوند بین حضرت علی(ع) و سلمان کجا شکل می گیرد؟

پیوند بین حضرت علی(ع) و سلمان همان‌جا شکل می‌گیرد. بعد ازظهرها که خیلی هوا گرم می‌شد، یکی دو ساعت می‌خوابیدند و حرارت که پایین می‌آمد شروع می‌‌کردند به کار. یک روز وقتی حضرت علی(ع) از خواب بیدار می‌شوند و می‌آیند خدمت حضرت رسول، صورت‌شان خاک‌آلود بوده است، چون روی خاک خوابیده بودند. حضرت رسول(ص) به ایشان می‌فرمایند ابوتراب شدی، اینجا بود که حضرت علی(ع) لقب ابوتراب می‌گیرد. سلمان هم بعدها مرید حضرت علی(ع) می‌شود. پیامبر(ص) درخصوص سلمان فرموده‌اند، سلمان صاحب علم اول و آخر است.

 

**جایگاه امیرالمؤمنین در سریال سلمان کجاست؟

حالا که چنین قرابتی میان سلمان فارسی و حضرت علی(ع) وجود دارد، برای علاقه مندانی که منتظرند سریال میرباقری را ببینند، علی رغم اینکه میرباقری قبلا سریال امام علی(ع) را ساخته، این سوال پیش می آید که جایگاه امیرالمؤمنین در سریال سلمان فارسی کجاست؟ در تاریخ آمده است که او پس از رسیدن به پیامبر(ص) و تشرف به دین مبین اسلام، همواره در کنار پیامبر بوده است و سالهای سال علم خود را صرف دین کرده است. همچنین گفته می شود او عمری طولانی داشته و در برخی منابع تاریخی آمده است عمر ایشان بالای 250 سال بوده است.

 

در این شرایط باید دید داوود میرباقری قصه زندگی سلمان را از کجا آغاز می کند، به کجا می برد و در چه مقطعی به پایان می رساند. اما از هرکجای زندگی این یار و یاور پیامبر که بخواهد عبور کند، قطعا گوشه هایی  به زندگی حضرت علی (ع) نیز خواهد زد. هرچند که او پیش از این در سریال جاودان امام علی(ع) گوشه هایی از زندگی این حضرت را روایت کرده است.

 

**ارائه تصویری از میانسالی حضرت علی(ع)

این موضوع را با «امرالله احمدجو» مطرح کردیم. احمدجو که خود نویسنده و کارگردان قدری است و خاطره سریال های روزی و روزگاری و تفنگ سرپر او از خاطره ها پاک نخواهد شد، در نگارش فیلمنامه سلمان، میرباقری را همراهی کرده است و با جزئیات این اثر که معتقد است داوود میرباقری عاشقانه آن را نوشته، همراهی کرده است.

او در پاسخ به این سوال که حضرت علی(ع) چه جایگاهی در سریال سلمان فارسی دارد، گفت: قطعا ایشان نقش و جایگاه زیادی را به خود اختصاص داده است. آشنایی ایشان با سلمان از مدینه آغاز می شود که بعد از هجرت است. در آن مقطع سلمان پا به سن است و جوان نیست، حضرت علی (ع) هم میانسال هستند.

 

**ماندگاری رفاقت تا شهادت

وی ادامه داد: این دو بزرگوار آنجا همدیگر را می بینند و دلبسته هم می شوند. با هم هستند و این موانست تا شهادت حضرت علی(ع) ادامه پیدا می کند. سلمان خیلی بعد از حضرت علی(ع) و خلفا رحلت می کند. اخبار درباره او می گوید که بالای 150 سال عمر کرده است. البته منبع مشخصی در این باره وجود ندارد و برخی هم این موضوع را افسانه ای می دانند.

احمدجو ادامه داد: البته بیشتر و عمده سریال تصویرگر همنشینی سلمان با پیغمبر است و در نهایت این تصمیم آقای میرباقری است که پایان را کجا بگذارد.

 

**حضرت علی(ع) چگونه در سریال تصویر می شوند؟

وی در پاسخ به این سوال که آیا مخاطب حضرت علی(ع) را در سریال سلمان فارسی خواهد دید یا خیر؟ پاسخ داد: اگر خاطرتان باشد، حضرت علی(ع) در سریالی که داوود میرباقری ساخت، مینی مال بود. میرباقری خودش تجربه درست و حسابی در این زمینه دارد و مثل سریال امام علی(ع). فرض کنیم مثلا اگر پیامبر(ص) دیالوگی دارند، طوری که دیده نشدن چهره ایشان توی ذوق‌زننده هم نباشد، نقل‌قول می‌شود.به همان شیوه ای که معمول است، چهره را نشان نمی دهند و همان طور برگزار خواهد شد.

 

احمدجو همچنین در پاسخ به این سوال که بخشی از قرابت سلمان فارسی با حضرت علی(ع) به جنگ ها و نبردهای ایشان هم برمی گردد، آیا ما شاهد نبردهای ایشان هم در سریال سلمان خواهیم بود؟ پاسخ داد: تمام جنگ های مدینه در سریال وجود دارد.

**روایت جنگ خندق

او ادامه داد: اوج این نبردها هم جنگ خندق (احزاب) است که سلمان راهنمایی کرده و با پیشنهاد او دور تا دور مدینه را خندق می کنند و آب می اندازند و این بار که ابوسفیان و دارو دسته اش خیلی مجهز می آیند، پراکنده می شوند و گورشان را گم می کنند. این بخش جنگ تن به تن حضرت علی(ع) را با عمرو بن عبدود دارد که خیلی معروف است و آن به تصویر می کشد.

وی در پایان تاکید کرد: حضرت علی(ع) را به هر شکلی به سراغش بروید پر از معرفت و حکمت است. حضرت علی(ع) فقط متعلق به اسلام نیست و متعلق به بشریت است. در آینده سریالی خواهیم دید که پر از شخصیت است و همه جذاب. داوود همه ذوقش را روی کاغذ ریخته و هم فیلمنامه و هم اجرا فوق العاده دیدنی خواهد بود.

 

**شخصیت های برجسته سریال «سلمان فارسی»

داستان سریال سلمان فارسی از تولد تا ماجرای فتح ایران است. پیش بینی شده این سریال در ۴۰ قسمت ساخته شود البته شاید به واسطه پیچیدگی‌های داستانی، قسمت‌های سریال افزایش پیدا کند.

نگارش سریال تمام شده است و علیرضا شجاع نوری بازیگر نقش اصلی سریال سلمان فارسی است. محمدرضا هدایتی در این سریال نقش یک تاجر هندی را ایفا می کند. فرهاد اصلانی هم که همیشه پای ثابت کارهای میرباقری است، در این اثر نقش یک تاجر را ایفا می کند. علی دهکردی هم از جمله دیگر بازیگران این سریال است. آخرین بازی زنده یاد چنگیز جلیلوند دوبلور پیشکوست نیز در این سریال رقم خورد.

**از دوخت 12 هزار دست لباس تا ساخت دکورهای بیزانس

برای تولید این سریال حدود ۱۲ هزار دست لباس طراحی و تولید شده است. با توجه به تاریخی بودن سریال از طراحی خاص صحنه، ابزارآلات و لباس‌ها برای نشان دادن اصالت تاریخی اثر استفاده شده است. لوکیشن‌های تیسفون، جی و حجاز در قالب ۳۰ کارگاه دکورسازی از طراحی کشتی گرفته تا تمامی ظرافت‌های هنری دوران ساسانی، بیزانس و پیامبر اسلام (ص) ساخته می‌شوند.

 

**ساخت کشتی هایی که یکی از آنها غرق می شود!

تا اواخر سال ۹۹، گروه مشغول تصویربرداری سکانس‌های مربوط به دریایی‌ها بودند و برای این منظور ۲ کشتی ساخته شد که سکانس های کشتی اول تصویربرداری شد و کشتی دوم هم به دلیل آنکه در ادامه غرق می شود، نیاز به طراحی ویژه‌ای دارد. پس از آن بنا بود گروه به شهرک سینمایی نور برگردند و با مجموعه‌ای از سکانس های پراکنده در سمنان سال ۹۹ را به اتمام برسانند. 

**برنامه ریزی برای سفر به ترکیه و ارمنستان

پیش‌بینی شده بود که ضبط حدود ۸۰ درصد از میزانسن در نظر گرفته شده، تا انتهای سال به انجام برسد برنامه‌ریزی برای تصویربرداری از فروردین ماه در کشور ارمنستان و ساخت کاروانسرای عقیق از اوایل سال جاری در دستور کار قرار داشت که حالا باید دید با توجه به شیوع کرونا این سفرها تحقق خواهد یافت یا خیر.





منبع خبر

سریال «سلمان فارسی» از چه زاویه‌ای به امیرالمؤمنین می‌پردازد؟/ نبردهای امام علی(ع) به تصویر کشیده می‌شود بیشتر بخوانید »

تفاوت «ستایش» با «یاور» در چیست؟/ «بهادر زمانی» و گره گشایی از قتل مرموز «شامیز»

تفاوت «ستایش» با «یاور» در چیست؟/ «بهادر زمانی» و گره گشایی از قتل مرموز «شامیز»


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: «سعید سلطانی» که در این سالها سه گانه سریال «ستایش» را برای تلویزیون ساخته بود، برای شب های ماه مبارک رمضان سریال دیگری را با نام «یاور» که ابتدا «دوزخ برزخ بهشت» نام داشت را کارگردانی کرده است. 

این سریال که به دوستی و رفاقت و روابط خانوادگی میان چند خانواده می پردازد، در میانه راه و با قتل یکی از شخصیت ها وارد داستان های جنایی پلیسی شد. «بهادر زمانی» که اولین کار حرفه ایش در سینما ایفای نقش «حضرت عباس (ع)» در فیلم سینمایی روز رستاخیز بود، در سریال «یاور» نقش سرگرد پلیسی را ایفا می کند که مسئول پرونده قتل شخصیت شهمیرزادی است و طی آن با شخصیت اصلی «یاور» وارد داستان هایی می شود. 

با «بهادر زمانی» درباره چالش های نقش یک پلیس در سریال رمضانی شبکه سه گفت و گو کردیم.

 

** با توجه به اینکه شما پیش از این در سریال های مختلفی نیز به ایفای نقش پرداخته بودید، چطور شد که نقش پلیس در سریال «یاور» را به شما پیشنهاد دادند؟

وقتی این نقش پیشنهاد شد جلسه ای با آقای سلطانی کارگردان و گروه تهیه کار داشتم و وسواسم و مشخصاتی که دوست دارم اتفاق بیفتد را گفتم. چون در تلویزیون مدل کار متفاوت از سینما است و من تجربه کارهای قبلی نظیر تنهایی لیلای آقای لطیفی را داشتم و به همین خاطر سعی کردم ابعاد مختلف نقش را ببینم. زمانیکه آقای سلطانی درباره این نقش توضیحاتی داد لذت بردم به خاطر اینکه شخصیتی نبود که فقط درگیر مسئله نظامی اش باشد و در درام داستان تاثیر گذار بود و با شخصیت اصلی سریال که یاور باشد کشمکش دراماتیکی داشت و این تا پایان داستان هم ادامه دارد. به این دلیل ها حضور در این سریال را پذیرفتم و خوشحال شدم که با آقای سلطانی همکاری کردم.

** تا به حال نقش پلیس بازی کرده بودید؟

در سریال کرگدن نقش شخصیتی امنیتی را بازی می کردم که تفاوت هایی با پلیس دارد. پلیس بود البته نه به آن شکلی که همه می شناسند. 

** به عنوان فردی که نقش پلیس را در سریال «یاور» ایفا می کنید مهم ترین چالش شما با این شخصیت چه بود؟

چالش در بازیگری خیلی برایم مطرح نیست اما آنچه برایم مهم بود هم بازی بودن با شخصیت اصلی سریال بود که در مظان قدرت نشسته است. یعنی برخلاف اینکه سایر شخصیت های سریال از یاور حرف شنوی دارند و شاید از او واهمه دارند، اما شخصیت سرگرد در عین اینکه ماجرای دراماتیکی با یاور دارد و سنش هم از یاور کمتر است، هیچ تاثیرپذیری از شخصیت قلدر و عصبی یاور ندارد چون خودش قدرتی نظامی دارد. اما در عین حال باید تمام تلاشش را بکند که توهینی به شخصیت یاور به عنوان بزرگتر و داغدیده و فردی که در کودکی به خانواده اش کمکی کرده است، نکند.

در حقیقت چالش مهم من این بود که نقش را طوری بازی نکنم که نسبت به یاور گستاخانه شود و به خاطر نظامی بودنش حس قلدری نکند و هم اینکه در جایگاه پلیس رتبه دار و درجه دار خودش را جلوی یاور به واسطه بزرگتر بودن یاور پست و ذلیل نکند و میانه را بگیرد و هم با خضوع رفتار کند.

** تا به حال بازخوردهایی که از سمت مردم دریافت کردید چطور بوده است؟

از کامنت هایی که دریافت کردیم مشخص است مردم سریال را دیده اند و خوششان آمده است اما خب باید تا پایان بندی قصه صبر کرد و بعد نظر مردم را دید.

 

** در سریال های تلویزیونی شخصیت پلیس با محدودیت هایی مواجه می شود و خیلی جای مانور دادن ندارد. شما هم با این محدودیت ها روبرو بودید؟ و چطور بر این محدودیت ها غلبه کردید؟

دو منظر وجود دارد. به دلیل فشارهای زیاد روی نویسنده ها و کارگردان ها الان دیگر طوری شده که خودشان خود به خود خودشان را سانسور می کنند و به صورت اتومات اگر می خواهند وارد زندگی یک پلیس شوند نباید زندگی تجملاتی را در نظر بگیرند.

**به همین خاطر پلیس هایی که می بینیم عموما واقعی نیستند و شبیه به پلیس هایی نیستند که در سطح جامعه دیده می شوند.

بله، نیروی انتظامی و ناجی هنر در این سالهای اخیر خودشان مخالف چنین موضوعی هستند و دنبال این هستند که ساختارشکنی ها اتفاق بیفتد. اما به این دلیل که فیلم سازان می ترسند و نگران این هستند که فیلم شان سانسور شود و به اثرشان آسیبی برسد سعی می کنند روال گذشته را پیش بروند. منظر دوم این است که ما در جامعه مان نه در نقش پلیس بلکه در هیچ قشری انتقاد پذیر نیستیم و به محض اینکه نکته ای حتی خاکستری درباره قشری بیان کنیم به همه برمی خورد و در این میان تنها کسی که ضربه می خورد فیلم ساز است. حتی یادم است در سکانس هایی گروه فیلم ساز می گفتند نه این کار را نکنید اما سرهنگ ناظری که سر صحنه حضور داشت می گفت اصلا نیاز به این همه سخت گیری نیست و برایش سوال بود که چرا ما این کار را می کنیم؟ من خودم آسیب خورده یکی از بزرگترین آثار هستم و می دانم چه مسائلی به خاطر عدم نقد پذیری ها از بین رفت در نتیجه فیلم سازهای ما به این سمت می روند که همه شخصیت ها یا سفید باشد یا سیاه!.

** یعنی سازندگان را به خودسانسوری مجبور می کنند؟

بله به هر دو موردش سر این سریال برخوردیم یعنی هم خود ناظر اصرار داشته که کاری که ما انجام می دهیم و حساسیت هایی که داریم اشتباه است و هم اینکه گروه سازنده اصرار دارند که کاری که می کنند درست است. .

** شما برای ایفای این نقش دچار محدودیت شدید؟

مخالف خیلی از دیالوگ ها یا نوع بیانشان بودم و بارها با دو کارگردان در این باره صحبت کردم و همین الان هم که کار را می بینم با وجود اینکه هر دو کارگردان استاد هستند اما محدودیت ساختاری داشتند. من سر هر کاری که باشم و حس کنم دیالوگ و متن ها شعاری است و مخاطب پس می زند به سازنده می گویم. بخشی از کار من در این سالها آسیب شناسی رسانه بوده است و نقاط قوت و ضعف رسانه ها را بررسی می کردم و کاملا می توانم تشخیص دهم چه دیالوگ هایی باعث ریزش مخاطب می شود و چه دیالوگی باعث می شود مخاطبان بیشتری با ما همراه شوند.

** موضوع دیگری که درباره سریال «یاور» وجود دارد این است که از ابتدای پخش شما را با سریال «ستایش» ساخته سعید سلطانی مقایسه می کنند و این دو سریال چه از لحاظ کارگردانی، نگارش،‌ بازیگران و حتی در بخش هایی در قصه شبیه به سریال «ستایش» است. 

بله این مقایسه وجود دارد. این ماجرا در فضای مجازی بسیار پرسیده می شود و بهتر است در اینجا توضیحی درباره اش بدهم. ستایش و یاور دو سریال متفاوت هستند. نقش اصلی این دو سریال که یاور چلویی و حشمت فردوس باشد به هم شباهت دارد و کارگردان هر دو سریال یک نفر است با قاب بندی های یک شکل. اما این دو سریال هیچ شباهتی به هم ندارند به دلیل اینکه سریال یاور از نیمه وارد جریان اصلی شد و تا قبل از آن فقط به بیننده اطلاعات می داد.

درست است قصه یاور درام اجتماعی است اما از نیمه و بعد از قتل شامیز شهمیرزادی وارد داستانی جنایی می شود و پایه و اساس سریال که برای بیننده کشش ایجاد می کرد جنایی بودن قصه و پیدا کردن قاتل شخصیت شامیز شهمیرزادی است‌. در صورتیکه در ستایش چنین موضوعاتی نداشتیم و بیشتر قصه پیرامون کشمکش های خانوادگی بود و داستانی پیرامون یک پدر با پسرهایش را شاهد بودیم. به همین خاطر می گویم که این دو سریال از نظر قصه و داستان هیچ شباهتی با هم ندارند و تنها وجه اشتراکشان سازندگان آنها هستند.

 

** شاید مهم ترین دلیل این شباهت از دید مخاطب حضور داریوش ارجمند در نقش اصلی یاور و سایش باشد. یعنی کاراکتر یاور و حشمت فردوس.

خب یکی از مهم ترین دلیل هایش این است که یک بازیگر این دو نقش را بازی می کند و نوع بیان هایشان هم یکی است و اینکه نویسنده دو سریال هم آقای مطلبی است. معتقدم آقای ارجمند به بهترین شکل این دو نقش را اجرا می کند و چون نویسنده های این دو سریال یکی است چنین شباهت هایی بوجود می آید و هر چه هم بازیگر تلاش به متفاوت بودن کند اما باز این شباهت ها وجود دارد. اما در حالت کلی این دو سریال تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند.

** سریال «یاور» چقدر توانسته در قهرمان سازی موفق عمل کند؟

باید تا پایان سریال دید و بعد قضاوت کرد و اگر از الان درباره آن صحبت کنیم شاید به کار آسیب وارد کند. به نظرم تا به اینجای کار خوب پیش رفته است. به هر حال سعید سلطانی کارگردان برجسته تلویزیون است و تا الان کار شکست خورده در تلویزیون نداشته و عموما کارهایش جزو کارهای پر بازدید شبکه بوده و فردی است که در پردازش ها عمیق رفتار می کند و بازی گرفتن هایش حرفه ای است.

 

البته به عنوان کسی که فیلمسازی کرده حس می کنم سریال در مرحله پس تولید آسیب دیده است و این نظر شخصی من است و معتقدم در تدوین صداگذاری و موسیقی حق مطلب ادا نشده است و انتظارم از گروهی که حرفه ای هستند شاید بیش از اینها بود. از طرفی حس می کنم این موضوع به قهرمان سازی در سریال آسیب زده است. گاهی وجود ۵ فریم در ایجاد حس در تماشاچی تاثیر به سزایی دارد و این در سینما و تلویزیون هم وجود دارد و مدیوم ها فرقی با هم ندارند‌ اما گاهی در برخی سریال ها کم و زیاد کردن تعدادی فریم ها باعث می شود حتی به قهرمان سازی لطمه وارد شود. 

هر چند نباید قدرت بازی آقای ارجمند را نادیده گرفت. فارغ از همه نقدهایی که شده من وارد نقد بازی هیچکدام از استادهایم نمی شوم. ما معتقدم بازی آقای ارجمند به شخصیت یاور کمک کرده و تمام گروه تلاششان را کردند تا یاور حرف اصلی اش را بزند و تا آخر قصه آنچه که تحت عنوان دوستی مرام و معرفت نام می برند و توقع اصلی نویسنده است را نشان دهند. حال اینکه چقدر به دل مخاطب بنشیند را در پایان کار می شود بررسی کرد.

** قرار است سریال ادامه داشته باشد؟

چیزی در این باره به من نگفتند و اطلاعی درباره اش ندارم هرچند هنوز مشغول ضبط هستیم.

** چرا تصویربرداری تان آنقدر طولانی شد؟ با اینکه برای رسیدن به پخش در ماه رمضان شما دو گروهه شدید؟

این ماجرای دیر تصمیم گرفتن برای ساخت یک سریال مشکلی است که سالها است با آن دست به گریبانیم. تصویربرداری یک سریال ۳۰ قسمتی با این حجم از بازیگر و لوکیشن حداقل زمانی نزدیک به ۶ ماه می خواهد. من تجربه بازی در شبکه خانگی هم دارم و سریال ۲۶ قسمتی را در ۸ ماه ضبط کردیم. سریال یاور نیز در سه برهه مختلف زمانی ضبط شده و همین سرعت ما را گرفت و از طرفی درگیری عوامل و بازیگران با کرونا از دیگر مسائلی بود که سرعت تولید را کمتر کرد و حتی اگر دو گروه هم شدیم اما این دو گروهه شدن تاثیر زیادی روی سرعت کار نداشت‌.

** یکی از نقش های مهمی که شما تا به حال ایفا کردید نقش حضرت عباس (ع) در فیلم سینمایی روز رستاخیز بود. درباره حضورتان در این فیلم و اینکه نقش شخصیت بزرگی را در تاریخ ایفا کردید می فرمائید. به هر حال هر بازیگری آرزوی این را دارد که در گام های نخست در چنین نقشی بازی کند.ایفای این نقش برای شما هم آرزو بود؟

فیلم «روز رستاخیز» اولین کار شاخصم بود و قبل از آن کار تجربه بازی در تله فیلم هایی را برای تلویزیون داشتم. اما روز رستاخیز اولین کار بزرگم بود و آن زمان من ابتدای کار حرفه ایم بودم.

اما خب این فیلم در اکران عمومی لطمه خورد. چون علمای دینی با نشان دادن چهره حضرت عباس (ع) در این فیلم موافق نبودند و از این مهمتر اینکه علما با یکدیگر بر سر نشان دادن چهره حضرت عباس به اجماع نرسیده بودند و همین باعث شد در اکران به موفقیت خوبی نرسیم

در مورد این فیلم و شخصیتی که بازی کردم بارها و بارها صحبت کردم. برای یک هنرمند یک اثر دو بعد دارد بعدی که عرفانی و شخصی است و به شناخت خودش و جهان اطرافش برمی گردد و بعد دیگر کاری و تجربیات کاری است. معمولا کاراکتری که عین ندارد در سینما و شما نمی توانید به بازی بازیگر دیگری رجوع کنید و از روی آن تمرین کنید، در عین اینکه شما اول مسیر کاری تان هم هستید شرایط را سخت می کند و درک و اجرایش دو مقوله متفاوت از هم می شوند. طبیعتا یکی از مراحل سخت کاری من همان ابتدای کارم بود و همان اول تمام تجربیاتی که شاید یک بازیگر بخواهد در طول ۳۰ سال به لحاظ فنی تجربه کند، یک بعد است و بخش دیگرش هم این است که من یکباره با ادبیات سینمای حرفه ای آشنا شدم.

 

** کار جدیدی ندارید؟

چند پیشنهاد دارم اما خب چون هنوز مشغول بازی در یاور هستم نتوانستم کار جدیدی را قبول کنم. امیدوارم تجربه ای که در کارهای جدیدم بدست می آورم از کارهای قبلیم بیشتر باشد.

** شما کارگردانی هم می کنید؟

بله،‌ سال گذشته فیلمی ساختم اما به خاطر کرونا هیچ فیلمسازی تمایلی به اکران ندارد و من هم ترجیح دادم مسیر جشنواره ای را پیش بگیرم تا ان شاء الله ببینیم چه شرایطی پیش می آید. 

انتهای پیام/





منبع خبر

تفاوت «ستایش» با «یاور» در چیست؟/ «بهادر زمانی» و گره گشایی از قتل مرموز «شامیز» بیشتر بخوانید »

محمدرضا رهبری: شخصیت «جواد جوادی» شبیه خودم است/ صداقت «بچه مهندس» در روایت داستان

محمدرضا رهبری: شخصیت «جواد جوادی» شبیه خودم است/ صداقت «بچه مهندس» در روایت داستان


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این شب ها مخاطبان سریال های تلویزیونی شاهد فصل چهار سریال «بچه مهندس» به کارگردانی احمد کاوری و سعید سعدی هستند. قصه های پُر پیچ و خم جواد جوادی که از زندگی شخصی اش آغاز شد و در فصل سه به ازدواج و زندگی مشترک و ماجراهای دانشگاه و شکار پهپاد آمریکایی کشیده شد. «محمدرضا رهبری» بازیگر نقش جواد جوادی در فصل چهار، درباره حضور خود در این نقش و حواشی بوجود آمده حین بازی در نقش جواد با ما به گفت و گو نشست. 

** قبل از اینکه به «بچه مهندس ۴» برسیم می فرمائید که از چه سالی وارد حیطه بازیگری شدید و در چه کارهایی حضور داشتید؟

-از سال ۸۱ کلاس بازیگری می رفتم و بعد از آن در دانشگاه بازیگری خواندم. البته تربیت بدنی خواندم اما تغییر رشته دادم و بازیگری تئاتر خواندم. قبل از اینکه وارد دانشگاه شوم و قبل از کلاس بازیگری در تئاتر بازی می کردم. اولین سریالم گل ریزان بود. در برنامه «موج نو تاکسی» که سال ۸۴ از شبکه دو پخش شد مجری بودم و می توان گفت با آن برنامه معرفی شدم. میوه ممنوعه کار بعدیم بود و نقش سینا را بازی کردم و با آن سریال بیشتر دیده شدم. سریال های به کجا چنین شتابان، عبور از پاییز، پرستاران، راه و بیراه، آخرین بازی و … و همچنین فیلم های سینمایی بهت، ایکس لارج، سرزمین آبی بخشی از کارهایم بود.

 

** اشاره کردید که در برنامه «موج نو تاکسی» اجرا می کردید. چرا از اجرا فاصله گرفتید؟

-همیشه دوست داشتم بازیگر خوبی باشم تا مجری خوب و هدفم بازیگری بود تا کار اجرا. البته آن برنامه هم اجرای صرف نبود و اجرا بازی بود. بعد از آن هم چند کار اجرا داشتم از جمله ساعت 25 و چند کار دیگر.

** یکی از سریال های شاخصی که شما درآن حضور داشتید «میوه ممنوعه» ساخته حسن فتحی است که اتفاقا در ماه رمضان نیز پخش شد.

-بله، اما بدشانسی که حین بازی در این سریال آوردم از دست دادن پدرم بود. پدر من در سن ۵۰ سالگی و بدون اینکه بیماری قبلی داشته باشند فوت کردند. اگر یادتان باشد نیمه سریال من به یکباره تغییر وزن ناگهانی پیدا می کنم و ۱۰ کیلو وزن کم کردم. از آنجایی که در قصه داشتیم سینا با دوستانی ناباب معاشرت می کند، مخاطبان فکر کرده بودند سینا معتاد شده که تا این اندازه لاغر شده است. از سویی از نظر ذهنی شرایط خوبی نداشتم اما سعی می کردم خود دار باشم و خداراشکر نتیجه هم خوب شد و من برای آن نقش کم نگذاشتم.

** برسیم به «بچه مهندس ۴». شما وارد پروژه ای شدید که سه بازیگر قبل از شما نقش جواد جوادی را بازی کرده بودند. یونا تدین، مانی رحمانی و روزبه حصاری. وقتی پیشنهاد ایفای این نقش به شما شد، با توجه به اینکه بازیگر دیگری در همین مقطع زمانی نقش جواد را بازی کرده بود و منهای حواشی پیش آمده،‌ از ایفای چنین نقشی نگران نبودید؟

-اتفاقا وقتی این نقش به من پیشنهاد شد احساس کردم این شخصیت وجه های مشترکی با شخصیت من دارد و از خودم خیلی دور نیست. از لحاظ درونی و اخلاقی می گویم و حتی فیزیکی. چون فصل یک تا سه این سریال پخش شده بود و ذهنیتی به مخاطب داده بود حس می کردم خیلی با این نقش هماهنگ هستم.

** خودتان فصل های قبلی سریال را دنبال می کردید؟

به صورت متمرکز نه اما می دانستم ماجرا از چه قرار است. خیلی ها به من می گویند تو به بچگی های جواد خیلی نزدیک تر هستی و از نظر ظاهری هم شباهت زیادی با کودکی جواد داری. وقتی هم فیلم نامه را خواندم حس کردم شخصیتش از من دور نیست به خاطر همین شاید جواد جوادی به زندگیم نزدیک تر شده است.

 

** و اینکه یک بازیگر دیگری این نقش را بازی کرده بود برایتان مهم نبود که شاید دارید ریسک می کنید؟

-ببینید من در فیلم سینمایی ایکس لارج نقش منفی بازی کردم یا در سینمایی بهت مردی را بازی می کردم که در پیک موتوری کار می کند و از قشر ضعیف جامعه است. آن نقش از من خیلی دور بود اما سعی کردم باورپذیر ایفایش کنم. قبل از اینکه بچه مهندس ۴ پخش شود بازخوردهای خوبی نداشتم و همه ناراحت بودند چونکه جواد جوادی را با بازیگر دیگری دیده بودند و انتظار داشتند آن بازیگر بیاید.

** به شما پیام می دادند؟

-بله در اینستاگرام دایرکت و کامنت می دادند و بعضا حرف های زشت می زدند و خیلی اذیت شدم و توهین شنیدم. این مدت خیلی سخت گذشت و استرس های زیادی به من وارد شد. چون در فصل های اول و دوم و سوم فاصله زمانی زیادی بوده اما خب فصل ۴ ادامه فصل سه در همان زمان بود.

از این موارد تا به حال داشتیم مثل خانم ستاره اسکندری که به جای مرحوم گلدره در سریال نرگس آمد و در خاطرات خانم اسکندری خواندم که چقدر اذیت شده است اما بعد از اینکه چند قسمت پخش شد مردم با او ارتباط برقرار کردند.

برای جواد تصورمان این بود که خیلی طول می کشد تا این ارتباط برقرار شود اما خودم شاهد بودم که از قسمت سه به بعد بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم. حتی در صفحه شخصی ام دیدم  بازیگر قبلی نقش جواد با توجه به حاشیه های ایجاد شده و نپذیرفتن نقش جواد در ادامه فصل جدید از طرف همان طرفداران نقد شده که بعضا پیام هایشان در کامنت ها و دایرکتم می بینم. 

** شما پیام هایشان را پاسخ می دهید؟

-نه اصلا. قطعا اگر من در فصل سه بازی می کردم و بازیگر قبلی نقش جواد در فصل چهار، این اتفاق برای ایشان هم می افتاد. البته هنوز به نقاط حساس داستان نرسیدیم و برگ برنده قصه رو نشده است و قرار است اتفاق های ویژه و عجیب و غریبی بیفتد که بیننده را سورپرایز کند. فکر می کنم داستان هر چه جلوتر می رود جذاب تر می شود.

** این پیام های منفی شما را از ادامه بازی در این سریال دلسرد نمی کرد؟

-نه. اخلاقم طوری است که با شرایط موجود خیلی راحت کنار می آیم حتی در بدترین شرایط. این کامنت ها بیشتر باعث می شد مصمم تر شوم برای کاری که دارم انجام می دهم و تلاشم را بیشتر می کنم.

** همان زمان که فصل های قبلی سریال پخش می شد فکر می کردید یک روزی نقش جواد را بازی کنید؟

-نه هیچوقت فکر نمی کردم. درگیر کارهای دیگرم بودم و فکر نمی کردم یک روزی این نقش به من پیشنهاد شود. یادم است همه بازیگرها انتخاب شده بودند و قرار هم بود بازیگر قبلی نقش جواد را بازی کند و دقیقه نود و دو روز مانده بود به فیلمبرداری من تست گریم شدم. شاید حتی فرصت نداشتم که به طور کامل فیلم نامه را بخوانم. یکی دیگر از ویژگی های آقای کاوری به جز انتخاب درست کاراکترها، هدایت درست و دلسوزانه  بازیگران است که به نزدیک شدن شخصیت ها به نقش کمک شایانی کرده است.

 

** در این دو روز که فرصت داشتید با این نقش هماهنگ شوید می دانستید که به چه دلیل شما را برای این نقش انتخاب کردند؟

-خیلی معتقدم به اینکه آقای کاوری نقش ها درست انتخاب کرده است و انتخاب خوب بازیگران نیمی از راه را جلو می برد. اما قطعا کارهای من را دیده بودند و می شناختند. ۱۸ سال سابقه کار دارم و بیش از ۵۰ پروژه بازی کردم و دوستان هم شاید فکر کردند من به شخصیت جوادی نزدیکم. اما این را هم می دانم که گزینه های دیگری هم داشتند.

** جواد جوادی شخصیتی است که از کودکی بدون مادر و پدر بزرگ شده است و با تلاش و پشتکاری که داشته به موقعیت فعلی اش رسیده است. شما تا به حال چنین افرادی را از نزدیک دیده بودید و با آنها معاشرت داشتید؟

-قطعا دیده بودم. اصولا آدم کنجکاوی هستم و دوست دارم در کارهای خیر شرکت کنم. درست است که زمان کمی داشتم اما در همین مدت زمان محدود خیلی تحقیق و مطالعه کردم تا از این دست افراد دور نباشم.

** بخشی از بازی شما در این سریال بازی کردن با بچه ها است.

-رابطه ام همیشه با بچه ها خوب بوده و با اینکه فرزندی ندارم اما خیلی دوستشان دارم. خدا را شکر بچه ها هم ارتباط خوبی با من برقرار کرده اند. حتی کار کودک هم بازی کردم.

** بخش دیگری از این سریال به زندگی کاری جواد ارتباط پیدا می کند و فعالیتش در دانشگاه و شکار پهپاد آمریکایی توسط ایران. چقدر درباره این بُعد وجودی شخصیت جواد اطلاع داشتید؟

-شنیده بودم که نخبگان ایرانی پهپاد آمریکایی را نشاندند اما خب در این کار موارد جدیدی یاد گرفتم و یاد گرفتم که برایم جالب بود. اینکه در دنیا و در صنعت هوا فضا رتبه دار هستیم و زمانیکه این را شنیدم گفتم وقتی می توانیم پهپاد درست کنیم چرا در صنعت خودرو عقب هستیم؟ وقتی پیشرفت نخبگان ایرانی را شنیدم خیلی شوکه شدم. ان شاء الله در سایر صنوف هم تا این اندازه پیشرفت کنیم.

** ایفای نقش یک نخبه هوافضا، کار ساده ای بود برای شما که تا به حال چنین تجربه ای نداشتید؟

-طبیعتا یک بازیگر همه نقش ها را تجربه می کند و من نوعی ممکن است نقش دکتر و یا مهندس را بازی کنم و خودم مهندس و دکتر نباشم. لازم هم نیست آن حرفه ها را یاد بگیرم. بر همین اساس بازیگران از اصطلاح های مستدل بین شغل های مختلف بی خبرند اما قبل از اینکه مقابل دوربین بروند درباره اش تحقیق می کنند. البته ناگفته نماند در این بخش مشاور هم داشتیم که کمک مان می کرد.

 

** شما با فشار کاری مبنی بر رسیدن به پخش هم مواجه بودید؟

-ما تا به اینجا ۵ ماه کار کردیم که البته تصویربرداری مان همچنان ادامه دارد و از این ۵ ماه حداقل ۳ ماهش را شبانه روز در دو شیفت کار کردیم. یک روزهایی من اصلا فرصت استراحت کردن نداشتم و ترجیح می دادم به جای اینکه به خانه بیایم و استراحت کنم در همان لوکیشن چند ساعت بخوابم. پروسه تولیدمان از بابت زمان کاری پروسه سختی بود.

**  فکر می کنید دلیل موفقیت بچه مهندس تا الان چه بوده است؟

-دلیل های زیادی داشته است. اولین موردی که باعث می شود آدم ها به موفقیت برسند درستی و صداقتی است که در مسیر دارند. یعنی اینکه چه از لحاظ اخلاقی و … ما اصطلاحی داریم و می گوییم فیلم یعنی دروغ یعنی اینکه ما داریم یک دروغی را بازی می کنیم.

بچه مهندس یک صداقتی در روایت داستانش دارد و حُسن نیت دارد و نیامده که شعار دهد. این سریال داستان جواد جوادی را روایت می کند که از دل این جامعه بیرون آمده و بدون هیچ پشتوانه ای به اینجایی که هست رسیده و سختی های زیادی کشیده است. چون این ملموس و نزدیک به واقعیت است مردم هم با آن ارتباط برقرار می کنند و همذات پنداری می کنند. در صورتیکه بسیاری از آثار ما شعاری است و چون ذاتش شعاری است مخاطب هم با آن ارتباطی نمی گیرد. اما بچه مهندس نیامده که شعار دهد، آمده سرنوشت یک آدمی را روایت می کند که آدمی واقعی است و شاید شبیه به این آدم در جامعه ما خیلی زیاد باشد. ما برای بازی در بچه مهندس مدتی را در مشهد بودیم و در همان روزها به مجموعه گلستان علی (ع) که محل نگهداری کودکان بی سرپرست است رفتیم. آنجا از نزدیک بچه هایی را دیدم و می خواهم بگویم چقدر باهوش و مستعدند. دو کودک به سمتم آمدند و یکی گفت عمو می تونم با شما عکس بگیرم، دیگری گفت فکر کنم شما به خاطر گریمی که الان دارید نتونید با ما عکس بگیرید و قصه لو می ره و باید صورتتون رو بشورید و بعد با ما عکس بگیرید. من خیلی شوکه شدم از اینکه بچه ای که در چنین محیطی بزرگ شده این مسائل را از کجا می داند. هر کدام از اینها می توانند بشوند یک جواد جوادی و یک نابغه اما خب حس می کنم آنطور که باید و شاید به این عزیزان بها داده نمی شود.

یکی از نکته هایی که باعث موفقیت این سریال شده است فیلم نامه خوبی است که حسن وارسته به نگارش درآورده است و اساس قصه و چهارچوب آن بسیار درست بوده است. کار ما کار گروهی است و هیچ کدام از ما نمی توانیم بگوییم عامل موفقیت سریال فقط یک یا دو مورد بوده است و کل بچه های گروه زحمت کشیدند تا این سریال به پخش برسد. همه بچه ها در این سریال سر جای خودشان قرار گرفته بودند و اینطور نبوده که هر فردی بدون تخصص وارد این گروه شود.

** «بچه مهندس» تا چه زمانی ادامه دارد و آیا شما در ادامه همراه سریال خواهید بود؟

-نمی دانم تا شرایط چه چیزی را ایجاب کند. تا الان که خداروشکر بازخوردها عالی بوده و اگر شرایط همین طور پیش رود احتمال ساخت فصل بعدی هم وجود دارد.

 

** اگر نکته ای مانده است بفرمائید.

-از آقای سعدی و کاوری تشکر ویژه ای می کنم که به من اعتماد کردند و حمایتم کردند. با اینکه اولین بار بود که با این دو عزیز کار می کردم و هیچ شناخت قبلی نداشتیم. آقای سعدی مرد بسیار شریف دلسوز و بسیار همراه هستند و برای من  افتخاری است همکاری با ایشان. از آقای کاوری ممنونم به خاطر راهنمایی ها و هدایت درستشان. همچنین امیدوارم نتیجه زحمات شبانه روزی کل گروه ما دیده شود و مورد استقبال عموم قرار بگیرد.

انتهای پیام/





منبع خبر

محمدرضا رهبری: شخصیت «جواد جوادی» شبیه خودم است/ صداقت «بچه مهندس» در روایت داستان بیشتر بخوانید »

شباهت سریال رمضانی شبکه سه با «ستایش»/ بازگشت حشمت فردوس با «یاور»

شباهت سریال رمضانی شبکه سه با «ستایش»/ بازگشت حشمت فردوس با «یاور»


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، پخش قسمت نخست سریال «یاور» که مثلث مشهور سریال ستایش در سکون خبری آن را تولید کرده اند، در حالی روی آنتن رفت که فضای آن بی شباهت به فصل سوم سریال ستایش نیست.

در این سریال که تاکنون خلاصه داستانی از آن منتشر نشده، داریوش ارجمند دقیقا همان کاراکتر حشمت فردوس را بازی میکند که این بار «یاور» نام دارد و مانند فصل سوم ستایش، قصه سریال، پیرامون رابطه او با نوه اش میگذرد.

 

همچنین «محمد حاتمی» نقش جمال پسر یاور و «ارسلان قاسمی» نقش محسن نوه او را بازی می کنند و تم اصلی سریال رفاقت و جوانمردی است. امید علیمردانی هم که او را بیشتر با کاراکتر رستم در سریال «ستایش» می شناختیم، در این سریال همچنان نقش رستم را بازی می‌کند.

سعید سلطانی با همراهی سعید مطلبی قصه «یاور» را پیش برده است. مطلبی پیش از این نیز قصه مجموعه «ستایش» را نوشته است.

مجموعه ستایش در اواخر دهه 90 ساخته شد و برای اولین بار نرگس محمدی به عنوان بازیگر در آن حضور یافت. این سریال که یک قصه عاشقانه و پر فراز و نشیب را روایت می کرد، در زمان پخش خود با مخاطبان بسیاری روبرو شد و علی رغم پخش هفتگی آن که جمعه شب ها روانه آنتن می شد، توانست در زمان پخش رکورد تازه ای برای تلویزیون رغم بزند.

 

در ادامه فصل های دوم و سوم این سریال نیز ساخته شدند که هیچ وقت از لحاظ کیفی به پای فصل اول آن نرسیدند و با انتقادات بسیاری از سوی مخاطبان مواجه شدند.

حالا به نظر می رسد سازندگان ستایش این بار با یاور قصه ای نانوشته از ادامه این سریال ادامه دار را به تصویر کشیده اند.

انتهای پیام/

 





منبع خبر

شباهت سریال رمضانی شبکه سه با «ستایش»/ بازگشت حشمت فردوس با «یاور» بیشتر بخوانید »

میزگرد فارس

میزگرد فارس| حال و هوای مشهد در «نوروز رنگی» حفظ شد/ منتقدان حسودند!/ نسل جدید با خاطرات ما آشنا نیست


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: شب های نوروز با سریال های کمدی بیشتر در خاطر مردم می ماند. حال می خواهد آن سریال در شبکه پنج باشد یا شبکه های دیگر. سریال «نوروز رنگی» یکی از سریال های نوروزی تلویزیون بود که بر پایه نوستالژی بنا شده بود و علی مسعودی که قبلتر نویسندگی سریال های سه در چهار، راه طولانی،‌کوچه اقاقیا، سه دونگ سه دونگ، آقا و خانم سنگی و … را به عهده داشت، مدتی است که به سمت کارگردانی آمده است و برای دومین بار سریالی را برای تلویزیون کارگردانی کرده است.

نوروز رنگی را می توان خاطرات و یادآوری های مسعودی از کودکی خود در محله قدیمی شان در مشهد دانست. علیرضا مسعودی کارگردان و نویسنده سریال نوروز رنگی، سید محمد مهدی مرتضوی مدیر تولید، هادی عامل هاشمی (آقا ناصر)، شاهو رستمی (آقاخانی)، محمد اسلامی، ماهان عبدی، حمیدرضا حافظ شجری (جعفر)، سیمین بهفر، الهه جعفری (فرشته)، حدیثه زارعی، محمد امین سلیمی راد بازیگران این مجموعه تلویزیونی در نشستی مهمان خبرگزاری فارس، بودند. مسعودی با اینکه در قامت کارگردان ظاهر شده است اما همان آدم شوخ طبع و خنده روی «خندوانه» است که حتی در نشست خبری برای پاسخ به هر سوالی اول شوخی می کند و گروهش را می خنداند و در فواصل بین نشست استراحت های کوتاهی روی صندلی می کند و می خوابد!

 

** آقای مسعودی چطور شد که به سمت نگارش و تولید این سریال رفتید؟ سریالی که از نظر تولیدی سخت بود و دهه شصت را برای مخاطبان تداعی می کرد.

احساس کردم الان شرایط جامعه به سمتی رفته که نیازی هست تا تلنگری بزنیم. درست است ساخت یک سریال جنبه سرگرمی هم دارد اما باید هدفمند هم باشد. در کنار خنداندن دوست داشتیم حرفی هم برای گفتن داشته باشیم. الان شرایط به گونه ای شده که ما مردم با هم نامهربان تر شدیم و بدون تعارف باید بگویم ایرانی های مهربانی که قدیم ها می گفتند نیستیم. ایرانی های قدیمی آنقدر مهربان بودند که اگر برای همسایه هایشان اتفاقی می افتاد دست به دست هم می دادند تا مشکل او را حل کنند. اما الان همسایه از حال همسایه خبر ندارد. یک زمانی سالها مستاجرها در همان خانه استیجاری می ماندند و تا وقتی خانه ای برای خودشان نمی خریدند یا دلیل موجهی برای صاحب خانه نمی آوردند، او اجازه نمی داد از خانه اش بروند و اصلا معنی نداشت سالی ۵۰ درصد روی اجاره بگذارند و مسجدها خیلی فعال بودند. احساس کردم جای این موارد خالی است و دیگر وقتش بود که تلنگری به مردم بزنیم.

 

** بازخوردهای مردم چطور بود؟

ما توانستیم رسالت مان را انجام دهیم و این را در بازخوردهایم دیدم. مردمی که می گفتند سالها در خانه ای بودیم که صاحب خانه ما را جواب نمی کرد و با همسایه هایمان رابطه صمیمی داشتیم.

** و به نظر شما این تلنگر در برخورد و روابط میان مردم موثر است؟

اقتصاد رابطه مستقیمی با روابط اجتماعی دارد و تا زمانیکه اقتصاد درست نشود هرچند ما این نوستالژی ها را نشان دهیم مردم می گویند آخی یادش بخیر ولی نه تاثیر آنچنانی نمی گذارد. وقتی دولت مان تدبیری نمی اندیشد تا تورم کمتر شود و حالت دومینو دارد و وقتی یک چیزی سقوط می کند مابقی نیز به دنبال آن سقوط می کنند. در این چند ساله اخلاقیات مان خیلی سقوط کرده است. مخصوصا در این یک ساله که کرونا آمد مرگ به ما نزدیکتر کرد اما دارو احتکار می کنند. ما خیلی ترسناک شدیم و همه چیز برایمان عادی شده است.

 

** علاوه بر اینکه این سریال برای نوروز ساخته شده است اما به معرفی اقلیم و آداب و رسوم مردم مشهد نیز می پردازد. چقدر این موضوع از ابتدا برایتان مهم بود؟

خیلی زیاد. وقتی می خواهید برای قومی سریالی بسازید باید حواستان جمع باشد به مردمش بی احترامی نکرده باشید.

**امسال در نوروز دو سریال کمدی «نون خ» و «نوروز رنگی» از سیما پخش شد‌ و هرکدام بدون بهره گرفتن از چهره های شناخته شده بازیگری توانست به موفقیت برسد.

اصولا اعتقادی به این ندارم که وقتی می خواهم کاری بسازم حتما به سمت چهره ها بروم. در تئاتر آنقدر بازیگران توانایی هستند که به آنها فرصت داده نشده است. وقتی فیلم نامه خوب باشد و این اعتماد به نفس را داشته باشی که کار خوبی بسازی می توانی‌. وظیفه هر کارگردانی این است که در هر کارش چند بازیگر جدید معرفی کند. اگر دست من بود که همین دو سه بازیگر چهره ای که انتخاب کردم را هم از غیر چهره ها می آوردم.

 

** فکر می کنید الان جواب می دهد؟

بله صد در صد. اگر متن قوی و بازیگر توانا باشد بله. فکر نکنید این بازیگران را از سر کوچه آوردم و همه اینها سابقه تئاتری دارند. شاهو ۹ سال در تهران تئاتر کار می کند و خانم بهفر و ماهان عبدی و محمد اسلامی هم همینطور. حمیدرضا از سال ۸۸ تئاتر کار کرده و عامل هاشمی استاد دانشگاه تئاتر هستند و خداروشکر جواب هم گرفتیم.

** حین تصویربرداری هم به همین اندازه که در نشست شوخی می کنید، شوخ طبع بودید؟

بله.

** این موضوع باعث نمی شد ضبط طولانی تر شود؟

حال خوبی داشتیم و همین کیفیت کار را بهتر می کرد‌. استانداری در نظر داشتم و همان را رعایت می کردم و مابقی زمان را شوخی می کردم. در کار کمدی باید حال دل همه خوب باشد. قرار نیست من از موضع بالا به بچه ها نگاه کنم و همان غذایی که بچه ها می خوردند را من می خوردم و عین بچه ها بودم. اگر کارگردان با بازیگرش رفیق نباشد کار خوب در نمی آید.

** شوخی هایی که در نوروز رنگی دیدیم، چطور انتخاب شدند خاطرات خودتان در کودکی و دهه ۶۰ بود یا از اطرافیان پرسیدید و بر همان مبنا شوخی هایی را در سریال قرار دادید؟

بخشی از آن شوخی های خودم و رفیق هایم بود و بخشی را سر صحنه خلق نی کردیم و با شناختی که از بازیگران کار پیدا کرده بودم طراحی می کردم.

**این امکان برایتان وجود نداشت تا بتوانید سریال را در تهران ضبط کنید و به مشهد نروید؟

دوست داشتم حال و هوای مشهد در کار باشد. معتقدم باید این اتفاق ها بیفتد و هر هنرمندی در شهرش فیلمی بسازد.

** شما هم فکر می کنید اگر کارگردان اثر اصالتا برای همان خطه باشد درصد خطا و اعتراض های مردم کمتر است؟

مرتضوی: دوستان تلویزیون می گفتند داخلی ها را تهران و خارجی ها را مشهد بگیریم اما آقای مسعودی قبول نکرد و معتقد بود حال و هوای کار در نمی آید. شما ببینید نون خ یک و دو فضایش با نون خ ۳ متفاوت است چونکه فصل سه در تهران ضبط شده است. از همان ابتدا آقای مسعودی اصرار داشتند تمام سریال در همان مشهد تصویربرداری شود و علیرغم همه سختی ها این کار انجام شد و نتیجه اش را هم دیدیم.

** رسمی که در این سریال نشان دادید در آن زمان وجود داشته است؟

آن زمان خیلی بود و مردم مشهد در ایام نوروز خانه هایشان را برای زوار خالی می کردند و در کل شهر را برای زوار کم جمعیت می کردند.

عامل هاشمی: آن زمان هتلی نبود و ساخت و سازها الان زیاد شده است. به خاطر همین ما اصلا فکر نمی کردیم‌حتی محله های قدیمی مشهد از نظر بافتی تغییر کرده باشد.

 

** سریال شما سانسور هم شد؟

نه خداروشکر. واقعا دست مدیران درد نکند و در این سریال با اصلاحیه خیلی کم جلو رفتیم.

** جواد خواجوی یکی از بازیگران اصلی این سریال است که تا الان یک سریال دیگر هم بازی کرده است. او بیشتر به واسطه فعالیتش در اینستاگرام شناخته شد. چطور شد که شما خواجوی را انتخاب کردید؟

از جواد تئاتر دیده بودم و جوادی که در فضای مجازی فعالیت دارد را نمی شناختم و اگر ۲۰۰ میلیون فالوور هم داشت و بازیگر خوبی نبود انتخابش نمی کردم.

** در کنار پرداخت به آداب و رسوم مشهد بار اصلی سریال بر دوش نوستالژی است. چقدر می شود روی نوستالژی تمرکز داشت و یک سریال را با آن جلو برد؟

ما ۲۰ قسمت جلو بردیم. تا زمانی که یک‌ماجرا و اتفاق لوس نشود می شود آن را پیش برد..

** از زمان پخش و شبکه راضی بودید؟

بله.

 

** با شبکه صحبتی داشتید که سریال تان را در زمان و در شبکه دیگری پخش شود؟‍‍

بله از آی فیلم و تماشا و سحر قرار است پخش شود. اما بعید است از سه شبکه سراسری بازپخش شود. وگرنه که ما دوست داریم. اما اگر از سه شبکه اصلی پخش می شد بهتر دیده می شد اما میزان بیننده های ما در شبکه ۵ به قدری زیاد بود ک ه فکر می کنم اگر بخواهید امتیاز دهید ما اول می شدیم. اگر شبکه ما و نون خ را جا به جا می‌کردید ما آنها را ضربه فنی می کردیم (خنده).

** در برخی نقدها منتقدان گفتند چرا باید یک کارگردان بیاید و خاطرات بچگی اش را بسازد. جواب شما به این نقدها چیست؟

حسودن! بالاخره تمام قصه هایی که می بینیم خاطرات یک آدم است. مهم یکی بود یکی نبود است که ما داشتیم اش و حالا خاطرات من بوده یا نه مهم نیست. ما برای مردم سریال می سازیم و اگر خاطرات من شیرین و درست نبود پا نشست هایی نمی رفتیم. مهم موفق بودن کار است نه اینکه از خاطرات من بوده یا نه. الان خیلی ها سریال های خارجی را ایرانیزه می کنند و می سازند حالا اینکه من خاطرات خودم را نسازم چه کار کنم؟ 

 

**  کار جدیدی دارید؟

طرحی دادم به شبکه یک و اگر خدا بخواهد تایید شود. اغلب همکاران من را می شناسند یک سریال ۲۶ قسمتی را در دو ماه می نویسم اما اگر ایرادی بگیرند دو ماه به شش ماه تبدیل می شود.

** چقدر نویسندگی را دوست دارید و چقدر به کارگردانی علاقه مندید و اولویت تان کدام است؟

من خواب و ورزش را بیشتر دوس دارم (خنده). صادقانه بگم من ۴۹ سالمه و دوست داشتم در ۳۰ سالگی این موقعیت را به من می دادند تا کارگردانی کنم و الان می‌گویم به جوان ها میدان دهید تا حتی شده کار بد بسازند. چونکه خودشان و توانایی هایشان را در آن کار پیدا می کنند. الان آدمی با سن و سال من دیگر اشتیاق جوانی را ندارد. البته شوق دارم اما خیلی بهتر بود که در سن کمتر بزرگتری کنارم قرار می گرفت و راهنمایی ام می کرد. از همان اول دوست داشتم کارگردانی کنم و اگر سی سالگی به من میدان می دادند خیلی اتفاق بهتری برایم می افتاد. ولی خب الان هم خداروشکر راضی هستم و دوست دارم به جوان ها بها بدهیم و به آنها اعتماد کنیم.

**در کارهای بعدی تان هم به جوان ها میدان می دهید؟

من فعلا در کارهای بعدیم با همین بچه ها کار می کنم. مهران مدیری و رضا عطاران و سعید آقاخانی گروهی برای خودشان تشکیل دادند و من هم اگر بخواهم کار کنم دوست دارم همین گروه را برای خودم نگه دارم.

 ** فکر می کنید جواب می دهد؟

شاید جواب بگیریم. ان شا الله. اما در موقعیت های دیگری قرارشان می دهم.

** کار بعدی تان جدی است یا کمدی؟

تمایلم به کار کمدی است. اما دو سه طرح جدی دارم که خیلی خوب است و یکی از آنها درباره زندگی شخصی خودم است و مردم باید بدانند آنهایی که می خندند چه دردهایی دارند. آن لحظه که همه فکر می کنند آن آدم چقدر خوشبخت است بفهمند که همان لحظه چقدر فشار تحمل می کند و مجبور است در دلش نگه دارد.

** آقای عبدی شما درباره حضورتان در این سریال بفرمائید.

با آقای مسعودی چند کار داشتم و در ۱۲ سالگی در قرارگاه مسکونی بازی کردم.

 

** خودتان در دهه ۶۰ بودید؟

نه من هفتادی هستم و ۵ ماه جلوتر از ضبط با آقای مسعودی به مشهد رفتم تا لهجه مشهدی را یاد بگیرم و با حال و هوای آنجا بیشتر آشنا شوم. لهجه مشهدی را نتوانستم آنطور که مطلوب بود بیان کنم. مسئول تمرین لهجه هم داشتیم و مکان های توریستی مشهد را رفتیم. دهه ۶۰ هم خاطراتی بود که بیشتر با تخیل به آن سمت رفتیم.

** آقای اسلامی شما چطور؟

اسلامی: مشغول آهنگسازی کار کوتاهی بودم. ساعت ۲ بود که از مشهد با من تماس گرفتند و پرسیدند برای عید سریال بازی می کنی؟ من هم گفتم بله چون سه سال بود از فضای بازی فاصله گرفته بودم. وقتی رفتم دفتر قبلش عکس هایم را برایشان فرستاده بودم و همین که آقای مسعودی من را دید گفت نقش احمد است! حتی تست هم نگرفتند.

 

** شما اصالتا مشهدی هستید؟

بله اما ۱۰ سال است برای دانشگاه و تئاتر به تهران آمدم. دوبار کاندیدای جشنواره تئاتر فجر شدم و از سال ۹۳ کمتر بازی کردم و بیشتر آهنگسازی کردم.

** از حالا به بعد روی بازیگری متمرکز خواهید بود یا آهنگسازی؟

حتما بازیگری.

** آقای مرتضوی درباره تولید این سریال می فرمائید.

پیش تولید این سریال کمی طولانی شد و ما از اواخر اردیبهشت ماه پیش تولید را شروع کردیم و مهرماه کلید زدیم. به چند دلیل که یکی از آنها این بود که می خواستیم در مشهد کار کنیم و این نیازمند هماهنگی های قبلی بود. اولین نکته این بود که آقای مشهدی می خواست کار را در دهه شصت بسازد و بدون اغراق باید بگویم برای انتخاب لوکیشن همه حاشیه مشهد از جمله نقاط دست نخورده این شهر را دیدیم. در نهایت به محله پنج تن رسیدیم و یک ماه درگیر پیدا کردن لوکیشن اصلی خانه آقا صادق بودیم.

 

از طرفی آقای مسعودی می خواستند از بازیگران بومی مشهد استفاده کنند و ما تست ۱۲۰۰ نفره در مشهد زدیم و مرکز آفرینش های هنری آستان قدس گالری خود را در اختیار ما قرار داد و ما هم آن را به اتاق تست مان تبدیل کردیم. ما در این سریال هنرور نداشتیم و همه بازیگران را انتخاب کردیم. خانه آقا صادق که شما می بینید از ابتدا اینطوری نبود و ما آنجا را ساختیم. بعد از ساخت دکور سیما فیلم ایرادی از فیلم نامه گرفتند و گفتند باید فیلم نامه شما کامل باشد و ما سه قسمت پایانی را نداشتیم و نویسنده و کارگردان یک نفر بود و در ادامه تصمیم گرفتیم ۲۰ قسمت باشد. دقیقا روزی که خواستیم کلید بزنیم شرایط مشهد قرمز کرونایی شد و هتل ها دیگر پذیرای ما نبودند. آقای عبدی، سینا و چند نفر از بازیگران در حین کار به کرونا مبتلا شدند و همین ما را دو هفته عقب انداخت. کار را شروع کردیم و روزانه با ۸۰ نفر گروه تولید مشغول ضبط بودیم.

** چطور پروتکل ها را رعایت می کردید؟ اصلا امکان پذیر بود؟

تا جایی بله اما برخی اوقات نمی شد و چون دهه ۶۰ بود استفاده ار ماسک غیر ممکن بود. روزهای ابتدایی به دانشگاه علوم پزشکی مشهد رفتم و اعلام کردم که ۸۰ نفر در ۸۰ متر خانه هستیم و تهویه هم نداریم گفتند می میرین! (خنده) و بعد از آن از بچه ها تست گرفتند. به محض اینکه یکی از بچه ها کرونا می گرفت گروه نگران می شدند. نکته بعدی که کار ما را سخت تر می کرد این بود که تا به حال کاری در دهه ۶۰ در مشهد ساخته نشده بود. برخی بازیگران هم از طریق تماس تصویری انتخاب شدند.

**بازخوردها چطور بود؟

آقای رنجبران گفتند این سریال رکورد مخاطب سریال شبکه پنج را زد. ابتدای کار نگران بازخوردهای کار بودیم اما رفته رفته نگرانی مان کمتر شد.

** آقای مسعودی شما چطور؟ بازخورد جالبی در این مدت داشتید؟

خانمی تماس گرفت و گفت مشکلی در زندگیم داشتم و با دیدن سریال شما برای اولین بار خندیدم. یکی دیگر گفته بود امسال اولین عید بدون مادرم بود و سریال شما باعث شد بخندم. یا حتی زن و شوهرهایی که از نتیجه مثبت این سریال در زندگی شان می گفتند.

** آقای حافظ شجری شما در این سریال نقش جعفر را داشتید که شاید شخصیت مورد علاقه خیلی از مخاطبان باشد. درباره ورودتان به بازیگری و حضور در سریال بفرمائید.

من از سال ۸۸ تئاتر بازی می کنم و در چند جشنواره بودم. تبلیغ نوروز رنگی را در اینستاگرام دیدم و به محمد اسلامی زنگ زدم. سه سال با آقای مسعودی در تماس بودم که اگر می شود در کار شما بازی کنم. تا اینکه آقای مسعودی را دیدم و قرار شد بازی کنم. در فیلم نامه اولیه در ۶ قسمت بودم اما بنا به بازخوردها حضورم بیشتر شد.

 

** چقدر در این سریال از بداهه استفاده کردید؟

بداهه نداشتم و طبق متن های کارگردان پیش می رفتم.

** در آینده همچنان بازیگری را ادامه می دهید؟

بله و دوست دارم ژانرهای دیگر را تجربه کنم.

** آقای هاشمی شما درباره حضورتان در این سریال بفرمائید.

برای خودم حضور داشتن در مشهد خیلی دلچسب است مخصوصا به خاطر اینکه مادرم چهار سال پیش در مشهد به رحمت خدا رفتند. هر کاری که به ما سه برادر در مشهد پیشنهاد می شود فوری قبول می کنیم.

 

** چرا شما کمتر در حیطه تصویر حضور دارید؟

 تا سال ۸۸ بیشتر مدیر تولید و در پشت صحنه بودم و تئاتر کار می کردم. سریال نفس و لطفا مزاحم نشوید را بازی کردم. علی مسعودی نیز به من لطف داشت و پدر این خانواده را به من سپرد و من هم حق رفاقت را به جا آوردم.

** فکر می کنید چقدر جای خالی سریال هایی که به آداب و رسوم اقلیم های مختلف می پردازد در تلویزیون ما خالی است؟

تلویزیون حد وسط ندارد و یک زمانی همه سریال ها آپارتمانی و گاهی تاثیر پذیر از سینمای ما است. الان تلویزیون در این بخش دستش خالی است. قبل از پایتخت و نون خ هم از این دست سریال داشتیم اما طوری نبود که خانواده در قصه اش ببینیم. علاوه بر شبکه نمایش خانگی تلویزیون رقیب های دیگری هم دارد. خیلی خوب است که سریال ها به این سمت رفته و از مردم مشهد تشکر می کنم که بعد از این سریال و حتی نقش آفرینی برادرم هدایت هاشمی در سریال پایتخت و ایفای نقش مردی مشهدی، بازخوردهای خوبی داشتند.

** اما اگر کارگردان اصالتا برای همان منطقه باشد کمتر مشکلی بوجود می آید.

درست است تحقیق و نگارش خیلی مهم است و آقای مسعودی اصالتا مشهدی هستند و به همین دلیل توانستند نظر مردم آن خطه را جلب کنند..

**شما از دهه شصت مشهد خاطره ای دارید؟

همیشه دهه ۶۰ برایم یادآور کوه پیمایی و سفرهایی است که به سختی به قله می رسی و بعد از اینکه از سفر برمی گردید می گویید چقدر خوش گذشت. دهه ۶۰ را به سختی گذراندیم و در جنگ و صف های نانوایی بودیم اما الان می گوییم خوش گذشته. در آن زمان همه از حال هم خبر داشتیم اما الان همسایه هایمان را نمی شناسیم و مردم ما نامهربان شدند. با همه سختی هایی که در دهه ۶۰ داشتیم اما الان می بینیم چقدر آن زمان خوشحال بودیم. نسل جدید با این خاطرات ما آشنا نیستند. از طرفی کار کردن در زمان سال ۶۰ خیلی سخت است به این خاطر که همه چیز عوض شده است.

**آقای سلیمی راد شما نسبت خانوادگی با آقای مسعودی دارید و در کنار بازیگری دستیار کارگردان هم بودید.

در سریال سه درچهار آخر خط و نوروز رنگی بازی کردم و دستیاری را هم دوست دارم. چون دهه شصت حضور نداشتم و متولد دهه ۸۰ هستم خیلی موارد را از آن سال نمی دانستم و از بچه های گروه می پرسیدم.

 

** خانم بهفر شما در این سریال نقش خانمی کرد را ایفا می کردید. از نحوه ورودتان به این گروه بگویید.

بهفر: من هم از تئاتر کارم را شروع کردم تا اینکه سعید آقاخانی من را به آقای مسعودی معرفی کردند و کار اضافه شدم. ما بازیگران این سریال هیچکدام چهره نبودیم اما در تیتراژ و معاشرت با کارگردان اول بودیم و این انرژی مثبت و اعتماد به نفسی که به ما دادند خیلی روی نتیجه کار تاثیر  داشت. درمورد بازیگرهای تئاتر در این سریال خیلی محترمانه رفتار شد. معمولا وقتی از تئاتر وارد کارهای تصویری می شوید نوع برخوردها طور دیگری است اما در سریال نوروز رنگی ما اصلا با اینگونه برخوردها مواجه نبودیم و همه چیز درست و حرفه ای پیش می رفت و حالمان را خوب می کرد و باعث می شد درست کار کنیم.

 

مرتضوی: ما دنبال یک بازیگر کُرد می گشتیم و بنا بود قومیت های مختلفی در کار داشته باشیم که البته نظر آقای مسعودی این نبود. یک خانواده کرد در داستان داشتیم. آقای مسعودی هم دنبال چهره های بازیگری نبود.

** خانم زارعی و جعفری حال و هوای این سریال برای شما که آن دهه را تجربه نکرده بودید، خوب بود؟.

حدیثه زارعی: از سال ۹۰ دوره بازیگری دیدم. پدرم را در راه مشهد از دست دادم و دو کار در مشهد انجام دادم و حالم را خوب کرد. فضای کار خیلی صمیمانه بود همانطور که در تصویر دیده شد همانطور بود. مهربانی و انرژی که آقای مسعودی داشتند حال ما را خوب می کرد.

الهه جعفری: کارهایی که در این چند سال بازی کردم هیچکدام کمدی نبوده است. هیچوقت فکر نمی کردم به این زودی بخواهم کمدی بازی کنم. خنداندن ایرانی ها خیلی سخت تر از گریاندن شان است و این تجربه هم برای من خیلی لذت بخش بود. آقای مسعودی به من گفت شما دعوت آقا امام رضا (ع) بودید و این برای من خیلی با ارزش بود. کار قبلی ام سریال احضار بود و آنقدر کار سختی بود که وقتی مشغول بازی در  سریال نوروز رنگی شدم خستگی دو سال و نیم کار قبلی به واسطه این کار از دوشم برداشته شد. اولین تجربه کمدی ام بود و خیلی نگران بودم و از آقای مسعودی خیلی سوال می پرسیدم و کمک های ایشان به من کمک بسیاری کرد. نقشم از خودم دور بود و با مشورت کارگردان ایفایش کردم.

 

** آقای رستمی از بازی در این سریال بگویید.

شاهو رستمی: چند ماه قبل از اینکه سریال شروع شود خبری دیدم مبنی بر اینکه قرار است کاری در مشهد ساخته شود و دوست داشتم سریالی برای عید بازی کنم و فکرش را هم نمی کردم. تا اینکه یک روز از طریق دوستی به آقای مسعودی معرفی شدم.

 

مرتضوی: وقتی می خواستیم گروه را بیمه کنیم به تازگی بیمه کرونا آمده بود و گزینه بیمه زلزله هم داشتیم که گفتیم نزنیم. دقیقا بعد از آن مشهد سه بار زلزله آمد. (خنده)

** اگر نکته ای مانده بفرمائید.

شاهو رستمی: قبل از اینکه در این سریال بازی کنم قرار بود در فصل دو سریال روزگار جوانی بازی کنم و تا مرحله آخر هم نهایی شده بود اما به این دلیل که ۳۳ سالم بود نتوانستم در آن سریال باشم. خیلی حالم بد بود. پیش خودم گفتم ۱۸ سال است دارم کار می کنم به من این فرصت را بدهید تا ۳۰ سالم نشده کار کنم اما نشد. الان هم مجبورم مرد خانواده دار زن دار را بازی کنم چون هیچوقت سن خودم را بازی نکردم   فرصتش را به من ندادند. سایر دوستان الان می توانند نقش سن کمتر را ایفا کنند چون آقای مسعودی به آنها فرصت داده است. اما به من ندادند و اگر این فرصت به امثال من داده می شد آزمون و خطاها و تلاش هایمان را بیشتر می کردیم و اینطور نبود که به محض رسیدن به ۴۰ سالگی آزمون و خطا کنیم و به سرعت کنار گذاشته شویم.

 

بهفر: من هم مثل آقای رستمی هستم. ۱۲ سال است که به تهران آمدم به انگیزه کار کردن. چرا همکاران من در تئاتر همه عقده گشا هستند و مثل بچه های تصویر بی عقده و لاکچری نیستند؟ چون رنجی را تحمل می کنند بیشتر از کارهای تصویری و یک چندم آن دیده می شوند.

 

انتهای پیام/      

           





منبع خبر

میزگرد فارس| حال و هوای مشهد در «نوروز رنگی» حفظ شد/ منتقدان حسودند!/ نسل جدید با خاطرات ما آشنا نیست بیشتر بخوانید »