سعدالله زارعی

توقف جنایت ابتکار جدید می‌خواهد

توقف جنایت ابتکار جدید می‌خواهد



نسل‌کشی و اخراج فلسطینیان سیاست شناخته شده اسرائیل می‌باشد و در نزدیک به یکصد سال اخیر علیه فلسطینی‌ها به اجرا گذاشته شده و سابقه آن حتی از سابقه تأسیس اسرائیل فراتر رفته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

حمله ارتش رژیم صهیونیستی به یک مدرسه در شهر غزه و به شهادت رساندن بیش از صد نفر از کودکان که دیروز اتفاق افتاد، بسیار تلخ و تکان‌دهنده است اما به دلیل «تکراری بودن»، آن‌طور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. رژیم جنایتکار اسرائیل چطور دست به جنایت بی‌شرمانه می‌زند؟ برای اینکه گمان باطل می‌کند که فایده این اقدامات برای آن بسیار بیشتر از هزینه‌هایی است که می‌پردازد. رژیم غاصب در برابر جنایات عظیمی که انجام می‌دهد و در بسیاری از موارد بی‌سابقه است، باید «هزینه نقد» متناسب بپردازد تا از تکرار جنایات اجتناب کند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱ـ رژیم صهیونیستی در این دوره ده ماهه بیش از چهل هزار نفر از مردم عادی که عمدتاً زنان، کودکان، سالخوردگان و بیماران بوده‌اند را به شهادت رسانده و نزدیک به یکصد هزار نفر از آنان را مجروح کرده و نزدیک به دو میلیون یعنی حدود ۸۰ درصد از ساکنان غزه را آواره و بیش از ۷۰ درصد منازل را غیرقابل سکونت کرده است. علاوه‌بر آن در این مدت تمام ۳۵ بیمارستان باریکه غزه را بین ۶۰ تا ۱۰۰ درصد تخریب نموده و کاملاً پیداست درصدد غیرقابل سکونت کردن غزه است و متأسفانه این اقدامات با همه تندی در میان کشورهای اسلامی واکنش متناسب نداشته و برای متوقف کردن آنها، اقدامات متناسب صورت نمی‌گیرد و حال آنکه کشورهای اسلامی می‌توانند اعلام کنند تهدید نیروهای مدنی و مراکز اجتماعی در غزه با واکنش متقابل مواجه می‌شود و نشانه‌هایی از این تقابل را بروز دهند.

نسل‌کشی و اخراج فلسطینیان سیاست شناخته شده اسرائیل می‌باشد و در نزدیک به یکصد سال اخیر علیه فلسطینی‌ها به اجرا گذاشته شده و سابقه آن حتی از سابقه تأسیس اسرائیل فراتر رفته است. بنابراین آنچه به عنوان دلیل این تهاجم ـ حمله مقاومت غزه به گروهی از نظامیان اسرائیل ـ مطرح می‌شود، واقعیت ندارد. کمااینکه حقانیت مقابله ساکنان غزه با نظامیان اشغالگر، از نظر حقوق بین‌الملل و کنوانسیون‌های جنگ، بدیهی‌تر از آن است که به استدلال نیاز داشته باشد.

۲ـ حدود سه هفته پیش در ورزشگاه روستای «مجدل شمس» در بلندی‌های جولان اشغالی حادثه‌ای روی داد و طی آن نزدیک به ۳۰ نفر از جوانان و نوجوانان دروزی‌مذهب کشته یا زخمی شدند. پس از آن بدون دلیل حزب‌الله لبنان متهم به ارتکاب این حمله شد. حزب‌الله طی بیانیه‌ای با صراحت این اتهام را رد نمود و محافل مستقل عمدتاً اخلال در سامانه‌های پدافندی رژیم اسرائیل را عامل شلیک به سمت این ورزشگاه اعلام کردند. این واقعه با روایت اسرائیل در کانون توجه غرب قرار گرفت و رژیم غاصب با عبور از خطوط قرمز، حملات برنامه‌ریزی‌شده‌ای علیه بیروت به اجرا گذاشت. در این میان غرب نه فقط به دلیل حمایت عمومی و سنتی از رژیم غاصب بلکه فراتر از آن به دلیل اینکه در هر پروژه جنایت‌آلود اسرائیل همراهی داشته و دارد، مسئول می‌باشد.

غرب در این صحنه بر اساس اصول اعلامی خود باید در جهت توقف جنگ و جلوگیری از وقوع حوادثی از قبیل مجدل شمس وارد عمل می‌شد. اما به جای آن به نفع اسرائیل و ادعای آن موضع‌گیری کرد و زمینه اقدامات خشونت‌بار بعدی اسرائیل را فراهم نمود. همین حالا می‌توانید تفاوت واکنش غربی‌ها به بمباران مدرسه‌ای در غزه که به شهید و زخمی شدن حدود ۳۰۰ نفر انجامیده و در اینکه رژیم اسرائیل عامل آن است، ذره‌ای تردید وجود ندارد و اصابت به ورزشگاه مجدل شمس و شهادت ۱۲ نفر و زخمی شدن حدود ۱۸ نفر ـ که درباره مسئول آن هم حرف واحدی بیان نشده ـ مقایسه کنید تا بدانید آیا غربی‌ها با رژیم جنایتکار، فقط همدلی دارند یا بخش بزرگی از مسئولیت حوادث خونبار هم بر دوش آنان است؟

۳ـ اما واقعیت این است که در جنایات بسیار دردناکی از نوع آنچه دیروز رخ داد، فقط رژیم غاصب و حامیان آن در غرب مسئول نیستند، بلکه کشورهای اسلامی هم مسئولیت ویژه دارند، چرا که اگر جهان اسلام به وقایع قبلی واکنش درخور نشان داده بود و هزینه‌ای متناسب با سطح جنایات رژیم جنایتکار علیه فلسطینی‌ها متوجه آن می‌کرد، حوادث به مراتب شدیدتر بعدی به وقوع نمی‌پیوست. رژیم غاصب حدود یک ماه پیش به همراه یگانی از ارتش آمریکا به اردوگاه «الشعیرات» حمله کرد و نزدیک به ۱۰۰ فلسطینی را شهید و زخمی نمود اما کشورهای عربی و اسلامی از حد اظهار تأسف و محکوم کردن فراتر نرفتند. در حالی که همه می‌دانند رژیم فاسد صهیونیستی با فحش شنیدن کنار نمی‌کشد و خم به ابرو نمی‌آورد. کشورهای اسلامی باید بدانند اگر مقامات آمریکا با عبارت «نسبت به امنیت اسرائیل متعهد بوده و از حق دفاع آنان در برابر فلسطینی‌ها حمایت می‌کنیم» پای کار اسرائیل نمی‌آمدند، اسرائیل هرگز جرأت ارتکاب این جنایات را نداشت. کما اینکه بررسی‌های تاریخی می‌گوید در فاصله ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷ یعنی موج اول مهاجران اشغالگر یهودی، اقدامات خشونت‌بار علیه فلسطینی‌ها صورت نگرفت. اقدامات خشونت‌بار و تشکیل سازمان‌های تروریستی نظیر «اشترن» و «هاگانا» پس از آن شروع شد که دولت انگلیس طی اعلامیه بالفور رسماً از تشکیل کشوری یهودی در سرزمین تحت قیمومیت خود یعنی فلسطین حمایت کرد. کشورهای اسلامی و عربی باید بدانند اگر به میزانی که غربی‌ها از رژیم غاصب «حمایت مؤثر» می‌نمایند، آنان از «صاحبان فلسطین» حمایت مؤثر می‌کردند، صهیونیست‌ها با وجود مخالفت مؤثر مسلمانان، دست به این همه جنایت علیه فلسطینی‌ها نمی‌زدند.

۴ـ البته واقع‌بینی حکم می‌کند سرنوشت فلسطین و تحولات آن به دولت‌هایی که خود در «جبهه غرب» قرار دارند، واگذار نشود. در اینجا انتظارات از یک‌سو متوجه ملت‌های مسلمان و از سوی دیگر متوجه آن دسته از کشورهای اسلامی است که عمدتاً تحت عنوان «جبهه مقاومت» شناخته می‌شوند.

جبهه مقاومت از آغاز این جنگ، بدون درنگ و دریغ به کمک غزه شتافت و ضمن تحمیل هزینه زیاد به رژیم، هزینه‌های زیادی هم پرداخت کرد که شهادت بعضی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، شهادت بعضی فرماندهان حزب‌الله و بمباران‌های پیاپی یمن از سوی رژیم غاصب، آمریکا و انگلیس بخشی از این هزینه‌ها است. با این وجود با وقوع هر جنایت تازه از سوی رژیم غاصب صهیونیستی و پشتیبانان آن، چشم‌ها به جبهه مقاومت است تا برای دفع جنایات دست به اقدام بزند.

الان رژیم غاصب با هدف وادارکردن فلسطینی‌ها به تخلیه نوار غزه و تبدیل کردن آن به یک دژ نظامی علیه مقاومت، از دو سو وارد عمل شده است؛ از یک‌سو با بهانه و بی‌بهانه به کشتار مردم غزه دست می‌زند تا آنان دریابند اینجا جای زندگی نیست و از طرف دیگر با گسترش تهاجمات به محیط منطقه‌ای و «عبور از همه خط قرمزها» تلاش می‌کند اخراج فلسطینی‌ها از غزه را در سکوت و انفعال مسلمانان عملی کند. همان‌طور که مجاهد عظیم‌الشأن سیدحسن‌ نصرالله در آخرین سخنرانی خود گفت اگر رژیم سیاست کوچاندن جمعیت در غزه را به نتیجه برساند، همین روش را برای اشغال کرانه باختری به‌کار می‌گیرد. این وضعیت یعنی کشورهای اطراف فلسطین یا باید با توسل به اقدامات عملی، سیاست تهجیر فلسطینی‌ها را متوقف کنند و یا خود را برای موج بزرگ میلیونی فلسطینی‌های آواره آماده کند. این یک موضوع بسیار جدی است و برای برهم خوردن آن به سیاست و روش جدید احتیاج است. به این نکته هم باید توجه داشت اگر رژیم صهیونیستی که در صحنه نظامی هیچ پیروزی نداشته است بتواند با کمک آمریکایی‌ها و بعضی دولت‌های دیگر، به اخراج فلسطینی‌ها نائل آید، درگیری‌های رژیم علیه کشورهای منطقه از سر گرفته می‌شود. امروز رها کردن این جانی نیمه‌جان، استقبال از خطرات بزرگ‌تر آینده است. باید برای آن فکر اساسی کرد.

۵ـ در بحبوحه بحث حتمی بودن واکنش نظامی ایران به ترور شهید هنیه در تهران، یک بار دیگر بحث مذاکرات سیاسی از سوی همان دولت‌هایی که بارها وعده آتش‌بس داده بودند و هیچ‌گاه محقق نشد، داغ شده و رژیم غاصب می‌گوید نمایندگان خود را برای بحث به قاهره فرستاده است. این در حالی است که همین سه هفته پیش، علی‌رغم آنکه هیئت فلسطینی حداکثر امتیازات را برای تحقق آتش‌بس داده و حتی از بعضی خطوط قرمز خود مثل «دائمی بودن آتش‌بس» چشم پوشید، رژیم غاصب زیر بار آتش‌بس نرفت و نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره وعده داد که می‌تواند ورق را برگرداند. پس از آن سلسله ترورهای اخیر علیه رهبران مقاومت به راه افتاد. بنابراین واضح است که بحث آتش‌بس صرفاً برای منفعل کردن ایران و حزب‌الله و رها کردن‌گریبان رژیم از دستان پرقدرت مقاومت مطرح شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توقف جنایت ابتکار جدید می‌خواهد بیشتر بخوانید »

ریشه‌ها و دلایل فاجعه اردوگاه النصیرات

ریشه‌ها و دلایل فاجعه اردوگاه النصیرات



در جریان حمله روز شنبه رژیم غاصب به اردوگاه آوارگان النصیرات که جمع کثیری از آوارگان باریکه غزه را در خود جای داده است، نزدیک به ۷۰۰ نفر شهید و مجروح شده‌اند

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: فاجعه کشتار دسته‌جمعی ساکنان اردوگاه «النصیرات» واقع در بخش شمالی رفح بار دیگر وجدان بشریت را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد و بر این نکته تأکید داشت که وجود رژیم غاصب اسرائیل برهم‌زننده آرامش و حیات انسان‌هاست. در اینجا مخاطب جنایات او مردم مظلوم باریکه غزه بودند اما این اختصاص به ساکنان غزه ندارد کمااینکه این رژیم در حمله هفته پیش به شهر حلب سوریه حدود ۱۸ نفر با ملیت‌های مختلف از جمله شهید ایرانی «سعید آبیار» را به خاک و خون کشید.

فاجعه النصیرات به همگان یادآور شد که دست‌ها باید برای ریشه‌کن کردن این رژیم جنایتکار به حرکت درآیند. البته در این صحنه دو نکته بسیار مهم دیگر هم قابل تأمل است؛ اولا،ً ردپایی از عقده‌گشایی هم می‌بینیم و ثانیاً، حضور فیزیکی کماندوهای آمریکایی هم در این جنایت مطرح می‌باشد که خود سند جدیدی است از حضور جدی و عملیاتی آمریکا در جنگ غزه. در خصوص کشتار ساکنان اردوگاه النصیرات و مسائل مرتبط با آن و دو نکته اخیر، گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- در جریان حمله روز شنبه رژیم غاصب به اردوگاه آوارگان النصیرات که جمع کثیری از آوارگان باریکه غزه را در خود جای داده است، نزدیک به ۷۰۰ نفر شهید و مجروح شده‌اند و این حجم از تلفات یک رکورد در جنگ غزه محسوب می‌گردد. رژیم در مقطع سوم جنگ – از زمان عملیات علیه «خان‌یونس» – به‌صورتی نسبتاً مدیریت شده حملات علیه مراکز تجمع مردم را دنبال می‌کرد و البته در مواقعی این جنایات شتاب می‌گرفت.

فاجعه اردوگاه النصیرات، تندترین رخداد در این مقطع و پس از جنایت سنگین علیه بیمارستان شفا – واقع در شمال غرب شهر غزه – به حساب می‌آید. با توجه به اینکه فاجعه در النصیرات در روزی صورت گرفته که سازمان ملل، رژیم غاصب اسرائیل را به دلیل ارتکاب پی‌درپی و بی‌ملاحظه جنایت در غزه در لیست کشورهای «کودک‌کش» قرار داده است، کشتار النصیرات در واقع اعلام رسمی عدم توجه به نظر و داوری مجامع حقوقی بین‌المللی می‌باشد و به‌گونه‌ای عملیاتی‌تر و جسورانه‌تر شبیه اقدام نمادین نماینده رژیم علیه منشور سازمان ملل است.

در این رخداد هولناک نزدیک به ۷۰۰ نفر به شهادت رسیده و یا زخمی شده‌اند. رژیم غاصب مدعی است این جنایت سنگین را برای آزاد کردن اسرای خود انجام داده است. در این صحنه نزدیک به ۳۰۰ نفر شهید شده‌اند تا رژیم به چهار نفر از اسرای خود دست یابد. کاملاً پیداست که از یک‌سو مردم دنیا و دولت‌ها چنین معادله‌ای را نمی‌پذیرند و از سوی دیگر این بدان معناست که دنیا در فلسطین اشغال شده با یک رژیم مبتنی بر تفکر برتری نژادی و نسل‌کشی مواجه است. ترجیح آزادی چهار نفر بر زندگی چندهزار انسان، نام دیگری جز اعمال تبعیض نژادی و نسل‌کشی ندارد.

این یک موجودیت به‌شدت خطرناک است. مصری‌ها و اردنی‌ها به‌طور خاص به این صحنه نگاه کنند تا دریابند در کنار چه رژیمی زندگی می‌کنند و گمان نبرند حالا که ‌گریبان رژیم دست مقاومت است و لذا در گفت‌وگوهای دیپلماتیک از حقوق انسانی و امثال این حرف می‌زند، بنابراین می‌توان به آن اعتماد کرد. رژیمی که عرب فلسطینی را در خانه خود صاحب حق و حقوق نمی‌داند، عرب مصری را هم صاحب حق سکونت در مصر نمی‌داند و عرب اردنی را هم واجد حق سکونت در اردن نمی‌داند! مگر فراموش کرده‌اند که شعار نیل تا فرات که به‌ صورت نمادین با دو خط آبی در پرچمی که وسط آن ستاره دارد نقش بسته است، یک سیاست حتمی است و فعلاً اسرائیل به دلیل ناتوانی، چهره یک دولت واقعی و نه سازمانی تروریستی به خود گرفته است.

۲- یکی از موضوعات بسیار مهم، نقش ارتش آمریکا در عملیات جنایت‌بار علیه اردوگاه آوارگان غزه در النصیرات می‌باشد. بعضی از رسانه‌های اسرائیلی که به مخالفان نتانیاهو تعلق دارند، ساعاتی پس از وقوع فاجعه در این اردوگاه اسنادی منتشر کردند که نقش قطعی پنتاگون را به تصویر کشیده است. در این ماجرا، ارتش آمریکا با چهره ریاکارانه کمک به مردم غزه به میدان آمده و با این ماسک، اطلاعاتی از محل نگهداری بخشی از اسرای اسرائیلی به‌دست آورده و سپس با تشکیل گروه مشترک با یگان جفئاتی ارتش اسرائیل و با پوشش نیروهای خدمات‌رسان و به ‌صورت مسلحانه به این اردوگاه نفوذ کرده و با سپردن بمباران به نیروی هوائی ارتش اسرائیل، عملاً توجه و تمرکز نیروهای حفاظت‌کننده از این اردوگاه به‌هم زده و چهار نفر از اسرا را در اختیار گرفته است.

همکاری آمریکا در عین حال پس از کشتار علیه ساکنان اردوگاه ادامه پیدا کرده که نمی‌توان نام دیگری به‌جز آشکار شدن مشارکت آمریکا در جنایت اسرائیل بر آن نهاد. ارسال پیاپی محموله‌های حساس نظامی از سوی آمریکا اگرچه خیلی پوشیده نبود و یک منبع اسرائیلی تا ماه می‌/ اردیبهشت حجم آن را ۶۰ هزار تن اعلام کرده است، کمااینکه تأکید واشنگتن بر اینکه «اسرائیل در حال دفاع از خود است» هم این همدستی را آشکار کرده است، اما فاجعه اردوگاه النصیرات فراتر از این موضوعات، نقش جدی آمریکا را آشکار کرد. در اینجا جمع‌آوری اطلاعات این اردوگاه و اطراف آن مستقیماً توسط یک یگان آمریکایی صورت گرفته است کمااینکه تأکید مجدد آمریکا برحق دفاع اسرائیل هر حسن ظنی را بلاموضوع کرده است.

دولت آمریکا در این صحنه دست به یک اقدام احمقانه زده است. بعضی رسانه‌های غربی و نیز بعضی محافل عراقی نوشته بودند آمریکا با وعده ممانعت از تشدید و توسعه تجاوزات رژیم اسرائیل و کمک به توافق آتش‌بس و پایان دادن به جنگ، موافقت جریانات مقاومت عراق را برای توقف حملات به پایگاه‌های خود به‌دست آورد. برملا شدن مشارکت نیروهای نظامی آمریکا در جنایت سنگین روز شنبه در واقع وضع آمریکا را به پیش از توافقات غیررسمی و ضمنی دو ماه پیش برمی‌گرداند.

جالب این است که آمریکایی‌ها هفته پیش در حالی که برای رقم زدن یک جنایت بزرگ علیه مردم غزه آماده می‌شدند، از یک طرح سیاسی برای پایان یافتن جنگ غزه خبر دادند! در این شرایط، جنایت در النصیرات هرگونه اعتماد به وعده‌های آمریکا و دل بستن به توافقات اسرائیل را غیرموجه کرده و با این وصف پس از جنایت النصیرات، افق پایان این جنگ تیره‌تر شده است. بنابراین جنگ ادامه پیدا می‌کند و دستیابی به راه‌حل سیاسی برای خروج اسرائیل از باتلاق غزه پس از هشت ماه دشوارتر شده است.

۳- رژیم غاصب روز شنبه به قیمت کشته شدن سه اسیر و یک کماندوی خود به چهار اسیر دست پیدا کرد و جالب این است که در یک هفته اخیر، رزمندگان مقاومت فلسطین طی دو رشته عملیات در رفح جنوبی و جبالیا، همین تعداد نیروی نظامی اسرائیل را به اسارت خود درآورده‌اند. در جریان عملیات رفح جنوبی، رزمندگان مقاومت با بهره‌گیری از یک تونل متروکه نزدیک به گذرگاه کرم ابوسالم در پشت مرزهای رفح وارد منطقه اسرائیل شدند. در این عملیات بیش از ده نفر از نیروهای نظامی اسرائیلی به هلاکت رسیده و سه نفر از این نظامیان به اسارت حماس درآمده‌اند. محافل اسرائیلی با توجه به وجود شباهت‌هایی میان نفوذ، اسیرگیری و تلفات‌گیری، این عملیات را طوفان‌الاقصی دیگری خوانده‌اند.

رزمندگان فلسطینی در عملیات خود در منطقه «جبالیا» هم ۱۸ نفر از نظامیان اسرائیلی را ابتدا به تله انداخته و سپس آنان را به هلاکت رسانده و یک نفر از آنان به اسارت گرفته‌اند. این دو رخداد که طی یک هفته و در دو منطقه متفاوت صورت گرفته است، قدرت مقاومت را علی‌رغم حضور سنگین نظامی ارتش اسرائیل در غزه نشان داد. مقاومت غزه طی ماه می‌- ۱۱ اردیبهشت تا ۱۰ خرداد – تعداد شلیک‌های خود را از ۱۰۵ مورد در ماه مارس به ۴۵۲ مورد در ماه می‌رسانده است. کمااینکه تعداد شلیک‌های حزب‌الله به مناطق شمالی فلسطین اشغالی از ۳۳۴ مورد در ماه ژانویه به بیش از ۱۰۰۰ مورد در ماه می‌رسیده است. این موضوع سرخوردگی زیادی در میان مقامات اسرائیل و ارتش آن پدید آورد. جنایت روز شنبه علیه اردوگاه النصیرات درواقع از یک جهت، بازتاب این سرخوردگی به حساب می‌آید. استعفای بنی‌گانتز، گادی آیزنکوت و فیلی تروپر از کابینه اسرائیل در شامگاه یکشنبه یعنی یک روز پس از کشتار اردوگاه النصیرات هم نشان داد حتی در داخل اسرائیل ژست پیروزی نتانیاهو باور نشده است.

۴- این روزها همزمان با تشدید اقدامات علیه رفح، رژیم غاصب از حمله به لبنان هم حرف زده است. به این اظهارات بیشتر از سوی «بن گویر» وزیر امنیت داخلی و «اسموتریچ» وزیر مالی دولت نتانیاهو دامن زده شده است. اما آیا واقعاً اسرائیل درصدد حمله به لبنان است؟ باید دید حمله به لبنان چه وضعیتی را پدید می‌آورد؟ از یک‌طرف همین حالا بخش شمالی، در حد فاصل مرز جنوبی لبنان تا شمال جنین از سکنه یهودی خالی شده و فقط نیروهای نظامی در این ناحیه حضور دارند. حزب‌الله از چند سال قبل به‌طور رسمی از آماده شدن برای ورود زمینی به فلسطین خبر داده است. هیچ‌کس شک ندارد که این امکان برای حزب‌الله وجود دارد و می‌تواند حدفاصل جنین (و کرانه باختری) تا مرز جنوب لبنان را به تصرف درآورد و واضح است که اتصال زمینی کرانه باختری به خاک لبنان چه معنایی دارد.

از سوی دیگر قاعدتاً اسرائیلی‌ها می‌دانند به دلیل تغییر شرایط منطقه در حد فاصل ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۴، وضع حزب‌الله در جنگ احتمالی حتی شباهتی به وضع حزب‌الله پیروز در جنگ ۳۳ روزه ۱۳۸۵ ندارد. امروز به برکت مقاومت فلسطین، «وحدت میادین» اتفاق افتاده است، همان نیروهایی که در بحران غزه کنار فلسطینی‌ها و علیه جبهه غربی – صهیونیستی قرار گرفته‌اند، به کمک حزب‌الله گسیل می‌شوند. همان انصارالله و کتائب عراقی که به غزه راه نداشتند راهی جنوب لبنان گردیده و از این طریق وارد فلسطین خواهند شد. بنابراین به‌طور طبیعی نباید جنگی علیه لبنان در کار باشد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ریشه‌ها و دلایل فاجعه اردوگاه النصیرات بیشتر بخوانید »

رونمایی از مکتب مقاومت در سفر رئیسی

معجزه غزه؛ تجدید خاطره عبور از نیل



جنگ غزه که اینک می‌توان آن را «طولانی‌ترین» و «شدیدترین» جنگ رژیم غاصب اسرائیل در طول دوران حیات ننگین آن دانست، به میدان بزرگ پیروزی یک ملت در مصافی نابرابر تبدیل شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعد الله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: غربی‌ها به هیچ وجه کتمان نکرده بلکه در بالاترین سطح و به تکرار اعتراف نموده‌اند که در این جنگ از هیچ کمکی – به‌خصوص کمک تسلیحاتی – به نفع ارتش متجاوز صهیونیستی و برافروخته نگه داشتن شعله‌های جنگ دریغ نکرده‌اند و کیست که نداند مقاومت فلسطین در شرایطی که در «محاصره مطلق» دشمن قرار داشته، به مصاف جنگنده‌های مدرن و ‌تانک‌های پیشرفته دشمن رفته است. در چنین شرایطی، پیروزی مقاومت سبب تحولات عظیم به نفع ملت فلسطین در عرصه بین‌المللی شده است. به زانو درآوردن ارتشی که به زرادخانه‌های غرب اتصال داشته و به قول مقامات ارشد اسرائیل، کمک تسلیحاتی غرب به رژیم در این ۷ ماه از کل کمک‌های تسلیحاتی آنان به این رژیم، در طول ۷۵ سال گذشته بیشتر بوده است، معجزه تمام‌عیار زمانه ماست. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- غربی‌ها که وصف حمایت همه‌جانبه‌شان از رژیم و به‌خصوص در موضوع جنگ‌افزار گذشت، در هفته‌های اخیر با صراحت به دولت و ارتش رژیم غاصب گفته‌اند

«فرصت برای پیروزی بر حماس – یعنی مقاومت فلسطین در غزه – به پایان رسیده و اسرائیل باید به آتش‌بس تن دهد.» این در حالی است که با توجه به مقایسه تعداد نفرات ارتش اسرائیل

– نزدیک به نیم میلیون نفر – در مقابل تعداد نفرات رزمی مقاومت غزه – چند ده هزار نفر – و مقایسه جنگ‌افزار اسرائیل که یک قلم اعتراف شده آن، گسیل ۳۰۰ هواپیما و ۵۰ کشتی بزرگ حامل سلاح‌های مدرن در ماه‌های اخیر از سوی غرب برای رژیم می‌باشد، با سلاح‌های محدود و با کیفیتی بسیار پایین‌تر از سلاح‌های در اختیار رژیم و مقایسه وضع جغرافیا و عمق رژیم با عمق بسیار اندک جغرافیایی مقاومت غزه و مقایسه باز بودن فرودگاه‌ها و سواحل و بنادر رژیم با بسته بودن همه موقعیت‌های هوایی، زمینی و دریایی مقاومت، در واقع باید ماه‌ها پیش به مقاومت غزه گفته می‌شد دیگر امکان مقاومت از بین رفته و زمان تحقق همه خواسته‌های دشمن فرا رسیده است!

چه چیزی این معرکه کاملاً نابرابر را به نفع فلسطینی‌ها سامان داده است؟ آیا غیر از این است که خداوند متعال در این مصاف به وعده خود در نصرت «مظلومان مجاهد» عمل کرده است؟ آیا در صحنه عمل، جز خداوند می‌توانسته نتیجه این رویارویی را به ضرر «متجاوز خون‌ریز» سامان بدهد؟ جای سؤال دیگری وجود دارد که این وعده چگونه محقق گردیده است؟ آیا اگر مقاومت مؤمنانه ساکنان غزه، دست برادرانه حزب‌الله لبنان، دفاع ایثارگرانه و شجاعانه مقاومت یمن و مقاومت عراق و حضور مبتکرانه و مسئولیت‌پذیرانه جمهوری اسلامی در صحنه دفاع از غزه نبود، وعده الهی محقق می‌شد؟ آیه شریفه «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم» پاسخ این سؤال را داده است؛ «اگر خدا را یاری کردید، خداوند به شما پیروزی عطا می‌کند» این یعنی زمانی که توان و «امکان عملی» خود را به میدان‌ آوردید، نصرت خداوند فرا می‌رسد و صحنه‌ای که از نظر عِده و عُده نابرابر است، به نفع «مظلوم مجاهد» چرخش پیدا می‌کند و جبهه کفر را به هزیمت و اعتراف به شکست

وا می‌دارد، همان‌گونه که سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را پس از آن همه کمک، به شکست واداشته است. بنابراین این یک پیروزی عادی نیست، معجزه‌ای آشکار در زمانه ماست که از شکافتن رود نیل و عبور سالم مؤمنان از امواج خروشان آن هم پرفروغ‌تر است.

۲- دشمن اگرچه هنوز در پذیرش آتش‌بس تعلل می‌کند و به همین دلیل مقاومت فلسطین فعلاً بحث از آن را خاتمه یافته اعلام نموده است اما همان‌طور که سیدحسن نصرالله در ابتدای این جنگ گفت، واقعیت این است که دشمن جز تن دادن به پذیرش آن راهی ندارد. وقتی آمریکا به عنوان مهم‌ترین پشتیبان رژیم که تأمین‌کننده حدود ۹۶ درصد از جنگ‌افزار اسرائیل در جنگ غزه بوده است، به نتانیاهو می‌گوید «زمان برای خودنمایی جنگی به پایان رسیده و کشتار در رفح، صحنه جنگ را به نفع اسرائیل تغییر نمی‌دهد» رژیم و دولت‌های غربی و غیرغربی‌ حامی آن، راهی به جز تسلیم شدن و متوقف کردن جنگ ندارند.

سند دوحه که بعد از چند هفته بحث و بررسی و رفت و آمدها به تأیید طرفین در جنگ غزه رسیده و با توجه به اینکه مفاد آن عمدتاً به نفع طرف فلسطینی می‌باشد، بیانگر آن است که راهکار دیگری فراروی اسرائیل و دولت‌های حامی آن نیست. البته آنچه در سند دوحه آمده، به‌طور کامل تأمین‌کننده منافع و مصالح فلسطینی‌ها نیست اما آنچه در این‌جا اهمیت دارد این است که رژیم غاصب و دولت‌های پشتیبان آن، هفته‌ها در دوحه و قاهره مذاکره کرده و سپس به چیزی تن داده‌اند که رژیم اسرائیل علی‌رغم قبول اولیه از اجرای آن خودداری می‌کند. این یعنی در این سند تعهدات مهمی به اسرائیل تحمیل شده است. برای درک این مطلب کافی است ابتدا خواسته‌های اعلامی دو طرف را مرور کنیم و سپس آنچه در سند دوحه آمده را با این خواسته‌ها تطبیق دهیم.

رژیم اسرائیل از آغاز جنگ غزه تا همین الان روی این خواسته‌ها به عنوان هدف جنگ تأکید کرده است؛ ۱- انهدام کامل حماس و بقیه جریانات مقاومتی غزه از حیث نفرات، سازمان و تجهیزات نظامی، ۲- تغییر اساسی در مدیریت غزه پس از جنگ، به گونه‌ای که مقاومت هیچ نقشی در اداره باریکه نداشته باشد، ۳- کنترل درازمدت امنیتی مستقیم غزه به گونه‌ای که برای همیشه عدم پا گرفتن دوباره مقاومت مسلحانه فلسطینی را تضمین کند، ۴- آزاد کردن اسرا بدون دادن امتیاز به حماس، ۵- خارج کردن عمده جمعیت فلسطین از باریکه و کنترل کامل آنان‌ که اخراج‌شان ممکن نیست.

حماس به نمایندگی همه گروه‌های فلسطینی، بر خواسته‌های زیر تأکید داشته است؛

۱- آتش‌بس دائم در این جنگ، ۲- خارج شدن نفرات و تجهیزات نظامی و اطلاعاتی ارتش اسرائیل از باریکه غزه، ۳- بازگشت آوارگان به مناطق سکونت خود از جمله در شمال باریکه، ۴- رفع محاصره غزه، ۵- بازسازی ویرانه‌های غزه و ۶- مبادله اسرای اسرائیلی و زندانیان فلسطینی (براساس فرمول کل در برابر کل).

رژیم غاصب در سند دوحه فقط به یکی از پنج هدف خود که در ردیف آخر خواسته‌های خود بوده یعنی آزاد شدن اسرا و تحویل اجساد کشته شدگان اسرائیلی آن هم طی سه مرحله و براساس فرمول حماس نه آنچه رژیم و آمریکا بر آن تأکید داشته‌اند، دست می‌یابد. در این سند به خلع سلاح مقاومت و یا خارج کردن آن از غزه، ابقاء امکاناتی که به کنترل اطلاعاتی و عملیاتی غزه از سوی رژیم منجر گردد، نحوه اداره غزه پس از پایان جنگ و جابه‌جایی جمعیتی در غزه، پرداخته نشده است. پس براساس سند دوحه تنها یکی از پنج خواسته اسرائیل محقق می‌شود.

از آن طرف بر مبنای این سند، ۱- آتش‌بس طی سه مرحله برقرار و قابل تکرار خواهد بود، ۲- همه نظامیان و تجهیزات اسرائیلی از همه بخش‌های باریکه غزه خارج می‌شوند، ۳- هزاران فلسطینی بازداشت شده از جمله ۲۰ نفر از عناصر کلیدی مقاومت که به حبس ابد محکوم شده‌اند، طی دو مرحله آزاد می‌شوند، ۴- آوارگان غزه به مناطق مسکونی خود بازمی‌گردند. رفع محاصره و بازسازی غزه در سند دوحه نیامده است. با توجه به آنچه گفته شد اگر این توافق به اجرا درآید، مقاومت فلسطین به دو خواسته از شش خواسته به‌طور قطعی و به دو خواسته دیگر خود به‌طور نسبی دست می‌یابد.

قابل توجه است که در این جنگ، هدف اصلی اسرائیل از میان برداشتن کامل مقاومت و هدف اصلی طرف فلسطینی، پایان دادن به حملات اسرائیل بوده است.

۳- در عین حال به احتمال قوی جنگ با لجاجت اسرائیل ادامه پیدا می‌کند اما با توجه به فرآیندی که برای توافق دوحه طی شده است، دولت اسرائیل در ادامه جنگ با انزوای بیشتری مواجه می‌گردد و متقابلاً مقاومت غزه و مقاومت منطقه در وضعیت بهتری قرار گرفته و کار بر رژیم اسرائیل دشوارتر می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معجزه غزه؛ تجدید خاطره عبور از نیل بیشتر بخوانید »

آخرین جزئیات نبرد زمینی در رفح/ جنگ غزه در ایستگاه پایانی

آخرین جزئیات نبرد زمینی در رفح/ جنگ غزه در ایستگاه پایانی


«سعدالله زارعی» کارشناس مسائل غرب‌آسیا در گفت‌وگو با خبرنگار بین‌الملل دفاع‌پرس، پیرامون حمله زمینی رژیم صهیونیستی به رفح که علی‌رغم هشدارهای بین‌المللی صورت گرفت، با بیان اینکه حمله رژیم صهیونیستی به «رفح» آخرین ایستگاه عملیات نظامی «اسرائیل» خواهد بود، اظهار داشت: اسرائیلی‌ها در جریان نبرد جنگ غزه به هیچ دستاوردی دست پیدا نکردند؛ صهیونیست‌ها در جریان این جنگ نه اسیری را از طریق عملیات نظامی آزاد کردند، نه به تونل‌های حماس دست یافتند، نه حماس را خلع سلاح کردند و نه توانستند مردم مقاوم غزه را به خارج از مرز‌های فلسطین منتقل کنند. 

زارعی با تاکید بر اینکه عملیات رژیم صهیونیستی در رفح بی‌نتیجه‌ است، همانطور که عملیات‌های آن‌ها در خان‌یونس و سایر نقاط غزه بدون دستاورد بود، گفت: علت هم این است که انجام عملیات‌ نظامی در شمال و جنوب غزه هیچ تفاوتی ندارد و افق روشنی پیش روی ارتش «اسرائیل» نیست. حال در این میان گویا خود اسرائیلی‌ها صرفا برای اشباع حس انتقام‌جویی یهودیان این کشتار‌ها را دنبال می‌کنند.

وی با اشاره به اینکه اسرائیلی‌ها تا حدود زیادی ابتکار عمل را در عرصه میدانی و حتی افکار عمومی از دست داده‌اند، تصریح کرد: عملیات مقاومت اسلامی فلسطین در غزه علیه «اسرائیل» و شلیک‌هایی که به سمت «بئرالسبع» توسط رزمندگان مقاومت در چند روز گذشته صورت می‌گیرد، نشان‌دهنده حفظ و ماندگاری توان عملیاتی مقاومت فلسطین در برابر اسرائیلی‌ها است.

زارعی اضافه کرد: البته با توجه به نابرابر بودن جنگ و درگیری میان رژیم صهیونیستی و گروه‌‎های مقاومت فلسطینی، دست اسرائیلی‌ها نسبت به فلسطینی‌ها در استفاده از انواع سلاح‌ها و جنگ‌افزار‌ها بازتر است. زیرا اسرائیلی‌ها از هواپیما‌ها و موشک‌های دوربرد برخوردار هستند و تانک‌های آن‌ها داخل غزه قرار دارد و طبیعتا عملیات نظامی صهیونیست‌ها از نظر جنگ‌افزار با محدودیتی روبرو نیست.

کارشناس مسائل غرب‌آسیا عنوان کرد: اما می‌توانیم به این نکته مهم اشاره کنیم که حضور مقاومت در رفح می‌تواند مانع از به نتیجه رسیدن طرح‌های رژیم صهیونیستی شود، زیرا مقاومت به‌دنبال رسیدن به این هدف است که در درجه اول نیرو‌ها و در درجه دوم ساختار فرماندهی و تجهیزات نظامی خودش را حفظ کند.

وی اظهار داشت: مقاومت با عملکرد خوب و مناسب خود به خوبی توانسته است مانع از نفوذ مخالفان سیاسی خود در داخل غزه شود. ضمن اینکه حماس موفق شد تا مانع از دستیابی رژیم صهیونیستی به اسرای خود نیز شود. در کل تمامی این موارد اهداف نظامی حماس بوده که با موفقیت توانست آن‌ها را محقق کند.

زارعی در پایان گفت: جنگ غزه در ایستگاه نهایی قرار گرفته است و چیزی به پایان جنگ باقی نمانده است. بر همین اساس عملیات رفح را می‌توان آخرین عملیات سنگین رژیم صهیونیستی در غزه دانست؛ ولی در عین حال معنای حرف من این نیست که تهاجم «اسرائیل» متوقف می‌شود، بلکه جنگ به پایان می‌رسد؛ ولی رژیم صهیونیستی جوخه‌های ترور خود برای ترور رهبران مقاومت در سطح غزه و فراتر از غزه فعال نگه می‌دارد و درگیری‌ها را از وضعیت نظامی به وضعیت امنیتی تغییر می‌دهد. 

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آخرین جزئیات نبرد زمینی در رفح/ جنگ غزه در ایستگاه پایانی بیشتر بخوانید »

بازدارندگی در دست ماست

بازدارندگی در دست ماست


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، سعدالله زارعی؛ فرمانده اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی در اواسط هفته گذشته به طور ضمنی مقاومت منطقه را به «جنگ گسترده» تهدید کرد و بعضی از رسانه‌ها هم از توافق آمریکا و این رژیم در اقدام نظامی علیه ایران خبر دادند و بعضی هم در داخل ایران به تجزیه و تحلیل این خبر پرداخته و آن را مهم شمردند.

اندکی بعد مقامات صهیونیستی اعلام کردند شرایط را زیر نظر دارند تا اگر مورد حمله قرار گرفتند، پاسخ قاطع بدهند. این موضع جدید، عقب‌نشینی از موضع قبلی تلقی شد. «ایزرائیل نیوز»، پایگاه خبری رژیم صهیونیستی پس از سخنرانی دبیرکل حزب‌الله لبنان که روز پنجشنبه به مناسبت سالگرد فرار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان ایراد شد، نوشت دبیرکل حزب‌الله لبنان پاسخ سرلشکر «آهارون‌هالیوا» را داد. در این خصوص نکاتی وجود دارد:

۱- رژیم صهیونیستی از لحاظ داخلی در وضعیتی است که برای خروج از آن به تهدید علیه مقاومت روی آورده است. تهدیدات رژیم طی هفته‌های اخیر به ۲ شکل ظهور و بروز پیدا کرده است؛ حمله به غزه و به شهادت رساندن تعدادی از فرماندهان جنبش جهاد اسلامی و تهدید اخیر مبنی بر انجام «جنگ بزرگ» علیه حزب‌الله. جنگ رژیم صهیونیستی در غزه پس از پنج روز به آتش‌بس تبدیل شد. نتانیاهو در روز سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت – دو هفته پیش – بلافاصله پس از ترور سه فرمانده جهاد اسلامی در غزه، اعلام کرد مأموریت ارتش اسرائیل در حمله به غزه پایان یافته است. با این وجود، اسرائیل طی پنج روز در معرض شلیک حدود ۱۲۰۰ موشک و راکت قرار گرفت و در شرایطی موفق به دریافت آتش‌بس از طرف فلسطینی شد که نشانه‌ای از ضعف در جهاد اسلامی و جنبش حماس مشاهده نشد.

در عین حال از آنجا که شروط اصلی طرف فلسطینی هم برای تحقق آتش‌بس محقق نشده بود، توانست به اقدام تجاوزکارانه خود رنگ پیروزی بزند و وضع او را در جامعه یهودی بهبود ببخشد. از این‌رو رهبران احزاب مخالف نتانیاهو – که در حین جنگ از اقدام ارتش حمایت کرده بودند – درگیری‌های سه‌شنبه تا شنبه را «جنگ سیاسی نتانیاهو با غزه» لقب دادند.

نتانیاهو پس از خروج از درگیری با غزه، یک گام به جلو گذاشت و حزب‌الله لبنان را به طور ضمنی به «جنگ بزرگ» تهدید نمود، اما وقتی احساس کرد حزب‌الله برای مقابله با آن آماده است، عقب‌نشینی کرد. در این میان حزب‌الله لبنان پس از مواجه شدن با تهدید دست به برگزاری مانور نظامی روز یکشنبه هفته قبل زد که در جنوب لبنان با انواعی از مهمات که بعضاً جدید بودند، برگزار شد و در نوع خود بی‌سابقه بود.

در این میان کانال ۱۲ رژیم صهیونیستی که عمدتاً اخبار ارتش این رژیم را پوشش می‌دهد، اعلام کرد «تحول تکنولوژیکی حزب‌الله لبنان، احتمالاً موجب نگرانی روزافزون فرماندهی نظامی اسرائیل می‌شود.» روزنامه «یدیعوت آحارونوت» هم دوم خرداد ماه نوشت «این رزمایش شبیه به یک حمله به شهرک‌های یهودی‌نشین اسرائیل و انجام عملیات اسیرگیری بود؛ چرا که در آن از پهپاد‌ها و موتورسواران استفاده شد».

بررسی روند اظهارات مقامات و منابع سیاسی و رسانه‌ای رژیم صهیونیستی بیش از این نشان نمی‌دهد که آنان ممکن است دوباره دست به اقدامی علیه غزه بزنند، اما در مورد حمله به حزب‌الله بسیار بیمناک هستند و وضع ارتش اسرائیل هم به هیچ وجه نشان از آمادگی برای درگیر شدن با حزب‌الله را ندارد، چه رسد به اینکه بخواهد با همکاری آمریکا علیه ایران دست به اقدام ولو محدود نظامی بزند.

۲- رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز ۲۷ فروردین گذشته در دیدار جمعی از فرماندهان ارشد نیرو‌های مسلح کشور به نکته مهمی اشاره فرمودند «اشتباه نباید بکنیم، انسان گاهی می‌بیند که مثلاً فرض کنید یک قدرت کوچک و کم‌اهمیتی یک حرفی می‌زند، یک اقدامی می‌کند، ذهن انسان متوجه می‌شود به او. مشغول نشویم به این دشمنی‌های جزیی. ببینیم چه کسی پشت صحنه است، چه کسی اصل طراحی را برعهده دارد؛ این مهم است.

پشت همه این جنگ‌افروزی‌هایی که در منطقه ما و در مناطق دیگر جهان انجام می‌گیرد، قدرت‌های بزرگند… این‌ها نگاه می‌کنند، برنامه‌ریزی می‌کنند، می‌بینند اینجا احتیاج است به اینکه یک دعوایی راه بیفتد، برای اینکه فلان‌جا سود ببرند. این دعوا را این‌ها راه می‌اندازند برای اینکه سودش را آنجا ببرند، این‌ها را باید توجه کرد و پشت صحنه را دید.»
رژیم صهیونیستی حدود دو هفته پس از آغاز جنگ ۳۳ روزه ۱۳۸۵ علیه لبنان، متوجه شد نمی‌تواند به پیروزی برسد و لذا تصمیم گرفت جنگ را به پایان برساند، اما «کاندولیزا رایس» که آن موقع وزیر خارجه آمریکا بود، به تل‌آویو رفت و به «ایهود اولمرت» نخست‌وزیر رژیم گفت این جنگ نباید بدون شکست کامل حزب‌الله به پایان برسد.

نبیه‌بری رئیس پارلمان لبنان نقل می‌کند که در همان سفر، رایس روز دوشنبه ۲۴ جولای ۲۰۰۶/ دوم مرداد ۱۳۸۵ به بیروت آمد و مقامات لبنان را فراخواند و در جلسه خطاب به من گفت شروط پایان جنگ اینهاست؛ نیرو‌های حزب‌الله باید خلع سلاح شوند، از جنوب لبنان تا شهر لیتانی بیرون بروند و مغرورانه اضافه کرد من اینجا تکان نمی‌خورم تا شما سیدحسن نصرالله و بقیه مسئولین درجه اول حزب‌الله را تحویل‌دهی تا من آن‌ها را به تل‌آویو ببرم و تحویل اسرائیل دهم! وی می‌گوید من به رایس گفتم خانم وقت‌تان را اینجا تلف نکنید و تشریف ببرید.

حالا با تجربه سال ۱۳۸۵ لبنان به وضع آمریکای امروز نظر بیندازیم. از منظر کشور‌هایی که طی ۶۰ – ۷۰ سال گذشته به شدت وابسته به آمریکا بوده و منابع‌شان در اختیار آن قرار داشته، آمریکا امروز عرضه پیش بردن سیاست‌های خود در منطقه را ندارد و طبعاً نمی‌تواند از آنان در مقابل دیگران حمایت مؤثر نماید. در نتیجه این نگرش حتی کشور‌های وابسته، به خود اجازه می‌دهند با دولت‌های ایران، چین و روسیه که در ادبیات رسمی آمریکا، «دشمن» قلمداد می‌شوند، وارد انواعی از مراودات اقتصادی و سیاسی شوند و حتی درب‌های خود را روی سوریه که خود این‌ها بخشی از سازوکار آمریکا برای انهدام آن بوده‌اند، باز کنند و از اسد در اجلاس جده علی‌رغم مخالفت صریح واشنگتن استقبال نمایند. کاملاً واضح است که غرب و به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی از این وضعیت به شدت عصبانی هستند.

حال در کشاکش این وضعیت یک خبر منتشر می‌شود که مقامات ارشد آمریکا و رژیم صهیونیستی در مورد انجام یک حمله علیه ایران به توافق رسیده‌اند و پس از آن مقامات رژیم اسرائیل، حزب‌الله را به «حمله بزرگ» تهدید کرده‌اند. این موضوع را اندکی بررسی کنیم. دویچه وله آلمان ۲۷ اردیبهشت ماه گذشته به نقل از وب‌سایت «اکسیوس» با استناد به اظهارات سه مقام آمریکایی و اسرائیلی نوشت جو بایدن طی چند هفته گذشته به اسرائیل پیشنهاد داده است، برای مقابله با جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی نظامی مشترکی انجام دهند و مقامات آمریکایی این پیشنهاد را بی‌سابقه دانسته‌اند. در همان حال اکسیوس به نقل از یک مقام آمریکایی که نخواسته نامش فاش شود، گفته است «این پیشنهاد به معنی برنامه‌ریزی برای هرگونه حمله مشترک ایالات متحده و اسرائیل علیه برنامه هسته‌ای ایران نیست.»

دویچه وله مدعی است این پیشنهاد را «لوید استین» وزیر دفاع، «مارک میلی» رئیس ستاد مشترک ارتش و «مایکل کوریلا» فرمانده سنتکام در جریان سفر‌های جداگانه به تل‌آویو، به مقامات اسرائیلی داده‌اند.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت رژیم اسرائیل اگرچه در جهت تخریب تأسیسات هسته‌ای ایران اقداماتی را انجام داده و اقدامات بعدی آن نیز – به دلیل متکی بودن به عوامل جاسوس – دور از انتظار نیست، اما حمله مستقیم نظامی به ایران چه به صورت انفرادی و چه با مشارکت آمریکا را به هیچ وجه به نفع خود ارزیابی نمی‌کند. خود اسرائیلی‌ها اعلام کردند، چنین اقدامی با واکنش ویرانگر ایران مواجه می‌شود. از آن طرف آمریکایی‌ها هم که تجربه عین‌الاسد را دارند، می‌دانند حمله به خاک و یا در خاک ایران با واکنش شدید جمهوری اسلامی مواجه می‌شود و تمام پایگاه‌ها و نیرو‌های آن را در معرض آسیب فوری و فراگیر قرار می‌دهد؛ بنابراین ما می‌توانیم بگوییم معنای آنچه در خبر دویچه‌وله و بعضی رسانه‌های دیگر آمده، حمله به جغرافیای جمهوری اسلامی و تأسیسات آن در داخل نیست.

در عین حال این موضوع هم واضح است که یگان‌های نظامی آمریکا نمی‌توانند با وجود شرایط موجود، در غرب آسیا باقی بمانند و حال آنکه قدرت آمریکا در این منطقه وابسته به حفظ پایگاه‌ها و نیرو‌های نظامی آن می‌باشد. آمریکا نه می‌تواند با ایران وارد جنگ شود و نه با وجود سیاست کنونی ایران، قادر به حفظ پایگاه‌های نظامی خود می‌باشد که به مرور از ۶۰ سال گذشته در غرب آسیا مستقر کرده و ده‌ها پایگاه ثابت و بسیار را شامل می‌شود.

آمریکا در اینجا به یک راه‌حل سوم احتیاج مبرم دارد؛ این راه‌حل بر مبنای معامله با ایران استوار است، اما کار ساده‌ای هم نیست چرا که ماه‌هاست تمام راه‌های مستقیم و غیرمستقیم گفتگو میان دو کشور مسدود می‌باشد. این راه‌حل وابسته به پاسخ به یک سؤال کلیدی است؛ «سیاست ایرانی اخراج نیرو‌های نظامی آمریکا از منطقه یک راهبرد است یا یک تاکتیک؟» آمریکایی‌ها و هواداران آن آرزو می‌کنند این یک تاکتیک باشد و ایران برنامه‌ای برای به نتیجه رساندن آن نداشته باشد. براساس این آرزو آنان رسیدن به توافق با ایران را در دسترس ارزیابی می‌کنند. اما در همان حال آمریکایی‌ها مثل همیشه از دریچه تهدید وارد شده‌اند و صحبت از توافق با نتانیاهو برای عملیات مشترک علیه ایران می‌کنند و حال آنکه در پس این تهدید، تمنایی وجود دارد.

اخراج آمریکا از منطقه برای ایران یک تاکتیک نیست، یک راهبرد اساسی است چرا که با توجه به تجربه چهل سال اخیر، آمریکا در مواجهه با ایران جز از روش دشمنی استفاده نکرده و به همین دلیل رهبر معظم انقلاب، همواره در دیدار با مقامات عراقی روی اخراج آمریکا از عراق تأکید داشته‌اند کما اینکه در دیدار نهم اردیبهشت‌ماه گذشته با «عبداللطیف رشید»، رئیس‌جمهور عراق فرمودند «حتی حضور یک آمریکایی در عراق زیاد است».

بر این اساس می‌توان خبر‌های مبتنی بر توافق آمریکا و رژیم اسرائیل را نوعی اعمال فشار برای تجدیدنظر جمهوری اسلامی در سیاست اصولی اخراج آمریکا از منطقه ارزیابی کرد و در همان حال نباید هوشیاری را هم از دست داد؛ چرا که ممکن است هدف‌گذاری مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی پایگاه‌ها و نیرو‌های ایران در منطقه باشد. ما باید به آمریکایی‌ها بفهمانیم تفاوتی میان شهروندان ایرانی داخل جغرافیای جمهوری اسلامی با خارج جغرافیای آن وجود ندارد؛ کمااینکه تفاوتی میان حمله به یک ساختمان در داخل ایران و یا یک ساختمان ایرانی در خارج ایران وجود ندارد.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازدارندگی در دست ماست بیشتر بخوانید »