سعدالله زارعی

گرهی که بسته ماند و بختی که باز نشد

صف مقدم شهیدان



حد ارزش این ایثار مخلصانه جان چقدر است؟ آیا برای ما قابل درک و محاسبه می‌باشد؟ مسلماً خیر. چون عوالم ما با عالم شهیدان تناسبی ندارند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: دی ماه را می‌توان ماه شهیدان دانست و البته ماه‌های دیگر هم در جمهوری اسلامی ماه شهیدان است اما ظاهراً در میان ماه‌ها شهادت در دی‌ماه جلوه پرفروغ‌تری دارد؛ ۲۲۸۲۱ شهید دی ماه گواه آن است.

در این ماه شهید عظیم‌الشأن «حاج قاسم سلیمانی» به همراه شهیدان ابومهدی المهندس، حسین پورجعفری، شهیدهادی طارمی، شهید شهرود مظفری‌نیا و شهید وحید زمانیان در مصاف با کفر جهانی به شهادت رسیده‌اند و نام شهدای دیگری نیز بر تارک شهدای دی ماه می‌درخشد؛ شهید سیدمجتبی نواب صفوی، شهید آیت‌الله حسین غفاری، شهید احمد کاظمی، شهید اسماعیل دقایقی، شهید مسعود علی‌محمدی، شهید مصطفی احمدی‌روشن، شهید آیت‌الله نمرباقر النمر، شهید سیدمجتبی علمداری، شهید محمدرضا بیضایی، شهید اکبر خردپیشه شیرازی، شهید مهدی نوروزی، شهید محمد قربان‌خانی و شهید محمد فرومندی.

شهدای دی ماه دو تجلی برجسته هم داشته‌اند؛ فراری دادن طاغوت در ۲۶ دی ماه و قیام تاریخی نهم دی ماه. این هر دو نتیجه قیام شهیدانی است که جان خود را «مخلصانه» تقدیم کردند و جاودانی شدند و زنده فعال باقی ماندند. و این معما را البته با هیچ معیار مادی و دنیوی نمی‌توان حل کرد. چطور می‌توان «بقاء» و «ابدیت» آنچه به خدا تقدیم شده است را با معیارهای دنیایی توضیح داد؟

حضرت امام خمینی – ره – فرموده‌اند: «گمان ندارم هیچ معیاری جز عقیده به مکتب و ایثار در راه خدا و هدف معنوی قادر به حل این معما باشد (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۰۳) این چیزی نیست که بتوان حتی در قالب هنر که بازگوکننده رازها و رمزهاست؛ تصویر کرد «آن بعد الهی عرفانی و آن جلوه معنوی ربانی که جان‌ها را به سوی خدا پرواز می‌دهد و آن قلب‌های ذوب‌شده در تجلیات الهی را با چه قلم و چه هنر و چه بیانی می‌توان ترسیم کرد؟» (صحیفه امام، ج ۶۸،ص ۳۳۱ – ۳۳۳).

ما چطور می‌توانیم این عظمت را درک کنیم؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در یازدهم دی ماه ۱۳۷۰ فرموده‌اند «شهادت یعنی وارد شدن به «حریم خلوت الهی» و میهمان شدن بر سر سفره ضیافت الهی». واقعاً بشری که خود وارد حریم خلوت الهی نشده و معنای واقعی آن را هم نمی‌داند، چطور می‌تواند درباره واردان و واصلان آن تصوری داشته باشد؟

از آن طرف، آنکه آن‌قدر وسعت قلب پیدا کرد که وارد حریم خلوت الهی شد، چگونه دستش از اثربخشی در حریم جلوت الهی (دنیا) کوتاه می‌شود؟ کسی که وارد حریم خلوت الهی شد، در قدرت خدا حل شده است. بنابراین دست او از اثرگذاری در دنیا کوتاه نشده است.

بر این اساس امام خامنه‌ای – دامت برکاته – ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ فرموده‌اند «خاصیت کشته شدن در راه خدا این است که انسانی که جان خود را صرف می‌کند برای یک هدف و مقصد الهی و خدای متعال هم در پاسخ این ایثار و گذشت بزرگ، حضور او را در ملت او تداوم می‌بخشد و یاد و فکر و آرمان او زنده می‌ماند».

بر این اساس بسیاری از مردم برای حل یک مشکل دشوار خود تجربه کمک گرفتن از شهدا را دارند. شفا دادن شهیدان و حل معماها تجربه‌ای است که بسیاری در اختیار دارند. آیا می‌توان تصور کرد شهیدان عزیز برای حل مسئله یک مؤمن قدم پیش می‌گذارند، اما در رفع موانع نظام اسلامی که برای آن خون داده‌اند، بی‌تفاوت هستند؟ سعه وجودی شهیدان آن‌قدر است که به طور ابدی «عندالرب» هستند و به قدرت لایزال الهی وصلند و به یک نظر حل معما می‌کنند و البته این نزول نظر، زمین مستعد هم می‌خواهد وگرنه خود خداوند در آیات ۶ سوره منافقین و ۸۰ سوره توبه قرآن کریم خطاب به پیامبر عظیم‌الشأن می‌فرماید «تو بر آن مردم (منافق) طلب مغفرت بکنی یا نکنی، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید» و صد البته وجود مقدس پیامبر هم هرگز گوشه چشمی به مغضوبین الهی ندارد.

پس شهیدان در جبهه کنونی انقلاب هستند و در صف مقدم آن هم هستند؛ چرا که اگر ما به واسطه احساس تهدید نسبت به نظام اسلامی به میدان می‌آئیم و به‌اندازه سعه‌اندک وجودی‌مان اثری بر جای می‌گذاریم، شهیدان سریع‌تر و عمیق‌تر به این حس می‌رسند و سعه آنان تا آنجاست که به حریم خلوت الهی ورود کرده‌اند پس اثرشان هم قاطع و هم قطعی است.

شهیدان در همین قضایای اخیر که در واقع از یک بعد تکرار جنگ خندق – جنگ احزاب و طیف‌های داخل و خارج مدینه علیه پیامبر(ص) – بود، برای دفاع از انقلاب اسلامی به صحنه آمدند و این صحنه پیچیده که شدیدترین جنگ ترکیبی علیه ملت ایران بود را به صحنه شکست دشمنان تبدیل کرده و سرمایه‌های فراوان جبهه کفر و شرک و نفاق را بر باد دادند. حضرت امام خمینی – ره – می‌فرمایند «شهید به‌ظاهر از دست رفته است و در واقع باقی هست و برای شما شرافت تحصیل کرده است. آنچه برای خدا تقدیم می‌شود، باقی و ابدی است» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۲۵۷).

حضرت امام خامنه‌ای – دامت برکاته – دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ رمز این قدرت و حضور را توضیح داده است. «شهدا این هدیه الهی را آسان و رایگان به دست نیاورده‌اند؛ به قیمت مجاهدت به دست آورده‌اند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد».

حد ارزش این ایثار مخلصانه جان چقدر است؟ آیا برای ما قابل درک و محاسبه می‌باشد؟ مسلماً خیر. چون عوالم ما با عالم شهیدان تناسبی ندارند.

امام در این رابطه فرموده‌اند: «این ایثار و اخلاصی است که حتی در ترازوی عالم غیب هم نمی‌شود که سنجش بشود. آن پیش خدای تبارک و تعالی سنجش می‌شود» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۹۶)

پس ما از درک حقیقت این موضوع عاجزیم، اما به شرطی که دقت نمائیم از درک آثار عینی آن عاجز نیستیم. ما وقتی هجوم آمریکا، اروپا، ارتجاع عربی، نفاق‌، مفسدان، منحرفان و تروریست‌ها را در یک جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی مشاهده می‌کنیم و در حالی که در جنگ ترکیبی توانایی‌ کافی نداریم بر آن غلبه می‌کنیم و اعتراف دشمنان را می‌بینیم، درک می‌کنیم که برای شکست جنگ ترکیبی دشمن، دست قدرت رازآلودی وجود دارد که در این معرکه پناه این ملت بوده است.

آیا این دست شهیدان نیست؟ این دست قدرت، دست حاج قاسم سلیمانی و سایر شهیدان این مرز و بوم نیست؟

ما واژگان و بیانی درخور این شهیدان نداریم. وقتی قلم عارف و مجاهد خالص عظیم‌الشأنی مثل حضرت امام آنگاه که به شهیدان می‌رسد، بر خود می‌شکافد، و اظهار عجز می‌کند، از قلم ما چه برمی‌آید؟ امام می‌فرماید «ما را چه رسد که با این قلم‌های شکسته و بیان‌های نارسا در وصف شهیدان و جانبازان و مفقودان و اسیرانی که در جهاد فی سبیل‌الله جان خود را فدا کرده و یا سلامت خویش را از دست داده‌اند یا به دست دشمنان اسلام اسیر شده‌اند، مطلبی نوشته یا سخنی بگوییم» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۴۱-۴۰)

شهیدان اگرچه در قید جان نبودند، نسبت به «جان تقدیم شده»، تعصب دارند. چون این جان ایثارشده، آنان را وارد «حریم خلوت الهی» کرده است و این ایثار جان در فضای جمهوری اسلامی ممکن شده است.

اگر فضای تأسیس حاکمیت اسلامی و یا فضای جمهوری اسلامی نبود، صرف ایثار جان، شهادت نبود. تنها آن‌هایی شهیدند که به تعبیر منتسب به امام حسین بن علی علیه‌السلام (ان‌کان دین محمّد لم یستقم الّا بقتلی فیا سیوف خذینی) برای حفظ اسلام به مصاف رفته‌اند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ فرموده است «راه و رسم شهادت و سنت الهی قتل فی سبیل الله، با نظام اسلامی زنده شد». آیا شهیدان بنایی که با نثار خون خود پدید آورده و آن را در کوران حوادث حفظ کرده‌اند و با این کار در «حریم خلوت الهی» مسکن گزیده‌اند، علت فاعلی ورود به این حریم که جمهوری اسلامی است را در حوادث تنها می‌گذارند؟ مسلماً این‌طور نیست. یکی از شخصیت‌های عرفانی که مایل نیست از او نام برده شود، می‌گوید «در خواب و بیداری حاج قاسم سلیمانی را دیدم از او پرسیدم آیا هنوز در میدان هستی و او پاسخ داد خیلی جدی‌تر و بیش‌تر از قبل در صحنه‌های سخت هستم، پرسیدم چگونه؟ گفت آن‌گونه که من دشمنان و اقدامات ‌آنان را می‌بینم و آنان از درک حضور من ناتوانند، ضربات امروز من به آنان کاری‌تر از قبل است».

بنابراین شهیدان نه تنها شفا می‌دهند و شفاعت می‌کنند، بلکه هنوز در میدان جهاد فی سبیل‌الله هم هستند، هنوز پنجه در پنجه دشمنان دارند. خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم از جمله در آیه ۴۰ سوره توبه به مؤمنان می‌گوید: «من شما را به نیرویی که خود نمی‌دیدید، مدد رساندم و در جاهایی هم می‌فرماید من ملائکه الله را به کمک شما فرستادم. قدر مسلم در این‌جا مؤمنین و جبهه ایمان به شهیدان هم مدد می‌شوند، همان‌گونه که شهیدان شفا می‌دهند و شفاعت می‌کنند. اینها مقامی والاتر از ملائکه دارند و اساساً به تعبیر حضرت امام؛ شهیدان در ترازوی عالم غیب هم قابل سنجش نیستند در حالی که فرشتگان که در ترازوی عالم شهود قابل سنجش نمی‌باشند، در ترازوی عالم غیب قابل درک و سنجش هستند.

اما البته شهیدان در جایی ورود می‌کنند که رضایت خدا در ورود آنان است پس ما اگر می‌خواهیم محل نزول شهیدان باشیم و از حمایت‌شان برخوردار شویم، باید در خود استعداد آن را ایجاد کنیم وگرنه نور راهی به دل تاریک نخواهد داشت. و اما واحسرتا که ما فقط دریغاگو و ثناگوی شهیدان بوده و خود از وصول به آنچه آنان به آن رسیدند، محروم باشیم. از خود شهیدان مخصوصاً از شهیدانی که در دنیا با آنان مأنوس بودیم، بخواهیم که خداوند شهادت در مصاف با کفر و نفاق را نصیب ما هم بفرماید و ورود به «حریم خلوت الهی» را درک کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

صف مقدم شهیدان بیشتر بخوانید »

سفر شی‌جین‌ پینگ و بیانیه ریاض

سفر شی‌جین‌ پینگ و بیانیه ریاض



کشورهای عربی در کارزار امنیتی و اقتصادی میان چین و آمریکا موقعیتی ندارند تا پکن به آنان چشم بدوزد. در حوزه امنیتی نیز دولت‌های عربی واجد موقعیتی نیستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان سعودی که با حضور تعدادی از رؤسا و مقامات دولت‌های عربی به مذاکرات بین چین و اعراب تبدیل شد، حاوی نکاتی است.

در ایران بیش از مذاکرات و راهبردی که چین را به ریاض کشانده، نکات مطرح شده در مورد ایران در دو بیانیه ریاض برجسته شد و البته حق هم همین بود چرا که آنچه درباره کشور ما مطرح شده، نیاز به واکنش سطح ملی داشته است.

اما واقعاً در بیانیه مشترک ریاض – پکن درباره ایران چه چیزی آمده است و آنچه بیان شده از تغییر در مواضع چین نسبت به حقوق و منافع ایران حکایت می‌کند یا خیر.

درخصوص سفر شی‌جین‌پینگ و توافقات چین و کشورهای عرب شرکت‌کننده در ملاقات ریاض و معانی خاص این سفر و آنچه درباره ایران گفته شده است، نکات زیر اهمیت دارند:

۱- آنچه ریاض در دو بیانیه کشورهای عربی و چین در مورد ایران ذکر کرده که البته با آنچه در بیانیه وزارت خارجه چین و خبرگزاری چینی شینهوا آمده متفاوت می‌باشد، حاوی سه نکته است، اول؛ ایران و امارات در مورد جزایر سه‌گانه از گفت‌وگو و راه‌حل مسالمت‌آمیز پیروی کنند. دوم؛ ایران با آژانس همکاری کند و به رژیم عدم اشاعه پایبند باشد. سوم؛ از دخالت در امور همسایگان پرهیز شود.

این سه گزاره آشنا و مکرر دولت‌های عربی طی حدود سه دهه گذشته است که هر بار در بیانیه‌هایی که به نام کشورهای عربی صادر شده، ذکر گردیده و هر بار هم ایران جواب داده است کما اینکه این بار هم وزیر امور خارجه ایران پاسخ محکم و همیشگی ایران را تکرار کرد.

در مورد جزایر سه‌گانه، موضع بیانیه صادرشده کشورهای عربی که امضای چین هم پای آن دارد، از موارد قبلی ضعیف‌تر است چرا که در بیانیه‌های قبلی کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس و کشورهای عضو اتحادیه عرب و گاهی بیانیه‌های یک کشور عربی عضو شورای همکاری خلیج‌فارس با صراحت از اماراتی بودن این جزایر صحبت به میان آمده است و اینک به‌طور کلی گفته شده این اختلاف از طریق گفت‌وگوی ایران و امارات حل‌وفصل شود.

البته این موضوع در همین اندازه هم غیرقابل پذیرش است؛ چرا که جمهوری اسلامی هیچ خدشه‌ای به حاکمیت خود بر این جزایر را برنمی‌تابد و اصولاً قایل به هیچ گفت‌وگویی در این زمینه نیست و به همین جهت هم ما موضع مطرح شده در این بیانیه و به‌طور خاص امضای رئیس‌جمهور چین پای آن را غیرمسئولانه تلقی می‌کنیم و جا دارد به همین علت به‌طور رسمی از دولت چین توضیح خواسته شود.

از آنجا که گفته می‌شود معاون نخست‌وزیر چین طی روزهای آینده به تهران می‌آید جا دارد ما پذیرش سفر او را به بعد از بیانیه ریاض موکول نمائیم. مسئولین چینی به یاد دارند که ایران در جریان سفر «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان سفر وی را فتنه‌انگیزانه دانست و آن را محکوم کرد.

نکته دیگر بیانیه در مورد همکاری ایران با آژانس و پایبند بودن کشورمان به رژیم عدم اشاعه است. در جریان قطعنامه اخیر آژانس علیه ایران خود چینی‌ها با آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها همراهی نکردند و در مورد عدم اشاعه هم خود بارها اعلام کرده‌اند، ایران تلاشی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نداشته است.

بنابراین در اینجا آنچه در بیانیه ریاض آمده و حاوی توصیه‌ای است که خود آن را تحصیل حاصل می‌دانند، و حاوی نکته تازه‌ای نیست.

درباره نکته سوم هم آنچه در بیانیه ریاض آمده اگرچه تصریح به دخالت ایران در امور همسایگان ندارد و عبارت بیانیه انشایی است، ولی این تاکید در بیانیه سمت و سوی قابل اعتراضی دارد و گویی ایران را به دخالت در امور دیگران متهم می‌کند! کاملاً معلوم است که ایران در امور همسایگان دخالتی ندارد و هیچ‌گاه سیاست ایران مبتنی بر آن نبوده و اصولاً همان‌طور که در قانون اساسی ایران آمده، دخالت کشوری در امور کشور دیگر را مردود و مذموم شمرده است.

بنابراین، این بخش از بیانیه اگرچه ادبیات منصفانه‌ای ندارد اما همین مقدار هم زیاده‌گویی، غیرقابل پذیرش و در خور انتقاد و اعتراض است.

۲- سفر رئیس‌جمهور چین به ریاض و تبدیل گفت‌وگوی دوجانبه به گفت‌وگوی بلوک عربی و چین، برای غربی‌ها و به‌ویژه آمریکا بسیار گزنده بود، توافقات نسبتاً گسترده – ۳۴ قرارداد – اقتصادی بین این دولت‌ها، وضع واشنگتن در عرصه بین‌الملل را نشان داد.

جهان در شرایط تحول به‌سر می‌برد و آمریکایی‌ها با چین چالش اقتصادی و امنیتی دارند و از سوی دیگر اکثر نزدیک به همه کشورهای عربی شرکت‌کننده در مذاکرات با رئیس‌جمهور چین، به‌طور سنتی در بلوک آمریکا قرار دارند و شرکت‌ مانورگونه آنان در مذاکرات ریاض نشان‌دهنده بروز ناامیدی از واشنگتن در بلوک آمریکاست.

به همین جهت مقامات وزارت خارجه آمریکا به این مذاکرات واکنش نشان دادند و از چین به‌عنوان یک خطر برای منطقه غرب آسیا یاد کردند.

یکی از مقاله‌نویسان روزنامه نیویورک‌تایمز نوشت در حالی که آمریکا در حال شناسایی‌ جای پاهایی در شرق آسیاست، چین در حال انعقاد قراردادهای متعدد اقتصادی با غرب آسیاست. البته در مورد نفوذ آمریکا در شرق آسیا که بعضی محافل ایرانی طی سال‌های اخیر روی آن مانور کرده‌اند، باید گفت فعلاً که نه به بار است و نه به دار. حداقل چهل سال است که ما با واژه «پیمان پاسیفیک» آشنا شده‌ایم و در این چهل سال شاهد هیچ پیشرفتی در موقعیت آمریکا در شرق آسیا نبوده‌ایم. در همین سال‌های اخیر و به‌خصوص در دو سال گذشته حتی نشانه‌هایی از فاصله گرفتن ژاپن و کره جنوبی از آمریکا بروز کرده است. بنابراین برخلاف آنچه در ایران تصور و تبلیغ شده است، آمریکا و چین در حال تغییر موقعیت مکانی در آسیا نیستند، کشوری در حال افول و کشور دیگر در حال ظهور است.

سرمقاله‌نویس نیویورک‌تایمز هم کنایه درستی زده یکی در پی جای پا و دیگری در حال عقد قراردادهای پیاپی!

البته در مورد اینکه آیا کنسرت متنوع ریاض می‌تواند صدای واحدی تولید کند یا نه، بحث زیادی وجود دارد. بن سلمان‌ها، ژنرال سیسی‌ها، بن‌زایدها، شیخ تمیم‌ها، برهان و… در طول ۷۷ سال گذشته – از زمان تأسیس اتحادیه عرب – هیچ‌گاه نتوانسته‌اند تولیدکننده صدای واحدی باشند.

از آنان نه امتی عربی تولید شده، نه جبهه‌ای عربی پدید آمده و نه شورایی کارآمد و نه اتحادیه‌ای مؤثر به وجود آمده است.

همین الان شورای همکاری خلیج‌فارس به دل و جگر زلیخا شبیه‌تر است تا به یک شورای هماهنگ‌ و اتحادیه عرب به افتراقیه شبیه‌تر است. این دولت‌های عربی در طول ده‌ها سال گذشته که متحد غرب شناخته می‌شدند، از روابط با دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان طرفی نبستند و همواره در برابر دشمنان خود هزیمت کردند.

حالا هم رابطه با چین نمی‌تواند گره تفرقه آنان را باز کند و همان‌گونه که قراردادهای اقتصادی با غرب، آنان را به کشورهایی صنعتی و پیشرفته تبدیل نکرده است، قراردادهای اقتصادی با چین هم کمکی به تغییر موقعیت ضعیف کنونی‌شان نمی‌کند. بعضی از آنان کماکان در جایگاه فروشنده نفت و بعضی دیگر در جایگاه دریافت‌کننده کمک‌های بلاعوض باقی می‌مانند.

۳- بعضی گفته‌اند ریاض می‌تواند روی روابط ایران و چین تأثیر منفی بگذارد. واقعیت این است که ایران در طول سال‌های گذشته، در ادبیات مقامات چینی، کشوری غیرقابل جایگزین در غرب آسیا معرفی شده است.

در سطح بین‌المللی هم ایران با کشورهایی نظیر عربستان، مصر و… مقایسه نمی‌شود. در ادبیات غربی‌ها هم وقتی صحبت از قدرت‌های آسیایی می‌شود، نام ایران کنار نام چین و روسیه می‌نشیند. بنابراین روابط چین با دولت‌های عرب خلیج‌فارس حتی اگر با عدد و رقم‌های اقتصادی درشتی همراه باشد، روابطی یکطرفه و یک‌بعدی است چرا که عرب‌های شرکت‌کننده در دیدار ریاض به غیر از نفت چیزی برای عرضه ندارند و حداقل فعلاً نمی‌توانند در عرصه‌های سیاست بین‌المللی نقشی برعهده بگیرند.

کشورهای عربی در کارزار امنیتی و اقتصادی میان چین و آمریکا موقعیتی ندارند تا پکن به آنان چشم بدوزد. در حوزه امنیتی نیز دولت‌های عربی واجد موقعیتی نیستند. این دولت‌ها به‌خصوص در شرایط متحول جهانی حرفی برای گفتن ندارند.

در طول سال‌های گذشته، سعودی‌ها حداکثر کاری که کرده‌اند در عرصه مدنی دست به آزادی‌هایی از نوع غربی‌ زده‌اند که نه تنها برای چین جاذبه‌ای ندارد بلکه در مقابل آن هم قرار دارد. بنابراین ما باید موقعیت تاریخی و بی‌بدیل کنونی خود را درک کرده و براساس آن به ایفای نقش کلان در عرصه بین‌الملل بپردازیم. «ایران تاریخی» با «اسلام بالنده» پیوند جهش‌آمیزی دارد؛ جمهوری اسلامی باید در این عرصه میدان‌داری کرده و شرکای واقعی خود را بشناسد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سفر شی‌جین‌ پینگ و بیانیه ریاض بیشتر بخوانید »

رزم ملی قهرمانان

رزم ملی قهرمانان



تلاش دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه ایران از طریق تیم ورزشی ایران و تضعیف قدرت و افق سیاسی جمهوری اسلامی هم با شکست مواجه گردید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: این قلم اهل فوتبال و هوادار فوتبال نیست اما مثل هر یک از آحاد مردم کشور، از تیم ملی فوتبال ایران در هماوردی با تیم‌های خارجی حمایت و بازی‌های تیم ملی فوتبال ایران را با علاقه‌مندی دنبال می‌کند.

اگر شرایط حساس بود و تیم ایران به حمایت معنوی احتیاج داشت، در این مورد مثل بقیه مردم رشید ایران، هزینه معنوی- نذر و نیاز- هم می‌کند و مشخص است که با هر چیزی که تیم ایران را تضعیف کند، مخالف است. چرا؟

واقعیت این است که فوتبال و بعضی دیگر از رشته‌های ورزشی به نحو «سحرآمیزی» نه تنها در روحیه ملی یک کشور اثر می‌گذارد، بلکه به نوعی ترجمه میزان روحیه ملی و شاخصی برای سنجش میزان عزم ملی یک کشور برای ایفای نقش‌های درجه یک در جهان محسوب می‌شود و به روشنی می‌بینیم پیروزی تیم ملی، روحیه همدلی در داخل کشور و نشاط برای ورود فعال‌تر در صحنه‌های کار را فراهم می‌کند و در نقطه مقابل آن، شکست تیم ملی در یک هماوردی خارجی، تأثیر تضعیف‌کننده‌ای در آنچه گفته شد، ایجاد می‌کند.

البته در عرصه بین‌الملل کشورهایی که در موقعیت اول هستند نوعاً از اینکه وضعیت تیم فوتبال، تداعی‌کننده وضعیت داخلی آنها باشد، اجتناب می‌کنند و لذا در عرصه فوتبال، ده‌ها سال است که یک گام از همگنانشان عقب‌تر بوده و فوتبالشان از ایفای نقش در هویت ملی دور است. این در حالی است که فوتبال یک نقش کمک‌کننده به کشورهایی که خود را شایسته ایفای نقش فعال‌تر و واجد ظرفیت‌های مناسب می‌دانند، دارد.

کشورهای استعماری در رابطه با فوتبال و تیم‌های ملی فوتبال کشورها، دو رویه در پیش گرفته‌اند؛ آنان در رویه اول فوتبال را از سیاست، جدا معرفی می‌کنند؛ مثل اینکه علم و دانشگاه را جدا از سیاست نشان می‌دهند. این در حالی است که خود آنان دقیقاً به دلیل سیاست و حفظ برتری خویش، اجازه تبدیل فوتبال به یک شاخص سیاسی را در کشور خود نمی‌دهند. پس خود این پس‌زدن ظاهری ورزش از عرصه سیاست، یک فکر و تدارک سیاسی است.

بر این اساس در کشورهای مختلف با هزینه مردم، رقابت‌های ورزشی برگزار می‌شود ولی هیچ عایدی سیاسی در مقدمه، متن و موخره آن نصیب این کشورها نمی‌شود. حتی گاهی در صحنه ورزش مصلحت سیاسی کشوری، قربانی سیاست جدانمایی ورزش از سیاست می‌شود.

به عنوان مثال مصلحت کشورهای جهان و به‌ویژه کشورهای اسلامی و عربی در قطع رابطه با رژیم اسرائیل است اما این مصلحت روشن به نام سیاسی نکردن ورزش، کنار گذاشته می‌شود و تیم رژیم غاصب سرزمین‌های اسلامی و عربی، در کنار تیم یک کشور اسلامی و عربی قرار می‌گیرد. این دقیقاً یک کار سیاسی دست اول است.

رویه دوم کشورهایی که نمی‌خواهند فوتبال در کشورشان ترسیم‌کننده وضعیت سیاسی باشد، «به تعارض کشاندن» تیم‌های ورزشی با نظام سیاسی در کشورهایی که با آنان مشکل جدی دارند، در دستور کار قرار می‌گیرد.

در این‌جا نقاب از چهره قدرت‌هایی مثل آمریکا کنار می‌رود و واقعیت موضوع روشن‌تر می‌شود. شما همین روزها شاهد بودید «کارلوس کی‌روش» به شدت زیرفشار رسانه‌های کشورهایی نظیر انگلیس قرار گرفت تا علیه ایران موضع‌گیری کند و او ضمن خودداری از پذیرش این موضوع از رسانه انگلیسی پرسید چرا درباره جنگ اوکراین و نقش انگلیس در آن سؤال نمی‌کنید؟ و چرا از میان این همه مربی فوتبال، فقط من باید به سؤالات سیاسی پاسخ بدهم؟

در حالی که آمریکا اساساً سیاست برجسته‌سازی فوتبال در محیط داخلی خود را خلاف مصلحت ملی تلقی می‌کند، در کنار تلاش برای جدا کردن ظرفیت فوتبال از قدرت ملی ایران، درصدد برآمده از آن به عنوان یک ابزار سیاسی در مقابل نظام استفاده کند. یعنی در این‌جا همان چیزی که در خاک آمریکا نامطلوب است، در ایران مطلوب و راه‌حل ارزیابی می‌شود! به عبارت دیگر درخصوص یک نظام انقلابی قدرتمند- که آمریکا با آن مشکل دارد- فوتبالی که غرب آن را از سیاست جدا می‌داند، به مقابله با آن ترغیب می‌شود!

در ایران فوتبال مورد حمایت جدی جمهوری اسلامی است؛ وجود باشگاه‌های مختلفی که حدود ۹۰ درصد آن دولتی می‌باشند و پرداخت هزینه‌های فدراسیون‌ها و باشگاه‌ها و حتی تأمین هزینه‌های تیم‌های ورزشی، از حمایت جدی نظام سیاسی ایران از فوتبال حکایت می‌کند. اگر نیک بنگریم و در مقام مقایسه برآئیم، ایران جزء چند کشوری است که یک رقم درشت بودجه آن حمایت از ورزش و به خصوص فوتبال می‌باشد. طبعاً در یک چنین نظامی، اتصال جدی میان تیم ورزشی و نظام سیاسی موضوعیت پیدا می‌کند.

با این حال شاهد بودیم آمریکایی‌ها در ماه‌های اخیر، برای ترغیب عناصر ورزشی ایران به درگیری با نظام سیاسی چه اقدامات محیرالعقولی انجام داده و هر کلمه و عملی که بوی وجود نقار میان تیم ملی با نظام سیاسی می‌داد را تا چند برابر برجسته‌سازی کردند.

آمریکا و عوامل آن به‌نام «مردم ایران»، تیم ورزشی کشور را به اقدامات ساختارشکن و ضدایرانی تشویق می‌کردند. البته در این میان تیم ورزشی کشور که بخشی از جامعه ایران محسوب می‌شود و از مداخله خارجی در امور داخلی کشور خود متنفر است، در مقابل این همه تلاش ایستاد.

به همین جهت پس از بازی بسیار درخشان در برابر «تیم ملی ولز» و پس از تصویری که از نشاط و عزم به صحنه بین‌المللی منعکس کرد، زیرفشار شدید دشمنان جمهوری اسلامی قرار گرفت. این‌جا همان کشورهایی که ورزش را امری غیرسیاسی معرفی می‌کردند، کنش ورزشی تیم ایران را سیاسی و ناامیدکننده خواندند!

تیم ملی ایران در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره نشان داده است که بخش قابل تحسینی از اراده ملی ایرانیان برای حرکت رو به جلو و فتح قله‌ها می‌باشد و لذا پس از اشکالات عدیده‌ای که در بازی اول آن در جام ۲۰۲۲ بروز کرد، اشکالات را برطرف نمود و بر تیم رقیب پیروز شد. این پیروزی و هم‌افزایی بازیکنان نشان داد تلاش دشمن برای استفاده ابزاری از تیم ملی ایران به شکست انجامیده است.

این در واقع یک علامت و یک تصویر مینیاتوری از مواجهه ایران با حریف اصلی خود- آمریکا- است و دشمن این را دریافت کرد. از این رو پس از دو ماه تلاش برای استفاده از آن در مقابل نظام اسلامی به نتیجه نرسید، دست آخر تیمی که آن را جدا از نظام سیاسی ایران معرفی می‌کرد، زیر فشار شدید قرار داده و آن را هم سرکوبگر معرفی کرد.

گفته‌اند دزدی، صاحب‌خانه را می‌زد و در همان حال فریادزنان از دیگران استمداد می‌کرد! پرسیدند تو که او را زیر ضربات گرفته و می‌زنی، دیگر چرا کمک می‌خواهی؟ گفت چند دقیقه دیگر که او را رها کنم، پدر من را درمی‌آورد!

تیم ایران در بازی با تیم ولز، دو پیروزی به دست آورد و این فقط تیم ولز نبود که با دو گل از ایران شکست خورد؛ یک پیروزی این بود که تیم ایران در جایگاهی ملی عزت ایران و نظام سیاسی آن را تمام‌قامت فریاد زد و قامت برافراشتن و کنار زدن آوار مخرب رسانه‌ای را به رخ کشید.

پیروزی دوم این بود که تیم ملی ایران بر مسایل داخلی خود غلبه کرد و به وفاق رسید. در همین هفته‌های اخیر شاهد بودیم که در عرصه‌های بین‌المللی و داخلی چه تلاش‌هایی برای فروپاشی تیم ملی ایران دنبال شد.

از این پس نتیجه بازی‌های بعدی تیم ایران که البته خیلی هم مهم هستند، با یک مبارزه قطعاً پیروز بزرگ‌تری گره خورده و آن، پیروزی قاطع بر توطئه‌های دشمنانه علیه ایران است که این هفته‌ها در قامت تروریزم، جدایی‌طلبی و نفرت‌پراکنی علیه جامعه یکدست ایران به راه افتاده بود.

دشمنان تلاش کردند سود مردم ایران در عرصه ورزش بین‌المللی را با شکستن اقتدار و قدرت تیم ملی‌شان، به صفر رسانده و ورزش قهرمانی کشور برای مردم را یک روند صرفاً هزینه‌ قرار دهند، این با شکست مواجه گردید و ابراز شادمانی گسترده مردم در جریان بازی اخیر تیم ملی، و نذر و نیازهایی که برای پیروزی کردند، شکست دو ماه توطئه را به خوبی نشان داد.

تلاش دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه ایران از طریق تیم ورزشی ایران و تضعیف قدرت و افق سیاسی جمهوری اسلامی هم با شکست مواجه گردید. این خیلی ارزشمند است و جا دارد، مردم و حکومت بیش از پیش با تمام قدرت از تیم ملی و بازیکنان آن به عنوان بخشی از قدرت آینده‌ساز خود، حمایت نمایند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رزم ملی قهرمانان بیشتر بخوانید »

بهار مقاومت عراق

به کاهدان زدید!



واضح است که رجاله‌ها، رقاصه‌ها، جاسوس‌ها، زخم‌خوردگان از مردم، ضددین‌ها و در یک کلمه ضدانقلاب‌ها نمی‌توانند خدشه‌ای به حرکت این انقلاب و نظام اسلامی برآمده از آن وارد نمایند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

بحث «حجاب» در ایران نمی‌تواند دستمایه یک شورش موفق علیه نظام و ارزش‌های آن گردد و یکی از مهم‌ترین نقطه ضعف‌های دشمن در آشوب‌های اخیر، این بود که از حجاب شروع کرد و البته بحث حجاب در یک عنوان بزرگ‌تر یعنی «زنان» هم همین حکایت را دارد؛ یعنی ایجاد اغتشاش و تنش با موضوع زنان نیز در جمهوری اسلامی به سرانجام نمی‌رسد و خود به نقطه ضعف دشمن در طراحی توطئه تبدیل می‌شود.

بر همین اساس در اغتشاش‌های اخیر سه اتفاق به موازات هم افتاده است؛ یک اتفاق این است که اگرچه عده معدودی از دختران در سنین ۱۵ تا ۲۰ سال خارج از گود آشوب‌ها روسری را از سر برگرفتند، حجاب به شعار میدانی تبدیل نشد،. در این میان ۸۳ درصد بانوان در نظرسنجی گفته‌اند به حجاب اعتقاد دارند و بیش از ۷۰ درصد گفته‌اند حتی در میهمانی‌های خانوادگی روسری خود را حفظ می‌کنند.

دومین موضوع گستردگی اغتشاشات بود که دشمن روی آن حساب کرد ولی آنچه عملاً اتفاق افتاد، بسیار کمتر از برنامه و انتظار دشمنان بود.

بنابراین معلوم شد که بحث حجاب در جامعه ایران تحریک‌کننده نیست. اصولاً در ۴۳ سال گذشته حجاب در جامعه ایران یک چالش واقعی نبوده است، تا بی‌حجابی بتواند ماده تحریک باشد.

سومین موضوع حضور بسیار ناچیز زنان در اغتشاشات بود. برابر آمارهای موجود از حدود یک دهم یک درصد جمعیت کشور که در فضای اغتشاش قرار گرفتند، فقط ۲۱ درصد آنان را خانم‌ها که عمدتاً در سنین بین ۱۵ تا ۲۲ سال بودند، تشکیل دادند.

در واقع آنچه اتفاق افتاد، تجمعات محدود مردانه به نام زنان بود!

در بررسی و ارزیابی این موضوع باید گفت دشمن در این اغتشاشات به کاهدان زده و نادان‌تر از همیشه ظاهر شده است، چرا که:

۱- حجاب در ایران یک ارزش دیرین اجتماعی و نشانه حجب و حیا و بزرگی زن ایرانی بوده است.

اساساً حجاب، زن ایرانی را از زن رومی و غیر آن متمایز و ممتاز ساخته است. نگاهی به کتیبه‌ها و آثار مکتوب تاریخی ایران در هر قطعه سرزمینی که به نام «ایران تاریخی» ثبت شده است، از قرقیزستان تا سواحل مدیترانه، این تمایز معنادار و افتخارآمیز را نشان می‌دهد.

در دویست سال گذشته غرب دقیقاً برای غلبه بر ایران اسلامی و ایران تاریخی به حجاب زن ایرانی به عنوان مهم‌ترین عنصر هویتی این جامعه حمله کرده و تحت عناوینی نظیر تجددخواهی تلاش کرده تا این گوهر پربها را از دست آنان بگیرد.

جالب این است که براساس آنچه در آثار و میراث فرهنگی ما مشاهده می‌شود، حجاب در هیچ دوره زمانی، زن ایرانی را از عرصه جامعه به پستوها سوق نداده و حضور او را در جامعه لازم شمرده است.

نقش زنان در حال فعالیت اجتماعی روی کتیبه‌ها نشان می‌دهد، حجاب و فعالیت اجتماعی هیچ‌گاه نقطه مقابل هم نبوده‌اند و دقیق‌تر این است که بگوییم کتیبه‌ها و کتب تاریخی می‌گویند اساساً حجاب یکی از مهم‌ترین کمک‌کننده‌ها به زنان ایرانی برای ایفای نقش اجتماعی بوده است.

البته حجاب مانع می‌شود که یک زن از یک عنصر کنشگر و در حال ایجاد کار به عنصر منفعل و فرعی تبدیل گردد.

چه در نظرسنجی مرداد ماه و چه در نظرسنجی مهر ماه یک دستگاه معتبر نظرسنجی، زنان ایران از داشتن حجاب حمایت کرده و آن را جزء ضروری فعالیت اجتماعی خود می‌دانند.

در این نظرسنجی ۹۳ درصد پرسش‌شوندگان گفته‌اند حجاب را مانع فعالیت اجتماعی و آزادی عمل خود نمی‌دانند.

در آن سوی قضیه هم عده‌ای تلاش کردند تا کم‌حجابی یا بی‌حجابی معدودی از خانم‌ها را یک «کنش سیاسی» معرفی و در نقطه مقابل نظام سیاسی قلمداد نمایند؛ در حالی که در میان خانم‌هایی که حجاب را به طور کامل رعایت نمی‌کنند، فقط ۱۵ درصد گفته‌اند بی‌حجابی یک کنش سیاسی است.

در این میان بیش از هفتاد درصد از این دسته از همین خانم‌ها هم گفته‌اند از ارزش‌های جامعه نظیر استقلال، تمامیت ارضی کشور، نظام سیاسی، رهبری، شهدا و احکام اسلام حمایت می‌کنند.

۲- یکی از موضوعات مطرح، نسبت زنان با نظام سیاسی و ذهنیت آنان از فعالیت آزادانه اجتماعی در جامعه ایران است.

برابر آمار، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، در حالی که رژیم شاه برای تباه کردن بانوان، شعار آزادی و حقوق زن را سر می‌داد و در عرصه رسانه و هنر هم مدعی آزادی زن بود، تنها ۳۵/۵ درصد از زنان جامعه ایران سواد خواندن و نوشتن داشتند و امید به زندگی در میان آنان، ۵۷ سال بود و یک سوم زنان به واسطه بیماری ناشی از فقر و فقدان بهداشت، قبل از پنجاه سالگی جان می‌دادند.

با پیروزی انقلاب اسلامی وضع زنان در جامعه ایران به کل دگرگون شد. دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی درصد بانوان باسواد در ایران از ۴۵/۵ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۹۵ درصد در سال ۱۳۸۹ رسید.

تعداد بانوان تحصیلکرده در دانشگاه‌های ایران از ۳ درصد پیش از انقلاب به ۲۷ درصد بعد از پیروزی انقلاب رسید و امید به زندگی در بین زنان از ۵۷ سال در سال ۱۳۵۵ به ۷۹/۴ سال در سال ۱۳۹۷ افزایش یافت و مرگ‌ومیر ناشی از بارداری و بیماری در بین زنان، از حدود ۵ درصد به ۱۸/۱ نفر در هر ۱۰۰ هزار زایمان رسید.

بعد از انقلاب زنان ایرانی در اکثر عرصه‌های اجتماعی، به صورت انبوه حضور پیدا کردند. هم‌اینک درصد بالایی از جامعه جراحان کشور را زنان تشکیل می‌دهند. زنان در جامعه ایران خود را در تنگنا نمی‌بینند تا برای رفع آن به شورش و تخریب روی بیاورند.

دشمنان با این گمان باطل که شعار به نفع زنان، این جامعه ۵۰ درصدی را به اشتباه می‌اندازد و آنان را علیه منافع ملی خود فعال می‌کند، فتنه اخیر را کلید زدند. در حالی که اگر دختران و بانوان جوان کشور، دوره حکومت پیشین را تجربه نکرده‌اند، اما حکایت آن دوران را از مادران خود شنیده‌اند.

بنابراین زن ایرانی هیچ انگیزه مادی یا معنوی برای بازگشت به دورانی که در اسارت بوده ندارد و از این رو به تعبیر «فرانک گاردنر» در مجله آمریکایی نیوزویک، «انتخاب زنان تحت عنوان «موتور محرکه» شورش یک اشتباه وحشتناک بوده است.»

۳- جامعه ایرانی در نهایت یک جامعه «دین‌خواه» می‌باشد و این خصوصیت همه قشرهای جامعه ایران است.

جامعه ایرانی حتی اگر دچار اعوجاجاتی بشود هم در نهایت یک جامعه دین‌خواه است کما اینکه حضور جمعیت‌های متنوع در مراسم مذهبی که نوعی مرزبندی با غیردین‌داران تلقی می‌شود، دین‌دار بودن مردم را به خوبی نشان می‌دهد.

انقلاب اسلامی با شعارهای مذهبی، با رهبری مذهبی و با ایده‌آل‌های مذهبی پدید آمده است و در طول این ۴۳ سال با شعارها، رهبری و ایده‌آل‌های مذهبی ادامه حیات داده است.

امروز در هر خانواده‌ای یک یا چند شهید، جانباز، آزاده، رزمنده و هیئتی وجود دارد که جان هر خانواده را به جان نظام اسلامی پیوند می‌زنند و لذا به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «دشمنان غلط می‌کنند بتوانند این بنای رفیع را تکان بدهند».

بنابراین واضح است که رجاله‌ها، رقاصه‌ها، جاسوس‌ها، زخم‌خوردگان از مردم، ضددین‌ها و در یک کلمه ضدانقلاب‌ها نمی‌توانند خدشه‌ای به حرکت این انقلاب و نظام اسلامی برآمده از آن وارد نمایند.

بله البته زخمی زده و به‌اندازه بال پشه‌ای سایه می‌افکنند، اما نمی‌توانند عرصه را از خورشید بگیرند.

در زمان حیات حیدر علی‌اف، یک هیئت آمریکایی به باکو رفته و رئیس‌این هیئت ضمن بحث‌های مختلف گفته بود نظام جمهوری اسلامی ایران دوام نخواهد آورد! رئیس‌جمهور وقت جمهوری آذربایجان به رئیس‌این هیئت گفته بود، شما نمی‌دانید که مذهب در ماندگاری حکومت ایران چه تأثیری دارد.

من به شما می‌گویم در طول قرن‌های گذشته، هرگاه در ایران حکومت مذهبی پدید آمده، قرن‌ها دوام آورده و جهان را تحت تأثیر خود قرار داده است و گفتنی است که حکومت‌های مذهبی در گذشته با نظام جمهوری اسلامی تفاوت ماهوی نیز داشته‌اند. اکنون اسلام ناب در ساختار نظام جای گرفته و این ساختار تاکنون بی‌سابقه بوده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

به کاهدان زدید! بیشتر بخوانید »

تجربه سیاسی طالبان

ملت، غلبه بر مهندسی تفرقه



اجتماعات پرشور مردم تهران در فواصل کوتاه، بیانگر حساسیت مردم در مقابل تحرکات تفرقه‌افکن دشمن می‌باشد.

سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: یکی از هدف‌گذاری‌هایی که دشمن در اقدامات اساسی علیه جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته است، «تفرقه» می‌باشد که گاهی تفرقه میان ارکان نظام، گاهی تفرقه میان مسئولان و گاهی تفرقه میان مردم مدنظر بوده است.

تفرقه دو کارکرد اصلی دارد؛ یکی کاهش قدرت مقاومت در برابر طرح‌های دشمن و دیگری آسیب‌پذیر کردن در تهاجم دشمن می‌باشد. 

انگلیسی‌ها در این زمینه ید طولایی دارند و عبارت «تفرقه بینداز و حکومت کن» به آنان نسبت داده شده و البته اعمال آنان در قرون اخیر پیگیری این عبارت را نشان می‌دهد.

یکی از خاصیت‌های تفرقه این است که یک ملت و یک حکومت خود و دارایی‌های خود را کوچک‌تر از اندازه واقعی آن و ناتوان از انجام کارهای بزرگ و ضعیف در مقابل دشمنان خود می‌بیند.

در این شرایط دشمنان مجال پیدا می‌کنند از صفوف مقابل که خود را کوچک فرض کرده‌، نیروگیری نمایند و در واقع از درون به این ملت ضربه بزنند.

ایران، جمهوری اسلامی، ملت، رهبری و بنیان‌های نظری و عملی انقلاب اسلامی در دنیا «بسیار بزرگ» دیده شده و دیده می‌شوند.

مگر می‌شود ایرانی که ده‌ها سال در مقابل نظام جهانی ایستاده و کار خود را پیش برده است را ضعیف دید؟ مگر می‌شود «نظام» جمهوری اسلامی که چهل و چند سال انواع تحریم‌ها، ترورها، جنگ‌ها و صف‌آرایی‌ها را پشت‌سر گذاشته و جاذبه‌های سیاسی، اقتصادی، علمی و نظامی – امنیتی آن از نظام‌های دیگری که تحت هیچ‌کدام از این تضییقات و فشارها نبوده‌اند، بیشتر است را قوی و مستحکم ندید؟ مگر می‌شود «ملت ایران» که در طوفان حوادث، یکپارچگی خود حفظ کرده و به‌طور مکرر میلیون میلیون در صحنه‌های حمایت از انقلاب و اسلام حضور می‌یابد را سربلند و قدرتمند ندید؟

مگر می‌شود «رهبری» که ایران را به قله منطقه رسانده و در تلاش بیش از سه دهه، آن را به بزرگ‌ترین نفع برنده حوادث سهمگینی که حداقل یکی از کارکردهای آنان منزوی کردن ایران بوده، تبدیل کرده تا جایی که دشمنان بارها گفته‌اند هیچ موضوعی در غرب آسیا بدون همکاری ایران قابل مدیریت نیست، «برترین» ندید؟ مگر می‌شود بنیان‌های نظری و عملی انقلاب اسلامی که نه‌تنها دستمایه حل مسائل ایران که دستمایه حل مسائل و قدرت‌یابی ملت‌ها در غرب آسیا شده است را کارآمد و پیش‌برنده ندانست؟ 

اینکه نظام اسلامی در حل مسائل به نسخه‌های غیرمردمی غربی و شرقی در عالم متکی نشده و با روش‌های نرم و هزینه‌های اندک مسائل غامض امنیتی و سیاسی را حل‌وفصل کرده، از عظمت، پویایی و ماندگاری آن حکایت می‌کند. در همین آشوب‌های اخیر، رهبری و بقیه دستگاه‌های نظام با درایت و حکمت از تبدیل کشور به صحنه اختلاف که هدف اصلی دشمن بوده است، جلوگیری کرده‌اند. این یک نشانه از قدرت نظام و یک نشانه از تفاوت روش مواجهه نظام در صحنه داخلی نسبت به نظام‌های اقتدارگرای غربی و شرقی است. 

خط تفرقه در ایران خط شناخته‌شده‌ای است. از اول انقلاب اسلامی، وحدت مهم‌ترین استراتژی نظام در خنثی‌سازی خط دشمنان بوده و به موازات آن مهم‌ترین راهبرد دشمن، تفرقه بوده است.

در بحبوحه انقلاب اسلامی، مردم ایران خطر تفرقه را درک کردند و لذا ندای آنان در مقابل احزاب و جریانات تفرقه‌افکن داخلی و در مقابل خط تفرقه‌افکنی دشمنان خارجی، این بود «حزب فقط حزب خدا – رهبر فقط روح خدا». بعد از ارتحال حضرت امام خمینی – رحمهًْ‌الله‌علیه – این شعار بدین‌صورت درآمد «حزب فقط حزب علی – رهبر فقط سیدعلی» این درک مردم از اهمیت وحدت و نگرانی آنان از خط و خطر تفرقه بود. 

در فتنه‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، تفرقه مهم‌ترین دستورکار دشمن بود. در فتنه ۷۸ یک جریان که تلاش خود را طی دو سال معطوف به دوپارچه‌سازی ملت کرده بود، تلاش نمود تا تشکل‌های دانشجویی و دانشجویان را با نیروهای عظیم حزب‌اللهی و بسیجی درگیر کند و در نهایت بخشی از مردم را در مقابل بخش دیگری از مردم به صحنه آورد که البته قرین موفقیت نبود.

در فتنه‌ سال ۸۸ هم که از قبل روی دوپارچه‌سازی نخبگان کار شده بود، تلاش شد تا مردمی که به فلان کاندیدای شکست‌خورده رأی داده بودند را در مقابل مردمی که به کاندیدای پیروز رأی داده بودند، قرار داده و میان آنان جوی خون راه بیندازند. 

این تلاش‌های تفرقه‌افکن در صحنه کنونی کشور به شکل دیگری دنبال می‌شود. دشمن می‌داند که اقتدار ایران و در قله ایستادن جمهوری اسلامی و شکست انواع دسیسه‌های پرقدرت خارجی بر ضد آن که حاصل یکپارچگی و بصیرت و در صحنه بودن ملت بوده، بی‌جهت و اتفاقی روی نداده است.

دشمنان می‌دانند که درایت، توانمندی و جایگاه رفیع اجتماعی حضرت امام خمینی(ره) در طول ۲۷ سال رهبری انقلاب و ده سال رهبری جمهوری اسلامی، عامل اصلی وحدت‌بخش و در صحنه ماندن ملت ایران بوده و می‌دانند که هوشمندی، جایگاه بی‌بدیل اجتماعی و قدرت رهبری حضرت امام خامنه‌ای – دامت‌برکاته – در طول ۳۳ سال گذشته، عامل اصلی وحدت ملی ایرانیان و قدرت خیره‌کننده و پیشران آنان بوده است.

از نظر روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی تاریخی، شاید هیچ ملتی به اندازه ملت ایران به «رهبر» متکی نبوده است تا جایی که می‌توان دوران‌های اقتدار و نیز ضعف ایران را به پیدایی رهبران قدرتمند و نیز ضعیف مرتبط دانست. دشمن به خوبی می‌داند در این چهل‌وچهار سال اگر وجود امام و رهبری نبود، ایران نمی‌توانست از طوفان‌ها و حوادث سهمگین به سلامت عبور کند. 

بر این اساس رهبری بی‌وقفه در معرض تهاجمات قرار گرفته و هرچه جلوتر آمده‌ایم و درخشش منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی فزون‌تر شده، تهاجم به رهبری افزایش یافته است. 

ایجاد تفرقه در داخل فقط دشمنانه و عامدانه هم نبوده است. کمک به قطب‌بندی و دسته‌دسته کردن مردم گاهی ناآگاهانه و از سر دلسوزی هم صورت می‌گیرد.

این نکته را باید توجه داشت که خصوصیت مردم ایران یکپارچگی حول محور ارزش‌ها و باورهای ملی است. جالب این است که در همین بحث حجاب هم براساس نظرسنجی مردادماه گذشته یک مؤسسه معتبر نظرسنجی، اکثریت بالای ۸۳ درصدی خانم‌ها معتقدند حجاب یک ضرورت و ارزش است و مانع فعالیت اجتماعی و آزادی عمل بانوان هم نمی‌شود. واضح است که درخصوص اصل اسلام و انقلاب اسلامی این اعداد بالاتر می‌باشد.

این یکپارچگی ملی در طیف‌های مختلف اجتماعی از جمله در طیف ورزشکاران و اهالی هنر ایران هم وجود دارد. در صحنه آشوب‌های اخیر تعداد ورزشکاران و هنرمندانی که در مقابل ضرباتی که آشوب‌طلبان به مردم زدند، رفتار غیرمسئولانه‌ای داشتند، در مقابل خیل عظیم فعالان این دو حوزه، واقعاً ناچیز بود.

کار دشمن در این وادی از یک‌سو مخالف نظام معرفی کردن قاطبه ورزشکاران، هنرمندان و دیگر طیف‌های کشور و از سوی دیگر بزرگ‌نمایی افراد معدودی از این دو طیف بود که واقعاً در جامعه ورزشکاران یا هنرمندان جایگاه برجسته‌ای نداشتند.

بر دشمنان انتظاری جز این نیست اما در این میان بعضی از افراد از موضع انقلابی و در مقام پاسخگویی به این به اصطلاح سلبریتی‌های ورزشی و سینمایی وارد میدان شده و از ادبیاتی استفاده کردند که گویا جامعه ورزشی و جامعه هنری ایران از دست رفته‌اند! از آنجا که ادبیات اینچنینی به‌طور طبیعی با واکنش‌ جامعه ورزشی و هنری کشور مواجه می‌شود، این افراد در واقع ناخواسته در میدان و زمین دشمن که سیاست برجسته‌سازی مخالفت‌ها را در دستورکار داشته و به آن دامن می‌زند، بازی کردند. 

یکی دیگر از میدان‌های تفرقه، تبدیل یک مشکل اجتماعی به مشکل سیاسی است. همه می‌دانند که اینهایی که در آشوب‌های اخیر به تخریب اموال و هتک ارزش‌های ملی و اسلامی دست زدند به دو دسته قابل تقسیم هستند؛ یک دسته که به ایفای مأموریت واگذارشده از سوی دشمنان ملت ایران پرداخته‌اند و یک دسته که گروهی از جوانان کم‌آگاه و هیجان‌زده است.

تکلیف نظام با این دو دسته مشخص است؛ دسته اول مستحق برخورد قضایی و دسته دوم نیازمند آگاه‌سازی و تحذیر هستند.

در این میان یک جریان سیاسی که ید طولایی در تفرقه‌افکنی دارد و در فتنه‌های گذشته هم مسئول خون‌های به زمین ریخته شده است، به صحنه آمد تا با معنابخشی سیاسی به این آشوب‌ها و کم‌رنگ کردن وجهه ضدامنیتی آن، وضعیت به وجود آمده را تداوم بخشیده و به خیال خود نظام را از اصول و ارزش‌های خود دور سازد.

نگاهی به اظهارنظر چهره‌هایی که بازی آشکار را برعهده گرفته‌اند و بیانیه‌های حزبی و تیترها و یادداشت‌های روزنامه‌ها و سایت‌های این جریان مشخص می‌کند این افراد و این جریان در حال پیگیری و استمرار خط تفرقه در کشور هستند. 

در این روزها مردم ایران با هوشمندی، حضور متداومی در میدان دفاع از ارزش‌ها داشته‌اند. اجتماعات پرشور مردم تهران در فواصل کوتاه، بیانگر حساسیت مردم در مقابل تحرکات تفرقه‌افکن دشمن می‌باشد. اینها همان‌هایی هستند که در گاه خطر، روزانه هزار هزار به جبهه می‌رفتند و میلیون میلیون نفر، شهدا را در میان می‌گرفتند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملت، غلبه بر مهندسی تفرقه بیشتر بخوانید »