سعدالله زارعی

فلسطین؛ بشارت‌ آزادی نزدیک

تنها راه پیش‌روی سوریه آزادسازی نظامی



واشنگتن می‌داند پیوستن کردها به دولت، پای ارتش سوریه را برای آزادسازی مناطق شمالی و شرقی این کشور از سیطره آمریکا و ترکیه باز می‌کند و توأمان سیاست‌های نظامی این دو دولت را در سوریه خنثی می‌نماید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سیاست‌های نظامی و سیاسی آمریکا و ترکیه بر مبنای تداوم بحران امنیتی و سیاسی در سوریه قرار دارد و این دو کشور با سیاست‌های به‌ظاهر متفاوت از یکدیگر در حال همکاری با هم علیه ثبات و امنیت سوریه هستند.

دلیل آن هم این است که سیاست منطقه‌ای ترکیه و سیاست خارجی آمریکا در موضوع محور مقاومت به هم می‌رسند. اما در این میان آمریکا با صراحت از لزوم مقابله با محور مقاومت حرف می‌زند و مطابق آن عمل می‌کند، ترکیه اما مخالفت با محور مقاومت را آشکار نمی‌کند اما علیه آن تلاش می‌کند.

در این خصوص گفتنی است:

۱- ترکیه مدعی است برای قطع تهدیدات کردهای سوریه علیه خاک ترکیه، وارد عملیات نظامی شده است. این اساس توجیه آنکارا در اقدامات نظامی خود علیه سوریه است که خواسته یا ناخواسته به تقویت بعضی از گروه‌های تروریستی منجر شده است.

ترکیه در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۹۸ به عملیات بزرگ و ترکیبی موسوم به «چشمه صلح» دست زد. این عملیات که نزدیک به دو هفته به درازا کشید، به کشته شدن بیش از ۴۰۰ نفر از طرفین که عمدتاً کردهای سوریه بودند، منجر شد.

ترکیه پس از آنکه به اهداف خود رسید، طی بیانیه مشترک با آمریکا، اعلام آتش‌بس نمود که البته ارتش ترکیه به صورت مستمر و یک‌جانبه آن را نقض کرده است. اخیراً هم ارتش ترکیه از انجام یک عملیات سنگین تا عمق ۳۰ کیلومتری سوریه خبر داد ولی تاکنون اجرایی نشده است.

آنکارا و دمشق در دوره حکومت حافظ اسد، برای ممانعت از ورود کردهای سوریه به خاک ترکیه توافقنامه‌ای امضا کرده‌اند.

در این توافق، دولت سوریه تعهد داد مانع ورود کردهای این کشور به خاک ترکیه و همکاری آنان با سازمان کردهای ترکیه (P.K.K) علیه این کشور شود. براساس این توافق کردها تا سه کیلومتری مرز با ترکیه حضور نخواهند داشت. سوریه همواره به این توافق پایبند بود، با بهم خوردن وضع امنیتی آن، آنکارا با بهانه کردن درگیر بودن دولت سوریه و ناتوان خواندن آن در کنترل کردها، وارد خاک این کشور شد و مناطقی از آن را به اشغال درآورد که شامل ۴۸۲۰ کیلومتر مربع و حدود ششصد شهرک و روستا شامل رأس العین، تل ابیض، المناجیر، سلوک و مبروکه شده است.

آنچه ترکیه علیه خاک سوریه انجام داده و ظاهراً به ادامه این اقدامات مصمم می‌باشد، ارتباط روشنی با عملکرد کردهای سوریه ندارد. این رفتار نه در چارچوب اقدامات تلافی‌جویانه می‌گنجد؛ چون کردهای سوریه طی دو دهه اخیر آسیبی به ترکیه وارد نکرده‌اند و نه در چارچوب اقدامات پیش‌دستانه قابل تجزیه و تحلیل است؛ چون هیچ نشانه‌ای مبنی بر تلاش کردهای سوریه برای ورود به خاک ترکیه و همداستانی با P.K.K علیه آنکارا دیده نمی‌شود.

اگر ترکیه در افق امنیتی خود نگران اقدامات ناامن‌ساز کردها علیه خاک خود است، راه آن تحریک آنها به روی آوردن به تسلیحات بیشتر نیست؛ راه آن طرح نگرانی‌های امنیتی خود با دولت دمشق است. با فرض اینکه نگرانی ترکیه درخصوص کردهای سوریه موجه باشد، ارتش و دولت سوریه این توانایی را دارند که آنان را مدیریت کرده و تحت کنترل قرار دهند. ضمن آنکه دو هم‌پیمان دولت سوریه یعنی ایران و روسیه هم می‌توانند از ضمانت‌های دولت بشار اسد، در این خصوص پشتیبانی عملی نمایند. هیچ تردیدی در این وجود ندارد که دمشق، تهران و مسکو با هر اقدام ناامن‌ساز علیه ترکیه مخالف هستند و قادرند این مخالفت را به کرسی هم بنشانند.

۲- ارتش آمریکا از سال ۱۳۹۳ و درست از زمانی که با عملیات‌های حزب‌الله لبنان در «القصیر» و «یبرود» روند شکست تروریزم تکفیری در سوریه آغاز شد، وارد بخش‌هایی از خاک این کشور در استان‌های حلب، رقه، حسکه و دیرالزور گردید. بهانه آمریکایی‌ها، شرکت در عملیات ضدتروریستی در سوریه بود اما بررسی عملکرد ارتش آمریکا در سوریه نشان می‌دهد، پنتاگون نگران پیروزی کامل سوریه بر تروریست‌ها بوده و برای آن وارد این کشور شده است.

در تحلیل‌های وزارت دفاع آمریکا تصریح شده است پیروزی قاطع جبهه مقاومت در سوریه، موقعیت آمریکا و عوامل منطقه‌ای آن شامل رژیم صهیونیستی و عربستان را به خطر می‌اندازد. پس از مشخص شدن پیروزی مقاومت، آمریکا برای ایجاد یک خط حائل کامل میان مقاومت منطقه‌ای و رژیم صهیونیستی وارد سوریه شد و نیروهای نظامی خود را از جنوبی‌ترین نقطه شرق تا شمالی‌ترین نقطه شرق این کشور مستقر کرد.

اظهارات دو مقام ارشد آمریکا در امور غرب آسیا – باربارالیف، دستیار وزیر خارجه در امور خاور نزدیک و دانا استرول، قائم‌مقام وزیر دفاع در امور سیاست خاورمیانه – در جلسه استماع کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، سیاست نظامی آمریکا در سوریه در دفاع از اقدامات تجاوزکارانه و جنایت‌کارانه رژیم صهیونیستی علیه دولت و مردم سوریه را توضیح داده است.

در این جلسه بارالیف با صراحت می‌گوید: «آمریکا به‌طور کامل از توانمندی اسرائیل برای استفاده از حق ذاتی دفاع از خود در سوریه حمایت می‌کند.» و استرول می‌گوید تا زمانی که نیروهای ایرانی در سوریه حضور دارند، آمریکا از عملیات‌های ارتش [رژیم] اسرائیل در خاک سوریه حمایت می‌کند.

۳- ارتش ترکیه اقدامات نظامی علیه سوریه را با مانور کردن روی تحرکات نیروهای موسوم به دموکراتیک کرد سوریه (SDF) توجیه می‌کند و همزمان مدعی مخالفت با اقدامات ترکیه در سوریه است. کمااینکه مقامات پنتاگون در همین هفته اخیر، ترکیه را از اقدام جدید علیه کردهای سوریه برحذر داشتند.

اما همین آمریکا در جریان عملیات موسوم به چشمه صلح که طی آن ترکیه نزدیک به ۵۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک سوریه را به اشغال خود درآورد، پس از استقرار نیروهای نظامی ترکیه، این مناطق را ترک و در اختیار ترکیه قرار داد. ارتش آمریکا در بیانیه مشترک با ارتش ترکیه، آتش‌بس بین ترکیه و کردها را امضا کرد و بدین‌وسیله استقرار نیروهای نظامی ترکیه در این مناطق را به‌رسمیت شناخت!

ترکیه و آمریکا علی‌الظاهر در مورد سوریه با یکدیگر اختلاف دارند؛ اما واقعیت این است که این دو کشور در خدشه‌دار کردن تمامیت ارضی سوریه و عدم سیطره دولت مرکزی بر اراضی کشور خود همداستان می‌باشند و آمریکا صرفاً تا زمانی که بتواند از کردهای این کشور برای تضعیف دولت سوریه استفاده کند، آنان را تجهیز و پشتیبانی می‌کند.

این سیاست هیچ ضرری به ترکیه نمی‌زند. بله در زمانی که ترکیه که یک نیروی قدرتمندتر از کردهاست، می‌تواند بخش‌هایی از سوریه را از سیطره دولت دمشق خارج کند، آمریکا از آن پشتیبانی می‌کند و وضعیت کردها را وجه‌المصالحه قرار می‌دهد. بنابراین مخالفت آمریکا با عملیات ارتش ترکیه علیه کردهای سوریه، برای حفظ نیروهای معارض بشاراسد صورت می‌گیرد و رویکرد ضداردوغانی ندارد. حمایت آمریکا از کردها یک جنبه دیگر هم دارد و آن ایجاد مانع در روی آوردن کردهای سوریه به دولت مرکزی این کشور است.

آمریکا نمی‌خواهد این امکان داخلی تضعیف دولت سوریه را از دست بدهد. واشنگتن می‌داند پیوستن کردها به دولت، پای ارتش سوریه را برای آزادسازی مناطق شمالی و شرقی این کشور از سیطره آمریکا و ترکیه باز می‌کند و توأمان سیاست‌های نظامی این دو دولت را در سوریه خنثی می‌نماید.

از سوی دیگر عملیات نظامی ترکیه علیه سوریه به آمریکا برای حفظ نیروهای اشغالگر خود در منطقه و از جمله در سوریه کمک می‌کند. به عبارت دیگر از آنجا که اقدامات نظامی ترکیه بیانگر تداوم بی‌ثباتی سوریه است، حضور نظامی آمریکا در سوریه را موجه جلوه می‌دهد. کمااینکه عملیات‌های نظامی پنتاگون در سوریه، همواره در زمان تهدیدات جدید ترکیه علیه همسایه جنوبی خود، گسترش داشته است.

۴- در حال حاضر بلندی‌های جولان و جبل‌الشیخ در جنوب غربی سوریه در اشغال رژیم صهیونیستی است، بخش‌هایی از شمال سوریه در اشغال ارتش ترکیه است، بخش‌هایی از شرق سوریه در اشغال نظامیان آمریکایی است و استان ادلب در شمال غرب سوریه در اشغال تروریست‌هایی است که به اشغال نظامی سوریه توسط ترکیه و آمریکا کمک می‌کنند و لذا تحت حمایت آنان قرار دادند. ارتش سوریه چاره‌ای ندارد جز اینکه با انجام عملیات‌های آزادی‌بخش، تمامیت ارضی خود را بازگرداند و در همه سرزمین خود استقرار کامل پیدا کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تنها راه پیش‌روی سوریه آزادسازی نظامی بیشتر بخوانید »

فلسطین؛ بشارت‌ آزادی نزدیک

ایستاده بر بلندای اقتدار



واقعیت این است که بخش عمده‌ای از قدرت و بالندگی ایران در محیط‌های بین‌المللی و منطقه‌ای مرهون مقاومت صادقانه و پایدار در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

«امروز دنیا شاهد یک الگوی موفق و یک نمونه سرافراز از قدرت و حاکمیت سیاسی اسلام در ایران اسلامی است؛ ثبات و استقلال و پیشرفت و عزت جمهوری اسلامی، حادثه‌ای بس عظیم و پرمعنی و جذاب است که می‌تواند اندیشه و احساس هر مسلمان بیدار را به خود جلب کند. ناتوانایی‌ها و عملکردهای بعضاً خطای ما کارگزاران این نظام که دستیابی کامل به همه برکات حکومت اسلامی را به تأخیر ‌انداخته، هرگز نتوانسته است پایه‌های مستحکم و گام‌های استوار که نشأت گرفته از اصول اساسی این نظام است، متزلزل سازد و پیشرفت‌ مادی و معنوی [آن] را متوقف کند».

این فرازی از پیام حج امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی است. گرچه این عبارات با شیوایی، شفافی و همه‌جانبه‌گری بیان شده‌اند اما از آنجا که در چنین پیام و مناسبتی، بنا بر حداکثر ایجاز بوده، شایسته بسط و تبیین می‌باشد.

۴۳ سال است که این نظام دینی در معرض انواعی از دشمنی‌ها از جنگ سخت تا جنگ نرم و از عداوت سیاسی تا امنیتی و تا اقتصادی و تا فرهنگی قرار گرفته است در همان حال اگر ایران امروز با اکثر کشورهایی که در طول ۵۰ و ۱۰۰ سال گذشته در معرض هیچ نوعی از این دشمنی‌ها نبوده‌اند، مقایسه شود، به طور قطع از آنان بالنده‌تر و پیشروتر است. در همین محیط همسایگی‌مان، ایران را با هر کدام از همسایگان و به ویژه آن دسته از همسایگانی که نام و نشانی در سیاست و اقتصاد دارند، مقایسه کنیم آن را جلوتر می‌بینیم. کما اینکه همین دو سه ماه اخیر یک مرکز معتبر اقتصادی جهان اعلام کرد تولید ناخالص داخلی ایران از کشورهای ترکیه و عربستان جلوتر بوده و از این حیث در ردیف ۱۶ جهان قرار دارد. اگر جمهوری اسلامی ایران را با کشورهای اروپایی هم مقایسه کنیم، ایران از اکثر این کشورها در موقعیت بهتری قرار دارد کما اینکه رتبه شانزدهم اقتصادی بر این موضوع هم دلالت دارد.

این نکته را هم در نظر داشته باشیم، ایران در این ۴۳ سال فقط از سوی دشمنان خارجی و ائتلاف‌های غربی در معرض دشمنی قرار نداشته بلکه از داخل هم با مشکلات عدیده‌ای نظیر تجزیه‌طلبی عوامل استکبار جهانی و هویت‌ستیزی از سوی جریانات به ظاهر فرهنگی غرب‌باور مواجه بوده است.

شخصیت‌هایی که در طول این دوران یکی‌یکی به صحنه آمدند تا طرح انقلاب اسلامی در داخل ایران را به بن‌بست بکشانند، از صدها نفر فراتر رفته‌اند، از کسانی در کسوت مرجع تقلید، تا کسانی در کسوت قائم‌مقامی رهبری، تا کسانی در لباس مجتهد و تا کسانی در کسوت مقامات ارشد نظام و از دولت‌هایی که به نام خدمت به مردم رأی گرفته‌اند و در نهایت از این آراء غره شده و ساز مخالف نظام کوک کرده‌اند، تا ناکارآمدی‌هایی که در دولت‌های مختلف پیش آمده، تا گندم‌نمایی و جوفروشی کسانی که به نام انقلاب و نظام اسلامی به میدان آمده‌اند، اما راه‌حل را در تبعیت از نسخه‌های از مد افتاده غرب دانسته و وقت کشور را تلف کرده‌اند.

اینها همه وزنه‌های سنگینی بر پای نظام اسلامی بوده و به‌اندازه خود در حرکت آن کندی‌هایی پدید آورده‌اند که اگر نبودند ایران و نظام اسلامی، امروز در نقطه بالاتری قرار داشت.

انقلاب اسلامی در این جاده ناهموار حرکت کرده و امروز به جایی رسیده که بانک جهانی رتبه اقتصادی آن را ۱۶ خوانده است. اشتباه نشود قرار داشتن در چنین جایگاه افتخارآمیزی بدان معنا نیست که مشکلات مردم برطرف شده و دیگر نگرانی‌های اقتصادی در ایران جایی ندارد.

ایران از نظر رشد تولید ناخالص داخلی در موقعیت ویژه‌ای قرار دارد اما آیا این تولید ناخالص به درستی در جامعه توزیع شده است؟ مسلماً خیر. نظام اسلامی از این حیث نیاز به اقدامی شجاعانه دارد. این آمار می‌گوید ایران ثروتمند است نه اینکه آحاد شهروندان هر کدام به‌اندازه‌ای که مشکل آنان رفع شده باشد، ثروتمند می‌باشند. کما اینکه ایران از نظر رتبه علمی مقام اول جهان اسلام و منطقه غرب آسیا را دارد اما این هرگز به معنای آن نیست که اکثر ایرانیان از نظر علمی در موقعیت ممتازی قرار دارند.

ایران از حیث ارتباط فعال با جوامع بشری بدون تردید حرف اول را می‌زند. حضور ادبیات و گفتمان ایران در آمریکای لاتین و در شرق آسیا و در آفریقا و در غرب آسیا و در بخش وسیعی از کشورهای اروپایی، یک حضور مثال‌زدنی است.

به ارتباط فکری و گفتمان ایران با آمریکای لاتین نگاه کنید؛ همین الان ایران در نیمی از این کشورها به عنوان یک الگو شناخته می‌شود و این در حالی است که مردم این منطقه – عمدتاً – نه مسلمان، نه آریایی، نه فارس‌زبان و نه هم‌رنگ ما ایرانی‌ها می‌باشند.

واقعیت این است که آمریکای لاتین که فرهنگ ضدآمریکایی در آن لایه‌به‌لایه و کشور به کشور جلو می‌رود، مدیون انقلاب اسلامی و ملت ایران است؛ چرا که مقاومتی که ایران در این ۴۳ سال در برابر نظام استکباری انجام داد و به پیروزی رسید، به مقاومت مردم آمریکای لاتین بسیار کمک کرده است.

مردم در این منطقه بسیاری از شخصیت‌های رشید ایران را می‌شناسند و به سمت آنان گرایش دارند و لذا عجیب نیست که «مادرو» رئیس‌جمهور بولیوار ونزوئلا، بعد از دیدار با رهبر معظم انقلاب در توئیت خود تصریح کرد، با دیدار از ایران انرژی تازه‌ای گرفته است. این جاذبه انقلاب اسلامی و این نظام مقدس می‌باشد. حالا شما این موقعیت را با موقعیت منطقه‌ای و جهانی کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان مقایسه کنید. این دو کشور نه تنها در ۵۰ سال اخیر در معرض تحریم و تهدید نبوده‌اند، بلکه مورد حمایت استکبار جهانی هم بوده‌اند، اما به هیچ وجه در منزلت و موقعیت ایران قرار ندارند و حال آنکه کشوری مثل پادشاهی سعودی با تکیه بر درآمدهای سرشار نفت، ریخت و پاش زیادی در کشورهای منطقه و فرامنطقه داشته است.

پادشاه سابق عربستان سعودی – ملک عبدالله – در اواسط ۲۰۱۲ با صراحت اعلام کرد، کشورش برای تغییر حکومت در سوریه، ۲۰۰ میلیارد دلار در نظر گرفته است. اما موقعیت منطقه‌ای ایران را به دست نیاورده است.

برخلاف تبلیغاتی که در مورد هزینه کردن‌های ایران در محیط منطقه‌ای می‌شود، ایران در مقایسه با عربستان و هزینه‌های چند تریلیون دلاری که آمریکا در منطقه غرب آسیا کرده است، از آن‌چنان توانایی‌ مادی برخوردار نبوده تا بتواند درصدی از این عددهای نجومی را هزینه کرده باشد.

واقعیت این است که بخش عمده‌ای از قدرت و بالندگی ایران در محیط‌های بین‌المللی و منطقه‌ای مرهون مقاومت صادقانه و پایدار در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی است. با توجه به شدت نفرت آشکار ملت‌ها و نفرت غیرآشکار اکثر دولت‌ها از آمریکا و رژیم جنایتکار صهیونیستی، هر کس پرچم مخالفت با آنان را بردارد و در طول زمان پایمردی نشان دهد، توجه و اطمینان ملت‌ها را درپی می‌آورد. مردم حتی در کشورهایی که به ظاهر یا به واقع رقیب ایران در منطقه شمرده می‌شوند، از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند و این موضوع تحقق و به ثمر نشاندن دشمنی علیه ایران را بسیار دشوار می‌کند.

به همین جهت در طول سال‌های گذشته تلاش زیادی در خارج و داخل ایران معطوف به جداسازی ایران از فلسطین، لبنان، یمن، سوریه، عراق، افغانستان؛ ونزوئلا و… شده است. دشمنان به خوبی می‌دانند که اتصال ایران به این کشورها چه قیمتی دارد و می‌دانید که مثلاً مقامات عربستان برای جداسازی بشاراسد از ایران چه عددهای بزرگی را پیشنهاد کرده‌اند.

در طول ۱۰۰ سال گذشته ملت‌ها انواعی از جنبش‌ها و خیزش‌ها را با عناوین مختلف و ایدئولوژی‌های گوناگون تجربه کرده‌اند و در این دوره‌ها به بسیاری از آنان چشم امید دوخته بودند اما این جنبش‌ها عمری بیش از دو دهه پیدا نکردند و از میان رفتند در حالی که حتی زیر درصدی از فشارهایی که متوجه انقلاب اسلامی شد، قرار نداشتند.

بر این اساس پایداری ۴۳ ساله ایران برای این ملت‌ها خیلی شوق‌انگیز و اطمینان‌آور است به همین جهت حتی کسانی که – به دلیل تبلیغات سوء – از نظر مذهبی خود را در نقطه مقابل ایران ارزیابی می‌کنند، از حیث سیاسی – ضدیت با استکبار و صهیونیسم و به طور کلی از جهت غرب‌ستیزی – خود را هم جبهه ایران می‌دانند و آرزوی هرروزه‌شان پایداری و بالندگی جمهوری اسلامی در این مصاف است و این آینده و بالندگی روزافزون ایران را تضمین می‌کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ایستاده بر بلندای اقتدار بیشتر بخوانید »

تجربه سیاسی طالبان

تجربه سیاسی طالبان



اگر در تصویر عوامانه، روابط خارجی را داد و ستد در نظر بگیریم، ایران در پرونده افغانستان در برابر داده‌های خود ستانده‌های متناسبی -و البته با فاصله از مطلوب‌-داشته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: نزدیک به ۱۱ ماه از تأسیس دولت طالبان در افغانستان می‌گذرد، اما این دولت در بعد داخلی هنوز مورد شناسایی همه اقوام و در بعد خارجی هنوز مورد شناسایی منطقه‌ای و بین‌المللی قرار نگرفته است. بیانیه اخیر جلسه علمای طالبان – و به عبارتی «لویه جرگه طالبان» -که در کابل برگزار شد، تصویری از یک حکومت تثبیت شده را نشان داد و مدعی شد از مرحله شناسایی عبور کرده است و گویا دیگر خود را نیازمند آن نمی‌داند. 

درخصوص وضعیت افغانستان، یک سال پس از روی کارآمدن طالبان و شرایط پیش‌رو نکاتی وجود دارد: 

۱- پیروزی طالبان در ۲۴ مرداد سال گذشته، بسیار به آسانی صورت گرفت، تا جایی که یکی از  فرماندهان نظامی طالبان گفت، «ما بنای ورود به کابل را نداشتیم و کابل بدون ورود ما سقوط کرد و آنگاه ما وارد ارک شدیم بدون آنکه با مقاومت محافظین آن مواجه گردیم.»

به همین جهت به نظر می‌آید دولت کنونی فرصت آن را پیدا نکرد تا پیش از روی کار آمدن، زمینه به رسمیت شناخته شدن داخلی و خارجی خود را فراهم نماید. پس از آن نیز روش اداره حکومت طالبان به‌گونه‌ای بود که در آن‌جایی برای رسمیت شناخته شدن به چشم نمی‌خورد. 

حدود ۱۱ ماه پس از تأسیس حکومت طالبان، تلاش‌های معطوف به رسمیت یافتن در بعد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به جایی نرسیده است و در همان حال طالبان تلاش نکرده تا علت آن را رفع نماید. 

۲- «به رسمیت شناخته شدن» در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی برای یک دولت ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است چرا که پایه مراودات خارجی و انعقاد قراردادها و توافقات حساس بر این اساس بوده و منوط به آن است.

به رسمیت شناخته شدن در محیط خارجی فرمول مشخصی دارد؛ یک وقت یک دولت -و در واقع یک نظام سیاسی -از طریق یک انقلاب فراگیر پدید می‌آید و کشورهای دنیا چه با نظام پدید آمده موافق باشند و چه مخالف، آن را به رسمیت می‌شناسند. و یک وقت یک گروه با استفاده از فعل و انفعالات داخلی یک کشور دست به ایجاد نظام سیاسی جدید می‌زند، در این‌جا به رسمیت شناخته شدن به صورت طبیعی اتفاق نمی‌افتد و مستلزم پیگیری نظام جدید و فراهم کردن زمینه‌های آن است. 

در طول حدود یک سال گذشته، طالبان بدون آن‌که در وضعیت اول -وضعیت شکل‌گیری دولت انقلابی -قرار داشته باشد، و نیز بدون آنکه زمینه‌های داخلی آن را فراهم نماید، از کشورهای دیگر انتظار به رسمیت شناخته شدن داشت.

مهم‌ترین زمینه داخلی به رسمیت شناخته شدن، انتقال از یک دولت طایفی به یک دولت ملی می‌باشد که طالبان به سمت آن نرفته است. طالبان باید معرف طوایف غیرپشتون هم باشد تا بتواند نماینده جامعه افغانستان باشد. سهم پشتون‌ها در افغانستان حدود ۴۰ درصد جمعیت و خاک این کشور است و بقیه طوایف -تاجیک، هزاره‌، ازبک و حدود ده طایفه دیگر – جمعاً حدود ۶۰ درصد جمعیت و خاک افغانستان را در اختیار دارند.

طالبان در طول یک سال گذشته اگرچه از غیرپشتون‌ها هم استفاده‌کرده ‌اما رنگ قومی کابینه تغییر عمده‌ای نکرده است. در نگاه اول، تشکیل دولت یک کشور می‌تواند موضوع داخلی آن تلقی شود. در این‌جا بحث حکومت یک گروه بر یک کشور نیست؛ چرا که همه حکومت‌ها چه ملی و چه طایفه‌ای، در نهایت یک گروه به حساب می‌آیند، بحث حکومت یک قوم بر اقوامی است که اجتماع آنان سبب داشتن اکثریت می‌شود. 

طالبان از میان اقوام دیگر، عناصری را در پست‌های حکومتی به کار گرفته و در ملاقات با هیئت‌های خارجی، از آن به عنوان حکومتی چندقومی یاد می‌کند و حال آنکه افغانستان ساختار قومی -مذهبی دارد و سهیم کردن آنان باید در ساختار متناسب صورت گیرد. از این‌رو اقوام غیرپشتون، این نحوه مشارکت داده شدن را شراکت متناسب با حق خود نمی‌دانند. 

۳-طالبان در ماده سوم قطعنامه نشست اخیر کابل می‌گوید برخاستن از متن مردم، «دلیل موثق مشروعیت داخلی» می‌باشد در حالی که این از نظر حقوقی باید در قالب‌های انتخابات یا شبیه آن جانمایی شده و قابل استناد باشد. اینکه طالبان در این بیانیه‌ اقوام غیرپشتون در افعانستان را «جزایر قدرت» لقب داده و از میان برداشتن آن را موفقیت به حساب آورده برخاسته از همین نگاه است. نتیجه این نوع سیاست‌ورزی، زیر سؤال رفتن مشروعیت در محیط داخلی است که به بحث مشروعیت در بعد خارجی نیز سرایت می‌کند. 

۴- وقتی مشروعیت داخلی پدید آید، مشروعیت خارجی هم به دنبال آن پدید می‌آید و آنگاه روابط خارجی پایداری شکل می‌گیرد. احتیاجات و توانمندی‌های به هم پیوسته کشورهای یک منطقه، آنان را به داشتن روابط خارجی وادار می‌نماید. 

در طول یک سال گذشته، کشورهای مختلف، طالبان را به تشکیل حکومت فراگیر دعوت کرده و آمادگی خود را برای کمک به شکل‌گیری چنین حکومتی اعلام نموده‌اند. از نظر این کشورها، حکومت جدید می‌تواند با محوریت طالبان و مشارکت منتخبین اقوام دیگر شکل بگیرد. در این فرمول به محور بودن طالبان و نقش کلیدی آن خدشه‌ای وارد نمی‌شود. 

۵- حکومت طالبان با در نظر گرفتن حقوق اقوام دیگر می‌تواند به تشکیل دولتی قوی دست ‌یابد و کاملاً واضح است که امکان تشکیل دولت قوی قومی در کشور چندقومی وجود ندارد. 

افغانستان دشمنان زیادی دارد، آمریکا علی‌رغم فرار از این کشور، از توطئه دست برنداشته است. در محیط منطقه‌ای هم رژیم صهیونیستی و بعضی دولت‌های دیگر مخالف شکل‌گیری افغانستان قوی هستند و مسلماً از ابزارهای خود برای ممانعت از شکل‌گیری چنین حکومتی استفاده می‌نمایند. در این‌جا برای مقابله با چنین دشمن‌هایی فرمولی کارسازتر از تشکیل دولت فراگیر ملی و اسلامی وجود ندارد.

ایران در طول یک سال گذشته، برای استقرار صلح و ثبات در این کشور تلاش زیادی صورت داد. این تلاش‌ها به خصوص از زمان انتخاب نماینده ویژه رئیس‌جمهور -آقای کاظمی قمی – تمرکز بیشتری پیدا کرده است. کما اینکه در این یک سال رفت و آمدهای زیادی بین دو دولت صورت گرفته و در عمل هم ثمراتی را در پی داشته است.

از نظر همکاری‌های فی‌مابین در حوزه‌های امنیتی و اقتصادی شاهد پیشرفت‌های خوبی بوده‌ایم و وضع امنیتی مردم افغانستان از جمله وضع امنیتی شیعیان بهبود قابل ملاحظه‌ای داشته است؛ هر چند هنوز مشکلات وجود دارند و همکاری‌های بیشتر دو طرف را طلب می‌نماید. ما البته بحث شیعه و سنی نداریم؛ برادران اهل سنت در این کشور همواره مورد حمایت جمهوری اسلامی بوده‌اند. در مورد اجرای تعهدات مرتبط با ایران مثل حق‌آبه هیرمند، اگرچه به نتیجه مطلوب نرسیده اما پیشرفت‌های قابل توجهی روی داده است. 

بنابراین اگر در تصویر عوامانه، روابط خارجی را داد و ستد در نظر بگیریم، ایران در پرونده افغانستان در برابر داده‌های خود ستانده‌های متناسبی -و البته با فاصله از مطلوب‌-داشته است. در نهایت به دولت حاکم بر افغانستان می‌گوییم، تشکیل دولت فراگیر و مسئول، مقدمه واقعی و کارساز شکل‌گیری یک دولت مستحکم در کابل است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تجربه سیاسی طالبان بیشتر بخوانید »

بهار مقاومت عراق

بهار مقاومت عراق



اگر وضعیت پیش آمده در عراق را با وضعیتی که حدود ده سال پیش در مصر پدید آمد و یا با وضعیتی که در لیبی،تونس و سودان پیش آمد،مقایسه کنید،می‌توانید رشد مردم عراق و استحکام ساختار سیاسی این کشور را ببینید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

عراق پس از حدود ۹ ماه از انتخابات پارلمانی، اینک در آستانه انتخاب نخست‌وزیر جدید و تشکیل دولت قرار گرفته است. تحولات این نه ماه نشان داد عراق از جهت سیاسی به «نقطه ثبات» رسیده است و این در حالی است که مخالفان ثبات و امنیت عراق طی حدود سه سال گذشته تلاش وسیعی کردند تا روند سیاسی عراق را به‌گونه‌ای که با مطامع آنها سازگار باشد، تغییر دهند و از این رو مردم و فعالان سیاسی عراق در آزمونی سخت قرار گرفتند و اگر غفلت می‌کردند همه موفقیت‌هایی که پس از سقوط رژیم صدام حسین به‌دست آورده بودند، از دست می‌دادند و کشورشان در وضعیت هرج‌ومرج و بحران سیاسی قرار می‌گرفت.

عراقی‌ها با هوشیاری و همدلی بر میثاقی که برای اداره کشورشان براساس «الگویی مردم‌سالار» بسته بودند، وفادار ماندند و از پس توطئه‌ای بزرگ برآمدند. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:

۱- پس از سقوط صدام حسین، عراق در وضعیت «اشغال کامل نظامی» قرار گرفت. عراق براساس برنامه آمریکا و اظهارات صریح بعضی از مقامات و نظریه‌پردازان ایالات متحده، تحت اداره مستقیم و طولانی‌مدت واشنگتن درآمده بود و ابتدا سپهبد «جی‌ گارنر » در ۴ اردیبهشت ۱۳۸۲ به عنوان حاکم نظامی و سپس «پل بریمر» در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۲ به عنوان رئیس‌کشور عراق سرگرم استقرار کامل در این کشور بودند اما برخلاف تصور آنها، مردم عراق پس از رهایی از ۳۶ سال سلطه رژیم خونخوار و وابسته صدام حسین، علیه طرح آمریکا وارد میدان شدند و به زودی عرصه را آنچنان بر نیروهای متجاوز این کشور تنگ کردند که بریمر ناچار شد به شخصیت‌های عراقی برای کاهش مشکل خود مراجعه کند.

اما پس ذهن او رها کردن حاکمیت عراق نبود؛ او نیاز به فرصتی یکی – دو ساله داشت تا از موانع داخلی عراق عبور کند. اما عراقی‌ها هوشمندانه این همکاری را به شکل گرفتن یک دولت عراقی موکول کردند و در نهایت حاکم نظامی آمریکا ناچار به پذیرش آن شد. اما در همان حال براساس اسنادی که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا – تحت عنوان سند ۲۰۱۰ عراق – تهیه کردند، این کشور در نظر داشت از طریق دامن زدن به تشتت میان اقوام، احزاب و شخصیت‌ها، در نهایت مردم عراق را به استیصال کشانده تا برای رهایی از فلاکت به خود آمریکا پناه ببرند!

عراقی‌ها هوشیارتر از آمریکایی‌ها از فرصت استفاده کردند و به صحنه آمدند و حدود شش ماه پس از اشغال نظامی کشورشان، «شورای حکومتی» – مجلس حکم – تشکیل دادند.

این شورا مرکب از ۳۵ شخصیت شیعه، سنی و کرد عراق بود. این مجلس پیش‌نویس قانون اساسی را آماده کرد و یک دولت موقت به ریاست دوره‌ای اعضای مجلس حکم تشکیل داد. قانون اساسی به رأی مردم گذاشته شد و پس از آن اولین دولت موقت قانونی به ریاست ایاد علاوی و سپس ابراهیم جعفری تشکیل شد. اولین مأموریت این دولت‌ها برگزاری انتخابات پارلمانی بود که در ۲۴ آذر سال ۱۳۸۴ برگزار شد.

حدود چهار ماه پس از برگزاری اولین انتخابات پارلمانی عراق، اولین دولت دائمی به ریاست «نوری المالکی» رهبر حزب‌الدعوه و با مشارکت سایر طیف‌های شیعه و کرد و سنی تشکیل شد. اما برخلاف تصور آمریکایی‌ها روند تحولات عراق به نفع واشنگتن تغییر نکرد و هر روز عرصه امنیتی بر آنان تنگ‌تر شد.

از این‌رو جرج بوش رئیس‌جمهور متجاوز آمریکا در سال ۱۳۸۶ ناگزیر شد با امضای توافقنامه امنیتی، مقدمات خروج نظامیان خود از عراق را آماده کند و در نهایت از سال ۱۳۸۸ روند خروج نظامی از عراق را آغاز نماید و طی دو سال به پایان برساند. بله عراقی‌ها با حمایت جمهوری اسلامی ایران موفق شدند، در یک دوره کوتاه نیروهای متجاوز را از کشور خود اخراج نمایند.

آمریکا در عین تن دادن به خروج از عراق از توطئه علیه این ملت دست برنداشت و به حمایت گروه‌های تروریستی که از سال ۱۳۷۰ به مرور در این کشور رخنه کرده بودند، پرداخت که در نهایت از دل آنها «داعش» پدید آمد. داعش با حمایت آمریکا، عربستان و ترکیه توانست به مرور در بخش‌های سنی‌نشین عراق نفوذ کند و در خرداد ۱۳۹۴ پرچم‌های خود را بر فراز ساختمان‌هایی که از قبل به تسخیر درآورده بود، برافرازد.

این در حالی بود که وقتی آمریکا، عراق را اشغال کرد، ارتش آن را منحل نمود و دولت جدید عراق دست‌اندر کار تشکیل ارتش جدید شد. در این زمان سازمان نظامی جدید عراق آن‌اندازه توان نداشت که در مقابل نیروهای تروریستی که طی دو دهه سازمان قدرتمندی فراهم کرده بودند و از حمایت بی‌دریغ مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی خارجی هم بهره‌مند بودند، مقاومت مؤثر کند.

بنابراین عراق برای مقابله با تروریسم تکفیری به نیروی جدیدی احتیاج داشت و لذا حضرت آیت‌الله‌العظمی سیستانی فتوای جهاد علیه تروریست‌ها را صادر کرد و عراقی‌ها با کمک ایران و تحت فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به صحنه آمدند و به زودی نیروی قدرتمندی که بعدها «حشدالشعبی» خوانده شد، شکل داده و در یک دوره سه ساله موفق شدند عراق را از سیطره داعش خارج نمایند.

۲- آمریکایی‌ها، سعودی‌ها و بعضی کشورهای دیگر که نمی‌توانستند یک عراق قدرتمند دموکراتیک را تحمل نمایند، این بار و با فروکش کردن فتنه داعش، فتنه جدیدی ساز کردند. آنان به نام مبارزه با فساد و با استفاده از شبکه‌ای از جوانان که طی چند سال شکل داده بودند، برای تغییر عراق مطابق با مطامع خود وارد میدان شدند.

این بار از شهریور ۱۳۹۸ تجمعاتی در میادین اصلی استان‌ها و به‌خصوص پایتخت شکل گرفت و تغییر قانون اساسی، تغییر دولت و انتخابات زودهنگام را مطالبه کرد دولت عادل عبدالمهدی، با صلاحدید آیت‌الله‌العظمی سیستانی استعفا داد و پس از آن دولت «مصطفی الکاظمی» روی کار آمد، قانون انتخابات تغییر کرد و عراق که تا پیش از این یک حوزه انتخابیه محسوب می‌شد و گروه‌های عراقی می‌توانستند برای همه استان‌ها نامزد پارلمان معرفی نمایند، این بار به ۸۴ حوزه تبدیل گردید.

این تغییر قانون به گروه‌های نوظهور اجازه می‌داد، جایگزین احزاب شناخته شده و شناسنامه‌دار شوند. آمریکا و عوامل آن گمان می‌کردند می‌توانند از این طریق جوانانی که آنها را تبدیل به شبکه‌ای کرده بودند به پارلمان بفرستند و از طریق آنان سنت توافق میان اقوام عراق را تغییر داده و در واقع حکومت را از دست نیروهای مبارز و انقلابی خارج نمایند. اما آنچه اتفاق افتاد با برنامه آنها همخوانی نداشت. آنان توانستند حداکثر ۱۴ نفر از شبکه جوانان وابسته به خود را وارد پارلمان ۳۲۹ نفری عراق کنند و علی‌رغم تقلب گسترده ‌نتوانستند مانع راهیابی داوطلبان مردمی عراق به مجلس شوند.

۳- نتیجه انتخابات نشان داد شبکه ساخته شده توسط آمریکا در تغییر فضای انتخابات نتوانسته‌اند موفقیتی به دست آورند. اما در عین حال نتایج انتخابات به‌گونه‌ای رقم خورد که شیعیان را دچار تشتت کرد.

در انتخابات ۷۳ کرسی از حدود ۲۰۰ کرسی شیعیان به لیست مقتدا صدر رسید، لیست نوری مالکی با ۳۴ کرسی در ردیف دوم و لیست‌ هادی العامری با ۱۷ کرسی در ردیف‌ سوم قرار گرفتند و حدود ۷۰ کرسی هم به طیف‌های دیگر شیعه و به کاندیداهای مستقل و بعضاً به جوانان معترض – در عراق جوکرها خوانده می‌شوند – رسید.

در این میان مقتدا صدر گمان می‌کرد می‌تواند کاندیداهای مستقل و جوکرها را به سمت خود جلب و به اکثریت قابل قبول در بین شیعیان دست پیدا کند؛ اما این اتفاق نیفتاد و اکثر مستقلین به لیست نوری مالکی و ‌هادی العامری پیوستند و از این رو گروه مقتدا صدر از اکثریت افتاد اما او برای تشکیل دولت با جریان اصلی سنی به ریاست محمد الحلبوسی- با ۳۷ کرسی – و با حزب دموکرات کردستان به ریاست مسعود بارزانی  – با ۳۱ کرسی – برای تشکیل گروه بزرگ‌تر پارلمانی که حق معرفی نخست‌وزیر دارد، وارد گفت‌وگو شد.

این سه توانستند ائتلافی شیعی، سنی و کرد تشکیل دهند و از این طریق و با جذب بعضی دیگر از طیف‌های سنی و کرد به حدود ۲۰۰ کرسی دست پیدا کنند. این ائتلاف در واقع توافقات سابق میان اقوام عراقی را به هم می‌ریخت؛ چرا که براساس توافق نانوشته و سنت جاری عراق، نخست‌وزیر ابتدا باید در تعامل میان گروه‌های شیعی انتخاب و سپس برای جلب رأی اعتماد به پارلمان معرفی می‌شد. آنگاه وی به ۱۶۵ رأی نیاز داشت تا برای کسب رأی اعتماد، کابینه مدنظر خود را به پارلمان معرفی کند.

۴- اقدام مقتدا صدر به‌طور طبیعی با اعتراض بقیه گروه‌های شیعه مواجه شد و انتخاب رئیس‌جمهور که باید از سوی کردها معرفی می‌شد هم تحت‌الشعاع این اعتراض قرار گرفت و به تأخیر افتاد. به زودی اختلافاتی میان حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و مقتدا صدر پدید آمد و کردها به طور ضمنی حمایت خود را از صدر پس گرفتند و لذا مقتدا صدر از نمایندگان لیست خود خواست تا استعفا بدهند.

با استعفای نمایندگان لیست صدر و پذیرش آن از سوی رئیس‌پارلمان، براساس قانون انتخابات عراق – ۷۳ نفر از کاندیداهایی که ۱۸ مهرماه ۱۴۰۰ نتوانسته بودند برای ورود به پارلمان رأی لازم کسب کنند و در عین حال از بقیه راه‌نیافتگان رأی بیشتری داشتند، به طور خودکار به عضویت پارلمان درآمدند که در نتیجه آن بیش از ۶۰ کرسی به فراکسیون مالکی و عامری اضافه گردید و این‌گونه شد که عراق از بن‌بست خارج شد و پارلمان وارد مرحله انتخاب رئیس‌جمهور و سپس انتخاب نخست‌وزیر و در نهایت تشکیل دولت گردید.

۵- عراقی‌ها با صبوری و بدون آنکه تأخیر در روند انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر سبب درگیری میان آنان شود و یا بدون آنکه نتایج انتخابات لغو گردد و نیز بدون آنکه در شرایط فقدان دولت قرار گیرند، توانستند این مرحله را طی نمایند.

اگر وضعیت پیش آمده در عراق را با وضعیتی که حدود ده سال پیش در مصر پدید آمد و یا با وضعیتی که در لیبی، تونس و سودان پیش آمد، مقایسه کنید، می‌توانید رشد مردم عراق و استحکام ساختار سیاسی این کشور را ببینید.

این همان عراق است که در سند ۲۰۳۰ آمریکا، کشوری فروپاشیده و غرق در منازعات و نیازمند پناه بردن به متجاوزان آمریکایی معرفی شده بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بهار مقاومت عراق بیشتر بخوانید »

راز ماندگاری امام خمینی در عرصه تحولات بین‌الملل

راز ماندگاری امام خمینی در عرصه تحولات بین‌الملل



امام خمینی بدون تردید در عرصه کلان سیاست بین‌الملل باقی می‌ماند و تأثیر خود را بر تحولات عظیم جهانی حفظ خواهد کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: حضرت امام خمینی در پاسخ به سؤال «اوریانا فالاچی» خبرنگار سرشناس ایتالیایی که پرسیده بود ایران در دست شماست، می‌خواهید چه کنید؟ فرموده بودند: «ایران در دست من نیست، در دست ملت است و ملت هم کسی که خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادی مطلق به او ممکن است رو بیاورند.» (صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۹۱)

سی و سومین سالگرد ارتحال جانگداز حضرت امام خمینی – قدس سره الشریف – را پشت‌سر گذاشتیم. در باورمان نبود که یک روز پس از او زنده بمانیم و اگر التیام این درد جانکاه به وسیله عنایات خداوند و رهبری خلف امام نبود، واقعاً هم تاب ماندن‌مان نبود. امام کاملاً مطمئن بود که این التیام کافی است و لذا در فراز پایانی وصیت‌نامه الهی – سیاسی خود نوشته بودند: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم…. و از ملت امیدوارم با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و بالاتر در خدمتند و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.» 

این‌گونه بود که انقلاب اسلامی با همان توفندگی ماند، از استحکام نظام کاسته نشد و علی‌رغم همه فتنه‌ها و توطئه‌ها، آموزه‌های نورانی او برجای ماندند و ملت ایران پای کار انقلاب امام ماند. بنابراین نه تنها امت که امام هم باقی ماند و جهان بارها به این اعتراف کرده است. در آمریکا، در اروپا، در آسیا و در آفریقا هنوز درباره امام و انقلاب او هر روزه مطلب نوشته و در کرسی‌ها به بحث گذاشته می‌شود. یکی از سادات تبعه عربستان سعودی که در ایرلند امام جماعت یک مسجد است، سال گذشته درباره ادامه تأثیرات حضرت امام بر مراکز فکری و سیاسی دنیا گفت: «شما کافی است اسم «خمینی» را در گوگل سرچ کنید خواهید دید که هر سال نسبت به سال قبل، چند برابر شده است و این رشد توجه به بنیانگذار انقلاب را نشان می‌دهد.»

وقتی نام ایشان را در شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو کنیم می‌بینیم چه تعداد خبر، یادداشت، مصاحبه، میزگرد، مقاله، گزارش، کتاب، مجله، فیلم، نقاشی، شعر و… در جانبداری از امام نوشته شده است. البته از آن طرف هم هست یعنی هنوز دشمنی با امام از سوی استکبار جهانی، منافقان در کشورهای اسلامی و عمله استکبار و ارتجاع در جاهای مختلف ادامه دارد و خود این هم یعنی امام زنده است وگرنه این حجم دشمنی پس از ارتحال ایشان معنی و مفهومی ندارد. 

«تدا اسکاچپول» نظریه‌پرداز انقلاب‌ها می‌گوید – نقل به مضمون – من براساس تجزیه و تحلیل انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و انقلاب چین (۱۹۴۷) نظریه‌ای داشتم مبنی بر اینکه انقلاب‌ها ماهیت اقتصادی دارند و این نظریه پابرجا بود و در محافل آکادمیک به عنوان یک دستاورد اساسی پژوهشی مورد پذیرش بود و من مطمئن بودم خطایی در این نظریه نیست، تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست. وقتی این انقلاب را واکاوی کردم دیدم به هیچ وجه نمی‌توان انقلاب آیت‌الله خمینی را با این تئوری توضیح داد. در این‌جا بود که متوجه خطای خود شدم. 

در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، «اوریانافالاچی» نویسنده و روزنامه‌نگار ایتالیایی که مصاحبه‌های مشهوری دارد، با نگاه به خیابان‌های ایران، به قدرت و جایگاه رهبری انقلاب در میان مردم پی می‌برد. او در پاریس از حضرت امام می‌پرسد، اینک که ایران در دست شماست، می‌خواهید چه کنید؟ امام پاسخ او را با ظرافت می‌دهد و می‌گوید ایران در دست من نیست، دست ملت است. 

در تاریخ چند صدساله ایران، شخصیتی با درجه محبوبیت امام وجود نداشته و این یک مورد ویژه است. اما در همان حال واقعیت دیگر این است که در هیچ زمانی به‌اندازه امروز و این چهل واندی سال، «ملت ایران» دایرمدار اداره مسایل کلان و خرد این کشور نبوده و به همین جهت کشور از انواعی از تهاجمات و دسیسه‌های بسیار سهمگین به سلامت عبور کرده است. همین روزها بارها شاهد اعتراف مقامات آمریکایی به شکست سیاست‌های به شدت تهاجمی دوره دونالد ترامپ موسوم به «فشار حداکثری» و دوره‌های پیش از او بوده‌ایم. تداوم دشمنی علیه ملت ایران و در همان حال ناله و نفرین‌های آنان به خوبی بیانگر زنده بودن انقلاب اسلامی و زنده بودن حضرت امام خمینی است. 

با بررسی انقلاب‌های دنیا می‌توانیم بگوییم این قطعاً یک مورد استثنایی است که هم شخص و هم شخصیت رهبر یک انقلاب، پس از رحلت و حتی پس از چند سال به حیات خود ادامه داده باشد. در مورد انقلاب فرانسه ۱۷۹۹ – ۱۷۸۹ که وضع بغرنج‌تر از این حرف‌هاست. چرا که اصولاً کسی نمی‌داند چه کسی رهبر آن بوده و اهداف اعلام شده از سوی انقلابیون چه بوده است؟ و در نهایت هم این انقلاب، شش سال پس از پیروزی دچار هرج و مرج شدید شد و با روی کار آمدن ناپلئون بناپارت در سال ۱۷۹۹ از میان رفت و در سال ۱۸۰۴ جمهوری فرانسه منحل و امپراتوری فرانسه احیا شد. 

انقلاب اکتبر روسیه ۱۹۱۷ – ۱۲۹۶ش – توسط «ولادیمیر لنین» به پیروزی رسیده است. خط مشی لنین با روی کار آمدن استالین در سال ۱۹۲۴م – ۱۳۰۳ش – یعنی پس از هفت سال کاملاً کنار گذاشته شد و لنین به یک نام کم‌فروغ تاریخ روسیه تبدیل گردید. در انقلاب ضداستعماری هند، «مهاتماگاندی» رهبری مبارزات مردم علیه انگلیس را تا ۱۹۴۷ برعهده داشت. هند پس از ترور شدن رهبر خود در سال ۱۹۴۸ تا امروز نام گاندی را گرامی داشته و از او تجلیل می‌کند، اما رسم و نگرش استقلال‌طلبانه او را کاملاً کنار گذاشته و زیر «جبهه غرب به رهبری آمریکا» قرار گرفته است. 

در مصر نیز شبه‌انقلاب ناسیونالیستی افسران آزاد در سال ۱۹۵۲ پیروز شد و در ۱۹۵۶ نظام سلطنتی کنار گذاشته شد و یکی از رهبران آن به ریاست‌جمهوری رسید. این انقلاب، ۱۴ سال بعد، با مرگ جمال عبدالناصر و روی کار آمدن انورسادات تمام شد و نام رهبری آن – محمد نجیب و عبدالناصر- به موزه تاریخ رفت. 

بنابراین می‌توان به طور کلی گفت در انقلاب‌ها و شبه‌انقلاب‌های دیگر، به فاصله چند سال پس از پیروزی، رهبری یا توأمان در اسم و رسم از بین رفته است، یا در رسم از بین رفته و فقط در اسم باقی مانده است. انقلاب اسلامی از این حیث کاملاً استثنایی می‌باشد. دلیل آن اولاً دین، ثانیاً رهبری و ثالثاً مردم ایران است. در این انقلاب، رهبری حضرت امام اولاً و بالذات دینی بود. گراهام فولر می‌گوید، آیت‌الله خمینی از طریق یک ایدئولوژی جهانی اسلامی، ایران را در خط مقدم جبهه‌ای بین‌المللی قرار داد. 

نکته بی‌بدیل دیگر این است که پس از ارتحال حضرت امام، رهبری بیش از هر کسی جد و جهد ادامه راه و رسم و نام امام عزیز را داشته است و باید گفت اگر پاسداری از خط و راه امام توسط ایشان، دنبال نمی‌شد، در ایران هم امکان تکرار سرنوشت رهبران انقلاب‌های دیگر وجود داشت. 

موضوع دیگر این است که در این انقلاب، مردم از منظری کاملاً ایدئولوژیک به رهبری و جایگاه آن نگاه کرده‌اند. «مارتین کرامر» استاد دانشگاه آمریکا که مأموریت داشته تا درباره دلایل موفقیت امام در هدایت مردم ایران و در هدایت منطقه تحقیق نماید، می‌گوید نمی‌توان بدون فهم واژه امامت و فهم کاربرد آن در اسلام و به خصوص در جامعه شیعی، به دلایل و علل محبوبیت آیت‌الله خمینی و بقیه ر هبران مذهبی ایران پی برد. وی می‌گوید به کار بردن چنین عنوانی – یعنی عنوان امام – به این معناست که پیروان آیت‌الله خمینی، قدرت او را الهی و مشروع می‌دانند. 

امام خمینی نه تنها در وجدان مسلمین بلکه حتی در وجدان جوامع مذهبی دیگر هم باقیمانده و از جمله هنوز در میان مسیحیان جایگاه برجسته‌ای دارد. سخنان چند روز قبل «پاپ فرانسیس» رهبر کاتولیک‌ها در دیدار با آیت‌الله اعرافی ناظر به همین مسئله است. وی گفت: «اینکه یک نظام سیاسی براساس نگاه دینی استوار باشد، برای ما قابل احترام است این امر در جای دیگر جهان وجود ندارد و امتیاز مهمی برای ایران محسوب می‌شود.»

انقلاب ایران از همان آغاز به شدت مورد توجه ارباب کلیسا و به خصوص پیروان مسیحیت بود و در واقع گرایش بیشتر مسیحیان به مسایل دینی را در پی داشت و این موضوع کلیساها را از غربت و کسادی خارج نمود. 

کما اینکه یک آمار بیانگر آن است که شمار مسیحیانی که در روزهای یکشنبه در آئین مذهبی نیایش کلیسا شرکت می‌نمایند، بعد از پیروزی انقلاب دائماً رو به افزایش گذاشته است. حدود ۳۰ سال پیش «فوبسری» که یک کشیش فعال در آمریکای لاتین می‌باشد و شعبه‌ای از دانشگاه‌های مذهبی او در بسیاری از کشورهای آن منطقه فعال است، گفته بود: آیت‌الله خمینی راهی را به رویمان گشود که مهم‌ترین پیام آن امکان بازیابی هویت معنوی و قدرت الهی و ایمان بوده است. امام با بازگشایی این راه‌، وجدان معنوی غرب را شدیداً به لرزه درآورد، هرچند رسانه‌های گروهی غرب سعی در پوشاندن و مخفی ساختن آن داشته‌اند. «رابرت ماکواند» که از او به عنوان یک مسیحی پیگیر اعتقادات مذهبی یاد می‌شود نیز گفته بود: «حرکت آیت‌الله خمینی در دنیای دیانت، عصر جدیدی را آفرید.»

امام خمینی بدون تردید در عرصه کلان سیاست بین‌الملل باقی می‌ماند و تأثیر خود را بر تحولات عظیم جهانی حفظ خواهد کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راز ماندگاری امام خمینی در عرصه تحولات بین‌الملل بیشتر بخوانید »