سعدالله زارعی

یک تیر و هفت نشان نیروی دریایی سپاه پاسداران

یک تیر و هفت نشان نیروی دریایی سپاه پاسداران


کارشناس مسائل غرب آسیا تاکید کرد: عملیات نیروی دریایی سپاه در آزادسازی نفت ایران و توقیف کشتی متجاوز از اهمیت بالایی برخوردار است.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، سعدالله زارعی کارشناس مسائل غرب آسیا: عملیات نیروی دریایی سپاه در آزادسازی نفت ایران و توقیف کشتی متجاوز از اهمیت بالایی برخوردار است بخصوص در ماه آبان که سالگرد تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست.

نکته اول در این اقدام این است که نظامیان آمریکایی حداکثر تلاش خود برای متوقف کردن پاسداران دریا انجام دادند ولی ناگزیر و ناکام میدان را ترک کردند.

دوم تو دهنی به سعودی بود که گمان می‌کرد می‌تواند در پناه نیروی دریایی آمریکا، موفقیتی بدست آورد و بر شکست‌های سریالی این روزهایش از پابرهنگان دلاور یمن سرپوش بگذارد. حالا با این شکست، یمنی ها روحیه تازه ای پیدا می کنند.

سوم این واقعه در آستانه اجلاس وین، روحیه تیم آمریکا را ضعیف تر می‌کند چرا که باید در مقابل «قدرت تهاجمی» ایران صدایش را پایین بیاورد.

چهارم با توجه به دلخوری چین از آمریکا بابت زیر دریایی های اتمی فروخته شده به استرالیا، پکن را به ایران نزدیک‌تر می‌کند و موضع تهاجمی آن در برابر آمریکا تقویت می‌کند.

پنجم با توجه به شکاف اخیر بین فرانسه و آمریکا، اقدام نظامی ایران، فرانسه را در وین از آمریکا دورتر می کند.

ششم با توجه به رجزخوانی‌های رژیم صهیونیستی علیه ایران، اقدام تهاجمی سپاه علیه ارباب اسرائیل، توخالی بودن ادعاهای این رژیم را بیشتر برملا می نماید.

هفتم با توجه به تحرک جدید ایران در صادرات، اقدام سپاه، ضریب امنیت دریایی صادرات ایران را افزایش داده و به «نقطه اطمینان» رسانده است.

تا حالا یک تیر و هفت نشان را دیده اید؟

و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه ترهبون به عدوالله و عدوکم

منبع: فارس



منبع

یک تیر و هفت نشان نیروی دریایی سپاه پاسداران بیشتر بخوانید »

برنامه بُرد- بُرد مقاومت

وین برای مذاکره یا نتیجه؟


بنای مذاکرات وین از استحکام چندانی برخوردار نبود؛ چرا که مذاکره برای بازگشت طرفی که از توافق امضا شده‌اش، خارج گردیده است، معنای درستی ندارد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «مذاکرات وین» در دولت جدید جمهوری اسلامی چه وجهی پیدا می‌کند؟ آیا به نتیجه‌ای منجر خواهد شد؟ چشم‌انداز مذاکرات چیست؟ مذاکرات وین حدود شش ماه پیش یعنی ۱۷ فروردین‌ماه گذشته با این داعیه که آمریکا می‌خواهد به برجام برگردد و به تعهدات خود عمل کند شروع گردید و طرف‌های اروپایی به‌خصوص فرانسه اصرار داشتند که ایران به مذاکرات وین بپیوندد. بر اثر پافشاری ایران مذاکرات وین بدون حضور مستقیم آمریکا شکل گرفت و حدود دو ماه پس از روی کار آمدن «جو بایدن» شروع شد و شش دور به درازا کشید و در نهایت عمر دولتی که به این مذاکرات و قول و قرارهای طرف اروپایی دل بسته بود، به سرانجام رسید ولی مذاکرات نتیجه ملموسی دربر نداشت و حتی به عمق بی‌اعتمادی ملت ایران به طرف غربی هم افزود، تا جایی که نتایج دو نظرسنجی اخیر که یکی توسط «گالوپ» و دیگری توسط «پیو» (با همکاری ایران پل) در ایران صورت گرفت، نشان داد حداقل ۷۶ درصد ایرانیان به نتیجه مذاکرات هسته‌ای خوش‌بین نیستند. در خصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:

۱ـ بنای مذاکرات وین از استحکام چندانی برخوردار نبود؛ چرا که مذاکره برای بازگشت طرفی که از توافق امضا شده‌اش، خارج گردیده است، معنای درستی ندارد. وقتی برای بازگشت طرف خارج‌شده از توافق، مذاکره صورت می‌گیرد، به این معناست که طرفی که در قرارداد باقی ‌مانده آمادگی دارد تا برای جلب نظر طرف مقابل امتیازاتی بدهد و به عبارت دیگر از بخشی از حقوق پذیرفته شده خود که از سوی طرف مقابل امضا شده، عقب بنشیند. به هر ترتیب شش دور مذاکرات موسوم به ۱+۴ سپری شده و بررسی روند مذاکرات طی حدود دو ماه بیانگر آن است که طرف آمریکایی هر بار خواسته‌ای بر خواسته‌های قبلی خود افزوده است. در آن زمان استدلال وزارت امور خارجه ایران برای شرکت در مذاکرات این بود که «نظر قطعی دولت بایدن این است که برجام را احیا و به تعهدات خود عمل کند. اما از آنجا که «ابرقدرت» است، نمی‌تواند به صورت علنی تغییر سیاست در قبال دشمن خود را بپذیرد و لذا ایران باید به بایدن کمک کند تا از این مشکل شکلی عبور نماید» اما کاملاً مشخص بود که این یک حیلت و برای به دام انداختن جمهوری اسلامی است. همان موقع بعضی از متخصصین و اهل فن به‌خصوص با نگاه به دو سال مذاکره بی‌نتیجه سال‌های ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ با اروپا، جمهوری اسلامی را از تن دادن به مذاکراتی که موضوع آن نه رفع تحریم‌ها بلکه صرفاً بازگرداندن آمریکا به برجام باشد، پرهیز دادند. در این بین با پافشاری دولت، رهبر معظم انقلاب اسلامی تحت شرایطی و با لحاظ کردن چند خط قرمز با مذاکره در قالب ۱+۴ (یعنی بدون آمریکا) موافقت فرمودند و در حین مذاکرات که آمریکایی‌ها نیت خود از مذاکرات را علنی و عملی کردند، نکته‌های جدیدی که حاکی از تشدید بی‌اعتمادی ایران به این روند بود، مطرح فرمودند.

۲ـ از نظر آمریکایی‌ها ـ از اوباما تا بایدن ـ توافق برجام در کنار موهبت‌های فراوانی که برای واشنگتن به ارمغان آورده است، دو عیب بزرگ دارد؛ یکی اینکه کل برجام محدود به دوره‌ای خاص است و پس از آن ایران به روز قبل از برجام برمی‌گردد. در حالی که برای غرب تحریم دوباره برنامه هسته‌ای ایران به این آسانی‌ها نخواهد بود و دوم اینکه مسئله هسته‌ای مسئله اصلی غرب با ایران نیست و اگرچه در توافق برجام ردپایی از پیگیری مسائل اصلی ـ منطقه‌ای و نظامی ـ وجود دارد اما به اندازه بحث هسته‌ای عملیاتی نیست و این در حالی است که ایران به دلیل قرار دادن برنامه هسته‌ای بازگشت‌پذیر خود در یک توافق‌نامه بین‌المللی، می‌تواند درباره فهرستی از مشکلات اقتصادی و… خود با قدرت‌های مختلف ـ منهای آمریکا ـ وارد مذاکره شده و به حل و فصل آنها بپردازد. بر این اساس اوباما و جان‌کری در زمان پذیرش برجام در حالی که می‌دانستند به یک دستاورد طلایی علیه ایران دست یافته‌اند، اعلام کردند که این یک توافق حداقلی و ناتمام درباره مسائل فی‌مابین آمریکا و ایران است و دونالد ترامپ هم ضمن آنکه آن را «بدترین توافق» خواند، دو سال پس از روی کار آمدن از برجام خارج گردید. الان ذهنیت بایدن درباره توافق هسته‌ای با ایران همان ذهنیت اوباما و ترامپ است؛ یعنی آن را ناکافی و در موضوعی غیراصلی به حساب می‌آورد و لذا بر مبنای تغییر برجام تلاش می‌کند.

۳ـ در جریان مذاکرات دو ماهه ۱+۴ آمریکا عنصر غایب ولی در واقع اداره‌کننده طرف‌های مقابل ایران بود و باید گفت مذاکرات وین عملاً به مذاکرات آمریکا و ایران تبدیل گردید، تحریم‌هایی که برجام ظاهراً برای رفع آنها به تصویب رسیده بود و اساساً فلسفه مذاکرات مابین سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ بین ایران و ۱+۵ جز این نبود، برای اغوای ایران به سه دسته تقسیم شدند تحریم‌های سبز، زرد و قرمز. تحریم‌های سبز یعنی تحریم‌هایی که مربوط به دوره ترامپ و در خصوص موضوعات مرتبط با پرونده هسته‌ای بود، به تعلیق درمی‌آمدند. ـ البته در این میان هیچ تضمینی هم وجود نداشت که همین دسته از تحریم‌ها هم دوباره برنگردند و یا با نامی دیگر بازسازی نشوند! ـ تحریم‌های زرد؛ آن دسته از تحریم‌هایی بودند که با دادن امتیاز از سوی ایران قابلیت توقف (یعنی تعلیق و نه رفع) داشتند و تحریم‌های قرمز که علی‌رغم آنکه در برجام متوقف شده‌اند مثل تحریم‌های پتروشیمی، به هیچ وجه متوقف نخواهند شد. آمریکایی‌ها حتی در مورد تحریم‌های سبز هم خدعه مضاعف کرده و چندین مورد تحریمی سبز را به گونه و با عنوان دیگر در تحریم‌های زرد آورده‌اند. در یک جمع‌بندی می‌توانیم بگوییم در مذاکرات ۱۷ فروردین تا ۲۲ خرداد ماه گذشته، هیچ نشانه و خبری از اینکه آمریکا یا اروپا قصد دارند رویه خود در قبال ایران را اصلاح کرده و به حقوق ایران اعتراف نمایند، دیده نمی‌شود.

۴ـ برای جمهوری اسلامی مذاکره موضوعیت خود را دارد؛ چرا که می‌تواند یکی از ابزارهای تأمین منافع ملی ‌باشد. مذاکره در پاره‌ای از مواقع نمی‌تواند سبب بهبود شرایط شود اما می‌تواند از وخامت بیشتر شرایط کم کند و یا مذاکره در پاره‌ای از موارد نه به قصد بهبود شرایط و نه به قصد پیشگیری از وخامت بیشتر وضعیت بلکه برای آنکه حربه تبلیغاتی از دست دشمن گرفته شود، صورت می‌گیرد. این سه نوع مذاکره در همه جا از جمله در جمهوری اسلامی سابقه داشته است. یکی از این موارد مذاکره ایران با رژیم صدام در نیویورک، برای اجرایی کردن قطعنامه ۵۹۸ بود. ایران در آن شرایط نه به بهبود وضعیت بین ایران و عراق و نه به کاهش وخامت روابط با رژیم صدام حسین امید داشت. مذاکره صورت می‌گرفت برای آنکه حریف با به دست گرفتن حربه تبلیغاتی، اذهان را به انحراف نکشاند و ایران مسئول جنگ و بی‌اعتقاد به آتش‌بسی که پذیرفته است، دیده نشود. با روندی که مشاهده می‌شود و با نگاه به تجربه دو سال مذاکره با کشورهای عضو ۱+۴ که با هدف احیای برجام و نزدیک به دو ماه مذاکره با این گروه که برای اجرای تعهدات آمریکا صورت گرفت، ایران در این مذاکرات طبعاً نمی‌تواند امید چندانی به رفع تحریم‌ها و یا امید چندانی به کاستن از خصومت آمریکا، انگلیس و فرانسه علیه خود داشته باشد و به همین دلیل هم دولت آقای رئیسی رسماً اعلام کرده است که اقتصاد کشور را به برجام و مذاکرات آن گره نمی‌زند. با این حال، ایران قطعاً موضع مذاکراتی خود را حفظ می‌کند تا حربه تبلیغاتی را از دشمن بگیرد.

۵ـ در این میان باید بدانیم که گروه ۱+۴ یک گروه متوازن نیست. فرانسه، انگلیس، آلمان، روسیه و چین در مواجهه با جمهوری اسلامی چه از حیث توانمندی و چه از حیث سطح و نوع مواجهه با ایران در وضع برابری قرار ندارند. روسیه و چین به عنوان دو عضو قدرتمند و پیشرو شورای امنیت در موضع خصومت با ایران نیستند، در حالی که فرانسه و انگلیس در وضعیت دشمنی با ایران قرار داشته و آلمان هم ـ که عضو شورای امنیت نیست و مداخله دادن آن در مذاکرات با ایران، از ابتدا محل بحث بوده است ـ موضعی نزدیک‌تر به دو کشور اروپایی دارد.

همان‌طور که می‌دانیم نه شورای امنیت و نه گروه ۱+۴ یا ۱+۵، بدون همراه کردن چین و روسیه قادر به تصمیم‌گیری علیه ایران نیستند؛ بنابراین ما در بحث هسته‌ای باید دو سیاست جداگانه تبیینی و تحکیمی را در مواجهه با این دو دسته در پیش بگیریم. ما نباید بگذاریم چین و روسیه در شورای امنیت یا در گروه ۱+۴ منفعل شده و احیاناً مورد سوءاستفاده گروه غربی قرار گیرند. این موضوع علاوه بر اقدامات دیپلماتیک نیازمند یک سازوکار مستمر اجرایی هم می‌باشد.

۶ـ ما نباید در مذاکرات پیش رو سیاست تعجیلی را در پیش بگیریم. چرا که تعجیل اولین علامت ما در آمادگی برای دادن امتیازات تازه می‌باشد که با منافع ملی کشور سازگاری ندارد. از سوی دیگر تجربه دولت روحانی ثابت کرد سیاست تعجیلی ایران جواب نمی‌دهد؛ چرا که دلیل توقف در پرونده هسته‌ای، تأخیر ایران نیست؛ بلکه عدم تمایل واقعی طرف‌های دیگر به اجرای تعهدات خود می‌باشد. برجام اگرچه عملاً وجود خارجی ندارد ولی از آنجا که ما هنوز آن را رد نکرده درون برجام تلقی می‌شویم. تعجیل در ورود برای کسی که اصلاً خارج نشده معنای درستی ندارد. آمریکا از اول از برجام خارج شده و به عبارت دقیق‌تر اصلاً به آن وارد نشده است. در زمان اوباما خروج آمریکا از برجام غیررسمی بود. در دوره ترامپ و بایدن خروج آمریکا رسمی و اعلامی شد. بنابراین اگر جای نگرانی و در نتیجه، تعجیل باشد، این آمریکاست که باید نگران بوده و تعجیل نماید، نه ایران.



منبع

وین برای مذاکره یا نتیجه؟ بیشتر بخوانید »

نکاتی درباره انتخابات پارلمانی عراق

نکاتی درباره انتخابات پارلمانی عراق


انتخابات پارلمانی عراق روز یکشنبه هفته جاری با مشارکت حدود ۴۴ درصد کسانی که کارت شرکت در انتخابات را در اختیار داشتند، برگزار شد که این عدد در مقیاس با انتخابات قبل یک تا دو درصد کاهش مشارکت داشت.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: انتخابات پارلمانی عراق روز یکشنبه هفته جاری با مشارکت حدود ۴۴ درصد کسانی که کارت شرکت در انتخابات را در اختیار داشتند، برگزار گردید که این عدد در مقیاس با انتخابات قبل یک تا دو درصد کاهش مشارکت را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر در این انتخابات حدود ده میلیون نفر از نزدیک به ۲۵ میلیون واجد شرایط رأی، و یا از حدود ۲۲ میلیون نفر از کسانی که کارت مشارکت دریافت کرده بودند، به پای صندوق رأی آمدند. این مشارکت در عراق و به خصوص در این فضا تا حدی مناسب تلقی می‌شود کما اینکه اساساً در آن دسته از کشورهای عربی که در آنها انتخابات برگزار می‌شود، مشارکت مردم از همین حدود فراتر نمی‌رود. با توجه به نتایج اولیه انتخابات و کیفیت منتخبین، درباره احتمال تحول عمده در فضای سیاسی عراق نکات زیر قابل توجه می‌باشد:

۱- این پنجمین انتخابات پارلمانی عراق پس از سقوط رژیم صدام حسین و دومین انتخابات مجلس عراق پس از غلبه بر تروریزم تکفیری است. عراق یکی از چند کشور عربی است که در آن «انتخابات» برگزار می‌شود و یکی از دو یا سه کشور عربی است که انتخابات آن واقعی است.

در فضای اجتماعی عراق، مشارکت در انتخابات به دلایلی «تعیین‌کننده» به حساب نیامده است. یکی از دلایل آن این است که در کشورهای عربی، همیشه یک گروه خاص سیاسی (Elit) روندها را رقم زده است و توده‌های مردم به طور واقعی مؤثر نبوده‌اند. یکی دیگر از دلایل این است که اکثریت مردم تغییر مثبتی در روند اوضاع خود احساس نکرده و به نوعی بیهودگی در مشارکت رسیده‌اند. راه‌حل مشارکت‌ورزی شهروندان در انتخابات این است که اثر مثبت مشارکت و اثر سازنده دولتی که بر مبنای رأی بر سر کار می‌آید را ببینند و این قاعده‌ای عمومی است.

۲- برگزاری انتخابات در موعد اعلام شده و عدم تأخیر در اجرای آن یک دستاورد مهم برای عراقی‌ها و نظام سیاسی آنان است؛ چرا که مخالفان استقلال و امنیت عراق از آنجا که روند سیاسی را به نفع خود نمی‌دیدند، همه توانایی خود را برای به تأخیر ‌انداختن انتخابات به کار بستند؛ آمریکا، سعودی، امارات و حتی خانم بلاسخارب نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور عراق و طیف‌های وابسته به آنان در عراق که از ۳۰ حزب فراتر می‌روند، اصرار داشتند که انتخابات در وقت اعلام شده برگزار نشود. پس این عدم تأخیر یک اتفاق مهم به نفع نظم و نظام سیاسی عراق بود و برگزاری توأم با امنیت این انتخابات -که ۱۱ ساعت به طول انجامید – هم نشانه‌ای از بلوغ امنیتی عراق به حساب می‌آید.

۳- یکی از نکات مهم دیگر فراخوان مرجعیت معظم عراق به مشارکت در انتخابات – که جای آن در انتخابات قبلی خالی بود – و رأی آوردن «اسلام‌گراهای شیعه» در انتخابات است. یکی از خطوط ویژه‌ای که آمریکا و دولت سعودی دنبال می‌کردند، حذف اسلام‌گرایان شیعه از چرخه سیاسی بود. اما آمارهای اولیه‌ای که توسط کمیساریای عالی انتخابات اعلام شده، نشان می‌دهد اکثریت کرسی‌های شیعیان به اسلام‌گرایان رسیده است. جریان مقتدا صدر، جریان نوری المالکی، جریان ‌هادی العامری، جریان عمار حکیم و… که مجموعاً بزرگ‌ترین فراکسیون پارلمانی به حساب می‌آیند، از اسلام‌گرایان شناخته شده هستند و این به آن معناست که مردم این طیف را با همه اتهاماتی که درست یا غلط متوجه آنان شده ترجیح داده‌اند.

۴- وزن این انتخابات به دلیل آنکه برخلاف انتخابات‌های قبلی که لیست‌ها موضوعیت داشتند، افراد باید رأی لازم را به دست می‌آوردند، بالاتر بود. در این انتخابات هر کدام از استان‌های ۱۸‌گانه عراق به سه تا هفت حوزه تقسیم شده بودند و در هر حوزه به ازای یک کرسی حدود ۱۰ کاندیدا وجود داشته است. بدین جهت افراد انتخاب شده اولاً با ویژگی‌های شخصی و سپس با عنایت به جانمایی آنان در طیف‌های سیاسی برگزیده شده‌اند. این به آن معناست که این پارلمان از پارلمان‌های قبلی مردمی‌تر است. در گذشته فرد اولاً عضو یک حزب بود و بعد نماینده مردم، در حالی‌که هم‌اینک فرد اولاً منتخب مردم و سپس عضو یک گروه خاص سیاسی است.

۵- هنوز نمی‌توان در مورد ترکیب پارلمان عراق حرف قطعی زد کما اینکه حتی کمیساریای عالی انتخابات عراق، نتایج اعلام شده را «نتایج اولیه» خوانده است. در این بین تا لحظه نگارش این مقاله، آراء سه استان حساس کرکوک، الانبار و بغداد اعلام نشده است و حال آنکه این سه استان به ترتیب ۱۳، ۱۵ و ۷۱ کرسی دارند که یک سوم کرسی‌های پارلمان را شامل می‌شوند. با این وجود گفته می‌شود در بین گروه‌ها و فهرست‌های شیعه؛ گروه «صدریون» وابسته به مقتدا صدر و در بین اهل سنت؛ گروه حلبوسی و در میان کردها؛ حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی بیشترین تعداد کرسی‌های هر قوم در پارلمان را به دست آورده‌اند. اما در عین حال آراء هیچ‌کدام از ۷۵ کرسی تجاوز نمی‌کند و این به آن معناست که آنان به تنهایی و بدون ائتلاف با طیف‌های دیگر نمی‌توانند برای آینده عراق هویت‌ساز باشند. بر این اساس صدری‌ها با بقیه شیعیان، بارزانی‌ها با بقیه کردها و حلبوسی‌ها با بقیه اهل سنت باید سهم اقوام عراقی را در پارلمان و دولت تعیین کنند.

این نکته حائز اهمیت است که انتخاب ریاست‌جمهوری که اولین انتخاب پارلمان خواهد بود، به بیش از دو سوم آراء نمایندگان یعنی ۲۲۰ کرسی نیاز دارد. این گام اول نوعی وحدت و همگرایی را به طیف‌ها دیکته می‌کند. پس از آن رئیس‌جمهور از میان بزرگ‌ترین فراکسیون پارلمانی که پس از انتخابات شکل گرفته است، فردی را برای نخست‌وزیری نامزد می‌کند. خود این موضوع هم یک بار دیگر همگرایی را به طیف‌های انتخاباتی یادآوری می‌نماید. بر همین اساس گفته می‌شود مقتدا صدر در اولین لحظاتی که اول بودن گروه او در انتخابات محرز بوده، با هادی العامری رئیس ‌ائتلاف «الفتح و البناء»، تماس گرفته و یادآوری کرده است که برای انتخاب نخست‌وزیر حاضر است با فتح ائتلاف کند.

یک نکته مهم دیگر این است که فرآیند انتخاب رئیس‌جمهور و انتخاب نخست‌وزیر اگرچه در قانون مشخص شده و خالی از ابهام است، اما در عمل بسیار پیچیده و دشوار می‌باشد. علت این است که کاندیدای نخست‌وزیری دست‌کم به ۱۶۵ رأی نمایندگان نیاز دارد و به دست آوردن این عدد بسیار دشوار و پیچیده است؛ چرا که در وضع فعلی بزرگ‌ترین فراکسیون‌ها، در حدود یک سوم این کرسی‌ها را دارند. در این میان دو بحث مطرح است، یک بحث ائتلاف‌های درون قومی که این بیشتر ناظر به شیعه است؛ چرا که به دلیل اینکه از حدود ۶۰ درصد جمعیت و کرسی‌های پارلمان برخوردار می‌باشد، در عمل، این شیعه است که می‌تواند کاندیدای نخست‌وزیری را معرفی نماید و این کار از توان دو قوم دیگر خارج می‌باشد. یک بحث هم ائتلاف‌های برون‌قومی و ملی است که پای ائتلاف شیعه با کردها و سنی‌ها را به میان می‌آورد. تجربه نشان داده است که کردها و اهل سنت منتظر می‌مانند تا تکلیف فراکسیون اکثریت شیعه در پارلمان مشخص گردد تا پس از آن برای انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر به سمت ائتلاف با آن بروند. بنابراین اگرچه شیعیان در انتخاب این دو پست سیاسی، تعیین‌کننده‌اند اما به هیچ وجه بی‌نیاز از ائتلاف‌ با اهل سنت و کردها نیستند.

۶- در این انتخابات یک چهارم کرسی‌ها ضرورتاً به «خانم‌ها» اختصاص یافته است. براساس قانون انتخابات در هر حوزه انتخاباتی از میان هر چهار نفر یک برگزیده، حتماً باید زن باشد ولو آنکه به نسبت مردان آراء بسیار کمتری کسب کرده باشد. کما اینکه نه کرسی پارلمان ضرورتاً به اقلیت‌های دینی و مذهبی تعلق می‌گیرد که در این بین ۵ کرسی به مسیحیان، یک کرسی به ایزدی‌ها، یک کرسی به صائبین، یک کرسی به شبک‌ها و یک کرسی به کردهای فیلی می‌رسد.

۷-‌ در این انتخابات «مستقلین» که در گذشته هم بودند، به یک پدیده تبدیل گردیدند. مستقلین کسانی‌اند که در لیست‌های احزاب و ائتلاف‌ها قرار ندارند و به طور انفرادی کاندیدا شده‌اند، اما پس از انتخابات برای اثرگذاری بر امور، نوعاً به یکی از فراکسیون‌ها و ائتلاف‌ها می‌پیوندند و از آن پس دیگر واژه مستقلین چندان معنا و مفهومی ندارد.

در نهایت به نظر می‌آید «تغییر» در انتخابات اگرچه آن‌قدر پررنگ نبود که بتواند به شکل‌گیری «عراقی دیگر» بینجامد، اما می‌تواند فضای جدیدی را در عراق پدید آورد. در این انتخابات یک بار دیگر احزاب وزن‌کشی شدند بعضی ضعیف‌تر و بعضی قوی‌تر شدند و برخی هم کاملاً از صحنه کنار رفتند. امید است که در فضای جدید احزاب بهتر بتوانند به سمت تفاهم پیش بروند و دولتی قوی، کارآمد و پاسخگو سر کار بیاورند.

منبع: کیهان



منبع

نکاتی درباره انتخابات پارلمانی عراق بیشتر بخوانید »

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن


آیا چشم‌انداز تحولات افغانستان برای ایران امیدآفرین یا نگران‌کننده است؟ هر تحلیلگری نوعا با نگاه و اعتماد به دسته‌ای از اخبار و اطلاعات درصدد پاسخ به این سوالات برمی‌آید.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: 

تحولات افغانستان چه نسبتی با جمهوری اسلامی دارد؟ آیا چشم‌انداز تحولات این کشور برای ایران امیدآفرین یا نگران‌کننده است؟ طبیعتا در پاسخ به این دو سوال نظرات مختلفی مطرح می‌گردد. دلیل این اختلاف این است که هر تحلیلگری نوعا با نگاه و اعتماد به دسته‌ای از اخبار و اطلاعات درصدد پاسخ به این سوالات برمی‌آید و تحلیلگر دیگر با نگاه و اعتماد به دسته‌ای دیگر از اخبار و اطلاعات اظهارنظر می‌کند.

بر این اساس بسیاری از تحلیلگران با نگاه به اختلاف عقیدتی میان جمهوری اسلامی و طالبان و نیز با نگاه به سطح نفوذ سیستم‌های اطلاعاتی پاکستان و آمریکا که رفتارشان با ایران دشمنانه است و همین‌طور با نگاه به اقلیت ۱۷ تا ۲۰ درصدی شیعه در مقایسه با اقلیت بزرگ‌تر ۴۰ تا ۴۲ درصدی پشتون معتقدند، تحولات افغانستان و چشم‌انداز آن به ضرر جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

در همان حال تحلیلگران دیگر معتقدند از آنجا که یک ضلع خارجی اصلی که دشمن اول ایران به حساب می‌آمده با شکست مطلق مواجه گردیده و یک ضلع داخلی حلقه که در حکم دست‌نشانده آمریکا بوده، از میان رفته است هم تحولات و هم افق آن من‌حیث‌المجموع به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود و به احتمال خیلی زیاد وزن ایران را در تحولات افغانستان افزایش خواهد داد.

در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- در فاصله سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۹، یک قدرت بین‌المللی و یک قدرت منطقه‌ای و دو قدرت رسمی و غیررسمی داخلی سهم عمده‌ای در تحولات افغانستان داشتند؛ آمریکا به عنوان یک قدرت بین‌المللی برای اعمال نفوذ و دستیابی به اهداف و اجرای سیاست‌های خود از یک‌سو به حدود ۱۵۰ هزار نیروی نظامی و اطلاعاتی و از سوی دیگر به دولت دست‌نشانده افغانستان متکی بود و کارهای خود را پیش می‌برد. پاکستان هم به عنوان یک قدرت نسبی منطقه‌ای در پی تحکیم و افزایش قدرت خود با بهره‌گیری از سیستم اطلاعاتی خارجی خود و روابط سنتی با پشتون‌های افغان بود.

در فضای داخلی، دولت نیروی رسمی بود که از سوی آمریکا، اروپا، هند، چین و سازمان ملل حمایت می‌شد، طالبان هم نیروی قدرتمند غیراصلی بود که با تکیه بر قوم پشتون و سلاح و نیز با برخورداری از حمایت خاص و البته جهت‌دار پاکستان درصدد افزایش قدرت و سیطره خود بود. در این بین نقش ایران عمدتا در دو محور معنا پیدا می‌کرد؛ جلوگیری از تداوم درگیری‌های بین برادران افغان و جلوگیری از تداوم اشغال افغانستان از سوی آمریکا.

این چهار ضلع اگرچه تعارضاتی هم در بعضی موضوعات داشتند، در موضوعات حساس با یکدیگر تعامل می‌کردند. به عنوان مثال در ضرورت تغییرات اساسی در حکومت، بین طالبان، آمریکا و پاکستان تعامل صورت گرفت و دولت اشرف غنی هم به عنوان ضلعی ضعیف با آن همراهی کرد.

الان دو ضلع این مربع یعنی حضور نظامی آمریکا و دولت غنی از میان رفته است. دو ضلع دیگر یعنی طالبان و پاکستان باقی مانده‌اند که در نحوه اداره حکومت اختلاف دارند. جمهوری اسلامی در حد فاصل ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۹ در صحنه افغانستان حضور داشت و حضور مبتکرانه‌ای هم بود. افغانستان در این سه دهه با ورود سنگین نظامی آمریکا با تغییر اساسی در وضعیت خود مواجه گردید. هم اینک حذف دو مهره مخالف ایران از صفحه شطرنج افغانستان به جمهوری اسلامی امکان می‌دهد تا تأثیرات بیشتری بر تحولات داشته باشد.

در این صورت، چشم‌انداز آن هم می‌تواند موقعیت‌ساز و منفعت‌ساز باشد؛ البته این بستگی به میزان دقت و تلاش ما دارد.

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن

۲- پاکستان طی بیش از ۴۰ سال گذشته با بهره‌گیری از نفوذ اطلاعاتی خود تلاش کرده تا محیط افغانستان برای فعالیت کشورهای دیگر ناامن باشد و نتوانند اداره تحولات را از دست پاکستان بگیرند و یا در آن شریک شوند. بر این اساس در طول چهار دهه گذشته سرویس پاکستان برای از میدان به در کردن ایران اقدامات ویژه‌ای انجام داده و حتی متهم است که در سال ۱۳۷۵ برای جلوگیری از برقراری روابط سیاسی بین ایران و حکومت جدید افغانستان، در بعضی اقدامات تروریستی علیه ایران دخالت داشته است.

روابط این سرویس با طالبان و حکومت فعلی از پیچیدگی و چندلایگی برخوردار است. پاکستان به نوعی خود را پدر طالبان معرفی می‌کند و این چندان دور از واقعیت هم نیست؛ خانم «بی‌نظیر بوتو» نخست‌وزیر پاکستان که در ششم دی ماه ۱۳۸۶ به نحو مرموزی در راولپندی به قتل رسید، در همان دوره حکومت طالبان گفته بود: «طالبان با برنامه آمریکا، اطلاعات فرانسه و پول عربستان پدید آمده و ما فقط آن را حفظ کرده‌ایم». اما روابط پاکستان و طالبان در دهه اخیر چندان هم دوستانه نبوده است برخی شخصیت‌های معروف طالبان شامل شهاب‌الدین دلاور، سهیل شاهین و ملا عبدالسلام ضعیف، معتقدند طالبان پس از آمریکا بیشترین ضربات را از پاکستان خورده است.

با سقوط دولت غنی که اسلام‌آباد با ملاحظه طالبان، با آن میانه‌ای نداشت، پاکستان از یک‌سو به دخالت‌های بیشتر در این کشور ترغیب می‌گردد و از سوی دیگر مشکلات طالبان در مواجهه با پاکستان بیشتر می‌شود.

۳- کشور افغانستان یک کشور غنی و در عین‌حال نیازمند است و به عبارتی درویشی توانگر است. این کشور با ۱۱ معدن و حدود سه تریلیون دلار سرمایه می‌تواند با سرعت از یک کشور فقیر به کشور بسیار ثروتمند تبدیل گردد. افغان‌ها مردمانی باهوش، پرتلاش و مومن هستند و گفته می‌شود نزدیک به ۸۲ درصد آن را جمعیت زیر ۳۰ سال تشکیل می‌دهد.

پس نیروی کار کافی و ظرفیت بالقوه نیروی ماهر را دارد ولی الان برای فعال‌سازی اقتصاد و تجارت خود به کمک احتیاج دارد. ما در همسایگی این کشور هستیم. کشوری که ۷۷ درصد مردم آن به فارسی صحبت می‌کنند و در مقایسه با سه همسایه شمالی از نظر تکنولوژی در موقعیت ویژه و برتر هستیم و نیز از دو قدرت تکنولوژیک- هند و چین- مرز بیشتری با افغانستان داریم

. ایران از نظر علمی و تکنولوژیک می‌تواند به کمک مردم افغانستان بشتابد. هم‌اینک لااقل نیمی از ظرفیت آموزشی و تحصیلات عالیه در ایران خالی است و این به آن معنی است که ما فقط در حوزه تحصیلات تکمیلی می‌توانیم روی ظرفیت خالی حدود دو میلیون نفری در سال حساب کنیم و این ظرفیت را برای توسعه افغانستان به‌کار بگیریم. کما اینکه ایران می‌تواند در حوزه معدن، کاستی‌های خود در زمینه معادن اورانیوم را برطرف نماید.

۴- در افغانستان اتفاقات ریز و درشت فراوانی می‌افتد و همچنانکه در این ۵۰ سال شاهد بوده‌ایم، چرخ رخدادهای آن هم هیچ‌گاه از حرکت بازنمی‌ایستد! این کشور با ایران رابطه تمدنی، فرهنگی، زبانی، دینی و حتی پیوستگی سیاسی تاریخی دارد و به همین دلیل مردم ایران نسبت به رخدادهای افغانستان احساس قرابت دارند و لذا می‌بینیم موضوعاتی مثل درگیری‌های پنجشیر که فاصله واقعیت و تصویرهای آن زیاد هم نبود، در چند روز متوالی محل توجه رسانه‌ها واقع می‌شود.

در اینجا فارغ از تحلیل درباره این سوژه خاص، چند سوال اساسی و کلیدی وجود دارد؛ کدام دسته از تحولات به‌طور واقعی با مصالح ایران و چشم‌انداز منطقه‌ای ما «ارتباط جدی» دارد و لازم است تا درباره آن حساسیت نشان دهیم؟ در حال حاضر ما بر کدام دسته از تحولات افغانستان می‌توانیم اثرگذار بوده و آن را مطابق الگو و مطلوب خود مدیریت کنیم؟ موضوعات اصلی ما در افغانستان کدامند؟ این موضوعات اصلی طبعا نمی‌تواند از چهار تا پنج مورد فراتر رود، در حالی که در افغانستان لااقل ۱۰۰ مسئله وجود دارد که حتما ایران باید فقط در ۴ و ۵ مورد اصلی و حیاتی ورود کند و آنها را مطابق مصلحت و منفعت مشترک مردم افغانستان و ایران مدیریت کرده و به پیش ببرد.



منبع

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن بیشتر بخوانید »

زارعی: ایران همواره از گفت‌وگو میان اقوام افغانستان حمایت می‌کند/ اسداللهی: خروج آمریکا از منطقه اقدامی «مثبت» است

زارعی: ایران همواره از گفت‌وگو میان اقوام افغانستان حمایت می‌کند/ اسداللهی: خروج آمریکا از منطقه اقدامی «مثبت» است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست تخصصی و تحلیلی با عنوان «خیزش مجدد طالبان؛ افق و تاثیرات سیاسی-امنیتی آن برای ما» امروز دوشنبه، ۱۴ تیرماه ۱۴۰۰، در موسسه اندیشه سازان نور در تهران برگزار شد.

این نشست به تحولات اخیر در افغانستان و قدرت‌گیری مجدد طالبان پرداخت و در آن کارشناسان مسائل منطقه دیدگاه‌های خود در این ارتباط را عنوان کردند.

اسداللهی:خروج آمریکا از افغانستان یک شکست کامل است

در ابتدای این نشست دکتر مسعود اسداللهی کارشناس مسائل بین‌الملل، به موضوع خروج آمریکا از افغانستان پرداخت و این خروج را بسیار بی سر وصدا و بدون پوشش رسانه‌ای عنوان کرد که حتی رسانه‌های آمریکایی نیز موضوع و ابعاد خروج آمریکا از افغانستان را پوشش ندادند، چون خروج آمریکا از افغانستان به مانند خروج مفتضحانه آمریکا از ویتنام است.

اسداللهی گفت: در ویتنام صحنه خفت باری برای آمریکا ثبت شد و حال در افغانستان نیز برای این که چنین صحنه‌هایی تکرار نشود، آمریکا از پوشش رسانه‌ای خروج از افغانستان خودداری کرده است. در واقع خروج آمریکا از افغانستان یک شکست کامل است و باید توجه کرد که چرا آمریکا پس از ۲۰ سال دچار این شکست شد؟

وی ادامه داد: با هدف بررسی این موضوع باید نگاهی تاریخی به موضوع حضور نیروهای خارجی در افغانستان پرداخت، چون در قرن نوزدهم نیز انگلیس از پس مردم افغانستان برنیامدند و شسکت خوردند و پس از انگلیس نیز اتحاد جماهیر  شوروی در قرن بیستم در افغانستان شکست خورد و پس از ۱۰ سال خارج شد و حال در قرن بیست و یکم شاهد شکست آمریکا پس از بیست سال حضور در افغانستان هستیم.

اسداللهی شکست انگلیس در افغانستان را مقدمه فروپاشی امپراطوری بریتانیا دانست و افزود:  باید توجه داشت شکست انگلیس در افغانستان مقدمه فروپاشی امپراطوری بریتانیا شد و به گفته بسیاری از تحلیلگران خروج شوروی از افغانستان فروپاشی شوروی را  تسریع کرد و حال خروج و شکست آمریکا از افغانستان مقدمه افول ابرقدرت آمریکا و ناتو است.

فرهنگ سلطه ناپذیری مردم افغانستان

اسداللهی درباره علت شکست  قدرت‌های جهانی در افغانستان تاکید کرد: شرایط جغرافیایی افغانستان باعث می شود که قدرت‌های کلاسیک نظامی نتوانند در این کشور سلطه پیدا کنند. موضوع دیگر فرهنگ سلطه ناپذیری مردم افغانستان باعث شده طی سه قرن گذشته قدرت‌های خارجی نتوانند در این کشور سیطره پیدا کنند و در نهایت بافت روستایی و اجتماعی افغانستان باعث شکست بیگانگان در افغانستان می‌شود.

هیچ تحول و توسعه اجتماعی و  اقتصادی در افغانستان صورت نگرفت

تحلیلگر منطقه با اشاره به حضور نظامی آمریکا در منطقه و افغانستان گفت: در عین حال حضور خود آمریکا نیز نتیجه ای در افغانستان نداشت. چون آمریکایی‌ها هرجا وارد می شوند، صرفا بدنبال سیطره نظامی هستند و هزینه بسیاری نیز در این کشورها می‌کنند، اما این هزینه‌ها برای پیشرفت آن جامعه نیست و برای نظامی‌گری است. ترامپ هم گفته بود که در عراق ۷ تریلیون  دلار هزینه کرد و اگر  از این میزان کمی هم صرف رشد و توسعه در این کشورها می‌کردند، می توانستند بسیاری از مسائل افغانستان را تغییر دهند که دیگر طالبان به قدرت برنگردند.

اما ما می‌بینیم که هیچ تحول و توسعه اجتماعی و  اقتصادی در افغانستان صورت نگرفت و برعکس بسیاری از زیرساخت‌های عراق و افغانستان در لشکرکشی‌های آمریکا نابود شد و آمریکا جامعه‌ای ویران را برجای می‌گذراند، از جمله در عراق که در حال  حاضر با وجود منابع انرژی هنوز برق ندارد. لذا آمریکا فقط بدنبال سیطره امنیتی هستند، بویژه درباره افغانستان و آمریکا تلاش داشت تا افغانستان را مرکز و قطب افراطی‌گری کند تا  این کشور تبدیل به یک قطب بحران در منطقه برای ایران، چین و روسیه شود.

تقویت افراط گرایی در افغانستان،   به ضرر آمریکا و ناتو شد

اسداللهی در ادامه افزود: در حال حاضر حتی هند هم نگران تحولات افغانستان است. با این حال تقویت افراط گرایی در افغانستان،   به ضرر آمریکا و ناتو شد چون می‌توان افراط گرایی را تولید کرد، اما آن را نمی‌توان کنترل کرد. در عین حال هدف جمهوری اسلامی ایران جلوگیری از حضور بیگانگان در افغانستان بوده است و از پیش از انقلاب اسلامی بدلیل حضور بیگانگان مسابقه تسلیحاتی در خلیج فارس شروع شد و این موضوع باعث تنش زایی در منطقه شد.

خروج آمریکا از منطقه اقدامی «مثبت» است

این کارشناس منطقه با بیان اینکه «طی سال‌های گذشته نیز آمریکا تلاش داشته تا هرکدام از کشورهای منطقه را به یک کانون نفوذ علیه ایران و بحران تبدیل کنند» گفت: این اقدام زمانی امکان پذیر است که آمریکایی‌ها از سیاستمداران فاسد حمایت کنند، چون سیاستمداران فاسد برای حفظ خود به بیگانگان وابسته می شوند. براساس تجربه نیزهرگاه افراد مستقل در کشورهای منطقه به قدرت رسیده‌اند، مقابل آمریکا ایستادگی کرده است. لذا ایران از هرگونه خروج آمریکا از منطقه حمایت می‌کند.

اسداللهی با اشاره به نگرانی‌های ایران از تحولات آینده افغانستان تاکید کرد: اگرچه تهران نگرانی‌هایی درباره آینده تحولات افغانستان دارد، اما همزمان نیز طالبان ادعا دارد که با گذشته دچار تغییراتی شده و امید است که وعده‌های طالبان پس از به قدرت رسیدن احتمالی محقق شود، اما همزمان باید در نظر داشت که اگر آمریکا در منطقه حضورش ادامه یابد، چه نتایج  و تاثیراتی بر ایران دارد و بسیاری از اتفاقاتی که در ایران و برخی اقدامات تروریستی در کشور اتفاق افتاد، نتیجه همین حضور آمریکا در منطقه است. بنابراین خروج آمریکا از منطقه اقدامی مثبت است، هرچند نسبت به تحولات آتی در افغانستان نمی‌توان پیش بینی دقیقی داشت.

 زارعی: آمریکا بدنبال توطئه جدید در افغانستان برای بی‌ثباتی بیشتر است

سعدالله زارعی، مدیر موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور نیز در ادامه به بررسی تحولات جاری در افغانستان پرداخت.

وی در ارتباط با پیشروی فعلی طالبان در افغانستان گفت: مسئله پیشروی فعلی طالبان در افغانستان، موضوع جدیدی نیست و از ۱۰ سال پیش به این سو پیشروی طالبان در افغانستان ادامه داشته که در برخی مناطق طالبان مسئولیت اداره را برعهده گرفته و در برخی دیگر دولت به صورت صوری هنوز کنترل دارد، اما کنترل واقعی در دست طالبان است، اما اتفاق اخیر آن است که آن بخش‌هایی که طالبان پیشروی کرده بود و مسئولیت اداره آن مناطق را برعهده نگرفته بود، حال مسئولیت آن را برعهده گرفته است و از سوی دیگر مناطق ازبک نشین و تاجیک نشین طی هفته‌های اخیر مورد تعرض طالبان قرار گرفته است.

زارعی درباره وضعیت درگیری ها در افغانستان گفت: از حدود ۳۶۹ فرمانداری که افغانستان دارد، در حال حضور ۱۸۳ فرمانداری در اختیار طالبان است که حدود ۵۰ درصد فرمانداری‌ها شامل می‌شود و ۱۳۶فرمانداری محل نزاع ارتش افغانستان و طالبان است و ۲۳ درصد فرمانداری‌ها نیز در اختیار کامل دولت کابل است و تحولات اخیر مربوط به ۱۳۶ فرمانداری تحت نزاع میان طالبان و دولت کابل است که  ۲۷ درصد فرمانداری‌ها را تشکیل می‌دهد.

هشدار درباره درگیری‌های طائفه‌ای در افغانستان

وی درباره درگیری های طائفه ای در افغانستان هشدار داد و تاکید کرد: موضوع خطرناک فعلی در افغانستان، اقدامات طالبان در مناطق ازبک نشین و تاجیک نشین است و این اقدامات باعث می‌شود که این تحولات نوعی درگیری طایفه‌ای را باعث شود. در واقع درگیری هایی که تاکنون در مناطق پشتون نشین میان دولت و طالبان بود، حال در مناطق شمالی تاجیک نشین و ازبک نشین به درگیری قومی و طایفه‌ای میان پشتون و ازبک و پشتون تاجیک منجر خواهد شد و این شرایط به عمق فاجعه خواهد افزود و تعداد تلفات را بالا خواهد برد و مداخلات بیرونی را باعث خواهد شد، چون کشورهای اطراف نمی‌توانند در ارتباط با این تحولات بی طرف باشند و یا سکوت کنند و به عنوان نمونه ایران نمی‌تواند نسبت به سرنوشت شیعیان بی‌تفاوت باشد، همان گونه که ترکیه نسبت به ازبک ها و یا تاجیکستان نسبت به وضعیت تاجیک‌ها نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد.

ایران همواره از گفت‌وگو میان اقوام افغانستان حمایت می‌کند

زارعی در ادامه افزود: طالبان چون احساس می ‌کنند که تنها معارض تشکیل یک دولت پشتون و امارت اسلامی، مناطق شمالی است، لذا با جبهه شمال درگیر شده تا با سیطره کامل امارت اسلامی خود را محقق کند که این موضوع از نظر ایران پذیرفته نیست، چون تهران استفاده از زور را نمی پذیرد و همواره از  گفتگو و توافق میان اقوام افغانستان حمایت کرده است و یک گروه خاص قومی نمی‌تواند قانون اساسی محوری در افغانستان را پس بزند و قانون قوم مدار مورد نظر خود را به افغانستان تحمیل کند، چون این موضوع باعث بحران انسانی در افغانستان خواهد شد.

لذا موضع جمهوری اسلامی ایران این است که می‌بایست نزاع و جنگ در افغانستان کنار زده شود و برمبنای گفت‌وگوی بین الافغانی از طریق مذاکرات فراگیر میان تمام طرف‌ها و طیف‌ها همه اقوام مسائل بررسی شود و البته جزئی از این گفت‌وگو نیز خود طالبان و قوم پشتون خواهند بود و ایران معتقد است که همان گونه که پشتون‌ها سهم عمده در دولت افغانستان داشته‌اند و با وجود این که این قوم اکثریت مطلق را در افغانستان ندارند، اما این حق را دارند که در آینده تحولات افغانستان ایفای نقش کنند، اما این حق را ندارند که با زبان زور و نظامی گری تحولات افغانستان را رقم بزند.

کارشناس مسائل منطقه در ادامه این نشست گفت: اما به راستی با کدام ضابطه شرعی می توان مجوز قتل و کشتار دیگر مسلمان را داد؟ این که مسلمانان توسط مسلمانان کشته شود، چه توجیهی دارد؟ لذا اصل این منطق از نظر ایران قابل قبول نیست و ایران تاکید دارد همه طوایف افغانستان در قدرت مشارکت کنند، یعنی اگرچه اصلاح قانون اساسی حق  مردم افغانستان است و طالبان نیز می توانند خواستار تغییراتی در قانون اساسی باشند و این مسیر مناسب برای حل و فصل  مسائل افغانستان است.

نظامی‌گری باعث آوارگی در افغانستان شده است

وی با بیان اینکه «مسیر فعلی از طریق نظامی‌گری در افغانستان باعث آوارگی و وحشت در افغانستان شده است» گفت: اگرچه این آوارگی داخلی است، اما این به معنای آن است که اقدامات فعلی طالبان در افغانستان باعث  ایجاد وحشت شده است و این روش برخلاف و متناقض با اعلامیه و مواضع فعلی طالبان است که مدعی امنیت در افغانستان است، لذا میان بیانیه و عمل طالبان تفاوت وجود دارد و ایران طالبان را دعوت به گفتگو بر اساس مصلحت و خواست مردم افغانستان می‌کند.

موضوع توطئه آمریکا همزمان با خروج از افغانستان از دیگر نکات مورد اشاره  زارعی در این نشست بود که وی در این باره تاکید کرد: نکته دیگر این که در حال حاضر آمریکا در حال روشی در افغانستان است که این روش جز  تشنج هیچ نتیجه ندارد. آمریکا در دوحه چند دور مذاکره کرده و  وعده داده است، اما چرا آمریکا در حالی که قرار بود در ماه می یعنی اردیبهشت ماه از افغانستان خارج شود، چرا این خروج به ماه سپتامبر موکول شده است؟ چرا آمریکا با تخطی از توافق خود باعث شده که طالبان به زور به مناطقی دست پیدا کند؟ چرا آمریکا مذاکره با دولت اشرف غنی را ترک کرده و زندانی‌های وعده داده شده به طالبان از سوی آمریکا آزاد نشده است؟

آمریکا به اسم امنیت وارد افغانستان شد

آمریکا در حالی که به اسم امنیت وارد افغانستان شد، اما در شرایطی در حال ترک افغانستان است که این کشور درگیر جنگ داخلی و آشوب است و سوال این است که چرا آمریکا در حالی افغانستان را ترک می‌کند که افغانستان دچار بحران و درگیری داخلی است؟ آیا این موضوع به دلیل ناتوانی از حضور در افغانستان است یا این خروج مقدمه یک توطئه جدید در افغانستان است؟ آیا آمریکا قرار است نقش خود را به نیروهای نیابتی واگذار کند و این کشور را دچار تنش دوچندان کنند و افغانستان را تبدیل به سوریه دوم کنند؟ آیا خروج آمریکا از افغانستان مقدمه یک برنامه ضدثبات در افغانستان نیست؟

بسیاری معتقدند که آمریکا با خروج خود از افغانستان بدنبال آن است که  این کشور آسیب بیشتری متحمل شود و مسئله بعد این است که نقش سازمان ملل در حال حاضر در تحولات افغانستان چیست؟ و آیا سکوت سازمان ملل به معنای یک توطئه جدید علیه افغانستان نیست؟ عدم ایفای نقش سازمان ملل آیا به معنی این است که افغانستان قرار است دچار یک توطئه شود؟

زارعی در پایان این نشست، بار دیگر ضمن تاکید بر روند گفت‌وگو و مذاکرات داخلی و بین الافغانی در افغانستان، هرگونه تنش و درگیری قومی و بی‌ثباتی در افغانستان را مردود دانست و تنها راه حل تنش فعلی را بازگشت به میز مذاکره به جای میدان جنگ عنوان کرد.

نشست تخصصی و تحلیلی با عنوان «خیزش مجدد طالبان؛ افق و تاثیرات سیاسی-امنیتی آن برای ما» در موسسه اندیشه سازان نور در تهران برگزار شد.



منبع خبر

زارعی: ایران همواره از گفت‌وگو میان اقوام افغانستان حمایت می‌کند/ اسداللهی: خروج آمریکا از منطقه اقدامی «مثبت» است بیشتر بخوانید »