مراجعه صهیونیستها به روان درمانی ۱۰ برابر شد
مراجعه صهیونیستها به روان درمانی ۱۰ برابر شد بیشتر بخوانید »
گروه جامعه خبرگزاری فارس:عطیه اکبری: ماجرای رومینا اشرفی را یادتان هست؟ مرگ تلخ دختر نوجوان تالشی که بهار سال قبل تا مدتها خبرش نقل محافل رسانهای و فضای مجازی بود. در سال ۹۹ دو ماجرای دیگر اتفاق افتاد و هشتک قتلهای ناموسی در ایران حسابی داغ شد.اما وقتی رسانهها یک روز با تیتر« بهار پردرد» و یک روز با تیتر« تلختر از زهر»، اخبار قتلهای ناموسی را پوشش میدادند، چقدر از این فرصت برای معرفی اورژانس اجتماعی به جامعه ۸۰ میلیونی ایران استفاده کردند؟ در سال های گذشته اورژانس اجتماعی با مداخلات بهنگام در بحران ها از وقوع بسیاری از قتل های ناموسی پیشگیری کرده است.
سال گذشته که ماجرای تلخ مرگ رومینا و خبرهای آن در فضای مجازی دستبهدست میشد و میلیونها نفر خواننده این اخبار بودند، بهترین زمان بود تا بگوییم اگر مادر رومینا از وجود اورژانس اجتماعی اطلاع داشت و همان وقت که متوجه تب تند تعصب پدر برای آسیب رساندن به دخترش میشد با ۱۲۳ تماس میگرفت شاید آن اتفاق تلخ هرگز نمیافتاد.
همین حالا خانههای سلامت و مراکز مداخله در بحران سراسر کشور پناه امنی برای صدها دختر نوجوان و زن جوان است که هرکدام میتوانستند سرنوشتی شبیه رومینا پیدا کنند.
*دختران آسیب دیده ای که از خانه فرار کردند اما با کمک مددکاران سروسامان گرفتند
اما اورژانس اجتماعی چطور به کاهش آسیب اجتماعی قتلهای ناموسی کمک میکند؟ برای پیدا کردن پاسخ این سؤال، سراغ مدیرکل امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور میرویم و با مددکاران اورژانس اجتماعی استانهای مختلف صحبت میکنیم تا با بیان جزییات چند پرونده، نقش اورژانس اجتماعی را به صورت مصداقی توضیح دهند.
دکتر «محمود علی گو» از دخترانی میگوید که در سال گذشته به دلایلی ازجمله بیسرپرستی، بد سرپرستی، خشونت خانگی، بیرون راندن از سوی خانواده، طرد شدن از سوی خانواده، ازدواج اجباری، فرار بابت ازدواج با فرد موردعلاقه، عدم امنیت جانی و اختلالات روانی از خانه فرار کردهاند و در مراکز نگهداری سازمان بهزیستی پناه داده شدند و با مداخلات اورژانس حالا مشکل بسیاری از آنها حلشده است و با آٖرامش در خانههایشان به سر میبرند و یا خانههای سلامت بهزیستی پناهی امن برای ادامه زندگی آنها شده است.
*ورود مددکاران اورژانس اجتماعی به ۱۴۳۳ پرونده فرار دختران از خانه/ نجات ۷۰۰ دختر
مددکاران اورژانس در چند پرونده ورود کردند؟ مدیرکل امور آسیب دیدگان اجتماعی میگوید: «در سال گذشته ۴ هزار و ۳۳۳ مورد فرار از خانه در کل کشور به اورژانس اجتماعی گزارششده است و از این تعداد در ۱۴۳۳ پرونده، گروه مددکاران سیار فوریتهای اجتماعی ۱۲۳ ورود کردند و دختران به مراکز مداخله در بحران منتقل شدند.»
علی گو اطلاعات را با توضیح اجمالی از ۷۰۰ پرونده تکمیل میکند؛ «از ۱۴۳۳ مورد پرونده فرار از خانه در کل کشور، بیش از ۷۰۰ مورد فرار به دلیل خشونت حاد خانگی، ازدواج اجباری، عدم امنیت جانی و ازدواج با فرد موردعلاقه بوده است. در این موارد فضای خانه بهقدری بحرانی و ناامن بوده که اورژانس اجتماعی اجازه بازگشت دختران به خانه را نداده است و آنها با حکم قضایی بهصورت موقت و تا حل شدن مشکل به خانههای سلامت که ویژه دختران در معرض آسیب است منتقل شدند.»
*مداخلههای بهنگامی که آمار قتلهای ناموسی را کاهش میدهد
نگاهی به دلایل فرار دختران از خانه بهویژه در خصوص دخترانی که به مراکز خانه سلامت بهزیستی منتقلشدهاند نشان میدهد که اگر مداخلات بهنگام و تخصصی مددکاران اورژانس اجتماعی نبود قطعاً دختران هر یک از این پروندهها سرنوشت تلخی پیدا میکردند. البته رییس اورژانس اجتماعی کشور از ما میخواهد که به موضوع اورژانس اجتماعی و قتلهای ناموسی فراتر از پروندههایی شبیه پرونده رومینا نگاه کنیم. علی گو میگوید: «مداخله بهنگام گروه سیار اورژانس اجتماعی از بسیاری اتفاقات ناگوار و وقوع نزاعهایی که میتواند منجر به قتلهای ناموسی شود پیشگیری میکند. در موارد بسیاری فرد آزاردیده و یا خانوادهاش تحت حمایت روانی روانشناسان اورژانس قرار میگیرند و از بسیاری اتفاقاتی که ممکن است در اثر هیجان و خشم آنی به وجود بیاید جلوگیری میشود.»
*ماجرای فرار دختر ۱۶ ساله/ نشانی خانه سلامت را به برادران دختر ندادیم
سراغ مددکاران اورژانس اجتماعی میرویم تا روایت چند پرونده را بشنویم. مددکاری که تمایلی به انتشار نامش ندارد، راوی ماجرای فرار دختری ۱۶ ساله دریکی از استانهای غربی کشور میشود. پروندهای عجیب که بعد از دو سال و نیم کشمکش بین طرفین دعوا و با تلاش مددکاران اورژانس اجتماعی بهجای سنگقبر دختری معصوم و آه و اشک با یک اتفاق شیرین ختم به خیر شد.
مددکار اورژانس میگوید ماجرا از علاقه دختر و پسری به هم و مخالفت خانواده شروع شد؛ «دختر و پسری در یک روستا به هم علاقهمند شده بودند. پسر به خواستگاری هم آمده بود. به دلیل مخالفت خانوادهها با ازدواج تصمیم به فرار از خانه میگیرند. بافت سنتی روستایی که مینا در آن زندگی میکرد و جو بدی که در روستا راه افتاده بود باعث شد این فرار از خانه تبدیل به یکی از سنگینترین پروندههای ما شود. برادران دختر وقتی متوجه فرار او با پسر موردعلاقهاش شدند همراه پدر، سراغ خانواده پسر رفتند و در یک درگیری، برادر پسر کشته شد. برادرها و پدر مینا به دلیل تعصبات طایفهای گفته بودند هر زمان و هرکجا که دخترشان را ببینند او را میکشند. اورژانس اجتماعی از طریق یکی از دوستان مینا در جریان فرار او قرار گرفت. گروه سیار فوریتهای اجتماعی دختر و پسر را پیدا کردند. به دلیل تهدید جانی که برای مینا وجود داشت و ما مطمئن بودیم که برادرها به او آسیب میرسانند، با حکم قضایی دختر نوجوان را به خانه سلامت منتقل کردیم. نشانی خانههای سلامت ما محرمانه است. پسر هم موقتاً به شهری دیگر رفت.»
*از گرفتن رضایت خانواده مقتول تا کوتاه آمدن خانواده دختر و جشن عروسی
پناه دادن دختر نوجوان به خانه سلامت پایان پرونده فرار از خانه نیست. کار مددکاران اورژانس اجتماعی ازاینجا به بعد تازه شروع میشود. مددکار این پرونده میگوید: «برای حل مشکل دستبهکار شدیم. سراغ خانواده مینا رفتیم. برادران عصبانی خیلی تلاش کردند نشانی خانه سلامت را از ما بگیرند و دختر را ببینند، اما موفق نشدند و ما نشانی را به آنها ندادیم. با پدر خانواده و برادران صحبت کردیم. شرایط دختر را توضیح دادیم. دلیل مخالفتشان با ازدواج مینا را جویا شدیم. در این پرونده یک قتل اتفاق افتاده بود و برادر پسر کشتهشده بود.
خانواده پسر تقاضای قصاص داشتند. یک سال طول کشید تا رضایت خانواده مقتول را گرفتیم. نکته جالب اینجا بود که بعد از گذشت یک سال و این همه اتفاق، هنوز هم برادران متعصب کمر به قتل خواهر خود بسته بودند. ما برای حفظ امنیت جسمی و روانی مینا و از ترس اینکه برادران مدرسهاش را پیدا کنند و سراغش بروند او را به یک مدرسه دورتر فرستادیم و گاهی هم معلم به خانه سلامت میآمد و درسهای دختر را با او کار میکرد. ماجرا ادامه داشت. برای حل این پرونده در کنار مددکاران، رئیس اورژانس اجتماعی هم به میدان آمد و ما بارها در جلسات مختلف با حضور روانشناسان و مشاوران خبره اورژانس با خانواده دختر صحبت کردیم و بالاخره بعد از ۲ سال و نیم کار تیمی روانشناسی و مشاورهای دقیق، خانواده مینا متقاعد شدند، این دخترخانم نوجوان بیش از دو سال مهمان ما در خانه سلامت بود و با آرامش به آغوش خانواده برگشت و کمی بعد جشن ازدواج دختر و پسر برگزار شد و اتفاقاً من و چند مددکار دیگر اورژانس به عروسی دعوت شدیم. پروندههایی به این مضمون در برخی استانهای غربی و جنوبی زیاد است.»
*با اورژانس اجتماعی از «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» خبری نیست
مسئول اورژانس اجتماعی یکی از شهرستانهای حومه تهران، با روایت پروندهای یک روی دیگر نقش اورژانس اجتماعی در کاهش قتلهای ناموسی را نشان میدهد؛ «نقش اورژانس اجتماعی در پروندههای تعرض بسیار مهم است. در این پروندهها ما بسیار محتاطانه عمل میکنیم. یک سال قبل پروندهای با موضوع تعرض داشتیم. خانم جوانی که متاسفانه توسط همسایه مورد آزار قرارگرفته بود. این خانم خواهرش را در جریان قرار داده بود و خواهر ایشان با نگرانی و اضطراب با اورژانس اجتماعی تماس گرفت و مددکاران،خانم آسیب دیده را به مرکز مداخله در بحران منتقل کردند. بعد از آرام کردن این خانم توسط روانشناسان، کمک کردیم تا پرونده به سرعت قضایی شد و دو سه ساعت بعد نیروی انتظامی برای دستگیری فرد موردنظر به ساختمان محل زندگی آنها رفت.
برنامهریزی ما این بود که تا قبل از مطلع شدن همسر این خانم از ماجرا، مجرم دستگیر شود و تحویل مراجع قانونی شود، چون آنها با هم همسایه بودند و خشم آنی همسر ممکن بود یک قتل ناموسی را رقم بزند و ماجرا بدتر شود. در مرحله بعد همسر خانم را به بهانهای به اورژانس اجتماعی دعوت کردیم. من و روانشناس و روانپزشک اورژانس اجتماعی با این آقا صحبت کردیم و با کلی مقدمهچینی ماجرا را توضیح دادیم. کار بسیار سختی بود اما اورژانس اجتماعی با حمایتهای روانی از این زوج که تا مدتها ادامه داشت و با پیگیریهای قضایی، به آنها کمک کرد تا بحران را پشت سر بگذارند. ماجرا طوری پیش رفت که همسر خانم با مددکاران اورژانس تماس میگرفت و میگفت همسرم حال روحی خوبی ندارد، کمکش کنید.
حالا تصور کنید این خانم بعد از اتفاقی که برایش میافتاد با اورژانس اجتماعی تماس نمیگرفت. یا مجبور بود ماجرا را پنهان کند و ممکن بود این اتفاق مجدد تکرار شود و مورد سوءاستفاده قرار بگیرد یا اینکه بعد از گفتن ماجرا به همسرش، احتمال هر اتفاقی از جمله رقم خوردن یک قتل ناموسی وجود داشت.»
*انعکاس رسانه ای فوت دختر ۱۷ ماهه و سلامت روان جامعه
چند روز قبل خبرفوت دلخراش دختر ۱۷ ماهه، مردم ایران را به شدت متأثر کرد. مدیرکل اورژانس اجتماعی کشور به این ماجرا از زاویهای دیگر میپردازد و میگوید: «آسیبهای اجتماعی در هر کشوری وجود دارد، اما شاید گفت علاقه به انتشار خبربد و انعکاس این آسیبها آن هم در بدترین شکل ممکن در جامعه ما زیاد است. نمونه آن انتشار خبر تلخ آزار دختر ۱۷ ماهه و فوت آن است که جو روانی جامعه را بسیار ملتهب کرد.
ما از روز اول فرورین در همان ساعتهای اول در جریان این اتفاق قرار گرفتیم. پرونده را با همراهی نیروی انتظامی، قضایی کردیم و همان روز، پدرکه مظنون اصلی بود دستگیر شد. مادر که شرایط روحی خوبی نداشت و فرزندان دیگرش تحت حمایتهای روانی مددکاران اورژانس اجتماعی قرار گرفتند. همه این اقدامات در سکوت خبری انجام شد و نیازی به انتشار این خبر نبود.
بسیاری از پروندههای اورژانس اجتماعی محرمانه باقی میماند، چون بازگو کردن جزییات آنها ممکن است آرامش روانی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. مهم، نوع مواجهه ما با آسیبهای اجتماعی و مداخلات بهنگام برای پیشگیری از وقوع اتفاقات ناگوار است وگرنه آسیبها خاص جامعه ما نیست و در هر جامعه و کشوری وجود دارد. امیدوارم مسئولان سازمانهای دیگر که در جریان این اتفاقات قرار میگیرند هم کمی به سلامت روان جامعه بیشتر توجه کنند.»
انتهای پیام /
نجات 700 دختر با یک تلفن/ روایت رومیناهایی که به زندگی برگشتند بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حسن محمدی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، افزود: کاربرد نمایش و قصه در آموزش و تربیت، تاریخی به قدمت تفکر انسان دارد، در واقع نمایش نوعی واکنش به مسائل زندگی است.
بیشتر بخوانید:
تشابه علائم آپاندیس کودکان با سایر بیماریها
وی ادامه داد: ریشه نمایش در کودکی، بازی است. کودک بازی میکند تا لذت ببرد اما در این مسیر، با بازی و دیدن نمایش، راه به ارتباطات اجتماعی و شراکت در جامعه پیدا میکند.
محمدی تصریح کرد: بسیاری از روشهای تربیتی و اصلاح رفتار در حوزه روانشناسی، قابلیت نمایشی شدن را دارند. در این شیوه، کودک به دنبال درک موضوع نمایش و قصه آموزشی روانشناسی میرود و روانشناس با استفاده از قصه و نمایش عروسکی، سوالهای ذهنی کودک را پاسخ میدهد.
این روانشناس بالینی اضافه کرد: در این فضا کودک خلاق میشود، حرف میزند و ابراز وجود میکند، مشکلات رفتاری خود را بدون احساس ترس می بیند و به دنبال تغییر و اصلاح آنها میرود.
وی اظهار کرد: اگر روانشناس به دنبال هدف بلند مدت و پایداری برای کار خود در حوزه تربیت فرزند باشد، استفاده از قصه و نمایش عروسکی یکی از بهترین روشهای رسیدن به این هدف است.
محمدی افزود: به کارگیری ابزار قصه و نمایش برای شناخت و فهم مشکلات رفتاری کودکان، ایجاد فضایی شاد و بیان توصیههای رفتاری به صورت اثرگذار و ماندگار، از مهمترین دلایلی است که روانشناسان را به استفاده از این روش ترغیب میکند.
این روانشناس بالینی گفت: کودکان با شنیدن و دیدن قصهها، با شخصیتهای نمایش ارتباط برقرار میکنند؛ به اشتباهات و خطاهای آنها میخندند و توصیههایی را که در قالب قصه بیان میشود یاد میگیرند.
روشهای شناخت مشکلات رفتاری کودکان بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، هر چند در کشور ما تحلیل جامع و کاملی از وضعیت پیامدهای اپیدمی کرونا که فراتر از بررسی شاخصهای بهداشتی باشد و مثلاً به نقش نماگرهای کلیدی سلامت روانی و اجتماعی پرداخته باشد در دست نیست. اما همه میدانیم بیش از ۱۴ ماه است کرونا سراسر کشور را فرا گرفته و ارابه مرگ خود را در میان شهرها و روستاها با سرعت حرکت میدهد.
بیشتر بخوانید:
ابتلای بهبودیافتگان کرونایی به مشکلات مغزی
تاکنون نزدیک به ۶۷ هزار ایرانی در اثر این بیماری جان خود را از دست داده و بیش از ۲ میلیون نفر این بیماری را تجربه کردهاند. اما مسئله حائز اهمیت این است که برای جلوگیری از پیشرفت اپیدمی و پیشگیری از شیوع هرچه بیماری، مردم باید از یکدیگر فاصله گرفته و دور از همدیگر بمانند یا در خانه بمانند و تنهایی و انزوا را تجربه کنند؛ یعنی استرسهای منفی متعددی را تجربه کنند که این شرایط، خود تهدیدی جدی برای سلامت روان افراد و خانواده ها و با توجه به جمعیت آسیب دیده چند میلیونی از اپیدمی، هشداری جدی برای مسئولین و برنامه ریزان کشور است. به خصوص که همه میدانیم عوامل خطر پنهان و پیدای آسیبهای روانی و اجتماعی چقدر در هم تنیده و وابسته به هم هستند.
محمدرضا توکلی روانشناس، گفت: در حالت معمول، حوادثی مانند از دست رفتن روابط نزدیک و سوگوار شدن، یک تجربه به شدت آسیب زا تلقی میشوند که میتوانند پیش بینی کننده PTSD و افسردگی در آینده باشند
وی افزود: احتمال بروز افسردگی، اضطراب و ترس از بیماری در بازماندگان زیاد است. ارزیابیها نشان میدهد، تمایل به مصرف مواد، الکل و سیگار در این افراد افزایش پیدا میکند و حتی خطر خودکشی هم در مورد آنان بالاتر از سایرین است. با این توصیف، افراد سوگوار تا مدتها نیاز دارند که آشنایان و دوستان به آنها سر بزنند و از ایشان دلجویی کنند.
توکلی ادامه داد: اما در حالت اپیدمی شرایط کاملاً متفاوت است، از یک طرف فضای کلی جامعه، ناشی از همه گیری، اضطراب و ترس به همراه دارد که به ترس و اضطراب بازماندگان میافزاید و از طرفی شرایط خاص اپیدمی کووید ۱۹ ایجاب میکند که فرد در انزوا بماند و فرصت ارتباط و نزدیکی از طرف آشنایان و دوستان را از دست بدهد.
وی افزود: به دلیل این شرایط، به خصوص ضرورت رعایت محدودیتهای ارتباط اجتماعی، گذراندن وقت با دوستان و مکالمه چهره به چهره با آشنایان، مشاوران و متخصصان غیرممکن است زیرا در بیشتر مناطق کشور قرنطینه عمومی یا نسبی برقرار است. هر چند بسیاری از خانوادهها حتی از توان و امکانات اولیه برای دریافت مشاوره و آموزش نیز برخوردار نیستند. پس دوره افسردگی و اضطراب ناشی از داغ دیدگی طولانی میشود که در صورت عدم توجه و دریافت کمک تخصصی، رفته رفته مزمن شده و با گذشت زمان علائم داغ دیدگی وسعت و شدت پیدا کرده و تداوم مییابند.
این روانشناس تاکید کرد: در این مرحله است که تجربه سوگ که میتوانست با دریافت توجه، حمایت و کمک تخصصی لازم به خوبی مدیریت شود، به جهنم بی انتهای بیماری افسردگی منجر میشود.
حال فرض کنید بیمار از دست رفته، سرپرست خانواده بوده، یا بازمانده، اختلال روانی و بیماری مزمنی داشته باشد یا کودک و نوجوانی باشد که بی سرپرست مانده و…، پس شرایط فوق العاده بغرنج و پیچیده میشود و مشکلات متعدد روانی و اجتماعی خود را نشان میدهند.
وی ادامه داد: با توجه به اینکه گروه بازماندگان، جمعیت قابل توجهی از کشور در گروههای مختلف سنی، جنسی، اجتماعی، اقتصادی، سالم یا بیمار و…، را شامل میشود لازم است عزم ملی در این راستا شکل بگیرد و تدبیری عملیاتی برای حمایت از این افراد اندیشیده شود. برای جبران این وضعیت، در مرحله اول، دولت باید وارد عمل شده و همان کاری را انجام دهد که در مورد خانوادههای آسیب دیده از حوادثی مانند جنگ، سیل و زلزله صورت میگیرد.
توکلی گفت: پیشنهاد بعدی این است که سازمانها و نهادهای مرتبط وارد عمل شوند، به صورت قانونمند و با فوریت، پس از شناسایی دقیق آسیب دیدگان روانی و اجتماعی ناشی از اپیدمی، میزان دقیق آسیب به خانوادهها و آسیب پذیری آنها در آینده، تعیین شده و با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی موجود خانوارها در استان، شهرستان، بخش و…، پس از تهیه یک بانک اطلاعاتی جامع و بروز رسانی منظم اطلاعات آن، وضعیت خانوارهای ایرانی از نظر میزان و شدت آسیب واردشده به خانوار و خطر بالقوه عوامل آسیب زای روانی و اجتماعی در خانواده، بر مبنای استانداردهای مربوطه، اولویت بندی (رنگ بندی) شود، تا بر این اساس، امکان ارائه خدمات و انجام اقدامات لازم، میسر شود.
بازماندگان کرونا نیازمند حمایتهای روانی و اجتماعی بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمدپارسا عزیزی، افزود: شخصیت انسان در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرد و مهمترین دوران در رشد شخصیت اولیه انسان، یک تا سه سالگی است.
بیشتر بخوانید:
چرا واکسن فعلاً به زیر ۱۶ سالهها تزریق نمیشود؟
وی تصریح کرد: معمولاً در پایان سه سالگی کودکان ارزیابی مثبتی نسبت به دنیا ندارند و از سه تا هجده سالگی که فرد به تکامل شخصیت میرسد، زمانی است که احساسات و عواطف کودکان به ترمیم نیاز دارد که بتوانند دنیا را جایی امن و سرشار از احساس امنیت، آرامش، اعتماد به نفس، امیدواری و مثبت بودن بدانند.
این متخصص روان درمانی ادامه داد: در دوران اولیه زندگی هر فرد، نقش خانواده در شکلگیری شخصیت بسیار حائز اهمیت است. جامعه، مدرسه و همسالان نیز در تکمیل شخصیت تأثیر گذار هستند اما نقش خانواده همواره پر رنگ تر از سایر عوامل بوده و هست، خانواده باید بتواند بر سایر عوامل تأثیرگذار مقدم بوده و جهت آنها را تعیین کند.
عزیزی اضافه کرد: در یک سال گذشته، شیوع ویروس کرونا توانسته بسیاری از جنبههای زندگی را تحت تأثیر قرار دهد، توصیه به ماندن در خانه اصلی ترین شیوه درگیر نشدن با این ویروس بوده است، یعنی زمان چند ساعته که کودکان و نوجوانان در مدارس مشغول به تحصیل با هدف تعلیم و تربیت بودهاند در خانه مانده و از طریق دنیای مجازی تعلیم و تربیت میشوند.
این استادیار دانشگاه تصریح کرد: به گفته بسیاری از متخصصان، فضای مجازی و روابط اینترنتی در سنین کودکی و نوجوانی میتواند تبعاتی برای آنها داشته باشد، اما امروز با توجه به اینکه خانوادهها گاهی مجبورند فایل مربوط به کلاس را به معلم ارسال کرده و برای مباحث درسی از فضای مجازی استفاده کنند و از طرف دیگر ماندن زیاد کودک در منزل باعث شده است که انرژی روانی و جسمی کودکان تخلیه نشود و خانوادهها برای آرام کردن کودک ناچار به تسلیم در مقابل آنها شده و اکثر آنها برای فرزندانشان گوشی موبایل یا تبلت اختصاصی تهیه کردهاند، نفوذ موبایل در دنیای امروزی نیز به حدی عمیق است که کودکان آشنایی کامل با نحوه گرفتن برنامههای فیلتر شکن داشته و گاهی برای انجام تکالیفشان حتی نیاز به استفاده و نصب این برنامهها هم دارند.
بیشتر بخوانید:
مهمترین تهدید دوران قرنطینه برای بچهها
عزیزی افزود: این موضوع برای همه واضح است که ماشین نوجوانی فقط گاز دارد و در بسیاری از موارد نوجوانان از ترمز و فرمان استفاده نمیکنند، در این شرایط، نیاز است که خانوادهها نقش ترمز را ایفا کنند و جلوی انحراف را بگیرند و یا در قالب فرمان، ماشین نوجوانی را به جهت درست هدایت کنند.
این استادیار دانشگاه گفت: امروز نگرانی از تشدید شیوع بلوغ زودرس جسمی و روانی در ایام همه گیری ویروس کرونا در بین تمام روان درمانگران وجود دارد، ما به خانوادهها توصیه میکنیم که مسائل آموزشی فرزندان خود را از گوشی یکی از والدین انجام داده و تن به خرید گوشی مجزا برای فرزندانشان ندهند و در صورتی که ناچار به این کار شدند، استفاده از اینترنت را رصد کرده و به صورت نامحسوس فرزندشان را تحت نظر داشته باشند.
وی در پایان افزود: خانوادهها باید بدانند که بلوغ زودرس میتواند شخصیت یک نوجوان را به انحراف بکشاند و آینده خوبی برای فرزندانشان به دنبال نخواهد داشت.
نگرانی از شیوع بلوغ زودرس در پاندمی کرونا بیشتر بخوانید »