سن ازدواج

۱۲ میلیون ایرانی در سن ازدواج، هنوز ازدواج نکرده‌اند

۱۲ میلیون ایرانی در سن ازدواج، هنوز ازدواج نکرده‌اند



مدیرکل جمعیت و سلامت خانواده وزارت بهداشت گفت:اکنون ۱۱ تا ۱۲ میلیون نفر در سن ازدواج قرار دارند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، صابر جباری ، مدیرکل جمعیت و خانواده وزارت بهداشت در نشست خبری به مناسبت هفته جمعیت با بیان اینکه وزارت بهداشت وزارتخانه پیشرو در قانون جمعیت است، گفت : بیش از ۹۰درصد قوانین مربوط به وزارت بهداشت اجرایی شده است.

وی افزود: میزان موالید ۳.۷ دهم درصد کاهش پیدا کرده اما شیب آن کمتر شده است و فاصله تولد اولین فرزند پس ازدواج بالاست و توصیه ما این است که در ۲ سال اول ازدواج فرزند آوری صورت گیرد.

مدیرکل دفتر جمعیت و سلامت خانواده وزارت بهداشت با بیان اینکه در تمامی استانها بجز سیستان و بلوچستان میزان ازدواج کاهش داشته است، ابراز کرد: الگوی فرزند آوری به سمت تغییرات مثبت است و اکنون فرزند چهارم و بیشتر ۱۵ درصد افزایش داشته است.

جباری با بیان اینکه با کاهش ۳.۹ دهم درصد در ازدواج روبرو هستیم،گفت: ریالی از بودجه ۲ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومانی قانون جمعیت به وزارت بهداشت داده نشده است.

وی اضافه کرد: میانگین سن ازدواج در مردان ۳۲ سال و در زنان ۲۷ سال است.

مدیرکل جمعیت و سلامت خانواده وزارت بهداشت با بیان اینکه ۱۱ تا ۱۲ میلیون نفر در سن ازدواج قرار دارند و هنوز ازدواج نکردند،گفت:بر اساس پژوهشها ایرانی ها خواهان حداقل ۳ فرزند هستند.

جباری ابراز کرد:حدود ۲۳ میلیون نفر زن در سن باروری قرار دارند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۱۲ میلیون ایرانی در سن ازدواج، هنوز ازدواج نکرده‌اند بیشتر بخوانید »

ازدواج «هیجانی» چگونه باعث طلاق می‌شود؟

ازدواج «هیجانی» چگونه باعث طلاق می‌شود؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر محمود حریرچی جامعه شناس، در پاسخ به این سوال که چرا برخی از افراد در جامعه «هیجانی» ازدواج می‌کنند؟ گفت: یکی از دلایل ازدواج هلی هیجانی فرهنگ و نوع برخورد خانواده به جوانان است، برخی از خانواده‌ها برای ازدواج فرزندان خود شرایطی را ایجاد می‌کنند که مجبور هستند هرچه سریعتر یک شخصی را برای ازدواج انتخاب کنند.

بیشتر بخوانید:

بلوغ عاطفی چیست و چه نشانه‌هایی دارد؟

وی افزود: پدران و مادران باید توجه داشته باشند که معمولا ازدواج‌هایی موفق است که مبتنی بر «شناخت» هرچه بهتر طرفین صورت گرفته است.

جامعه شناس بیان کرد: ازدواج نباید صرفا عجله‌ای باشد و باید شناخت شکل بگیرد و خانواده‌ها فرصت بیشتری در اختیار فرزندان خود قرار دهند.

وی گفت: متاسفانه ازدواج‌های بدون شناخت و هیجانی افزایش چشمگیری داشته است؛ ازدواج باید ترکیبی از مسائل منطقی و عاطفی باشد.

وی گفت: فراموش نکنیم ازدواجی موفق است که دو طرف نسبت به یک دیگر از نظر اخلاقی و فرهنگی همراهی داشته باشد.

منبع: میزان



منبع خبر

ازدواج «هیجانی» چگونه باعث طلاق می‌شود؟ بیشتر بخوانید »

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس



شهید حاج محمد پورهنگ - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – گفتگوی چند قسمتی با پدر و مادر بزرگوار شهید مدافع حرم، حاج اصغر پاشاپور که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت، انگیزه خوبی بود تا ضمن گفتگو با سرکار خانم زینب پاشاپور، با نحوه شهادت و سیره و منش شهید حجت‌الاسلام حاج محمد پورهنگ (داماد خانواده) نیز آشنا شویم.

گفتگوها با خانواده شهید حاج اصغر پاشاپور را اینجا بخوانید:

مقاومت پدر شهید برای تحویل سلاح گرم! + عکس

اتهام بی‌پایه ضرب و شتم به مادر دو شهید! + عکس

خواهر شهیدی که با تزریق واکسن، فلج شد!

مدافع حرمی که اجازه زیارت حرم حضرت زینب را نداشت! + عکس

چرا «حاج قاسم» نام این مدافع حرم را تغییر داد؟! + عکس

قسمت اول، دوم، سوم و چهارم این گفتگو در روزهای قبل منتشر شد.

قسمت‌های قبلی گفتگو را اینجا بخوانید:

مسمومیت مدافعان حرم با آب آلوده! +‌ عکس

عدم تشخیص پزشکان، جان مدافع حرم را گرفت! + ‌عکس

مواجهه همسر مدافع حرم با تکه‌های جگر شوهر! + عکس

معطلی ۶روزه پیکر مدافع حرم برای خاکسپاری! +‌ عکس

آنچه در ادامه می‌خوانید، پنجمین بخش از این گفتگو است و در آن با ماجرای خواستگاری شهید پورهنگ از همسرشان، همراه خواهید شد.

**: بعد از شهید پورهنگ باز هم کسی به این طریق به شهادت رسید؟

همسر شهید: بله، بعد از محمدآقا چندین پرونده مدافع حرم دیگر آمد که نشان می داد به این طریق و با مسمومیت شهید شده‌اند و ارگان اعزام کننده متوجه شد که با موضوع جدیدی روبروست.

**: احتمالا همین مظلومیت‌های حاج محمد بود که شما را مجاب کرد تا کتابی درباره‌شان بنویسید…

همسر شهید: بله، احساس کردم مظلومیت و رنج‌ها و تلاش‌های ایشان را باید بنویسم تا بماند. در کتاب «بی‌تو پریشانم» (انتشارات روایت فتح)، جمله‌ای هم خطاب به حضرت آقا نوشتم و شکر خدا از چند طریق کتاب را برای ایشان فرستادم و خبر دارم که به دست مبارکشان رسیده است.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس
کتاب زندگی شهید پورهنگ به روایت و قلم همسرشان را انتشارات روایت فتح منتشرکرد

**: حالا اگر موافقید برویم سراغ سیر و سلوک شهید پورهنگ و از اینجا شروع کنیم که شما مدت زیادی خواستگاریِ ایشان را نپذیرفتید. علت اصلی این نپذیرفتن چه بود؟

همسر شهید: من می دانستم که برادرانم احمدآقا و اصغرآقا از دوستان صمیمی ایشان بودند ولی تا به حال ایشان را ندیده بودم. تعریف هایی انجام می شد و کم کم آشنایی‌هایی هم پیدا شد.

**: پایه دوستی‌شان چه بود؟

همسر شهید: فکر می کنم ابتدا از طریق هیئتی در شهرری، احمدآقا با محمدآقا آشنا شدند. بعد هم دوستی‌شان با اصغرآقا شکل گرفت چون روحیاتشان با هم خیلی شبیه بود و باعث شد صمیمیت‌شان بیشتر شود.

**: درباره این شباهت اگر می‌شود کمی بیشتر توضیح بدهید.

همسر شهید: این دو نفر اصول مشترکی داشتند که خیلی به هم شبیه بود. مثلا اصول اولیه مذهبی مثل پرداخت خمس، رعایت حق‌الناس و موارد ابتدایی در مسائل اعتقادی. روحیاتشان هم خیلی به هم نزدیک بود. من البته قبل از ازدواج به این شباهت‌ها پی نبردم اما مثلا احمدآقا می‌آمد و تعریف می کرد که به فلان جا رفتیم و مثلا اصغر و محمد دست به یکی کردند و فلان کار را کردند. برنامه‌ها و علایقشان با هم هماهنگ بود. اصغرآقا خیلی از محمدآقا تعریف می کرد. مثلا یک روایت یا تحلیل سیاسی را شرح می‌داد و می‌گفت که این را محمدآقا تعریف کرده.

من این اسم را مدام می شنیدم. وقتی که بحث خواستگاری را مطرح کردند خیلی برایم عجیب بود. فاصله سنی‌مان هم مزید بر علت بود. نکته دیگری که وجود داشت، سیگاری بودن ایشان بود که با طلبه‌بودنشان قابل جمع نبود.

**: این که می‌فرمایید طلبه بودند، یعنی مشغول تحصیل در حوزه بودند یا درسشان تمام شده بود؟

همسر شهید: در حوزه حضرت عبدالعظیم(ع) درس می خواندند و بعدش مدتی به قم رفتند و دوباره به تهران و به حوزه حضرت امیرالمؤمنین(ع) برگشتند ولی درس‌خواندنشان مداوم نبود. چون وسط درس‌خواندنشان اتفاقاتی افتاد که مانع شد. مثلا در فتنه ۱۳۸۸ با حاج اصغر، درس و بحث را گذاشتند کنار و سراغ آن موضوع رفتند. درس را رها نمی کرد اما تمام هم نشد.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس

**: حاج‌محمد چند سال سیگار می‌کشیدند؟

همسر شهید: ایشان حدود ۱۰ سال سیگار می‌کشیدند. خودشان می گفتند نخ بعدی را با نخ قبلی روشن می‌کردند! من، هم به دود سیگار آلرژی داشتم و هم فکر اشتباهی داشتم و گمان می‌کردم سیگاری‌ها از نظر اخلاقی آدم‌های درستی نیستند. فکر می‌کردم حتما سیگاری‌ها باید فلان خصوصیت اخلاقی را هم داشته باشد. بعدا فهمیدم که چند نفر از علما و بزرگان هم سیگاری بوده‌اند.

حاج محمد می‌گفت سیگار را به خاطر بد بودنش کنار نمی گذارم بلکه به خاطر شما کنار می گذارم و این دو تا از هم جداست. واقعا هم به این نتیجه رسیدند. به من قول دادند چون تنها شرط من برای ازدواج این بود که سیگار را کنار بگذارند. همه می‌گفتند این یک کار نشدنی است. مادرم خیلی ناراحت بود و گمان می‌کرد اصغرآقا هم کنار رفاقت با محمدآقا سیگاری می‌شود! ایشان سیگار را کامل گذاشتند کنار و گفتند خودم احساس می کنم این وبال گردن من شده و می‌خواستم آن را کنار بگذارم و یک انگیزه لازم بود که همین ازدواج است. نه تنها دیگر سیگار نکشیدند که بدشان هم می‌آمد و می گفتند وقتی به روزهایی که سیگار می‌کشیدم فکر می کنم، ‌از خودم هم بدم می‌آید!

**: فاصله سنی شما چقدر بود؟

همسر شهید: ایشان متولد ۱۳۵۶ بودند و من هم متولد ۱۳۶۷. ۱۱سال تفاوت سنی داشتیم.

**: آن سه سالی که جواب مثبت ندادید چطور گذشت؟

همسر شهید: ایشان بیشتر وقت‌هایش با اصغرآقا بود. ابتدا خیلی تعجب کردم که چرا این پیشنهاد را مطرح کرده‌اند. نمی دانستم چه فکری کرده بودند. می‌گفتم این آدم، از دنیای من دور است. وقتی برادرهایم از فعالیت ها و برخی اقدامات محمدآقا تعریف می کردند با خودم می گفتم من چطور می توانم با چنین فردی زندگی کنم؟! شوخی‌هایشان هم حد و مرز مشخصی نداشت و خیلی پیش می‌رفتند.

من خودم در دوران تحصیل هم خیلی آرام نبودم. خانواده پرجمعیتی داشتیم و اهل بگو و بخند اما من می‌گفتم این آدم، جدیت لازم را ندارد. من آن موقع دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) بودم و وارد فضای جدیدی شده بودم. حدود ۲۰ سال داشتم و شخصیتم داشت شکل می‌گرفت.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس

**: در تصوراتتان از همسر آینده‌تان چه چیزی می‌ساختید؟

همسر شهید: مثلاً هم دوست داشتم که اهل شوخی و شیطنت باشد و هم کسی را می‌خواستم که پشت حرف‌هایش منطق داشته باشد و اهل تحلیل و دغدغه‌ باشد. مثلا برایش مهم باشد که در یمن و سوریه چه اتفاقی می‌افتد. و من این را در محمدآقا نمی‌دیدم چون همه‌ش از آن بُعد برایم گفته بودند. خیال می کردم این آدم رها است و این مسائل برایش مهم نیست. از زندگی با طلبه‌ها هم چیزی نمی‌دانستم و شاید قدری می‌ترسیدم. دایی‌ام روحانی بودند ولی وقعا نمی‌دانستم زندگی مشترک با این قشر، چگونه است.

**: البته دایی‌تان روحانی نسل قدیم بودند و با طلاب امروزی خیلی فرق داشتند…

همسر شهید: بله،‌ ولی تصورم این بود که روحانی‌ها زندگی تک بعدی‌ای دارند و دنبال چیزهای خاصی هستند که زندگی با آنها خیلی سخت می‌شود. خاصه این که چنین ویژگی‌هایی در چنین شخصیتی مثل محمدآقا بود که می‌شد نور علی نور. همه این‌ها باعث شد که بار اول، جواب منفی بدهم.

**: تا این که دو سه سال گذشت…

همسر شهید: اولین بار اصغرآقا به من مستقیم نگفت و به مادرم گفته بود: من، هم دوستم را می‌شناسم و هم خواهرم را. این دو نفر به درد هم می‌خورند… البته علتش را نمی گفت.

**: در این دو سه سال،‌ سن حاج محمد از سن مطلوب ازدواج فاصله می‌گرفت؛ ولی برای شما دیر نبود. واقعا در این سه سال منتظر شما ماندند یا این که مورد بهتری پیدا نکردند؟

همسر شهید: سن محمدآقا با سن مطلوب ازدواج فاصله داشت. بعد از ازدواج به من گفتند که برای ازدواجم خوابی دیدم و می‌دانستم که موعدش نرسیده. مثلا خانواده موردی را می‌دیدند و می گفتند بیا برویم با فلانی صحبت کن. من می‌گفتم شما بروید و صحبت کنید اما من می دانم که هنوز موعدش نرسیده. معتقد بودند که بالاخره موعدش می‌رسد. حتی خصوصیات همسرشان را هم در خوابشان دیده بودند. از این رؤیاهای صادقه هم خیلی داشتند.

محمدآقا احتمال می‌دادند که همسر وعده‌داده‌شده‌شان من باشم چون اصغرآقا نگفته بودند که جواب من منفی است و گفته بودند خواهرم می‌خواهد درسش را ادامه بدهد و مدرکش را بگیرد. ایشان هم قبول کرده بودند.

خوابی که دیده بودند این بود که همسرشان فاصله سنی زیادی با ایشان دارد و از نسل سادات است. می‌دانید که مادر من سید هستند و خودمان هم سید به حساب می‌آییم. محمدآقا بر اساس همین احتمالات قبول کرده بود که صبر کند، شاید آن همسری که در خواب ویژگی‌هایش را دیده بودند،‌ من باشم.

هر بار که موضوع مطرح می‌شد، و هر بار که به منزل ما برای امر خیر می‌آمدند، من خودم راضی نمی شدم و جواب منفی می دادم. وقتی مادرم می گفتند کمی فکر و بررسی بیشتری کن، اصغرآقا یک موردی از آن نفر درمی‌آوردند که مادرم را مجاب کند که آن بنده خدا مورد مناسبی نبوده.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس
حاج اصغر پاشاپور سال‌ها تلاش کرد تا وصلت دوست و همرزمش حاج محمد پورهنگ با خواهرش سر بگیرد

**: شما هم در بین افرادی که به خواستگاری‌تان می‌آمدند،‌ هیچ کدام را نپسندیدید…

همسر شهید: به نظرم آن بعدی که من می‌خواستم، در هیچکدامشان پررنگ نبود. مثلا برخی‌شان تمام تکیه‌شان روی بحث مالی و اقتصادی بود و خودشان خالی بودند. من به این نتیجه رسیدم که هیچ آدم کاملی وجود ندارد. بهتر است کسی را انتخاب کنم که آن بُعدش پر باشد که من را راضی می‌کند. همین اتفاق هم افتاد چون محمدآقا دستش از نظر مالی خالی بود ولی آنقدر از نظر اعتقادی و سواد و منطق و تحلیل پر بود که من را راضی می کرد.

**: بار آخر که قبول کردید و منجر به ازدواج شد، چه اتفاقی افتاد؟

همسر شهید: من مدرک لیسانسم را گرفته بودم و داشتم برای کارشناسی ارشد آماده می شدم و کاملا در حال و هوای درس بودم. برادرم اصغرآقا آمد و گفت تا الان هر چه جواب منفی داده‌ای را منتقل نکرده‌ام و می خواهم برای اولین بار و آخرین بار جوابی را به دوستم بدهم. بیا منطقی فکر کن و جوابی بده که من به این بنده خدا بدهم.

**: در چه فضایی اصغرآقا با شما صحبت می‌کردند؟‌ با آن هیبتی که ایشان داشتند برایمان جالب است بدانیم با خواهر کوچکترشان، این مورد را چگونه مطرح کردند.

همسر شهید: در این طور مسائل خیلی جدی می شدند و کوتاه و پرضرب حرفشان را می‌گفتند و تلنگری می زدند که مجبور بودیم به آن فکر کنیم. آن روز هم این موضوع را گفتند و من را مجبور کردند که حرفشان را گوش بدهم و به آن فکر کنم و جواب قطعی‌ام را بگویم. البته فضای احساسی هم داشت اما بیشتر در فضایی جدی بود که بالاخره تکلیف این موضوع یکسره بشود.

سه سال گذشته بود و من مدرکم را گرفته بودم و تعداد زیادی کتاب خوانده بودم و از آن فضای بچگانه و رمانتیک بیرون آمده بودم. یکی از دوستان صمیمی‌ام هم با یک طلبه ازدواج کرده بود. از زندگی‌اش برایم می‌گفت و دیدم که چقدر زندگی قشنگی دارند و من در مورد زندگی با طلاب، اشتباه فکر می‌کردم.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس

**: دوستتان در تهران بودند؟

همسر شهید: در کرج بودند و ما هم‌دانشگاهی بودیم. هنوز هم رفت و آمد خانوادگی داریم. بعدها همسرشان با محمدآقا هم دوست شدند.

تنها بحث‌هایی که مانده بود، موضوع سیگار و تفاوت سنی ما بود. درباره سیگار به خودم گفتم که حل می‌شود اما بحث تفاوت سنی برایم حل نشده بود. می گفتم ۱۱ سال، فاصله زیادی است و آن آدم باید در دنیای دیگری باشد. فکر می‌کردم چون سی سال را رد کرده‌اند طور دیگری فکر می کنند و به پختگی‌ای رسیده‌اند که شاید زندگی با ایشان حوصله را سر ببرد و زندگی بانشاطی نباشد!

در هیئت بودیم که اصغرآقا به من پیام داد و گفت جوابت چه شد؟ ‌همان شب سخنران هیئت، گریزی به زندگی حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها زد و گفت که بیش از ده سال با هم اختلاف سنی داشتند. من جا خوردم و تلنگری به من بود که این دو بزرگوار با این فاصله سنی چه زندگی خوبی داشته‌اند. باخودم می گفتم مگر ما ادعا نمی کنیم که پیرو این بزرگان هستیم. لذا بهانه ای پیدا نکردم برای رد کردن ایشان.

**: البته تازه قرار بود بیایند به منزل شما برای صحبت‌های اولیه…

همسر شهید: بله، من هم برنامه داشتم که از بین حرف‌های خودشان موردی را پیدا کنم و بر اساس آن، این ازدواج را نپذیرم. من کسانی که برای خواستگاری می‌آمدند را خیلی امتحان می‌کردم! پیش خودم گفتم این کار را می‌کنم و موردی را از گفته های خودشان پیدا می کنم که برادرم بهانه نداشته باشد. به برادرم گفتم بیایند تا صحبت کنیم. همین را که از من شنید به محمدآقا گفته بود: خواهرم راضی شد!

زمانی که برادرم به محمدآقا پیام داد، زمانی بود که ایشان برای اولین بار به کربلا رفته بودند و دوستشان آقای نقدیان به‌شان گفته بود که خیلی ازدواجت دیر شده و دعایی کن برای سر و سامان گرفتنت و ایشان هم دعا کرده بود و همان موقع، در حالی که روبروی حرم حضرت عباس(ع) نشسته بودند؛ پیام برادرم هم به ایشان رسیده بود.

بعدها از حضرت زهرا خواسته بودند اگر من، آن آدمی هستم که خدا برایشان در نظر گرفته، مهریه‌ام ۱۴ سکه باشد.

من این خواسته‌ام را به کسی نگفته بودم و وقتی در جلسه خواستگاری مطرح کردم،‌ دیدم که حالشان منقلب شد و گفتند: این نشانه‌ای است که من برای خودم گذاشته بودم.

آمدند و صحبت کردیم. ماه محرم بود. پدر و مادرشان که در قید حیات نبودند. با خواهر و برادر بزرگترشان آمدند منزل ما. این را بعدا از خواهرشان شنیدم که می‌گفتند برایمان عجیب بود؛ هر جایی قرار می‌گذاشتیم حاج محمد نمی‌آمد اما برای اینجا، خودش پیشقدم شده بود که برویم.

چون اصغرآقا هم بودند، فقط قرار بود خانواده‌ها صحبت اولیه داشته باشند اما اصغرآقا طوری مدیریت کرد که همان جلسه و چند جلسه دیگر با محمدآقا صحبت کردیم. لیستی از سئوالاتم نوشته بودم که همه‌اش‌ را مطرح کردم و وقتی جواب‌هایشان را شنیدم،‌ دیدم از آن تصویر ذهنی که از ایشان در ذهنم ساخته بودم، چقدر فاصله دارند. خیلی پخته بودند و منطق قشنگی داشتند. لابلای صحبتهایشان هم احساس کردم نشاط لازم را دارند.

**: شما دیگر دنبال نکته‌ای که قضیه را منتفی کنید،‌ نبودید؟

همسر شهید: من هنوز فکر می‌کردم چیزی هست و دنبال نکته منفی می‌گشتم اما پیدا نمی‌کردم. ما حتی یادمان رفت راجع به مسائل مالی حرفی بزنیم. از هر چیزی صحبت کردیم اما به این بحث نرسیدیم. البته من وضعیت مالی ایشان را می‌دانستم و مسائل مهمتری برایم وجود داشت که باید به آن‌ها می‌پرداختم. مثلا می‌دانستم شغل خاصی ندارند.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس

**: چطور ممکن بود در آن سن و سال شغلی نداشته باشند؟ از نظر شما اینگونه بود یا واقعا شغلی نداشتند؟

همسر شهید: شغلی که درآمد مشخصی داشته باشد، نداشتند و الا بیکار نبودند و مدام در حال فعالیت بودند. گاهی نماز جماعت می‌خواندند یا منبر می‌رفتند ولی پس‌انداز مشخصی نداشتند. سفرهای زیادی با دوستانشان به مشهد می‌رفتند و همواره مقدار زیادی از درآمدشان صرف این سفرها می‌شد.

**: احتمالا انگیزه‌ای برای پس‌انداز نداشتند… و الا نمی‌شود گفت اصلا درآمدی نداشتند…

همسر شهید: بله، اما اولین ملزومات مادی زندگی را نداشتند… بعد از فتنه ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ خیلی مشکلات برای امثال برادر و همسر من پیش آمد. برادرم البته رسمی سپاه بودند و مشکلات کمتری داشتند اما همسرم می‌گفتند هر جایی که می‌رفتم، یک هفته که کار می کردم عذرم را می‌خواستند! یا این که یک نفر می‌آمد و می گفت این بنده خدا در فتنه‌ها بوده! محمدآقا همیشه می‌گفتند: ‌این هم یادگاری و سهم ما از فتنه بود. حتی در کار آخرشان در سپاه هم می‌گفتند سه چهار نفر خیلی سعی کردند گزارش‌هایی رد کنند… اما آنقدر عملکردشان خوب بود که ماندگار شدند.

البته دوستانی داشتند که خیلی بانفوذ بودند و شغل‌های خوبی پیشنهاد می‌دادند اما می گفتند دوست ندارم اینطوری پیش برود. اصطلاحا نمی‌خواستند زیر بلیط کسی بروند. ولی به محض این که صحبت کردیم و موافقت اولیه اعلام شد، شغل خوبی به ایشان پیشنهاد شد. برای خودشان هم خیلی عجیب بود. در همان کار ماندند و ارتقا هم پیدا کردند.

**: می‌شود بگویید کارشان چه بود؟

همسر شهید: شغل اولشان مسئولیت عقیدتی سیاسی مجموعه‌ای در سپاه بود و تا نمایندگی ولی فقیه هم پیش رفتند.

**: همانجا ارتباطشان با سپاه شکل گرفت و منجر به اعزامشان به سوریه شد؟

همسر شهید: خیر، اعزامشان از طریق کارشان نبود. از جای دیگری اعزام شدند. حتی محل کار آخرشان قرار بود رسمی‌شان کنند چون نسبت به افراد قبلی خیلی اثرگذارتر بودند. گفته بودند اگر به سوریه بروی و برگردی دیگر نمی‌توانیم رسمی‌تان کنیم! یعنی می‌خواستند نگه‌شان دارند و رضایت نمی‌دادند به رفتنشان. محمدآقا می گفت من به رضایت این‌ها نیازی ندارم اما می خواهم به لحاظ شرعی مافوقم از من ناراحت نباشد. آنقدر صحبت کرده بودند و یک نفر را جای خودشان گذاشته بودند تا این که موافقت آن‌ها را برای اعزام به سوریه جلب کنند.

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس
شهید پورهنگ در آیین خداحافظی با همکاران قبل از اعزام به سوریه در کنار پرچم حرم حسینی

حتی کارکنان هم جمع شده بودند و نامه‌ای را امضا کرده بودند که حاج‌آقا پورهنگ نباید بروند! کلی هم برای آن‌ها صحبت کرده بودند و پرچم حرم امام حسین(ع) را برده بودند و قسمشان داده بودند که راضی بشوند. گفته بودند یک سال می روم کارم را انجام می‌دهم و برمی‌گردم.

به من هم گفتند که اگر بروم شاید کارم را برای همیشه از دست بدهم!…

*میثم رشیدی مهرآبادی

… ادامه دارد

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس
کتاب زندگی شهید پورهنگ به روایت و قلم همسرشان را انتشارات روایت فتح منتشرکرد



منبع خبر

ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + ‌عکس بیشتر بخوانید »

پیچ‌های دشوار ازدواج

پیچ‌های دشوار ازدواج



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امروزه مشکلات و دلایل متعدد زیادی باعث مجردماندن برخی از جوانان شده است که هرگز ازدواج و تشکیل زندگی مشترک جزو برنامه‌هایشان نیست. هر یک از این دختران و پسران برای مجردماندن خود دلایل مختلفی را مطرح می‌کنند که از بیکاری و وضعیت اقتصادی گرفته تا تحصیلات عالی را شامل می‌شود. این مساله که می‌توان به آن به عنوان یک معضل اجتماعی نگاه کرد و می‌تواند در آینده تأثیرات منفی زیادی داشته باشد، در شهرهایی همچون تهران و کلانشهرها بیشتر مشاهده می‌شود؛ هنگامی که از جوانان می‌پرسید که چرا به ازدواج فکر نمی‌کنند، می‌گویند در این وضعیت چه کسی می‌تواند ازدواج کند؟ اوضاع نابسامان اقتصادی بر کاهش ازدواج جوانان بی‌تاثیر نیست، ولی نه به قدری که فرد هرگز نتواند ازدواج کند یا به آن فکر نکند.

بیشتر بخوانید:

اختلاف زوجین از کجا شکل می‌گیرد؟

مشکلات فرهنگی، اقتصادی، نبودن انگیزه برای ازدواج، سربازی، مهریه، ادامه تحصیلات و خیلی از مسائل مشابه، از موانع ازدواج جوانان ایرانی است که با گذشت زمان روز به روز به آمار آن افزوده می‌شود؛ همچنین خانواده‌هایی هستند که در این راه جوانان‌شان را همراهی می‌کنند و از کمرشکن‌بودن هزینه‌های جهیزیه و برپایی یک عروسی دم می‌زنند. با کمی تأمل می‌توان به این نتیجه رسید که اگر خانواده‌ها و جوانان به تجملات و هزینه‌های زیادی توجه نکنند و آغاز یک زندگی مشترک را ساده‌تر برگزار کنند، دیگر با هزینه‌های گزاف یا به‌اصطلاح کمرشکن روبه‌رو نخواهند شد.

مسائل اقتصادی مهم‌ترین مانع ازدواج و الگوبرداری از فرهنگ غرب در برگزاری مراسم ازدواج از جمله مهم‌ترین دلایل بی‌میلی بسیاری از جوانان به ازدواج است؛ اما آیا نمی‌توان با تغییر زاویه نگاه‌مان به مساله ازدواج و فراهم کردن امکانات و شرایطی ساده‌تر برای جشن و خرید عروسی و تهیه جهیزیه، باعث ترویج الگوی صحیح ازدواج در بین جوانان شد؟ چرا در سال‌های اخیر بسیاری از جوانان از ازدواج گریزان شده‌اند و از آن هراس دارند یا ترجیح می‌دهند دیگر به دنبال سیندرلای قصه‌ها و شاهزاده سوار بر اسب زندگی‌شان نباشند؟!

این روزها خانواده‌ها بیشتر از جوان‌ها به سختگیری برای ازدواج دامن می‌زنند؛ آنها هرگز حاضر نیستند دختران خودشان را با امکانات پایین یک پسر به خانه بخت بفرستند. جوان‌ها اما انتظارات کمتری دارند و معتقدند می‌توانند با خانه کوچک‌تر و حقوق کم همسر خود هم زندگی مشترک‌شان را آغاز کنند. لیلا، دختری ۲۵ ساله است که اعتقاد دارد: «بسیاری از پدر و مادرها حاضر نیستند کمی از توقعات خود را پایین بیاورند. به نظر می‌رسد تمام نیازها و خواسته‌هایی که خودشان در جوانی نتوانستند برآورده کنند را می‌خواهند همسر آینده دخترشان برآورده کند.» از سوی دیگر فردی مانند احمدرضا که پدری ۶۵ ساله است، اعتقاد دارد عشق کافی نیست و این روزها پول باید به اندازه کافی برای خوشبختی مهیا باشد. مادر ۵۰ ساله‌ای هم اعتقاد دارد که اگر خانه زوجین بالای صد متر نباشد، نمی‌توان به راحتی زندگی کرد، در حالی که جوان‌ترها می‌گویند این متراژ خانه برای شروع یک زندگی کافی است.

بیشتر بخوانید:

تعفن فرهنگ غربی و ادکلن فرانسوی!

اما جامعه‌شناسان در این رابطه چه می‌گویند؟ غفور شیخی، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی می‌گوید: «مساله ازدواج در ایران یک‌بُعدی نیست، بلکه وابسته به ابعاد مختلفی چون اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… است و نمی‌توان گفت که کدام‌یک نقش پررنگ‌تری دارند. امروزه ما در مکالمات عادی مسائل اقتصادی را تأثیرگذار بر این امر می‌دانیم. وی در ادامه بیان می‌کند: مسائل اقتصادی یک نوع بهانه برای ازدواج‌نکردن است؛ در برخی دوره‌ها مشکل اقتصادی آنچنانی وجود نداشته، اما آمار ازدواج و رشد جمعیت پایین بوده است؛ بنابراین دلیل اقتصادی تنها دلیل عدم‌ازدواج نیست.

شیخی با اشاره به اینکه جامعه ایران در حال گذار به سمت جامعه مدرن است، ادامه می‌دهد: ایران دارد از سوی جامعه سنتی به سمت جامعه مدرن و سرمایه‌داری پیش می‌رود. در جامعه سرمایه‌داری، تاکید بر فرد و نیازهای فرد است و اهمیتی به تشکیل خانواده داده نمی‌شود؛ بنابراین یکی از عواقب رفتن به سمت جامعه سرمایه‌داری، مجردماندن است.

این جامعه‌شناس می‌گوید: امید به آینده در برخی جوانان کشورمان کاهش پیدا کرده و همچنین سازوکار دولت برای جوانان ضعیف است؛ به نوعی که فردی که می‌خواهد ازدواج کند به این موضوع فکر می‌کندکه آینده فرزندم را چگونه تأمین کنم؟

بیشتر بخوانید:

آینده تک فرزندها چگونه است؟

وی هزینه‌های هنگفتی مثل چون جهیزیه و مهریه را عامل دیگری برای ترس از ازدواج می‌داند و می‌گوید: برخی از آداب و رسوم دست‌وپاگیر برای برگزاری مراسم ازدواج و برخی مسائل قضائی مثل زندان‌رفتن در صورت عدم‌تامین مهریه نیز مانع ازدواج جوانان می‌شوند؛ البته خانواده‌ها نیز نباید در امر مهریه سختگیری بیش از حد داشته باشند و مهریه‌های نجومی تعیین کنند؛ بنابراین بهتر است در مرحله اول مشکلات اقتصادی و اشتغال حل شوند و بعد برای افزایش امید به زندگی جوانان برنامه‌ریزی شود.

رواج ازدواج بین متولدین دهه ۷۰ و ۸۰

وی با بیان کاهش ازدواج در سال‌های اخیر می‌گوید: از آنجایی که دختران و پسران دهه ۶۰ از سن ازدواج‌شان گذشته است، تعداد خیلی کمی از آنها ازدواج می‌کنند و ازدواج بین دهه ۷۰ و ۸۰ رواج پیدا کرده که تعداد جوانان در این دهه نسبت به دهه‌های دیگر کمتر است و این عامل، آمار ازدواج را کاهش داده. تمام این دلایل و بهانه‌ها در کنار هم دست به دست یکدیگر داده‌اند تا تجرد در ایران نموداری با شیب ملایم اما صعودی را پیش گیرد؛ طبق آمارهای بین‌المللی و داخلی، ۱۳ میلیون جوان مجرد ایرانی از سن مناسب ازدواج گذر کرده‌اند و دیگر به فکر ازدواج نخواهند بود.

براساس بررسی‌های مرکز آمار ایران، تجرد قطعی در سال ۱۳۷۵ برای مردان حدود ۱/۱ درصد و برای زنان ۱/۲ درصد بوده است. روند افزایشی تجرد قطعی در زنان خیلی بیشتر از مردان بوده است، به طوری که طی سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ این شاخص برای مردان حدود دو برابر شده اما برای زنان بیش از سه برابر شده است.‎ ‎

در واقع نسبت تجرد قطعی زنان به حدود ۱/۶ برابر مردان رسیده است. ‎

البته باید در نظر گرفت که علم جمعیت‌شناسی سن بالای ۴۰ سال را برای زنان تجرد قطعی می‌داند. طبق سرشماری سال ۱۳۹۵، ۱۰ درصد زنان ۳۵ تا ۳۹ ساله کشور مجردند؛ این در حالی است که در گروه سنی ۴۰ تا ۴۴ ساله ۸/۶ درصد و ۵۰ تا ۵۴ ساله‌ها نیز ۱/۳ درصد مجرد هستند.

منبع: روزنامه صبح نو



منبع خبر

پیچ‌های دشوار ازدواج بیشتر بخوانید »

میانگین سن ازدواج زنان و مردان در ایران اعلام شد

میانگین سن ازدواج زنان و مردان در ایران اعلام شد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛  میانگین سن ازدواج در کل کشور در سال ۹۸ در مردان ۲۹.۷ سال و در زنان ۲۴.۸ سال به ثبت رسیده و این آمار در ۳۱ استان کشور متفاوت است.

بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، در سال ۹۸ به ترتیب ۵ استان از جمله تهران (۳۲ سال)، البرز (۳۱.۵ سال)، مازندران (۳۰.۹ سال)، مرکزی (۳۰.۸ سال) و فارس (۳۰.۸ سال) دارای بالاترین میانگین سن ازدواج در مردان بوده اند. همچنین به ترتیب ۵ استان کشور از جمله سیستان و بلوچستان (۲۵.۸ سال)، خراسان جنوبی (۲۷.۳ سال)، هرمزگان (۲۷.۷ سال)، خراسان شمالی (۲۷.۹ سال)، یزد (۲۸.۳ سال) و گلستان (۲۸.۴ سال) دارای پایین‌ترین میانگین سن ازدواج در مردان بوده اند.

در زنان نیز به ترتیب ۵ استان کشور از جمله کرمانشاه (۳۰.۱ سال)، تهران (۲۸ سال)، البرز (۲۷.۳ سال)، گیلان (۲۶.۴ سال) و مازندران (۲۶.۲ سال) دارای بالاترین میانگین سن ازدواج در زنان بوده اند، همچنین به ترتیب ۵ استان کشور نیز از جمله سیستان و بلوچستان (۲۱ سال)، خراسان جنوبی (۲۲.۵ سال)، خراسان شمالی (۲۲.۷ سال)، هرمزگان (۲۳.۳ سال) و زنجان (۲۳.۶ سال) دارای پایین‌ترین میانگین سن ازدواج در زنان بوده اند.

منبع: باشگاه خبرنگاران



منبع خبر

میانگین سن ازدواج زنان و مردان در ایران اعلام شد بیشتر بخوانید »