به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در سری نشستهای «سینما ۳۹» شش فیلم از آثار جشنواره فیلم فجر مورد بررسی قرار میگیرد. این برنامه که از ۲۵ تا ۳۰ بهمنماه برگزار میشود در اولین قسمتش به بحث و بررسی درباره فیلم منصور پرداخت. در این نشستها که در محل کتابفروشی بهنشر و با مشارکت فرهنگسرای رسانه برگزار میشود، میثم رشیدی مهرآبادی با محسن باقری اصل درباره فیلمها صحبت می کنند. آنچه در ادامه میخوانید، متن این گفتگو درباره فیلم منصور، ساخته سیاوش سرمدی است.
میثم رشیدی مهرآبادی: فیلم منصور درباره تیمسار منصور ستاری است که سالهایم تمادی فرمانده نیروی هوایی ارتش بودند و موقعی که با سختی های زیادی از داخل و خارج برای تجهیز و تامین اقلام مورد نیازشان خصوصا هواپیما روبرو بودند، تصمیم می گیرند یک اتفاق تازه را رقم بزنند و تحریمها و بخشی از توطئه های داخلی را خنثی کنند.
فیلم منصور در بیان نحوه این توطئه ها سعی کرده سنگ تمام بگذارد و از تمام توانش استفاده کند. این تلاش ها هم موفقیت آمیز بوده و پایان خوبی را برای فیلم رقم می زند.
محسن باقری اصل: درباره فیلم منصور چند ویژگی وجود دارد که در بسیاری از فیلم های جشنواره وجود ندارد. در کل ما سینمای ضعیفی داریم که حداقل ها هم در آن رعایت نمیشود. برخی فیلم ها توهینآمیز و شعاری هستند. درباره منصور، ما با فیلمی مواجه هستیم که علی رغم ضعفهایش در تکنیک و فرم، می شود گفت فیلم محترمی است.
منصور جز در برخی سکانس های محدود، شعاری نمی شود. منصور فیلمی است که توهین نمی کند و دودرهباز نیست. برخی از فیلم مها آنقدر حرکت های دوربین درند که حتی چشم بیننده هم اذیت می شود و منصور این کار را ندارد و از دوربینش به خوبی استفاده کرده.
بیشتر بخوانیم:
رشیدی: کارگردان این فیلم یک فیلم اولی است که اتفاقا مستندهای قوی و خوبی ساخته. سیاوش سرمدی در آغاز کار با اضطراب زیادی روبرو بوده تا جایی که می خواسته جلسه فیلمبرداری را کنسل کند اما شکر خدا با این استرسها و ترسها مقابله می کند و به خوبی کار را پیش میبرد.
تنها جایی که لوکیشن محدود دارد، خانه و زیرزمین خانه تیسمار ستاری است و بقیه لوکیشن ها کاملا وسیع و بزرگند. دوربین سیاوش سرمدی در منصور، خیلی به اندازه است با این که می توانست بیشتر بازی کند و خودی نشان بدهد، حد و حدودش را می داند. نه چیزی را از نگاه ما پنهان می کند و نه چیزی را تحمیل می کند.
کار کردن درباره اتفاقاتی که در دهه ۶۰ اتفاق می افتد هم سختی های زیادی دارد که منصور از این نظر هم موفق بوده.
باقری اصل: درباره دوربین سرمدی با نظر شما مخالفم. البته منصور اصلا فیلم بدی نیست. مستندسازی که وارد سینما می شود باید تجریاتش را پشت خودش نگهدارد چون دارد وارد یک مدیوم دیگر می شود. مستندنگاری و مستندسازی یک ضرورت ملی است. اتفاق های مهم دیروز و امروز و حتی برخی مکان ها و افراد باید شناسانده بشود. مستندساز عادت می کند که رویدادها را از نزدیک ببیند و به مخاطب منتقل کند.
جای این فیلم درباره شهید ستاری خالی بود. خیلی از افراد اسمشان را میدانیم اما تصویر درستی ازآنها ندیدهایم. اگر هم چیزی وجود داشته اسطوره ای بوده که به درد نسل امروز نمی خورد.
منصور در درام پایش می لنگد و نقطه ضعفآن است. اگر چه این فیلم، فیلم خوبی است.
منصور برخلاف فیلم هایی که سیاهنمایی قلابی دارد، امیدوارکننده واقعی است. منصور می تواند الگویی باشد برای امیدبخشی های واقعی و باورپذیر.
رشیدی: البته به نظر من اصلا مایه های دراماتیک ندارد و این جزو ضعف های فیلم است. منصور یک سکانس ضعیف دارد و آن هم همراهی و همکلامی تیمسار ستاری با فرمانده جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی است. شاید چون گریم و قد و قامت قصابیان در نقش منصور ستاری خیلی خوب جاگیر شده، شخصیت و بازی بازیگر آقای هاشمی، خیلی گلدرشت شده و خوب در نیامده. اگر چه دیالوگ ها خوب شده ولی گریم و بازی آن فرد، شبیه آقای هاشمی رفسنجانی نیست. حتی من انتظار داشتم در سالن برخی بخندند. البته چون ما در سالن رسانه ها این کار را دیدیم، این اتفاق نیفتاد اما ممکن است در اکران عمومی برخی ها بخندند. در این سکانس حتی تقلید صدای آقای هاشمی هم خیلی اگزجره (غلوآمیز) است.
البته منصور در سکانسی که حضرت آیت الله خامنه ای برای افتتاح یک پروژه می آیند این زرنگی را دارد که مهمان اصلی را، هم نشان بدهد و هم نشان ندهد و در این کار موفق بوده.
باقری: موافق نیستم که محسن قصابیان در منصور بازی خوبی دارد بلکه بازیاش متوسط است و توانسته نجاتش بدهد. منصور درباره شخصیتهای بالاتر از تیمسار ستاری، چه در مورد آقای هاشمی و چه درباره آقای خامنهای که می خواهد دوربین به ایشان نزدیک نشود، در دو مورد موفق نبوده. نکته دراماتیزه ش این است که بالاخره ستاری زیر فشار شرکت یاشی، زیر فشار مجلس، شورای عالی امنیت ملی و… است اما نتوانسته به نسبت نزدیک ستاری با آن آدم ها برسد.
البته خوشبختانه ما با یک شخصیت غیرقابل دسترس مواجه نمی شویم. حتی جاهایی ستاری دست به لابی می زند و چه خوب است. نکته من راجع به فیلم این است که از منصور ستاری آشنایی زدایی می کند. چند صحنه با برخورد مقتدر هم دارد که به خوبی درآمده. البته لابی های ستاری با آدم های دیگر را نمی بینیم.
رشیدی: منصور به طور واقعی برخی ساختارشکنی های تیمسار را نشان می دهد. حتی برخی جاها قانون را به خاطر قانون و مردم دور می زند…
باقری: وقتی زاوه دید تو جایی است که باید برای کشور کار کنی، جاهایی برای نام و ننگ باید کاری کنی. پدر من چون نظامی بوده، من این آدم ها را از نزدیک دیده ام. کسی که تیمسار می شود، یک سنگینی در رفتار دارد که این را توانسته نشان بدهد. خیلی ها فکر می کنند که تیمسار و نظامی قدرت قلع و قمع کردن همه را دارد اما اینطوری نیست.
نظامی ها یکی از مظلومترین قشرهای جامعه هستند چرا که به جاهای مختلفی باید پاسخگو باشند.
رشیدی: یکی از نکات منصور این است که ما هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی بینیم و به نظرم این یک فاصلهگذاری هوشمند است.
باقری: به نظر من دفتر تیمسار ستاری هم در منصور، واقعی و خوب ترسیم شده. ولی مشکل این است که وقتی منصور دارد درباره آدمی که مسئول آسمان کشور است، صحبت می کند، حتی یک نما از او در آسمان هم نداریم!
رشیدی: باید ببینیم در واقعیت هم در آن مقطعی که فیلم دارد تعریف می کند، این اتفاق افتاده بود یا نه؟ فکر می کنم بعید است کارگردان از آن به سادگی گذشته باشد.
به نظرم جلوه های بصری در پرواز هم خوب درآمده و گل درشت نیست.
قصابیان گرینه خوبی برای تیمسار بوده و بازی اندازه ای دارد. بخش زیادی مدیون تجربیات او در تئاتر است. چهره قصابیان سالهاست کمتر دیده شده و چهرهای شناخته نشده است و این هم به منصور کمک کرده. یک نکته مهم دیگر هم این است که درباره یک شخصیت ارتشی، مجموعه ای از سپاه، سرمایهگذاری کرده. این نشان می دهد که اوج، دنبال آن است که از اتفاقات و افراد تاثیرگذار کشور بگوید، حتی اگر عضویت سپاهی نداشته باشد.
باقری: من نمی دانم اوج چقدر برای این فیلم خرج کرده اما به نظرم برای این فیلم، پولش هدر نرفته. اما درباره فیلم مصلحت، اینگونه نیست.
رشیدی: نمی دانم منصور در اکران عمومی چه وضعی خواهد داشت؟
باقری: به نظرم اگر تبلیغ خوبی داشته باشد و اگر اوج بیشتر پشت مصلحت نرود، می تواند اتفاقات خوبی برای منصور رقم بزند.
سکانس آخر فیلم منصور، واقعا خستگی این جشنواره را از تن من در کرد. سکانسی که منصور روی ویلچر است. البته نیاز به تغییر تدوین دارد که زودتر نفهمیم چه اتفاقی می خواهد بیفتد اما در این فیلم، به پشت سرم نگاه کردم و حس خوبی را در چهره همراهانم دیدم. خودم هم در دلم چندبار تحسین کردم. ما در سینمای ایران، نیاز داربم به این صحنه ها.
رشیدی: یکی از ظرافت های سکانس این است که انرژیاش اتفاق آنقدر بالا می رود که منصور ستاری از روی ویلچرش بلند میشود و به موقع است.
باقری: به نظرم خلبان برای تاکسی دوم نباید اجازه می گرفت. چون با درام مواجهیم، نباید پیش بینی کنیم چه اتفاقی افتاده.
در منصور، یک سکانس کوچک درباره کودکی تیمسار می خواهیم تا بهتر بتوانیم به شخصیت آن نزدیک شویم. یک ویژگی از آدم را باید داشته باشیم تا در طول فیلم امتداد داشته باشد.
رشیدی: البته جاهایی آن بیماری و کسالت تیمسار در طول فیلم وجود دارد که البته در نمی آید.
باقری: از نظر درام، روند پیشرفت و تکمیل آن هواپیما باید دیده می شد. ما باید چند نما از آن می دیدیم. موسیقی دراماتیک فیلم هم کم است، بغیر از موسیقی سکانس آخر. به همین خاطر هواپیما تبدیل به شخصیت نمی شود.
اقتداری که از تیمسار داریم هم در یک سکانس بسیار خوب است. وقتی نماینده دادستان می آید و سوله را پلمب می کند. تیمسار در این سکانس، به نیروهایش می گوید نماینده دادستان را داخل کانکس بندازید و جوش بدهید و در بیابان های اطراف بیندازید!
جای دیگر هم که نیروی تیمسار برای ترخیص قطعه مشکل دارد، مدیر ترخیص کالا در وزارت بازرگانی را به اطراف پارک چیتگر می برند و چقدر خوب، ماجرا را حل می کنند.
رشیدی: تا حالا فکر می کردیم این کارها ویژه بچه های بسیج است اما حالا می بینیم که از ارتشیها هم برمی آید.
منصور فیلمی دیدنی است و امید داریم که به زودی اکران شود.
باقری: منصور چند تا صحنه ضعیف هم دارد. یکی از آن ها همان بمباران شهر است که اگر حذف شود هم، چیزی را تغییر نمی دهد. در صحنه ای پای سفره می بینیم که تیمسار، سرهنگش را خراب می کند که به نظرم درنیامده.
رشیدی: درباره سکانس بمباران شهر یک نکته بگویم. یکی از اولین گروه هایی که حتی قبل از همه در صحنه بمباران شهری حاضر می شدند، گروه چک و خنثای مهندسی نیروی هوایی بودند اما در این سکانس هیچ ردی از این همکاران تیمسار نمی بینیم.
باقری: نکته دیگر این است که به غیر از آن مهندس، تیم همراهش را به خوبی نشان نمی دهد و به آنها نزدیک نمی شود. انگار بقیه، کارگرهای ساده هستند.
به خاطر سکانس آخر ارزش دارد این فیلم را ببینیم.
مستندساز نباید از ساخت فیلم سینمایی بترسد. نسبتی که مستندساز با واقعیت دارد می ارزد به تخیلاتی که خیلی از فیملسازان دارند و کارشان هم از آب در نمی آید. البته این روند بین مستند تا اثر نمایشی، یک بحث دیگر است.
رشیدی: به نظر من زیبایی سکانس آخر با تیتراژ ضعیف آخر تحت الشعاع قرار می گیرد.
باقری: یه صحنه خوب دیگر هم دارد که تیمسار با موضوع زیارت عاشورا، برخورد جالبی می کند. نمی خواهم داستانش لو برود اما باید می گفتم که این جزو سکانس های خوب فیلم است.
به نظرم این فیلم ارزش سینما رفتن و پول دادن دارد.
رشیدی: اتفاقا چون لوکیشن ها بزرگ و نماها لانگ است، فیلم را باید در سینما دید و در تلویزیون نمی شود از آن لذت برد.
چند کتاب خوب هم درباره تیمسار ستاری نوشته شده. یک سایت هم با هدایت آقای سورنا ستاری وجود دارد که مطالب قوی و خوبی دارد و بهروز است. توصیه می کنم دوستان از این سایت هم دیدن کنند.
باقری: من هم امیدوارم تا جایی که می شود،مثل برخی فیلمهای جشنواره، خام فروشی نکنیم و سوژهها را هدر ندهیم.