سوره مهر

کتاب «آدلا هنوز شام نخورده!» منتشر شد

کتاب «آدلا هنوز شام نخورده!» منتشر شد


کتاب «آدلا هنوز شام نخورده!» منتشر شد

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «آدلا هنوز شام نخورده!»، به قلم مشترک یاسر سیستانی نژاد و نجمه سعیدی منتشر شد.

 

بر اساس این گزارش، این کتاب با قلمی ساده و روان به بیان خاطراتی طنزآمیز از رزمندگان دوران هشت ساله دفاع مقدس می پردازد.

 

در بخشی از کتاب آمده است:«یک آن با صدای انفجار از جا پریدم؛ آمدم به شکم روی زمین بخوابم نتوانستم. قابلمه توی بغلم بود. پریدم بالا و به پشت روی زمین خوابیدم و قابلمه را روی شکمم گذاشتم. سنگر فرماندهی از خنده منفجر شد. کجا آموزش دیده‌ای؟ وقتی می‌خوابی دستات رو بذار روی گوشات نه دو طرف قابلمه! خجالت کشیده بودم. آرنج دستم را روی زمین گذاشتم و از جا بلند شدم. یک رزمنده تا کمر خم شده بود. دست‌هایش را روی کاسه زانوهایش گذاشته بود و قهقهه می‌زد. رنگش سرخ شده بود وسط قیس‌قیس خنده هایش گفت: قبلا کدوم عملیات بوده‌ای ژنرال؟»

 

گفتنی است کتاب «آدلا هنوز شام نخورده!»، در 118 صفحه و با بهای 120 هزار تومان به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است.



منبع خبر

کتاب «آدلا هنوز شام نخورده!» منتشر شد بیشتر بخوانید »

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، عبدالرضا موسوی ۲۹ فروردین ۱۳۳۵ در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با رتبه عالی در همین شهر به پایان رساند. همزمان با کسب مقام اول در کنکور اعزام به خارج از کشور در کنکور سراسری نیز پذیرفته شد و در رشته پزشکی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. از همان زمان فعالیت سیاسی خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. مدتی بعد خود را به دانشگاه جندی شاپور اهواز منتقل کرد و در آنجا مبازرات و فعالیت‌های سیاسی خود را پی گرفت.

اواخر سال ۱۳۵۵ گارد شاهنشاهی دانشگاه به وی اخطار داد. اما او بی توجه به این هشدار‌ها با اهتمام بیشتری به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مدتی بعد از دانشگاه اخراج شد و به خرمشهر بازگشت در آنجا با عضویت در حزب الله خرمشهر، با محمد جهان را آشنا شد. وی در خرمشهر نیز دست از مبارزه برنداشت و به برپایی تظاهرات تکثیر و توزیع نوار‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی (ره) تشکیل نمایشگاه کتاب در مساجد و برپایی کلاس‌های تفسیر قرآن و نهج البلاغه در مساجد برای جوانان پرداخت. چندی بعد در پی همین مبارزات دستگیر شد و به زندان افتاد در زندان کتاب‌های ملاصدرا، علامه طباطبایی و دیگر فیلسوفان اسلامی را مطالعه کرد.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت سیاسی، اجتماعی خود را با شرکت در تشکلی موسوم به کانون فرهنگی، نظامی، در خرمشهر آغاز کرد. مدتی نیز به برپایی کلاس نهج البلاغه در کانون فتح آبادان پرداخت پس از تشکیل جهاد سازندگی خرمشهر بیشتر اوقات خود را در آن نهاد می‌گذراند. وقتی محمد جهان آرا سپاه خرمشهر را تأسیس کرد به عنوان مسؤول عملیات مشغول به کار شد.

عبدالرضا موسوی از اولین روز جنگ عراق با ایران در کنار محمد جهان آرا و رزمندگان و نیرو‌های مردمی، به دفاع از خرمشهر و مبارزه با نیرو‌های عراقی پرداخت. پس از عزیمت جهان را به اهواز و به دنبال آن شهادت وی موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت. پس از هفت ماه فعالیت مستمر اقدام به سازماندهی نیرو‌های پاسدار بسیجی در یگانی تازه تأسیس به نام تیپ ۲۲ بدر خرمشهر کرد ولی پیشنهاد فرماندهی این تیپ و هر گونه مسوولیت رسمی دیگر را نپذیرفت. با شروع عملیات بیت المقدس به عنوان نیرو‌های ساده در نبرد آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و روز هفده اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در مرحله سوم عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

«صدیقه زمانی» همسر شهید موسوی از فعلان و مبارزان انقلاب اسلامی هست که سال‌ها عمر خود را در راه جهاد و سپری کرده هست. مصاحبه‌ای که در ادامه می‌خوانید بخشی از گفت‌وگوی وی از کتاب «خرمشهر خانه رو به آفتاب» هست که پیش از این توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده هست. درباره ویژگی‌های شهید موسوی هست که گویای بخش مهمی از تاریخ شفاهی دفاع مقدس هست.

از استادی فلسفه تا شهادت در جبهه

آشنایی شما با شهید موسوی در خرمشهر اتفاق افتاد؟ 

بله سال ۱۳۵۶ بود. آن روز‌ها ایشان از دانشگاه اهواز به علت فعالیت سیاسی اخراج شده به خرمشهر آمده بود. ایشان جلسه‌هایی را به منظور جذب و سازماندهی جوانان خرمشهر در مبارزات برگزار می‌کرد من هم دانش آموز بودم و در این جلسه‌ها به همراه بعضی از دوستانم شرکت می‌کردم.

از فعالیت سیاسی ایشان تا چه حد با خبر بودید؟

تلاش سیاسی ایشان از دوران دبیرستان شروع شد. اهل مطالعه بود. خوب درس می‌خواند در همان مقطع دبیرستان به زبان انگلیسی مسلط شده بود به دلیل اینکه دانش آموز ممتاز و برجسته‌ای بود وقتی دبیری سر کلاس حاضر نمی‌شد مسؤولان از او می‌خواستند که همان درس را برای دانش آموزان کلاس تدریس کند. درس‌هایی مثل هندسه جبر و مثلثات را به راحتی تدریس می‌کرد. شرح خدمات و مبارزات او در دانشگاه تهران و اهواز و همچنین تأثیر ویژه او در ایجاد تحرک اسلامی و انقلابی در آبادان و خرمشهر زبانزد بسیاری از کسانی هست که او را می‌شناسند.

شهید موسوی در چه رشته‌ای تحصیل می‌کرد؟

در آزمون ورودی دانشگاه نفر اول استان خوزستان شد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در آزمون اعزام به خارج هم شرکت کرد و باز هم نفر اول استان شد که ترجیح داد در ایران بماند در دانشگاه با عده‌ای از همفکران خود فعالیت سیاسی را شروع کرد، چون امکان شناسایی در دانشگاه و  خوابگاه زیاد بود خانه‌ای در جنوب تهران با دوستان همفکرش اجاره کرده بود.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

شهید موسوی چطور از دانشگاه تهران به دانشگاه اهواز آمد؟

بعد‌ها خودشان گفتند همان موقع که در خانه استیجاری جنوب تهران زندگی می‌کردند با جوانان آن محله ارتباط خوبی پیدا کرده بودند و جلسه‌هایی داشتند که بحث دینی و سیاسی می‌کردند و کتاب مذهبی و سیاسی برای آنان تهیه می‌کردند. این زمینه‌ای شده بود که با تعدادی از دانشجویان همکلاسی و همفکر گروهی را به نام گروه پانزده خرداد تشکیل بدهند. از هسته اصلی این تشکیلات بی‌خبرم ولی می‌دانم شهید موسوی با آقای هادی غفاری ارتباط داشت.

تجربه خوب ارتباط با بچه‌های آن محله شهید موسوی و همفکران خود را به این نتیجه رساند که آنان به دانشگاه زادگاه خود منتقل شوند تا بتوانند بیشتر مؤثر باشند. علت اصلی آمدن ایشان از دانشگاه تهران به دانشگاه اهواز همین مسئله بود. البته قرار بود آنان برای گذراندن دوره نظامی به فلسطین هم بروند که با اوج گیری مبارزات مردمی فرصت این کار را پیدا نکردند.

از فعالیت ایشان در دانشگاه اهواز بگویید.

وقتی شهید موسوی به دانشگاه اهواز می‌آید در دانشکده پزشکی انجمن اسلامی را تأسیس می‌کند تشکیل این انجمن با توجه به بافت دانشجویی دانشکده پزشکی آن زمان کار مهمی بود. آقایان دکتر صداقت پیشه دکتر حزینی و دکتر غفوریان که هنوز هستند از همدوره‌ها و همفکران شهید موسوی بودند که در تشکیل این انجمن شرکت داشتند.

مجید بقایی که در یک عملیات شناسایی شهید شد و علی حکیم که در هویزه به شهادت رسید از بچه‌های دانشکده پزشکی بودند کسان دیگری هم بودند که من الآن حضور ذهن ندارم نامشان را برای شما بگویم شهید موسوی یک خانه پدری در اهواز داشت که پایگاه مبارزات و مقر دانشجویان مسلمان شده بود فعالیت سیاسی ایشان در دانشگاه اهواز باعث شد به او تذکر بدهند که اگر فعالیتش ادامه پیدا کند اخراج خواهد شد. بار اول هم می‌توانستند اخراجش کنند ولی، چون نمراتش عالی بود فقط تذکر دادند. اما این فعالیت ادامه پیدا کرد و در نهایت از دانشگاه اخراج شد.

بعد از این اخراج به خرمشهر آمد؟

بله آذرماه ۱۳۵۶ بود که به خرمشهر آمد. در اولین جلسه‌ای که ایشان برای آشنایی با جوانان مبارز شهر گذاشت او را دیدم آن روز‌ها برادرم اسماعیل زمانی زندانی سیاسی بود و محکوم به حبس ابد.

شما هم دستگیر شده‌اید؟

بله مرا هم به دلیل فعالیتی که داشتم مثل رساندن کتاب یا نوار‌های دکتر شریعتی و اعلامیه‌های حضرت امام به دست دانش آموزان دستگیر کردند. البته این دستگیری کوتاه مدت بود. آن روز‌ها اول دبیرستان بودم و در همان مدرسه دستگیر شدم دبیرستان دکتر هشترودی، اما بر اثر فشار معتمدان و روحانیان شهر به ساواک مرا آزاد کردند.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

از اسماعیل – برادرتان – هم بگویید.

اسماعیل در گروه مسلحانه منصورون بود. یکی از گروه‌های هفتگانه‌ای که مجاهدین انقلاب اسلامی را بعد از انقلاب تشکیل دادند. برادرم در سال ۱۳۵۲ در آبادان دستگیر شد. اما مقرشان بیشتر در قم و کاشان بود. البته یک بار هم در سال ۱۳۴۸ دستگیر شده بود و به مدت دو سال زندانی بود که بعد از آزادی دوباره به زندگی مخفی روی آورد از دستگیری دوم ایشان، چون مخفی بودند دیر مطلع شدیم و بی خبر هم بودیم سال ۱۳۵۷ که ایشان آزاد شد. حدود پنج سال زندان کشیده بود.

جلسه‌هایی که شهید موسوی برقرار می‌کرد ادامه یافت؟

بله ایشان در خرمشهر خانه‌ای مخفی برای فعالیت سیاسی تدارک دیده بود. افرادی برای شرکت در این جلسه‌ها به این خانه آمد و رفت داشتند آقایان اینانلو، عبدالله نورانی کی قبادی نظام اسلامی من هم جزو افرادی بودم که در این جلسه‌ها شرکت می‌کردم.

این خانه فعالیت دیگری هم داشت؟

بله محل تکثیر و پخش اعلامیه‌های حضرت امام بود. کتاب‌هایی که آن زمان ممنوع بود در این خانه رد و بدل می‌شد. در واقع یکی از مراکز و پایگاه‌های مبارزاتی شهر بود و برنامه ریزی عملیاتی در آنجا طراحی می‌شد.

حاصل آن برنامه‌ریزی‌ها چه بود؟

تظاهرات و درگیری‌های خیابانی در خرمشهر و آبادان و اهواز و بهبهان و در قول و اندیمشک که در شکل‌گیری اولین حرکت‌ها نقش عمده‌ای به عهده داشت. دیگر اینکه به دعوت سخنرانان و تکثیر و توزیع نوار‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام و دیگر روحانیون مبارز و آگاه می‌پرداخت و با تشکیل نمایشگاه کتاب در مساجد شهرها، آنجا را پایگاه مبارزاتی جوانان و مردم شهر می‌ساخت.

شهید موسوی اولین تظاهرات مردمی خرمشهر را که در آن شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی برای اولین بار به صدا درآمد با دوستان در همین جلسه‌ها سازماندهی کردند. او با دانشجویان دانشگاه نفت آبادان هم ارتباط داشت و تظاهرات آن شهر را هم سامان می‌داد آقای هادی غفاری که ده شب در آبادان و به گمانم در مسجد اصفهانی‌ها سخنرانی کرد و بالاخره هم دستگیر شد.

به دعوت شهید موسوی به آبادان آمده بود. یک بار مرحوم مهندس بازرگان که از طرف حضرت امام مأمور شده بود به اعتصابات کارگران شرکت نفت رسیدگی کند. آمد آبادان شهید موسوی با ایشان بود و برنامه‌های جنبی هم برای ایشان ترتیب داده بود. مثل جلسه‌های پرسش و پاسخ و سخنرانی فعالیت او محدود به خرمشهر نبود ارتباط تشکیلاتی داشت بیشتر با شهر‌های بزرگ خوزستان.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

از درس‌های کلاس شهید موسوی هم بگویید.

کلاس‌های آموزشی شهید موسوی بیشتر تدریس فلسفه بود. فلسفه ما اثر شهید صدر را تدریس می‌کرد. آثار ملاصدرا و علامه طباطبایی را خوانده بود گاهی روزی ده الی یازده ساعت کتاب می‌خواند. تسلط خوبی داشت بر متون، چون عمیق می‌خواند و فیش بر می‌داشت. مجموعه آثار شناخت را که آن روز‌ها رایج بود. خوب خوانده بود و زیر و بم مکتب‌ها را می‌شناخت و تحلیل می‌کرد.

آن روز‌ها که سازمان مجاهدین خلق در ذهن بسیاری بت بود شهید موسوی خبر از انحراف این سازمان داد. ایشان اصلاً حرکت مسلحانه را حرکتی عقیم می‌دانست. او به پیروی از امام آگاهی بخشیدن به توده مردم و ایجاد تحول در آنان را اصل مبارزه می‌دانست می‌گفت حرکت مسلحانه دیکتاتوری و خفقان را عمق می‌بخشد معتقد بود که سازمان مجاهدین منافقین فعلی در مسیر انحراف افتاده و سیر قهقرایی دارد.

او در همین باره اقدام به کار در زمینه بحث شناخت و فلسفه و منطق و متون اسلامی کرد، زیرا معتقد بود که مبارزه و شیوه‌های آن باید الهام گرفته از اصول اسلام باشد و یک مبارز مسلمان دقیقاً مکتب خویش را بشناسد او حاصل مطالعاتش را در این موارد به صورت تدوین شده در جلساتی به دوستانش تدریس کرد.

با این فعالیت گسترده و عمیق شهید موسوی آیا ایشان دستگیر هم شد؟

بله وقتی مبارزات اوج گرفت و تظاهرات مردم گسترده شد و حکومت نظامی در شهر‌های بزرگ حاکم شد افراد شناخته شده خرمشهر را دستگیر کردند که ایشان هم جزو آنان بود. شهید موسوی سه ماه در زندان ماند و با پیروزی انقلاب آزاد شد. پس از آزادی خیلی تغییر کرده بود. متحول شده بود.

پس از آزادی می‌گفت که زندان برای انسان یک آینه هست. دیگر آنجا کسانی نیستند که تو را به حرکت در بیاورند. بلکه هر کس می‌ماند و مایه‌های درونی و اعتقادیش و به میزانی که مایه‌های درونی و اعتقادی دارد بیشتر پایدار می‌ماند. در طول مدتی که در زندان بود ما نیز می‌رفتیم و درباره همان کلاس شناخت و مطالعاتی که در این زمینه کرده بودیم به ما کتاب معرفی می‌کرد.

شما چه سالی ازدواج کردید؟

آبان ماه سال ۱۳۵۸ بود که ازدواج کردیم. رابطه قبل و بعد از انقلاب ما یک رابطه معلم و شاگردی و ارتباطی مقدس بود. من ایشان را فرد مخلصی می‌دانستم ازدواج من با رضا بهترین انتخابی بود که در طول زندگی‌ام داشته‌ام.

مراسم ازدواج ساده بود؟

بله آداب و رسوم و سنت‌هایی که امروز قوت گرفته آن روز‌ها با پیروزی انقلاب شکسته شده بود مراحلی که امروز برای ازدواج دیده می‌شود آن روز‌ها نبود، انقلاب هم چیز‌های خوب را دگرگون می‌کند و هم چیز‌های بد را ازدواج ما به همین دلیل خیلی ساده بود.

چطور از خواسته شهید موسوی مطلع شدید؟

بعد از اینکه برادرم در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. رضا مسئله ازدواج با من را با ایشان مطرح کرد با وساطت یکی از روحانیان شهر، حاج آقا محمدی که بعد‌ها امام جمعه ایلام شدند، خانواده شهید موسوی برای خواستگاری به منزل ما آمد. خانواده من هم پذیرفت مراسم ساده‌ای برپا شد. یادم می‌آید من تا ساعت چهار بعد از ظهر آن روز در کانون فرهنگی خرمشهر مشغول کار بودم  وقتی آمدم خانه مثل بقیه مدعوین در جشن عقدم شرکت کردم. البته یادآور شوم با شرایط امروز نمی‌توان آن همه سادگی را به این راحتی باور کرد.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

آن روز‌ها آنچه که می‌دانستید عمل میکردید. این طور نیست؟

همین طور هست. آن روز‌ها جوانان دوست داشتند. همه چیزشان  رنگی از اسلام داشته باشد. برداشت ما هم این طور بود. یعنی هر چه را که فرا گرفته بودیم. عمل می‌کردیم و این بسیار مهم بود. الان خیلی چیز‌ها را می‌دانیم ولی به آنها عمل نمیکنیم. نمی‌خواهم به همه آن عملکرد‌ها مهر تأئید بزنم، اما نفس عمل به دانسته‌ها بسیار مهم هست. آن روز‌ها به همه باورهامان ایمان داشتیم و به آنها عمل می‌کردیم.

کسانی که در دوران انقلاب رشد کردند. بیشتر این ویژگی را داشتند. شخصیت افراد با عملکردشان سنجیده می‌شد. شما توجه کنید. در کتاب‌های دینی که ما درس می‌دهیم ارزش‌های زیادی برای انتقال به دانش آموزان وجود دارد، ولی این انتقال آن طور که باید و شاید صورت نمی‌پذیرد. علت هم این هست که فاصله بین علم و عمل در جامعه ما زیاد شده هست.

از آن روز به بعد زندگی تازه آغاز شد؟

بله، چون شهید موسوی می‌خواست ادامه تحصیل بدهد. آپارتمانی در اهواز اجاره کردیم و به اهواز برگشتیم. من اصرار داشتم همه چیز ساده باشد. وسایل زندگی‌ام را می‌گویم برای مثال فکر کردم لزومی ندارد ما دوازده تا قاشق و چنگال داشته باشیم، دو تا کافی هست. اگر بیشتر باشد اضافی هست. هجده ساله بودم و آن دگرگونی تفکرات مرا تا این حد تحت تاثیر قرار داده بود. شهید موسوی هم همین طور فکر می‌کرد. ولی متعادل‌تر و پخته‌تر طبیعی هم بود. پنج سال از من بزرگ‌تر بود. افراط و تفریط نمی‌کرد.

شهید موسوی توانست به درس ادامه بدهد؟

او یک ترم درس خواند. اما با متشنج شدن جو خرمشهر و طرح مسئله عرب و عجم از طرف دشمنان انقلاب شهید موسوی هم بنا به پیشنهاد برادران سپاه دوباره درسش را رها کرد و به سپاه برگشت. موقعیت عادی خرمشهر به هم ریخته بود. مسائلی هم در درون سیاه خرمشهر می‌گذشت دولت هم دولت موقت بود و کار زیادی ازش برنمی‌آمد. او آمد و فرمانده عملیات سپاه خرمشهر شد. مسؤول آموزش عقیدتی و سیاسی هم بود.

به نوعی برنامه‌ریزی سپاه خرمشهر هم زیر نظر ایشان بود. قبل از اینکه جنگ آغاز شود از اهواز به خرمشهر آمدیم. هنگامی که برگشت به خاطر وضع بحرانی و بغرنج شهر و به دلیل شرایط  حساس سیاه فعالیت شبانه روزی خود را آغاز کرد و گاهی اوقات تا یک هفته به خانه نمی‌آمد.

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود بیشتر بخوانید »

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، جشن انتشار کتاب «یادداشت‌های بی‌تاریخ» اثری از هدایت‌الله بهبودی کاری از نشر سوره‌مهر در کافه سمیه حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام

در این نشست علاوه بر بهبودی نویسنده اثر، محمد‌مهدی دادمان رییس حوزه هنری، علی رمضانی مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، علیرضا کمره‌ای نویسنده و پژوهشگر تاریخ و ادبیات جنگ، محسن کاظمی نویسنده و پژوهشگر، علی‌اکبر شیروانی مدیر عامل انتشارات سوره‌مهر، عبدالحمید قره‌داغی و تنی چند از نویسندگان و اهالی فرهنگ و هنر حضور داشتند. 

در این نشست بهبودی در سخنانی اظهار داشت: من از سال ۱۳۶۵ به یک معنا با این رشته محشور شدم و قریب چهل سال هست که با تاریخ عشق می‌کنم و گاهی هم تالیفی داشته‌ام. من خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم. در هر کاری اگر کسی چهل سال پایداری به خرج دهد، دانستنی‌هایی پیدا خواهد کرد.

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام

وی افزود: چند سال که از تحصیلم گذشت، خودم را تحت‌تاثیر زرین‌کوب و سپس عبدالهادی حائری دیدم و به دلیل بینشی که به تاریخ دارم، احساس دین می‌کنم. این کتابچه هم خالی از این گرایش نیست. من از روی کتاب‌های دیگر دست به نگارش این جزوه نزدم. به یاد دارم روزی کتاب «سفر به قبله» را به نادر ابراهیمی دادم تا مطالعه کند، او رک بود و حرف‌ها را بی‌حاشیه می‌زد؛ گفت، ادای جلال آل احمد را درآوردی و مرا نواخت. این در حالی بود که من حتی «خسی در میقات» جلال آل احمد را نخوانده بودم که بخواهم از او تقلید کنم.

بهبودی اضافه کرد: دانشگاه زمینه هست و من خوشبختانه توانستم با شاگردی بزرگانی همچون باستانی‌پاریزی و منصوره اتحادیه چگونه نگاه کردن به تاریخ را بیاموزم. من مشق روزنامه‌نگاری کرده بودم، پس با تلفیق نگارش تاریخی نظر استادان را به خود جلب کردم و تشویق شدم. شناخت من از دانشگاه شروع شد اما با تاسیس ادبیات اسلامی عمق پیدا کرد و اکنون از مرز شناخت تا حدودی به مرز مهارت رسیده‌ام اما هنوز به مرز تخصص نرسیده‌ام. این کتاب محصول فهم من هست که در این چهل سال از همسایگی من با تاریخ گذشته هست.

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام

علیرضا کمره‌ای، محسن کاظمی و محمد قبادی در خلال این نشست نظرات و دیدگاه‌های خود را پیرامون بهبودی و آثارش به ویژه کتاب «یادداشت‌های بی‌تاریخ» مطرح کردند. 

کتاب «‌یادداشت‌های بی‌تاریخ‌؛ درباره تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری» در بردارنده سی و پنج مقاله کوتاه، درباره نسبت تاریخ با سیاست، جامعه، ادبیات، فرهنگ، فضای مجازی و انقلاب اسلامی به قلم هدایت‌الله بهبودی هست.

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام

«‌یادداشت‌های بی‌تاریخ‌» مقالات برآمده از تجربه خرد و کلان هدایت‌الله بهبودی در سه‌دهه کار تاریخ‌پژوهی هست. نویسنده در این اثر کوشیده هست مسائل و مشکلاتی که در امر تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری وجود دارد، بازنمایی کند و برای غلبه بر آن‌ها راه‌حل پیشنهاد دهد.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بهبودی: خودم را گزارشگر تاریخ می‌دانم اما به مرز تخصص نرسیده‌ام بیشتر بخوانید »

فیلم/ تمجید شهید آوینی از دوراندیشی مرتضی سرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس

فیلم/ تمجید شهید آوینی از دوراندیشی مرتضی سرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ تمجید شهید آوینی از دوراندیشی مرتضی سرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

خاطرات پرستار آبادانی در «زیر خط جنگ با دیگری»

خاطرات پرستار آبادانی در «زیر خط جنگ با دیگری»


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، «زیر خط جنگ با دیگری» خاطرات پرستار مهری فلاحی با گردآوری تینا محمدحسینی در انتشارات سوره‌مهر به چاپ رسید. 

این کتاب خاطرات خودنوشت مهری فلاحی پرستار اهل آبادان هست که بعد از فراغت از جنگ و بازنشستگی، از میان انبوه خاطرات و یادداشت‌هایش استخراج و به صورت پراکنده نگارش شده هست.  

کتاب روایتی متفاوت از بمباران شهر آبادان، ایام محاصره، حضور عراقی‌ها آن سمت رودخانۀ اروند، مواجهه با منافقین، رخداد‌هایی که بر پرستاران بیمارستان شرکت نفت آبادان گذشته و وقایعی از این دست هست که هیچ‌کدام باعث نمی‌شود فلاحی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند؛ حتی زمانی که باردار هست. مادری که نه تنها نگران فرزند داخل شکمش هست بلکه نگران فرزندان ایران هم هست. به خاطر همین کنار دیگر دوستان و همکارانش می‌ماند و پایداری می‌کند.  

عمده توجه مهری فلاحی بر اتفاقات و خاطرات آغاز جنگ تا سال ۱۳۶۵ هست و در بعضی میان بند‌ها هم به دوران کودکی و نوجوانی خود گریز زده هست. او تا سال ۱۳۶۰ در آبادان، ماهشهر، مسجدسلیمان و آغاجری حضور مداوم داشته و بعد از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ سالی یک بار مأموریت داشته که در این شهر‌ها و در پشت جبهه به مداوای مجروحان بپردازد.  

محمدحسینی در پایان کتاب عکس‌ها و اسنادی از مهری فلاحی را برای آشنایی بیشتر خوانندگان با راوی قرار داده هست.  

زیر خط جنگ با دیگری به همت دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری در ۲۳۵ صفحه و با قیمت ۲۰۰ هزار تومان در بازار نشر موجود هست.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خاطرات پرستار آبادانی در «زیر خط جنگ با دیگری» بیشتر بخوانید »