سوریه

زخم‌هایی که بر کمال شهید «بیضایی» افزودند


حقا که زیبا شهید شدیبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم آل الله (ع) «محمودرضا بیضائی» هجدهم آذر ۱۳۶۰ در شهر تاریخی و خاستگاه روحانیت یعنی تبریز به دنیا آمد. محمودرضا در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شد و در دوران دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی مسجد چهارده معصوم (ع) درآمد. حضور مستمر و مداومش در جمع بسیجیان پایگاه نخستین بارقه‌های عشق به فرهنگ ایثار و شهادت را در دل محمودرضا شعله‌ور کرد.

با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری کردن جبهه‌ی مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله (ع)، آگاهانه عازم سوریه شد. این جوان رشید سرانجام بعد از دو سال حضور مستمر در جبهه سوریه، بعد از ظهر ۲۹ دی ۱۳۹۲ هم‌زمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) بر اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری از ناحیه سر و سینه در جنوب شرقی دمشق مجروح می‌شود و سرانجام به شهادت می‌رسد. در ادامه روایتی درباره شهید از زبان برادرش آمده است.

محمودرضا حدود ساعت سه و نیم بعدازظهر در روز میلاد رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ص) به شهادت رسید. روز شهادتش روز عید و تعطیل بود. من در شهرستان ترکمنچای دانشگاه بودم. ساعت هشت و نیم عصر بود که یکی از هم سنگر‌های نزدیکش که در سوریه مجروح شده بود تماس گرفت و بعد از خوش و بش خودش را معرفی کرد و گفت: «من همانی هستم که با محمودرضا آمده بودید عیادتم بیمارستان» بعد گفت: «تو در تهران یک کلاسی می‎رفتی، هنوز هم آن کلاس را می‎روی؟» منظورش کلاس مکالمه عربی بود که می‌رفتم و با محمودرضا قبلا درباره‌اش صحبت کرده بودم. او از محمودرضا شنیده بود. تماس آن برادر با من غیره منتظره بود. چیزی در دلم گذشت.

یادم افتاد که به محمودرضا گفته بودم شماره تماسم را به یکی از بچه‌های خودشان در تهران بدهد. یقین کردم این همان تماس است، اما با اینهمه حرفی از محمودرضا نبود. بعد از گپ کوتاهی قطع کردم. تلفن را که قطع کردم به فکر فرو رفتم، اما موضوع را زیاد جدی نگرفتم. دو ساعت بعد حدود ساعت ۱۰ شب بود که برادرخانم محمودرضا زنگ زد و گفت خبری هست که باید به تو بدهم. گفت محمودرضا در سوریه مجروح شده و او را به ایران آورده‌اند. تا گفت مجروح شده قضیه را فهمیدم. گفتم: «مجروحیتش چقدر است؟» گفت: «تو پدر و مادر را فردا بیاور تهران، اینجا می‎بینی» این را گفت مطمئن شدم محمودرضا شهید شده است.

منتظر بودم خودش این را بگوید. دیدم نمی‌گوید، یا نمی‌خواهد بگوید و فقط از مجروحیت حرف می‎زند؛ قبل از خداحافظی گفتم: «صبرکن! تو داری خبر مجروحیت به من می‌دهی یا شهادت؟» گفت: «حالا شما پدر و مادر را بیاورید.» گفتم: «حاجی! برای مجروحیت که نمی‌گویند مادر را بیاورید تهران» از او خواستم که اگر خبر شهادت دارد بگوید، چون من از قبل منتظر این خبر بودم. گفت: «طاقتش را داری؟» گفتم: «طاقت نمی‌خواهد. شهیده شده؟» تائید کرد و گفت: «بله محمودرضا شهید شده» گفتم: «مبارکش باشد.» بعد دوباره با آن برادری که اول زنگ زده بود تماس گرفتم، تا شروع به صحبت کرد داخل خانه صدای گریه بلند شد…

پیکر را گذاشته بودند توی آمبولانس. رفتم توی آمبولانس دیدمش. لباس‌های رزمش هنوز تنش بود؛ سر تا پا خون. اما زخم‌های پیکرش به جز زخمی که زیر چانه داشت و یک زخم کوچک روی سر که محل وارد شدن ترکش کوچکی بود پیدا نبود. پیکر به بهشت زهرا (س) منتقل شد و قبل از انتقال برای تشییع فرصت شد تا زخم‌های پیکرش را ببینم. بازوی چپ محمودرضا تقریبا از بدن جدا شده بود و به زور به بدن بند بود. روی بازو تا مچ هم بر اثر ترکش‌ها و موج انفجار داغان شده بود. پهلوی چپش هم پر از ترکش‌های ریز و درشت بود. بعدا شمردم، روی پیراهنش ۲۵ تا ترکش خورده بود. ساق پای چپش شکسته بود، شمردم ۱۰ تا ترکش هم به پایش گرفته بود. اما با همه این جراحت‌هایی که بر پیکرش می‎دیدم، زیبا بود. زیباتر از این نمی‎شد که بشود! عمیقا غبطه خوردم به وضعی که پیکرش داشت. سخت احساس کردم حقیر شده‌ام در برابرش. بی‌اختیار زیر لب گفتم: «ماشالله برادر!‌ ای والله! حقا که شبیه حسین (ع) شده‌ای.»، اما با آنهمه زخم در پهلو بیشتر شبیه حضرت زهرا (س) بود. چه می‌گویم؟…

هیچ کس نمی‌دانست حرف آخری داشته یا نه. رزمنده‌هایی که موقع شهادت کنارش بودند، هیچ کدام ایرانی نبودند، اما بچه‌های خودمان که بعدا رسیده بودند می‌‎گفتند نفس‌های آخرش بود که رسیدیم، حرفی نمی‎زد. نمی‌دانم، شاید وقتی داخل آن کانال با موج انفجار به دیوار خورده بود «یازهرا» گفته باشد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

زخم‌هایی که بر کمال شهید «بیضایی» افزودند بیشتر بخوانید »

در آخرین دیدار سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله چه گذشت؟


در آخرین دیدار سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله چه گذشت؟به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سلیمانی یک شب قبل از شهادتش به دست تروریست‌های امریکایی در بغداد به دیدار سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان در بیروت رفته بود. او هدف از حضور در لبنان را دیدار و گفت‌وگوی کوتاه با سیدحسن نصرالله اعلام کرده بود. در مستندی که به تازگی از شبکه المنار لبنان پخش شده است، سید حسن نصرالله به جزئیات این دیدار اشاره کرده که در ادامه آن را می‌خوانید.

روز چهارشنبه‌ای که ایشان سحر جمعه‌اش به شهادت رسید، بیروت پیش ما بود. عصر چهارشنبه چند ساعت جلسه داشتیم. بعد نماز مغرب را باهم خواندیم و ایشان با من خداحافظی کرد و به دمشق رفت. البته قرار نبود به لبنان بیاید. ۲ هفته قبل لبنان بود و هیچ نیازی به لبنان آمدنش نبود. روز دوشنبه، یعنی ۲ روز پیش از آمدنش پیش ما، من از یکی از برادرانمان که مدام با حاج قاسم در ارتباط بود پرسیدم چه خبر از حاجی؟ کجاست؟ تهران است یا بغداد؟ گفت من امروز با حاجی صحبت کرده‌ام و پرسیده‌ام این‌طرف‌ها نمی‌آیید و حاجی گفته است نه، من همین تازگی‌ها پیش شما بوده‌ام و سرم شلوغ است. می‌خواهم به عراق بروم.

سه‌شنبه شب با ما تماس گرفتند و گفتند حاجی به دمشق رسیده. شب را دمشق می‌خوابد و صبح به بیروت خواهد آمد. من تعجب کردم، چون ایشان ۲ یا سه هفته قبل این‌جا بود و آن روز‌ها هم بسیار درگیر مسائل عراق بود. عصر روز چهارشنبه هم را دیدیم و من شبش چند قرار داشتم. به حاج قاسم گفتم قرار‌های شب را لغو می‌کنم. چون ما معمولا پس از نماز مغرب دیدار می‌کردیم. گفتم نماز را می‌خوانیم و جلسه را آغاز می‌کنیم. معمولا شش یا هفت ساعت صحبت می‌کردیم. حاج قاسم گفت نه، نیازی به زمان نیست. من وقتتان را نمی‌گیرم. فقط آمده‌ام خودت را ببینم. کاری ندارم. موضوعی برای بحث هم ندارم. چند هفته پیش اینجا بودم. گفت بیش از یک ساعت وقت شما را نمی‌گیرم، بنشینیم و صحبت کنیم. واقعا هم حاجی آمد و نشستیم و موضوع خاصی وجود نداشت. من متعجب شدم که پس چرا حاجی به ضاحیه آمده است؟ گفتم چرا به خودتان زحمت دادید و آمدید و…؟ گفت فقط آمدم ببینمتان. هیچ کار دیگری ندارم.

درباره‌ی اوضاع و احوال و برخی نواقص و نیازمندی‌ها سؤال کرد. حاجی گاهی به صورت ماهانه در حل برخی مشکلات کمک می‌کرد، اما این بار مشکل ۴ ماه را یک‌باره حل کرد و گفت خیالتان راحت باشد هیچ مشکلی نیست. دیگر هیچ اتفاق ویژه‌ای نیفتاد. صحبت کردیم و با هم شوخی می‌کردیم. حاجی با وجود این‌که مشغولیت‌های زیادی در مناطق دیگر داشت، از همیشه آرام‌تر و خوشحال‌تر بود. به قول شما [به فارسی:]خیلی سرحال بود. بسیار شوخی می‌کرد و بسیار می‌خندید. بنده به برادران هم گفتم. نورانی شده بود. به طرز عجیبی. من برایش ترسیدم.

در دیدار قبل، یعنی دو سه هفته قبلش من به حاج قاسم گفته بودم: حاجی در رسانه‌های امریکا شدیدا روی شما تمرکز کرده‌اند. یکی از مهم‌ترین مجله‌های امریکایی را نشانش دادم که تصویرش روی جلد آن بود و تیتر مقاله این بود: «سردار بی‌جایگزین». گفتم برخی دوستان ما که ایالات متحده را خوب می‌شناسند، می‌گویند این مقدار تمرکز رسانه‌ای مقدمات ترور است، باید محتاط باشید. خب، می‌دانید که! خندید و گفت چه خوب! این آرزوی من است و این حرف‌ها.

در هر صورت من گفتم امشب را این‌جا بمانید. گفت نه همین امشب به دمشق برمی‌گردم و می‌خواهم برادران را در دمشق ببینم و فردا به بغداد می‌روم.

معمولا وقتی برادران به دفتر می‌آیند، بچه‌ها دوربین می‌آورند و عکس می‌گیرند. گاهی هم نمی‌آورند. اما این بار خود حاجی به بچه‌ها گفت دوربین کجاست؟ می‌خواهم با سید عکس بگیریم. به همین خاطر در حال نماز، در حال ایستاده، در حال نشسته، در حال وضو و… عکس داریم که البته همه‌اش منتشر نشده. اما بسیار جالب بود که پافشاری کرد و به برادران گفت دوربین بیاورند و در همه‌ی حالت‌ها عکس بگیرند.

این آخرین دیدار بنده و ایشان بود. قاعدتا بنده به ایشان گفتم حاجی خواهش می‌کنم به بغداد نروید، شرایط خوب نیست، نگران‌کننده است. گفت نه، باید بروم. گزینه‌ی دیگری ندارم. باید بروم، چون می‌خواهم نخست‌وزیر را ببینم و پیام‌های مهمی هست که باید برسانیم یا بشنویم و… راه دیگری وجود ندارد. خودم باید شخصا به بغداد بروم.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

در آخرین دیدار سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله چه گذشت؟ بیشتر بخوانید »

مراسم بزرگداشت شهید «جهاد عماد مغنیه» برگزار شد+ تصاویر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مراسم بزرگداشت شهید «جهاد عماد مغنیه» فرزند شهید «عماد مغنیه»، روز پنج‌شنبه ۲۵ دی در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) تهران در جوار یادمان این شهید والامقام، با حضور پیشکسوتان عرصه ایثار و شهادت و خانواده‌های معظم شهدا، همراه با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی برگزار شد.

مراسم بزرگداشت شهید «جهاد عماد مغنیه» برگزار شد+ تصاویر

مراسم بزرگداشت شهید «جهاد عماد مغنیه» برگزار شد+ تصاویر

مراسم بزرگداشت شهید «جهاد عماد مغنیه» برگزار شد+ تصاویر

خاطرنشان می‌شود، شهید «جهاد عماد مغنیه» مسئول نیرو‌های ضربتی و از فرماندهان ارشد حزب‌الله لبنان بود که در ۲۸ دی سال ۹۳ در بازدید میدانی از شهرک «الامل» واقع در «قنیطریه» سوریه، در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

مراسم بزرگداشت شهید «جهاد عماد مغنیه» برگزار شد+ تصاویر بیشتر بخوانید »

انفجاری حومه دیر الزور سوریه را لرزاند

انفجاری حومه دیر الزور سوریه را لرزاند



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این دیده بان جمعه شب اضافه کرد، این انفجار در روستای « الطیبه » در نزدیکی شهر المیادین رخ داد و تاکنون اطلاعاتی درباره ماهیت این  حادثه دریافت نشده است. 

دیده بان موسوم به حقوق بشر سوریه با اشاره به اینکه این انفجار علاوه بر آسیب زدن به یک باب منزل، منجر به تخریب مغازه‌ها نیز شده است، اضافه کرد: خانه آسیب دیده توسط  « داعش»  در زمانی که بر این منطقه سیطره داشت به مرکزی برای تولید بمب های دست ساز و مین تبدیل شده بود.

این دیده بان افزود: انفجار یاد شده همزمان با پرواز یک پهپاد ناشناس بر فراز منطقه اتفاق افتاد.

بامداد چهارشنبه هفته گذشته نیز مناطقی از شهرهای دیرالزور و ابوکمال در شرق این کشور هدف حملات جنگنده‌های رژیم صهیونیستی قرار گرفت.

این حملات پس از آن صورت ‌گرفت که پدافند هوایی ارتش سوریه یک هفته قبل از آن حملات موشکی رژیم اسرائیل به جنوب دمشق را دفع کرده بود.

رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر بارها به دمشق و مناطق مختلف سوریه حمله هوایی کرده که با رهگیری به موقع پدافند هوایی دمشق در بیشتر مواقع، این حملات دفع شده است.

وزارت خارجه سوریه در نامه‌های جداگانه به دبیرکل سازمان ملل متحد و رییس دوره‌ای شورای امنیت، ضمن محکوم کردن حمله اخیر رژیم صهیونیستی به مناطقی در دیرالزور واقع در شرق این کشور، خواستار برخورد قاطع با قانون شکنی رژیم صهیونیستی شد.

منبع: ایرنا



منبع خبر

انفجاری حومه دیر الزور سوریه را لرزاند بیشتر بخوانید »

تمجید روزنامه عبری زبان از قدرت حزب‌الله: تهدید اصلی در لبنان است نه سوریه

تمجید روزنامه عبری زبان از قدرت حزب‌الله: تهدید اصلی در لبنان است نه سوریه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «آلون بن دیوید» تحلیلگر امور نظامی صهیونیستی در روزنامه «معاریو» نوشت که تهدید اصلی علیه رژیم تل آویو نه در سوریه، بلکه در لبنان است و رژیم صهیونیستی تا کنون کاری برای حل این «معضل» نکرده است.

به نوشته المیادین، او نوشت که تهدید استراتژیک علیه رژیم صهیونیستی موشک‌های دقیق حزب‌الله است و حملات پرتکراری که این رژیم در سوریه انجام می‌دهد، تلاش‌های حزب‌الله برای تثبیت قدرت ساخت و مونتاژ موشک‌های دقیق در خاک لبنان را تحت‌الشعاع قرار نمی‌دهد.

او توضیح داد که ارزیابی محافل نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی حکایت از این دارد که حزب الله تا بدین روز توانسته صدها موشک دقیق میان برد و دوربرد را ذخیرسازی کند و اکنون در لبنان تعدادی تأسیسات حاوی موشک‌های دقیق وجود دارد.

این تحلیلگر امور نظامی سپس نوشت که از سال ۲۰۱۲ بدین سو، معادله پاسخگویی تغییر یافته و حزب‌الله هرگونه حمله رژیم اسرائیل به خاک لبنان را پاسخ خواهد داد و ارتش اسرائیل تهدید موشک‌های دقیق لبنان را یک تهدید استراتژیک علیه این رژیم می‌داند.

 «آلون بن دیوید» افزود: «قدرت موشک‌های دقیق [حزب‌الله] می‌تواند سامانه‌های استرتژیک اسرائیل را نیز مورد هدف قرار داد و حزب‌الله توانایی این را دارد که پایگاه «هکریا» در تل آویو که مقر وزارت امنیت و ستاد مشترک است را هدف حمله موشکی قرار دهد.»

به گفته وی زمانی که ارتش صهیونیستی پیش از سال ۲۰۰۰ در حال عقب‌نشینی از لبنان بود، مسلح شدن سریع حزب‌الله را باور نداشت و گمان می‌کرد که راکت‌های حزب‌الله در انبارها زنگ خواهد زد، اما در سال ۲۰۰۶ موشک‌ها زنگ نزده بودند و به یکباره هزاران فروند از آن‌ها بر سر صهیونیست‌ها فرود آمدند.

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان در گفت‌وگوی تلویزیونی خود با شبکه المیادین در ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰  گفته بود که تعداد موشک‌های نقطه زن مقاومت به نسبت یک سال گذشته، دو برابر شده و حزب‌الله توانایی حمله دقیق به هر نقطه در خاک فلسطین اشغالی را دارد.

«ایلی بار-اون» سرهنگ بازنشسته ارتش صهیونیستی چندی پیش در روزنامه جروزالم پست نوشته بود که حزب‌الله در هر جنگ پیش رو با رژیم اسرائیل، توانایی شلیک ۴۰۰۰ موشک و راکت دارد. در حالیکه در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ کمتر از ۴۰۰۰ پرتابه شلیک کرد و قدرت آتش‌بار زمین به زمین حزب الله از ۹۵ درصد ارتش‌های دنیا بیشتر است.

منبع: فارس



منبع خبر

تمجید روزنامه عبری زبان از قدرت حزب‌الله: تهدید اصلی در لبنان است نه سوریه بیشتر بخوانید »