سوریه

ضیافت پدر اولین شهید مدافع حرم ارتش به قرار پنجشنبه‌های هر هفته


ضیافت پدر اولین شهید مدافع حرم ارتش به قرار پنجشنبه‌هی هر هفتهبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، قبل از اینکه کرونا پایش را به زور بگذارد داخل زندگی همه ما، زندگی دیگری در بهشت زهرا جریان داشت، پنجشنبه‌ها گلزار شهدا دیدنی بود، بر و بیایی داشت و خانواده‌ها و دوستداران شهدا طبق یک رسم نانوشته اما معنوی میهمان خانه ابدی شهدا می‌شدند. آنان که در این سال‌ها گذرشان به قطعه شهدای مدافع حرم گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران افتاده حتما خانواده‌های شهدا را بر سر مزار فرزندانشان دیده‌اند، آنان میزبان خانه‌های فرزندان شهیدشان هستند و از مهمانان شهدا پذیرایی می‌کنند. در این بین پدر اولین شید ارتش «محسن قوطاسلو» همیشه دست پر به استقبال از زائران شهدا می‎رود و سفره آش و نذری اش پنجشنبه‌های هر هفته بر سر مزار فرزندش به راه است. حرفش این است: «از وقتی اینجا خانه محسن شده ماهم همیشه اینجاییم. البته بیشتر وقت‌ها از شب قبل می‌آیم اینجا و از سر صبح می‌افتم دنبال تدارک پخت غذا»

او می‌‎گوید: «آش می‌پزیم، قیمه می‌پزیم، قرمه می‌پزیم، نماز جماعت و دعای عرفه برگزار می‌کنیم. قبل از کرونا هر پنجشنبه اینجا برنامه‌ایست و نمی‌‎گذاریم چراغ خاموش شود. چون محسن چراغ دل ما را روشن کرد، چراغ دل یک ملت را روشن کرد، محسن تکاور بود، رفت و در راه وطن و اسلام شهید شد، چه افتخاری بالاتر از این، حالا من کوچکترین کاری که می‌‎توانم بکنم همین است. البته من تنها نیستم، اینجا واقعا کار دلی است، جوان‌های زیادی می‌آیند داوطلبانه پای کار می‌ایستند»

پدر شهید قوطاسلو پسر جوانش را اینطور توصیف می‌‎کند: «جنگاور بود، چترباز بود، دوره‌هایی که یک رنجر باید ببیند را گذرانده بود، کلاه سبز بود. از خیلی سال قبل‌تر مسوول حوزه بسیج و مسوول آموزش ناصحین شد و همیشه خودش را سرباز رهبر می‌‎دانست» او گریزی هم به حضور رهبر انقلاب بر سر مزار فرزندش زد و گفت: «محسن خیلی دوست داشت حضرت آقا را از نزدیک ببیند و حتی در وصیتنامه‌اش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا دست متبرکشان را روی سرم بکشند که قسمت نشد و البته آقا بعد از شهادتش سر مزار محسن آمد و چند دقیقه‌ای ایستادند.»

او درباره حضور فرزندش در سوریه گفت: قبلا یکبار به عراق رفته بود، اما آن موقع ماموریتش طولانی نبود. محسن درست است که پسرم بود، اما پشت و پناهخم بود، روی هم که آمد و گفت می‌خواهد به سوریه برود می‌دانستم این راه شهادت دارد، خودم هم در دوران دفاع مقدس جبهه بودم، می‌دانستم شرایط جنگ چگونه است البته این را هم قبول داشتم که شهادت نصیب هرکسی نمی‌شود و این‌هایی که امروز می‌بینید شهید شده‌اند برگزیده هستند.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ضیافت پدر اولین شهید مدافع حرم ارتش به قرار پنجشنبه‌های هر هفته بیشتر بخوانید »

برپایی مراسم دعا و نیایش در مقرهای لشکر فاطمیون در سوریه+ عکس و فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‎پرس، رزمندگان فاطمیون در طول نزدیک به ۹ سال جنگ سوریه از جمله یگان‌های پیشرو بودند که در مقابله با داعش و تروریست‌های تکفیری در این کشور نقش تعیین‌کننده‌ای را ایفا کردند. آن‌ها با شرکت در عملیات‌‎های مختلف در کنار گروه‌های رزمندگان ایرانی، عراقی، لبنانی، پاکستانی و … از حرم‌های اهل بیت در سوریه دفاع کردند و تکفیری‌ها را از شهر‌ها به بیرون راندند.

برپایی مراسم دعا و نیایش در مقرهای لشکر فاطمیون در سوریه+ عکس و فیلم

رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون پس از سرنگونی داعش جهت تثبیت مواضع نیرو‌های مقاومت و پاکسازی شهر‌ها از لوث وجود تکفیری‌ها همچنان در این کشور حضور دارند آنان علاوه بر انجام فعالیت‌های رزمی جهت آماده نگه داشتن خود اقدام به برگزاری برنامه‌های فرهنگی مذهبی می‌کنند.

برپایی مراسم دعا و نیایش در مقرهای لشکر فاطمیون در سوریه+ عکس و فیلم

برگزاری مراسم دعای توسل از جمله این برنامه‌هاست که در تیپ امام علی علیه السلام برگزار شد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

برپایی مراسم دعا و نیایش در مقرهای لشکر فاطمیون در سوریه+ عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

چشمه صلح

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای / عملیات چشمه صلح؛ از پیشروی برق آسای قوای ترکیه تا نجات شبه نظامیان کُرد توسط ارتش سوریه +نقشه و تصاویر


سرویس جهان مشرق _ سقوط منطقه عفرین در سال ۲۰۱۸ و فجایعی که در دوران اشغال این منطقه توسط مزدوران تحت امر ارتش ترکیه بر سر مردم غیر نظامی آن آمد باز هم باعث نشد تا رهبران و فرماندهان شبه نظامیان کرد در شمال سوریه از محاسبات اشتباه خود در خصوص حمایت امریکا از این گروه ها دست بردارند.

در تابستان سال ۲۰۱۹ به تدریج زمزمه‌های حمله ارتش ترکیه و نیروهای تحت حمایتش به مناطق اصلی قوای SDF در شمال و شمال شرق سوریه به گوش میرسید اما طرف مقابل همچنان بر این باور بود که امریکا اجازه حمله ترکیه به متحدین این کشور را نخواهد داد. امریکایی ها در سال قبل از آن در زمان حمله ارتش ترکیه تحت عملیات شاخه زیتون به منطقه عفرین سکوت کرده و هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، اما سران SDF اینگونه توجیه میکردند که عفرین در منطقه‌ای ایزوله و خارج از خاک اصلی مناطق تحت کنترل این گروه است.

اما با اعلام رسمی آغاز عملیات چشمه صلح، توسط رجب طیب اردوغان در ۹ اکتبر ۲۰۱۹ میلادی، قوای مشترک ارتش ترکیه و مزدوران تحت امرش حمله به مناطق تحت کنترل شبه نظامیان کرد در محدوده شهرهای تل ابیض یا راس العین را آغاز کردند.

اینبار اما به محض آغاز عملیات نظامی ترکیه، حوادثی رخ داد که نه تنها رهبران SDF بلکه جهانیان را متحیر ساخت… نظامیان امریکایی اقدام به عقب نشینی و تخلیه پایگاه‌های نظامی خود در این منطقه کرده و به قوای مشترک ترکیه اجازه دادند بدون هیچ دردسری پیشروی زمینی خود را آغاز کنند.

قوای امریکایی تقریبا تمامی مقرهای نظامی خود از عین عیسی در غرب مناطق درگیری تا تل تمر در شرق این منطقه را تخلیه کرده و حتی در مواردی آنچنان با عجله این کار را انجام دادند که فرصت جمع آوری تجهیزات حساس و مدارک محرمانه نیز از این پایگاه‌ها وجود نداشت و به ناچار جنگنده‌های نیروی هوایی این کشور اقدام به بمباران هوایی و از بین بردن تجهیزات به جای مانده کردند.

تصویر ماهواره ای پایگاه نظامی لافارج ارتش امریکا قبل و بعد از بمباران توسط جنگنده‌های این کشور

به هر ترتیب نیروهای مزدور ارتش ترکیه پیشروی زمینی خود را برای تصرف شهرهای راس العین و تل ابیض آغاز کردند. البته هدف گذاری کلی این عملیات که از سوی مقامات ترکیه اعلام شده بود ایجاد کمربند حائل به عمق ۳۵ کیلومتر در منطقه مورد نظر از خط مرزی این کشور تا بزرگراه بین المللی M۴ بود.

بر خلاف منطقه عفرین که در شرایط محاصره نیز ۲ ماه در برابر مهاجمین مقاومت کرده بود، شبه نظامیان کرد در این عملیات هیچ گونه موفقیتی در دفاع از مناطق خود نداشته و با دادن تلفات بسیار زیاد به تدریج از عمده مناطق از جمله دو شهر مهم راس العین و تل ابیض که نقش حیثیتی برای آنها داشت عقب نشینی کردند.

یکی از دلایل و توجیهات ترکیه برای حمله به این مناطق اقدامات شبه نظامیان YPG و تروریست‌های PKK در تغییر ترکیب جمعیتی این مناطق و تلاش برای بیرون راندن ساکنان بومی عرب این شهرها بود.

در واقع راس العین و تل ابیض پیش از سال ۲۰۱۵ و ورود شبه نظامیان کرد تحت حمایت امریکا به این منطقه به بهانه مبارزه با داعش تقریبا خالی از جمعیت کردزبان بوده و یا درصد بسیار کمی از سکنه این مناطق را کردهای شمال سوریه تشکیل میدادند، اما با تصرف این مناطق توسط SDF به تدریج سیاست تغییر ترکیب جمعیتی و سکونت کردزبانان در این مناطق و اطلاق اسامی جعلی نظیر سری کانی (برای راس العین) و گری سپی (برای تل ابیض) موجب خشم مردم منطقه و گرایش آنها به سوی ترکیه شد.

این مسئله موجب شد تا در هنگام هجوم قوای ارتش ترکیه به این منطقه، مردم محلی اقدام به همکاری با قوای مهاجم کرده و حتی برخی گروه‌های غیر کرد SDF که مسئول دفاع از این مناطق بودند نیز بدون نبرد اقدام به عقب نشینی کنند.

از دیگر دلایل پیشروی سریع قوای مهاجم پشتیبانی بسیار خوب توپخانه و پهپادهای مسلح ارتش ترکیه از عملیات زمینی قوای تحت امرشان بود.

در واقع این عملیات آغاز سریال نمایش‌های تبلیغاتی ترکیه برای تجهیزات ساخت صنایع دفاعی این کشور بود. هویتزرهای خودکششی T۱۵۵ Firtina و راکت اندازهای ۱۲۲ میلیمتری Sakarya و ۳۰۰ میلیمتری Kasirga با آتش بی امان خود راه را برای پیشروی قوای زمینی باز کرده و تلفات شدیدی به شبه نظامیان کرد وارد کردند.

پهپادهای رزمی این کشور نظیر Bayraktar TB۲ و Anka نیز آسمان منطقه نبرد را پوشش می‌دادند.

عملیات نظامی تقریبا به مدت ۲ هفته و تا روز ۲۴ اکتبر در جریان بود تا اینکه رهبران شبه نظامیان کرد سرانجام تصمیم عاقلانه ای گرفته و از دولت سوریه و قوای نظامی روسیه درخواست کمک و میانجیگری کردند. ارتش سوریه و نظامیان روس نیز که پیش از آغاز عملیات به دلیل حضور نظامیان امریکایی امکان دخالت در این منطقه را نداشتند، با دعوت رسمی نمایندگان SDF اقدام به استقرار در خطوط تماس با مهاجمین ترکیه کرده و بدین ترتیب ادامه پیشروی ارتش ترکیه در این منطقه متوقف شد.

در واقع ورود قوای دولتی سوری و نظامیان روس که پس از مذاکرات فشرده با ترکیه و ایجاد گشت های مرزی مشترک بر روی بزرگراه بین المللی M۴ مانع از ادامه عملیات نظامی مهاجمین شده بودند موجب نجات قوای SDF از فاجعه تمام عیار و حتی از دست دادن شهرهایی نظیر حسکه و قامشلی شد و یک بار دیگر ثابت کرد که دل بستن به قوای امریکایی در مواجهه با ارتش ترکیه که متحد سنتی امریکا و عضوی از اتلاف ناتو است خیالی باطل بوده و تنها راه نجات مردم این مناطق از تهاجمات بعدی ارتش ترکیه، سپردن کنترل این مناطق به ارتش و دولت قانونی سوریه خواهد بود.

ادامه دارد …



منبع خبر

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای / عملیات چشمه صلح؛ از پیشروی برق آسای قوای ترکیه تا نجات شبه نظامیان کُرد توسط ارتش سوریه +نقشه و تصاویر بیشتر بخوانید »

میانجی‌گری شهید ابراهیم هادی برای استجابت دعای یک زن توسط شهید مدافع حرم


ماجرای توسل یک زن به شهید راه چمنی/ ما شهدا به قول خود وفا می‎کنیمبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید ابوالفضل راه‌چمنی متولد دوم اسفند ماه ۱۳۶۴ بود و عاشق خدمت در سپاه. جنگ سوریه که شروع شد، با جلب رضایت خانواده، در سال ۱۳۹۲ لباس مدافعان حرم را به تن کرد و بار‌ها و بار‌ها در سوریه حاضر شد. او به عنوان یکی از فرماندهان لشکر زینبیون همراه با رزمنده‌های پاکستانی در عملیات‌های متعددی شرکت کرد. تا در نهایت در فروردین ماه ۱۳۹۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در العیس، جنوب غرب حلب، به شهادت رسید.

علی اکبر راه چمنی پدر شهید ابوالفضل راه چمنی با اشاره به علاقه فرزندش به شهید ابراهیم هادی، به بیان خاطره‌ای پرداخت و اظهار داشت: شهید راه چمنی خیلی به شهید ابراهیم هادی علاقه داشت، قبل شهادت با این شهید اخت داشت و همیشه از او صحبت می‌‎کرد. در سالگرد ابوالفضل بود که دیدم زنی به همراه همسر و فرزندانش از تهران بر سر مزار ابوالفضل آمده بودند، خانم از من خواست چند دقیقه‌ای خصوصی با من صحبت کند.

او تعریف کرد: «همسرم به مواد مخدر اعتیاد داشت تا حدی که چاقو گذاشته بود زیر گلوی بچه‌ها و می‌خواست آن‌ها را بکشد، خیلی درمانده بودم، تا اینکه یکی پیشنهاد داد متوسل به شهدا شوم، متوسل شدم به شهید ابراهیم هادی، چندباری به بهشت زهرا (س) رفتم و درددل کردم تا مشکلم را حل کنند، شبی خواب شهید هادی را دیدم، اسمم را صدا کرد و گفت پرونده شما را به شهید ابوالفضل راه چمنی ارجاع دادیم، از خواب بیدار شدم، هرچه نام شهدای دفاع مقدس را جست و جو کردم کسی را به این اسم ندیدم، برادرم گفت شاید از مدافعان حرم باشد، در میان اسامی شهدای مدافع حرم نام شهید را پیدا کردم، به محض اینکه عکس شهید را دیدم چهره‌اش به دلم نشست، گویی سالهاست او را می‌شناسم، شهید را قسم دادم که کمک کند، مخصوصا که اسمش هم ابوالفضل است و به حضرت عباس (ع) نیز متوسل شدم، حتی گفتم من غریبه هستم شاید نخواهی مشکلم را حل کنی، پس نشانه‌ای به من بده. فردا مادرم تماس گرفت، پرسید با شهیدی حرف زدی؟ گفتم بله چطور؟ مادرم تعریف کرد خواب دیدم در محاصره داعشی‌ها بودم، جوانی آمد و ما را از دست داعش نجات داد، در آخر خودش را معرفی کرد و گفت من ابوالفضل راه چمنی هستم، به دخترت بگو ما به قول خودمان وفا کردیم، ولی شما که گفته بودی بر سر مزارت می‌آیم و دسته گل می‌آورم چرا نیامدی، این شد که امروز بر سر مزار شهید آمدم تا دینم را ادا کنم.»

وی درباره ویژگی‌های فرزندش چنین گفت: ابوالفضل انسانی پاک و مومن به تمام معنا بود. به فرمایش شهید سلیمانی که می‎گفت تا شهید نباشی شهید نمی‌شوی واقعا مصداقش ابوالفضل است که عشق به شهادت داشت. چندباری به لبنان رفت، ماجرای جنگ سوریه که پیش آمد سالی ذو بار سوریه می‌رفت و هر بار ۴۵ روز تا دو ماه با لشکر زینبیون خدمت می‌کرد. ورزشکار بود، کشتی می‌گرفت، چترباز بود، غواص بود از همه مهمتر قاری و حافظ قرآن بود و بیش از پنج جزء از قرآن را حفظ بود، وقتش را به بطالت نمی‌گذراند، به محض اینکه فراغتی پیدا می‌کرد قرآن کوچکی داشت که باز می‌کرد و می‌خواند. به رهبر معظم انقلاب اسلامی بسیار علاقه داشت، کوچک و بزرگ دوستش داشتند به ویژه بچه‌های بسیج، وقتی خبر شهادتش را شنیدند همه محله ناراحت شدند، بچه‌های کوچک را می‌دیدم که اشک می‌ریختند، با اینکه پهلوان و کشتی‌گیر بود، ولی با همه مهربانانه برخورد می‌کرد.

پدر شهید راه چمنی درباره علاقه فرزندش به امام رضا (ع) تعریف کرد: خیلی به حضرت امام رضا (ع) ارادت داشت. سالی چندبار برای زیارت به مشهد می‌رفت حتی آخرین روز‌هایی که در ایران بود و می‌خواست برود جبهه با همسرش به مشهد رفته بود و از آقا اجازه گرفتند. دوست شهیدی داشت به نام عقیل خلیلی که رفاقت عجیبی با هم داشتند، همیشه عکس او همراه پسرم بود، روز تشییع جنازه که به منزل شهید رفته بود مادرش می‌گفت ابوالفضل من را کنار کشید و گفت دعا کن من هم مثل عقیل شهید شوم که طولی نکشید به آرزویش رسید و آسمانی شد.

پدر شهید مدافع حرم با اشاره به زندگی ساده فرزندش بیان کرد: یک حقیقت را باید بگویم و آن این است که ابوالفضل در شب بله‌برون قول داد همسرش را اول به کربلا ببرد و بعد یک عروسی مختصر بگیرد و بروند سر زندگی، بعد بازگشت از کربلا، همسرش را برد آرایشگاه، باهم به منزل آمدند و چون اذان شده بود باهم نماز جماعت خواندند و بعد به تالار رفتند. برای مراسم مولودی‌خوان دعوت کرده بود که وقتی ابوالفضل وارد سالن شد مولودی خوان گفت این داماد چقدر شبیه شهداست و این جمله را چند باری تکرار کرد، بالاخره یکی از بستگان صدایش درآمد و گفت امشب شب عروسی است، نباید این حرف را به داماد بزنی، اما مولودی خوان می‌گفت دست خودم نیست، واقعا این داماد شبیه شهداست. یک سال و نیم در اتاقی که پایین منزل ما بود زندگی کرد، زندگی بسیار ساده‌ای داشت، به اصرار من خانه‌اش را عوض کرد که بعد از شهادت آن اتاق را حسینیه کردیم.

وی ماجرای شنیدن خبر شهادت فرزندش را اینطور روایت کرد: دهم عید نوروز رفته بودیم مشهد زیارت امام رضا (ع)، ابوالفضل در سوریه با من در تماس بود، سری هم به عروسم زدیم که در شهر خودشان بود. یک روز از تلفنش با من تماس گرفتند، اما کسی پشت گوشی حرفی نزد، چندباری تماس برقرار شد هرچه ابوالفضل را صدا کردم، کسی جواب نداد، بار آخر فردی از پشت تلفن اسم پسر کوچک را آورد، گفت علی اصغر راه چمنی؟ جواب دادم نه، من علی اصغر نیستم، شنیدم شخص دیگری از پشت تلفن به کسی که صحبت می‎کرد گفت این پدرش هست، چیزی نگو، و گوشی قطع شد. فهمیدم برای ابوالفضل اتفاقی افتاده. بلافاصله با علی اصغر تماس گرفتم و پرسیدم چه شده؟ گفت خبر دادند ابوالفضل مجروح شده، همسر ابوالفضل را برداشتیم و آمدیم تهران. ساعت یک شب بود که به خانه رسیدیم، جمعیت زیادی جلوی در خانه آمده بودند، تا جمعیت را دیدم گفتم خداراشکر ابوالفضل تنها نیست، آنجا فهمیدم شهید شده، الحمدالله خدا خیلی صبر داد و مردم پاکدشت هم لحظه‌ای ما را تنها نگذاشتند.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

میانجی‌گری شهید ابراهیم هادی برای استجابت دعای یک زن توسط شهید مدافع حرم بیشتر بخوانید »

ماجرای توسل یک زن به شهید راه چمنی/ ما شهدا به قول خود وفا می‎کنیم


ماجرای توسل یک زن به شهید راه چمنی/ ما شهدا به قول خود وفا می‎کنیمبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید ابوالفضل راه‌چمنی متولد دوم اسفند ماه ۱۳۶۴ بود و عاشق خدمت در سپاه. جنگ سوریه که شروع شد، با جلب رضایت خانواده سال ۱۳۹۲ لباس مدافعان حرم را به تن کرد و بار‌ها و بار‌ها در منطقه حاضر شد. او به عنوان یکی از فرماندهان لشکر زینبیون همراه با رزمنده‌های پاکستانی در عملیات‌های متعددی شرکت کرد. تا در نهایت در فروردین ماه ۱۳۹۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در العیس، جنوب غرب حلب، به شهادت رسید.

علی اکبر راه چمنی پدر شهید ابوالفضل راه چمنی با اشاره به علاقه فرزندش به شهید ابراهیم هادی و دستگیری فرزندش شهیدش به بیان خاطره‌ای پرداخت و اظهار داشت: شهید راه چمنی خیلی به شهید ابراهیم هادی علاقه داشت، قبل شهادت با این شهید اخت داشت و همیشه از او صحبت می‌‎کرد. در سالگرد ابوالفضل بود که دیدم زنی به همراه همسر و فرزندانش از تهران به مزار ابوالفضل آمده بودند، خانم از من خواست چند دقیقه‌ای خصوصی با من صحبت کند، او تعریف کرد: «همسرم به مواد مخدر اعتیاد داشت تا حدی که چاقو گذاشته بود زیر گلوی بچه‌ها و می‌خواست آن‌ها را بکشد، خیلی درمانده بودم، تا اینکه یکی پیشنهاد داد متوسل به شهدا شوم، متوسل شدم به شهید ابراهیم هادی، چندباری به بهشت زهرا (س) رفتم و درد و دل کردم تا مشکلم را حل کنند، شبی خواب شهید هادی را دیدم، اسمم را صدا کرد و گفت پرونده شما را به شهید ابوالفضل راه چمنی ارجاع دادیم، از خواب بیدار شدم، هرچه نام شهدای دفاع مقدس را جست و جو کردم کسی را به این اسم ندیدم، برادرم گفت شاید از مدافعان حرم باشد، در میان اسامی شهدای مدافع حرم نام شهید را پیدا کردم، به محض اینکه عکس شهید را دیدم چهره‌اش به دلم نشست، گویی سالهاست او را می‌شناسم، شهید را قسم دادم که کمک کند، مخصوصا که اسمش هم ابالفضل است و به حضرت عباس (ع) نیز متوسل شدم، حتی گفتم من غریبه هستم شاید نخواهی مشکلم را حل کنی، پس نشانه‌ای به من بده. فردا مادرم تماس گرفت، پرسید با شهیدی حرف زدی؟ گفتم بله چطور؟ مادرم تعریف کرد خواب دیدم در محاصره داعشی‌ها بودم، جوانی آمد و ما را از دست داعش نجات داد، در آخر خودش را معرفی کرد و گفت من ابوالفضل راه چمنی هستم، به دخترت بگو ما به قول خودمان وفا کردیم، ولی شما که گفته بودی به سر مزارت می‌آیم و دسته گل می‌آورم چرا نیامدی، این شد که امروز به مزار شهید آمدم تا دینم را ادا کنم.»

وی درباره ویژگی‌های فرزندش چنین گفت: ابوالفضل انسانی پاک و مومن به تمام معنا بود به فرمایش شهید سلیمانی که می‎گفت تا شهید نباشی شهید نمی‌شوی واقعا مصداقش ابوالفضل است که عشق به شهادت داشت. چندباری به لبنان رفت، ماجرای جنگ سوریه که پیش آمد سالی ۲ بار سوریه می‌رفت و هر بار ۴۵ روز تا ۲ ماه با لشکر زینبیون خدمت می‌کرد. ورزشکار بود، کشتی می‌گرفت، چتر باز بود، غواص بود از همه مهمتر قاری و حافظ قرآن بود و بیش از پنج جزء از قرآن را حفظ بود، وقتش را به بطالت نمی‌گذراند، به محض اینکه فراغتی پیدا می‌کرد قرآن کوچکی داشت که باز می‌کرد و می‌خواند. به رهبر بسیار علاقه داشت، کوچک و بزرگ دوستش داشتند به ویژه بچه‌های بسیج، وقتی خبر شهادتش را شنیدند همه محله ناراحت شدند، بچه‌های کوچک را می‌دیدم که اشک می‌ریختند، با اینکه پهلوان و کشتی گیر بود، ولی با همه مهربانانه برخورد می‌کرد.

پدر شهید راه چمنی درباره علاقه فرزندش به امام رضا تعریف کرد: خیلی به حضرت امام رضا (ع) ارادت داشت. سالی چندبار برای زیارت به مشهد می‌رفت حتی آخرین روز‌هایی که در ایران بود و می‌خواست برود جبهه با همسرش به مشهد رفته بود و از آقا اجازه گرفتند. دوست شهیدی داشت به نام عقیل خلیلی که رفاقت عجیبی باهم داشتند، همیشه عکس او همراه ابوالفضل بود، روز تشییع جنازه که به منزل شهید رفته بود مادرش می‌گفت ابوالفضل من را کنار کشید و گفت دعا کن من هم مثل عقیل شهید شوم که طولی نکشید به آرزویش رسید و آسمانی شد.

پدر شهید مدافع حرم با اشاره به زندگی ساده فرزندش بیان کرد: یک حقیقت را باید بگویم و آن این است که ابوالفضل در شب بله برون قول داد همسرش را اول به کربلا ببرد و بعد یک عروسی مختصر بگیرد و بروند سر زندگی، بعد بازگشت از کربلا، همسرش را برد آرایشگاه، باهم به منزل آمدند و، چون اذان شده بود باهم نماز جماعت خواندند و بعد به تالار رفتند. برای مراسم مولودی خوان دعوت کرده بود که وقتی ابوالفضل وارد سالن شد مولودی خوان گفت این داماد چقدر شبیه شهداست و این جمله را چند باری تکرار کرد، بالاخره یکی از بستگان صدایش درآمدو گفت امشب شب عروسیست، نباید این حرف را به داماد بزنی، اما مولودی خوان می‌گفت دست خودم نیست، واقعا این داماد شبیه شهداست. یک سال و نیم در اتاقی که پایین منزل ما بود زندگی کرد، زندگی بسیار ساده‌ای داشت، به اصرار من خانه‌اش را عوض کرد که بعد از شهادت آن اتاق را حسینیه کردم.

وی ماجرای شنیدن خبر شهادت فرزندش را اینطور روایت کرد: دهم عید رفته بودیم مشهد زیارت امام رضا (ع)، ابوالفضل در سوریه با من در تماس بود، سری هم به عروسم زدیم که در شهر خودشان بود. یک روز از تلفنش با من تماس گرفتند، اما کسی پشت گوشی حرفی نزد، چندباری تماس برقرار شد هرچه ابوالفضل را صدا کردم، کسی جواب نداد، بار آخر فردی از پشت تلفن اسم پسر کوچک را آورد، گفت علی اصغر راه چمنی؟ جواب دادم نه، من علی اصغر نیستم، شنیدم شخص دیگری از پشت تلفن به کسی که صحبت می‎کرد گفت این پدرش هست، چیزی نگو، و گوشی قطع شد. فهمیدم برای ابوالفضل اتفاقی افتاده. بلافاصله با علی اصغر تماس گرفتم و پرسیدم چه شده؟ گفت خبر دادند ابوالفضل مجروح شده، همسر ابوالفضل را برداشتیم و آمدیم تهران. ساعت یک شب بود که به خانه رسیدیم، جمعیت زیادی لجیوی در خانه آمده بودند، تا جمعیت را دیدم گفتم خداراشکر ابوالفضل تنها نیست، آنجا فهمیدم شهید شده، الحمدالله خدا خیلی صبر داد و مردم پاکدشت هم لحظه‌ای ما را تنها نگذاشتند.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ماجرای توسل یک زن به شهید راه چمنی/ ما شهدا به قول خود وفا می‎کنیم بیشتر بخوانید »