سوریه

خبرنگاری همه‌فن‌حریف برای مبارزه با داعش/ مبارزه شهید خطایی با تکفیری‌ها از ایران تا سوریه


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: وقتی که استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا گروه تروریستی داعش را با هدف ناامن کردن کشور‌های اسلامی و ایجاد اختلاف بین مسلمانان ایجاد کرد، جوانانی که برای حفظ اسلام از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردند، از تمام کشور‌ها برای مقابله با داعش و گروه‌های هم‌نوع داعش، بسیج شدند. از طرفی شیعیان وقتی جسارت گروه‌های تکفیری به حرم اهل بیت (ع) را مشاهده کردند، در اسرع وقت برای دفاع از حرم و دور کردن داعش از این مکان‌های متبرک به سوریه و عراق رفتند و نکته جالب در این زمینه این بود که افراد از اقشار مختلف به این دو کشور می‌رفتند و دلیل اصلی آن هم همان اعتقاد قلبی به اسلام و اهل بیت (ع) بود.

در حال حاضر شهدای مدافع حرمی که از جمهوری اسلامی ایران به این دو کشور اعزام شدند، فقط افراد نظامی نبودند و ما امروز در اکثر نهاد‌ها و سازمان‌ها شهید مدافع حرم تقدیم اسلام کرده‌ایم. یکی از شهدای مدافع حرمی که خبرنگار بود و در دفاع از حرم اهل بیت به درجه رفیع شهادت نائل شد، شهید «محسن خزایی» است که به‌دلیل عشق به اهل بیت و برای دفاع از کیان اسلام به مقابله با داعشی‌ها شتافت و در نهایت نیز به آن چیزی که لیاقتش را داشت، دست یافت.

۲۲ آبان سالروز شهادت این شهید والامقام است و به همین دلیل نگاهی اجمالی به زندگی‌نامه این شهید انداخته‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

محسن خزایی ۱۵ آذر سال ۱۳۵۱ در یک خانواده‌ای مذهبی در اصفهان دیده به جهان گشود. محسن بعد از گذراندن دوران تحصیل، به‌دلیل علاقه‌ای که به عرصه خبرنگاری داشت در سن ۲۳ سالگی به‌طور جدی وارد این عرصه شد و در سال ۱۳۷۴ به‌دلیل عملکرد مناسبش، به‌عنوان مدیر باشگاه خبرنگاران جوان در زاهدان منصوب شد. حضور شهید خزایی در زاهدان تنها به حوزه خبرنگاری معطوف نبود، بلکه این شهید والامقام تأکید بسیاری بر رسوا کردن گروه تروریستی جندالشیطان داشت که در آن زمان اقدامات خرابکارانه بسیاری را علیه امنیت مردم انجام داده بود. شرایط تا جایی پیش رفت که محسن خزایی یک مرتبه از کمین تروریست‌ها در حادثه تروریستی تاسوکی گریخت.

وی بعد از مدتی که در زاهدان بود، برای ادامه فعالیتش به گیلان رفت، اما به‌دلیل علاقه‌ای که برای دفاع از حرم اهل بیت داشت به سوریه رفت تا به تهیه گزارش‌هایی با موضوع اقدامات جبهه مقاومت در این کشور بپردازد. خزایی علاوه بر تهیه گزارش‌های خبری، به‌دلیل مهارتی که در مداحی داشت، برای رزمندگان مداحی می‌کرد و در این زمینه نیز فعال بود و حتی در برخی از عملیات‌ها که به همراه رزمندگان عازم خط مقدم می‌شد، بعد از اتمام گزارش‌های خبری، به رزمندگان در حوزه نظامی نیز کمک می‌کرد.

شهید خزایی در نهایت در ۲۲ آبان سال ۱۳۹۵ درحالی‌که مشغول تهیه گزارش میدانی یکی از عملیات‌های مدافعان حرم در حلب سوریه بود، در اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، ناشی از انفجار خمپاره، به شهادت رسید. از شهید خزایی دو پسر و یک دختر به یادگار مانده است.

ماجرای خبرنگاری که از کمین گروه «جندالشیطان» گریخت

خالی از لطف نیست که در ادامه نیم نگاهی به وصیت‌نامه این شهید عزیز بیاندازیم.

«شهادت می‌دهم که خدایی جز خدایی یکتا وجود ندارد و شهادت می‌دهم که محمد (ص) پیامبر او و علی (ع)، ولی اوست. اکنون که در شرف عزیمت به سوریه هستم از باب وظیفه چند کلامی را به‌عنوان یادگاری و توصیه خدمت خانواده و دوستان عرض می‌کنم.

از برادران و خواهرانم خواستارم در همه حال به یاد خدا باشند و دستورات او را همیشه اجرا کنند و رضایت خود را در رضایت خداوند ببینند و به همکاران عزیزم علاوه بر این مطلب توصیه می‌کنم قدر خدمت در صدا و سیما را بدانند و لحظه‌ای در راه خدمت این مردم عزیز و یاری نایب امام زمان (عج) رهبر معظم انقلاب اسلامی دریغ نکنند.

همچنین از همسرم حلالیت می‌طلبم و امیدوارم بر کوتاهی‌هایم مرا ببخشد و بدین وسیله اینجانب محسن خزایی فرزند غلامحسین اعلام می‌کنم اگر برای محسن حادثه‌ای اتفاق افتاد بعد از من همسرم قیم و سرپرست دو فرزندم محمد هادی و محمد مهدی است و از او می‌خواهم فرزندانم را در راه اهل بیت (ع) و اسلام تربیت کند و بدین‌وسیله همه دارایی‌های خودم را به همسرم مریم رخشانی زابل فرزند شریف متولد مشهد ش.ش ۲۶ می‌بخشم و از خانواده‌ام نیز خواهشمندم که همسرم و فرزندانم را هرگز تنها نگذارند؛ و جمله آخر از مادرم، مادرخانم و پدر و پدرخانم و بهتر بگویم از پدر و مادرانم حلالیت می‌طلبم و امیدوارم دعای خیر آنان همیشه بدرقه راهم باشد.»

مدافعان حرم با تلاش خود علاوه بر اینکه دشمنان قسم خورده اسلام را از حرم اهل بیت دور کردند، موجب امنیت بیشتر مردم کشورمان نیز شدند، چراکه به گفته اکثر کارشناسان داخلی و خارجی، هدف اصلی آمریکایی‌ها از تشکیل گروهی مانند داعش، ناامن کردن ایران بود؛ لذا بر همه ما واجب است که علاوه بر گرامیداشتن یاد و خاطره این عزیزان، راه آن‌ها را ادامه دهیم تا در آخرت شرمنده آن‌ها نشویم و با اینکه برخی از افراد در جامعه امروزی به‌دنبال کم‌رنگ کردن نقش مدافعان حرم در ایجاد امنیت کشور هستند، اما همه باید بدانند که امنیت و آرامش امروزمان را مدیون شهدای مدافع حرم هستیم.

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

خبرنگاری همه‌فن‌حریف برای مبارزه با داعش/ مبارزه شهید خطایی با تکفیری‌ها از ایران تا سوریه بیشتر بخوانید »

محمد شهادت را آخرین ماموریتش می‌دانست


درس نخوانده شاگرد اول مدرسه شد/ از دایی شهیدش نام و مرام او را به ارث بردگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهید مدافع حرم محمد کامران، متولد سال ۱۳۶۷ و ساکن تهران، سال ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. او از پاسداران جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که داوطلبانه برای نبرد با دشمن تکفیری به جبهه سوریه رفته بود.

مادر شهید محمد کامران و خواهر شهید محمد خدامی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس با اشاره به انتخاب فرزندش برای حضور در سپاه پاسداران و خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی اظهار داشت: خیلی سپاه را دوست داشت، همیشه می‌گفت دوست دارم به سپاه بروم، دیپلم که گرفت حرف ما این بود که اگر اول درست را بخوانی بیشتر می‌توانی کمک کنی و با مدرک به سپاه برو، دانشگاه قبول شد و همزمان در دانشگاه امام حسین (ع) نیز پذیرفته شد، چون سپاه را دوست داشت به دانشگاه امام حسین (ع) رفت. با رفتن به سپاه به آرزویش رسید.

وی افزود: از کودکی همه اسباب‌بازی‌هایش تفنگ و ادوات جنگی بود. وقتی بزرگ‌تر شد و به مدرسه رفت، کلاس قرآن و بسیجش ترک نشد. با اینکه مسیر زیادی را تا کلاس طی می‌کرد، اما با شوق در آن شرکت داشت و رهایش نکرد.

مادر شهید ادامه داد: با رفتنش به سپاه می‌ترسیدم سختی کار باعث شود جا بزند، اما اینطور نشد، علاقه‌ای که داشت جلودارش نبود، اتفاقا او به ما گفت کار سخت و پر ماموریت آخرش شهادت است، اگر راضی هستیم برود و ما هم اجازه دادیم، از آنجا که اسم برادر شهیدم را روی محمد گذاشتم می‌دانستم مثل او می‎شود.

وی افزود: خیلی وقت‌ها حرف از شهادت می‌زد. یکبار هم بی تابی و مخالفت نکردم، می‌گفت دعا کنید بتوانم راه دایی را ادامه بدهم، چون اسمش را روی من گذاشتید مدیون خون شهدا نشوم. همانطور که دوست داشت شد و آخر به دایی شهیدش پیوست.

این مادر شهید درباره خصوصیات فرزندش به ذکر خاطره‌ای از کودکی وی پرداخت و یادآور شد: وقتی آمدیم تهران راهنمایی بود. یک روز از مدرسه تماس گرفتند، خواستند بروم مدرسه. از محمد پرسیدم تو خبر داری چه شده؟ گفتم احتمالا، چون چند ماه درس نخواندی می‌خواهند تنبیه کنند، چقدر گفتم تکالیف مدرسه‌ات را انجام بده، چیزی نگفت فقط لبخند زد. وارد دفتر مدرسه که شدم کمی منتظر ماندم تا سر مدیر خلوت شد، قبل از اینکه مدیر صحبت کند، خودم گفتم: می‌دانم ماجرا چیست، می‌خواهید بگویید محمد درس نمی‌خواند و برای همین دنبالم فرستادید، چون در این سه چهار ماه یکبار ندیدم مشقی بنویسد، از وقتی می‌آید خانه کیف و کتابش را می‌گذارد گوشه اتاق. مدیر با خنده گفت شما داخل مدرسه شدید در و دیوار را ندیدید؟ گفتم انقدر ناراحت بودم که فقط آمدم دفتر، گفت برو بیرون و نگاهی کن، ببین دور تا دورمدرسه عکس محمد را چسبانده‌اند، محمد همه تکالیفش را انجام می‌دهد چطور می‌گویید درس نمی‌خواند؟ او شاگرد ممتاز شده، گفت بیایید تا کارنامه‌اش را بگیرید.

مادر شهید کامران ادامه داد: سه زبان بلد بود، عربی را به لهجه‌های مختلف صحبت می‌کرد. بار‌ها به ماموریت خارج از کشور رفت. چندباری که به سوریه رفت ما خبر نداشتیم، ممنوع بود چیزی به ما بگوید، بار سوم از ما پرسید راضی هستیم به سوریه برود؟ مخالفتی نداشتیم، گفتم اینکه مدافع حضرت زینب (س) باشی برای من ارزشمند است.

وی درباره ازدواج فرزندش گفت: با ۱۴ سکه عقد کرد، گفت نه از همسرم جهاز می‌خواهم و نه توقعی دارم، همسرش هم با شرایط محمد کنار آمد و سخت نگرفت، با سلام و صلوات عقد کردند و برای عروسی یک شام مختصری دادیم، حتی اجازه نداد خانمش به آرایشگاه برود، آرایشگر را آورد خانه، بعد هم سه روزی رفتند مشهد و آمدند سر خانه و زندگی‌شان.

مادر شهید در پایان به حساسیت‌های فرزندش اشاره کرد و گفت: سفارشش به نماز اول وقت و خمس بود. خیلی حواسش به حلال و حرام بود. وقتی به سپاه رفت گاهی به پدرش که آهنگر بود کمک می‌کرد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

محمد شهادت را آخرین ماموریتش می‌دانست بیشتر بخوانید »

روایت عقب‌راندن تکفیری‌ها از ۵۰۰ متری حرم حضرت زینب (س)+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، فتنه تکفیری‌ها که با حمایت دولت‌مردان غربی و کشور‌های خرپول عربی در سوریه و عراق آغاز شد، شیرمردانی از سراسر جهان پرچم «کلنا عباسک یا زینب» را برافراشتند و برای دفاع از اعتقادات خود، راهی میدان نبرد با یزیدی‌های زمان شدند.

رزمندگان و شیرمردان «مدافع حرم» تکفیری‌ها را که تا نزدیکی حرم حضرت زینب (س) آمده بودند، عقب راندند و نشان دادند که همانند دوران دفاع مقدس، قدرت ایمان و غیرت آن‌ها بر قدرت زور، زر و تزویر مدعیان دروغین حقوق بشر که با چهره به‌ظاهر انسان‌وار، با کراوات و ادکلن، پشت پرده حمایت از تکفیری‌ها هستند، غلبه می‌کند.

روایت عقب‌راندن تکفیری‌ها از ۵۰۰ متری حرم حضرت زینب (س)+ فیلم

عملیات «عاشورای ۱» یکی از عملیات‌هایی است رزمندگان و شیرمردان «مدافع حرم» توانستند با انجام آن، منطقه «حجیره» که نزدیک‌ترین منطقه به حرم حضرت زینب (س) در غرب «زینبیه» است و کمتر از ۵۰۰ متر با حرم فاصله دارد را آزاد کنند.

این عملیات در تاریخ ۲۰ آبان سال ۱۳۹۲ مصادف با روزی تاسوعا اجرا شد و به مدت دو روز به‌طول انحامید که طی آن، رزمندگان دلاور لشکر «فاطمیون» توانستند با فرماندهی «ابوتراب» و «ابوحامد» (از فرماندهان سرشناس و دلاور این لشکر) و با همراهی گردان‌هایی از «حزب‌الله»، «حیدریون» و ارتش سوریه، توانستند این منطقه را از چنگال نحس تروریست‌ها آزاد کرده و شر دشمن را برای همیشه از حرم حضرت زینب (س) کوتاه کنند.

آن‌چه در ادامه می‌بینید، روایتی کوتاه است از عملیات «عاشورای ۱» که توسط مرکز رسانه‌ای فاطمیون تهیه شده است.

 

انتهای پیام/ 113 



منبع خبر

روایت عقب‌راندن تکفیری‌ها از ۵۰۰ متری حرم حضرت زینب (س)+ فیلم بیشتر بخوانید »