سوریه

آمریکا یک کاروان نظامی را از عراق وارد سوریه کرد

آمریکا یک کاروان نظامی را از عراق وارد سوریه کرد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از سانا، منابع سوری از ورود یک کاروان حامل تجهیزات نظامی آمریکا از عراق به خاک سوریه خبر دادند.

بر اساس این گزارش، نظامیان آمریکایی یک کاروان حامل تجهیزات نظامی و تسلیحات را از طریق گذرگاه «الولید» در مرز عراق وارد خاک سوریه کردند.

منابع محلی در روستای السویدیه اعلام کردند که کاروانی متشکل از ۳۰ کامیون متعلق به نظامیان آمریکا حامل تسلیحات و تجهیزات لجستیکی از خاک عراق وارد سوریه شد که هدف از این اقدام تقویت نیروهای آمریکایی در پایگاه‌های غیر قانونی در حومه حسکه است.

به گفته این منابع، خودروهای نظامی هامر و بالگردهای نظامی آمریکا این کاروان را همراهی می‌کردند.

این کاروان از مرزهای سوریه به سمت منطقه الرمیلان و از آنجا با حرکت در مسیر القحطانیه -القامشلی به سمت شهر القامشلی حرکت کرد.

منبع: مهر



منبع خبر

آمریکا یک کاروان نظامی را از عراق وارد سوریه کرد بیشتر بخوانید »

♡ اسمم روزی جاودان میشه. ولی دلیلش رو نمیگم، چون شما به زودی متوجه اون خواهید ش…



? اسمم روزی جاودان میشه.
ولی دلیلش رو نمیگم،
چون شما به زودی متوجه اون خواهید شد.

? از نوشته های شهید مشلب



منبع

♡ اسمم روزی جاودان میشه. ولی دلیلش رو نمیگم، چون شما به زودی متوجه اون خواهید ش… بیشتر بخوانید »

بازگشت پیکر شهید حسن رجایی‌فر در روز تولد پسرش/ پدر به خانه جدید ما هم می‌آید

بازگشت پیکر شهید حسن رجایی‌فر در روز تولد پسرش/ پدر به خانه جدید ما هم می‌آید


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حماسه‌سازان خان‌طومان حلب در فروردین و اردیبهشت ۹۵، در نبردی کم‌نظیر بر دشمنان اهل بیت (ع) تاختند تا بار دیگر عاشورا به‌نفع آنان رقم نخورد.

شهیدان جانفشانی‌ها کردند تا ما مصباح‌الهدی را با دقت ببینیم، در نبرد یک ماهه مدافعان حرم وحریم اهل بیت (ع) در جبهه خان طومان ۹۵، بیشترین تلفات و خسارات به دشمنان وارد شد تا بار دیگر بر علیه اسلام ناب محمدی (ص) رجزخوانی نکنند. 

حال پس از چهار سال فراق و دوری از پیکرهای به‌جا مانده در کربلای خان طومان، ابدان مطهر شهیدان؛ حسن رجایی‌فر فرمانده مهندسی رزمی، محمد بلباسی، معاون و مسؤول پشتیبانی گردان حمزه، علی عابدینی، فرمانده غیور گروهان تکاوری، رضا حاجی‌زاده، شیرمرد، تک تیرانداز و فرمانده دسته تکاوری گردان یاسر، حجت الاسلام مجید سلمانیان مسوول فرهنگی یگان درخان طومان رجعت کردند تا دل‌های ما را صفا و جلا دهند. 

 فرمانده دیگر خان‌طومانی ما آقا رحیم، جامانده تا همچنان در انتظار آنان باشیم، پیکر شهید محمود رادمهر هم کمی بعد از تفحص پیکر یارانش شناسایی شد، همه ما مدیون شهدا و خانواده معزز شهیدان بوده و هستیم.

پس از انتشار خبر بازگشت پیکر این پنج شهید مازندرانی، در خبرگزاری فارس بر آن شدیم تا مصاحبه‌ای با خانواده این شهدا ترتیب داده و بتوانیم دلگویه‌هایشان را به گوش مردمی که جانشان را مدیون خون شهدا می‌دانند برسانیم.

 شهید مدافع حرم حسن رجایی‌فر در چهارم تیر ماه ۱۳۵۴ در یکی از روستاهای خوش آب و هوای کامی‌کلا از توابع بندپی‌غربی، شهر خشرودپی از شهرستان بابل متولد شد.

دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همان روستا و منطقه تا سطح دیپلم به پایان رساند و از آنجایی که به کارهای الکتریکی و برق علاقه داشت، مهارت خاصی در این زمینه کسب کرد.

رجایی فر در امتداد خدمت مقدس سربازی، به سربازی دائمی نظام در آمد و در سال ۱۳۸۷ به عضویت پاسداری در سپاه درآمد، برای ارشد ثبت‌نام و در سال‌های ۹۲ تا ۹۳ در رشته مدیریت استراتژیک این رشته را به پایان رساند.

 هر زمان و مکان مأموریتی بود با جان و دل می‌پذیرفت و کارش را فقط برای رضای خدا انجام می داد و در دی ماه ۱۳۹۴ بود که برای اولین بار به ماموریت رزمی حقیقی یعنی پیکار با دشمنان زبون و کافران حربی، دشمنان اسلام و به‌خصوص شیعه در کشور سوریه رفت. 

پس از ۲۰ روز مبارزه از ناحیه کتف مجروح شد و برای معالجه و درمان به ایران بازگشت، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ موعد دوم ماموریتش بود، پس از رزم سنگین ۲۲ روزه در مناطق عملیاتی حلب، خان‌طومان و دیگر مناطق عملیاتی سوریه مشغول رزم بود که در روز پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت در عملیات ناجوانمردانه دشمن کافر، به همراه ۱۴ لاله خونین بال استان همیشه لاله خیز مازندران در منطقه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

حال که بیش از چهار سال از خداحافظی این شهید با سه فرزندش می‌گذرد، خبر پیدا شدن پیکرش آخرین خبر از پدر است که به دست‌شان رسید.

مهدیه رجایی‌فر تنها دختر این شهید مدافع حرم، در گفت‌وگو با فارس از حس و حال مادرش می‌گوید؛ مادرم حال و روز خوبی ندارد، می‌توان گفت در شوک فرورفته، حال عجیبی دارد، شاید می‌توان گفت این دیدار پایان چشم انتظاری است ولی…  

وی ادامه می‌دهد؛ ۱۳ سال داشتم که پدرم از جلوی درب خانه به مقصد سوریه حرکت کرد، امید به بازگشتش تمام وجود مرا که دختر بابا بودم فرا گرفته بود، تا اینکه خبر شهادتش را شنیدیم، با خودم گفتم بابای مهربونم روزی برگرد که من جرات روبرو شدن با پیکر بی‌جانت را داشته باشم..

رجایی‌فر با بغض، بیان می‌کند؛ برادر کوچکم امیر سجاد ۶ ماهش بود، در آغوش مادرم بود که پدر با ما خداحافظی کرد، بعد از اینکه به سخن آمد بارها سراغ بابا را گرفت، به او گفتیم بابا رفته پیش خدا! گاهی با خدا قهر می‌کند می‌گوید چرا بابای مرا بردی پیش خودت!

دختر این  شهید مدافع حرم، عنوان می‌کند؛ خبر بازگشت پیکر پدرمان را به امیرسجاد ندادیم، ولی جالب است بدانید که بابای امیر سجاد در روز تولد پسرش برمی‌گردد….

وی می‌گوید؛ آقا محمد ۲۱ ساله خوشحال است از اینکه پدر از سفر برمی‌گردد، همه خوشحالیم از اینکه کل مردم از چشم انتظاری پیکر شهدا خلاص می‌شوند، فقط نمی‌دانیم پیکر بابا را ببینیم دلتنگی بیشتر خواهد شد یا کمتر! آن هم در این شرایط… 

رجایی‌فر به خوشحالی مادر اشاره کرده و ادامه می‌دهد؛ مادرم به‌خاطر امیر سجاد خوشحال است و می‌گوید در این مدت به خانه جدید آمدیم جای خالی پدرتان حس می‌شود، حال به خانه جدید می‌آید … باید به استقبالش برویم.

دختر شهید رجایی فر، یادآور می‌شود؛ در این حس و حال بیشترین چیزی را در ذهنم تداعی کرده و خودم را برایش آماده می‌کنم این است که چطور با پیکر پدر روبرو می‌شوم، رقیه سه ساله سر بریده پدرش را دید ولی من احساس می‌کنم نمی‌توانم رقیه زمانه باشم، از خدا می‌خواهم صبرم را بیشتر کند.

وی می‌گوید؛ راستش دلم نمی‌خواست خبر تفحص پیکر بابا صحت داشته باشد، دلتنگ‌تر شدم، ولی امیدوارم شهدا کمک کنند  شافی ما باشند دست ما را در این دنیایی که عدالتی در آن نمی‌بینیم بگیرند تا به کج نرویم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻭﺍﻻﻣﻘﺎﻡ ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ ‏( ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ‏) ﺑﺮﺍﯼ ﻃﻮﺍﻑ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ‏( ﻉ ‏) ﻋﺎﺯﻡ ﻣﺸﻬﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻃﻮﺍﻑ ﺑﺮ ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺸﺘﻢ ﺗﻮﺳﻂ ﺧﺎﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻣﻘﺪﺱ،ﺣﺠﺖ‌ﺍﻻﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ ﻣﺮﻭﯼ ﺗﻮﻟﯿﺖ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﺱ ﺭﺿﻮﯼ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮﻫﺎﯼ ﻣﻄﻬﺮ ﺷﻬﺪﺍ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺧﻮﺍﻧﺪ.



منبع خبر

بازگشت پیکر شهید حسن رجایی‌فر در روز تولد پسرش/ پدر به خانه جدید ما هم می‌آید بیشتر بخوانید »

محبت پدرانه سردار همدانی برای یک دانشجو/ فرمانده‌ای که حبیب رزمندگان اسلام بود


سه روایت از حبیب سپاه پاسدارانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حاج حسین از همان روز‌های نخست جنگ نوربالا می‌زد. او ۴۰ سال اساسا نوربالا زد تا اینکه در سوریه به شهادت رسید.» این جمله را میرزامحمد سلگی جانباز دو پا قطع و راوی کتاب«آب هرگز نمی‌میرد» گفته و به زیبایی در یک جمله فرمانده خود را توصیف کرده است.

علمدار مدافعان حرم یا حبیب سپاه لقب سرداریست که عمر خود را در جبهه‌های نبرد و اعتلای اسلام ناب محمدی صرف کرد، حاج حسین همدانی از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) و در ابتدای شکل‌گیری سپاه پاسداران، فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) در همدان بود که پس از سال‌های مجاهدت در جبهه‌های دفاع مقدس و جبهه مقاومت سرانجام در ۱۶ مهرماه سال ۱۳۹۴ در استان حلب سوریه به شهادت رسید. در ادامه روایت‌هایی از این سردار شهید را می‌خوانید.

میرزامحمد سلگی در کتاب آب هرگز نمی‎میرد از روز‌های جهاد این سردار در جبهه‌های دفاع مقدس اینطور روایت کرده است: «زیرکی و هوشمندی این شهید موجب می‌شد که هرگاه گردان‌ها در شرایط سخت قرار می‌گرفتند با نفس گرمی که داشت آن‌ها را به یاد رشادت شخصیتی که نام گردانشان مزین به آن یار امام حسین (ع) است بیاندازد. همین موجب می‌شد تا روحیه رزمندگان تقویت شود.

یکی دیگر از ویژگی‌های حاج حسین حضور میدانی در مناطق عملیاتی بود. یادم می‌آید در عملیات «والفجر ۲» تصمیم بر این شد تا ما با «هلی‌برن» به ارتفاعات «کَدو» برویم و به شهیدان حسن آبشناسان و صیادشیرازی بپیوندیم. حاج حسین خودش همراه ما آمد و تا پایان استقرار نیرو‌ها در منطقه عملیاتی باقی ماند و سپس به مقر فرماندهی که در اطراف منطقه «حاج عمران» بود بازگشت.»

همسر و دختر این شهید روایتی از حضور سردار همدانی در اربعین روایت کرده اند. همسر شهید تعریف کرد: اربعین که قرار شد در پیاده روی شرکت کنیم من همراه دخترانم رفتم و حاج حسین سرپرستی گروهی از خانواده‌هایی که همسرشان نبودند را برعهده گرفت. بسیار صبور بود و خیلی مراقبت می‌کرد کسی از کاروان جا نماند. اگر کسی گم می‌شد تا ساعت‌ها منتظر می‌ماند تا کاروان را پیدا کنند.

دختر شهید: در تمام طول مسیر پدر از مصائب حضرت زینب (س) و عاشورا روایت کرد و هر لحظه سفر برای ما درس بود. یکی از شب‌ها به موکبی که وعده کرده بودیم شب را آنجا بمانیم دیر رسیدیم، جایی برای ماندن نبود، پدر پیشنهاد داد شب را در فضای باز بخوابیم و این شد که من و خواهرم و پدر در حیاط خوابیدیم. نصف شب باران گرفت و من و خواهرم که خیلی خسته بودیم متوجه نشدیم، پدر بیدار شده بود و لباس و پتوی خودش را روی ما انداخت و تا صبح بالای سر ما بیدار ماند.

سردار مهدی فرجی جانشین سپاه انصارالحسین همدان نیز خاطره‌ای از منش و روح بلند شهید همدانی روایت کرده است:

تا زمانی که همدانی در قید حیات بود کسی جرات نداشت از ایشان تعریف و تمجیدی کند. به شدت از این کار بیزار بود. زمانی که فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) بود دختر دانشجویی از یکی از شهرستان‌های تهران درخواست انتقالی به دانشگاه تهران را داشت و خیلی پیگیری کرد. به دانشگاه و مسوول امور دانشجویی مراجعه کرد، مسوول دفتر شناسنامه دختر را دید که مقابل نام پدر حسین همدانی نوشته شده است. به دختر گفت شما فرزند حاج حسین همدانی هستید؟ دختر بدون فکر به چیز دیگری پاسخ داد بله، مسوول دانشجویی با انتقالی دختر موافقت کرد، اما با این شرط که پدرتان برای سخنرانی مراسمی که بسیج قرار است ترتیب دهد، حاضر شود. دختر خانم فهمید که کار خراب شده به منزل رفت و ماجرا را برای پدرش تعریف کرد.

فردای آن روز پدر دختر که اتفاقا او هم نام حسین را داشت به لشکر ۲۷ رفت، وارد ساختمان شد، بین دو نماز به خدمت حاج حسین رسید و ماجرای پیش آمده را تعریف کرد، کارت شناسایی خود را درآورد و به حاج حسین نشان و داد گفت ببینید ما با هم همنام هستیم، اگر امکان دارد برای سخنرانی به دانشگاه دخترش برود، حاج حسین خنده‌ای کرد و گفت هفته‌ای ۲۰ بار سخنرانی می‌کنیم یک بار هم به خاطر دختر متدین شما سخنرانی می‌کنیم. با مسوول امور دانشجویی هماهنگ شد و سردار همدانی در آن مراسم سخنرانی کرد و هیچ کس نفهمید سردار همدانی پدر آن دختر نیست.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

محبت پدرانه سردار همدانی برای یک دانشجو/ فرمانده‌ای که حبیب رزمندگان اسلام بود بیشتر بخوانید »