سوریه

محبت پدرانه سردار همدانی برای یک دانشجو/ فرمانده‌ای که حبیب رزمندگان اسلام بود


سه روایت از حبیب سپاه پاسدارانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حاج حسین از همان روز‌های نخست جنگ نوربالا می‌زد. او ۴۰ سال اساسا نوربالا زد تا اینکه در سوریه به شهادت رسید.» این جمله را میرزامحمد سلگی جانباز دو پا قطع و راوی کتاب«آب هرگز نمی‌میرد» گفته و به زیبایی در یک جمله فرمانده خود را توصیف کرده است.

علمدار مدافعان حرم یا حبیب سپاه لقب سرداریست که عمر خود را در جبهه‌های نبرد و اعتلای اسلام ناب محمدی صرف کرد، حاج حسین همدانی از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) و در ابتدای شکل‌گیری سپاه پاسداران، فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) در همدان بود که پس از سال‌های مجاهدت در جبهه‌های دفاع مقدس و جبهه مقاومت سرانجام در ۱۶ مهرماه سال ۱۳۹۴ در استان حلب سوریه به شهادت رسید. در ادامه روایت‌هایی از این سردار شهید را می‌خوانید.

میرزامحمد سلگی در کتاب آب هرگز نمی‎میرد از روز‌های جهاد این سردار در جبهه‌های دفاع مقدس اینطور روایت کرده است: «زیرکی و هوشمندی این شهید موجب می‌شد که هرگاه گردان‌ها در شرایط سخت قرار می‌گرفتند با نفس گرمی که داشت آن‌ها را به یاد رشادت شخصیتی که نام گردانشان مزین به آن یار امام حسین (ع) است بیاندازد. همین موجب می‌شد تا روحیه رزمندگان تقویت شود.

یکی دیگر از ویژگی‌های حاج حسین حضور میدانی در مناطق عملیاتی بود. یادم می‌آید در عملیات «والفجر ۲» تصمیم بر این شد تا ما با «هلی‌برن» به ارتفاعات «کَدو» برویم و به شهیدان حسن آبشناسان و صیادشیرازی بپیوندیم. حاج حسین خودش همراه ما آمد و تا پایان استقرار نیرو‌ها در منطقه عملیاتی باقی ماند و سپس به مقر فرماندهی که در اطراف منطقه «حاج عمران» بود بازگشت.»

همسر و دختر این شهید روایتی از حضور سردار همدانی در اربعین روایت کرده اند. همسر شهید تعریف کرد: اربعین که قرار شد در پیاده روی شرکت کنیم من همراه دخترانم رفتم و حاج حسین سرپرستی گروهی از خانواده‌هایی که همسرشان نبودند را برعهده گرفت. بسیار صبور بود و خیلی مراقبت می‌کرد کسی از کاروان جا نماند. اگر کسی گم می‌شد تا ساعت‌ها منتظر می‌ماند تا کاروان را پیدا کنند.

دختر شهید: در تمام طول مسیر پدر از مصائب حضرت زینب (س) و عاشورا روایت کرد و هر لحظه سفر برای ما درس بود. یکی از شب‌ها به موکبی که وعده کرده بودیم شب را آنجا بمانیم دیر رسیدیم، جایی برای ماندن نبود، پدر پیشنهاد داد شب را در فضای باز بخوابیم و این شد که من و خواهرم و پدر در حیاط خوابیدیم. نصف شب باران گرفت و من و خواهرم که خیلی خسته بودیم متوجه نشدیم، پدر بیدار شده بود و لباس و پتوی خودش را روی ما انداخت و تا صبح بالای سر ما بیدار ماند.

سردار مهدی فرجی جانشین سپاه انصارالحسین همدان نیز خاطره‌ای از منش و روح بلند شهید همدانی روایت کرده است:

تا زمانی که همدانی در قید حیات بود کسی جرات نداشت از ایشان تعریف و تمجیدی کند. به شدت از این کار بیزار بود. زمانی که فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) بود دختر دانشجویی از یکی از شهرستان‌های تهران درخواست انتقالی به دانشگاه تهران را داشت و خیلی پیگیری کرد. به دانشگاه و مسوول امور دانشجویی مراجعه کرد، مسوول دفتر شناسنامه دختر را دید که مقابل نام پدر حسین همدانی نوشته شده است. به دختر گفت شما فرزند حاج حسین همدانی هستید؟ دختر بدون فکر به چیز دیگری پاسخ داد بله، مسوول دانشجویی با انتقالی دختر موافقت کرد، اما با این شرط که پدرتان برای سخنرانی مراسمی که بسیج قرار است ترتیب دهد، حاضر شود. دختر خانم فهمید که کار خراب شده به منزل رفت و ماجرا را برای پدرش تعریف کرد.

فردای آن روز پدر دختر که اتفاقا او هم نام حسین را داشت به لشکر ۲۷ رفت، وارد ساختمان شد، بین دو نماز به خدمت حاج حسین رسید و ماجرای پیش آمده را تعریف کرد، کارت شناسایی خود را درآورد و به حاج حسین نشان و داد گفت ببینید ما با هم همنام هستیم، اگر امکان دارد برای سخنرانی به دانشگاه دخترش برود، حاج حسین خنده‌ای کرد و گفت هفته‌ای ۲۰ بار سخنرانی می‌کنیم یک بار هم به خاطر دختر متدین شما سخنرانی می‌کنیم. با مسوول امور دانشجویی هماهنگ شد و سردار همدانی در آن مراسم سخنرانی کرد و هیچ کس نفهمید سردار همدانی پدر آن دختر نیست.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

محبت پدرانه سردار همدانی برای یک دانشجو/ فرمانده‌ای که حبیب رزمندگان اسلام بود بیشتر بخوانید »

واکنش همسر شهید «محمد بلباسی» به بازگشت پیکر این شهید والامقام+ عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «محبوبه بلباسی» همسر شهید مدافع حرم «محمد بلباسی»، در صفحه مجازی خود، در واکنش به خبر کشف پیکر همسرش در منطقه خان‌طومان، نوشت:

«جوانمردانه رفتی و من هربار ناجوانمردانه خبری از تو شنیدم؛ چه زمانی که پر کشیدی، چه الان که پیکر نحیفت پیدا شده. خوش به‌حال دهه ۶۰ که مردانی با لباس رزم درِ خانه‌ها را می‌زدند و مردانه خبر شهادت را می‌دادند؛ نه مثل الان که از غریبه‌ها و خبرگزاری‌ها، خبری از شما به ما می‌رسد. بگذریم. خوش آمدی عزیزم، چشم‌مان روشن».

واکنش همسر شهید «محمد بلباسی» به بازگشت پیکر مطهر این شهید والامقام+ عکس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از دفاع‌پرس، سردار «ابوالقاسم شریفی» مسئول ایثارگران کل سپاه از شناسایی و تأیید هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم منطقه خان‌طومان سوریه در عملیات تفحص خبر داد و اعلام کرد که پیکر مطهر شهیدان «رضا حاجی‌زاده»، «علی عابدینی»، «محمد بلباسی»، «حسن رجایی‌فر» «زکریا شیری»، «مجید سلمانیان» و «مهدی نظری»، کشف و به میهن اسلامی بازگشته است. (بیشتر بخوانید)

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

واکنش همسر شهید «محمد بلباسی» به بازگشت پیکر این شهید والامقام+ عکس بیشتر بخوانید »

در هر کجا پیچیده نام فاطمیون


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، علیرضا مختارپور در یادداشتی به کتاب «ابوباران» (خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه) پرداخته است. این کتاب تدوین زهراسادات ثابتی بوده و انتشارات خط مقدم منتشرش کرده است. در ادامه این یادداشت را می‌خوانید.

بنام آنکه جان را روشنی داد
[تقدیم به «باران» و هم‌نسلان او]

استاد شهید مرتضی مطهری در سخنرانی عنصر تبلیغ در نهضت حسینی از جوانی یاد می‌کنند که پدرش در عاشورا شهید شده بود، ولی مشخص نیست که پدرش چه کسی بوده، آن جوان نزد اباعبدالله می‌آید و برای رفتن به میدان مبارزه اجازه می‌خواهد، حضرت اجازه نمی‌دهند و می‌فرمایند همین که پدرش در این میدان شهید شده بس است و مادر این جوان هم در اینجا هست شاید او راضی نباشد. جوان عرض می‌کند: یا اباعبدالله اصلاً این شمشیر را مادرم به کمر من بسته است و او مرا فرستاده و به من گفته تو هم برو به راه پدرت و جان خودت را قربان اباعبدالله کن.

آنقدر این جوان خواهش و التماس می‌کند تا حضرت به او اجازه می‌دهند. وقتی این جوان به میدان آمد، برخلاف اغلب افراد که خودشان را به پدر و جدّشان معرفی می‌کردند و به اصطلاح رجز می‌خواندند که من فلانی‌ام پسر فلانی، این کار را نکرد بلکه طور دیگری حرف زد که در منطق گوی سبقت را از همه ربود این جوان به وسط میدان که رسید فریاد زد:

امیری حسینٌ و نِعْمَ الأمیر
سُرورُ فواد البَشیرِ النّذیر

یعنی‌ای مردم اگر می‌خواهید مرا بشناسید من آن کسی هستم که آقای او حسین است، همان حسینی که مایه‌ی خوشحالی قلب پیغمبر (ص) است. [۱] ابوباران: خاطرات مدافع حرم مصطفی نجیب از جوانان غیور افغانستان است که با پیوستن به فاطمیون برای دفاع از حرم به سوریه می‌رود و در مبارزات سخت و طاقت‌فرسا حضوری فعال دارد؛ شرح زندگی سخت این جوان متولد ۱۳۶۲ در تهران، امّا علیرغم چهل سال اقامت پدر و مادرش در ایران همچنان غیرایرانی محسوب شدن در ایران و مهاجرت‌های قانونی و غیرقانونی برای رسیدن به زندگی‌ای با حداقل امکانات، بیماری‌ها و تحمل شرایط سخت که همه شرایط به‌ظاهر لازم را برای ناامیدی و افسردگی دارد و سرانجام در سی سالگی با دیدن تصویری از رزمندگان افغانستانی در سوریه با پیشانی‌بند «لبیک یا زینب»

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل‌افگار چه کرد

مسیر حیات طیّبه‌ی او آغاز می‌شود و حضور متناوب و مکرّر او در جبهه‌های دفاع از حرم و حریم دین و اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) تا پایان ۱۳۹۷ ادامه می‌یابد و نوروز ۱۳۹۸ برای مراقبت از مادرش که دچار بیماری شده به ایران بازمی‌گردد.

نکته‌ی دیگر اینکه از ۳۳۶ صفحه این کتاب تنها ۴۶ صفحه به شرح زندگی مصطفی قبل از پیوستن به فاطمیون اختصاص دارد و تمامی ۲۹۰ صفحه‌ی بعد بیانگر ماجرا‌های نبرد‌ها و شکست و پیروزی‌های متعدد و تلخ و شیرین مدافعان حرم در سوریه می‌باشد.

در میان تمامی رزمندگان مدافع حرم، فاطمیون وضع خاصی دارد.

بعضی از عزیزان فاطمیون از افغانستان و برخی از همان عزیزان داوطلبانه از ایران یا کشور‌های دیگر برای دفاع از حرم به سوریه عزیمت کردند؛ و این در حالی است که همچنان و علیرغم تأکیدات رهبر معظّم انقلاب اسلامی، بسیاری از عزیزان افغانستانی در ایران همچنان با مشکلات عدیده اعمّ از اجازه کار، اقامت، تحصیل فرزندان و… مواجهند، امّا مطالعه‌ی این کتاب و شرح مجاهدت‌های دیگر مدافعان و شهدای حرم از فاطمیون نشان می‌دهد که این فرزندان غیور اسلام هرگز مشکلات موجود و نیز تنگنا‌های اقتصادی و معیشتی را بهانه‌ای برای ترک وظیفه‌ی ایمانی خود قرار ندادند و علیرغم مظلومیت‌ها و محدودیت‌های متعدد، حماسه‌هایی را در دفاع از دیانت و انسانیت و آزادگی خلق کردند که هنوز برای نسل حاضر و مردم جهان شناخته شده نیست، و تنها با گذشت سال‌ها و فاصله گرفتن از کوران حوادث و البته با انتشار کتاب‌هایی نظیر ابوباران و تولید محصولات فرهنگی هنری متعدد و مستند، اندک‌اندک پرده از این صحنه‌ی باشکوه غیرت و مردانگی و مروّت کنار می‌رود و همه‌ی انسان‌های سلیم و آزاده را به تحسین وامی‌دارد.

برای نمونه بنگرید به آنچه در این کتاب درباره‌ی شهید ابوحامد یکی از فرماندهان فاطمیون آمده است. ابوحامد مجاهدی مهربان، امّا قاطع و دلسوز و حاضر در صحنه‌های نبرد است که بار‌ها این اشعار سوزناک، امّا حماسی جناب محمدکاظم کاظمی شاعر ارزشمند افغانستانی را که در زمان دیگری و برای موضوع دیگری سروده شده در جمع فاطمیون می‌خوانده:

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده

چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست
چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست

چگونه بازنگردم که مسجد و محراب
و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست

و سرانجام ابوحامد در دفاع از حرم به شهادت می‌رسد.

در کتاب ابوباران حجم انبوهی از فعالیت‌ها و مجاهدت‌ها و دشواری‌های مدافعان حرم به اختصار در کنار هم چیده شده، و در هر چند صفحه خبر از شهادت یک یا چندتن از مدافعان حرم آمده، چهره‌های تابناکی که در آسمان جهان معاصر و تاریخ اسلام می‌درخشند و تا ابد درخشان خواهند ماند.

همانند همان جوان روز عاشورا شهرت اغلب این شهدا و مدافعان حرم نه به اسم و مسئولیت بلکه به مدافع حرم بودن است.

در میان صفحات سراسر مبارزه و جهاد و مقاومت و دفاع از دین و آیین و آزادگی، حوادث و وقایع متعدد خواندنی و جذاب نیز قابل توجه است از شوخی‌های میان مدافعان حرم، تا مسیر اشتباه راننده‌ای که آب میوه‌های خنک را به منطقه‌ی دشمن می‌رساند و خود زخمی شده و به زحمت بازمی‌گردد، تا رزمنده‌ای ایرانی که، چون اجازه اعزام به او نمی‌دهند با تغییر نام و هویت، خود را یک رزمنده افغانستانی جا می‌زند و به فاطمیون می‌پیوندد، تا مقاومت روستائیان اهل سنّت در برابر داعش، و توزیع غذا توسط مدافعان حرم در بین آنان، و از همه جالبتر ماجرای عقد مصطفی نجیب در مرخصی از سوریه و بازگشت به منطقه تا ازدواج مصطفی و بعد همراه بردن همسر باردارش به سوریه و دعا در زیر باران به توصیه روحانی مقر، برای سلامتی همسر و اجابت این دعا و سرانجام نامگذاری دختر نازنین مصطفی به نام «باران» به همین مناسبت.

خواندن این کتاب ارزشمند را به همه‌ی اهل مطالعه به‌خصوص نسل جوان کشور توصیه می‌کنم.

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

در هر کجا پیچیده نام فاطمیون بیشتر بخوانید »

((((((((((((( حسبی الله لا اله الا هو ))))))))))))) “”””””””:::::::::”””””””::::…


((((((((((((( حسبی الله لا اله الا هو )))))))))))))
“”””””””:::::::::”””””””::::::::”””””””::::::::””””””:::::::”””””::::::”””

.
.

 



منبع

((((((((((((( حسبی الله لا اله الا هو ))))))))))))) “”””””””:::::::::”””””””::::… بیشتر بخوانید »