سومار

جزئیات تشییع و تدفین پیکر مطهر شهید گمنام در قصرشیرین

جزئیات تشییع و تدفین پیکر مطهر شهید گمنام در قصرشیرین


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، سرتیپ دوم پاسدار «بهروز خوشبخت» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه در جمع خبرنگاران در خصوص تدفین پیکر مطهر شهید گمنام در شهرستان قصرشیرین اظهار داشت: پیکر پاک یک شهید گمنام در شهرستان‌ قصرشییرن در قرارگاه تاکتیکی شهید دکامی زاده نزسا به خاک سپرده می‌‌شود.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه ادامه داد: این مراسم در سالروز وفات حضرت ام‌البنین در روز یک‌شنبه تشییع و تدفین با حضور مردم شهید پرورو این شهرستان و نیرو‌های مسلح برگزار خواهد شد.

وی تصریح کرد: این شهید والامقام در سن ۲۳ سالگی در عملیات کربلای ۶ در منطقه عملیاتی سومار در سال ۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمده هست.

وی بیان کرد: مراسم تشییع و تدفین پیکر شهید گمنام در جیرفت یک‌شنبه ۲۵ آذرماه همزمان با سالروز وفات حضرت ام‌البنین ساعت ۹ صبح از بوستان شاهت شهرستان قصرشیرین به سمت قرارگاه تاکتیکی شهید دکامی نزسا برگزار می‌شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

جزئیات تشییع و تدفین پیکر مطهر شهید گمنام در قصرشیرین بیشتر بخوانید »

تصاویر/ بسیجی شهید «عباسعلی عسگری نظری» (۱)

تصاویر/ بسیجی شهید «عباسعلی عسگری نظری» (۱)


تصاویر بسیجی شهید «عباسعلی عسگری نظری»

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ بسیجی شهید «عباسعلی عسگری نظری» (۱) بیشتر بخوانید »

شهید همت، اوج تعهد و شور و دلسوزی

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در دل‌نوشته‌ای به توصیف شخصیت همرزم شهید خود سردار «محمدابراهیم همت» پرداخت و نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم

عمده ما جنوبی‌ها (فرماندهان و نیرو‌های مستقر در جبهه‌های خوزستان) با برادران ارزشمندی همچون «احمد متوسلیان» و «محمدابراهیم همت» در زمستان ۱۳۶۰ و قبل از عملیات «فتح‌المبین» آشنا شدیم که از بخش‌های مختلف شمال‌غرب و جبهه‌های کردستان، به خوزستان فراخوانده شده و تیپ «محمد رسول الله (ص)» را تشکیل دادند. رزمندگان آن‌ها نیز عمدتاً از تهران بودند.

از عملیات فتح‌المبین در نوروز ۱۳۶۱ تا هنگام شهادت شهید همت در عملیات خیبر در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲، هرچند مدت آشنایی‌مان خیلی طول نکشید و او آسمانی شد، اما در جلسات عملیاتی، جبهه‌ها و عملیات‌های مختلف، افتخار همکاری و معاشرت با او را داشتم.

در این مدت کمتر از دو سال، شهید همت در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان، جانشین تیپ محمد رسول الله (ص) و پس از اسارت برادر متوسلیان در لبنان در تابستان ۱۳۶۱، در عملیات‌های مسلم بن عقیل در سومار، والفجر مقدماتی (جنوب فکه)، والفجر ۱ (شرهانی)، والفجر ۴ (شمال‌غرب مریوان) و خیبر (هورالهویزه) فرماندهی تیپ و سپس لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) را عهده‌دار بود.

شهدای فرمانده لشکر‌های سپاه در بسیاری از خصیصه‌ها مانند عشق به اسلام و ایران و امام خمینی (ره)، ایمان و اخلاص و عبادت، شجاعت و ایثار و بسیاری خصائص نیکو مشترک بودند، اما هر یک نیز دارای ویژگی‌های مختص به خود بودند که قاعدتاً آن ویژگی‌ها موجب تمایز آن‌ها از یکدیگر می‌شود.

در این بین؛ شهید همت به‌لحاظ احساس مسئولیت، تعهد، دلسوزی و شور بی‌نظیر در میان فرماندهان تمایز خاصی داشت.

این ویژگیِ او را بار‌ها در نحوه رسیدگی و مراقبت از رزمندگان و بسیجیان لشکر، مخالفت با استفاده از خودرو یا امکاناتی متمایز از نیرو‌های رزمنده، از دست ندادن حتی یک لحظه در تمام دوران شناسایی، طرح‌ریزی، تمرین و انجام عملیات و محروم کردن خود از حداقل آسایش و استراحت دیده بودم و به خاطر دارم.

از جمله: در پاییز سال ۱۳۶۲ و با هدف آشنا شدن فرماندهان با ویژگی‌های دریا و آبگیر‌ها و عملیات‌های دریایی و سختی‌های آن و آماده شدن برای عملیات خیبر در هورالهویزه (هرچند که هیچ‌یک از فرماندهان لشکر‌ها اطلاعی از محل و نوع عملیات بعدی (خیبر) نداشتند)، برنامه گشت دریایی با استقرار و حضور در ناو‌های نیروی دریایی ارتش در خلیج فارس و سوار و پیاده شدن مکرر در کنار جزایر و… ترتیب داده شده بود.

در این سفر چند روزه دریایی که استراحت و خواب و خوراک مناسبی نیز نبود، خستگی، همه وجود ما را گرفته بود و بعضاً در مسیر و نزدیک جزایر، برخی‌ها دچار خواب‌آلودگی می‌شدند و تنها کسی که لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و اجازه غفلت و کم‌توجهی به دیگران را نیز نمی‌داد، او بود.

دائماً بین فرماندهان در حرکت بود و با نقشه و سؤال و جواب از فرمانده ناو و من هم، موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های عملیاتی منطقه، دیگران را توجیه و تشویق به توجه و دقت می‌کرد؛ تا حدی که بعضی‌ها به او اعتراض هم می‌کردند.

در مورد دیگر، یکی از فرماندهان را در یک خودروی استیشن دارای کولر دیده بود و با او برخورد جدی کرده بود و در جلسه نیز به فرماندهان تأکید می‌کرد که همانطور که رزمنده‌ها سختی می‌کشند، ما هم باید سختی‌ها را لمس کنیم و تحمل نمائیم.

نحوه و میزان حضور و رسیدگی او به خانواده محترمش نیز در بحبوحه درگیری‌ها، نمونه دیگری بود که از نزدیک دیدیم. در نهایت نیز؛ همچون یک رزمنده گمنام بر ترک یک موتور در جزیره مجنون در عملیات خیبر، مزد این تعهد، شور و دلسوزی را دریافت کرد.

لشکر حضرت محمد رسول الله (ص) و پیروزی‌های آن در آن مقطع، بدون شک، مرهون تلاش‌ها و مجاهدت‌های این فرمانده دلاور سپاه اسلام است.

ان‌شاءالله که آن رفاقت و همراهی، موجب شفاعت او از همه ما جاماندگان نیز بشود.

سرلشکر محمد باقری

۱۴۰۲/۰۲/۰۴»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر باقری: شهید همت در اوج تعهد، شور و دلسوزی بود بیشتر بخوانید »

«شهید حمید رمضانعلی»

بهره‌مندی شهید «رمضانعلی» از زبان هنر برای تشویق مردم به مبارزه با استبداد پهلوی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «حمید رمضانعلی» روز چهارم خرداد ۱۳۳۹ در شهرستان دماوند به دنیا آمد. حمید پس از انقلاب بنا بر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد می‌شود و به پاسداری از دستاورد‌های انقلاب می‌پردازد و خدمات ارزنده‌ای به بسیج و جهاد سازندگی ارائه می‌دهد.

وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت سپاه در می‌آید و در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود، چندین بار تقاضا اعزام جبهه کرد؛ اما به دلیل اهمیت سِمَت وی (حفاظت اطلاعات) با اعزامش مخالفت می‌شد تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات «رمضان» و «مسلم بن عقیل» شرکت کرد.

حمید در عملیات رمضان جانباز شد؛ اما به صورت سرپایی مداوا شد و سرانجام در آذر ۱۳۶۱ در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار به شهادت رسید و در حسینیه محله «روح‌افزا» در شهرستان دماوند به خاک سپرده شد.

جلسات قرآنی که تشویق به مطالعه می‌کرد

حمید در سنین پایین با جلسات قرآن که در مسجد فاطمیه دماوند برقرار بود، آشنا شد. این جلسه باعث تشویق حمید به مطالعه شد که پس از آن به تحقیق مستمر و دقیق می‌پرداخت و ساختمان فکری خود را مستحکم می‌ساخت.

او در هیأت قرآن از اعضای مؤثر به شمار می‌آمد که علاوه بر شرکت منظم، دیگران را به حضور در هیأت ترغیب می‌کرد. همچنین او به خاطر لیاقتی که از خود نشان داده بود، توسط مسئولین مذهبی شهر به سِمَت سرپرستی کتابخانه محله «روح‌افزاء» منصوب شد.

خودسازی از زمان نوجوانی

حمید در راه سیر به سمت خدا از همان نوجوانی شروع به خودسازی کرد. شهید در تمام ایام سال روز‌های دوشنبه و پنج‌شنبه روزه بود و در شب‌های ماه مبارک رمضان تا صبح مشغول عبادت بود. سیر و سلوک او را به جهانی ماورای این جهان مادی می‌کشاند.

حمید در مسیر سیر عرفانی خود، احساس درونی خود را نسبت به خدا _آن معشوق واقعی‌اش_ در قالب قطعه‌ها و اشعاری در گوشه و کنار کاغذپاره‌ها می‌نوشت. شهید روز به روز قله‌های کمال را طی می‌کرد؛ اما هیچ‌گاه از مسائل سیاسی و اجتماعی غافل نماند و از همان ابتدا پی به انحرافات پهلوی برد و کینه آن رژیم را به دل گرفت.

کلاس انشای سیاسی/ نشریه‌ای که پای ساواک را به دبیرستان باز کرد

حمید مخالفت خود را بیشتر اوقات با مثال‌ها و شوخی‌ها و گاهی به طور واضح بیان می‌کرد که باعث انتقاد بسیاری از دلسوزانش به وی می‌شد؛ اما شهید شوری دیگر در سر داشت. حمید در انشاهای خود حرکت جدیدی را علیه رژیم در مدرسه شکل داد به شکلی که کلاس انشا تبدیل به جلسه بحث سیاسی و اجتماعی می‌شد.

همین مطلب باعث شد مدیر مدرسه حساس شود و در زنگ انشا پشت درب کلاس بایستد و مطلب ارائه شده توسط او را بررسی کند. در مقطع راهنمایی اقدام به تهیه نشریه‌ای به نام «نهضت» کرد که با مخالفت مسئولین با اسم آن به ثبت نرسید؛ اما در دبیرستان نشریه «نور» را ثبت و منتشر کرد که در شماره دوم آن مقاله و شعری کوبنده و احساسی با موضوع غارت نفت و نگاهی به آفریقای محروم به قلم حمید ثبت شد.

پس از انتشار مدیر مدرسه شهید و همفکرانش را خواند و از آن‌ها توضیح خواست. در ارتباط با این مسئله چند بار پای «افتخاری» معدوم که معاون ساواک دماوند بود به دبیرستان باز شد.

نقاشی‌های معنی‌دار حمید

شهید در کنار هنرمند بودن، صفت متفکر را هم داشت. وی با کشیدن یک نقاشی مفهوم بزرگی را به افراد القا می‌کرد. او از هر فرصتی برای آگاهی و هوشیاری بچه‌ها استفاده می‌کرد. گاهی نقاشی‌هایی با مضمون فساد رژیم شاهنشاهی بر تخته سیاه می‌کشید تا دانش آموزان را با حقیقت آشنا سازد.

همچنین دغدغه شهید محصور در ایران نبود و از نقاشی‌های وی مشخص بود که علاوه بر مقاله نقاشی با موضوع آفریقا منتشر کرده بود.

تشویق با زبان تئاتر

شهید حمید رمضانعلی در مسجد با دوستان هم‌مسلک خود گروه نمایشی را تشکیل داد که در کوی و برزن با زبان هنر مردم را آگاه و تشویق به مبارزه با پهلوی می‌کرد. گاهی در مسجد محل خود و بیشتر اوقات به مناطق دیگر شهر سفر می‌کرد و با اجرای تئاتر جامعه را به سمت اسلام راستین سوق می‌داد.

حضوری فعال در تظاهرات زمان انقلاب

قبل از پیروزی انقلاب و زمان شکل گیری آن، حمید یکی از مسئولین پخش اعلامیه و تکثیر نوار‌های امام در دماوند بود. وی از طراحان اولین تظاهرات مدرسه شریعتی به شمار می‌رفت. اوایل انقلاب به کمک هم‌فکرانش یک جمع ۲۰ نفری را تشکیل داد و در خانه‌های مخروبه و امن جلسات برنامه‌ ریزی و گسترش تظاهرات و تعطیلی مدارس را برگزار می‌کردند.

این فعالیت شهید باعث شد که چند مرتبه توسط ساواک دستگیر و شکنجه شود. اولین شعار‌های «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» توسط حمید بر دیوار شهر نوشته شد. هر کجا محفل، مجلس و شوری علیه رژیم برقرار بود، وی حضوری پررنگ در آن داشت. حمید در روز جمعه سیاه میدان ژاله شرکت کرد و شاهد به خاک و خون کشیدن جوانان وطنش بود که آن حادثه تنفرش از پهلوی را دو چندان کرد.

عضویت سپاه

حمید بنا بر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد شد و به پاسداری از دستاورد‌های انقلاب پرداخت و خدمات ارزنده‌ای به بسیج و جهاد سازندگی ارائه داد. پس از بازگشایی مدارس، دوباره به سنگر دبیرستان بازگشت و با کمک چند تن از همراهانش، انجمن اسلامی دانش‌آموزن دماوند را بنیان‌گذاری کرد و سه سال در آن انجمن خدمت کرد.

وی در سال‌های آخر تحصیل با منافقین و گروه‌های چپ و عمال آمریکا درگیر بود و باعث اضمحلال آنان شد. وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت سپاه درآمد.

تقاضای اعزام 

حمید در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود، چندین بار تقاضای اعزام به جبهه کرد؛ اما به دلیل اهمیت سِمَت وی (حفاظت اطلاعات) با اعزامش مخالفت می‌شد؛ تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات «رمضان» و «مسلم بن عقیل» شرکت کرد.

وی در عملیات «رمضان» جانباز شد؛ اما به صورت سرپایی مداوا شد و در عملیات «مسلم بن عقیل» در منطقه سومار به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بهره‌مندی شهید «رمضانعلی» از زبان هنر برای تشویق مردم به مبارزه با استبداد پهلوی بیشتر بخوانید »

خبرنگاران با «جهاد تبیین» دفاع مقدس را برای نسل آتی ترسیم کنند

خبرنگاران با «جهاد تبیین» دفاع مقدس را برای نسل آتی ترسیم کنند


«رضا رحمتیان» مدیر نمایندگی روزنامه جام‌جم در استان کرمانشاه در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، با بیان این‌که جنگ تحمیلی، دوران کودکی و نوجوانی‌ام را خیلی ساده بلعید، اظهار داشت: دورانی که می‌بایست به یادگیری و سرگرمی‌های کودکانه می‌گذشت، به‌خاطر شغل پدرم که در خبرگزاری پارس کار می‌کرد، مجبور بودیم تا در کرمانشاه بمانیم.

مدیر نمایندگی روزنامه جام‌جم در استان کرمانشاه گفت: آن دوران، هر روز را با دلهره می‌گذراندیم؛ با صدای آژیر قرمز، همه منتظر مرگ عزیزان‌شان بودند. پدرم یکی از معدود کسانی بود که به واسطه‌ی شغل خود از اخبار جنگ می‌گفت و می‌نوشت.

رحمتیان گفت: اوایل جنگ گفته می‌شد که هواپیما‌های دشمن فقط تأسیسات و مراکز اداری را مورد حمله قرار می‌دهند؛ اما ما دیدیم که به محض حضور هواپیماها، تمام معادلات به هم می‌خورد و مردم بی‌گناه کرمانشاه مورد حمله قرار می‌گرفتند و بعد عراقی‌ها هم با غرور خاصی، در رادیو‌های بیگانه اعلام می‌کردند که مراکز مهم ایران بمباران شد!

مدیر نمایندگی روزنامه جام‌جم در کرمانشاه بیان داشت: «قصرشیرین»، «سومار» و «نفت‌شهر» در اوایل جنگ تحمیلی به دست دشمن افتاد و به‌همین خاطر، خبرنگاران خبرگزاری پارس که در آن‌جا تعدادشان از انگشتان دست هم کم‌تر بود، می‌بایست تمام اخبار را انعکاس می‌دادند و تمام موجودی خبرگزاری در کرمانشاه، ۲ ماشین بود که در تمام مأموریت‌ها خبرنگاران را همراهی می‌کردند.

وی تصریح کرد: در آن زمان متوجه نبودم که پدر و دیگر خبرنگاران خبرگزاری پارس چه نقش مهمی را برعهده دارند و حالا که فهمیده‌ام، متأسفانه خیلی دیر شده است.

رحمتیان ادامه داد: گاهی به‌همراه پدرم به خبرگزاری پارس می‌رفتم و کارکنان خبرگزاری را از خانواده خودم می‌دانستم؛ زیرا بیش از نیمی از هفته را در خبرگزاری بودم. من معنی جنگ را خوب درک نمی‌کردم و خیلی دوست داشتم که یک روز به‌همراه پدرم به جبهه بروم؛ البته فقط به‌خاطر این‌که با پدرم باشم. فکر می‌کردم که حضور در جبهه هم مثل خبرگزاری است؛ چون تمام سرگرمی و بازی من زمانی بود که کاغذ تلکس تمام می‌شد و قاب گرد آن را به من می‌دادند تا با آن بازی کنم.

رحمتیان گفت: اصرارم برای رفتن بی‌فایده بود؛ چراکه پدرم می‌گفت: «خطر دارد، زود است، نمی‌شود و…» رفتن با او برایم آرزو شده بود. در دوران جنگ تحمیلی فقط ۲ بار موفق شدم که به‌همراه پدرم و راننده خبرگزاری به جبهه بروم؛ یکی هنگام ورود کُرد‌های عراق در زمان بمباران شیمیایی و دیگری زمان پیروزی رزمندگان در عملیات «مرصاد». هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که یک مادر کُرد، در زمان بمباران شیمیایی صدام، به خاطر نجات جان فرزند تازه به دنیا آمده‌اش، حاضر بود او را به ما ببخشد. صحنه‌های تکان‌دهنده آن‌روز را هنوز به یاد دارم؛ کودکان و نوجوانان بی‌دفاع را که می‌دیدم، احساس می‌کردم چه قدر خوشبختم!

مدیرنمایندگی روزنامه جام‌جم در استان کرمانشاه با اشاره به خاطره خود از عملیات مرصاد، گفت: در عملیات مرصاد بود که معنی جنگ را فهمیدم؛ به‌هر طرف که نگاه می‌کردم، جسد و توپ و تانک به جا مانده از جنگ بود. از یک طرف خوشحال بودم که منافقین به کرمانشاه نرسیدند و از طرف دیگر وجود آن همه کشته‌ای که در منطقه بود و توسط عوامل استکبار فریب خورده بودند و علیه مملکت خود، عملیات انجام داده بودند، آزارم می‌داد.

وی تاکید کرد: خبرنگاران و رسانه‌های گروهی امروز نقش مهم و به‌سزایی برعهده دارند و باید همچون فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، با «جهاد تبیین» آن دوران را برای نوجوانان و جوانان ترسیم کنند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خبرنگاران با «جهاد تبیین» دفاع مقدس را برای نسل آتی ترسیم کنند بیشتر بخوانید »