سکولاریسم

عقلانیت؛ هنرِ اقتصاد توحیدی و دینی است/ اصلاح دیوان‌سالاری بزرگ‌ترین جهاد و خدمت

عقلانیت؛ هنرِ اقتصاد توحیدی و دینی است/ اصلاح دیوان‌سالاری بزرگ‌ترین جهاد و خدمت



رحیم‌پور ازغدی، با اشاره به مباحث موجود در حوزه بدنه مدیریتی گفت: عقلانیت؛ هنرِ اقتصاد توحیدی و دینی است و واقعیت آن است که هر جا مدیریت بر اساس فکرِ ولایت و مبانی انقلاب اسلامی بود، پیروز شدیم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نشست «الگوی اداره اسلامی از منظر امیرالمومنین (ع)» از سلسله نشست های «مردم‌سالاری دینی در منظومه فکری امام علی علیه‌السلام» به همت دانشکده مدیریت و برنامه‌ریزی دانشگاه جامع امام حسین(ع) با همکاری اندیشکده مجاهد امروز (یکشنبه، ۲۳ دی ماه) در محل دانشکده و پژوهشکده مدیریت این دانشگاه برگزار شد.

در این نشست «حسن رحیم‌پور ازغدی» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با موضوع «الگوی اداره اسلامی از منظر امیرالمومنین (ع)» سخنرانی کرد که در ادامه می‌خوانید:

بهترین سندها را نوشتیم اما فقط حرف زدیم و مابه ازای کمتری در عمل دیدیم

رحیم‌پور ازغدی، در ابتدای مباحث خود با بیان اینکه در مورد مبانی مدیریت اسلامی به اندازه کل تاریخ در طول این چهل سال صحبت کرده‌ایم، گفت: بهترین اسناد دنیا در طول این چهار دهه در ایران نوشته شده است و در طول تاریخ نیز به نظرم این همه سندهای خوب نوشته نشده که ما نوشتیم اما واقعیت این است که به درد نمی‌خورند؛ بهترین حرف‌ها را می زنیم اما مساله این است که ما به ازای کمتر در عمل می‌بینیم.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در این میان اولین خطا که نتیجه‌اش مثل خیانت است؛ تفکیک معنویت و کارآمدی است؛ یک شرط مشروعیتِ مدیر، کارآمدی اوست، کسی که کارآمد نیست مدیریت او نیز مشروع نیست، کسی که نامشروع است اما مدیریت کارآمد دارد، تفاوت دارد؛ الان فرد حزب‌اللهی بی‌تجربه را مدیریت یک مرکز می‌گذارند البته همه‌جا این‌طور نیست اما مساله آن است که حزب‌اللهی متخصص الان با اول انقلاب قابل مقایسه نیست. معنویت و کارآمدی دو مقوله جداگانه است؛ این مثل کسی است که بگوید خلبانی بلد نیستم اما بسیار انسان متعهد و خوبی هستم و برود در کابین خلبان بشیند و توکل بر خدا برود! این شخص خائن است؛ امام صادق (ع) فرمودند: «مَا أُبَالِی ائْتَمَنْتُ خَائِناً أَوْ مُضَیِّعاً» (تفاوتی در آن نمی‌بینم که کار را به «خائن» بسپارم یا به «ضایع کننده»).

هنر اقتصاد توحیدی و ولایت دینی؛ عقلانیت است

وی ادامه داد: حضرت یوسف (ع) وزیر اقتصاد بزرگترین امپراطوری جهان شد و کشور را در هفت سال خشکسالی به گونه‌ای مدیریت کرد که بعد از آن دوران غیر از آنکه مشکل گرسنگی حل شد بلکه نظام طبقاتی را در هم شکست و عدالت اجتماعی را همزمان اجرا کرد و در آن دورانِ قحطی از سرمایه‌داران مالیات می‌گرفت؛ یعنی عدالت و توسعه را با هم ایجاد کرد؛ هنر اقتصاد توحیدی و ولایت دینی؛ عقلانیت است. مدیریت دینی یعنی مدیریت عقلانی و علمی؛ اخلاقی و معنوی و نهایتا عدالت؛ این سه ویژگی اسلامی است؛ این نوع مدیریت در برخی کشورهای غیراسلامی بیش از ما که اسلامی هستیم، وجود دارد.

رحیم‌پور ازغدی با اشاره به اینکه مردم ما به مدیریت و وزارتخانه‌ها اعتماد ندارند، گفت: بخشی به درستی اعتماد ندارند و بخشی بدون دلیل و به قول معروف همین‌طوری اعتماد ندارند و این نشان می‌دهد که ما حتی مدیریت در افکار عمومی را درست نمی‌کنیم، یعنی مشکل در مدیریت افکار عمومی داریم. این همه ساختار و نیروی انسانی و منابع در خدمت شخص هست اما عمل کجاست؟ پولِ مفتِ نفت ضعفِ مدیریت‌های ما را پوشانده است، اخیرا هم این ضعف‌ها را یا تقصیر خدا می‌اندازیم یا تقصیر آمریکا؛ اگر این نفت نبود این‌قدر کارمند نداشتیم، ما چهار میلیون و خرده‌ای کارمند داریم، ما جزو چند کشور اول دنیا در این زمینه هستیم، یک‌سوم ملت ایران حقوق‌بگیر دولت هستند ولی مدیریت کارآمد کجاست؟ البته در برخی موارد مدیریت کارآمد را دیدیم از جمله در دوران جنگ چون مجبور بودیم و کسی سَر ریاست دعوا نمی‌کرد؛ چون هر کسی رئیس می‌شد زودتر شهید می‌شد در نتیجه با کمترین امکانات بیشترین کار را می‌کردند و یک مسابقه واقعی بود؛ آدم ناصالح نمی‌توانست فرمانده شود و نهایتا بعد از یک عملیات او را کنار می‌گذاشتند.

وی تصریح کرد: البته طی ۱۰ تا ۲۰ سال اخیر نیز دو سه نمونه داشتیم که مدیریت بهتر شد که آن هم به نظرم به خاطر ورود مقام معظم رهبری بود؛ یکی در مساله نظامی و امنیت و دیگری در برخی پروژه‌های علمی که در این دو جهت جهان روی ما حساب می‌کند؛ در هر صورت مساله آن است که ما هم با معضل فساد در مدیریت مواجهیم مثل همه جای جهان و البته که متاسفانه ما جزو کم‌فسادها نیستیم؛ از سوی دیگر مساله ضعف نظارت داریم به این معنا که نظارت دقیق و واقعی با ضمانت اجرا نیست، ما اگر هنری داریم باید برویم ببینیم چگونه می‌توان این مسائل را حل کرد و کجا موانع ساختاری و قانونی داریم و کجا آدم حسابی تربیت می‌کنیم؟ افرادی که چند جلدکتاب می‌خوانند و فوق لیسانس فلان رشته را می‌گیرند اما هیچ سرشان نمی‌شود چه فایده دارد؟ ما جامعه‌شناسانی را تحویل می‌دهیم که خانواده و محله خودشان را نمی‌شناسند، روان‌شناسی را تربیت می‌کنیم که خودش مشکلات روحی است؛ مدیرانی را تربیت می‌کنیم که یک کارگاه کوچک را نمی‌توانند مدیریت کنند؛ مهندس کشاورزی را تربیت می‌کنیم که اگر یک زمین و آب به او بدهید از یک فرد دهاتی زودتر ورشکست می‌شود؛ بعد از سوی دیگر استعدادها، علایق و انگیزه‌های خوب رها و یا حتی سرکوب می‌شوند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: همه نهادها این مشکلات را دارند؛ نظام مالیاتی ما مشکل دارد و نَه عاقلانه است نَه عادلانه؛ هزاران میلیاد تومان پول در این کشور مشخص نیست چه می‌شود، البته در بسیاری از کشورها همین مشکلات هست و اصلا نمی دانند چه مقدار پول از کجا به کجا می‌رود، نظام مالیاتی ما مشکل دارد؛ نظام گمرگ، واردات و صادرات با مشکل مواجه است، بیش از نیمی از قاچاق از همین مسیرهای رسمی است، این یعنی مدیریت فلج، یعنی یا مدیر خائن هستی یا بی عرضه یا هر دو هستی. کجاست آن نظارت؟ چرا آن نهادهای نظارتی نمی‌فهمند یا دیر می‌فهمند؟ به این شکل جمهوری اسلامی نمی‌ماند، یا سقوط می‌کند یا فاسد می ‌شود؛ ما از حکومت پیامبر اکرم(ص) که اسلامی‌تر نیستیم، ۲۰ سال از زمان رحلت رسول خدا(ص) نگذشته بود که حکومت اسلامی فاسد شد و رشوه‌خواری، رانت‌خواری، قبیله‌بازی راه افتاد و انقلاب علیه خلیفه سوم راه افتاد. خانه‌اش را محاصره کرده و از مصر و یمن کوفه آمدند، می‌شود گفت یک انقلاب مخملی راه افتاد و گفتند نمی‌رویم تا این افراد را عزل کنید؛ خلیفه آمد و استغفار کرد و در آخر نیز عثمان کشته شد و جنازه‌اش سه روز کف کوچه‌ها در مدینه بود؛ بعد از سه روز طرفدارانش مخفیانه آمدند تا او را در بقیع دفن کنند اما نشد و اجازه ندادند و گفتند اینجا قبرستان مسلمین است تا اینکه نهایتا او را در باغ یک فرد یهودی دفن کردند و بعدها که معاویه آن محل را تصاحب کرد آنجا را نیز به بقیع اضافه و ملحق کرد؛ مساله در این ماجرا مدیریت و عزل و نصب‌های حکومتی بود.

رحیم‌پور ازغدی با اشاره به اینکه اولین فتنه جهان اسلام قتل عثمان بود، تصریح کرد: از زمان خلیفه سوم به بعد بود که بحث شیعه و سنی مطرح شد؛ برخی را گفتند شیعه علی(ع) و برخی را گفتند شیعه عثمان؛ اصل مساله سر طرز مدیریت بود و اگرنه خلفای قبلی که با نماز و روزه و حج مشکلی نداشتند؛ به امام علی (ع) گفتند اگر به سبک شیخین حکومت کنی خلافت تو را می‌پذیریم و حضرت امیر(ع) فرمودند: من به سبک قرآن و پیامبر (ص) و روش خود حکومت می‌کنم؛ من تابع آنها نیستم.

وی با بیان اینکه امروز مشکل اصلی ما تبدیل ایدئولوژی به استراتژی، است، افزود: پرسش این است که ما این همه حرف‌های خوب می‌زنیم اما عمل کجاست؟ چرا این حرف‌ها به راهبرد تبدیل نمی‌شود؟ نزدیک نیم‌قرن از انقلاب اسلامی می‌گذرد، چرا مردم می‌گویند اگر در این وزارتخانه یا ادارات دولتی با پارتی نروی کارت راه نمی‌افتد؟ چرا مردم می‌گویند مدیران ما دروغ می‌گویند، وعده می‌دهند اما عمل نمی‌کنند؟ علت غلبه دیگران در جهان به مبانی آنها برنمی‌گردد بلکه کارکردشان است که منجر به غلبه آنها شده است.

مردم به مبانی کاری ندارند؛ وقتی مشکلات‌شان حل شد مبانی را هم می‌پذیرند

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: برخی خیال می‌کنند کانت، جان لاک و هابز نشستند و ایده‌ای را طراحی کردند و جامعه هم گفت: بَه بَهَ عجب ایده خوبی! برویم بر این اساس تمدن بسازیم؛ در حالی که چنین خبرهایی نبود و اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد بر اساس یک سری نیازها و تعاملات است؛ حق یا باطل، استعمار یا ظلم؛ به هر حال یا با کار و نظم یا با هر دو موفق می‌شود و بقیه نگاه می‌کنند و می‌بینند که آنها (فارغ از اینکه چه مبانی داشته باشند) مشکلات‌شان را حل می‌کنند یا از حل آن عاجز می‌مانند؛ من بعد از چهل سال تازه فهمیده‌ام که مردمِ دنیا اغلب به درستی و غلط بودن مفاهیم کاری ندارند و اصلا نمی‌توانند درست داوری کنند؛ آنها به مفید و مضر بودن کار دارند؛ یعنی مساله بشر حق و باطل نیست بلکه شکست، پیروزی، کامیابی و ناکامی است، شما مساله بشر را حل کنید وقتی مساله‌اش حل شد به سمت و سوی تو می‌آید و می‌گوید مبانی‌ات را قبول دارم، هرچه هستی قبول دارم؛ اغلب مردم از عمل است که به سمت نظر می‌روند تا اینکه از نظر به عمل بروند.

وی تصریح کرد: ما فکر می‌کنیم افرادی چون کانت، هابز، لاک و دیگران آمدند و حرفی زدند و رفتند در حالی که چنین نبود و اصلا آن دوران کسی به این سخنان گوش‌ نمی‌داده است، مثل ملاصدرا که در زمان خودش کسی او را نمی‌شناخت و قبول‌اش نداشت در نتیجه او به یکی از روستاهای اطراف قم به نام «کهک» رفت و چهارصد سال بعد نظریات‌اش به حکمت صدرایی معروف شد در حالی که آن زمان می‌گفتند شیخ دیوانه‌ای است که چرت و پرت می‌گوید و به یکی از دهات‌های قم رفته و آنجا ساکن شده است؛ بعدها صدرالمتالهین شد.

رحیم‌پور ازغدی افزود: یکبار در دانشگاه یکی از کشورهای اروپایی سخنرانی داشتم و از مبانی بحث کردم علیه سکولاریسم گفتم؛ حتی یک نفر جرأت نمی‌کرد از سکولاریسم دفاع کند تا اینکه جلسه تمام شد و چند نفر از ایرانیان آمدند و گفتند که حرفهایت بسیار خوب بود و اگر کسی (از بین افراد خارجی حاضر در نشست) پاسخی برای ارائه داشت حتما مطرح می‌کرد؛ با این حال یکی از همان افراد خطاب به من گفت: بیا دو سال اینجا زندگی کن تا باز هم ببینم آیا حرفی علیه سکولاریسم میزنی؟ من در ایران هم شغل بهتر داشتم هم حقوق بیشتر؛ اینجا که آمدم هم سطح کارم پایین آمده و هم حقوقم کمتر شده اما باز هم می ‌مانم، اتفاقا من طرفدار انقلابم و مذهبی هستم و دلم برای امام رضا (ع) لک زده است؛ اتفاقا که مدام به من می‌گویند برگرد اما آخرش باندبازی و رفیق‌بازی است و دَم از این می‌زنند که چنین نیست اما در نهایت همان رفیق‌بازی است.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: آن فرد در ادامه صحبت‌هایش به من گفت که به چند دلیل حاضر نیست که این کشور را ترک کند حتی با وجودی که مسکن و خورد و خوراکش در ایران بهتر بود؛ او می‌گفت که مدیریت در اینجا درست است و من می‌توانم امروز برای دو سال و نیم دیگر خودم برنامه‌ریزی کنم، مرخصی بگیرم و برای دو سال و نیم دیگر هتل رزرو کنم اما در ایران حتی برای فردا هم نمی‌توانم برنامه‌ریزی کنم؛ در ایران به تعهدی که مدیرم به من می‌دهد نمی‌توانم اعتماد کنم، اینجا اما همه به من راست می‌گویند و صادق هستند؛ اما در همان اداره‌ای که در ایران بودم به من بارها دروغ گفتند در حالی که همان اول که به اینجا آمدم مدیر تمامی حقوقم را به من گفت، در ایران حقوق‌ام را نمی‌گویند و تازه همان بخش از حقوقی که دریافت می‌کنم را توی سرم می‌زنند و بعضا بخشی از آن را هم نمی‌دهند؛ اینجا می‌گویند که فلان کار را از تو می‌خواهیم و پیگیر هستند تا کار انجام شود و اگر انجام ندهی حقوق را قطع می‌کنند اما در ایران شاید تا ۱۰ سال بگذرد و یک نفر بگوید که فلان کار چه شد؛ در ایران فقط با وراجی کردن کار درست می‌شود و اینکه یاد بگیری چه‌طور با رئیس‌ات صحبت کنی؛ من سالها مدیر بودم و اینجا سه درجه کارم پایین‌تر است اما راضی هستم.

هر جا که مدیریت بر اساس فکر ولایت و مبانی انقلاب اسلامی بود پیروز شدیم

وی با بیان اینکه همه جای دنیا مشکلاتی نظیر آنچه که اشاره شد وجود دارد، ادامه داد: البته با همه این اوصاف هرجا که مدیریت بر اساس فکر ولایت و مبانی انقلاب اسلامی بود پیروز شدیم؛ در ایام جنگ با مدیریت درست انقلابی با جهان جنگیدیم، واقعا جنگ جهانی بود، همین اتفاقی که در سوریه افتاد یک بخش به مساله مدیریتی باز می‌گردد؛ کاری ندارم هر کسی که مقصر بود مشکل در مدیریت بود.

رحیم‌پور ازغدی گفت: اگر اصلاح دیوان‌سالاری را در کشور کلید بزنیم بزرگ‌ترین جهاد و خدمت است، بیشتری پول در کشور برای حقوق است، گاهی هم به خاطر نفت است اگر نفت نبود چه می‌کردیم؟ وزارتخانه‌های ما می‌گویند دغدغه اصلی ما این است که آخر ماه حقوق کارمندان را بدهیم، با این شرایط شما توقع دارید که اصلاح ساختار کنیم؟ اصلاح ساختار این است که سر جایمان بمانیم، اگر بتوانیم ۱۰ تا راه حل بدهیم که دیوان سالاری در یک عرصه درست شود اعم از مسکن، مدیریت شهری و … ۱۰ راه حل عینی و واقعی که خرج کمتر باشد و منابع بیشتر شود و در عین حال دقت و سرعت و سلامت افزایش یابد؛ راه حل عملی ارایه شود؛ یعنی آیات و روایات و احادیث قبول اما اکنون با ارایه راه حل در مقام عمل به منصه ظهور بگذار.

ظالم یعنی کسی که به حق‌الناس ظلم می‌کند

وی با بیان اینکه ما به علمی نیاز داریم که هم آخرت و هم دنیا را تأمین کند، افزود: این همان علم نافع است؛ اگر بخواهیم مشکل مدیریت کشور را حل کنیم باید بر اساس مبانی اسلامی مشکلات دنیایی مردم را رفع کنیم؛ روایتی هست که شخصی نزد امام(ع) می‌رسد و سوال می‌کند که اگر مدیری عادل باشد اما کافر باشد اما با این وجود ظلم نکند و مشکلات و حقوق را به صاحب حق برساند مورد رحمت است؟ حضرت پاسخ داد که: مورد رحمت قرار می گیرد. این پاسخ یعنی کافرِ ظالم با کافر عادل مساوی نیست؛ مسلمانِ ظالم جهنمی می شود ولو اینکه مسلمان است. ظالم یعنی کسی که به حق‌الناس ظلم می‌کند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه ما قوی‌ترین و کارآمدترین ایدئولوژی را در مورد مسائل داریم، گفت: علت غلبه غرب در حوزه مدیریت به فلسفه و مبانی نیست، بلکه آنها رویکردشان این است که چگونه برنامه‌ریزی کنند که مشکل را حل کنند؛ کارمند دقیقاً باید بداند که مدیر از او چه می‌خواهد و متقابلاً به او بگوید که چه تسهیلاتی در قبال خدمات او ارائه خواهد کرد؛ مشکل ما سر این مسائل ساده است اما باز هم برخی می‌گویند چنین نیست؛ در حالی که نسل عوض شد و هفتاد تا هشتاد درصد از کسانی که انقلاب کردند از دنیا رفته‌اند و اکنون ملت دیگری در کشور است که نَه شاه را دیده؛ نَه امام را دیده و نَه انقلاب و جنگ را به چشم دیده است؛ در عوض قطع شدن آب و برق را دیده است، انتخابات پشت انتخابات را دیده که برگزار می‌شود و مشکلی که بوده با وجود تغییر دولت‌ها کمافی السابق هست، او با خود می‌گوید هر جناح و دولتی که بیاید مشکل‌اش حل نمی‌شود پس چرا برود رای بدهد ولو اینکه با انقلاب هم مشکلی ندارد اما معتقد است که اصلا رای دادن او چه فایده دارد.

وی گفت: مساله دیگر ما این است که تاریخ علم و تمدن را نمی‌دانیم؛ بسیاری از آنچه که امروز ارائه می‌شود تا ۴۰۰ سال قبل در اوج تمدن اسلامی دست مسلمانان بود؛ همان چیزی که خودمان داشتیم را امروز به ما ارائه می کنند؛ غرب همه این ریزه‌کاری‌ها را از مسلمین آموخته است و متاسفانه که ما مدیریت عقلانی نداریم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عقلانیت؛ هنرِ اقتصاد توحیدی و دینی است/ اصلاح دیوان‌سالاری بزرگ‌ترین جهاد و خدمت بیشتر بخوانید »

‌

عکس/نخستین تظاهرات ضد دولت جدید سوریه در میدان اموی دمشق



مردم معترض خواستار ایجاد حکومت جدید بر اساس دموکراسی و سکولاریسم هستند

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/نخستین تظاهرات ضد دولت جدید سوریه در میدان اموی دمشق بیشتر بخوانید »

بررسی تصویب قطعنامه مبارزه با «اسلام‌هراسی» در سازمان ملل

بررسی تصویب قطعنامه مبارزه با «اسلام‌هراسی» در سازمان ملل


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، پیش‌نویس قطعنامه مبارزه با «اسلام‌هراسی» همزمان با روز جهانی‌ای با همین نام به رای گذاشته شد و با حمایت ۱۱۵ کشور، رای ممتنع ۴۴ کشور و بدون هیچ رای مخالفی، تصویب شد.

قطعنامه یادشده هرگونه اظهارات تنفر‌آمیز و خشن علیه مسلمانان را محکوم کرده و خواستار تقویت تلاش‌های بین‌المللی برای ارتقای مدارا، تحمل و صلح شده است.

اگرچه این قطعنامه، امیدواری‌هایی برای مبارزه با اسلام‌هراسی به وجود آورد، اما نمی‌توان از اینرسی اسلام‌هراسی سیستماتیک که در تاروپود امریکا و اروپا تنیده شده، غفلت کرد و به نتایج اساسی خوش‌بین بود.

نگاهی به کارنامه کشور‌های اروپایی و آمریکایی بیانگر اقدامات هدفمند و گسترده آن‌ها علیه اسلام و مسلمانان است؛ از «صلیبی» خواندن حمله آمریکا به افغانستان گرفته تا مساوی‌دانستن اسلام و تروریسم. هرچند تروریسم و افراط‌گرایی خشونت‌آمیز منجر به تروریسم را نمی‌توان و نباید با هیچ دین، ملیت، تمدن یا گروه قومی مرتبط دانست، اما مریکا و اروپا به ویژه در دو دهه گذشته تلاش و سرمایه‌گذاری عظیم رسانه‌ای در این زمینه داشتند تا در افکار عمومی جهان تروریسم را مساوی اسلام و مسلمان جا بیاندازند.

از سوی دیگر آمریکا و اروپا به‌رغم داشتن داعیه حقوق بشر و برابری، کارنامه‌ای مملو از تبعیض علیه مسلمانان دارند. مطالعاتی که در سال ۲۰۲۲ در ۲۳ کشور اروپایی انجام شد، پاره‌ای از این موارد را گوشزد کرده است؛ از جمله اینکه در فرانسه «طرح سکولاریسم» در حال اجراست و براساس آن معلمان و مدیران مجبورند دختران با دامن‌های بسیار بلند را شناسایی و شکایت‌های انضباطی ارائه کنند.

در فقره دیگر «وینسنت ون کوئیکنبورن»، وزیر دادگستری بلژیک هم، امام جماعت مسجد جامع بروکسل را مجبور به استعفا کرد. ون کوئیکنبورن همچنین مجوز هیأت اجرایی مسلمانان بلژیک (EMB) را نیز لغو نمود.

گزارش یادشده همچنین می‌گوید فرزندان مهاجران مسلمان در دانمارک به مدت ۳۵ ساعت در هفته از خانواده‌های خود جدا می‌شوند و به آن‌ها «ارزش‌های دانمارکی» آموزش داده می‌شود.

بر اساس گزارش گروه جمعی علیه اسلام‌هراسی در اروپا، ۵۰۱ شکایت در سال ۲۰۲۲ ثبت شده است. در میان این شکایات که در سال ۲۰۲۱ به ۳۸۴ مورد رسیده بود، اکثریت شکایت‌ها درباره تبعیض و توهین بوده است.

مسلمانان در کشور‌های اروپایی با خشونت، افترا و هتک حرمت به ارزش‌ها، مقدسات و کتاب مقدس خود تحت لوای آزادی بیان مواجه شده‌اند. در کشوری همچون سوئد که حتی «قرآن‌سوزی» آزاد است، علیه مسلمانان رفتار‌های نژادپرستانه شدت گرفته است. اسلام‌هراسی حتی در اجرای قوانین بین‌المللی همچون پذیرش پناه‌جویان نیز مشاهده می‌شود.

چنین رفتار‌ها و دیدگاه‌های نژادپرستانه متعاقب ظهور احزاب راست افراطی در اروپا رو به تشدید و وخامت گذاشته است. تعدادی از این کشور‌ها نه تنها از جرم‌انگاری یا ممنوعیت خشونت و نفرت علیه نماد‌های دینی و کتب مقدس در مقررات ملی خود سرباز می‌زنند، بلکه سعی می‌کنند از تلاش‌های جمعی برای تحقق این هدف فاصله بگیرند و حتی اسلام‌هراسی را به ابزاری جهت رسیدن به قدرت بدل کنند. قدرت‌گرفتن احزاب راست افراطی در هلند، رویکرد‌های افراط‌گرایانه صدر اعظم آلمان، نخست‌وزیر انگلیس، رئیس‌جمهور فرانسه و… برای ماندن در قدرت، نمودی از این رفتارهاست. رویه‌ای که می‌تواند زمینه‌ساز تشدید رفتار‌های رادیکالی در جهان شود که قطعا تبعات آن دامن همین کشور‌ها را نیز خواهد گرفت. مشارکت اروپا و امریکا در نسل‌کشی فلسطینی‌ها بعد دیگری از اسلام‌ستیزی در غرب است.

به طور قطع راهکار عملی مقابله با این وضعیت آن است که همه کشور‌های عضو سازمان ملل مسئولیت‌های خود را بر عهده بگیرند و به تعهدات قانونی خود عمل نمایند تا همزیستی مسالمت‌آمیز بر پایه مدارا و درک متقابل جای هراس‌های جعلی نهادینه‌شده را بگیرد.

منبع: نورنیوز

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بررسی تصویب قطعنامه مبارزه با «اسلام‌هراسی» در سازمان ملل بیشتر بخوانید »

راز دشمنی جریان اصلاحات با علامه مصباح یزدی

راز دشمنی جریان اصلاحات با علامه مصباح یزدی



در جبهه مقابل جبهه التقاطی، علامه مصباح بود که با ارائه قرائتی کاملاً خالص و ناب از اسلام، به تولید و تئوریزه علوم انسانی اسلامی با محوریت قرآن همت می‌گمارد.

مهدی جبرائیلی تبریزی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

علامه مصباح یزدی همواره در نقطه مرکزی حملات رسانه‌ای بدنه اصلاح‌طلبان تندرو و افراطی بود. البته هیچ زمانی این رفتارهای دور از مدنیت، غیر از برچسب‌های اتهامی، مستند و مستدل به حتی یک دلیل عاقلانه نبود و نیست. تنها روش آنان؛ استفاده از شانتاژ رسانه‌ای و سفسطه‌های روشنفکرانه بوده است. رمزگشایی این رویکرد نیازمند بیان چند نکته مهم است:

۱. شاکله وشاخصه فکری اصلاحات را سکولاریسم تشکیل می‌دهد و دموکراسی سکولار غایت تفکر اصلاح‌طلبی است ومنادیان این تفکر همواره در مسیر تعمیم پروژه سکولاریسم که دلیل بر تاثیرپذیری اصلاح‌طلبی از مبانی سکولاریسم و رویکرد معرفتی اصلاحات است، قدم و قلم برداشته‌اند.

مثلا دردولت اصلاحات، به کرّات از فیلسوفان لیبرال دعوت کردند. ازسال ۸۰ تا ۸۴ بیش از هفت نفر از فیلسوفان برجسته انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و آلمانی به دعوت مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها با ریاست عطاءالله مهاجرانی، به ایران سفر کردند و در جمع‌های دانشجویی به ایراد سخنرانی پرداختند. در سال ۱۳۸۱یورگن‌هابرماس فیلسوف آلمانی به ایران دعوت شد ودرکنفرانسی با عنوان «پروژه ناتمام مدرنیته» به ایراد سخنرانی پرداخت. او دریکی ازسخنرانی‌هایش خطاب به دانشجویان تأکید می‌کند: «دین برای بقاء درجامعه مدرن، راهی جز پیوند یافتن با حاکمیت مردم(دموکراسی مدرن) و حقوق بشر ندارد».

هابرماس از روشنفکران وطنی سؤال می‌کند که؛ «برای استقرار سکولاریسم، اصلاح‌طلبان می‌خواهند تا کجا پیش بروند؟ مخالفت شما با ادغام دین و دولت تا چه حدی جدی است؟». پاسخ حلقه کیان(اتاق فکر جریان مذکور) این بود که اصلاح‌طلبان قصد دارند برای تحقق پروژه سکولاریسم در ایران قدم‌به‌قدم پیش بروند و با توجه به این که فعلاً پتانسیل برپایی انقلاب سکولار را در کشور نداریم، لذا باید پروژه اصلاح‌گری تدریجی به سمت سکولاریسم در جامعه پیش برود و «پروژه پروتستانتیسم اسلامی» به عنوان نسخه‌ای مناسب برای جامعه‌ای مذهبی مانند ایران که رهایی از مذهب در آن ساده نیست، مورد تأییدهابرماس قرار می‌گیرد.

اصلاح‌طلبان برای اجرای این پروژه وارداتی و استحاله‌گرانه که دموکراسی به عنوان مبنای مشروعیت مطرح می‌شود و در مقابل نظریه حکومت دینی و مبنای شرع برای حکمرانی قرار می‌گیرد، با مانعی بزرگ به نام علامه مصباح مواجه شده‌ بودند که به عنوان تئوریسین درهم‌تنیدگی دین و سیاست مطرح شده بود. علامه مبانی لیبرالیسم را زیر سؤال برد و اصلاح‌طلبان به ویژه طیف تجدیدگرایانه آن جریان که آبشخور فکری‌شان، لیبرالیسم است، از این برآشفته‌ شدند و در برابر نقدهای عالمانه علامه مصباح به موضعگیری‌ها و جوسازی‌های اهانت‌آمیز روی آوردند تا جامعه مخاطب حقیقت را نشنود و نبیند.

۲. هرجریان اجتماعی برای حدوث و بقاء محتاج پشتوانه فکری و نظری قوی است. «انقلاب اسلامی ایران» هم از این اصل کلی برای بایستگی و پایستگی مستثناء نیست. در وهله اول امام خمینی(ره) و در مراتب بعدی امثال شهید مطهری این نیاز انقلاب را برآورده ساختند. اما درمرتبه بعدی، نیاز به بروزرسانی براساس اقتضائات زمان و ظهور جریانات واندیشه‌های متعدد در برابراندیشه اصیل انقلابی، ملموس و محسوس بود. علامه مصباح با فهم دقیق و عمیق این مسئله به میدان می‌آید و ضمن مواجهه با جریانات فکری و تبیین‌اندیشه سیاسی و اجتماعی اسلام، به کادرسازی می‌پردازد. دراین راستا مجموعه‌هایی مانند «نظریه سیاسی اسلام»، «سلسله مباحث اسلام و سیاست وحکومت»، حکیمانه‌ترین حکومت(کاوشی در نظریه ولایت فقیه) و «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه»، توسط ایشان منتشر می‌شوند. از این حیث به درستی جایگزین مناسبی برای امثال علامه طباطبائی و شهید مطهری معرفی می‌شوند. بنابراین جریان اصلاحات با عقبه فکری مشخص، «عقبه تئوریک نظام» را مورد هجمه قرار می‌دهد.

۳. شاید بتوان گفت که جریان التقاطی معاصر درجهان اسلام و ایران از مبدأ مدرنیزه کردن اسلام شروع شد.

و این هدف جز با تفسیر مادی قرآن امکان‌پذیر نبود. چنان‌که مارکس نیز بر این باور بود که برای مبارزه با مذهب در میان توده‌های معتقد باید از خود مذهب استفاده کرد؛ بدین صورت که مفاهیم مذهبی از محتوای معنوی و اصلی خود تخلیه و از محتوای مادّی پرشود تا توده، مذهب را به صورت مکتبی مادّی دریابد. پس از این مرحله دورافکندن پوسته ظاهری دین ساده است.

مبانی التقاطی از چند حیث قابل کاوش است. مبانی هستی‌شناسی مانند حق‌طبیعی در برابر حق حاکمیت و ولایت الهی، پلورالیسم دینی در برابر حقانیت و جامعیت دین اسلام. مبانی معرفت‌شناسی مانند نسبی‌گرایی در برابر واقع‌گرایی و استفاده از روش هرمنوتیک فلسفی برای فهم متون دینی که قائل به نفی هرگونه فهم ثابت و یقینی است، در برابر نگرش مبتنی برامکان تغییر در دین وفهم دینی که صرفاً در برخی فروع اخلاقی و برخی احکام عملی که تابع مصالح و مفاسد متغیر هستند، می‌باشد. همچنین مبانی انسان‌شناختی که اومانیسم را در برابر تکلیف‌مندی انسان از سوی خداوند، قرار می‌دهد.

قبل از انقلاب شهید مطهری درمقابل نفوذ جریان التقاطی مانند «سازمان مجاهدین» (قرائت کمونیستی از مجاهده و انقلابی‌گری) ایستاد.

اما پس از انقلاب، در اواخر دهه شصت و به ویژه دهه هفتاد شمسی در ایران جریان‌های روشنفکری شکل گرفت و گستره فکری ایران را تحت تأثیر خود قرار داد. یکی از این جریان‌های فکری حلقه کیان بود.

این افراد با بازاندیشی افکار خود، غرب پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده و به این نتیجه رسیدند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری(غرب) و درونی کردن آنها با ارزش‌های بومی و محلی بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تاکید می‌ورزیدند. اصول بنیادین نگرش التقاطی حلقه کیان پذیرش ارزش‌هایی همچون لیبرالیسم، پلورالیسم و حقوق بشر و تبیین و انطباق دین با این ارزش‌ها است نگرش انتقادی به دین مبتنی بر عقل خودبنیاد، رویکرد سکولاریستی دردین، گرایش پوزیتیویستی، تأکید بر کثرت‌گرایی دینی، ستایش دموکراسی لیبرال از دیگر مشخصه‌های این جریان است؛ و بازتاب آن در عرصه جمهوری اسلامی ایران را می‌توان در حوزه سیاست‌گذاری و سیاست‌ورزی دولت اصلاحات و حامیان آن مشاهده کرد.

مثلا اگر خاتمی می‌گفت؛ «مشروعیت همه حکومتها از مردم است». ترجمان سخن «جان‌لاک» بود که گفته بود: «آنچه جامعه سیاسی را به وجود می‌آورد و سبب برقراری آن می‌شود، چیزی نیست مگر توافق عده‌ای از انسان‌های آزاد که می‌توانند با اکثریت عددی خود شناخته شوند. فقط همین عامل می‌تواند بنیانگذار حکومت مشروع باشد».

همو معتقد بود که؛ «آزادی از دین سؤال می‌کند و دین باید جوابگو باشد». چرا که مفهوم آزادی را به عنوان «ارزش مطلق و بی‌قید و شرط» از «ژان ژاک روسو» وام گرفته بود.

و در نتیجه به ترکیب اسلام و لیبرال دموکراسی غربی دست زد. خاتمی به واسطه تحصیل در رشته فلسفه و آشنایی بااندیشمندان غربی و نظریات آنان، مشرق را نقطه عشق و جان می‌دانست ولی غرب را نقطة عقل و خرد و لذا «انسان ملتقای مشرق جان و مغرب عقل» را تدوین کرد!

در جبهه مقابل جبهه التقاطی، علامه مصباح بود که با ارائه قرائتی کاملاً خالص و ناب از اسلام، به تولید و تئوریزه علوم انسانی اسلامی با محوریت قرآن همت می‌گمارد.

آیت‌الله «مصباح یزدی» در اوایل انقلاب به مناظره با «احسان طبری» (بزرگ‌ترین تئوریسین مارکسیست ایران) و «فرّخ نگهدار» (رهبر سازمان فدائیان خلق) می‌نشیند. و «نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم» را به رشته تحریر درمی‌آورد.

و در دوران اصلاحات در مجامع عمومی(نماز جمعه)، حوزوی و دانشگاهی به تبیین نظریّات اسلام درباره آزادی پرداخت که حاصل این مباحث درکتب «نظریه سیاسی اسلام»، «اسلام، سیاست و حکومت»، «دین و آزادی» و «پرسش‌ها و پاسخ‌ها» گردآوری می‌شود. و به نقد نظریّه «پلورالیسم دینی» مبادرت می‌ورزد که در کتاب «کاوش‌ها و چالش‌ها» منعکس می‌شود.

از دیگروجوه مبارزه علامه مصباح یزدی با جریان التقاط؛ مبارزه با مصادره به رأی تشیّع(بازنمایی التقاطی از سیره معصومین) است. ایشان با توجه به تقلای دشمن درجهت بازنمایی فرمول‌های مورد علاقه خویش از اسوه‌های عملی و رفتاری تشیّع، به خلق آثاری چون «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، «سیره معصومان»، «جام زلال کوثر» و… پرداختند تا از طریق انحراف در تعریف الگوهای اسلامی نسل جوان به التقاط دچار نشوند.

مصداق دیگر مبارزه ایشان در این بعد، مقابله با رُنسانس اسلام یا همان اسلام منهای روحانیت بود … رهبر انقلاب هم در سفر به «قم» در مورد حمله دوگانه «اسلام بدون سیاست» و «اسلام بدون روحانیت» هشدار دادند.

آیت‌الله «مصباح یزدی» در دو برهه با این تفکر مقابله می‌کند: یکی در دوران اصلاحات در تقابل با «سروش»، «کدیور»، «حجاریان» و… و. و دیگری هم در قبال «نئوایرانیست» های نفوذی.

بنابراین اجتهادها و مجاهدت‌های شجاعانه علامه مصباح یزدی، ایشان را در تیررس تهاجمات جریان تجدیدنظرطلب قرار داد اما این اهانت‌ها ذره‌ای در اراده آن سترگ مرد دوران تزلزل ایجاد نکرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راز دشمنی جریان اصلاحات با علامه مصباح یزدی بیشتر بخوانید »

جدایی دین از سیاست یکی از تبعات سکولاریسم است

جدایی دین از سیاست یکی از تبعات سکولاریسم است


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین «عبدالله حاجی صادقی» نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ظهر (سه‌شنبه) در همایش دانش‌افزایی و توانمندسازی استادان بسیجی سراسر کشور در مشهد اظهار داشت: جدایی دین از سیاست، یکی از تبعات سکولاریسم و از لوازم ذاتی آن است، اما دامنه عمل سکولاریسم بدین محدود نیست و در حوزه دین نیز ورود پیدا کرده و به دنبال یک سیاست مؤثر است.

حجت‌الاسلام حاجی صادقی دموکراسی اسلامی را اصطلاحی غلط و نشأت گرفته از سکولاریسم دانست و افزود: دشمنان تحت عنوان ضرورت منطبق کردن تفکر دینی و مفاهیم آن با اقتضائات و ضرورت‌های عصر و زمان، در واقع به دنبال تفسیر سکولاریستی از دین هستند.

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران گفت: انقلاب اسلامی ایران الگوی جدیدی از حکومت ارائه کرده است و در مقابل این دیدگاه که حکومت تنها منشأ مردمی داشته و ارتباطی با دین ندارد، ایستاده است.

وی با اشاره به نقش متحجرین در ضربه زدن به انقلاب اسلامی، عنوان کرد: حضرت امام (ره) بارها در سخنان خود به خطر متحجرین اشاره و تاکید کرده اند که این گروه با معرفی ناقص از دین، مانع تحقق تمدن اسلامی در جامعه می‌شوند.

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش دشمن برای پیاده سازی جریان سکولاریسم در کشور، اظهار کرد: درونی کردن این جریان به قدری حائز اهمیت است که آنها بارها اذعان کرده اند ایرانِ سکولار با سلاح هسته‌ای، به مراتب کم‌خطرتر از ایرانی است که سکولاریسم را نپذیرد، حتی اگر تنها علوم پزشکی داشته باشد.

وی با بیان اینکه در دوران پهلوی، سکولاریسم به اوج خود رسیده بود، تصریح کرد: بزرگترین انحراف در اسلام زمانی آغاز شد که سیاست عملاً از دیانت جدا شد و می‌توان گفت که در واقع تخم این جدایی به نوعی توسط عده‌ای در همان صدر اسلام کاشته شد.

حجت الاسلام حاجی صادقی، نقش صهیونیست‌ها را در ایجاد سکولاریسم بسیار پررنگ خواند و گفت: آنان به دنبال آن هستند که موضوعات مختلف را کارگردانی کنند، اما نقش آفرینی را بر عهده مسلمانان ناآگاه و متحجر قرار می‌دهند.

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: سکولاریسم بر پایه جریان جدایی دین از سیاست بنا شده است که این امر در ذات انقلاب اسلامی جایی ندارد، از این رو جریان سکولاریسم مهمترین موضوع درگیری و دشمنی دنیا با انقلاب ما است.

وی افزود: انقلاب اسلامی تولد مجدد اسلام ناب بود و از همان ابتدای شکل گیری، دشمنان به دنبال ایجاد اخلال و مشکلات آفرینی در مسیر آن بودند.

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه آغاز انقلاب اسلامی در ایران همزمان با سرنگونی سکولاریسمی بود که پیش از آن در کشور شکل گرفته بود، ادامه داد: سکولاریسم نظام عام عقلانی است که در آن روابط میان افراد و دولت فقط بر مبنای عقل تنظیم می‌شود و قائل به این است که دین و سیاست باید از هم جدا باشند.

وی اظهار داشت: سکولاریسم به معنای اعتقاد به حاکم کردن قوانین برپایه عقل اومانیستی بشر و خارج کردن آن‌ها از مدار دین است و تلاش می‌کند نظام قوانین را به جای نظام دینی حاکم کند.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جدایی دین از سیاست یکی از تبعات سکولاریسم است بیشتر بخوانید »