سید رحیم موسوی

در هم آمیختن پیکر شهدای ایران و اجساد بعثی در نزدیکی هویزه/ وقتی آسمان شب با منور‌های دشمن مثل روز شد

نبرد تن به تن ایرانی‌ها با بعثی‌ها برای آزادی هویزه/ شکست سنگین صدام با وجود لو رفتن عملیات


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ۱۶ ماه هویزه توسط نیرو‌های رژیم بعث عراق اشغال بود. ششم مهر سال ۱۳۵۹ شهر هویزه برای اولین بار به محاصره ارتش صدام درآمد. ۱۵ دی ۱۳۵۹ نیرو‌های سپاه و ارتش که در آن روزگار با فرماندهی کل قوا توسط بنی صدر رهبری می‌شدند برای آزادسازی جفیر، پادگان حمید و در نهایت خرمشهر و شرق بصره عملیات نصر را طرح ریزی کردند که این عملیات با شهادت تعدادی از دانشجویان و مدافعان به فرماندهی سید حسین علم الهدی شکست خورد.

چند روز بعد یعنی ۲۹ دی ماه ارتش بعث عراق توانست سوسنگرد و هویزه را به اشغال خود درآورد. در جریات مرحله دوم عملیات بیت المقدس که هدفش بازپس‌گیری خرمشهر بود، روز ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ یگان‌های سپاه و ارتش توانستند با محاصره دشمن باعث عقب نشینی آنان از پادگان حمیدیه شوند و عمده مناطقی از منطقه دشت آزادگان شامل شهر‌های هویزه، جُفیر و جاده اهواز – خرمشهر را نیز از اشغال ارتش بعثی عراق خارج کنند. ازاین رو هویزه پس از بیش از یک سال اشغال، به دست رزمندگان اسلام آزاد شد.

سید رحیم موسوی، مسوول شناسایی سپاه هویزه در زمان فرماندهی شهید علم الهدی و همرزم حماسه آفرینان هویزه در عملیات نصر و بسیاری دیگر از عملیات‌های دفاع مقدس تعریف می‌کند: شب دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ قرارگاه قدس به عنوان یکی از ۳ قرارگاه عمده عملیاتی نبرد بیت المقدس متشکل از نیرو‌های ارتش و سپاه به فرماندهی مرحوم امیر سرتیپ سیروس لطفی و سردار احمد غلامپور با مأموریت حمله به یگان‌های دشمن در جنوب رودخانه کرخه و جنوب غرب اهواز، عملیات خود را در کرخه کور آغاز کرد.

وی افزود: دشمن، ساحل جنوبی کرخه‌کور را خاکریز زده بود. گروه ما ۱۵ نفر از بچه‌های شهر هویزه و سپاه و بسیج حمیدیه را شامل می‌شد که با هدف، تصرف مواضع دشمن در قیصریه، طراح، فرسیه و منطقه سید جابر که بیشتر تانک‌ها و آتشبار ارتش بعثی در آنجا مستقر بود، وارد عملیات شدیم.

موسوی تصریح کرد: نفوذ در این محور به دلیل استحکامات زیاد، بسیار دشوار بود و با وجود استفاده از اصل غافلگیری، دشمن موفق به شناسایی نیرو‌های ما و واکنش شدید شد. آتش سنگین دشمن، زمین را به لرزه درآورده بود و شدت درگیری در برخی مناطق کار را به نبرد تن به تن رسانده بود. پیکر‌های مطهر رزمندگان اسلام با اجساد بعثی‌ها درهم آمیخته و روی هم انباشته شده بود. با این همه، نفوذ به خطوط دشمن به سرعت ادامه یافت و توانستیم عده زیادی از بعثی‌ها را کشته یا به اسارت درآوریم.

سید فالح سیدالسادات از نیرو‌های مردمی کرخه‌کور (که بعدها به کرخه‌نور شهرت یافت) و یاران شهید چمران که هرگز از منطقه نبرد خارج نشد، نیز درباره عملیات الی بیت المقدس و وقایع روز ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ می‌گوید: پاسداران حمیدیه و نیرو‌های هویزه و کرخه به سوی دشمن بعثی شتافتند، اما در همان لحظات اولیه دشمن، آسمان منطقه را با منور‌های پی در پی مثل روز، روشن کرد. آتش دشمن لحظه به لحظه شدیدتر می‌شد. تلفات دو طرف خیلی زیاد بود. جنگ خونینی درگرفته بود و مردم برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می‌کردند.

وی بیان کرد: من آن شب تا صبح، یک لحظه به خواب نرفتم و با خودروی جیپی که در اختیار داشتم، مجروحان را به پشت جبهه منتقل می‌کردم. مردم روستا‌ها از زن و مرد همه تلاش می‌کردند و تهیه نان و غذای رزمندگان، امدادگران و پزشکان و پرستاران را عهده‌دار بودند. دشمن با شدت هرچه تمام‌تر روستا‌های کرخه کور را هدف قرار می‌داد و بر اثر انفجار و ترکش‌ها عده زیادی از مردم و نیرو‌ها مجروح شده یا به شهادت می‌رسیدند با همه این‌ها عملیات در روز دهم موفقیت‌آمیز بود.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نبرد تن به تن ایرانی‌ها با بعثی‌ها برای آزادی هویزه/ شکست سنگین صدام با وجود لو رفتن عملیات بیشتر بخوانید »

در هم آمیختن پیکر شهدای ایران و اجساد بعثی در نزدیکی هویزه/ وقتی آسمان شب با منور‌های دشمن مثل روز شد

در هم آمیختن پیکر شهدای ایران و اجساد بعثی در نزدیکی هویزه/ وقتی آسمان شب با منور‌های دشمن مثل روز شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ۱۶ ماه از اشغال هویزه توسط نیرو‌های رژیم بعث عراق اشغال شد. ششم مهر سال ۱۳۵۹ شهر هویزه برای اولین بار به محاصره ارتش صدام درآمد. در ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ نیرو‌های سپاه و ارتش که در آن روزگار با فرماندهی کل قوا توسط بنی صدر رهبری می‌شدند برای آزادسازی جفیر، پادگان حمید و در نهایت خرمشهر و شرق بصره عملیات نصر را طرح ریزی کردند که این عملیات با شهادت تعدادی از دانشجویان و مدافعان به فرماندهی سید حسین علم الهدی شکست خورد. چند روز بعد یعنی در ۲۹ دی ماه ارتش بعث عراق توانست سوسنگرد و هویزه را به اشغال خود درآورد.

در جریات مرحله دوم عملیات بیت المقدس که هدف بازپسگیری خرمشهر بود روز ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ یگان‌های سپاه و ارتش توانستند با محاصره دشمن باعث عقب نشینی آنان از پادگان حمیدیه شوند و عمده مناطقی از منطقه دشت آزادگان شامل شهر‌های هویزه جُفیر و جاده اهواز-خرمشهر را نیز از اشغال ارتش بعثی عراق خارج نمایند. ازاین رو هویزه پس از بیش از یک سال از اشغال به دست رزمندگان اسلام آزاد شد.

سید رحیم موسوی، مسوول شناسایی سپاه هویزه در زمان فرماندهی شهید علم الهدی و همرزم حماسه آفرینان هویزه در عملیات نصر و بسیاری دیگر از عملیات‌های دفاع مقدس تعریف می‌کند: شب دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ قرارگاه قدس به عنوان یکی از ۳ قرارگاه عمده عملیاتی نبرد بیت المقدس متشکل از نیرو‌های ارتش و سپاه به فرماندهی مرحوم امیر سرتیپ سیروس لطفی و سردار احمد غلامپور با مأموریت حمله به یگان‌های دشمن در جنوب رودخانه کرخه و جنوب غرب اهواز، عملیات خود را در کرخه کور آغاز نمود.

وی افزود: دشمن، ساحل جنوبی کرخه کور را خاکریز زده بود. گروه ما ۱۵ نفر از بچه‌های شهر هویزه و سپاه و بسیج حمیدیه را شامل می‌شد که با هدف، تصرف مواضع دشمن در قیصریه، طراح، فرسیه و منطقه سید جابر که بیشتر تانک‌ها و آتشبار ارتش بعث در آن‌ها مستقر بود، وارد عملیات شدیم.

موسوی تصریح کرد: نفوذ در این محور به دلیل استحکامات زیاد، بسیار دشوار بود و با وجود استفاده از اصل غافلگیری، دشمن موفق به شناسایی نیرو‌های ما و واکنش شدید شد. آتش سنگین دشمن زمین را به لرزه درآورده بود و شدت درگیری در برخی مناطق کار را به نبرد تن به تن رساند. پیکر‌های مطهر رزمندگان اسلام با اجساد بعثی‌ها درهم آمیخته و روی هم انباشته شده بود. با این همه، نفوذ به خطوط دشمن به سرعت ادامه یافت و توانستیم عده زیادی از بعثی‌ها را کشته یا به اسارت درآوریم.

سید فالح سیدالسادات از نیرو‌های مردمی کرخه نور و یاران شهید چمران که هرگز از منطقه نبرد خارج نشد، نیز درباره عملیات الی بیت المقدس و روز ۱۰ اردیبهشت ۶۱ می‌گوید: پاسداران حمیدیه و نیرو‌های هویزه و کرخه به سوی دشمن بعثی شتافتند، اما در همان لحظات اولیه دشمن، آسمان منطقه را با منور‌های پی در پی مثل روز، روشن کرد. آتش دشمن لحظه به لحظه شدیدتر می‌شد. تلفات دو طرف خیلی زیاد بود. جنگ خونینی درگرفته بود و مردم برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می‌کردند.

وی بیان کرد: من آن شب تا صبح، یک لحظه به خواب نرفتم و با جیپی که در اختیار داشتم، مجروحان را به پشت جبهه منتقل می‌کردم. مردم روستا‌ها از زن و مرد همه تلاش می‌کردند و تهیه نان و غذای رزمندگان، امدادگران و پزشکان و پرستاران را عهده دار بودند. دشمن با شدت هرچه تمام‌تر روستا‌های کرخه کور را هدف قرار می‌داد و بر اثر انفجار و ترکش‌ها عده زیادی از مردم و نیرو‌ها مجروح شده یا به شهادت می‌رسیدند با همه این‌ها عملیات در روز دهم موفقیت آمیز بود.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

در هم آمیختن پیکر شهدای ایران و اجساد بعثی در نزدیکی هویزه/ وقتی آسمان شب با منور‌های دشمن مثل روز شد بیشتر بخوانید »

هویزه شهری که دیگر وجود نداشت!

فرار بعثی‌ها از هویزه به روایت یک رزمنده


هویزه شهری که دیگر وجود نداشت!به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرگذشت مجاهد مخلص و رزمنده پاسدار «سید رحیم موسوی» با رویداد‌ها و وقایع هویزه گره خورده است. سید رحیم از خاندان بزرگ سادات سید عرب و مورد احترام منطقه هویزه و از مبارزان دوران انقلاب علیه رژیم پهلوی است. از آن‌ها که هر کاری از دستشان برآمده برای انقلاب و جنگ انجام داده‌اند.

این رزمنده گمنام، سوابق درخشانی در مبارزه با ضد انقلاب و خلق عرب دارد و از عوامل اصلی و حلقه اول تشکیل سپاه هویزه در زمان شهید «حامد جرفی» است.

سید رحیم موسوی، مسوول شناسایی سپاه هویزه در زمان فرماندهی شهید علم الهدی و همرزم حماسه آفرینان هویزه در عملیات نصر نیز هست و از بازماندگان این حماسه جاودان به شمار می‌آید.

آنچه در پی می‌آید بخشی کوتاه از روایت بلند این مرد مبارز و بی ادعا در مصاحبه با امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه از نخستین ساعات ورودش به هویزه است:

«از شب ۱۸ اردیبهشت ۶۱، آتش باری دشمن در جبهه کرخه نور و هویزه قطع شد. گلوله‌های توپ از سمت جبهه خودی شلیک می‌شد، ولی از سوی دشمن بعثی پاسخی نمی‌آمد. از سوی فرماندهان ارتش و سپاه به من دستور داده شد تا همراه برادر رزمنده «حکیم زاده» به سوی جنوب کرخه نور و هویزه برویم و ببینیم که آیا بعثی‌ها به قصد فریب نیرو‌های ایرانی از عکس العمل و آتش باری دست برداشته‌اند یا واقعا عقب نشینی کرده اند؟

با یک موتور گازی راه افتادیم سمت هویزه. هر چه جلوتر می‌رفتیم، اثری از دشمن نبود. تصمیم گرفتیم از جاده‌ای که دشمن در کنار کرخه نور احداث کرده بود به سوی هویزه برویم و از آن محور هم کسب خبر کنیم. به هویزه رسیدیم. خبری از نیرو‌های عراقی نبود. انگار یک ساعت قبل شهر را تخلیه کرده بودند. از بنا‌ها و ساختمان‌های شهر هم چیزی نمانده بود. همه جا با دینامیت و مواد منفجره منهدم شده بود.

هویزه شهری بود که دیگر وجود نداشت؛ آثار مذهبی و تاریخی اش از بین رفته بود و…، اما من در آن لحظه از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم. اشک در چشمانم حلقه زده بود. به یاد مردم مسلمان هویزه و آوارگی‌های ۱۶ ماهه شان افتادم. به یاد برادر شهیدمان سید محمدحسین علم الهدی و دانشجویان پیرو خط امام (ره) و دیگر شهدای شهر. فکرم مشغول بود. از حرکت ایستادم. عراقی‌ها شکست خورده و با قدرت‌نمایی ارتش ایران، شهر را تخلیه کرده بودند.

با سرعت به سوی نیرو‌های خودی برگشتم و همه را از عقب نشینی قطعی دشمن با خبر کردم. نیرو‌ها با شادی به سوی هویزه حرکت کردند. در ۱۰ کیلومتری جنوب شهر، درگیری با دشمن در حال فرار درگرفت. تانک‌های دشمن، تکِ سختی را آغاز کرده بودند تا بتوانند از منطقه اشغالی عقب‌نشینی کنند.»

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

فرار بعثی‌ها از هویزه به روایت یک رزمنده بیشتر بخوانید »

هویزه شهری که دیگر وجود نداشت!

هویزه شهری که دیگر وجود نداشت!


هویزه شهری که دیگر وجود نداشت!به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرگذشت مجاهد مخلص و رزمنده پاسدار «سید رحیم موسوی» با رویداد‌ها و وقایع هویزه گره خورده است. سید رحیم از خاندان بزرگ سادات سید عرب و مورد احترام منطقه هویزه و از مبارزان دوران انقلاب است. از آن‌ها که هر کاری از دستشان برآمده برای انقلاب و جنگ انجام داده‌اند.

این رزمنده گمنام، سوابق درخشانی در مبارزه با ضد انقلاب و خلق عرب دارد و از عوامل اصلی و حلقه اول تشکیل سپاه هویزه در زمان شهید حامد جرفی است.

سید رحیم موسوی، مسوول شناسایی سپاه هویزه در زمان فرماندهی شهید علم الهدی و همرزم حماسه آفرینان هویزه در عملیات نصر نیز هست و از بازماندگان این حماسه جاودان به شمار می‌آید.

آنچه در پی می‌آید بخشی کوتاه از روایت بلند این مرد مبارز و بی ادعا در مصاحبه با امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه از نخستین ساعات ورودش به شهری است که زمانی هویزه خوانده می‌شد:

«از شب ۱۸ اردیبهشت ۶۱، آتش باری دشمن در جبهه کرخه نور و هویزه قطع شد. گلوله‌های توپ از سمت جبهه خودی شلیک می‌شد، ولی از سوی دشمن بعثی پاسخی نمی‌آمد.

از سوی فرماندهان ارتش و سپاه به من دستور داده شد تا همراه برادر رزمنده «حکیم زاده» به سوی جنوب کرخه نور و هویزه برویم و ببینیم که آیا بعثی‌ها به قصد فریب نیرو‌های ایرانی از عکس العمل و آتش باری دست برداشته یا واقعا عقب نشینی کرده اند؟

با یک موتور گازی راه افتادیم سمت هویزه. هر چه جلوتر می‌رفتیم، اثری از دشمن نبود. تصمیم گرفتیم از جاده‌ای که دشمن در کنار کرخه نور احداث کرده بود به سوی هویزه برویم و از آن محور هم کسب خبرکنیم.
به هویزه رسیدیم. خبری از نیرو‌های عراقی نبود. انگار یک ساعت قبل شهر را تخلیه کرده بودند. از بنا‌ها و ساختمان‌های شهر هم چیزی نمانده بود. همه جا با دینامیت و مواد منفجره منهدم شده بود.

هویزه شهری بود که دیگر وجود نداشت؛ آثار مذهبی و تاریخی اش از بین رفته بود و…، اما من در آن لحظه از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم. اشک در چشمانم حلقه زده بود.

به یاد مردم مسلمان هویزه و آوارگی‌های ۱۶ ماهه شان افتادم. به یاد برادر شهیدمان سید محمد حسین علم الهدی و دانشجویان پیروخط امام (ره) و دیگر شهدای شهر. فکرم مشغول بود. از حرکت ایستادم. عراقی‌ها شکست خورده و با قدرت نمایی ارتش ایران، شهر را تخلیه کرده بودند.

با سرعت به سوی نیرو‌های خودی برگشتم و همه را از عقب نشینی قطعی دشمن با خبر کردم. نیرو‌ها با شادی به سوی هویزه حرکت کردند. در ۱۰ کیلومتری جنوب شهر، درگیری با دشمن در حال فرار درگرفت. تانک‌های دشمن، تکِ سختی را آغاز کرده بودند تا بتوانند از منطقه اشغالی عقب نشینی کنند.»

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

هویزه شهری که دیگر وجود نداشت! بیشتر بخوانید »