سید علی خامنه‌ای

گزارش ساواک از دیدگاه شهید بهشتی درباره آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۲

گزارش ساواک از دیدگاه شهید بهشتی درباره آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۲


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: رهبران نهضت اسلامی علاوه بر روابط دیرینه و صمیمی که با یکدیگر داشتند، ارتباط تشکیلاتی آن‌ها در دوران مبارزه بر نزدیکی اندیشه و افکار آن‌ها تأثیر بسزایی داشت.

از جمله می‌توان به ارتباط شهید بهشتی با آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در مشهد اشاره کرد که در طول دوران نهضت امام خمینی استمرار داشت، بطوری که این مسئله مورد توجه مأموران امنیتی رژیم پهلوی نیز قرار گرفت.

در یکی از این اسناد که متعلق به سال ۱۳۵۲ است گزارشگر ساواک با اشاره به سفر شهید بهشتی به مشهد در گزارشی درباره دیدگاه وی نسبت به آیت‌الله خامنه‌ای می‌نویسد:

«یادشده ضمن تعریف و تمجید از [آیت‌الله] خامنه‌ای اظهار امیدواری نموده که در آینده [آیت‌الله] خامنه‌ای یکی از عالمان موجه ملی و بانفوذ خواهد شد. ضمناً نامبرده روز ۵۲/۵/۱۶ با اتومبیل شخصی به اتفاق خانواده‌اش مشهد را به قصد تهران ترک کرده است.»

نظریه شنبه – دکتر سید محمد بهشتی در مشهد با سید علی خامنه‌ای رابطه بسیار نزدیک داشت و از افکار او بسیار تمجید و تحسین می‌کرد.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گزارش ساواک از دیدگاه شهید بهشتی درباره آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۲

گزارش ساواک از دیدگاه شهید بهشتی درباره آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۲ بیشتر بخوانید »

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

نقش شهید کاوه در آزادسازی سد بوکان و محور راهبردی پیرانشهر/ راز محبوبیت شهید در میان نیروهایش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمود کاوه» در سال ۱۳۴۰ در مشهد و در خانواده‌ای مذهبی و دوست‌دار اهل بیت (ع) به دنیا آمد.

پدرش از کسبه متعهد به‌شمار می‌آمد و در دوران ستمشاهی و اختناق، با علماء و روحانیون مبارز، از جمله آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت.

وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه فرزندش را با مکتب اسلام و اهل بیت (ع) آشنا می‌کرد.

شهید کاوه دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد. با شروع جریانات انقلاب، محمود که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود، با شرکت در محافل درسی مسجد جوادالائمه (ع) و امام حسن مجتبی (ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیرو‌های مبارز بود، از هدایت‌ها و تعالیم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بهره‌های فراوانی برد و ره‌توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل می‌کرد.

او در دبیرستان به‌عنوان محور مبارزه شناخته می‌شد. با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) می‌پرداخت و فعالانه در راهپیمایی‌ها و درگیری‌های زمان انقلاب شرکت داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید کاوه جزء اولین عناصر مؤمن و متعهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت.

پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام (ره) در یک مأموریت شش‌ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی به‌همراه تعدادی از نیرو‌های خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد. مدتی بعد به‌علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آماده سازی و آموزش نیرو‌ها به مشهد فراخواندند.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

آزادسازی سد بوکان و جاده ۴۷ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائبین دژ به تکاب، پاکسازی منطقه کیلر واشتوزنگ، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به‌عنوان مرکزیت و نقطه ثقل ضدانقلاب به‌شمار می‌آمد و منجر به انهدام مرکز رادیویی آن‌ها و فتح ارتفاعات مهم مرز منطقه (آلواتان و آزادسازی زندان دوله‌تو) و کشتن بیش از ۷۵۰ نفر از ضدانقلاب شد، از جمله نبرد‌های تهاجمی بود که توسط شهید کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزی و اجرا شد.

کاوه در عملیات‌های گوناگون شرکت داشت و کارآزموده میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشکر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان، اما برجسته بود.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

پس از شهادت شهیدان ناصر کاظمی و محسن گنجی‌زاده و محمد بروجردی در خرداد ۱۳۶۲، رسماً به فرماندهی تیپ منصوب شده بود و با تلاش همه‌جانبه برای آموزش، سازماندهی و آماده‌سازی نیرو‌ها از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد.

با حکم فرمانده سپاه، در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۲، تیپ ویژه شهدا مأموریت یافت تا در عملیات برون‌مرزی والفجر ۲ که در منطقه حاج‌عمران انجام می‌گرفت، شرکت کند. در این عملیات، شهید کاوه با هدایت قوی رزمندگان، اهداف از پیش تعیین شده تیپ، از جمله ارتفاعات ۲۵۱۹ را با موفقیت تصرف کرد. همزمان با عملیات والفجر ۴، مأموریت پاکسازی محور سردشت از وجود ضدانقلاب (دموکرات‌ها و منافقین) به این تیپ واگذار شد.

رزمندگان غیور و سلحشور نیز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزی کوه سیر، قوری، تالشو و روستای اسلام‌آباد، مرکز رادیویی منافقین و مقر دموکرات‌ها را تصرف کردند. تیپ ویژه شهدا در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر، همراه با سایر یگان‌های سپاه با دشمن تا بن دندان مسلح جنگید و در روز ۲۳ تیر ۱۳۶۴ در عملیات قادر (همراه با یگان‌هایی از ارتش) در جبهه شمالی سیدکان عراق باعث برهم زدن آرایش نظامی دشمن شد. همچنین برهم زدن آرایش نظامی دشمن شد.

همچنین در عملیات پشتیبانی والفجر ۹ که در منطقه چوارته عراق انجام شد، در انهدام قوای دشمن و تصرف بخشی از خاک آنها، نقش مؤثر داشت، که هر کدام نشانی از دلاوری‌ها و حماسه‌آفرینی شهید کاوه و یارانش را در خود ثبت کرده است.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

مربی آموزش نظامی، مسئول محافظین بیت امام (ره)، مسئول عملیات سقز، مسئول عملیات تیپ ویژه ‎شهدا، فرمانده تیپ ویژه شهدا و فرمانده لشکر ویژه شهدا از عمده‌ترین مسئولیت‌های شهید کاوه بود. شهید کاوه بار‌ها از ناحیه سر، صورت، دست و شکم مجروح شد که تنها در اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه عمومی «حاج عمران» مورد اصابت ۱۲ ترکش نارنجک به ناحیه سر قرار گرفت. سرانجام روز دهم شهریور ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران به شهادت رسید.

روحیه اطاعت‌پذیری و ولایت‌مداری، هوش سرشار و چابکی در عملیات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بی‌باکی، ساده‌زیستی و صمیمیت با نیرو‌ها از جمله ویژگی‌های شخصیتی آن شهید والامقام است.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

با وجودی که در مقابل ضدانقلاب، سازش‌ناپذیر، جسور و باشهامت بود، اما در داخل تیپ با نیرو‌های تحت امر خود، برخوردی بسیار متواضعانه و باصفا و صمیمی داشت و همین تواضع او سبب شده بود که محبوبیت خاصی در بین نیرو‌ها داشته باشد.

شهید کاوه در قلب نیرو‌های بسیج و سپاه جای داشت و مصداق بارز تلفیق محبت و قاطعیت در امر فرماندهی نظامی بود.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نقش شهید کاوه در آزادسازی سد بوکان و محور راهبردی پیرانشهر/ راز محبوبیت شهید در میان نیروهایش

نقش شهید کاوه در آزادسازی سد بوکان و محور راهبردی پیرانشهر/ راز محبوبیت شهید در میان نیروهایش بیشتر بخوانید »

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد



حاج‌قاسم اولین بار در یک باشگاه ورزشی نام خمینی را شنید، از او بیشتر پرسید و عکسش را گرفت، نگاهش به چشمان نافذ روح‌الله افتاد و از همانجا شیفته روح‌الله خمینی می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جوان ۲۰ ساله‌ای بود به پابوس امام هشتم رفته بود، در باشگاه ورزشی مشهد حضور یافت و مشغول تمرین شد، همزمان مکالمه دو نفر را می‌شنود و اولین بار نام خمینی به گوشش می‌خورد و متوجه می‌شود شخصی برای تغییر رژیم برخاسته است، گوش‌هایش را تیز و همه حواسش را جمع می‌کند تا بهتر بشنود.

چند دقیقه‌ای گذشت، برخاست و به سمتشان رفت، با آنها رفیق شده بود بنابراین از خمینی بیشتر پرسید و عکسش را از آنها گرفت، نگاهش به چشمان نافذ روح‌الله افتاد چند دقیقه‌ای سکوت کرد و به تصویر خیره شد، لبخند زد هر لحظه روی صورتش پهن و پهن تر شد و از چشمانش بیرون زد.

با همان چشمان ذوق زده سرش را بلند کرد و رو به رفیقش گفت: می‌توانم این عکس را داشته باشم؟ او هم در جواب گفت: آری ولی خیلی مراقب باش، اگر ساواک آن را با تو ببیند خونت را می‌ریزد.

سلیمانی از همانجا شیفته روح‌الله خمینی می‌شود، بعدها درباره این لحظه باشکوه می‌نویسد: از همان لحظه، امام خمینی(ره) بخشی از وجودم شد، پس عکس را زیر پیراهنش و درست در کنار قلبش پنهان می‌کند و با خود به کرمان می‌آورد، عکس را به دوستش (علی یزدانپناه) نشان می‌دهد، او هم همان جمله را تکرار می‌کند و می‌گوید: اگر ساواک تو را با این عکس بگیرد، حتما کشته می‌شوی.

اما قاسم در خودش جرأت و شجاعت عجیبی احساس و همزمان با ایجاد صداهای مخالف در کرمان، او شعارنویسی را بر روی در و دیوار شهر آغاز می‌کند و اولین قدم را در این مسیر نورانی برمی‌دارد.

انقلاب خمینی(ره) با همراهی و کمک سلیمانی‌ها به پیروزی می‌رسد و وارد سختی‌ها و تلخی‌ها می‌شود، با شروع جنگ تحمیلی، قاسم وارد جنگ می‌شود و از همان زمان برای دفاع از کشور، شب و روز را در هم می‌آمیزد، فصلی که تا پایان زندگی‌اش ادامه دارد.

بعد از جنگ، سلیمانی مرادش را از دست می‌دهد، وقتی خبر رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی را می‌شنود کمرش می‌شکند، سخت ناراحت می‌شود و به هم می‌ریزد، اما با انتخاب سید علی خامنه‌ای به رهبری نظام امیدوار می‌شود و قامت راست می‌کند.

او درد نبود خمینی(ره) را در وجودش نگه می‌دارد و قسم می‌خورد برای حفظ میراث امام(ره) و برای جانشین خلف آن رهبر بزرگ، هرچه در توان دارد بگذارد و در راهآرمان‌های آن سر بدهد، موضوعی که بالاخره ۳۰ سال بعد اتفاق می‌افتد و حاج‌قاسم سوار بر بال فرشتگان به امام و رفقایش می‌پیوندد.

سلیمانی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.»

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد بیشتر بخوانید »

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی



رهبر انقلاب پس از وقوع زلزله فردوس همراه با اعضای پایگاه امداد روحانیت در قالب اولین اردوی جهادی به شهر زلزله‌زده رفت و به زلزله‌زدگان کمک کرد. این داستان کتاب «دوباره فردوس» است .

به گزارش مجاهدت از مشرق از ستاد خبری سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، سید علیرضا مهرداد نویسنده کتاب «دوباره فردوس» در آیین رونمایی این اثر با اشاره به این که کتاب، روایتِ آقایی به نام میم. فردوسی است، بیان کرد: به نظر می‌رسد که سکه نوشتن و انتشار کتاب «دوباره فردوس» دو رو دارد. یک روی سکه تلاش و پیگیری انتشارات انقلاب اسلامی برای چاپ و نشر کتاب و یک روی دیگر آن تلاش یک تاریخ‌نگار برای روایتِ بخشی از تاریخ شهر فردوس است.

وی افزود: کتاب «دوباره فردوس» روایتگر پیدایش حرکت جهادی کمک کردن به مناطق بحران‌زده است. سید علی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) پس از زلزله فردوس، به این شهر رفت و به‌عنوان یک منجی به مردم کمک کرد. در آن روزها ساواک سعی می‌کرد خبری از حضور سید علی خامنه‌ای در فردوس برای کمک کردن به زلزله‌زدگان در جایی درز نکند. در همان زمان آوازه پایگاه امداد روحانیت به کشورهای مختلف جهان رسیده بود.

نویسنده کتاب «دوباره فردوس» گفت: رهبر می‌فرمایند ما در ابتدا به گناباد و کاخک رفتیم و متوجه شدیم که اگرچه گناباد آسیب چندانی از زلزله ندیده است، همه گروه‌های امداد در آنجا جمع شده‌اند اما فردوس با وجود آسیب‌دیدگی زیاد، غریب است. بنابراین، اعضای پایگاه امداد روحانیت به فردوس رفتند.

وی بیان کرد: ساز مخالف در برابر رهبر در شهر فردوس زیاد بود. شهر فردوس پس از زلزله کاملا تخریب و غیر قابل سکونت شد. بنابراین، شهری که هم‌اکنون به عنوان شهر فردوس شناخته می‌شود، بعد از زلزله ساخته شد. رهبرعظم انقلاب (مدظله‌العالی) تدابیر زیادی برای ساخت شهر فردوس جدید داشت اما مخالفت‌هایی با تدابیر ایشان شد. بنابراین، دو شهر به جای شهر فردوس قدیم ساخته شد که یکی از آنها اسلامیه و دیگری فردوس نام گرفت.

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ۲۰ اردیبهشت آغاز بهکار کرده و تا ۳۰ اردیبهشت‌ ۱۴۰۲ در مصلی امام خمینی (ره) و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir ادامه دارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی بیشتر بخوانید »

عاشورا میدان عبرت‌هاست

عاشورا میدان عبرت‌هاست



رهبری می‌فرمایند: هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ اسلامی، ماجرای عاشورا را به عنوان درس، عبرت و به عنوان پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (ع) است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محرم را باید موسم و فصلی برای دانستن و آموختن تلقی کرد. اگر امام حسین، شهید راه دین است، پس بهترین کارها در محرم، افزایش معرفت دینی است. آنچه در ادامه می‌خوانید، درس‌های عاشورایی از کلام فقیه مکتب آل‌الله آقا سید علی خامنه‌ای است.

عاشورا، صحنه عبرت‌ها

هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است. همان طور که فرمود: «و انا من حسین»؛ بنا بر این معنا، یعنی دین من، ادامه‌ راه من، به وسیله‌ حسین (علیه‌السّلام) است. اگر حادثه‌ عاشورا نبود، اگر این فداکاری عظیم در تاریخ اسلام پیش نمی‌آمد، این تجربه، این درس عملی، به امت اسلامی داده نمی‌شد و یقیناً اسلام دچار انحرافی می‌شد از قبیل آنچه که ادیان قبل از اسلام دچار آن شدند و چیزی از حقیقت اسلام، از نورانیت اسلام باقی نمی‌ماند. عظمت عاشورا به این است. (۱۳۹۱/۰۹/۰۱)

درس حسین‌بن‌علی به امّت اسلامی آماده بودن همیشگی برای مقابله با ظلم است

زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام در طول تاریخِ زندگی پنجاه و چند ساله‌ آن بزرگوار، همه درس است: دوران کودکی او درس است، دوران جوانی او درس است، در دوران امامت امام حسن علیه‌السّلام رفتار او درس است، بعد از شهادت امام حسن علیه‌السّلام رفتار او همه درس است. این‌جور نبود که کار امام حسین علیه‌السّلام فقط در آن روز آخر باشد، لکن حادثه‌ کربلا این‌قدر عظمت دارد، این‌قدر درخشنده است که مثل خورشیدی همه‌ نورهای دیگر را تحت‌الشّعاع قرار می‌دهد؛ والا خطابه‌ امام حسین علیه‌السّلام خطاب به علما و بزرگان و صحابه و تابعین در منی‌ – که در کتب حدیث ذکر شده است – یک سند تاریخی است.

نامه‌ آن بزرگوار خطاب به علما و بزرگان و پایه‌ها و ارکان دینی در زمان خودش – «ثُمَّ انتُم ایَّتُها العِصابَة، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة» که در کتب معتبر حدیث نقل شده است – یک سند تاریخی مهم است؛ رفتارهای آن بزرگوار؛ برخوردش با معاویه، نامه‌اش به معاویه؛ حضورش در کنار پدر در دوران کوتاه خلافت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام؛ همه‌ اینها قدم‌به‌قدم درس است، منتها حادثه‌ عاشورا چیز دیگری است.

 درس حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامه‌ عدل، برای مقابله‌ با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم. (۱۳۹۲/۰۳/۲۲)

پس از پنجاه سال

ماجرای امام حسین جدای از یک درس، یک عبرت است. درس آن است که به ما می‌گوید: این بزرگوار، آن‌طور عمل کرد. ما هم باید آن‌گونه عمل کنیم. امام حسین درس بزرگی به همه‌ بشریت داده که خیلی با عظمت و در جای خود محفوظ است. اما غیر از درس، چیز دیگری وجود دارد و آن عبرت است. عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام – همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر درباره‌ او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت – بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد!؟ چطور شد که این امّت، حسین‌بن‌علی را جلوِ چشم کسانی از همان نسلی که دیده بودند که او بر دوش پیغمبر سوار می‌شد و این حرف‌ها را از زبان پیغمبر درباره‌ او شنیده بودند، با آن وضع فجیع کشتند!؟ این، عبرت است. مگر شوخی بود که دختران پیغمبر را مثل دخترانِ سرزمین‌هایِ فتح شده‌ غیراسلامی، بیاورند جلوِ چشم مردم کوچه و بازار بگردانند و به کسی مثل زینب سلام‌اللَّه‌علیها اهانت کنند!؟ چطور شد که کار به این‌جا رسید؟ این، همان عبرت است و از درس بالاتر است. این، نگاه به اعماق و ریزه‌کاری‌های تاریخ و حوادث است. (۱۳۷۳/۱۰/۱۵)

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عاشورا میدان عبرت‌هاست

عاشورا میدان عبرت‌هاست بیشتر بخوانید »