آقای خاتمی! وظیفه شما تنها همین یک جمله است
آقای خاتمی! وظیفه شما تنها همین یک جمله است بیشتر بخوانید »
سرویس سیاست مشرق – روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابل استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه “ویژههای مشرق” نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
**جو بایدن در حال آواربرداری است، عجله نکنید
«حشمت الله فلاحت پیشه» نماینده حامی دولت در مجلس دهم که سابقه ریاست کمیسیون امنیت ملی مجلس را هم در کارنامه خود دارد در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: «در ۴۲ روز گذشته جو بایدن به دنبال بازی سیاسی، دیپلماتیک یا برجامی با ایران نبوده است. باید پذیرفت که دولت در ایالاتمتحده آمریکا عوض شده است. دولت رادیکال و دیوانه ترامپ که تمام سیستم و نظامهای سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی جهانی را به هم زده بود کنار رفته است و به تبعش، جو بایدن با حجم بالایی از خرابیها، ویرانیها، خسارات و تبعات مخرب و منفی گسترده اقدامات دونالد ترامپ روبهرو است. بازسازی این میزان از خرابیها به زمان بیشتری نیاز دارد».
فلاحت پیشه در ادامه نوشت: « ما نباید فراموش کنیم مخالفان بسیار جدی، هم در داخل ساختار سیاسی ایالاتمتحده آمریکا و هم فراتر از این کشور بهخصوص در منطقه خاورمیانه با محوریت لابی سعودی و صهیونیستی در عدم بازگشت بایدن به برجام به لغو تحریمها بهشدت اثرگذار هستند. حال با این میزان از خرابیهای دولت دونالد ترامپ و شدت فشارهای مخالفان برجام دولت بایدن کماکان سعی میکند با هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک و با صرف کمترین هزینه تعامل، مذاکره، گفتوگو و احیای برجام را در دستورکار داشته باشد».
این نماینده سابق مجلس در ادامه نوشت: «پاسخ رد جمهوری اسلامی ایران به پیشنهاد اروپاییها برای مذاکرات غیررسمی در معیت ایالاتمتحده آمریکا یک فرصتسوزی دیپلماتیک از جانب ما بود. به نظر من، تنها مسیر موفقیت این است که جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا باید وارد مذاکره مستقیم و بدون واسطه و میانجیگری بر سر چگونگی احیای برجام شوند».
در ماهها و هفته های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سالجاری، فعالین و رسانه های اصلاح طلب در نقش ستاد انتخاباتی بایدن در ایران، با ذوق زدگی تاکید می کردند که اگر جو بایدن در انتخابات پیروز شود، بلافاصله به برجام بازگشته و تعامل با ایران را دنبال می کند.
بایدن در انتخابات پیروز شد، ولی به برجام بازنگشت. ماجرا به همین جا ختم نشد، دولت بایدن در جدیدترین اقدام، ریچارد نفیو، معروف به «معمار تحریم های ضدایرانی» را در پست معاون مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا منصوب کرد.
جو بایدن و مقامات دولت وی صراحتا اعلام کرده اند که اولا ایران باید ابتدا به تعهدات کامل بازگشته و ثانیا باید محدودیت های هسته ای ایران دائمی شده و توان موشکی و قدرت منطقه ای کشورمان نیز به مفاد برجام اضافه شود.
این موضع گیری دقیقا تکرار زیاده خواهی های ترامپ و پمپئو است. در حقیقت بایدن در مسئله ایران دقیقا در حال پیمودن مسیری است که پیش از این، ترامپ در حال پیمودن آن بود.
آمریکا از تحریم ها به عنوان ابزاری جهت رسیدن به خواسته های زورگویانه و غارتگرانه خود استفاده می کند. در این میان مذاکره صرفا ابزاری جهت تسهیل مسیر خواسته های زورگویانه و غارتگرانه آمریکاست.
ایران با هوشمندی اعلام کرده است که در صورتی به تعهدات کامل بازمی گردد که دولت بایدن ابتدا تمامی تحریم ها را لغو کند. اما جالب اینجاست که برخی در داخل در نقش سخنگویان کاخ سفید، رفتار فریبکارانه طرف مقابل را بزک کرده و برای دشمنان مردم ایران وقت می خرند.
** ظریف توانایی اداره کشور را ندارد، ولی خوب است رئیس جمهور شود!
«فیاض زاهد» عضو ستاد انتخاباتی کروبی در انتخابات 88 که تخصص او رشته «تاریخ» است و در دولت روحانی مشاور ارشد دو وزارتخانه مهم اقتصادی(وزارت صمت و وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی) بوده است، در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: «نگاه کنید به آقای روحانی که شانس چندانی برای انتخابات نداشت و با حمایت آقای خاتمی و اصلاحطلبان رییسجمهوری شد. ولی در ادامه به آن حمایتی که از او شد به تعهد حزبی، سیاسی، حرفهای و اخلاقی که انتظار میرفت، متعهد نماند. حالا فرض کنید آقای ظریف وارد میدان شود، آن هم به عنوان فردی که حتما از خودش یک ارزیابی شخصی دارد و میداند که محبوب است و سرمایه اجتماعی دارد و آن را هم به کسی مدیون نیست. این اتفاق خوب است ولی یک نکته منفی هم دارد و آن اینکه در دنیای امروز هیچکس نمیتواند به تنهایی یک دولت را اداره کند؛ آن وقت باید سوال کرد که آقای ظریف بالانس با نیروهای مختلف، نهادها، عناصر سیاسی، نیروهای ملی، گروهها و نهادهای حاکمیتی را چگونه برقرار میکند».
وی در ادامه گفت: «هر چند آقای ظریف تمام عمر یک مذاکرهکننده کارکشته بوده و در همه این سالها نقش دیپلمات را ایفا کرده ولی در عین حال دست به استعفای خوبی هم دارد…بسیاری آقای ظریف را کاندیدای رایآور میدانند ولی او را شخصیت توانایی در اداره کشور نمیدانند و میگویند که به هر حال او یک هندوانه نگشوده است و تجربه مدیریت داخلی مثل استانداری یا وزارت داخلی را ندارد».
این فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: «بدون تردید در کمپین اصلاحطلبان او میتواند یا به عنوان چهره اول در صحنه حاضر شود یا به عنوان گزینهای که کنار نفر اصلی به میدان بیاید؛ یعنی به طور مثال فردی مانند اسحاق جهانگیری به عنوان یک چهره اجرایی و مدیریتی نفر اول باشد و کنار او ظریف حاضر شود یا مثلا کنار سیدحسن خمینی یا گزینههای دیگری که مطرحند؛ به هر حال آنچه انکارناشدنی است، این است که نمیشود به راحتی از کنار نام جواد ظریف گذشت».
فیاض زاهد در ادامه گفت: «اگر محمدجواد ظریف بیاید و رای بیاورد، میتواند با تقویت کادرهایی که کنار او قرار میگیرند از خود نتایجی مثبت و موفق به جا بگذارد. چنانچه شخصیتهای مثل محمد شریعتمداری، بیژن زنگنه، اسحاق جهانگیری که توان مدیریتی بالایی دارند و میتوانند به عنوان معاون اول یا اعضای کابینه کنار او قرار بگیرند و موثر باشند».
این فعال اصلاح طلب در عین حال که اذعان دارد که ظریف توانایی اداره کشور را ندارد، در ادامه تاکید می کند که خوب است ظریف کاندید شده و با افرادی همچون جهانگیری یا سید حسن خمینی اداره کشور را بر عهده بگیرد.
فیاض زاهد از جمله اصلاح طلبانی است که در دولت روحانی در وزارتخانه های کلیدی، پست های مشاوره ای را تصاحب کرده و حالا در موعد پاسخگویی، خود را یک منتقد دلسوز در بیرون از دایره قدرت معرفی کند. وی باید بجای نظریه پردازی درباره دولت آینده، به افکارعمومی پاسخ دهد که چرا وزاتخانه های اقتصادی دولت که وی در آن مشاور ارشد بوده است، به وعده های خود عمل نکردند و وضع فعلی اقتصادی را رقم زدند.
واقعیت این است که اصلاح طلبان اصلا برنامه ای برای اداره کشور ندارند. برای مثال این طیف از سال 92 تاکنون حتی یک واحد مسکن اجتماعی برای مردم نساختند و حتی وزیر دولت به خانه نساختن برای مردم، افتخار هم می کرد!
فیاض زاهد در این مصاحبه از اشخاصی همچون جهانگیری و زنگنه به عنوان افراد با صلاحیت برای اداره کشور نام برده است، این در حالی است که این افراد دلار 4200 تومانی و قرارداد توتال و کرسنت و…را در کارنامه خود ثبت کرده اند.
** با عدم تصویب FATF به سمت زیمباوه شدن حرکت می کنیم
«مهدی پازوکی» فعال اصلاح طلب که در دولت روحانی مشاور نوبخت در سازمان برنامه و بودجه بوده است، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «امروز همه کارشناسان سیاسی و اقتصادی کشور اذعان دارند که مصلحت نظام در این است که نظام بانکی ایران بتواند با نظام بانکی دنیا کار کند. اما اگر مصلحت این است که ایران منزوی شود یا به سمت زیمبابوه شدن برود، پس نباید به «اف. ای. تی. اف» بپیوندیم».
پازوکی در ادامه نوشت: «براساس سند چشم انداز، ایران میبایست یکی از کشورهای نخست منطقه در همه عرصهها به ویژه اقتصاد میبود. اما امروز به دلیل مشکلات ساختاری و انباشت مسائل متعدد به این جایگاه دست نیافتیم. در چنین شرایطی، نپیوستن به «اف. ای. تی. اف» به سایر مسائل و مشکلات اضافه شده و عملاً یک هزینه 20 درصدی دیگری را به ملت ایران، در همه خریدهای خارجی آن تحمیل خواهد کرد».
حامیان FATF با فضاسازی گسترده درباره تبعات نپیوستن به این سازمان، ادعاهای قابل تأملی را مطرح می کنند. در این خصوص چند نکته قابل ذکر است.
اول اینکه، دولت روحانی حدود 95 درصد دستورات FATF را عینا اجرا کرده است، اما این اقدامات نقد به هیچ عنوان موجب ایجاد گشایش بانکی نشده است.
دوم اینکه، دولت روحانی از 41 دستور FATF به 39 دستور کاملا عمل کرده است. دو مورد باقیمانده، پالرمو و سی اف تی است. نکته قابل توجه اینجاست که سازمان اف ای تی اف اعلام کرده که با اجرای این دو مورد هم انتظارات از ایران پایان نمی یابد و تازه وارد گام های بعدی، خارج از «اکشن پلان» این سازمان می شویم.
پیش از این کره شمالی هم به سی اف تی پیوست و هم به پالرمو، اما اف ای تی اف اعلام کرد که باید در مرحل بعد وارد حوزه موشکی شویم.
سوم اینکه، کارشناسان معتقدند که اگر ایران پیوستن به پالرمو و سی اف تی را هم تایید کند، FATF در گام بعدی سراغ حوزه موشکی خواهد رفت. اگر ایران اصلاحات حوزه موشکی را هم بپذیرد، FATF به حوزه حقوق بشر ورود می کند، حتی اگر ایران اصلاحات حوزه حقوق بشر را هم بپذیرد، اف ای تی اف در گام بعد سراغ قانون اساسی ایران خواهد رفت و…این داستان سرِ دراز دارد و بهانه های FATF هیچگاه تمام نمی شود.
چهارم اینکه، مسئله اصلی در تبادلات بانکی ایران، تحریم های آمریکاست و این تبادلات هیچ ارتباطی به FATF ندارد. اتفاقا FATF اهرمی برای وزارت خزانه داری آمریکا در هوشمندسازی تحریم است.
پنجم اینکه، اصلاح طلبان در سالهای 92 و 96 مدعی بودند که اگر رقبای روحانی در انتخابات پیروز شوند، دلار 5 هزارتومان شده و ایران، ونزوئلا می شود. همین جماعت دلار 32 هزارتومانی را به ملت تحمیل کردند و حالا مدعی هستند که اگر به FATF نپیوندیم، ایران، زیمباوه می شود!
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، بولتن جهاننیوز به برخی لایههای پنهان اخبار و رویدادهای سیاسی و فرهنگی ایران خواهد پرداخت. سیامین شماره این بولتن را در ادامه میخوانید:
مناظرات انتخاباتی ۱۴۰۰ چگونه خواهد بود؟
برگزاری مناظرات در انتخابات ۱۴۰۰ در هالهای از ابهام قرار دارد. گفته شده این ادعا که مناظرات نقش موثری در افزایش مشارکت داشته است توسط برخی کارشناسان مورد تردید قرار دارد. به اعتقاد این کارشناسان در مناظرات برتری هیچیک از نامزدها مشخص نمی شود بلکه نامزدی که قدرت ایجاد شوی تبلیغاتی داشته باشد برنده است و معلوم نیست که نامزد شومن رئیس جمهور خوبی باشد.
برخی دیگر از کارشناسان نیز معتقدند که مناظرات انتخاباتی به بخشی از انتخابات ریاست جمهوری در کشور تبدیل شده و حذف آن مطلوب نیست و راهکار مناسب اصلاح نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت مناظرات انتخاباتی دوره های گذشته است.
تصمیم خاتمی بر حذف تاجزاده و حجاریان از اتاق فکر اصلاحات
بررسی برخی شواهد سیاسی و رسانه ای نشان می دهد که محمد خاتمی برای انتخابات ۱۴۰۰ تمایلی برای نقش آفرینی مستقیم مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان در جریان اصلاحات ندارد. اظهارات محمد خاتمی نشان می دهد که او معتقد است که اصلاح طلبان باید برای تبلیغات انتخاباتی اولویت خود را بر مباحث معیشتی و رفع مشکلات مردم بگذارند ولی تاج زاده و حجاریان به دنبال دعواهای تند سیاسی هستند.
برخی از فعالین سیاسی معتقدند محمد خاتمی تلاش می کند با جراحی سیاسی اصلاحات امثال تاج زاده و حجاریان را از اتاق های فکر و تصمیم گیری اصلی جریان اصلاحات دور و از مواضع سیاسی تند آنها به صورت غیر مستقیم و بدون هزینه سیاسی بهره بردای کند.
جهان نیوز پیش از این نیز در بولتن شماره نه نوشته بود: توییت های افراطی اخیر مصطفی تاج زاده گرچه مکنونات قلبی بخشی از جریان اصلاحات است ولی با روندهای اخیر انتخاباتی جریان اصلاحات به رهبری محمد خاتمی همخوانی ندارد. محمد خاتمی فعالیت های انتخاباتی اخیر خود را در حالی شروع کرده که امیدوار است در دولت آینده حداقل یک سهم شراکتی همانند دولت روحانی داشته باشد.
به اعتقاد برخی از فعالان اصلاح طلب توییت های تاجزاده نه تنها کمکی به تصمیمات انتخاباتی خاتمی نمی کند بلکه روند امنیتی و تند سیاسی نیز علیه اصلاحطلبان شکل می دهد. به اعتقاد این فعالان سیاسی روند توییت های تاجزاده نمی تواند مورد تایید خاتمی در شرایط فعلی باشد و با اهداف انتخاباتی وی در تعارض است و انتظار می رود که تاجزاده توسط رئیس دولت اصلاحات توبیخ جدی شود.
حضور بازیگر ایرانی ضد انقلاب در جشنواره فیلم فجر
با پخش فیلم «ستاره بازی» شایعاتی درباره بازی ماشالله (مارشال) منش، بازیگر قدیمی ایرانی تبار مقیم آمریکا در این فیلم تائید شد. مارشال(ماشا) منش با بازی در فیلمها و نمایشهای ضدایرانی دهه ۶۰ شناخته میشود. او در فیلمهای «مهمانان هتل آستوریا» ساخته رضا علامهزاده و «سرحد» ساخته پرویز صیاد حضور داشت و یکی از بازیگران نمایش «محاکمه سینما رکس» به کارگردانی پرویز صیاد بود.
در برشی از تئاتر محاکمه سینمارکس به کارگردانی پرویز صیاد، روحانیت را مقصر این آتش سوزی نشان میدهند. این بازیگر مقیم آمریکا، در دو دهه اخیر در برخی فیلمها و سریالهای پربیننده آمریکایی از جمله «دروغهای حقیقی»، «دزدان دریایی کارائیب» و «آشنایی با مادر» نقشهای فرعی داشته است.
لازم به ذکر است، فیلم «ستاره بازی» سال ۹۸ در آمریکا فیلمبرداری شده است. هاتف علمیردانی، کارگردان این فیلم پیشتر نیز فیلم «کلمبوس» را با مضمون مهاجرت به آمریکا ساخته بود.
انتهای پیام/
سرویس جهان مشرق – باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاستجمهوریاش را در قالب مجموعهای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱]
» در ۷۶۸ صفحه، روز سهشنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوقالعاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازهای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاستجمهوری، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا مدیون است
[۲]
.
جلد کتاب «سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما (+)
سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهای مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخشهای مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
آنچه در ادامه میخوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمتهای قبلی این مجموعه را میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
قسمت چهارم/
عملیات آژاکس
[۳]
[کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سیآیای و امآی۶ – جزئیات بیشتر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمانهای ملیگرایانه با توطئههای کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولتهای منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومتهای مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص میدادیم. با این حال، سیاستگذاران آمریکایی احتمالاً تا بیستوهفت سال اول فکر میکردند ترفند آنها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکتهای نفتی آمریکایی را تمدید میکرد و تسلیحات گرانقیمت آمریکایی را میخرید. روابط دوستانهای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبهرشد کشور برای مدرنسازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانوادههای سلطنتی اروپا نشستوبرخاست میکرد.
محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، در ظاهر روابط خوبی با یکدیگر داشتند (+)
در همینباره بخوانید:
›› اعتراف مقامات سابق کاخ سفید به اعتیاد ۴۰ ساله واشینگتن به دشمنی با ایران
آنچه برای خارجیها کمتر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریختوپاشهای شاه، سرکوب بیرحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظهکار و پیروانِ فراوان آنها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب میشدند. تحلیلگران سیآیای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیتالله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر میبرد، نکردند؛ کسی که در نوشتهها و سخنرانیهایش شاه را به عنوان دستنشانده غرب محکوم میکرد و از مؤمنان میخواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیماییهای داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمامعیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.
در همینباره بخوانید:
›› روایت خبرنگار «تایم» : انقلاب اسلامی ایران از درون کاخ پهلوی
›› بروکینگز: آیتالله خمینی راست میگفت «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»
کارگران ناراضی، جوانان بیکار، و نیروهای دموکراسیخواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوجفوج به طرفداران [آیتالله] خمینی در خیابانها میپیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیونها نفر رسیده بود، شاه بیسروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیتالله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج میشد.
امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)
بیشترِ آمریکاییها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالتهای آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمیدانستند چرا مردم یک کشور در آنطرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام
[۴]
» [نماد آمریکا] را میسوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» میدهند. من هم نمیدانستم. آن زمان هفدهساله بودم، هنوز دبیرستان میرفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. اینکه [آیتالله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاحطلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگانگیری آمریکاییها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.
ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکاییها درباره ایران را به هم ریخت (+)
اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشمانداز ژئوپلتیک دوران ریاستجمهوری من را شکل میداد، اغراق نکردهام. انقلاب ایران الهامبخش جنبشهای اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیتالله] خمینی برای سرنگونی نظامهای پادشاهی سنی عربی، ایران و آلسعود را به دشمنان قسمخورده تبدیل کرد و درگیریهای فرقهای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشتسالهی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی میکردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیتالله] خمینی قرار میداد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیشتری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاستجمهوری [رونالد] ریگان
[۵]
[رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصتطلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت میکرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه میفروخت
[۶]
.)
سوگند [آیتالله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبهنظامیان شیعه حزبالله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سختگیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.
[آیتالله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیتالله [سید] علی خامنهای (روحانیای که بهندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچوقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیتالله] خمینی همانند بود. [آیتالله] خامنهای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمرهی دولت نیز به عهده رئیسجمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب میشد.
در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷]
[رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸]
[رئیسجمهور قبل از اوباما، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانهروتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل میکرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹]
رئیسجمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایهاش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجرهی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجرهی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)
* * *
زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظهکار به رهبری رئیسجمهور جدید، محمود احمدینژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظیهای جنونآمیز ضدغربیاش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضاییاش با همجنسگراها و افراد دیگری که آنها را تهدید میدانست، عصارهی عالیای از نفرتبارترین ابعادِ رژیم بود. سلاحهای ایرانی هنوز برای شبهنظامیانی ارسال میشد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسمخوردهاش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعهای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزبالله، نیروی نیابتی ایران، با موشکهایی که ایران در اختیارش میگذاشت و حالا بردشان به تلآویو هم میرسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودیها و اسرائیلیها با لحن نگرانکنندهای درباره گسترش «هلال شیعیِ
[۱۰]
» نفوذ ایران هشدار میدادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز میکردند.
مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینیای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی میرساند (جزئیات بیشتر) (+)
در همینباره بخوانید:
›› پیشنهاد ترور مقامات ارشد ایران با بودجه سعودی
›› «کوریدور زمینی تهران-مدیترانه» چیست؟ / نیروهای حاج قاسم پشت مرزهای رژیم صهیونیستی
بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب میشد. اما این برنامه هستهای پرشتاب این کشور بود که میتوانست این وضعیت بد را به بحرانی تمامعیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هستهای ساختهشده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنیسازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاههای هستهای را تأمین میکند) استفاده میشود، را میتوان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.
به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانشآموز باهوش دبیرستانیای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند بمب تولید کند.» میان سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیشتر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلحآمیز هستهای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقیای داشت که ایران هنوز سلاح هستهای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هستهای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.
سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آنچه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنیسازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هستهای را فراهم آورد)، پیشرفتهای ایران در فناوری هستهای بود (+)
زرادخانه هستهای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هستهای یا تروریسم هستهای در خاورمیانه، گزینههای رئیسجمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود میکرد. سعودیها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان میدادند، و رقابت تسلیحاتی هستهای در بیثباتترین منطقه جهان آغاز میشد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاحهای هستهای اعلامنشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هستهای را تهدیدی موجودیتی تلقی میکرد و گویا در حال تهیه طرحهایی برای حملهی پیشدستانه به تأسیسات هستهای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرفها میتوانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطهی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران بهشدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت میتوانست اقتصاد رکودزدهی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح میکردیم در اینباره که درگیری با ایران چهطور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک میکردم، این واقعیت روی شانهام سنگینی میکرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که میخواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.
پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیسجمهوری در آمریکا غیرقابلتحمل خواهد بود (+)
در همینباره بخوانید:
›› آیا مقدمات جنگ ایران و آمریکا فراهم است؟
›› آیا آمریکا توان حمله نظامی به ایران را دارد؟
›› پیامدهای جنگ با ایران برای ترامپ، آمریکا، خاورمیانه و دنیا چیست؟
›› عمودی میآیند؛ افقی میروند/ گزارش نیویورکتایمز از وحشت جنگ با ایران در آمریکا
به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیشترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای کردیم؛ البته در حالت ایدهآل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحلهای به توافق رسیدیم. از آنجا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همانطور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاستجمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گرهکردهی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامهای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلماتهای ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیتالله خامنهای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفتوگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هستهای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیتالله] خامنهای صریح بود: ایران علاقهای به گفتوگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راههایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.
در همینباره بخوانید:
رام [اسرائیل امانوئل
[۱۱]
، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخهای از نامه [آیتالله] خامنهای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر میکنم به این زودیها مشتش را باز نمیکند.» گفتم: «فقط همینقدر [باز میکند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»
واقعیت این بود که هیچیک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون میخواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازشناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازشناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.
اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأیگیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدینژاد برای دوره دوم ریاستجمهوری متهم کرد، هرگونه چشمانداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیونها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابانها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهمترین چالشهای داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.
بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سالهای منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیشتر) (+)
در همینباره بخوانید:
›› آمریکا به دنبال «جنبش سبز ۲» و تجزیه ایران در دوره ترامپ است
›› حوادث ۸۸ مقدمه برجام و تسهیل نفوذ آمریکا بود
›› کدامیک از مقامات آمریکایی اغتشاشات سال ۸۸ را مدیریت میکردند؟
›› هزینه دهها میلیون دلاری آمریکا برای شعلهور نگه داشتن آتش فتنه
سرکوب متعاقب این جنبش، بیرحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمتآمیز مورد ضربوجرح قرار گرفتند و تعداد قابلتوجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابانها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشمهایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.
این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشمهای او را در حالت مشکوکی نشان میدهد که موجب شده گمانهزنیهای مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)
در همینباره بخوانید:
›› «ساغر کسرایی» کیست/ آیا آمریکاییها به دنبال تربیت «مسیح علینژاد ۲» هستند؟
این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموشنشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان میپردازند چون میخواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که میخواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. میگفتند هرگونه بیانیهای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ میکردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران میترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بیاعتبار کردن جنبش آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در اینباره را در بخش ایران در کتاب «انتخابهای سخت» از کتابخانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیههای بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را بهدقت رصد میکنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راهحلی صلحآمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.
نماد «مشت گرهکرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلابهای رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومیسازی» شد (چپ) (جزئیات بیشتر) (+)
در همینباره بخوانید:
›› مرتبطین ما در ایران اصرار داشتند در قبال «جنبش سبز» سکوت کنیم
›› آمریکا چگونه در یک کشور کودتا میکند
›› «یورش فوجی»؛ نقش آمریکا در اغتشاشات ایران چه بود؟
›› «بریجفای»؛ آیا بعد از ایران، هنگکنگ مدل جدید اغتشاشات خیابانی میشود؟
با شدت گرفتن خشونتها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوریخواهانی گوش بدهم که میگفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار میکنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاستجمهوری میآموختم؛ اینکه اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیلهای تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلالهای خلاف غریزهام قرار گرفته است؛ اینکه با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلولهی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کمتری در بیان آنچه در دلم بود و عمل به آنچه احساس میکردم باید بکنم، داشتم.
با توجه به اینکه تلاشها برای باز کردن بابِ گفتوگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرجومرج و سرکوبِ فزایندهای فرو میرفت، مرحله دوم استراتژی منع اشاعهی هستهایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بینالمللی برای اِعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریمهای محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هستهای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.
گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هستهای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)
مشکل این بود که تحریمهای موجود بیشازحد ضعیف بودند و نمیتوانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه میدادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری میکردند. دولت بوش به صورت یکجانبه، تحریمهای آمریکایی بیشتری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریمها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکتهای آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجهای جز تعهد به مذاکرهی بیشتر نداشتند، دنبال خودش میکشید.
برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد میکردیم که گرهِ تحریمها را محکمتر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخیمان [روسیه و چین] را جلب میکردیم که اصولاً تحریمها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بیاعتماد بودند.
آنچه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشتهی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا بود. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
◄ روابط مالکی با تهران نشاندهنده قدرت استراتژیک ایران در منطقه بود
◄ نگرانی روسیه درباره سپر موشکیمان در اروپا را به موضوع ایران گره زدم
برای مطالعه ترجمههای قبلی مشرق از کتابهای مهم بینالمللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخابهای سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.