سید محمد خاتمی

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟



پخت‌وپزهای خاص در اندرونی حکایت از آن دارد که برخی در سایه در تلاش هستند که به نام گورباچف از پزشکیان یک بنی‌صدر دیگر بسازند!

سرویس سیاست مشرق- شواردنادزه نیم ساعت زودتر از دیدار با امام رسید، اضطراب شدیدی داشت. دستش چنان می‌لرزید که صدای استکان چای و نعلبکی که در دستش بود را می‌شنیدم. شواردنادزه گفت من مأمورم این دیدار را به‌خوبی انجام بدهم و می‌ترسم بحرانی اتفاق بیفتد؛ من به شواردنادزه گفتم هر کاری که امام کرد، شما تبعیت کنید. حتی به او گفتم جلو نرود تا با امام دست بدهد. ببیند امام چکار می‌کند، او هم همان کار را تکرار کند. شواردنادزه همین کار را کرد.

این جملات بخشی از روایت دیدار وزیر خارجه شوروی از زبان آخرین سفیر ایران در مسکو پس از ابلاغ‌نامه امام (ره) به گورباچف است، آن روزها آخرین رهبر شوروی در باتلاق اعتماد به آمریکا افتاده بود و امام (ره) در یک نامه تاریخی با اشاره به عواقب اعتماد به غرب پایان کمونیسم را به رهبران آن کشور اعلام کرده بودند.

گورباچف اگرچه یک سیاست‌مدار رده میانی در حزب کمونیست شوروی محسوب می‌شد اما توانست با بالا آمدن از پله‌های سیاست یکی پس از دیگری به بالاترین سطح رسیده و مشهور شود. در اواخر دهه ۱۹۷۰ و به دلیل یک نوآوری کوچک در کشاورزی، نخستین نشانه‌های شهرت در زندگی وی پدیدار شد. این نوآوری درواقع ابداع یک سیستم منسجم گروهی برای برداشت محصول بود. از شانس خوب ناگهان محبوبیتش افزایش یافت.

گورباچف در سال ۱۹۸۰ به عضویت کامل دفتر سیاسی حزب پذیرفته شد و همین مسئله باعث شد پارها به سفرهای خارجی برود، ازجمله او چند بار به انگلستان و کانادا سفر کرد، بعدها مارگارت تاچر نخست‌وزیر اسبق بریتانیا در خاطرات خود از ملاقات با گورباچف در سال ۱۹۸۴ نوشت که از او خوشم آمد. امکان معامله با او وجود داشت!

گورباچف در مقام دبیر کلی حزب نیز سعی کرد چهره متفاوتی از رهبران گذشته از خود نشان دهد و با تکرار رویه‌هایی چون ایجاد اصلاحات ساختاری در نظام تصمیم سازی به ظن خود یک شوروی جدید بسازد البته از همان زمان مشخص بود که بخش زیادی از این تفکرات چیزی جز توهمات ذهنی او نیست، به‌عنوان‌مثال در فوریه ۱۹۸۶ در کنگره حزب کمونیست با اعلام برائت از گذشته می‌گوید: «این راه پیموده شده کشور ما و دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن، گواهی بر نیروی بی‌کران حیات‌بخش آموزه‌های مارکسیستی – لنینیستی و پتانسیل‌های عظیم این سوسیالیسم است، اما باید آن را اصلاح اساسی کرد زیرا شکست‌خورده است».

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

افول مردی که می‌خواست ستاره باشد!

گورباچف علاوه بر تغییر در سیاست‌گذاری‌های داخلی که تحت عنوان برنامه‌های اصلاحی معروف به پروسترویکا (بازسازی) و گلاسنوست (شفافیت)، شناخته‌شده بود، در سیاست خارجی نیز یک ماجراجویی عجیب را شروع کرده و اعلام کرد که از طریق رقابت تسلیحاتی نمی‌توان بر امپریالیسم غلبه کرد. او رفته‌رفته این فکر را در دفتر سیاسی جا انداخت که برای کاهش مشکلات اقتصادی باید سلاح‌های اتمی را کاهش داد.

کار به‌جایی رسید که هاشمی رفسنجانی در شرح روزگار گورباچف به وزیر خارجه وقت پیام داد که گورباچف ضعیف و بی‌قدرت شده است! وادادگی بیش‌ازحد به غربی‌ها کار را به‌جایی رساند که گورباچف درصدر هیئت‌رئیسه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۷ از واشنگتن نیز دیدار کرد و در جریان این سفر، معاهداتی بی‌سابقه در رابطه با تسلیحات دو کشور منعقد کرد، ازجمله آن‌ها معاهدات INF و استارت یک و دو بود.

گورباچف در غرب به یک ستاره رسانه‌ای بدل شده بود و از این اتفاق بسیار خوشحال بود، انگیزه جایزه نوبل نیز بر این تحولات روحی روی رهبر شوروی اثر بیشتری گذاشته بود تا جایی که گورباچف در ژانویه ۱۹۸۷ در کمیته مرکزی حزب اعلام کرده که ما به همان اندازه که برای نفس کشیدن به هوا نیاز داریم، محتاج دموکراسی آمریکایی نیز هستیم.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

این جملات در حالی بیان می‌شد که در همان روزها در جمهوری‌های قفقاز یک جنبش اعتراضی راه افتاده و در بالتیک برخی علم جدایی‌طلبی را بلند کرده بودند، اما گورباچف چنان در توهمات خود غرق بود که در روز ۷ اکتبر ۱۹۸۹ در جشن‌های چهلمین سالگرد تأسیس جمهوری دموکراتیک آلمان در یک ‌سخنرانی کنایه‌آمیز گفت هر کس دیر برسد، زندگی او را تنبیه خواهد کرد. این جمله آهنگین به‌زودی ورد زبان مردم شد.

البته دوران حضیض گورباچف خیلی زود فرارسید، روز ۱۹ آگوست ۱۹۹۱ رأس ساعت ۱۶: ۳۰ خطوط تلفن و تلگراف‌خانه ویلایی گورباچف واقع در کریمه قطع شد، در همین حال ستونی از نفربرهای نظامی بدون اطلاع قبلی به‌سوی ویلای رهبر شوروی آمدند، کاملاً مشخص بود که کودتایی صورت گرفته است. فرستادگان کودتاچیان از گورباچف می‌خواستند استعفای خود را بنویسد!

گورباچف از کریمه خارج‌شده و از همان‌جا کوشید وحدت شوروی را حفظ کند و پیشنهاد میثاقی تازه داد؛ میثاقی که بر اساس آن بتوان اتحاد شوروی را بر پایه‌یک سیستم جدید فدراتیو حفظ و اداره کرد. یلتسین روز ۸ دسامبر ۱۹۹۱ به‌صورت مخفیانه توافق‌نامه‌ای را با روسای جمهور اوکراین و روسیه سفید به امضا رساند، در این توافق‌نامه انحلال شوروی و موجودیت جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته اعلام شد، تنظیم‌کنندگان این توافق‌نامه علت این تصمیم خود را رعایت حقوق بین‌الملل و توجه به واقعیت‌های ژئوپلیتیک اعلام کردند.

مجله اشپیگل در شرح آن روزها نوشته است که کرملین بلافاصله جایگاه خود را به‌عنوان مقر دولت اتحاد جماهیر شوروی، از دست داد و به مقر ریاست‌جمهوری فدراتیو روسیه بدل شد؛ مقری که ریاست آن را رئیس‌جمهور منتخب یعنی بوریس یلتسین بر عهده داشت. بدین ترتیب گورباچف به پادشاهی بی تاج‌وتخت و کشور بدل شد!

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

بیگ بنگ چپ‌ها در اتوبان یک‌طرفه گورباچف

ماجرای گورباچف در خود عبرت‌های مهمی دارد، رهبر شوروی البته در میان مردم ایران نیز چهره‌ای شناخته‌شده است و گاه‌وبیگاه شنیده می‌شود که برخی با اشاراتی به تعدادی از سیاست‌مداران، آن‌ها را با گورباچف مقایسه می‌کنند، ازجمله آن‌ها در همان دوران بهار اصلاحات بود که برخی از چپ‌های رادیکال با تدارکاتچی خواندن خاتمی سعی داشتند از او یک گورباچف بسازند.

روزنامه حیات‌نو نزدیک به اصلاح‌طلبان رادیکال در همان ایام نوشته که خاتمی گورباچف خوبی است ولی یلتسین ندارد تا با ضربه‌ای نظام را خرد کند، در همان روزها آقا فرمودند که نه آقای خاتمی گورباچف است و نه جریان افراطی یلتسین. در آن روزها برخی اصلاح‌طلبان معتقد بودند که باید در نظام یک «بیگ بنگ» بزرگ روی دهد زیرا که جامعه ایران پس از جنگ با انفجار مطالبات و تقاضاهای فروخفته‌ای مواجه شده که راه‌حل‌های حکومتی و راهکارهای مصلحتی نظیر بازنگری قانون اساسی و تأسیس مجمع تشخیص مصلحت و گفتمان سنتی از پس آن برنمی‌آید.

ابراهیم اصغر زاده ازجمله لیدرهای چپ‌ها در روزنامه همبستگی درباره گورباچفی کردن خاتمی نوشته بود:

عصری که علیرغم فرصت‌های نو برای جهان، حامل تهدیدات و خطرات جدیدی هم برای پیروزمندان و هم تماشاچیانش داشت. «دشمن‌هراسی» که بنیادی‌ترین اصل نظام معنایی جنگ سرد را تشکیل می‌داد، اینک آخرالزمان کمونیست‌ستیزی از یک‌سو و ضدیت با سرمایه‌داری از دیگر سو فرارسیده بود. کمونیست هراسی که سالیان متمادی محور اصلی امنیت جهان سرمایه‌داری و اصل راهنمای منافع ملی آمریکا بود، به‌سادگی رژیم چائوشسکو و دیوار برلین فرومی‌ریخت و بنا کردن نظم جدید بدون در دست داشتن چشم‌اندازی از دشمنان فرضی آن طنزی بیش نبود.

بیان این دست مطالب از سوی اصلاح‌طلبان حکایت از آن داشت که برخی تمایل دارند که مبارزه با استعمار آمریکایی را شعاری پوچ خوانده و با تشابه سازی از خاتمی او را وادار به گرفتن تصمیماتی کنند که به‌اندازه گورباچف بزرگ باشد، اصلاح‌طلبان در آن زمان این دگردیسی را «چپ نو» نامیده بودند.

ازجمله اثرات این معادل‌سازی‌های سیاسی راه‌اندازی گروه دوستی پارلمانی ایران و فرانسه بود که طی آن نشست‌های فراکسیون خط امام، مذاکرات و تریبون مجلس این فرصت را به اصلاح‌طلبان می‌داد تا با طرح مباحثی نظیر دوگانه «جمهوریت/ اسلامیت»، «قانونگرایی/ شخصی‌سازی»، «توسعه‌یافتگی/ عقب‌ماندگی» و ارائه تعریف جدید از امنیت ملی که متضمنِ نوسازی اجتماعی و توسعه سیاسی و پذیرش تنوع و تکثر باشد دست بزنند که به‌زعم خودشان هم سو با تحولات بین‌المللی بود!

در حالی برخی در ایران آرزوی گورباچف سازی از خاتمی را داشتند که در همان زمان در میان مردم روسیه او به فردی منفور بدل شده بود زیرا اصلاحات رهبر حزب کمونیست باعث یک تَرک بزرگ سیاسی و جغرافیایی گردیده بود. در آن زمان رهبر انقلاب تنها کسی بود که به داد خاتمی رسیده و او را از افتادن در یک دریای مواج و غرق شدن در آن نجات داد.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

رهبر انقلاب در شرح این شبیه‌سازی‌های عجیب درباره خاتمی فرمودند:

من واقعاً دریغم می‌آید که اسم خاتمی را با گورباچف مقایسه کنم؛ ولی آن‌ها این مقایسه را کردند و صریحاً گفتند که در ایران هم گورباچفی به قدرت رسید! البته فراموش نکنیم که متأسفانه یک عدّه هم در داخل خوششان آمد و این اهانت را نفهمیدند و آن توطئه‌ای را که پشت این اهانت هست، به‌طریق‌اولی نفهمیدند! به مغرضان و آن‌هایی که می‌فهمند چه دارد اتفاق می‌افتد و چه می‌خواهند پیش بیاورند، کاری ندارم؛ اما یک عدّه از آن‌هایی که مغرض هم نبودند، نفهمیدند که چه شد و دشمن چه می‌خواهد انجام دهد.

آقا در ادامه بابیان اشتباهات اصلاح‌طلبان رادیکال در تبدیل کردن رئیس‌جمهور وقت به گورباچف می‌فرمایند:

این‌ها در چند مورد اشتباه کردند؛ اشتباه اول‌شان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دوم‌شان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سوم‌شان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکل از سرزمین‌های به هم سنجاق‌شده نیست. اشتباه پنجم‌شان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.

بررسی اسناد نشان می‌دهد که اولین بار بحث گورباچفی کردن خاتمی توسط ضدانقلاب در خارج از کشور طراحی شده و سر از روزنامه‌های زنجیره‌ای درآورده بود، ورود رهبر انقلاب برای نجات رئیس‌جمهور اصلاحات را باید از همین زاویه تحلیل کرد.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

چه کسی می‌خواهند پزشکیان را خاتمی، گورباچف یا بنی‌صدر بسازند؟

گورباچفی کردن پزشکیان آن‌هم در روزهای که رئیس‌جمهور نه مراسم تحلیف و تنفیذ خود را برگزار کرده و نه کابینه‌اش آماده‌شده حکایت قابل‌توجهی دارد و نشان می‌دهد دست‌هایی مرموز در تلاش است که از همین ابتدای کار بحران پس از بحران را به دولت پزشکیان تحمیل کرده و از او شخصیتی بسازد که نه سرنوشت گورباچف بلکه روزگار بنی‌صدر را پیدا کند!

نکته قابل‌توجه آن‌که گورباچفی کردن پزشکیان مانند ساختن چنین لباسی برای خاتمی از بیرون کشور هدایت‌شده و توسط موساد عملیاتی شده است، نزدیک به ۱۰ روز قبل از آنکه یک روزنامه اصلاح‌طلب برای پزشکیان مانیفست گورباچفی شدن بنویسد، شبکه اینترنشنال در یک برنامه تحلیلی به ترسیم خطوطی می‌پردازد که رئیس‌جمهور منتخب را تا سطح گورباچف پایین می‌آورد.

این شبکه تلویزیونی وابسته به صهیونیست‌ها گفته است که اگر پزشکیان به دنبال اصلاح سیاسی در ایران است باید مسئله‌هایی چون پرونده هسته‌ای و موشکی در بیرون و مواردی چون کشف حجاب در داخل را در کوتاه‌ترین زمان اصلاح کند تا خود را رئیس‌جمهوری متمایز نشان دهد، از نگاه این شبکه ضد ایرانی پزشکیان در صورت اجرای این اصلاحات ضربتی محبوبیت زیادی در میان کشورهای غربی به دست آورده و گورباچف ایران خواهد شد.

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟

البته واضح است که خط گورباچفی کردن پزشکیان توسط شبکه اینترنشنال به‌صورت قطعی از سوی سرویس‌های اطلاعاتی به این شبکه دیکته شده است، اما نکته مهم‌تر آن است که چه کسی این خط تحلیلی را به داخل آورده و هدفش از گورباچفی کردن پزشکیان چیست؟

پاسخ به این سؤال سخت نبوده اما بیانش نیاز به الزاماتی دارد، ازجمله آنکه از نگاه مردم ایران گورباچف یک سیاست‌مدار موفق نیست که جریانی از درون آن‌هم با نمای اصلاح‌طلب بخواهد از او الگوسازی کند، از نگاه مفسران سیاسی گورباچفی شدن پزشکیان به معنای آن است که برخی جریان‌های مرموز سیاسی درصدد هستند تا با برخی پخت‌وپزهای خاص در اندرونی از پزشکیان یک «دولت ناتمام» ساخته و به نام گورباچفی کردن پزشکیان از او یک بنی‌صدر بسازند که به کشورش خیانت نیز کرده است.

بی‌تردید میان گورباچفی شدن و بنی‌صدری کردن در سیاست ایران فاصله‌ای کمتر از یک تار مو است که عدم توجه به آن می‌تواند اثرات خطرناکی برای آینده کشور داشته باشد و ایران را از دوران «وعده صادق» به مرحله ماقبل تثبیت بازگرداند.

تحمیل این هزینه سنگین به کشور از سوی جریان‌هایی صورت می‌گیرد که از سویی با خطوط نفوذی سرویس‌های اطلاعاتی دشمن هم‌راستا وهم‌دست بوده و از سوی دیگر تلاش دارد تا با در سایه ماندن، گورباچفی کردن پزشکیان را به گردن یک جریان ساده لوح سیاسی در یک روزنامه دست چندم بیاندازد.

این عملیات خطرناک با آشکار ساختن اطلاعات محرمانه یکی از مدیران امنیتی کشور در شبکه اینترنشنال کلید خورده و قدم‌به‌قدم پیش رفته است، البته این تحرکات در سایه به‌زودی زیر تیغ آفتاب عیان شده و جریان نفوذ مجبور خواهد شد دست از این بازی خطرناک بکشد، تمامی این تحرکات ناپیدا میان سرویس جاسوسی دشمن و شبکه نفوذی آن این روزها در رصد آشکار قرار دارد!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از دخالت یک سرویس اطلاعاتی برای تشکیل «دولت ناتمام» در پاستور! /چه کسانی می‌خواهند از رئیس‌جمهور یک گورباچف بسازند؟ بیشتر بخوانید »

تشبیه رئیس‌جمهور منتخب به گورباچف مدح است یا ذم؟!

تشبیه رئیس‌جمهور منتخب به گورباچف مدح است یا ذم؟!



روزنامه آرمان از عنوان «مانیفست گورباچف ایرانی» برای مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور منتخب استفاده کرد. عنوانی که مشخص نیست برای مدح (مدحی که به لحاظ تاریخی شامل گورباچف نمی‌شود) یا ذم بوده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه آرمان در تیتر یک خود با عنوان «مانیفست گورباچف ایرانی» مقایسه‌ای میان گورباچف و پزشکیان انجام داده و پزشکیان را «گورباچف ایرانی» لقب داده است!

اولین‌بار انتصاب این لقب به رئیس‌جمهور ایران در دولت اصلاحات رخ داد و برخی در داخل و خارج از کشور این لقب را به او منتسب کردند.

این مشابهت‌سازی نیز به علت تمایلات آن دولت برای عادی‌سازی رابطه با آمریکا و شعار اصلاح‌طلبی بود. کاری که در نهایت شوروی را به فروپاشی کشاند.

رهبر معظم انقلاب نیز در سال ۱۳۷۹ با اشاره به این نقشه شوم فرمودند: «اینها در چند مورد اشتباه کردند؛ اشتباه اول‌شان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دوم‌شان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سوم‌شان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارم‌شان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکل از سرزمین‌های به هم سنجاق‌شده نیست. اشتباه پنجم‌شان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.»

انتساب این لقب به رئیس‌جمهور منتخب از دو حالت خارج نیست! اگر از روی جهل و ناآگاهی و یا بی‌ادبی این لقب را به رئیس‌جمهور منتخب منتسب کرده‌اند که کاری ناپسند و غیراخلاقی است. اگر هم به عنوان صفتی خوب و به عنوان کارآمدی گورباچف این لقب را به پزشکیان منتسب کرده‌اند باید گفت که احتمالاً تاریخ را درست متوجه نشده‌اند. نهایت اقدامات او جز فروپاشی شوروی چیزی نداشت.

گورباچف در دید مردم روس به دو اقدام متهم است: اول پایان دادن به حکومت و قدرت شوروی و دوم تغییر وضعیت نسبتاً مناسب اقتصادی به وضعیتی غیرقابل تحمل و سخت.

با تمامی این اوصاف و همچنین صحبت‌های سال ۱۳۷۹ رهبر معظم انقلاب در رابطه با این موضوع، عجیب است که برخی برای ایجاد رابطه با آمریکا و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، که شوروی نمونه آن است، همچنان به هر دری می‌زنند تا دولت چهاردهم را به سمت این مسیر حرکت دهند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تشبیه رئیس‌جمهور منتخب به گورباچف مدح است یا ذم؟! بیشتر بخوانید »

اصلاح طلبان رادیکال، حاکمیت را رقیب خود می‌دانند / قدرت، اصلاح‌طلبان را به هم نزدیک می‌کند

«وسط باز» رادیکال



رنانی به اشتباه کارآمدی را جدا از شایستگی – که شاید منظور همان مشروعیت در علوم‌سیاسی باشد- قرار می‌دهد و مدعی است که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای نمایش کارآمدی بود اما در دولت دهم این نمایش تمام شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدی آجرلو، مدیر مسئول روزنامه صبح نو در یادداشتی نقادانه با اشاره به مطلب محسن رنانی نوشت:

به تازگی مطلبی از دکتر محسن رنانی با عنوان «سقوط» منتشر شده است که گرچه مدعی خیرخواهی برای آینده کشور است اما در باطن نوشته خود در سطح یک کنشگر سیاسی تجدیدنظرطلب و رادیکال ظاهر شده است. در این مطلب سعی می‌کنم به اختصار نقد خود را بر این نوشته افسرده، انفعالی، یاس‌آور و غیرعلمی بیان نمایم.

۱- بزرگ‌ترین ایراد به این متن، ایراد «معرفت‌شناسی» است. ما با متنی مواجهیم که انگاره‌های سیاسی و احساسی را به‌صورت «مطلق‌گرایانه» طرح و آن را به عموم جامعه تعمیم داده است. در سراسر متن با نویسنده‌ای مواجهیم که خود در مقام «داور» قرار گرفته و قضاوت ارزشی خود را مبنای توصیف، تحلیل و تجویز قرار می‌دهد. در این معرفت‌شناسی با جامعه یک‌دست، حکومت بدون انعطاف و محیط بین‌الملل منفعل درباره ناآرامی‌های ایران مواجهیم

۲- علاوه بر معرفت‌شناسی، متن در «روش‌شناسی» هم معیوب و ناقص است. مشخص نیست که متن پیش‌رو سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی است؟ چرا که چارچوب تحلیلی پراکنده‌ای دارد و برای «سقوط» یک نظام معنایی ناشناخته تعریف شده که قابل خدشه و ایراد است. برای مثال متن به واقعیت قدرت سخت و الهام‌بخش جمهوری اسلامی بی‌توجه بوده یا نسبت به مثال‌های عینی در کشورهای مختلف خاورمیانه در فرآیند تحول یا گذار یا تثبیت عنایت ندارد. همچنین رابطه میان فرضیه و عوامل پشتیبانی‌کننده فرضیه رابطه‌ای غیرعلمی است.

۳- در فرضیه این متن آمده که نظام سیاسی در سه مرحله (کارآمدی، شایستگی، نمادها) سقوط کرده و فقط مرحله«ساختارها» باقی مانده است. در چنین شرایطی نظام با «انقلاب از بالا» می‌تواند احتمال فروپاشی را کاهش دهد. اگر از معایب دسته‌بندی رنانی بگذریم، ایراد اصلی به ابهام در مفهوم «انقلاب از بالا» برمی‌گردد. ما در جامعه‌شناسی سیاسی چنین مفهومی نداریم و نویسنده هم تعریف درستی از این مفهوم ارائه نداده است. انقلاب از بالا در تضاد با مفهوم انقلاب است و معلوم نیست چگونه این مفهوم مبهم، بخش اصلی فرض نویسنده را تشکیل داده است. نویسنده بدون وفاداری به مفاهیم علوم‌ سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی، نتایج سیاسی از جمله «انقلاب از بالا» گرفته و توضیح روشنی هم درباره کیفیت آن نداده است. آقای رنانی، اگر عبارت جدید خلق می‌کنید حداقل درباره آن توضیح دهید.

۴- یکی دیگر از اشکالات متن رنانی، تعریف اشتباه از «طبقه» است. او پیشنهاد داده که «طبقه نخبگان وسط باز» شکل بگیرد. طبقه، مفهومی در ارتباط با وسایل تولید، مالکیت و با تسامح مرتبط با درآمد اقتصادی است. تعبیر درست‌تر رنانی می‌توانست شأن و منزلت باشد، نه طبقه. امیدوارم این اشکال از عجله و بی‌دقتی باشد.

۵- گزاره‌های پشتیبان متن برای تعریف «نمادها» و اثبات فرض سقوط آنها به اندازه کافی گویا نیست. در این بخش نویسنده با مفروض گرفتن ارزش‌های بورژوایی میان اکثریت جامعه و نادیده‌گرفتن طیف‌های گسترده اجتماعی برای مثال ادعا می‌کند که راه‌پیمایی های‌حکومتی خلوت شده است و چیزهایی از این دست. این در حالی است که حمایت مردمی ۲۲بهمن و حتی سیزده آبان امسال بزرگ ترین تجمع ایرانیان در سراسر جهان است. البته در اینکه برخی از حاضران در این تجمعات مانند طیف‌های مختلف جامعه از وضعیت اقتصادی و معیشتی گلایه دارند، تردیدی نیست اما نگاه تقلیل‌گرایانه و مطلق‌گرایانه رنانی به جامعه، روی دیگر نپذیرفتن ضعف‌ها و مشکلات از جانب برخی افراد و مدیران اجرایی است. در ناآرامی‌های پاییز به برخی نمادها توهین و جسارت شد اما آیا همه جامعه با این نوع از رادیکالیسم موافق بودند؟ آقای رنانی به یاد دارند که در ششم ژانویه ۲۰۲۰ طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره حمله کردند یا در جنبش وال‌استریت، نمادهای اقتصاد سیاسی آمریکا به چالش کشیده شد و یا در جنبش جلیقه‌زردهای فرانسه، دولت مکرون به عنوان نماد بی‌عدالتی مورد حمله قرار گرفت. آیا با استناد به این واقعیت‌ها ایشان معتقدند که در این کشورها «نمادها» سقوط کرده‌اند؟ تاکنون که برعکس بوده و روشنفکران ما این‌گونه ناهنجاری‌ها در غرب را ذیل ادبیات جنبش‌ها، نماد دموکراسی و تکثر عنوان کرده‌اند. اما به ایران که می‌رسند، آن کار دیگر می‌کنند. می‌توان مثال‌های فراوانی از احترام مردم ایران به نمادهای انقلابی برای اثبات غیرعلمی‌بودن گزاره آقای رنانی به کار برد که حساب آنها از عصبانیت از وضع معیشتی و عملکرد برخی مسئولان جدا است. متن آقای رنانی نه در مثال‌های سلبی مانند هتاکی به نمادها واقع‌نگر هستند، نه در توصیف مثال‌های ایجابی مانند راه‌پیمایی ۲۲بهمن منصف که البته ریشه در اشکال‌های معرفت‌شناسی و روش‌شناسی متن ایشان دارد.

۶- توصیف و تحلیل دکتر رنانی از دولت نهم و دهم مخدوش و غیرعلمی است. اولا ایشان حکم کلی صادر کرده و می‌گویند که دولت نهم و دهم شکست خورد. گزاره‌ای برگرفته از معرفت‌شناسی مطلق‌گرایانه و یا به تعبیری «علم ارزشی» به جای «علم فارغ از ارزش» به بیان وبر که همواره روشنفکران تحصل‌گرا، رقبا را به آن متهم کرده‌اند، حال آن‌که اکنون خود گرفتار چنین آفتی شده‌اند. با چه مبنایی دولت‌های احمدی‌نژاد شکست خوردند؟ آیا واقعا می‌توان درباره یک دولت ۸ساله به این راحتی حکم کلی صادر کرد؟ البته ایشان در جایی از متن ، سرکار آمدن احمدی‌نژاد در سال ۸۴ را هم حاصل بداخلاقی دانسته‌اند، حال آن‌که نتایج انتخابات سال ۸۴ که توسط وزارت کشور اصلاح‌طلبان برگزار شد به اندازه کافی روشن و گویا هست، حتی اگر منتقد احمدی‌نژاد باشیم. پیروزی او مقابل مرحوم هاشمی به جای آن‌که مخالفانش را به تحلیل جامعه‌شناسانه و سیاسی وادار کند، آن‌ها را به صادرکننده احکام کلی تبدیل کرده است. جسارت آقای رنانی برای صدور چنین احکام کلی از هر چه برخیزد نباید از اعتماد به نفس علمی باشد.

۷- تحلیل دولت‌های حسن روحانی هم نزد دکتر رنانی مانند دولت‌های احمدی‌نژاد ساده‌اندیشانه و دم‌دستی است. او که دولت روحانی را مدعی «افق گشایی» می‌داند، ناکامی و شکست برجام را به نهادهای حکومتی مربوط می‌کند و بدون اشاره به نقش ترامپ در به بن‌بست کشیدن برجام، تمام تقصیر را به گردن ایران می‌اندازد. آقای رنانی در موضوع برجام حتی تندتر از مقامات اروپایی درباره ایران سخن می‌گوید. او در تحلیل دولت روحانی همین‌قدر آسان‌گیر و روادار است و علاقه‌ای به نگرش همه‌جانبه برای بررسی دولت وی ندارد، وگرنه حتما ریشه‌های ناکارآمدی و تضعیف نهاد دولت را در رویکرد دولت آقای روحانی جستجو می‌کرد. چگونه باید با این سطح از وارونه‌نمایی واقعیت منتظر نتیجه‌گیری درست نویسنده باشیم؟

۸ – آقای رنانی به اشتباه کارآمدی را جدا از شایستگی – که شاید منظور همان مشروعیت در علوم‌سیاسی باشد- قرار می‌دهد و مدعی است که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای نمایش کارآمدی بود اما در دولت دهم این نمایش تمام شد. اشکال اول اینکه کارآمدی در امتداد شایستگی است، نه جدا از آن . به تعبیری کارآمدی می‌تواند عامل تقویت یا تضعیف شایستگی باشد. اشکال دوم هم این‌که بر چه مبنایی دولت دهم از ریل کارآمدی خارج شد؟ برای مثال در دولت دهم هم سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها ادامه یافت، هم مسکن مهر ساخته شد و هم سیاست‌های اقتصادی دیگر دولت نهم ادامه یافت. فرق دولت نهم و دهم از نظر دکتر رنانی در چیست؟ همین‌طور است توصیف مجلس ششم از نظر ایشان به عنوان نماد شایستگی و ردصلاحیت نمایندگان این دوره به عنوان نشانه‌ای از ترک‌خوردن عنصر شایستگی. اگر با نگرش اصلاح‌طلبانه هم به موضوع بنگریم، پایان معرکه مجلس ششم، بزرگ‌ترین کمک به دولت دوم خاتمی برای بالا بردن رشد اقتصادی بود، چرا که با عبور از رادیکال‌هایی چون نوری و تاج‌زاده در وزارت کشور و میردامادی، شیرزاد و رضا خاتمی در پارلمان، کار برای دولت او در زمینه اقتصادی راحت‌تر از دور اول ریاست‌جمهوری شد. ضمناً اگر مسئله شایستگی پایان یافته، چگونه ایشان می‌توانند مشارکت انتخاباتی سال ۹۶ را تحلیل کنند؟ البته شاید عیب از ما باشد که از یک بیانیه سیاسی توقع پاسخ به گزاره‌های علمی داریم.

۹- متن «سقوط» در تحلیل ناآرامی‌های اخیر هیجان‌زده و سمپاتیک برخورد می‌کند و به جای سخن جامعه‌شناسانه که می‌تواند تحلیلی آسیب‌شناسانه از برخی شکاف‌ها، تحولات ارزشی، نقص در اقناع‌سازی و کمبود راهکارهای ایجابی ارائه دهد، فهرستی از اتهام‌ها را علیه نظام قطار می‌کند و در کمال تعجب، نقش طرف‌های خارجی را در این ماجراها به کل نادیده می‌گیرد. توقع می‌رفت که این استاد دانشگاه اندازه اپوزیسیونی که صبح تا شب به غرب برای تحریم بیشتر ایران التماس می‌کند، به کشورهای غربی در تلاش برای ناآرام‌کردن ایران نقش می‌داد.

۱۰- نویسنده با ادعای «باورناپذیری» اقدامات حکومت از سوی جامعه که در ادامه احکام کلی اوست، به صورت کلی اقدامات ترمیمی چون تغییرات در نیروی انتظامی سیستان‌وبلوچستان، حضور نماینده رهبری در این استان، تغییرات در سطح فرماندهی پلیس کشور، عفو عمومی و اقداماتی از این دست را در تحلیل خود وارد نمی‌کند تا بتواند نتیجه مطلوب از مفروض‌های خود بگیرد که همان انقلاب از بالاست؛یک مقدمه معیوب، با توصیف نادرست و البته نتیجه گیری ناقص. رنانی حتی به‌ادعای «وسط‌باز» بودن خودش پایبند نبوده و بیشتر در نقش یک رادیکال ظاهر شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«وسط باز» رادیکال بیشتر بخوانید »

هشدار اصلاح‌طلبان نسبت به خطر نیروهای سهم خواه/ مهاجرانی: از پزشکیان نباید انتظار ساختارشکنی داشت!

هشدار اصلاح‌طلبان نسبت به خطر نیروهای سهم خواه/ مهاجرانی: از پزشکیان نباید انتظار ساختارشکنی داشت!



رئیس‌جمهور منتخب این روزها به شدت از سوی سهم خواهان تحت فشار بوده و این مساله باعث نگرانی های عمیقی میان حامیان وی و اصلاح طلبان میانه رو شده است.

سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارش‌ها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژه‌های مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامه‌های کشور قرار می‌دهیم.

در این ویژه‌نامه، نگاهی به آخرین مواضع جناح‌های سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته می‌شود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافت‌های مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.

**********

روزنامه‌های امروز شنبه ۲۳ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که پیام پزشکیان به رسانه‌های جهان، ادامه گمانه زنی‌ها درباره اعضای احتمالی دولت چهاردهم، دیپلماسی پارلمانی برای تغییر مناسبات اقتصاد جهانی و نقد عصبانیت‌های انتخاباتی در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

یک روزنامه اصلاح طلب با اذعان به اینکه دولت چهاردهم با خطر درونی نیروهای سهم‌خواه روبروست تاکید کرد که این سهم خواهان سابقه عملکرد و مواضع شان در دولت‌های خاتمی و به‌ویژه روحانی، چندان مثبت نیست. روزنامه هم میهن در مطلبی نوشت:

آنچه در شرایط کنونی و در محافل و مباحث درونی نیروهای حامی رئیس‌جمهور منتخب بیشتر مایه نگرانی شده، تردیدهایی است که درباره سازوکار تشکیل دولت و همکاران رئیس‌جمهور وجود دارد و این نگرانی را شکل می‌دهد که مجموعه فشارهای بیرونی و مناسبات درونی، به سمتی رود که نیروهای کارآمد، توانمند و باورمند به توسعه و تغییر حاشیه‌نشین شوند و کابینه‌ای فاقد توان کافی برای تغییر وضع موجود شکل گیرد.

بنا بر تاکید این روزنامه، دولت چهاردهم، با خطر درونی نیروهای سهم‌خواهی روبه‌روست که سابقه عملکرد و مواضع آنان در دولت‌های خاتمی و به‌ویژه روحانی، چندان مثبت نیست. نیروهایی که بیش از منافع عمومی و پیشبرد سیاست‌ها و رویکردهای دولت و دفاع از مواضع اصلاح‌طلبانه و توسعه‌گرایانه آن، در پی منافع شخصی یا باندی خود هستند و در روزگار عسرت و سختی نیز، عموماً کنار می‌نشینند و در انتظار گرفتن ماهی خویش در زمان گل‌آلود شدن آب می‌مانند.

هم میهن همچنین با نام بردن از این نیروها با عنوان «مجاهدین شنبه» می‌نویسد:

این نیروها حتی در انتخابات اخیر، چندان نقش مؤثری نداشته‌اند و بیش از دریافت احکام ستادهای انتخاباتی و یا گرفتن عکس‌های یادگاری، نقشی بازی نکرده‌اند. بسیاری از این نیروها متأثر از راهبردی هستند که اصولاً در ابتدا مخالف حمایت از نامزدی پزشکیان بودند و با راهبرد روزنه‌گشایانه‌ای هم که پزشکیان بر مبنای آن به مجلس دوازدهم راه یافت و در ادامه به ریاست‌جمهوری رسید، تعارض داشتند و اکنون هم، به نظر می‌رسد در پی دامن زدن مطالبات و فراموش کردن سریع واقعیات و مناسبات موجود در ساختار سیاسی هستند. آنها تصور می‌کنند پیروزی پزشکیان اتفاقی ساده‌ و تنها متکی و مبتنی بر خواست و اراده اصلاح‌طلبان بوده است و اینک، به‌سادگی می‌توان دولت را صرفاً با نیروهای همسو چید و معادلات کلان را ندید.

این روزنامه اما در ادامه با اشاره به کنار کشیدن افرادی همچون محمدجواد ظریف و بی رغبتی برای حضور در کابینه نوشت، مشخص نیست دلیل تصمیم این چهره‌ها، خواست شخصی خود آنهاست و یا آنکه با مشاهده فضای حاکم بر دولت جدید، کناره گرفتن و حاشیه نشستن را ارجح دانسته‌اند. اگر این تصمیم، شخصی باشد که آشکارا غیرمسئولانه است. اگر هم دلیل کناره گرفتن این چهره‌ها، فضای شکل‌گرفته حول پزشکیان باشد که قطعاً باید در رویه موجود تجدیدنظر کرد و اندیشید که چرا و چگونه روندی شکل گرفته که ستارگان کمپین پیروز ۱۴۰۳، رفتن را بر ماندن و فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند.

هشدار اصلاح‌طلبان نسبت به خطر نیروهای سهم خواه/ مهاجرانی: از پزشکیان نباید انتظار ساختارشکنی داشت!

بررسی این مطالب اما بیانگر آن است که؛

۱ – رئیس جمهور منتخب این روزها به شدت از سوی سهم خواهان تحت فشار بوده و این مساله باعث نگرانی های عمیقی میان حامیان وی و اصلاح طلبان میانه رو شده است.

۲ – بر اساس احصاء صورت گرفته از مطالب بیان شده در رسانه های اصلاح طلب، سهم خواهان که به «مجاهدین شنبه» معروفند بخشی از همان اصلاح طلبان ساختاری می باشند که از انتخابات مجلس شورای تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ در تضاد به روزنه گشایان بوده و تحریم انتخابات را توصیه می‌کردند.

۳ – یکی از انتقادات جدی اصلاح طلبان میانه‌رو به سهم خواهان و نیروهای رادیکال آن است که آنان تایید صلاحیت و رای آوری پزشکیان را محصول تحریم انتخابات مجلس تعریف کرده و از این رو برای خود اعتبار و منزلتی در دولت جدید قائل هستند.

در این میان اما نیروهای میانه رو، پیروزی پزشکیان را محصول شخصیت خود وی و حرکت وی در چهارچوب های نظام ارزیابی می کنند.

از پزشکیان رفتارهای رادیکال نخواهید

عطاء الله مهاجرانی نسبت به تلاش برخی رادیکال ها برای پیش کشیدن موضوع حاکمیت دوگانه واکنش نشان داد و تاکید کرد که مسعود پزشکیان به دنبال ساختار شکنی نیست. مهاجرانی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با بیان اینکه بیضی دو کانون دارد، اگر کشور و ملت را شبیه بیضی تصور کنیم؛ این دو کانون و نسبت بین آنها چیست و کدام است نوشت:

مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ولی‌فقیه و ملت ایران دو کانون این بیضی هستند. رییس‌جمهور که توسط ملت با اکثریت آرا انتخاب می‌شود، در حقیقت پل ارتباط یا حلقه اتصال بین رهبری و مردم است. این سخن به این معنی نیست که رهبری مستقیما با مردم ارتباط ندارد، سخن بر سر اعمال حکمرانی است. مسعود پزشکیان بیش از همه نامزدها بر سیاست‌های کلی نظام که توسط رهبری ابلاغ شده و می‌شود، تاکید کرد.

وی در ادامه تصریح کرد: پزشکیان حتی این سخن بلکه ایده سیاسی را که نخستین‌بار توسط شهید سیدمحمد باقر صدر مطرح شده بود؛ بر زبان آورد و با صراحت گفت: «او ذوب در ولایت فقیه است!». پزشکیان با هوشمندی این پیام را با صراحت تمام بیان کرد که او رییس‌جمهوری در تراز قانون اساسی جمهوری اسلامی است و نباید از او انتظار ساختارشکنی داشته باشند یا اینکه کشور را به طریقی اداره کند که دوباره موضوع «حاکمیت دوگانه» مطرح شود، در حقیقت رییس‌جمهور می‌تواند نماد یگانگی باشد.

هشدار اصلاح‌طلبان نسبت به خطر نیروهای سهم خواه/ مهاجرانی: از پزشکیان نباید انتظار ساختارشکنی داشت!

در این صورت کشور و ملت قرار و آرام و طمأنینه و تعادل پیدا می‌کند. تا فرصت‌های از دست رفته توسعه شایسته و آبادانی کشور جبران شود و همه همدل و یک زبان برای اعتلای ایران بکوشند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هشدار اصلاح‌طلبان نسبت به خطر نیروهای سهم خواه/ مهاجرانی: از پزشکیان نباید انتظار ساختارشکنی داشت! بیشتر بخوانید »

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟



طبق آمارهای بانک جهانی و بانک مرکزی، شرایط اقتصادی که پزشکیان دولت را تحویل می‌گیرد، به‌مراتب بهتر از شرایطی است که شهید رئیسی دولت را از روحانی تحویل گرفت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در این گزارش بررسی خواهیم کرد که شهید رئیسی و پزشکیان هرکدام دولت را در چه شرایط اقتصادی تحویل گرفته‌اند. در همین راستا، شاخص‌های مهم اقتصادی همچون نرخ تورم، نرخ بیکاری، میزان رشد اقتصادی، میزان صادرات نفتی و غیرنفتی و نرخ ارز بررسی می‌گردد.

۱. نرخ تورم
نرخ تورم از مهم‌ترین شاخص‌های اقتصادیِ مؤثر در زندگی روزمره مردم است. بر اساس گزارش بانک مرکزی، نرخ ماهانه تورم در کالاها و خدمات مصرفی، زمان آغاز به کار دولت رئیسی در شهریور ماه ۱۴۰۰، به میزان ۵۹.۳ درصد بود. این نرخ بعد از گذشت یک سال، در شهریور ۱۴۰۱ به عدد ۳۹.۶ درصد کاهش یافت.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

بر اساس نمودار زیر که طبق داده‌های بانک مرکزی تهیه شده است، تورم نقطه‌به‌نقطه و تورم سالانه در شهریور ماه ۱۴۰۰ به ترتیب ۴۶.۳ و ۴۳.۹ درصد بود. این اعداد در ماه پایانی دولت رئیسی به ترتیب به ۳۷ و ۳۱ درصد کاهش یافت.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

۲. میزان نقدینگی
از دیگر شاخص‌های مهم اقتصاد، میزان نقدینگی است. این شاخص، از عوامل اصلی کاهش ارزش پول ملی به شمار می‌رود. طبق نمودار بانک مرکزی، میزان رشد نقدینگی در سال ۱۴۰۰، عدد ۳۹ درصد بود که در سال ۱۴۰۲ به ۲۴.۳ درصد کاهش یافت. در اینجا باید توجه داشت که در سال ۱۴۰۲ میزان نقدینگی هنوز هم در حال رشد بود. اما دولت رئیسی توانسته بود سرعت رشد آن را در کمتر از دو سال، ۱۵ درصد کاهش دهد. از این رو، بازهم ارزش پول ملی کاهش و نرخ ارز افزایش داشت. اما از شدت آن کاسته شد و شاخص‌های اقتصادی در روند اصلاح قرار داشت.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

۳. تولید ناخالص ملی(GDP)
مهم‌ترین شاخص اقتصادی در سطح جهانی که قدرت اقتصادی کشورها را مشخص می‌کند، میزان تولید ناخالص ملی است. بر اساس گزارش بانک جهانی، میزان GDP ایران در دولت روحانی به کمترین عدد در ۱۰ سال اخیر رسیده بود. GDP ایران در سال ۹۸-۹۹ به عدد ۲۳۹.۷۴ میلیارد دلار رسیده بود. تولید ناخالص ملی در بازه ۱۴۰۱-۱۴۰۲ به عدد ۴۱۳.۳۹ میلیارد دلار افزایش یافت.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

۴. نرخ رشد اقتصادی
دولت روحانی نرخ رشد اقتصادی ایران را در سال ۲۰۱۹ به منفی ۳.۱ درصد رساند و دولت را با رشد ۳.۳ درصد تحویل داد. در دولت شهید رئیسی، نرخ رشد اقتصادی ایران تا ۵ درصد افزایش یافت.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

۵. نرخ بیکاری
اگر گفته شود که اشتغال، دغدغه اصلی جوانان به‌ویژه دانشجویان است، بی‌راه نگفته‌ایم. بر اساس نمودار زیر، متوسط نرخ بیکاری در دولت روحانی ۱۱.۰۱ درصد بود که تغییر چندانی نسبت به دولت احمدی‌نژاد نداشت. اما در دولت کوتاه رئیسی، نرخ بیکاری به عدد ۸.۸ درصد کاهش یافت. همچنین بدترین نرخ بیکاری مربوط به دولت خاتمی با عدد ۱۲.۸ درصد است.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

۶. صادرات نفت
از آنجایی که نفت همواره یکی از پایه‌های اصلی اقتصاد ایران بوده است، میزان صادرات نفت تاثیر بزرگ و مستقیمی بر اقتصاد کشور دارد. بر اساس گزارش رویترز، صادرات نفت ایران در دولت روحانی به کمتر از ۲۰۰ هزار بشکه رسیده بود. رویترز می‌گوید که در سال ۱۴۰۰، صادرات نفت ایران افزایش یافت و به بیش از یک میلیون بشکه رسید که به گفته تحلیلگران آمریکایی، این دستاورد، نتیجه توانایی ایران در دور زدن تحریم‌ها بود. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است هیچ تحریمی را لغو نکرده و به افزایش فشارها ادامه می‌دهد. اما با این حال ایران توانست فروش نفت خود را افزایش دهد.
رویترز در گزارشی که چندی پیش منتشر شد، نوشته است که صادرات نفت ایران به حدود ۳ میلیون بشکه در روز رسیده است.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

۷. صادرات غیرنفتی
صادرات غیرنفتی در توسعه اقتصاد پایدار و غیروابسطه به تنش‌های نفتی، نقش اصلی دارد. به گزارش مجاهدت از گمرک ایران، صادرات غیرنفتی کشور در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۳۹۹، افزایش ۴۰ درصدی داشته است. به‌علاوه، تجارت(صادرات و واردات) غیرنفتی در سال ۹۹ تنها ۷۴ میلیارد بود که با افزایش ۵۷ درصدی در سال ۱۴۰۲، به ۱۱۶ میلیارد دلار رسید.

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟

بر اساس آمارهای مذکور، شرایط اقتصادی‌ای که پزشکیان دولت را تحویل می‌گیرد، به‌مراتب بهتر از شرایطی است که شهید رئیسی دولت را از روحانی تحویل گرفت. روند شاخص‌ها مثبت است، قفل تجارت خارجی شکسته شده و فروش نفت در وضعیت خوبی قرار دارد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رئیسی و پزشکیان در چه شرایط اقتصادی دولت را تحویل گرفتند؟ بیشتر بخوانید »