گروه ساجد دفاعپرس: «شهید «رییع نتاج» اگرچه تلمیذ الهیات بود و خاک ذوقش نیز بارور شعر؛ اما توانسته بود که این همه را با ورزش جمع آورد و حق این هست که اهل ورزش نجم این سخن حکیمانهای او را بر تارک همه ورزشگاهها بیاویزند که: ورزشکاری که با توپ بیشتر از قرآن آشنا باشد زندگی را باخته هست»؛ این توصیف «سید شهیدان اهل قلم» شهید سید مرتضی آوینی از بسیجی شهید «سید علیاصغر ربیع نتاج» هست؛ شهیدی که عضو تیم ملی فوتبال دانشجویان کشور و دارای قلمی چشمنواز بود؛ لذا با آغاز جنگ تحمیلی، رسم مردانگی را از میدان ورزش به میدان جنگ آورد و با قدرت بیان قوی خود، به رزمندگان روحیه میداد، تا جایی که او را همچون شهید آوینی «سید شهیدان اهل قلم» لقب نهادهاند.
براساس فیلمی که از دوران هشت سال دفاع مقدس بهیادگار مانده هست؛ شهید «رییع نتاج» در عملیات «کربلای ۱۰»، در منطقه «ماووت» برای دشمن رجزخوانی میکند و البته در همان عملیات نیز به معبود خود پر میگشاید.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
ای که با خون خاک میهن را ز دشمن پس گرفتی حق خویش از پنجه آلوده کرکرس گرفتی در کنار چشمه خون، ره به خار و خس گرفتی با کسان پیوست و جان از تن ناکس گرفتی تندری؟ طوفان قهری؟ نار خشمی؟ چیستی؟ عابسی؟ حری؟ حبیبی؟ قاسمی؟ هان کیستی؟
و حالا آن شعری که همه بسیجیان عزیز استقبال میکنند و همه جانبرکفان آن را استقبال میکنند:
دل گرفتن از منال و منزل و بستر خوش هست عزم میدان کردن و لبیک بر رهبر خوش هست های و هوی زندگانی را رهاندن، دل گرفتن هم رکاب کاروان عشق در سنگر خوش هست
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاعپرس، دویست و ششمین قسمت از برنامه تلویزیونی «نردبان»، امروز (جمعه) روی آنتن شبکه مستند سیما میرود.
دفاع مقدس در خرمشهر روی آنتن میرود” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/6/30/2609757_182.jpg” alt=”روایت آخرین روزهای شهید آوینی از زبان همرزمش/ تجربههای دفاع مقدس در خرمشهر روی آنتن میرود” width=”600″ height=”400″>
«مرتضی شعبانی» مستندساز، نویسنده کتاب «روایت آخر» و از یاران نزدیک شهید «سید مرتضی آوینی» مهمان اصلی این قسمت از برنامه هست.
وی در گفتوگو با «حامد شکیبانیا» درباره سینمای آوینی، شیوه پرداخت متفاوت او به دفاع مقدس از دریچه دوربین و خاطرات او سخن میگوید.
کتاب «روایت آخر» نوشته مرتضی شعبانی، ناگفتههایی از شروع مجدد «روایت فتح» تا شهادت سید مرتضی آوینی هست. جلد این کتاب، همان عکس مشهوری هست که نویسنده کتاب آن را از آوینی ثبت کرده هست.
شعبانی در بخشی از کتاب روایت آخر ماجرای این عکس را اینگونه شرح داده هست: «دلم میخواست از آقا مرتضی یک عکس پرتره بگیرم؛ دوربین عکاسی را برداشتم و لنز تله فتوی دویست روی آن بستم. دلم را به دریا زدم و گفتم: آقا مرتضی اجازه میدهید از شما یک عکس تکی بگیرم؟ خودش را کمی جابهجا کرد، اورت خاکیاش را روی شانه مرتب کرد، دست به سینه ایستاد و گفت بگیر! به شرطی که عکس حجلهای بگیری. دو فریم عکاسی کردم، یکی عمودی و یکی افقی. هرگز نمیدانستم دو هفته بعد، این عکس معروفترین عکسی خواهد شد که تا آن زمان گرفته بودم.»
در بخش دیگری از برنامه نردبان این هفته، برشهایی از گفتوگوی حامد شکیبانیا و «محسن راستانی» درباره تجربههای دفاع مقدس در خرمشهر روی آنتن میرود. همچنین بخش دوم گفتوگوی حامد شکیبانیا و مرتضی دهنوی درباره صدابرداری در سینما به نمایش گذاشته میشود.
در بخش عکاسی مستند، «رضا رادپور» مهمان برنامه خواهد بود و درباره تجربیات خود در این عرصه سخن میگوید. همچنین «کارگاه تجربه» به موضوع «عکاسی ماجراجویانه» اختصاص دارد و بیستمین قسمت از کارگاه جیمی چین در این مورد پخش میشود.
مروری بر فیلم مستند «فریدکین؛ بیپرده» به کارگردانی «فرانچسکو زیپل» بخش دیگری از نردبان این هفته هست که از شبکه مستند پخش خواهد شد.
برنامهی تلویزیونی «نردبان» تلاش میکند با نگاهی تخصصی به فیلم و عکس مستند، مروری بر آثار ایرانی و خارجی این حوزه داشته باشد. این برنامه با اجرای حامد شکیبانیا، کارگردانی و تهیهکنندگی «اصغر احمدپور» و «فاطمه بوربور» و ضبط شده در استودیو نفت، با بخشهایی متنوع جمعهها ساعت ۱۸:۳۰ روی آنتن شبکه مستند میرود و بازپخش آن شنبهها ساعت ۰۰:۰۰ و ۱۴:۳۰ هست.
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: شهید «سید مرتضی آوینی» ۲۱ شهریور سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شده و پس از گذراندن دوران تحصیلی و اخذ مدرک دیپلم، سال ۱۳۴۵ وارد دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه تهران شد. همکلاسیهایش او را با نام «کامران» میشناختند؛ دانشجویی جذاب و خوشچهرهای که فلسفه و موسیقی غرب را خوب میشناخت و بهخوبی هم داستاننویسی میکرد.
«فرهاد مهراد» خواننده معروف که صاحبخانه کامران بود، سال ۱۳۵۷ اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) را به او داد. کامران با وجود این همه تفکر هنری و روشنفکری و مطالعات کتابهای نویسندگان و فیلسوفهای جهان، شاید هیچگاه گمان نمیکرد که حرفهای یک روحانی ساده ۷۵ ساله، بتواند اینگونه ذهن او را مشغول کند؛ بنابراین بارها این اعلامیهها را میخواند و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) را میشنید؛ غافل از اینکه در مسیری گام برداشته هست که از او «سید مرتضی» میسازد؛ لذا در بحبوحه نهضت انقلاب اسلامی، تمام نوشتههای خود را سوزاند و به نزدیکان خود گفت که تصمیم گرفتهام دیگر چیزی که حدیث نفس باشد را ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاورم.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به روستاها رفت و بهیاری محرومان شتافت؛ بنابراین وقتی متوجه شدند که وی با هنر و سینما آشنایی دارد، یک دوربین به او دادند؛ دوربینی که ۱۰ سال بعد تجربه هنریاش را با ۱۰۰ فیلم مستندی که ساخت، رقم زد. سید مرتضی که درد مردم و انقلاب اسلامی را درک کرده بود، پایتخت را رها کرده و به ترکمنصحرا، خوزستان و بلوچستان رفت و فیلمهای مستند «سیل خوزستان»، «خانندیدهها» و «بشاگرد» را از محرومیت و مشکلات مردم ساخت و جامعه را تحت تأثیر قرار داد.
سید مرتضی و گروه او، جزو اولین گروههایی بودند که با شروع جنگ تحمیلی در قصرشیرین و خرمشهر مستقر شدند و این آغاز جریان فکری مجموعه ماندگار «روایت فتح» شد؛ مجموعهای که سبک جدیدی در سینمای مستند جنگ ایجاد کرد؛ مستندهایی که تیتراژ نداشت؛ چون بر این باور بودند که این کار گروهی در راه هدفی والاست.
روایت فتح با تمهیدات فکری سادهای ساخته شد؛ دوربین روی دست بدون استفاده از پایه و میکروفون و با تأثرگذاری نریشنهایی که خودِ سید مرتضی آنها را مینوشت و با صدای دلانگیز خود، آنها را میخواند؛ متنهایی که بسیاری را به وجد آورده بود؛ لذا بیدلیل نبود که سالهای بعد از جنگ نیز تلنگر ساخت روایت فتح را رهبر معظم انقلاب اسلامی زدند.
سید مرتضی در روایت فتح ابزار جنگ و ماشین جنگ را روایت نمیکرد؛ بلکه انسان و شجاعت مؤمنانه و معنویت و شهادتطلبی رزمندگان اسلام را به تصویر میکشید؛ سبکی که سینمای جنگی ایران را متحول کرد؛ بنابراین پس از آن بود که این نگاه سید مرتضی، سایر فیلمسازان سینمای جنگ از جمله «ابراهیم حاتمیکیا» و ر«سول ملاقلیپور» را تحت تأثیر قرار داد.
پس از پایان جنگ و تأسیس مؤسسه روایت فتح، فعالیتهای هنری و مطبوعاتی سید مرتضی موجب بروز چهرهای دیگری از او شد؛ وی در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ جهانی شدن و مبانی توسعه فکر میکرد که حاصل همه آن فکر کردنها، تحقیقها و مباحثهها، هزاران صفحه نوشتههایی بوده که از او به یادگار مانده هست. سید مرتضی در کنار تألیفات مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، نوشتههای متعددی درباره حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک، تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلابی و… دارد.
سید مرتضی در آثار خود با نگاه آرمانگرایانهاش، در برابر جریانهایی که فکر میکرد که پس از دفاع مقدس از معیارهای فرهنگی انقلاب اسلامی انحراف پیدا کردهاند، میایستاد؛ تهیه مجموعه روایت فتح بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ متوقف شده بود؛ اما در یکی از جلسات، رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده بودند که «تولید برنامه روایت فتح چرا قطع شده هست؟ الآ وقتش هست، باید این برنامه ادامه پیدا کند»؛ لذا کلمه «باید» به گوش سید مرتضی رسید و او با وجود مشکلات متعدد، ساخت مستند روایت فتح را ادامه داد و مجموعه «شهری در آسمان» با موضوع محاصره، سقوط و بازپسگیری خرمشهر را ساخت.
«صادق گنجی» به سید مرتضی گفته بود که «باب شهادت دیگر بسته شده هست»؛ اما او پاسخ داده بود که «نه برادر! شهادت لباس تکسایزی هست که باید تن آدم به اندازه آن در بیاید؛ هروقت به سایز این لباس درآمدی، پرواز میکنی؛ مطمئن باش». مدتی بعد، صادق گنجی در پاکستان آسمانی شد و پس از آن نیز اواخر فروردین سال ۱۳۷۲ که اعضای تیم مستندسازی روایت فتح به منطقه جنگی فکه رفته بودند، هرکس پا جای پای نفر جلویی میگذاشت؛ چهار نفر جلوتر از سید مرتضی پای خود را روی مین والمری میگذاشتند؛ اما مین سهم سید مرتضی بود.
مرگ پایان زندگی نیست؛ آغاز حیاتی دیگر هست
شهید سید مرتضی آوینی به آن چیزی که سالهای بهدنبالش بود، رسید؛ او در فرازی از سخنان خود گفته هست: «مرگ پایان زندگی نیست؛ مرگ آغاز حیاتی دیگر هست؛ حیاتی که دیگر با فنا و مرگ درآمیخته نیست؛ حیاتی بیمرگ و مطلق. زندگی این عالم در میان دو عدم معنا میگیرد؛ عالم پس از مرگ، همان عالم پیش از تولد هست و انسان در میان این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ درآمیخته هست، روشناییهایش با تاریکی، شادیهایش با رنج، خندههایش با گریه، پیروزیهایش با شکست، زیباییهایش با زشتی، جوانیاش با پیری و بالأخره وجودش با عدم.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
حقیقت این عالم فناست و انسان را نه برای فنا؛ که برای بقا آفریدهاند؛ خُلِقتُم لِلبَقاءِ لا لِلفَناء. أسمعوا دعوة الموت آذانكم قبل أن يدعى بكم؛ دعوت مرگ را به گوش بگیرید، پیش از آنکه مرگ شما را فراخواند و همه این سخنان از سر مرگآکاهی هست و راستش، لذت زندگی مرگاگاهانه را جز اولیای خدا کس نمیداند؛ این لذتی نیست که به هر کس عطا کنند. تنگ نظری هست اگر به مقتضای تفکر رایج، به این سخنان پشت کنیم و بگوییم: «تا کجا از مرگ میگوییم؟ کمی هم در وصف زندگی بسرایید! دل بستن در دنیا دل بستن در فناست و مرگ بر ما سایه افکنده هست.
این علی هست که چنین میفرماید. همانکه راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میشناسد. سخنان او سرودههایی شاد و مفرح در وصف زندگی هست. آن زندگی که با زهر فنا و مرگ در نیامیخته هست. منتهی غفلتزدگان بیشتر میپسندند که با غفلت از مرگ، به سراب شادیهای آمیخته با غصه دل خوش کنند. بگذار چنین باشد؛ اما اگر اولیاء خدا در جستجوی فناء فی الله هستند، بقای حقیقی را طلب کردهاند. بودنی را که از دسترس مرگ و فنا و رنج و غصه و شکست دور باشد. به سخن علی (علیهالسلام) گوش بسپاریم: «دلهایتان را از دنیا بیرون کنید، پیش از آنکه بدنهایتان را از آن بیرون برند».
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
متأسفانه بعضی از اهالی سینما نیز به موج تحریم پیوستند و جشنواره فجر را تحریم کردند. عمدۀ آنها کسانی بودند که امسال فیلمی نداشتند، یا اگر در فیلمی بازی داشتند، نقشهایشان کوتاه بود.
به گزارش مجاهدت از مشرق، اهالی سینما در ایام برگزاری جشنوارۀ فجر احساس جشن و سرور دارند و این نشان میدهد که «جشن واره» لایق نامش شده است. اما این جشنواره آیا به لیاقت نام مبارک «فجر» هم رسیده است؟ در این خصوص در ادامه سخن خواهیم گفت.
تنور جشنوارۀ فجر در سالهای متعدد و دولتهای مختلف، همیشه گرم بوده است. حتی در سال ۱۳۸۸ که به سبب انتخابات ریاست جمهوری، آشوبهایی در کشور شکل گرفت، سینماگران ترجیح دادند آن موضوع را فراموش کنند تا کامشان در ایام جشنواره تلخ نشود. مشابه با چنین وضعی را امسال هم شاهد هستیم.
در جشنواره، همه میدانند که به غیر از جشن و شکر نباید چیزی در میان باشد، و این البته بسیار مستحسن است. حتی برخی سینماگران که در فیلمهایشان به طور صریح یا پنهان، با جمهوری اسلامی و حتی دین مبارک اسلام ضدیت میکنند بسیار شایق هستند که فیلمهایشان را در جشنواره فجر نمایش دهند.
مثلاً تهمینه میلانی با اینکه در آذر ۱۳۸۹ مصاحبه کرده و گفته بود که فیلم «یکی از ما دو نفر» را به جشنواره فجر نخواهد فرستاد اما دیدیم که او عملاً به نمایش فیلمش در بخش خارج از مسابقه رضایت داد و آن را غنیمت دانست. اما وقتی فیلم آخر او به نام «ملی و راههای نرفته» (۱۳۹۵) در بخش جنبی جشنوارۀ فجر هم پذیرفته نشد، فریادهایی تهدیدآمیز با صدایی کلفت از او به گوش رسید؛ فقط مانده بود که با مدیران جشنواره دست به یقه شود.
مجید برزگر نیز یکی از آن آدمها است. او شعار «فیلمساز مستقل» سر میدهد، اما اغلب فیلمهایش را با بودجه دولتی میسازد. وقتی فیلم پرویز (۱۳۹۱) را به جشنواره راه ندادند، او شروع به مصاحبه و تخریب جشنواره فجر کرد و حتی فیلمش را بعد از جشنواره برای منتقدان و اهالی رسانه، نمایش داد. و همچنین است جواد نوروزبیگی تهیه کنندۀ فیلم عنکبوت (ابراهیم ایرجزاد/ ۱۳۹۸) که با اصرار و نفوذ خود، بالاخره موفق شد فیلمش را در حاشیۀ جشنواره برای اهالی رسانه در سینما ملت به نمایش درآورد؛ در یک سئانس فوقالعاده، بعد از نیمهشب!
جشنواره فیلم فجر را الحق، «تحویل سال سینمایی» مینامند، که لقب برازندهای است. خصوصاً که این جشن در بهمن ماه واقع شده و نتیجۀ کار و تلاش سینماگران را میتوان در انتهای هر سال دید. پس از جشنواره و همزمان با نوروز، یک سال جدید در سینمای ایران آغاز خواهد شد.
چگونه یک مدیر برای جشنواره پیدا کنیم؟
جشنواره فجر در معاونت سینمایی وزارت ارشاد پایهگذاری شد و تاکنون به توسط بازوی اجرایی آن معاونت، یعنی بنیاد سینمایی فارابی برگزار میشده است. سابقاً بسیاری از رؤسای جشنواره، مدیران وقتِ بنیاد فارابی بودهاند، افرادی از قبیل: سیدمحمد بهشتی، محمدمهدی عسگرپور، علیرضا رضاداد و مجید شاهحسینی.
حجتالله ایوبی که در دولت اول حسن روحانی به مدیریت سینما رسید، یکی از آن آدمهای غریبی بود که عملاً با سینما نسبتی نداشت. تنها سابقۀ سینمایی او، گرفتن چند عکس یادگاری با جمشید مشایخی بود. جناب ایوبی که با اتکاء به مشاورانش مدیریت سینمای ایران را قبول کرده بود، دبیری فجر را به مهمترین مشاور خود علیرضا رضاداد سپرد. و جناب رضاداد تنها کسی است که بعد از اتمام دبیریاش در سالهای ماقبل، دوباره به این مسئولیت بازگشت.
در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ دبیر جشنواره همچون اغلب مدیرانِ دولت حسن روحانی، یک فردِ دو تابعیتی بود. نتیجه آن شد که فیلمهایی مانند سیانور (بهروز شعیبی/ ۱۳۹۴) و ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان/ ۱۳۹۵) که به جنایات منافقین خلق میپرداختند، کاملاً نادیده گرفته شدند، مبادا که برای سفرهای خارجی جناب دبیر، مسئلهای پیش آید! بعد از فضاحت به عمل آمده، محمد حیدری عزل شد و ابراهیم داروغهزاده جای او را گرفت.
هنر جناب داروغهزاده که همزمان معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی نیز بود، این شد که جشنواره را از مرکز همایشهای برج میلاد (بعد از هشت سال پیاپی)، به سینما ملت برد و بخش مربوط به فیلمهای خارج از مسابقه را حذف کرد. با این کار، جشنواره فجر عملاً حالت بومی و گپ و گعدۀ خود را از دست داد و به جشنوارههای جهانی نزدیکتر شد. در نتیجه، دلخوریهای فراوانی از سوی برخی سینماگران پدید آمد، کسانی که حاضر بودند فیلمشان را مانند سالهای قبل، در بخش «نوعی نگاه» (خارج از مسابقه) نمایش دهند.
آقای طباطبایینژاد بعد از آنکه مسئولیت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را به آقای حمیدی مقدم واگذار کرد، به ریاست دورۀ سی و نهم فجر رسید و ترجیح داد که در دوران اوج کرونا، کاخ جشنواره را بعد از سه سال، به برج میلاد بازگرداند. او تعداد فیلمها را به شانزده عنوان کاهش داد و فقط دو سئانس برای نمایش در نظر گرفت. به این ترتیب جشنواره طی هشت روز به کار خود پایان داد. دو روز پایانی، به تکرار نمایش فیلمهای برگزیده گذشت.
دورۀ چهلم که میبایست نقطۀ عطفی در برگزاری جشنواره میشد، از جهاتی دیگر مورد توجه قرار گرفت. مدیریت مسعود نقاشزاده که از تحصیل کردگان دانشکده صداوسیما و از مدیران سابق مرکز سیمافیلم و بنیاد سینمایی فارابی بود، مهمترین ضعف این دوره از جشنواره تلقی شد. از انتخاب فیلمهای ضعیفی مانند ماهان (حمید شاهحاتمی) و لایههای دروغ (رامین سهراب) و نمور (داود بیدل) گرفته تا حذف سیمرغ مردمی و درز کردن نام برندگان قبل از شروع مراسم اختتامیه.
اما مهمترین حاشیهای که برای جشنواره چهلم فجر پدید آمد و تا قریب یک ماه نیز ادامه داشت، اظهار نظر نویسندۀ فیلم نمور بود. خانم نوشین معراجی در جواب سؤال راقم در کنفرانس خبری، عقاید فمینیستی مستتر در فیلم را بروز داد و میان فرزند شرعی و غیرشرعی تفاوتی قائل نشد. جناب نقاشزاده زودتر از مدیران قبلی مسئولیت خود را تحویل داد. هفدهم فروردین ۱۴۰۱، مسئولیت دورۀ چهل و یکم به مجتبی امینی سپرده شد. و حالا باید منتظر ماند و دید که آیا سابقۀ تهیه کنندگی جناب امینی در آثاری مانند سریال گاندو و برنامۀ سینمایی هفت (با اجرای حسین لطیفی) میتواند به او در برگزاری بهتر جشنواره فجر مدد برساند.
چگونه اهداف انقلاب را برآورده کنیم؟
سال ۱۳۹۰ که دبیری جشنوارۀ فجر به محمد خزاعی رسید، او سه کلمۀ «اخلاق، امید و آگاهی» را سرمشق و شعار جشنواره قرار داد، رهنمودهای خوبی که البته برای مدنظر قرار گرفتن در تولیدات آن سال، خیلی دیرهنگام بود. مهر ۱۴۰۰ که جناب خزاعی به مدیریت سینمای کشور رسید، دوباره همین سه کلمه، بعد از ده سال به شعار جشنواره تبدیل شدند؛ آنچنانکه امسال نیز همین سرمشق برقرار است. اما جناب خزاعی این سه شعار را از کجا آورده بود؟
رهبر معظم انقلاب در تمدید حکم ریاست جناب ضرغامی در شانزدهم آبان ۱۳۸۸ چهار مشخصه ضروری برای برنامههای صدا و سیما ذکر فرمودند که عبارت بودند از: دین، اخلاق، امید و آگاهی. در بدو امر به نظر میرسد حذف خصیصۀ «دین» در شعار جشنواره، موجه بوده است. زیرا نمیتوان سینماگر را وادار کرد که فیلم دینی بسازد یا اگر به دین بیاعتنا بود، با او ضدیت کرد و فیلمش را به جشنواره راه نداد. در برخی اوقات ممکن است که چنین رفتاری با کرامت انسانی نیز سازگار نباشد. آیا ممکن است که فیلمسازان ما بدون این سرمشقها، خودشان، هم سالک باشند و هم راهبر؟ اگر اینطور شود، جشنواره «فجر» به لیاقت نامش رسیده است.
چگونه سینماگر انقلابی تربیت کنیم؟
اغلب سینماگران ایرانی گوئیا از برج عاج به زمین هبوط کردهاند و نمیتوان با آنها از تعهد به دین و وطن سخن گفت. میخواهم بپرسم که چرا هنرمندان ما شرم دارند که دربارۀ عقاید حقّۀ خود فیلم بسازند؟ به هر حال، همۀ ما، مسلمان زادهایم و به حقانیت دین اسلام باور داریم.
مقولات هنر، ادبیات و سینما، عین تعهد هستند؛ یا به خالق رحمان یا به رجیم شیطان. در زمانهای که روشنفکران و معاندان، شرم ندارند که از عقاید خزعبل خود سخن بگویند چرا هنرمندان رحمانی، حیا میکنند؟ گویا شعار «هنر برای هنر» را فقط برای بستن دهان «هنرمندان متعهد و معتقد» وضع کردهاند، شعاری که اصولاً دیگران به آن وفادار نیستند. نمونهاش جشنوارهای مانند برلین است که سیاسی کاریاش را فریاد میزند.
چرا ما شرم داریم که دربارۀ حقایق عالم و عقاید اسلامی خود فیلم بسازیم؟ آیا چنین فیلمهایی مخاطب ندارند؟ ابداً اینطور نیست. آیا ما مؤمنانِ ضعیف هستیم که از استهزاء دشمن و ملامت آنها خوف داریم، یا چیز دیگری در میان است؟ حضرت امیر المؤمنین(ع) وفق آنچه که در خطبۀ ۱۸۰ نهجالبلاغه آمده است یاران خود را به سبب عدم اطاعت از فرامینش ملامت میفرمود و از اطاعت یاران معاویه، اعجاب داشت.(۱) آیا وضع کنونی ما شبیه به آن دوران نیست؟ جبهۀ حق اگرچه پیروان اندکی دارد اما هر کدام از آن جهادگران، همچون یک مرد جنگی هستند که از صد هزار سیاهی لشگر جبهۀ باطل، برترند.
کشور فلسطین از سال ۱۹۴۸ بر طبق عقاید بدعتگذاران یهود، اشغال شد و دولتی غیر قانونی در آن تأسیس گشت. صهیونیستها طبق قانون اساسی رژیم اشغالگر خود، ادعا میکنند که اسرائیل را بر اساس قوانین تورات اداره خواهند کرد.از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز کشوری است که میخواهد قوانین اسلام را بر وفق قرآن کریم اجرا کند.
بر طبق اطلاعات مندرج در سایت IMDb هر ساله حدود سی فیلم سینمایی در فلسطین اشغالی ساخته میشود که موضوعات اغلب آنها، دیانت و ملیت یهود است. صهیونیستها، بدعتگذارانِ دین یهود هستند. آنها حقایق همین تورات کنونی را که به یهودیان گفته است اگر فاسق شوید، خداوند زمین فلسطین را از شما میگیرد، کتمان میکنند. و رسالت اصلیِ حضرت عیسی نیز همین بود که وعدۀ خداوند در تورات موسی درخصوصی اخراج یهود از فلسطین را یادآوری کند. و چون یهودیان به سخن عیسی(ع) چندان توجهی نکردند، چهل سال بعد از عروج او، رومیان در سال ۷۰ میلادی بر آنها مسلط شده یهودیان را قلع و قمع کردند؛ به طوریکه فقط در شهر قدس، یک میلیون نفر به قتل رسیدند.
میخواستم بپرسم که چرا ما شرم داریم که از عقاید صحیح خود سخن بگوییم و یا مثلاً درخصوص همین مسئلۀ فلسطین فیلم بسازیم.مشابهتاً در هالیوود نیز وضع بر همین منوال است. جریان اصلیهالیوود در دست سرمایهداران و کمپانیهایی است که اغلب یهودی هستند و قادرند با پول خود چندین کشور جهان سومی را بخرند یا حاکم مورد نظر خود را به قدرت برسانند. اما اکنون که زمانۀ قلدرمآبی گذشته، آنها به نحوی دیگر و با پنبه سر میبرند. یعنی دیانت و سیاست خود را در قالب سینما و رسانه میریزند و به فروش میرسانند و عموم مردم جهان برایش پول میدهند و با رغبت تماشا میکنند و چه بسا که آگاهانه یا ناآگاهانه، روح جوانان خود را مطابق با آن فیلمها قالب میزنند.
در خارج از نظام استودیویی، فیلمسازان مستقلی نیز هستند که در یک تراز مالی کوچکتر به فیلمسازی خود ادامه میدهند، اما نه گمان ببرید که اینها افرادی هستند که میتوانند مخالف سیاستهای آمریکا و دیانت یهود فیلم بسازند. حامی اغلب اینها نیز سرمایهداران یهودی در آمریکا هستند که سرمایۀ خود را در جز در راه سیاست و تبلیغ دین محرّف خود خرج نمیکنند. حتی فیلمهایی که فقط سرگرمیِ مطلق هستند، باز هم به جواز و فتوای کاهنان یهود ساخته شده و میشوند.
لذا میبینیم که این فیلمسازان مستقل آمریکایی یا اروپایی نیز، غالباً یهودی از آب درمیآیند که معمولاً پس از ساخت چند فیلم، جذب استودیوهای بزرگ هالیوود میشوند. افرادی مانند: کوئنتین تارانتینو، دیوید فینچر، الیور استون، برادران کوئن، میلوش فورمن، بریان سینگر، استنلی کوبریک، دارن آرنوفسکی، رومن پولانسکی، مل بروکس و وودی آلن، که همگی یهودی هستند.
چگونه یک جشنوارۀ انقلابی را حفظ کنیم؟
گرچه مردم انقلابی توانستند حکومت پهلوی را در فاصلۀ سیزده ماه سرنگون کنند (از قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) اما آیا به همین سادگی هم میشود فرهنگ و سینما را متحول کرد؟ مسلّماً نه. مبحث تخصص یا تعهد، همواره بحث اول ما بوده و هست. ما به کدام نیاز داریم؟ فیلمسازانی که در کار خود تبحر دارند اما انقلابی نیستند، یا مسلمانان متعهدی که فیلمسازی نمیدانند؟
پاسخ این است که اگر قصد ما، اعتلای کلمة الله باشد، خداوند تعالی به طور خاص به او مدد خواهد رساند. چنانکه از سول اکرم نقل شده است که فرمود: «من کان لله، کان الله له (بحار الأنوار، ج ۷۹، ص ۱۹۷). به همین سبب است که افرادی مانند حسن طهرانی مقدم توانستند با تعهد و خلوص نیت، به تخصص برسند و ما را در عرصۀ موشکی در جهان سرآمد کنند. مسائل فرهنگی نیز از این افق دور نیست.
یکی از برکات جنگ تحمیلی آن بود که عدهای فیلمساز متعهد تربیت کرد که بدواً فقط میخواستند صحنههای جهاد فی سبیل الله را ثبت و ضبط کنند. جنگ تحمیلی باعث شد که انقلابی بودن برای آنهایی که طالب آن بودند مستدام باشد؛ لااقل تا پایان جنگ. اما تقدیر این بود که بعد از رحلت حضرت امام(ره) دین از «ظاهر» جامعه به «باطن» آن کوچ کند. نتیجه آن شد مؤمنان حقیقی به کنج خانههای خود خزیدند و حتی برخی از فیلمسازان دوران دفاع مقدس، بعد از اتمام جنگ عافیتطلب شدند و در عقاید خود تجدید نظر کردند. دست حوادث برخیها را تغییر داد. اندکی از آنها همچون سید مرتضی آوینی و نادر طالبزاده به امور مطبوعاتی یا برنامهسازی روی آوردند و قوت قلب مسلمانان و خار چشم مغرضان شدند. و دیگر ندیدیم فیلمساز متفکری که همانند سید مرتضی، جانش را بر سر عقیدهاش بگذارد و شهید شود.
سید مرتضی دو ماه قبل از شهادتش داور یازدهمین دورۀ جشنواره فجر بود. او با مطالعات عمیق قرآنی، فلسفی و هنری و با قلم زیبایش مسیری برای انقلابی بودن در برابر نسل ما گشود که سال به سال بر پیروانش افزوده میشود. میخواستم بگویم که چرا جشنواره فجر و اصولاً خود ما احساس انقلابی بودن نمیکنیم که اجمالاً عرض کردم. اگر اکثریت مسلمانان، انقلابی نباشند، از سینماگران چه انتظاری میتوان داشت؟
حتماً شنیدهاید سخن آن ادیب را که میگفت: «انسان را با دستمال ابریشمی صیقلی نمیکنند» و درست میگفت. در زمانهای که کسی برای «خوب بودن» نمیخواهد سختی بکشد و مخصوصاً که سینما نیز عملاً انواع ریاکاری را به انسان میآموزد، سخن گفتن از انقلابی بودن و حساب کشیدن از نفس خویش، مانند شنا کردن بر خلاف جریان آب است. اگرچه در مسیر حق، از قلت افراد و کثرت دشمنان نباید هراس داشت.
چطور سایۀ بلند داشته باشیم؟
بسیاری از فیلمهایی که به طور علنی یا در لفافه، علیه اسلام و جمهوری اسلامی و حتی کشور ایران ساخته میشوند، متأسفانه در جشنواره فیلم فجر رونمایی میشود. یلدا (مسعود بخشی/ ۱۳۹۷)، مردن در آب مطهر (نوید محمودی/ ۱۳۹۸) و مامان (آرش انیسی/ ۱۳۹۹) سه نمونه از این فیلمها هستند که قسمتی از هزینههای آنها از سوی وزارت ارشاد در دولت حسن روحانی تأمین شده است.
جناب مسعود نقاشزاده که معاونت فرهنگی بنیاد فارابی را تا اسفند ۹۸ بر عهده داشت، در اختصاص بودجه بیتالمال به فیلمهای یلدا و مردن در آب مطهر، نقش اصلی را ایفاء کرد. اگرچه ضدیت فیلمهای یلدا و مامان، علیه اسلام و ایران، به طور نمادین است و مدیران میتوانند مدعی شوند که غرض فیلمساز را نفهمیده و فریب خوردهاند، اما فیلم «مردن در آب مطهر» که به تمسخر شریعت اسلام و ایرانیها میپردازد و مسیحیت را صریحاً تبلیغ میکند، چه جای توجیه دارد!؟ مخصوصاً که مسئولان بنیاد فارابی بعد از تماشای فیلم کامل بود که مشارکت در آن را پذیرفتند (یعنی مدیران فارابی، فیلمنامه را به تصویب نرسانده بودند که کارگردان بتواند در حین ساخت، آن را تغییر دهد و آنها خود را بری الذمه بدانند؛ شبیه به آنچه دربارۀ فیلم «یک خانوادۀ محترم» ساختۀ مسعود بخشی رخ داد).
آنچه مخاطبان از تماشای فیلم یلدا میفهمند، ضدیت آن با قانون قصاص است. اما این فیلم در لفافه، به تمسخر رسول اکرم(ص) میپردازد (مریم در فیلم که در سن نوجوانی مرتکب قتل شده، نمادی از عایشه است که مطابق با منابع رواییِ اهل سنت، در خردسالی به عقد رسول اکرم در آمده است). مسعود بخشی که اثر قبلیاش به نام یک خانوادۀ محترم (۱۳۹۱) را در سیمافیلم تهیه کرده و فیلمنامه را در حین ساخت، تغییر داده و قراردادش با تلویزیون فسخ شده بود، با فیلم دومش به تمسخر تلویزیون پرداخت و از رسانۀ ملی انتقام گرفت. اگر چنانچه جناب نقاشزاده که خودش از مدیران سیما بود، همان وقت برای اختصاص بودجۀ بنیاد فارابی به این فیلمها توبیخ شده بود، هیچگاه به مدیریت جشنواره فجر نمیرسید و آن فضاحتها بار نمیآمد.
فیلم مامان به تهیهکنندگی مجید برزگر با بودجۀ مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شد؛ فیلمی نمادین با بازی رؤیا افشار در نقش یک مادر شاغل، که بدبختیهای خانوادۀ او را به سبب اخراج وی از پالایشگاه آبادان قلمداد میکند، اخراجی که بعد از انقلاب رخ داده است. مامان اکنون رانندۀ تاکسی است و در انتها نیز خودش را آتش میزند! تفاوت مجید برزگر با برادرش جمشید برزگر که در بی.بی.سی فارسی علناً به ضدیت با جمهوری اسلامی میپردازد، در لحنهای صریح و غیرصریح آنها است. وگرنه در ماهیت خود، تفاوتی ندارند.
عبدالرضا کاهانی نیز یکی از این افراد است که هم فیلمهای ضد دین و معاندانه میسازد و هم بر نمایش آنها در جشنواره فجر اصرار دارد. فیلم نمادین «هیچ» (۱۳۸۸) از او که علیه رئیسجمهور وقت بود، با اغماض مدیران به جشنواره آمد. اما دو سال بعد که فیلم «بیخود و بیجهت» از ساختههای او پروانه ساخت نگرفت و در فهرست جشنواره نیامد، کاهانی به دبیر جشنواره یعنی محمد خزاعی متوسل شد و فیلم مذکور در بخش جنبی، نمایش یافت. اما جناب رضاداد به زنجمورههای کاهانی برای پذیرش فیلم بعدیاش به نام استراحت مطلق (۱۳۹۳) در جشنواره توجهی نکرد.
اولین خواستۀ ما از مدیران جشنواره این است که این فیلمهای معاند را در جشنواره فجر نمایش ندهند و اسباب شهرت آنها را فراهم نکنند. در مرتبۀ بعد میتواناندیشید که این آثار مغرضانه چطور مجوز ساخت گرفتهاند! و بعد میتوانیم این مسئله را پیگیری کنیم که چگونه بیتالمال مسلمین، علیه اسلام و مسلمین به کار رفته و مصروف به ساخت این فیلمهای ضد دین شده! و دقیقاً همینجا است که چاقو دستۀ خودش را هم میبرد.
میخواستم بگویم که میان منتقدان و معاندان، باید تفاوت قائل شد. برخی سینماگران، منتقد وضعیت موجود هستند و فیلمهایشان را در همین جهت ساختهاند. اما حساب معاند و برانداز را باید از آنها جدا کرد. متأسفانه رحمت برخی از مدیران، حتی دشمنان را نیز فراگرفته اما دوستان را بینصیب گذاشته است، درست بر خلاف فرمودۀ قرآن، آنها رُحَماء علی الکفار و أشدّاء بینهم شدهاند. این مدیران غربزده را نیاز به رسوایی دارند. امام علی(ع) فرمود ملامت نشود کسی که از غم دزدیدن یک خلخال از پای یک زن یهودی توسط یاران معاویه، بمیرد (نهجالبلاغه، خطبه ۲۷). و این نشان میدهد که رحمت و نعمت در سایۀ مؤمنان حقیقی به دست میآید. کسانی که صبر وافر دارند و در عین مرزبندی با دشمنان، آنها را تحمل میکنند. مصطفی چمران، مرتضی آوینی و نادر طالبزاده برخی از این افراد بودند. ما به چنین مدیران مهذّب و شجاعی نیاز داریم.
تفکیک جشنوارۀ جهانی؛ خوب یا بد؟
از بهمن ۱۳۹۳ بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر، از آن جدا شده و به اردیبهشت سال بعد افتاد. طی شش سال، جشنواره جهانی فجر در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد، در پردیس چارسو برگزار میشد؛ از ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ (بهجز سال ۱۳۹۹ که به دلیل کرونا برگزار نشد). و دبیری آن، با رضا میرکریمی بود اما در سال ۱۴۰۰ به محمد مهدی عسگرپور سپرده شد. با آمدن دکتر اسماعیلی وزیر جدید ارشاد در دولت آقای رئیسی، با تفکیک بخش بینالملل مخالفت شد و عملاً اردیبهشت ۱۴۰۱ بدون فجر جهانی گذشت. علت را در صرفهجویی در هزینهها اعلام کردند که چندان توجیهپذیر نبود. جالب توجه اینکه اغلب مخالفان این تفکیک، کسانی هستند که خودشان در جشنواره جهانی شرکت نمیکردند و لذا از کیفیت و لزوم آن بیخبر بودند.
راستش بنده با جداسازی جشنواره جهانی فجر موافق بودم و تماشای فیلمهای مستند و سینمایی خارجی را بر روی پرده غنیمت میدانستم. مضافاً که برخی فیلمهای ایرانی نیز که به هر دلیلی از جشنواره ملی فجر بازمانده بودند، فرصت داشتند تا خودی نشان دهند و مخاطبان خود را پیدا کنند. از آنجا که اولویت اغلب مخاطبان در جشنوارۀ ملی فجر، تماشای فیلمهای وطنی است لذا فیلمهای خارجی عملاً مخاطبی نداشتند و امسال هم نخواهند داشت.
همانطور که بخش فیلمهای کودک و نوجوان در سال ۱۳۶۹ از جشنواره فجر جدا شد و متعاقباً فیلمهای مستند و کوتاه نیز تفکیک گشته و صاحب جشنوارههایی مستقل شدند، جشنواره جهانی فیلم فجر نیز باید از بخش ملی آن جدا باشد تا مخاطبان بتوانند به تماشای محصولات خارجی بپردازند و اینچنین نباشد که فیلمهای خارجی، فقط برای هیئت داوران به نمایش درآیند.
تحریمکنندگان همیشگی جشنوارۀ فجر
در تعاقب آشوبهای اخیر و فتنۀ مهسا امینی، اعضای هیئتمدیره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران (خانه سینما)، در روز دوازدهم آذر اعلام کردند: «در ماههای آتی، در هیچیک از جشنوارههای پیشِرو، اصلاً حضوری نداشته و نخواهیم داشت و هیچ مسئولیتی را هم نمیپذیریم. طبعاً آن دسته از همکاران و اعضای محترم انجمن که چنین نمینگرند، مخیرند و میتوانند راساً اقدام کنند».
اعضای پنج نفرۀ انجمن منتقدان که یازدهم آبان ۱۴۰۰ انتخاب شدهاند، عبارتند از: جعفرگودرزی، کامران ملکی، رضا صائمی، رضا درستکار، محمدرضا لطفی و ایضاً پیمان شوقی (بازرس). همانطور که از متن بیانیه مشخص است، این بیانیه صرفاً از سوی هیئت مدیرۀ انجمن منتقدان سینما بوده و ربطی به باقی اعضای انجمن ندارد.
جعفرگودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران
متأسفانه بعضی از اهالی سینما نیز به این موج پیوستند و جشنواره فجر را تحریم کردند. عمدۀ آنها کسانی بودند که امسال فیلمی نداشتند، یا اگر در فیلمی بازی داشتند، نقشهایشان کوتاه بود. مانند مانی حقیقی و هانیه توسلی که در فیلم علیرضا معتمدی با عنوان «چرا گریه نمیکنی؟» بازی کردهاند. برخی از این افراد که سال ۱۳۸۸ جزو آشوبگران بودند، همان وقت نیز تحریم جشنواره را کلید زده بودند اما یخشان نگرفت. و همچنین بود سال ۱۳۹۸ که بهانۀ سقوط هواپیمای اوکراینی به دستشان افتاد. الگوی آنها، آشوبهای سال ۱۹۶۸ دانشجویی ـ کارگری است که به تعطیلی جشنواره کن منجر شد.
خوشبختانه یا متأسفانه، حیای جمهوری اسلامی در حفظ کردن آبروی مخالفان خود، برخی از این افراد را آنقدر وقیح کرده است که گمان میکنند مملکت باید همیشه برای آنها خضوع کند. اما آن دوران به سر آمده است. در سالهای قبل، برخی از تحریم کنندگان جشنوارۀ فجر که عدم همراهی مردم را دیدند، خودشان نیز به آنها پیوستند و فیلمها را در سینماهای مردمی تماشا کردند. انشاءالله دورۀ چهل و یکم از جشنواره فجر نیز به بهترین نحو برگزار خواهد شد و روسیاهی بر زغال خواهد ماند.
گفتار را با سخنی از ارنستو چهگوارا انقلابی کوبایی ختم میکند. از او نقل است که گفت: اگر توانستید به مگسها بفهمانید که گل از زباله بهتر است، میتوانید به خائنان مملکت هم بفهمانید که کشور از ثروت بهتر است.
* امیر اهوارکی _____________ ۱- ترجمۀ فرمایش مولا(ع) این است: «آیا دینی نیست که شما را گرد آورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟ شگفتآور نیست که معاویه انسانهای جفاکار پست را میخواند و آنها بدون انتظار کمک و بخششی از او پیروی میکنند! و من شما را برای یاری حق میخوانم، در حالی که شما بازماندگان اسلام، و یادگار مسلمانان پیشین هستید. با کمک و عطایا شما را دعوت میکنم ولی از اطراف من پراکنده میشوید، و به تفرقه و اختلاف روی میآورید. نه از دستورات من راضی میشوید، و نه شما را به خشم میآورد که بر ضد من اجتماع کنید.» ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۸۰
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از گروه اجتماعی دفاعپرس، شب قدر به این جهت قدر نامیده شده است، که تمامی مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین میشود، شاهد این گفتار درآیات ۳ و ۴ سوره دخان است که خداوند میفرماید: إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَة مُبارَکَة إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ فیها یفْرَقُ کُلُّ أَمْر حَکیم: «ما این کتاب مبین را در شبی پر برکت نازل کردیم و ما همواره انذار کننده بودهایم در آن شب که هر امری بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین میگردد».
این بیان، هماهنگ با روایات متعددی است که میگوید: در آن شب، مقدرات یک سال انسانها تعیین میگردد و رزقها و سرآمد عمرها و امور دیگر، در آن شب تفریق و تبیین میشود.
البته در برخی روایات نیز آن شب را از این جهت شب قدر نامیدهاند که دارای قدر و شرافت عظیمی است و این شرافت به خاطر آن است که، قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول اکرم (ص) و به وسیله فرشته صاحب قدر نازل گردید.
ماه مبارک رمضان فرصت مغتنمی است برای تزکیه اخلاق، پاک سازی درون خود، تصفیه نفس و مجالی برای وسعت دادن ارتباط با خداوند است، ماه مبارک رمضان، به انسان عزت، کرامت و درس مقاومت را به انسان میآموزد، لذا شایسته است ازفیوضات این ماه مخصوصا درشبهای قدر بهره کافی راببریم و این شبها را قدربدانیم.
در روایتی میخوانیم که امام صادق (ع) فرمود:
از کتاب خدا استفاده میشود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سر آمد ماه ها، ماه رمضان است و قلب ماه رمضان، لیلة القدر است.
نزول قرآن، باز بودن دربهای رحمت الهی، نزول خیرات و برکات پروردگار و افضل بودن عبادات از فضیلتهای شبهای قدر است که شامل حال بندگان مخلص میشود. یکی از جلوههای معنوی شبهای قدر بیدار ماندن انسان و اندیشیدن به اعمال خوب و بد گذشته و ندامت قلبی، توبه و استغفار از خداوند متعال میباشد ان شاء الله از فیوضات این شبها بیشتر بهره ببریم.
ماه رمضان در جبهههای حق علیه باطل میگویند ارزش مکان به صاحب آن است، حال آنکه بهترین مکانها متعلق به بهترین آدمهای زمان است، آنها که وجودشان مظهر خیر و برکت است و هر جا حضور پیدا کنند؛ آنجا را محل نزول برکات میکند و با هرکه همنشین شوند او را همرنگ خود میکنند. چه مکانی بهتر از جبهههای نبرد حق علیه باطل که خون بهترین جوانان بر روی زمین آن ریخته شده است یعنی همان کربلای ایران.
حتما حال و هوای شبهای قدر جبههها حال و هوای وصف ناشدنی بوده، در سرزمینی که لحظه به لحظه قصه مقاومت و دفاع از ارزش در آن جریان داشته، شبهای قدرش نیز سرشار از قصههای عاشقانه بوده است.
هشت سال دفاع مقدس، هم امتداد عاشورا بود و هم مظهر بندگی خدا؛ همانگونه که حضرت آیت الله امام خامنهای عزیز (مدظلهالعالی) فرمودهاند: رزمندگان ما هم تدبیر داشتند، هم دلیری داشتند و هم فداکاری و عبادت.
بیشک سنگرها و خاکریزهای بهجای مانده از دوران حماسه و ایثار، شهادت میدهد که شبهای عملیاتها، رزمندگان صحنههای شبهای قدر را در جبههها نمایان میساختند؛ شبهایی که سید شهیدان اهل قلم «سید مرتضی آوینی» درباره آن گفته است: اگر شب قدر شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین میگردد، همه شبهای جبهه شب قدر است و از همینجاست که تاریخ آینده زمین تقدیر میشود؛ شبهایی که ملائکه خدا نازل میگردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معراجی که با نور فرش شده است، به معراج میبرند؛ و امروز در مرزها.
ادامه دهندگان راه رزمندگان هشت سال دفاع مقدس همچون کوه ایستاده اند تا از مرزهای شرف و عزت ایران اسلامی را حراست و پاسداری کنند، با ورود به یگانهای مرزی اولین واژهای که به گوش میرسد امنیت است و این امنیت حاصل تلاش و مجاهدتهای مرزبانان غیوری است که همچون کوه ایستاده اند و این ایستادگی مقاومت را در ذهن متبادر میسازد.
جمهوری اسلامی ایران با هشت هزار و ۷۵۵ کیلومتر مرزهای آبی و خاکی و همسایگی با ۱۵ کشور، با سربازانی جان بر کف از کویر و بیابانهای جنوب شرق تا کوههای سر به فلک کشیده شمالغرب کشور در حال حراست از خاک وطن هستند.
مرزبانی یکی از ارکان اصلی برقراری نظم و امنیت کشور میباشد و حفظ و حراست و پاسداری از مرزهای کشور بر عهده مرزبانی است و این افتخار بزرگی برای ما مرزبانان محسوب میشود.
این مرزداران که مرز را ناموس خود میدانند و به عشق وطن در سختترین شرایط و با وجود کمبود امکانات از این مرزها صیانت کرده و در روزهای طولانی تابستان زیر آفتاب و سرمای سخت زمستان با هوشیاری و بصیرت کامل از مرزهای کشورمان دفاع میکنند.
پیامبر خدا (ص) در این خصوص میفرمایند: یک روز مرزبانی در راه خدا بهتر است از دنیا و هر چه در آن است؛ و در جایی دیگر میفرمایند: «هر عملی پس از مرگ صاحبش از او جدا میشود مگر عمل کسی که در راه خدا مرزبانی کند؛ عمل چنین کسی رشد میکند و تا روز قیامت روزیش داده میشود».
آری امروز در مرزهای ایران اسلامی همانند دوران دفاع مقدس، نشاط، خلوص، شب زنده داری، ایثارگری و شهادت به خوبی در آن نمایان است و شبهای قدر در یگانهای مرزی حال و هوای وصف ناشدنی دارد، شبهای قدرش یک نوع خودسازی است.
شبهای «قدر» شبهایی هستند که باید آنها را قدر دانست و در واقع شبهای قدر به انسانها بندگی میآموزد.
انتهای پیام/ 241
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است