کارمندان ایرانی «سعودی اینترنشنال» و مقوله خیانت در زمان جنگ/ زمان برخورد با عقبه عملیات روانی رژیم سعودی فرا رسیده است
این روند ایرانستیزی و خواب شوم انحلال دولت-ملتی به نام ایران آن اندازه رسواست که داد اپوزیسیون لسآنجلسنشین را هم از رقص پرچمهای تجزیهطلبان در برلین در پوشش رسانهای این شبکه، درآورده است.
سرویس سیاست مشرق- این که وقایع و رویدادهای ۴۰ روز اخیر در کشور را از چه نظرگاهی تحلیل و تفسیر کنیم، یا حتی آن را اعتراض، ترکیبی از اعتراض-اغتشاش یا صرفا اغتشاش بدانیم، البته بسیار محل تامل است و قابلیت مباحثات و رایزنیهای بسیار را در سطح نخبگانی و رسانهای دارد. همه زمینهها و کاستیهایی که می توانست و می تواند به نوبه خود زمینه را برای این حضور خیابانی برای «غیربراندازان» و صرفا معترضین فراهم کند هم باید حتما دیده شود و فکری عاجل برای ان صورت بگیرد. اما…
اما با یک نگاه غیراحساسی، و کمی عمیقتر، به پروژهای که رسانه موسوم به «ایران اینترنشنال» با سواستفاده فاحش از رویدادهای ایران، در حال پیشبرد آن است، می توان فهمید که نه این تلویزیون یک «رسانه» است و نه پرسنل آن، با هیچ تعریفی، «خبرنگار» محسوب می شوند. به نحوی عیان، از زمان شروع ناآرامیها بر سر فوت مرحومه مهسا امینی تا به امروز، این شبکه تلویزیونی، خط سیری صعودی و تغییر ماهیت آشکار از یک به اصطلاح رسانه، به یک بازوی عملیات روانی صرف صورت داده است. به عبارت دیگر، این شبکه حتی دیگر همان لعاب نازک تعارفات و تشریفات و «پروتکل» های کار رسانهای، جهت حفظ ظاهر، را به کناری گذاشته و امروز می توان ادعا کرد که چه در راهبرد و چه در تاکتیکها، خط ممیزهی معناداری (جز البته رنگ و لعاب مجریان و کیفیت فنی) بین این شبکه و شبکه موسوم به «سیمای آزادی» منافقین وجود ندارد.
ساده بگوییم، «سعودی اینترنشنال» رسما کارکرد اتاق جنگ تبلیغاتی سرویس اطلاعاتی سعودی و شرکای آن را به خود گرفته و در کمال زمختی و لُختی، به خط مقدم «جنگ» سعودی علیه «ایران» و تمامیت ارضی و انسجام ملی آن تبدیل شده است. برای تقریب به ذهن، چنین تصور کنیم که اگر صدام حسین، به جای سال ۱۳۵۹، در مهرماه ۱۴۰۱ به ایران حمله نظامی صورت می داد، اگر می خواست دستگاهی برای پروپاگاندای «جنگی» علیه ایرانیها طراحی و اجرا کند، دقیقا چیزی شبیه همین «سعودی اینترنشنال» بود.
اگر محمد بن سلمان، قاتل و ناپدیدکننده جمال قاشقچی، در دی ماه سال ۹۶ در مصاحبه تلویزیونی گفت که “جنگ را به داخل ایران می کشانیم”، شاید در نگاه اول، این تهدید به معنای منتقل کردن هر چه بیشتر تیمهای تروریستی وهابی-تکفیری وابسته به ریاض به داخل کشور و انجام عملیات تروریستی به نظر می رسید، اما اکنون، با نگاهی به قبل، در می یابیم که تاریخ آن مصاحبه درست زمانی بود که تلویزیون سعودی اینترنشنال در حالت گسترش و توسعه قرار داشت با پولپاشی سنگین دربار سعودی، در حال تامین لجیتسیک و نیروی انسانی با هدف از دور خارج کردن بقیه رسانههای فارسیزبان و تبدیل شدن به یک «مرجع» خبری در ظرف دو سه سال بود. امروز که شاهدیم رهبران فرماندهان و سخنگویان گروههای تجزیهطلب ضد تمامیت ارضی ایران، مهمانهای تاق و جفت این شبکه هستند و این شبکه، در خباثتی آشکار در تلاش است هر نوع علامت و نماد انسجام ملی ایرانیان را به صورت خزنده و اصطلاحا به صورت سابلیمینال تخطئه کند و از اعتبار بیاندازد، به خوبی آشکار می شود که سرمایهگذاری سنگین بنسلمان برای چنین روزی بوده است. این روند آن اندازه رسوا بوده که حتی صدای اپوزیسیون سلطنتطلب لسانجلس را هم درآورده است، چنان که شهرام همایون، مدیر شبکه ماهوارهای کانال یک، با نمایش نحوه نشان دادن پرچمهای تجزیهطلبان در همایش برلین، نسبت به خواب شوم شبکه سعودی برای ایران هشدار داد.
با فروانداختن همه نقابها و کنارزدن زودهنگام همه پیرایههای «پروتکلی» کار رسانهای، اکنون با یک رصد چنددقیقهای و تمرکز در نحوهی پوشش «اخبار» در این شبکه و لحن و ادبیات مجریان، می توان دریافت که کارفرمایان سعودی، از بوی «خون» ایرانی سرمست شدهاند و برای ادامه کار پروژهی «ویرانی ایران»، خون را بو می کشند. هر خبری مبنی بر کشته شدن هر ایرانی، خواه معترض، خواه اغتشاشگر، خواه مامور نیروی انتظامی، خواه سپاهی، با چنان آب و تابی بر زبان کارمندان این شبکه جاری می شود، که می توان «لذت سادیستیک» را از آن به راحتی استشمام کرد.
برای نمونه، همین شبکه عملیات روانی که به بهانهی فوت یک دختر ایرانی، ۴۰ روز به محور تحریک آشوب تبدیل شده، در قبال خبر شهادت شماری از هموطنان بیگناه (از جمله زن و کودک) در حرم شاهچراغ(ع)، یک رویکرد بسیار خنثی در پیش گرفته و آن را به عنوان خبری فرعی و دستچندم، با لحنی کاملا بیتفاوت و «بیمار» آن را پوشش داده است، چرا که دست اهریمنی کارفرمایان همین شبکه، در پشت ماجرای کشتار شاهچراغ عیانتر است که بتوان بر آن ماله کشید.
به عنوان یک نماد، «سیما شهرکی» معروف به «سیما ثابت»، نقش اول این روزهای پروژه رسانهای ریاض علیه ایران، بدون هیچ ابابی، به هیات یک «پرووکاتور حزبی»، یک مهرهی پروپاگاندای نظامی-سیاسی درآمده است و در کمال حیرت، هر جملهای از زبان مهمانان همین شبکه را، که بویی از مخالفت با پروژه ایرانستیزانه کارفرمایان سعودی بدهد، در نطفه خفه می کند!
الغرض، فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی، راهاندازی شبکه تلویزیونی و حتی سازمان اپوزیسیون در خارج از کشور، یک چیز است، اما تحریک پیوسته و بیوقفه گسلهای قومی، مذهبی و اجتماعی با هدف خونین شدن «خیابان»، زیر سوال بردن همهی نمادها و علقههایی که تمامیت خاکی به نام ایران، وابستگی تام به آنها دارد(از جمله پرچم) و تبدیل کردن درگاه رسانهای به تریبون کینهدارترین گروهها و سازمانهای تجزیهطلب، اصولا یک «مقوله» جدا است.
فلذا، از آنجا که دستکم بخش عمده پرسنل و معرکهگردانان این شبکه، ظاهرا «ایرانی» هستند، باید همکاری با این شبکه را به صورت عام، و این افراد را به طور خاص، در یک مقولهی کاملا مجزا از کار «رسانهای» دستهبندی کرد. آنها کارمندان «اتاق پروپاگاندای نظامی-امنیتی» رژیم ریاض هستند و اتهام این ایرانیها، «خیانت» و «همکاری با دشمن» در زمان جنگ است. با عملیات تروریستی دیروز در شیراز، دیگر تردیدی نیست که سعودی و شرکای آن، یک جنگ چندلایهی هیبریدی را علیه کشور ما آغاز کردهاند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است