سینمای مستند

لزوم طرح مباحث آکادمیک مستندسازان در قالب کتاب

لزوم طرح مباحث آکادمیک مستندسازان در قالب کتاب


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «همبستگی علم و هنر در سینمای مستند» نوشته احمد ضابطی جهرمی استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر در غرفه مرکز گسترش در سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی تهران رونمایی و توسط نویسنده برای دانشجویان و علاقه‌مندان امضا شد. 

احمد ضابطی جهرمی در غرفه مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی در سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران گفت: مطالب کتاب «همبستگی علم و هنر در سینمای مستند» در زمره مطالبی بوده که من ایده آن را برای آموزش در کلاس‌های دانشگاه در شاخه تولید فیلم به ویژه در حوزه مستند، داشته‌ام اما هرگز فرصت آن پیش نیامد که جمع‌آوری شوند. مطالب کتاب را بر اساس یادداشت‌های خودم مدون کردم و این کتاب پس از دو سال، جمع‌آوری و آماده چاپ شد.

وی ادامه داد: مطالب کتاب از نظر محتوای علمی شامل دو دسته است: مطالبی که مستقیم به مستندسازی و فعالیت مستندسازان است، مطالب بعدی درباره فیلمسازان تجربی و حوزه پویانمایی است. پس محتوای کتاب کاملا همسو با فعالیت‌های مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است.

ضابطی جهرمی افزود: بعضی از این مطالب پایه‌ای است، برخی دیگر، دیدگاه شخصی من بر اساس سالها مطالعه، تجربه، آموزش و فیلم دیدن است. برای پژوهشگر همان طور که خواندن کتاب مهم است، تماشای فیلم اهمیت دارد. فیلم متنی است که می‌شود از آن آموخت، فیلم‌های زیادی از کارگردانان ایرانی و غیرایرانی در این کتاب معرفی شده است، من همواره تماشای فیلم‌های کارگردانان ایرانی را در اولویت قرار می‌دهم. به همین دلیل در این کتاب و جا به جای نوشته هایم به آثار مستندسازان جوان اشاره کرده‌ام که ابداع و نوآوری در فیلمشان وجود دارد. فکر می‌کنم این موضوع برای این دوستان جذاب و انگیزه‌بخش است که در یک کار علمی به آثارشان توجه شده است.

در ادامه، محمد حمیدی مقدم مدیر عامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی که میزبان دکتر ضابطی جهرمی در غرفه نمایشگاه کتاب بود، گفت: در مرکز گسترش، توجه به طرح مباحث آکادمیک با توجه به نیازهای روز جامعه دانشجویی و مستندسازان در قالب کتاب، اولویت بوده است. خوشحالم که چهره‌های علمی و دانشگاهی طراز اول همچون استاد ضابطی جهرمی، مرکز را خانه خود می‌دانند و نتیجه سال‌ها تلاش و آموزش را در اختیار دوستداران سینمای مستند قرار می‌دهند.

حمیدی مقدم افزود: آثاری همچون «همبستگی علم و هنر در سینمای مستند» برای دانشجویان سینما و فیلمسازان جوان مفید و ارزشمند هستند. آثار دکتر جهرمی علاوه بر دارا بودن ارزش‌های آکادمیک، کاربردی‌اند و نیاز بسیاری از دانشجویان را به خواندن متن‌های غیرفارسی برطرف می‌کنند. آقای دکتر ضابطی جهرمی، علاوه بر پژوهش و تحقیق و مطالعه، همواره فیلم می‌بینند و هنر سینما را ارج می‌نهند. خوشحالم که امروز این فرصت پیش آمد کتابی که در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» رونمایی شده بود، با امضای استاد به دست دوستداران سینما، ادبیات و مستند برسد.

«همبستگی علم و هنر در سینمای مستند» در واحد پژوهش مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی چاپ شده و در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» رونمایی شد. عرضه این کتاب همزمان با برگزاری سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران شروع شده است.

انتهای پیام/ 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لزوم طرح مباحث آکادمیک مستندسازان در قالب کتاب بیشتر بخوانید »

ماجرای حمید نوری و کینه منافقین از مستندساز ایرانی

ماجرای حمید نوری و کینه منافقین از مستندساز ایرانی


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، اولین برنامه از فصل جدید برنامه «پاتوق مستند» که از سال ۱۴۰۱ توسط سازمان سینمایی سوره و در راستای هم‌اندیشی و هم‌افزایی میان مستندسازان و علاقه‌مندان به سینمای مستند راه‌اندازی شده بود، روز پنجشنبه اول تیر با نمایش و نقد و بررسی مستند «بی‌وتن‌ها» به کارگردانی حسین شمقدری و تهیه‌کنندگی محمدحسن مددی در سینما سپیده برگزار شد.

حامد شکیبانیا که اجرای این برنامه را برعهده داشت، بیان کرد: بیشتر مستند‌هایی که حسین شمقدری می‌سازد غیرقابل پخش است، اگرچه خودش این اتفاق را مثبت ارزیابی می‌کند. امیدواریم «بی‌وتن‌ها» به کمک شبکه‌های مجازی و رسانه‌های اجتماعی به دست مخاطبان برسد چراکه این مستند تلاش یک فرزند برای رساندن فریاد مظلومیت پدرش از طریق مستند و رسانه است.

حسین شمقدری کارگردان «بی‌وتن‌ها» در ادامه عنوان کرد: منِ مستندساز احساس می‌کنم باید ظلمی که در تاریخ ما بر برخی افراد گذشته و کمتر دیده شده است، در قالب مستند روایت کنم. همچنین باید بگویم که پشت سینمایی که ظاهرش زیبا و هنر است، یک جنگ نمایانی است.

این مستندساز با بیان اینکه مجید نوری فرزند حمید نوری را که سوژه «بی‌وتن‌ها» ست، بسیار اتفاقی در یک پاساژ ملاقات کرد و همین مساله دلیل ساخت مستند شد، عنوان کرد: ایشان به من گفت که پدرم را در سوئد زندانی کرده‌اند و هم‌اکنون در انفرادی است. مجید نوری از من خواست با دغدغه خودش مستند بسازیم و حتی هزینه سفر را هم پرداخت کرد. ما این مستند را هم‌اکنون در سایت «یک فیلم» می‌فروشیم و بخشی از درآمد را به مجید نوری پرداخت می‌کنیم تا هزینه‌ای را که برای پروژه کرد، به او بازگردانیم.

شمقدری ادامه داد: روز اولی که می‌خواستم روی این مستند کار کنم به من گفتند که سازمان مجاهدین خلق مخوف است و اگر کینه کنند ممکن است کارم را تلافی کنند. با این تفاسیر به دلیل آنکه اعتقاد دارم اگر زندگی می‌کنم یک آرمانی دارم، خطر را به جان خریدم و بر اساس وظیفه به سراغ ساخت این اثر رفتم. همچنین معتقدم ساخت این مستند روزی من بوده است تا ثبت شود و در تاریخ بماند.

وی یادآور شد: روزی که ما وارد سوئد شدیم، بدون خبر قبلی به دادگاه رفتیم و من شناسایی شدم. شاید برایتان جالب باشد بدانید که افراد حاضر در آنجا در لحظه برایم شعار ساختند و می‌گفتند «مستندساز ولایت برگرد برو سفارت». همچنین همان شب اول کمپینی تشکیل شد که به پلیس امنیت سوئد گزارش داد.

کارگردان «بی‌وتن‌ها» با بیان اینکه قبل از سفر با سوئد دو ماه به صورت فشرده پژوهش کرده است، گفت: در تحقیقاتم متوجه شدم افرادی که در شروع تشکیل سازمان مجاهدین خلق بودند، آدم‌های عمیق و اهل مطالعه بودند که فلسفه فکری داشتند، اما در حال حاضر اینگونه نیستند و بسیار سطحی شدند. البته بخشی از اتفاقات در مستند روایت نشد چراکه ما با سازمان جنایتکار و مخوفی طرف بودیم.

شمقدری در پایان با بیان اینکه مستند «بی‌وتن‌ها» در دو سفر و بر اساس تجربه شخصی ساخته شده است و اثر پژوهشی نیست؛ خاطرنشان کرد: ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در زمینه دادگاه حمید نوری رسانه‌های خارجی بسیار قوی کار کردند و مستند‌هایی ساختند، اگرچه واضح است که با حمایت‌ها سیاسی این آثار ساخته شده است. اثر من، اولین کاری است که از سمت ما یعنی ایران صورت گرفت. همچنین در حوزه خبر هم ضعیف عمل کردیم و متاسفانه در رسانه‌ها اثبات شد یک جانی را گرفتند و به این مساله یقین دارند.

ماجرای حمید نوری و کینه منافقین از مستندساز ایرانی

در ادامه مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ معاصر بیان کرد: اساسا مساله مجاهدین خلق تبدیل به دغدغه ملی شده و موضوع بسیار مهم در تاریخ سینمای ایران است چرا که ما با سازمانی مواجه هستیم که از نظر مالی، درآمدی که از دشمنان ایران برای مقابله با دولت مستقر، نظام حاکم و منافع ملی کشور بدست آورده، در تاریخ دنیا بی‌نظیر است. سوا و ورای نظام و دولت مستقر، دستور و پیام سازمان مجاهدین خلق به صورت علنی این است که از هر راهی، با هر کمکی و بدون توجه به تبعاتش باید مقابله کنیم و به قدرت برسیم.

وی با بیان اینکه ماجرای پرونده حمید نوری که در «بی‌وتن‌ها» اشاره شده است سه ضلع دارد، تصریح کرد: سازمان مجاهدین خلق در ابتدای پرونده هیچ کاره است. واقعیت این است که پروژه توسط مجاهدین ربوده و تبدیل به پرونده سازمان مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی ایران شد. تلاشی که صورت گرفته است، فراتر از حمید نوری‌ست. در حقیقت یک کمپین تجمیع شده علیه ایران تشکیل دادند و حتی از سازمان مجاهدین خلق اباهه‌سازی کردند، یعنی نهادی که همه ایرانیان بر سر نخواستن آن متحد هستند، در دادگاه تطهیر شد.

تفرشی تاکید کرد: ناگفته نماند اگرچه این اتفاق قبلا رخ داده بود، اما دادگاه حمید نوری قباحت دیده شدن و کنشگری مجاهدین خلق را از بین برد؛ و این اتفاق مجاهدین خلق را برای برای آنچه که ادعا داشتند، آماده کرد. شخص آقای نوری برای ایجاد ترس و نگرانی در مقامات ایرانی ساکن اروپا مهم است تا جو ارعاب و تهدیدی را برای ایران فراهم کنند.

تفرشی در پایان با بیان اینکه مساله مجاهدین خلق، دغدغه و نگرانی تمامیت ارضی ایران و منافع ملی‌اش است و ربطی به حکومت مستقر شده ندارد، خاطرنشان کرد: «بی‌وتن‌ها» مستندی هوشمندانه، شجاعانه و هشداردهنده است که ضعف ایران در دیپلماسی عمومی و مردمی و رسانه‌ای را به نمایش می‌گذارد. ایران عرصه‌ای را برای تبلیغات مجاهدین خلق خالی گذاشته است و ایران‌مداران و ایران دوستان نیز این عرصه را خالی کردند و تصور می‌کنند اگر حرف نزنند، خوب است. اگرچه تحولات روز‌های گذشته در آلبانی نقطه عطفی بود بر اینکه سازمان مجاهدین خلق به فرقه تمام عیاری تبدیل شود که در آینده سیاسی ایران در هر محوری نقشی نداشته باشند.

ماجرای حمید نوری و کینه منافقین از مستندساز ایرانی

بر اساس این گزارش، «پاتوق مستند» در فصل جدید با مشارکت مرکز مستند سوره، پخش «رویش» موسسه بهمن سبز، سفیرفیلم و شبکه مستند برگزار می‌شود.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای حمید نوری و کینه منافقین از مستندساز ایرانی بیشتر بخوانید »

استعداد‌های پویانمایی را حمایت می‌کنیم

استعداد‌های پویانمایی را حمایت می‌کنیم


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، مراسم تقدیر از برگزیدگان این مرکز گسترش سینمای مستند در سالن سینمای مرکز با حضور محمد حمیدی‌مقدم مدیرعامل، امیرمحمد دهستانی معاون انیمیشن، هنرمندان برگزیده مرکز در دوازدهمین جشنواره پویانمایی برگزار شد.

امیرمحمد دهستانی معاون انیمیشن، نخستین سخنران این مراسم، اظهار داشت: زمانی تصمیم گرفته بودم، یک سال در مرکز فعالیت کنم، اما جذابیت مرکز مرا دامن‌گیر کرد. وقتی آقای حمیدی‌مقدم به مرکز آمد، به عنوان معاون انیمیشن مشغول به فعالیت بودم، اگر ایشان در مرکز تغییر و تحول اعمال می‌کرد، قطعا اتفاقات به سمت و سوی دیگری می‌رفت، بدون حمایت و همراهی ایشان این دستاورد‌ها به دست نمی‌آمد.

معاون انیمیشن ادامه داد: اتفاقات خوبی در مرکز گسترش رخ داد، در مقاطعی کمبود‌هایی هم وجود دارد، ممکن است بودجه کافی نداشته باشیم، اما سعی ما بر این بوده که با توجه به سیستمی که در مرکز گسترش وجود دارد در حیطه‌های مختلف مثل پژوهش، انتشارات، تدوین و … کار کنیم. ما سعی‌مان را کرده‌ایم، اما هنوز راه نرفته بسیاری در انیمیشن ایران وجود دارد که امیدوارم به زودی همه مسائل مرتفع شود.

استعداد‌های پویانمایی را حمایت می‌کنیم

پس از آن بخش تقدیر از برگزیدگان آغاز شد و از اهورا شهبازی برنده دو جایزه تندیس طلایی فیلم اول در بخش کوتاه و تندیس طلایی بهترین انیماتور برای فیلم کلاغ، محبوبه کلایی برنده جایزه ویژه هیئت داوران برای فیلم دیوار چهارم، امین کفاش‌زاده برنده تندیس طلایی بهترین فیلمنامه برای فیلم جسم خاکستری، سمانه شجاعی کارگردان فیلم جسم خاکستری، فائزه دادگر آزاد برنده تندیس طلایی بهترین کارگردانی در بخش دانشجویی برای فیلم ۰۱۶ مجیدرضا عیوضی برنده تندیس طلایی بهترین فیلمنامه در بخش دانشجویی برای فیلم بهشت، الیکا مهران پور برنده تندیس طلایی بهترین فضا سازی برای فیلم بزرگترین ماجرای گلی، آرش قاسمی برنده تندیس طلایی بهترین صداگذاری برای فیلم نهنگ سفید، محمد قاسمی برنده تندیس طلایی بهترین صداگذاری برای فیلم نهنگ سفید، امیر مهران کارگردان فیلم نهنگ سفید، حمید محمدی حجت آبادی برنده تندیس نقره‌ای بهترین دستاورد فنی برای فیلم گذشته، فاطمه غروی منجیلی دریافت دیپلم افتخار در بخش کودک و نوجوان برای فیلم دست و تخم مرغ تقدیر شد. مدیر عامل مرکز با اهدای لوح از تلاش‌های امیر محمد دهستانی معاون انیمیشن تقدیر کرد.

محمد حمیدی مقدم در این مراسم گفت: جایزه‌های فیلمسازان مرکز گسترش در جشنواره پویانمایی تهران، تکنیکال و مهم است. این یعنی ما به قابلیت‌های برتری دست پیدا کرده‌ایم. ۱۰ اثر که به موفقیت رسیدند، از بین ۳۰ عنوان فیلم مرکز گسترش در جشنواره انتخاب شدند. ما تنها مرکزی هستیم که این تعداد از انیمیشن را در ۲ سال اخیر حمایت و تولید کردیم. این اتفاق خوب با دقت، درایت و مدیریت امیرمحمد دهستانی صورت گرفت. آنچه او انجام داده، در تاریخ ثبت خواهد شد.

مدیر عامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی ادامه داد: مقطع زمانی ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱، مقطعی درخشان در حوزه انیمیشن هنری و کوتاه ایران است. خوشبختم که با چنین تیمی در مرکز گسترش همراه بودم، امیدوارم ما، دیگران و کسانی که خواهند آمد، خروجی موجود را پاس بدارند خانواده انیمیشن در مرکز همدل، نوآور و خلاق است.

حمیدی مقدم گفت: اتفاقی که در حوزه انیمیشن کوتاه افتاده با دوران درخشش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که از آن به‌عنوان دوران تولد و درخشش انیمیشن ایران یاد می‌شود، قابل رقابت است. ما مهم‌ترین مرکز و کمپانی حمایت از این نوع آثار هستیم، جریان سینمای انیمیشن به کمک شما نیاز دارد که وارد حوزه‌ها و عرصه‌های دیگری شود. باید سینمای انیمیشن را جدی بگیریم و به بخش مخاطب‌سازی و بازرگانی آن اهمیت دهیم. انیمیشن کوتاه تنها برای مجامع هنری و آرشیو ساخته نمی‌شود و باید به دست مخاطب برسد، این کار در مرکز گسترش آغاز شده است.

وی گفت: جوانانی که با مرکز همکاری می‌کنند، سرمایه‌های ما هستند. ما از این سرمایه‌ها نگهداری می‌کنیم و برایمان مهم است که در وطن، با مضامین بومی و محتوا‌هایی کار کنند که متناسب با فرهنگ و هویت ماست. بهترین تکنیسین‌های این حوزه در بهترین کمپانی‌های خارجی به کارگزار تبدیل می‌شوند، ما این را نمی‌خواهیم. برای ما استعدادهایمان مهم است و از آن‌ها حمایت مادی و معنوی خواهیم کرد.

مدیر عامل مرکز ادامه داد: ساخت و حمایت از انیمیشن میان‌مدت در مرکز آغاز شده است، یکی از وظیفه‌های مهم مرکز گسترش حمایت از فیلم‌های سینمایی انیمیشن است. فعالیت جمعی برای کار درازمدت از بحث‌هایی‌ست که باید روی آن کار کنیم. امیدوارم استعداد‌های کوتاه ما که کشف می‌شوند، وارد عرصه سینمای حرفه‌ای بلند و تعامل با جهان بیرون از ایران شوند. مرکز گسترش با حمایتی که وزیر محترم ارشاد آقای دکتر اسماعیلی و رییس محترم سازمان سینمایی آقای دکتر خزاعی از آن دارند، می‌تواند به اهداف خود برسد.

حمیدی مقدم گفت: سال ۱۴۰۱ نسبت به سال‌های گذشته در حوزه تولید منابع مالی افزایش یافته است. این افزایش بودجه روی تولید فیلم، بخش‌های متعدد و حمایت از سینماگران موثر است. به دلیل شیوع ویروس کرونا، دوران گرفتاری مالی که در انتهای سال ۱۳۹۸ داشتیم، کمتر شده است. مرکز گسترش به‌عنوان یک شتاب‌دهنده، می‌خواهد از کشف استعداد تا ورود به حرفه‌ای‌سازی گام بردارد. روشن‌ترین و زیباترین دریچه سینمای ما انیمیشن است و باید آن را جدی بگیریم، منتظر طرح‌ها و ایده‌های بعدی هستیم.

انتهای پیام/341

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استعداد‌های پویانمایی را حمایت می‌کنیم بیشتر بخوانید »

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»



«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»/ نیاز به «فرمانده» داریم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بعد از مستندهای «در لباس سربازی» و «غیررسمی»، حالا «لشکر زینبی» تازه‌ترین مستندی است که با محوریت روایت و رونمایی از تصاویری دیده نشده از محافل صمیمانه رهبر انقلاب تولید شده است. مستندی که شب گذشته دقایقی پس از لحظه افطار روی آنتن شبکه اول سیما رفت اما بازتاب‌هایش در فضای مجازی از چند روز پیش‌تر که تیزرهای آن منتشر شد، کلید خورده بود.

مستند «لشکر زینبی» به همت مؤسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای) و به کارگردانی محسن اردستانی تهیه و تولید شده است و در واقع اولین قسمت از مجموعه «این ستاره‌ها» محسوب می‌شود که قصد دارد به مرور گوشه‌ای از جلسات و ارتباط همیشگی رهبر معظم انقلاب با خانواده معزز شهدا اختصاص پیدا کند.

در آستانه پخش این مستند، میزبان محسن اردستانی کارگردان جوان آن بودیم تا درباره شرایط تولید و ویژگی‌های محتوایی این مستند به گفتگو بنشینیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفتگو با کارگردان مستند «لشکر زینبی» است.

* صحبت درباره مستند «لشکر زینبی» را از اینجا آغاز کنیم که از نگاه شما به‌عنوان کارگردان، مخاطب اصلی این مستند چه کسانی هستند؟

پیش از این مستند من تجربه ساخت مجموعه «ملازمان حرم» را داشتم که اصولاً برنامه‌ای بود برای آن‌ها که ماجرای مدافعان حرم را قبول داشتند و هدف‌گذاری آن هم مخاطب ایرانی بود. برخی آن زمان از من می‌پرسیدند فکر می‌کنی اگر این مجموعه در کشور دیگری نمایش داده شود، چه واکنشی به آن خواهند داشت؟ من در جواب می‌گفتم برای آن مخاطبان باید جور دیگری کار کنیم و مستند بسازیم.

بعدها که این مجموعه در یکی از شبکه‌های تلویزیونی کشور ترکیه پخش شد، بازخوردهای عجیبی از آن گرفتم. در کشوری که نه تنها مدافع حرم ندارد، بلکه دولتش با این جریان مخالفت‌هایی داشته است. از این منظر می‌توانم بگویم این جنس مستندسازی از اساس می‌تواند برای مخاطب عام در نظر گرفته شود. فضای لبخند و اشک و حماسه در این آثار غالب است و به همین دلیل مخاطب عام می‌تواند به‌راحتی با آن ارتباط برقرار کند.

*** تیزر مستند «لشکر زینبی»

* این «لبخند و اشک و حماسه» را کمی بیشتر تشریح می‌کنید. بالاخره مستندسازی درباره سوژه حساسی مانند «مدافعان حرم» می‌تواند رویکردهای متنوعی داشته باشد از احساسی تا تبیینی و اقناعی. به نظر از مستندی مانند «لشکر زینبی» نمی‌توان انتظار اقناع داشت، به‌خصوص برای مخاطبی که اساساً از چنین اتمسفری خارج است و بیشتر سویه احساسی و حماسی در آن مدنظر قرار گرفته است. در چه فرآیندی و چرا تصمیم به تمرکز روی این وجه ماجرا گرفتید؟

این مستند مشخصاً روایت دیدارهای سال ۹۲ تا ۹۸ رهبرانقلاب با خانواده شهدای مدافع حرم در حسینیه شماره ۲ بیت رهبری است. ایشان دیدارهای دیگری هم در این قالب داشته‌اند اما ما متمرکز بر روی دیدارهای صورت گرفته در همین حسینیه بودیم. از نظر فرمی هم نه مانند مستند خوب «در لباس سربازی» از نریشن استفاده کردیم و نه مانند مستند خوب «غیررسمی» مصاحبه داشتم. این صرفاً یک انتخاب فرم متفاوت برای مواجهه با یک آرشیو است.

دو پلانی که رهبر انقلاب در آن‌ها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را می‌بوسند، به نظرم مربوط لحظه‌های بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابل‌توجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظه‌ها کاملاً تصویری است و نمی‌توان آن‌ها را شرح داد سعی کردم ورودیه کار، حدود ۱۰ دقیقه ابتدایی به معرفی دشمن و معرفی مدافعان حرم اختصاص پیدا کند که در زمینه اقناع مخاطب هم می‌تواند مؤثر باشد. در ادامه روایت، مبانی حضور در این میدان را تبیین کردم و بعد هم سراغ ماجرای حضور اهل سنت در این عرصه رفتم. به نوعی در آغاز استدلال‌هایی مطرح می‌شود، در میانه، فضا احساسی می‌شود و در ادامه از نامه‌نگاری‌ها فرزندان مدافعان حرم به رهبر انقلاب می‌گوییم و در پایان هم اشاراتی به انتظار ظهور حضرت موعود (عج) می‌شود. این اسلوب کلی کار بود که کاملاً انتخاب خودم بود.

* پس تعمد داشتید که فضای کار خیلی گزارشی نباشد؟

شاید در قسمت‌های بعدی من هم تصمیم بگیریم سراغ راوی، نریشن یا مصاحبه بروم. احساس خودم این بود که اگر نریشن اضافه می‌کردم، در بخش‌های روایت مستند، شعاری می‌شد. به‌جای آن تصمیم گرفتم آنچه مدنظر دارم را در تصویر نشان دهم. مثلاً وقتی می‌خواستم از رفتار پدرانه رهبر انقلاب بگویم، به‌جای گفتن، چند لحظه کوتاه را به تصویر درآوردم تا مخاطب مستقیم آن را تماشا کند. مثلاً دو پلانی که رهبر انقلاب در آن‌ها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را می‌بوسند، به نظرم مربوط لحظه‌های بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابل‌توجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظه‌ها کاملاً تصویری است و نمی‌توان آن‌ها را شرح داد.

* برگردیم به ماجرای واکنش مخاطبان ترکیه‌ای نسبت به مجموعه مستند قبلی شما یعنی «ملازمان حرم»؛ علاقه‌مندم از زبان شما بشنوم که زاویه ارتباط این مخاطبان که احتمالاً قرابتی با منطق پشت جریان مدافعان حرم ندارند، با این دست آثار مستند چیست؟

اگر بخواهم نظر شخصی‌ام را بگویم باید یک مثال بزنم. ماجرا عاشورا هم بعد احساسی دارد و هم بعد عقلانی که مکمل هم هستند. از سال ۹۱ که کار مستندسازی در حوزه مقاومت، مدافعان حرم و شهدا را آغاز کرده‌ام، این واقعیت را درک کرده‌ام که همه طیف‌های فکری در جامعه ما در بعضی حوزه‌ها مثل شهدا، اشتراک نظر دارند. بماند که برخی هنوز حرف‌ها و ان‌قلت‌هایی را در ماجرای مدافعان حرم مطرح می‌کنند اما حتی این بخش هم در مواجهه با ماجرای شهدا، کاملاً همراه هستند.

حسم این است که مخاطب عام و یا همان مخاطب خارجی که به آن اشاره کردید، با این روایت همراه می‌شود. همین روایت مستند، پر از سوژه‌ها و قصه‌هایی است که مستقلاً هم می‌توان به آن‌ها پرداخت. خود من خیلی از همین افراد و خانواده‌های شهدا را از نزدیک می‌شناسم. ویدئوهای دیدارهای رهبر با این خانواده‌ها حکم یک گنجینه را دارد که امید داریم بخش‌هایی از آن را بتوانیم در قالب این مجموعه مستند با مخاطبان عام به اشتراک بگذاریم.

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»

* در مجموع چند ساعت راش از دیدارها در اختیار داشتید؟

هر دیدار یک ساعت‌ونیم تا دو ساعت بود و حتی اگر یک ساعت هم بخواهیم در نظر بگیریم، سی‌وخرده‌ای ساعت راش از این دیدارها در اختیار داشتم که بیش از یکی دو بار آن‌ها را دیدم و حتی راف‌کات‌های مختلف زدیم تا به نسخه نهایی رسیدیم.

مثلاً مصطفی صدرزاده یکی از شهدای معروف مدافع حرم است که برای مخاطب آشنا با این فضا، کاملاً شناخته‌شده است. در روایت اول مصطفی صدرزاده و بریده‌هایی از تصاویر مرتبط با او وجود داشت اما به‌جای آن ترجیح دادیم تصاویر مرتبط با شهید دیگری را استفاده کنیم که رسیدیم به روایت شهید مولایی که حضرت آقا در فیلم اشاره می‌کنند سن‌شان آنقدر زیاد بود که ریششان را کوتاه می‌کردند تا پذیرفته شوند. حرف اصلی مستند همان است اما تلاش کردیم در روایت‌های موازی دست به انتخاب بزنیم.

فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم می‌کردم * معمولاً وقتی پای صحبت خانواده‌های شهدا می‌نشینیم، در کنار استحکام روحی و شکرگزاری که همواره در کلامشان مشهود است، گله هم کم ندارند. غالباً دردکشیده و زخم‌خورده‌اند. کمااینکه در بخش‌هایی از مستند «لشکر زینبی» هم شاهد طرح برخی درددل‌ها هستیم. اما کمی که در گفتگو با آن‌ها عمیق می‌شویم، اعتراضات بعضاً تندی نسبت به عملکرد نهادهای متولی حوزه شهدا هم هستند. در این دیدارهای رودررو با شخص اول کشور آیا هیچ‌وقت چنین دیالوگ‌های معترضانه و انتقادی در نگرفته است؟ چیزی شبیه همان اعتراض‌های تندوتیزی که مثلاً از زبان برخی سینماگران در مستند «غیررسمی» شاهدش بودیم. در این دیدارها واقعاً چنین گلایه‌هایی مطرح نشده یا براساس هدف‌گذاری‌ای که برای مستند «لشکر زینبی» داشتید، آن‌ها را در کار نمی‌بینیم؟

واقعیت این است که گله‌گذاری‌های خانواده شهدا در این دیدارها صرفاً یا ناظر به زخم‌زبان‌ها است که بخشی از آن را در همین مستند هم می‌بینید، یا ناظر به دلتنگی‌هاست…

* یعنی در ۳۰ ساعت راشی که شما در اختیار داشتید، جز این دو مورد گله‌گزاری دیگر نبود…

بله. محدود به همین موارد بود. اساساً فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم می‌کردم. ارتباط قلبی و عاطفی با رهبری در این دیدارها بسیار مشهود و پررنگ است. گله‌ای هم اگر مطرح می‌شود از همین جنس است.

* واقعیت این است چون در بخش‌هایی از این دیدارها شاهد حضور مسئولان بنیاد شهید هم هستیم، احتمال دادم شاید گله‌گزاری‌هایی هم از باب درد دل در حضور رهبر انقلاب شده باشد…

بسیاربسیار کم است. حتی به یاد ندارم در این دیدارها حتی کسی نامه‌ای به رهبری داده باشد و طرح شکایتی کرده باشد. اتفاقاً شرایط برعکس است و بخش عمده‌ای از گلایه‌ها از این جنس است که ما هم می‌خواهیم به میدان برویم و شهید شویم. برای این درخواست از مسئولانی که اجازه حضور در میدان را به این خانواده‌ها نمی‌دهند، پیش رهبر گله می‌کنند.

* مجموعه «این ستاره‌ها» که «لشکر زینبی» قسمت اول آن است، در چند قسمت قرار است تولید شود؟

دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا از همان سال‌های جنگ برقرار بوده و ایشان دیدارهایی در سال‌های ریاست جمهوری هم داشته‌اند. بیش از قریب به دوهزار خانواده شهید تا به امروز با رهبری دیدار کرده‌اند که از خیلی از این دیدارها به‌ویژه دیدارهای دهه ۶۰ شاید امروز هیچ تصویر و راشی هم وجود نداشته باشد. بعضی از این دیدارها در محله‌ها و اماکن عجیب‌وغریبی رخ داده است. مثلاً موردی بود که ماشین حضرت آقا امکان ورود به منطقه را در پایین‌شهر نداشت. برای ادامه همین مجموعه «این ستاره‌ها» طرح تولیدِ حداقل دو قسمت دیگر آماده است و قسمت‌های بعدی آن به‌مرور تولید خواهد شد.

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»

* جناب اردستانی شما قبل از «لشکر زینبی» مستندهای دیگری هم با موضوع مدافعان حرم کار کرده‌اید، کمی از ارتباط شخصی خودتان با این فضا بگویید و اینکه چه شد در این مسیر مستندسازی افتاده‌اید؟

زمانی پدرم به جبهه می‌رفت. مایی که اواخر دهه ۶۰ به‌دنیا آمدیم، همواره این آرزو را داشته‌ایم که حال و هوای آن سال‌ها را درک کنیم. سال ۹۳ اولین نوبتی بود که بالاخره توانستم به سوریه بروم و جنگ را از نزدیک ببینم. با مدافعان حرم آشنا شدم…

* سال ۹۳ به‌عنوان مستندساز به سوریه رفتید؟

بله. تا سال ۹۶ در قالب لشکر فاطمیون و با هماهنگی شهید ابوحامد به میدان می‌رفتم و اولین مستندهایم هم درباره مستندهای «فاطمیون» و «زینبیون» بود. در فضای ایران هم مجموعه «ملازمان حرم» را می‌ساختم. طبیعتاً در این زمینه علاقه قبلی داشتم اما از زمانی که این بچه‌ها را از نزدیک دیدم، این علقه بیشتر هم شد. من تجربه صحبت با شهیدی را داشتم که همین امروز هم تصویرش پس‌زمینه تلفن همراهم است. شهید سلیم اقبالی که شب عملیات با او مصاحبه داشتم و از فردای عملیات تنها آرزویم این است که جنازه‌اش برگردد. در همان عملیات به شهادت رسید.

ابراهیم حاتمی‌کیا جمله معروفی دارد که می‌گوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمی‌گشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس می‌کنم. از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم از سال ۹۳ تا امروز، هر سال ۲ تا ۳ نوبت به سوریه رفته‌ام. ابراهیم حاتمی‌کیا جمله معروفی دارد که می‌گوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمی‌گشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس می‌کنم.

از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم. من هم تلاشم را کرده‌ام در این مسیر روی سوژه‌های دست بگذارم که دیگران کمتر دست می‌گذارند. واقعیت این است که تا زمانی که دو جایزه برای کارهایم گرفته بودم، حتی یک کلاس سینما هم نرفتم و بعد از آن بود که پیگیر آموزش شدم. همواره احساس می‌کنم در تمام این مسیر، دستی پشتیبانم بوده و راهنمایی‌ام کرده است. خدا به من لطف داشته که وارد این مسیر شوم.

* فکر می‌کنید مستندی از جنس «لشکر زینبی» چه نقشی می‌تواند در میدان خطیر «جنگ روایت‌ها» ایفا کند. به‌خصوص که می‌دانیم شبکه‌هایی مانند بی‌بی‌سی فارسی و من‌وتو در حوزه جریان مدافعان حرم افغانستانی، چندان بی‌کار نبوده‌اند و آثاری را تولید کرده‌اند. چقدر در ساخت این مستند بحث ورود تأثیرگذار به این میدان را مدنظر داشتید؟

بحث اصلی ما در زمینه تولید است. در حوادث سال ۸۸ خاطرم هست که اجتماعات نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی گاه پرشمارتر هم بود اما انعکاسی در فضای مجازی پیدا نمی‌کرد. در حالی فیلم‌های طرف مقابل بارها در فضایی مانند یوتیوب بارگذاری و دیده می‌شد. شرط اصلی ورود بچه‌های حزب‌اللهی به میدان است. باید در این میدان سربازی کنیم.

این میدان، میدان جنگ است. همان زمان جنگ هم کسی می‌خواست به جبهه برود، حتماً ملاحظات و مشکلات بروکراسی پیش رویش وجود داشته است. نکته‌ای که حضرت آقا روی آن بارها تأکید داشته‌اند این است که در این مسیر ناامید نشوید و ادامه دهید. ما باید هر کدام در حوزه کاری خودمان بجنگیم. از سوی دیگر نهادهای متولی هم در زمینه پرورش و هدایت نیروها ضعف جدی دارند. کاش امروز یک مرتضی آوینی داشتیم که به من می‌گفت، محسن اردستانی، وقتی به سوریه می‌روی، تو درباره این موضوع کار کن. به دیگری موضوع دیگری را می‌سپارد…

* چیزی شبیه فرماندهی…

بله فرماندهی فضای فرهنگی این میدان. علاوه بر اینکه این میدان نیاز به پرورش نیرو هم دارد.

* اتفاقاً یکی از مستندسازان حوزه مقاومت در گفتگویی روی این موضوع تأکید داشت که حاج قاسم سلیمانی، چنین نقشی را در مواجهه با بچه‌های مستندساز ایفا می‌کرد. گرا می‌داد به بچه‌های مستندساز و این یعنی یک نگاه درست به موضوع «رسانه» و استفاده هدفمند از این ظرفیت….

حضرت آقا زمانی بحث آتش به اختیار را مطرح کردند که ارتباط میان فرماندهی و بدنه نیروها از بین رفته باشد. در این میدان قرار نیست ناامید شویم. باید مراکز فرهنگی ما متوجه مراحل آموزش و هدایت فیلم‌سازان باشد. این اتفاق امروز رخ نمی‌دهد اما به هر حال شاهد پرورش مستندسازانی در این میدان هستیم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بعد از مستندهای «در لباس سربازی» و «غیررسمی»، حالا «لشکر زینبی» تازه‌ترین مستندی است که با محوریت روایت و رونمایی از تصاویری دیده نشده از محافل صمیمانه رهبر انقلاب تولید شده است. مستندی که شب گذشته دقایقی پس از لحظه افطار روی آنتن شبکه اول سیما رفت اما بازتاب‌هایش در فضای مجازی از چند روز پیش‌تر که تیزرهای آن منتشر شد، کلید خورده بود.

مستند «لشکر زینبی» به همت مؤسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای) و به کارگردانی محسن اردستانی تهیه و تولید شده است و در واقع اولین قسمت از مجموعه «این ستاره‌ها» محسوب می‌شود که قصد دارد به مرور گوشه‌ای از جلسات و ارتباط همیشگی رهبر معظم انقلاب با خانواده معزز شهدا اختصاص پیدا کند.

در آستانه پخش این مستند، میزبان محسن اردستانی کارگردان جوان آن بودیم تا درباره شرایط تولید و ویژگی‌های محتوایی این مستند به گفتگو بنشینیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفتگو با کارگردان مستند «لشکر زینبی» است.

* صحبت درباره مستند «لشکر زینبی» را از اینجا آغاز کنیم که از نگاه شما به‌عنوان کارگردان، مخاطب اصلی این مستند چه کسانی هستند؟

پیش از این مستند من تجربه ساخت مجموعه «ملازمان حرم» را داشتم که اصولاً برنامه‌ای بود برای آن‌ها که ماجرای مدافعان حرم را قبول داشتند و هدف‌گذاری آن هم مخاطب ایرانی بود. برخی آن زمان از من می‌پرسیدند فکر می‌کنی اگر این مجموعه در کشور دیگری نمایش داده شود، چه واکنشی به آن خواهند داشت؟ من در جواب می‌گفتم برای آن مخاطبان باید جور دیگری کار کنیم و مستند بسازیم.

بعدها که این مجموعه در یکی از شبکه‌های تلویزیونی کشور ترکیه پخش شد، بازخوردهای عجیبی از آن گرفتم. در کشوری که نه تنها مدافع حرم ندارد، بلکه دولتش با این جریان مخالفت‌هایی داشته است. از این منظر می‌توانم بگویم این جنس مستندسازی از اساس می‌تواند برای مخاطب عام در نظر گرفته شود. فضای لبخند و اشک و حماسه در این آثار غالب است و به همین دلیل مخاطب عام می‌تواند به‌راحتی با آن ارتباط برقرار کند.

*** تیزر مستند «لشکر زینبی»

* این «لبخند و اشک و حماسه» را کمی بیشتر تشریح می‌کنید. بالاخره مستندسازی درباره سوژه حساسی مانند «مدافعان حرم» می‌تواند رویکردهای متنوعی داشته باشد از احساسی تا تبیینی و اقناعی. به نظر از مستندی مانند «لشکر زینبی» نمی‌توان انتظار اقناع داشت، به‌خصوص برای مخاطبی که اساساً از چنین اتمسفری خارج است و بیشتر سویه احساسی و حماسی در آن مدنظر قرار گرفته است. در چه فرآیندی و چرا تصمیم به تمرکز روی این وجه ماجرا گرفتید؟

این مستند مشخصاً روایت دیدارهای سال ۹۲ تا ۹۸ رهبرانقلاب با خانواده شهدای مدافع حرم در حسینیه شماره ۲ بیت رهبری است. ایشان دیدارهای دیگری هم در این قالب داشته‌اند اما ما متمرکز بر روی دیدارهای صورت گرفته در همین حسینیه بودیم. از نظر فرمی هم نه مانند مستند خوب «در لباس سربازی» از نریشن استفاده کردیم و نه مانند مستند خوب «غیررسمی» مصاحبه داشتم. این صرفاً یک انتخاب فرم متفاوت برای مواجهه با یک آرشیو است.

دو پلانی که رهبر انقلاب در آن‌ها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را می‌بوسند، به نظرم مربوط لحظه‌های بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابل‌توجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظه‌ها کاملاً تصویری است و نمی‌توان آن‌ها را شرح داد سعی کردم ورودیه کار، حدود ۱۰ دقیقه ابتدایی به معرفی دشمن و معرفی مدافعان حرم اختصاص پیدا کند که در زمینه اقناع مخاطب هم می‌تواند مؤثر باشد. در ادامه روایت، مبانی حضور در این میدان را تبیین کردم و بعد هم سراغ ماجرای حضور اهل سنت در این عرصه رفتم. به نوعی در آغاز استدلال‌هایی مطرح می‌شود، در میانه، فضا احساسی می‌شود و در ادامه از نامه‌نگاری‌ها فرزندان مدافعان حرم به رهبر انقلاب می‌گوییم و در پایان هم اشاراتی به انتظار ظهور حضرت موعود (عج) می‌شود. این اسلوب کلی کار بود که کاملاً انتخاب خودم بود.

* پس تعمد داشتید که فضای کار خیلی گزارشی نباشد؟

شاید در قسمت‌های بعدی من هم تصمیم بگیریم سراغ راوی، نریشن یا مصاحبه بروم. احساس خودم این بود که اگر نریشن اضافه می‌کردم، در بخش‌های روایت مستند، شعاری می‌شد. به‌جای آن تصمیم گرفتم آنچه مدنظر دارم را در تصویر نشان دهم. مثلاً وقتی می‌خواستم از رفتار پدرانه رهبر انقلاب بگویم، به‌جای گفتن، چند لحظه کوتاه را به تصویر درآوردم تا مخاطب مستقیم آن را تماشا کند. مثلاً دو پلانی که رهبر انقلاب در آن‌ها دست فرزندان شهدای مدافع حرم را می‌بوسند، به نظرم مربوط لحظه‌های بزرگی است که اتفاقاً در همین مدت پخش تیزر هم بازتاب قابل‌توجهی در فضای مجازی داشته است. این لحظه‌ها کاملاً تصویری است و نمی‌توان آن‌ها را شرح داد.

* برگردیم به ماجرای واکنش مخاطبان ترکیه‌ای نسبت به مجموعه مستند قبلی شما یعنی «ملازمان حرم»؛ علاقه‌مندم از زبان شما بشنوم که زاویه ارتباط این مخاطبان که احتمالاً قرابتی با منطق پشت جریان مدافعان حرم ندارند، با این دست آثار مستند چیست؟

اگر بخواهم نظر شخصی‌ام را بگویم باید یک مثال بزنم. ماجرا عاشورا هم بعد احساسی دارد و هم بعد عقلانی که مکمل هم هستند. از سال ۹۱ که کار مستندسازی در حوزه مقاومت، مدافعان حرم و شهدا را آغاز کرده‌ام، این واقعیت را درک کرده‌ام که همه طیف‌های فکری در جامعه ما در بعضی حوزه‌ها مثل شهدا، اشتراک نظر دارند. بماند که برخی هنوز حرف‌ها و ان‌قلت‌هایی را در ماجرای مدافعان حرم مطرح می‌کنند اما حتی این بخش هم در مواجهه با ماجرای شهدا، کاملاً همراه هستند.

حسم این است که مخاطب عام و یا همان مخاطب خارجی که به آن اشاره کردید، با این روایت همراه می‌شود. همین روایت مستند، پر از سوژه‌ها و قصه‌هایی است که مستقلاً هم می‌توان به آن‌ها پرداخت. خود من خیلی از همین افراد و خانواده‌های شهدا را از نزدیک می‌شناسم. ویدئوهای دیدارهای رهبر با این خانواده‌ها حکم یک گنجینه را دارد که امید داریم بخش‌هایی از آن را بتوانیم در قالب این مجموعه مستند با مخاطبان عام به اشتراک بگذاریم.

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»

* در مجموع چند ساعت راش از دیدارها در اختیار داشتید؟

هر دیدار یک ساعت‌ونیم تا دو ساعت بود و حتی اگر یک ساعت هم بخواهیم در نظر بگیریم، سی‌وخرده‌ای ساعت راش از این دیدارها در اختیار داشتم که بیش از یکی دو بار آن‌ها را دیدم و حتی راف‌کات‌های مختلف زدیم تا به نسخه نهایی رسیدیم.

مثلاً مصطفی صدرزاده یکی از شهدای معروف مدافع حرم است که برای مخاطب آشنا با این فضا، کاملاً شناخته‌شده است. در روایت اول مصطفی صدرزاده و بریده‌هایی از تصاویر مرتبط با او وجود داشت اما به‌جای آن ترجیح دادیم تصاویر مرتبط با شهید دیگری را استفاده کنیم که رسیدیم به روایت شهید مولایی که حضرت آقا در فیلم اشاره می‌کنند سن‌شان آنقدر زیاد بود که ریششان را کوتاه می‌کردند تا پذیرفته شوند. حرف اصلی مستند همان است اما تلاش کردیم در روایت‌های موازی دست به انتخاب بزنیم.

فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم می‌کردم * معمولاً وقتی پای صحبت خانواده‌های شهدا می‌نشینیم، در کنار استحکام روحی و شکرگزاری که همواره در کلامشان مشهود است، گله هم کم ندارند. غالباً دردکشیده و زخم‌خورده‌اند. کمااینکه در بخش‌هایی از مستند «لشکر زینبی» هم شاهد طرح برخی درددل‌ها هستیم. اما کمی که در گفتگو با آن‌ها عمیق می‌شویم، اعتراضات بعضاً تندی نسبت به عملکرد نهادهای متولی حوزه شهدا هم هستند. در این دیدارهای رودررو با شخص اول کشور آیا هیچ‌وقت چنین دیالوگ‌های معترضانه و انتقادی در نگرفته است؟ چیزی شبیه همان اعتراض‌های تندوتیزی که مثلاً از زبان برخی سینماگران در مستند «غیررسمی» شاهدش بودیم. در این دیدارها واقعاً چنین گلایه‌هایی مطرح نشده یا براساس هدف‌گذاری‌ای که برای مستند «لشکر زینبی» داشتید، آن‌ها را در کار نمی‌بینیم؟

واقعیت این است که گله‌گذاری‌های خانواده شهدا در این دیدارها صرفاً یا ناظر به زخم‌زبان‌ها است که بخشی از آن را در همین مستند هم می‌بینید، یا ناظر به دلتنگی‌هاست…

* یعنی در ۳۰ ساعت راشی که شما در اختیار داشتید، جز این دو مورد گله‌گزاری دیگر نبود…

بله. محدود به همین موارد بود. اساساً فضای حاکم بر دیدار خانواده شهدا با فضای دیدارهای دیگر مثل هنرمندان که شما به آن اشاره کردید، بسیار متفاوت است. خانواده شهدا بیشتر از جنس حماسه هستند. طرف فرزندش شهید شده اما آمده بگوید اگر دو فرزند دیگر هم داشتم تقدیم می‌کردم. ارتباط قلبی و عاطفی با رهبری در این دیدارها بسیار مشهود و پررنگ است. گله‌ای هم اگر مطرح می‌شود از همین جنس است.

* واقعیت این است چون در بخش‌هایی از این دیدارها شاهد حضور مسئولان بنیاد شهید هم هستیم، احتمال دادم شاید گله‌گزاری‌هایی هم از باب درد دل در حضور رهبر انقلاب شده باشد…

بسیاربسیار کم است. حتی به یاد ندارم در این دیدارها حتی کسی نامه‌ای به رهبری داده باشد و طرح شکایتی کرده باشد. اتفاقاً شرایط برعکس است و بخش عمده‌ای از گلایه‌ها از این جنس است که ما هم می‌خواهیم به میدان برویم و شهید شویم. برای این درخواست از مسئولانی که اجازه حضور در میدان را به این خانواده‌ها نمی‌دهند، پیش رهبر گله می‌کنند.

* مجموعه «این ستاره‌ها» که «لشکر زینبی» قسمت اول آن است، در چند قسمت قرار است تولید شود؟

دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا از همان سال‌های جنگ برقرار بوده و ایشان دیدارهایی در سال‌های ریاست جمهوری هم داشته‌اند. بیش از قریب به دوهزار خانواده شهید تا به امروز با رهبری دیدار کرده‌اند که از خیلی از این دیدارها به‌ویژه دیدارهای دهه ۶۰ شاید امروز هیچ تصویر و راشی هم وجود نداشته باشد. بعضی از این دیدارها در محله‌ها و اماکن عجیب‌وغریبی رخ داده است. مثلاً موردی بود که ماشین حضرت آقا امکان ورود به منطقه را در پایین‌شهر نداشت. برای ادامه همین مجموعه «این ستاره‌ها» طرح تولیدِ حداقل دو قسمت دیگر آماده است و قسمت‌های بعدی آن به‌مرور تولید خواهد شد.

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها»

* جناب اردستانی شما قبل از «لشکر زینبی» مستندهای دیگری هم با موضوع مدافعان حرم کار کرده‌اید، کمی از ارتباط شخصی خودتان با این فضا بگویید و اینکه چه شد در این مسیر مستندسازی افتاده‌اید؟

زمانی پدرم به جبهه می‌رفت. مایی که اواخر دهه ۶۰ به‌دنیا آمدیم، همواره این آرزو را داشته‌ایم که حال و هوای آن سال‌ها را درک کنیم. سال ۹۳ اولین نوبتی بود که بالاخره توانستم به سوریه بروم و جنگ را از نزدیک ببینم. با مدافعان حرم آشنا شدم…

* سال ۹۳ به‌عنوان مستندساز به سوریه رفتید؟

بله. تا سال ۹۶ در قالب لشکر فاطمیون و با هماهنگی شهید ابوحامد به میدان می‌رفتم و اولین مستندهایم هم درباره مستندهای «فاطمیون» و «زینبیون» بود. در فضای ایران هم مجموعه «ملازمان حرم» را می‌ساختم. طبیعتاً در این زمینه علاقه قبلی داشتم اما از زمانی که این بچه‌ها را از نزدیک دیدم، این علقه بیشتر هم شد. من تجربه صحبت با شهیدی را داشتم که همین امروز هم تصویرش پس‌زمینه تلفن همراهم است. شهید سلیم اقبالی که شب عملیات با او مصاحبه داشتم و از فردای عملیات تنها آرزویم این است که جنازه‌اش برگردد. در همان عملیات به شهادت رسید.

ابراهیم حاتمی‌کیا جمله معروفی دارد که می‌گوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمی‌گشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس می‌کنم. از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم از سال ۹۳ تا امروز، هر سال ۲ تا ۳ نوبت به سوریه رفته‌ام. ابراهیم حاتمی‌کیا جمله معروفی دارد که می‌گوید وقتی زمان جنگ داشتم از خط برمی‌گشتم، یک رزمنده بسیجی مچ پایم را گرفت و تا امروز گرمای دست او را دور مچ پایم احساس می‌کنم.

از این منظر من هم چنین باوری دارم. سینما در ذات خود امری مقدس است و بهتر است که آن را خرج امور مقدسی مانند شهدا و یا رهبر انقلاب کنیم. من هم تلاشم را کرده‌ام در این مسیر روی سوژه‌های دست بگذارم که دیگران کمتر دست می‌گذارند. واقعیت این است که تا زمانی که دو جایزه برای کارهایم گرفته بودم، حتی یک کلاس سینما هم نرفتم و بعد از آن بود که پیگیر آموزش شدم. همواره احساس می‌کنم در تمام این مسیر، دستی پشتیبانم بوده و راهنمایی‌ام کرده است. خدا به من لطف داشته که وارد این مسیر شوم.

* فکر می‌کنید مستندی از جنس «لشکر زینبی» چه نقشی می‌تواند در میدان خطیر «جنگ روایت‌ها» ایفا کند. به‌خصوص که می‌دانیم شبکه‌هایی مانند بی‌بی‌سی فارسی و من‌وتو در حوزه جریان مدافعان حرم افغانستانی، چندان بی‌کار نبوده‌اند و آثاری را تولید کرده‌اند. چقدر در ساخت این مستند بحث ورود تأثیرگذار به این میدان را مدنظر داشتید؟

بحث اصلی ما در زمینه تولید است. در حوادث سال ۸۸ خاطرم هست که اجتماعات نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی گاه پرشمارتر هم بود اما انعکاسی در فضای مجازی پیدا نمی‌کرد. در حالی فیلم‌های طرف مقابل بارها در فضایی مانند یوتیوب بارگذاری و دیده می‌شد. شرط اصلی ورود بچه‌های حزب‌اللهی به میدان است. باید در این میدان سربازی کنیم.

این میدان، میدان جنگ است. همان زمان جنگ هم کسی می‌خواست به جبهه برود، حتماً ملاحظات و مشکلات بروکراسی پیش رویش وجود داشته است. نکته‌ای که حضرت آقا روی آن بارها تأکید داشته‌اند این است که در این مسیر ناامید نشوید و ادامه دهید. ما باید هر کدام در حوزه کاری خودمان بجنگیم. از سوی دیگر نهادهای متولی هم در زمینه پرورش و هدایت نیروها ضعف جدی دارند. کاش امروز یک مرتضی آوینی داشتیم که به من می‌گفت، محسن اردستانی، وقتی به سوریه می‌روی، تو درباره این موضوع کار کن. به دیگری موضوع دیگری را می‌سپارد…

* چیزی شبیه فرماندهی…

بله فرماندهی فضای فرهنگی این میدان. علاوه بر اینکه این میدان نیاز به پرورش نیرو هم دارد.

* اتفاقاً یکی از مستندسازان حوزه مقاومت در گفتگویی روی این موضوع تأکید داشت که حاج قاسم سلیمانی، چنین نقشی را در مواجهه با بچه‌های مستندساز ایفا می‌کرد. گرا می‌داد به بچه‌های مستندساز و این یعنی یک نگاه درست به موضوع «رسانه» و استفاده هدفمند از این ظرفیت….

حضرت آقا زمانی بحث آتش به اختیار را مطرح کردند که ارتباط میان فرماندهی و بدنه نیروها از بین رفته باشد. در این میدان قرار نیست ناامید شویم. باید مراکز فرهنگی ما متوجه مراحل آموزش و هدایت فیلم‌سازان باشد. این اتفاق امروز رخ نمی‌دهد اما به هر حال شاهد پرورش مستندسازانی در این میدان هستیم.



منبع خبر

«لشکر زینبی» در میدان «جنگ روایت‌ها» بیشتر بخوانید »

روایت «محسن ژاپنی» از جنگ ایران و عراق

روایت «محسن ژاپنی» از جنگ ایران و عراق



روایت «محسن ژاپنی» از جنگ ایران و عراق/ مهاجرانی که جنگیدند

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، وحید فرجی کارگردان مستند «محسن ژاپنی» که در بخش شهید آوینی چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد درباره این اثر گفت: این مستند ۷۲ دقیقه‌ای درباره گروهی از غواصان ایرانی است که در عملیات کربلای ۴ اسیر می‌شوند. در بین آنها رزمنده‌ای بوده که در شب عملیات زخمی شده و به همین دلیل نمی‌توانسته است، صحبت کند.

وی ادامه داد: او چهره‌ای متفاوت داشت و عراقی‌ها فکر می‌کردند یک مستشار نظامی کره‌ای یا ژاپنی است به همین ترتیب در رسانه‌های خود عنوان می‌کنند که ایران در این جنگ از نیروهای خارجی استفاده می‌کند. محسن میرزایی به دلیل اینکه صورتش تیر خورده و فکَش جراحت شدیدی داشته، نمی‌توانسته است بگوید من ژاپنی نیستم اما رسانه‌های تصویری عراقی به تهیه گزارش‌های می‌پردازند و می‌گویند نیرویی از ایران را اسیر کرده‌ایم که ژاپنی است.

فرجی افزود: به همین ترتیب او به محسن ژاپنی معروف می‌شود. او چهار سال در زندان‌های عراق اسیر بود و به خاطر اینکه در منطقه خاصی اسیر شده بود عراق اطلاعات این افراد را خانواده‌هایشان نمی‌دهد به همین دلیل خیلی از افراد فکر می‌کردند این بچه‌ها شهید شده‌اند چون عراق هیچ اطلاعاتی به صلیب سرخ و ایران درباره این اسیران نمی‌داده است. محسن نه ایرانی بود نه ژاپنی، او یکی از هزاران مهاجری است که در جنگ ایران و عراق حضور داشته‌است.

وی ادامه داد: من پیش از این کتابی با عنوان «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خوانده بودم که درباره رزمندگان غیرایرانی جنگ بود. در این کتاب با بیست رزمنده غیرایرانی صحبت شده و برایم جالب بود. این موضوع در ذهنم ماند تا اینکه وقتی چند سال پیش تحریم‌ها شدت گرفت آقای عراقچی در مصاحبه‌ای عنوان کرد اگر فشار تحریم‌ها زیاد شود ما دیگر نمی‌توانیم این مهاجران را نگه داریم و باید به کشورهای خودشان بازگردند. من احساس کردم هرچند به ما فشار وارد می‌شود ولی مسئولان ما هم می‌خواهند این فشار را به عده‌ای مظلوم‌تر وارد کنند به همین ترتیب یاد این کتاب افتادم. به این موضوع فکر کردم که مگر چند درصد از مهاجران در جوامع مهاجرپذیر به هنگام وقوع جنگ برای آن کشور می‌جنگند و تعداد زیادی از آنها اسیر و شهید می‌شوند؟ به همین دلیل دوست داشتم ادای دینی به این رزمندگان خارجی داشته باشم که در جنگ ایران و عراق جنگیده‌اند، شهید داده‌اند و اسیر شده‌اند.

فرجی بیان کرد: با مشورت نویسنده کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» به محسن میرزایی رسیدم، او در مشهد زندگی می‌کند. چند بار به مشهد سفر کردم و در آنجا با فردی که تحقیق جامعی درباره محسن میرزایی کرده و البته خبرنگار بود، آشنا شدیم و تحقیقات خودمان را ادامه دادیم. بعد از آن سه سفر تولیدی در پروسه هشت نه ماهه به مشهد داشتیم و «محسن ژاپنی» را ساختیم.

وی ادامه داد: به دلیل خلق و خویی که در آقای میرزایی و خیلی از بچه‌های آن زمان وجود دارد، پرهیزی از دیده شدن دارند مثل آدم‌های روزگار ما نیستند و دوست ندارند رسانه‌ای شوند اما ما اصرار کردیم و ایشان موافقت کردند، در ادامه هم با هم‌رزمان آقای میرزایی صحبت کردیم که آنها هم به ما کمک زیادی در بحث آرشیو و ارائه عکس کردند. در این مستند ما علاوه بر روایت زندگی آقای میرزایی، مقداری هم به موضوع مهاجران پرداختیم. از این زاویه که هرچند مشکلاتی وجود دارد ولی جامعه مهاجران در بزنگاه‌های سخت که یکی از سخت‌ترین آنها جنگ ایران و عراق بود، به کمک ما آمدند و دو هزار نفر از آنها شهید شدند اما آیا ما در مواجه با این جامعه مهاجران به لحاظ سیاسی، قانون گذاری، معیشتی و… آنگونه که مستحق این افراد بوده با آنها برخورد کرده‌ایم یا نه؟ این سوالی است که در طول مستند پیش می‌آید و انتقادی از این جنبه دارد چون به هر حال آقای میرزایی نمونه‌ای از این جامعه است.

فرجی در پایان اظهار کرد: در جریان جنگ ایران و عراق مسأله حضور این مهاجران در جبهه‌های جنگ در گمنامی مطلق قرار داشت و حتی حالا کمتر کسی درباره این موضوع اطلاع دارد. پس مستند «محسن ژاپنی» مقداری نگاه جامعه شناسانه و انتقادی نسبت به این قضیه هم داشت.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، وحید فرجی کارگردان مستند «محسن ژاپنی» که در بخش شهید آوینی چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد درباره این اثر گفت: این مستند ۷۲ دقیقه‌ای درباره گروهی از غواصان ایرانی است که در عملیات کربلای ۴ اسیر می‌شوند. در بین آنها رزمنده‌ای بوده که در شب عملیات زخمی شده و به همین دلیل نمی‌توانسته است، صحبت کند.

وی ادامه داد: او چهره‌ای متفاوت داشت و عراقی‌ها فکر می‌کردند یک مستشار نظامی کره‌ای یا ژاپنی است به همین ترتیب در رسانه‌های خود عنوان می‌کنند که ایران در این جنگ از نیروهای خارجی استفاده می‌کند. محسن میرزایی به دلیل اینکه صورتش تیر خورده و فکَش جراحت شدیدی داشته، نمی‌توانسته است بگوید من ژاپنی نیستم اما رسانه‌های تصویری عراقی به تهیه گزارش‌های می‌پردازند و می‌گویند نیرویی از ایران را اسیر کرده‌ایم که ژاپنی است.

فرجی افزود: به همین ترتیب او به محسن ژاپنی معروف می‌شود. او چهار سال در زندان‌های عراق اسیر بود و به خاطر اینکه در منطقه خاصی اسیر شده بود عراق اطلاعات این افراد را خانواده‌هایشان نمی‌دهد به همین دلیل خیلی از افراد فکر می‌کردند این بچه‌ها شهید شده‌اند چون عراق هیچ اطلاعاتی به صلیب سرخ و ایران درباره این اسیران نمی‌داده است. محسن نه ایرانی بود نه ژاپنی، او یکی از هزاران مهاجری است که در جنگ ایران و عراق حضور داشته‌است.

وی ادامه داد: من پیش از این کتابی با عنوان «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خوانده بودم که درباره رزمندگان غیرایرانی جنگ بود. در این کتاب با بیست رزمنده غیرایرانی صحبت شده و برایم جالب بود. این موضوع در ذهنم ماند تا اینکه وقتی چند سال پیش تحریم‌ها شدت گرفت آقای عراقچی در مصاحبه‌ای عنوان کرد اگر فشار تحریم‌ها زیاد شود ما دیگر نمی‌توانیم این مهاجران را نگه داریم و باید به کشورهای خودشان بازگردند. من احساس کردم هرچند به ما فشار وارد می‌شود ولی مسئولان ما هم می‌خواهند این فشار را به عده‌ای مظلوم‌تر وارد کنند به همین ترتیب یاد این کتاب افتادم. به این موضوع فکر کردم که مگر چند درصد از مهاجران در جوامع مهاجرپذیر به هنگام وقوع جنگ برای آن کشور می‌جنگند و تعداد زیادی از آنها اسیر و شهید می‌شوند؟ به همین دلیل دوست داشتم ادای دینی به این رزمندگان خارجی داشته باشم که در جنگ ایران و عراق جنگیده‌اند، شهید داده‌اند و اسیر شده‌اند.

فرجی بیان کرد: با مشورت نویسنده کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» به محسن میرزایی رسیدم، او در مشهد زندگی می‌کند. چند بار به مشهد سفر کردم و در آنجا با فردی که تحقیق جامعی درباره محسن میرزایی کرده و البته خبرنگار بود، آشنا شدیم و تحقیقات خودمان را ادامه دادیم. بعد از آن سه سفر تولیدی در پروسه هشت نه ماهه به مشهد داشتیم و «محسن ژاپنی» را ساختیم.

وی ادامه داد: به دلیل خلق و خویی که در آقای میرزایی و خیلی از بچه‌های آن زمان وجود دارد، پرهیزی از دیده شدن دارند مثل آدم‌های روزگار ما نیستند و دوست ندارند رسانه‌ای شوند اما ما اصرار کردیم و ایشان موافقت کردند، در ادامه هم با هم‌رزمان آقای میرزایی صحبت کردیم که آنها هم به ما کمک زیادی در بحث آرشیو و ارائه عکس کردند. در این مستند ما علاوه بر روایت زندگی آقای میرزایی، مقداری هم به موضوع مهاجران پرداختیم. از این زاویه که هرچند مشکلاتی وجود دارد ولی جامعه مهاجران در بزنگاه‌های سخت که یکی از سخت‌ترین آنها جنگ ایران و عراق بود، به کمک ما آمدند و دو هزار نفر از آنها شهید شدند اما آیا ما در مواجه با این جامعه مهاجران به لحاظ سیاسی، قانون گذاری، معیشتی و… آنگونه که مستحق این افراد بوده با آنها برخورد کرده‌ایم یا نه؟ این سوالی است که در طول مستند پیش می‌آید و انتقادی از این جنبه دارد چون به هر حال آقای میرزایی نمونه‌ای از این جامعه است.

فرجی در پایان اظهار کرد: در جریان جنگ ایران و عراق مسأله حضور این مهاجران در جبهه‌های جنگ در گمنامی مطلق قرار داشت و حتی حالا کمتر کسی درباره این موضوع اطلاع دارد. پس مستند «محسن ژاپنی» مقداری نگاه جامعه شناسانه و انتقادی نسبت به این قضیه هم داشت.



منبع خبر

روایت «محسن ژاپنی» از جنگ ایران و عراق بیشتر بخوانید »