سی آی ای

کتاب مایک پمپئو: ماجرای ماست‌مالی حمله به «مکان‌های فرهنگی» ایران/ در دولت ترامپ، بالا همان پایین بود و سیاه همان سفید +عکس و فیلم


مایک پمپئو و دونالد ترامپ - نمایه

وزیر خارجه سابق آمریکا در عین نقض آشکار ادعای ترامپ درباره حمله آمریکا به مکان‌های فرهنگی در ایران، می‌گوید حرف‌هایش با رئیس‌جمهور یکی است. به عبارت دیگر، بالا همان پایین است؛ سیاه همان سفید است.

سرویس جهان مشرق «مایک پمپئو» وزیر خارجه‌ی سابق آمریکا و مدیر سابق سی‌آی‌ای (هر دو در دولت دونالد ترامپ) یکی از ایران‌ستیزترین سیاستمداران آمریکاست. پمپئو پس از خروج زودهنگام از دولت آمریکا با تک‌دوره‌ای شدن ریاست‌جمهوری ترامپ، اقدام به انتشار کتابی تحت عنوان «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم[۱]» کرد که به تجربیاتش در دوران خدمت در دولت آمریکا پرداخته است. مشرق قصد دارد طی یک مجموعه گزارش بخش‌های مربوط به ایران در این کتاب را خدمت مخاطبان محترم ارائه کند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید قسمت نوزدهم از این مجموعه گزارش است. برای خواندن قسمت‌های قبلی می‌توانید از لینک‌های انتهای همین گزارش استفاده کنید.

کتاب مایک پمپئو: ماجرای ماست‌مالی حمله به «مکان‌های فرهنگی» ایران/ در دولت ترامپ، بالا همان پایین بود و سیاه همان سفید

جلد کتاب «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم» نوشته‌ی «مایک پمپئو» وزیر خارجه‌ی سابق آمریکا و مدیر سابق سی‌آی‌ای (+)


لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه‌ی سیاسی کشور از محتوای کتاب مذکور این گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این کتاب لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.


فصل ۱۱: رهبرها همیشه آماج حمله هستند؛ با این قضیه کنار بیا

می‌خواستند بین ما اختلاف بیندازند. من هیچ‌وقت در دامشان نیفتادم.

شکایت‌های من درباره‌ی نحوه‌ی رفتار رسانه‌ها در دولت ترامپ بسیار زیاد هستند، اما بگذارید با تلاش‌های رسانه‌های حوزه‌ی سیاست خارجی برای ایجاد اختلاف میان من و رئیس‌جمهور ترامپ شروع کنم. فکر نمی‌کنم علاقه‌ی زیادی به تحلیل این مسئله داشتند که ما مثلاً درباره‌ی فلان موضوع یا فلان مسئله چه دیدگاه‌های متفاوتی داریم. فقط به دنبال دعوا میان رئیس‌جمهور و وزیر خارجه‌اش یا کاخ سفید و وزارت خارجه بودند. این دعواها از یک طرف به فروش تبلیغات و اشتراک [نشریه‌ها] کمک می‌کنند و از طرف دیگر اجرای مأموریت رئیس‌جمهور را دشوارتر می‌کنند. «جیمز بیکر» وزیر خارجه‌ی سابق آمریکا، کمی قبل از این‌که من شغل قدیمی‌اش را به عهده بگیرم، درباره‌ی ناهماهنگی علنی میان رئیس‌جمهور و وزیر خارجه به من هشدار داد: «اگر رهبران جهان ذره‌ای از اختلاف میان تو و رئیست بو ببرند، دیگر با یک آدم بی‌کار [و ناتوان] هیچ فرقی نخواهی داشت.»

«دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور وقت آمریکا، می‌گوید با «رکس تیلرسون» وزیر خارجه‌ی قبل از «مایک پمپئو»، اختلاف‌نظر دارد و حمایت تیلرسون از برجام را یکی از دلایل اخراج او معرفی می‌کند. [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› ماجرای کودتا در دولت ترامپ چیست؟

›› «جیم» هم جیم زد/ در کابینه ترامپ «سگ دیوانه» عقل کُل بود

›› تیلرسون بعد از اخراجش نفس راحتی می‌کشد/ «پمپئو» متحد ترامپ در خروج از برجام است

رسانه‌ها تلاش گسترده‌ای برای ایجاد تفرقه میان من و رئیس‌جمهور کردند. ژانویه‌ی ۲۰۱۸، به عنوان مدیر سی‌آی‌ای، در برنامه‌ی یک‌شنبه‌ی [شبکه‌ی جمهوری‌خواه] «فاکس‌نیوز» به مجریگری «کریس والاس» حضور پیدا کردم. والاس نیمه‌ی اول مصاحبه را صرف زیر سؤال بردن صلاحیت روانی رئیس‌جمهور کرد. می‌خواست مرا وادار کند رئیس‌جمهور ترامپ را تخریب کنم:

والاس: سی‌آی‌ای به طور روتین، درباره‌ی رهبران جهان ارزیابی روانی انجام می‌دهد. ارزیابی شما [به عنوان مدیر سی‌آی‌ای] درباره‌ی رهبر جهانی‌ای که از خودش به عنوان یک «نابغه‌ی بسیار باثبات» یاد می‌کند، چیست؟

پمپئو: کریس! من احترامِ دادنِ پاسخ را برای این سؤال قائل نیستم.

«دونالد ترامپ» بارها و بارها خودش را با عبارت‌هایی نظیر «نابغه‌ی بسیار باثبات» توصیف کرده است؛ از جمله در ویدیوی بالا که خودش را یک «نابغه‌ی بی‌اندازه باثبات» معرفی می‌کند. [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› عرق جبین یا زنان کانادایی؛ ثروت دونالد ترامپ از کجا آمده است؟

›› «زندگی در کثافت»: از مجسمه ترامپ که می‌گوید «روی من ادرار کن» تا «گشت مدفوع» در شهرهای آمریکا

مورد دیگر، «آندریا میچل» خبرنگار ان‌بی‌سی‌نیوز بود. طی روزهای پس از حمله به «[قاسم] سلیمانی» [فرمانده‌ی وقت نیروی قدس سپاه پاسداران ایران]، رئیس‌جمهور ترامپ گفته بود که آمریکا در پاسخ به حمله‌ی تلافی‌جویانه‌ی ایران، ممکن است به اماکن فرهنگی ایران حمله کند. یک‌شنبه‌ی قبل از آن، من در تلویزیون حاضر شده بودم و گفته بودم که هر کاری انجام بدهیم، کاملاً مشروع [و در چارچوب قانون] خواهد بود. با این وجود، این مسئله، فرصتی به آندریا داد تا اصل موضوع را نادیده بگیرد و بخواهد مرا در دامِ انتقاد از رئیسم بیندازد:

میچل: آقای وزیر، خیلی متشکرم. یک سؤال درباره‌ی موضوع «مکان‌های فرهنگی»، چون رئیس‌جمهور در «ایرفورس وان» [هواپیمای اختصاصی رئیس‌جمهور آمریکا] بعد از حضور شما در برنامه‌های گفت‌وگوی یک‌شنبه، گفت: «آن‌ها [ایرانی‌ها] اجازه دارند مردم ما را بکشند. اجازه دارند مردم ما را شکنجه و فلج کنند. اجازه دارند از بمب‌های کنارجاده‌ای استفاده کنند و مردم ما را منفجر کنند. آن‌وقت ما اجازه نداریم به مکان‌های فرهنگی آن‌ها دست بزنیم! چنین چیزی نیست.» «[مارک] اسپر» وزیر دفاع، به‌صراحت گفته است که از دستور حمله به یک مکان فرهنگی، پیروی نخواهد کرد، [چراکه این کار] یک جنایت جنگی است. برای من سؤال شده که آیا شما هم با استفاده از مشاوره یا نقش خود، مقابل این خواسته‌ی رئیس‌جمهور خواهید ایستاد یا خیر. و دوماً…

پمپئو: واقعاً برایت سؤال نشده، آندریا. واقعاً برایت سؤال نیست.

میچل: خب، رئیس‌جمهور بارها این را گفته…

پمپئو: من روز یک‌شنبه بدون ابهام حرفم را زدم. موضع من کاملاً با آن‌چه رئیس‌جمهور گفته است مطابقت دارد. [«آدام شیف» نماینده‌ی دموکرات ایالت کالیفرنیا در مجلس نمایندگان و رئیس وقت کمیته‌ی اطلاعات این مجلس در واکنش به تناقض‌های آشکار پمپئو در این مصاحبه گفت، وزیر خارجه‌ی آمریکا ظاهراً دارد می‌گوید بالا همان پایین است و سیاه همان سفید است (لینک).]

میچل: نه، اما رئیس‌جمهور…

پمپئو: کاری که ما… هر اقدامی که انجام می‌دهیم با حاکمیت قانون بین‌المللی مطابقت خواهد داشت. و شما… مردم آمریکا می‌توانند از این بابت مطمئن باشند.

میچل: اما آیا سایت‌های فرهنگی منتفی هستند، قربان؟

پمپئو: اجازه دهید به شما بگویم چه کسی به فرهنگ ایرانی صدمه زده است. کسی که این کار را کرده، آمریکا نیست؛ آیت‌الله است. ببینید چه کسی آزادی مذهبی را [در ایران] انکار کرده است؛ ببینید چه کسی… فرهنگ ایرانی، غنی است و ریشه در تاریخ و تعقل دارد؛ اما آن‌ها جلوی تداوم این فرهنگ را گرفته‌اند. اگر به گذشته برگردید و به جشن‌های مربوط به کوروش و نوروز نگاه کنید، به مردم اجازه‌ی جشن گرفتن را نداده‌اند. به خانواده‌ی افرادی که خودشان کشته‌اند (افرادی که قاسم سلیمانی کشت)، اجازه نداده‌اند برای اعضای خانواده‌شان عزاداری کنند. منشأ خطر واقعی برای فرهنگ ایرانی، آمریکا نیست.

کتاب مایک پمپئو: ماجرای ماست‌مالی حمله به «مکان‌های فرهنگی» ایران/ در دولت ترامپ، بالا همان پایین بود و سیاه همان سفید

«ایران به عنوان انتقام‌جویی از اقدام ما در خلاص کردن جهان از شر رهبر تروریست‌شان [قاسم سلیمانی]، که اخیراً یک آمریکایی را کشته و تعداد زیادی آمریکایی دیگر را به‌شدت مجروح کرده بود، و ضمناً آن‌همه انسان، از جمله اخیراً صدها معترض ایرانی، را در عمرش کشته بود، دارد بسیار جسورانه درباره‌ی هدف قرار دادن برخی از دارایی‌های آمریکا حرف می‌زند. سلیمانی پیشاپیش به سفارت ما حمله کرده بود و داشت برای حمله به نقاط دیگری نیز آماده می‌شد. ایران سال‌هاست چیزی جز مشکل [برای آمریکا و جهان] نبوده است. این [توئیت] هشداری است مبنی بر این‌که اگر ایران به یک آمریکایی یا دارایی‌های آمریکا حمله کند، ما ۵۲ سایت ایرانی را (به تناسب ۵۲ گروگان آمریکایی‌ای که سال‌ها پیش توسط ایران گروگان گرفته شده بودند) هدف گرفته‌ایم، که برخی از آن‌ها در سطوح بسیار بالا و برای ایران و فرهنگ ایرانی مهم هستند. آن اهداف، و خود ایران، بسیار سریع و بسیار سخت مورد حمله قرار خواهند گرفت. ایالات متحده‌ی آمریکا دیگر هیچ تهدیدی را برنمی‌تابد!» متن کامل رشته‌توئیت تهدیدآمیز «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، پیش از حمله‌ی موشکی ایران به پایگاه‌های نظامی آمریکا در عراق در واکنش به ترور شهید سلیمانی (+)

«نبیل خوری» دیپلمات آمریکایی و عضو سابق «سرویس خارجی» وزارت خارجه‌ی آمریکا، می‌گوید توجیهات دولت ترامپ برای ترور شهید سلیمانی، از جمله حمله به سفارت آمریکا، دروغ هستند [دانلود]

«ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست.» اذعان «ویلیام برنز» رئیس سی‌آی‌ای، در گفت‌وگو با «آندریا میچل» خبرنگار ارشد «ان‌بی‌سی‌نیوز» در امور «واشینگتن» و «روابط خارجی» در حاشیه‌ی «انجمن امنیتی اسپن» وابسته به اندیشکده‌ی آمریکایی «مؤسسه‌ی اسپن» در سال ۲۰۲۲ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› نقش شهید سلیمانی در وحدت ایران و عراق

›› دیپلمات آمریکایی: سلیمانی برای مردم خاورمیانه مقدس بود

›› چرا فیس‌بوک و اینستاگرام واقعیت را درباره شهید سلیمانی سانسور می‌کنند؟

›› «ساغر کسرایی» کیست/ آیا آمریکایی‌ها به دنبال تربیت «مسیح علی‌نژاد ۲» هستند؟

›› تا الآن ۶۹ نفر/ موشک‌باران عین‌الاسد هنوز از آمریکایی‌ها تلفات می‌گیرد!

›› اخبار جدید از عین‌الاسد: اعطای «نشان جانبازی» به سربازانی که ترامپ می‌گفت «سردرد» داشتند

›› از سفر پوتین به تهران تا ارسال پهپاد به روسیه/ ایران در کانون توجه «انجمن امنیتی اسپن»

می‌بینید ماجرا چیست؟ میچل می‌خواست من هم کاری را انجام بدهم که وزیرْ اسپر انجام داده بود: نقض موضع رئیس‌جمهور. سؤالش بچگانه و با هدف ایجاد دعوا بود. مهم‌تر از همه، میچل نشان داد که واقعاً علاقه‌ای به سرنوشت مکان‌های فرهنگی ایران ندارد. فقط داشت بازی ترقی‌طلب‌های واشینگتن را می‌کرد تا بتواند به مهمانی‌های به صرفِ کوکتل‌شان برود و جلوی همتایانش در جمع نخبگان رسانه‌ای بع‌بع بکند و بگوید سعی کرده من و رئیس‌جمهور را خراب کند. اما من حاضر نشدم کوتاه بیایم؛ حتی وقتی آماج حمله قرار گرفتم.

بیانیه‌ی «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، درباره‌ی ترور شهید سلیمانی (این بیانیه حاوی توهین‌ها و اتهامات بی‌اساس به شهید سلیمانی است) [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› دونالد ترامپ از جنبه‌های زیادی یک «دلقک» است

›› نمایش «دلقک» روی صحنه گردهمایی ملی جمهوری‌خواهان


آن‌چه خواندید قسمت نوزدهم از خلاصه‌ی کتاب «هرگز کوتاه نیا» به قلم مایک پمپئو، وزیر خارجه‌ی سابق آمریکا و مدیر سابق سی‌آی‌ای، بود. قسمت‌های قبلی این مجموعه گزارش را از لینک‌های زیر بخوانید. قسمت‌های بعدی این مجموعه به‌زودی در مشرق منتشر خواهد شد. برای مطالعه‌ی ترجمه‌ی مشرق از کتاب‌های دیگر به کتاب‌خانه‌ی مشرق مراجعه نمایید.

قسمت‌های قبلی مجموعه گزارش

قسمت اول: خدمت در دولت ترامپ لطف خدا بود/ آمریکا درخشان‌ترین ستاره در تاریک‌ترین آسمان‌های جهان است

قسمت دوم: فشار کوبنده‌ای به ایران آوردیم/ برنامه‌ای برای تعطیلات در تهران ندارم

قسمت سوم: ماجرای انتخاب «آیت‌الله مایک» برای عملیات علیه ایران/ سلوک با رئیس موساد به صرف ویسکی و سیگار

قسمت چهارم: برجام یک کیسه «باقالی سحرآمیز» بود/ قاسم سلیمانی مغز متفکر برنامه‌های ایران بود

قسمت پنجم: برجام حتی یک سند امضاشده هم نبود/ ماجرای «شاهکار موساد در سرقت آرشیو هسته‌ای ایران»

◄ قسمت ششم: سیاست «فشار حداکثری» و تشکیل «گروه اقدام ایران»/ نقش چین در خنثی‌سازی تحریم‌های ضدایرانی دولت ترامپ

◄ قسمت هفتم: پشت پرده دفاع دولت ترامپ از محمد بن‌سلمان پس از قتل خاشقجی/ یهودی‌ها را از ‏دست قاسم سلیمانی نجات دادم

◄ قسمت هشتم: پیشنهاد ترور سلیمانی را من به ترامپ دادم/ ماجرای توئیت تهدیدآمیز ترامپ خطاب به روحانی

◄ قسمت نهم: نقشه دیدار روحانی و ترامپ در سازمان ملل/ من و بولتون و نتانیاهو جلوی بازگشت آمریکا به برجام را گرفتیم

◄ قسمت دهم: ظریف عاشق رستوران‌ها و هتل‌های نیویورک بود/ «رافائل گروسی» با لابی ما رئیس آژانس انرژی اتمی شد

◄ قسمت یازدهم: سلیمانی سیمای قهرمان‌ها را داشت/ نیروهایش عاشقش بودند و رهبران خاورمیانه از او حساب می‌بردند

◄ قسمت دوازدهم: دو بار پیشنهاد حمله به ایران را به ترامپ دادم/ چرا آمریکا به سرنگونی گلوبال‌هاوک واکنش نظامی نشان نداد

◄ قسمت سیزدهم: ترامپ چگونه متقاعد شد شهید سلیمانی را ترور کند/ جزئیات آماده‌سازی برای عملیات در فرودگاه بغداد

◄ قسمت چهاردهم: توصیف عملیات ترور شهید سلیمانی از زبان وزیر خارجه وقت آمریکا

◄ قسمت پانزدهم: ایران می‌تواند من را در خاک آمریکا ترور کند/ ایرانی‌ها هنوز به دنبال انتقام سلیمانی هستند

◄ قسمت شانزدهم: آمریکایی‌ها هنوز در حسرت «انقلاب سبز»/ اگر ترامپ رئیس‌جمهور می‌ماند، رهبر ایران دوباره «جام زهر» را می‌نوشید

◄ قسمت هفدهم: توجیه پمپئو برای خروج از برجام/ دفاع تمام‌قد وزیر خارجه ترامپ از از یک‌جانبه‌گرایی آمریکا

◄ قسمت هجدهم: برای نجات گروگان‌های آمریکایی به ایران باج ندادیم/ «رابرت لوینسون» از نظر ما مرده است


[۱] Never Give an Inch: Fighting for the America I Love Link

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کتاب مایک پمپئو: ماجرای ماست‌مالی حمله به «مکان‌های فرهنگی» ایران/ در دولت ترامپ، بالا همان پایین بود و سیاه همان سفید +عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

پشت پرده ناآرامی های شرق کشور چیست؟

پشت پرده ناآرامی های شرق کشور چیست؟



با توجه به شواهد و قرائن به نظر می‌رسد اقدامات ضد امنیتی در ناامن سازی مرزهای کشور در منطقه سیستان و بلوچستان امری اتفاقی و تنها از سر ماجراجویی نیست.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در روزهای گذشته خبر درگیری طالبان با نیروهای مرزبانی ایران و شهادت یک نفر و مجروح شدن دو نفر از نیروهای خدوم این یگان در رسانه‌ها منتشر شد. از ابتدای قدرت‌گرفتن طالبان در افغانستان، چندین بار شاهد اقدامات این‌چنینی از سوی آن‌ها در منطقه مرزی هستیم، مسئله‌ای که برخی آن را به‌عنوان یک ماجراجویی صرف از سمت گروهی خاص تحلیل می‌کنند و چاره کار را نقره‌داغ کردن آن‌ها می‌دانند و برخی معتقدند یک اقدام آگاهانه و هماهنگ با سرویس‌های خارجی است. برای روشن شد انگیزه طالبان از انجام این اقدامات چند نکته قابل‌توجه است.

تأثیر و ارتباط طالبان با آمریکا

در خصوص شکل‌گیری طالبان ابهامات فراوان وجود دارد؛ ولی نظریه‌ای که بیشتر مورد قبول است این است که طالبان توسط آمریکا به وجود آمده است؛ موضوعی که بی‌نظیر بوتو نخست‌وزیر اسبق پاکستان به صراحت در بخش فارسی بی‌بی‌سی بیان می‌کند: «سازمان سیا و پاکستان گروه متعصب طالبان را به وجود آوردند.» شواهد و قرائن نیز این مسئله را تأیید می‌کند. زیرا گروهی متعصب مذهبی در برابر نفوذ کمونیسم در افغانستان به وجود می‌آید و حکومت مورد حمایت شوروی را سرنگون می‌کند.

این مسئله در دوران نظام دوقطبی جهانی به سود آمریکا بوده و حمایت‌های آمریکا و انگلیس از آن‌ها در این مقطع وجود داشته است. پس از ورود آمریکا به افغانستان و کنار زدن طالبان از مسند قدرت و به‌وجودآوردن دولت مدرن در این کشور، مخالفت و درگیری طالبان با آمریکا شروع می‌شود. درگیری‌ای که تنها بر سر قدرت بوده است به‌نحوی‌که پس از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان با خروج آمریکا از این کشور، سخنگوی طالبان رسماً اعلام می‌کند «به دنبال ایجاد روابط خوب با آمریکا هستیم ». همچنین سرپرست وزارت کشور طالبان در مصاحبه‌ای عنوان کرد: «که به آمریکا به چشم دشمن نگاه نمی‌کند. » اینها نشان‌دهنده این است که ارتباط کنونی طالبان با سرویس‌های امنیتی آمریکا مسئله‌ای دور از تصور نیست.

همچنین ناآرامی‌هایی که این روزها در مرز رخ می‌دهد می‌تواند به‌صورت سازمان‌یافته و در ارتباط با سرویس‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل انجام شوند.

چند دسته بودن نیروهای طالبان

نکته دیگری که در خصوص طالبان وجود دارد این است که این گروه یک جریان یکدست و متحد نیست. بلکه خود این گروه شامل طیف‌های مختلفی هست که برخی از آن‌ها حتی در زمانی که آمریکا در این کشور حضور داشت و اکثر طالبان با آن درگیر بودند، آن‌ها با آمریکا همکاری کامل را داشتند. پس از خروج آمریکا از افغانستان نیز میان گروه‌های مختلف این جریان بعضاً جنگ و درگیری رخ داد.

در اتفاقات اخیر نیز در خصوص ایران بارها شاهد موضع‌گیری‌های متفاوت و متناقض از سوی مقامات مختلف این گروه هستیم و این نشان‌دهنده این است که این گروه موضع واحدی در خصوص ایران ندارد. برخی شدید موضع ضدایرانی دارند و برخی همراه‌تر هستند.

موضع جمهوری اسلامی در خصوص روی کار آمدن طالبان

باتوجه‌به رویکرد متخاصمانه دولت ایالات متحده آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران، حضور این کشور در یک کشور همسایه و داشتن پایگاه‌های نظامی، یک تهدید برای ما به حساب می‌آمد. لذا ایران از خروج آمریکا از افغانستان استقبال کرد. با توجه به اینکه طالبان نقش اصلی را در اخراج آمریکا از این کشور داشت ایران از این حرکت طالبان استقبال کرد. اما از همان ابتدا هیچ‌گاه از تسلط طالبان بر افغانستان حمایت نکرد و بحث تشکیل دولت فراگیر را مطرح کرد سپس شروط خود را برای به‌رسمیت‌شناختن آن‌ها اعلام کرد. با هیئت طالبان برای شروط خود بارها مذاکره کرده است؛ اما هیچ‌گاه آن‌ها را به‌عنوان حاکم رسمی افغانستان به رسمیت نشناخته است.

وجود برخی حامیان طالبان در داخل ایران

یکی از مسائل اجتماعی مهم که در اتفاقات اخیر به چشم می‌خورد، حمایت عبدالحمید اسماعیل زهی از جنبش طالبان بود. باتوجه‌به اینکه عبدالحمید اسماعیل زهی تحصیلکرده مدارس علمیه پاکستان بوده و دارای تفکر دیوبندی است حمایت ایشان از آن‌ها دور از تصور نیست؛ لذا شاهد این هستیم که از ابتدای قدرت‌گرفتن طالبان در افغانستان تلاش‌های زیادی برای به رسمیت شناخته شدن طالبان توسط حکومت جمهوری اسلامی کرده است. او حتی در خصوص قضیه حقابه رود هیرمند که مسئله‌ای ملی و حق قطعی ایران است موضعی خنثی گرفت و گفت دو طرف با هم مذاکره کنند. این نشان دهنده این امر است که برخی حامیان طالبان داخل مرزهای ایران حضور دارند.

خطر فعال شدن گروه‌های تجزیه‌طلب بلوچ در صورت بروز درگیری در این منطقه

در استان سیستان و بلوچستان علیرغم اینکه اکثر مردم بلوچ احساس تعلق خاطر به هویت اصیل ایرانی خود دارند، برخی گروه‌های تجزیه‌طلب فعالیت دارند. از مهرماه ۱۴۰۱ هم‌زمان به شروع اغتشاشات در کشور، این گروه‌ها فعالیت خود را در این استان بیشتر کرده‌اند و با برگزاری راهپیمایی‌ها پس از نمازهای جمعه زاهدان، سعی بر همراه‌کردن مردم بلوچ با خود داشتند.

آن‌ها همان زمان نیز کلیپ‌هایی از حضور نظامی در پشت مرزهای ایران منتشر می‌کردند که آماده ورود به ایران هستند. پس از ناکام ماندن آن‌ها در همراه‌کردن ملت غیور بلوچ، ورود نظامی و درگیری‌های سخت منتفی شد.

حال در صورت به وجود آمدن درگیری نظامی با طالبان در این منطقه، این گروه‌های تجزیه‌طلب فعال می‌شوند و برنامه دارند پس از شروع درگیری با طالبان، درگیری به داخل مرز منتقل شود و شهرهای استان سیستان و بلوچستان درگیر جنگ با گروه‌های تجزیه‌طلب می‌شود.

با توجه به شواهد و قرائن به نظر می‌رسد اقدامات ضد امنیتی طالبان در ناامن سازی مرزهای کشور در منطقه سیستان و بلوچستان امری اتفاقی و تنها از سر ماجراجویی نیست؛ بلکه باتوجه‌به اینکه در ماه‌های اخیر گروه‌های تجزیه‌طلب بلوچ در این منطقه فعال شده‌اند و در جذب اکثریت مردم بلوچ ایران ناکام بوده‌اند، سازمان‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل قصد دارند با تحریک گروه طالبان، ناآرامی را در این منطقه به وجود بیاورند تا جرقه آغاز جنگ به وجود بیاید و گروه‌های تجزیه‌طلب با آمادگی قبلی، وارد میدان شوند و جنگ به داخل مرزها کشیده شود. لذا الان شاهد آن هستیم که تمامی حامیان اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱، فضاسازی برای انتقام از طالبان را طلب می‌کنند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پشت پرده ناآرامی های شرق کشور چیست؟ بیشتر بخوانید »

کتاب باراک اوباما؛ انگلیسی‌ها از حرص نفت، دولت مصدق را سرنگون کردند/ نقش مستقیم دولت آمریکا و سی‌آی‌ای در کودتای ۲۸ مرداد +عکس و فیلم

کتاب باراک اوباما؛ انگلیسی‌ها از حرص نفت، دولت مصدق را سرنگون کردند/ نقش مستقیم دولت آمریکا و سی‌آی‌ای در کودتای ۲۸ مرداد +عکس و فیلم


سرویس جهان مشرق باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا (بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاست‌جمهوری‌اش را در قالب مجموعه‌ای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱]
» در ۷۶۸ صفحه، روز سه‌شنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوق‌العاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازه‌ای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاست‌جمهوری، در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در آمریکا مدیون است
[۲]
.

جلد کتاب «سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما (+)


سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخش‌های مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخش‌های مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.


آن‌چه در ادامه می‌خوانید، قسمت سوم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمت‌های قبلی این مجموعه را می‌توانید از لینک‌های انتهای همین گزارش بخوانید. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.


قسمت سوم/

بخش پنجم: جهان آن‌گونه‌ای که هست/فصل نوزدهم

در جریان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری قولِ سیاست خارجی‌ای را به آمریکایی‌ها داده بودم که با سیاست خارجی آمریکا در دوره پس از ۱۱ سپتامبر متفاوت باشد. عراق و افغانستان به وضوح نشان دادند وقتی جنگ شروع شد، گزینه‌های پیش روی یک رئیس‌جمهور چه‌قدر سریع محدود می‌شوند. من مصمم بودم ذهنیت خاصی را تغییر بدهم که نه تنها دولت [جورج] بوش
[۳]
[پسر، رئیس‌جمهور قبل از اوباما، بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹] بلکه بخش عمده‌ای از [ساختار قدرت آمریکا در] واشینگتن را تحت تأثیر قرار داده بود؛ ذهنیتی که در همه‌جا تهدید می‌دید، به اقدام یک‌جانبه افتخارِ شرورانه‌ای می‌کرد، و اقدام نظامی را ابزاری عملاً روتین برای حل‌وفصل چالش‌های سیاست خارجی می‌دانست.

 

«تغییری که بتوانیم باورش کنیم»؛ یکی از اصلی‌ترین کلیدواژه‌های تبلیغات انتخاباتی اوباما، تغییرِ سیاست‌های دولت(های) قبلی در آمریکا بود (+)

ما در تعاملات خود با دیگر کشورها، لج‌باز و کوته‌بین شده بودیم؛ در برابر کارِ سخت و کُندِ ایجاد ائتلاف و اجماع مقاومت می‌کردیم. گوشمان به دیدگاه‌های دیگران بدهکار نبود. من اعتقاد داشتم امنیت آمریکا به تقویت اتحادهای ما و نهادهای بین‌المللی وابسته است. من اقدام نظامی را آخرین راه‌حل می‌دانستم، نه اولین راه‌حل. باید جنگ‌هایی را که در آن‌ها شرکت داشتیم، مدیریت می‌کردیم. اما من می‌خواستم این اعتقادِ کلی‌تر به دیپلماسی را نیز به بوته آزمایش بگذارم.

این کار را با تغییر لحن شروع کردیم. از ابتدای دولت من، اطمینان حاصل کردیم که هر بیانیه سیاست خارجی‌ای که کاخ سفید منتشر می‌کند، بر اهمیت همکاری بین‌المللی و عزم آمریکا برای تعامل با دیگر کشورها (اعم از بزرگ و کوچک) بر اساس منافع و احترام متقابل، تأکید داشته باشد. به دنبال روش‌های جزئی اما نمادینِ تغییرِ سیاست بودیم؛ مثلاً افزایش بودجه امور بین‌الملل در وزارت خارجه یا پرداخت تعهدات عقب‌افتاده‌ی آمریکا در سازمان ملل پس از چندین سال خودداری دولت بوش و کنگره‌ی تحت کنترل جمهوری‌خواهان از پرداخت برخی مبالغ.

همچنین طبق ضرب‌المثلی که می‌گوید ۸۰ درصدِ موفقیت صرفاً به «حضور پیدا کردن» مربوط است، به مناطقی از جهان سفر کردیم که دولت بوش با تمرکز تمامِ وقت و انرژی خود بر تروریسم و خاورمیانه، آن‌ها را نادیده گرفته بود. به ویژه هیلاری [کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دولت اول باراک اوباما] در همان سال اول، طوفان به پا کرد و با همان سرسختی‌ای که قبلاً [به ایالت‌های مختلف آمریکا می‌رفت و] برای انتخابات ریاست‌جمهوری تبلیغ می‌کرد، از قاره‌ای به قاره دیگر می‌رفت. با دیدن هیجانی که سفرهای او در پایتخت‌های خارجی به راه می‌انداخت، احساس می‌کردم که تصمیمم برای انتصاب وی به عنوان عالی‌رتبه‌ترین دیپلمات آمریکا کاملاً بجا بوده است. موضوع فقط این نبود که رهبران جهان با او به عنوان همتای خود رفتار می‌کردند، بلکه مسئله این بود که هر کجا می‌رفت، مردم حضور او در کشورشان را نشانه این می‌دانستند که واقعاً برای ما اهمیت دارند.

هیلاری کلینتون در طول چهار سال تصدی وزارت خارجه در دولت اول باراک اوباما، به ۱۱۲ کشور (آبی‌رنگ) جهان سفر کرد و از این نظر در تاریخ آمریکا رکورددار است؛ بسیاری از این سفرها به اذعان خود کلینتون در کتابش «انتخاب‌های سخت» برای متقاعد کردن دولت‌های مختلف به دادن رأی مثبت به قطعنامه‌های تحریمی آمریکا علیه ایران در سازمان ملل بوده است (+)


برای خواندن بخش‌های منتخبی از کتاب «انتخاب‌های سخت» نوشته‌ی هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دولت اول اوباما، از جمله بخش‌های مربوط به ایران، به کتاب‌خانه مشرق مراجعه کنید.


به تیم شورای امنیت ملی خود گفته بودم: «اگر می‌خواهیم کشورهای دیگر از [منافع و] اولویت‌های ما حمایت کنند، نمی‌توانیم به زور آن‌ها را مجبور کنیم این کار را بکنند. باید به آن‌ها نشان دهیم دیدگاه‌های آن‌ها را در نظر می‌گیریم؛ یا دست‌کم می‌توانیم آن‌ها را روی نقشه پیدا کنیم.» به نظر من خواسته‌ی مشترک همه مردم جهان است که شناخته شوند، شنیده شوند، هویتِ منحصربه‌فردشان به رسمیت شناخته و ارزشمند شمرده شود. من معتقد بودم این خواسته همان اندازه که درباره اشخاص صدق می‌کند، درباره کشورها و ملت‌ها نیز صادق است. اگر من این حقیقت اساسی را بهتر از برخی از رؤسای‌جمهور قبلی آمریکا درک می‌کردم، احتمالاً به این دلیل بود که بخش بزرگی از دوران کودکی‌ام را در خارج از کشور زندگی کرده‌ام و هنوز هم بخشی از خانواده‌ام در جاهایی زندگی می‌کنند که مدت‌هاست «عقب‌مانده» و «توسعه‌نیافته» تلقی می‌شوند. یا شاید هم به این دلیل بود که به عنوان یک آفریقایی-آمریکایی، تجربه کرده بودم که دیده نشدنِ کامل در داخل کشورِ خودم چه حسی دارد.

باراک اوباما که پدر و خانواده‌ی پدری‌اش اصالتاً مسلمان‌های کنیایی هستند (و هنوز هم بسیاری از اعضای خانواده‌اش در کنیا زندگی می‌کنند) در سفر سال ۲۰۰۶ خود به عنوان یک سناتور آمریکایی به شهر واجیر در شمال شرقی کنیا نزدیک مرز با سومالی، نحوه صحیح پوشیدن لباس سنتی مسلمان‌های سومالی را از شیخ محمد حسن (راست) می‌آموزد؛ این تصویر به خوبی نشان می‌دهد که اوباما حتی پیش از رسیدن به ریاست‌جمهوری هم به اهمیت ارتباط فرهنگی-مذهبی با مردم کشورهای دیگر واقف بوده است (+)

بازدید باراک اوباما (راست)، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، و هیلاری کلینتون (وسط)، وزیر خارجه وقت آمریکا، از مسجد سلطان حسن در شهر قاهره، پایتخت مصر، در سال ۲۰۰۹ (+)

به هر حال، به هر دلیلی که بود، من نشان دادم به تاریخ، فرهنگ و مردم جاهایی که به آن‌ها سفر می‌کردیم، علاقه‌مندم. بِن
[۴]
[رودز، معاون ارتباطات استراتژیک مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت اوباما] به شوخی می‌گفت سخنرانی‌های خارج از کشورِ من را می‌توان در یک الگوریتمِ ساده خلاصه کرد: «(سلام به زبانِ آن کشور؛ معمولاً با تلفظِ بد.) سفر به این کشورِ زیبا که تأثیری پایدار بر تمدنِ جهان داشته، تجربه فوق‌العاده‌ای است. (یک مشت مثال.) تاریخِ دوستیِ میان دو ملتِ ما طولانی است. (قصه‌ای الهام‌بخش.) و این‌که آمریکا امروز این کشوری است که می‌بینیم، تا حد زیادی به دلیل نقشِ میلیون‌ها (اسمِ‌آن‌کشور+ی/یی+خط‌تیره+آمریکایی‌هایی
[۵]
) است که اجدادشان به سواحل ما مهاجرت کردند.»
شاید کلیشه‌ای و احساساتی بود، اما لبخندها و سرتکان‌دادن‌های مخاطبان خارجی نشان می‌داد که چنین اقدامات ساده‌ای در جهت به رسمیت شناختن آدم‌ها تا چه حد اهمیت دارد.

باراک اوباما (چپ) در کنار «تان سری شیخ اسماعیل محمد» امام جماعت مسجد ملی مالزی در شهر کوالالامپور، پایتخت این کشور، در سال ۲۰۱۴ (+)

باراک اوباما (راست) و میشل اوباما (چپ)، بانوی اول وقت آمریکا، در بازدید از مسجد استقلال در جاکارتا پایتخت اندونزی، در سال ۲۰۱۰، به توضیحات امام علی مصطفی یعقوب گوش می‌دهند (+)

نمای دیگری از بازدید باراک اوباما و همسرش از مسجد استقلال، بزرگ‌ترین مسجد جنوب شرقی آسیا (+)

به همین دلیل، ما سعی کردیم در تمام سفرهای خارجی من گشت‌وگذارهای خبرسازی داشته باشیم؛ چیزی که من را از هتل‌ها و دروازه‌های کاخ‌ها دور کند. می‌دانستم که توجهِ من به گشت‌وگذار در «مسجد آبی
[۶]
» استانبول یا بازدید از یک رستوران محلی در شهر هوشی‌مین
[۷]
[بزرگ‌ترین شهر ویتنام] تأثیر بسیار ماندگارتری از موضوعِ هر نشست دوجانبه یا کنفرانس مطبوعاتی‌ای روی شهروندان ترکیه یا ویتنام دارد. اما چیزی که به همان اندازه اهمیت داشت این بود که این بازدیدها به من فرصت می‌داد تا دست‌کم اندکی با مردم عادی تعامل داشته باشم؛ به جای مقامات دولتی و نخبگان ثروتمندی که در بسیاری از کشورها «بی‌خبر از اوضاع مردم» تلقی می‌شوند.

باراک اوباما پیش از ورود به مسجد سلطان احمد مشهور به «مسجد آبی» در استانبول، در سال ۲۰۰۹، کفش‌های خود درمی‌آورد (+)

باراک اوباما (دوم از راست) در کنار رجب طیب اردوغان (دوم از چپ)، نخست‌وزیر وقت ترکیه، به توضیحات امام جماعت مسجد سلطان احمد (چپ) درباره تاریخ این مسجد گوش می‌دهند (+)

با این حال، مؤثرترین ابزار دیپلماسی عمومی ما مستقیماً از کتاب راهنمای تبلیغات انتخاباتی‌ام بیرون آمد: در طول سفرهای بین‌المللی‌ام، تلاش می‌کردم با جوانان دیدار عمومی داشته باشم. اولین باری که این کار را امتحان کردیم، در نشست ناتو در شهر استراسبورگ
[۸]
[در فرانسه، مقر پارلمان اروپا] و با حضور بیش از سه هزار دانشجوی اروپایی، نمی‌دانستیم چه انتظاری باید داشته باشیم. آیا سروصدا می‌کردند و سخنرانی‌ام را قطع می‌کردند؟ آیا با پاسخ‌های طولانی و پیچیده‌ام آن‌ها را خسته می‌کنم؟ اما بعد از یک ساعت نشست فی‌البداهه در جمع مخاطبانی که با شور و هیجان از من در مورد همه چیز، از تغییرات اقیمی گرفته تا مبارزه با تروریسم، سؤال می‌کردند و نظرات طنزآلود خود را هم ارائه می‌دادند (از جمله این نکته که «باراک» در زبان مجاری به معنای «هُلو» است)، تصمیم گرفتیم این نوع جلسات را به ویژگی ثابت سفرهای خارجی‌ام تبدیل کنیم.

دیدارهای عمومی معمولاً به صورت زنده از شبکه‌های ملی کشورها پخش می‌شدند و چه در بوئنوس‌آیرس
[۹]
[پایتخت آرژانتین]، چه در بمبئی [در هند]، و چه در ژوهانسبورگ
[۱۰]
[در آفریقای جنوبی] بینندگان زیادی داشتند. از نظر مردم بسیاری از نقاط جهان، مشاهده این‌که رئیس دولت یک کشور خودش را در معرض سؤالات مستقیم شهروندان قرار بدهد، پدیده‌ای نو بود؛ و از هر سخنرانی‌ای که ممکن بود ایراد کنم، استدلال معنادارتری در دفاع از دموکراسی بود. با مشورتِ سفارت‌خانه‌های محلی‌مان، معمولاً از فعالان جوان گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده در کشور میزبان (مثل اقلیت‌های مذهبی یا قومی، پناهندگان، و دانشجویان دگرباش جنسی) برای شرکت در این جلسات دعوت می‌کردیم. می‌توانستم با دادن میکروفون به آن‌ها و فراهم کردن امکان تعریف داستان‌های زندگی‌شان، یک ملتْ تماشاگر را در جریان عادلانه بودنِ خوسته‌های آن‌ها قرار دهم.

ضیافت افطار باراک اوباما در اتاق شرقی کاخ سفید در ۲۲ ژوئن ۲۰۱۵ (۵ رمضان ۱۴۳۶ قمری) (+)

بازدید باراک اوباما از مرکز اسلامی بالتیمور (شامل مسجد الرحمه، مدرسه الرحمه، آکادمی قرآن الرحمه، و برخی ساختمان‌های دیگر) واقع در منطقه کانتونزویل در شهرستان بالتیمور در ایالت مری‌لند در آمریکا در سال ۲۰۱۶ (+)

قرآن‌های اهدایی روی صندلی‌هایی که برای نشستن اعضای دولت اوباما و سایر مهمان‌ها، در بازدید رئیس‌جمهور آمریکا از مرکز اسلامی بالتیمور آماده شده‌اند (+)

بازدید باراک اوباما از مسجد الرحمه در مرکز اسلامی بالتیمور در سال ۲۰۱۶، اولین بازدید او از یک مسجد در داخل آمریکا پس از گذشت هفت سال از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش بود (+)

جوانانی که در این دیدارها با آن‌ها ملاقات می‌کردم، یک منبع دائمی الهام‌بخش برای شخص خودم بودند. گاهی مرا می‌خنداندند و گاهی به گریه‌ام می‌انداختند. با آرمان‌گرایی‌شان، یادآور سازمان‌دهندگان و داوطلبان جوانی بودند که من را به سمت ریاست‌جمهوری سوق دادند؛ و یادآور نقاط اشتراکی که وقتی یاد می‌گیریم ترس‌هایمان را کنار بگذاریم، با وجود مرزهای نژادی، قومی و ملی، ما را به هم پیوند می‌دهند. هرقدر هم که هنگام ورود به این جلسات احساس ناامیدی و دل‌سردی داشتم، باز هم موقع بیرون آمدن همیشه احساس می‌کردم انرژی خودم را بازیافته‌ام؛ انگار در یک چشمه خنک طبیعی غوطه‌ور شده باشم. با خودم می‌گفتم، تا وقتی مردان و زنان جوانی مثل این آدم‌ها در گوشه‌وکنار این کره خاکی وجود دارند، دلیل کافی برای امیدواری هست.

*          *          *

از زمانی که من روی کار آمده بودم، نگرش عمومی نسبت به آمریکا در سراسر جهان پیوسته بهبود یافته بود، و این نشان می‌داد که اقدامات دیپلماتیک اولیه ما نتیجه مطلوبی داشته است. این افزایش محبوبیت باعث می‌شد که هم‌پیمانان ما، که می‌دانستند شهروندانشان به رهبری ما اعتماد دارند، راحت‌تر بتوانند نیروهای نظامی خود را در افغانستان حفظ یا حتی بیش‌تر کنند. این باعث می‌شد من و «تیم گایتنر
[۱۱]
» [وزیر خزانه‌داری آمریکا در دولت اول باراک اوباما] هنگام هماهنگی برای واکنش بین‌المللی به بحران مالی اهرم فشار قوی‌تری داشته باشیم. پس از آن‌که کره شمالی آزمایش موشک‌های بالستیک خود را آغاز کرد، سوزان رایس
[۱۲]
[سفیر آمریکا در سازمان ملل در دولت اول باراک اوباما و مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور در دولت دوم او] توانست شورای امنیت را متقاعد به تصویب تحریم‌های شدید بین‌المللی [علیه کره شمالی] کند؛ تا اندازه‌ای به خاطر مهارت و سرسختی خودش، اما به گفته‌ی خودش، تا اندازه‌ای هم به این دلیل که «بسیاری از کشورها می‌خواهند خودشان را همسو با شما [اوباما] نشان بدهند.»

سوزان رایس (مرکز تصویر) نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل، به اوباما گفته بود بخشی از دلیل تصویب تحریم‌های مدنظر آمریکا علیه کره شمالی در سازمان ملل این بوده که بسیاری از کشورها می‌خواسته‌اند خودشان را همسو با اوباما نشان بدهند (+)

اما به هر حال، تملقِ دیپلماتیک هم در رسیدن به نتیجه، محدودیت‌هایی داشت. در نهایت، آن‌چه سیاست خارجی هر کشوری را تعیین می‌کرد عبارت بود از منافع اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، اختلافات قومی و مذهبی، مناقشه‌های ارضی، افسانه‌های هنگام بنیانگذاری، مصیبت‌های ماندگار، و خصومت‌های دیرینه؛ و مهم‌تر از همه، الزامات افرادی که قدرت را در اختیار داشتند و به دنبال حفظ آن بودند. به ندرت پیش می‌آمد که رهبری خارجی صرفاً به محرک‌های اخلاقی واکنش نشان دهد. آن‌هایی که در رأس حکومت‌های سرکوبگر قرار داشتند در اکثر موارد می‌توانستند با خیال راحت افکار عمومی را نادیده بگیرند. برای پیشروی در دشوارترین موضوعات سیاست خارجی، به نوع دومی از دیپلماسی نیاز داشتم: دیپلماسیِ پاداش‌ها و مجازات‌های ملموس برای تغییر محاسبات رهبران سرسخت و ستمگر. در سال اول ریاست‌جمهوری‌ام، به طور خاص، تعامل با رهبران سه کشور (ایران، روسیه و چین) به من نشان داد که این کار چه‌قدر دشوار است.

از میان این سه کشور، ایران کم‌ترین چالش جدی را برای منافع طولانی‌مدت آمریکا مطرح می‌کرد، اما جایزه «فعال‌ترین دشمن» را از آن خود کرد. ایران، وارث امپراتوری‌های بزرگ پارس در دنیای باستان که زمانی کانون علم و هنر در طول دوران طلایی اسلام بود، سال‌های سال بود که در ذهن سیاست‌گذاران آمریکا چندان جایگاهی نداشت. با توجه به وجود ترکیه و عراق در مرزهای غربی، و افغانستان و پاکستان در شرق ایران، این کشور عموماً صرفاً یکی دیگر از کشورهای فقیر خاورمیانه تلقی می‌شد که قلمروش به خاطر درگیری‌های داخلی و قدرت گرفتن کشورهای اروپایی کوچک شده است.

با این حال، سال ۱۹۵۱، پارلمان سکولار و چپ‌گرای ایران اقدام به ملی کردن میدان‌های نفتی این کشور کرد تا منافعی را از آنِ خود کند که زمانی به جیب دولت انگلیس می‌رفت؛ که بیش‌ترین سهام را در بزرگ‌ترین شرکت تولید و صادرات نفت ایران در اختیار داشت. انگلیسی‌ها که از اخراج شدن از حوزه نفت ایران ناراضی بودند، برای جلوگیری از تحویل نفت ایران به خریداران احتمالی، اقدام به محاصره دریایی این کشور کردند. همچنین دولت [دوایت] آیزنهاور
[۱۳]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ – ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۹ شمسی] را متقاعد کردند که دولت جدید ایران به سمت شوروی متمایل است؛ که به این ترتیب، آیزنهاور مجوز عملیات آژاکس را صادر کرد: کودتایی که سی‌آی‌ای و ام‌آی۶ آن را مهندسی کرده بودند و منجر به سرنگونی [محمد مصدق] نخست‌وزیرِ به‌طریق‌دموکراتیک‌انتخاب‌شده‌ی ایران و تثبیت قدرت در دستان شاه جوان این کشور، محمدرضا پهلوی، شد.

«عملیات برای انتصاب یک دولت طرفدار غرب در ایران///مسئول: تأییدشده توسط رئیس‌جمهور، وزیر خارجه و مدیر اطلاعات مرکزی در تاریخ ۱۱ جولای ۱۹۵۳ [۲۰ تیر ۱۳۳۲ شمسی]///هدف: مصدق، نخست‌وزیر [ایران]، و دولتش///اهداف: استفاده از روش‌های قانونی، یا شبه‌قانونی، برای سرنگون کردن دولت مصدق؛ و جایگزینی آن با دولتی طرفدار غرب به رهبری [محمدرضا] شاه و نخست‌وزیری [فضل‌الله] زاهدی///اقدام سی‌آی‌ای: طرح اقدام در چهار مرحله اجرا شد:…»؛ تصویر منتسب به مجوز دولت آمریکا برای اجرای عملیات آژاکس و کودتای ۲۸ مرداد در ایران؛ متن کامل‌تر این سند را می‌توانید (به زبان انگلیسی) از این‌جا بخوانید (+)

«ز جنبش توده‌ها شاه فراری شده»؛ «مرگ بر شاه خائن»؛ (متن انگلیسی) «یانکی [آمریکایی] برگرد خانه»؛ پاک کردن شعارهای ضدشاه از روی دیوار در تهران در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۳۲، پس از کودتای ۲۸ مرداد؛ فضل‌الله زاهدی، نخست‌وزیری که جایگزین مصدق شد، پس از کودتا دستور داده بود این‌گونه شعارها را از روی دیوار پاک کنند (+)

کرمیت روزولت نوه‌ی تئودور روزولت، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، و رئیس وقت بخش آسیا-خاور نزدیک در سی‌آی‌ای که فرمانده میدانی عملیات آژاکس بود و شخصاً با نام جعلی «جیمز لاکریج» برای مدیریت کودتا به ایران سفر کرد؛ جالب است بدانید  روزولت که بعد از موفقیت‌آمیز بودن کودتا، مخفیانه از آیزنهاور «مدال امنیت ملی» را هم دریافت نمود، اعتراف کرده که آمریکا به «معترضان» در ایران رشوه داده تا برای بدنام کردن مصدق و حامیانش، به نمادهای شاه حمله کنند و همزمان شعارهایی در حمایت از مصدق بدهند (+)

شعبان جعفری (مرکز تصویر) مشهور به «شعبان بی‌مخ» یکی از طرفداران شاه بود که از سی‌آی‌ای پول می‌گرفت تا مردم را علیه مصدق و در طرفداری از شاه بشوراند (+)

شادی حامیان شاه پس از موفقیت‌آمیز بودن کودتای ۲۸ مرداد (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آمریکا چگونه در یک کشور کودتا می‌کند

›› سیا در یک قرن گذشته چند بار کودتا کرده است

›› آیا ترامپ می‌تواند کودتای ۲۸ مرداد را تکرار کند؟


آن‌چه خواندید، قسمت سوم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشته‌ی باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا بود. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمت‌های قبلی این مجموعه گزارش را می‌توانید از لینک‌های زیر بخوانید:

روابط مالکی با تهران نشان‌دهنده قدرت استراتژیک ایران در منطقه بود

نگرانی روسیه درباره سپر موشکی‌مان در اروپا را به موضوع ایران گره زدم


برای مطالعه ترجمه‌های قبلی مشرق از کتاب‌های مهم بین‌المللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آن‌جا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخاب‌های سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، می‌توانید به کتاب‌خانه مشرق مراجعه کنید.

 



[۱]
سرزمین موعود (کتاب) لینک


[۲]
Barack Obama memoir tops Michelle’s in first-day sales Link


[۳]
George W. Bush Link


[۴]
Ben Rhodes (White House staffer) Link


[۵]
مثلاً «مکزیکی-آمریکایی» یا «کوبایی-آمریکایی»


[۶]
مسجد سلطان احمد لینک


[۷]
Ho Chi Minh Link


[۸]
Strasbourg Link


[۹]
Buenos Aires Link


[۱۰]
Johannesburg Link


[۱۱]
Timothy Geithner Link


[۱۲]
Susan Rice Link


[۱۳]
Dwight D. Eisenhower Link



منبع خبر

کتاب باراک اوباما؛ انگلیسی‌ها از حرص نفت، دولت مصدق را سرنگون کردند/ نقش مستقیم دولت آمریکا و سی‌آی‌ای در کودتای ۲۸ مرداد +عکس و فیلم بیشتر بخوانید »