شاعر انقلابی

نگین خاتم ما قاسم سلیمانی

نگین خاتم ما قاسم سلیمانی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «سیدغفار هاشمی» از شاعران انقلابی استان آذربایجان شرقی، سروده خود درباره سردار شهید «قاسم سلیمانی» و شهدای مدافع حرم را منتشر کرد که آن را در ادامه می‌خوانید:

قسم به فجر و به آفاق نور یزدانی
فرا ز رنگ و نژاد است مرز انسانی

اگر نگین سلیمان فتاده دست عدو
نگین خاتم ما قاسم سلیمانی

به یمن عشق به یک رشته خوش کشید آری
عقیق و در عراقی و لعل افغانی

به بزم ماه شده سنگ‌ها تراشه نور
به دور خاتم و فیروزه خراسانی

به حیرتم که چه سان دست عشق پوشانده
به قد و قامت آن‌ها لباس یکسانی

شبیه شیر خداوند جمع اضدادند
ظهور قهر الهی و مهر رحمانی

یکیست نوگل و آن دیگریست سرو سهی
شکسته‌اند تبر از تبار سوفیانی

همو که سرو سهی بود پیر میدان‌دار
دلاور همدانی حبیب ایرانی

جوان جوانی حامد ز پیر رخصت خواست
نهاد بر طبق عشق دست و چشمانی

چگونه وصف تو را ای رها بگوید اسیر
که در خیال نگنجی حماسه رامانی

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگین خاتم ما قاسم سلیمانی بیشتر بخوانید »

هنوز می‌شنوم من صدای چمران را

هنوز می‌شنوم من صدای چمران را


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «علی شهودی» از شاعران انقلابی و آئینی استان آذربایجان شرقی آخرین سروده خود را به مناسبت گرامیداشت سالروز شهادت دکتر «مصطفی چمران» منتشر کرد که آن را در ادامه می‌خوانید:

هنوز می‌شنوم من صدای چمران را
صدای غرش شیر جنوب لبنان را

صدا صدای قدم‌های زخمی صبح است
که سخت می‌کند آشفته شب پرستان را

هنوز هم که هنوز است می‌کند پیکار
گمان مبر که دمی ترک کرده میدان را

کسی که زندگی و مرگ او بود یکسان
ادامه می‌دهد او خط سرخ ایمان را

زهی خیال عبث در نبود چمران‌ها
کند خراب عدو پایگاه قرآن را

بحول و قوه ایزد زنیم بر خاکش 
اگر چه تیز نمودست چنگ و دندان را

هنوز عشق در این شهر حکمفرما هست
به  عاشقان دهد آری هنوز فرمان را

هنوز در دل شب‌های تار نوری هست
امیدوار به فردا نماید انسان را

بیا شکفتن خورشید را تماشا کن
که مژده می‌دهد آشفتن زمستان را

سحر منادی توحید بانگ بردارد
بپای سرو ولایت نثار کن جان را

هنوز خنجر معشوق کشته می‌گیرد
به هر کرانه ببینید خیل قربان را

هنوز شمع محبت شگفت می‌سوزد
چنانکه سوخت سراپای غاده چمران را

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هنوز می‌شنوم من صدای چمران را بیشتر بخوانید »

یاران ما رفتند و ما جاماندگانیم

یاران ما رفتند و ما جاماندگانیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «مهرآسا پروینی‌نژاد» از شاعران انقلابی استان آذربایجان شرقی سروده خود درباره دفاع مقدس را با عنوان «مرز شقایق» منتشر کرد که آن را در ادامه می‌خوانید.

یک روز ایران نیز مثل کربلا شد

آیینه‌دار خنجر و خون و خدا شد

یک روز ما دلداده‌ پرواز گشتیم

با آتش و با آینه همراز گشتیم

یک روز ما از جسم خاکی پر گرفتیم

در خاکریز جبهه‌ها سنگر گرفتیم

رفتیم از خود تا خدا را نیز دیدیم

بیگانه از خود آشنا را نیز دیدیم

یک روز تا مرز شقایق پیش رفتیم

با ذکر نام فاطمه از خویش رفتیم

رفتیم از رود و به دریا‌ها رسیدیم

از بهت شب تا مرز فردا‌ها رسیدیم

آن روز فهمیدیم ما اهل بهشتیم

با خون وصیت‌نامه‌ خود را نوشتیم

قفل در ناب اجابت را گشودیم

دروازه‌های استجابت را گشودیم

افسوس از آن روز‌های رفته افسوس

افسوس از آن خاک‌های تفته افسوس

لب تشنه در آغوش دریا ماندگانیم

یاران ما رفتند و ما جاماندگانیم

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یاران ما رفتند و ما جاماندگانیم بیشتر بخوانید »

ناله‌ای سرکشید از بغداد: «لقد استشهد سلیمانی»

ناله‌ای سرکشید از بغداد: «لقد استشهد سلیمانی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «محمدرضا بحری» از شاعران انقلابی استان آذربایجان شرقی، سروده خود با عنوان «خبری ناگوار» در سوگ سردار شهید «قاسم سلیمانی» را منتشر کرد که در ادامه آن را می‌خوانید:

در غمی جان شکار می‌گریم

همچو ابر بهار می‌گریم

درد‌ها در دلم تلاطم کرد

آبشار آبشار می‌گریم

گریه‌ام از شکست ناشی نیست

عرق شرم ریزد از چشمم

طف آتشفشان سینه‌ من

شرر عشق می‌زد از چشمم

جمعه‌ها خود حدیث دلتنگی است

با غم دیگری عجین شده است

چشم در بارش ستاره چنان

که فلک نقش بر زمین شده است

خبری ناگوار در راه است

خبری ناگوار و بهت‌آور

مرگ گل را به دست جور خزان

در بهاران نمی‌کنم باور

تا در خیمه‌ معاویه

ضربتی چند مانده بود ولی

خبری همچو صاعقه پیچید

کشته شد مالک سپاه علی

باده غم گذشت از خط جور

ناله‌ای سرکشید از بغداد:

«لقد استشهد سلیمانی»

جرعه نوش بلا خراب افتاد

بر خلاف سکوت خون‌خواران

بغض فریاد او گره وا کرد

داغ خود بر دل زمین بگذاشت

تا در آغوش آسمان جا کرد

خاک را طاقت بهشت نبود

رفت و سردار آسمانی شد

زمهریر دی زمستان را

داغ خورشید جاودانی شد

شهدا صف کشیده منتظرند

که عزیزی رسد به مهمانی

بوسه می‌زد امام بی‌سر‌ها

بر سر قاسم سلیمانی

گرچه در کهکشان کرکس‌ها

راه شیران کمین ظالم‌هاست

تا ابد بر فراز بام فلک

پرچم فتح حاج قاسم‌هاست

لشکر آخرالزمانی عشق

گرچه امروز داغ اشتر دید

بعد از او پیر داغدیده‌ ما

صد چو مالک امیر لشکر دید

ما همه اختران صبحدمیم

خواب از چشم شام می‌گیریم

هم قسم گشته‌ایم کز دشمن

سخت‌تر انتقام می‌گیریم

یاد او تا همیشه در دل ما

ساحل موج‌های طوفانی است

صحبت ما و این چکامه‌ سرخ

هدیه‌ مور با سلیمانی است

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ناله‌ای سرکشید از بغداد: «لقد استشهد سلیمانی» بیشتر بخوانید »

سروده «خلیل آسانی» در سوگ شهید «قاسم سلیمانی»

سروده «خلیل آسانی» در سوگ شهید «قاسم سلیمانی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «خلیل آسانی» متخلص به «حائر»، از شاعران انقلابی استان آذربایجان شرقی آخرین سروده‌اش را با عنوان «پرواز ناگهانی» در سوگ سردار شهید «قاسم سلیمانی» منتشر کرد که در ادامه آن را می‌خوانید.‌

پرواز ناگهانی

ای آن‌که هست دل‌ها مأوا و آشیانت

در باورم نگنجد پرواز ناگهانت‌ ای اسوه‌ حماسه،‌ ای مرد استقامت

آشفته خواب دشمن از رزم بی‌امانت

عمری به عرصه‌های پیکار حق و باطل

خون ریا چکید از شمشیر جان ستانت

در مکتب جهاد و ایمان و پاکبازی

امضای فتح دارد اوراق امتحانت

هرگز نگشت آرام در حسرت شهادت

امواج بی‌قرار دریای بی‌کرانت

دیگر نمی‌نوازد در کوی بی‌کسی‌ها

چشمان منتظر را دستان مهربانت

همنام نامدار دلبند مجتبایی

احلى من العسل بود، تفسیر هر بیانت

بر گوش جان نوای اندوه و ماتم آید

دل‌های داغ‌دیده هستند روضه خوانت

تابیده اینک‌ ای مرد بر سرزمین وحدت

از مشرق حماسه خورشید آرمانت

این شرح بی‌نهایت در مختصر نگنجد

«حائر» بگو هر آن‌چه برخیزد از توانت

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سروده «خلیل آسانی» در سوگ شهید «قاسم سلیمانی» بیشتر بخوانید »