شاه

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی ارتش مردمی ایران

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی ارتش مردمی ایران


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ و با شکست دولت‌های متعدد در مقابله با مبارزه مردم، شاه تصمیم گرفت با انتصاب یک نظامی به ریاست دولت جریان انقلاب را متوقف کند به همین منظور ارتشبد غلامرضا ازهاری را انتخاب کرد. نخست وزیر جدید در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ منصوب شد و همان روز کابینه نظامی خود را معرفی کرد. در این دولت غلامعلی اویسی به سرپرستی وزارت کار و امور اجتماعی، سپهبد امیرحسین ربیعی به سرپرستی وزارت مسکن و شهرسازی و ارتشبد قره باغی به وزارت کشور منصوب شدند از اقدامات دولت نظامی ازهاری دستیگری نویسندگان جرائد و مطبوعات و برخی از سران رژیم پهلوی مانند نصیری، آزمون و هویدا بود. 

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی مردم ایران

ازهاری برای سرکوب انقلاب در شهرستان‌ها چند نظامی را به استانداری خراسان، کرمانشاه و آذربایجان غربی منصوب کرد ولی این تلاش‌ها مثمر ثمر نبود. قیام اسلامی مردم در مدت زمان کوتاه حکومت ازهاری شکل وسیع‌تری به خود گرفت. نقطه اوج این قیام تظاهرات میلیونی و تاریخی مردم در روز‌های تاسوعا و عاشورای حسینی (۱۹ و ۲۰ آذر ۱۳۵۷) در سراسر کشور بود. یکی از مهمترین حوادثی که در دوران حکومت ازهاری رخ داد حمله مسلحانه چند نفر از نظامیان پادگان لویزان به سوی فرماندهانشان بود. این حادثه در ظهر روز عاشورا ـ ۲۰ آذر ۱۳۵۷ـ به وقوع پیوست.

در این روز یک درجه دار و یک سرباز وظیفه ارتش به نام‌های اسماعیل سلامت‌بخش و ناصرالدین امیدی عابد، افسران پادگان لویزان را که در سالن غذاخوری مشغول صرف ناهار بودند به رگبار بستند. این عملیات که طی آن تعداد زیادی از درجه داران شاهنشاهی هدف قرار گرفته و کشته یا زخمی شدند و نشان‌دهنده وجود نیرو‌های انقلابی در بدنه ارتش بود؛ نور امیدی در دل‌های مردم ایجاد کرد و انگیزه سرکوب را در نیرو‌های وفادار به سلطنت کاهش داد.

روزنامه کیهان در تیر ۱۳۵۸ طی یک گزارش تحقیقی به بررسی جزئیات این عملیات پرداخت که در پی می‌آید: 

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی مردم ایران

«در عاشورای حسینی یک درجه دار به نام اسماعیل سلامت بخش و سرباز وظیفه ناصرالدین امیدی عابد که قبلا طرح حمله به پادگان لویزان را با هم ریخته بودند و منتظر فرصت مناسبی جهت این اقدام قهرمانانه خود بودند، در ساعت ۱۲ ظهر روز عاشورا، طرح از پیش ساخته خود را به اجراء گذاشتند. آنها با سلاح‌های خود که از قبل آماده و فشنگ گذاری نموده بودند از درب غربی سالن ناهار خوری پادگان لویزان وارد شدند و به همه برپا دادند. 

در این موقع کلیه افراد نظامی که از امرای ارتش و درجه داران پادگان لویزان بودند به یکباره به خالت خبردار ایستادند در همین لحظه اسماعیل سلامت بخش و امیدی عابد با یک عمل شجاعانه افراد حاضر در سلف سرویس را به رگبار گلوله بستند و خود با یک عمل ماهرانه خواستند از پادگان فرار کنند ولی ماموران دیگر پادگان با صدای شلیک گلوله به آن محل شتافتند و این دو مجاهد را هدف گلوله‌های خود قرار دادند. بدین ترتیب عده زیادی از افسران و درجه‌داران حاضر در ناهار خوری کشته و زخمی شدند.

با این اقدام شجاعانه، یکبار دیگر سربازان و درجه داران، وفاداری خود را نسبت به نهضت مبارزه ملت ایران در ریشه کردن رژیم شاه مخلوع نشان دادند. در روز‌های دهم (عاشورا) و یازدهم این ماه پس از آن تظاهرات عظیم خبری به مردم رسید. خبری تکان دهنده، چون رعد در عین حال که با ناباوری مردم همراه بود. اهمیت فوق العاده داشت و آن خبر حمله چند مبارز مسلمان و از جان گذشته به افسران مجتمع در سالن ناهار خوری درجه داران بود. این خبر امیدی در دل همه مردم ایجاد کرد، به طوری که دریافتند در داخل ارتش هم افراد آگاه و جانباز در راه اهداف اسلامی وجود دارد. اینک گزارش آن روز را از نظرتان می‌گذرانیم.

این گزارش حاصل تحقیقاتی هست پیرامون همین حماسه دلیرانه در روز عاشورا.

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی مردم ایران

در هفته گذشته طی تماس‌هایی که با دو تن از مبارزان گروه هفت نفری و بعضی از پرسنل پادگان لویزان برقرار کردیم، اسرار تازه‌ای پیرامون این حماسه همراه با اسناد و مدارک به دست آوردیم.

مجاهدان شهید، گروهبان سلامت بخش و سرباز وظیفه امیدی عابد، طراحان و عاملین این حماسه بوده اند. شهید گروهبان سلامتبخش پس از گذراندن دوره آموزشگاه گروهبانی به گردان توپخانه منتقل می‌شود. وی در طول مراحل انقلاب با داشتن آگاهی سیاسی و اجتماعی اقدام به تبلیغ مخفیانه مذهبی در داخل پادگان می‌نماید به طوری که با شش تن دیگر که دو نفر آنها سرباز وظیفه درجه دار بوده اند، ارتباط برقرار می‌کند و گروه تشکیل می‌دهند و به دنبال آن فعالیت گروهی آغاز می‌شود.

از جمله اقدامات این گروه متشکل، نمازعیدی بود که آنها در داخل پادگان برگزار کردند. این برنامه همزمان با برگزاری عظیم نماز عیدفطردر قیطریه تهران بود که به دنبال آن گروهبان سلامت بخش توسط ضد اطلاعات شناسایی و مورد بازجویی قرار می‌گیرد. در ۲۱ آذر سال گذشته قرار بود که شاه در مراسم آن روز شرکت کند و گروه تصمیم به شلیک توپ به طرف جایگاه را داشتند ولی شاه در این مراسم شرکت نکرد و در نتیجه اجرای طرح آنها معوق ماند.

با فرار رسیدن ماه محرم و جنایات خونبار رژیم در روز‌های دو و سوم این ماه مبارزان در پی اجرای طرح دیگری بر می‌آیند. شاه در شب عاشورا در داخل پادگان بود. لکن گروه مزبور از این مساله بی اطلاع و مشغول طراحی نقشه و حمله به افسرانی که در سالن غذاخوری مجتمع شده بودند، می‌شوند. از صبح روز عاشورا، گروهبان سلامت بخش با خواندن نماز‌های مکرر و اظهار نیاز به درگاه خداوند، وصیت نامه خود را تکمیل کرد و سرباز امیدی نیز وصیت نامه خود را نوشت. زمینه سازی برای دسترسی به اسلحه خانه و قسمت آتشبار توسط افراد گروه انجام گرفت و این دو با اسلحه و مهمان همراه خود حمله را آغاز کردند.

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی مردم ایران

نحوه حمله بنا به اظهار یکی از افسران پادگان که خود مسئول جمع آوری اطلاعات در این حادثه می‌باشد، چنین هست:

«روز تاسوعا و عاشورا ارتش در آماده باش کامل بود. واحدی از گارد جاویدان پاسداری کاخ شاه را به عهده داشت و عده‌ای دیگر از آرامگاه مراقبت می‌کردند. در محوطه پادگان لویزان در حدود ۲۷ تا ۳۰ هلیکوپتر مستقر شده بود. زمان حمله فرا می‌رسد. سرباز امیدی از ناحیه شمال و از پله‌های شرقی و گروهبان سلامتبخش نیز از سمت جنوب ساختمان مرکزی ستاد گارد جاویدان به افسران مجتمع در سالن غذاخوری حمله می‌نمایند.

از جانب سلامتبخش در این برنامه اشتباهی رخ می‌دهد. وی به جای اینکه داخل نهار خوری اصلی شود، فقط دو تا سه درجه دار در آنجا تیر می‌خورند و بعد وقتی متوجه اشتباهش می‌شود، ساختمان ستاد را دور می‌زند و از طرف ساختمان فرماندهی به جلو ستاد می‌آید. در ضمن سرباز امیدی، پس از شعار‌های «خدا» «قرآن» «خمینی» و «ا… اکبر» نیز از سمت شمال به نهار خوری افسران می‌رود و تیراندازی می‌کند که به دنبال آن افسران در حالی که مسلح می‌شوند، سالن را ترک می‌کنند. در این هنگام با سلامت بخش موجه می‌شود.

گروهبان سلامت بخش با دو دست تیراندازی می‌کرد. یک دست با نوغان (اسلحه مخصوص) و یک دست با تفنگ. در این هنگام که اوضاع به شدت متشنج بود. یک هلیکوپتر جهت تیراندازی به طرف پادگان در آسمان پرواز می‌کرد. لشکر حشمتیه نیز برای سرکوبی به پادگان لویزان اعزام شده بود و هنگام تیراندازی شاه در منطقه لویزان در منزل تیمسار بدره‌ای بود. در این درگیری‌ها تعداد کشته و زخمی که تاکنون تائید شده به ترتیب ۱۴ و ۳۸ می‌باشد که جمعا ۵۲ کشته و زخمی می‌باشد. عده‌ای از اعضای گروه مبارز، شناسایی و دستگیر می‌شوند که پس از بازجویی‌های مداوم و محاکمه صحرایی به زندان می‌افتند و خوشبختانه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی توسط مردم از زندان آزاد می‌گردند.»

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی مردم ایران

 ارتشبد قره‌باغی وزیر کشور کابینه ازهاری در کتاب خاطرات خود، ماجرا را این چنین شرح می‌دهد: 

تیراندازی به وسیله چند نفر درجه‌دار و سرباز از طرفداران مخالفین و مذهبی‌ها بر روی افسران و درجه داران در داخل نهارخوری پادگان لویزان گارد شاهنشاهی که در جریان آن عده‌ای افسر و درجه‌دار و سرباز به قتل رسیدند. هر چند جریان این واقعه مخفی نگهداشته شد و تعداد کشته‌شدگان رسماً اعلام نشد. ساعت ۵/۱ بعد از ظهر عاشورا یک افسر، دو درجه دار و چهار سرباز مسلح به نهارخوری افسران ارشد پادگان لویزان حمله بردند و با رگبار مسلسل هفتاد و دو نفر از افسران ارشد و درجه‌داران پادگان لویزان و هوانیروز را کشته … اعلامیه غیر رسمی حاکی هست … ۲۷ افسر، ۴۱ درجه‌دار و ۴ سرباز را کشته‌اند. کلیه حمله‌کنندگان به غیر از یک سروان هوانیروز که دستگیر شده کشته شده‌اند. 

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی مردم ایران

بعد‌ها گفته شد که در اجلاس لویزان، نظامیان سرگرم تدارک نقشه برای قتل عام دسته‌جمعی مردم تهران بودند. حادثه لویزان روحیه نظامیان و افسران بلندپایه حکومت شاه را به شدت متزلزل کرد و آنان را بیش از گذشته به بی‌حاصل بودن مقاومت در برابر اراده ملت، متقاعد کرد. در دوران حکومت ازهاری بعضی ژنرال‌های ارشد ارتش از جمله ارتشبد «غلامعلی اویسی» فرماندار نظامی تهران و عامل قتل عام مردم در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به بهانه‌های مختلف از کشور خارج شدند.

ازهاری، چون دیگر رجال پهلوی انقلاب را باور نداشت بی ثمر ماندن تلاش‌های دولت نظامی منجر به تمایل ازهاری برای برکناری از این پست حساس شد و سرانجام با این عنوان که سکته کرده و بیمار هست از نخست وزیری کناره گرفت و بلافاصله کشور را ترک و به آمریکا رفت. 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عاشورای ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزه انقلابی ارتش مردمی ایران بیشتر بخوانید »

امام خمینی (ره): شاه باید برود، په آمریکا بخواهد چه نخواهد

امام خمینی (ره): شاه باید برود، چه آمریکا بخواهد چه نخواهد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، ‏‏ زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید:

اساس جمهوری اسلام هست

لوموند: ‏‏کشور ما، کشور آزادی هست و ما بسیار خوشحالیم که حضرتعالی به فرانسه تشریف آورده‌اید. ‏‎ ‎‏حضرت آیت‌الله دربارۀ وضع ایران، پس از توقیف دکتر سنجابی، چه نظری دارند؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏توقیف دکتر، اسباب تحولی نمی‌شود. این هم از دست و پا‌هایی هست که شاه می‌زند به‏‎ ‎‏خیال اینکه دکتر را تسلیم کند و معلوم نیست که کسی تسلیم شاه بشود، یا اشخاص‏‎ ‎‏محترمی تسلیم شاه بشوند. ‏‎ 

لوموند: ‏‏نظر حضرتعالی دربارۀ احتمال مبارزۀ مسلحانه چیست؟ دو ـ سه روز پس از این آقای شریعتمداری در‏‎ ‎‏این باره گفته‌اند هنوز تصمیمی در این باره گرفته نشده هست. ‏‏
‏‏

امام خمینی: ما امیدواریم قبل از اینکه نوبت به مبارزۀ مسلحانه برسد، مسائل به دلخواه ملت ختم‏‎ ‎‏شود. چنانچه یکوقت مقتضی شد. آن وقت تجدید نظر می‌کنیم. ‏
‏‏

لوموند: حضرتعالی می‌فرمایید که بایستی در ایران، جمهوری اسلامی استقرار پیدا کند و این برای ما‏‎ ‎‏فرانسوی‌ها چندان مفهوم نیست. زیرا که جمهوری می‌تواند بدون پایۀ مذهبی باشد. نظر شما چیست؟ ‏‎ ‎‏آیا جمهوری شما بر پایۀ سوسیالیسم هست؟ مشروطیت هست؟ بر انتخاباتی استوار هست؟ دموکراتیک‏‎ ‎‏هست؟ چگونه هست؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏اما جمهوری، به همان معنایی هست که همه جا جمهوری هست. لکن این جمهوری بر‏‎ ‎‏یک قانون اساسی‌ای متکی هست که قانون اسلام هست. اینکه ما جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏می‌گوییم برای این هست که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می‌شود‏‎ ‎‏این‌ها بر اسلام متکی هست، لکن انتخاب با ملت هست و طرز جمهوری هم همان‏‎ ‎‏جمهوری هست که همه جا هست. ‏

مصاحبه با روزنامه فرانسوی لوموند ـ بیست و دوم ۱۳۵۷ ـ نوفل لوشاتو

حفظ کرامت انسان‌ها

خبرنگار آلمانی: بر سر آلمانی‌های مقیم ایران در صورتی که اوضاع ایران عوض شود و حکومت اسلامی به روی‏‎ ‎‏کار آید چه خواهد آمد؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏با آنها به طور انسانیت رفتار می‌شود و در صورتی که مصالح ملت را مراعات کنند، ابداً‏‎ ‎‏ضرری بر آنها وارد نخواهد شد. ‏

خبرنگار آلمانی: بر سر سرمایه‌های صنعتی آلمانی‌ها در ایران چه خواهد آمد؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏اگر سرمایه‌ها از خود‌شان باشد، آن هم محفوظ خواهد ماند و ظلمی بر کسی وارد‏‎ ‎‏نخواهد شد. ‏

خبرنگار آلمانی: همان طور که حضرت آیت‌الله اطلاع دارید، شاه به نام ملت ایران قرارداد‌هایی را با آلمانی‌ها و‏‎ ‎‏خارجی‌ها بسته هست. آیا یک دولت جدید به رهبری حضرت آیت‌الله این قرارداد‌ها را ادامه می‌دهد؟ و‏‎ ‎‏چه اتفاقی بر سر این قرارداد‌ها رخ خواهد داد؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏قرارداد‌هایی که موافق مصالح ملت هست، به قوت خود باقی می‌ماند. ‏
‏‏

خبرنگار آلمانی: همان طور که مسبوق هستید، سرمایه‌هایی به نام ایران در آلمان سرمایه گذاری شده هست. این‏‎ ‎‏سرمایه‌ها، چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏این سرمایه‌ها مال کشور و ملت هست ودولتی که می‌آید به مصلحت ملت عمل خواهدکرد. ‏
‏‏

خبرنگار آلمانی: در حکومت آینده، آزادی زنان چگونه خواهد بود؟ آیا اینها باید مدارس را رها کرده و به منازل‏‎ ‎‏بروند، یا اینکه برایشان امکان خواهد داشت به تحصیلات خود ادامه دهند؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏این حرف‌هایی که راجع به زنان و یا مسائل دیگر شنیده‌اید، اینها هم تبلیغات شاه و‏‎ ‎‏اشخاص مغرض هست. زن‌ها آزاد هستند و در تحصیل هم آزاد هستند، در کار‌های دیگر‏‎ ‎‏هم آزادند، همان طور که مرد‌ها آزادند. حالاست که نه زن آزاد هست و نه مرد. ‏

مصاحبه با خبرنگار آلمانی ـ بیست و دوم ۱۳۵۷ ـ نوفل لوشاتو

ارتش، شاه را نمی‌خواهد

البیرق:‏‏‏‏ حضرت آیت‌الله، جنبشی که شما معرفی می‌فرمایید و ارزش‌های روحی و مردمی که از آن‏‎ ‎‏برخوردار هست، آیا به تنهایی می‌تواند به اسم اکثریت ایرانی و بدون چپی‌ها و بدون مخالفین سنتی، ‏‎ ‎‏حکومت را در دست بگیرد؟ و اگر امروز بر اساس شعار‌هایی که شما مطرح می‌فرمایید رفراندمی در‏‎ ‎‏ایران صورت گیرد، نسبت درصد آرایی را که ممکن هست به دست آورید چقدر خواهد بود؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: اکثریت قاطع ملت ایران مسلمان هست و به آنچه که ما بخواهیم رأی می‌دهد. همۀ ملت‏‎ ‎‏ایران شاه را نمی‌خواهند. آیا نود درصد مردم ایران که مسلمانند به عنوان اکثریت یک‏‎ ‎‏جامعه نمی‌تواند یک جمهوری اسلامی تشکیل دهد؟ ‏
‏‏

البیرق: آیا امکان دارد که شوروی به جنبش شما کمک کند؟ آیا حضرت آیت‌الله به طور کلی از آمریکا‏‎ ‎‏مأیوس هستند؟ یا اینکه معتقدید اگر روزی برای آمریکا مسلّم شود که ایام حکومت شاه رو به پایان‏‎ ‎‏هست مصلحت خود را برخواهد گزید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏اما راجع به شوروی، ما احتیاجی به کمک او نداریم و همان طور که از آمریکا کمک قبول‏‎ ‎‏نمی‌کنیم، از شوروی هم کمک قبول نخواهیم کرد. اما راجع به آمریکا، آمریکا البته‏‎ ‎‏همیشه مصالح خودش را ملاحظه می‌کند ولکن ملت دیگر به آمریکا اعتنا نمی‌کند و شاه‏‎ ‎‏باید برود و غیر از این هیچ راهی نیست، چه آمریکا و شوروی بخواهند یا نخواهند. ‏

البیرق: آیا امکان دارد، ارتش ایران به نفع جنبش شما تحول یابد، یا اینکه ارتش دوستدار شاه باقی خواهد‏‎ ‎‏ماند؟ آیا اینکه از برگشتن ارتش به راه درست مأیوس شده‌اید، یا اینکه، معتقدید شهوت حکومت بر‏‎ ‎‏نظامیان غالب آید و آنان خود زمام حکومت را به دست گیرند و سرباز‌های آنها به ملت بپیوندند؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏آیا سران جیره خوار ارتشی که پنجاه سال هست توسط آمریکا خریداری شده‌اند، به این‏‎ ‎‏سرعت، قابل تغییر هستند؟ ارتش، شاه را نمی‌خواهد، ولکن قدرت دست سران ارتش‏‎
هست. ارتش، مخصوصاً افسران و درجه داران جوان آن با ملت هستند ولی فعلاً قدرت‏‎ ‎‏یک انقلاب را ندارند. فعلاً حکومت را نظامیان آمریکا در دست گرفته‌اند ولی باید‏‎ ‎‏دانست که ادارۀ این حکومت بسیار مشکل هست. اصولاً نظامی نمی‌تواند حکومت کند. ‏

البیرق: شوروی‌ها می‌گویند که علت انقلاب دینی بر ضد شاه این هست که اصلاحات اراضی، امتیاز املاکی را‏‎ ‎‏که روحانیون داشته‌اند از آنها گرفته هست. جواب شما به چنین اتهامی چیست؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏اگر کسی از وضع زندگی روحانیون مطلع باشد، خوب می‌داند که روحانیون املاکی‏‎ ‎‏نداشته و ندارند. روحانیون از طبقۀ سوم هستند. مسأله، مسأله اصلاحات ارضی نیست. ‏‎ ‎‏مبارزات ملت ایران، معلول جنایات و خیانات سی و پنج سالۀ شاه هست که توسط‏‎ ‎‏روحانیون، برملا شد و برای در هم کوبیدن رژیم شاه هست. ‏

مصاحبه با نشریه البیرق ـ بیست و دوم ۱۳۵۷ ـ نوفل لوشاتو

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امام خمینی (ره): شاه باید برود، چه آمریکا بخواهد چه نخواهد بیشتر بخوانید »

نمونه‌ای برای چرایی «مرگ بر آمریکا»

نمونه‌ای برای چرایی «مرگ بر آمریکا»


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ هفته گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار  دانش‌آموزان و دانشجویان، با اشاره به مبارزات ملت ایران با رژیم ستم‌شاهی به این نکته اشاره کردند که «حرکت انقلابی که اوج گرفت، احساس خطر کردند و شدت عمل را بیشتر کردند؛ حتی حدود یک هفته به پیروزی انقلاب، یک ژنرال برجسته آمریکایی به نام «هایزر» آمد تهران برای اینکه اگر بتواند، یک کودتا راه بیندازد و صد‌ها هزار، بلکه میلیون‌ها آدم را به قتل برسانند».

این نکته همان‌گونه که اشاره شد به موضوع تصمیم آمریکا برای انجام کودتا در همان روز‌های نخست شکل‌گیری انقلاب اسلامی دارد؛ روز‌هایی که جریان انقلاب اسلامی در حال دست یافتن به پیروزی است؛ یعنی حدود یک ماه قبل از ورود امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، یکی از فرماندهان ارشد ارتش ایالات متحده آمریکا به نام «رابرت ارنست هایزر» معاون ناتو در اشتوتگرات آلمان و رئیس اداره مستشاری ارتش ایران بدون اطلاع قبلی برای انجام مأموریت محوله از سوی «کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران می‌آید.

در واقع وی بدون اطلاع شاه ایران به کشورمان آمد تا جلسه‌ای را با فرماندهان ارتش و بعضاً رئیس ساواک برای انجام مأموریتی مهم که همانا، طرح‌ریزی کودتای نظامی بود، داشته باشد؛ بنابراین نفراتی که قرار بود با وی دیدار داشته باشند، عبارت بودند از سپهبد «امیرحسین ربیعی» فرمانده نیروی هوایی، دریادار «کمال‌الدین حبیب‌اللهی» فرمانده نیروی دریایی، ارتشبد «حسن طوفانیان» معاون وزارت دفاع و مسئول خریدهای تسلیحات خارجی، ارتشبد «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد مشترک ارتش و تیمسار «ناصر مقدم» رئیس ساواک.

ژنرال هایزر که ۱۴ دی ۱۳۵۷ مخفیانه وارد تهران شد به ظاهر برای فراهم ساختن زمینه خروج شاه از ایران، حمایت فرماندهان ارتش از دولت بختیار و ایجاد ارتباط میان ارتش و رهبران انقلاب با هدف حفظ منافع آمریکا در کشورمان، آمده بود؛ ولی در حقیقت وظیفه‌ای که داشت، فراهم ساختن زمینه‌های کودتا توسط ارتش در صورت پیروزی انقلاب اسلامی بود.

لذا به همین منظور طی یک ماهی که در کشورمان حضور داشت، جلسات متعددی را با سران ارتش برگزار کرد. یکی از نتایج جلسات مورد اشاره که در خاطرات هایزر آمده و در صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری نیز بیان شد، این بود که «من [ژنرال هایزر]به ژنرال قره‌باغی گفتم که در مواجهه با مردم لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بی‌خودی در نکنید، مردم را قتل‌عام کنید».

این دستور ژنرال آمریکایی به فرماندهان ارتش کشورمان موجب شد تا در هشتم بهمن ۱۳۵۷ ارتش، مردمی را که به خیابان‌های تهران آمده بودند و علیه رژیم شاهنشاهی شعار می‌دادند به گلوله ببندد که گفته شده بعد از واقعه خونین ۱۷ شهریور، این کشتار خونین‌ترین واقعه در آخرین روز‌های حکومت پهلوی بود؛ زیرا عنوان شده در این روز ۳۲ نفر شهید و ۲۰۰ نفر نیز مجروح شدند.

همچنین مقرر شده بود که ارتش با اعلام حکومت نظامی، اقدام به دستگیری رهبران اصلی انقلاب اسلامی همچون امام خمینی (ره) کرده و سپس آن‌ها را به جزیره سیری در خلیج فارس تبعید کنند؛ اما چون بدنه ارتش با انقلاب همراه شد و از سوی دیگر امام خمینی (ره) هم دستور دادند که مردم به خیابان‌ها بیایند تا حکومت نظامی شکسته شود، این آخرین تیر دولتمردان آمریکا برای به سرانجام نرسیدن انقلاب اسلامی در ایران نیز با شکست مواجه شد و ژنرال هایزر که حتی احتمال آن می‌رفت توسط انقلابیون دستگیر هم شود، مجبور شد در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ بدون هیچ دستاوردی ایران را ترک کند.

حال با بررسی این موضوع به چند نکته می‌توان پی برد؛ اول اینکه در آن دوران، آمریکایی‌ها هر زمان که می‌خواستند بدون اطلاع دولت و شاه ایران به کشورمان می‌آمدند و می‌رفتند؛ موضوعی که محمدرضا شاه درباره آن گفته است: «نظامیان آمریکایی با هواپیماهای خودشان سفر می‌کردند و خیلی طبیعی بود که بتوانند هنگام ورود به پایگاه‌های نظامی‌شان در ایران تشریفات اداری معمول را نادیده بگیرند»؛ این یعنی اوج بی اختیاری شخص اول مملکت در برابر آمریکایی‌ها.

نکته بعدی دخالت آمریکا در امور داخلی کشورمان با طراحی و اجرای کودتای نظامی با هدف به سرانجام نرسیدن انقلاب اسلامی ایران است؛ لذا اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی عنوان کردند «مرگ بر آمریکا، صرفاً یک شعار نیست، بلکه یک خط مشی است» یکی از دلایل آن، انجام چنین اقداماتی از سوی آمریکاست.

موضوع دیگری که در این رابطه می‌توان به آن اشاره کرد، مطیع بودن فرماندهان ارتش کشورمان در برابر فرماندهان ارتش ایالات متحده است؛ زیرا با توجه به آنچه بیان شد، ژنرال هایزر از فرماندهان ارتش ایران می‌خواهد که به سوی هموطنان خود که در خیابان‌ها علیه رژیم پهلوی شعار می‌دهند، تیراندازی کرده و از کشتن مردم ابایی نداشته باشند که متعاقب آن، تیمسار قره‌باغی هم، چنین کاری را انجام می‌دهد و به واسطه آن کشتار مردم در هشتم بهمن ۱۳۵۷ رخ می‌دهد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نمونه‌ای برای چرایی «مرگ بر آمریکا» بیشتر بخوانید »

قیامی که مقدمه‌ای برای انقلاب بزرگ ۵۷ بود

قیامی که مقدمه‌ای برای انقلاب بزرگ ۵۷ بود


قیام خونین ۱۵ خرداد مردم شهرهای مختلف کشورمان در سال ۱۳۴۲ سرآغازی بر پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵٧ بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، ۶۰ سال پیش در چنین روزی مردم ایران به دلیل دستگیری رهبر و راهنمای بزرگ خود قیامی بزرگ را بر علیه رژیم ستم شاهی آغاز کردند. قیامی که در پانزد خرداد ١٣۴٢، سرآغازی بر پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۵٧ بود و باعث تسریع در روند شکل‌گیری مبارزات و انقلاب اسلامی به رهبری و مرجعیت امام راحل عظیم‌الشأن شد.

آغاز قیام مردم ایران در ۱۵ خرداد

به دنبال انتشار خبر بازداشت امام در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مناسبت سخنرانی تاریخی امام که علیه اسرائیل و رژیم شاه بود از نخستین ساعات روز ۱۵ خرداد، اعتراضات گسترده‌ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود. مردم منطقه پیشوا که سومین روز شهادت امام حسین (ع) را در حرم مطهر جعفربن موسی الکاظم (ع) به سوگ نشسته بودند با شنیدن خبر دستگیری مرجع تقلیدشان، حاج آقا روح الله، اولین نقش آفرینان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شدند. مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع ازخود برخاستند.

تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیع‌ترین حادثه، قتل عام کشاورزان کفن پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آن‌ها روبرو شده و با سلاح‌های سنگین آن‌ها را قتل عام کردند. این روز تاریخی نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) است چراکه در این روز رژیم طاغوت در برابر شجاعت مردم به وحشت افتاد و برای سرکوب آنان حدود ١۵ هزار نفر از مردم مسلمان و انقلابی را به خاک و خون کشید.

دلیل دستگیری امام خمینی

تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی (در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ توسط دولت علم) و بازتاب‌های آن، دلیلی بود تا حضرت امام خمینی رحمه الله نهضت عظیم خویش را بنیان گذارد و این در حالی بود که با رحلت مرجع عالی قدر شیعه آیت اللّه العظمی بروجردی رحمه الله، ثلمه‌ای عظیم به ملت و روحانیت وارد شده بود و رژیم نیز عرصه را برای جولان بلا منازع خود در دین ستیزی مهیّا یافت.

به دنبال این مسئله، امام خمینی رحمه الله علمای طراز اوّل را دعوت به مشورت کرد و آنان طی تلگرافی مخالفت خود را با دولت ابلاغ کردند.

امام در پی بی اعتنایی دولت، در اعلامیه‌ای تأکید فرمود: «اینجانب حسب وظیفه شرعی به ملّت ایران و مسلمین جهان، اعلام خطر می‌کنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست‌ها است… ملّت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمی‌کنند و اگر سکوت کنند، در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.»

سرانجام با پایمردی امام و حمایت مردم و روحانیون، دولت عقب نشینی می‌کند و لایحه را پس می‌گیرد. این مسئله حائز نکات قابل توجّهی است و نقطه عطفی در مسیر حرکت مردمی بود که موجب تحکیم پایه‌های انقلاب اسلامی گردید.

همچنین حرکت امام در جو ملتهب ایران آن روز، باعث شد که انرژی انقلابی ملّت ـ که از سال ۳۹ به فوران آمده بود و در بحران هویت و رهبری دست و پا می‌زد ـ پشت سر امام و مذهب و روحانیت، کانالیزه شد. از اینرو از نیمه دوّم سال ۴۱ و به دنبال قضیّه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، تمام اذهان دولت و ملّت متوجه قم و امام گردید.

هنوز خشم عمومی نسبت به این حرکت رژیم فروکش نکرده بود که ساواک قم، مجلس روضه خوانی را که از طرف آیت اللّه العظمی گلپایگانی رحمه الله منعقد شده بود، مورد حمله قرار داد. در این هجوم که روز دوّم فروردین ۱۳۴۲ صورت گرفت، مردم و طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به رگبار بسته شدند و مدرسه فیضیه به خون ملّت رنگین شد.

حضرت امام رحمه الله پس از اطلاع از این فاجعه، سخنرانی تندی علیه شاه کرد و در اعلامیه ای، منشأ سرکوبگری و ظلم؛ یعنی شاه را نشانه رفت: «شاه دوستی؛ یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی؛ یعنی، ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، محو آثار اسلامیت. شاه دوستی؛ یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل قرآن کریم. شاه دوستی؛ یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجّه دارند که اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است….»

خون‌های ریخته شده در مدرسه فیضیه، و روشنگری‌های شورانگیز امام رحمه الله همچنان ادامه داشت تا محرّم و عاشورای ۱۳۸۳ ه. ق فرا رسید. حکومت با وضعیت به وجود آمده، تصمیم گرفت محدودیت‌هایی را برای عزاداری ایجاد کند. به همین دلیل وعاظ از سخنرانی علیه شاه و اسرائیل و آمریکا منع شدند.امام خمینی با تبلیغات و اقدامات خود، طی حدود دو ماه، حادثه فیضیه را تا نزدیک محرم تداوم داد.

در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲، توسط یاران امام (ره) اعلام می‌شود که حضرت امام خمینی (ره) تصمیم دارند بعد از ظهر عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی کنند. به دنبال اعلام این خبر، افرادی به طور مستقیم و غیر مستقیم و گاه با واسطه و بی واسطه سعی می‌کنند که حضرت امام را از سخن گفتن در مدرسه فیضیه بر حذر دارند؛ چنانچه یکی از مقامات ساواک در روز ۱۳ خرداد خود را به امام (ره) می‌رساند و ضمن تهدید ایشان می‌گوید: اگر امروز بخواهید در مدرسه فیضیه سخنرانی نمایید، کماندوها را به مدرسه می‌ریزیم و آنجا را به آتش و خون می‌کشیم. حضرت امام خمینی (ره) در کمال صلابت و شجاعت بی نظیر خویش، بی هیچ رعب و وحشتی در جوابشان می‌فرمایند: ما هم به کماندوهای خود دستور می‌دهیم که فرستادگان اعلیحضرت را اصلاح نمایند‍!

پس از این اتفاقات در همان روز شهر قم شاهد سخنرانی تاریخی امام علیه شخص شاه، آمریکا و اسرائیل بود. این سخنرانی به منزله رویارویی مستقیم و آشکار با حکومت بود و نشان می‌داد که امام، روحانیت و مردم، به نقطه غیر قابل بازگشتی با دستگاه رسیده اند. امام فرمودند: «ای آقای شاه!‌ای جناب شاه! بدبخت، بیچاره! ۴۵ سال از عمرت میره، عبرت بگیر. عبرت از پدرت بگیر. اگر راست می‌گویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی، بد فکر می‌کنی. اگر دیکته می‌کنند، به دست تو می‌دهند، در اطراف آن فکر کن. چرا بی تأمّل حرف می‌زنی؟ چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‌گوید: از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل هم صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه، اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ آقای شاه! این‌ها می‌خواهند تو را یهودی معرفی کنند تا من بگویم کافری، از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند.»

ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان فرمودند: به من خبر دادند که عده‌ای از وعاظ و خطبای تهران را برده اند، سازمان امنیت و تهدید کرده اند که، از سه موضوع حرف نزنند. ۱- از شاه بدگویی نکنند. ۲- به اسراییل حمله نکنند. ۳- نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند. تمام گرفتاری‌ها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم، دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسراییل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسراییل است که سازمان امنیت می‌گوید: از شاه صحبت نکنید، از اسراییل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، اسراییلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، یهودی است؟ آقای شاه! شاید این‌ها می‌خواهند، تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا، از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟! تو نمی‌دانی اگر یک روز صدایی در بیاید، ورق برگردد، هیچ کدام از این‌ها که اکنون دور تو را گرفته اند، با تو رفیق نیستند. این‌ها رفیق دلارند. این‌ها دین ندارند. این‌ها وفا ندارند. دارند همه چیز را به گردن تو بیچاره می‌گذارند.

مطالب خیلی زیاد است. بیشتر از آن است که شما تصور می‌کنید. حقایقی در کار است، مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چیزی که در شرف تکوین است، سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت و از وضع این سردمداران حکومت نگران و متأسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم.

بی تردید هیچ دگرگونی و انقلابی بی ریشه و علت پدید نمی‌آید و بسترها و عواملی در شکل گیری آن مؤثر است.قیام ۱۵ خرداد نیز جنبشی ماندگار و اثر گذار است و نقطه عطفی در کارنامه انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌رود. این قیام، سر آغاز تحولات و دگرگونی‌های شگفت آوری شد که به حق می‌توان از آن به عنوان «یوم اللّه» نام برد.

در واقع می‌توان قیام ۱۵ خرداد را حرکت خود جوش و مردمی ـ بدون برنامه ریزی قبلی ـ دانست که با توجّه به بسترها و زمینه‌های قبلی به وجود آمد و در حمایت از رهبر دینی و یاری آرمان‌های متعالی، به اوج خود رسید و شهرها و مناطق مختلف ایران را در بر گرفت.

۱۵ خرداد روزی است که در دیدگاه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به عنوان «أیام الله» و «روز عزای عمومی برای همیشه» ثبت شد و حضرت امام به صراحت بیان داشتند که «۱۵ خرداد از خاطره‌ها محو نخواهد شد و باید در سالروز آن را هرچه زنده نگاه داشت».

رهبر معظم انقلاب نیز در سخنانی درباره ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ فرموده اند: حقایقی که حضرت امام در آن سال بیان می‌کردند برای خیلی ها، حتی برای دست اندرکاران سیاست هم قابل فهم نبود، حقایقی مانند این که اسرائیل می‌خواهد در ایران قرآن نباشد، اسرائیل می‌خواهد در ایران روحانیون نباشند، اسرائیل می‌خواهد در ایران اسلام نباشد. آن روز برای خیلی‌ها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنی با قرآن و با روحانیت دارد، آن هم در ایران؟.

۱۵ خرداد ۱۳۴۲ یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی ایران است و به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، سه عنصر «مردم»، «امام خمینی» و «انگیزه مذهبی و روحیه شهادت طلبی و فداکاری برای خدا» در آن نمود داشت و نطفه طلوع انقلاب اسلامی را شکل داد.

منبع: باشگاه خبرنگاران

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قیامی که مقدمه‌ای برای انقلاب بزرگ ۵۷ بود بیشتر بخوانید »