تصاویر/ شهید «شاهرخ ضرغام»
تصاویر/ شهید «شاهرخ ضرغام» بیشتر بخوانید »
شهدای ورزشکار کم نداشتیم و نداریم. چندتایی از این قهرمانان، کشتیگیر بودند و به منش پهلوانی و جوانمردی اشتهار داشتند. پویش «کشتیگیر شهید» اتفاق ارزشمندی برای آشنایی با سه نفر از این قهرمانان است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، اتفاق جالبی که تابستان امسال روی داده است و ارزش پرداختن دارد، پویش کتابخوانی «کشتیگیر شهید» با محوریت سه کتاب درباره سه شهید از شهدای کشتیگیر کشور ماست. این پویش تازه شروع شده و طبق اخباری که متولیان رسانهای کردهاند، تا پایان هفته دفاع مقدس ادامه دارد. از جمله مزایای آن، ترویج فرهنگ مطالعه، آنهم مطالعه درباره قهرمانان کشور ماست و چه پربرکت است که این قهرمانان از شهدا هستند. از اینرو، نگاهی ولو اجمالی به سه کتابی که مبنای این پویش هستند خالی از لطف و فایده نخواهد بود.
نخستین کتاب، «شاهرخنامه»، روایتی داستانی از زندگی شهید شاهرخ ضرغام است. «کار نامربوط همیشه داشتی دیگه. کسی کار حسابی نمیکرد که. آقا اول که نمیدونم چی شد به ما گفتن بیا برو کشتی بگیر. این زد کلاً همهچیو عوض کرد. زود بیدار میشدم، سر موقع میرفتم میاومدم. بالا هم رفتم، دیگه سر یه مسابقهای اومدن بالاسر من شب قبلش، تهدید و تیزی و این چیزا، که باید ببازی. من اصلاً نفهمیدم واقعاً آدمای کسی بودن یا بازی بود یا چی بود. دیگه منم بیخیال شدم. کاش نمیشدم. دروغ چرا؟ بهترین روزام همونا بود که کشتی میگرفتم. جوون بودم دیگه. خوب بود.»
این داستان را دانیال قاسمیپور نوشته است و او برای خلق صحنهها و آوردن تکگوییها و گفتوگوها، به پژوهشی گسترده درباره زندگی شهید ضرغام تکیه دارد. قاسمیپور کوشیده تا آن تحولی که درون شاهرخ ضرغام روی داد و بیرونش، یعنی زندگیاش را زیرورو کرد روایت کند و تا جایی که ممکن است به واقعیتها وفادار بماند. از اغراق اجتناب میکند و همهچیز را سرجای خودش قرار میدهد. به قول نویسنده «خود شخصیت شهید ضرغام ویژگیهای خاصی داشت که مانع گرفتاری نوشتارم به اغراق میشد؛ سیری که او در زندگیاش طی میکند و تحول شخصیتیاش یکشبه رخ نمیدهد که معجزهگونه باشد. او تحت تأثیر شرایطی که در برههای از تاریخ سرزمینمان رقم میخورد قرار میگیرد و از آن مهمتر اینکه شاهرخ در مسیر زندگیاش به جایی میرسد که باید یک طرف را انتخاب کند. در نهایت کیش فردی او تغییر زیادی نمیکند و فقط مسیر انتخابهای اوست که عوض میشود.»
«نخساییها» و «دوبنده خاکی»
کتاب دوم «نخساییها» نام دارد و کاری از مصطفی آقامحمدلو است. این کتاب به زندگی کشتیگیر شهید سجاد عفتی، از شهدای مدافع حرم اختصاص دارد و داستانی خواندنی درباره یکی از پهلوانان بیادعای روزگار ما را روایت میکند. «کسی در مسابقات دانشگاهی او را نمیشناخت. بلندگوی سالن نام حریفش را خواند. سالن به احترام کشتیگیر مازندرانی و قهرمان استان، لبریز از سوت و کف شد و او سرحال و قبراق روی تشک آمد. کسی حریفش را نمیشناخت. چون چند ساعت برای کمک به وزنکمکردن نیما در سونا مانده بود، کمی بیحال به نظر میرسید و برای اینکه همباشگاهیاش بتواند در ۶۶ کیلو کشتی بگیرد او با وجود کمبود وزن نسبت به حریف در ۷۴ کیلو کشتی میگرفت.»
اما واژه «نخساییها» چه معنایی دارد و به چه ماجرایی اشاره میکند؟ در توضیحش نوشتهاند «نخسا» در ابتدا سرواژه طنزآلودی از عبارت «نیروهای خودسر سپاه اسلام» بود که به مرور توسط برخی مدافعان حرم در سوریه به «نیروهای خودجوش سرزمینهای اسلامی» تبدیل شد و رفتهرفته بهطور جدیتر هویت مستقل خود را پیدا کرد. شهید عفتی نیز یکی از همینها بود و میان همرزمانش به سید شناخته میشد. میگویند حتی وقتی شبها با کیسه ارزاق در خانه یتیمان خالدیه و الحاضر در استان حلب میزد، آنها نیز او را به همین نام، یعنی سید ابراهیم صدا میزدند.
کتاب «نخساییها» کتابی ساده و سرراست در مرور شهیدی از شهدای عزیز کشور ماست. این سادگی، در خدمت جذابیت شخصیت اصلی کتاب قرار میگیرد و خواننده را در همان نخستین صفحات، با متن درگیر میکند. «آن روزها در محله ما گوش شکسته برای خودش یک برند لاکچری حساب میآمد و صد امتیاز داشت. سجاد عفتی هم تکواندو را به عشق گوش شکستهها رها کرد و اهل کشتی شد. وقتی هم آمد جدی و مردانه آمد. کشتی برای ما کمکم شد خواب و خوراک، و روز و شبمان را با آن سر میکردیم. سجاد به خاطر بدن منعطف و عقبه رزمی که داشت از بقیه جلوتر بود. زیرگیر بسیار قهار و فیتوزن حرفهای باشگاه بود. بزرگتر که شدیم در مسابقات دانشجویی تنکابن، تیم منطقه ما همیشه قهرمان میشد.»
سومین کتاب نیز «دوبنده خاکی» نام دارد و به زندگی شهید اصغر منافیزاده میپردازد. شهیدی که هم قهرمان و هم معلم بود و پیش عزیمت به جبهه برای دفاع از کشور، در آموزش و پرورش به عنوان معلم ورزش خدمت میکرد. او از آن دسته معلمها بود که دانشآموزان بسیار دوستش داشتند و منش و مرام پهلوانی و زیست اخلاقی را از او میآموختند. نفیسه زارعی حبیب آبادی نویسنده این کتاب است و تلاش کرده تا وجوه مختلف زندگی غنی و شرافتمندانه شهید منافیزاده را نشانمان دهد.
روایت «دوبنده خاکی» در پیوند تنگاتنگ با واقعیت پیش میرود و همهچیز در آن، برای روایت هرچه بهتر و درستتر واقعیت است. «ساک را که تحویل گرفتم روی پله مقابل درمانگاه نشستم. سرِ حوصله وسایلم را بیرون ریختم. نگاهی به کفشهای کشتیام انداختم؛ دستم را توی لنگهای از آنها چپاندم. انگشت اشارهام خیلی راحت از سوراخ نوک کفش بیرون زد. دلم هُری ریخت؛ انگار گنج بزرگی را از دست داده بودم. دوبندهٔ قرمزی که از عباس برادرم به من رسیده بود را بیرون کشیدم؛ بند روی شانهاش پاره و خون دَلَمه رویش خشک شده بود. دیگر جایی برای کوکهای ناشیانه آبجی کبری هم نمانده بود.»
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
از پویش «کشتیگیر شهید» چه میدانید؟ بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، فردوسی وقتی نوشتن شاهنامه را آغاز کرد، فکرش را هم نمیکرد صدها سال بعد مردان و زنانی زاده شوند که با غیرت و مردانگی تقدیر یک کشور را رقم بزنند جوری که نامشان در تاریخ به عنوان قهرمانی واقعی ثبت شود. تعدادشان انقدر زیاد است که قابل شمارش نیستند، هر برهه از تاریخ را که نگاه کنیم نامشان را میبینیم که گوشهای از این خاک پهناور سر برارودند و کاری کردند که شجاعت و دلاوریشان زبانزد شد، از هر سن و سالی در بینشان هست، زن و مرد هم ندارند، یک واژه در بینشان مشترک است که باعث میشود کارشان برگه زرین شود؛ «غیرت». با اینکه کتابها دربارهشان نوشته شده و رسم پهلوانی و جوانمردیهایشان به عنوان یک مرامنامه فرهنگی سالهاست در میان بزرگان این مرز و بوم دست به دست میشود، اما هنوز خیلیهایشان گمنام ماندهاند.
دین و آیین همه از مردانگی میگویند
ایرانیان از قدیم الایام با پهلوانان و قهرمانان میانه خوبی داشتند آنان را به پاس رفتار و منششان ارج مینهادند و از بزرگان خود میدانستند، از این رو فرهنگ مردانگی و بزرگ مردی در ایران تاریخ دیرینه دارد و داستان سرایان بزرگ پارسی با پرداختن به قهرمانان و برجسته کردن منش و ویژگیهای اخلاقییشان بزرگترین آثار ادبی را پدید آوردند. داستانهای افسانهای رستم و اسفندیار و شخصیتهای اسطورهای شاهنامه یکی از مهمترین آثاریست که در آن بسیار به مرام پهلوانی و قهرمانان پرداخته شده.
در دین و آیین ما نیز هرجا نامی از ائمه اطهار و بزرگان دین برده شده به حتم صحنهای از مقابله آنان با ظلم، دفاع از حق و شهادت و شجاعت و ایثار به چشم میخورد. بزرگ مرد مبارزه با ظلم، سیدالشهدای کربلا، اباعبدالله الحسین به واسطه نوع شهادت و ماجرای کربلا شاخصترین چهره مذهبی به شمار میرود تا آنجا که طبق روایات و احادیث امام حسین (ع) از جمله افرادیست که در روز قیامت شمار زیادی از دوستدارانش را شفاعت میکند و شفاعت ایشان جایگاه ویژهای در سعادت بشریت دارد.
غیرتیهای تاریخ
تاریخ سراسر پر فراز و نشیب ایران زمین پر از داستانهای مبارزات قهرمانان و رویایی خیر و شر بوده است. گاه افراد به مبارزه و پیکار با دشمن داخلی و خارجی رفتهاند و گاه یک گروه، یک قبیله و یا یک قوم پرچمدار مبارزه با باطل و برافراشتن بیرق حق خواهی شدند. رئیسعلی دلواری، میرزا کوچک خان جنگلی، قهرمانانی که در مقطعی از تاریخ ظهور یافتند و به مبارزه با بیگانگان پرداختند توانستند با غیرتی که نسبت به سرزمین و خاک وطن داشتند جایگاه ویژهای در بین مردم و پهلوانان داشته باشند.
در تعریف واژه غیرت آمده «تلاش برای نگهداری از آنچه که حفظش ضروری است» و اقسامی برای آن ذکر شده است که از جمله آن غیرت ملی و وطنی، غیرت دینی، غیرت انسانی، غیرت نوامیس را میتوان نام برد. شاید بهتر است در مفهوم غیرت این را هم اضافه کنیم «بی تفاوت نبودن در جایی که جان و مال افراد در خطر است» و سرنخش را در میان افرادی ببینیم که اسطوره و الگوهای جامعه در زمانهای مختلف بودند.
هرجا نامی از دفاع مقدس است خوش غیرتان میدرخشند
همان لوطیها و داش مشتیهای جنوب شهر تهران که مرام و معرفتشان زبانزد اهل محل بود باید در میدان عمل بزرگتر پا میگذاشتند تا مفهوم غیرت و مردانگی را در مفهومی متعالیتر نشان دهند. شاهرخ ضرغامها و سید مجتبی هاشمیها با همان روحیه شجاعت و دلیریشان از خیلی مدعیان بزرگی جلو زدند و در جایی که جان و ناموس وطن به خطر افتاد از اولین نفراتی بودند که خود را به جبهه دفاع مقدس رساندند. هرکس که در این جبهه حضور داشت، چه ان نوجوان ۱۳_۱۴ ساله و چه آن پیرمرد ۷۰_۸۰ ساله یک گوهر بزرگ دردرونشان وجود داشت که آنان را به این مرحله از عبودیت رساند که در مقابل هجوم بیگانه به سرزمین و دینشان بی تفاوت نباشند.
هر زمان و هر مکان صحنه تقابل خیر و شر است، چه میدان رزم دفاع مقدس در غرب و جنوب باشد، چه خیابانهای پایتخت و شهرهای دیگر، این غیرت و بزرگی است که وقتی ارازل و اوباش به ناموسی تعرض و بی احترامی کنند خود را سپر بلا کنی و غیرتت را با دفاع از جان دیگری که، چون جان عزیز خود میداری به دفاع برخیزی.
خوش غیرت شهادتت مبارک
جوانی که این روزها نامش را زیاد شنیدهایم، غیرتش اجازه نداد وقتی جمعه شب برای همراهی دخترش از منزل دوستش به دنبال او رفته بود شاهد تعرض چند اوباش به ۲ دختر جوان شد بی تفاوت از کنار موضوع عبور کند. وقتی با سه اوباش ماجرا درگیر شد، زخمی کاری او را از پای درآورد تا حالا عکس و حجلهاش «خوش غیرتی» را معنای دوباره ببخشد. جوان بود و یک دختر ۱۳ ساله داشت، به گفته عمویش چند سالی در رشته هندبال فعالیت میکرد و در مجموع اهل ورزش بود. مثل همه انهایی که در «خوش غیرتی» به شهادت رسیدند صفت شجاعت داشت، مثل شهید محمد محمدی که سال ۹۹ در مقابله با اراذل و اوباش منطقه تهرانپارس که مزاحم نوامیس مردم شدند جانش را از دست داد، یا شهید علی خلیلی ۲۵ تیر سال ۱۳۹۰ وقتی در راه خانهاش متوجه آزار و اذیت ۲ خانم توسط چند جوان میشود برای فیصله دادن موضوع به سمت چند جوان میرود که مورد اصابت چاقو میگیرد و چند روز بعد شهید میشود.
شاید در روز محشر، همان زمان که دسته دسته آدمها را با ویژگیهای خوب و بدشان از هم جدا میکنند، گروهی هم با عنوان خوش غیرتها مورد عفو و رحمت ویژه خدا قرار بگیرند، جوانهایی که در یک لحظه، با یک تصمیم و یک حرکت بهشت را از آن خود کردند و ما مدعیان دینداری را در حسرت جایگاه خود گذاشتند.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
«خوش غیرتها» به بهشت میروند بیشتر بخوانید »
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، ۳۵ سال پیش در چنین روزی، شاهرخ ضرغام مشهور به “حّر انقلاب” در عملیات پاکسازی جاده آبادان _ ماهشهر با گلوله تیربار تانک رژیم بعثی به شهادت رسید.
بابا همانطور که غذا میخورَد، خیره شده است به صفحه تلویزیون که تصویر شاهرخ ضرغام را پخش میکند. مادرم بسمالله میگوید و غذایش را شروع میکند.
تلویزیون موسیقی پخش میکند. غذایشان به نیمه نرسیده که صدای افتادن چیزی میآید. صدای جیغ مرغ عشقها و بالبال زدنشان باعث میشود که مادر و بابا از جایشان بلند شوند و به سمت قفس بروند.
مرغ عشقها بالبال میزنند و کف قفس بیحرکت میافتند و دیگر تکان نمیخورند. مادر، مرغ عشقهای مرده را از قفس در میآورد. وقتی مطمئن میشود که نفس نمیکشند، درِ قفس را میبندد و با تعجب به میخی که کنارِ قفس افتاده نگاه میکند.
_یک عمر این میخ بهدیوار بوده نیافتاده، الان چی شد یهو افتاد؟! محمد ساکت است و به مرغ عشقهای مُرده نگاه میکند. مادر از جایش بلند میشود و مرغ عشقهای مرده را بهسمت حیاط میبَرَد. هنوز درِ پذیرایی را باز نکرده که میگوید: “برو غذات رو بخور، از دهن میافته.”
بابا کنار سفره مینشیند. مادر از حیات برمیگردد. دستهایش را میشویَد و بهسمت سفره میرود. بابا را میبیند که خیره شده به گوشهای و توی فکر رفته.
_ها! ممد چته؟ توی فکر رفتی!
محمد بر خلاف ظاهرش، دلنازک است و نگرانیِ برای علی اکبر او را بیشتر احساس کرده ولی هیچوقت احساسش را بروز نداده است. بعد از افتادن قفس، آرام اشکهایش را پاک میکند و میگوید: “نکنه خبر بدی بیاد!”
مادر از این رفتارش تعجب میکند و میگوید: “خجالت بکش ممد. حالا دوتا پرنده بوده مُرده. غصه نداره خو!”
مادر به دیوارهای دورِ خانه اشاره میکند و میگوید: “خو نگا ببین هنو چقدر پرنده داره!”
اما محمد سرش را بلند نمیکند و میگوید:”چند ساله او میخ به دیواره. حالا هیچی نشده چرا بیفته و این حیونکیا هم درجا بمیرن!؟
مادر میگوید:” دلته بد نکن. هیچی نمیشه! اتفاقه دیگه”!
مادر هم از اینکه میخ، ناگهانی و بیدلیل کنده شده، تعجب کرده. دلش میلرزد اما نمیخواهد به دلش بد راه بدهد. محمد سیگاری روشن میکند و از سفره فاصله میگیرد. مادر میگوید: “بیا غذا رو تموم کن.”
_ نمیخوام دیگه.
محمد پُکی به سیگار میزند و خیره میشود به جای خالی میخ و قفسِ روی دیوار.
روز بعد، شایعهای توی شهر میپیچد. چیزی که همه از مادر و بابا پنهان میکنند. میگویند: “احتمالأ چند نفر دیگر از آغاجاری، روز قبل در سوریه زخمی شدهاند یا شاید هم شهید شده باشند. اسم علی اکبر هم بین اسامی است.”
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس، کتاب «سیگاریا رو سوریه نمیبرن» درباره زندگینامه شهید مدافعحرم؛ علیاکبر شیرعلی نوشته مهری غلامپور است که به همت نشر ۲۷ بعثت روانه بازار نشر شده است.
شهید شیرعلی از شهدای مدافع حرم استان خوزستان است که در روز تولد حضرت علیاکبر(ع) در شهر آغاجاری متولد شد. به گفته مادر در دوران کودکی خیلی آرام بود ولی از همان کودکی زیر بار زور نمیرفت و اگر کسی به دیگری زور میگفت از مظلوم طرفداری میکرد. او در ۱۷ آذرماه سال ۱۳۹۴ به همراه چند تن دیگر از مدافعان حرم در سوریه به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد.
انتهای پیام/ ۱۲۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
مدافعان حرم؛ سیگاریا رو سوریه نمیبرن بیشتر بخوانید »