شاپور بختیار

اسدالله علم: ۴۰ هزار دلار برای پوست سنجاب مورد علاقه فرح پول دادیم

اسدالله علم: ۴۰ هزار دلار برای پوست سنجاب مورد علاقه فرح پول دادیم



اسدالله علم وزیر، نخست‌وزیر و بیش از یک دهه وزیر دربار محمدرضا پهلوی بود که ثبت وقایع و گفت‌وگوهای درون دربار به خاطرات او اعتبار و اهمیت داده است. او در خاطراتش می‌گوید: قیمت چادر محل شام‌خوری شاه در تخت‌جمشید یک میلیون دلار بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، صرف‌نظر از نگاه‌های سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایت‌های دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، تصویر واقعی‌تری از این حکومت به دست می‌دهد.

پژوهش ایرنا در سلسله گزارش‌هایی، تلاش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقام‌ها و مدیران این حکومت بازخوانی کند. پیش از این، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی» تألیف «احمدعلی مسعود انصاری»، گزارشی از مصاحبه ارتشبد «حسن طوفانیان» با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، خلاصه‌ای از کتاب «خاطرات پرویز راجی» آخرین سفیر پهلوی در انگلیس با عنوان «در خدمت تخت طاووس»، گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر دوران پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات ابوالحسن ابتهاج» اقتصاددان و از مدیران شاخص سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی و اداری پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» از مدیران شاخص اقتصادی در دوره پهلوی دوم، خاطرات «فرح دیبا» سومین و آخرین همسر محمدرضا پهلوی و نیز گزارشی از کتاب «خاطرات علی امینی» نخست‌وزیر دوره پهلوی ارائه شد.

اینکه نگاهی می‌اندازیم به خاطرات اسدالله علم وزیر دربار محمدرضا پهلوی. او در ابتدا وزیر کشور، سپس وزیر کشاورزی، بعد هم نخست‌وزیر و سپس وزارت دربار را برعهده گرفت. با توجه به چنین مشاغل حساسی به خصوص وزارت دربار، علم از بسیاری از اتفاقات و مناسبات پشت پرده دربار با خبر بوده است و به نظر می‌آید که گفتگوهای او با محمدرضا پهلوی قابل تامل است.

با توجه به چنین اطلاعاتی از دوره پهلوی، علم تصمیم می‌گیرد که خاطرات خود را به رشته تحریر درآورد که ثبت وقایع و گفت‌وگوهای درون دربار به این خاطرات اعتبار و اهمیتی دیگر داده است. بدون شک یکی از منابع اصلی مطالعه تاریخ دوران پهلوی است و همیشه به عنوان یک مرجع برای محققان به کار خواهد رفت. خاطرات علم را علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد و رئیس دانشگاه تهران با همکاری نیکولاس وینسنت داماد علم در هفت جلد و دو دفتر ویرایش، ترجمه و خلاصه‌سازی کرده‌اند.

فساد اقتصادی و ولخرجی‌ها؛ پنج میلیون تومان قیمت اثاثیه‌های والاحضرت‌ها

فساد اقتصادی نه مبتلابه یک حکومت و نه در یک کشور بلکه در دوره‌های مختلف وجود دارد. هر کجا که قدرت و ثروت انباشته شود فساد به وجود می‌آورد، هر کجا که یک شخص یا یک طبقه بیش از حد به لحاظ اقتصادی فربه شوند حتماً حقی از زیردستان و فرودستان ضایع کرده‌اند. در دوره حکومت محمدرضا پهلوی فساد اقتصادی از دربار شروع می‌شد و تا رده‌های دیگر حکومت نفوذ کرده بود؛ مسافرت‌ها و خوشگذرانی‌های دربار و عمال حکومت مخارج زیادی داشت، سوء استفاده‌هایی که از قدرت صورت می‌گرفت، ثروت هنگفتی برای آنها به ارمغان می‌آورد و این رویه دستگاه را روز به روز ناکارآمدتر می‌کند.

اگرچه علم خودش نیز جزئی مهم و تأثیرگذار از این دستگاه حکومتی بود و خودش یکی از عوامل فساد اقتصادی محسوب می‌شد اما در خاطراتش بارها به چنین فسادهایی اشاره دارد و در خاطراتش از اینکه به شخص شاه طعنا بزند، کوتاهی نکرده است. علم در ۵ آذر ۱۳۵۱ می‌نویسد: «گزارشی در خصوص پرداخت قیمت اثاثیه خانه‌های والاحضرت‌ها، عبدالرضا و غلامرضا و امیرهوشنگ دولو تقدیم کردم. در حدود پنج میلیون تومان که بیشتر آن برای دولو بود. فرمودند از محل جشن‌ها بپردازید».

یا اینکه در ۲۱ آذر ۱۳۵۱ می‌نویسد: «امروز عرض کردم علیاحضرت به پوست سنجاب خاصی علاقه‌مند هستند که در مسکو هست. چون گران بود نخریدند. خوب است اعلیحضرت همایونی برایشان بخرید. پولش چهل هزار دلار است. فرمودند: دستور بده بیاورند».

علم به موضوع جشن‌های دو هزار و پانصد ساله هم اشاره دارد و از ولخرجی‌هایی که در این جشن‌ها شده است پرده برمی‌دارد. برای نمونه او در ۱۷ فروردین ۱۳۴۹ به یکی از چادرها که قرار بود محل شام خوری شاه در تخت‌جمشید باشد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «شاهنشاه به علت گرانی آن را تصویب نمی‌فرمودند. بالاخره هم اندازه چادر و قیمت را به یک چهارم قیمت اصلی آن تقلیل دادند؛ یعنی یک میلیون دلار».

جایگاه احزاب؛ شاه: اقلیت‌ها مزخرف گفته بودند

سابقه تشکیل احزاب در ایران به دوره مشروطه بازمی‌گردد و آن هنگامی بود که اعتدالیون و اجتماعیون سر بر آوردند و بعد هم احزاب دموکرات، سومکا، توده و غیره تشکیل شدند. با همه فراز و نشیبی که احزاب پشت سر گذاشتند اما از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد که قدرت شخص شاه بیشتر شد، احزاب وضعیت متفاوتی پیدا کردند و ما در مواقعی شاهد تشکیل احزاب فرمایشی و سرسپرده و حتی تک حزبی هستیم که نمونه بارز آن حزب رستاخیز است.

علم در خاطرات خود به خصوص در مورد این دوره و احزاب سخن‌هایی به میان آورده است. آنگونه که علم بیان می‌کند، شخص محمدرضا پهلوی اعتقاد آنچنان به حضور احزاب مختلف در کشور نداشت و ترجیح می‌داد که با احزاب کمتر و آن هم سرسپرده تر روبرو باشد.

علم در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۱ می‌نویسد: «اوامری در خصوص حزب مردم فرمودند که با دکتر کنی دبیر کل، بگو تشکیلات خود را گسترش دهد و جوان‌های تازه بیاورد. عرض کردم چشم ولی تا اجازه حرف زدن و انتقاد کردن نداشته باشند، فایده ندارد …مگر همین زمستان گذشته نبود که برای دو کلمه حرف که همین بدبخت‌ها در مجلس در مورد بودجه زدند، تلگراف صریح فرمودید که به آنها ابلاغ کنند…فرمودند: آخر مزخرف گفته بودند. عرض کردم به هر صورت این است. باید مزخرف گویی را هم تحمل کرد. والا کار حزب اقلیت هرگز به سامان نمی‌رسد. دیگر چیزی نفرمودند. فرمودند: شما این اوامر را به دکتر کنی بگویید».

خاطران علم نشان می‌دهد که او بارها به جدی و یا شوخی سعی داشته تا به شاه بگوید که حزب اقلیت هم باید اجازه سخن گفتن داشته باشد، باید اجازه انتقاد حتی در محدوده کوچکی داشته باشد اما به نظر می‌آید که این کار او موفقیت‌آمیز نبوده است.

انتخابات فرمایشی؛ هویدا: هر کسی را از هر جایی که بخواهی من وکیل خواهم کرد

انتخابات و حق رأی به مردم هم به مانند تولد احزابی در شبی متولد شد که مشروطه در ایران به پیروزی رسید؛ انقلابی که به پای آن خون‌ها ریخته شد اما بسیار زود از مسیر اصلی خود منحرف شد تا انتخابات هم در این کشور جنبه فرمایشی پیدا کند. اینگونه انتخابات در دوره‌های مختلف شاهد آن هستیم.

علم در خاطرات خود بارها به نبود آزادی انتخابات و بی ارزش بودن حقوق سیاسی اشاره می‌کند و ادعا دارد که بارها در همین خصوص با شاه صحبت کرده است. او در خاطرات ۱۹ آذر ۱۳۴۸ خود می‌نویسد که خطاب به محمدرضا پهلوی گفته است که «چرا اجازه نمی‌فرمایید انتخابات واقعاً متکی بر آرای مردم باشد؟ گور پدر این حزب یا آن حزب. انتخابات شهرداری‌ها آزاد باشد. انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی آزاد باشد».

و یا در شرح ۱۷ شهریور ۱۳۵۲ می‌نویسد: «دولت …انتخابات را که مداخله می‌کند و انگشت می‌برد. انگشت که چه عرض کنم؟ به مردم حقنه می‌کند، حتی انتخابات ده و شهر را. برای مردم و برای علاقه مردم چیزی باقی نمی‌ماند، همه بی‌تفاوت می‌شود». حتی در ۱۵ ۱۳۵۴ می‌نویسد که امیرعباس هویدا نخست‌وزیر به او گفته است که «هر کسی را از هر جایی که بخواهی من وکیل خواهم کرد. هر کس باشد، هیچ فکر نکن به من بگو تمام می‌کنم».

مواجهه شاه با آمریکا و انگلیس؛ علم: شیشه عمر ما هم در دست آمریکاست

موضوعی که علم در خاطرات خود به آن می‌پردازد روحیه خاص محمدرضا پهلوی در قبال امریکا و انگلیس بود. البته این مواجهه ناشی از جایگاه این دو کشور در ایران نیز می‌شد.

اگرچه شاه از آمریکا و انگلیس دلخوشی نداشت و در جلسات خصوصی آنان را با کلمات رکیک مورد عتاب قرار می‌داد اما در جلسات رسمی سعی می‌کرد تا چنین نیتی را پنهان کند. برای نمونه علم در خاطراتش که مربوط به چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۴۸ است به پیامی که از انگلستان رسیده بود اشاره می‌کند که در آن پیام گفته می‌شود «در ملاقات نیکسون. ویلسون در مورد ایران، این نظر قاطع است که اگر غرب بخواهد با شوروی معامله بکند ایران وجه المصالحه نخواهد بود…شاهنشاه فرمودند: گه خوردند چنین حرفی زدند».

اما در عمل می‌بینیم که در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۱، علم به تلفن کاردار سفارت آمریکا اشاره می‌کند که به پیام نیکسون در مورد مین‌گذاری آب‌های ویتنام شمالی بود که شاه می‌بایست جواب مثبت می‌داد که علم به او می‌گوید که موافقت کند چراکه «با کمال تأسف شیشه عمر ما هم در دست آمریکاست».

نگاه محمدرضا پهلوی به دولتمردان

یکی از مباحثی که در خاطرات علم جالب توجه است، نوع نگاه شخص محمدرضا پهلوی به دولتمردان است. مرور خاطرات علم نشان می‌دهد که شاه توجه آنچنانی به سخنان و یا خود افراد مسئول نداشت تا جایی که آنگونه که علم بیان می‌کند با کلمات نازیبا آنان را خطاب می‌کرد. نمونه آن در در ۴ اسفند ۱۳۵۳ بیان می‌کند، هنگامی که می‌نویسد: «ترتیب سفر پاکستان و الجزایر و ملتزمین رکاب. عرض کردم باید در الجزایر هیئت مطلعی مرکب از وزیر اقتصاد، زئیس بانک مرکزی، دکتر فلاح وزیر کشور(مسئول اوپک) و یک عده کارشناس همراه باشند. فرمودند: این خرها فایده دارند؟ عرض کردم خرها هرچه باشند لازم است باشند. فرمودند بسیار خوب بگو باشند».

یا در ۱۰ آبان ۱۳۵۳ در خصوص دیدار شاه با کیسینجر و سفیر آمریکا، هلمز رئیس سابق سیا اینگونه می‌نویسد: «دلم به حال وزر خارجه بدبخت خیلی سوخت. معنی عدم شرفیابی او یا هر کس دیگر از دولت این است که شاهنشاه به این‌ها اعتقاد ندارد. یا للعجب از این معما».

البته اینگونه رفتارهای یک شاه مملکت با افراد زیردست خود اثرات مخربی بر کشور می‌گذاشت و حتی باعث می‌شد که آنها همین‌گونه رفتارها را با دیگر افراد زیردست خود داشته باشند و به همین صورت احتمال این رفتار در سطوح دیگر بیشتر و بیشتر می‌شد.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسدالله علم: ۴۰ هزار دلار برای پوست سنجاب مورد علاقه فرح پول دادیم بیشتر بخوانید »

فیلم/ درخواست مهم بختیار از موساد چه بود؟

فیلم/ درخواست مهم بختیار از موساد چه بود؟



آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی یک درخواست مهم از موساد داشت درخواستی که می توانست سرنوشت انقلاب را تحت تاثیر قرار دهد.


دریافت
4 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ درخواست مهم بختیار از موساد چه بود؟ بیشتر بخوانید »

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس، دهه فجر انقلاب اسلامی به روز‌های ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که در آن آیت‌الله خمینی بعد از تبعید ۱۵ ساله در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد شد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در ۲۲ بهمن ماه منقرض شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

بازگشت امام خمینی به میهن

با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، «شاپور بختیار» به عنوان آخرین و تنها امید رژیم پهلوی و سردمداران غربی پشتیبان این رژیم، به عنوان نخست وزیر باقی مانده بود. در طرف مقابل تظاهرات مردم هر روز پر شورتر و مصمم‌تر می‌شد و شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به عنوان اصلی‌ترین خواسته مردم در نهضت انقلابی به رهبری امام خمینی مطرح می‌شد.

امام خمینی که شرط ورود خود را به کشور، خروج شاه، اعلام کرده بودند، با فرار شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷، تصمیم به بازگشت گرفتند. قرار بود این رجعت تاریخی در روز پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۵۷ انجام گیرد، اما بختیار، با بستن فرودگاه‌ها مانع از انجام این امر شد. با انتشار خبر بسته شدن فرودگاه‌ها، مردم خشمگین به خیابان‌ها ریخته و با تحصن و شعار‌های کوبنده، دولت بختیار را تحت فشار شدیدی قرار دادند.

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ

در همین زمان رئیس شورای سلطنت، «سید جلال تهرانی» در پاریس ضمن استعفا خدمت امام، اعلام کرد که شورای سلطنت غیر قانونی است. سرانجام، تحصن‌ها و تظاهرات عظیم مردم بختیار را مجبور کرد، فرودگاه‌ها را باز کند. کارکنان اعتصابی تلویزیون اعلام کردند برای ضبط و پخش مستقیم مراسم آماده‌اند. فرودگاه مهرآباد آماده استقبال از پرواز انقلاب بود.

روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، پرشکوه‌ترین استقبال تاریخی رقم خورد و هواپیمای ایرفرانس در حوالی ساعت ۹ صبح در فرودگاه مهرآباد نشست و حضرت امام، با قلبی آرام و مطمئن پس از ۱۵ سال هجرت، پا به خاک میهن اسلامی گذاشتند.

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ

وسعت حمایت از ورود امام به کشور بسیار زیاد بود. کارمندان هواپیمایی کشوری که مدتی بود در اعتصاب به سر می‌بردند، با شنیدن خبر بازگشت امام، اعلام کرده بودند که یکی از هواپیما‌های ۷۴۷ را به نام «پرواز انقلاب» برای انتقال رهبر انقلاب، از تهران به پاریس خواهند برد. مطبوعات دربارۀ ورود امام، با تیتر‌های درشت می‌نوشتند: «ورود امام خمینی مستقیماً از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود.»

به دنبال فرار شاه و خبر ورود امام، مبارزین حزب‌الله و انقلابیون مؤمن روحیه گرفته بودند؛ فریاد‌های «الله اکبر» شبانۀ آن‌ها محکمتر از شب‌های گذشته بود. «کمیته برگزاری استقبال از امام» کار خود را آغاز کرده و مشغول فراهم ساختن مقدمات ورود رهبر انقلاب، بود.

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ

ایشان به محض ورود به فرودگاه مهرآباد در یک سخنرانی کوتاه از حمایت مردم ایران تشکر کردند. ایشان در همین سخنرانی پیروزی نهایی را در از بین بردن ریشه‌های رژیم سلطنتی دانستند و خطاب به افرادی که برای بازگرداندن شاه سابق دست و پا می‌زنند گفتند: «اگر تسلیم ملت نشوید، ملت شما را به جای خودش می‌نشاند.»

دستور تشکیل دولت موقت

شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخی گرفته بود، اما چند روز بیشتر نگذشت که در ۱۵ بهمن ۵۷ امام خمینی رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین کرد. مهندس مهدی بازرگان که چهره‌ای متدین و با سابقه مبارزاتی و دارای تجربه در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت، برای این منظور از سوی شورای انقلاب معرفی و پیشنهاد شده بود. امام خمینی در متن حکم انتصاب وی تصریح کرده بود که او را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی مأمور تشکیل کابینه برای تهیه مقدمات رفراندوم و برگزاری انتخابات کرده است.

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ

حضرت امام از مردم ایران درخواست کرد تا نظر خود را در مورد این انتخاب اعلام کنند. سراسر کشور با برگزاری راهپیمایی‌های گسترده به حمایت از تصمیم امام پرداختند. احزاب و گروه‌های سیاسی که مسئولین و اعضای اندکشان به برکت قیام مردم در چند مرحله از زندان‌های رژیم خلاصی یافته بودند، اینک در آستانه پیروزی ملت ادعای میراث‌خواری از انقلاب و گرفتن سهم بیشتر داشتند و از همین روز‌ها بود که صف‌بندی علیه انقلاب اسلامی در طیفی از وابستگان رژیم شاه و ساواکیان، کمونیست‌ها و مجاهدین خلق (منافقین) آغاز شد.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازگشت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به ایران با پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ بیشتر بخوانید »

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!



فرمانده آمریکایی ارتش پهلوی: لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «رابرت ارنست هایزر» چه ویژگی مهمی داشت؟ آدم‌کشی برایش مثل آب خوردن بود. این را قبلا به سیاستمداران آمریکا اثبات کرده بود؛ آن‌موقع که در جنگ جهانی دوم و جنگ کره و جنگ ویتنام روی سر مردم شهرها بمب ریخته بود و همه مدال‌های افتخار آدم‌کشی در نیروی هوایی آمریکا را درو کرده بود و ۴ ستاره ژنرالی هم روی دوشش آمده بود. هایزر را فرستادند تا از دولت «شاپور بختیار» حمایت کند و چون قرار بود در صورت سقوط دولت بختیار، ارتش در ایران کودتا کند، بالاخره باید یک نفر را می‌فرستادند که از کشتار مردم عادی ابایی نداشته باشد. گویا خودش هم با این مأموریت خیلی حال می‌کرده و دوست‌داشته کار به کودتا بکشد و گفته بود: «هارولد براون (وزیر دفاع آمریکا) می‌خواست ارزیابی مرا از میزان تلفات احتمالی کودتا بداند. گفتم: فکر می‌کنم نسبتا زیاد باشد، اما دیدگاه قبلی‌ام را مطرح کردم که باید دورنمای این مسئله را در نظر گرفت… در میدان نبرد باید تلفات را در برابر دستاوردها سنجید!»

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

لبخند قاتل؛ احتمالا بزرگ‌ترین ناکامی هایزر در دوران خدمتش، شکست مأموریت در تهران بود

کودتا در راه است؟!

«هایزر» آن‌روزها در ایران آدم ترسناکی بود؛ در واقع، ترسناک‌ترین بود! ۱۴ دی ۵۷ مخفیانه و به‌صورت ناشناس با یک هواپیمای نظامی از اروپا به تهران آمده بود و ۱۴ بهمن که لو رفت در تهران است، ایرانی‌ها دانستند که احتمال یک کودتای نظامیان برای سرکوب شدید اعتراض‌ها و بازگرداندن پهلوی دوم زیاد است. روزهایی سخت بود و ارتش هنوز جلوی مردم مقاومت می‌کرد و حضور یک ژنرال آمریکایی در تهران با توجه به سابقه آمریکایی‌ها در کودتا واقعا هم ترسناک بود. هایزر بعدها گفت: «اگر دولت [بختیار] از هم می‌پاشید، من می‌بایست مترصد فرصت مناسبی برای دست‌به‌کار ‌شدن نظامیان باشم.» بله دیگر، یعنی کودتا!  

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

عکسی از درگیری‌های روز ۸ بهمن سال ۵۷

موش‌ و ‌گربه‌بازی بختیار!

اوایل بهمن ۵۷ در ایران چه خبر بود؟ دعوای مردم بود با بختیار و حکومت غیرقانونی و آن صندلی غیرقانونی که رویش نشسته بود و می‌گفت «بنده در جای خودم بسیار راحتم!». دعوا سر چی؟ بازگشت امام خمینی (ره) به ایران. بختیار فرودگاه را بسته بود و موش‌ و ‌گربه‌بازی درمی‌آورد و می‌گفت امام (ره) دیرتر به ایران بیاید تا او بتواند کشور را آرام کند و ارتش را در کنترل خود بگیرد و این حرف‌ها. مردم و روحانیون نیز هر روز تظاهرات و تحصن می‌کردند و خواسته‌شان این‌که فرودگاه باز شود و امام (ره) بیاید. ۸ بهمن اعلام شده بود که بازگشت امام (ره) دوباره به تأخیر افتاده و مردم ریختند در خیابان و یکی از خونین‌ترین تظاهرات نقلاب ایران به وقوع پیوست.

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

گزارش تصویری روزنامه کیهان از روز خونین تهران

باید لوله تفنگ‌ها پایین بیاید!

چگونه تظاهرات ۸ بهمن خونین شد؟ جواب روشن است: «ژنرال هایزر». خودش هم ابایی نداشت از این‌که بگوید برای کشتار به تهران رفته و در کتاب خاطراتش با عنوان «ماموریت در تهران» نوشته است: «به‌نظر من روش درست این بود که روی سر راهپیمایان تیراندازی هوایی کنند و از گاز اشک‌آور استفاده نمایند. اگر این روش مؤثر نبود، لوله تفنگ‌ها باید پایین می‌آمد تا شکی باقی نماند که نیروها شوخی ندارند. ژنرال قره‌باغی فورا با آقای بختیار تماس گرفت و بعد آجودانش را صدا کرد. خیلی سریع به زبان فارسی دستور آتش داد و به طرف من برگشت و گفت: همان طور که صحبت کرده بودیم، اوضاع دقیقا کنترل خواهد شد… کمی بعد گزارش رسید که نیروها طبق دستور ما وارد عمل شده‌اند. تلاش کرده بودند با تیراندازی مستقیم مردم را متوقف کنند، اما بی‌فایده بوده است. بنابراین رهبران آنان را شناسایی کرده و به سمتشان شلیک کرده بودند. گزارش دقیقی از میزان تلفات نداشتیم.»

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

لبخند زهرآگین نظامی وطن‌فروش؛ «عباس قره‌باغی» ارتشبد ایرانی بود و از یک ژنرال آمریکایی دستور کشتار مردم ایران را می‌گرفت

روز خونین تهران

هایزر گزارش دقیقی از میزان تلفات نداشت و برایش مهم هم نبود. اما روزنامه کیهان آن روز مطلبی نوشت و از آمار ۳۲ شهید و ۲۰۰ مجروح خبر داد: «تهران روز خونینی را از سر گذراند. سومین روز تظاهرات گسترده در تهران به خشونت کم‌نظیری مبدل شد. سربازان در چندنقطه با مردم درگیر شدند و به سوی آنان آتش گشودند. بحرانی‌ترین نقطه تهران، میدان ۲۴ اسفند [انقلاب فعلی] و خیابان‌های اطراف آن تا دانشگاه تهران بود… تظاهرات ظهر شروع شد و تا ساعت ۹ شب ادامه داشت. ظهر امروز، تظاهرات گسترده دانشگاه تهران به میدان ۲۴ اسفند کشیده شد و به دنبال کشتار خونین در این میدان، تظاهرات خونین دیگری در میدان‌های فوزیه [امام حسین علیه‌السلام فعلی] و ژاله [شهدای فعالی] و خیابان‌های کورش، فرح‌آباد [پیروزی فعلی]، شهباز [۱۷ شهریور فعلی] و آیزنهاور [انقلاب فعلی] صورت گرفت.»

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

هایزر می‌گفت لوله تفنگ‌ها را پایین بیاورید تا همه بدانند ارتش شوخی ندارد!

خلاصه حکومت پهلوی در ایران!

در نهایت ژنرال هایزر فهمید چه خبر است؛ ایستادگی مردم و شجاعت و درایت امام (ره) موجب شد ژنرال کاربلد آمریکایی ۱۷ بهمن دست از پا درازتر برگردد آمریکا و همان‌جا بمیرد!

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید!

قبر هایزر!

داستان مأموریت هایزر در ایران با تلاش برای سرکوب و کودتا پیوند خورده است، اما روایت مهمی از وضعیت سیاسی ایران در دوره پهلوی را هم در خود دارد. روایتی که رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۴ چنین بازگو فرمودند: «قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی ـ حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه به‌وسیله‌ دولت دست‌نشانده‌ آمریکا انجام گرفت، به جای خود ـ در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور در همین خیابان‌های تهران همین خیابان انقلاب مردم اجتماع کرده بودند. ژنرال هایزر که فرستاده‌ آمریکا بود و به ایران آمد برای این‌که شاید بتواند یک‌جوری از دست انقلاب، رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش می‌نویسد ـ این‌ها اسناد تاریخی است ـ و می‌گوید من به ژنرال قره‌باغی گفتم که در مواجهه‌ با مردم لوله‌ تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیرهوایی بی‌خودی در نکنید، مردم را قتل‌عام کنید. این‌ها هم همین کار را کردند، لوله‌ تفنگ‌ها را پایین آوردند، عده‌ای جوان و نوجوان کشته شدند، ولی جمعیت عقب نرفت. هایزر می‌گوید؛ قره‌باغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایده‌ای نکرد، مردم عقب نرفتند، آن‌وقت هایزر می‌گوید من دیدم این ژنرال‌های شاه چقدر کودکانه فکر می‌کنند؛ یعنی باید ادامه می‌دادند، باید مرتب می‌کُشتند. ببینید این رژیم دست‌نشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتل‌عام هم‌وطنان را به ارتشبد ایرانی می‌دهد و این به دستور او و به توصیه‌ او عمل می‌کند و چون فایده‌ای ندارد، می‌رود به او می‌گوید فایده‌ای ندارد؛ او هم می‌گوید این‌ها بچه‌اند، این‌ها کودکانه فکر می‌کنند. این، ماحصل و خلاصه‌ حکومت پهلوی در ایران است.»



منبع خبر

لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید تا همه بدانند شوخی ندارید! بیشتر بخوانید »