شبکه مجازی

تبلیغات تلویزیونی علیه سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی

تبلیغات تلویزیونی علیه سبک زندگی ایرانی – اسلامی


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ سیاست فرهنگی ترویج سبک زندگی ایرانی – اسلامی بدون شک بهترین راهبرد در میدان عظیم فرهنگی هست که معاندان ایران اسلامی علیه جوانان ما به راه انداخته‌اند. با وجودی که بخش مهم از فضای فرهنگی بخصوص سینما و شبکه نمایش خانگی با انفعال در برابر هجمه فرهنگی به حیات خود ادامه می‌دهند، صدا و سیما به عنوان رسانه‌ای فراگیر توانسته به هر ترتیبی که هست اقداماتی صورت دهد، هر چند این اقدامات بازدارندگی کامل ندارد، اما در بسیاری موارد خلا‌های موجود را پر کرده هست.

برنامه‌های گفت‌وگو محور، آثار مستند مرتبط با شهدا و نخبگان و علما، مسابقات و برخی مجموعه‌های تلویزیونی و تله‌فیلم‌ها از مواردی هست که رسانه ملی بواسطه آنها سعی در ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی کرده هست، البته این حجم از آثار تولیدی با توجه به رشد پرشتاب شبکه‌های مجازی ابدا کافی نیست، رسانه ملی با اولویت قرار دادن شبکه‌های مجازی و درگاه‌های اینترنتی باید جبهه خود را تغییر دهد و از شکل سنتی ساخت و تولید برنامه، نوع دیگری از ساخت و تولید را تجربه‌های کند.

خطری که در این شرایط رسانه ملی را در اعمال سیاست فرهنگی سبک زندگی ایرانی – اسلامی با مشکل مواجه می‌کند در وهله اول مسئله فضای مجازی نیست، بلکه مشی دوگانه این رسانه ملی با مسئله سبک زندگی هست. این سوال مطرح هست که چرا رسانه ملی در آثاری تولیدی خود مدقانه پیش می‌رود، اما در بحث پخش آگهی‌ها بازرگانی و تبلیغات تلویزیونی دقت لازم ندارد.

با هر زاویه‌ای که به مسئله نگاه کنیم درمی‌یابیم که آگهی‌های بازرگانی، چون از تلویزیون پخش می‌شود مسئولیت عواقب آن بر عهده مسئولان صدا و سیما هست. متاسفانه نوع موسیقی، پوشش بازیگران، نوع سناریویی که برای آن نوشته می‌شود و … به هیچ عنوان همسو با ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی نیست، بدون تعارف باید پذیرفت که این آگهی‌ها حتی علیه این راهبرد ارزشمند عمل می‌کند.

مصرف‌گرایی، کالازدگی، اسراف و تبذیر و القای مدلی از زندگی که نمونه آن را کمتر در جامعه می‌بینیم در مخاطب نه تنها ایجاد انگیزه برای حرکت به سمت سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی نمی‌کند که در او به دلیل قیاس نوع زندگی خود با آنچه در آگهی تلویزیونی می‌بیند، ایجاد ناامیدی می‌کند. این ناامیدی از عدم بهبود در نوع زندگی‌اش ناخودآگاه او را از تغییرات حتی کوچک نیز مایوس می‌کند. تاسف‌بارتر اینکه در فضای مجازی یا با سیاه‌نمایی‌های پی‌درپی یاس‌آور و یا با زندگی فریبنده و رویاگون برخی که اصطلاحا به «شاخ مجازی» یاد می‌شوند، مواجه شده و عملا بیشتر با سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی فاصله می‌گیرد. 

این اتفاق به قول معروف همه آنچه که رسانه ملی رشته هست را پنبه می‌کند و در درازمدت عملا برنامه‌های مثبت تلویزیون با موضوع سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی اثر هدایتگری خود را از دست می‌دهد. رسانه ملی برای فاصله گرفتن از این فضا باید با دقت نظر بیشتری آگهی‌های بازرگانی و تبلیغات تلویزیونی را پخش کند. 

اعمال سیاست توریج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی مسئله‌ای چند وجهی هست که فقط در آثار تولیدی رسانه ملی خلاصه نمی‌شود و بخش تبلیغات آن که برای کودکان از جذابیت بالایی برخوردار هست جزء جدایی ناپذیر از رسانه ملی هست که می‌تواند خود به رسانه‌ای مستقل و محملی برای ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی تبدیل شود. شرط توفق در این حوزه تنها به همت و تغییر نگاه مسئولان رسانه ملی برمی‌گردد که باید اتفاق بیفتد.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تبلیغات تلویزیونی علیه سبک زندگی ایرانی – اسلامی بیشتر بخوانید »

تبلیغات تلویزیونی علیه سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی

تبلیغات تلویزیونی علیه سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ سیاست فرهنگی ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی بدون شک بهترین راهبرد در میدان عظیم فرهنگی هست که معاندان ایران اسلامی علیه جوانان ما به راه انداخته‌اند. با وجودی که بخش مهم از فضای فرهنگی بخصوص سینما و شبکه نمایش خانگی با انفعال در برابر هجمه فرهنگی به حیات خود ادامه می‌دهند، صدا و سیما به عنوان رسانه‌ای فراگیر توانسته به هر ترتیبی که هست اقداماتی صورت دهد، هر چند این اقدامات بازدارندگی کامل ندارد، اما در بسیاری موارد خلا‌های موجود را پر کرده هست.

برنامه‌های گفت‌وگو محور، آثار مستند مرتبط با شهدا و نخبگان و علما، مسابقات و برخی مجموعه‌های تلویزیونی و تله‌فیلم‌ها از مواردی هست که رسانه ملی بواسطه آنها سعی در ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی کرده هست، البته این حجم از آثار تولیدی با توجه به رشد پرشتاب شبکه‌های مجازی ابدا کافی نیست، رسانه ملی با اولویت قرار دادن شبکه‌های مجازی و درگاه‌های اینترنتی باید جبهه خود را تغییر دهد و از شکل سنتی ساخت و تولید برنامه، نوع دیگری از ساخت و تولید را تجربه‌های کند.

خطری که در این شرایط رسانه ملی را در اعمال سیاست فرهنگی سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی با مشکل مواجه می‌کند در وهله اول مسئله فضای مجازی نیست، بلکه مشی دوگانه این رسانه ملی با مسئله سبک زندگی هست. این سوال مطرح هست که چرا رسانه ملی در آثاری تولیدی خود مدقانه پیش می‌رود، اما در بحث پخش آگهی‌ها بازرگانی و تبلیغات تلویزیونی دقت لازم ندارد.

با هر زاویه‌ای که به مسئله نگاه کنیم درمی‌یابیم که آگهی‌های بازرگانی، چون از تلویزیون پخش می‌شود مسئولیت عواقب آن بر عهده مسئولان صدا و سیما هست. متاسفانه نوع موسیقی، پوشش بازیگران، نوع سناریویی که برای آن نوشته می‌شود و … به هیچ عنوان همسو با ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی نیست، بدون تعارف باید پذیرفت که این آگهی‌ها حتی علیه این راهبرد ارزشمند عمل می‌کند.

مصرف‌گرایی، کالازدگی، اسراف و تبذیر و القای مدلی از زندگی که نمونه آن را کمتر در جامعه می‌بینیم در مخاطب نه تنها ایجاد انگیزه برای حرکت به سمت سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی نمی‌کند که در او به دلیل قیاس نوع زندگی خود با آنچه در آگهی تلویزیونی می‌بیند، ایجاد ناامیدی می‌کند. این ناامیدی از عدم بهبود در نوع زندگی‌اش ناخودآگاه او را از تغییرات حتی کوچک نیز مایوس می‌کند. تاسف‌بارتر اینکه در فضای مجازی یا با سیاه‌نمایی‌های پی‌درپی یاس‌آور و یا با زندگی فریبنده و رویاگون برخی که اصطلاحا به «شاخ مجازی» یاد می‌شوند، مواجه شده و عملا بیشتر با سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی فاصله می‌گیرد. 

این اتفاق به قول معروف همه آنچه که رسانه ملی رشته هست را پنبه می‌کند و در دراز مدت عملا برنامه‌های مثبت تلویزیون با موضوع سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی اثر هدایتگری خود را از دست می‌دهد. رسانه ملی برای فاصله گرفتن از این فضا باید با دقت نظر بیشتری آگهی‌های بازرگانی و تبلیغات تلویزیونی را پخش کند. 

اعمال سیاست توریج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی مسئله‌ای چند وجهی هست که فقط در آثار تولیدی رسانه ملی خلاصه نمی‌شود و بخش تبلیغات آن که برای کودکان از جذابیت بالایی برخوردار هست جزء جدایی ناپذیر از رسانه ملی هست که می‌تواند خود به رسانه‌ای مستقل و محملی برای ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی تبدیل شود. شرط توفق در این حوزه تنها به همت و تغییر نگاه مسئولان رسانه ملی برمی‌گردد که باید اتفاق بیفتد.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تبلیغات تلویزیونی علیه سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی بیشتر بخوانید »

آنجا خبری نیست

آنجا خبری نیست



در حوادث اخیر ایران، حتی گوگل نیز بی‌طرف نبود. این شرکت در اقدامی بی‌سابقه پیوند فیلترشکن خود را در صفحه اصلی موتور جست‌وجوی فارسی گوگل قرار داد تا دسترسی به محتوای خشونت‌طلبانه را تسهیل کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

اگر در دو هفته‌ گذشته مخاطب رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه بودید حتما به این نتیجه می‌رسیدید که جمهوری اسلامی آخرین روزهای خود را سپری می‌کند؛ اگر اخبار را فقط در شبکه اجتماعی اینستاگرام دنبال می‌کردید مطمئنا خودتان را برای ۴۸ ساعت پایانی رژیم[!] آماده می‌کردید و اگر از کاربران پَروپا قرص توئیتر می‌بودید، آنجا دیگر جمهوری اسلامی سرنگون شده و بحث بر سر طراحی پرچم حکومت جدید ایران بود! اما واقعیت میدانی نیز چنین اخباری را تأیید می‌کرد؟

بیایید به یک تجریه تاریخی نه‌چندان دور مراجعه کنیم. تقریبا ۵ سال پیش در دی‌ماه ۱۳۹۶ ناتوانی دولت دوازدهم در عمل به وعده‌های اقتصادی خود و افزایش سرسام‌آور تورم در حالی که برجام هنوز برقرار بود، زمینه‌ساز موجی از اعتراضات در شهرهای مختلف ایران شد.

اعتراضاتی که خاستگاهی اقتصادی و فراگیر داشت اما با گذشت زمان تبدیل به آشوب و اغتشاش شد و مردم معترض در ادامه از همراهی با آشوبگران و اقدامات ساختارشکنانه آنها خودداری کردند.

حوادث دی‌ماه ۱۳۹۶ چه از نظر تعداد افراد و چه از نظر تعداد شهرهای درگیر، بزرگ‌تر از آشوب آبان ۱۳۹۸ و به مراتب گسترده‌تر از اغتشاشات این روزها بود.(دی‌ماه ۱۳۹۶ حدود ۱۶۰ شهر و در آبان ۱۳۹۸ حدود ۱۰۰ شهر درگیر بودند.) در بحبوحه آشوب‌های دی‌ماه ۱۳۹۶ نیز در فضای غالب شبکه‌های اجتماعی، آشوبگران به‌عنوان اکثریت بازنمایی می‌شدند و ادامه عمر جمهوری اسلامی بیش از چند روز تخمین زده نمی‌شد اما ۶ ماه بعد با فروکش کردن آشوب، دانشگاه مریلند آمریکا در تیرماه ۱۳۹۷ نتایج نظرسنجی میدانی خود از مردم ایران پس از حوادث دی‌ماه ۱۳۹۶ را منتشر کرد که با بازنمایی آشوب‌ها در فضای مجازی اختلاف معناداری داشت: «بیشتر ایرانیان از قوه قضائیه می‌خواهند معترضانی(اصطلاحی که در گزارش مریلند آمده) را که علیه اسلام یا نظام حکومتی ایران شعار می‌دادند محاکمه کند… و کسانی را که به اتهام حمله به پلیس، آسیب رساندن به اموال عمومی یا آتش زدن پرچم ایران مجرم شناخته می‌شوند، به شدت مجازات کند.» آن‌طور که گزارش مرکز مطالعات امنیتی و بین‌المللی دانشگاه مریلند می‌گفت: 

«دو نفر از هر سه نفر موافق برخورد نیروی انتظامی با معترضین[!] بودند. ۷۵ درصد از مردم شدت برخورد نیروی انتظامی را مناسب ارزیابی کرده و یا خواستار برخوردی شدیدتر بودند و تنها ۱۴ درصد معتقد بودند پلیس بیش از حد خشونت به‌کار برده است.» سؤال این بود؛ اکثریت معترضی که در فضای مجازی خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی بودند، کجای میدان واقعیت قرار داشتند؟

۷ ژانویه ۲۰۲۱ (۱۸ دی ۱۳۹۹) مدیر شبکه اجتماعی فیس‌بوک و اینستاگرام از تعلیق حساب کاربری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا حداقل به مدت دو هفته در این شبکه‌های اجتماعی خبر داد و در توضیح این اقدام گفت: «ما آن را حذف کردیم… زیرا معتقدیم که به جای کاهش خطر به خشونت مداوم کمک می‌کند.»(این تعلیق اندکی بعد به مدت دو سال تا ۲۰۲۳ تمدید شد) دو روز بعد شبکه اجتماعی توئیتر حساب کاربری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا را برای همیشه مسدود کرد و در بیانیه‌ای نوشت: «ما به‌صورت دائمی این حساب کاربری را به‌دلیل خطر ترغیب ‌به ایجاد خشونت بیشتر، مسدود کرده‌ایم.» سه روز بعد حساب ترامپ در شبکه اجتماعی یوتیوب نیز ابتدا به‌صورت موقت و سپس برای مدتی نامعلوم تعلیق شد.

سخنگوی یوتیوب در این زمینه گفت: «با توجه به نگرانی‌ها درباره احتمال افزایش خشونت، کانال دونالد ترامپ همچنان در وضعیت تعلیق باقی می‌ماند.» این اتفاق در حالی می‌افتاد که ترامپ میلیون‌ها دنبال‌کننده در این شبکه‌های اجتماعی داشت، تنها در توئیتر دنبال‌کنندگان او به بیش از ۸۸ میلیون می‌رسید و همچنین بیش از ۷۵ میلیون نفر از مردم آمریکا نیز در انتخابات ریاست‌جمهوری همان سال به او رأی داده بودند.

دونالد ترامپ در حالی که هنوز به‌عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده قدرتمندترین فرد اجرایی این کشور بود، پیش از ترک کاخ سفید به علت ترویج و دامن‌زدن به خشونت، امکان هرگونه فعالیت در پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی را از دست داد. او برای ارتباط با هوادارانش یک وبلاگ راه‌اندازی کرد اما آن وبلاگ نیز در کمتر از یک ماه مسدود شد.

ترامپ با سرمایه‌ شخصی‌اش شبکه اجتماعی مخصوص خود به نام «تروث سوشال»(truth social) را پایه‌گذاری کرد اما مدتی بعد این نرم‌افزار نیز از فروشگاه‌ رسمی نرم‌افزار گوگل حذف شد تا دسترسی کاربران گوشی‌های هوشمند به شبکه اجتماعی ترامپ محدود شود. مثل همیشه علت این اقدام یک چیز عنوان شد: «تشویق به خشونت».

ترامپ هرگز در حساب کاربری‌اش ساخت کوکتل مولوتوف، خلع سلاح پلیس، حمله به نیروهای امنیتی و… را آموزش نمی‌داد. همه این محدودیت‌ها برای رئیس‌جمهور وقت آمریکا فقط به‌دلیل تصرف ساختمان کنگره توسط هوادارانش و سکوت او رخ داد.

بر این اساس تعلیق حساب‌های کاربری مؤثر در آشوب‌های اخیر ایران که به ترویج خشونت علیه پلیس و تخریب اموال عمومی در شبکه‌های اجتماعی اقدام می‌کردند؛ انتظاری کاملا منطقی بود. اما هرگز چنین اتفاقی از جانب توئیتر، فیس‌بوک، اینستاگرام و یوتیوب رخ نداد.

محتوای حساب‌های کاربری شاخص که مملو از نفرت‌پراکنی، تشویق به خشونت، درگیری و تخریب اموال عمومی بود هرگز حذف نشد و صفحات این کاربران از دسترس خارج نشدند. نه‌تنها این اتفاق رخ نداد بلکه توییتر با زبان فارسی در حساب رسمی خود به کاربرانش آموزش داد که چگونه موقعیت مکانی خود را مخفی نگه دارند و چگونه با حفاظت از داده‌های خود در این شبکه اجتماعی ردپای مجازی خود را از دسترس خارج کنند تا در صورت دستگیری خطری متوجه‌شان نباشد.

توییتر سکویی بی‌طرف برای ارتباط افراد و انتشار آزاد اطلاعات نبود، آنها آشکارا یک سوی نزاع ایستاده بودند و خدمات مشاوره آشوب ارائه می‌دادند. همین رویکرد در مورد شرکت متا(مالک فیس‌بوک، اینستاگرام و واتساپ) نیز صدق می‌کرد. متا در اولین موضع‌گیری خود بدون پذیرش و یا حتی تحقیق درباره نقش سکوهایش برای ترویج خشونت در ایران، خواستار «احیای حق مردم ایران برای دسترسی به اینترنت» شد. 

متا مدتی بعد تصریح کرد: «ما نه دسترسی به اپلیکیشن‌هایمان در ایران را محدود کرده‌ایم و نه صدای کسی را به نفع دولت ایران سانسور می‌کنیم. تمرکز ما بر فراهم کردن امکان دسترسی هرچه بیشتر کاربران به خدمات و انتشار محتوای مدنظر آنهاست.» این در حالی بود که آنها پیش‌تر سابقه محدود کردن محتوای کاربران در موردی مشابه را داشتند و شبکه‌ای از حساب‌های کاربری جعلی طرفدار ترامپ را شناسایی و مسدود کرده بودند.

طبق اعلام شرکت متا این شبکه شامل ۶۱۰ حساب کاربری، ۸۹ صفحه فیس‌بوک، ۱۵۶ گروه و ۷۲ حساب اینستاگرامی می‌شد که ۵۵ میلیون نفر را تحت تأثیر خود قرار داده بود. توئیتر نیز حساب کاربری واقعی ۷۰ هزار طرفدار ترامپ را به‌دلیل خشونت‌طلبی مسدود کرده بود. ظاهرا از نظر این خدمات‌رسان‌های عمده شبکه‌های اجتماعی، قوانین مربوط به ترویج خشونت شامل کاربران ایرانی نمی‌شد و آنها به هیچ عنوان حاضر به شناسایی حساب‌های جعلی و یا محدودسازی حساب‌های واقعی مروج خشونت در ایران نبودند. مسیری که آنها طی می‌کردند و برخلاف قوانین خود، کاربران ایرانی را به آن سوق می‌دادند به حداکثر رساندن خشونت، آشوب و ویرانی در خیابان‌های ایران بود.

در حوادث اخیر ایران، حتی موتور جست‌وجوی گوگل نیز بی‌طرف نبود. این شرکت در اقدامی بی‌سابقه پیوند فیلترشکن خود را در صفحه اصلی موتور جست‌وجوی فارسی گوگل قرار داد تا دسترسی به محتوای خشونت‌طلبانه را تسهیل کند.

این رخدادها ظاهری‌ترین سطح از واقعیتی است که می‌گوید تولید، انتشار و توزیع محتوا در فضای مجازی توسط ابرشرکت‌های خدمات‌رسان این حوزه، سوگیرانه مدیریت می‌شود. در سطحی عمیق‌تر الگوریتم‌های سازنده این خدمات هستند؛ آنها تعیین می‌کنند چه چیزی را ببینید، چه چیزی را باور کنید و حتی چگونه فکر کنید.

حالا شاید به پاسخ سؤال‌مان رسیده باشیم؛ اختلاف معنادار فضای مجازی با فضای واقعی از این جهت‌گیری ساختاری ناشی می‌شود. در این فضا محتواهایی با کلیدواژه‌های همسو (مانند «مهسا امینی» یا «حجاب اجباری») صدایی بلندتر و پژواکی بیشتر از محتوایی با کلیدواژه‌های ناهمسو (مانند «سلیمانی» یا «الاقصی») پیدا خواهند کرد و در نتیجه بازنمایی اکثریت و اقلیت مطابق واقع نخواهد بود.

با این حساب جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد اما فقط در دنیای مجازی؛ برای مشاهده واقعیت کافی است گوشی هوشمند خود را کمی کنار بگذارید، به بیرون بروید و در دنیای حقیقی با امنیتی که جمهوری اسلامی در یکی از ناامن‌ترین مناطق جهان برای‌تان پدید آورده از قدم‌زدن در خیابان لذت ببرید و ببینید آن بیرون خبری نیست!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آنجا خبری نیست بیشتر بخوانید »