شرح دعای سحر

گریز از حکومت خدا ممکن نیست


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

شرح «اللهم انّی اسئلک من سلطانک بأدومه و کلّ سلطانک دائم. ‏اللهم انّی اسئلک بسلطانک کلّه.»
‏‏

پروردگارا، از تو درخواست می‌کنم به پایدارترین مقام سلطنتت و تمام سلطنت تو همیشگی هست. بارالها، از تو به همه سلطنتت درخواست می‌کنم. ‏
‏‏

سلطنت مطلق خداوند متعال در حضرت غیب بر اسماء و صفات الهی و صورت‌های اسماء اعیان ثابته به واسطه فیض اقدس هست و سلطنتش در حضرت شهادت بر ماهیات کلی و هویت‌های جزئی به واسطه فیض مقدس. سلطنت تام پروردگار در زمان بازگشت تمامی موجودات به سوی او بروز خواهد کرد که توسط انسان کامل و ولی مطلق در قیامت کبری انجام می‌شود: «‏امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه قهار‏‏». ممکنات از جهت انتسابشان به خود هیچ‌گونه سلطنتی ندارند: «‏‏‏این‌ها جز نام‌هایی نیست که شما و پدرانتان اسم‌گذاری کرده‌اید، خداوند برای آن دلیلی فرو نفرستاده هست‏‏» ولی به اعتبار انتسابشان به حق از مراتب سلطنت حق شمرده می‌شوند. ‏
‏‏

و از این‌جا دلیل ابدی بودن سلطنت پروردگار در این کلام دعا‌کننده: «‏‏کل سلطانک دائم‏‏» دانسته می‌شود. پس پادشاهی خداوند ابدی هست و کسی که تحت حکمرانی اوست از بین رفتنی و نابود هست؛ چنان‌که فیض قدیم ازلی هست ولی فیض گیرنده حادث هست‏‏. ‏

شرح «اللهم انّی اسئلک من ملکک بافخره و کلّ ملکک فاخر. ‏اللهم انّی اسئلک بملکک کلّه.»
‏‏

خدایا، از تو درخواست می‌کنم فاخرترین مملکتت را و تمامی ملک تو فاخر هست. خدایا، من به تمامی ملکت از تو درخواست می‌کنم. ‏
‏‏

اگر ملک به معنی مملکت باشد ـ چنانچه در آیه «‏‏‎‏‎‏‏بگو‌ای خداوند صاحب مملکت، مملکت را به هر که بخواهی می‌دهی‏‏»، به این معناست ـ آنگاه فاخریت ملک و عظمت وحیدیت او به اعتبار آنچه در حکمت متعالیه با دلیل لمی به اثبات رسیده که نظام موجود کامل‌ترین و بهترین نظام‌های قابل تصور هست. خواهد بود؛ چرا چنین نباشد درحالی‌که این نظام سایه نظام ربانی هست که خود تابع جمال جمیل مطلق هست‏‎‏‎‏‎‏. افخریت نیز به اعتبار مراتب غیبی و مجرد آن و نظام عقلی و نشئه تجردیه هست. ‏
‏‏

اما اگر ملک به معنی مالکیت باشد ـ چنانچه در آیه «‏‏لمن الملک الیوم‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏ آمده ـ آنگاه عظمت و فاخریت آن به اعتبار تجلیات اسمائیه در حضرت علمیه خواهد بود و افخریت به اعتبار تجلی به اسماء محیط و شامل. پس ملک آسمان‌ها و زمین و ملکوت آنها از آنِ اوست و گریز از حکومت و خروج از مملکت او ممکن نیست، زیرا حکومت او بر همه موجودات، حتی بر اعیان ممتنعات و اَعدام، گسترش دارد. به همین ترتیب، سلطنت او بر ‏‎ ‎همه مراتبِ وجود گسترش یافته و هیچ چیز نیست مگر این‌که تحت سلطنت و حاکمیت اوست: «‏‏‏‏ای موسی منم راه فرار و گریز ناگزیر تو‏‏». اوست که بر اشیاء غلبه تامه دارد و هر غلبه و تسلطی، در حقیقت، ظهور غلبه و تسلط اوست. «‏‏‏‏زمام اختیار هر جنبنده‌ای به دست مشیت اوست‏‏.»

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

گریز از حکومت خدا ممکن نیست بیشتر بخوانید »

درخواست اسما الهی از خداوند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

شرح «اللهمانی اسئلک من مسائلک باحبّها الیک و کلّ مسائلک الیک حبیبه. ‏ اللهم انّی اسئلک بمسائلک کلّها.»
‏‏

پروردگارا، از تو درخواست می‌کنم به محبوب‌ترین درخواست‌ها نزد تو، حال‌آنکه هر درخواستی نزد تو محبوب هست. ‏پروردگارا از تو درخواست می‌کنم به همه درخواست‌ها از تو. ‏

‏‏‏‏‏بدان ـ که خدای متعال در زمره صاحبان دعای مستجاب و درخواست‌های محبوب قرارت دهد ـ که «سؤال» یعنی درخواست سائل از مسئول با توجه نمودن به او، برای حصول وجود یا کمالات وجود که مورد نیاز هست، خواه توجه ذاتی باشد یا حالی، باطنی باشد یا ظاهری؛ به لسان استعداد باشد یا زبان حال یا مقال. ‏و سلسله موجودات و جمیع ممکنات محتاج و نیازمند، به سبب فقر و احتیاج ذاتی و صفتی، به سوی قیوم مطلق و افاضه‌کننده بر حق، روی می‌گردانند و به لسان استعداد وجود و کمالاتش را از حضرت او می‌طلبند و اگر استدعا و طلب نمی‌بود فیض، بر آنها افاضه نمی‌شد، اگر چه این استدعا نیز خود از غیب الجمع هست، چنان‌که محی الدین عربی گفته: «‏‏‏‏و قابل نخواهد بود مگر از ناحیه فیض اقدس او.»

‏‏نخستین استدعا و سؤالی که در عالم هستی واقع شد، استدعای اسماء و صفات الهی با زبانی متناسب با مقام آنها و برای ظهور حضرت واحدیت از حضرت غیب مطلق بود. پس ‏‎خداوند با افاضه فیض اقدس ارفع و ظل أبسط اعلی در حضرت جمعیه ایشان را اجابت فرمود و اسماء و صفات ظهور یافتند و مقدم بر همه مقدم‌ها اسم جامع هست که رب انسان جامع و حاکم بر ‏‎دیگر اسماء و صفات الهی و ظاهر به ظهور آنهاست؛ سپس به واسطه او دیگر اسماء به ترتیب احاطه و شمولشان ظهور یافتند. ‏

پس از آن سوال اعیان ثابته و صور اسماء الهی هست که اولینشان صورت اسم جامع و عین ثابت انسانی هست و سپس سایر اعیان به واسطه او، زیرا دیگر اعیان در وجود و کمالات وجود سلسله نزول و صعود، از فروع و توابع عین ثابت انسانی هستند و او شجره مبارکه‌ای هست که ریشه‌اش ثابت و شاخه‌هایش در آسمان هست. ‏
‏‏

سپس درخواست اعیان ثابته ممکن واقع شد، بلکه اسماء الهی در حضرت علمیه برای ظهور در ‏‎‏عالم‎‏ عین و شهادت؛ که خداوند با فیض مقدس و ظل منبسط به ترتیب و تنظیم عین ثابت انسانی اجابتشان فرمود. ‏
‏‏

و این ادعیه از دعا‌های اجابت شده و از درخواست‌هایی هست که رد نمی‌شود؛ زیرا اگر دعا با لسان ذات و استعداد باشد مورد قبول هست و رد نمی‌شود و به اندازه استحقاقش فیض به او افاضه می‌شود و فرو گذار نمی‌شود و اگر دعای با زبان گفتار، با زبان استعداد مطابقت داشته باشد و بیان و گفتار زبان برخلاف بیان و گفتار دل نباشد و بین گفتار با حال مغایرت نباشد، پذیرفته می‌شود و اگر مستجاب نشود یا بخاطر عدم صدور آن از زبان استعداد یا مخالفت آن با نظام أتَم و شاید هم گاهی عدم اجابت آن بواسطه حاصل نشدن شرایط و متممات باشد و دیگر اسباب بسیاری که در این امر دخیلند. ‏
‏‏

بدان که انسان، چون وجود جامع هست و به حسب مراتب نزولی و صعودی، نشأت‌ها و ظهور‌ها و عوالم و مقاماتی دارد به حسب هر نشئه و عالم زبانی دارد که مناسب با همان مقام هست. ‏ پس در عالم اطلاق و سریان خود، زبانی دارد که با آن، پروردگارش را می‌خواند و خداوند متعال را به حسب این زبان، نسبت خاصی هست ‏‎که با توجه به آن حکم به اجابت می‌کند و از این نسبت به اسم خاص آن نشئه و رب آن مربوب تعبیر می‌شود و پس آن‌که در آن مقام پاسخ انسان را داده و اضطرارش را برطرف می‌کند همان اسم «رحمان»، رب هویت مبسوط اطلاقی هست. ‏
‏‏‏‎

و انسان در مقام تعین روحی ونشئه تجریدی و هستی سابق عقلانی، زبانی دارد که با ‏‎آن زبان خدایش را می‌خواند و خداوند با اسم «العلیم» که رب نشئه تجریدیه هست او را پاسخ می‌گوید و در مقام قلب خود با زبانی دیگر درخواست می‌کند و با اسم مناسب همان نشئه به او پاسخ داده می‌شود. ‏
‏‏

و در مقام جامع میان نشأت‌ها و حافظ ‏‎همه حضرات با زبان مناسب از حضرت جمعیه درخواست می‌کند و خداوند ‏‎نیز با اسم جامع و تجلی کاملش که همان اسم اعظم هست پاسخش را می‌دهد و این همان ‏‎انسان کاملی هست که محقق قونوی در ‏‏مفتاح الغیب و الشهود‏‏ بدان اشاره کرده و می‌گوید: ‏پس هر گاه کامل شد ‏‎یعنی انسان در ‏‎حال دعا و غیر آن میزانی مخصوص به خود دارد و مسائلی برایش پیش می‌آید که‏‏ ‏‏در آن با هیچ کس شریک نیست‏‏. ‏‎‏‎‏ ‏
‏‏

و در ‏‏نصوص‏‏ می‌گوید: ‏و، اما اولیاء کامل الهی و یگانه‌ها توجهشان به حق، تابع تجلی ذاتی هست که برایشان حاصل شده و تحقق کمالشان منوط به دست یافتن این تجلیات ذاتی هست و حاصل آن ‏‎تجلی، شناخت کاملی هست که در برگیرنده حیثیات تمامی اسما و صفات و مراتب و اعتبارات هست، به همراه صحت تصور حق از تجلی ذاتیاش ‏‎که بدان اشاره شد که از طریق شهود کامل برای آنان حاصل می‌شود و بنابراین، پاسخ دعای آنها به تأخیر نمی‌افتد‏‏. ‏‎‏‎‏‎
‏‏

و دعای چنین انسان کاملی به زبان گفتار نیز مستجاب هست؛ زیرا او، چون به مقامات وجود و عوالم غیب و شهود و حضرت علمیه آگاهی دارد، جز آنچه را که مقدر هست در خواست نمی‌کند و به همین دلیل هست که بیش‌تر دعا‌های کمیل مستجاب بوده هست. البته جز آنهایی که دعایشان برای اطاعت امر مولی ‏‎که امر به دعا فرموده صورت گرفته و ‏‎برای رسیدن به مطلوب نبوده هست، چنانچه شیخ اعرابی در فصوص‏‎‏‎‏‎‏ گفته و در روایات اهل بیت طهارت ـ (ع) ـ بدان اشاره شده هست. ‏
‏‏

بدان که محبت الهی که وجود به سبب آن ظهور یافته هست ـ و این محبت نسبت خاص میان رب الارباب که عامل و انگیزه اظهار هست به صورت تأثیر و افاضه با مربوبین به صورت تأثّر و استفاضه هست ـ برحسب نشئه‌ها و قابل‌های مختلف مختلف خواهد بود، بدین ترتیب که در بعضی مراتب حکمش تمام‌تر و ظهورش بیش‌تر خواهد بود مانند عالم اسماء و صفات و عالم صور اسماء و اعیان ثابته در نشئه علمی و در بعضی دیگر از مراتب، کم‌تر از آن؛ تا برسد به آخرین مرتبه و بیش‌ترین نزول و نهایت هبوط. ‏
‏‏

پس حب ذاتی بر ظهور حضرت حق در حضرت اسمائی و عوالم غیبی و شهادتی تعلق گرفت چنانچه خداوند می‌فرماید: «‏‏‏‏من گنجی نهان بودم و دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم‏‏»؛ بنابراین حب ذاتی منشأ ظهور موجودات هست. ‏
‏‏

و محبوب‌ترین درخواست‌ها از خدای تعالی، درخواستی هست که در حضرت علمیه جمعیه از اسمای الهی واقع شد؛ زیرا آن درخواست کلید ظهور، معرفت شد و محبوب از محبوب‌ترین، درخواستی بود که از پروردگار انسآنجامع کامل که حاکم بر همه اسما و صفات و شئون و اعتبارات هست واقع شد و این ‏‎تعیین محبوبیت‌ها به حسب مقام تکثیر بود ولی به حسب مقام توحید و ارتباط خاص میان هر موجود و پروردگارش، بدون این‌که واسطه در میان باشد، هر درخواستی از او محبوب هست. چنانچه پیش‌تر تحقیق آن گذشت. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

درخواست اسما الهی از خداوند بیشتر بخوانید »

خداوند با قول خود نفوس را هدایت کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

همه چیز بدون واسطه در نزد خدا حاضرند

پس انسان که جامع و دربردارنده همه عوالم و آنچه در آنهاست هست، ظل حضرت جامع الهی هست وعالم اعیان ظل حضرت غیب مطلق و عالم عقول و نفوس و ظل حضرت غیب مضاف اقرب به مطلق و عالم خیال و مثال مطلق ظل حضرت غیب مضاف اقرب به شهادت و عالم ملک، ظل حضرت شهادت مطلق هست: آیا ندیدی که پروردگارت چگونه سایه را گستراند، به‌وسیله ظل اقدس در حضرت اسمائی و اعیان ثابته و به‌وسیله ظل مقدس در حضرت شهادت و عالم ملک و ملکوت و جبروت. ‏

بلکه می‌گوییم: همه وجودها، اعم از مرتبه سافل یا عالی، همگی با وجهی خاص بدون وساطت چیزی با خدای متعال مرتبط هستند، چراکه مقید سر و باطنش، با «مطلق» در ارتباط هست، بلکه عین مطلق هست، به ترتیبی که راسخان در معرفت می‌دانند. ‏ شیخ عارف کامل ما که خداوند سایه‌اش را بر سر مریدان مستدام دارد، می‌فرمود: ‏مقید از حیث باطنش همان اسمی هست که خداوند برای خود، برگزیده و او همان غیبی هست که جز او کسی از آن آگاه نیست، زیرا باطنش مطلق هست و ‏‎آن وجود به تعین خود نه به حقیقتش، ظهور کرده هست. پس همه اشیاء بدون وساطت چیزی، نزد خداوند حاضرند. ‏
‏‏

و از این جا، نفوذ علم خداوند و سریان شهودش در اشیاء روشن می‌شود و معلوم می‌شود که خداوند باطن اشیاء را نیز مانند ظاهر آنها و عالم ملک را همانند عالم ملکوت و عالم اسفل را مانند عالم اعلی، بدون واسطه بودن موجودی می‌بیند، ‏‎نه آن طور که محجوبین از حقیقت می‌پندارند. ‏
‏‏

و در ظهور و حضور در محضر حق هیچ تفاوتی از حیث شدت و ضعف وجود ندارد، چنان‌که امیرالمؤمنین (ع)، بنا به نقل وافی فرمود: ‏ «‏‏علم خدا به مردگان گذشته مانند علم اوست به زندگان فعلی و علم او به آنچه در آسمان‌های رفیع هست مانند علم اوست به آنچه در زمین‌های فروردین هست‏‏.»
‏‏

پس در این فرمایشات حق‌تعالی بیندیش: «‏‏‎‏‎‏‎و ما به او از شما نزدیکتریم‏‏»، «‏‏‎‏‎‏‎‏‎از رگ گردن او به او نزدیک‌تریم‏‏». «‏‏‎‏‎‏‎‏‏باز بدانید که خدا بر همه موجودات عالم احاطه کامل دارد‏‏»، بلکه ‎‏در واقع هیچ شیئی صاحب وجود نیست و هیچ موجودی از موجودات، مطلقا دارای هویت محسوب نمی‌شود که اوست آن مطلق و قیوم تام. پس از خواب غفلت بیدار شو و از مؤمنین موحد باش. ‏

شرح «اللهم انّی اسئلک من قولک بأرضاه و کلّ قولک رضیّ. ‏ اللهم انّی اسئلک بقولک کله.»
‏‏

پروردگارا، از تو درخواست می‌کنم به پسندیده‌ترین گفتارت حال‌آنکه همه گفتار تو پسندیده هست. بارالها، از تو به همه گفتارت درخواست می‌کنم. ‏

‏‏ ‏‏‏ ‏‏‏با توجه به آنچه گفته شد و کاملا برایت روشن شد، بر بصیرت قلبت و بر باطن سر و نهان عقلت آشکار شد که برای سالک، حقیقت سؤال به اسماء الهی و توجه به صفات جلالیه و جمالیه حاصل نمی‌شود، مگر بعد از آن که پروردگار او به اسم و صفت خود بر وی تجلی کند و او با چشم بصیرت و مکاشفه قلبی پروردگار را در آینه اسم و صفتش ببیند. پس به او توجه کند و در محضرش خضوع کند و پروردگار را به آن اسم و صفت بطلبد. ‏
‏‏

هم‌چنان‌که در آنچه گذشت به خوبی روشن شد که مقامات و حالات سالک در سیر و سلوکش مختلف هست. پس انسان مظهر اسم «‏‏در هر روزی او به شأن و کاری پردازد‏‏» ‏‏ ‏‏ـ هست، بنابراین در هر حالی و در هر کاری، محبوبش به اسمی بر او ظهور می‌فرماید و معشوق و مطلوبش به تجلی خاصی از لطف و قهر و جلال و جمال جلوه گر می‌شود و گاه به یک اسم به دو نوع تجلی و دوگونه ظهور جلوه‌گر می‌شود؛ جلوه‌ای به نحو کثرت در وحدت و جلوه‌ای به نحو وحدت در کثرت. ‏
‏‏

اما اگر به نحو اول تجلّی فرماید وحدت بر قلب سالک غلبه می‌کند و بر زبانش کلامی ‏‎مناسب حالش بر زبانش جاری می‌شود. در این صورت مترنم به عباراتی می‌شود که بر وحدت دلالت دارند و می‌گوید: «‏‏اللهم انّی اسئلک من قولک بارضاه‏‏» به لفظ مفرد؛ اما اگر به نحو دوم تجلی فرماید، کثرت بر قلبش غلبه خواهد نمود و کلامی مناسب با کثرت بر زبان خواهد آورد که «‏اللهم انی اسئلک من کلماتک بأتمّها‏‏» و کلمات را به صورت جمع به کار می‌برد و این یکی از اسراری هست که چرا در دعا لفظ قول به صورت مفرد و کلمات به صیغه جمع به کار رفته هست. ‏
‏‏

از شیخ عارف کامل خود، در مورد وجه ‏‎صحت این ‏‎مطلب پرسیدم که خلاصه جوابش این بود: حالات سالک مختلف هست، پس گاه پروردگار به حسب یکی از حالاتش به اسمی ‏‎خاص بر اوتجلی می‌فرماید و بعدا به حسب حالی دیگر، به اسمی دیگر تجلی می‌کند، سپس ‏‎مجددا با بازگشت حالت اول به اسم اول تجلی می‌کند و پس سوال و طلب در حال اول و سوم واحد و یکسان خواهد شد. درباره این موضوع از برخی صاحبنظران سؤال کردم و جوابی دادند که ذکر آن در این جا مناسب نیست. ‏
‏‏

قول حق‌تعالی تماما پسندیده هست و سخط در آن راه ندارد و او با قول تکوینیش ماهیات را به راه مستقیمشان از حیث وجود و کمالات وجود هدایت نمود و با قول تشریعی خود نفوس مستعد را برای خروج از قوه به فعل در جهت علم و عمل، هدایت ‏‎ ‎کرد. پس هر کس که با هدایت تکوینی یا تشریعی هدایت شد به سبب پیروی از قول تکوینی خداوند و اطاعت از امر «کن» و پیروی از قول تشریعی و اطاعت اوامر تکلیفی اوست و هر که هدایت نشد به دلیل عدم استعداد و مخالفت با امر تکوینی حق و شقاوت او و عدم اطاعتش از امر تکلیفی خداست و پسندیده‌ترین اقوال در تکوین همان قول ذاتی هست که به واسطه آن اسماء الهی در حضرت علمیه به ظهور رسیدند و گوش اعیان ثابته پنهان در غیب واحدیت نواخته شد و در تشریع، علم توحید هست که خداوند بواسطه فرشتگان و رسولانش بر بندگان افاضه نموده و ‏‎نیز علم تهذیب نفس که سعادت بندگان بسته بدان هست و از همه پسندیده‌تر، توحید محمدی هست که در لیله مبارکه محمدیه بواسطه کلام جمعی احدی قرآنی نازل شده هست. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خداوند با قول خود نفوس را هدایت کرد بیشتر بخوانید »

انسان اسم اعظم خداوند است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

شرح «اللهم انّی اسئلک من علمک بانفذه و کلّ علمک نافذ. ‏اللهم انّی اسئلک بعلمک کلّه.»
‏‏

پروردگارا، از تو درخواست می‌کنم به نافذترین علمت، حال‌آنکه همه علم تو نافذ هست، بارالها، از تو به همه علمت درخواست می‌کنم. ‏ اصحاب سلوک و عرفان و مشایخ معرفت و صاحبان یقین در این مسئله اختلاف دارند که آیا حقیقت واجب، جل سلطانه و بهر برهانه، عبارت هست از وجود به شرط آن که اشیاء با او نباشند، آنها از این وجود به وجود به شرط لا، مرتبه احدیت، تعین اول، هویت غیبی و بنا به قولی مرتبه عماء تعبیر می‌کنند؛ یا آن که حقیقت واجب عبارت هست از وجودی هست که در همراه بودن اشیاء با او لابشرط هست؛ یعنی طبیعت از حیث طبیعت بودن که از آن به وجود مطلق تعبیر می‌شود؛ چنان‌که مولوی می‌گوید: ‏‏ما عدم‌هاییم هستی‌ها نما‏ ‏تو وجود مطلق و هستی ما‏ همچنین، از آن به هویت ساری در غیب و شهود و عنقای مغربی که اوهام حکما نیز نمی‌تواند آن را شکار کند تعبیر شده؛ چنانچه گفته‌اند:‏

‏‏البته، ایشان متفق هستند که فیض اقدس و تجلی در مقام واحدیت و ظاهر نمودن غیب الغیوب در عالم غیب، از ناحیه اعیان ثابته و اسماء الهی هست و نیز متفق هستند که فیض مقدس و طلب ظهور کلید‌های غیب از حضرت علمیّه در عالم عین و از عالم غیب در عالم شهادت، سایه‌های آن وجودند و سایه شیء به یک اعتبار خود آن شیء هست و به یک ‏‎ اعتبار غیر از آن. آنها در مورد وحدت حقیقت وجود، بلکه وحدت موجود حقیقی نیز اتفاق نظر دارند. ‏
‏‏

و رأی بزرگان که مطابق برهان و موافق شهود و عیان هست به مورد دوم و به این‌که حقیقت واجب عبارت هست از وجود نه به شرط شیء و نه به شرط تعین یا حیثیت تعلیلی یا تقییدی، زیرا که حقیقت او وجود صرف و خیر محض و نور خالص هست، بدون شائبه عدم و آمیختگی با شر و غبار ظلمت و عدم یک شیء در انتزاع مفهوم وجود از آن مدخلیتی ندارد، زیرا او مصداق بالذات وجود هست. ‏

نزد ارباب تحقیق و اصحاب تدقیق ثابت شده که مصداق ذاتی شیء چیزی هست که برای انتزاع مفهومش از شیء نیاز به حیثیت تعلیلی و یا تقییدی نباشد، بلکه با قطع نظر از همه‌چیز‌ها و همه حیثیت‌ها، بتوان مفهوم را از آن شیء انتزاع کرد، در غیر این صورت این مصداق، مصداق بالذات نخواهد بود و فیضی که بر همه اشیاء گسترده شده و همه آنها را در بر گرفته هست ظل وجود لابشرط هست نه به شرط لا. پس در این فرموده حق‌تعالی به خوبی بیاندیش: «‏‏و آن ذات یگانه‌ای هست که در آسمان و زمین در همه عوالم نامتناهی خداست‏‏». «‏‏‎‏‎‏‏و هر کجا باشید، او با شماست‏‏»، «‏‏اول و آخر هستی و پیدا و پنهان وجود اوست‏‏» و «‏‏ألا إنّه بکل شیء محیط‏‏» ‏‎‏‎
‏‏

حال که این مطلب روشن شد ـ به شرط سلامت ‏‎نفس و دور کردن غبار تعصب ـ برایت کشف خواهد شد که خداوند به اعتبار سریان هویت و اطلاق سلطنت، همه اشیاست ولی درعین‌حال، به اعتبار حد و تعین اشیاء و نقصی که هم‌آغوش حد و تعین هست هیچ یک از اشیاء نیست؛ پس در فرموده مولی الموحدین و سلطان العارفین و امیرالمؤمنین‏‎ ‎ (ع)، بیندیش که فرمود: داخل اشیاء هست ولی نه به ممازجت و خارج از آنهاست، لکن نه به نحو جدا بودن از آنها. ‏‎‏‎‏‎‏ و در سخن دیگر حضرتش فرمود: «‏‏‎‏‎‏‎جدایی میان خدا و اشیاء، جدایی از جهت صفت هست نه آن جدایی که به کناره‌گیری باشد.»

‏‏حال، چنانچه با به کارگیری ظرافت‌های استعدادی و سلامت ذوق و با سوال و درخواست از حضرت علمی به رساترین کلام و بلیغ‌ترین بیان و نیکوترین سخن و شریف‌ترین کلمات یعنی زبان استعداد و بیان قلب و با ذکر باطن و دعای قلب به همه آنچه قبلا گفتیم احاطه کامل یابی تا از دریای علومش قطره‌ای به تو افاضه فرماید و به جلوه‌ای از تجلیات علمی بر قلبت تجلی کند، آنگاه به اذن خداوند متعال و به یاری و توفیق حضرتش، چگونگی نیل من ذاته و لذاته اشیاء بدون وجود هیچ حیثیت و جهتی و نیز نحوه انکشاف اشیاء نزد حق به‌وسیله تعقل نمودن ذاتش ذات خود را در خواهی یافت و عمق این سخن برایت روشن می‌شود: «‏‏علم خداوند به اشیاء عبارت هست از کشف تفصیلی در عین علم بسیط اجمالی‏‏»

‏‏ و نیز حقیقت سخن مولایمان امام صادق (ع) را در حدیث ‏‏اصول کافی‏‏ در می‌یابی که فرمود: ‏‏ «پیوسته خداوند متعال پروردگار ما بود، درعین‌حال که علم ذات او بود ولی هیچ معلومی وجود نداشت و سمع ذات او بود ولی مسموعی نبود و بصر ذات او بود ولی مبصری نبود و قدرت ذات او بود ولی مقدوری وجود نداشت؛ پس، چون اشیاء را به وجود آورد و معلوم موجود شد، علم او بر معلوم تعلق گرفت و سمع بر مسموع و بصر‎ ‎‏بر مبصر و قدرت بر مقدور» ‏‏ و نیز فرمایش مولایمان امام باقر (ع)، در روایت‏‏ کافی ‏‏برایت روشن می‌شود که می‌فرماید: «‏‏خداوند وجود داشت درحالی‌که هیچ موجودی غیر از او نبود و همواره عالِم بر همه آنچه خواهد شد بود؛ پس علم خداوند به موجودات بعدی قبل از موجود شدنشان، مانند علم اوست به آنها بعد از ایجاد شدنشان‏‏.»
‏‏

و نیز روشن می‌شود که اسماء و صفات و لوازم آنها؛ یعنی اعیان ثابته و لوازم اعیان ثابته و لوازم آن لوازم تا آخر، بلکه فیض مقدس و ظل منبسط از یک نظر، به حضور ذات حق نزد ذاتش، نزد او حاضرند و به سبب انکشاف ذاتش برای ذات، بدون تکثر وتعین، نزد او منکشف هستند. ‏
‏‏

پس اسم عین مسمی هست و صورت اسماء یعنی اعیان، عین اسم و مسمی و ظل منبسط عین حقیقت الهی و مستهلک در آن هست و هیچ استقلالی و حکمی برایش نیست و تعبیر کردن به لازم و اسم و مفهوم و … از الفاظ و اسماء برای مقام تعلیم و تعلم هست و گرنه مکاشفات و دلایل مخالف آن هستند و مشاهدات و علوم ذوقی علیه‌اش هستند. ‏
‏‏

لباسی که از نخ بیست و نه حرف بافته شده باشد بر پیکر بزرگی‌های او کوتاه هست‏ بلکه، فهم این‌گونه حقایق با براهین مشائی و قیاس‌های فلسفی و جدل‌های کلامی میسور نیست و اینچنین علمی ویژه اصحاب قلوب هست که از مشکات نبوت و مصباح ولایت با ریاضت‌ها و مجاهدت‌ها بهره‌مند شده‌اند. کجا ما و امثال ما را به آن راه هست! ما از علم جز ‏‎ظاهر آن ‏‎‏الفاظ و مفاهیم‎‏ و از رموز پیغمبران و اولیا و روایات آنها جز سیاهی نوشته‌ها و پوسته آن چیزی نمی‌شناسیم، زیرا ما گرفتار تاریکی عالم طبیعت هستیم و نظر ما بر آن محدود شده و به تار عنکبوت‌های بافته شده عالم ماده چنگ زده‌ایم و همت خود را بر آن نهاده‌ایم، با اینکه سست‌ترین خانه، خانه عنکبوت هست.
‏‏

و برای ما با این دیده‌های کور و زبان‌های گنگ مقدور نیست انوار علوم و تجلیات ذات و صفات و اسمای او را مشاهده کنیم و پیرامون آن سخن بگوییم: آن کس که خداوند برای او نوری قرار نداده او را هیچ نوری نخواهد بود و نور را فقط نور درک می‌کند و علم را جز عالم نمی‌شناسد. ‏
‏‏

بلی، اگر از این سرزمین تاریک که ساکنان آن ستمگران هستند خارج بشویم و از این خانه وحشتناک خراب جدا گردیم و به سوی خدا و رسول او هجرت کنیم و عنایت ازلی الهی شامل ما شود و به موت و فنای در ذات و صفت و اسما برسیم ـ که پاداش ما بر خداوند هست و شاهد جمال و زیبایی و نور و تابش او شویم، سپس ما را به زندگانی دیگر دوم زنده کند و به بقای خویش نگهدارد ـ علم شهودی و کشف حقیقی برایمان حاصل شود که علم حق به ذات همان علم به کمالات ذات و لوازم اسما و صفاتش هست نه به علمی متأخر از علم به ذات و نه علم دیگری، بلکه به علم متعلق به ذات در حضرت ذات و اگر این علم بسیط در حضرت ذات نباشد حضرت واحدیت اسمایی و صفاتی و نیز اعیان ثابته ـ که به سبب محبت ذاتی در حضرت علمی محقق شده‌اند ـ و همچنین اعیان خارجیه هیچکدام تحقق پیدا نمی‌کنند. ‏
‏‏

صدرالمتألهین در اسفار در بیان مشرب صوفیه ‏‎‏در علم حق‌تعالی‎‏ می‌گوید: از آنجا که علم حق به ذات خود عین وجود خود ‏‎ اوست و اعیان همگی به وجود ذات او موجودند، همه اعیان به عقلی واحد که عقل ذات هست معقول هستند، پس اعیان با وجود کثرت به عقل واحد معقولند همچنانکه با وجود کثرت به وجود واحد موجود هستند، زیرا عقل و وجود در آن مقام یکی هست. پس علم حق به همه اشیا در مرتبه ذات حق و قبل از وجود آنها ثابت شد. ‏‏
‏‏

هشدار به زبان اهل ذوق‏
‏‏

بدان‌ای دوست که عوالم کلی پنجگانه سایه حضرات خمس الهی هست و خداوند متعال به اسم جامع خود بر حضرات تجلی فرموده و در آینه انسان ظهور نموده هست: فان الله خلق آدم علی صورته. ‏

‏‏‏انسان اسم اعظم و سایه بلندمرتبه و خلیفه خداوند در بین جهانیان هست. خداوند به فیض اقدس و سایه رفیع خویش تجلی کرد و از غیب مطلق و حضرت عمایی در کسوه اعیان ثابته ظهور کرد؛ سپس از غیب مضاف و کنز مخفی و مرتبه عمائیه ـ بنابر مسلک شیخ عارف ما شاه‌آبادی، مدظله ـ به فیض مقدس و رحمت واسعه و نَفَس رحمانی در مظاهر ارواج جبروتی و ملکوتی یعنی عالم عقول مجرده و نفوس کلی و سپس در آینه عالم مثال و خیال مطلق یعنی عالم مثل معلقه و پس از آن در عالم شهادت مطلق یعنی عالم ملک و طبیعت تجلی کرد. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انسان اسم اعظم خداوند است بیشتر بخوانید »

قدرت خداوند همه‌چیز را در برگرفته است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

هشدار به بینش‌طلبان و بیدار باش به خواب‌آلودگان‏
‏‏

این که خدا به راه اسمای خود هدایتت کند و به صفات و اسمائش بر قلب تو تجلی فرماید، بدان که اعیان موجوده خارجیه ظل اعیان ثابته در حضرت علمیه هستند که خود آنها ظل اسماء الهی هستند که به سبب حب ذاتی از ناحیه حضرت جمع و به سبب طلب ظهور کلید‌های غیب توسط فیض اقدس در حضرت علمی و توسط فیض مقدس در نشئه عینی حاصل آمده‌اند و فیض اقدس به سبب تعلقش به ممکنات و ممتنعات فراگیرتر از فیض مقدس هست، زیرا اعیان، بعضی ممکن و بعضی ممتنع هستند و در میان ممتنع‌ها نیز برخی فرضی هستند مانند شریک الباری و اجتماع نقیضین و بعضی حقیقی هستند مانند صورت اسم‌هایی که او تنها برای خود برگزیده هست؛ چنان‌که شیخ در ‏‏فتوحات‏‏ گفته هست: ‏‏‏ «‏‏‏‏اما اسم‌های بیرون از ‏‎حوزه خلق و نسب را هیچ کس جز خود او نمی‌داند، زیرا این اسماء هیچ نوع پیوند و تعلقی با اکوان ندارند‏‏.»

‏‏پس فیض مقدس به هر چیزی که در حضرت علمی قابلیت پذیرش وجود خارجی داشته باشد تعلق می‌گیرد و به هر چیزی که قابل نباشد تعلق نمی‌گیرد، یا به خاطر علو آن امر ممتنع و وارد نشدنش در ذیل اسم ظاهر و یا به سبب قصور و بطلان ذات و عدم قابلیتش؛ زیرا که نفس قابل از سوی حضرت جمع هست، پس تعلق نگرفتن قدرت به ممتنع‌های فرضی و به ذات‌های باطل به سبب عدم قابلیت آنهاست نه به دلیل نداشتن قدرت برای ‏‎انجام آنها و ناتوان بودن فاعل از ایجاد نمودشان که خداوند بسیار بسیار برتر از اینهاست. ‏
‏‏

استاد کل، جامع علوم نقلی و عقلی سید بزرگوار جناب محقق داماد، در ‏‏قبسات‏‏ می‌فرماید: ‏مصحح مقدوریت و ملاک صحت این‌که موجودی تحت سلطه تعلق قدرت وجوبی ربوبی قرار گیرد عبارت هست از داشتن طبیعت امکان ذاتی. پس هر ممکن ‏‎بالذاتی در سلسله استنادش به موجودات مختلف به خالق قیوم واجب الوجود، جل سلطانه، منتهی می‌شود. در سلسله طولی نیز، او و تمامی ممکناتی که وجودشان بر او متوقف هست به خداوند سبحان مستند می‌گردند‏‏. ‏
‏‏

سپس می‌گوید:‏ او خلاق علی الاطلاق هست برای هر امری که وجودش نیازمند سببی باشد که خداوند خالق آن چیز و جمیع علل و اسباب مربوط به آن هست، زیرا هیچ‌یک از اموری که این شیء در سلسله سراپا نیاز امکانی بدان نیازمند هست از حیطه علم و اراده و صنع و قدرت او خارج نیست. ‏
‏‏

بنابراین، روشن شد که تعلق نگرفتن قدرت حقه وجوبیه بر اموری که ذاتا ممتنع هستند از ناحیه خود آن امور هست که قدرت در آنها فرض شده هست، زیرا این امور خودشان به هیچ وجه من الوجوه حقیقت و شیئتی ندارند، نه این‌که قدرت دارای نقصان یا عجزی باشد و این هست سر آنچه که از ایشان شنیده‌ای که می‌گویند: امکان مصحح مقدوریت هست نه مصحح قادر بودن. ‏
‏‏

بنابراین، محال به سبب نفس باطل خود متعلقِ قدرت قرار نمی‌گیرد، نه این که قدرت حق‌تعالی از آنها عاجز هست؛ که میان این دو تعبیر و دو مفهومی که به دو عبارت از آنها تعبیر شد، تفاوت بسیار و تباینی آشکار وجود دارد. ‏‎‏‎‏‎
‏‏

پایان سخن محقق داماد ـ خداوند خوابگاه او را نورانی و در بهشت خویش او را جای دهد ـ که در مقام تحقیق آن را به کمال رسانده و در نهایت درستی و هماهنگی به رشته تحریر درآورده هست، چگونه چنین نباشد با این‌که او پیشوای فلسفه و فرزند حقیقی آن و بزرگ اصحاب معرفت و سید آنان هست. ‏
‏‏

تابشی از عرش‏
‏‏

بدان،‌ای مسکین، گاه برای کسی که در راه خدا به قدم معرفت گام بر می‌دارد، در بعضی ‏‎ ‎حالات، روشن می‌شود که سلسله وجود و منازل و مراحل شهود از تجلیات قدرت حق تعالی و از درجات گسترش سلطنت و مالکیت او هستند و نیرویی جز نیروی او ظهور ندارد و اراده‌ای جز اراده او به ظهور نمی‌رسد، بلکه اساسا وجودی جز وجود او نیست. پس عالم همان گونه که سایه وجود و نسیم جود اوست، سایه کمال وجود او نیز هست. 

به همین سبب هست که قدرتش همه‌چیز را در برگرفته و بر همه موجودات غلبه دارد و موجودات از حیث ذات خود شیئیت و وجودی ندارند، چه رسد به این‌که کمالات وجود نظیر علم و قدرت را دارا باشند ولی از جهت انتساب به خالق قیومشان، همگی درجاتِ قدرت و حیثیت‌های کمال ذات او و ظهور اسماء و صفاتش هستند و از این‌جاست که وجه سخن حضرت (ع)، آشکار می‌شود: «‏‏به همان قدرتی که به‌وسیله آن بر همه‌چیز برتری یافتی‏‏». استطاله عبارت هست از گستره قدرت و بسط حاکمیت بر اشیاء و خدای تعالی به واسطه ظهور و قدرتش همه‌چیز را فرا گرفته هست: «‏‏هیچ جنبده‌ای نیست مگر این‌که زمامش را او گرفته هست‏‏.»

‏‏و خداوند متعال به واسطه فیض مقدس بر اعیان موجود و ماهیاتی که در عوالم شهادتِ مضاف و مطلق محقق شده‌اند استیلا و بسط قدرت داشته و در حضرت علمی جمعی به واسطه فیض اقدس بر اعیان ثابته و ماهیات مقدره استیلا و سلطنت دارد. ‏ مطلب بعد این‌که «قدیر» طبق تحقیق شیخ عارف کامل ما، ادام الله تاییداته، از اسماء ذاتی هست و «قادر» طبق آنچه شیخ کبیر در ‏‏انشاء الدوائر‏‎‏‎‏‎‏ تصریح کرده از اسماء صفات هست و «مقتدر» به اسماء افعال شبیه‌تر هست، اگر چه شیخ آن را از اسماء صفات قرار داده هست. ‏‎‏‎‏‎‏ 

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

قدرت خداوند همه‌چیز را در برگرفته است بیشتر بخوانید »