شرح دعای سحر

حقیقت محمدی و علوی (ع) وسیله اتصال است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

نور آسمان‌ها و زمین

تنها کسی که مقام مشیت در او تحقق یافته و افقش با افق مشیت یکی هست و راه و وسیله اتصال آسمان و زمین هست، کسی هست که خدا خلقت را به او شروع فرموده و به او نیز ختم خواهد فرمود که این همان حقیقت محمدی و علوی (ع)، هست. او خلیفه خداوند بر اعیان ماهیت‌ها و مقام ولایت مطلقه و اضافه اشراقی‌ای هست که منور شدن سرزمین‌های تاریک از اوست و او همان فیض مقدسی هست که افاضه وجود بر مستعدانی که در تاریکی فرو رفته‌اند به‌وسیله اوست و آب جاری حیات هست: «‏‏‎‏‎‏‎‏‏از آب هر چیزی را زنده گرداندیم‏‏». ‏

‏‏او آب بسیار پاکی هست که هیچ‌یک از آلودگی‌های طبیعی و ناپاکی‌های ظلمانی و زشتی‌های امکانی آلوده‌اش نمی‌کند و او نور آسمان‌ها و زمین: «‏‏الله نور السموات والارض‏‏» ‏‎‏‎‏ و سزاوار مقام الهیت هست: «‏‏هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏ اوست هیولای اولی که با آسمان آسمان هست و با زمین زمین و مقام قیومیت مطلق بر اشیاء را دارا هست: «‏‏ما من دابّة الّا هو آخذ بناصیتها‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏. او نفس رحمانی هست: «‏‏‎‏‎‏‎و از روح خود در او دمیدم‏‏». او فیض منبسط وجود مطلق، مقام قاب قوسین، مقام تدلی، افق اعلی، تجلی ساری، نور منتشر، صفحه گسترده، سخن یاد شده، کتاب ‏‎نگاشته، کلمه کن وجودی و وجه باقی خداوند هست: «‏‏‎‏‎‏‎‏‏و هرکس بر روی آن ‏‎‏زمین‎‏ هست فناپذیر هست و وجه پروردگارت که دارای جمال و جلال هست باقی هست‏‏.» ‏‏و القاب و اشارات فراوان دیگر. ‏
‏‏

عبارات ما مختلف هست و حسن تو واحد و همه آنها به جمال‏‎ ‎‏تو اشاره می‌کنند. ‏ لباسی که از نخ بیست و نه حرف بافته شده بر تن بزرگی‌های او کوتاه هست. ‏
‏‏

نور مشرقی‏
‏‏

ای که خداوند به راه راست هدایتت کند و از مؤمنین و اهل یقین قرارت دهد، بدان که مشیت، اگر چه مقام ظهور حقیقت وجود هست و مشهود هر دیده و بصیرت و هر مُدرِکی هست و اساسا هیچ مدرک و مشهودی جز او نیست و هیچ ظهوری جز ظهور او نیست، با این همه از لباس تعین تعینات نهان هست و کنهش ناشناخته و حقیقتش پنهان هست. ظهور حقایق علمی در مدرک‌های علما به واسطه اوست، درحالی‌که خود او برای ایشان ناشناخته هست و حقیقت و کنهش برای ایشان ناشناس مانده هست. گرچه مشیت از حیث هویت و وجود مشهود هست ولی به اطلاق و سریان و بسط و فیضانش برای هیچ کس مشهود نیست، چراکه شهود به‌قدر وجود و معرفت به اندازه مقام عارف هست. ‏

‏‏بنابراین تا سالک از علاقه به هوس‌های دنیایی و زندان طبیعت وحشتناک هیولایی بیرون نرفته و قلبش را با آب حیات علوم روحانی پاکیزه نکرده و تا زمانی که اثری از انانیت در او هست، ممکن نیست جمال محبوب را بدون حجاب و تا سر حد اطلاق مشاهده کند. پس، حق بر آنان که ساکن این سرای پست و درک اسفل و پست‌ترین زمین ‏‎هستند و در این خانه ستمگران و دیار مردگان منزل گزیده‌اند جلوه‌گر نخواهد شد، مگر از پشت هزار پرده از جنس ظلمت و نور که بعضی روی بعض دیگر قرار گرفته‌اند؛ زیرا خدای متعال هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده که ما در پایان آن عالم‌ها و در پایین‌ترین آنها جای داریم‏‎‏‎‏‎‏ و خداوند هفتاد هزار حجاب و پرده از نور و هفتاد هزار حجاب از تاریکی دارد. ‏‎‏‎‏‎‏‎
‏‏

اما کسانی که از این قید و بند‌ها و زندان‌ها و طبیعت و حدود آن رهایی یافته و از آلودگی هیولای جسمانیت و هیات‌های آن و تاریکی عالم ماده و طبقات آن منزه شده و به عالم ملکوت رسیده‌اند وجه و جمال و زیبایی او را مشاهده می‌کنند، لیکن باز در حجاب‌های نورانی و ظلمانی گرفتارند. ‏
‏‏

اما آنهایی که از هیات‌های عالم ملکوت و تعلقات آن و تنگنای عالم‌های مثال و خیال تجرد یافته و در بلد طیب و مقام قدس و طهارت اقامت گزیده‌اند، در اسرار و انوار و تجلیات و کرامات، از نور و زیبایی و وجه باقی صاحب جلال چیزی را مشاهده می‌کنند که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ خیالی بر آن احاطه نکرده و هیچ فکری پیرامون آن نشده و هیچ عقلی به آن نرسیده هست. با این حال، آنها هم در حجاب تعینات و ماهیت‌ها گرفتار هستند. ‏
‏‏

و اما آنان که به باب الابواب رسیده و جمال محبوب را بدون حجاب مشاهده کرده و به مقام ولایت مطلقه محقق شده‌اند، کسانی هستند که از دنیا و آخرت بیرون رفته و از غیب و شهادت مجردند و عمل نیکشان با گناه آلوده نشده هست. ‏
‏‏‏

و این مقامی هست که جهت خلقی در وجه پروردگار مستهلک می‌شود و پای‌افزار کنده می‌شود و دیگر مقامی بالاتر از این مقام نیست مگر مقام استقرار و تمکین و رجوع به کثرت با حفظ وحدت که آن آخرین منازل انسانیت هست و «‏‏لیس وراء عبادان قریة‏‏» و برای اشاره به این مقام در روایت آمده هست: «‏‏‎‏‎‏‎همانا ما را با خدا حالاتی هست؛ او ماییم و ما اوییم و او اوست و ما ما هستیم‏‏». ‏

‏‏در این مقام وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت جاری هست و به پیغمبر (ص) منسوب هست که فرمود: «‏‏چشم راست برادرم موسی (ع) و چشم چپ برادرم عیسی (ع) نابینا بود، درحالی‌که من صاحب دو چشم‏‎ ‎‏بینا‏‎ ‎‏هستم‏‏». ‏
‏‏‏

دستاوردی از دانش نور‏
‏‏

وقتی سالک الی الله و مجاهد راه حق به این مقام می‌رسد و حق در مظاهر خلق برایش به نحو وحدت در لباس کثرت و کثرت در عین وحدت تجلی می‌کند، بدون این‌که از حق یا خلق محجوب بماند، از وراء حدود و رسوم، در‌هایی از معرفت و علوم و اسرار الهی به روی او باز می‌شود که از جمله آنها شناخت حقیقت «‏‏امر بین الامرین‏‏» هست که از ناحیه «‏‏حکیم علیم» ‏‏ بر زبان رسول مکرم و خاندان بزرگوارش (ع)، جاری شده و از سوی «‏‏رب رحیم» ‏‏ وارد شده هست. البته، فهم این مطلب و ادراک سر و حقیقتش جز برای ‏لمن کان له قلب.

أو ألقی السمع و هو شهید‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏؛ ‏‏آن را که قلب هوشیاری باشد یا گوش دل به کلام من دهد و به حقانیتش توجه کامل کند و گواهی دهد‏‏، میسور نیست. ‏چنین انسانی به چشم بصیرت و تحقیق و بدون گرفتاری در پرده تقلید و حجاب تعصب می‌ببند که هر یک از موجودات با ذات و قوای ظاهری و باطنی‌شان از شئون و جلوه‌های ظهور و تجلی حق هستند و خداوند تعالی و تقدس با وجود والایی مقام، دور بودن از همجنسی با آفریدگان و منزه بودنش از پوشیدن لباس تعینات، در مظاهر خلقیه و آینه آیندگان ظاهر شده هست و او اول و آخر و ظاهر و باطن هست و تجلی افعال و حرکات و تأثیرات در مظاهر خلق همه از اوست. 

پس حق، فاعل به فعل بنده هست و نیروی بنده ظهور نیروی اوست: «چون تو تیر افکندی نه تو، بلکه خدا افکند‏‏». پس تمامی ذات موجودات و خواست‌ها و اراده‌ها و آثار و حرکات از شئون ذات حق و صفت او و سایه مشیت و اراده او و همگی بروز نور و تجلی او و لشکریان او و درجات قدرتش هستند. درعین‌حال، حق حق هست و خلق خلق و حق‌تعالی در آنها ظاهر و آنان مرتبه ظهور اویند.

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حقیقت محمدی و علوی (ع) وسیله اتصال است بیشتر بخوانید »

همه عالم اسما الهی هستند


‏‏

به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

اسما خداوند

علم به حقیقت اسم اعظم، از حیث لفظ و عبارت، نزد اولیایی هست که ‏‏مورد رضایت‏‏ حق هستند و در زمره علمای راسخ هستند ولی از سایر خلایق مخفی هست. مطالبی هم که درباره حروف یا کلمات اسم اعظم در کتاب‌های عرفا و مشایخ قوم آمده یا بر گرفته از آثار نبوی هست یا حاصل کشف و ریاضت آنان به هنگام خلوص از آلایش‌های سرای وحشت و ظلمت هست؛ چنانچه از شیخ موید الدین جندی‏‎‏‎‏‎‏‎‏، یکی از شارحان ‏‏فصوص، ‏‏ نقل شده هست که از جمله اسم‌های اسم اعظم ‏‏ «‏‏هو الله المحیط‏‏ و ‏‏القدیر‏‏ ‏‏والحیّ‏‏ و ‏‏القیوم» ‏‏ هست و از جمله حروف آن «ا، د، ذ، ر، ز و» هست. او گفته هست:‏‏ «‏‏شیخ کبیر در پاسخ‏‎ ‎سؤال حکیم ترمذی این مطلب را بیان کرده هست» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏

‏‏شیخ کبیر نیز در ‏‏فتوحات‏‏ گفته هست: ‏ الف همان نفس رحمانی هست که همان وجود منبسط هست؛ دال حقیقت جسم کلی هست؛ ذال تغذیه‌کننده هست، راء حساس متحرک هست، زاء ناطق هست و واو حقیقت مرتبه انسانی هست. حقایق عالم ملک و شهادت که عالم کون و فساد نامیده می‌شود منحصر در این حروف هست. ‏
‏‏

و شیخ محدث جلیل حاج شیخ عباس قمی‏‎‏‎‏‎‏‎‏، در کتاب ‏‏مفاتیح الجنان‏‏ ‏‎ می‌گوید: «‎‏اول، سید اجل سید علی خان شیرازی‏‎‏‎‏‎‏، در کتاب ‏‏کلم طیب‏‏ نقل فرموده که اسم اعظم خدای تعالی آن هست که افتتاح او «الله» و اختتام او به «هو» هست و حروفش نقطه ندارد «و چه اعراب گذاری شود و چه نشود قرائتش تغییر نمی‌کند.» ‏‏ و این در قرآن مجید در پنج آیه مبارکه از پنج سوره هست. بقره و آل عمران و نساء و طه و تغابن. ‏
‏‏

شیخ مغربی در کتاب خود گفته: هر که این پنج آیه مبارکه را ورد خود قرار دهد و هر روز یازده مرتبه بخواند، هر آینه آسان شود برای او هر مهمی از کلی و جزئی به زودی، ان شاء الله تعالی و آن پنج آیه اینهاست: ‏‎‏‎. «‏‏الله لا اله الا هو الحی القیوم‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏ تا آخر آیة الکرسی؛ ‏‏ ‏‎. «‏‏الله لا اله الاّ هو الحیّ القیوم. نزّل علیک الکتاب بالحقّ مصدّقا لما بین یدیه و أنزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏؛ ‏‎. «‏‏الله لا اله الّا هو لیجمعنّکم الی یوم القیامة لاریب فیه و من اصدق من الله حدیثا‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏؛ ‏‎. «‏‏الله لا اله الّا هو له الاسماء الحسنی‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏؛ «‏‏الله لا اله الّا هو و علی الله فلیتوکّل المومنون‏‎‏‎‏‎‏‎‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏

دنباله کلام و دستاورد‏ امید هست در مورد نام‌های پروردگار و آیات آفریدگارت هدایت‌شده و در راه مستقیم قرار گرفته باشی و متوجه شده باشی که سلسله وجود و عالم غیب و شهود، از ملائکه مقربین و اصحاب یمین و فرشتگانی که صف آرایی کرده‌اند و تدبیر کنندگان امورند و فرشتگان‏‎ ‎‏موکل بر ابر‌ها و کلیات عوالم از انواع ‏‎‏موجودات‎‏ عالی و پست و جزئیات آن گرفته تا تاریکی‌های تار و سیه هیولایی، همه و همه، نمود اسماء الهی هستند. ‏
‏‏

اکنون، با توفیق ملک منان به شرط تدبر در اسماء خداوند و تفکر در آیات او و رهایی از زندان طبیعت و گشودن در‌های بسته انسانیت باید دریابی که حقیقت «بسم الله الرحمن الرحیم» دارای مراتبی از وجود و مراحلی از نزول و صعود هست و به حسب عوالم و نشئه‌ها، حقایق متکثری دارد که در دل سالکان، به مناسبت مقامات و حالات آنان، تجلیاتی می‌کند.

نیز بدان تسمیه‌ای که در آغاز هر سوره از سوره‌های قرآن آمده، به حسب حقیقت، غیر از تسمیه موجود در آغاز سوره دیگر هست؛ یعنی بعضی از این تسمیه‌ها بزرگ هستند و بعضی بزرگ‌تر، برخی محیط هستند و برخی محاط و حقیقت معنای تسمیه هر سوره از تدبر در معنای آن سوره دانسته می‌شود؛ بنابراین، آنچه برای گشایش اصل وجود و مراتب آن آمده غیر از آن هست که برای گشایش مرتبه‌ای از مراتب وجود آمده هست و این حقیقت را تنها راسخان در علم از اهل بیت وحی و نبوت می‌دانند و بس. 

ازاین‌رو از امیرمؤمنین (ع)، روایت شده هست که «‏‏‏‏هرچه در قرآن آمده در سوره فاتحه هست و هرآنچه در فاتحه آمده در بسم الله الرحمن الرحیم گرد آمده و هر چه در بسم الله هست در با و هر چه در با هست در نقطه آن هست و من نقطه زیر با هستم‏‏.» ‏‏ البته، این ‏‎ ‎کتاب خصوصیت در دیگر تسمیه‌ها نیست، زیرا فاتحه الکتاب به طریق تفصیل مشتمل بر تمام سلسله وجود و قوس نزول و صعود هست از آغاز تا خاتمه آن و از «‏‏الحمدلله‏‏» تا «‏‏یوم الدین‏‏».

همه حالات بنده و مقامات او نیز در قول خداوند «‏‏ایاک نعبد‏‏» تا آخر سوره مبارکه درج شده هست و تمام دایره‌ای که به‌طور تفصیل در فاتحه آمده هست در «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» به‌طور جمع و در «‏‏اسم‏‏» به طریق جمع الجمع و در «‏‏با‏‏» ـ که الف ذات در آن نهان هست ـ به طریق احدیت جمع الجمع و در نقطه زیر «‏‏با‏‏» ـ که در آن تمام دایره وجود جاری هست ـ به طریق احدیت سر جمع الجمع آمده هست و این احاطه و اطلاق جز در آغاز فاتحة الکتاب نیست که با آن وجود آغاز شد و عابد با معبود مرتبط شد. ‏
‏‏

و حقیقت این بسم الله جمعی و تفصیلی عبارت هست از فیض مقدس اطلاقی و حق‏‏ی که به‌وسیله آن خلق صورت گرفته هست‏‏. این اسم عظیم‌ترین و بزرگ‌ترین اسماء الهی هست و خلیفه‌ای هست که مربی سلسله وجود از غیب و شهود، در قوس نزول و صعود هست و بسم الله‌های دیگر از تعینات این اسم شریف و از مراتب آن محسوب می‌شوند. هر تسمیه‌ای هم که در آغاز هر کار از قبیل خوردن و نوشیدن و مقاربت و غیر آن ذکر می‌شود برحسب حد و مقام خود تعینی از تعینات این اسم مطلق هستند.

اسمی هم که در این بسم الله‌ها می‌آید اسم اعظم الهی نیست، زیرا این اسم به سبب مقام اطلاق و سریان خود برتر از آن هست که بدین کار‌های دون تعلق گیرد. پس اسم، از باب مثال در مقام خوردن و نوشیدن عبارت هست از تعین اسم اعظم که از تعین خورنده و نوشنده یا از اراده خوردن و نوشیدن یا میل به آن دو سرچشمه می‌گیرد و این امور تماما از تعینات اسم اعظم هستند و متعینات گرچه خود با مطلق متحدند، اما مطلقی که با تعین همراه شده دیگر به آن اطلاق و سریان سابق نیست. ‏
‏‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

همه عالم اسما الهی هستند بیشتر بخوانید »

بقای عقل‌ها وابسته به بقای خداوند است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

باب حدوث اسماء‏
‏‏

علی بن محمد از صالح بن ابی حماد از حسین بن یزید از ابن ابی حمزه از ابراهیم بن عمر از حضرت امام صادق (ع)، نقل کرده که فرمود: ‏‏ «‏خدای تبارک و تعالی اسمی را آفرید با حروف، اما غیر صدادار و با لفظی غیر قابل بیان و دارای تشخص ولی غیر متجسد، با تشبیهی غیر قابل توصیف و با رنگ ولی رنگ آمیزی نشده. حد و انتها و کرانه داشتن از او نفی می‌شود، از حس هر توهم‌کننده‌ای پوشیده و نهان هست و پوشیده‌ای هست که چیزی او را نپوشانده هست. پس خداوند آن را کلمه تامه‌ای قرار داد دارای چهار جزء که همه اجزائش با هم هستند و هیچ کدام قبل از دیگری وجود نیافته‌اند و ‏‎خداوند سه اسم از آن را به جهت نیاز خلق به آنها آشکار فرمود و یکی را در حجاب نگاه داشت و این، همان اسم مکنون مخزون هست. اینها اسمائی هست که ظاهر شدند. پس ظاهر، در واقع، خداوند تبارک و تعالی هست. ‏

‏‏و خداوند سبحان برای هر یک از این اسم‌ها چهار رکن قرار داد و بدین ترتیب، دوازده رکن ایجاد شد. سپس، برای هر یک از این رکن‌ها سی اسم فعل که منسوب به آن رکن بودند خلق فرمود که عبارتند از: رحمان، رحیم، ملک، قدوس، خالق، باری، مصور، حی، قیوم، لا تأخذه سنة و لا نوم، علیم، خبیر، سمیع، بصیر، حکیم، عزیز، جبار، متکبر، علی، عظیم، مقتدر، قادر، سلام، مؤمن، مهیمن، منشیء، بدیع، رفیع، جلیل، کریم، رازق، محیی، ممیت، باعث و وارث. ‏
‏‏

این اسماء و هر چه از اسماء حسنی باشد تا سیصد و شصت اسم همگی منسوب به آن سه اسم هستند و آن سه اسم رکن محسوب می‌شوند و آن اسم واحد مکنون مخزون به‌وسیله این سه اسم پوشیده شده هست و این هست آنچه خداوند متعال فرموده: بگو خدا را به نام الله یا به نام رحمان بخوانید. هر کدام را بخوانید اسماء حسنی از آن اوست.»
‏‏اگر در این روایت شریف تأمل کنی، قطعا اسرار علم و معرفت بر تو مکشوف می‌شود و باب امور نهان اسماء الهی به رویت گشوده می‌شود، چگونه چنین نباشد حال‌آنکه این حدیث از معدن وحی و نبوت صادر شده و از آسمان علم و جایگاه‌های معرفت نازل شده هست؟ ‏
‏‏

عارف ربانی ملأ محسن فیض کاشانی‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎‏، در شرح این حدیث شریف گفته: ‏ به نظر می‌رسد اسمی که به صفات مذکور توصیف شده اشاره دارد به اولین موجودی که خداوند خلق فرموده ـ که در باب عقل ذکرش گذشت ـ یعنی نور ‏‎ محمدیه و روح احمدیه و عقل کلی و اجزاء چهارگانه اشاره دارد به جهت الهی او و عوالم سه‌گانه‌ای که بر آنها اشتمال دارد؛ یعنی عالم عقول مجرد از مواد و صور و عالم خیال مجرد از مواد نه صور و عالم اجسام مقارن با مواد. به عبارت دیگر، به حس و خیال و عقل و سر و به تعبیر سوم به شهادت و غیب و غیب الغیب و غیب الغیوب و به تعبیر چهارم به ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و معیت اجزاء عبارت هست از لازم بودن هر یک برای دیگری و توقفش در تمام بودن کلمه بر آن ‏‎‏دیگری‎‏ و جزء مکنون آن اسم سر الهی و غیب لاهوتی هست. ‏
‏‏

تا آنجا که گفته: ‏ «‏‏فالظاهر هو الله» ‏‏؛ یعنی آنچه به‌وسیله این اسماء سه گانه ظاهر می‌شود الله هست، زیرا مسمی به‌وسیله اسم ظاهر می‌شود و بدان شناخته می‌شود. ارکان چهارگانه نیز عبارت‌اند از حیات و مرگ و رزق و علم که چهار فرشته موکل آن هستند که اسرافیل و عزرائیل و میکائیل و جبرئیل باشند‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏
‏‏

این تحقیق لطیف طبق برخی اعتبارات و نظرات در کمال صحت و متانت هست ولی مناسب‌تر آن هست که اسم متصف به این صفات مقام اطلاق حقیقت محمدی باشد؛ یعنی مقام مشیت که جمیع حدود، حتی حد ماهیّت، از آن نفی شده هست. پوشیده غیر پنهان نیز به معنی مخفی بودنش به سبب شدت ظهور هست. سایر صفات نیز به همین ترتیب مناسب این مقام هستند که هیچ حد و رسمی ندارد. ‏
‏‏

اما این‌که گفته «‏آن را بر چهار جزء قرار داد‏‏»، نیز جز با این مقام تناسب ندارد؛ زیرا عقل را دارای چهار جزء ندانسته‌اند مگر بعضی وجوه دور از صحت. مقام مشیت نیز مقام اطلاق هست که با عقل عقل هست و با نفس نفس و با مثال مثال و با طبع طبع. ‏، اما مراد از چهار جزء عالم عقل و نفس و مثال و طبع هست؛ یعنی عالم مقارن با صورت ‏‎ و ماده و عالم مجرد از ماده نه صورت و عالم مجرد از ماده و صورت ولی نه مجرد از تعلق به ماده و عالم مجرد از همه آنها ولی نه مجرد از ماهیت. ‏
‏‏

حال، با توجه به آنچه گفتیم، معنای سخن حضرت که: «‏‏لیس منها واحد قبل الاخر‏‏» ‏‏‏‎ ‎‏روشن می‌شود؛ چراکه عالم‌های چهارگانه از نظر وجهه و رویکردی که به سوی مشیت مطلقه دارند و از نظر جنبه «‏‏یلی الرّبی‏‏»، در عرض هم هستند و هیچ‌یک قبل از دیگری نیستند؛ چنانچه در ابتدای این نوشتار در شرح «‏اللهم انی أسئلک من بهائک‏‏» این مطلب را شرح دادیم. ‏
‏‏

اما آن سه جزء که ظاهرشان فرمود عبارت‌اند از: عالم نفس و خیال و طبع که در این سه، غبار عالم خلق موجود هست و پس، مخلوقات از حیث مخلوق بودن به آنها نیازمندند. اما عقل به هیچ وجه از عالم خلق نیست، بلکه از عالم امر الهی هست و این به سبب منزه بودنش از کدورت‌های عالم هیولا و ظلمت‌های عالم ماده هست و خلق به او متوجه نیستند و محتاج وی نخواهند بود، مانند عدم احتیاج ماهیت به جاعل یا ممتنع به واجب. آنچه خلق بدان نیازمندند عوالم سه‌گانه هست ولی، چون به مقام چهارم رسید ‏‎‏دیگرآن مقام‎‏ از عالم خلق نیست و این نقطه عقلی همان بخش چهارم مخزون نزد خداوند هست: «‏‏و کلید‌های غیب نزد اوست و جز او کسی بدان‌ها آگاه نیست‏‏» ‏‏ و از ادراک خلق محجوب هست، زیرا در آن جایگاه حکم الهی غالب و قاهر هست. بدین سبب هست که عقول سراپرده‌های جمال و جلال او هستند و به بقای خداوند نه به ابقای او باقی هستند. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بقای عقل‌ها وابسته به بقای خداوند است بیشتر بخوانید »

تجلی قرآن بر دل‌های پاک


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

تجلی حق

تو نیز اگر قلبت به انوار الهی روشن شود و روحت از شعاع‌های روحانی پرتو گیرد و چراغ زیتونی قلبت بدون بهره‌گیری از تعالیم خارجی منور شود و از نور باطنی‌ای که پیشاپیش تو در حرکت هست بهره‌مند شوی، یقینا سر کتاب الهی ـ البته، به شرط داشتن طهارت لازم برای مس حقایق قرآن ـ برایت کشف خواهد شد و در آینه مثل اعلا و آیت کبرا حقیقت کلام الهی و غایت تکلم خدای تعالی را خواهی دید و خواهی دانست که مراتب وجود و عوالم غیب و شهود همگی کلام الهی هستند که به‌وسیله هوایی که متعلق به مرتبه عماست از مرتبه هویت غیبی خارج شده‌اند و به دلیل حب ذاتی‌ای که حق‌تعالی برای اظهار کمالات و تجلی به اسماء و صفاتش داشته از آسمان الهی نازل شده‌اند تا شأن و مقام پروردگار را بشناسانند؛ چنان‌که در حدیث قدسی آمده هست: «‏‏‏‏من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم، پس مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم‏‏.»

‏‏از حضرت علی (ع)، نقل هست که فرمود: «‏‏‏خداوند در آینه کلام خود بر بندگانش تجلی کرده هست ولی آنان بصیرت درکش را ندارند‏‏». نیز از آن حضرت وارد شده هست که «‏خداوند متعال به هر چیزی که وجودش را اراده فرماید می‌گوید: موجود شو و آن چیز موجود می‌شود، ‏‎ولی ‎‏نه ‏‎با گفتن به صدایی که به گوش رسد یا با آوایی که شنیده شود، بلکه کلام و سخن خدای سبحان همان فعل اوست‏‏». اهل معرفت گفته‌اند: «‏‏‏تکلم حق‌تعالی عبارت هست از تجلی حق که حاصل تعلق اراده و قدرت اوست بر ایجاد و اظهار آنچه در غیب هست‏‏.»
‏‏

بشارت‏
‏‏

شیخ عارفان کامل جناب صدرالمتالهین‏‎‏‎‏‎‏، قدس سره، در کتاب ‏‏اسفار‏‏ می‌گوید: «‏‏بدان،‌ای مسکین که این قرآن با هزار حجاب از سوی حق بر خلق نازل شده، به خاطر کسانی که چشم دلشان ضعیف و دیده‌هاشان مثل خفاش از دیدن نور عاجز هست. اگر بر فرض باء بسم الله با عظمتی که در لوح دارد بر عرش فرود می‌آمد، عرش ذوب می‌شد و نابود می‌شد، چه رسد به آسمان دنیا و کلام حضرت حق‏‏: «‏‏اگر ما این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم، هر آینه می‌دیدی که از خشیت الهی خاشع و متلاشی شده هست‏‏» ‏‏، اشاره به همین حقیقت دارد‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏. ‏‏این کلام از یکی از معادن علم و معرفت صادر شده که برگرفته از مشکات وحی و نبوت هست. ‏

‏‏من می‌گویم: کتاب تکوینی الهی و قرآن ناطق ربانی نیز با هفتاد هزار حجاب از جهان غیب و خزینه پنهان الهی نازل شده هست تا کتاب تدوینی الهی را حمل کند و نفس‌های واژگونه زندانی در طبیعت و جهنم‌های آن را نجات دهد و غریبان این وحشت آباد را به وطن‌شان راهنمایی کند. در غیر این صورت، اگر این کتاب مقدس و نوشته پاک سبحانی ‏‎ به اشاره‌ای از اشاره‌ها و جلوه‌ای از جلوه‌هایش تجلی می‌کرد و گوشه‌ای از حجاب‌های نورانی خود را از آسمان و زمین برمی‌داشت، ارکان آن را می‌سوزاند و اگر بر فرشتگان مقرب جلوه می‌کرد وجود آنان را درهم می‌کوبید. مولوی در این باره چه خوب سروده هست:‏
‏‏

احمد آر بگشاید آن پر جلیل‏ تا ابد مدهوش ماند جبرئیل‏ ‎‏‎‏‎پس این کتاب تکوینی الهی و اولیای او که خود از جمله کتاب‌های آسمانی هستند، از بارگاه خداوند حکیم و علیم فرود آمده‌اند. ایشان حاملان قرآن تدوینی هستند و به جز ایشان که مورد رضایت و پسند خداوندند هیچ کس دیگر توان حمل ظاهر و باطن آن را ندارد؛ چنان‌که این مطلب از طریق امامان اهل بیت (ع) روایت شده هست.

در کتاب ‏‏کافی‏‏ از امام باقر (ع) روایت شده هست که فرمود: «کسی جز جانشینان پیغمبر نمی‌تواند ادعا کند که تمام قرآن و ظاهر و باطن آن در نزد اوست‏‏.» ‏‏ همچنین، در‏‏ کافی‏‏ از جابر روایت شده هست که گفت: از امام باقر شنیدم که فرمود: «به جز انسان دروغگو کسی نمی‌تواند ادعا کند که تمام قرآن را همان گونه که نازل شده جمع کرده هست. جز علی بن ابیطالب و امامان پس از او، کسی قرآن را آن طور که خداوند نازل کرده گرد نیاورده و حفظ نکرده هست‏‏». در کتاب ‏‏کافی، ‏‏ از امام صادق (ع) روایت شده هست که فرمود: «‏‏‏‏به خدا سوگند، دانش تمام کتاب تنها در نزد ماست‏‏.»

سخنی از نور‏
‏‏

بدان، همان طور که کتاب تدوینی الهی به یک اعتبار هفت بطن و به اعتبار دیگر هفتاد بطن دارد که جز خدا و راسخان در علم کسی آنها را نمی‌داند و جز آنان که از آلودگی‌های معنوی و اخلاق پست و زشت پاک شده و به فضیلت‌های علمی و عملی آراسته شده‌اند کسی آنها را در نمی‌یابد و هر کس پاکی و بی‌آلایشی‌اش بیشتر باشد تجلی قرآن بر او بیشتر و بهره او از حقایق قرآن فراوان‌تر هست، کتاب‌های تکوینی انفسیه و آفاقیه الهی نیز درست مثل آن و دارای هفت بطن و هفتاد بطن هست که تأویل و تفسیر آن را جز پاک‌شدگان از پلیدی‌ها و آلودگی‌های عالم طبیعت نمی‌دانند و جز پاکان کسی به آن دست پیدا نمی‌کند؛ چون این کتب تکوینی نیز از نزد پروردگار رحیم نازل شده‌اند. ‏

‏‏پس‌ای مسکین، در راه پروردگارت مجاهده کن و دلت را پاک گردان و آن را از تسلط شیطان رها ساز و بالا برو و کتاب پروردگارت را بخوان و با تأمل بخوان و در پوسته آن توقف مکن و گمان مبر که کتاب آسمانی و قرآن فرو فرستاده ربانی همین پوسته و صورت هست، زیرا توقف در صورت و ماندن در حد عالم ظاهر و نرفتن به مغز و باطن مرگ و هلاکت و ریشه تمامی جهالت‌ها و پایه تمامی انکار نبوت‌ها و ولایت‌هاست، زیرا اول کسی که در ظاهر ایستاد و چشم دلش از بهره باطن کور شد شیطان لعین بود. او، چون به ظاهر آدم (ع) نگریست حقیقت امر برایش مشتبه شد و گفت: من را از آتش آفریدی و او را از گل، پس من از او بهترم، زیرا آتش از گل بهتر هست. او ندانست که درک نکردن باطن آدم و دیدن ظاهر او بدون توجه به مقام نورانیت و روحانیتش خروج از مذهب برهان هست. پس، قیاس خود را بر پایه این مغالطه غلط بنا نهاد، چنانچه شرح آن در روایات اهل بیت (ع) آمده هست. ‏
‏‏

در ‏‏کتاب کافی‏‏ از عیسی بن عبدالله قرشی نقل شده هست که گفت:‏ ابوحنیفه خدمت امام صادق (ع) رسید. حضرت به او فرمودند: «ای ابوحنیفه، به من خبر رسیده که تو قیاس می‌کنی‏‏.» ‏‏

پاسخ داد: بله. ‏‎ ‎

حضرت فرمودند: «‏‏قیاس مکن، زیرا نخستین کسی که قیاس کرد ابلیس بود، آن هنگام که گفت: مرا از آتش آفریدی و او را از گل. پس او آتش و گل را با هم قیاس کرد و اگر نورانیت آدم را با نورانیت آتش مقایسه می‌کرد، برتری بین این دو نور را می‌شناخت و درخشندگی یکی را بر دیگری در می‌یافت». ‏
‏‏

از سر همین اشتباه‌کاری‌ها و ظاهربینی‌ها و بستن در‌های باطن بود که مردم پیغمبران و رسولان را انکار می‌کردند، آن‌هم بدین علت که آنان (ع)، مانند دیگران در بازار‌ها راه می‌رفتند و می‌خوردند و می‌آشامیدند‏‎‏‎‏‎‏. خداوند بلند مرتبه سخن آنان را چنین بازگو می‌کند: ‏
‏‏

«‏‏‏گفتند: شما چیزی نیستید جز انسان‌هایی مانند خود ما و خداوند رحمان چیزی فرو نفرستاده هست و جز این‌که شما مردم درغگویی هستید هیچ خبری در کار نیست‏‏.»

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تجلی قرآن بر دل‌های پاک بیشتر بخوانید »

انسان کامل همان کتاب الهی است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

کتاب روشن‌

می‌دانیم که میان ابتدا و انتهای کتاب سوره‌ها و آیه‌ها و باب‌ها و فصل‌هایی قرار دارد. در نتیجه، اگر وجود مطلق و کتاب تألیف شده حضرت اله را که به‌وسیله مراتب و منازلش به نظم کشیده شده، همچون کتاب واحدی به حساب آوریم، هر یک از عوالم کلیه باب و جزئی از ابواب و اجزاء آن و هر یک از عوالم جزئیه سوره‌ای و فصلی از آن خواهند بود. همچنین، هر مرتبه‌ای از مراتب یک عالم یا هر جزء از اجزاء آن آیه و کلمه‌ای به شمار خواهد آمد. بدین ترتیب، گویی این فرموده خداوند متعال: «‏از جمله نشانه‌های او این هست که ‏‎پدر شما آدمیان را از خاک آفرید. سپس هنگامی‌که ‏‎با توالد به صورت انسان‌هایی شدید، بر روی زمین پراکنده شدید‏‏.» ناظر به این اعتبار هست. ‏

‏‏اما اگر سلسله وجود را کتاب‌های متعدد و تالیفات متکثر فرض کنیم، ناگزیر هر عالم کتاب مستقلی خواهد بود که به اعتبار مراتب و انواع و افراد باب‌ها و آیه‌ها و کلمه‌هایی دارد و گویی این فرموده خداوند «‏‏‏هیچ‌تر و‏‎ ‎‏خشکی نیست جز آن که در کتاب مبین آمده‏‏»، به همین اعتبار هست؛ اما اگر بین این دو ‏‎ ‎اعتبار جمع کنیم وجود مطلق کتابی خواهد بود که دارای مجلدات متعدد هست و هر مجلد دارای باب‌ها و فصل‌ها و آیات و علائم روشنی هست. ‏‏
‏‏

باید بدانی که تمام بودن هر چیز متناسب با خود آن هست؛ مثلا، تمام بودن علم به این هست که حقایق را به‌طور تام کشف کند، آن گونه که دیگر جهل و حجابی با آن نیامیزد. تمام بودن نور نیز به آن هست که از تاریکی و کدورت پالوده باشد؛ به عبارت دیگر، تمامیت یک شیء خلوص آن از چیز‌هایی هست که مقابل و مخالف آن هست و صرافت و خلوصش در شئون و جهاتی که به آن و کمالاتش مربوط می‌شود. حال، با این ملاک، می‌توانی تمام بودن کلام و کلمه و اتم بودن آنها را دریابی و بدانی که منظور از تمام بودن کلمه و کلام وضوحشان در دلالت و عدم اجمال و مشابهتشان ‏‎با کلام یا کلمه دیگر و بالاخره، خالص بودنشان از چیز‌هایی هست که از جنس آنها نیستند.

نتیجه آن که کلمات موجود در این کتاب الهی برخی تام و برخی اتم و بعضی ناقص و بعضی انقص هستند. البته، سبب تمام یا ناقص بودنشان آینه بودن آنها برای عالم غیب الهی و سر مکنون و کنز مخفی هست. هر چیزی که تجلی حق در آینه ذاتش کامل‌تر باشد دلالتش بر عالم غیب بیش‌تر هست. در نتیجه، عالم‌های عقول مجرده و نفوس اسپهبدیه که از ظلمت ماده دور و از کدورت هیولا پاک و از غبار تعین ماهیت برکنارند کلمات تامّه الهی هستند. با این حال، چون هر یک آینه یک صفت یا اسم الهی هستند ناقص هستند؛ چنانچه گفته‌اند: «‏‏‏برخی فرشتگان راکعانی هستند که ‏‎هرگز به سجده نمی‌روند و برخی سجده‌گزارانی که ‏‎هرگز به رکوع نمی‌روند.» ‏‏ ‏
‏‏

اما انسان کامل، چون هستی جامع و آینه تام همه اسماء و صفات الهی هست، تام‌ترین کلمات الهی نیز هست؛ بلکه انسان کامل همان کتاب الهی هست که همه کتب الهی در آن جمع هست؛ چنان‌که امیرالمؤمنین (ع) ‏‎می‌فرماید:‏ تو می‌پنداری جرم کوچکی هستی؟ با این‌که جهانی بزرگ در تو نهفته هست. ‏تو کتاب روشنی هستی که به مدد حروف آن پوشیدگی‌ها آشکار می‌شود. ‏
‏‏

خداوند تعالی نیز می‌فرماید: «‏‏همانا ما انسان را در نیکو‌ترین ساختار آفریدیم. سپس او را به اسفل‌السافلین برگرداندیم‏‏» و این بر پایه قوس نزول هست و بر هستی پیشین انسان، قبل از عالم طبیعت، دلالت می‌کند؛ همان گونه که پیش آنان ثابت هست. ‏
‏‏

البته، نزول از اعلی‌علیین به اسفل‌السافلین جز با گذر از منازل میانی ممکن نیست. برای همین، انسان ابتدا از حضرت واحدیت و عین ثابت در علم الهی به عالم مشیت و از آنجا به عالم عقول و روحانیان ـ که فرشتگان مقرب هستند ـ نزول کرده و از آنجا به عالم ملکوت علیا که نفوس کلی در آن هستند و از آنجا به برزخ‌ها و عالم مثال رسیده و از آنجا به عالم طبیعت و با پیمودن مراتب تا اسفل السافلین ـ که عالم هیولا و زمین اول هست ـ نزول کرده هست. مرتبه دیگر نزول از دیدگاهی دیگر زمین هفتم و طبقه زیرین هست که نهایت نزول انسان هست. بدین ترتیب، ‏‎‏پیامبر اسلام‎‏ پله‌پله ‏‎مراتب کمال را از هیولا ـ که مقبض کمان انتهایی‌ترین نقطه زه کمان هست ـ تا مرتبه ‏‏دنی فتدلی فکان قاب قوسین او أدنی‏‏ پیموده هست. ‏
‏‏

این‌گونه هست که انسان کامل جامع همه مراتب سلسله وجود هست و دایره وجود با او تمام می‌شود. او اول و آخر و ظاهر و باطن و کتاب کلی الهی هست و آن اعتبارات سه‌گانه در او نیز م‏‏ل‏‏حوظ هست. در نتیجه، اگر او را کتابی واحد فرض کردیم، باطن و روح و عقل و نفس و خیال و طبعش ابواب و سوره‌های آن و مراتب هر یک از آنها آیات و کلمات ‏‎الهیه خواهند بود ولی اگر او را کتاب‌های گوناگون بدانیم، هر یک از آنها باطن، روح، عقل، نفس، خیال و طبع کتاب مستقلی هست که باب‌ها و فصل‌هایی دارد و اگر هر دو اعتبار را با هم لحاظ کنیم، کتابی هست دارای جلد‌ها و قرآنی دارای سوره‌ها و آیات. بنابراین، انسان کامل به وجود تفریقی و به اعتبار تکثر «فرقان» هست ـ چنانچه روایت شده که علی (ع)، فرقان یعنی جدا‌کننده حق از باطل هست‏‎‏‎‏‎‏‎‏ ـ و به اعتبار وجود جمعی «قرآن». ‏
‏‏

‏‏تمثیل‏
‏‏

بدان که این انسان کامل هست که مثل اعلای خدا و آیت کبرای او و کتاب مستبین حق و نبأ عظیم هست. او بر صورت حق آفریده شده و با دستان قدرت او وجود یافته و خلیفه خداوند بر مخلوقات او و کلید باب معرفت حق هست. پس، هر که او را بشناسد خدا را شناخته هست. او با هر صفتی از صفات و تجلی‌ای از تجلیاتش آیتی از آیات خداوند و از امثال علیا برای شناخت کامل خالقش هست. ‏
‏‏

نیز باید دانست که کلام عبارت هست از تعین هوایی که از درون انسان خارج می‌شود ‏‎و این تعین با حرکت هوا در جایگاه‌های خروج هوا و عبور از مراحل سر به خارج و ظهور از عالم غیب به عالم شهادت تحقق می‌یابد. بدین ترتیب، آنچه در ضمیر و نهاد گوینده هست و باطن مقصد و حقیقت امر او را روشن و آشکار می‌کند ایجاد و انشای کلام توسط متکلم و تنزل آن از عالم غیب به عالم شهادت و از آسمان سر به مرحله علن هست، سبب آن نیز حب ذاتی متکلم به ابراز کمالات باطنی و اظهار ملکات درونی اش هست. از آنجا که قبل از تکلم و ایراد کلام کمالات متکلم در مرتبه خفاست و او دوست دارد آنها را ظاهر و آشکار کند کمالاتش را در قالب کلام ایجاد و انشا می‌کند تا قدر و منزلتش ‏‎شناخته شود. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انسان کامل همان کتاب الهی است بیشتر بخوانید »