شرح دعای سحر

خداوند عشق را برای رسیدن به کمال آفریده است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

شرح «اللهم انّی اسئلک من رحمتک بأوسع‌ها و کلّ رحمتک واسعه. ‏اللهم انّی اسئلک برحمتک کلّها.»
‏‏

پروردگارا، از تو درخواست می‌کنم به وسیع‌ترین رحمتت و همه رحمت تو وسیع هست. بارالها، از تو درخواست می‌کنم به همه رحمتت. ‏ ‏‏‏رحمت رحمانی مقام بسط کمال وجود هست و رحمت رحیمی مقام بسط وجود. پس وجود با رحمت رحمانی پدیدار شده و هر پدیده‌ای با رحمت رحیمی به کمال معنوی و هدایت باطنی خویش می‌رسد، بدین لحاظ وارد شده هست که «‏‏‏ای رحمان سرای دنیا و رحیم سرای آخرت‏‏» و «‏‏خداوند رحمان هست به همه آفریده‌ها و رحیم هست تنها بر مؤمنان‏‏». پس خداوند با حقیقت رحمانی خویش وجود را بر ماهیات معدوم و هیاکل فانی ارزانی داشته و با حقیقت رحیمی همه را به راه خود راهنمایی کرده هست. 

البته، ظهور سلطنت رحیمیت حق‌تعالی و طلوع دولت آن در عالم آخرت بیشتر خواهد بود ولی در برخی آثار آمده هست که «‏‏‏‏ای رحمان و‌ای رحیم دو سرا» ‏‏. این بدان اعتبار هست که خداوند عشق طبیعی را در هر موجودی نهاده تا به مرور به مقام شایسته خود در حیات دنیا و آخرت و روز برداشت محصول برسد و هر کدام را به فعلیت و کمال لایق آن برساند. نفس‌های پاک و تزکیه شده به مقامات قرب و کرامات و بهشتی ‏‎ ‎که پهنای آن به اندازه آسمان و زمین هست می‌رسند و نفس‌های واژگون درنده و حیوان‌خو و شیطان‌صفت به جهنم و درکات و عقرب‌ها و مار‌های آن ـ به حسب آنچه کِشته‌اند ـ خواهند رسید، چراکه رسیدن به این مراتب برای نفس‌های واژگون اهریمنی و غیر آن کمال محسوب می‌شود، گرچه برای نفس‌های پاک و مستقیم انسانی این مراتب نقص و کاستی هست. ‏

‏‏مسئله رحیمیت خداوند در دو عالم از منظر شیخ محی‌الدین عربی کاملا روشن هست، زیرا صفت «‏‏ارحم الراحمین‏‏» نزد صفت «‏‏منتقم‏‏» شفاعت می‌کند و دولت از آن او می‌شود و منتقم تحت سلطه و فرمان او قرار می‌گیرد‏‎‏‎‏‎‏. رحمانیت و رحیمیت نیز یا ذاتی هست و یا فعلی. پس خداوند تعالی دارای رحمت رحمانی و رحیمیت ذاتی هست که عبارت هست از تجلی ذات برای ذات و ظهور صفات و اسماء و لوازم آنها که همان اعیان ثابته باشند، به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت. ‏

‏‏همچنین، خداوند دارنده رحمت رحمانی و رحیمی فعلی هست که عبارت هست از تجلی ذات در لباس افعال به طریق بسط فیض و کمال فیض بر اعیان و اظهار کردن عینی آن، به طوری که مطابق غایت کامل و نظام اتم الهی باشد و این یکی از دلایل تکرار عبارت «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» در سوره آغازین کتاب تدوینی قرآن هست؛ چه این کتاب با کتاب تکوینی الهی تطابق کامل دارد. به دیگر سخن، ظاهر صورت باطن هست و لفظ و عبارت همان تجلی حقیقت و معناست در لباس شکل‌ها و صدا‌ها و بر تن کردن جامه قالب‌ها و هیئت‌ها. ‏
‏‏

پس اگر «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» در «‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏» وصف کلمه «‏‏الله‏‏» قرار داده شود، اشاره به رحمانیت و رحیمیت ذاتی پروردگار دارد ولی «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» بعدی اشاره به رحمانیت و رحیمیت فعلی خواهد داشت. «‏‏الله‏‏» نیز در «‏‏الحمدلله‏‏» اشاره به ‏‎الوهیت فعلی و جمع تفصیل ‏‏ «الرحمن» ‏‏و‏‏ «الرحیم‏‏» فعلی هست. «‏‏الحمد‏‏» به معنای عالم مجردات و نفوس اسپهبدیه هست که حیثیتی جز حمد پروردگار و اظهار کمالات منعم ندارند و در سلسله وجود، جز این عوالم نورانی، چیزی که تماما حمد باشد بدون شائبه کفران نیست، زیرا اینها در نظر اهل ذوق و عرفان انیات صرف‌اند و ماهیتی ندارند. ‎‏

«‏‏العالمین‏‏» نیز عوالمی هست پایین‌تر از آن عوالم؛ بنابراین، معنا چنین خواهد بود: به نام ‏‎‎‏خداوندی که دارای رحمت رحمانی و رحیمی ذاتی هست. تمامی عوالم حمد گشوده شده، عوالمی که تعین الوهیت مطلق در مقام فعل هستند و صاحب مقام ربوبیت و تربیت برای موجوداتی هستند که دون مقام مقدسات هستند که عبارت‌اند از: ملائکه روحانی و ملائکه صافات و ملائکه مدبرات. نیز صاحب رحمت رحمانی و رحیمی فعلی هستند که به معنای مقام بسط وجود و بسط کمال عینی وجود در حضرت شهادت هست و صاحب مالکیت و قابضیت در روزی هستند که همه به سوی آنها باز می‌گردند، زیرا بازگشت به اینان بازگشت به خداست، چه اینها ظهور ذات باری هستند و ظهور هر چیز جدای از آن چیز نیست، بلکه خود آن هست. ‏
‏‏

، اما اگر «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» را صفت «‏‏اسم‏‏» در بسمله قرار دهیم، کار به‌عکس شده و معنا چنین خواهد شد: به مشیت خداوند که این مشیت دارای رحمانیت و رحیمیت فعلی هست و «‏‏الله‏‏» در «‏‏الحمدلله‏‏» الوهیت ذاتی و «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» از اوصاف ذاتی او هستند و چنین هست «‏‏رب‏‏» و «‏‏مالک‏‏». به امید خدا، در شرح جمله «‏اللهم انی اسئلک من اسمائک‏‏» آنچه را که در تفسیر اسم از روایات اهل بیت عصمت و طهارت و منزلگاه‌های وحی و مهبط فرشتگان الهی استفاده می‌شود بیان خواهیم کرد. ‏‎

پاسخ یک اشکال‏
‏‏

قیصری در مقدمه خود بر شرح ‏‏فصوص‏‏ گفته هست: ‏ «‏‏‏اگر وجود را فقط به لحاظ کلیات اشیاء در نظر بگیریم، مرتبه اسم «الرحمن» خواهد بود که رب عقل اول هست و به نام‌های لوح قضا و‌ام الکتاب و قلم اعلی خوانده می‌شود و اگر آن را به این لحاظ در نظر آوریم که کلیات اشیاء را جزئیاتی مفصل و ثابت هست که البته پوشیده از کلیات هم نیست، در این صورت، مرتبه اسم «الرحیم» خواهد بود که رب نفس کلی هست و لوح قدر نام گرفته و همان لوح محفوظ و کتاب مبین هست‏‏.»

‏‏من می‌گویم: اگر چه این مطلب از یک نظر درست می‌کند، مناسب‌تر آن هست که مرتبه اسم «‏‏الرحمن» ‏‏ را مرتبه بسط وجود بر کلیات و جزئیات تمام عوالم، چه کلی و چه جزئی، بدانیم و مرتبه اسم «‏‏الرحیم» ‏‏ را مرتبه بسط کمال وجود ـ به همین صورت ـ تلقی کنیم؛ زیرا رحمت رحمانی و رحیمی خداوند همه‌چیز را در بر گرفته و بر همه عوالم احاطه یافته هست. پس این دو رحمان و رحیم تعین مشیت و مقام تعقل و نفس تعین در تعین هستند.

پس بهتر آن هست که بگوییم اگر به اعتبار بسط اصل وجود ملاحظه شود مرتبه اسم ‏‏الرحمن ‏‏و اگر به اعتبار بسط کمال وجود لحاظ شود مرتبه اسم «‏‏الرحیم» ‏‏ هست و از این نظر در ادعیه آمده هست: «‏‏‏بارخدایا، از تو به رحمتت که همه‌چیز را فرا گرفته درخواست می‌کنم‏‏» و از نبی مکرم اسلام منقول هست که:‏ «‏‏خداوند صد رحمت دارد که از آن‌همه تنها یکی را به زمین فرو فرستاده و میان آفریده‌هایش قسمت کرده هست و این همان هست که خلق بر اثر آن به یکدیگر مهر می‌ورزند و بر همدیگر می‌بخشایند؛ اما نود و نه رحمت خود را کنار گذارده که در روز واپسین بر بندگان خود می‌بخشاید‏‏.»

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خداوند عشق را برای رسیدن به کمال آفریده است بیشتر بخوانید »

خداوند نور علم را در قلب هر کس که‏‎ ‎‏بخواهد می‌افکند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

شرح «اللهم انّی اسئلک من نورک بأنوره و کلّ نورک نیر. ‏‏‏اللهم انّی اسئلک بنورک کلّه.»
‏‏

بارالها، از تو درخواست می‌کنم به روشن‌ترین نورت حال‌آنکه همه نور تو روشنی هست. بارالها، از تو به همه نورت درخواست می‌کنم. ‏ بدان، گرامی‌ترین چیزی که از عالم ملکوت بر سالک راه حق وارد می‌شود و بزرگ‌ترین چیزی که از سوی حضرت جبروت بر کسی که از سرزمین ستمگران هجرت کرده افاضه می‌شود و نفیس‌ترین خلعتی که او پس از در آوردن پای‌افزار ناسوت از طرف وادی مقدس و بقعه مبارکه بر او پوشانده می‌شود و شیرین‌ترین چیزی که پس از کندن درخت ملعون عالم طبیعت از شجره مبارکه در بهشت فردوس می‌چشد، گشایش سینه‌اش برای پذیرش روح معانی و بطون آن و سر حقایق مکنون در آنهاست. 

آری، قلب سالک برای تجرید از پوسته تعینات و برخاستن از گورستان هیئت‌های تاریک گشوده می‌شود و گرد و غبار عالم طبیعت را از خود به دور می‌افکند و از دنیا به آخرت رجوع می‌کند و از تاریکی تعین به نورانیت ارسال می‌رسد و از درکات نقص به درجات کمال راه پیدا می‌کند. از این درخت مبارک و چشمه زلال، در‌های تأویل برای دل‌های سالکان گشوده می‌شود و در شهر دانشمندان راسخ وارد می‌شوند و از طریق حس به منازل کتاب الهی سفر می‌کنند، زیرا برای قرآن منازل و مراحل و ظواهر و باطن‌هایی هست که پایین‌ترین مرحله آن در پوسته الفاظ و گور‌های تعینات قرار دارد؛ چنانچه در حدیث آمده هست: ‏ «‏همانا قرآن ظاهری و باطنی و حدی و مطلعی دارد‏‏». ‏

این آخرین منزل برای زندانیان تاریکی‌های عالم طبیعت هست و مراتب دیگر آن برای کسانی هست که از پلیدی‌ها و آلودگی‌های عالم طبیعت پاک شده‌اند و با آب زندگی از چشمه‌های صاف و زلال وضو گرفته به دامن اهل بیت عصمت و طهارت چنگ زده‌اند و به درخت مبارک پیوسته هستند. به دستاویز محکمی که گسسته نمی‌شود تمسک کرده و به ریسمان محکمی که پاره نمی‌شود دست زده‌اند تا تأویل و تفسیر آنان بر پایه رأی و از پیش‌خود نباشد، زیرا تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمی‌داند. ‏

‏‏پس وقتی سینه سالک برای پذیرش اسلام گشاده شد و بر هدایت و نوری از پروردگارش قرار گرفت می‌فهمد که نور در این مصداق‌های عرفی منحصر نشده و از اعراضی نیست که فقط سطوح اجسام تاریک با آن روشن می‌شود و اجسام را برای دیدن چشم و با شرایط خاصی روشن می‌کند و در دو لحظه خود را نمی‌تواند نگه دارد، بلکه برای او معلوم می‌شود علم نیز نوری هست که خداوند در قلب هر یک از بندگانش که بخواهد می‌افکند‏‎‏‎‏‎‏ و حقیقت نور که در ذات خود ظهور داشته باشد و غیر خود را نشان دهد در علم به گونه‌ای تمام‌تر و نحوه‌ای روشن‌تر و محکم‌تر نمود دارد.

پس نور علم در همه مدارک جلوه‌گر هست، بلکه در آینه‌هایی که برتر از مدارک هست، مانند نفوس کلی الهی و عقول مجرد قدسی و فرشتگان پاک و پاکیزه، نیز نمایان هست و به واسطه آن، نهان اشیاء بسان ظاهر آنها آشکار می‌شود و علم نوری هست که به عمق زمین و آسمان‌های دور دست نفوذ می‌کند و خود او در گذر شب‌ها و روز‌ها باقی می‌ماند؛ حتی برخی مراتب آن از زمان و موجودات زمانی گذر می‌کند و برای آن مکان و موجودات مکانی در هم ‏‎ پیچیده می‌شود. ‏
‏‏

بعض مراتب علم به وجوب حق‌تعالی واجب هست و بر زمین‌ها و آسمان‌ها گسترش یافته هست و اوست که بر همه‌چیز احاطه علمی دارد. در این زمان هست که گاهی برای قلب سالک به فضل خداوند و بخشش او کشفی حاصل می‌شود و او می‌فهمد که نور همان وجود هست و در دار هستی به غیر او نور و ظهوری نیست و همه نور‌ها و ظهور‌ها به او باز می‌گردد: «‏‏‎‏‎‏‎ای نورانی‌کننده نور‏‏»، «‏‏‎‏‎‏‎‏‏ای قراردهنده تاریکی‌ها و نور‏‏»، «‏‏‎‏‎خداوند نور آسمان‌ها و زمین هست‏‏». ‏
‏‏

و نورانیت نور‌های عرضی و علوم با همه مراتبش از خداست و گرنه ماهیات آنها همه تاریکی‌هایی هست که برخی تاریک‌تر از بعض دیگرند و تیرگی‌های متراکمی هست که برخی در یکدیگر فرو رفته‌اند. پس نورانیت عالم‌های ملک و ملکوت و ظهور پردگیان قدس و جبروت همه از نور اوست و او نور مطلق و ظهور صرف، بدون هیچ‌گونه تاریکی و تیرگی، هست و دیگر مراتب نور از نور اوست که در دعای کمیل هم به آن اشاره شده هست: «‏‏و به نور وجهت که همه‌چیز به سبب آن روشن شده هست». ‏
‏‏

در کتاب ‏‏کافی‏‏ از علی بن ابراهیم قمی، از حسین بن عبدالله الصغیر، از محمد بن ابراهیم جعفری، از احمد بن علی بن محمد بن عبدالله بن عمر بن علی بن ابیطالب، از امام صادق‎ ‎‏ (ع)، روایت شده هست که:‏ «‏‏‏همانا خداوند بود آنگاه‌که هیچ بودی نبود. پس کون و مکان را آفرید. بعد، نور الانوار را آفرید که همه نور‌ها از آن نورانی شده و از نور خود که انوار از آن نورانی شده در آن جاری کرد و این همان نوری هست که از آن محمد و علی را آفرید. پس آن دو همواره نور نخستین بودند، زیرا چیزی پیش از آن دو به وجود نیامده بود. این دو نور پاک و پاکیزه در صلب‌های پاک جاری بودند تا در پاک‌ترین پاکان، عبدالله و ابوطالب، از هم جدا شدند‏‏.»
‏‏

نور‏
‏‏

داود بن محمود قیصری‏‎‏‎‏‎‏، شارح‏‏ فصوص الحکم و محمد بن حمزه فناری‏‎‏‎‏‎‏، شارح ‏‏مفتاح غیب الجمع و الوجود، ‏‏ محقق عارف محمد بن اسحاق قونوی‏‎‏‎‏‎‏ در دو شرح خود به شیخ کبیر محی‌الدین عربی اندلسی نسبت داده‌اند که نور از نام‌های ذات هست و محی‌الدین هر اسمی را که دلالتش بر ذات روشن‌تر باشد اسم ذات قرار داده و آنچه را دلالتش بر صفات یا افعال روشن‌تر باشد از نام‌های صفت یا فعل قرار داده هست‏‎‏‎‏‎‏. ابن فناری می‌گوید: شیخ کبیر بعد از ضبط اسماء در این جدول ـ آنگاه جدولی رسم کرده و در آن نور را از اسماء ذات قرار داده هست.

گفته: بعض از اسماء الحسنی دلالت بر ذات او، جل و علا، می‌کنند و گاهی علاوه بر آن بر صفات یا افعال یا هر دوی آنها دلالت می‌کنند. ازاین‌رو، اسمائی را که دلالتشان بر ذات آشکارتر هست از اسماء ذات قرار دادیم و در اسماء صفات و افعال هم با در نظر گرفتن اظهر بودن آنها همین کار را کردیم که البته معنایش منحصر بودن آنها در این جدول نیست؛ مثلا، رب که اگر به معنای ثابت باشد اسم ذات محسوب می‌شود و اگر به معنای مصلح باشد از اسماء افعال هست و به معنای مالک از اسماء صفات خواهد بود.

همچنین شیخ گفته هست: مقصود ما از ذکر این اسماء موجود در جدول حصر اسماء در این مقدار نبوده هست و منظور این نیست که اسم دیگری برای ذکر در جدول وجود نداشته، بلکه این ترتیب را برای آگاهی دادن انتخاب کردیم. پس هر گاه اسمی از اسماء الحسنی یافتی در آنچه از اسم و فعل و صفت ظاهرتر هست در این جدول منظور بدار‏‏. ‏‎‏‎‏‎‏‎
‏‏

من می‌گویم: این‌که نور از اسماء صفات و بلکه افعال باشد روشن‌تر هست، زیرا در مفهوم آن آشکار کردن و روشن کردن غیر خود نهفته شده هست. حال، اگر مراد از غیر را اسماء و صفات در حضرت الهیه بدانیم، نور از اسماء صفات می‌شود ولی اگر مراد از این غیر مراتب ظهور‌های عینی و خارجی باشد، نور از اسماء افعال خواهد بود؛ چنان‌که در کلام خداوند تعالی آمده هست: «‏‏‏‏خداوند نور آسمان‌ها و زمین هست‏‏» و می‌فرماید: «‏‏‏‏خداوند هر کس را که بخواهد به نور خود هدایت می‌کند‏‏» و در سخن امیرمؤمنان (ع)، در دعای کمیل آمده هست: «‏‏‏و به نور وجهت که همه‌چیز به سبب ‏‎ ‎آن روشن شده هست» ‏‏ و در دعای سمات: «‏‏‏‏و به نور وجهت که بدان بر کوه تجلی کردی و آن را از هم پاشیدی و موسی مدهوش افتاد‏‏». پس نور، تحت اسم ظاهر و رب شهادت مطلقه یا شهادت مقیده هست. همچنین رب که شیخ آن را از نام‌های ذات تعیین کرده، به اسماء افعال شبیه‌تر هست. ‏

‏‏البته، این‌گونه مقامات توضیح بیشتری می‌طلبند که با وضع این کتاب و با توجه به ضیق وقت و کثرت هجوم مصائب و ازدیاد ناراحتی‌ها مناسب نیست. خدایا، عاقبتمان را ختم به خیر کن و ریشه درخت ظلمت و تاریکی را از دل ما بر کن. ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خداوند نور علم را در قلب هر کس که‏‎ ‎‏بخواهد می‌افکند بیشتر بخوانید »

رحمت خداوند همه‌چیز را فرا گرفته ‎‏است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

شرح «اللهمانی اسئلک من عظمتک باعظم‌ها و کل عظمتک عظیمه. ‏ اللهم انّی اسئلک بعظمتک کلّها»
‏‏

بار الها، از تو درخواست می‌کنم به بزرگ‌ترین عظمتت درحالی‌که همه عظمت تو بزرگ هست. بارالها، به همه بزرگی‌ات از تو درخواست می‌کنم. ‏ تا بدین جا، بر سر قلب و بصیرت عقلت روشن شد که موجودات، از آسمان عوالم عقول و ارواح گرفته تا زمین‌هایی که محل سکونت اجساد و اشباح هست، همگی از حضرت رحموت هستند که تمام چیز‌ها را فرا گرفته و از پرتوش تاریکی‌های عالم ماهیات نورانی شده و با گسترش و بسط نورش تیرگی ذات موجوداتی که قابلیت دارند روشن شده هست. هیچ کس در عوالم عقول مجرده و انوار اسپهبدیه و مُثل نوریه و طبیعت سافل طاقت مشاهده نور عظمت و جلال او و تاب نگریستن به حضرت کبریای متعالی را ندارد. 

پس اگر حضرت قهار به نور عظمت و هیبت بر آنها تجلی فرماید، إنیت همه ‏‎موجودات در نور عظمت و قهر او متلاشی می‌شود و پایه آسمان‌های رفیع متزلزل می‌شود و همه موجودات از فرط عظمتش مدهوش می‌شوند. در روز تجلی نور عظمت، همه موجودات در پرتو تابش نور عظمت او نابود می‌شوند و آن روز روز رجوع تام و روز بروز احدیت و مالکیت مطلق هست. در این روز، حق‌تعالی می‌فرماید: «‏‏‏‏ملک امروز از آن کیست؟» ‏‏ و، چون به سبب درخشش پرتو نور جلال و ظهور سلطنت مطلقه‌اش هیچ پاسخ دهنده‌ای باقی نمانده تا جواب گوید، خود پاسخ می‌فرماید که «‏‏‎‏‎از آن خدای واحد قهار». ‏

‏‏این‌که پروردگار در این آیه خود را به واحدیت و قهاریت وصف کرده نه رحمانیت و رحیمیت بدان سبب هست که آن روز روز حکومت و سلطنت این دو اسم هست. روز رحمت روز بسط و افاضه وجود بوده هست. به همین دلیل، خداوند هنگام فتح باب و شروع کتاب الهی خود را به رحمانیت و رحیمیت توصیف فرموده هست. روز عظمت و قهاریت روز قبض و نزع به دست پروردگار هست، پس پرودگار خود را به وحدانیت و قهاریت توصیف فرموده هست. او در خاتمه دفتر ‏‎تکوین و تدوین خود را به مالکیت ‏‎توصیف فرموده و گفته هست: «‏‏مالک یوم الدین‏‏» ‏‎‏‎‏

‏‏ناگفته نماند وجود روزی که پروردگار به عظمت و مالکیت در آن تجلی فرماید و دولت آن دو اسم فرا رسد ضروری هست، زیرا هر اسمی دولتی دارد که ظهور آن ضروری و لازم هست و روز ظهور دولت اسم‌هایی، چون معید و مالک و اسم‌های شبیه آن دو روز رجوع تام و نزع مطلق هست. البته، این امر به عوالم فرودین اختصاص ندارد و در عالم مجردات از جمله عقول مقدسه و ملائکه مقرب نیز جاری هست. به همین سبب، در روایت آمده که عزرائیل بعد از قبض روح همه موجودات به دست خداوند متعال قبض روح می‌شود و خداوند متعال فرموده هست: «‎‏روزی که آسمان را مانند طوماری درهم بپیچم» ‏‏ و نیز: «‏‏به حضور پروردگارت درآی درحالی‌که تو از او خشنود و او از تو خشنود هست» و: «‏‏همان گونه که شما را در اول بیافرید به سوی او باز می‌شد» ‏‏ و آیات دیگر. ‏

عظمت از صفات جلال هست و گفتیم که هر صفت جلالی جمالی در خود نهفته دارد. اگر در قهر و عظمت پروردگار لطف و رحمت نهان نبود، هرگز موسی (ع)، از حالت غش و بیهوشی برنمی‌خاست و قلب هیچ سالکی قادر به شهود آنها نبود و چشم هیچ عارفی نمی‌توانست بر آنها نظر اندازد، اما رحمت خداوند همه‌چیز را فرا گرفته هست؛ بنابراین، در هر عظمتی رحمتی هست و در هر رحمتی عظمتی، چنانچه در دعای کمیل بن زیاد از امیرالمؤمنین (ع)، آمده هست: ‏ «‏خدایا به رحمتت که همه‌چیز را فرا گرفته تو را می‌خوانم‏‏ ‏‏و به عظمتت که همه‌چیز را پر کرده هست‏‏». ‏

‏‏عظیم به اعتبار علو و کبریایش از اسماء ذات هست و روشن هست که موجودات در جنب عظمت قدرت حق هیچ قدر و ارزشی ندارند و در عظمت شبیهی برای حضرت حق وجود ندارد و همه عظیم‌ها در برابر عظمت او خاضع هستند و عظمت هر عظیمی از اوست. ‏
‏‏

عظیم به اعتبار قهر و سلطنت خداوند بر ملکوت اشیاء و قرار داشتن کلید‌های غیب و شهادت در دستان حق‌تعالی از اسماء صفات هست. پس خداوند متعال از نظر ذات و صفت و فعل عظیم هست. با توجه به عظمت فعل پروردگار، عظمت اسمی که پرورش یافته اوست نیز روشن می‌شود و با توجه به عظمت آن اسم، عظمت ذاتی که این اسم از تجلیات اوست ـ البته در حد توان و طاقت بشری ـ شناخته می‌شود. ‏
‏‏

در عظمت فعل خداوند همین بس که ثابت شده عالم‌های اشباح و اجساد و آنچه در آنهاست نسبت به ‏‎عالم ملکوت مانند یک لحظه در مقابل کل زمان هست. عالم ملکوت نیز در مقایسه با عالم جبروت همین وضع را دارد و اصلا میان آن دو نسبتی نیست. 
‏‏

«‏‏‏‏بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود خشک خواهد شد پیش از آن‌که کلمات پروردگارم پایان پذیرد، هرچند دریای دیگری نیز بدان ضمیمه شود‏‏». ‏و‏‏قتی چنین من‏‏اسباتی در پست‌ترین و ننگ‌ترین عالم برقرار هست وضعیت عالم‌های گسترده و با عظمتی که عالم اجساد و آنچه در آن هست در برابر آنها بسان قطره‌ای در مقابل اقیانوس هست و به‌راستی نسبتی میان آنها نمی‌توان یافت و عالم اجسام در کنارشان اصلا قابل ذکر نیست چگونه هست؟ ‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رحمت خداوند همه‌چیز را فرا گرفته ‎‏است بیشتر بخوانید »

زیبایی در گروه دوری از جهل است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

مقام شهادت

«‎‏‎‏‎‏‎‏‏فرمانروایی و مالکیت مخصوص خداوند یگانه قهار هست‏‏» و در این مقام نه پرسشی هست نه پرسش‌کننده‌ای و نه پاسخگویی و این مستی‌ای هست که از شیفتگی و سرگشتگی و اضطراب ناشی از مشاهده ناگهانی جمال محبوب حاصل می‌شود. ‏

‏‏پس هنگامی‌که سالک با توفیقات محبوب خویش از این مرحله هیمان و دهشت گذر کرد و به مقام صحو بعد از محو رسید و برای او تمییز و تفرقه حاصل شد (به سبب تمکن مقام شهود در او و استقامت و استقرار و محافظتش بر حضرات خمس)، مشاهده می‌کند صفاتی که در صحو اول دیده و بعضی از آنها را «‏‏ابهی» ‏‏ و «‏‏اکمل» ‏‏ زیباتر و کامل‌تر و بعضی را «‏‏بهی» ‏‏ و «‏‏کامل» ‏‏ ‏زیبا و کامل خوانده همگی از تجلیات محض ذات احدیت و انوار خالص جمال نور حقیقی هستند. او در این مقام افضلیت و اشرفیتی برای هیچ‌یک از این صفات نمی‌یابد و جملگی را شرف و زیبایی و جمال و نور می‌بیند، پس می‌گوید: «‏‏همه زیبایی تو زیباست و همه شرف تو شریف هست‏‏»؛ زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آنها با کل و کل با ذات متحدند. پس اثبات برتری در صحو اول و نفی آن در صحو بعد از محو با رجوع همه کثرات به او روی می‌دهد. ‏
‏‏

آنچه گفتیم در زمانی هست که نظر به تجلیات صفاتی و اسمائی باشد ولی اگر تجلیات خلقی و مظاهر حسنای فعلی مد نظر باشد، دیگر عروج به مقام مشیت مطلق که همه تعینات فعلی در آن مستهلک هست ممکن نخواهد بود، مگر بعد از بالا رفتن تدریجی در مراتب تعینات؛ یعنی سالک ابتدا باید از عالم طبیعت به عالم مثال و ملکوت عروج کند درحالی‌که مراتب این عالم را درجه درجه طی می‌کند و سپس، از عالم ملکوت با رعایت مراتب آن به عالم ارواح مقدس و از عالم ارواح مقدس به مقام مشیت ـ که همه موجودات ‏‎خاص و تعینات فعلی در آن مستهلک هستند ـ بالا رود و این هست مقام تدلّی در آیه شریفه «‏‏دنی فتدلّی‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏. پس آن‌که به ذات خود متدلّی هست حیثیتی جز تدلّی و فرو آویختن ندارد، نه این‌که ذاتی باشد که تدلی بر آن عارض شود. فقر نیز که همان فخر مطلق هست. 

مشیت مطلقه‌ای هست که از آن به فیض مقدس، رحمت واسعه، اسم اعظم و ولایت مطلقه محمدیه (ع)، یا مقام علوی تعبیر می‌شود و این همان لوایی هست که آدم و غیر او در زیر آن جمع هستند‎‏‎ و در فرمایش حضرت رسول (ص)، بدان اشاره شده هست: «‏‏من پیامبر بودم درحالی‌که آدم ‏‎هنوز میان آب و گل یا روح و جسد بود‏‏؛ یعنی ‏‎هنوز نه روح بود و نه‎ ‎‏جسد و این همان عروه‌الوثقی و ریسمان متصل‌کننده آسمان الوهیت و زمین‌های مخلوقیت هست که در دعای ندبه نیز آمده: «‏‏کجاست آن درب خدا که از آن به سوی خدا روند؟ کجاست آن آینه خدا که اولیاء به آن توجه کنند؟ کجاست آن رشته متصل‌کننده زمین و آسمان؟ ‏‏» ‏

‏‏در کتاب ‏‏کافی‏‏ از مفضل نقل شده هست که گفت: ‏‏‏به امام صادق (ع)، عرض کردم: «‏‏چگونه به سر می‌بردید؟ ‏‏» ‏‏ فرمود:‏‏ «‏‏ما نزد پروردگارمان بودیم درحالی‌که کسی جز ما نزد او نبود. ما در سایه‌ساری سبز رنگ او را تسبیح و تقدیس و تهلیل و تمجید می‌کردیم و هیچ فرشته والامقام و هیچ صاحب روحی جز ما در آنجا نبود تا این‌که پروردگار تصمیم به آفرینش موجودات گرفت و هرچه خواست و هرگونه خواست از فرشتگان و دیگر موجودات آفرید. سپس، علم آنها را به ما ابلاغ کرد‏‏» ‏‏ و اخبار به این مضمون از طریق اهل بیت فراوان هست‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏

‏‏پس شهود این مقام یا رسیدن به آن جز از راه پیمودن نردبان تعینات ممکن نیست. پیش از رسیدن به این مقام، سالک بعضی از اسماء الهی مثل عقول مجرده و ملائکه مهیمنه و رئیسه را زیباتر از دیگر اسماء می‌بیند، پس با شکوه‌ترین و زیباترین و کامل‌ترین اسماء را درخواست می‌کند ولی وقتی به مقام قرب مطلق رسید و رحمت واسعه و وجود مطلق و ظل منبسط و وجه باقی را ـ که همه موجودات در آن فانی و همه عوالم، اعم از اجساد ظلمانی و ارواح نورانی، در آن مستهلک هستند ـ مشاهده کرد، درمی‌یابد که نسبت مشیت با همه آنها یکی هست و مشیت با همه‌چیز هست: «‏‏‎‏‎‏‎‏‎به هر طرف رو بگردانید آنجا وجه الله هست‏‏» ‏‏ ‏‏و‏‏ «‏‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎او با شماست» ‏‏و‏‏ «‏‏‎‏‎‏‎‏‎ما از شما به او نزدیک‌تریم» ‏‏و‏‏ ‏‏ «‏‏‎‏‎‏‎‏‎‏‏ما به انسان از رگ گردن نزدیک‌تریم‏‏». در این هنگام هست که سالک افضلیت را از آنها نفی می‌کند و عرضه می‌دارد: «‏‏وکل بهائک بهی وکل جمالک جمیل‏‏». ‏
‏‎‏

آنچه گفتیم در همه قسمت‌های دعا مشترک هست، هرچند بخش‌هایی از آن با مقام اول تناسب بیشتری دارد و برخی قسمت‌ها شایسته مقام دوم هست؛ اما آنچه به این فقره از دعا اختصاص دارد این هست که بهاء به معنی زیبایی هست و زیبایی عبارت از وجود هست. پس همه خیر‌ها و زیبایی‌ها و حسن‌ها و روشنی‌ها از برکات وجود هست تا جایی که گفته‌اند این مسئله وجود خیر و زیبایی هست از بدیهیات هست‏‎‏‎‏‎‏‎‏. پس وجود تماما حسن و زیبایی و نور و روشنایی هست و پس هرچه وجود قوی‌تر باشد زیبایی تمام‌تر و نورانی‌تر خواهد بود. هیولا پست‌ترین مرحله وجود و فعیلتش ناقص هست، در نتیجه، خانه وحشت و تاریکی و کانون شر و سرچشمه پستی‌ها هست و آسیاب نکوهش و کدورت به گرد آن می‌چرخد‏‎‏‎‏‎‏. 

هیولا به خاطر نقصان وجود و ضعف نورانیتش مانند زن نازیبایی هست که از آشکار شدن زشتی‌اش بیمناک هست؛ چنان‌که شیخ فرمود: «‏‏دنیا را به خاطر وقوعش در صف اراضی عقیم وجود و آخرین تنزلاتش اسفل السافلین خوانند‏‏». هرچند دنیا در نگاه اهل دنیا زیبا و لذت‌بخش هست؛ «‏‏‏‏هر گروهی به آنچه در نزدش هست شادمان هست‏‏» ‏‏ ولی هنگامی‌که چیرگی آخرت ظهور کرد و حقیقت با زدودن حجاب از بصیرت قلب ظاهر شد و چشم‌ها از خواب غفلت بیدار شد و جان‌ها از گورستان جهالت برانگیخته شد، حال دنیا و سرانجام آن شناخته شده نکوهش و زشتی و تاریکی و وحشت آن آشکار می‌شود. از نبی اکرم (ص)، روایت شده هست که فرمود: ‏‎ «‏‏برخی از مردم به اشکالی محشور می‌شوند که میمون‌ها و خوک‌ها از آنان زیباترند‏‏». این کمال حیوانی و خیر چهارپا بودن و درندگی نیز از برکات وجود و خیرات و نور و زیبایی آن هست. ‏

‏‏به هر ترتیب، هر چه وجود از آمیختگی به امور عدمی و نقص‌ها و فقدان‌ها و نیز از آلایش جهل و ظلمت به دور و خالص باشد، نورانی‌تر و نیکوتر می‌شود. به همین سبب، عالم مثال نورانی‌تر از عالم طبیعت هست و عالم روحانیات و مقربان که از مجردات هستند، از آنها نورانی‌ترند و عالم ربوبی از همه عوالم‏‏، ‏‏ به سبب خالص بودنش از نقص و پاک بودنش از امور عدمی و منزه بودنش از ماهیت و ملحقات آن، نورانی‌تر هست. البته، نوری جز نور او وجود ندارد و نیکویی و روشنایی‌ای نیست مگر در نزد او؛ زیرا او تمامی نور و نیکویی هست و تمامی او نور و نیکویی هست. ‏
‏‏

سید بزرگوار محقق داماد‏‎‏‎‏‎‏‎‏، قدس سره، در کتاب ‏‏تقدیسات‏‏، بنا بر نقل صحیح می‌گوید:‏ «‏‏خداوند همه وجود هست و همه او وجود هست و همه نور و کمال هست و همه او نور و کمال هست و غیر او، همگی پرتو‌های نور و رشحات وجود و سایه‌های ذاتش هستند.»
‏‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

زیبایی در گروه دوری از جهل است بیشتر بخوانید »

خوشا به حال بنده‌ای که برای خدا عبادت می‌کند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

حقیقت اخلاص

تو هم بکوش درونت دعاکننده و باطنت طالب باشد تا در‌های ملکوت بر قلبت گشوده شود و اسرار جبروت بر درونت فاش شود و کشتی عقلت در دریا‌های خیر و برکت به راه افتد و به ساحل نجات رسد و تو را از گرداب هلاکت نجات دهد و با دو بال از این سرای ظلمانی و دیار بدبختی به عالم انوار پرواز کنی. پس، از این‌که هدفت از ‏‎توسل به این ‏‎صفات حسنی و امثال علیا ـ که آسمان‌ها و زمین به آنها استوارند و همه عوالم به نور آنها روشن هستند ـ رسیدن به شهوات پست و لذت‌های فانی و پوسیده و مقاصد حیوانی و کمالات چهارپایان و درندگان باشد پرهیز کن. به‌عکس، در طلب کرامات الهی و انوار عقلی و کمالاتی که لایق ‏‎مقام انسان، بما هو انسان، هست و بهشت‌هایی که عرض آن به‌اندازه عرض آسمان‌ها و زمین هست بکوش. البته، ‏‎آنچه گفتیم از ابتدای سیر و سلوک صادق هست، زیرا «‏‏حسنات الأبرار سیّئات المقرّبین‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏. ‏

‏‏بنابراین، عارف کامل کسی هست که قلب خود را هیولا برای صورت‌هایی قرار دهد که محبوب آنها را بر قلب او وارد می‌کند و نباید هیچ صورت و فعلیتی ‏‎از جانب خود مطالبه کند و از هر دو هستی بگذرد و از هر دو نشئه فراتر رود. این هست حقیقت اخلاصی که در روایات به آن اشاره شده هست: ‏ «‏‏هر کس خود را چهل روز برای خدا خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌شود.» ‏
‏‏

و در ‏‏کافی‏‏ از امام رضا (ع)، نقل شده هست که فرمود: ‏ «خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و قلبش را به آنچه چشمش می‌بیند مشغول نکند و یاد خداوند را به سبب چیز‌هایی که گوشش می‌شنود فراموش نکند و سینه‌اش به خاطر چیزی که به دیگری داده شده اندوهناک نشود.» ‏

‏‏پس مرگ بر بنده‌ای که ادعای بندگی کند و آقا و مولای خود را با اسماء و صفاتی که آسمان‌های ارواح و زمین‌های اشباح به آنها استوار شده بخواند و درعین‌حال، نیازهایش شهوات نفسانی و رذایل حیوانی و تاریکی‌هایی که یکی فوق دیگری هست باشد و نیز ریاست‌های بیهوده و باطل و گشادگی دست در حکمرانی بر بلاد و تسلط یافتن بر بندگان را از خدا بخواهد. ‏و خوشا به حال بنده‌ای که پروردگارش را برای او عبادت کند و خود را برای او خالص کند و جز به او ننگرد و طالب شهوات دنیوی یا خریدار مقامات اخروی نباشد. ‏

‏‏«من بهائک بأبهاه و کلّ بهائک بهی. اللهم انّی اسئلک ببهائک کلّه»
‏‏

«من بهائک» ‏‎‏‎‏ ‏‎از نظر نحوی به «‏‏ابهاه» ‏‏ تعلق دارد و‏‏ «ابهاه» ‏‏ متعلق به «‏‏اسئلک» ‏‏ هست؛ یعنی‏‏ «أسئلک بأبهی من بهائک» ‏‏ و همچنین هست سایر فقرات دعا. ‏بدان، سالکی که با قدم معرفت به سوی خداوند می‌رود به غایت مقصود نمی‌رسد و در احدیت جمع مستهلک نمی‌شود و رب مطلق خود را مشاهده نمی‌کند، مگر آن‌که گام به گام و به‌تدریج در منازل و مراحل و مدارج و معارج ‏‎گوناگون از خلق به سوی حق مقید سیر کند و اندک‌اندک قیود را برطرف کرده از عالمی به عالم دیگر و از منزلی به منزل بعد منتقل شود تا سرانجام به حق مطلق برسد؛ چنان‌که خداوند برای روشن ساختن طریقه و ‏‎حضرت ابراهیم (ع)، در کتاب خود این‌گونه فرموده هست: «‏‏‏‏پس، چون شب نمودار شد، ستاره‌ای درخشان دید و گفت: این پروردگار من هست‏‏» تا آن‌جا که فرمود: ‎‏ «‏‏‏‏من با ایمان خالص رو به سوی خدایی آوردم که آفریننده آسمان‌ها و زمین هست و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود‏‏.»

‏‏پس آن حضرت با تجلی در صورت ستاره زهره، اندک‌اندک از تاریکی‌های عالم طبیعت به سوی طلوع ربوبیت نفس اوج گرفت و از آن نیز فراتر رفت و به افول و غروب زهره قائل شد. پس از آن، از این منزل به منزلگاه قلب که ماه قلب از افق وجودش طلوع کرده بود، منتقل شد و به ربوبیت ماه معتقد شد ولی از این جایگاه نیز به ‏‎سوی طلوع خورشید روح حرکت کرد و غروب ماه قلب را دید و خداوندگاری را از آن نفی کرد. او در سومین مرتبه، برای خورشید روح اثبات ربوبیت کرد، اما وقتی با درخشش نور حق و طلوع خورشید حقیقی خورشید روح غروب کرد، ربوبیت را از او نفی کرد و به پدیدآورنده ‏‎آن‌ها روی آورد. پس از ‏‎تعلق به هرگونه اسم‌ورسم و تعین و علامتی رهایی یافت و رحل اقامت بر درگاه رب مطلق افکند. ‏
‏‏

آری، گذر از منازل حواس و خیالات و تعقلات و عبور از سرزمین فریب به سوی مقصد نهایی و رسیدن به نفی علمی و عینی صفات و رسوم و جهات ممکن نیست، مگر پس از گذر تدریجی از مراحل میانی، از برزخ‌های زیرین و برین تا رسیدن به عالم آخرت و سیر از آن به عالم اسماء و صفات؛ آن‌هم از آنچه احاطه کمتری دارد به آنچه احاطه بیشتری دارد تا وصول به الهیت مطلق و پس از آن به احدیت عین الجمع که در آن تمامی تجلیات خلقی و اسمائی و صفاتی مستهلک شده و همه تعینات علمی و عینی فانی شده هست. ‏
‏‏

منظور از جمادی همان ظلومیتی هست که طبق بعض احتمالات، خداوند در آیه شریفه بدان اشاره فرموده هست: «‏به‌درستی که انسان بسیار ستمگر و نادان هست‏‏» ‏‏ و مراد از عدم شدن همان مقام «‏‏أو‏‎ ‎‏أدنی‏‏» هست که بالاترین مقامات انسانی‏‎‏‎‏‎‏ ‏‎هست. ‏‎البته حق آن هست که بگوییم آن‌جا دیگر نه مقامی وجود دارد و نه صاحب مقامی و این همان مقام هیمان هست که بنابر بعضی احتمالات این کلام خداوند تعالی به آن اشاره می‌کند: «‏سوگند به قلم و آنچه می‌نگارد‏‏». ‏
‏‏

آنگاه‌که سالک به حضرت الهیه رسید و با چشم بصیرت حضرت واحدیت را مشاهده کرد و پروردگار بر او به تجلیات اسمائی و صفاتی ظهور کرد و دانست که برخی صفات و اسما، الهی محیط و پاره‌ای دیگر محاط هستند و بعضی از بعض دیگر برترند، با زبانی که مناسب نشئه اوست پروردگارش را با کلماتی که شایسته مقام حضرتش هست با بهره‌گیری از نیکوترین و زیباترین صفات و شریف‌ترین و کامل‌ترین آیات می‌خواند. آن‌وقت، دعا از زبان حال سالک بر زبان قال و از باطن او بر گفتارش جاری می‌شود و می‌گوید: «‏‏اسئلک من بهائک بأبهاه‏‏» الی‌آخر. ‏
‏‏

 البته، نوع درخواست در مقام الهیت با درخواست در مقام غیب مقید و آن نیز با درخواست در مقام شهادت تفاوت دارد. خواسته‌ها نیز در هر یک از این مقامات برحسب نشئه سالک فرق می‌کند؛ چنان‌که در کلام امام باقر (ع)، خواهیم خواند: «‏‏اللهم إنّی أسئلک من مسائلک باحبّها الیک‏‏». ‏
‏‏

هنگامی‌که سالک از حضرت الهیه به حضرت احدیت جمعی گذر کرد که همه حضرت‌های دیگر در آن مستهلک و تمامی تعینات و تکثرات در آن فانی هست، حضرت حق بر او به مالکیت مطلقه تجلی می‌کند، چنان‌که می‌فرماید: «‏‏لمن الملک الیوم؟ ‏‏؛ ‏‏امروز ‎‏فرمانروایی از آن کیست؟ ‏‏» و، چون در آن روز نه خلقی هست و نه امری و نه اسم‌ورسم و نشانه‌ای ـ در حدیث آمده هست که ـ جز خود پروردگار کسی به این سوال پاسخ نمی‌دهد.

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خوشا به حال بنده‌ای که برای خدا عبادت می‌کند بیشتر بخوانید »