شهاب حسینی

«مست عشق» به برکت مولانا جهانی خواهد شد

«مست عشق» به برکت مولانا جهانی خواهد شد


گروه فرهنگ دفاع‌پرس – اکبر صفرزاده: جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی، در دوران کودکی قرآن را حفظ کرد. تمام زندگی اوتحت تاثیر قرآن بود. بسیاری از اشعار مثنوی معنوی ریشه در قرآن دارند و به قول برخی کارشناسان ادبیات، مولانا در طول زندگی با برکتش هر چه گفت از قرآن گفت. 

فیلم سینمایی «مست عشق» درام تاریخی عاشقانه محصول مشترک ایران و ترکیه به کارگردانی و نویسندگی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی مهران برومند و حسن علیزاده است‌. این اثر برشی از زندگی مولوی و شمس تبریزی را با نقش‌آفرینی پارسا پیروزفر و شهاب حسینی به تصویر می‌کشد. علاوه بر هنرپیشگان ایرانی، بازیگران ترکیه‌ای از جمله بنسو سورال، هانده ارچل و ابراهیم چلیک‌کول نیز در مست عشق نقش ایفا کرده‌اند. 

شمس تبریزی همان گونه که در فیلم مشاهده می‌کنیم در طول چهل روز خلوت نشینی و مباحثه با مولانا از نظر علمی چیز زیادی به مولانا اضافه نمی‌کند. کاری که شمس تبریزی می‌کند این است که غرور و تکبر و تشریفات و فخرفروشی را از مولانا می‌گیرد.

در صحنه‌ای از فیلم شمس تبریزی کتاب‌هایی که برای مولانا بسیار با ارزش هستند را درون آب پرتاب می‌کند و این مسیر را تا بدانجا پیش می‌برد که مولانا را به طور کامل از کتابخانه اش جدا می‌کند. 

فروش بسیارخوب «مست عشق» در سینما‌های ایران بیش از هر چیز مشت محکمی است بردهان تمامی «هنرمندنماهایی» که درطول چهل سال گذشته با تکیه بر تئوری‌های پوسیده، سینمای ایران را به سمت تولید فیلم‌های کمدی سخیف سوق دادند. 

سینمای هالیوود در طول یکصد و بیست سال گذشته بیش از شصت بار داستان «زورو» را به فیلم و سریال و انیمیشن تبدیل کرده است. سزاوار بود که در طول چهل سال گذشته داستان مولانا چهل بار به فیلم و سریال و انیمیشن تبدیل می‌شد که نشد.

نفوذ مولوی فراتر از مرز‌های ملی و تقسیمات قومی است. مولوی که با نام رومی در غرب شناخته می‌شود «محبوب‌ترین» و «پرفروش‌ترین» شاعر در ایالات متحدهٔ آمریکاست. اکران بین الملل این فیلم احتمالا با موفقیت مالی بسیار خوبی همراه خواهد شد.

موفقیت «مست عشق» بدون هیچ گونه شک و تردیدی مربوط است به مولانا و دیگر هیچ. کتاب مثنوی معنوی تاکنون به بیست و شش زبان دنیا ترجمه شده و شمارگان آن از یک میلیارد جلد فراتر رفته است. مولانا بیش از هفتصدسال است که سوپراستار بدون رقیب ادبیات دنیاست. 

اینکه گفته می‌شود که «مست عشق» موفقیت وشهرت خود را مدیون کتاب «ملت عشق» نوشته الیف شافاک است یک شوخی تلخ است. از کتاب «ملت عشق» حداکثر یک میلیون نسخه چاپ شده است. کتاب «ملت عشق» با یک میلیون نسخه کجا و مثنوی معنوی با یک میلیارد نسخه کجا؟ درست‌تر این بود که بگویند الیف شافاک شهرت و فروش کتابش را مدیون مولانا است.

داستان «مست عشق» از جایی شروع می‌شود که ماموران حکومتی در قونیه به دنبال قاتل شمس تبریزی هستند. این تعلیق که برای جذابیت داستان به کار برده شده فوق العاده سینمایی است و تماشاگر را تا انتهای فیلم با خود همراه می‌کند. 

اگر داستان مست عشق با این تعلیق آغاز نمی‌شد می‌خواست چگونه آغاز شود و قرار بود ما را با اتکاء به کدام تعلیق تا انتهاء با خود همراه کند؟ آیا با نشان دادن دانشمندی که شهرت و کتاب‌ها و دوستان پرنفوذ خود را کنار می‌گذارد و افتادگی پیشه می‌کند می‌شد یک داستان جذاب را پیش روی تماشاگر گذاشت؟

داستان «مست عشق» با تکیه بر سه شخصیت اصلی پیش می‌رود؛ مولانا، شمس تبریزی و اسکندر. از نظر فیلمنامه‌نویسی شخصیت‌پردازی هر سه نفر کامل وبدون نقص است: مولانایی که دانشمند است و در اوج شهرت قرار دارد و پس از دیدار با شمس تمامی تعلقات وتشریفات خود را کنار می‌گذارد و تبدیل به عارفی کوچه‌گرد می‌شود، اسکندری که تمامی تعلقات خود را کنار می‌زند و با مریم ازدواج می‌کند و شمس تبریزی که عارفی پاکباخته است و دل در گرو عشق خاتون می‌بندد.

موضوع فیلم عرفان است وکنار گذاشتن تعلقات وخاکی شدن. هر سه شخصیت اصلی فیلم هر چه دارند را کنار می‌گذارند و راهی جدید رادر زندگی پیش می‌گیرند. 

برخی از منتقدان «مست عشق» را چند پاره می‌دانند، اما اینگونه نیست و فیلم در طول دو ساعت روایت خود هیچ گاه با خلاء موضوع مواجه نمی‌شود. فیلم از ابتدا تا انتها موضوع «کنار گذاشتن تعلقات» را با تکیه بر سه شخصیت مولانا، شمس و اسکندر به بهترین شکل ممکن بسط می‌دهد.

تقریبا تمامی منتقدان ایرانی که فیلم «مست عشق» را دیده‌اند از صداگذاری و دوبله بد آن به شدت انتقاد کرده اند. متاسفانه صداگذاری ودوبله فیلم آنقدر بد است که در برخی صحنه‌ها فیلم، تبدیل به کاریکاتور می‌شود.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«مست عشق» به برکت مولانا جهانی خواهد شد بیشتر بخوانید »

ناتوی ۱۰۰ میلیونی چرا جذابیتی ندارد؟

ناتوی ۱۰۰ میلیونی چرا جذابیتی ندارد؟



«ناتو» یکی از جدیدترین رئالیتی‌شوهای نمایش خانگی است که به‌رغم ظرفیت‌های زیادی که دارد، نتوانسته مخاطب زیادی جذب کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چند هفته‌ای است شاهد پخش رئالیتی‌شوی «ناتو» در پلتفرم فیلم‌نت هستیم. بعد از توفیق «شب‌های مافیا»، ساخت چنین برنامه‌هایی در نمایش خانگی رونق زیادی پیدا کرد و «ناتو» آخرین نمونه این برنامه‌ها به کارگردانی مهدی صفی‌یاری و اجرای محمدرضا علیمردانی است. «ناتو» برخلاف موارد مشابه، یک بازی استدلالی و استنتاجی نیست و روی اطلاعات عمومی بامزه و البته شوخی‌های بداهه شرکت‌کنندگانش حساب باز کرده. زمان کوتاه‌تری از برنامه‌های مشابه دارد و ریتم بهتری. با این همه تا به حال توفیق چندانی در جذب مخاطب ایجاد نکرده است. به یاد داشته باشید قسمت‌های اول «شب‌های مافیا» یا «جوکر» چه سروصدایی به‌پا کردند تا بدانید «ناتو» شروع خوبی نداشته، اما ریشه این ماجرا چیست؟
«ناتو» چه مختصاتی دارد؟

در این برنامه گرداننده سوالاتی را از شرکت‌کنندگان می‌پرسد؛ تنها کسی که پاسخ‌ها را می‌داند ناتوی بازی است. کسی که حذف نمی‌شود و در پایان می‌تواند تا ۱۰۰ میلیون تومان برنده شود. ناتو در هر مرحله یک بازیکن را حذف می‌کند. بقیه هم می‌توانند او را حدس بزنند تا در جایزه پایانی سهیم باشند. گرداننده هم نمی‌داند ناتو چه کسی است و در هر مرحله ویژگی‌های شنیده‌نشده‌ای از او را بازگو می‌کند. ۵۰ میلیون جایزه روی میز است و با هر پاسخ صحیح ۵ میلیون به آن اضافه می‌شود. ناتو ترجیح می‌دهد ضمن حذف نفرات، در پیدا کردن پاسخ‌ها کمک کند تا جایزه نهایی بیشتر شود.

در مجموع «ناتو» قوانین بسیار کمتری نسبت به بازی‌های مشابه دارد که به مخاطب اجازه می‌دهد بدون تمرکز زیاد، حین دورهمی خانوادگی، غذا خوردن و… برنامه را ببیند. برخلاف مافیا و…، هر قسمت از «ناتو» در کمتر از یک ساعت تمام می‌شود و ریتمش بالاست. اگر شرکت‌کنندگان آدم‌های بامزه‌ای باشند در جریان مسابقه فرصت خوبی برای بیان شوخی‌های سرضرب و جالب فراهم می‌شود. با این حال چرا «ناتو» پرمخاطب نشده است؟

رئالیتی‌شو، این جا، اون جا، همه‌جا

تولید سریال در شبکه نمایش خانگی پرهزینه و پرریسک است. چون اگر سریالی به اصطلاح نگیرد، تغییر ریل آن راحت نیست. برای همین چند سال قبل فضای پلتفرم‌ها پر شد از تاک‌شوهایی مثل «همرفیق» با اجرای شهاب حسینی، «پیشگو» با اجرای پژمان جمشیدی، «شب آهنگی» با اجرای حامد آهنگی و… اما قبل‌تر از تاک‌شوها، رئالیتی‌شوهای نمایش خانگی مثل «شام ایرانی»، «رالی ایرانی» و… مخاطبانی را جذب کرده بودند. نقطه عطف ماجرا ورود دو رئالیتی‌شو به نام‌های «شب‌های مافیا» و «جوکر» بود که باعث شد شبکه نمایش خانگی با موفقیت آن‌ها به انحصار تاک‌شوهای مشابه دربیاید. «پدرخوانده» و «ارتش سری» با الهام از «شب‌های مافیا» و «دست به مهره» هم تا حدی با الهام از «جوکر» روی کار آمدند.

البته «ناتو» را می‌توان با اغماض ترکیبی از مافیا و جوکر دانست. حالا دیگر هر پلتفرم یک رئالیتی‌شوی مخصوص به خودش را دارد؛ اما در مواردی کارگردان، راوی و گرداننده و حتی در بیشتر موارد شرکت‌کننده‌ها ثابت هستند و مشکل کار از همین‌جا شروع می‌شود. رئالیتی‌شو قرار است برنامه‌ای مبتنی بر خلاقیت، هیجان و ایده‌های تازه، بر مبنای اتفاقاتی باشد که برای مخاطب جذاب است، به‌خصوص وقتی شرکت‌کننده‌ها سلبریتی باشند و این امکان فراهم می‌شود تا بیننده با آن چهره معروف، در خلال یک بازی آشنا شود و رفتار او را در بستری متفاوت ارزیابی کند.

به طور مثال با «شب‌های مافیا» همه فهمیدیم خداداد عزیزی بسیار باهوش است، زبان بدن می‌فهمد و… اما وقتی حجم این برنامه‌ها زیاد باشد و چهره‌های حاضر در آن‌ها هم تکراری، دیگر چنین برنامه‌هایی لطفی نخواهند داشت. سلبریتی‌ها از یک سطحی پایین‌تر برای مخاطب چندان جذاب نیستند، از یک سطحی بالاتر هم کمتر در رئالیتی‌شوها شرکت می‌کنند؛ چون خطر بزرگی برای شهرت و جایگاه آن‌ها محسوب می‌شود. به طور مثال حضور هنرمندی مثل محمد معتمدی در مافیا، در مقطعی به وجهه او لطمه زد و گذشت زمان جایگاه او را اصلاح کرد. با این اوصاف موفق نبودن «ناتو» را باید در زمینه‌ای فراتر از خود برنامه بررسی کرد.

فرمول‌های تکراری

همان طور که در مقطعی آن‌قدر تاک‌شو زیاد شد که مخاطب از آن بیزار شد، حالا این حس را درباره رئالیتی‌شو داریم، اما این مسیر برای دنیای رئالیتی‌شوها به این شکل طی نمی‌شود. چون جسارت بالا و ایده‌پردازی به تولیدکنندگان اجازه می‌دهد پا را فراتر از فرمول‌های تکراری و امتحان ‌پس ‌داده بگذارند و هیچ‌وقت کهنه نشوند.

این روزها رئالیتی‌شوهای ماجراجویی مثل «نجات» یکی از محبوب‌ترین‌ها در دنیا هستند. در این گونه شاهدیم شرکت‌کننده‌هایی که در خود برنامه چهره می‌شوند، در نقطه‌ای دورافتاده رها می‌شوند، باید برای خودشان سرپناه و غذا درست کنند و بر مشکلات زیادی پیروز شوند.

عشق و انتخاب، همراهی با مشاغلی مثل پلیس، آتش‌نشان، سفر اکتشافی به نقاط دورافتاده و… هم دیگر ظرفیت‌هایی هستند که برای تولید رئالیتی‌شو استفاده می‌شوند. در این بین دنیای طراحی و تعمیر خانه و خودرو باعث تولید رئالیتی‌شوهای موفق و جذابی شده‌اند، اما پلتفرم‌های ما فراتر از تکرار نمی‌روند تا خطر نکنند؛ در حالی که ملال این برنامه‌ها خطرناک ترین انتخاب ممکن است.

در این بین، خود «ناتو» هم ضعف‌هایی مثل ترکیب معمولی شرکت‌کنندگان، تبلیغات زیاد و بی‌مزه حین برنامه و… دارد که باعث می‌شود جریان‌ساز و موفق نباشد. در «ناتو» هیچ «ساید»ی شکل نمی‌گیرد که مخاطب به طرفداری از یک طرف آن، هیجان داشته باشد؛ گره اصلی بازی چندان اهمیتی در بازی پیدا نمی‌کند و حدس‌های شرکت‌کنندگان درباره ناتوی احتمالی را چون روی کاغذ نوشته می‌شود نمی‌بینیم و همه این‌ها برای این که این برنامه در شروع توفانی و جذاب نباشد، کافی است. مگر در گروه‌های بعدی اتفاق خاصی بیفتد که نمک ذاتی شرکت‌کنندگان برنامه را نجات دهد.

منبع: روزنامه خراسان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ناتوی ۱۰۰ میلیونی چرا جذابیتی ندارد؟ بیشتر بخوانید »

سلبریتی‌ها؛ راهزنانی که نعل وارونه زده‌اند

سلبریتی‌ها؛ راهزنانی که نعل وارونه زده‌اند


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ ایران اسلامی بیشتر از چند ماه است که درگیر فتنه‌ شده است؛ فتنه‌ای که هرچند به دست سربازان نظام اسلامی، چون شهید «روح‌الله عجمیان»، شهید «آرمان علی‌وردی»، شهید «حسین اجاقی زنوز»، شهید «مهدی اثنی عشری» توان عرضه پیدا نکرد، اما هنوز اثرات آن برجای مانده است. هنوز در خیابان‌های شهر اوضاع اسف‌بار بی‌حجابی دیده می‌شود، گویا خون شهدای امنیت بی‌سبب به زمین ریخته شده است.

این رفتار‌های برخی از زنان و مردان جوان که حدودی برای شأن زن بودن و مرد بودن قائل نیستند و با هر پوشش دون شأنی وارد فضا‌های عمومی می‌شوند، زمینه‌ساز بروز اتفاقاتی تلخ و تکان دهنده‌ای می‌شوند که قلب هر انسان آزاده‌ای را جریحه‌دار می‌کند و این جراحت هرگز التیام پیدا نمی‌کند. یکی از این وقایع حادثه‌ای بود که در سبزوار روی داد و سبب شهادت «حمیدرضا الداغی» شد.

جوانی که برای حفاظت و دفاع از شرافت و آبروی دو دختر جوان که توسط دو اراذل و اوباش مورد آزار قرار گرفته بود به وحشیانه‎ترین شکل ممکن با ضربات چاقو به قتل رسید. حمیدرضا الداغی نه بسیجی بود و نه روحانی و نه وابسته به نهاد و ارگان خاصی بود. دخترانی که حمیدرضا از آنان دفاع کرد هم از مخالفان حجاب بودند، کسانی هم که حمیدرضا را به قتل رساندند سابقه شرارت و قتل داشتند. پس هیچ یک از طرف‌های معادله به تعبیر فتنه‌گران ارزشی نیستند؛ بنابراین انتظار این بود که جماعت سلبریتی که در این چند ماه اخیر علیه مدافعان امنیت و حمایت از اغتشاشگران در صفحات مجازی حمله می‌کردند و با فحاشی و لفاظی و دروغ‌پردازی از قاتلان مدافعان امنیت قهرمان ملی می‎ساختند، چرا مهر سکوت بر لب زده‌اند و واکنشی نشان نمی‌دهند.

از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد سلبریتی‌ها که پیاده نظام لشکر جراد غرب هستند در تدارک حمله به حمیدرضا الداغی هستند و یا با سناریویی که منتظرند تا به دستشان برسد از قاتلان مست و لاابالی جوان سبزواری قهرمان ملی بسازند و با به راه انداختن هشتک نه به اعدام نمایشی مانند آنچه برای «مجیدرضا رهنورد» قاتل دو بسیجی مشهدی به راه انداختند. شهادت «حمیدرضا الداغی» سندی است بر رسوایی جماعت سلبریتی، اینان هر چند از مردم سربلند کرده‌اند، اما بر خلاف ادعای پوچ‌شان نه با مردم هستند و نه برای مردم. حقیقت را نمی‌بینند و دادستان حقیقت شده‌اند. خداوند در قرآن کریم و در آیه ۹ سوره «یس» چهره واقعی آن‌ها را به روشنی بیان کرده است. «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ»؛ (و از پیش رویشان حایلی و از پشت سرشان [نیز]حایلی قرار داده ایم، و به صورت فراگیر دیدگانشان را فرو پوشانده ایم، به این خاطر حقایق را نمی‌بینند)

برخی از سلبریتی‌ها معلوم‌الحال که خون شهدا را برای دریافت مهر گرین کارت و اقامت آمریکا فروختند مصداق همین آیه هستند. در قرآن کریم آمده «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ» (آنان (از شنیدن حق) کر و (از گفتن حق) گنگ و (از دیدن حق) کورند، پس ایشان (بسوى حق) باز نمى گردند. بقره ـ ۱۸)

بر گوش و چشم‌شان چنان مهری زده شده و صم بکم بر طبل باطل خود می‌کوبند و انتظار دارند تا مردمی را ادعای مهر شان را دارند با خود همراه کنند. سلبریتی‌ها در همه جای جهان از مردم، با مردم و برای مردم هستند. اما در ایران گویا این قشر از جامعه همیشه نه تنها وارونه بر مرکب غصبی سوار می‌شوند بلکه نعل وارونه نیز می‌زنند تا رهزن بودن خود را پنهان کنند.

نظام اسلامی با همه تصویر وارونه‌ای که سلبریتی‌ها از آن ساخته‌اند با رأفت و گذشت و چشم‌پوشی با آن‌ها رفتار کرده است و همین گذشت و چشم بر هم گذاشتن‌ها بوده که این قشر همیشه مدعی را گستاخ و جری کرده است تا جایی که بدترین اهانت‌ها را به شهدای مقاومت و مدافع امنیت روا داشته‌اند و با عوض کردن جای جلاد و شهید و حمله به ارزش‌ها و باور‌های مردم به ساحل مثلا امن غرب پناه برده‌اند.

انتظار این است که در ماجرای شهادت «حمیدرضا الداغی» دستگاه قضا با شدت عمل وارد شود و حداکثر مجازات را برای قاتلان این شهید در نظر بگیرند. باید دانست که رأفت بیش از حد نظام اسلامی، مصداق ترحم بر گرگ گله‌زن است. شهادت «حمیدرضا الداغی» نه‌تنها داغی بزرگ بر دل مادر این شهید گذاشت که قلب همه مردم ایران را مجروح و داغدار کرد و گذشتن از قاتلان شهید الداغی زیر پا گذاشتن همه دل‌های عزادار خواهد بود.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سلبریتی‌ها؛ راهزنانی که نعل وارونه زده‌اند بیشتر بخوانید »

پاسخ خانواده شهید عجمیان به وساطت دو سلبریتی برای بخشش قاتلان

پاسخ خانواده شهید عجمیان به وساطت دو سلبریتی برای بخشش قاتلان



شهاب حسینی و رامبد جوان، چهار ماه بعد از واقعه شهادت جانسوز روح‌الله عجمیان، تصمیم گرفتند برای بخشش قاتلان جانی و آدمکشان اغتشاشگر از خانواده او رضایت بگیرند، اما بخوانید پاسخ پدر و خواهر شهید را به این دو سلبریتی سینمای ایران.

به گزارش مجاهدت از مشرق، امروز در برخی از صفحات فضای مجازی، تصویری از شهاب حسینی و رامبد جوان در کنار برادر شهید سیدروح الله عجمیان منتشر شد. آنچه در توضیح این عکس آمده بود، این بود که این دو سلبریتی و بازیگر سینما چهار ماه بعد از واقعه‌ای که در خصوص شهادت آخرین فرزند این خانواده رخ داده بود، تصمیم گرفتند برای قاتلان شهید سیدروح‌الله عجمیان از خانواده او رضایت بگیرند تا مجرمینی که منجر به شهادت روح الله شدند، از دار مجازات رهایی یابند.

آنچه بر سر روح الله عجمیان آوردند!

اما روز واقعه روح الله کجا بود و آنها که امروز این دو سلبریتی آمده بودند تا برایشان رضایت بگیرند دقیقا با این جوان ۲۷ ساله چه کردند؟

پنج‌شنبه ۱۲ آبان ساعت ۱۰ صبح سیدروح الله عجمیان که کارگر گچ‌کار بود، آماده رفتن به محل کار شد. لحظاتی پیش از رفتن دوستانش در بسیج خبر دادند اغتشاشگران می‌خواهند در کمالشهر کرج بلوا ایجاد کنند و فضا برای مردم عادی ملتهب شده و کار به ناامنی کشیده خواهد شد. سیدروح‌الله سریع به همراه دیگر دوستانش به این منطقه می‌روند تا با مدیریت فضا از ایجاد ترافیک و درگیری جلوگیری می‌کنند. در همین حین عده‌ای از اغتشاشگران سیدروح الله را به جرم اینکه بسیجی است زیر نظر گرفته و در نقطه‌ای از خیابان محاصره می‌کنند. دقایقی بعد لحظاتی بین روح الله و اغتشاشاگران می‌گذرد که اگر فیلمی از آن پخش نمی‌شد، قابل باور نبود که همه آن وقایع واقعاً رخ داده است.

در فیلم دیده می‌شود که پیکر روح الله از زیر یک کامیون توسط اغتشاشگران روی زمین کشیده می‌شود؛ در حالی که لباسی بر تن او نمانده است. یکی پای روح الله را کشیده و پیکر غرق به خونش را روی زمین می‌کشد؛ در حالی که زیرپیراهن او در بدنش تکه تکه شده، دیگری چاقو به دست سعی می‌کند از بقیه جا نماند و چند بار تیزی را بر بدن جوان بسیجی فرو می‌برد. یکی دیگر وقتی دست خود را خالی می‌بیند، شروع می‌کند به پیکر نیمه جان روح الله لگد زدن تا هر طور شده او نیز افتخاری برای خود دست و پا کند!

اما، ماجرا از آنچه نوشته شد بسیار دردناک‌تر و تأسف‌بارتر است.

یکی از دوستانش آنچه را دیده اینطور روایت می‌کند: «دست‌هایش را مثل صلیب بازکرده بودند و نیمه برهنه روی آسفالت رها بود. صدایش کردم، جوابی نشنیدم، اما هنوز شهید نشده بود. آمبولانس رسید. راننده گفت با این شلوار نظامی نمی‌توانیم مجروح را به جایی برسانیم. اگر اغتشاشگران بفهمند که مجروح نظامی است، سد راهمان می‌شوند و شاید هم به او آسیب بیش‌تری برسانند.‌ به هر زحمتی بود شلوار نظامی را بیرون آوردیم. راننده راست می‌گفت؛ در طول مسیر اغتشاشگران بارها به آمبولانس سنگ زدند، جلویمان را گرفتند و داخل آمبولانس را بررسی کردند تا نکند مجروح، نظامی باشد. در مسیر بیمارستان بودیم که روح الله شهید شد.»

پاسخ خانواده شهید عجمیان به وساطت دو سلبریتی برای بخشش قاتلان
تصویری از پیکر بی‌جان شهید سیدروح الله عجمیان

پدر شهید عجمیان: هرگز رضایت نمی‌دهم

وقتی ماجرای رضایت گرفتن را شنیدیم با خانواده عجمیان تماس گرفتیم تا برایمان از این دیدار بگویند. پدر شهید که در یک خانه بسیار کوچک و محقر در اطراف کمالشهر کرج زندگی می‌کند و مستأجر است می‌گوید: وقتی این دو بازیگر تصمیم گرفتند برای گرفتن رضایت به خانه ما بیایند، من و مادر روح الله نبودیم. دو برادر دیگر روح الله میزبان آنها می‌شوند و تنها به احترام اینکه آنها مهمان هستند، قبول می‌کنند صحبت‌هایشان را بشنوند.

پاسخ خانواده شهید عجمیان به وساطت دو سلبریتی برای بخشش قاتلان
نمایی از منزل شهید عجمیان

این پدر شهید می‌گوید: اگر چه من آنها را ندیدم، اما اعلام می‌کنم به هیچ عنوان حاضر به رضایت دادن نیستم. آن هم نه به خاطر مظلومیت پسرم و خون بناحق ریخته شده‌اش ـ که اگر تنها این موضوع بود شاید حاضر به مجازات کسی نبودم؛ اما آنچه این جماعت کردند براندازی نظام اسلامی و مبارزه با دین اسلام بود. آنها جامعه را به ناامنی کشیدند تا اسلام از بین برود و من ابداً تحمل این کار را ندارم و قطعا رضایت نخواهم داد.

پاسخ خانواده شهید عجمیان به وساطت دو سلبریتی برای بخشش قاتلان
پدر و مادر شهید بر پیکر پسر مویه می‌کنند

اگر پست‌های جماعت سلبریتی نبود، شاید بسیاری از این وقایع رخ نمی‌داد

خواهر شهید نیز می‌گوید: «وقتی برادرم با این دو بازیگر سینمای ایران مواجه می‌شود، به آنها می‌گوید: اگر پیام‌ها و پست‌های جماعت سلبریتی نبود، شاید بسیاری از این وقایع رخ نمی داد.»

وی می‌گوید: امثال این دو سلبریتی در همه این مدت یا ساکت بودند یا حرفی در جهت آرام کردن فضا نزدند. حالا چه شده که یادشان افتاده بیایند منزل ما؟ آنها با چه رویی اصلا دست به چنین کاری زدند؛ در حالی که هیچ موضعی در خصوص شهادت مظلومانه برادرم که آنطور وحشتناک با او رفتار کردند، نگرفتند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پاسخ خانواده شهید عجمیان به وساطت دو سلبریتی برای بخشش قاتلان بیشتر بخوانید »

هیات داوران بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی شدند

هیات داوران بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی شدند



مسعود نقاش‌زاده اعضای هیأت داوران بخش سودای سیمرغ در چهلمین جشنواره فیلم فجر را معرفی‌ کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از مرکز اطلاع‌رسانی روابط عمومی جشنواره فیلم فجر،  مسعود نقاش‌زاده اعضای هیأت داوران بخش سودای سیمرغ در چهلمین جشنواره فیلم فجر را معرفی‌ کرد.

«مسعود نقاش‌زاده» دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر، «مسعود جعفری‌جوزانی» (نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده)، «مجید انتظامی» (آهنگساز)،  «شهاب حسینی» (بازیگر و تهیه‌کننده)،  «محمدعلی باشه‌آهنگر» (نویسنده و کارگردان)، «محمد داوودی» (مدیر فیلمبرداری)، «مهدی سجاده‌چی» (فیلمنامه‌نویس) و  «پژمان لشکری‌پور» (منتقد و تهیه‌کننده) را به عنوان اعضای هیٲت‌داوران بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی کرد.

مسعود جعفری‌جوزانی متولد ۱۳۲۷ ملایر، دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته فیلمسازی از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو است. جعفری جوزانی، چهره ماندگار سینمای ایران و از پیشتازان سینمای پس از انقلاب است. فیلم‌های سینمایی جاده‌های سرد، شیر سنگی، در مسیر تندباد، بلوغ و سریال عظیم تلویزیونی در چشم باد  از آثار مهم این سینماگر است. جعفری‌جوزانی به عنوان یک چهره‌ دانشگاهی سابقه تدریس در رشته سینما و گرافیک در آمریکا و همچنین تدریس در دانشکده هنر دانشگاه تهران، دانشکده صدا و سیما و مدرسه فیلمسازی باغ فردوس را دارد.

مجید انتظامی متولد ۱۳۲۶ تهران و دانش‌آموخته کنسرواتوار برلین است که پس از بازگشت به ایران در ارکستر سمفونیک تهران استخدام شد و تدریس در دانشگاه تهران و هنرستان عالی موسیقی را از همین سال آغاز کرد. او برای بیش از صد اثر سینمایی موسیقی متن نوشته‌ و با دریافت ۴ سیمرغ بلورین از رکوردداران کسب این جایزه در رشته موسیقی فیلم است. انتظامی از برگزیدگان هشتمین همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۹ است و در سال ۱۳۹۳ به عنوان جهادگر عرصهٔ فرهنگ و هنر نشان افتخار دریافت کرده‌ است.

سیدشهاب الدین حسینی متولد ۱۳۵۲ در تهران است که در رشته روانشناسی تحصیل کرده و از سال ۱۳۷۷ فعالیت خود را بطور حرفه‌ای در عرصه تئاتر و تلویزیون و سینما آغاز کرد. این بازیگر تحسین شده در مجامع و جشنواره‌های مختلف جهانی، برای آثاری چون «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» در  سال‌های اخیر، علاوه بر بازیگری، در عرصه کارگردانی و نیز تهیه‌کنندگی و تولید مشترک با کشورهای خارجی فعالیت کرده است. حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. وی در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ با ایفای نقش در فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی، توانست جایزهٔ بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. همچنین او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد.

محمدعلی باشه آهنگر متولد ۱۳۴۱ در دزفول،  دانش‌آموختهٔ رشته سینما (گرایش کارگردانی) از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است و فعالیت‌ هنری خود را با ساخت و بازی در چند نمایش آغاز کرد. او نویسندگی و کارگردانی چندین فیلم کوتاه، مستند، سریال تلویزیونی و چند فیلم سینمایی در کارنامه دارد و برای فیلم‌های سینمایی فرزند خاک، ملکه و سرو زیرآب مورد تحسین واقع شده و جوایز متعددی دریافت کرده است. در شانزدهمین جشن خانهٔ سینما، فیلم ملکه برندهٔ ده تندیس، از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌برداری و بهترین تدوین شد.

محمد داوودی متولد ۱۳۳۷ تهران، مدیر فیلمبرداری و دانش‌آموخته مدرسه عالی تلویزیون و سینماست. از فعالیت‌های او علاوه بر فیلمبرداری آثاری چون «رنگ خدا» به کارگردانی مجید مجیدی و  «تولد یک پروانه»، به کارگردانی مجتبی راعی، می‌توان به تدریس دوره‌های فیلمبرداری و فیلمسازی، مدیریت واحد فیلمبرداری صدا و سیما تا اواسط دهه هفتاد،  تهیه کنندگی، کارگردانی و فیلمبرداری شانزده فیلم مستند و داوری در جشنواره‌های مختلف اشاره کرد.

 مهدی سجاده‌چی متولد ۱۳۴۰ تهران، فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» آغاز کرد و آثاری چون روز سوم، قاعده بازی، مرد نامرئی، دمرل و سوفی‌ و دیوانه از مهمترین آثار این فیلمنامه‌نویس است. او رئیس انجمن فیلمنامه‌نویسان سینمای ایران است.

پژمان لشکری‌پور متولد ۱۳۵۴ در تهران و دانش‌آموخته رشته علوم و حقوق سیاسی از دانشگاه تهران و دانش آموخته کارگردانی و تدوین سینماست. او فعالیت هنری‌اش را از سال ۱۳۷۳ آغاز کرد و هم اکنون عضو پیوسته انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران است. او همچنین در تهیه و تولید فیلم‌های سینمایی «قارچ سمی» و «مزرعه پدری» از آثار رسول‌ملاقلی پور، «چ» و «بادیگارد» از آثار ابراهیم‌حاتمی‌کیا همکاری داشته است.

چهلمین جشنواره فیلم فجر در دو بخش فرهنگی و رقابتی از ۱۲ تا ۲۲ بهمن به دبیری «مسعود نقاش‌زاده» برگزار خواهد شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هیات داوران بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی شدند بیشتر بخوانید »