شهاب حسینی

«جوکر» و «اسکار» مصداق تهاجم فرهنگی است

«جوکر» و «اسکار» مصداق تهاجم فرهنگی است



اساساً برنامه‌ای مانند جوکر را نمی‌شود با خانواده تماشا کرد، شوخی‌هایی که در جوکر دیده می‌شود به هیچ وجه نمی‌تواند به فرهنگ ایرانی تنه بزند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، با روی کار آمدن پلتفرم‌ها در کنار ساختن سریال‌های داستانی، رئالیتی‌شوهایی با مضامین مختلف مثل جوکر، شام ایرانی، اسکار، صداتو، و مافیا ساخته شده‌اند. نکته مهم در این رئالتی‌شوها این است که تمامی این برنامه‌ها که صرفاً جهت سرگرمی مخاطب ساخته شده و ابداً موضوع تقویت فرهنگ خودی در آنها موضوعیت ندارد، اساساً ایرانی نیستند، به طوری که تناقض فرهنگی در این آثار احساس می‌شود. برنامه‌سازان فارغ از در نظر گرفتن نیاز مخاطب از تاک‌شوهای غربی یا ترکی کپی نعل به نعل می‌کنند.

در برنامه اسکار که مهران مدیری و نیما شعبان‌نژاد آن را اجرا می‌کردند با شوخی‌های چندپهلوی جنسی مواجه بودیم. درج هشدار سنی برای این تاک‌شوها کارکرد ندارد، چراکه بیشتر دیالوگ‌های جنسی یا اروتیک در فضای مجازی به‌طور تک‌پلان پست می‌شوند و خیلی راحت در دسترس افراد زیر ۱۵ سال هم قرار می‌گیرند. حتی تغییری هم در مضمون نمی‌دهند و تصور می‌کنند که مخاطب متوجه این کپی نمی‌شود، حتی در برنامه‌ای مانند هم‌رفیق که آن را شهاب حسینی اجرا می‌کرد، هیچ تلاشی نشده بود که دکور برنامه تفاوتی با نسخه غربی‌اش داشته باشد.

در این برهه زمانی به واسطه دنیای مجازی و ماهواره برنامه‌های این‌چنینی قابل دسترس هستند چه لزومی دارد برنامه‌ساز ایرانی دست به تقلب بزند و برنامه‌ای بسازد، مثل شام ایرانی که نسخه اصلی‌اش در شبکه معاند من و تو پخش می‌شد.‌ای کاش دست‌کم این برنامه‌ها ایرانیزه می‌شد و محتوای آن با فرهنگ خودی مطابقت پیدا می‌کرد.

حالا چه اصراری است که هنرمندان دور هم جمع شوند، غذا بخورند و امتیاز بدهند! یا در جوکر که آن هم کپی‌برداری از یک تاک‌شوی خارجی است بازیگران جمع می‌شوند با هزار الفاظ زشت و زننده و اروتیک با حرکات یا واکنش‌های جنسی مخاطب نوجوان یا جوان را بخندانند.

اساساً برنامه‌ای مانند جوکر را نمی‌شود با خانواده تماشا کرد، شوخی‌هایی که در جوکر دیده می‌شود به هیچ وجه نمی‌تواند به فرهنگ ایرانی تنه بزند. اگر قرار است مخاطب به واسطه این برنامه بخندد باید یک اصولی داشته باشد. این شوخی‌های زننده حتی در قسمت‌های زنانه جوکر هم احساس می‌شد.

اضافه کنید که در برنامه اسکار که مهران مدیری و نیما شعبان‌نژاد آن را اجرا می‌کردند با شوخی‌های چندپهلوی جنسی مواجه بودیم. درج هشدار سنی برای این تاک‌شوها کارکرد ندارد، چراکه بیشتر دیالوگ‌های جنسی یا اروتیک در فضای مجازی به‌طور تک‌پلان پست می‌شوند و خیلی راحت در دسترس افراد زیر ۱۵ سال هم قرار می‌گیرند.

به نظر می‌رسد کارگردانان تلویزیونی فقط به دو دلیل مهم به سراغ ساختن سریال یا تاک‌شو در پلتفرم‌ها می‌روند؛ دلیل اول دستمزدهای کلان و استفاده از اسپانسر و دلیل دوم هم دور زدن خطوط قرمز و ممیزی‌هایی است که در تلویزیون وجود دارد. ساترا به عنوان یک سازمان باید نگاه دقیق به آثار ساخته شده پلتفرم‌ها داشته باشد، اما انگار زور سازندگان از مسئولان ساترا بیشتر است.

«جوکر» و «اسکار» مصداق تهاجم فرهنگی است

اساساً برنامه‌ای مانند جوکر را نمی‌شود با خانواده تماشا کرد، شوخی‌هایی که در جوکر دیده می‌شود به هیچ وجه نمی‌تواند به فرهنگ ایرانی تنه بزند. اگر قرار است مخاطب به واسطه این برنامه بخندد باید یک اصولی داشته باشد. این شوخی‌های زننده حتی در قسمت‌های زنانه جوکر هم احساس می‌شد.

زمانی که نظارتی صورت نگیرد و جلوی ابتذال گرفته نشود، آدم‌های بیشتری به اینگونه برنامه یا سریال‌سازی روی می‌آورند، چراکه به هر جهت تلویزیون چارچوب‌های خاص خودش را دارد و کوتاه نمی‌آید، اما مالکان پلتفرم‌ها از ساخت چنین آثاری راضی هستند، چراکه این برنامه‌ها پول‌ساز هستند.

در این میان تنها نکته‌ای که برای برنامه‌ساز و مالک پلتفرم اهمیت ندارد تنزل فرهنگ غنی ایرانی است، زمانی که تهاجم فرهنگی صورت بگیرد دیگر نمی‌شود جلوی آن را گرفت.

آثاری که امروزه در پلتفرم‌ها ساخته می‌شوند تأثیر مخربی در رشد فرهنگی جوانان دارند. در این میان کسی نیست که فرهنگ ایرانی را به یک تاک‌شو یا سریال تبدیل کند.

یادمان رفته که ما می‌توانیم و توانش را داریم سریال‌هایی بسازیم که جوان ایرانی بتواند در کنار سرگرمی چیزهایی هم یاد بگیرد. سرگرمی با چاشنی شوخی‌های زننده نه می‌تواند کمدی باشد و نه جریان‌ساز.

این را به یاد داشته باشیم که اگر در این زمان جلوی این حجم از بی‌فرهنگی به ظاهر هنری را نگیریم دیگر شاید نتوانیم به آینده جوانان ایرانی امیدوار باشیم.

منبع: روزنامه جوان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«جوکر» و «اسکار» مصداق تهاجم فرهنگی است بیشتر بخوانید »

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم


گروه فرهنگ دفاع‌پرس: روز ۱۳ مهر در تقویم به نام روز نیروی انتظامی ثبت شده هست. «فراجا» نام بخشی از نیرو‌های مسلح کشور هست که امنیت داخلی کشور را فراهم می‌کند.

از آنجا که در سالروز گرامیداشت فراجا قرار داریم، به معرفی بخشی از فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی که در مورد پلیس و نیروی انتظامی ساخته شده‌اند، می‌پردازیم:

پلیس جوان

این سریال، یک مجموعه تلویزیونی هست که سال ۱۳۸۰ از شبکه سه پخش شد. «پلیس جوان» یک سریال ۴۴ قسمتی هست که به کارگردانی «سیروس مقدم»، تهیه‌کنندگی «رامین عباسی‌زاده» و نویسندگی «فریبرز کامکاری» و «سیروس مقدم» تولید شد.

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

داستان سریال از این قرار هست:

««یونس» پلیس جوانی هست که پدرش قاضی دادگستری بود و به طرز مشکوکی به قتل می‌رسد.

او به انگیزه کشف راز قتل پدر و به توصیه مادرش، بعد از به هم خوردن مراسم عقد با دخترعمویش «نیلوفر» با دلی شکسته وارد دانشکده پلیس می‌شود و بعد‌ها به‌عنوان ستوان آگاهی مشغول به کار می‌شود.

او در خلال جست‌وجو‌هایی که برای کشف راز قتل پدرش انجام می‌دهد، متوجه مواردی می‌شود…»

از جمله بازیگران فیلم عبارتند از: شهاب حسینی، پروانه معصومی، سعید نیکپور، فرهاد اصلانی، میترا حجار، مریلا زارعی، داریوش ارجمند، محمدرضا داودنژاد، حسین خانی‌بیک، عسگر قدس، فرهاد بشارتی، مهدی صباغی، محمدعلی الله‌قلی، نعیمه نظام‌دوست و مجید صبحی.

بخشی از تیزر این فیلم را در اینجا ببینید:

کد ویدیو

هوش سیاه

این فیلم، سریالی هست که به کارگردانی «مسعود آب‌پرور» و نویسندگی آرش قادری، سید رضا اورنگ، نیاز اسماعیل‌پور، شیوا کاظمی، حمید پیش‌قدم و علیرضا محمودزاده در دو فصل تولید شده هست.

حسین یاری، کیکاووس یاکیده، کیهان ملکی، امیررضا دلاوری، مجید واشقانی، رضا آشتیانی، ارسلان قاسمی، کمند امیرسلیمانی، داریوش اسدزاده و اصغر آبگون از جمله بازیگران این سریال هستند.

فصل اول این سریال به تهیه‌کنندگی سید عباس فاطمی در ۱۵ قسمت تولید شد که سال ۱۳۸۹ از شبکه سوم سیما پخش شد.

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

علاوه بر بازیگرانی که ذکر شد، سودابه بیضایی، ماجده زاهدی، بهرنگ علوی، مرحوم کیومرث ملک‌مطیعی، صدرالدین حجازی، کیانوش گرامی، علیرام نورایی، داوود باقری و آرش تاج نیز در این فصل هنرنمایی کرده‌اند.

داستان این فصل بدین شرح هست:

«سرگرد «بهروز احمدی» (که حسین یاری نقش آن را بازی می‌کند.) معاون دایره پیشگیری و مبارزه با جرایم رایانه‌ای پلیس هست که همراه با دستیاران خود درگیر پرونده پیچیده یک خرابکار و نابغه رایانه‌ای و الکترونیکی «جمشید کاظمی» با نام تقلبی «کامران بوریایی» (که کیکاووس یاکیده نقش آن را بازی می‌کند) شده هست.»

بخشی از تیزر این فصل از سریال «هوش سیاه» را در اینجا ببینید:

کد ویدیو

فصل دوم این سریال نیز به تهیه‌کنندگی سید مرتضی فاطمی در ۲۶ قسمت تولید شد که سال ۱۳۹۲ از شبکه سوم سیما پخش شد.

علاوه بر بازیگرانی که ذکر شد، سودابه بیضایی، حسین سحرخیز، ماجده زاهدی، جمشید گرگین، بهزاد رحیم‌خانی، امیر مهدی کیا و… در این فصل هنرنمایی کرده‌اند.

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

داستان این فصل بدین شرح هست:

«داستان از جایی آغاز میشود که جمشید کاظمی ملقب به هوش سیاه (که کیکاووس یاکیده نقش آن را بازی می‌کند) پس از دستگیری و زندانی شدن در پایان فصل اول، تصمیم به فرار از زندان می‌گیرد.

او که یک نابغه رایانه و متخصص در انجام جرائم اینترنتی هست، از این توانایی خود در امور غیر قانونی و خلاف بهره می‌گیرد.

با فرار هوش سیاه از زندان، سرگرد بهروز احمدی (که حسین یاری نقش آن را بازی می‌کند) برای دستگیری مجدد او وارد عمل می‌شود و….»

بخشی از تیزر این فصل از سریال را در اینجا ببینید:

کد ویدیو

میکائیل

این مجموعه تلویزیونی، یک سریال ۱۹ قسمتی هست که به کارگردانی سیروس مقدم، تهیه‌کنندگی الهام غفوری و محمود اتحادی و نویسندگی سعید نعمت‌الله و با مشارکت ناجی‌هنر فروردین ۱۳۹۴ از شبکه یک سیما پخش شد.

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

کامبیز دیرباز، بهنوش طباطبایی، کامران تفتی، متین ستوده، علیرضا خمسه، پرویز پورحسینی، علی دهکردی، مهدی صبایی، مجید واشقانی، مجید مشیری، کاوه سماک‌باشی، سیروس میمنت و… از جمله بازیگران این سریال هستند.

داستان این فیلم به شرح زیر هست:

«رسول رفیق میکائیل، به اشتباه قربانی توطئه اشرار می‌شود. سرگرد میکائیل موحد (که کامبیز دیرباز نقش آن را بازی می‌کند) پلیس سختکوش و پرتلاشی هست، برای استقرار نظم و آرامش بیشتر، عزم خود را جزم می‌کند و با تکیه بر حمایت‌های مردم، دل به دریا می‌زند و…»

بخشی از تیزر این سریال را در اینجا ببینید:

کد ویدیو

نوار زرد

این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی پوریا آذربایجانی، تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی کریم لک‌زاده طی ۲۵ قسمت تولید شد که سال ۱۳۹۶ از شبکه دوم سیما پخش شد.

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

امیر آقایی، بهاره کیان‌افشار، مرحوم سیروس گرجستانی، قاسم زارع، کمند امیرسلیمانی، محسن بهرامی، امید روحانی، نادر مشایخی، شهین تسلیمی، سیروس میمنت، مریم شیرازی و سمیرا حسینی از جمله بازیگران این سریال هستند.

داستان این فیلم به شرح زیر هست:

«این سریال داستان یک سرگرد آگاهی به نام «کاوه کیهان» را روایت می‌کند که گره پرونده‌های جنایی را باز می‌کند و در این میان به پرونده‌ای برمی‌خورد که کشف واقعیت، پای زندگی شخصی‌اش را به میان می‌کشد.

این واقعیت به سال‌ها پیش زمانی که در بم خدمت می‌کرد و زلزله بم برمی‌گردد…»

بخشی از تیزر این فصل از سریال «نوار زرد» را در اینجا ببینید:

کد ویدیو

فصل دوم این سریال نیز به کارگردانی سروش محمدزاده و نویسندگی کریم لک‌زاده طی ۳۰ قسمت از شبکه دوم سیما پخش شد.

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم

بانیپال شومون، پوریا پورسرخ، امیرحسین صدیق، پوراندخت مهیمن، حسین پاکدل، ایرج نوذری، رضا توکلی، شهرام شکیبا، محمود پاک‌نیت، سهیل مستجابیان، محمد فیلی و… از جمله بازیگران این فصل سریال نوار زرد هست.

سریال نوار زرد ۲ با پرونده‌های جنایی و خشن تازه‌ای آغاز می‌شود. سرگرد «کاوه کیهان» با حل معما‌های کوچکی قرار هست به حقیقتی بزرگ برسد.

بخشی از تیزر این سریال را در اینجا ببینید:

کد ویدیو

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نیروی انتظامی در قاب فیلم و سریال+ عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

«مست عشق» به برکت مولانا جهانی خواهد شد

«مست عشق» به برکت مولانا جهانی خواهد شد


گروه فرهنگ دفاع‌پرس – اکبر صفرزاده: جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی، در دوران کودکی قرآن را حفظ کرد. تمام زندگی اوتحت تاثیر قرآن بود. بسیاری از اشعار مثنوی معنوی ریشه در قرآن دارند و به قول برخی کارشناسان ادبیات، مولانا در طول زندگی با برکتش هر چه گفت از قرآن گفت. 

فیلم سینمایی «مست عشق» درام تاریخی عاشقانه محصول مشترک ایران و ترکیه به کارگردانی و نویسندگی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی مهران برومند و حسن علیزاده است‌. این اثر برشی از زندگی مولوی و شمس تبریزی را با نقش‌آفرینی پارسا پیروزفر و شهاب حسینی به تصویر می‌کشد. علاوه بر هنرپیشگان ایرانی، بازیگران ترکیه‌ای از جمله بنسو سورال، هانده ارچل و ابراهیم چلیک‌کول نیز در مست عشق نقش ایفا کرده‌اند. 

شمس تبریزی همان گونه که در فیلم مشاهده می‌کنیم در طول چهل روز خلوت نشینی و مباحثه با مولانا از نظر علمی چیز زیادی به مولانا اضافه نمی‌کند. کاری که شمس تبریزی می‌کند این است که غرور و تکبر و تشریفات و فخرفروشی را از مولانا می‌گیرد.

در صحنه‌ای از فیلم شمس تبریزی کتاب‌هایی که برای مولانا بسیار با ارزش هستند را درون آب پرتاب می‌کند و این مسیر را تا بدانجا پیش می‌برد که مولانا را به طور کامل از کتابخانه اش جدا می‌کند. 

فروش بسیارخوب «مست عشق» در سینما‌های ایران بیش از هر چیز مشت محکمی است بردهان تمامی «هنرمندنماهایی» که درطول چهل سال گذشته با تکیه بر تئوری‌های پوسیده، سینمای ایران را به سمت تولید فیلم‌های کمدی سخیف سوق دادند. 

سینمای هالیوود در طول یکصد و بیست سال گذشته بیش از شصت بار داستان «زورو» را به فیلم و سریال و انیمیشن تبدیل کرده است. سزاوار بود که در طول چهل سال گذشته داستان مولانا چهل بار به فیلم و سریال و انیمیشن تبدیل می‌شد که نشد.

نفوذ مولوی فراتر از مرز‌های ملی و تقسیمات قومی است. مولوی که با نام رومی در غرب شناخته می‌شود «محبوب‌ترین» و «پرفروش‌ترین» شاعر در ایالات متحدهٔ آمریکاست. اکران بین الملل این فیلم احتمالا با موفقیت مالی بسیار خوبی همراه خواهد شد.

موفقیت «مست عشق» بدون هیچ گونه شک و تردیدی مربوط است به مولانا و دیگر هیچ. کتاب مثنوی معنوی تاکنون به بیست و شش زبان دنیا ترجمه شده و شمارگان آن از یک میلیارد جلد فراتر رفته است. مولانا بیش از هفتصدسال است که سوپراستار بدون رقیب ادبیات دنیاست. 

اینکه گفته می‌شود که «مست عشق» موفقیت وشهرت خود را مدیون کتاب «ملت عشق» نوشته الیف شافاک است یک شوخی تلخ است. از کتاب «ملت عشق» حداکثر یک میلیون نسخه چاپ شده است. کتاب «ملت عشق» با یک میلیون نسخه کجا و مثنوی معنوی با یک میلیارد نسخه کجا؟ درست‌تر این بود که بگویند الیف شافاک شهرت و فروش کتابش را مدیون مولانا است.

داستان «مست عشق» از جایی شروع می‌شود که ماموران حکومتی در قونیه به دنبال قاتل شمس تبریزی هستند. این تعلیق که برای جذابیت داستان به کار برده شده فوق العاده سینمایی است و تماشاگر را تا انتهای فیلم با خود همراه می‌کند. 

اگر داستان مست عشق با این تعلیق آغاز نمی‌شد می‌خواست چگونه آغاز شود و قرار بود ما را با اتکاء به کدام تعلیق تا انتهاء با خود همراه کند؟ آیا با نشان دادن دانشمندی که شهرت و کتاب‌ها و دوستان پرنفوذ خود را کنار می‌گذارد و افتادگی پیشه می‌کند می‌شد یک داستان جذاب را پیش روی تماشاگر گذاشت؟

داستان «مست عشق» با تکیه بر سه شخصیت اصلی پیش می‌رود؛ مولانا، شمس تبریزی و اسکندر. از نظر فیلمنامه‌نویسی شخصیت‌پردازی هر سه نفر کامل وبدون نقص است: مولانایی که دانشمند است و در اوج شهرت قرار دارد و پس از دیدار با شمس تمامی تعلقات وتشریفات خود را کنار می‌گذارد و تبدیل به عارفی کوچه‌گرد می‌شود، اسکندری که تمامی تعلقات خود را کنار می‌زند و با مریم ازدواج می‌کند و شمس تبریزی که عارفی پاکباخته است و دل در گرو عشق خاتون می‌بندد.

موضوع فیلم عرفان است وکنار گذاشتن تعلقات وخاکی شدن. هر سه شخصیت اصلی فیلم هر چه دارند را کنار می‌گذارند و راهی جدید رادر زندگی پیش می‌گیرند. 

برخی از منتقدان «مست عشق» را چند پاره می‌دانند، اما اینگونه نیست و فیلم در طول دو ساعت روایت خود هیچ گاه با خلاء موضوع مواجه نمی‌شود. فیلم از ابتدا تا انتها موضوع «کنار گذاشتن تعلقات» را با تکیه بر سه شخصیت مولانا، شمس و اسکندر به بهترین شکل ممکن بسط می‌دهد.

تقریبا تمامی منتقدان ایرانی که فیلم «مست عشق» را دیده‌اند از صداگذاری و دوبله بد آن به شدت انتقاد کرده اند. متاسفانه صداگذاری ودوبله فیلم آنقدر بد است که در برخی صحنه‌ها فیلم، تبدیل به کاریکاتور می‌شود.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«مست عشق» به برکت مولانا جهانی خواهد شد بیشتر بخوانید »

ناتوی ۱۰۰ میلیونی چرا جذابیتی ندارد؟

ناتوی ۱۰۰ میلیونی چرا جذابیتی ندارد؟


«ناتو» یکی از جدیدترین رئالیتی‌شوهای نمایش خانگی است که به‌رغم ظرفیت‌های زیادی که دارد، نتوانسته مخاطب زیادی جذب کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چند هفته‌ای است شاهد پخش رئالیتی‌شوی «ناتو» در پلتفرم فیلم‌نت هستیم. بعد از توفیق «شب‌های مافیا»، ساخت چنین برنامه‌هایی در نمایش خانگی رونق زیادی پیدا کرد و «ناتو» آخرین نمونه این برنامه‌ها به کارگردانی مهدی صفی‌یاری و اجرای محمدرضا علیمردانی است. «ناتو» برخلاف موارد مشابه، یک بازی استدلالی و استنتاجی نیست و روی اطلاعات عمومی بامزه و البته شوخی‌های بداهه شرکت‌کنندگانش حساب باز کرده. زمان کوتاه‌تری از برنامه‌های مشابه دارد و ریتم بهتری. با این همه تا به حال توفیق چندانی در جذب مخاطب ایجاد نکرده است. به یاد داشته باشید قسمت‌های اول «شب‌های مافیا» یا «جوکر» چه سروصدایی به‌پا کردند تا بدانید «ناتو» شروع خوبی نداشته، اما ریشه این ماجرا چیست؟
«ناتو» چه مختصاتی دارد؟

در این برنامه گرداننده سوالاتی را از شرکت‌کنندگان می‌پرسد؛ تنها کسی که پاسخ‌ها را می‌داند ناتوی بازی است. کسی که حذف نمی‌شود و در پایان می‌تواند تا ۱۰۰ میلیون تومان برنده شود. ناتو در هر مرحله یک بازیکن را حذف می‌کند. بقیه هم می‌توانند او را حدس بزنند تا در جایزه پایانی سهیم باشند. گرداننده هم نمی‌داند ناتو چه کسی است و در هر مرحله ویژگی‌های شنیده‌نشده‌ای از او را بازگو می‌کند. ۵۰ میلیون جایزه روی میز است و با هر پاسخ صحیح ۵ میلیون به آن اضافه می‌شود. ناتو ترجیح می‌دهد ضمن حذف نفرات، در پیدا کردن پاسخ‌ها کمک کند تا جایزه نهایی بیشتر شود.

در مجموع «ناتو» قوانین بسیار کمتری نسبت به بازی‌های مشابه دارد که به مخاطب اجازه می‌دهد بدون تمرکز زیاد، حین دورهمی خانوادگی، غذا خوردن و… برنامه را ببیند. برخلاف مافیا و…، هر قسمت از «ناتو» در کمتر از یک ساعت تمام می‌شود و ریتمش بالاست. اگر شرکت‌کنندگان آدم‌های بامزه‌ای باشند در جریان مسابقه فرصت خوبی برای بیان شوخی‌های سرضرب و جالب فراهم می‌شود. با این حال چرا «ناتو» پرمخاطب نشده است؟

رئالیتی‌شو، این جا، اون جا، همه‌جا

تولید سریال در شبکه نمایش خانگی پرهزینه و پرریسک است. چون اگر سریالی به اصطلاح نگیرد، تغییر ریل آن راحت نیست. برای همین چند سال قبل فضای پلتفرم‌ها پر شد از تاک‌شوهایی مثل «همرفیق» با اجرای شهاب حسینی، «پیشگو» با اجرای پژمان جمشیدی، «شب آهنگی» با اجرای حامد آهنگی و… اما قبل‌تر از تاک‌شوها، رئالیتی‌شوهای نمایش خانگی مثل «شام ایرانی»، «رالی ایرانی» و… مخاطبانی را جذب کرده بودند. نقطه عطف ماجرا ورود دو رئالیتی‌شو به نام‌های «شب‌های مافیا» و «جوکر» بود که باعث شد شبکه نمایش خانگی با موفقیت آن‌ها به انحصار تاک‌شوهای مشابه دربیاید. «پدرخوانده» و «ارتش سری» با الهام از «شب‌های مافیا» و «دست به مهره» هم تا حدی با الهام از «جوکر» روی کار آمدند.

البته «ناتو» را می‌توان با اغماض ترکیبی از مافیا و جوکر دانست. حالا دیگر هر پلتفرم یک رئالیتی‌شوی مخصوص به خودش را دارد؛ اما در مواردی کارگردان، راوی و گرداننده و حتی در بیشتر موارد شرکت‌کننده‌ها ثابت هستند و مشکل کار از همین‌جا شروع می‌شود. رئالیتی‌شو قرار است برنامه‌ای مبتنی بر خلاقیت، هیجان و ایده‌های تازه، بر مبنای اتفاقاتی باشد که برای مخاطب جذاب است، به‌خصوص وقتی شرکت‌کننده‌ها سلبریتی باشند و این امکان فراهم می‌شود تا بیننده با آن چهره معروف، در خلال یک بازی آشنا شود و رفتار او را در بستری متفاوت ارزیابی کند.

به طور مثال با «شب‌های مافیا» همه فهمیدیم خداداد عزیزی بسیار باهوش است، زبان بدن می‌فهمد و… اما وقتی حجم این برنامه‌ها زیاد باشد و چهره‌های حاضر در آن‌ها هم تکراری، دیگر چنین برنامه‌هایی لطفی نخواهند داشت. سلبریتی‌ها از یک سطحی پایین‌تر برای مخاطب چندان جذاب نیستند، از یک سطحی بالاتر هم کمتر در رئالیتی‌شوها شرکت می‌کنند؛ چون خطر بزرگی برای شهرت و جایگاه آن‌ها محسوب می‌شود. به طور مثال حضور هنرمندی مثل محمد معتمدی در مافیا، در مقطعی به وجهه او لطمه زد و گذشت زمان جایگاه او را اصلاح کرد. با این اوصاف موفق نبودن «ناتو» را باید در زمینه‌ای فراتر از خود برنامه بررسی کرد.

فرمول‌های تکراری

همان طور که در مقطعی آن‌قدر تاک‌شو زیاد شد که مخاطب از آن بیزار شد، حالا این حس را درباره رئالیتی‌شو داریم، اما این مسیر برای دنیای رئالیتی‌شوها به این شکل طی نمی‌شود. چون جسارت بالا و ایده‌پردازی به تولیدکنندگان اجازه می‌دهد پا را فراتر از فرمول‌های تکراری و امتحان ‌پس ‌داده بگذارند و هیچ‌وقت کهنه نشوند.

این روزها رئالیتی‌شوهای ماجراجویی مثل «نجات» یکی از محبوب‌ترین‌ها در دنیا هستند. در این گونه شاهدیم شرکت‌کننده‌هایی که در خود برنامه چهره می‌شوند، در نقطه‌ای دورافتاده رها می‌شوند، باید برای خودشان سرپناه و غذا درست کنند و بر مشکلات زیادی پیروز شوند.

عشق و انتخاب، همراهی با مشاغلی مثل پلیس، آتش‌نشان، سفر اکتشافی به نقاط دورافتاده و… هم دیگر ظرفیت‌هایی هستند که برای تولید رئالیتی‌شو استفاده می‌شوند. در این بین دنیای طراحی و تعمیر خانه و خودرو باعث تولید رئالیتی‌شوهای موفق و جذابی شده‌اند، اما پلتفرم‌های ما فراتر از تکرار نمی‌روند تا خطر نکنند؛ در حالی که ملال این برنامه‌ها خطرناک ترین انتخاب ممکن است.

در این بین، خود «ناتو» هم ضعف‌هایی مثل ترکیب معمولی شرکت‌کنندگان، تبلیغات زیاد و بی‌مزه حین برنامه و… دارد که باعث می‌شود جریان‌ساز و موفق نباشد. در «ناتو» هیچ «ساید»ی شکل نمی‌گیرد که مخاطب به طرفداری از یک طرف آن، هیجان داشته باشد؛ گره اصلی بازی چندان اهمیتی در بازی پیدا نمی‌کند و حدس‌های شرکت‌کنندگان درباره ناتوی احتمالی را چون روی کاغذ نوشته می‌شود نمی‌بینیم و همه این‌ها برای این که این برنامه در شروع توفانی و جذاب نباشد، کافی است. مگر در گروه‌های بعدی اتفاق خاصی بیفتد که نمک ذاتی شرکت‌کنندگان برنامه را نجات دهد.

منبع: روزنامه خراسان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ناتوی ۱۰۰ میلیونی چرا جذابیتی ندارد؟ بیشتر بخوانید »

سلبریتی‌ها؛ راهزنانی که نعل وارونه زده‌اند

سلبریتی‌ها؛ راهزنانی که نعل وارونه زده‌اند


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ ایران اسلامی بیشتر از چند ماه است که درگیر فتنه‌ شده است؛ فتنه‌ای که هرچند به دست سربازان نظام اسلامی، چون شهید «روح‌الله عجمیان»، شهید «آرمان علی‌وردی»، شهید «حسین اجاقی زنوز»، شهید «مهدی اثنی عشری» توان عرضه پیدا نکرد، اما هنوز اثرات آن برجای مانده است. هنوز در خیابان‌های شهر اوضاع اسف‌بار بی‌حجابی دیده می‌شود، گویا خون شهدای امنیت بی‌سبب به زمین ریخته شده است.

این رفتار‌های برخی از زنان و مردان جوان که حدودی برای شأن زن بودن و مرد بودن قائل نیستند و با هر پوشش دون شأنی وارد فضا‌های عمومی می‌شوند، زمینه‌ساز بروز اتفاقاتی تلخ و تکان دهنده‌ای می‌شوند که قلب هر انسان آزاده‌ای را جریحه‌دار می‌کند و این جراحت هرگز التیام پیدا نمی‌کند. یکی از این وقایع حادثه‌ای بود که در سبزوار روی داد و سبب شهادت «حمیدرضا الداغی» شد.

جوانی که برای حفاظت و دفاع از شرافت و آبروی دو دختر جوان که توسط دو اراذل و اوباش مورد آزار قرار گرفته بود به وحشیانه‎ترین شکل ممکن با ضربات چاقو به قتل رسید. حمیدرضا الداغی نه بسیجی بود و نه روحانی و نه وابسته به نهاد و ارگان خاصی بود. دخترانی که حمیدرضا از آنان دفاع کرد هم از مخالفان حجاب بودند، کسانی هم که حمیدرضا را به قتل رساندند سابقه شرارت و قتل داشتند. پس هیچ یک از طرف‌های معادله به تعبیر فتنه‌گران ارزشی نیستند؛ بنابراین انتظار این بود که جماعت سلبریتی که در این چند ماه اخیر علیه مدافعان امنیت و حمایت از اغتشاشگران در صفحات مجازی حمله می‌کردند و با فحاشی و لفاظی و دروغ‌پردازی از قاتلان مدافعان امنیت قهرمان ملی می‎ساختند، چرا مهر سکوت بر لب زده‌اند و واکنشی نشان نمی‌دهند.

از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد سلبریتی‌ها که پیاده نظام لشکر جراد غرب هستند در تدارک حمله به حمیدرضا الداغی هستند و یا با سناریویی که منتظرند تا به دستشان برسد از قاتلان مست و لاابالی جوان سبزواری قهرمان ملی بسازند و با به راه انداختن هشتک نه به اعدام نمایشی مانند آنچه برای «مجیدرضا رهنورد» قاتل دو بسیجی مشهدی به راه انداختند. شهادت «حمیدرضا الداغی» سندی است بر رسوایی جماعت سلبریتی، اینان هر چند از مردم سربلند کرده‌اند، اما بر خلاف ادعای پوچ‌شان نه با مردم هستند و نه برای مردم. حقیقت را نمی‌بینند و دادستان حقیقت شده‌اند. خداوند در قرآن کریم و در آیه ۹ سوره «یس» چهره واقعی آن‌ها را به روشنی بیان کرده است. «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ»؛ (و از پیش رویشان حایلی و از پشت سرشان [نیز]حایلی قرار داده ایم، و به صورت فراگیر دیدگانشان را فرو پوشانده ایم، به این خاطر حقایق را نمی‌بینند)

برخی از سلبریتی‌ها معلوم‌الحال که خون شهدا را برای دریافت مهر گرین کارت و اقامت آمریکا فروختند مصداق همین آیه هستند. در قرآن کریم آمده «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ» (آنان (از شنیدن حق) کر و (از گفتن حق) گنگ و (از دیدن حق) کورند، پس ایشان (بسوى حق) باز نمى گردند. بقره ـ ۱۸)

بر گوش و چشم‌شان چنان مهری زده شده و صم بکم بر طبل باطل خود می‌کوبند و انتظار دارند تا مردمی را ادعای مهر شان را دارند با خود همراه کنند. سلبریتی‌ها در همه جای جهان از مردم، با مردم و برای مردم هستند. اما در ایران گویا این قشر از جامعه همیشه نه تنها وارونه بر مرکب غصبی سوار می‌شوند بلکه نعل وارونه نیز می‌زنند تا رهزن بودن خود را پنهان کنند.

نظام اسلامی با همه تصویر وارونه‌ای که سلبریتی‌ها از آن ساخته‌اند با رأفت و گذشت و چشم‌پوشی با آن‌ها رفتار کرده است و همین گذشت و چشم بر هم گذاشتن‌ها بوده که این قشر همیشه مدعی را گستاخ و جری کرده است تا جایی که بدترین اهانت‌ها را به شهدای مقاومت و مدافع امنیت روا داشته‌اند و با عوض کردن جای جلاد و شهید و حمله به ارزش‌ها و باور‌های مردم به ساحل مثلا امن غرب پناه برده‌اند.

انتظار این است که در ماجرای شهادت «حمیدرضا الداغی» دستگاه قضا با شدت عمل وارد شود و حداکثر مجازات را برای قاتلان این شهید در نظر بگیرند. باید دانست که رأفت بیش از حد نظام اسلامی، مصداق ترحم بر گرگ گله‌زن است. شهادت «حمیدرضا الداغی» نه‌تنها داغی بزرگ بر دل مادر این شهید گذاشت که قلب همه مردم ایران را مجروح و داغدار کرد و گذشتن از قاتلان شهید الداغی زیر پا گذاشتن همه دل‌های عزادار خواهد بود.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سلبریتی‌ها؛ راهزنانی که نعل وارونه زده‌اند بیشتر بخوانید »