شهدای ارتش

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کاروان «راهیان قدس، حامیان طوفان‌الاقصی» متشکل از پیشکسوتان دوران دفاع مقدس سپاه محمد رسول‌الله (ص) که برای حضور در مراسم سالگرد عملیات بازی‌دراز به کرمانشاه اعزام شده بودند، صبح امروز به ارتفاعات بازی‌دراز در شهرستان سرپل‌ذهاب وارد شدند و این شهرستان از امروز میزبان زائران و عاشقان شهدا خواهد بود.

عملیات «بازی‌دراز» یکی از برگ‌های زرین مقاومت در غرب کشور به شمار می‌رود و هر سال با حضور هزاران نفر از راهیان نور از سراسر کشور گرامی داشته می‌شود که مراسم امسال از روز گذشته تا پایان امروز (جمعه) برگزار و تدارک گسترده‌ای برای اسکان و پذیرایی از زائران در نظر گرفته شده و تمامی زیرساخت‌های لازم با همکاری دستگاه‌های اجرایی، نهاد‌های مردمی، گروه‌های جهادی و خیرین محلی برای برگزاری هر چه باشکوه‌تر مراسم فراهم شده هست.

کد ویدیو

مدارس، سالن‌های ورزشی، مساجد، نمازخانه‌های ادارات و دیگر فضا‌های عمومی برای اسکان زائران تجهیز شده‌اند و با برنامه‌ریزی دقیق، روند استقبال و خدمات‌رسانی به کاروان‌ها در حال اجراست که در روز‌های آینده، کاروان‌های بیشتری از سراسر کشور وارد منطقه خواهند شد تا در این حرکت معنوی و ملی شرکت کنند.

مراسم بازی‌دراز فرصتی مناسب برای انتقال و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

«میرحسن رحیمی» فرماندار شهرستان سرپل‌ذهاب نیز پیش‌تر در جلسه ستاد بزرگداشت یادواره شهدای عملیات غرورآفرین بازی‌دراز که در این شهرستان برگزار شد، از تشکیل کمیته‌های مختلف برای خدمت رسانی در این مراسم با شکوه خبر داده و گفته بود: این مراسم هر ساله در شهرستان سرپل‌ذهاب برگزار می‌شود و نیز تلاش می‌شود این مراسم با شکوه هرچه بیشتر برگزار شود.

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی

فرماندار شهرستان سرپل‌ذهاب افزود: یادواره شهدای بازی دراز، یادآور ایثار، شجاعت و از خودگذشتگی رزمندگانی هست که در سال ۶۰ از گردنه‌های سخت بازی دراز گذشتند و دشمنان بعثی را از قله‌های این ارتفاعات بیرون راندند.

وی همچنین به تلاش تمامی مجموعه‌های اداری شهرستان برای برگزاری این مراسم اشاره کرد و گفت: تمامی ادارات شهرستان با تمام امکانات خود در آماده‌سازی شهرستان برای برگزاری این مراسم بسیج خواهند شد.

رحیمی در ادامه گفت: این مراسم فرصتی مناسب برای انتقال و ترویج فرهنگ جبهه و شهادت هست که باید از آن به بهترین نحو استفاده کنیم. همچنین این مراسم می‌تواند در توسعه گردشگری دفاع مقدس، به ویژه معرفی مرز خسروی و جذب گردشگران و زائران به شهرستان تأثیرگذار باشد.

قدرت‌نمایی رزمندگان ایرانی در عملیات بازی‌دراز

براساس این گزارش، ارتفاعات بازی‌دراز از جمله نقاط راهبردی در منطقه سرپل‌ذهاب در غرب کشور هست که در ابتدای جنگ به اشغال دشمن درآمد. این منطقه پس از چندین بار دست‌به‌دست‌شدن بین نیرو‌های خودی و دشمن، پس از فتح خرمشهر آزاد شد.

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی

این کوه با ارتفاع ۱۱۵۰ متر در هشت کیلومتری جنوب غربی شهرستان سرپل‌ذهاب واقع در استان کرمانشاه هست. بازی‌دراز ارتفاعاتی صعب‌العبور و حساس با قله‌های بلند و شیب‌های تند و بریدگی‌های ممتد هست که دامنه‌های شمالی آن بر شهر‌های سرپل‌ذهاب، قصرشیرین و همچنین دشت ذهاب، پادگان ابوذر و منطقه ریخَک و دامنه جنوبی آن بر محور مواصلاتی گیلان‌غرب ـ قصر شیرین، دشت قلعه شاهین و دِیره تسلط کامل دارد.

بلندترین قله‌های بازی‌دراز که شامل قلل ۱۱۵۰، ۱۱۰۰ شمالی یا صخره‌ای و ۱۱۰۰ جنوبی یا گچی و ۱۰۵۰ هست، در شرق این ارتفاعات قرار دارند و به سمت غرب شیب این ارتفاعات ملایم‌تر می‌شود. در روز‌های اول هجوم عراق، محمد بروجردی، فرمانده سپاه منطقه ۷، برای حفظ این ارتفاعات تعدادی از رزمندگان را روی آن مستقر کرد، اما به دلیل نداشتن جاده تدارکاتی و کمبود مهمات و غذا، ارتش عراق در ۱۵ مهر ۱۳۵۹ این ارتفاعات را اشغال کرد.

ارتش عراق در روز‌های آغازین جنگ از بازی‌دراز برای دیده‌بانی استفاده می‌کرد. ویژگی این ارتفاعات موجب شد ارتش بعث، روی این ارتفاعات جاده بسازد تا یگان‌های عراق با استفاده از این جاده‌ها در آنجا مستقر شوند و ضمن افزایش تسلط بر قصرشیرین، سرپل‌ذهاب را نیز زیر دید خود بگیرند. عراق در قلل مرتفع ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ شمالی و جنوبی و ۱۱۵۰، به دلیل مزیت و برتری که به لحاظ دیده‌بانی و هدایت آتش‌های توپخانه داشت، جاده آسفالتی به طول شش کیلومتر در مسیر جاده قصرشیرین ـ گیلان‌غرب به دامنه غربی قله ۱۱۵۰ بازی‌دراز احداث کرد و ضمن استقرار یگان‌هایی به استعداد یک تیپ و یک گروهان تانک بر روی آن، استحکاماتی نیز برای دیده‌بانی ایجاد کرد که به «دیدگاه صدام» معروف شد.

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی

نظر به برتری نسبی نیرو‌های عراق در آغاز جنگ، نیرو‌های ایران نتوانستند آنان را از ارتفاعات بازی‌دراز عقب برانند. از اوایل سال ۱۳۶۰، نیرو‌های مسلح ایران تصمیم گرفتند اقدامات جدی‌تری برای عقب‌راندن نیرو‌های متجاوز انجام دهند.

پس از سه ماه شناسایی، قرارگاه مقدم سپاه و لشکر ۸۱ زرهی ارتش نخستین عملیات نیمه‌گسترده را در این منطقه در قالب «طرح عملیاتی محسن» طرح‌ریزی کردند که یکی از اولین تجربه‌های همکاری مشترک سپاه و ارتش بود که با نام «عملیات بازی‌دراز» در بامداد ۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ در چهار محور به وسعت سی کیلومترمربع آغاز شد و هفت روز به طول انجامید و طی آن نیرو‌های خودی و دشمن بار‌ها به تک و پاتک متقابل پرداختند.

دشمن با استفاده از پشتیبانی هوایی و جاده‌های مواصلاتی، یگان‌های خود را حمایت می‌کرد، اما رزمندگان ایران از جاده و حمایت هوایی کافی و پشتیبانی آتش محروم بودند، درنتیجه نتوانستند روی تمام اهداف مستقر شوند. با وجود آزادسازی قلل جنوبی بازی‌دراز شامل ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ گچی، در تثبیت قله ۱۱۵۰ و قله ۱۱۰۰ شمالی ناکام ماندند. در این عملیات هوانیروز ارتش نیز نقش بسزایی داشت که طی آن خلبان علی‌اکبر شیرودی به شهادت رسید.

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی

در ادامه عملیات‌های محدود سال ۱۳۶۰ و به منظور تکمیل اهداف عملیات بازی‌دراز، منطقه بازی‌دراز بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت. با افزایش قدرت رزمی یگان‌های سپاه و ورود این نیرو‌ها به میدان‌های نبرد، توان رزمی نیرو‌های مستقر در منطقه غرب افزایش یافت و به فرماندهان منطقه این امکان را داد تا طرح‌های عملیاتی حساب‌شده‌تری تهیه کنند و ضمن تحکیم مواضع پدافندی، طرح‌های آفندی مناسب را بررسی و برای اجرا آماده کنند.

براین‌اساس، فرماندهی قرارگاه مقدم سپاه و ارتش در غرب، طرح‌ریزی و اجرای مرحله دوم عملیات بازی‌دراز را که «شهید رجایی و باهنر» نام گرفت، در دستور کار خود قرار دادند و منطقه وسیع‌تری شامل ارتفاعات قَراویز، بُنِه دَستَک و کوره‌موش را به محدوده عملیات افزودند تا امکان مانور برای تسهیل در آزادسازی مرتفع‌ترین قله بازی‌دراز ممکن شود. این عملیات با شرکت یگان‌های سپاه پاسداران و تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی ارتش در ۱۱ شهریور ۱۳۶۰ در سه محور به اجرا درآمد. در این عملیات پنج‌روزه، بخشی از کوره‌موش و چند قله از قراویز آزاد شد و ارتفاع ۱۱۵۰ چند بار دست‌به‌دست شد، اما دشمن با پاتک سنگین مانع از تثبیت منطقه شد. سرانجام این ارتفاعات در پی عقب‌نشینی دشمن پس از فتح خرمشهر آزاد شد. آزادسازی ارتفاعات بازی‌دراز به سنبلی از شهادت و اقتدار رزمندگان ایران در غرب تبدیل شد.

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی

یادمان شهدای گمنام بازی‌دراز در سال ۱۳۹۰ در ارتفاع ۱۱۰۰ متری سرپل‌ذهاب ساخته شد. هرساله اردو‌های راهیان نور و مراسم گرامیداشت عملیات بازی‌دراز در این نقطه برگزار می‌شود و صعود ۱۵‌هزار نفری به این ارتفاعات صورت می‌گیرد.

یادمان شهید شیرودی نیز در حاشیه روستای زرین‌جوب سرپل‌ذهاب قرار دارد که روبه‌روی آن ارتفاعات بازی‌دراز نیز قابل مشاهده هست. این یادمان در سال ۱۳۹۴ ساخته شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«بازی‌دراز»؛ محل تبلور حماسه و اقتدار رزمندگان ایرانی+ فیلم بیشتر بخوانید »

اولین شهید ترور در جمهوری اسلامی سپهبد «قرنی» 


گروه استان‌های دفاع‌پرس- امیر سرتیپ دوم ستاد «محمدکاظم تارخ» فرمانده ارشد پیشین ارتش جمهوری اسلامی ایران در شمال شرق؛ «سید محمدولی قرنی» در یکم فروردین ماه ۱۲۹۲ در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمد. سن ده سالگی پدرش را که در مخابرات تهران شاغل بود از دست داد پس از فوت پدر، مادر او را به اصفهان برد دوره تحصیلات ابتدایی را در اصفهان طی کرد ولی برای دوره متوسطه با مادر به تهران آمد.

ابتدا در دارالفنون و سپس در دبیرستان نظام تحصیل کرد و با اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۰۹ وارد دانشگاه افسری شد. وی در سال ۱۳۱۱ با اخذ درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغ‌التحصیل گشت و به لشکر گیلان منتقل گردید.

تا سال ۱۳۲۳ مشاغل مختلفی را در این لشکر عهده‌دار بود تا در سال ۱۳۲۳ وارد دانشگاه جنگ شد و سپس به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب گردید.

«سید محمدولی قرنی» در زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق از سمت خود برکنار و در حالی که درجه لشکری داشت خانه‌نشین شد. به‌دلیل وجود شایستگی‌ها و تجاربی که داشت در سال ۱۳۳۶ دوباره به خدمت فراخوانده شد.

او که گرایشات دینی و ملی داشت و با برخی از چهره‌های مبارز آشنا بود شبکه‌ای از افسران همفکر و اندیشه خود را که گرایش ضد پادشاهی داشتند به وجود آورد. اما چندی بعد این شبکه شناسایی شد و در اسفند ۱۳۳۶ سرلشکر «سید محمدولی قرنی» بازداشت شد و به زندان افتاد.

سرلشکر «قرنی» به مدت سه سال در زندان بود و نهایتا در سال ۱۳۳۹ از زندان آزاد و از ارتش اخراج گردید. وی پس از اخراج از ارتش با برخی از چهره‌های مهم و بنام از جمله آیت‌الله «سید هادی میلانی» و آیت‌الله «سید محمود طالقانی» نزدیک و به مبارزه با رژیم شاهنشاهی ادامه داد.

او دوباره توسط عوامل امنیتی دستگیر و به ۹ ماه حبس محکوم گردید. این مدت را در زندان انفرادی گذراند تا اینکه دادگاه نظامی تشکیل و پس از رسیدگی به جرم وی نامبرده را مجددا به ۳ سال زندان محکوم کردند.

سرلشکر «سید محمدولی قرنی» که متوجه دین‌زدایی و اسلام‌زدایی در جامعه بود پس از خاتمه دوران محکومیت در حالیکه از وضع معیشتی و مادی خوبی برخوردار نبود و تحت نظر ساواک و سایر دستگاه‌های امنیتی بود دست از مبارزه برنداشت.

با آغاز جنبش انقلابی مردم ایران در اواخر سال ۱۳۵۶ و اوایل سال ۱۳۵۷ وی با نهضت آزادی و کسانی همچون مهندس «مهدی بازرگان»، مهندس «عزت‌الله سحابی»، دکتر «کریم سنجابی» نزدیک شد و با تعدادی از افسران همفکر خود همچون سرلشکر «ناصر فربد»، سرهنگ «نصرالله توکلی»، سرهنگ «عزت‌الله ممتاز» و دیگران در دی ۱۳۵۷ جناح نظامی شورای انقلاب را به وجود آورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ سرلشکر «سید محمدولی قرنی» به سمت رئیس ستاد ارتش ملی اسلامی ایران منصوب و عضو شورای انقلاب گردید.

سرلشکر «قرنی» مدت ۴۳ روز ریاست ستاد ارتش را عهده‌دار بود در این مدت چندروزه نقش مهمی در سرکوبی ناامنی‌های ایجاد شده توسط احزاب معاند همچون: حزب توده، سازمان مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق چهره قاطع نشان داد و با تصمیمات صحیح و قاطعیت تمام جلوی بخشی از ناامنی‌های ایجاد شده را گرفت. 

وی جهت بازسازی و سازماندهی ارتش در این مدت‌زمان بسیارکم و فضای مسمومی که دشمنان انقلاب و احزاب سیاسی ایجاد کرده بودند در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «آگاه باشید و آب به آسیاب دشمنان ایران و انقلاب نریزید. اگر ارتش ملی تضعیف شود، استقلال کشور و تمامیت ارضی بخطر می‌افتد.»

فشار‌ها و محدودیت‌های ایجادشده به‌گونه‌ای مانع پیشرفت امور و رسیدن به اهداف بازسازی ارتش بود که سرلشکر «قرنی» احساس کرد که قادر به انجام وظیفه نمی‌باشد؛ لذا درخواست استعفای خود را به مهندس «مهدی بازرگان» نخست‌وزیر می‌دهد و می‌گوید به عرض امام برسانید. مهندس «بازرگان» می‌گوید من پذیرفتم ولی سرلشکر «قرنی» می‌گوید من به شما استعفا نداده‌ام، من استعفایم را به امام داده‌ام.

مهندس بازرگان می‌گوید امام پذیرفت؛ لذا او با استفاده از یک دستگاه تاکسی از آنجا به منزلش رفت. وی ۲۷ روز بعد یعنی ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ در منزلش در خیابان ولیعصر (عج) تهران بدست گروهک ضاله فرقان با ضربات گلوله به شهادت رسید. پیکر او به قم حمل و در جوار قبر آیت‌الله حائری یزدی در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اولین شهید ترور در جمهوری اسلامی سپهبد «قرنی»  بیشتر بخوانید »

صدور بیانیه اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به مناسبت روز ارتش

صدور بیانیه اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به مناسبت روز ارتش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کهگیلویه و بویراحمد، به مناسبت روز ارتش جمهوری اسلامی ایران اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت استان کهگیلویه و بویراحمد بیانیه‌ای صادر کرد.
 
دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به مناسبت روز ارتش” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۴/۱/۲۸/۲۸۹۶۹۴۳_۹۸۹.png” alt=”صدور بیانیه اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به مناسبت روز ارتش” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″ align=”middle”>
 
متن این بیانیه بدین شرح هست: 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
صلوات برمحمد و آل محمد (ص) و اهداءتحیات الهی. با گرامیداشت یاد و خاطره‌ی معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و شهدای والامقام، بویژه شهدای گرانقدر ارتش جمهوری اسلامی ایران.
 
۲۹ فروردین ماه روز ارتش قهرمان ایران اسلامی، روز بزرگداشت وفاداری، مردانگی، پایمردی و شجاعت فرزندان برومند ملت بزرگ ایران و روز پاسداشت رشادت‌ها و حماسه آفرینی‌های بزرگ، به یادماندنی و پر افتخار غیور مردان شجاع، مومن و متعهد ارتش جمهوری اسلامی ایران هست.
 
رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران همواره از ابتدای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در مقابله بابحران‌ها ودسیسه‌های گوناگون داخلی و خارجی از آرام سازی و امنیت کردستان تا دوران ماندگار دفاع مقدس، تحت اوامر بنیانگذار انقلاب اسلامی تلاش و مجاهدت نموده و در ادامه این مسیر سرنوشت ساز، در رکاب خلف صالح آن حکیم نورانی سفرکرده، فرمانده معظم کل قواه حضرت امام خامنه‌ای (حفظه الله) در عرصه‌های دفاعی، امنیتی، نظامی، بازسازی و نوسازی، سازندگی، مبارزه با استکبار جهانی ومقابله باجبهه کفر وتکفیر درخشیدند و در کنار مٲموریت ذاتی، دریاری رساندن به مردم محروم و آسیب دیده از سیل، زلزله و انواع بلایای دیگر سربلند ظاهر شدند و صحنه‌ها و جلوه‌هایی ماندگار و بی بدیل را خلق نمودند و شعار «ارتش فدای ملت» را به ترسیم کشیدند.
 
اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت استان کهگیلویه و بویراحمد، ضمن ادای احترام به چهل و هشت هزار شهید گلگون کفن ارتش جمهوری اسلامی ایران، به خصوص ۲۰۵ شهید قهرمان ارتش در استان شهیدپرور کهگیلویه و بویراحمد، جانبازان، ایثارگران وآزادگان سرافراز و آرزوی صبر وشکیبایی برای خانواده‌های محترم این عزیزان، روز ارتش را به همه ملت بزرگ ایران به ویژه فرماندهان ارزشمند و کارکنان بی ادعای ارتش سربلند تبریک و تهنیت عرض نموده و توفیق روز افزون خدمت به ایران و اسلام عزیز، تحت توجهات حضرت ولی عصر (عج) و زعامت فرمانده معظم کل قوا (مدظله العالی) مسئلت می‌نماید.
 
انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

صدور بیانیه اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به مناسبت روز ارتش بیشتر بخوانید »

خلبان شهید ارتش: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده و ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم

خلبان شهید ارتش: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده و ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اردبیل، سرتیپ خلبان شهید «غفور جدی» یکی از شهدای شاخص ارتش استان اردبیل هست که نقش ویژه‌ای در دوران دفاع‌مقدس ایفا کرده بود. به مناسبت سالروز ملی ارتش که مصادف با ۲۹ فروردین هست، به روایت بخشی از زندگی‌نامه این شهید والامقام، می‌پردازیم.

خلبان شهید ارتش: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم

 

غفور جدی اردبیلی سومین فرزند از یک خانواده هشت نفره بود که در سال ۱۳۲۴ در خانواده‌ای سرشناس در شهر اردبیل چشم به جهان گشود.

پدرش فردی زحمتکش و از بانیان برگزاری مراسم عزاداری ابا عبد الله الحسین بود. عفور پس از قبولی در آزمون ورودی، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش راه پیدا می‌کند. پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز در اواخر سال ۱۳۴۸ برای طی دوره تکمیلی به ایالات متحده فرستاده شده، هوشمندی، جسارت و دلاوری خاصی از خود به نمایش می‌گذارد.

 پس از پایان امتحانات که اعطای وینگ خلبانی به جدی را در پی داشت، از طرف نماینده نیروی هوایی ایالات متحده تماسی با خانواده شهید برقرار می‌شود مبنی بر اینکه آمریکایی‌ها برای جذب ستوان دوم خلبان غفور جدی رضایت نیروی هوایی ایران را جلب کرده و فقط رضایت خانواده وی باقی می‌ماند. پدر شهید که هم اکنون به رحمت خدا رفته فقط در یک جمله به نماینده آمریکایی‌ها می‌گوید: من فرزندم را برای میهنم پرورش داده‌ام!

بدین ترتیب جدی در سال ۱۳۵۰ به کشور بازگشته و طبق امریه ستاد فرماندهی نیروی هوایی به پایگاه هفتم شکاری شیراز منتقل می‌شود. وی با آغاز دوره خدمت، در هیچ برهه‌ای تدبیر و شجاعت را کنار نگذاشت تا اینکه در روز ۲۳ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۲ عملاً در بوته آزمایش قرار گرفت.

 عقربه‌ها ساعت ۲ بعد از ظهر را نشان می‌داد که ستوان یکم خلبان غفور جدی به عنوان فرمانده هواپیمای فانتوم در کابین جلو پس از بازرسی هواپیما، خزش به ابتدای باند و اجازه از برج مراقبت در گرمای شیراز به آسمان بال می‌گشاید. بلافاصله پس از برخاست و جمع شدن ارابه‌های فرود، جنگنده لرزش‌های خفیفی حول محور عرضی از خود بروز می‌دهد.

جدی در ابتدا تصور می‌کند که این لرزش به خاطر گردابه‌های بجای مانده از پرواز جنگنده‌های جلویی هست، اما پس از خارج کردن موتور‌ها از حالت پس سوز، مشکل نه تنها مرتفع نمی‌شود بلکه شدت می‌یابد. به مدت چند ثانیه بعد، چراغ‌های متعدد هشدار دهنده از کار افتادن سامانه‌های هواپیما به طور متوالی روشن و خاموش می‌شوند به طوری که وی در تشخیص اینکه کدام سامانه دچار نقص شده، کدامیک مشکلش برطرف گردیده و کدامیک اصلاً مشکلی ندارد کاملاً سردرگم می‌شود.

بلافاصله هواپیما نوسان‌های پردامنه‌ای از خود به نمایش می‌گذارد و ناگهان با زاویه شدیدی شروع به اوجگیری می‌کند. تلاش جدی در دادن دسته فرامین جنگنده به جلو و در آوردن آن از حالت اوجگیری که لحظه به لحظه خطر واماندگی را در پی داشت بی نتیجه می‌ماند. ناگهان جنگنده در آسمان وامانده و جدی با هماهنگی خلبان کابین عقب، اهرم خروج اضطراری وی را فعال می‌کند و کمک خلبان در ادامه به سلامت با چتر به زمین فرود می‌آید.

 در این لحظه غفور مصمم‌تر از قبل دوباره تلاش خود را برای کنترل دسته فرامین را آغاز کرده و خوشبختانه کنترل جنگنده سرکش را به دست می‌آورد. در راه بازگشت به فرودگاه، جنگنده دوباره همان رفتار را نشان می‌دهد، اما این بار نیز مقهور اجرای دستورالعمل‌های پروازی صحیح از طرف جدی می‌شود. بدین گونه ستوان یکم خلبان غفور جدی با سالم به زمین نگه نشاندن پرنده‌ای به ارزش میلیون‌ها دلار، به دریافت یک درجه ترفیع مفتخر می‌شود. وی در مراسم تشویق و تقدیر در بیان این دلاوری خود می‌گوید: عامل موفقیتم را یاد خدا، حفظ خونسردی و اجرای دقیق دستورالعمل‌های پروازی می‌دانم.

خلبان شهید ارتش: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم

 جدی در ادامه برای انجام وظیفه به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل و سپس در شهریور ۱۳۵۵ برای طی دوره امنیت پرواز از آذر مرداد ۵۵ تا مرداد ۵۶ دوباره به ایالات متحده سفر می‌کند. پس از مراجعت، به پایگاه ششم شکاری بوشهر باز می‌گردد. این پایگاه آخرین پایگاه خدمتی شهید خلبان جدی بود. با شروع جنگ تحمیلی در حالی که سمت فرماندهی بازرسی و امنیت پرواز پایگاه را به عهده داشت فعالانه وارد صحنه نبرد حق علیه باطل می‌شود.

غفور جدی تعصب خاصی نسبت به خانواده خود داشت. با شروع ماموریت‌های جنگی در آغاز هر عملیات تلفنی، از خانواده خود حلالیت می‌طلبید.

در کتاب ثبت پروازی وی قبل از جنگ پرواز با بزرگانی چون شهید بزرگوار سرهنگ جواد فکوری (بعنوان فرمانده گردان ۷۱ شکاری، کابین جلو) امیر سرتیپ دوم فرج الله براتپور (در آن زمان سروان، هم کابین عقب و هم کابین جلو)، شهید سرتیپ خلبان علیرضا یاسینی (در آن زمان ستوان دوم) و بسیاری دیگر به چشم می‌خورد.

در اردیبهشت سال ۵۲ با توجه به شجاعتی که جدی از خود نشان داد و توصیفش رفت، از طرف نیروی هوایی ۳ ماه مرخصی تفریحی ایالات متحده به وی داده می‌شود. غفور در این سفر سیاحتی از تفریح منصرف شده و گواهینامه خلبانی بویینگ ۷۴۷ را نیز دریافت می‌کند. با شروع جنگ، بعضی از خائنین به زعم خود قصد تشویق غفور به ترک ایران را داشتند که وی در پاسخ به آنها این چنین گفت: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم.

در نیمه‌ها آبان ماه ۱۳۵۹ تقریباً یک ماه و نیم از آغاز جنگ گذشته بود و مادر شهید جدی ماه‌ها بود که فرزند خود را ندیده بود. از طرفی حجم عملیات‌های محوله به پایگاه بوشهر به حدی بود که غفور صلاح نمی‌دید همرزمان خود را برای مدت طولانی تنها بگذارد. بنابراین قرار شد که مادرش به تهران بیاید و غفور نیز به وی بپیوندد.

 برگه مرخصی برای روز ۱۷ آبان صادر شده بود و غفور از شب قبل وسایل سفر خود را مهیا نموده بود. طبق برنامه قرار بود ۲ نوبت عملیات جنگی با حضور جدی انجام گردد و سپس به مرخصی برود. دو نوبت پرواز با موفقیت انجام شد و خلبان غفور جدی از کمک خود سروان خلبان خلج به قصد ترک پایگاه خداحافظی کرد.

به محض اینکه آنها از هم جدا شدند دوباره ماموریتی به غفور ابلاغ گردید که شهید جدی بلافاصله به خلج می‌گوید: آماده شو برویم! آیا او می‌دانست که این ماموریتی بی بازگشت هست و بال‌های آهنین جنگنده به بال‌هایی تبدیل خواهند شد و وی را تا عرش الهی همراهی خواهند کرد؟! گویی به او الهام شده بود طوری که در آخرین درخواست حلالیت همه را ناخودآگاه آماده شهادت خود کرده بود. وی حتی در اقدامی که تا آن زمان بی سابقه بود ساعت و گردنبند الله خود را به سرباز خود تقدیم می‌کند. آری غفور دیگر باز نمی‌گردد!

حصر آبادان در حال تکمیل بود و سیل تسلیحات سنگین ارتش عراق از محور بصره در حال ورود به مرز ایران. سومین پرواز عملیاتی سرهنگ ۲ خلبان غفور جدی و سروان خلبان خلج بمباران کاروان توپ‌های توپخانه سنگین دشمن در اطراف بصره بود. فانتوم با قدرت آسمان را شکافته و خود به مثابه بمب هایش به قلب دشمن هجوم می‌برد.

ماموریت به خوبی انجام می‌شود و ضربه مهلکی به کاروان مزبور وارد می‌آید. غفور گردشی کرده و راه وطن را در پیش می‌گیرد. در همین لحظه ناگهان موشک زمین به هوای خصم زبون صدمات عمده‌ای را به پیکر مرکب آهنین وی وارد می‌آورد اما غفور جدی خلبانی نبود که بگذارد حتی لاشه عقابش به دست کرکس بیفتد.

آتش لحظه به لحظه زبانه‌های بلندتری به خود می‌گرفت. هر دو خلبان با توجه به از بین رفتن مقدار زیادی از سطوح کنترل دم و همچنین نداشتن فشار هیدرولیک، با تمام قدرت سعی داشتند جنگنده را در حالت پروازی نگهدارند. با تلاش و همت ستودنی هر دو خلبان، جنگنده F-۴ به نخستین نقطه نشانه زمینی سرزمین‌های تحت کنترل نیرو‌های خودی که همان رودخانه بهمن شیر بود می‌رسد. گرمای سوزان شعله‌ها اینک کابین عقب را کاملاً آماج ضربات خود قرار داده بود و ماندن در هواپیما دیگر به صلاح نبود.

 در لحظه‌ای که هر دو خلبان تصمیم به خروج اضطراری از جنگنده می‌گیرند، ارتفاع پرواز بسیار پایین بود و تلاش جدی هم برای اوج گیری به جایی نمی‌رسید. به ناچار دو خلبان دستگیره خروج اضطراری روی صندلی را کشیده و به بیرون پرتاب می‌شوند. با توجه به اینکه خلبان خلج زودتر اقدام به خروج اضطراری می‌کند، در ارتفاع بالاتری از جنگنده خارج می‌شود و به سلامت به زمین می‌رسد، اما راکت‌های صندلی شهید سرهنگ ۲ خلبان غفور جدی در ارتفاع پایین تری فعال می‌شود و متاسفانه نه چتر فرصت گرفتن سرعت عمودی سقوط جدی را پیدا می‌کند و نه صندلی مجال جدا شدن از خلبان را می‌یابد. در نتیجه غفور با سرعت بالایی به زمین برخورد می‌کند.

خلبان شهید ارتش: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم

 

پیکر پاک شهید جدی به تهران و از آنجا به وسیله یک فروند هواپیمای C-۱۳۰ به پایگاه دوم شکاری منتقل می‌شود. مردم شهید پرور و انقلابی اردبیل با شنیدن خبر شهادت غفور جدی با پای پیاده عازم تبریز می‌شوند و تقریباً نیمی از جاده ۱۵۰ کیلومتری آن را می‌پیمایند تا اینکه جنازه شهید به وسیله آمبولانس به غسالخانه اردبیل انتقال می‌یابد. امام جمعه اردبیل با اینکه از نظر شرعی نیازی به غسل شهید نیست، خود شخصاً این کار را انجام می‌دهد و بر پیکر پاک شهید نماز می‌گذارد.

برادر شهید که قبل از غسل، پیکر غفور را دیده بود برایمان گفت: با توجه به شدت ضربه وارده که شکستگی دنده ها، پارگی اعضای داخلی بدن و خونریزی داخلی را در پی داشت، تنها لخته خونی از دهانش جاری شده و مقداری خون مردگی در پهلویش به چشم می‌خورد. پیکر کاملاً سالم بود و تبسمی بر روی لبانش داشت. گویی اگر به اسم صدایش می‌کردی از خواب بیدار می‌شد!

تشییع جنازه بسیار با شکوهی که مقارن شد با ایام عزاداری حسینی با حضور ملت انقلابی اردبیل برای شهید برگزار گردید و به مدت یک هفته در شهر عزای عمومی اعلام شد و از آن تاریخ آغاز حرکت دسته‌های عزاداری شهر از مقابل منزل پدر شهید به رسمی ماندگار بدل گردید. پدر شهید هنگام شهادت غفور گفت: امانتی بود دست ما که خداوند آن را پس گرفت.

شهید سرهنگ ۲ خلبان غفور جدی علاقه خاصی به پرواز بر پهنه نیلگون خلیج فارس داشت و در زمان شهادت، در طی ۴۵ روز ۸۰ پرواز جنگی را در کارنامه پروازی خود ثبت کرده بود.

پس از شهادت از طرف ستاد فرماندهی نیروی هوایی و شخص شهید بزرگوار سرهنگ خلبان جواد فکوری برای بزرگداشت مقام شامخ شهید از خانواده وی به آن مرکز دعوتی به عمل می‌آید. در آن ملاقات شهید فکوری به عنوان فرمانده سابق گردان ۷۱ شکاری (گردان پروازی شهید غفور جدی) گریست و گفت: من خاطرات خوبی با شهید جدی داشتم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خلبان شهید ارتش: این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده و ما برای چنین روز‌هایی تربیت شده‌ایم بیشتر بخوانید »

شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده‌ای که عقب‌گرد نداشت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ زاده سال ۱۳۲۳ شهرستان دره گز استان خراسان شمالی، از مهر ۱۳۶۰ تا پاییز ۱۳۶۴، فرماندهی نیروی زمینی ارتش را بر عهده داشت. سپس با حکم امام خمینی (ره)، ضمن ارتقاء به درجه سرهنگی، به عضویت شورای عالی دفاع درآمد.

پس از پایان جنگ؛ در معاونت بازرسی ستاد کل قوا و سپس جانشین رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح، به خدمت ادامه داد و در فروردین ۱۳۷۸ از دست آیت‌الله خامنه‌ای، درجه سرلشکری را دریافت کرد.

وی سرانجام روز بیست و یکم فروردین ۱۳۷۸ توسط دو نفر از اعضای فرقه تروریستی مجاهدین خلق، در تهران به شهادت رسید.

روایت سردار مهدی شیرانی نژاد؛ جانشین مخابرات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس

در عملیات بدر، نیرو‌ها و ادوات و … باید با بالگرد‌ها و شناور‌ها منتقل می‌شدند. چون نقش هوانیروز، بارز بود و قرارگاه کربلا هم دچار مشکل شد، شهید صیاد و بقیه فرماندهان هوانیروز به قرارگاه سپاه آمدند.

هلیکوپتر‌های هوانیروز باید امکانات را به جزیره می‌بردند. خاطرم هست به دلیل اهمیت ماجرا، صیاد شیرازی فرمانده پد هلیکوپتری شد.

ایشان با اینکه فرمانده نیروی زمینی ارتش بود ولی، چون آقای محسن رضایی جمع‌بندی کرد که الآن برای ما ترابری در اولویت هست، این کار را قبول کرد. رفت کنار پد هلیکوپتر و هماهنگی‌های عملیاتی هلیکوپتر‌ها را انجام می‌داد.

کار راحتی نبود. بااینکه کسانی مثل آقای جلالی (فرماندهی وقت هوانیروز ارتش) حضور داشتند که هرکدام وزنه‌ای بودند، ولی آن‌قدر مهم بود که خود آقا صیاد عملیات را اداره می‌کرد. این کار ایشان باعث شد، کار هماهنگ شود، کار ترابری قوت بگیرد و مشکلات منطقه کم شود.

روایت سردار عبد المحمد رئوفی نژاد؛ فرمانده لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) در دوران دفاع مقدس

نه‌فقط من، بلکه خیلی از فرماندهان دیگر هم چندان شناختی از نقشه‌کشی جنگی و ترسیم کالک نداشتند. البته این به معنای مطلع نبودن از نقشه و طرح نبود.

وقتی سرهنگ صیاد شیرازی به دزفول آمد، گفت: اتاق جنگ کاملی دارید. نقشه و کالک وضعیت دشمن و خودی خیلی منظم چیده شده بود و از نظر ایشان خیلی جالب بود.

وقتی گفتیم این کار آقای غلامعلی رشید هست، خیلی تعجب کرد و خوشش آمد و خیلی تقدیر کرد.

وقتی‌که به دزفول آمد؛ من فقط اسمشان را شنیده بودم؛ البته می‌دانستم که ایشان همان کسی هست که بنی‌صدر با تحریک برخی افراد، از ارتش اخراجش کرده و او به گلف آمده بود تا همراه بچه‌های سپاه باشد.

وقتی برای اولین بار ایشان را دیدم، یک‌پایش کامل توی گچ بود، منتها با همان وضعیت و عصابه‌دست، این مأموریت را پذیرفته بود.

ایشان چند روز برای تشکیل اتاق جنگ در سپاه دزفول، بچه‌ها را آموزش داد و یک دوره آموزش تکمیلی برای نیرو‌هایی که از همه شهرستان‌ها آمده بودند، برگزار کرد. اینکه اتاق جنگ چیست، مسئول اتاق جنگ کیست، کالک چیست، چطور باید وضعیت آرایش دشمن را ترسیم کرد و اطلاعات ضروری دیگر را به بچه‌ها آموزش داد.

روایت حجت‌الاسلام‌والمسلمین، غلامحسین بشردوست؛ فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس

(در جریان عقب‌نشینی نیرو‌ها در عملیات بدر)، بعد از رفتن صیاد و آقا رحیم، حدود ده دقیقه بعد، درحالی‌که داشتم به هور نگاه می‌کردم، دیدم یک نفر دارد شناکنان به طرفمان می‌آید. به طلابیان گفتم: این کیست که دارد شنا می‌کند؟ او قدری نگاه کرد و گفت: آقای صیاد هست!

چند دقیقه بعد بچه‌ها او را از آب بیرون کشیدند. من با دلخوری گفتم: آخه جناب سرهنگ، چرا شما برگشتید؟ مگر قرار نبود شما بروید عقب؟!

گفت من نمی‌توانم بروم. دلم رضایت نمی‌دهد. گفتم به‌هرحال شما فرمانده نیروی هوایی ارتش هستید. گفت هرکه هستم، من عقب برو نیستم. من همین‌جا می‌مانم.

منابع:

۱-نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: مخابرات در جنگ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۷، صص ۲۴۷، ۲۴۸،

۲-کوچک کوتیانی، عبد المحمد، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: فرمانده رئوف، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۱۴۰، ۱۴۱، ۱۴۲،

۳-بهداروند، محمدمهدی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: غروب روز ششم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، ص ۳۵۹

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده‌ای که عقب‌گرد نداشت بیشتر بخوانید »