شهدای ارتش

سرلشکر خلبان شهید «نصرت الله آقایی»؛ آسمان، بال و پرش در تب آغوش تو گم شد...

سرلشکر خلبان شهید «نصرت الله آقایی»؛ آسمان، بال و پرش در تب آغوش تو گم شد…


سرلشکر خلبان شهید «نصرت الله آقایی»؛ آسمان، بال و پرش در تب آغوش تو گم شد...

به گزارش نوید شاهد، هفدهم دی 1359 روز شهادت مرغان آسمان عشق خداوندی است که بال از میان شعله آتش گشودند و آب حیات از چشمه شهادت نوش کردند و محرم بزم وصال جانان شدند. پرواز سرخ خلبانان شهید: محمود یزدان پناه، نصرت‌الله آقایی، احمدرمضانی و علی اصغر ملائک صفت، در روز 17 دی 59، تصویرگر حماسه قهرمانانه تیزپروازانی است که در اولین روزها و ماههای جنگ تحمیلی، چنان شجاعانه و شیردلانه و آنچنان از سر غیرت و شرف، حماسه آفریدند و دشمن را از خیال خام تجاوز، نومید گرداندند که نامشان در تاریخ دفاع مقدس، آمیزه‌ای شگفت از شجاعت و شهادت طلبی در عین مظلومیت، برای همیشه ترسیم کرد. در این حادثه دلخراش اما سرشار از شکوه شهامت و شهادت، چهار خلبان ورزیده، کارآمد و فدایی دین و وطن، برای حمل مجروحان و جانبازان دلیرمرد سپاه پاسداران، به کرمانشاه رفته بودند که توسط مزدوران متجاوز بعثی، آسمانی شدند و وسعت پروازشان از آنسوی ابدیت گذشت.

 

از همافری تا کسب مدرک خلبانی در فرانسه و آمریکا

 

سرلشکر خلبان شهید نصرت الله آقایی، فرزندعبادالله، در روز پنجم فروردین سال1327 در شهرستان ساوه به دنیاآمد. پس از طی دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی را تا پایه چهارم در ساوه گذراند و پس از آن به همراه خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت نمود. در آن شهر تحصیلات خود را با موفقیت ادامه داد و در سال 1345 موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان شیخ صدوق شد. سال بعد جهت ادامه تحصیل به تهران رفت و به عنوان همافر در نیروی هوایی مشغول کار و تحصیل گردید. درسال 1346 درآزمون دانشکده افسری شرکت کرد و پس ازقبولی به دانشکده افسری رفت و سه سال بعد به عنوان خلبان فارغ التحصیل شد و به نیروی هوایی پیوست.

او پرواز راتجربه کرد و پس از آن به آموزش خلبانی پرداخت در همین زمان بود که برای فراگیری دوره‌های تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد و با توانایی و استعدادی که از خود نشان داد، موفق به کسب دو مدرک عالی از آمریکا و فرانسه شد. پس از بازگشت به وطن در تهران اقامت و ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام‌های آرش و آناهیتا بود.

 

با لباس مبدل در تظاهرات انقلابی شرکت می‌کرد و ترسی از دستگیری نداشت

 

درسال1342، زمانی که محصل و نوجوان بود با شخصیت و نهضت امام خمینی (ره) و نهضت بزرگ او در پانزدهم خرداد آشنا شد و زمانی که در دانشکده افسری به تحصیل اشتغال داشت با مبارزان سیاسی تماس و تعامل یافت. در جلسات سخنرانی دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد، شرکت می‌کرد. کتب شهید مطهری را مطالعه می‌کرد و مدام در تکامل و تعمیق بینش خود و آگاهی از معارف اسلامی و فرهنگ اعتقادی اصیل تشیع و مکتب اهل بیت (ع) همت داشت. او علاقه و عشق زیادی به نهج‌البلاغه داشت و با این زمینه فکری و روحی به صحنه مبارزات علنی علیه رژیم طاغوتی وارد شد. برادر شهید آقایی در این باره می‌گوید: «نصرت الله از تهران می‌آمد، با لباس مبدل به تظاهرات می‌رفت و هیچ ترسی از دستگیری نداشت.» او یکی از مخلصترین و پرشورترین پیوستگان به انقلاب امام (ره) بود و در مسیر مبارزه، شب و روز نداشت و همه همت خود را وقف این معجزه بزرگ قرن کرده بود.

 

مامور حمل مجروحان از مناطق جنگی به پشت جبهه

 

در سال 1359، همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به دلیل شغل حساس خود (خلبان جنگنده) به صحنه نبرد رفته و با کمک‌رسانی به خط مقدم جبهه و نقاط درگیری و حمل مجروحین به پشت جبهه خدمت می‌کرد. انجام هر مأموریتی را وظیفه و تعهد خود به اسلام و ایران می‌دانست و معتقد بود که اسلام حقی برتر و بیشتر بر همگان دارد و هر فرد مسلمان، متعهد و مکلف بر ادای دین خود نسبت به دین خود است. سخت ترین ماموریتها را داوطلبانه بعهده می گرفت و ترسی از مرگ نداشت. به قلب خطر می‌زد و در متن بحران، انجام وظیفه می‌کرد و ذکر همیشه او این بود: «علی وار زیستن، علی وار بودن و علی وار مردن را باید سرلوحه زندگی قرار داد و از هیچ چیزی در این راه نترسید.»

 

تا اینجا آمده ام. دیگر برنمی گردم!….

  

برادر شهید آقایی درباره نحوه شهادت او می‌گوید: «نصرت الله تازه از مأموریت برگشته بود که به او خبر دادند یک پرواز مهم داریم و خلبان آن هنوز نیامده در صورتی که شما می‌توانید پرواز را انجام دهید، اعلام آمادگی کنید. نصرت الله بدون تأمل پذیرفت و با وجود خستگی از مأموریت قبل، کار جدید را آغاز نمود، در همین لحظه قبل از پرواز، خلبانی که از ابتدا قرار بود این پرواز را انجام دهد حاضر شده و می‌گوید که: شما می‌توانید برگردید لیکن او نپذیرفته و اظهار می‌دارد که: تا اینجا آمده‌ام و دیگر بر نمی‌گردم.» و برنگشت تا…

 

لحظه‌ی آغاز من، رویید در پرواز من…

 

در روز هفدهم دی ماه سال 1359 به بندر ماهشهر پرواز کرد و مهماتی را که قرار بود به آنجا برساند تخلیه کرد.

در راه بازگشت به تهران، از فرودگاه کرمانشاه طی تماسی برای حمل مجروحین تقاضا شد و او به طرف کرمانشاه تغییر مسیر داد، هنوز به فروردگاه کرمانشاه نرسیده بود که وضعیت قرمز اعلام شد، پس مسیر خود را به سمت تهران، عوض کرد، اما مجددا اطلاع داده شد که خطر رفع شده است و او دوباره به سمت کرمانشاه تغییر جهت داد، اما در همین حین هواپیما توسط دشمن جنایتکار بعثی هدف گرفته شد و امیر سرلشکر خلبان نصرت الله آقایی به همراه سه یار و همکار خود: خلبانان شهید: «یزدان پناه»، «رمضانی» و «ملائک‌صفت»، سوخته بال و خونین جامه به دیدار حق شتافتند و پرواز آخر را تا بهشت، به آخر رساندند: «که به خورشید رسیدیم و غبار، آخر شد»

یاد این خلبان شهید و سه همسفر آسمانی شهادتش، چراغ چشم جان باد…

 

انتهای پیام/

 



منبع خبر

سرلشکر خلبان شهید «نصرت الله آقایی»؛ آسمان، بال و پرش در تب آغوش تو گم شد… بیشتر بخوانید »

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»


امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

به گزارش نوید شاهد، در روز پانزدهم دی 1373، در سانحه تلخ و دلخراش سقوط هواپیمای جت استار، همراه با «منصور» آسمانهای شرف و شجاعت ایران، دلیرمردی سفر خود را «از آسمان تا آسمان» آغاز کرد، که همه عمر، در صحنه‌های رزم و سنگرهای خدمت، کنار او بود تا لحظه شهادت و پرواز آخر از دل آتش تا درگاه وصل دوست. امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی» رئیس ستاد و معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، همه جا همرزم فرمانده خود «منصور ستاری» بود و در سفر شهادت نیز، همسفر با یار همیشگی خود، ندای ارجعی را لبیک گفت و همچون او، خونین جامه و سوخته بال، چون ققنوس عشق از دل آتش، جاودانه شد. دومین قهرمان پروازی کشور، کسی که از فرماندهی عملیات پایگاه شکاری همدان تا فرماندهی پایگاههای بوشهر و شیراز و مدیریت جنگ و معاونت عملیاتی نهاجا، بارها تا مرز شهادت رفت و کارنامه روشن کاردانی، تخصص، مسئولیت پذیری، غیرت و شهامت و دین‌مداری و وطن‌دوستی او نمایی از افتخارات نیروی هوایی در طول سالهای دفاع مقدس و پس از آن است.

 

مردی که عاشق پرواز بود

 

سرلشکر خلبان شهید «سیدعلیرضا یاسینی» در فروردین 1330 در آبادان و در یک خانواده مذهبی متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مهرگان و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دکتر فلاح آبادان در فقر و تنگدستی خانواده به پایان رساند. از آنجا که علاقه وافری به فنون هوانوردی داشت، در سال 1348 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای «اف ـ 33» به منظور تکمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته شکاری به کشور آمریکا اعزام شد. در این مدت، ‌دوره‌های آموزشی خلبانی هواپیمای آموزشی «تی ـ 37» و همچنین هواپیمای پیشرفته شکاری «اف ـ 4» را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری (بوشهر) مشغول خدمت شد. یاسینی عاشق پرواز بود و با وجود مسئولیت‌های مختلف فرماندهی که داشت، دست از پرواز نمی‌کشید؛ با انواع مختلف هواپیماها از جمله «اف ـ 5»، «اف ـ 4»، «پی3 ـ‌ اف»، «میگ ـ 29» و «سوخو ـ 24» پرواز می‌کرد، اما هواپیمای محبوبش «اف ـ 4» بود. شهید یاسینی با اوج‌گیری تظاهرات همه جانبه علیه رژیم شاه به انقلابیون پیوست و علی‌‌رغم جو فشار و اختناق در ارتش، با پخش اعلامیه‌های امام (ره)، در بین پرسنل و روشنگری در میان همکاران خود، دست به افشاگری می‌زد.

 

رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

 

در تاريخ هفتم آذر سال 1359 شهيد ياسينی به همراه شهيدان بزرگوار سرلشكر خلبان شهيد عباس دوران، سرلشكر خلبان شهيد حسين خلتعبری و سرگرد خلبان شهيد حسن طالب مهر، در عملياتي مشترك با نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران به نام «عمليات مرواريد» توانستند نيروی دريايی عراق را نابود كنند. در اين عمليات بزرگ، شهيد ياسينی به تنهايی، هشت سورتی پرواز داشت.

جنگ، بيشتر از آن چيزی كه پيش بينی می‌شد ادامه پيدا كرد و در طول اين مدت، شهيد ياسينی حتی در موقعی كه به سمت فرماندهی پايگاه هم منصوب شد، در انجام عمليات برون‌مرزی، پيش‌قدم بود. در طول دوران دفاع مقدس، وی بيش از 90 پرواز عمقی به خاك عراق داشت كه اين تعداد، عمليات برون مرزی او بود و ماموريت‌هاي بسياری در جبهه‌های جنوب و بر روی نيروهای دشمن نيز انجام داد به طوری كه بعد از تيمسار «محققي»، با 2759 ساعت پرواز با هواپيمای فانتوم، بيشترين پرواز را با اين هواپيما داشت.

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید»

فرمانده پیشتاز، راهگشا و خط شکن

 

علیرضا یاسینی از جمله خلبانانی بود که با شروع جنگ تحمیلی در عملیات غرور آفرین ۱۴۰ فروندی آغاز جنگ در حمله به خاک دشمن نقش مهمی ایفا کرد. در اولین ماموریت جنگی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران علیه عراق، شهید یاسینی و همرزمانش موفق می‌شوند با استفاده از غافلگیری دشمن و بدون اینکه آسیبی ببینند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند. او در طول جنگ نیز همواره خلبانی پیشقراول و خط شکن بود. در یک مورد و در ابتدای جنگ که دشمن متجاوز از طریق دریا و با چند فروند ناوچه پیشرفته «اوزا» قصد پیاده کردن نیرو در جزیره نفت خیز خارک را داشت، یاسینی با هواپیمای خود از پایگاه بوشهر به پرواز درآمد و ناوچه‌های مهاجم عراق را به قعر خلیج فارس فرستاد. او در طول جنگ با پرواز‌های پی در پی خود ضربات کوبنده‌ای را به دشمن متجاوز وارد می‌کرد جنگ و شرکت در عملیات‌های جنگی در رأس برنامه‌هایش قرار داشت و همواره یکی از افراد ثابت دسته‌های پروازی در عملیات‌های حساس بود. علیرضا یاسینی پس از طی مراحل مختلف خدمتی در سال ۱۳۷۱ مسئولیت معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی را بر عهده گرفت. او همواره یکی از فرماندهان گره گشای نیروی هوایی محسوب می‌شد. مسئولیت‌های متعدد این شهید، نشانگر آن بود که هر جا شدت مشکلات، اجرای امور را مختل می‌کرد، برای سامان‌بخشی امور به آنجا اعزام می‌شد. موفقیت‌های حساس و راهبردی این شهید، مرهون ویژگی‌های فردی و شخصیتی است که می‌توان به شجاعت، بی باکی، اعتماد به نفس، قناعت، تعهد، رازداری و وظیفه شناسی او اشاره کرد.

 

حتی برادرش خبر نداشت که جانباز است!

شهيد ياسينی با اين كه چند بار به دلايل مختلف از هواپيما اجكت (خروج شدن اضطراری از هواپيما در حين پرواز) داشت و از ناحيه كمر جانباز 55 درصد بود، ولی هيچ‌گاه درد كمر و مسئوليت های فراوانی كه داشت، مانع از پروازهای جنگی او نمی‌شد. به قدری متواضع بود كه حتی برادرش خبر نداشت كه او جانباز است!

 

تا اوج نور، در پی «منصور» می‌رویم …

 

در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۳ در ساعت ۶:۳۰ صبح هواپیمای جت استار حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، (شهید منصور ستاری، شهید یاسینی و شهید مصطفی اردستانی) از تهران به سمت کیش پرواز کرد تا فرماندهان در جلسه شورای هماهنگی نیروی هوایی در کیش شرکت کنند. بعداز ظهر قرار می‌شود که هواپیما قبل از عظیمت به تهران، در پایگاه هوایی اصفهان توقفی کوتاه کند. بعد از بازدیدی کوتاه از این پایگاه، هواپیما در ساعت ۲۰:۳۰ شب آماده پرواز به سمت تهران می‌شود و پس از دقایقی هواپیما به پرواز درمی‌آید.

ناگهان در ساعت ۲۰:۴۲ شب از سوی خلبان اعلام می‌شود که به علت بازشدن پنجره کابین خلبان، هواپیما مجبور به فرود اضطراری است. لحظاتی بعد هواپیما در حال گردش برای نشستن بر روی باند در ۶۴ کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان، سقوط می‌کند و او نیز با ققنوسان عاشق آسمان، پرواز ابدی خود را به آسمان قرب و لقای دوست، آغاز می کند و «الی الرفیق الاعلی»…

 

من نمی توانم در چشم مسافران نگاه کنم!

 

روایتی از غیرت و احساس مسئولیت و اخلاقگرایی او را از یکی از همرزمانش بشنویم:

تابستان بود. هوای بوشهر، شرجی و گرما به اوج خود رسيده بود. در چنين شرايطی به همراه جناب سرهنگ ياسينی كه در آن زمان فرمانده پايگاه بود، سوار بر هواپيمای جمبوجت 747 عازم تهران بوديم.

با سوار شدن ساير مسافران كه عمدتاً خانواده‌های پرسنل بودند، هواپيما از رَمپ حركت كرد و در ابتدای باند پرواز قرار گرفت. دقايقی منتظر مانديم تا برج مراقبت، اجازه پرواز دهد. ناگاه هواپيما دور زد و راه برگشت به ترمينال را در پيش گرفت. علت را جويا شديم. در پاسخ گفتند: «دو نفر از مسئولان پايگاه جا مانده‌اند و رئيس ترمينال از ما خواسته تا برگرديم آنها را نيز سوار كنيم.» در همين حين، نگاهی به چهره جناب سرهنگ ياسينی انداختم. تا آن زمان او را آن گونه عصبانی نديده بودم. هواپيما به جلوی ترمينال رسيد و از حركت باز ايستاد. متوجه شدم شهيد ياسينی قصد دارد پياده شود! پرسيدم:

-جناب سرهنگ! پياده مي‌شويد؟

-بله، می خواهم بدانم اين آقايان كی هستند كه اينقدر نفوذ دارند و قادرند هواپيما را با 400 مسافر برگردانند؟! از طرفی رئيس ترمينال چرا بايد دست به چنين اقدامی بزند؟!

او در مقابل چشم مسافران آن دو را فراخواند. وقتي كه ديد هيچ دليل قانع كننده‌ای براي انجام آن كارشان ندارند، هر دو را روانه بازداشتگاه كرد!

هواپيما كم كم آماده پرواز می‌شد. اين در حالی بود كه او همچنان پايين ايستاده بود و به نظر می‌رسيد كه قصد سوار شدن ندارد. سريع از پلكان هواپيما پايين رفتم، خود را به او رساندم و گفتم:

– جناب سرهنگ! مگر شما تشريف نمی‌آوريد؟!

نگاهش را به زمين دوخت و گفت:

–  شما بفرماييد. من نمی‌توانم در چشمان مسافران و خلبان نگاه كنم!…

 

برای آینده به این جوان خیلی امید داشتم!…

 

و بهتر است عظمت کار این بزرگمرد را در آینه کلام رهبر بنگریم:

 «فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین‌ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می‌شود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار می‌شود.  من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم من همین حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می‌گفتم خیلی به این جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره‌ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است.»

 

آقا اشکها را از گوشه چشمشان، پاک می‌کردند!

 

بهروز یاسینی فرزند شهید، خاطره ای از حضور مقام معظم رهبری در منزل شهید دارد که نشان از عمق عاطفه و علاقه ایشان به سرباز رشید و شهید خود دارد:

«حدود دو ـ سه هفته بعد از شهادت پدرم، افرادی به در منزل ما آمدند و گفتند از صدا و سیما می‌خواهند بیایند خانه شما، اگر عکسی از پدرتان دارید آماده کنید و اگر می‌خواهید به پدر و مادر شهید هم بگویید بیایند. ساعت حدود 7 شب بود که در خانه ما را زدند اما ناباورانه دیدیم حضرت آقا دم در هستند، وارد شدند و متأسفانه چون فکر می‌کردیم از صدا و سیما می‌خواهند بیایند دیگر پدربزرگ و مادر بزرگم هم حضور نداشتند. رهبر فرمودند که بروید عکس‌های شهید یاسینی را بیاورید، آلبوم عکس‌های پدر را که تورق می‌کردند رسیدند به عکس‌هایی که پدرم کنار ایشان نشسته‌اند به این عکس‌ها که رسیدند، آقا اشک‌هایشان را از گوشه چشم‌هایشان پاک کردند…»

 

از پیکر سوخته پدر، فقط ساعت اهدایی «آقا» مانده بود

 

و حکایتی دیگر از ماندگاری این عشق بین «مراد» و «مرید» و «فرمانده» و «سرباز»، از زبان کوچکترین فرزند شهید: «همین ارادت و علاقه نیز در وجود پدرم نسبت به حضرت آقا وجود داشت؛ پدرم ساعت 9:5 دقیقه شب در هواپیما سوخت و از پیکرش چیزی نماند و تنها یادگاری که از پیکر سوخته پدرم به ما دادند ساعتی بود که رهبر معظم انقلاب به پدرم هدیه داده بودند. این آخرین هدیه‌ای بود که از رهبرش گرفته بود؛ پدرم ساعت‌های  متنوعی داشت اما آن ساعت را جور دیگری دوست داشت…»

 

  انتهای گزارش/



منبع خبر

امیر سرلشکر شهید «سید علیرضا یاسینی»؛ رکورد‌دار بیشترین پرواز با «فانتوم»، قهرمان «عملیات مروارید» بیشتر بخوانید »

امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری»؛ بنیانگذار بومی‌سازی صنعت و فن‌آوری هوا فضای ایران

امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری»؛ بنیانگذار بومی‌سازی صنعت و فن‌آوری هوا فضای ایران


امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری»؛ بنیانگذار بومی‌سازی صنعت و فن‌آوری هوا فضای ایران

به گزارش نوید شاهد، پانزدهم دی 1373 روز پرواز آسمان‌مردانی است که نامشان نماد اقتدار و سند افتخار نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی است. تیزپروازانی که بلندای آسمان شرف و غرور و غیرت، جایگاه و جولانگاه پروازشان بود و در راس همه، فرمانده شجاع، خدمتگذار، با کفایت و کاردان این نیروی حماسه ساز و عظمت آفرین، امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری خواص» که نامش با بومی‌سازی صنعت و فن‌آوری دانش‌بنیان هوا فضای ایران و توسعه مهندسی و پدافند هوایی ملی، گره خورده است.

این فرمانده نخبه و کارآمد، با بهره از قابلیتها و ظرفیتهای داخلی، موفق شد تا کارهای عظیمی را در دوران دفاع مقدس و در دشوارترین شرایط تحریم و مخاطرات جنگ، عملی سازد. از تجهیز سیستم‌های راداری و پدافندی، در طول جنگ تحمیلی، توان نیروی هوایی را در سرنگونی هواپیما‌های متجاوز دشمن دوچندان کرد؛ به‌طوری که اجرای طرح «چابک‌سازی سایت‌های هاگ» موجب خلق حماسه‌ای بزرگ در عملیات «والفجر هشت» شد و همچنین تلاش در جهت حفاظت از نفت‌کش‌ها و نگه‌داری از مجتمع‌های پتروشیمی و میدان‌های گازی، تا سالهای پس از دفاع مقدس و راه‌اندازی مرکز جهاد خودکفایی نیروی هوایی ارتش و مؤسسات فنی و صنعتی پیشرفته، مدیریت پروژه‌های بزرگ ملی همچون تاسیس «مرکز پروژه اوج»، ساخت هواپیمای «پرستو»، ساخت اولین جنگنده ایرانی به‌نام «آذرخش» و حتی طراحی و اجرای نخستین خودرو ملی ساخت داخل به نام «شمس»!

امروز که مردم ایران با توسعه شگفت‌آور و پرشتاب صنایع و تکنولوژی راداری و پدافندی ملی، ناوگان هوایی و موشکی، و صنعت هوا فضای عظیم ایران، بعنوان یک عامل ثبات و امنیت در برابر تهدید دشمن مواجهند، باید بدانند که اولین راهگشای این عزت و اقتدار ملی، کسی نبود جز این مرد آشنا با راههای آسمانی: «خلبان منصور ستاری»…

 

دانشجوی نخبه‌ای که ترک تحصیل کرد!

 

«منصور ستاری» ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۲۷ در روستای «ولی‌آباد» از توابع شهرستان «قرچک» واقع در استان تهران متولد شد. وی دوران ابتدایی را در مدرسه «ولی‌آباد» ورامین و دوران متوسطه را در قریه «پوینک» باقرآباد گذراند و در طول دوران تحصیل خود، همواره یکی از شاگردان ممتاز کلاس به شمار می‌رفت.

۹ ساله بود که پدرش را از دست داد. او از همان دوران کودکی، به‌گفته خودش، در راه مدرسه هم درس می‌خواند و چون دائم در موقع رفت و برگشت هم سرش در کتاب بود، داخل چاله می‌افتاد! برای همین از راه بیابان که صاف بود به مدرسه می‌رفت.

پس از اخذ مدرک دیپلم، سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده افسری ارتش شد و پس از پایان دوره دانشکده، به درجه ستوان دومی نایل آمد. وی در سال ۱۳۵۰ جهت طی دوره علمی کنترل رادار به آمریکا اعزام شد و پس از گذراندن دوره یک‌ساله، سال ۱۳۵۱ به ایران بازگشت و به‌عنوان افسر کنترل شکاری نیروی هوایی، در ارتش مشغول به کار شد. سال ۱۳۵۴ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته برق و الکترونیک پذیرفته شد. در حالی که تعدادی از واحد‌های دانشگاهی را گذرانده بود؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی و سپس شروع جنگ تحمیلی، تحصیل را کنار گذاشت و همدوش همه مردم، خود را وقف حراست از انقلاب و نظام نوپا کرد.

 

از معاونت عملیات پدافند تا فرماندهی نیروی هوایی ارتش

 

«منصور ستاری» افسری مؤمن، متعهد، شجاع، آگاه، تیزهوش و کاردان بود و طرح‌ها و ابتکار‌های زیادی در تجهیز سیستم‌های راداری و پدافندی به اجرا گذاشت که در طول جنگ تحمیلی توان نیروی هوایی را در سرنگونی هواپیما‌های متجاوز دشمن دوچندان کرد؛ بنابراین به‌علت فعالیت‌های بیش از حدی که در اجرای طرح‌های جنگی از خود نشان داد، سال ۱۳۶۲ به سمت معاون عملیات فرماندهی پدافند نیروی هوایی منصوب شد.

طرح‌ها و برنامه‌هایی که «منصور ستاری» ارائه می‌داد، بسیار منطقی، عملی، کاربردی و مؤثر بود؛ از این رو در سال ۱۳۶۴ به‌عنوان معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی انتخاب شد و به‌علت لیاقت و کاردانی و شایستگی که از خود نشان داد، در بهمن  سال ۱۳۶۵ نیز با درجه سرهنگی با پیشنهاد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و با موافقت و حکم حضرت امام (ره) به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا لحظه شهادت، عهده‌دار این مسئولیت بود.

 

«منصور» با ایده هایی نو و ناب، به داد ایران رسید!…

 

در اوج جنگ که بسیاری از تسلیحات و تجهیزات هوایی ایران، فرسوده شده یا از کار افتاده و در جریان جنگ، تخریب شده بود، و از سوی دیگر، تحریم تسلیحاتی غرب و شرق، مانع بزرگی در راه دفاع از کشور و در روند پدافند ملی بوجود آورده بود، باز هم این «منصور» بود که با هوشمندی، کاردانی و با مدیریت خلاقه، تهدید را به فرصت تبدیل کرد و پایه‌گذار و پیشگام دانش و فن‌آوری بومی هوافضای ایران شد و راهی را با دید آینده‌نگر و افق‌گشای خود ترسیم کرد و گشود که امروز به این رشد و شکوفایی اعجاب‌آور و اقتدارآفرین رسیده است.  ایفای نقش‌های مختلف و تأثیرگذار در جریان جنگ تحمیلی از جمله در زمینه پدافند هوایی با اجرای طرح «چابک‌سازی سایت‌های هاگ» که موجب خلق حماسه‌ای بزرگ در عملیات «والفجر هشت» شد و همچنین تلاش در جهت حفاظت از نفت‌کش‌های ایران و نگه‌داری از مجتمع‌های پتروشیمی و میدان‌های گازی، از جمله فعالیت‌های مهم او در دوران دفاع مقدس بود.

او همچنین با راه‌اندازی مرکز جهادخودکفایی نیروی هوایی ارتش و مؤسسات فنی و صنعتی پیشرفته، نقش عظیمی در ارتقاء توان نگه‌داری در نیروی هوایی ارتش از جمله ساخت قطعات ایفا کرد که حاصل این تلاش‌ها به ساخت اولین جنگنده ایرانی با نام «آذرخش» رسید.

 

معمار دانش و فناوری بومی «سیستم  پدافندی هوایی ایران»

 

ایجاد شبکه‌ای منسجم و هماهنگ از رادارها که صدها رادار کوچک و بزرگ را شامل می‌شد، ایده نوآورانه‌ای از ستاری بود که موجب شد ضمن کاهش هزینه‌ها، روند دفاع هوایی کشور دچار خلل نشود.

در دو عملیات بزرگ و سرنوشت‌ساز «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس»، استفاده از سامانه پدافند هوایی هاگ، برای نخستین‌بار و به ابتکار منصور ستاری به‌صورت مستقل عملیاتی شد. یعنی با استفاده از رادار متصل به سامانه، کاری شد که شبکه‌ای درهم تنیده و متشکل از چندین رادار تصویری گسترده از آسمان کشور ارائه دهد.

ویژگی مهم ستاری این بود که با تکیه بر توانمندی‌های داخلی بر خودکفایی در حوزه صنایع هوایی و دفاعی تأکید داشت و معتقد بود: «ایرانی علاوه بر آنکه نسبت‌به ملل غربی و دنیای پیشرفته، هیچ کم و کسری از نظر استعداد و نبوغ ندارد بلکه در بسیاری از موارد باهوش‌تر و با استعدادتر نیز هست». هر کاری هم کرد بر همین اساس بود؛ از اجرای پروژه‌هایی مانند پروژه اوج تا راه‌اندازی مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش نیروی هوایی و تأسیس دانشگاه علوم و فنون هوایی و ایجاد شبکه دیده‌بانی و ایجاد محیط مناسب برای تفکر و نوآوری برای تعمیرات و نگهداری تجهیزات پیشرفته نیروی هوایی و افزایش امکانات نوسازی و بهسازی مهندسی نیروی هوایی ارتش.‌ همه این‌ها باعث شد امروزه او را «معمار آینده‌نگر سیستم پدافندی هوایی ایران» بنامند؛ همان سیستم پدافندی که حالا مبتنی‌بر دانش بومی ایرانی است و حریم هوایی ایران را امن نگه داشته است.

 

خودکفایی، بومی‌سازی، تولید ملی، مدیریت دانش بنیان و آموزش محور؛ میراث «منصور»

 

«منصور»، منطقی‌ترین راه برای کاهش اثرات محدودیت اعتباری و روبه‌رویی با شرایط پس از جنگ را انتخاب کرد و آن راه، خودکفایی هرچه بیشتر نیروی هوایی ارتش بود؛ بنابراین علاوه‌بر آن‌که از خروج اعتبارات نیروی هوایی ارتش جلوگیری می‌کرد، توان تولیدی و خدماتی را نیز افزایش داده و درآمد‌های حاصل از این قبیل فعالیت‌ها را همواره تحت کنترل و نظارت دقیق قرار می‌داد که به‌عنوان پشتوانه‌ای برای اجرای برنامه‌های سازندگی نیز بود.

بینش و روش مدیریتی این شهید بر چند محور اصلی استوار بود:

اول- داشتن طرح و برنامه، مبنای علمی و آینده پژوهی و دید آینده نگر، راهگشا و رو به جلو

دوم-  سازماندهی، آموزش و تربیت نیروی انسانی متعهد و کارامد، مستعد و مبتکر و بیش از همه خوداتکا و خودباور در پروژه‌های توسعه و پیشرفت نیرو

سوم- تأمین وسایل و تجهیزات با بهره‌گیری حداکثری از منابع و امکانات موجود داخلی و با تکیه بر اهداف خودکفایی کشور

چهارم- شیوه مدیریت خلاق، پویا و متکی بر بهره کامل از قابلیتهای فردی و تعامل روشمند و کارامد با مجموعه نیروها

از اقدامات مهم و بنیادین امیر سرلشکر شهید می‌توان این موارد را برشمرد:

۱- تأسیس دانشکده پرواز (خلبانی) این آرزوی دیرینه هر ایرانی وطن پرست و پرسنل نیروی هوایی بود. اولین سری دانشجویان خلبانی در مهرماه سال ۱۳۶۷ وارد دانشکده پرواز شدند.

۲- تأسیس دانشگاه هوافضا با ۸ گرایش تحصیلی و مبتنی بر برنامه‌های آموزشی ـ مجموعه‌های کارشناسی و مصوبات وزارت فرهنگ و آموزش عالی.

۳-  تأسیس دانشکده پرستاری و راه اندازی مرکز تحقیقات و آموزش پزشکی (پاتولوژی) نیروی هوایی.

۴-  توجه به آموزش کارا (حین خدمت) و آموزش پرسنل رده میانی.

۵- ایجاد هنرستان کارودانش ـ فنی و حرفه‌ای درمرکز آموزش‌های هوایی و اجرای برنامه‌های آموزش و پرورش برای افرادی که حداکثر با سن ۱۶ سال به استخدام نهاجا درآمده بودند تا بتوانند همانند دانش آموزان دبیرستان به تحصیل بپردازند و دیپلم رسمی کشور به آن‌ها اعطاشود.

۶-  ایجاد شبکه دیده‌بانی به منظور تقویت سیستم پدافندی کشور ـ ایجاد شبکه دیده‌بانی بصری ـ ایجاد موانع هوایی بر فراز دره‌ها، گذرگاه‌ها، ارتفاعات و…

7 – ارتقاء و تقویت توانمندی و تکنولوژی تعمیر، تامین و نگهداری تجهیزات در قالب پروژه هایی چون تاسیس مرکز «اوج 110» و راه‌اندازی «مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش (پتا)»

8 – تاسیس هواپیمایی «ساها» که نام آن مخفف عبارت «سرویس ارتباط هوایی ارتش» و وظیفه آن جابجایی پرسنل ارتش و عموم مردم است.

 

طراح و سازنده اولین هواپیمای ساخت ایران

 

ستاری را باید مرد «ما می‌توانیم»ها نامید. او در تاریخ ایران، اولین کسی است که به فکر تولید یک هواپیمای جنگنده ایرانی افتاد و باور کرد که ما می‌توانیم و کار را در سال ۱۳۶۶ شروع کرد؛ نامش پروژه «اوج ۱۱۰» بود و این جنگنده‌های ایرانی «آذرخش» و «صاعقه» که در سال‌های اخیر به‌تناوب رونمایی می‌شود و مشهور است که برقشان دشمن را می‌گیرد،  از آنجا کلید خورده است. همان‌موقع در سال ۱۳۶۷ نیز نخستین هواپیمای ساخت ایران را رونمایی کردند و پرواز دادند و چشم‌های خیلی‌ها پر از اشک شوق شد؛ نامش «پرستو» بود؛ یک هواپیمای سبک ۴ نفره…

 

با گچ روی زمین، طرح اولین خودرو تولید ملی را کشید! و…

 

اما فقط هواپیما نبود! ستاری اولین کسی بود که باور کرد می‌توانیم خودرو ایرانی بسازیم و با ایده اولیه یک سرباز مبتکر، کار را شروع کرد. او در اندیشه ساخت یک خودرو سواری در نیروی هوایی بود. به‌نظر می‌رسید او می‌خواست با این عمل به کارخانجات خودروسازی کشور ثابت کند که در این کشور می‌شود خودرو تولید کرد و هر سال هم مدل آن را عوض کرد و ارتقاء داد. تیمسار، مقداری با سرباز ارائه‌دهنده ایده ساخت خودرو صحبت کرد و همان‌جا با گچ روی زمین طرحی را کشید و نظرات خود را درباره ساخت خودرو به او اطلاع داد. همان‌روز، پروفیل لازم خریداری شد و کار ساخت شاسی آغاز شد. فردا صبح که تیمسار به کارگاه آمد، شاسی آماده شده بود. با راهنمایی تیمسار، تغییرات انجام گرفت و چند روز بعد، موتوری که برای شاسی در نظر گرفته شده بود، روی آن نصب و به‌تدریج اکسل‌های جلو و عقب و چرخ‌ها هم آماده شد و سپس صندلی هم به آن افزوده شد. در این زمان که مصادف با برگزاری نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوایی در دانشگاه هوایی بود، تیمسار دستور داد خودرو با همان وضعیت در نمایشگاه شرکت داده شود.» بعد هم می‌خواست تکمیل و تولید انبوه این خودرو را پیگیری کند که دست حادثه نگذاشت و…

 

ساخت اولین سری جنگنده‌های بومی ایران

 

«آذرخش» نام اولین جنگنده ایرانی است که با تلاش‌های امیر، در امتداد راه‌اندازی «پروژه اوج» طراحی و ساخته شد؛ اما اعلام رسمی ساخت این جنگنده در بهار سال ۱۳۷۶، زمانی صورت گرفت که سه سال از شهادت سرلشکر ستاری می‌گذشت. همچنین صاعقه، شفق، قاهر ۳۱۳ و… نیز از دیگر جنگنده‌های بومی ایرانی هستند که متعاقب تولید جنگنده «آذرخش»، در داخل کشور طراحی و ساخته شدند.

 

ققنوس عشق، از دل آتش گذشت و رفت…

 

و سرانجام، امیر سرلشکر خلبان «منصور ستاری» روز ۱۵ دی سال ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه بین‌المللی شهید بهشتی اصفهان به‌همراه «سید علیرضا یاسینی» معاون هماهنگ‌کننده و رئیس ستاد نیروی هوایی، «مصطفی اردستانی» معاونت عملیات نیروی هوایی و تعدادی دیگر از افسران و فرماندهان نیروی هوایی ارتش، به شهادت رسید.

هواپیمای حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، از فرودگاه مهرآباد به پرواز در آمده و پس از ساعتی در کیش فرود می‌آید. فرماندهان تا بعدازظهر در کیش می‌مانند و سپس به سمت پایگاه هوایی اصفهان حرکت می‌کنند و توقف کوتاهی نیز در آن‌جا دارند. ساعت ۲۰:۴۲ شب، خلبان، هواپیما را به قصد تهران به پرواز درمی‌آورد. هنوز چند لحظه از پرواز نگذشته بود که خلبان با برج مراقبت فرودگاه اصفهان، تماس می‌گیرد و اعلام می‌کند به‌دلیل بازشدن پنجره کابین، مجبور به فرود اضطراری است و درحالی که هواپیما مشغول گردش برای نشستن در اصفهان بود، در ۶۴ کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان با زمین برخورد می‌کند. و «منصور» ایران، پرواز خود را به ابدیت، از وسط آسمان و از میان آتش، چون ققنوس آغاز می کند و: «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم»…

 

انتهای گزارش/



منبع خبر

امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری»؛ بنیانگذار بومی‌سازی صنعت و فن‌آوری هوا فضای ایران بیشتر بخوانید »

نگاهی به کتاب «روایت ناتمام» به مناسبت سالروز شهادت شهید ستاری

نگاهی به کتاب «روایت ناتمام» به مناسبت سالروز شهادت شهید ستاری


نگاهی به کتاب «روایت ناتمام» به مناسبت سالروز شهادت شهید ستاری

به گزارش نوید شاهد؛ درباره‌اش چندتایی کتاب نوشته‌اند. همه این کتاب‌ها، هر یک به نوبه خود کتاب‌های باارزشی هستند و نمی‌شود منکر زحمت نویسنده و کوشش ناشر آن‌ها شد. اما «روایت ناتمام» از سایر عناوین خواندنی‌تر است و تصویر نسبتاً کامل‌تری از شهید ستاری را نشان‌مان می‌دهد. این کتاب کاری از رضا رسولی در همکاری با انتشارات روایت فتح است و خاطراتی از شهید ستاری را بازخوانی می‌کند. تلاش نویسنده این بوده است که دوره‌های مختلف زندگی شهید ستاری را پیش روی خواننده بگذارد و تا آنجا که ممکن است، ویژگی‌های اصلی و تجربیات مهم زندگی این شهید را به مخاطب ارائه کند. «اعتماد به نفس خوبی داشت. می‌گفت جز مرگ، هر کاری چاره دارد. فقط آدم باید ببیند و بپرسد از کجا باید شروع کند و چه کار کند. حتی اگر شکست هم خورد باید ببیند که چه شده که شکست خورده. باید از شکستش بهره ببرد.»

 

این کتاب ۱۵۰ صفحه‌ای که تاکنون چند بار تجدید چاپ شده است، هم به خصوصیات فردی شهید ستاری می‌پردازد و هم بر سبک و شیوه او در مدیریت و فرماندهی درنگ می‌کند. «این‌طور هم نبود که الکی هوای کسی را داشته باشد. برایش کار ملاک بود. از آدم تنبل و بیکار خوشش نمی‌آمد. این آدم‌ها، کم‌وبیش همه‌جا هستند. از بله‌قربان‌گوها هم دل خوشی نداشت. از کسی خوشش می‌آمد که خودش را توی کار نشان دهد نه اینکه روی کاغذ خودنمایی کند. اگر نیرویی کاری بود، ستاری هم برایش کم نمی‌گذاشت. می‌خواست منتقل شود، موافقت می‌کرد. مشکل مالی داشت، مساعدت می‌کرد. اگر هم کسی از کار کم می‌گذاشت، بازخواستش می‌کرد. گاهی پیش می‌آمد بعضی‌ها زیر بار انجام مأموریت تمی‌رفتند. ستاری کوتاه نمی‌آمد. محکم می‌ایستاد و می‌گفت اگر لغو دستور کنید می‌فرستم‌تان دادسرای نظامی. زمان جنگ بود. کشور وضعیت بحرانی داشت. اگر شل می‌گرفت، مشکل درست می‌شد.»

 

می‌گویند چیزی را هم فراموش نمی‌کرد و برای انجام کارها، اولویت‌بندی داشت. «همیشه خدا هم یک سررسید دستش بود و یادداشت‌برداری می‌کرد. فرق نمی‌کرد که شما درخواست داشتی یا اینکه او به شما دستوری می‌داد. همه را می‌نوشت. طوری که اگر مدتی بعد هم شما را می‌دید، موضوع یادش بود. یا پیگیری می‌کرد، یا اینکه اعلام نتیجه می‌کرد که فلانی، آن موضوع به نتیجه رسیده است؟»

 

در یکی از روایت‌های این کتاب می‌خوانیم: از سال چهل‌وپنج می‌شناختمش؛ از دوران دانشکده افسری. ارشد گروهان‌مان بود. خیلی مرد پاکی بود. به جرأت قسم می‌خورم که ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش، همان منصور دوران دانشکده افسری بود، همه‌جوره. همان آدم سال‌های چهل‌وپنج تا چهل‌وهشت، هیچ تغییر نکرده بود. اینقدر این آدم در عقایدش ثابت قدم بود. دوره دانشجویی هیچ وقت ندیدم نمازش ترک شود؛ در اردو، در جنگل، در کویر و در خود دانشکده. آخرین دیدارمان در سال‌های دور، برمی‌گردد به سال چهل‌وهشت. بعدش که درس‌مان تمام شد، من برای دوره پرواز رفتم ایتالیا. او هم برای دوره فنی رفت امریکا. دیگر همدیگر را ندیدیم تا سال هفتاد. آن سال من پیگیر این بودم که برای بچه‌های هوانیروز، لباس فرم تهیه کنم. آن روزها با آمریکا قطع رابطه بودیم و هیچ لباس نظامی‌ای از آنجا وارد نمی‌شد. به عنوان مسئول تجهیزات پروازی هوانیروز، به هر دری می‌زدم برای تأمین لباس بچه‌ها.

 

راوی می‌افزاید: یک روز رفته بودم نیروی هوایی، پیش فرمانده لجستی‌کشان. یک تیمساری بود که الان اسمش یادش نیست. جلسه‌مان تا ظهر طول کشید. سر ناهار پرسید: «از بچه‌های کدوم دوره هستی و کی درست تمام شد؟» گفتم: «سال چهل‌وهشت. هم‌دوره‌ای بودم با تیمسار ستاری.» بعد فوری گفتم: «این روزها در دسترس هست؟ می‌شه ببینمش؟» خندید و گفت: «چرا که نه. تیمسار ستاری همیشه در دسترسه.» سریع بلند شد و رفت کنار میزش و تلفن زد به ستاری. تا گفت فلانی اینجاست و می‌گوید دوست دارم تیمسار ستاری را ببینم، دیدم دارد می‌خندد. ستاری بهش گفته بود: «بهش بگو من هم با اشتیاق دوست دارم ببینمت. دوست دارم سریعاً تو اتاق من باشی.» غذا را نیم خورده رها کردیم. وقتی رفتم در اتاق ستاری، انگار نه انگار که شده است فرمانده نیروی هوایی ارتش ایران. وقتی بغلش کردم، انگار همان منصور، دانشجوی دانشکده افسری را بغل کرده‌ام. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. گریه‌ام گرفت. پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» گفتم: «از این همه بزرگ‌منشی تو.»



منبع خبر

نگاهی به کتاب «روایت ناتمام» به مناسبت سالروز شهادت شهید ستاری بیشتر بخوانید »

حجت الاسلام محمدحسنی: خانواده شهدا چشم و چراغ ملت ایران هستند

حجت الاسلام محمدحسنی: خانواده شهدا چشم و چراغ ملت ایران هستند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت الاسلام والمسلمین «عباس محمدحسنی» رئیس سازماندعقیدتی سیاسی ارتش در اولین یادواره شهدای روحانی ارتش که صبح امروز (دوشنبه) با حضور جمعی از مقامات و فرماندهان ارتشی در مرکز همایش‌های کوثر سازمان عقیدتی سیاسی آجا برگزار شد، صمن تبریک ولادت حضرت زهرا (س) اظهار داشت: خانواده شهدا چشم و چراغ ملت ایران هستند.

حجت‌الاسلام محمدحسنی با بیان اینکه ما مدیون شهدا و خانواده‌های معظم آن عزیزان هستیم، ادامه داد: در عصر غیبت امام عصر (عج)، ماموریت روحانیت در دستگاه اخوت، امامت و ولایت ادامه راه انبیاء (ع)، امامان و اولیاءالله است. 

رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش تاکید کرد: روحانیت وظیفه دارند پرچمی که انبیاء (ع)، امامان معصوم و اولیاءالله که بعد از غیبت امام عصر (عج) بلند کردند را همچنان بلند نگه دارند و لازمه این کار پیشتازی روحانیت در همه ماموریت‌های یاد شده است.

وی گفت: برابر آمار‌های رسمی، روحانیت در مقایسه با آمار کل جمعیت شهدا بیشترین شهید را تقدیم تداوم راه امام شهدا کردند و ما موظفیم همچنان با قوت و قدرت در همه عرصه‌ها به ویژه عرصه جهاد و شهادت را آن عزیزان را ادامه دهیم و خوشبختانه در سازمان عقیدتی سیاسی ارتش نیز این پیشتازی در عرصه جهاد و شهادت حفط شده و امروز شاهد وجود ۲۶ شهید روحانیت در این سازمان هستیم.

انتهای پیام/ ۲۷۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حجت الاسلام محمدحسنی: خانواده شهدا چشم و چراغ ملت ایران هستند بیشتر بخوانید »