شهدای ارتش

۶۵ پرواز موفق شهید «روستا» در آسمان عراق/ ماجرای نشاندن هواپیما با یک بال

۶۵ پرواز موفق شهید «روستا» در آسمان عراق/ ماجرای نشاندن هواپیما با یک بال


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: سرلشکر خلبان شهید «محمدکاظم روستا» دهم مهر سال ۱۳۳۲ در آباده از توابع شیراز دیده به جهان گشود و در دامان والدینی آگاه و مسلمان و پایبند به معتقدات اسلامی پرورش یافت. دوران کودکی‌اش را در آباده گذراند و در هفت سالگی به مدرسه رفت. پس از طی دوران مدرسه و دبیرستان موفق به اخذ مدرک ششم طبیعی شد.

وی در تاریخ اول مهر ۱۳۵۱ به استخدام نیروی هوایی درآمد و در دانشکده خلبانی به تحصیل علوم پروازی پرداخت. دوره مقدماتی پرواز را در ایران سپری کرد، سپس به کشور آمریکا اعزام شد و با شور و اشتیاق دوره تکمیلی پرواز را طی کرد و به اخذ نشان خلبانی نائل شد. پس از مراجعت به ایران، به عنوان خلبان هواپیمای اف ۴ در پایگاه ششم شکاری بوشهر به خدمت مشغول شد.

گفت‌و‌گو با همسر سرلشکر خلبان جاویدالاثر محمدکاظم روستا

محمدکاظم خلبانی شجاع و ماهر بود که با شروع جنگ تحمیلی، حدود ۶۵ مأموریت موفقیت‌آمیز انجام داد و سرانجام در تاریخ هشتم آذر ۱۳۵۹ به همراه همرزم خلبانش سروان «حسن مفتخری‌فر» جهت انهدام اسکله «الامیه» اعزام شدند که بر فراز اسکله، حین بمباران مورد اصابت پدافند موشکی دشمن بعثی قرار گرفت و هواپیمایش دچار آتش‌سوزی شد و از آن تاریخ مفقودالاثر ماند تا اینکه سوم تیر سال ۱۳۷۰ شهادت وی محرز و پیکر مطهرش نیز در دل آب‌های نیلگون خلیج فارس برای همیشه مدفون ماند.

از این شهید بزرگوار یک فرزند پسر به یادگار باقی مانده که متأسفانه او نیز سال ۱۳۸۰ به دیدار پدر شتافت. در ادامه بازنشر گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس را با سرکار خانم «فضیلت ایلیایی» همسر خلبان شهید «محمدکاظم روستا» را می‌خوانید.

دفاع‌پرس: از نحوه آشنایی و ازدواج با شهید محمدکاظم روستا بفرمایید.

منزل ما تقریباً دو کوچه با منزل پدری محمدکاظم در شهرستان آباده فاصله داشت و به قولی بچه محل بودیم. من سال حدود ۵۵ و ۵۶ در حال سپری کردن دوره دانشسرای مقدماتی برای ورود به شغل معلمی بودم. محمدکاظم هم تازه از دوره خلبانی از آمریکا برگشته بود. همان شبی که از آمریکا به ایران آمد، پدر محمدکاظم به او پیشنهاد می‌دهد که با من ازدواج کند. از پدرش می‌پرسد: «زمانی که من رفتم دختر آقای ایلیایی خیلی کوچک نبود؟» که پدر در جواب می‌گوید: «چرا آن موقع که رفتی سنی نداشت، اما الان برای معلم شدن آماده می‌شود.»

گفت‌و‌گو با همسر سرلشکر خلبان جاویدالاثر محمدکاظم روستا

بالاخره بعد از مراسم معمول خواستگاری و آشنایی‌های اولیه، در تاریخ ۲۹ تیر سال ۵۷ به عقد همدیگر درآمدیم. بیشتر عمرم به توصیه شهید روستا صرف خدمت در آموزش و پرورش شد. بعد از ازدواج، درسم را ادامه دادم، دیپلمم را گرفتم و در غیاب ایشان باز هم دوره کاردانی و کارشناسی را طی کردم. نبودن همسرم در کنارم هیچ‌گاه باعث نشد که از ادامه تحصیل و خدمت به فرزندان این کشور منصرف شوم، بلکه محمدکاظم همیشه توصیه می‌کرد کار معلمی را رها نکنم که ۱۶ سال در شهرستان آباده و ۱۵ سال هم در ناحیه ۳ شهر شیراز جمعاً به مدت ۳۱ سال در آموزش و پرورش خدمت کردم. آخرین محل خدمتم هم دبیرستان و پیش دانشگاهی عدالت پایگاه هوایی شهید دوران شیراز بود و این افتخار را داشتم که بتوانم به پرسنل و فرزندان شریف نیروی هوایی ارتش خدمت کنم. 

ذوق و شوق شاگردانم برای استقبال از محمدکاظم

حدود دو سال سرپرست مرکز شبانه‌روزی تربیت معلم امام خمینی (ره) شهرستان آباده بودم. در این مرکز دانشجویان برای دوره کاردانی آماده می‌شدند و این خانم‌ها از استان بوشهر و شهرستان‌های استان فارس برای تحصیل آمده بودند. این خانم‌ها به طریقی از شرایط من مطلع بودند. آن زمان هنوز شهادت محمدکاظم محرز نشده بود و به برگشتن ایشان امیدوار بودم. به من می‌گفتند: «اگر آقای روستا از اسارت آزاد شود و به کشور بازگردد، همه ما یک مانتو و مقنعه یک‌دست از یک رنگ و یک نمونه پارچه سفارش می‌دهیم و برای استقبال از همسر شما می‌آییم تا بتوانیم به شما کمک کنیم.»

 

البته بعد از سال ۷۰ که شهادت محمدکاظم و ۵۱ نفر از خلبانان مفقودالاثر نیروی هوایی محرز شد، شاگردانم خیلی هوای من را داشتند، هیچ‌وقت من را رها نکردند، حتی تعداد زیادی از شاگردان قدیمی من بعد از سال‌ها، دنبال من بودند تا نشانی از من پیدا کنند و بالاخره من را در پایگاه هوایی شیراز پیدا کردند. هنوز هم با بسیاری از آنان ارتباط دارم، خیلی‌هایشان ازدواج کرده و صاحب فرزند هستند، من هم آنها را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد.

توصیه شهید به حفظ حجاب، صبر و نماز اول وقت

محمدکاظم خیلی خودمانی بود. به قول خودمان خاکی بود. وقتی از آمریکا برگشته بود، خیلی صمیمی و ساده در تمام کار‌های خانه به پدرش و مادر کمک می‌کرد، خودش از مهمان‌ها پذیرایی می‌کرد. در کار‌های کشاورزی خیلی به پدرش کمک می‌کرد، همیشه می‌گفت: «قرار نیست، چون من در یک کشور خارجی دوره خلبانی را دیده‌ام همه چیز را کنار بگذارم، من هم مثل بقیه انسان‌ها هستم و فرقی با آنها ندارم.»

کم می‌خوابید، می‌گفت بعداً وقت برای خوابیدن زیاد هست. یادم هست در خانه‌های سازمانی پایگاه بوشهر منزل سازمانی که در اختیار ما قرار داده بودند را به حدی آباد کرده بود که در کل پایگاه معروف بود. با همان مقدار آب کمی که در اختیارمان بود، بهترین سبزی‌کاری را در حیاط خانه داشت. خیلی منظم بود و به وقت‌شناسی معروف. همیشه ساعت ۶ صبح پوتین‌هایش را می‌پوشید، واکس می‌زد و آماده رفتن به محل کار بود. 

معمولاً هم با افرادی نشست و برخاست داشتیم که من راحت‌تر بودم. می‌گفت: «با کسی رفت و آمد کنیم که اولاً نخواهیم درباره مسائل کاری در خانه حرف بزنیم و ثانیاً شما راحت باشی.» به حجاب، صبر و نماز اول وقت خیلی خیلی اهمیت می‌داد، حتی سالی که از آمریکا برگشته بود، برای خواهرش و بقیه چادر مشکی به عنوان سوغاتی آورده بود. 

۱۱ سال بی‌خبری از محمدکاظم

بعد از مفقود شدن محمدکاظم، من حدود هشت سال با خانواده همسرم زندگی می‌کردم، چون نمی‌خواستم فرزندشان را از آنها دور کنم. حتی برای خارج شدن از خانه از آنها اجازه می‌گرفتم، هیچ‌گاه سعی نکردم داغ دوری فرزندشان را با دوری از نوه بیشتر کنم. انتقال من از آباده به شیراز هم با اجازه پدر شهید روستا بود، اگر ایشان اجازه نمی‌دادند، هیچ‌گاه آنجا را ترک نمی‌کردم.  وقتی اسرا به میهن بازگشتند، دوران بسیار سختی برای ما بود. من سَرِ خودم را با درس خواندن و معلمی گرم می‌کردم، خیلی‌ها تعجب می‌کردند، می‌گفتند که همه برای برگشتن محمدکاظم در حال آماده شدن هستند، تو چرا هیچ کاری نمی‌کنی؟ 

در جواب می‌گفتم تا از طرف نیروی هوایی به من اعلام نشود که محمدکاظم برخواهد گشت، هیچ کاری نمی‌کنم. چون می‌دانستم که آنها از من هم دلسوزتر و برای پرسنل خودشان اهمیت زیادی قائل هستند.

این‌طور نبود که منتظر بازگشت وی نباشم، امید داشتم ولی بی‌جهت به خودم دلداری نمی‌دادم. یادم هست در مدرسه‌ای در آباده که درس می‌دادم، تعدادی از پرسنل نیروی هوایی در آباده خدمت می‌کردند، بعضی اوقات که با لباس تردد می‌کردند و من از پنجره کلاس آنها را می‌دیدم، همیشه پیش خودم می‌گفتم که شاید یکی از اینها خبری از محمدکاظم برای من آورده باشد. پسرم خیلی پیگیر بازگشت پدرش بود، خودش از طریق خانمی که مسئول نامه‌های هلال احمر بود مدام سراغ پدرش را می‌گرفت. 

هاشم روستا؛ تنها یادگار محمدکاظم که خیلی زود به دیدار پدرش شتافت

هاشم ۳۱ مرداد ۱۳۵۸ به دنیا آمد و ۲۶ مرداد ۱۳۸۰ به رحمت خدا رفت. خدا نخواست که او بماند، همسرش هم دختر خیلی خوبی بود که خدا او را هم از من گرفت. ماحصل زندگی مشترک این دو پسری به نام علیرضا هست که ۱۴ سال سن دارد. خدا را شاکر هستم که حداقل یک یادگار از این پسر برای من باقی گذاشته هست، چون تنها یادگار نسل محمدکاظم همین پسر هست. 

هاشم پسر بسیار خوب و موفقی بود، در مسابقات قرآن استان همیشه شرکت می‌کرد و مقام می‌آورد. یک بار هم دیداری با حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) داشت و همیشه این دیدار را با ذوق و شوق برای بقیه تعریف می‌کرد. یاد و خاطره محمدکاظم همیشه در ذهن من برجسته هست، ولی داغی که رفتن هاشم بر دل من گذاشت، خیلی سنگین بود. با بزرگ شدن هاشم و ازدواج و بچه‌دار شدنش شرایط داشت کمی عادی می‌شد که متأسفانه هاشم هم از من جدا شد و گویی دوباره به شرایط رفتن محمدکاظم برگشتم. 

به زمین نشاندن هواپیما با یک بال / آخرین دیدار با محمدکاظم

در اوایل جنگ زندگی در پایگاه بوشهر شرایط بسیار سختی داشت، حمله‌های هوایی مداوم و حمله‌های موشکی زندگی را در پایگاه بوشهر غیر ممکن کرده بود. به خانه‌های مسکونی ما هم خیلی حمله می‌کردند که تعدادی از همسران پرسنل این پایگاه در این حملات به شهادت رسیدند. اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد در پایگاه بماند و به‌همین خاطر قصد داشتیم تعدادی از خانواده‌های ساکن را از پایگاه خارج کنیم، از پایگاه خارج شدیم و یک شب را در آباده در منزل پدری محمدکاظم سپری کردیم و بقیه از آن‌جا به شهر‌های خودشان عزیمت کردند. 

با اجازه پدر شهید، در همان شهر آباده مشغول به تدریس شدم، آن زمان امکانات ارتباطی مانند الان در دسترس همه قرار نداشت. محمدکاظم هروقت پرواز داشت و به مأموریت می‌رفت، به هر شکلی که بود، به دفتر مدرسه زنگ می‌زد و خبر سلامتی‌اش را می‌داد. برای آخرین بار که به مرخصی آمده بود و من او را دیدم، اصلاً وضعیت جسمانی مناسبی نداشت و نمی‌توانست به حالت عادی بنشیند. مثل این‌که در آخرین مأموریتش قبل از مرخصی، هواپیمایش آسیب می‌بیند و با یک بال آن را به زمین می‌نشاند و آن‌جا بود که مصدوم شده بود. اطرافیانش هم خیلی به او اصرار می‌کردند که گواهی پزشکی بگیرد و چند ماهی استراحت کند، ولی قبول نمی‌کرد. 

در آن دو سه روزی که پیش من بود حالت عجیبی داشت، توصیه می‌کرد که صبور باش، بعد از من زندگی کن، اگر مریض شدی در آباده نمان و دَرسَت را ادامه بده، بهترین لباس و پوشاک و تفریحات را برای خودت مهیا کن. نگران من نباش، دوستان من یکی یکی جلوی من تکه تکه می‌شوند و من معلوم نیست که سالم برگردم یا خیر. تا این‌که یک روز خبری از تلفن محمدکاظم نشد. کمی نگران شدم و با تلفن گردان ۶۱ شکاری بوشهر تماس گرفتم، همه همکارانش هم می‌دانستند که من چقدر روی محمدکاظم حساس هستم. گردان را زیر و رو کردم ولی کسی درست جواب من را نمی‌داد. بالاخره با فرمانده وقت پایگاه جناب دادپی تلفنی صحبت کردم. به من گفت که محمدکاظم برای مرخصی به بندرعباس رفته هست. گفتم محال هست که بدون اطلاع من به مرخصی رفته باشد و قبل از آن حتماً به من خبر می‌داد. 

خلاصه از جواب‌های گنگ و مبهم آنها متوجه شدم که برای محمدکاظم اتفاقی افتاده هست. بلافاصله عازم بوشهر شدم تا اطلاع دقیقی از او بدست بیاورم. متأسفانه کسی اطلاع دقیقی از سرنوشت او نداشت، عملیات آنها با دو فروند جنگنده انجام شده بود، آقای گودرزی که همراه محمدکاظم برای مأموریت اعزام شده بود می‌گفت که احتمالاً موتور هواپیمای محمدکاظم هدف موشک قرار گرفته و حدود ۶۵ کیلومتری مرز آبی عراق سقوط کرده هست. معلوم نبود که فرصت داشته ایجکت کند یا خیر. 

یادبود شهید محمدکاظم روستا در آباده و بهشت زهرای (س) تهران

برای محمدکاظم یک یادبود در شهر آباده درست کردند، برای خلبانان مفقودالاثر نیروی هوایی هم در قطعه ۵۲ بهشت زهرای (س) تهران هم یک مقبره به صورت نمادین اختصاص دادند. برای من هیچ فرقی ندارد که محمدکاظم مزار واقعی داشته باشد یا خیر. اگر من دلم با این شهید باشد، یک آیه قرآن که بخوانم و به روحش هدیه کنم، برای من کافی هست، مهم این هست که این هدیه پذیرفته شود. مهم این هست که من عملاً بتوانم برای شادی روح محمدکاظم کاری انجام دهم و بتوانم راهش را طوری ادامه دهم که مورد رضایت خدا و او باشد. هر وقت در پایگاه شهید دوران شیراز از جلوی مجتمع فرهنگی که به نام شهید روستا هست عبور می‌کنم و چشمم به نام شهید روستا می‌افتد، فاتحه‌ای می‌خوانم و می‌دانم که حتماً ثوابش به روح محمدکاظم می‌رسد.

اداره کردن ۳ خانواده به تنهایی

شرایط زندگی من طوری بود که می‌توانستم با استفاده از موقعیت شهید روستا از لحاظ مادی به خیلی جا‌ها برسم. ولی همیشه معتقد بودم که خودم باید موقعیتم را بالا ببرم طوری که محمدکاظم از من راضی باشد. اگر توانستم گره‌ای از مشکلات زندگی چند نفر با این بضاعتم باز کنم، آن موقع هست که عمل واقعی و مورد رضای خدا انجام داده‌ام، طوری زندگی کنم که درد و غصه فقط زندگی خودم را به دوش نکشم. 

پسر من با خانواده‌ای وصلت کرد که تنها یک دختر داشتند، خداوند بعد از ۴۰ سال این دختر را به آنها عطا کرده بود. به همین خاطر سن پدر و مادر عروسم زیاد بود که ایشان به رحمت خدا رفتند. شرایط الان من به گونه‌ای هست که امورات جاری ۳ خانواده با من هست. یکی زندگی نوه‌ام هست، که باید امانت‌دار خوبی باشم، یکی زندگی خودم هست، و دیگری مادر عروسم که شوهرش به رحمت خدا رفته هست و من کفیل امورات زندگی ایشان هم هستم و در حال حاضر من در کنار ایشان در آباده زندگی می‌کنم. 

خاطره‌ای از عملیات ۱۴۰ فروندی

زمان عملیات ۱۴۰ فروندی، خاطرم هست که یک زوج جوان که تازه ازدواج کرده بودند مهمان ما بودند. محمدکاظم، پسرمان هاشم را روی زانو گذاشته بود و داشت به او غذا می‌داد. هواپیما‌های عراقی که حمله کردند، سریعاً هاشم را داخل گهواره‌اش گذاشت، حتی لقمه‌ای که برای خودش گرفته بود را هم نخورد و به سرعت آماده رفتن شد و جزو اولین خلبانانی بود که در عملیات ۱۴۰ فروندی فقط چند ساعت بعد از آغاز رسمی جنگ به کشور عراق حمله‌ور شدند و پاسخ دندانشکنی به صدام دادند.

زیارت امام حسین (ع) در کربلا، آرزوی قلبی محمدکاظم

شب عاشورا بود. من در آشپزخانه مشغول غذا پختن بودم، محمدکاظم، هاشم را بغل کرده بود و می‌خواست او را بخواباند. از داخل آشپزخانه ناگهان صدای هق هق گریه محمدکاظم را شنیدم، نزدیکش که رفتم دیدم رادیو درحال پخش روضه امام حسین (ع) بود. از او پرسیدم: «چی شده؟» گفت: «دلم بدجوری هوای کربلا کرده». به حدی گریه می‌کرد که حال من هم منقلب شد. آن‌جا بود که از خدا خواستم به حق همین روز‌ها من و محمدکاظم را راهی کربلا کند. بعد از این جریان بود که برای مأموریت اعزام شد و دیگر برنگشت. امیدوارم که امام حسین (ع) حاجتش را برآورده کرده باشد و لحظه شهادت خود امام حسین (ع) از او دستگیری کرده باشد.

امیدوارم ما خانواده‌های شهدا بتوانیم راه این بزرگان را ادامه دهیم، به توصیه‌های این عزیزان توجه کنیم و با مقاومت و صبوری و تبعیت از خط ولایت فقیه و رهبری، دل حضرت زهرا (س) و امام زمان (عج) را شاد کنیم. دوست دارم دشمنان این مرز و بوم و این انقلاب بدانند که ما بیدی نیستیم که با این باد‌ها بلرزیم و اگر زمانی نیاز باشد که خود ما در جبهه نبرد با باطل حضور یابیم و با اذن رهبر انقلاب، حاضریم خون خود را فدای میهن و اسلام کنیم.

خدا را همیشه شاکر هستم که من انتخاب شدم تا در جریان این آزمایش سخت الهی قرار بگیرم. امیدوارم که بتوانم در برابر مشکلات دنیوی در آخرت مقابل شهیدان گرانقدر روسفید باشیم.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
۶۵ پرواز موفق شهید «روستا» در آسمان عراق/ ماجرای نشاندن هواپیما با یک بال

۶۵ پرواز موفق شهید «روستا» در آسمان عراق/ ماجرای نشاندن هواپیما با یک بال بیشتر بخوانید »

امیر سزاوار: ثبت خاطرات و تجارب کارکنان ارتش در جنگ ۱۲ روزه را وظیفه خود می‌دانیم

امیر سزاوار: ثبت خاطرات و تجارب کارکنان ارتش در جنگ ۱۲ روزه را وظیفه خود می‌دانیم


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، امیر سرتیپ دوم «محمود سزاوار» رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش در بازدید از مرکز مطالعات و تحقیقات نیروی هوایی ارتش، اظهار داشت: نیروی هوایی ارتش در زمینه دفاع مقدس و محور مقاومت دارای شاخصه‌های مهم و جذابی بوده که تبیین آن برای شناخت مخاطبان و معرفی توانمندی این نیروی خوشنام، بسیار ارزشمند و اثربخش هست.

وی استفاده از دانش و تجربه پیشکسوتان ارتش را در تولید آثار فاخر و ثبت اسناد و مدارک مرتبط با نقش ارتش در جنگ تحمیلی بسیار ارزشمند دانست و خاطرنشان کرد: با توجه به گذشت بیش از سه دهه از دفاع مقدس، باید با سرعت بیشتری به فعالیت‌های فرهنگی و هنری در حوزه دفاع مقدس و محور مقاومت و همچنین ثبت اسناد و مدارک آن، مبادرت کرد و با ریل گذاری جدید از همه ظرفیت‌ها استفاده کرد.

امیرسرتیپ دوم سزاوار اظهار کرد: طی سال‌های گذشته، فعالیت‌های خوبی از جمله برنامه‌های دورهمی پیشکسوتان، معرفی اسطوره‌ها و چهره‌های ماندگار و… انجام شده که باید ضمن اصلاح روند اجرای آن، برنامه‌های اثربخش‌تری را برنامه‌ریزی و اجرا کرد.

رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش، در بخش دیگری از بازدید خود از روند تولیدات رسانه‌ای با محوریت جنگ ۱۲ روزه توسط قرارگاه تبیین نهاجا، یادآور شد: وظیفه مهمی برای ثبت و ضبط خاطرات و تجارب کارکنان خدوم ارتش در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر بر عهده ما گذاشته شده که باید با دقت به جمع‌آوری اسناد و انتشار آن بپردازیم.

در این بازدید، همچنین امیر سرتیپ دوم نعمت الله صدقی رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات نیروی هوایی ارتش، امیر سرتیپ دوم سید حسن ابوترابی معاون روابط عمومی و رسانه ارتش و جمعی از خلبانان پیشکسوت نیروی هوایی حضور داشتند.

مجموعه مستند «قصه عشق به خاک» با موضوع نقش نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به سرپرستی سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش و همکاری سازمان‌های عقیدتی سیاسی و حفاظت اطلاعات در قرارگاه تبیین نهاجا در حال تولید هست که پس از طی مراحل بازبینی از طریق رسانه‌های جمعی و فضای مجازی منعکس خواهدشد.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امیر سزاوار: ثبت خاطرات و تجارب کارکنان ارتش در جنگ ۱۲ روزه را وظیفه خود می‌دانیم

امیر سزاوار: ثبت خاطرات و تجارب کارکنان ارتش در جنگ ۱۲ روزه را وظیفه خود می‌دانیم بیشتر بخوانید »

اتحاد و ولایت‌مداری کلید عبور از بحران‌هاست

اتحاد و ولایت‌مداری کلید عبور از بحران‌هاست


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از شاهرود، سرتیپ دوم ستاد «حمیدرضا سلمانی»، مشاور فرمانده نیروی زمینی ارتش و جانباز دفاع مقدس سه‌شنبه شب در اجلاسیه ۵۰۰ شهید ارتش استان سمنان در تالار کوثر شاهرود با بیان اینکه یادواره‌های شهدا در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بسیار اثرگذار هست، بر لزوم پاسداری از خون شهدا تأکید کرد.

وی انقلاب اسلامی را نعمتی مقدس خواند و افزود: نهضت انقلاب اسلامی ریشه در قیام عاشورا دارد؛ ویژگی بارز یاران امام حسین(ع) این بود که امام‌زمان خود را شناختند و ماندند و نهضت عاشورا ماندگار شد.

مشاور فرمانده نیروی زمینی ارتش با اشاره به عمر بیش از ۴۶ساله انقلاب اسلامی، گفت: تمام ایادی شرق و غرب تلاش کردند انقلاب اسلامی ریشه ندواند.

این جانباز و آزاده دفاع مقدس به اتحاد دشمنان علیه ایران اشاره و اظهار کرد: شرق و غرب بر سر انقلاب اسلامی متحد شدند و قبل از آن چنین سابقه‌ای نداشت و هندسه قدرت با ظهور انقلاب اسلامی تغییر کرد.

سلمانی جنگ تحمیلی اخیر را مصداقی از این اتحاد دانست و گفت: در جنگ تحمیلی ۱۲روزه رژیم صهیونیستی، همه ایادی غرب به اسرائیل کمک کردند.

وی راهبرد اصلی جمهوری اسلامی برای عبور از بحران‌ها را تشریح کرد و گفت: همه باید بدانند که اتحاد و ولایت‌مداری ملی، کلید عبور از این بحران‌هاست.

مشاور فرمانده نیروی زمینی ارتش با هشدار درباره مسؤولیت همگانی، خطاب به حضار گفت: همه ما وظیفه داریم در خدمت انقلاب باشیم و اگر کوتاهی کنیم، در آن دنیا باید پاسخگو باشیم.

این مراسم با هدف گرامیداشت شهدای ارتش استان سمنان و با حضور جمع کثیری از مسؤولان لشکری و کشوری برگزار ش.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اتحاد و ولایت‌مداری کلید عبور از بحران‌هاست

اتحاد و ولایت‌مداری کلید عبور از بحران‌هاست بیشتر بخوانید »

اجلاسیه ۵۰۰ شهید ارتش در شاهرود برگزار می‌شود

اجلاسیه ۵۰۰ شهید ارتش در شاهرود برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از شاهرود، جانشین قرارگاه عملیاتی لشکر ۵۸ ذوالفقار در جلسه هماهنگی این اجلاسیه که در قرارگاه عملیاتی لشکر ۵۸ ذوالفقار در شاهرود برگزار شد، با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست، اظهار داشت: این اجلاسیه با میزبانی نیروی زمینی ارتش، با هدف پاسداشت شهدای هشت سال دفاع مقدس در شهرستان شاهرود برگزار می‌شود.
جانشین قرارگاه عملیاتی لشکر ۵۸ ذوالفقار، برگزاری اجلاسیه ۵۰۰ شهید ارتش استان سمنان را گامی بزرگ برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت خواند.
وی افزود: استان سمنان به عنوان استانی شهیدپرور، بستر مناسبی برای انتقال مفاهیم مقاومت و ایثار به نسل جوان هست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اجلاسیه ۵۰۰ شهید ارتش در شاهرود برگزار می‌شود

اجلاسیه ۵۰۰ شهید ارتش در شاهرود برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

گنجینه شهدای ارتش همدان نیازمند بازنمایی هنری است

گنجینه شهدای ارتش همدان نیازمند بازنمایی هنری است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، سرهنگ «علی‌اصغر شیخی» مسئول بازرسی اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس و نماینده آجا در اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان امروز (سه‌شنبه)، در جلسه کمیته هنری، نمایشی و ادبیات دفاع مقدس استان همدان، با تاکید بر توجه به شهدای ارتش در حوزه تولیدات هنری اظهار داشت: در استان همدان تیپ زرهی شهید قهرمان با بیش از ۱۳۰۰ شهید، ۴۰۰۰ رزمنده ایثارگر و هزار آزاده، گنجینه عظیمی از ایثار و فداکاری هستند، ولی هنوز به‌طور کامل معرفی نشده هست.

وی افزود: تأثیر هنر در بازنمایی دفاع مقدس نسبت به سایر مولفه‌ها بسیار بالاست و ضروری هست آثار هنری مرتبط با دفاع مقدس در سطح استان شناسایی شوند. 

مسئول بازرسی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت استان همدان تصریح کرد: هر فعالیت هنری در مدارس، دانشگاه‌ها، تشکل‌های مردم‌نهاد، مراکز دولتی و نهادهای نظامی، حتی اگر بخش کوچکی از آن به دفاع مقدس و شهدا اختصاص داشته باشد، ارزشمند هست و باید حمایت شود.

سرهنگ شیخی همچنین در حوزه ادبیات دفاع مقدس گفت: از پیشکسوتان عرصه دفاع مقدس تقاضا دارم که در این حوزه ورود کنند و با حمایت و تجربه خود، فعالیت‌های ادبی مرتبط با دفاع مقدس را گسترش دهند. خوشبختانه استعدادهای قابل توجهی در استان موجود هست که می‌توانند این مسیر را تقویت کنند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

گنجینه شهدای ارتش همدان نیازمند بازنمایی هنری است

گنجینه شهدای ارتش همدان نیازمند بازنمایی هنری است بیشتر بخوانید »