تصاویر/ شهید «سید علی محمودیان» (۱)
تصاویر/ شهید «سید علی محمودیان» (۱) بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عقربهها ساعت سه را نشان میدهند و آفتاب پرقدرت تابستان گرمتر از همیشه روی زمین پهن شده است که ماشین مقابل یکی از خانههای کوچک و قدیمی خیابان نیروی هوایی متوقف میشود. قرار امروز دیدار با خانواده شهدای قرآنی به رسم هر هفتهها منزل شهید «تقی قاسمیان» است و میزبان، مادری است که بعد از سالها امروز میهمانانی از شهید دارد. نه به رسم گلایه که به رسم شرف مهمانان شهیدش همان اول راه گلایه میکند که بعد از ۳۰ سال اولین باری است که شما مهمان شهید شدید.
ما، یعنی جمعی از جامعه قرآنی بههمراه تعدادی از قاریان و حافظان نوجوان که از هرمزگان برای شرکت در مسابقات قرآنی هلال احمر به تهران امده است مهمان این خانه هستیم.
«رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه در ابتدای دیدار که جمعی از اساتید قرآنی از جمله استاد یاریگل، استاد لیالی، حجت الاسلام ذکاوت، استاد دهقان و استاد دولتی حضور دارند با اشاره به آماری از دیدارهای صورت گرفته گفت: در جریان تشکیل کمیته شهدای قرآنی تنها در تهران حدود ۲۸۰ شهید فعال یا حافظ یا معلم قرآن شناسایی شدند که یکی از برنامههای کمیته شهدای قرآنی دیدار روزهای چهارشنبه با خانواده شهدا و تجدید میثاق با شهداست.
وی افزود: اگر با شهدا بیشتر انس میگرفتیم با بخشی مشکلات امروز کشور مواجه نبودیم. ما خودمان را از شهدا دور کردیم و این باعث بروز مشکلاتی شد.
استاد یاری گل از قاریان و اساتید قرآنی که آشنایی نسبی با شهید دارد بیان کرد: شهید قاسمیان از شاگردان استاد موسوی بلده بود و باهم جلسهای مشترک در خیابان دوم نیروی هوایی داشتیم. من از این شهید درس اخلاق میگرفتم. بسیار آرام و بااخلاق بود و اقتضای دوران جوانی که ما شلوغ بودیم، اما او آرام بود به ما آرامش میداد. تقی از آن شهدای خاص است که تجسم اخلاق بود.
استاد لیایی که از رزمندگان دفاع مقدس بوده است تعریف کرد: در برههای لشکر سیدالشهدا (ع) بودم، در جبهه بودیم که به من گفتند با توجه به سبقه کار قرآنی میخواهیم مسابقات برگزار کنیم. رحل و قرآنی تهیه کردیم و دنبال جایگاه بودیم، گشتیم و گلولههای توپ و خمپاره را روی هم چیدیم و تختهای گذاشتیم روی آن و گلدانی هم گذاشتیم کنارش تا جایگاه زیباتر شود. یکی از دوستان رفت بالای سن و قرآن را خواند نفر دوم که رفت پوکهها حرکت کرد و قاری افتاد پایین.
مادر شهید پس از خیر مقدم و تشکر از مهمانها در بیان خصوصیاتی از شهید گفت: چنان با قرآن انس داشت که وقتی از در خانه میآمد تو با صدای قران میآمد. هنوز نماز به او واجب نشده بود که میانه شب وقتی به او سر میزدم میدیدم که نماز شب میخواند. انقدر سربه زیر بود که یکبار در خیابان مقابلش ایستادم، من را ندید و رفت آن طرف، من هم رفتم آن طرف، بازهم مرا ندید. از صدای خندهام متوجه شد چه کسی هستم.
این مادر شهید دفاع مقدس افزود: هر سه فرزند من خوب هستند، ولی تقی استثنایی بود. انقدر احترام میگذاشت به من که حد نداشت. یکبار در سینه زنی برادرش پشتش ایستاده بود، وقتی برادرش را دید همانجا ایستاد تا برادرش را جلو آورد.
او به فعالیتهای قرآنی شهید اشدره کرد و بیان داشت: به عنوان مربی قرآن به جبهه رفته بود و در آنجا قران درس میداد. ۲ سال بود که ازدواج کرده بود که شهید شد. بعد از شهادتش عده زیادی به منزل ما آمدند و مبالغی به ما دادند که گفتند از شهید قرض گرفته بودیم. در کل پنج بار به جبهه رفت و ۲۶ ساله بود که در سال ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید.
مادر شهید با یادآوری خاطره خبررسانی شهادت فرطندش تعریف کرد: بیرون بودم که امدم خانه، نزدیک منزل دو آقا را دیدم، با خودم میگفتم اینها که هستند. همیرم را صدا کردند و بردند گوشهای چند کلامی با اووصحبت کردند، وقتی برگشت چشمهایش قرمز بود، گفتم حاج اقا چیزی شده؟ گفت کمی پاهایم درد میکنم، تعجیب کردم که به خاطر درد پا چرا باید چشمهایش قرمز شود. تا اینکه حاج اقای روضهخوانی در محله داشتیم که ارادتی به ایشان داشتم وقتی ایشان آمد فهمیدم خبری شده، پرسیدم برای تقی اتفاقی افتاده؟ گفت بله و متوجه شدم تقی به شهادت رسیده است.
استاد قربانی از مادر شهید میخواهد توصیهای به جامعه قرآنی داشته باشد که مادر شهید اینطور ادامه داد: من پاهایم درد میکند و خیلی بیرون نمیرود، اما میگویند برخی حجاب از سر برداشتهاند و بدنهایشان را بیرون ریختهاند، آیا انقلاب کهنه شده که ما باید به اینجا برسیم؟! مگر چند سال گذشته؟ زمانی همه حجاب داشتند.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
آرامش شهید قاسمیان در تلاطمهای سیاسی/ شوخی مادر شهید برای آزمودن فرزند بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عقربهها ساعت سه را نشان میدهند و آفتاب پرقدرت تابستان گرمتر از همیشه روی زمین پهن شده است که ماشین مقابل یکی از خانههای کوچک و قدیمی خیابان نیروی هوایی متوقف میشود. قرار امروز دیدار با خانواده شهدای قرآنی به رسم هر هفتهها منزل شهید «تقی قاسمیان» است و میزبان، مادری است که بعد از سالها امروز میهمانانی از شهید دارد. نه به رسم گلایه که به رسم شرف مهمانان شهیدش همان اول راه گلایه میکند که بعد از ۳۰ سال اولین باری است که شما مهمان شهید شدید.
ما، یعنی جمعی از جامعه قرآنی بههمراه تعدادی از قاریان و حافظان نوجوان که از هرمزگان برای شرکت در مسابقات قرآنی هلال احمر به تهران امده است مهمان این خانه هستیم.
«رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه در ابتدای دیدار که جمعی از اساتید قرآنی از جمله استاد یاریگل، استاد لیالی، حجت الاسلام ذکاوت، استاد دهقان و استاد دولتی حضور دارند با اشاره به آماری از دیدارهای صورت گرفته گفت: در جریان تشکیل کمیته شهدای قرآنی تنها در تهران حدود ۲۸۰ شهید فعال یا حافظ یا معلم قرآن شناسایی شدند که یکی از برنامههای کمیته شهدای قرآنی دیدار روزهای چهارشنبه با خانواده شهدا و تجدید میثاق با شهداست.
وی افزود: اگر با شهدا بیشتر انس میگرفتیم با بخشی مشکلات امروز کشور مواجه نبودیم. ما خودمان را از شهدا دور کردیم و این باعث بروز مشکلاتی شد.
استاد یاری گل از قاریان و اساتید قرآنی که آشنایی نسبی با شهید دارد بیان کرد: شهید قاسمیان از شاگردان استاد موسوی بلده بود و باهم جلسهای مشترک در خیابان دوم نیروی هوایی داشتیم. من از این شهید درس اخلاق میگرفتم. بسیار آرام و بااخلاق بود و اقتضای دوران جوانی که ما شلوغ بودیم، اما او ارام بود به ما آرامش میداد. تقی از آن شهدای خاص است که تجسم اخلاق بود.
استاد لیایی که از رزمندگان دفاع مقدس بوده است تعریف کرد: در برههای لشکر سیدالشهدا (ع) بودم، در جبهه بودیم که به من گفتند با توجه به سبقه کار قرآنی میخواهیم مسابقات برگزار کنیم. رحل و قرآنی تهیه کردیم و دنبال جایگاه بودیم، گشتیم و گلولههای توپ و خمپاره را روی هم چیدیم و تختهای گذاشتیم روی آن و گلدانی هم گذاشتیم کنارش تا جایگاه زیباتر شود. یکی از دوستان رفت بالای سن و قرآن را خواند نفر دوم که رفت پوکهها حرکت کرد و قاری افتاد پایین.
مادر شهید پس از خیر مقدم و تشکر از مهمانها در بیان خصوصیاتی از شهید گفت: چنان با قرآن انس داشت که وقتی از در خانه میآمد تو با صدای قران میآمد. هنوز نماز به او واجب نشده بود که میانه شب وقتی به او سر میزدم میدیدم که نماز شب میخواند. انقدر سربه زیر بود که یکبار در خیابان مقابلش ایستادم، من را ندید و رفت آن طرف، من هم رفتم آن طرف، بازهم مرا ندید. از صدای خندهام متوجه شد چه کسی هستم.
این مادر شهید دفاع مقدس افزود: هر سه فرزند من خوب هستند، ولی تقی استثنایی بود. انقدر احترام میگذاشت به من که حد نداشت. یکبار در سینه زنی برادرش پشتش ایستاده بود، وقتی برادرش را دید همانجا ایستاد تا برادرش را جلو آورد.
او به فعالیتهای قرآنی شهید اشدره کرد و بیان داشت: به عنوان مربی قرآن به جبهه رفته بود و در آنجا قران درس میداد. ۲ سال بود که ازدواج کرده بود که شهید شد. بعد از شهادتش عده زیادی به منزل ما آمدند و مبالغی به ما دادند که گفتند از شهید قرض گرفته بودیم. در کل پنج بار به جبهه رفت و ۲۶ ساله بود که در سال ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید.
مادر شهید با یادآوری خاطره خبررسانی شهادت فرطندش تعریف کرد: بیرون بودم که امدم خانه، نزدیک منزل دو آقا را دیدم، با خودم میگفتم اینها که هستند. همیرم را صدا کردند و بردند گوشهای چند کلامی با اووصحبت کردند، وقتی برگشت چشمهایش قرمز بود، گفتم حاج اقا چیزی شده؟ گفت کمی پاهایم درد میکنم، تعجیب کردم که به خاطر درد پا چرا باید چشمهایش قرمز شود. تا اینکه حاج اقای روضهخوانی در محله داشتیم که ارادتی به ایشان داشتم وقتی ایشان آمد فهمیدم خبری شده، پرسیدم برای تقی اتفاقی افتاده؟ گفت بله و متوجه شدم تقی به شهادت رسیده است.
استاد قربانی از مادر شهید میخواهد توصیهای به جامعه قرآنی داشته باشد که مادر شهید اینطور ادامه داد: من پاهایم درد میکند و خیلی بیرون نمیرود، اما میگویند برخی حجاب از سر برداشتهاند و بدنهایشان را بیرون ریختهاند، آیا انقلاب کهنه شده که ما باید به اینجا برسیم؟! مگر چند سال گذشته؟ زمانی همه حجاب داشتند.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
شهیدی که استاد اخلاق اساتید قرآن بود بیشتر بخوانید »
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: صفات قرآنی، یکی از ابعاد شخصیتی شهداست؛ برای همین است که خداوند خریدار شهداست و آنها را در بهشت خود عندربهم یرزقون میکند. وقتی از شخصیت قرآنی شهدا صحبت میکنیم، این شخصیت خدایی را میتوانیم در تمام ابعاد زندگی آنها ببینیم؛ از رعایت تقوا و حفظ حرمت نامحرم گرفته و تا حراست از بیتالمال، انفاق و دهها خصوصیت دیگر.
شهیدان «محمد صالحه» و «زهرا حسنی سعدی» نیز تمام ابعاد زندگیشان قرآنی بود؛ همان جوانان نخبهای که در حادثه هواپیمای اوکراینی به شهادت رسیدند و بعداً عکس آنها با سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، در رسانهها مورد توجه قرار گرفت. زمانی با زندگی این شهیدان والامقام آشنا شدم که همراه با جمعی از فعالان جامعه قرآنی، به منزل شهید «محمد صالحه» رفته و پای سخنان پدر و مادر این شهید والامقام نشستم.
ابتدا پدر شهید صحبت کرد و از سفر فرزندش به کانادا گفت و تأکید کرد: «محمد» میگفت که میخواهم زودتر تحصیلات خود را تمام کنم و به ایران برگردم؛ نمیخواهم آنجا بمانم و وقتی هم دید که این کشور شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی را محکوم نکرده است، تصمیم گرفت تا برای همیشه کانادا را ترک کند.
پدر شهید محمد صالحه همچنین گفت که «محمد بین علم، عمل و معنویت، در خود تطابق ایجاد کرده بود»؛ این بخش از سخنان پدر شهید را میتوان چکیدهای از همه عمر این شهید والامقام دانست؛ چراکه پدر معتقد است که این موضوع موجب سریعتر شدن رشد تکاملی فرزندش شد. (بیشتر بخوانید).
اما پس از روایتهای شیرین پدر شهید محمد صالحه، نوبت به روایتهای دلچسب مادر این شهید والامقام رسید. مادر، صفات فرزند و عروس شهید خود را یکییکی با آیات قرآن کریم تطابق داده و مثالهای مرتبطی را از زندگی این شهیدان والامقام روایت میکند.
مادر شهید صالحه در ابتدا با بیان اینکه در قرآن کریم آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»، میگوید: تقوا سرلوحه زندگی این شهیدان «محمد صالحه» و «زهرا حسنیسعدی» بود و آنها در همه زمینهها، تقوا را رعایت میکردند. برای نمونه؛ در سوره «حجرات» آمده است که از غیبت، سوءظن و تجسس دوری کنید؛ محمد و همسرش این ویژگیها را داشتند و من به هیچوجه ندیدم که آنها غیبت کنند، یا اینکه به کسی سوءظن داشته باشند و یا تجسس کنند.
مادرشوهر شهید «زهرا حسنیسعدی» ادامه داد: شهید «زهرا حسنیسعدی» عروس ما بود؛ این درحالی است که برخی عروسها ممکن است که کنجکاوی کنند تا بفهمند که مادر و پسر باهم چه میگویند؛ اما وقتی من و محمد باهم صحبت میکردیم، او اصلا توجهی نمیکرد که چه میگوییم. همچنین به هیچچیزی بدوندلیل توجه نمیکرد، مگر اینکه ما او را متوجه میکردیم که مثلا به یک موضوع دقت کند؛ چراکه نمیخواست در موضوعی تجسس کند.
خداوند در آیه مبارک «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ…» [۱] خطاب به پیامبر اکرم (ص) میگوید که «و [ای پیامبر]به زنان باایمان بگو که چشمان خود را (از نگاه به مرد نامحرم) فرو بندند…»؛ بر این اساس، مادرشوهر شهید زهرا حسنیسعدی میگوید که این شهید والامقام تا حدی به این آیه از قرآن کریم عمل میکرد که گویی اساتید را در کلاس درس، از روی کفششان میشناخت!
«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ…» [۲]، آیه دیگری بود که مادر شهید «محمد صالحه» به آن اشاره کرد. در این آیه نیز خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم (ص) گفته است: «به مردان باایمان بگو که چشمان خود را (از آنچه دیدنش حرام است) فرو بندند». مادر در ادامه میگوید: محمد اگر در راهپله ساختمان بود و از کنار من رد میشد، یا اینکه من از کنارش رد میشدم، متوجه نمیشد که من مادرش هستم، مگر اینکه او را صدا میکردم.
مادر شهید «محمد صالحه» عبارت «لاتسرفوا» که در قرآن کریم به آن اشاره شده است را مطرح میکند و میگوید: قرآن کریم به مومنان توصیه کرده است که اسراف نکنید! زمانی که برای خرید عروسی محمد و همسرش به بازار رفته بودیم، صحبت بر این موضوع میشود که یک لباس عروس را برای عروسم بخریم و «محمد» نیز خودش مایل بود تا این لباس را برای همسرش بخرد؛ اما او به مادرش میگوید که «شیطان میخواهد در اینجا ما را گول بزند. من این لباس را نمیخواهم». این شهیدان والامقام با وجود اینکه تکمن مالی داشتند؛ اما در همه زمینهها با قناعت زندگی کرده و از اسراف دوری میکردند.
مادر در ادامه بیان ویژگیهای فرزند و عروش شهیدش، به آیهای دیگر از قرآن کریم اشاره میکند و میگوید: قرآن کریم گفته است: «ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِى سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنًّا…»؛ [۳]یعنی: «آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق منّتی نگذارده و آزاری نکنند، آنها را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیشامدی بیمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند بود»؛ شهیدان «محمد صالحه» و «زهرا حسنیسعدی» در زندگی خود، به این نکته خیلی توجه داشتند که چهکسی، چه نیازیهایی دارد؟ تا بتوانند به آنها کمک کنند.
این مادر شهید، «رعایت تقوا» را یکی دیگر از خصوصیات شهیدان «محمد صالحه» و «زهرا حسنیسعدی» دانست؛ تا جایی که به تعبیر او، رعایت تقوا در جزءبهجزء زندگی این شهیدان موج میزد. به گفته مادر: «آنها خیلی رازدار بودند و اسرار دیگران را فاش نمیکردند. مثلاً زمانی که «محمد» در «باشگاه پژوهشگران جوان»، برای المپیاد تدریس میکرد، برادرش نیز شاگرد او بود؛ بنابراین با توجه این اینکه او سوالات المپیاد را طراحی میکرد، میتوانست برادر خود را راهنمایی کند تا او هم به المپیاد جهانی راه پیدا کند؛ اما برادرش میگوید که «محمد» وقتی در منزل به او تدریس میکرد، حتی کل موضوعی که قرار بود در رابطه با آن سوال طرح کند را به او تدریس نمیکرد. «باشگاه پژوهشگران» جوان هم به امانتداری «محمد» اعتماد داشت که طراحی سوالها را به او سپرده بود».
«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (و به پدر و مادر نیکی کنید!)؛ توصیهای الهی است که چندبار در قرآن کریم به آن اشاره شده و مادر شهید «محمد صالحه» نیز آن را یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی فرزند و عروس شهید خود عنوان میکند. مادر میگوید: «محمد» و همسرش هیچوقت جلوتر از من راه نمیرفتند؛ مثلاً با وجود اینکه سریعتر از میتوانستند از پلهها بالا روند؛ اما پشتسر من حرکت میکردند. وقتی میگفتم «زهرا خانم شما سمت راست هستی، ابتدا شما بروید!»، میگفت «نه شما مامان هستید». قرآن کریم همچنین توصیه کرده است: قبل از آنکه پدر و مادر شما نیاز خود را اعلام کنند، شما باید نیاز آنها را برآورده کنید؛ لذا آنها به این توصیه قرآن نیز عمل میکردند.
مادر شهید «محمد صالحه» در ادامه به آیه «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم…» (محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند…) [۴]اشاره میکند و میگوید: این آیه قرآن کریم در زندگی سیاسی شهیدان «محمد صالحه» و «زهرا حسنیسعدی» پررنگ بود. از جمله اینکه وقتی در کانادا بودند، در راهپیمایی روز جهانی قدس شرکت میکردند. در روز ۹ دی سال ۱۳۸۸ هم «محمد» خیلی ناراحت بود؛ لذا به منزل آمد و گفت «فتنهگران خیلی دارند توهین میکنند؛ مامان بیا به راهپیمایی برویم». در سفر آخری هم که به ایران آمده بود، باوجود اینکه برنامههای او خیلی فشرده بود، ولی در راهپیمایی بزرگداشت این روز شرکت کرد.
رعایت حفظ بیتالمال و حلال و حرام، از دیگر خصوصیات محمدآقا بود؛ محمدآقا وقتی در باشگاه پژوهشگران جوان بود، گاهی برای رفت و آمد او تاکسی میگرفتند، روزی یکی از دوستانش با وی هماهنگ کرده بود تا در بین راه، سوار تاکسی که برای محمد گرفته بودند شود؛ اما او گفته بود، از آنجایی که هزینه این تاکسی را فقط برای من پرداخت میکنند، میترسم که کار ما اشکال شرعی داشته باشد؛ لذا پیاده شده بود و یک تاکسی دیگر گرفته بود که همراه با دوستش باهم بروند و احضر نشده بود تا از هزینهای که باشگاه پژوهشگران جوان برای او پرداخت میکند، برای کار دیگری استفاده کند.
«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» یعنی «آن مؤمنانی که، چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است». [۵] مادر شهید «محمد صالحه» به این آیه اشاره میکند و تأکید میکند: وقتی «محمد» در کانادا بود، برخیها توصیه میکردند که لزومی ندارد شما تا این حد به مسائل شرعی و اعتقادی توجه داشته باشید؛ اما او عکس امام خمینی (ره) و امام خامنهای را در یک قاب گذاشته و همراه داشت. همچنین آیه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ِ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.» را روی میز کار خود در شرکت «سامسونگ» گذاشته بود.
مادر شهید محمد صالحه در ادامه سخنان خود، گریزی به علت سفر فرزندش به کشور کانادا میزند و میگوید: اساتید دانشگاه تورنتو گفته بودند که ما به محمد در این دانشگاه نیاز داریم، نه اینکه محمد به دانشگاه ما نیاز داشته باشد؛ لذا وقتی محمد میخواست به کانادا برود، به من گفت که میخواهم بروم تا تجربیات کاری آنجا را کسب کنم.
«اهمیت به نماز» را میتوان از دیگر خصوصیات شهید «محمد صالحه» و همسرش دانست؛ چراکه مادر اینبار آیهای از قرآن کریم را مثال زد و آن را با خصوصیات اخلاقی این شهیدان والامقام تطابق داد که بر موضوع اهمیت به نماز تأکید میکند. به گفته مادر شهید «محمد صالحه»: قرآن کریم فرموده است: «.. الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ» یعنی «.. آنان که به آخرت ایمان آوردند به این کتاب نیز ایمان خواهند آورد و آنها (اوقات) نمازشان را محافظت مینمایند» [۶]. وقتی محمد به مسابقات روبوکاپ در کشورهای دیگر میرفت، نماز را همراه با دوستانش در همان محل برگزاری مسابقات میخواندند، یا اینکه وقتی میخواست سوار هواپیما شود، همراه خودش مهر میبرد تا در فرودگاه یا هواپیما، بتواند نماز خود را بهجای آورد. همینطور همسرش نیز اینگونه بود و حتی روی نماز شب خود نیز حساسیت داشت. بعد از ازدواج نیز هردوی آنها، نماز خود را باهمدیگر به جماعت میخواندند.
آیه «.. وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» [۷] مومنان را توصیه میکند به درستی و راستی و پایداری در دین؛ این آیه، آیه دیگری است که مادر شهید «محمد صالحه» به آن اشاره میکند و درباره عروس شهید خود، اینگونه میگوید: یکی از دوستان شهید «زهرا حسنیسعدی» در کانادا گفته است که در آنجا کتاب «چهل حدیث» از امام خمینی (ره) را با همدیگر مطالعه میکردند. این موضوع درحالی بود که عروسم قبلا این کتاب را مطالعه کرده بود؛ ولی در کانادا به دوست خود نگفته بود که من قبلا این کتاب را خواندهام؛ لذا با دوستان خود کتاب را مطالعه میکردند و هرکجا که نیاز میشد و مسئلهای بهوجود میآمد، او بدون اینکه اظهار اطلاع کند، وارد بحث میشد.
مادر شهید «محمد صالحه» در ادامه، ماجرای پیراهن مشکی فرزند شهید خود، در عکسی که از او به یادگار مانده است را روایت میکند و میگوید: این عکس برای زمانی است که «محمد» همزمان با ایام محرم در دانشگاه ارائه داشت؛ او در پایان صحبتهای خود، سالروز شهادت فرزند پیغمبر اسلام (ص) را دلیل پوشیدن لباس مشکی عنوان کرده بود؛ چراکه از این راه میخواست اهالی آنجا را با امام حسین (ع) آشنا کند.
مادر روایتهای خود درباره فرزند و عروس شهید خود را اینگونه ادامه میدهد: دنیا برای شهیدان «محمد صالحه» و «زهرا حسنیسعدی» حقیر بود؛ همانطور که قرآن کریم دنیا را «مطاع قلیل» و «مطاع غرور» دانسته است، واقعاً آنها بر این موضوعات باور داشتند.
«دستنوشتههای شهید «زهرا حسنیسعدی» برای نسل جوان درس است»؛ این نکته پایانی مادر شهید محمد صالحه است که به عروس شهیدش اشاره دارد. او میگوید: عروسم در یکی از دستنوشتههای خود، آورده است: «اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ…» [۸]یعنی «خدایا! کمال جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن!» و یا در دستنوشتهای دیگر گفته است که «خدایا میترسم از دنیا…» زهراخانم در عنفوان جوانی از دنیا بریده بود و زهد داشت؛ در حالی که در دنیا چیزی کم نداشت و در پایان این دستنوشته، آورده بود «آرزویم این است که من را قبول کنید!» و خداوند هم این آرزوی او را برآورده کرد.
روایت مادر شهید «محمد صالحه» از فرزند و عروس شهید خود، روایتگر اخلاق و منش الهی این شهیدان والامقام در زندگیشان است و طبیعتاً نمیتوان در یکیدو مطلب، تمام این ابعاد را تشریح کرد؛ اما آنچیزی که میتوان از همین میزان روایت نتیجه گرفت؛ این است که این شهیدان والامقام بدونشک خدا را عاشق خود کرده بودند!
[۱]: سوره نور – آیه ۳۱
[۲]: سوره نور – آیه ۳۰
[۳]: سوره بقره – آیه ۲۶۲
[۴]: سوره فتح – آیه ۲۹
[۵]: سوره آل عمران – آیه ۱۷۳
[۶]: سوره انعام – آیه ۹۲
[۷]: سوره عصر – آیه ۳
[۸]: فرازی از مناجات شعبانیه
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است