شهدای خان طومان

«حاج قاسم»: اگر مقاومت مازندرانی‌ها نبود، حلب از دست می‌رفت

«حاج قاسم»: اگر مقاومت مازندرانی‌ها نبود، حلب از دست می‌رفت


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «رسیدن بخیر رفقا. خوش آمدید کربلایی‌های خان‌طومان. چه عجب یاد ما کردید! می‌دانم خسته از یک راه طول و درازید و مجال گلایه نیست. اما اگر بدانید در ۵ سالی که بی‌شما اندازه ۵۰ سال طول کشید، چه بر ما گذشت، خودتان می‌شوید سنگ صبورمان و سراپا گوش می‌شوید برای شنیدن درددل‌هایمان. جانم برایتان بگوید که… خوش به حالتان که در آن اردیبهشت غمبار، مثل ما با دنیایی از غم و حسرت به مازندران برنگشتید.

از غربت آن روزها هرچه برایتان بگویم، کم است. همه اهالی شهرهای مازندران به احترامتان جمع شده‌بودند، اما انگار هیچ‌کس نبود. جای خالی شما، زخم روی زخم‌هایمان می‌زد و نیشتر به قلب‌مان. از روزگار خودمان – لشکر جامانده‌ها- که بگذارید چیزی نگویم؛ جامانده‌هایی که با رفقایشان بار سفر بسته بودند و بدون آن‌ها برگشته بودند و حالا دست‌خالی و سرافکنده، درِ خانه‌هایشان را می‌زدند.

خدا هیچ‌کس را شرمنده رفیقش نکند. اما همان خدا می‌داند عهد کرده‌بودیم بدون شما به وطن برنگردیم. خودش از آن بالا شاهد بود چند بار به خط زدیم تا برگردانیم‌تان، اما باران آتش دشمن، همین دلخوشی را هم از ما گرفت… القصه رفقا! خوب جایمان گذاشتید و رفتید. خوب داغ حسرت به دلمان گذاشتید. خوب….

اما همین‌که بعد از ۵ سال، چشممان را روشن کردید و برگشتید، دم‌تان گرم. معلوم است هنوز ما را یادتان نرفته. دلمان خوش شد هنوز از آن بالا نگاهمان می‌کنید و حواستان هست به حال نزارمان؛ و چه خوش‌موقع به دادمان رسیدید نورچشمی‌های حاج قاسم. درست در روزهایی که یک ویروس منحوس، جنگ را آورده پشت در خانه‌هایمان و هرکدام در گوشه عزلت خودمان گرفتار شده‌ایم.

راستی حتماً باد به گوشتان رسانده که سردار در ستایش از جهاد جانانه‌تان سنگ‌تمام گذاشت. چه می‌گویم؟ شما که خودتان همسایه حاج قاسم هستید و ما جامانده‌ها باید از شما بخواهیم سلام‌مان را به محضرش برسانید… دیگر سرتان را درد نیاورم. حالا و بعد از ۵ سال چشم‌انتظاری، سلام. اگر از احوالات ما خواسته باشید، دیگر ملالی نیست وقتی شما از ما دور نیستید… چشم ما روشن، چشم مازندران روشن، چشم ایران روشن.»

۲، ۳ روز است آرام و قرار از دل همرزمان شهدای سرافراز خان‌طومان رفته و احتمالاً کارشان شده کاغذ پشت کاغذ سیاه کردن برای نوشتن چیزی شبیه آنچه خواندید. حالا دیگر، روز وصال است بعد از ۵ سال شمردن روزها. بالاخره روز موعود رسید و از شام بلا، رفقایشان را آوردند… ما هم فرصت را غنیمت شمردیم و امروز که مازندران آغوش باز کرده برای فرزندان از سفر بازگشته‌اش، گوش دل سپردیم به دل‌گویه‌های یکی از رزمندگان مدافع حرم مازندرانی تا برایمان از رفقایی بگوید که در کربلای خان‌طومان، فدایی حرم خانم زینب (س) شدند. رزمنده­ای که خود را با نام جهادی «حیدر» معرفی می‌کند و به رسم رفقایش، شیوه گمنامی انتخاب کرده…

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

پایان فراق شهدایی که هرکدام اجر ۲ شهید دارند

مانده سر دوراهی اشک و لبخند. گاه اشک حسرت می‌شود هم‌نفس لحظه‌هایش و گاه لبخند می‌نشیند روی لب‌هایش از فکر تجدید دیدار با رفقای مخلصی که ۵ سال با یادشان زندگی کرده. صدایم رشته افکارش را پاره می‌کند. تا می‌گویم: «این روزها با آمدن ۵ مهمان عزیز از خان‌طومان، برای مازندرانی‌ها روزهای خاص و مبارکی است…»، می‌گوید: «این شهدای عزیز، فقط متعلق به ما مازندرانی‌ها نیستند. آن‌ها متعلق به همه مردم ایران هستند، چون برای دفاع از امنیت و ناموس تمام مردم ایران از آسایش و زندگی و خانواده خود چشم پوشیدند و به صف مدافعان حرم ملحق شدند. در مقام و جایگاه این شهدا همین بس که مقام معظم رهبری در حق‌شان فرمودند: «هر شهید مدافع حرم، اجر دو شهید را دارد، چون آن‌ها هم هجرت کردند و هم جهاد.» این روزها دل ما هم مثل دل همه آن‌هایی که چشم‌انتظار بازگشت پیکر مطهر این شهدا بودند، شاد است. ماجرا برای ما البته کمی متفاوت است، آخه ما با این شهدا رفاقت داشتیم و روزها و شب‌هایی را در ماموریت‌های حساس با آن‌ها زندگی کردیم…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید رضا حاجی زاده

اگر شهید نمی‌شد، تعجب می‌کردیم

گفت‌وگویمان بی‌مقدمه تبدیل می‌شود به محفل روایتگری درباره شهدای خان‌طومان و رفقای تازه از راه‌رسیده: «با رضا حاجی‌زاده، بیش از باقی شهدای خان‌طومان دم‌خور بودم. درست است که من ساکن چالوس بودم و او ساکن آمل، اما ازآنجاکه ۵ سال در لشکر ۲۵ کربلای مازندران در یک گردان بودیم و در ماموریت‌های داخلی و خارجی در کنار هم خدمت کرده‌بودیم، آشنایی و دوستی داشتیم.

هر وقت یاد رضا می‌افتم، خاطراتش با دو ویژگی در ذهنم تداعی می‌شود: «حساسیت به بیت‌المال و شجاعت». آقا رضا در گردان شهره بود به پاکی. مراقبت از بیت‌المال، دقت در حلال و حرام، عشق به خانواده و پرهیز از نگاه به نامحرم، آنقدر در وجودش برجسته بود که همه یک سهمیه شهادت برایش کنار گذاشته بودند. اینطور بود که اگر شهید نمی‌شد، تعجب می‌کردیم. نمی‌دانید در آن بحبوحه جنگ و آتش و خون، چطور حواسش به حفظ بیت‌المال بود و هر وقت هم لازم می‌شد، سفارشش را به دیگران می‌کرد. اما از آن طرف هم باید بودید و شجاعتش را در سخت‌ترین لحظات در میدان جنگ می‌دیدید…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

دوئل رضا با تک‌تیرانداز داعشی، نگذاشت زمینگیر شویم

«مأموریت اول‌مان به سوریه در سال ۹۴ بود و در همان مأموریت اول هم شجاعت رضا حاجی‌زاده به همه اثبات شد. در یکی از عملیات‌ها، در منطقه‌ای در حلب گیر افتاده بودیم. بچه‌ها یکی‌یکی گلوله مستقیم می‌خوردند و روی زمین می‌افتادند؛ شهید مرادخانی و شهید شیخ‌الاسلامی را همین‌طور از دست دادیم و چند مجروح هم روی دستمان ماند. کار، کار تک‌تیرانداز داعشی بود؛ نیروی کارکشته‌ای که هر لحظه هم جایش را تغییر می‌داد. تنها کسی که با شمّ بالای نظامی‌اش توانست نقطه کمین تک‌تیرانداز دشمن را شناسایی کند، رضا بود.

لحظات هنرنمایی رفیق عزیزش در میدان جنگ، مثل یک فیلم از جلوی چشم‌هایش می‌گذرد و انگار خون تازه‌ای می‌دود در رگ‌هایش. آقا حیدر مکثی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «خوب است بدانید یکی از تخصص‌های رضا هم همین تک‌تیراندازی بود. خلاصه از آن به بعد آن میدان، به صحنه دوئل رضا و تک‌تیرانداز دشمن تبدیل شد و کسی که از این نبرد مستقیم سربلند بیرون آمد، رضا بود. شهید حاجی‌زاده گرچه از ناحیه دست مجروح شد، اما در پایان آن کش‌وقوس پرگلوله توانست تک‌تیرانداز دشمن را به هلاکت برساند. همین کافی بود تا یگان ما بتواند قد راست کند و شروع به پیشروی کند. در نهایت هم به لطف خدا توانستیم منطقه موردنظر در عملیات را تصرف کنیم.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

مگر می‌شود تانک از نفر بترسد؟

«فروردین سال ۹۵ برای دومین مأموریت به سوریه رفتیم. خوب یادم است روز ۱۵ فروردین وارد سوریه شدیم و بلافاصله رفتیم خط «خان‌طومان» را از گردان قبلی تحویل گرفتیم؛ یک شهرک راهبردی در جنوب غرب «حلب». به یک هفته هم نکشید که با اولین حمله از طرف دشمن مواجه شدیم. درست روز ۲۱ فروردین بود که تبادل آتش شروع شد. آن روز رضا در خط دیگری مستقر شده بود. بعد از پایان درگیری دوستان تعریف کردند: «یک لحظه متوجه شدیم تانک‌های دشمن وارد منطقه شهری خان‌طومان شده‌اند. خبر رسید گروهی از بچه‌ها کمی دورتر از ما به دردسر افتاده‌اند و نیاز به کمک دارند. اوضاع که اینطور شد، رضا حاجی‌زاده تعلل نکرد. آرپیجی ۷ را برداشت و به طرف تانک‌ها رفت. باور نمی‌کنید با همان سلاح معمولی و با آن جثه کوچکش دنبال تانک‌ها می‌کرد و از فاصله ۵۰، ۶۰ متری به آن‌ها شلیک می‌کرد. جوری شده‌بود که سرنشینان تانک‌ها از شجاعت رضا شوکه شده‌بودند و این تانک‌ها بودند که از دست او فرار می‌کردند!» با آن حرکت شجاعانه شهید حاجی‌زاده، بچه‌هایی که در نقطه‌ای دیگر گرفتار شده بودند هم توانستند خلاصی پیدا کنند و ابتکار عمل را به دست بگیرند و در ادامه بر دشمن مسلط شوند.»

آنچه شنیده‌ام شبیه فیلم‌های جنگی است. می‌گویم: علاوه‌بر شجاعت مثال‌زدنی، این حرکت را حاجی‌زاده از آمادگی روحی بالایش برای شهادت حکایت داشته… این را که می‌گویم، انگار داغی در دل مدافع حرم دیروز تازه می‌شود. لحظاتی به سکوت می‌گذرد و بعد می‌گوید: «رضا یک دوست صمیمی داشت به نام «روح‌الله صحرایی». از وقتی روح‌الله در حلب شهید شد، روح رضا را هم با خودش برد. مدام دلتنگ او بود و از فراقش گلایه می‌کرد. یک فیلم هم از رضا وجود دارد که ظاهراً او را در حال ساختن یک مقبره برای روح‌الله نشان می‌دهد. در همان فیلم با شهید روح‌الله صحرایی درد دل می‌کند و جملاتی با این مضمون می‌گوید: «بی‌معرفتی کردی آقا روح‌الله. رفتی و ما رو تنها گذاشتی. کاش من رو هم با خودت می‌بردی…» اصلاً کاملاً معلوم بود بعد از شهادت روح‌الله، رضا دیگر زمینی نیست و هر لحظه آماده پریدن است. خیلی هم بین‌شان جدایی نیفتاد و حدود ۴ ماه بعد، رضا هم رفت پیش روح‌الله… ظهر روز ۱۶ اردیبهشت از مقر با هم به طرف خط حرکت کردیم، اما آنجا از هم جدا شدیم. رضا در کنار بچه‌های فاطمیون مستقر شده‌بود و در همان سنگر هم به شهادت رسید.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید محمود رادمهر

کار برای خانم زینب (س) که درجه نمی‌خواهد

چشم‌هایش را می‌بندد. انگار دارد با دلش کلنجار می‌رود تا به پایان روایت داستان رضا رضایت بدهد. چشم‌هایش را که باز می‌کند، سراغ فصل دیگری از کتاب خاطراتش می‌رود و می‌گوید: «از توانمندی‌های «محمود رادمهر» هرچه بگویم، کم گفته‌ام. حسابی اهل مطالعه بود؛ چه در حوزه نظامی و چه حوزه‌های دیگر. دیده‌بان بود و در بحث توپخانه و طراحی عملیات از بهترین‌ها بود. مخلص کلام اینکه یک نخبه نظامی واقعی بود. خوب یادم است در اولین حضورش در سوریه ازآنجاکه در دیده‌بانی و هدایت آتش بسیار خوب عمل کرده‌بود، از طرف فرماندهی تصمیم گرفتند به او ارتقای درجه بدهند. محمود، اما قبول نکرد و گفت: «ارتقای درجه برای چه؟ من هرچه کردم، برای خدا و خانم زینب (س) کردم.»

خوب یادم است در آن مأموریت، یک هفته بیشتر در سوریه ماندیم که بچه‌های فاطمیون را آموزش بدهیم. شهید محمود رادمهر هم آموزش دیده‌بانی و هدایت آتش را بر عهده گرفت. یکی از همان شب‌ها موقع استراحت با لحن خاصی گفت: «چقدر خوبه که موندیم و داریم به بچه‌ها آموزش می‌دیم. خوشحالم که داریم یک کار مفید انجام می‌دیم.»

محمود، مصداق کامل «شیران روز و زاهدان شب» بود. خودم شاهد بودم با وجود فعالیت‌های زیاد روزانه و خستگی زیادش، نماز شبش قطع نمی‌شد و حسابی اهل شب‌زنده‌داری و عبادت بود. همین ویژگی‌ها از او یک شخصیت قوی ساخته بود، شخصیتی که قوت قلب بود برای بقیه. اصلاً وقتی محمود پشت بی‌سیم می‌آمد، همه بچه‌ها روحیه می‌گرفتند. تا صدایش را می‌شنیدند، دلشان قرص می‌شد و می‌گفتند: «محمود آمد، کار دشمن تمام است…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید علی عابدینی

آقای مسئول! ساعت ۱۲ شب اینجا چه می‌کنی؟

یادآوری خاطرات رفقای سفرکرده، سر شوقش آورده. کتاب خاطراتش را در خیالش تند تند ورق می‌زند و جلو می‌رود. در همان حال، نگاهش روی یک اسم ثابت می‌ماند و لبخندبرلب می‌گوید: «جانم برایتان بگوید از مسئولیت‌پذیری و دلسوزی «علی عابدینی». هیچ‌وقت یادم نمی‌رود یک هفته قبل از شهادتش، در یک منطقه مستقر شده‌بودیم که کنار محل استقرار بچه‌های فاطمیون بود. سنگرهای بچه‌ها در آن منطقه، درواقع خانه‌های تخلیه‌شده بود. هوا که تاریک می‌شد، کار علی شروع می‌شد. سنگر به سنگر سرکشی می‌کرد و پای صحبت و درد دل بچه‌های فاطمیون می‌نشست.

از مشکلات و کم و کسری‌هایشان می‌پرسید و تمام تلاشش را برای رفع آن‌ها می‌کرد. درست است این مسئولیت به او واگذار شده‌بود، اما خیلی راحت می‌توانست این کار را از طریق بی‌سیم انجام دهد و شرح حال بگیرد. علی، اما مقید بود حضوری به سنگرها سرکشی کند. این کار را از غروب شروع می‌کرد و گاه تا ۱۲ شب و حتی ۲ و ۳ نیمه‌شب هم حضورش در سنگر بچه‌های فاطمیون طول می‌کشید. خلاصه من هیچ‌وقت ندیدم شهید علی عابدینی یک‌جا نشسته باشد. مدام در حال تلاش و کار کردن بود.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید حسن رجایی فر

مهندس! باز هم که لباست خاکی و روغنی است!

«برای مرور خاطرات «حسن رجایی‌فر»، باید پیه خاک و خُلی شدن را به تن‌تان بمالید. خودش هم همینطور بود. کار حسن در حوزه مهندسی و ساخت خاکریز و سنگر بود. آنجا و در مناطق جنگزده و تخریب‌شده که خبری از برق و آب نبود. برقمان را از موتور برق می‌گرفتیم و آب‌مان را هم از تانکر برمی‌داشتیم و تدارک همه این‌ها از صدقه سری حسن و رفقایش بود. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود؛ حسن رجایی‌فر همیشه خسته بود بس که دغدغه‌مند بود و کار می‌کرد. لباس‌هایش همیشه یا روغنی و گازوییلی بود یا خاک و خلی…»

سکوت برقرار می‌شود. چشم‌هایش را تنگ می‌کند. انگار دارد صحنه‌های محو یک خاطره را در دل تاریکی بازبینی می‌کند. لحظاتی بعد، صدایش را صاف می‌کند و می‌گوید: «همه ما مدیون حسن هستیم. اگر نبود زحمات او و دوستانش، ماجرای خان‌طومان داغ شهدای بیشتری را بر دلمان می‌گذاشت. از چند شب قبل از درگیری نهایی، با مدیریت حسن رجایی‌فر، ساخت یک خاکریز در خط پدافندی شروع شد. با توجه به اینکه در روز امکان انجام فعالیت‌های فنی و مهندسی وجود نداشت، حسن و یارانش اغلب شب‌کار بودند. خوب یادم است چند شب پشت سر هم از حدود ۱۰ شب با ادوات راهسازی کارشان را شروع می‌کردند و تا ۵ صبح و موقع نماز همچنان ادامه می‌دادند. اگر با آن تلاش‌ها آن خاکریز آماده نشده‌بود، ما در روز درگیری در خان‌طومان، هم شهدای بیشتری می‌دادیم و هم موقعیت‌مان برای مقاومت، ضعیف‌تر می‌شد.

البته بد نیست این را هم اضافه کنم که خدمات شهید حسن رجایی‌فر فقط در حوزه مهندسی نبود. در همان درگیری اولیه روز ۲۱ فروردین که شرایط سخت شده‌بود، حسن داوطلبانه کار انتقال مهمات به خط مقدم را انجام می‌داد. مهماتی که او به موقع رساند، کمک بزرگی در حفظ خط به بچه‌ها کرد.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید محمد بلباسی (نفر سمت راست) و شهید رحیم کابلی (نفر سمت چپ)

فرمانده! یادت نرود سلام ما را به بی‌بی (س) برسانی…

از وقتی خبر بازگشت پیکر ۵ شهید مازندرانی خان‌طومان پخش شده، ذهن رزمندگان مدافع حرم این استان مدام حول یک اسم می‌گردد؛ شهید «رحیم کابلی». حالا او تنها شهید از جمع خان‌طومانی‌هاست که هنوز به بچه‌های گروه تفحص دست نداده و با این کار یک‌بار دیگر اعلام کرده که دلش به برگشتن رضا نیست.

بخش پایانی روایت آقا رحیم از شهدای خان‌طومان هم متبرک به یاد این شهید و رفیق شفیقش می‌شود: «شهید رحیم کابلی و شهید «محمد بلباسی»، با هم رفاقت نزدیک داشتند. هر دو در اردوی راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب، خادم‌الشهدا بودند. البته شهید کابلی ازآنجاکه از رزمندگان دفاع مقدس بود، در اردوی راهیان نور، کار روایتگری هم انجام می‌داد. آقا رحیم، با اینکه بازنشسته شده بود، اما داوطلبانه خودش را برای دفاع از حرم به سوریه رساند و با اینکه پیشکسوت مدافعان حرم محسوب می‌شد و فرمانده محور بود، اما ارتباط خیلی خوبی با نیروهای جوان مدافع حرم برقرار کرده‌بود و حسابی اهل شوخی و بگو و بخند بود.

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

همه این ویژگی‌ها یک طرف، عشق او به گمنامی هم یک طرف. حالا از جمع ۱۳ شهید مازندرانی خان‌طومان، شهید رحیم کابلی، تنها شهیدی است که هنوز گمنام است و به بازگشت رضایت نداده. برای آن‌هایی که با روحیه رزمندگان آشنایی دارند، این موضوع غریبی نیست. بسیاری از شهدا به حضرت فاطمه (س) اقتدا می‌کردند و از خدا می‌خواستند پیکرشان برنگردد و گمنام بمانند. شهید کابلی هم یکی از همان شهداست. او حتی در عالم رؤیا هم به خانواده‌اش پیغام داده که منتظر بازگشت پیکرش نباشند و دلشان آرام باشد، چون جایش در جوار بی‌بی (س) خوب خوب است…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

دشمن آتش‌بس را نقض کرد، خان‌طومان کربلا شد

حالا نوبت روایت روز واقعه است، همان روزی که کربلایی در خان‌طومان به پا شد. مرور خاطرات رفقای شهید انگار آقا حیدر را آماده کرده برای بازخوانی آن روز و شب سخت. نفس بلندی می‌کشد و می‌گوید: «در نتیجه اجماع جهانی و بعد از انجام مذاکرات، مقرر شده‌بود از ۱۶ تا ۱۸ فروردین به مدت ۴۸ ساعت آتش‌بس برقرار شود و دو طرف از تبادل آتش، موشک‌باران و انجام پروازهای نظامی خودداری کنند. ما به آتش‌بس پایبند بودیم، اما طرف مقابل درست در ساعات اولیه آتش‌بس، ناجوانمردانه به ما حمله کرد.

همه‌چیز به چند مرحله ناکامی نیروهای جبهة‌النصرة در منطقه خان‌طومان برمی‌گشت. از زمان اسقرار ما در این منطقه و از ۲۱ فروردین، در دو سه نوبت حملاتی را علیه ما انجام داده بودند، اما هر بار با مقاومت جانانه بچه‌های مدافع حرم، شکست خورده‌بودند. حمله در زمان آتش‌بس، آخرین حربه آن‌ها برای کسب پیروزی و حفظ آبرویشان بود. به همین دلیل با تمام قوا و با تجهیزات فراوان و با پشتیبانی نیروهای داعش و تکفیری به ما حمله کردند، اما باز هم راه به جایی نبردند.»

روایت ماجرای خان‌طومان هر بار دلش را هوایی کربلا می‌کند. سری به حسرت تکان می‌دهد و می‌گوید: «خان‌طومان برای خودش کربلایی بود… دشمن با ۳ هزار نفر به ما حمله کرد درحالی‌که در بهترین حالت، تعداد نیروهای ما یک ششم آن‌ها بود. از تعداد تانک و نفربرها و دیگر امکاناتشان هم هرچه بگویم کم است.

یکی از فرماندهان ما که سابقه حضور در دفاع مقدس را داشت، می‌گفت: «این حجم از مهمات که خرج این حمله کردند، معادل مهماتی بود که عراق در عملیات کربلای ۴ استفاده کرد.» با این حال، بچه‌ها نبرد جانانه‌ای کردند و قهرمانانه جنگیدند. درگیری از ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ۹۵ شروع شد و با جانفشانی‌های بچه‌های لشکر ۲۵ کربلا و بچه‌های فاطمیون تا ۶ صبح فردا ادامه داشت. همین مقاومت جانانه، باعث شد خط حفظ شود.

در آن حمله ناجوانمردانه، ما گرچه در یک حرکت تاکتیکی از بخش کوچکی از زمین خان‌طومان عقب‌نشینی کردیم، اما در ادامه هرگز اجازه پیشروی به آن‌ها ندادیم و موفق شدیم خط را حفظ کنیم. خوب است بدانید در مقابل ۱۶ شهید عزیز ما در این درگیری، دشمن ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر تلفات داشت، اما با عملیات گسترده رسانه‌ای و روانی تلاش کرد دستاوردهایش از این عملیات ناجوانمردانه را بزرگ جلوه دهد.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

حاج قاسم سلیمانی در جمع نیروهای لشکر ۲۵ کربلای مازندران

حاج قاسم گفت: اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب از دست می‌رفت

آقا حیدر هنوز حرف دارد، اما سکوت می‌کند. انگار می‌خواهد چیزی بگوید، اما مردد است. بالاخره دلش را به دریا می‌زند و می‌گوید: «بعد از ماجرای خان‌طومان، بعضی‌ها در حق بچه‌های مازندران کم‌لطفی کردند و مسائلی را مطرح کردند که واقعیت نداشت. گفتند: بچه‌های مازندران خط را گذاشتند و فرار کردند! گفتند: بچه‌های مازندران در حال استراحت و بازی بودند و در مقابل دشمن غافلگیر شدند… این‌ها تهمت‌های ناروایی است.

ما به‌طور مرتب خط را زیر نظر داشتیم و با سرکشی دائمی، تحرکات دشمن را رصد می‌کردیم. ما کاملاً آماده مقابله با دشمن بودیم، البته مقابله جوانمردانه، اما آن‌ها ناجوانمردانه به ما حمله کردند. با این حال، با وجود نفرات و تجهیزات بسیار کمتر، با تمام وجود مقاومت کردیم و تا آخر ایستادیم. حتی وقتی از فرماندهی دستور رسید به‌لحاظ تاکتیکی لازم است یک سنگر عقب برویم، بچه‌ها با غیرتی که داشتند، معترض شدند. نه تنها خبری از ترس و فرار نبود بلکه می‌خواستند در همان نقطه اولیه با دشمن بجنگند.

حتی وقتی ۵۰۰ متر عقب رفتیم هم، جانانه ایستادیم. ما در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح، از ۵ غروب تا ۶ صبح فردا یعنی ۱۲ ساعت جانانه مقاومت کردیم، آن هم در شرایطی که تانک‌هایشان تا ۵۰ متری ما آمده بودند. بعدها حاج قاسم سلیمانی هم با تاکید بر اهمیت کار نیروهای ما در آن نبرد نابرابر، اثبات کرد این تهمت‌ها تا چه حد بی‌اساس است. سردار گفت: «اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب را از دست می‌دادیم.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

وداع خانواده شهدای خان طومان با پیکر عزیزانشان در حرم رضوی

راه شهدای خان‌طومان از مسیر اطاعت از ولایت فقیه می‌گذرد

«در ماجرای خان‌طومان، دشمنان ما یک‌بار دیگر نشان دادند هرگز قابل اعتماد نیستند و حتی روی قول و قرار صلح‌شان هم نمی‌شود حساب کرد. ما بارها در صحنه جنگ و صحنه سیاست، این حقیقت تلخ را با تمام وجود تجربه کرده‌ایم…»

حالا و در پایان روایت یکی از مظلومانه‌ترین و در عین حال، غرورانگیزترین مقاطع دوران دفاع از حرم، برای «حیدر»، مدافع حرم مازندرانی فقط یک حرف نگفته باقی مانده: «از مردم عزیز ایران می‌خواهم پشت ولایت فقیه بایستند و پشتیبان مقام معظم رهبری باشند، همان‌طور که شهدای خان‌طومان به حضرت آقا و در اصل به امام زمان (عج) اقتدا کردند. با تبعیت از رهبری، ان‌شاءالله مشکلاتی که امروز گریبانگیر ایران اسلامی است رفع می‌شود و آینده‌ای روشن در انتظار ملت ایران خواهد بود.»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «رسیدن بخیر رفقا. خوش آمدید کربلایی‌های خان‌طومان. چه عجب یاد ما کردید! می‌دانم خسته از یک راه طول و درازید و مجال گلایه نیست. اما اگر بدانید در ۵ سالی که بی‌شما اندازه ۵۰ سال طول کشید، چه بر ما گذشت، خودتان می‌شوید سنگ صبورمان و سراپا گوش می‌شوید برای شنیدن درددل‌هایمان. جانم برایتان بگوید که… خوش به حالتان که در آن اردیبهشت غمبار، مثل ما با دنیایی از غم و حسرت به مازندران برنگشتید.

از غربت آن روزها هرچه برایتان بگویم، کم است. همه اهالی شهرهای مازندران به احترامتان جمع شده‌بودند، اما انگار هیچ‌کس نبود. جای خالی شما، زخم روی زخم‌هایمان می‌زد و نیشتر به قلب‌مان. از روزگار خودمان – لشکر جامانده‌ها- که بگذارید چیزی نگویم؛ جامانده‌هایی که با رفقایشان بار سفر بسته بودند و بدون آن‌ها برگشته بودند و حالا دست‌خالی و سرافکنده، درِ خانه‌هایشان را می‌زدند.

خدا هیچ‌کس را شرمنده رفیقش نکند. اما همان خدا می‌داند عهد کرده‌بودیم بدون شما به وطن برنگردیم. خودش از آن بالا شاهد بود چند بار به خط زدیم تا برگردانیم‌تان، اما باران آتش دشمن، همین دلخوشی را هم از ما گرفت… القصه رفقا! خوب جایمان گذاشتید و رفتید. خوب داغ حسرت به دلمان گذاشتید. خوب….

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

اما همین‌که بعد از ۵ سال، چشممان را روشن کردید و برگشتید، دم‌تان گرم. معلوم است هنوز ما را یادتان نرفته. دلمان خوش شد هنوز از آن بالا نگاهمان می‌کنید و حواستان هست به حال نزارمان؛ و چه خوش‌موقع به دادمان رسیدید نورچشمی‌های حاج قاسم. درست در روزهایی که یک ویروس منحوس، جنگ را آورده پشت در خانه‌هایمان و هرکدام در گوشه عزلت خودمان گرفتار شده‌ایم.

راستی حتماً باد به گوشتان رسانده که سردار در ستایش از جهاد جانانه‌تان سنگ‌تمام گذاشت. چه می‌گویم؟ شما که خودتان همسایه حاج قاسم هستید و ما جامانده‌ها باید از شما بخواهیم سلام‌مان را به محضرش برسانید… دیگر سرتان را درد نیاورم. حالا و بعد از ۵ سال چشم‌انتظاری، سلام. اگر از احوالات ما خواسته باشید، دیگر ملالی نیست وقتی شما از ما دور نیستید… چشم ما روشن، چشم مازندران روشن، چشم ایران روشن.»

۲، ۳ روز است آرام و قرار از دل همرزمان شهدای سرافراز خان‌طومان رفته و احتمالاً کارشان شده کاغذ پشت کاغذ سیاه کردن برای نوشتن چیزی شبیه آنچه خواندید. حالا دیگر، روز وصال است بعد از ۵ سال شمردن روزها. بالاخره روز موعود رسید و از شام بلا، رفقایشان را آوردند… ما هم فرصت را غنیمت شمردیم و امروز که مازندران آغوش باز کرده برای فرزندان از سفر بازگشته‌اش، گوش دل سپردیم به دل‌گویه‌های یکی از رزمندگان مدافع حرم مازندرانی تا برایمان از رفقایی بگوید که در کربلای خان‌طومان، فدایی حرم خانم زینب (س) شدند. رزمنده­ای که خود را با نام جهادی «حیدر» معرفی می‌کند و به رسم رفقایش، شیوه گمنامی انتخاب کرده…

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

پایان فراق شهدایی که هرکدام اجر ۲ شهید دارند

مانده سر دوراهی اشک و لبخند. گاه اشک حسرت می‌شود هم‌نفس لحظه‌هایش و گاه لبخند می‌نشیند روی لب‌هایش از فکر تجدید دیدار با رفقای مخلصی که ۵ سال با یادشان زندگی کرده. صدایم رشته افکارش را پاره می‌کند. تا می‌گویم: «این روزها با آمدن ۵ مهمان عزیز از خان‌طومان، برای مازندرانی‌ها روزهای خاص و مبارکی است…»، می‌گوید: «این شهدای عزیز، فقط متعلق به ما مازندرانی‌ها نیستند. آن‌ها متعلق به همه مردم ایران هستند، چون برای دفاع از امنیت و ناموس تمام مردم ایران از آسایش و زندگی و خانواده خود چشم پوشیدند و به صف مدافعان حرم ملحق شدند. در مقام و جایگاه این شهدا همین بس که مقام معظم رهبری در حق‌شان فرمودند: «هر شهید مدافع حرم، اجر دو شهید را دارد، چون آن‌ها هم هجرت کردند و هم جهاد.» این روزها دل ما هم مثل دل همه آن‌هایی که چشم‌انتظار بازگشت پیکر مطهر این شهدا بودند، شاد است. ماجرا برای ما البته کمی متفاوت است، آخه ما با این شهدا رفاقت داشتیم و روزها و شب‌هایی را در ماموریت‌های حساس با آن‌ها زندگی کردیم…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید رضا حاجی زاده

اگر شهید نمی‌شد، تعجب می‌کردیم

گفت‌وگویمان بی‌مقدمه تبدیل می‌شود به محفل روایتگری درباره شهدای خان‌طومان و رفقای تازه از راه‌رسیده: «با رضا حاجی‌زاده، بیش از باقی شهدای خان‌طومان دم‌خور بودم. درست است که من ساکن چالوس بودم و او ساکن آمل، اما ازآنجاکه ۵ سال در لشکر ۲۵ کربلای مازندران در یک گردان بودیم و در ماموریت‌های داخلی و خارجی در کنار هم خدمت کرده‌بودیم، آشنایی و دوستی داشتیم.

هر وقت یاد رضا می‌افتم، خاطراتش با دو ویژگی در ذهنم تداعی می‌شود: «حساسیت به بیت‌المال و شجاعت». آقا رضا در گردان شهره بود به پاکی. مراقبت از بیت‌المال، دقت در حلال و حرام، عشق به خانواده و پرهیز از نگاه به نامحرم، آنقدر در وجودش برجسته بود که همه یک سهمیه شهادت برایش کنار گذاشته بودند. اینطور بود که اگر شهید نمی‌شد، تعجب می‌کردیم. نمی‌دانید در آن بحبوحه جنگ و آتش و خون، چطور حواسش به حفظ بیت‌المال بود و هر وقت هم لازم می‌شد، سفارشش را به دیگران می‌کرد. اما از آن طرف هم باید بودید و شجاعتش را در سخت‌ترین لحظات در میدان جنگ می‌دیدید…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

دوئل رضا با تک‌تیرانداز داعشی، نگذاشت زمینگیر شویم

«مأموریت اول‌مان به سوریه در سال ۹۴ بود و در همان مأموریت اول هم شجاعت رضا حاجی‌زاده به همه اثبات شد. در یکی از عملیات‌ها، در منطقه‌ای در حلب گیر افتاده بودیم. بچه‌ها یکی‌یکی گلوله مستقیم می‌خوردند و روی زمین می‌افتادند؛ شهید مرادخانی و شهید شیخ‌الاسلامی را همین‌طور از دست دادیم و چند مجروح هم روی دستمان ماند. کار، کار تک‌تیرانداز داعشی بود؛ نیروی کارکشته‌ای که هر لحظه هم جایش را تغییر می‌داد. تنها کسی که با شمّ بالای نظامی‌اش توانست نقطه کمین تک‌تیرانداز دشمن را شناسایی کند، رضا بود.

لحظات هنرنمایی رفیق عزیزش در میدان جنگ، مثل یک فیلم از جلوی چشم‌هایش می‌گذرد و انگار خون تازه‌ای می‌دود در رگ‌هایش. آقا حیدر مکثی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «خوب است بدانید یکی از تخصص‌های رضا هم همین تک‌تیراندازی بود. خلاصه از آن به بعد آن میدان، به صحنه دوئل رضا و تک‌تیرانداز دشمن تبدیل شد و کسی که از این نبرد مستقیم سربلند بیرون آمد، رضا بود. شهید حاجی‌زاده گرچه از ناحیه دست مجروح شد، اما در پایان آن کش‌وقوس پرگلوله توانست تک‌تیرانداز دشمن را به هلاکت برساند. همین کافی بود تا یگان ما بتواند قد راست کند و شروع به پیشروی کند. در نهایت هم به لطف خدا توانستیم منطقه موردنظر در عملیات را تصرف کنیم.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

مگر می‌شود تانک از نفر بترسد؟

«فروردین سال ۹۵ برای دومین مأموریت به سوریه رفتیم. خوب یادم است روز ۱۵ فروردین وارد سوریه شدیم و بلافاصله رفتیم خط «خان‌طومان» را از گردان قبلی تحویل گرفتیم؛ یک شهرک راهبردی در جنوب غرب «حلب». به یک هفته هم نکشید که با اولین حمله از طرف دشمن مواجه شدیم. درست روز ۲۱ فروردین بود که تبادل آتش شروع شد. آن روز رضا در خط دیگری مستقر شده بود. بعد از پایان درگیری دوستان تعریف کردند: «یک لحظه متوجه شدیم تانک‌های دشمن وارد منطقه شهری خان‌طومان شده‌اند. خبر رسید گروهی از بچه‌ها کمی دورتر از ما به دردسر افتاده‌اند و نیاز به کمک دارند. اوضاع که اینطور شد، رضا حاجی‌زاده تعلل نکرد. آرپیجی ۷ را برداشت و به طرف تانک‌ها رفت. باور نمی‌کنید با همان سلاح معمولی و با آن جثه کوچکش دنبال تانک‌ها می‌کرد و از فاصله ۵۰، ۶۰ متری به آن‌ها شلیک می‌کرد. جوری شده‌بود که سرنشینان تانک‌ها از شجاعت رضا شوکه شده‌بودند و این تانک‌ها بودند که از دست او فرار می‌کردند!» با آن حرکت شجاعانه شهید حاجی‌زاده، بچه‌هایی که در نقطه‌ای دیگر گرفتار شده بودند هم توانستند خلاصی پیدا کنند و ابتکار عمل را به دست بگیرند و در ادامه بر دشمن مسلط شوند.»

آنچه شنیده‌ام شبیه فیلم‌های جنگی است. می‌گویم: علاوه‌بر شجاعت مثال‌زدنی، این حرکت را حاجی‌زاده از آمادگی روحی بالایش برای شهادت حکایت داشته… این را که می‌گویم، انگار داغی در دل مدافع حرم دیروز تازه می‌شود. لحظاتی به سکوت می‌گذرد و بعد می‌گوید: «رضا یک دوست صمیمی داشت به نام «روح‌الله صحرایی». از وقتی روح‌الله در حلب شهید شد، روح رضا را هم با خودش برد. مدام دلتنگ او بود و از فراقش گلایه می‌کرد. یک فیلم هم از رضا وجود دارد که ظاهراً او را در حال ساختن یک مقبره برای روح‌الله نشان می‌دهد. در همان فیلم با شهید روح‌الله صحرایی درد دل می‌کند و جملاتی با این مضمون می‌گوید: «بی‌معرفتی کردی آقا روح‌الله. رفتی و ما رو تنها گذاشتی. کاش من رو هم با خودت می‌بردی…» اصلاً کاملاً معلوم بود بعد از شهادت روح‌الله، رضا دیگر زمینی نیست و هر لحظه آماده پریدن است. خیلی هم بین‌شان جدایی نیفتاد و حدود ۴ ماه بعد، رضا هم رفت پیش روح‌الله… ظهر روز ۱۶ اردیبهشت از مقر با هم به طرف خط حرکت کردیم، اما آنجا از هم جدا شدیم. رضا در کنار بچه‌های فاطمیون مستقر شده‌بود و در همان سنگر هم به شهادت رسید.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید محمود رادمهر

کار برای خانم زینب (س) که درجه نمی‌خواهد

چشم‌هایش را می‌بندد. انگار دارد با دلش کلنجار می‌رود تا به پایان روایت داستان رضا رضایت بدهد. چشم‌هایش را که باز می‌کند، سراغ فصل دیگری از کتاب خاطراتش می‌رود و می‌گوید: «از توانمندی‌های «محمود رادمهر» هرچه بگویم، کم گفته‌ام. حسابی اهل مطالعه بود؛ چه در حوزه نظامی و چه حوزه‌های دیگر. دیده‌بان بود و در بحث توپخانه و طراحی عملیات از بهترین‌ها بود. مخلص کلام اینکه یک نخبه نظامی واقعی بود. خوب یادم است در اولین حضورش در سوریه ازآنجاکه در دیده‌بانی و هدایت آتش بسیار خوب عمل کرده‌بود، از طرف فرماندهی تصمیم گرفتند به او ارتقای درجه بدهند. محمود، اما قبول نکرد و گفت: «ارتقای درجه برای چه؟ من هرچه کردم، برای خدا و خانم زینب (س) کردم.»

خوب یادم است در آن مأموریت، یک هفته بیشتر در سوریه ماندیم که بچه‌های فاطمیون را آموزش بدهیم. شهید محمود رادمهر هم آموزش دیده‌بانی و هدایت آتش را بر عهده گرفت. یکی از همان شب‌ها موقع استراحت با لحن خاصی گفت: «چقدر خوبه که موندیم و داریم به بچه‌ها آموزش می‌دیم. خوشحالم که داریم یک کار مفید انجام می‌دیم.»

محمود، مصداق کامل «شیران روز و زاهدان شب» بود. خودم شاهد بودم با وجود فعالیت‌های زیاد روزانه و خستگی زیادش، نماز شبش قطع نمی‌شد و حسابی اهل شب‌زنده‌داری و عبادت بود. همین ویژگی‌ها از او یک شخصیت قوی ساخته بود، شخصیتی که قوت قلب بود برای بقیه. اصلاً وقتی محمود پشت بی‌سیم می‌آمد، همه بچه‌ها روحیه می‌گرفتند. تا صدایش را می‌شنیدند، دلشان قرص می‌شد و می‌گفتند: «محمود آمد، کار دشمن تمام است…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید علی عابدینی

آقای مسئول! ساعت ۱۲ شب اینجا چه می‌کنی؟

یادآوری خاطرات رفقای سفرکرده، سر شوقش آورده. کتاب خاطراتش را در خیالش تند تند ورق می‌زند و جلو می‌رود. در همان حال، نگاهش روی یک اسم ثابت می‌ماند و لبخندبرلب می‌گوید: «جانم برایتان بگوید از مسئولیت‌پذیری و دلسوزی «علی عابدینی». هیچ‌وقت یادم نمی‌رود یک هفته قبل از شهادتش، در یک منطقه مستقر شده‌بودیم که کنار محل استقرار بچه‌های فاطمیون بود. سنگرهای بچه‌ها در آن منطقه، درواقع خانه‌های تخلیه‌شده بود. هوا که تاریک می‌شد، کار علی شروع می‌شد. سنگر به سنگر سرکشی می‌کرد و پای صحبت و درد دل بچه‌های فاطمیون می‌نشست.

از مشکلات و کم و کسری‌هایشان می‌پرسید و تمام تلاشش را برای رفع آن‌ها می‌کرد. درست است این مسئولیت به او واگذار شده‌بود، اما خیلی راحت می‌توانست این کار را از طریق بی‌سیم انجام دهد و شرح حال بگیرد. علی، اما مقید بود حضوری به سنگرها سرکشی کند. این کار را از غروب شروع می‌کرد و گاه تا ۱۲ شب و حتی ۲ و ۳ نیمه‌شب هم حضورش در سنگر بچه‌های فاطمیون طول می‌کشید. خلاصه من هیچ‌وقت ندیدم شهید علی عابدینی یک‌جا نشسته باشد. مدام در حال تلاش و کار کردن بود.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید حسن رجایی فر

مهندس! باز هم که لباست خاکی و روغنی است!

«برای مرور خاطرات «حسن رجایی‌فر»، باید پیه خاک و خُلی شدن را به تن‌تان بمالید. خودش هم همینطور بود. کار حسن در حوزه مهندسی و ساخت خاکریز و سنگر بود. آنجا و در مناطق جنگزده و تخریب‌شده که خبری از برق و آب نبود. برقمان را از موتور برق می‌گرفتیم و آب‌مان را هم از تانکر برمی‌داشتیم و تدارک همه این‌ها از صدقه سری حسن و رفقایش بود. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود؛ حسن رجایی‌فر همیشه خسته بود بس که دغدغه‌مند بود و کار می‌کرد. لباس‌هایش همیشه یا روغنی و گازوییلی بود یا خاک و خلی…»

سکوت برقرار می‌شود. چشم‌هایش را تنگ می‌کند. انگار دارد صحنه‌های محو یک خاطره را در دل تاریکی بازبینی می‌کند. لحظاتی بعد، صدایش را صاف می‌کند و می‌گوید: «همه ما مدیون حسن هستیم. اگر نبود زحمات او و دوستانش، ماجرای خان‌طومان داغ شهدای بیشتری را بر دلمان می‌گذاشت. از چند شب قبل از درگیری نهایی، با مدیریت حسن رجایی‌فر، ساخت یک خاکریز در خط پدافندی شروع شد. با توجه به اینکه در روز امکان انجام فعالیت‌های فنی و مهندسی وجود نداشت، حسن و یارانش اغلب شب‌کار بودند. خوب یادم است چند شب پشت سر هم از حدود ۱۰ شب با ادوات راهسازی کارشان را شروع می‌کردند و تا ۵ صبح و موقع نماز همچنان ادامه می‌دادند. اگر با آن تلاش‌ها آن خاکریز آماده نشده‌بود، ما در روز درگیری در خان‌طومان، هم شهدای بیشتری می‌دادیم و هم موقعیت‌مان برای مقاومت، ضعیف‌تر می‌شد.

البته بد نیست این را هم اضافه کنم که خدمات شهید حسن رجایی‌فر فقط در حوزه مهندسی نبود. در همان درگیری اولیه روز ۲۱ فروردین که شرایط سخت شده‌بود، حسن داوطلبانه کار انتقال مهمات به خط مقدم را انجام می‌داد. مهماتی که او به موقع رساند، کمک بزرگی در حفظ خط به بچه‌ها کرد.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

شهید محمد بلباسی (نفر سمت راست) و شهید رحیم کابلی (نفر سمت چپ)

فرمانده! یادت نرود سلام ما را به بی‌بی (س) برسانی…

از وقتی خبر بازگشت پیکر ۵ شهید مازندرانی خان‌طومان پخش شده، ذهن رزمندگان مدافع حرم این استان مدام حول یک اسم می‌گردد؛ شهید «رحیم کابلی». حالا او تنها شهید از جمع خان‌طومانی‌هاست که هنوز به بچه‌های گروه تفحص دست نداده و با این کار یک‌بار دیگر اعلام کرده که دلش به برگشتن رضا نیست.

بخش پایانی روایت آقا رحیم از شهدای خان‌طومان هم متبرک به یاد این شهید و رفیق شفیقش می‌شود: «شهید رحیم کابلی و شهید «محمد بلباسی»، با هم رفاقت نزدیک داشتند. هر دو در اردوی راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب، خادم‌الشهدا بودند. البته شهید کابلی ازآنجاکه از رزمندگان دفاع مقدس بود، در اردوی راهیان نور، کار روایتگری هم انجام می‌داد. آقا رحیم، با اینکه بازنشسته شده بود، اما داوطلبانه خودش را برای دفاع از حرم به سوریه رساند و با اینکه پیشکسوت مدافعان حرم محسوب می‌شد و فرمانده محور بود، اما ارتباط خیلی خوبی با نیروهای جوان مدافع حرم برقرار کرده‌بود و حسابی اهل شوخی و بگو و بخند بود.

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

همه این ویژگی‌ها یک طرف، عشق او به گمنامی هم یک طرف. حالا از جمع ۱۳ شهید مازندرانی خان‌طومان، شهید رحیم کابلی، تنها شهیدی است که هنوز گمنام است و به بازگشت رضایت نداده. برای آن‌هایی که با روحیه رزمندگان آشنایی دارند، این موضوع غریبی نیست. بسیاری از شهدا به حضرت فاطمه (س) اقتدا می‌کردند و از خدا می‌خواستند پیکرشان برنگردد و گمنام بمانند. شهید کابلی هم یکی از همان شهداست. او حتی در عالم رؤیا هم به خانواده‌اش پیغام داده که منتظر بازگشت پیکرش نباشند و دلشان آرام باشد، چون جایش در جوار بی‌بی (س) خوب خوب است…»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

دشمن آتش‌بس را نقض کرد، خان‌طومان کربلا شد

حالا نوبت روایت روز واقعه است، همان روزی که کربلایی در خان‌طومان به پا شد. مرور خاطرات رفقای شهید انگار آقا حیدر را آماده کرده برای بازخوانی آن روز و شب سخت. نفس بلندی می‌کشد و می‌گوید: «در نتیجه اجماع جهانی و بعد از انجام مذاکرات، مقرر شده‌بود از ۱۶ تا ۱۸ فروردین به مدت ۴۸ ساعت آتش‌بس برقرار شود و دو طرف از تبادل آتش، موشک‌باران و انجام پروازهای نظامی خودداری کنند. ما به آتش‌بس پایبند بودیم، اما طرف مقابل درست در ساعات اولیه آتش‌بس، ناجوانمردانه به ما حمله کرد.

همه‌چیز به چند مرحله ناکامی نیروهای جبهة‌النصرة در منطقه خان‌طومان برمی‌گشت. از زمان اسقرار ما در این منطقه و از ۲۱ فروردین، در دو سه نوبت حملاتی را علیه ما انجام داده بودند، اما هر بار با مقاومت جانانه بچه‌های مدافع حرم، شکست خورده‌بودند. حمله در زمان آتش‌بس، آخرین حربه آن‌ها برای کسب پیروزی و حفظ آبرویشان بود. به همین دلیل با تمام قوا و با تجهیزات فراوان و با پشتیبانی نیروهای داعش و تکفیری به ما حمله کردند، اما باز هم راه به جایی نبردند.»

روایت ماجرای خان‌طومان هر بار دلش را هوایی کربلا می‌کند. سری به حسرت تکان می‌دهد و می‌گوید: «خان‌طومان برای خودش کربلایی بود… دشمن با ۳ هزار نفر به ما حمله کرد درحالی‌که در بهترین حالت، تعداد نیروهای ما یک ششم آن‌ها بود. از تعداد تانک و نفربرها و دیگر امکاناتشان هم هرچه بگویم کم است.

یکی از فرماندهان ما که سابقه حضور در دفاع مقدس را داشت، می‌گفت: «این حجم از مهمات که خرج این حمله کردند، معادل مهماتی بود که عراق در عملیات کربلای ۴ استفاده کرد.» با این حال، بچه‌ها نبرد جانانه‌ای کردند و قهرمانانه جنگیدند. درگیری از ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ۹۵ شروع شد و با جانفشانی‌های بچه‌های لشکر ۲۵ کربلا و بچه‌های فاطمیون تا ۶ صبح فردا ادامه داشت. همین مقاومت جانانه، باعث شد خط حفظ شود.

در آن حمله ناجوانمردانه، ما گرچه در یک حرکت تاکتیکی از بخش کوچکی از زمین خان‌طومان عقب‌نشینی کردیم، اما در ادامه هرگز اجازه پیشروی به آن‌ها ندادیم و موفق شدیم خط را حفظ کنیم. خوب است بدانید در مقابل ۱۶ شهید عزیز ما در این درگیری، دشمن ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر تلفات داشت، اما با عملیات گسترده رسانه‌ای و روانی تلاش کرد دستاوردهایش از این عملیات ناجوانمردانه را بزرگ جلوه دهد.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

حاج قاسم سلیمانی در جمع نیروهای لشکر ۲۵ کربلای مازندران

حاج قاسم گفت: اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب از دست می‌رفت

آقا حیدر هنوز حرف دارد، اما سکوت می‌کند. انگار می‌خواهد چیزی بگوید، اما مردد است. بالاخره دلش را به دریا می‌زند و می‌گوید: «بعد از ماجرای خان‌طومان، بعضی‌ها در حق بچه‌های مازندران کم‌لطفی کردند و مسائلی را مطرح کردند که واقعیت نداشت. گفتند: بچه‌های مازندران خط را گذاشتند و فرار کردند! گفتند: بچه‌های مازندران در حال استراحت و بازی بودند و در مقابل دشمن غافلگیر شدند… این‌ها تهمت‌های ناروایی است.

ما به‌طور مرتب خط را زیر نظر داشتیم و با سرکشی دائمی، تحرکات دشمن را رصد می‌کردیم. ما کاملاً آماده مقابله با دشمن بودیم، البته مقابله جوانمردانه، اما آن‌ها ناجوانمردانه به ما حمله کردند. با این حال، با وجود نفرات و تجهیزات بسیار کمتر، با تمام وجود مقاومت کردیم و تا آخر ایستادیم. حتی وقتی از فرماندهی دستور رسید به‌لحاظ تاکتیکی لازم است یک سنگر عقب برویم، بچه‌ها با غیرتی که داشتند، معترض شدند. نه تنها خبری از ترس و فرار نبود بلکه می‌خواستند در همان نقطه اولیه با دشمن بجنگند.

حتی وقتی ۵۰۰ متر عقب رفتیم هم، جانانه ایستادیم. ما در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح، از ۵ غروب تا ۶ صبح فردا یعنی ۱۲ ساعت جانانه مقاومت کردیم، آن هم در شرایطی که تانک‌هایشان تا ۵۰ متری ما آمده بودند. بعدها حاج قاسم سلیمانی هم با تاکید بر اهمیت کار نیروهای ما در آن نبرد نابرابر، اثبات کرد این تهمت‌ها تا چه حد بی‌اساس است. سردار گفت: «اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب را از دست می‌دادیم.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / حاج قاسم گفت

وداع خانواده شهدای خان طومان با پیکر عزیزانشان در حرم رضوی

راه شهدای خان‌طومان از مسیر اطاعت از ولایت فقیه می‌گذرد

«در ماجرای خان‌طومان، دشمنان ما یک‌بار دیگر نشان دادند هرگز قابل اعتماد نیستند و حتی روی قول و قرار صلح‌شان هم نمی‌شود حساب کرد. ما بارها در صحنه جنگ و صحنه سیاست، این حقیقت تلخ را با تمام وجود تجربه کرده‌ایم…»

حالا و در پایان روایت یکی از مظلومانه‌ترین و در عین حال، غرورانگیزترین مقاطع دوران دفاع از حرم، برای «حیدر»، مدافع حرم مازندرانی فقط یک حرف نگفته باقی مانده: «از مردم عزیز ایران می‌خواهم پشت ولایت فقیه بایستند و پشتیبان مقام معظم رهبری باشند، همان‌طور که شهدای خان‌طومان به حضرت آقا و در اصل به امام زمان (عج) اقتدا کردند. با تبعیت از رهبری، ان‌شاءالله مشکلاتی که امروز گریبانگیر ایران اسلامی است رفع می‌شود و آینده‌ای روشن در انتظار ملت ایران خواهد بود.»

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / سردار سلیمانی: اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب از دست می‌رفت

ما کاملاً آماده مقابله با دشمن بودیم، البته مقابله جوانمردانه، اما آن‌ها ناجوانمردانه و در زمان آتش‌بس به ما حمله کردند؛ با ۳ هزار نفر نیرو و تعداد زیادی تانک و نفربر.

سنگربه‌سنگر با کربلایی‌های «خان‌طومان» / سردار سلیمانی: اگر مقاومت بچه‌های مازندران نبود، حلب از دست می‌رفت



منبع خبر

«حاج قاسم»: اگر مقاومت مازندرانی‌ها نبود، حلب از دست می‌رفت بیشتر بخوانید »

وداع خانواده شهید مدافع حرم «مهدی نظری» پا پیکر این شهید والامقام+ فیلم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خانواده شهید مدافع حرم «مهدی نظری» یکی از شهدای مدافع حرم منطقه «خان‌طومان» سوریه، با پیکر مطهر شهید خود وداع کردند.

مراسم تشییع پیکر مطهر این شهید والامقام، ساعت ۸:۳۰ فردا (چهارشنبه) از میدان شهدای مدافع حرم اندیمشک تا بهشت زهرا (س) این شهر، با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی برگزار خواهد شد.

شهید «مهدی نظری» یکی از هشت شهیدی است که اخیراً پیکر مطهر وی در سوریه تفحص و شناسایی شده است، وی متولد سال ۱۳۶۴ در «اندیمشک» خوزستان و از رزمندگان لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) سپاه خوزستان بود که در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در منطقه «خان‌طومان» سوریه به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

وداع خانواده شهید مدافع حرم «مهدی نظری» پا پیکر این شهید والامقام+ فیلم بیشتر بخوانید »

وداع با پیکر مطهر شهدای خان‌طومان در ساری


وداع با شهدای خان‌طومان در ساریبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مراسم وداع با شهدای مدافع حرم تازه تفحص شده در منطقه خون‌طومان با حضور مسئولین استانی، خانواده شهدا و مردم در ساری برگزار شد.

در این مراسم دختر شهید محمود رادمهر دلنوشته‌ای را در رسای پدر شهیدش قرائت کرد و نماینده ولی فقیه در مازندران به ایراد سخنرانی پرداخت.

بر اساس این گزارش، این‌ شهدای تازه تفحص شده، بامداد دیروز  (۲۱ مهر ۹۹ ) در بارگاه منور رضوی طواف داده شدند و با استقبال حجت‌الاسلام احمد مروی، تولیت آستان‌قدس‌رضوی، به رواق بزرگ امام خمینی (ره) منتقل، سپس با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، بدون اجتماع مردمی و تنها با حضور جمعی از خانواده‌های معزز شهدا و خادمان بارگاه رضوی، به امامت آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی، نماینده ولی فقیه در استان، بر پیکر‌های مطهرشان نماز اقامه شد.

پس از اقامه نماز هم وداع عاشقانه آن‌ها با حضور خانواده‌های چشم به راهشان در این‌سال‌ها به خلوتی عاشقانه مبدل شد.

شهیدان گران‌قدر مدافع حرم رضا حاجی‌زاده (۱۶ اردیبهشت)، علی عابدینی (۱۷ اردیبهشت)، محمد بلباسی (۱۷ اردیبهشت)، حسن رجایی‌فر (۱۷ اردیبهشت)، زکریا شیری (۴ آذر)، مجید سلمانیان (۱۷ اردیبهشت) و مهدی نظری (۲۰ خرداد) از شهدای لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا هستند که در سال ۹۵ در منطقه خان‌طومان سوریه به شهادت رسیدند و پیکر‌های پاکشان در معرکه نبرد جاماند.

پیکر این‌شهدا پس از تطبیق نمونه DNA شناسایی شد و این‌ مدافعان حرم حضرت زینب (س) از استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان پس از چهار سال به وطن بازگشتند.

انتهای پیام/ 241



منبع خبر

وداع با پیکر مطهر شهدای خان‌طومان در ساری بیشتر بخوانید »

ماجرای دلگیری خانواده شهدای خان‌طومان از نحوه اطلاع‌رسانی کشف پیکر شهدایشان

ماجرای دلگیری خانواده شهدای خان‌طومان از نحوه اطلاع‌رسانی کشف پیکر شهدایشان


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، روز یکشنبه خبر شناسایی پیکر هفت شهید خان‌طومان که عده‌ای از آنان اعزامی لشکر ۲۵ کربلا بوده و در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ به شهادت رسیده بودند، بعد سه سال از شهادتشان از طریق خبرگزاری‌ها مخابره شد که این نحوه اطلاع رسانی موجب ناراحتی و دلخوری تعدادی از خانواده‌های شهدا شد چرا که تا پیش از این، خبر پیدا شدن پیکر شهدا با حضور مسوولان نظامی و استانی در منزل شهدا صورت می‎گرفت، اما این‌بار انتشار اولیه خبر از سوی رسانه‌ها منجر به این شد که خانواده شهدا بدون هیچ پیش زمینه قبلی مثل دیگر مردم از طرق مختلف در جریان پیدا شدن پیکر شهید خود قرار گیرند.

همسر شهید بلباسی در اعتراض به نحوه اطلاع رسانی در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: «جوانمردانه رفتی و من هر بار ناجوانمردانه خبری از تو شنیدم، چه زمانی که پر کشیدی، چه الان که پیکر نحیفت پیدا شده. خوش به حال دهه شصت که مردانی با لباس رزم در خانه را می‌زدند و مردانه خبر شهادت را می‌دادند. نه مثل الان که از غریبه‌ها و خبرگزاری‌ها خبری از شما به ما می‌رسد. بگذریم؛ خوش آمدی عزیزم، چشممان روشن.»

دختر شهید رحیم کابلی تنها شهید بازمانده شهدای خان‌طومان از لشکر ۲۵ کربلا نیز نوشته بود: «اطلاع رسانی درستی به دیگر خانواده شهدا صورت نگرفته. بعد از چهار سال و نیم از شهادت، هنوز شهادت این شهدا اعلام رسمی نشده و با این اتفاق داغ خانواده‌ها تازه شد.»

خانواده شهدای خان‌طومان طی این سال‌ها بارها شاهد اخبار ضد و نقیض و شایعه‌ها در خصوص پیدا شدن پیکر شهدای خود بوده‌اند که هر بار تکذیب می‎شد و همین موضوع نیز موجب ناراحتی آنان شده بود. اتفاقی که شاید داغ خانواده شهدای جاویدالاثر را تازه کرده و بر آلام آنان افزود.

خبر درج شده در رسانه‌‎ها به نقل از مسوول ایثارگران کل سپاه سردار «ابوالقاسم شریفی» بود. وی در این اطلاعیه اعلام کرد: «پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تأیید شد و پیکرهای مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت. این شهیدان والامقام رضا حاجی‌زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی‌فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان هستند.»

در خصوص نحوه اطلاع رسانی، سردار شریفی با حضور در شبکه سوم سیما توضیحاتی ارائه کرد و گفت: با توجه به اینکه امکان تشییع حضوری وجود نداشت برنامه ریزی برای تجلیل به صورت مجازی انجام شد.

وی در ادامه افزود: بنا بود امروز (دوشنبه) در ساعت هشت صبح به صورت رسمی اطلاعیه سپاه خوانده و اسامی اعلام شود و روز قبل فرمانده سپاه کربلا با تیم‌هایی تعیین شده تک به تک به منازل شهدا برود، کار اطلاع رسانی انجام شود و پس از گرفتن نظرات خانواده‌ها برنامه‌های بعدی تشییع و وداع را هماهنگ کنند. این کار برای چند خانواده انجام شد، ولی متاسفانه برخی خبرگزاری‌ها امانتداری نکردند و زودتر از تاریخ تعیین شده اطلاع رسانی صورت گرفت. وقتی در عمل انجام شده قرار گرفتیم مجبور به اطلاع رسانی شدیم. خانواده‌ها ناراحت شدند که از این بابت از خانواده شهدا به ویژه خانواده شهید بلباسی عذرخواهی می‎کنم.

تاکنون پیکرهای مطهر ۱۲ شهید از ۱۳ شهید لشکر ۲۵ کربلای به شهادت رسیده در منطقه خان‌طومان سوریه کشف و شناسایی شده‌ و طبق گفته‌های مسوول ایثارگران سپاه امید است پیکر شهید کابلی نیز به زودی شناسایی شود.

خبر شناسایی پیکر شهدا روز یکشنبه در حالی از خبرگزاری اعلام شد که برخلاف روال همیشه، اینبار برخی خانواده‌ها از کشف پیکر شهیدشان مطلع نبودند و این موضوع دلخوری و ناراحتی‌هایی را به وجود آورد.

دلگیری خانواده شهدای خان‌طومان از نحوه اطلاع‌رسانی کشف پیکر شهدایشان/ سردار شریفی: برخی خبرگزاری‌ها امانت‌داری نکردند



منبع خبر

ماجرای دلگیری خانواده شهدای خان‌طومان از نحوه اطلاع‌رسانی کشف پیکر شهدایشان بیشتر بخوانید »

نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «ابوالقاسم شریفی» مسئول ایثارگران کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از شناسایی پیکرهای مطهر هفت شهید مدافع حرم در منطقه خان‌طومان سوریه خبر داد.

وی در این‌باره افزود: پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تأیید شد و پیکر‌های مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت.

براساس اعلام مسئول ایثارگران کل سپاه، شهیدان والامقام «رضا حاجی‌زاده»، «علی عابدینی»، «محمد بلباسی» و «حسن رجایی‌فر» از استان مازندران، شهید «زکریا شیری» از استان قزوین، شهید «مجید سلمانیان» از استان البرز و شهید «مهدی نظری» از استان خوزستان، شهیدان مدافع حرمی هستند که اخیراً پیکر آن‌ها کشف شده و به کشور بازگشته است. (بیشتر بخوانید)

همچنین ساعاتی بعد، خبر کشف و شناسایی پیکر مطهر شهید «محمود رادمهر» هم اعلام شد تا بر این اساس، تعداد شهدای مدافع حرمی که اخیراً پیکرهای مطهر آن‌ها کشف و شناسایی شده است، به هشت نفر برسد.

نگاهی بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

سوءاستفاده تکفیری‌ها از آتش‌بس در منطقه «خان‌طومان»

شهدای منطقه «خان‌طومان» اکثراً از رزمندگان مازندرانی هستند که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه اعزام شدند. «خان‌طومان» نام روستایی در «جبل سمعان» استان «حلب» سوریه است که در پس از اشغال تکفیری‌ها، در سال ۹۵ به دست نیروهای ایرانی مدافع حرم افتاد و آتش‌بسی کوتاه بین دو طرفدر این منطثه برقرار شد؛ اما تکفیری‌ها از این فرصت پیش‌آمده سوءاستفاده کرده و با بمباران و به شهادت رساندن جوانان مازندرانی، دوباره این منطقه را تصرف کردند.

در ادامه، گذری داریم بر زندگی‌نامه شهیدانی که به‌تازگی پیکر مطهر آن‌ها در این منطقه شناسایی شده و به خاک کشورمان بازگشته است.

شهید محمد بلباسی

شهید «محمد بلباسی» سال ۱۳۵۷ در شهرستان «قائمشهر» متولد شد. وی پس از گذراندن دوران تحصیل خود، وارد دانشگاه شد و دوران دانشجویی خود را در رشته «متالوژی» دانشگاه مشهد گذراند و سپس به زادگاهش بازگشت. شهید «بلباسی» مجاهدی بود که در طول زندگی پربرکت خود، نقش موثری در اردوی‌های جهادی و راهیان نور ایفا کرد و در انجام این کار‌ها سر از پا نمی‌شناخت.

شهید «بلباسی» تیم «خادمان شهدای مازندران» را تشکیل داد که پس از ثبت نام افراد علاقه‌مند، کار خادمی زائران اردو‌های راهیان نور را برعهده گرفتند. صندوق خیرخواهانه «امام زمان (عج)» قائمشهر نیز با هدف جمع‌آوری کمک‌های خیّران برای محرومان، توسط وی پایه‌گذاری شد که امروز با همت دوستان او، فعالیت آن ادامه دارد.

شهید «بلباسی» فروردین سال ۹۵ به‌همراه دیگر رزمندگان مازندران، برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها عازم سوریه شد و در ۱۷ اردیبهشت همان سال، به‌همراه ۱۲ شهید مدافع حرم دیگر، در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید رضا حاجی‌زاده

شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» سال ۱۳۶۶ در شهرستان «آمل» متولد شد. ۱۸ ساله بود که برای خدمت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفت و پس از پایان دوره سربازی، همان‌جا جذب شد. حدوداً ۲۰ سال داشت که ازدواج کرد و سپس صاحب دو فرزند به‌نام‌های «فاطمه حلما» و «محمد طاها» شد.

وی از نیرو‌های یگان صابرین سپاه بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تکفیری‌ها عازم سوریه شد و سرانجام در روز ۱۷ اردیبهشت سال ۹۵ در «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید علی عابدینی

شهید مدافع حرم «علی عابدینی» ۲۵ مرداد سال ۱۳۶۵ در روستای «فرم» از توابع شهرستان «فریدونکنار» دیده به جهان گشود. وی سال ۱۳۸۵ جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی و تکاوری، در لشکر ۲۵ کربلا مازندان مشغول خدمت شد.

شهید «علی عابدینی» برای اولین‌بار سال ۱۳۹۴ جهت دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تکفیری‌ها راهی سوریه شد. وی دومین‌بار در فروردین سال ۱۳۹۵ با وجود مجروحیتى که داشت، راهی سوریه شد و سرانجام در تاریخ ۱۷ اردیبهشت همان‌سال در شهر «خان طومان» به شهادت رسید. از این شهید والامقام یک فرزند به‌نام «امیر محمد» به یادگار مانده است.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید حسن رجایی‌فر

شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» در چهارم تیر سال ۱۳۵۴ در یکی از روستا‌های «کامی‌کلا» از توابع شهرستان «بابل» چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی به عضویت بسیج محله درآمد و طولی نکشید که عضو فعال بسیج و مسجد محله شد. وی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همان روستا و منطقه به پایان رساند و سپس وارد بازار کار شده و پس از دو سال وارد خدمت مقدس سربازی شد و در همان سال اول خدمت سربازی، ازدواج کرد.

سال ۱۳۸۲ در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته «مدیریت بازرگانی» ادامه تحصیل داد و طی ۲ سال و نیم لیسانس گرفت. در سال‌های ۹۳-۹۲ نیز در رشته «مدیریت استراتژیک» در مقطع کارشناسی ارشد، تحصیل کرد و در این مقطع هم فارغ‌النحصیل شد.

دی سال ۱۳۹۴ بود که برای اولین‌بار برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه رفت و پس از ۲۰ روز مبارزه، از ناحیه کتف مجروح شد و برای معالجه و درمان به ایران بازگشت؛ اما مجروحیت مانعی برای مبارزه وی با تکفیری‌ها نشد و مجدداً ۱۴ فروردین سال ۱۳۹۵ برای دومین‌بار به مصاف تکفیری‌ها رفت و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال، در «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید زکریا شیری

شهید مدافع حرم «زکریا شیری» نهم فروردین سال ۱۳۶۵ در «خدابنده» زنجان به‌دنیا آمد. از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد، همیشه سعی می‌کرد از لحاظ مالی خانواده‌اش را درک کند. وی ارادت خاصی به امام حسین (ع) داشت و همیشه در ایام محرم و صفر در دسته‌های عزاداری پابرهنه شرکت می‌کرد و اصلا اهل تکبر و غرور نبود، همچنین در حضور او، به‌هیچ‌وجه غیبت انجام نمی‌گرفت.

شهید «زکریا شیری» به خانواده‌های مستمند، به‌خصوص برای تهیه جهیزیه کمک می‌کرد و خانواده‌اش این موضوع را پس از شهادتش فهمیدند. وی زمانی که پیش‌دانشگاهی خود را به پایان رساند، برای استخدام در سپاه قزوین اقدام کرد و با توجه به‌این‌که زمان خدمت سربازی او فرارسیده بود، همزمان به خدمت سربازی رفت و هشت‌ماه در سنندج خدمت کرد. پس از قبولی در سپاه، وارد دانشگاه افسری شد و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی تکاوری، به‌مدت هشت سال در تیپ صاحب‌الامر (عج) سپاه قزوین مشغول به خدمت شد.

شهید «زکریا شیری» برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها، در اول صفر سال ۱۳۹۴ عازم سوریه شد و ۱۳ روز بعد یعنی ۴ آذر در منطقه «العیس» سوریه در سن ۲۹ سالگی، به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید مجید سلمانیان

روحانی شهید مدافع حرم «مجید سلمانیان» سال ۱۳۶۷ در کرج به‌دنیا آمد. وی از دوران مدرسه در بسیج ثبت نام کرد و از آن بسیجی‌های قدیمی و پای کار بود. عشق و علاقه عجیبی هم به شهدا داشت. خیلی وقت‌ها به تپه نورالشهدا یا بهشت زهرا (س) می‌رفت و هرجا که نام و یادی از شهید بود، سر و کله او هم آن‌جا پیدا می‌شد.

به‌دلیل علاقه‌اش به مسائل مذهبی، از اوایل دهه ۸۰ به حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) کرج و از سال ۸۲ هم به حوزه علمیه «چیذر» رفت و کمی بعد نیز طلبه حوزه علمیه قم شد و تا پایه چهارم حوزه که معادل «دکترا» است درس خواند.

شهید «مجید سلمانیان» نزدیک به سه سال در قم تبلیغ می‌کرد و بعد هم به‌عنوان مبلغ به شهر‌های زیادی سفر کرد و نهایتاً به «شاهرود» رفت و آن‌جا علاوه بر تدریس در دانشگاه، امام جماعت مسجد شد؛ البته مدتی هم در دانشگاه شریف درس اخلاق تدریس می‌کرد.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

وی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و می‌خواست حوزه نمایندگی ولی فقیه در منطقه سکونت خود را عهده‌دار شود که با شروع جنایات تکفیری‌ها در عراق و سوریه، تصمیم گرفت تا به سوریه برود؛ اما چون مبلّغ توانا و نخبه‌ای بود، اجازه رفتن به او نمی‌دادند. برای این‌که اعزام شود، خیلی تلاش کرد و همه آموزش‌ها را هم در دوره‌های مختلف سپری کرد. حتی دو بار به شکل محدود و برای کار‌های تبلیغی به سوریه اعزام شد؛ اما این مسائل او را راضی نمی‌کرد و می‌خواست به صف رزمنده‌ها در خطوط مقدم بپیوندند؛ حتی بار آخر هم با این‌که به‌عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم رفت. تلاش‌هایش برای اعزام در خط مقدم را بیشتر کرد و بالاخره توانست به خط مقدم جبهه‌های مقاومت اعزام شود.

سرانجام وی پس از حضور در خطوط مقدم مبارزه با تکفیری‌ها و دفاع از حرم اهل بیت (ع)، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

شهید مهدی نظری

شهید مدافع حرم «مهدی نظری» سال ۱۳۶۴ در «اندیمشک» خوزستان متولد شد. وی از رزمندگان لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) سپاه خوزستان بود که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه اعزام شد و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید محمود رادمهر

شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» سال ۱۳۵۹ در «ساری» متولد شد. از سال ۱۳۶۳ تحصیل را از سر گرفته و دیپلمش را کسب کرد و دروسی نظیر تفسیر آیات و روایات را خدمت پدرش که یک روحانی انقلاب است، فرا گرفت. بعد از پایان دبیرستان در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه «شهید ستاری» ارتش قبول شد؛ اما به‌دلیل این‌که دچار مشکل جسمی شد، نتوانست به دانشگاه شهید ستاری برود؛ با این حال سال بعد، بورسیه دانشگاه امام حسین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از دانشگاه علوم و فنون اصفهان مدرک فوق دیپلم گرفت.

وی برای ادامه تحصیل در رشته «جغرافیای سیاسی» در دانشگاه امام حسین (ع) «ساری» پذیرفته شد و از آن‌جا لیسانس گرفت و در حین تحصیل برای اولین‌بار در سپاه «بهشهر» مشغول به خدمت شد، پس از آن به توپخانه «نکا» منتقل و بعد در لشکر ۲۵ کربلا و بعد هم در پادگان «قدس» خدمت کرد.

شهید «محمود رادمهر» آبان سال ۹۴ به مدت ۵۸ روز به‌همراه برادرش «محمدرضا» برای نخستین‌بار به سوریه رفت و در مرحله دوم نیز ۱۴ فروردین سال ۹۵ به جبهه مقاومت اعزام شد و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس بیشتر بخوانید »