شهدای خوزستان

کمک ۱۹ میلیارد دلاری بچه‌های آبادان به شرکت نفت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، نخستین کسانی که بیشتر از همه ملت ایران طعم تلخ جنگ و تجاوز به سرزمین و خانه و کاشانه خود را چشیدند، مردمانی بودند که در مناطق مرزی و هم‌جوار با عراق ساکن بودند.  ازجمله شهر‌هایی که در آغاز جنگ هدف تاخت‌وتاز دشمن بعثی قرار گرفت؛ شهرآبادان بود؛ اما در این بین مقاومت و ایستادگی مردم و به‌ویژه جوانان و بچه مسجدی‌های محله‌های شهر آبادان در برابر تجاوز دشمن، خاطراتی ارزشمند و ماندگار را بجای گذاشته هست که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را بر آن داشته تا همزمان با ایام شروع جنگ تحمیلی هشت‌ساله رژیم بعثی علیه ایران، در چند شماره این حوادث و اتفاقات را منتشر کند.

کمک ۱۹ میلیارد دلاری بچه‌های آبادان به شرکت نفت

هوای تابستان آبادان به حدی گرم بود که نفس بچه‌ها را می‌برید و بدنشان را انگار آتش می‌زد. در قسمتی از پالایشگاه دو تا تانکر ۱۸ متری آب کنار هم به ارتفاع ۱۶ متر از زمین قرار داشتند و شیر آنها روی زمین بود. بچه‌ها برای فرار از فشار گرما به آنجا می‌رفتند و شیر آب را باز می‌کردند. آب با فشار زیاد از لوله بیرون می‌زد و آنها با همان لباس‌های تنشان زیرآب می‌رفتند. بعد که خنک می‌شدند از روی کنجکاوی راه می‌افتادند و به همه جای بالایشگاه سرک می‌کشیدند.

در دمیارد (انبار کناری پالایشگاه) دو کانتینر کنار هم قرار داشت که هر وقت از جلویشان حتی از فاصله چندمتری رد می‌شدند، بوی شدیدی می‌آمد و گلویشان به‌شدت می‌سوخت و اشک از چشمانشان جاری می‌شد.  بچه‌ها به سید محمد گفتند: روشو بوخون ببینیم چیه که زودتر ردشون کنیم برن، خیلی اذیتمون می‌کنن. سید محمد روی آنها را خواند و گفت: چیز بی‌ارزشی‌ان، وسایل آتیش نشانی‌ان، توش کلر دارن، برا همی آبریزش بینی و چشم داریم. بچه‌ها هم از خیر آن دو کانتینر گذشتند و به سراغ جا‌های مهم‌تر رفتند.

۴۰ روزی می‌گذشت. ۱۰ روز آخر هم ماه رمضان بود و بچه‌ها با زبان روزه در آن گرمای سوزان که باد داغ خاک‌ها را به‌صورت و دهانشان می‌پاشید و با وجود آن مسائل حاشیه‌ای همچنان جانانه پای‌کار ایستاده بودند و پا پس نکشیده بودند. ۹۰ درصد بار‌ها تخلیه شده بود.  آنها بیشتر بار‌های مهم و قرقره‌های حاوی کابل‌های برق و کابل‌های انس ترومنت مخصوص اتاق کنترل را خارج کرده بودند. برای همین تصمیم گرفتند به سراغ کانتینر‌های آتش‌نشانی بروند و بالاخره آن بار‌های مزاحم را رد کنند.

همگی چفیه دور دهان و بینیشان پیچیدند و با هم به‌طرف محل کانتینر‌های آتش‌نشانی رفتند. سید محمد گفت: حالا که میخیم بار بزنیم، بذار قفلاش بشکنیم ببینیم ارزشش داره بار بزنیم یا نه.

آنها با یک اهرم فلزی که یک سرش میخ‌کِش بود، قفل‌ها را شکستند و در کانتینر را باز کردند. بوی تندی از آن بیرون زد و با وجود چفیه، اشک از چشم همه سرازیر شد. طول کانتینر‌ها حدود ۱۲ متر بود، داخل آن مواد شیمیایی اطفاء حریق و کلر دیده می‌شد. بچه‌ها مشغول نگاه کردن به اجناس داخل کانتینر بودند که ناگهان چشمشان به انتهای آن افتاد.

سه متر داخل کانتینر را با یک‌تخته سه‌لایی مسدود کرده بودند. به همدیگر نگاه‌هایی متعجب انداختند. از صابری اجازه گرفتند که تخته را بِکَنند. در کمال ناباوری با جعبه‌های ۱۲ تایی مشروبات الکلی برخورد کردند. به سراغ کانتینر دوم رفتند. آن‌هم همین‌طور بود.

سید محمد شناسنامه بار را خواند و معلوم شد که آن بار حدود چهار سال پیش، یعنی قبل از انقلاب سفارش داده شده بوده. معلوم نبود چرا هنوز در دمیارد مانده و ارسال نشده بود. به‌هرحال صابری موضوع را به حراست گزارش کرد و قضیه صورت‌جلسه شد و با حکم دادگاه انقلاب و حضور حراست، با همان اهرم‌ها که داشتند تمام مشروبات کشف‌شده را منهدم کردند.

کالا‌های آتش‌نشانی را هم بارگیری کردند و به این ترتیب دمیارد کاملاً از کالا‌های مهم تخلیه شد. بچه‌های اداره پالایشگاه ارزش کالا‌های تخلیه شده را ۱۹ میلیارد دلار تخمین زدند.

ادامه همکاری بعد از دمیارد

وقتی انبار‌های دمیارد کاملاً تخلیه شدند؛ چند نفر از بچه‌ها برای صحبت درباره نحوه ادامه کار به دفتر اداره کالا رفتند. آنجا به بچه‌ها گفتند که از فردا باید اجناس داخل پالایشگاه را تخلیه کنند. فریدون خیلی خوشحال شد، چون تا آن موقع داخل پالایشگاه را ندیده بود و خیلی دوست داشت آنجا را ببیند.  بعد از اینکه جلسه‌شان در اداره تمام شد، برای افطار به مسجد طالقانی رفتند. دست و صورتشان را شستند و منتظر اذان نشستند. بچه‌ها یک دیگ شربت آبلیمو درست کرده بودند و فریدون که گرمازده شده بود، چشمش به آن دیگ بود تا اذان را بگویند.

او بلافاصله بعد از اذان دو پارچ شربت خورد و دیگر نتوانست شام بخورد. بعد از افطار، ماشین جهاد برای شناسایی به دنبال آنها رفت. از بچه‌های مسجد، «فریدون شفیعی»، «غلام فخرآبادی»، «شهباز نوری‌زاده»، «عباس هاشمیان»، «سهراب محمودیان»، «سید محمد موسوی» و «محمود فخر عالی‌زاده» رفتند و از شرکت هم «عبدالله صابری»، «فاضل غفاری»، «سید مجتبی حسینی» و «عمو میاحی» حضور داشتند.

آنها از گیت ۱۸ با نشان دادن گیت پاس و با راهنمایی صابری وارد پالایشگاه شدند. بچه‌ها در ورودی انبار پیاده شدند و داخل رفتند. انبار خیلی بزرگی بود که آن را از ورقه‌های فلزی ایرانیتی ساخته بودند و یک ساختمان اداری دو طبقه داخلش قرار داشت. سقف انبار به‌قدری گلوله خمپاره ۶۰ و آرپی‌جی خورده بود که در روز، نور آفتاب به شکل نقطه‌نقطه‌های خیلی زیاد از لابه‌لای سقف دیده می‌شد.

کمک ۱۹ میلیارد دلاری بچه‌های آبادان به شرکت نفت

فریدون شروع به گشت و گذار میان راهرو‌های انبار کرد که یک‌هو با پسر همسایه‌شان که کارمند شرکت بود، به نام «داریوش قلعه‌وردی» روبه‌رو شد. آنها با هم سلام و احوال‌پرسی کردند و داریوش که از دیدن فریدون در آنجا تعجب کرده بود، از او پرسید تو اینجا چکار می‌کنی؟! وقتی فهمید فریدون برای چه‌کاری آنجاست، گفت مواظب خودتون باشین. اینجا خیلی خطریه، دیوار انبار جلو گلوله و خمپاره و آرپی‌جی مقاومت نداره و هر روز اینجا رو میزنن.

کار در ستاد تخلیه سه ماه طول کشید و انبار‌های مهم و اساسی پالایشگاه مثل انبار پروژه، انبار سرپوشیده، سنتر استور، اداره فنی و مهندسی، اسپر پارت (انبار پخش کالا‌های درخواستی) دمیارد و انبار ریمنکو (واقع در ایستگاه ۹) تخلیه شد.

در این مدت، سوری (نماینده شرکت نفت که اولین بار درخواست فعالیت بچه‌ها در پالایشگاه را داد) حتی یک‌بار هم سراغی از بچه‌ها نگرفت. در حین کار هم زیر بار قبول این مسئولیت نرفت که بچه‌ها را به‌صورت پیمانی یا قراردادی وارد کار کند تا حداقل اگر اتفاقی افتاد، پشتوانه‌ای داشته باشند؛ حتی با وجود اینکه پدران و بعضی از اعضای خانواده‌های آنها هنوز در پالایشگاه کار می‌کردند و این در حالی بود که اداره کالای شرکت نفت نیروی کافی داشت که برای این نوع کار حقوق هم می‌گرفتند؛ ولی حاضر نبودند به آبادان بیایند و کار کنند.

منبع:

علیرضا فخارزاده، سعیده سادات محمود زاده حسینی، بچه‌های مسجد طالقانی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۸۱، ۲۸۳، ۲۸۴، ۲۸۵، ۲۸۶، ۲۸۷

انتهای پیاک/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کمک ۱۹ میلیارد دلاری بچه‌های آبادان به شرکت نفت بیشتر بخوانید »

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ناظران جهانی ارتش مجهز صدام را برای سرنگونی نظام نوپای انقلاب ایران کافی می‌دانستند. صدام هم قدرتمندانه بر طبل جنگ می‌کوفت که «ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی‌شویم و صریحاً اعلام می‌داریم هر فرد عراقی یا هر عرب مایل به تجزیه و ویرانی ایران خواهد بود.» آنها حساب همه چیز را کرده بودند و از اوضاع آشفته سیاسی و نظامی ایران هم با خبر بودند.

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

صدام روز اول جنگ مصاحبه‌اش را نیمه‌تمام گذاشته بود که سه روز بعد در اهواز تمامش کند ولی او هیچوقت نتوانست آن مصاحبه را تمام کند، چون محاسباتش غلط از آب در آمد. آنها در معادلاتشان یک نکته مهم را محاسبه نکرده بودند؛ سربازان امام خمینی (ره) را.  

هشت روز بعد از آغاز جنگ، عراقی‌ها به اهواز نزدیک شدند و امام که خبر را شنید گفت مگر جوانان اهوازی مرده‌اند؟ سخنی که تا به سپاه اهواز رسید میان جمع کوچک ۲۸ نفره آنجا ولوله‌ای به پا کرد. روز بعد خبر دادند ارتش عراق ده‌ها کیلومتر از اطراف اهواز عقب رفته هست.

اهواز مرکز استان خوزستان هست. دومین شهر بزرگ ایران و هفتمین شهر پرجمعیت ایران. بیشتر زمین‌های اطراف اهواز دشت هستند و در شمال شهر ارتفاعاتی هم وجود دارد. کارون پُر آب‌ترین رود ایران هست و اهواز را دو نیم می‌کند؛ نیمه‌ی غربی و نیمه‌ی شرقی.  

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

محله امانیه فلکه ساعت و محلات پرجمعیت شهر از جمله کمپلو، گلستان کیان‌پارس و کیان‌آباد در نیمه‌ی غربی شهر هستند و مراکز اقتصادی شهر، بازار، محله‌های پادادشهر، آریا شهر، باهنر، رسالت، زیتون کارمندی و شهرک نفت و خیابان‌های مشهور نادری، امام، پاسداران، آزادگان، شریعتی و باغ شیخ در نیمه‌ی شرقی شهر.  

اهوازی‌ها آب آشامیدنی‌شان را از کارون به دست می‌آورند. برقشان را از آب کارون می‌گیرند، زمین‌های کشاورزی‌شان را کارون سیرآب می‌کند و در کارون ماهی هم پرورش می‌دهند؛ خوشی و صفایشان هم در ساحل کارون هست.

دمای هوای اهواز تابستان‌ها به ۵۰ درجه هم می‌رسد؛ هوایی گرم که گذر رود از میان شهر آن را مرطوب و شرجی کرده هست. پاییز و زمستان اهواز بهاری هست و هوا دمای معتدلی دارد که رطوبت رود با طراوتش کرده، جز یک ماه از زمستان که هوا بیش‌تر سرد هست.

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

دزفول، شوشتر و شوش شهر‌های شمالی اهوازند؛ رامهرمز در شرقش، خرمشهر و آبادان در جنوبش و دشت آزادگان، حمیدیه، سوسنگرد و بستان در غربش واقع هستند.

اهواز شهری ترانزیتی هست و راه‌هایی زمینی، ریلی و هوایی دارد که محل اتصال شهر‌های شمالی و شرقی و غربی ایران با بندر‌های ماهشهر، آبادان، امام خمینی، خرمشهر و مرز زمینی شلمچه‌اند. اهوازی‌ها شیعه‌اند و به فارسی و عربی حرف می‌زنند. یا صنعت کار‌اند یا کشاورز. صنایع متفاوتی دارند که مردم را از شهر‌های دیگر به اهواز کشانده و اهواز را از مهم‌ترین مراکز صنعتی ایران کرده هست. ۳۰ درصد ساکنان فعلی اهواز مهاجرند؛ ۱۷ درصد خوزستانی باقی غیر اهوازی.

جاذبه‌های گردشگری هم دارد که مهم‌ترینش هفت پلی هستند که روی کارون ساخته‌اند؛ طراحی و مهندسی پل اول پل سفید و پل هفتم پل فولاد زیباتر هست و شهر را چشم نوازتر کرده هست. بیمارستان‌های معروف اهواز عبارتند از آپادانا، آریا، پارس، جزایری، شهید چمران رازی، راه آهن، لشکر ریوی و ۷ تیر.

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

خوزستان را پیش‌تر‌ها اوکسین و بعد‌ها در زمان هخامنشیان هووج، خوجستان هوجستان و خوزستان نامیده‌اند. ایلامی‌ها حوالی اهواز کنونی شهری داشته‌اند به نام «تاریانا» تا مدت‌ها اهواز را به همین نام و نام‌های دیگر خوزستان می‌شناختند. می‌گفتند خوزستان از خوز گرفته شده که معنایش نی‌شکر هست و خوزستان یعنی شکرستان اهواز مدتی پایتخت اشکانی‌ها بود و در جنگ اشکانیان با اردشیر بابکان آسیب جدی دید. اردشیر وقتی پیروز شد سلسله‌ی سامانیان را بنیان گذاشت و در اهواز دو شهر جدید ساخت؛ یکی برای اشراف دیگری برای بازاری‌ها و تجار. او و پسرش شاپور اول روی کارون چند سد زدند و نهر‌هایی برای آبیاری زمین‌های اطراف از کارون منشعب کردند و اهواز را رونق دادند.  

زمان خلیفه‌ دوم، ابوموسی اشعری حاکم بصره به اهواز حمله کرد. بخش اشراف‌نشین شهر کامل خراب شد و بخش بازاری باقی ماند که به هوز معروف بود و بعد‌ها مسلمانان اهواز را از همین نام گرفتند.

در قرن چهارم هجری حکومت شیعه‌ی آل بویه اهواز را هم گرفت. رونق شهر بیشتر و پارچه و شکرش جهانی شد. در قرن ششم سدی که بر کارون بسته بودند شکست و شهر را آب ویرانه کرد. زندگی در اهواز سخت شد بسیاری شهر را ترک کردند و تا چند قرن اهواز متروکه شد.  

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

زمان ناصرالدین شاه با عبور کشتی‌های تجاری، کارون رود تجاری مهمی شد. نقل و انتقال کالا به کشتی، ساحل کارون را برای تجار مهم کرد و آنها از حکومت خواستند برای امنیت منطقه کاری بکند. «حسین قلی خان نظام السلطنه» با تعدادی نظامی و پاسبان به اهواز آمدند و در شهر بنا‌هایی ساختند که به ناصری مشهور شد. بعد‌ها دیگرانی هم برای زندگی همان جا ماندند و به تدریج کنار آن بنا‌ها ساختمان‌های بیشتری ساختند و اهواز دوباره شهر شد.

مظفرالدین شاه زمین‌های اطراف بخش ناصری را به شیخ خزعل رئیس عشایر عرب خوزستان بخشید. بعد از آن هر که به اهواز می‌آمد می‌بایست از شیخ زمین می‌خرید و برای همین بخشی از شهر به خزعلیه معروف شد. شیخ پولدار و قدرتمند شد و روابط خوبش با انگلیسی‌ها قدرتش را بیشتر هم کرد.

زمانی انگلیسی‌ها برای فشار به حکومت مرکزی به شیخ کمک کردند و او توانست در بخشی از خوزستان حکومت مستقل تشکیل دهد. رضاخان که به قدرت رسید انگلیسی‌ها پشت شیخ خزعل را خالی کردند، رضاخان او را شکست داد و شیخ به عراق فرار کرد.

دوران مشروطه بحث‌های سیاسی شوشتر مرکز خوزستان را به آشوب کشید و از رونق انداخت. پهلوی‌ها اهواز را مرکز خوزستان کردند. زمانی که استخراج نفت در جنوب زیاد شد در اهواز شرکت‌های نفتی بسیاری تاسیس کردند. خطوط نفت را از اهواز گذراندند و کارخانه «نورد» را هم کنار اهواز ساختند. به تدریج اهواز شهری مهم و ترانزیتی و رونق و اهمیتش زیاد شد.  

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

خوزستان بار‌ها اشغال شده هست؛ اولین بار سال ۱۲۵۳ ش (۱۸۳۷م) ارتش عثمانی به خوزستان حمله کرد. بخشی از استان را گرفت و سه سال هم در مناطق اشغالی ماند. سرانجام روس و انگلیس وساطت کردند و وقتی ایران و عثمانی معاهده «ارزنه الروم» را امضا کردند، عثمانی‌ها از شهر بیرون رفتند.

۲۰ سال بعد انگلیسی‌ها – که روابطشان با دولت مرکزی ایران تیره شده بود – تا نزدیکی اهواز پیش آمدند. این بار فرانسه پادرمیانی کرد، دو طرف معاهده پاریس را امضا کردند و انگلیسی‌ها از اهواز بیرون رفتند.  

در جنگ جهانی دوم، شهریور (۱۳۲۰) ایران اعلام بی‌طرفی کرد، اما متفقین از شمال و جنوب به ایران حمله کردند و بسیاری از شهر‌های استان خوزستان از جمله خرمشهر را گرفتند. انگلیس‌ها تا پایان جنگ در جنوب ماندند و مدتی بعد از جنگ خودشان از شهر بیرون رفتند.  

در نهضت ملی شدن نفت، مردم خوزستان و ایرانی‌های شرکت نفت با اعتصاب و تظاهرات کمک‌های بسیاری به مصدق و اهدافش کردند، اما بعد از کودتا دوباره خوزستانی‌هایی که امید داشتند وضعشان بهتر شود ناامید و به تدریج با حکومت مرکزی مخالف شدند. مخالفان بیشتر که شدند دو گروه شدند؛ خلق عربی‌ها که داعیه عربی داشتند و خود را پیرو شیخ خزعل می‌دانستند و نیرو‌های انقلابی که پیروان امام خمینی (ره) بودند.  

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

نزدیک پیروزی انقلاب در اهواز، هم خلق عربی‌ها فعال بودند هم بچه‌های انقلابی پیرو امام. خلق عربی‌ها با عراق و برخی کشور‌های عربی منطقه رابطه داشتند و ساواک سرکوبشان کرد. انقلابی‌ها در مسجد پا گرفته بودند و با ظلم شاه مخالف بودند. ساواک هم بار‌ها با آنها برخورد کرد ولی نتوانست سرکوبشان کند.

آیت الله «سید محمدعلی موسوی جزایری» عضو مجلس خبرگان رهبری و نماینده ولی فقیه در خوزستان می‌گوید «از سال ۱۳۵۳ که وارد اهواز شدم، امام جماعت مسجد جزایری شدم و در مسجد کتابخانه‌ای تاسیس کردیم. کم کم مسجد محل رفت و آمد جوانان شیفته امام و انقلاب شد و با فوت مشکوک آقا «سید مصطفی» فرزند حضرت امام خمینی  اعلامیه‌ای با امضای جامعه روحانیت منتشر کردیم و کلمه امام خمینی  را که سال‌های طولانی ممنوع بود، در آن آوردیم و در مراسم ختم آن سید مظلوم بین مردم توزیع کردیم.

 بعد از آن با جمعی از دوستان در مراسم ختم آقا سید مصطفی در قم شرکت کردیم و نوار‌های مهیج و موثر مراسم ختم و چهلم را به اهواز آوردیم و بین مردم توزیع کردیم. بعد از چند مراسم چهلم کشتار طلاب و مراسم هفتم شهدای یزد – که در مسجد جزایری اهواز گرفتیم و منجر به حمله وحشیانه ماموران به مسجد، آتش گشودن سوی مردم و شهادت یک تن و زخمی شدن چند تن شد. اهواز رسما به صفوف مبارزات خونین علیه رژیم منحوس پهلوی پیوست و در اعلامیه مراجع هم از آن تجلیل شد.»

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

مهر ۵۷ مدارس اهواز بسته شدند و اعتصاب کردند. اعتصاب به بخش‌های دیگر هم سرایت کرد و بازار تعطیل شد. به حسینیه اعظم اهواز – که از مراکز اصلی انقلابی‌ها بود – حمله کردند و آن جا را به خاک و خون کشیدند. اعتصاب مراکز نفتی خوزستان را از اهواز رهبری می‌کردند که آخرین ضربه به رژیم بود.

موسوی جزایری می‌گوید «در آخرین روز‌های پیروزی انقلاب آیت‌الله بهشتی تماس گرفتند و گفتند قرار هست هیاتی از طرف امام در ارتباط با اعتصاب نفت به اهواز بیاید، هدف این هیات، تولید نفت برای مصرف داخلی هست، زیرا سرما و نبود نفت در بعضی مناطق کشور مشکل‌ساز شده هست.

از جمله کار‌هایی که برای حفظ اعتصاب نفت انجام شد تشکیل صندوق تعاون برای اعتصابیون بود و مبالغی پول در اختیار عده‌ای از کارکنان قرار گرفت. در مورد تاثیر اعتصاب نفت در پیروزی انقلاب همین را بگویم که امام (ره) طی پیامی فرمودند اعتصاب نفت بسیار مهم هست. من دست علما را می‌بوسم، هر چه در توان دارند برای ادامه اعتصاب هزینه کنند که اگر اعتصاب شکسته شود نهضت به عقب می‌افتد.» 

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم گفته هست: «آنجا که رژیم شاه را شکست داد خوزستان هست. شاه می‌توانست تظاهرات شهر‌های دیگر را یک جوری از سر بگذراند، اما جایی که نمی‌توانست خوزستان بود. با اعتصاب کارگران و کارکنان شرکت نفت، وضع به گونه‌ای شد که دنیا دیگر حاضر نبود شاه را تحمل کند. بنده جزو آن هیاتی بودم که آمدیم مشکل سوخت داخلی را حل کنیم و تماس‌های عمیقی با نیرو‌های در صحنه خوزستان داشتم.

می‌دیدم آن جا چه می‌گذرد آن روز‌ها واقعا دنیا وحشت کرده بود و اگر شش میلیون بشکه نفت ایران در دنیا قطع می‌شد، دنیا آن چنان سرد و خاموش می‌شد که سال‌ها نمی‌توانست تلاش بکند. بزرگترین حربه را کسانی که شیر نفت در اختیارشان بود علیه شاه به کار بردند.

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

 هیچ راهی نمانده بود و آنها التماس می‌کردند که این مساله را حل کنید. حتی ارتش شاه برای حرکت تانک‌ها و ماشین‌ها سوخت نداشت. واقعا خوزستانی‌ها حق بزرگی در پیروزی انقلاب دارند.»

انقلاب که پیروز شد خلق عربی‌ها که از ترس ساواک فعالیتی نداشتند دوباره جان گرفتند. هم کار‌های تبلیغی می‌کردند، هم ترور، بمبگذاری و خرابکاری در مراکز نفتی. دیگر گروه‌های ضد انقلاب هم در اهواز فعال بودند. انقلابی‌ها هم می‌بایست شبانه‌روز کار می‌کردند تا هم شهر را سر و سامان دهند هم جلوی ضد انقلاب را بگیرند.

سردار «علی ناصری» مسئول اطلاعات عملیات سپاه حمیدیه می‌گوید «پس از پیروزی انقلاب گروه‌ها، احزاب و دسته‌های زیادی در شهر اهواز و استان خوزستان فعال بودند. شاید فعال‌ترینشان مجاهدین خلق بودند که دفتر‌های زیادی تشکیل داده بودند و نیرو‌های جوان را جذب می‌کردند و در مدارس و دانشگاه‌ها بیشتر فعال بودند. در ماجرای انقلاب فرهنگی هم دانشگاه اهواز – که در واقع دژ ضد انقلاب بود – درگیری‌های زیادی را تجربه کرد. در سال‌های ۵۸ و ۵۹ مجاهدین خلق کم‌رنگ‌تر شدند و عده‌ای که به جبهه‌التحریر و خلق عرب معروف بودند با کار‌های سیاسی و تبلیغی شروع کردند و بعد به بمب‌گذاری و خراب‌کاری روی آوردند.

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

البته خیلی از جوان‌ها هم فریب خوردند و به آنها پیوستند. آنها می‌گفتند باید کتاب‌های درسی عربی شود. رادیو و تلویزیون برنامه عربی پخش کند و در آخر هم هدفشان مستقل کردن خوزستان به عنوان یک کشور عربی بود. آنها از طریق عراق از مرز‌های خوزستان اسلحه وارد می‌کردند. یکی از دلایل جذب مردم، بی‌تدبیری تیمسار مدنی بود که استاندار خوزستان بود؛ ادعای ملی‌گرایی داشت و با حرف‌هایی که می‌زد احساسات مردم عرب منطقه را تحریک می‌کرد.»

عراق همسایه‌ای بود که از مدت‌ها قبل با ایران اختلاف داشت و از وقتی حزب بعث و صدام بر آن کشور حاکم شدند مشکلات به دشمنی بدل شد. ایرانی‌ها رد پای عراق و حزب بعث را در ناآرامی‌های داخلی می‌دیدند. صدام از اولین روز بعد از اعلام حکومت جمهوری اسلامی (۵۸/۱/۱۳) در مرز‌های ایران درگیری درست کرد. بعد هم به گروه‌هایی که با جمهوری اسلامی می‌جنگیدند کمک کرد.

 آشکار و نهان برای مردم خوزستان ایران رادیو راه انداخت تا تشویقشان کند از ایران مستقل شوند. نقشه‌ی جغرافیایی منتشر کرد و در آن خوزستان ایران را کشوری مستقل به نام عربستان نشان داد. نیرو‌ها و تحرکاتش را در مرز‌های ایران افزایش داد. تماس‌های دیپلماتیکش را با دیگر کشور‌ها و علیه ایران بیشتر کرد و بار‌ها و بار‌ها هواپیما‌ها و گشتی‌هایش وارد خاک ایران شدند. در مرزهایشان راه‌های جدید، سنگر‌های محکم و فرودگاه‌های اضطراری ساختند. تانکهایشان را در مرز مستقر کردند. لشکرهایشان را به مرز نزدیک کردند، شهر‌ها و مناطق مرزی را بمباران کردند و حتی برخی ایرانی‌های شهر‌های مرزی را بازداشت کردند تا اطلاعات بگیرند.

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند

شهریور ۵۹ تحرکات عراقی‌ها در مرز زیاد شد و بیشتر مرزنشین‌ها متوجه شدند به زودی عراق به ایران حمله می‌کند. آنها مشاهدات و تحلیل‌هایشان را بار‌ها به مرکز گزارش دادند، اما کسی به حرفشان گوش نمی‌کرد. کمتر کسی باور می‌کرد عراقی که جمعیتش یک سوم ایران و مساحتش یک چهارم ایران هست جرات حمله به ایران را داشته باشد.

 بنی‌صدر رییس دولت می‌گفت «خبری نیست توهم هست. می‌دانند حمله کنند چه بلایی سرشان می‌آید.» در پایین یکی از گزارش‌هایی که از مرز برایش فرستاده بودند نوشته بود «یک تیپ عراق در مرز مانور دارد و بعد از چند روز منطقه را ترک می‌کند. هیچ مشکلی در مرز نداریم و نقض حریم هوایی هم بر اثر اشتباه بوده هست.».

اما همه چیز نشان از آغاز جنگی سخت داشت. استاندار خوزستان می‌گفت تلویزیون عراق در برنامه‌هایی که از بصره پخش می‌کند نقشه‌ای نصب کرده و اسم شهر‌های ایران را در آن تغییر داده و خوزستان را جزو کشور خودشان رسم کرده بودند. مقر اصلی جبهه التحریر در بغداد بود و از امکانات رادیویی بغداد استفاده می‌کردند؛ آموزششان هم همان جا بود.  

تا قبل از آغاز رسمی جنگ، عراق ۱۲۵ بار از زمین، ۹۲ بار از آسمان و ۴۴ بار از دریا مرز ایران را در خوزستان پشت سر گذاشت و بار‌ها در مرز با مرزداران ایرانی درگیر شد. درگیری‌هایی که در آنها ۲۳ نفر شهید، ۱۰۶ نفر مجروح و ۱۰۰ نفر هم اسیر شدند.

منبع: کتاب روایت اهواز – سربازان امام؛ اثر جعفر شیرعلی‌نیا و سعید زاهدی

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اهواز؛ دژ مستحکم انقلاب اسلامی/ مصاحبه‌ای که صدام هرگز نتوانست تمامش کند بیشتر بخوانید »

غلامرضا کارتاب پیشکسوت خوزستانی دفاع مقدس آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای از عروج پیشکسوت دفاع مقدس پاسدار رشید سپاه اسلام غلامرضا کارتاب (رضا رضوی) از مبارزین دوران انقلاب و مسئولین موثر اطلاعات رزمی استان خوزستان در جنگ تحمیلی خبر داد.

دفاع مقدس آسمانی شد” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۸/۲۷/۲۶۹۰۹۷۲_۳۵۰.jpg” alt=”غلامرضا کارتاب پیشکسوت خوزستانی دفاع مقدس آسمانی شد” width=”۵۰۰″ height=”۳۷۷″>

متن اطلاعیه به این شرح هست:

 بسم الله الرحمن الرحیم

 انالله واناالیه راجعون

عروج مظلومانه پاسدار رشید سپاه اسلام پیشکسوت فداکار و شجاع دفاع مقدس اخ الشهید غلامرضا کارتاب (رضا رضوی) پس از تحمل یک دوره بیماری در موسم شهادت خاتون دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها موجب اندوه همرزمان وی و یادگاران دوران مقاومت در جنگ تحمیلی استکبار جهانی و رژیم بعثی صهیونیستی صدام گردید.

مرحوم رضا رضوی در زمره مبارزین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پاسداران پیشتاز و اولیه سپاه خوزستان و مسئولین موثر اطلاعات رزمی دوران دفاع مقدس مجاهدت‌های سترگ و الهام بخشی از خود به یادگار گذارده هست که می‌تواند برای نسل جوان امروز میهن اسلامی راهگشا باشد.

این ضایعه غم انگیز را به خانواده مکرم، بستگان و همرزمان آن مرحوم تسلیت و تعزیت گفته و از درگاه خداوند بزرگ برای آن مجاهد مهاجر، رحمت واسعه الهی و همنشینی با حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) و برادر شهیدش طلب می‌کنیم.

همچنین به آگاهی می‌رساند مراسم تشییع و خاکسپاری آن رزمنده پیشکسوت و دیرین دفاع مقدس امروز (یکشنبه ۲۷ آبان ماه) از ساعت ۱۰ صبح از مقابل منزل مرحوم واقع بلوار ارتش، شهرک شهید محلاتی، خیابان فتح ۲ با حضور اقشار و آحاد مختلف مردم قدرشناس تهران برگزار می‌شود.

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

غلامرضا کارتاب پیشکسوت خوزستانی دفاع مقدس آسمانی شد بیشتر بخوانید »

سبک ویژه روحانی شهید برای مقابله با منکرات

سبک ویژه روحانی شهید برای مقابله با منکرات


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌‌پرس، شهید شیخ مصطفی خلیلی بلوطکی کسی بود که موفقیت‌های زندگی اش را مدیون مسجد می‌دانست و همیشه می‌گفت: «هر چه دارم از فعالیت در مسجد دارم».

سبک ویژه روحانی شهید برای مقابله با منکرات

شهید مدافع حرم حجت الاسلام مصطفی خلیلی بلوطکی به سال ۱۳۶۷ شمسی در اهواز به دنیا آمد. از کودکی به مسجد علاقه داشت و در آن زیاد رفت و آمد می‌کرد.  او در سال ۸۶ در رشته حقوق قبول شد، ولی نرفت. می‌گفت: دوست ندارم وارد مکانی شوم که دختر و پسر در آن مختلط هستند. به مسائل دینی و اخلاقی اهمیت می‌داد و لذا وارد حوزه علمیه شد و درس‌های حوزه را تا پایه نهم خواند.

او علاوه بر درس، کار‌های تبلیغی و فرهنگی اش را مستمر و بانگیزه در مسجد انجام می‌داد و اوقات فراوانی را در حل و فصل مشکلات دیگران و از جمله طلاب صرف می‌کرد.  از خصوصیت بارز شهید اهتمام فراوان او به نماز اول وقت بود. به نماز شب اهمیت می‌داد و همسرش در این زمینه می‌گوید: «از صدای قرآن خواندن و گریه کردنش می‌فهمیدم که برای نماز شب بیدار شده هست».

سبک ویژه روحانی شهید برای مقابله با منکرات

همیشه بیش از سخن گفتن، با عمل خود بر دیگران تأثیر می‌گذاشت. به پدر و مادرش بسیار احترام می‌گذاشت. شهید اهل صله رحم بود و اگر کسی مریض می‌شد، به عیادتش می‌رفت.  همسر شهید می‌گوید: «هیچ وقت انتظار کمک از شخصی را نداشت و توکلش فقط به خدا و امام زمان (عج) بود. همیشه در کار‌های خانه به من کمک می‌کرد و خیلی برای پسرمان وقت می‌گذاشت».

همسر شهید می‌گوید: «به ایشان گفتم: ما الآن اول زندگی هستیم، اگر می‌شود چند سال دیگر بروید، ایشان می‌گفت: فکر کن که الآن امام حسین (ع) به ما نیاز دارد، آیا من می‌توانم بگویم که‌ای امام! الآن صبر کنید من چند سال دیگر می‌آیم؟!

وقتی برادرش به شهید گفت پس خانواده ات چه می‌شود؟ گفت: زمانی که مسأله جهاد پیش آید، خانواده اولویت دوم می‌شود و رفتن به جمع مدافعان حرم برایم تکلیف هست.»

این دلیرمرد خوزستانی در روز یکشنبه ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ به همراه تعدادی از رزمندگان اسلام به ویژه محمود مراداسکندری، شهید علی حسینی کاهکش، شهید رضا عادلی کردزنگنه و شهید داوود نریمیسا به شهادت رسید.

سبک ویژه روحانی شهید برای مقابله با منکرات

شهید مصطفی خلیلی‌ بلوطکی در سن ۲۷ سالگی در منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهر‌های شیعه نشین نبل و الزهرا به همراه گروه به محاصره تکفیری‌ها درآمد و عاقبت پس از ساعت‌ها جنگ و مبارزه به فیض شهادت نائل شد و نامش در زمره شهدای مدافع حرم جهان اسلام به ثبت رسید.

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سبک ویژه روحانی شهید برای مقابله با منکرات بیشتر بخوانید »

مادر شهیدان «رضاقلی» آسمانی شد

مادر شهیدان «رضاقلی» آسمانی شد


مادر شهیدان «رضاقلی» آسمانی شدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سکینه رشید علی‌سوز» مادر شهیدان «علیرضا و غلامعلی رضاقلی (عرفان‌پور)» پس از سال‌ها فراق از فرزندانش به علت کهولت سن دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

شهید «علیرضا رضا‌قلی (عرفان‌پور)» سال ۱۳۳۹ در شهرستان دزفول به دنیا آمد و سال ۱۳۵۹ در حملات موشکی زادگاهش به شهادت رسید.

شهید «غلامعلی رضا‌قلی (عرفان‌پور)» سال ۱۳۴۲ در شهرستان دزفول به دنیا آمد و سال ۱۳۶۱ در خرمشهر به شهادت رسید.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

مادر شهیدان «رضاقلی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »