شهدای دفاع مقدس

مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ حسن رحیم پور ازغدی: حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در واقع یکی هست، وقتی از گفتمان با شعار‌ها یا ادبیات یا منظومه فکری انقلاب و دفاع مقدس سخن گفته می‌شود، مخصوصاً بعد از ۴۰ سال و برای نسل جدید و بچه‌هایمان چند وجه تعبیر می‌شود به نظر من اکثر این وجوه ممکن هست خیلی به درد امروز نخورد.

یکی از این وجوه برخورد نوستالژیک با مباحث هست. مثلاً وقتی می‌گویند دهه ۶۰ یا گفتمان انقلاب یا دفاع مقدس، بعضی‌ها فکر می‌کنند که صرفاً باید به بیان خاطرات یا تاریخ بپردازند. از سال ۴۲ یا قبلش تا ۵۷ و بعد تا امروز، یا مثلاً از دفاع مقدس که بحث می‌کنیم. ئصرفاً وصیتنامه خوانی و خاطرات جنگ و اینها کافی هست برای گفتمان سازی یا حفظ آن ارزش‌ها یا بالا نگه داشتن آن پرچم.

دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۰/۱۱/۲۷۵۶۷۰۸_۴۲۱.jpg” alt=”مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″>

در دهه پنجم انقلاب حتی کسانی که با این حرف‌ها موافق باشند. با این حرفایی که ما و شما به آنها میگوییم ولی وقتی ارتباط اینها را با زندگی خود نمی‌بینند دچار مشکل می‌شوند. دو نکته مهم وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم، اول اینکه ما در فضایی بدون رقیب حرف نمی‌زنیم فقط قرائت ما از اتفاقات نیم قرن گذشته نیست که به گوش بچه‌ها می‌رسد. دوم، این نسل یعنی بچه‌های ما و شما نه خاطرات و نه ذهنیت و نه انگیزه ما و شما را به طور طبیعی ندارند. اینها با ذهن خودشان می‌اندیشند و در فضای مجازی با انبوهی از گفتمان‌ها و تفسیر‌های متفاوت و متضاد مواجه هستند.

شما دیدید که چگونه مسائل دهه ۶۰ به راحتی میتواند به جابجایی مفاهیم مانند جلاد و شهید یا عادل و ظالم منجر شود. یک سند مظلومیت این انقلاب بوده که ۱۰ – ۱۵ هزار نفر از نخست وزیر و رئیس قضایی و رئیس جمهور و اینها را تا آدم‌های متدین کف خیابان سبزی فروش خیاط اینها را بستند به مسلسل و نارنجک قضایی‌ترین و طبیعی‌ترین واکنش که در همه نظام‌های حقوقی دنیا به رسمیت شناخته می‌شود مقابله با تروریسم و براندازی در کشوری که انتخابات دارد. آن هم در کشوری که انتخابات ندارد. ممکن هست آنها بگویند این سیستم اصلاً مشروع نیست. مردمی نیست؛ بنابراین اعمال خشونت علیه او موجه هست.

اما در انقلاب با این همه مشارکت هم انتخاباتی هم غیر انتخاباتی مردم با آن وضعیت ولی یک مرتبه می‌بینید که همان تاریخی که شما نخواندید حتی قسم حضرت عباس (ع) هم بخورید سند و فیلمش را هم نشان بدهید باز هم باورپذیر نخواهد بود. اینها وقتی یک تفسیر دیگری روی آن گذاشته شد. هر چه شما اطلاعات اضافه هم میدهید باز آن تفسیر تغییر نمی‌کند. بلکه او ذهن مخاطب بین اطلاعات گزینش میکند. دقت می‌کنید که وقتی که اصلاً زاویه نگاه را تغییر دادند. شما هر چقدر خیره‌تر شوید و چیز‌های بیشتری ببینید بازگزاره خود را تایید میکنید نه گزاره من را، چون اصلا نمی‌داند در چه زمینه‌ای اتفاق افتاده دادگاهش را هم بیا نشان بده اصلا که در دادگاه طرف خودش میگوید که بله ما کشتیم و…

باز می‌بینیم آن چیزی که تو میخواهی اثبات نمی‌شود برای مخاطبت چرا؟ چون پیش فرضهایش فرق میکند. تفسیر دیگری از اتفاقات در ذهنش هست.  شما ببینید که اگر تفسیرت غلط شود یا تغییر پیدا بکند هر چه اطلاعات دقیق هم به شما بدهند نگاهت عوض نمی‌شود. چون زاویه نگاهت چیز دیگری هست همین قضیه دهه ۶۰ را آن طرف جبهه هم خاطراتشان را گفتند و نوشتند. یعنی تیپ‌هایی مثل بنی صدر منافقین نهضت آزادی‌ها بازرگان یزدی و .. اینها برداشتند نوشتند خوب حالا اگر یکی مطلب او را بخواند یا مطالب حرف‌های ما را با انقلاب را امام را یعنی ببیند بسته به این که کدام را باور کرده اطلاعات ریز را می‌ریزد در همان قالب یعنی همین چیزی که شما میگویید آقا ببین فلانی آمده در این تاریخ اینطور حرف زده می‌گوید بله راست می‌گویی به این دلیل حرف زده به این دلیل این حرف را زده توجیه دارد.

یعنی در نهایت ممکن هست از این مباحث مظلومیت جنایت کار‌های منافقین ثابت بشود در حالی که واقعیت قضیه چیز دیگری بوده در مسئله جنگ خوب یکی نطق‌های صدام را بردارید ببینید چه‌ها گفته. اصلا صدام از اول میگوید جنگ را شروع نکرده، می‌گوید که ایران می‌خواهد حمله کند و ایران میخواهد اینجا‌ها براندازی کند و تجاوز به حقوق عرب کند خوب با آن تفسیر شما هر چقدر می‌خواهی خبر بده در مرز چه اتفاقی افتاده اول چه کسی زده دوم چه کسی زده چه فرقی میکند؟! مگر روایت غالب به این سادگی شکسته خواهد شد؟! خاطرات درباری‌ها و خانواده سلطنتی‌های شاه چاپ شده نمی‌دانم دیده‌اید یا نه؟ حتما بخوانید. از خود شاه فرح، مادر فرح آنهایی که دور و برش بودند این خاطراتی که فرار کردند رفتند خارج نوشتند با خاطراتی که قبل از انقلاب بوده اینها اتفاقاً درست‌تر هست. مثل خاطرات علم شما در خاطرات علم، چون قبل از انقلاب مرد و آنجا هم گفته بود اینها تا ۲۵ سال آینده منتشر نشود.

حتما آنجا را که می‌خوانی یک مقدار واقعی‌تر شاه و دربار را میشناسی دو سه تا از کتاب‌هایی که به اسم خاطرات و ایده‌های شاه هم نوشتند کار او نبود. چون اصلاً شاه بلد نبود بنویسد. شجاع الدین شفا و یک بهایی دیگر و سه چهار تا آدم‌های نویسنده کله گنده بهایی و اینها برایش می‌نوشتند احسان یارشاطر و این تیپ‌ها مشاوره می‌دادند. این خاطراتی که بعد از انقلاب نوشته شد یا دو سه تا کتابی که شاه نوشته بود. ماموریت برای وطنم نمیدانم چه و … کتاب پاسخ به تاریخ که به اسم او منتشر شده.

دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۰/۱۱/۲۷۵۶۷۰۷_۵۴۸.jpg” alt=”مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″>

خوب این کتاب‌ها را اگر کسی بخواند که ندیده رژیم شاه را قبل انقلاب اینها را یا دیده در متن مسائل سیاسی نبوده خیلی شاهش خوب هست. از این شاه خوب‌های دنیاست که مثلاً مقایسه کردنش با صدام و آل صعود و. خیلی بد هست. شاه به این خوبی خاطرات فرح را میخوانی واقعاً کیف میکنی یک خانم روشن فکر منطقی اصلاح طلب خیلی خانم فهمیده‌ای بوده پذیرش توسعه و پیشرفت نبوده‌اند.

خاطرات مادر شاه راجع به رضاخان بخشی از آن باز قشنگ هست. نشان می‌دهد رضاخان کیست و شاه کیست. آن وقت اینهایی که درباری‌های فراری نوشتند مثلاً یک نمونه پرویز ثابتی کتابش چاپ شده نمی‌دانم دیدید یا نه خوب این رو ببینید حتماً آره در دامگه حادثه بهایی جاسوس رئیس ساواک و مسئول اصلی کل آن جنایت‌ها و شکنجه‌ها اصلاً این کتاب را که میخوانی شیفته این آدم میشوی با با این چقدر با سواد چقدر منطقی برای همه چیز تعدیل تاریخی دارد.

یک چیز‌هایی را برای اولین بار آدم میبیند. معلوم هست که یک تیم قوی نشستند نوشتند اینها را تمام نقاط کثیف رژیم شاه اینجا نقاط سیاه شده هست سفید اگر هم سیاه مانده تقصیر این نیست. اصلاً یک آدم منطقی جنتلمن هست. آدم با خودش می‌گوید باریکلا شما خوب کردی شکنجه کردی اگر شما نبودی ایران از بین رفته بود. من در خیابان‌ها میروم می‌بینم همه کتاب‌های ممنوع الان در خیابان انقلاب هست. اصلا کنار خیابان بساط کردند. خاطرات آقای منتظری خوب وقتی کسی میخواند نفر دوم انقلاب برداشته این حرف‌ها را زده ضد همه حرف‌های قبل ایشان با خودش چه فکری می‌کند؟ 

‌می‌خواهم عرض کنم جبهه‌های مقابل انقلاب خیلی فعال‌تر از ما هم خاطره نویسی دارند می‌کنند. خاطرات می‌نویسند. راست و دروغ هم تحلیل میدهند راجع به اتفاقات اصلا الان ایده اصلی در باب اینکه انقلاب ۵۷ چرا صورت گرفت که در دانشگاه‌های ما دارد تدریس میشود و از مفادش امتحان می‌گیرند. دقیقاً همان تئوری صهیونیست‌ها و تئوری رژیم پهلوی هست و آن اینکه آمریکا می‌خواست کشور با رفرم و اصلاحات جلو رود. پهلوی هم بزرگ‌ترین و پیشروترین جریان و حکومت توسعه گرا در تاریخ ایران بوده علت انقلاب این بود که مردم ایران سنتی بودند. ظرفیت توسعه را نداشتند لذا بالا آوردند و انقلاب شد! مثل اینکه یک پدری بچه اش را بخواهد سریع به مراتب رشد برساند بچه تنبل و مفت خور هست لیاقتش را ندارد.

یک مرتبه برمی‌گردد در روی پدرش می‌ایستد این هست تحلیل انقلاب این تحلیل نشان می‌دهد که انقلاب ایران به عنوان یک حرکت ضدامپریالیستی و ضد استبدادی به یک حرکت سنتی و ضد توسعه‌ای تبدیل شده هست. این تحلیل همچنین نشان می‌دهد که مردم ایران به عنوان یک ملت سنتی و عقب مانده قادر به پذیرش توسعه و پیشرفت نبوده‌اند. این تحلیل نه تنها تاریخ انقلاب ایران را تحریف میکند بلکه همچنین مردم ایران را به عنوان یک ملت عقب مانده و سنتی نشان میدهد. این تحلیل باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. باید تاریخ انقلاب ایران را به درستی و با توجه به واقعیت‌ها بررسی کرد.

باید مردم ایران را به عنوان یک ملت پیشرو و توسعه گرا نشان داد. باید انقلاب ایران را به عنوان یک حرکت ضدامپریالیستی و ضد استبدادی نشان داد. گفتمان انقلاب را یک گفتمان ارتجاع و سنت علیه مدرنیته تفسیر می‌کنند. گفتمان توتالیتاریزم و فاندامنتالیزم در برابر دموکراسی و ترقی برایش مثال هم می‌آورند آن وقت ما این نسل بچه هایمان را مثل بره در اختیار این گرگ‌ها قرار دادیم. اولاً سیاهی لشگر داریم در این حوزه ها، اما پنجاه نویسنده فعالی که به روز بنویسند و با ذائقه فکری این بچه‌ها این نسل این دوره با این رقابت شدید داخل فضای مجازی که صبح تا شب ۵۰ تا خبر و ۵۰ تا موج ایجاد می‌شود. ۵۰ تا آدمی که درست و جذاب و تاثیرگذار بنویسند نداریم نمی‌نویسند ما که نمی‌بینیم بله مقاله خیلی می‌نویسند پایان نامه مینویسند اینها را کسی نمی‌خواند.

جوری بنویسی که بخوانند و بشنوند. هر چه گفته میشود که شنیده نمی‌شود هر چه نوشته میشود که خوانده نمی‌شود. هر ۱۰ روز دو تا سه تا گزارش مستند تحلیلی یعنی شبه مستند در واقع اینها راجب مسائل مختلف دارند می‌دهند بیرون همین دهه فجر سه چهار تا مستند راجب انقلاب ۵۷ من خودم که دی وی دی اش رو آوردم نگاه کردم کمی پشیمان شدم که چرا در تظاهرات‌های ۵۷ آمدیم کشور به این خوبی داشته جلو می‌رفته کلاه سرمان رفت یعنی چه واقعاً اگر به این خوبی بوده ما که نمی‌دانستیم ما فکر می‌کردیم بد هست نمی‌دانستیم این همه خوب بوده که از این طرف صدا و سیما با این همه بال و کوپال نمی‌دانم بیست هزار سی هزار چقدر کارمند دارد این همه نهاد‌های فرهنگی تا سازمان تبلیغات دفتر تبلیغات پژوهشگاه‌های قم.

تهران این ور آن ور اینها خیلی آدم‌های خوب و با سواد و خوبی هستند. خروجی اش کو؟ یعنی خروجی شما سالی دو تا فیلم مستند که آقا قضایا این بوده پاسخ بده به این سوال‌ها و درست به جای انفعال ما هجوم ببریم. ما طلب کاریم بدهکار نیستیم. انقلاب را تبدیل کرده‌اند به یک چیز بدهکاری که راجع به همه چیز باید توضیح بدهد و معذرت خواهی کند. پیروزی‌ها را دارند شکست جلوه میدهند مثلاً ما الان در منطقه ابر قدرت منطقه قدرت اول منطقه یکی از چهار قدرت تعیین کننده جهان شدیم به اعتراف مقامات اول دشمن ما این نقطه قوت دارد تبدیل می‌شود به نقطه ضعف.

این نشان می‌دهد که ما باید به جای انفعال و دفاع از انقلاب به سمت تهاجم و پیشرفت برویم ما باید به جای اینکه از انقلاب دفاع کنیم به سمت پیشرفت و توسعه برویم ما باید به جای اینکه از انقلاب معذرت خواهی کنیم به سمت پیروزی و موفقیت برویم. ما باید به جای اینکه از انقلاب دفاع کنیم به سمت تهاجم و پیشرفت برویم. ما باید به جای اینکه از انقلاب معذرت خواهی کنیم به سمت پیروزی و موفقیت برویم ما باید به جای اینکه از انقلاب دفاع کنیم به سمت پیشرفت و توسعه برویم. آقا چه کار می‌کنید؟ آنجا برای چه رفتید؟ سوریه را رها کن خوب سوریه را رها کنم بدهم دست اربابان تو؟ تو سوریه را رها کن چرا من رها کنم؟ اصلا نه لبنان نه غزه، سوریه را رها کن این شعار‌ها دقیقاً در تلاویو بود که طراحی شده ولی اینجا ممکن هست بین یک بخشی مخاطب پیدا کند چرا؟ چون گفتمان سازی شد، اگر آن نباشد حرف‌ها شنیده نمی‌شود.

اصلا اگر گفتمان سازی غنی سازی ادبیات گفتمان سازی یعنی این دیگر غنی سازی یک ادبیات با پیش فرض‌های خاص و هدف گیری نتایج خاص ارائه استدلال‌های قوی و غنی شده در اختیار افکار عمومی که هم ماده استدلال و هم صورت استدلال قانع کننده باشد، غیر از اینکه درست باشد یعنی درست بودن اصلا کافی نیست، اصلاً هیچ وقت کافی نبوده الان اصلا کافی نیست. درست بودن لازم هست، اما کافی نیست موثر بودن هم ضرورت دارد. ما در منطق یک بحثی داریم میگویند قضیه چه قضیه ایست که باور صادق موجه باشد الان اصلاً صادق بودنش خیلی مهم نیست موجه بودنش مهم هست موجه آن چیزی هست که همه برایش کف می‌زنند و لو صادق نباشد، صادق غیر موجه آنی هست که شما دارید حرف حق را می‌زنید ولی شما را هو می‌کنند برای اینکه بلد نیستی موجه حرف بزنی صدق منوط به منطق هست، اما توجیه منطق نیست تبلیغ هست تبلیغ یعنی رساندن مطلب به مخاطب ما فکر می‌کنیم تبلیغ یعنی گفتن نوشتن داد زدن ما فکر میکنیم تبلیغ از طرف ما صورت می‌گیرد تمام شد.

تبلیغ دو طرف دارد یکی مبلغ هست یکی مبلغ الیه هست یعنی یک طرفش تو هستی از نظر خودت گفتی حرفهایت را قشنگ هم گفتی ما گفتیم و رفتیم چه کسی شنید؟ چه کسی اصلاً براش جالب بود این طرز حرف زدن چه کسی گوش داد اصلاً حرفت دو طرف دارد مثل تعلیم هست، تعلیم معلم دارد و شاگرد. معلم نمی‌تواند که بگوید ما گفتیم و رفتیم تو باید ببینی به چه کسی چه چیزی گفتی چطور گفتی چه زمانی گفتی گفتیم و رفتیم او چه شنید؟ تو این را گفتی آیا او این را شنید یا شنید ولی این را شنید؟ یا یک چیز دیگر شنید؟

این نشان میدهد که ما باید به جای تکرار و تکرار حرف‌ها به سمت موجه و اثرگذار بودن برویم. ما باید به جای اینکه فقط حرف بزنیم. به سمت شنونده و مخاطب برویم ما باید به جای اینکه فقط حق را بگوییم به سمت موجه و اثرگذار بودن برویم. ما باید به جای اینکه فقط صدای بلندگو را افزایش دهیم به سمت موجه و اثرگذار بودن برویم.  

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

تقلای ناکام ضد انقلاب برای کمک به صدام در غرب ایران


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۶۰؛ در نتیجه حمله‌های موشکى عراق به اهواز، سینما کارون این شهر در خیابان دکتر على شریعتى (۳۰ مترى سابق) منهدم و چندین مغازه و منزل مسکونى تخریب شد و دو نفر از مردم غیرنظامى شهید و سه نفر زخمى شدند. یک دستگاه خودروی حامل مهمات و یک دستگاه گاز ۶۶ خودی در منطقه دهلران موسیان به وسیله موشک دشمن منهدم شد.

مناطق مسکونى دزفول که از نیمه‌شب گذشته، زیر بارش سیزده گلوله توپخانه عراق قرار گرفته بود، امروز هم با آتش توپخانه دوربرد دشمن مواجه شد. یک نفر شهید و چندین خانه با خاک یکسان شد. هفده نفر هم مجروح شدند. مناطق مسکونی آبادان زیر آتش دشمن قرار گرفت. یک باب منزل تخریب و دو باب منزل و یک انبار چوب طعمه حریق شدند. همچنین سه نفر شهید و ۳۶ نفر مجروح شدند. با آتش گروه رزمی شهید عامری شهربانی آبادان، تعدادی از نیرو‌های دشمن به هلاکت رسیدند.

با آتش توپخانه ارتش عراق به سوسنگرد، یک نفر شهید شد و چندین نفر زخمى شدند. بر اثر آتش نیرو‌های دشمن در منطقه پاوه، دو سرباز شهید و دو نفر مجروح شدند. در درگیری بین یگان‌های ژاندارمری ایران و نیرو‌های دشمن در ارتفاعات دربند کبود (ایلام) یک افسر، شش درجه‌دار و دو سرباز شهید و چهار درجه‌دار مجروح شدند.

در پی حمله‌های هوایى دشمن به ایلام، دو راکت به مرکز شهر اصابت کرد که تلفات جانى در پى نداشت و فقط تعدادى از مردم زخمى شدند. همچنین به چندین مغازه و منزل خالى از سکنه نیز خسارت‌هایى وارد شد. در حمله دیگر امشب هواپیماهاى عراقى به نقاط مسکونى ایلام، یک نفر شهید شد و ۲۸ نفر از اهالى مجروح شدند و چندین منزل مسکونى تخریب شد.

بر اثر آتش دشمن در منطقه فاو، یک مهناوی و یک ناوی از تکاوران دریایی ایران مجروح شدند. با آتش یگان‌های خودی، دو دستگاه خودروی حامل مهمات، تعدادی صندوق مهمات ۱۸۰ میلی متری و چهار دستگاه خودرو در منطقه خرمشهر و فاو منهدم و تعدادی از نیرو‌های دشمن کشته و زخمی شدند.

با اجرای آتش بر روی مواضع دشمن در منطقه خرمشهر، ۲۴ نفر کشته و ۱۳ نفر مجروح شدند. همچنین یک دستگاه آمبولانس، دو دستگاه خودروی حامل مهمات و چهار دستگاه خودرو دشمن نیز منهدم شدند. ۱۳ فروند هواپیمای دشمن به وسیله رادار (دزفول، آبادان، ایلام، هفت‌تپه، خارک و بوشهر) کشف شد که با آتش پدافند متواری شدند.

در یک عملیات در غرب سوسنگرد، چهار دستگاه تانک دشمن منهدم و ۱۵ نفر کشته شدند. تعدادى از نیروهاى خودى که همراه مسئولان ژاندارمرى و مسئول استاندارى آذربایجان غربى به پیرانشهر رفته بودند، در راه بازگشت در مسیر جلدیان با عناصر ضدانقلاب درگیر شدند. در این درگیری دو تن از نیروهاى خودى شهید، حدود ۱۰ نفر زخمى و تعدادی از عوامل ضدانقلاب نیز کشته شدند.

حمله اعضاى حزب دمکرات کردستان به مهاباد موجب شهادت سه تن از نیروهاى نظامى (پاسدار و ارتشى) و زخمی شدن چهار نفر از نیروهاى سپاه شد. در جاده قدیم تمرچین ـ پیرانشهر براثر برخورد جیپ ارتش به یک مین ضدتانک، یک سرباز به شهادت رسید و ۱۲ نفر مجروح شدند. در پاک‌سازى روستاى انجانه (سنندج) شش قبضه کلت، یک چادر ارتشى و مقدارى تجهیزات ضدانقلاب به دست نیروهاى خودى افتاد.

نیروهاى مخالف نظام از روستاى کلبه رضاخان و ساری‌قمیش (بوکان) به طرف نیروهاى سپاه پاسداران با خمپاره‌هاى ۸۱ و ۱۲۰ میلی‌مترى آتش گشودند و نیروهاى سپاه نیز با خمپاره و آتش توپخانه پاسخ آنها را دادند. در این درگیرى به نیروهاى خودى تلفاتى وارد نشد. در ادامه این درگیرى، گروهى از پیشمرگان مسلمان کرد چند دستگاه خودروی ضدانقلاب را توقیف و تعدادى از افراد مشکوک را در حوالى روستاى محمودآباد کلیبر (تبریز) دستگیر کردند و به دادگاه انقلاب اسلامى تبریز تحویل دادند.

همچنین براثر انفجار یک مین ضد دنفر در تپه ناصرى (در نقده) یک سرباز از ناحیه پا به‌شدت آسیب دید. نیروهاى سپاه شهرستان رامسر در منطقه کتالم، با نیروهاى سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، درگیر شدند و یکى از منافقان کشته شد.

دو بمب صوتی در مقابل هتل بهار قم منفجر شد که در نتیجه آن ۲۲ نفر از عابرین زخمی شدند. امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامى، در دیدار با گروهى از خانواده‌هاى شهدا و جانبازان استان خوزستان در حسینیه جماران، از رشادت‌هاى مردم خوزستان در جنگ تحمیلى عراق بر ضد ایران تجلیل کردند.

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تقلای ناکام ضد انقلاب برای کمک به صدام در غرب ایران بیشتر بخوانید »

آرزوی ناکام صدام برای شورش‌ اقلیت‌هاى قومى ایران


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: سه‌شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۶۰؛ در منطقه ملک‌شاهى (استان ایلام) هشت نفر از نیروهاى عراقى در نبرد با نیرو‌های ارتش جمهورى اسلامى کشته شدند. همچنین چند خودرو و سنگر گروهى و انفرادى دشمن هم منهدم شد. ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى در پیامى به نیروى زمینى ارتش اعلام کرد که با توجه به طغیان آب رودخانه کارون یگان‌هاى عراقى مستقر در منطقه جنوب مواضع خود را در برخى از مناطق ترک کرده یا در روزهاى آتى ترک خواهند کرد، بنابراین بهترین زمان براى حمله به این یگان‌ها در روزهاى پیش رو هست.

جاده حمیدیه ـ سوسنگرد براثر طغیان رودخانه کارون، مسدود شد و آب تا پشت سد دشمن در شمال قبر سعدون رسید. همچنین در این محور تبادل آتش شدید بین نیروهاى خودى و دشمن در طول روز ادامه داشت. براثر آتش خمپاره‌اندازهاى سپاه پاسداران ۲۱ نفر از نیرو‌های ارتش عراق کشته یا زخمى شدند و انبار مهمات دشمن در روستای کوى منتظرى (از توابع اهواز) آتش گرفت و خساراتى به یک خودرو و یک دستگاه تانک نیز وارد شد.

بر اثر اصابت گلوله توپ به محوطه گروهان ژاندارمری سوسنگرد، چهار نفر از نیرو‌های خودی مجروح شدند. سوسنگرد و اطراف آن هدف توپخانه دشمن قرار گرفت و دو نفر شهید و ۲۰ نفر مجروح شدند. در میمک آتش توپخانه باعث نابودی شش سنگر گروهى دشمن و کشته یا مجروح شدن ۳۵ نفر از آنها شد. در درگیری در منطقه خرمشهر، تعدادی از نفرات دشمن کشته شدند، اما به نیرو‌های خودی تلفاتی وارد نشد.

در خسروآباد (در کرانه اروندرود در جنوب آبادان)، تلفات و ضایعاتی به دشمن وارد شد و یک خمپاره‌انداز و سه سنگر و یک انبار مهمات آنها منهدم شد. آتش نیرو‌های خودی مانع حرکت یک ستون خودروی دشمن در محور فاو ـ بصره شد و تعدادی از سنگر‌های اجتماعی و انفرادی دشمن هم منهدم شد. روستای شلحه حاج حسین (منطقه اروندکنار) زیر آتش توپخانه دشمن قرار گرفت که به آتش آنان پاسخ داده شد.

در درگیری بین گروه رزمی ۱۴۵ (از گردان‌های تحت امر تیپ ۳ لشکر ۹۲ زرهی در منطقه دشت آزادگان) و دشمن در غرب خوزستان، یک افسر و دو سرباز به شهادت رسیدند. بر اثر اصابت خمپاره دشمن به آبادان، یک خانه منهدم، دو نفر شهید و سی نفر مجروح شدند. آتش توپخانه به کارخانه پتروشیمی در منطقه بصره خساراتی وارد آورد. ارتفاعات و مناطق مرزى ایلام زیر آتش توپخانه ارتش عراق قرار گرفت که براثر آن دو رزمنده شهید و یک نفر مجروح شد.

یک سرباز عراقی خود را به نیرو‌های ایرانی در منطقه پاوه تسلیم کرد. درنتیجه اجراى آتش بر روى پاسگاه کاش‌کاف عراق در غرب مرز ایلام، یک خودرو و چند سنگر گروهى نیروهاى عراق هدف قرار گرفت و تعدادى از نیروهاى دشمن کشته شدند. بالگرد‌های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ۳۸۳ نظامی را به همراه پیکر پنج شهید از بندر امام خمینی ترابری کردند. یک سرباز عراقى اهل کرکوک از لشکر ۴ موصل و یکى از طرفداران حزب دمکرات از روستاى حیدردیدبان دیواندره خود را تسلیم نیروهاى خودى کردند.

۱۲ دستگاه اتوبوس حامل نیرو‌های عراقی از بغداد به جبهه غرب، یک دستگاه خودروی حامل مهمات هواپیما از ناصریه به بعقوبه و هفت دستگاه تانک تعمیری از کوت به الرشید اعزام شد. ابوالحسن بنی‌صدر (رئیس‌جمهور) به منظور بررسى وضعیت جبهه‌هاى جنگ همراه با جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى عازم خوزستان شد. سه تن از اعضاى هیئت رسیدگى به جنگ سازمان کنفرانس اسلامى (احمد سکوتوره رئیس جمهور گینه، ضیا الرحمان رئیس جمهور بنگلادش و حبیب شطى دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامى) با رئیس‌جمهور ایران دیدار و مذاکره کردند. هدف از این مذاکره دستیابى به طرحى بود که وجوه مشترک خواسته‌هاى دو طرف را در مورد صلح دربرگیرد.

رئیس جمهور عراق اعلام کرد که قصد دارد به جاى تأکید صرف بر پیروزى نظامى، سیاست حمایت از شورش‌هاى اقلیت‌هاى قومى ایران را نیز دنبال کند. رئیس‌جمهور مصر، به طور رسمى اعلام کرد که کشورش به عراق تسلیحات نظامی داده هست تا در جنگ علیَه ایران استفاده کند.  در درگیری سپاه پاسداران و عناصر ضدانقلابِ عشایر قشقایی در شمال کردستان، یک نفر از عشایر کشته و یک نفر مجروح شد.

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

آرزوی ناکام صدام برای شورش‌ اقلیت‌هاى قومى ایران بیشتر بخوانید »

دوئل تانک و بولدزار‌ها در جنگ تحمیلی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس٬ در مرحله دوم عملیات «فتح‌المبین»، مأموریت اصلی به عهده قرارگاه فتح بود تا با تصرف تنگه رقابیه، عقبه لشکر دشمن را تهدید کند و ضمن تهدید عقبه نیرو‌های عراقی در منطقه قرارگاه فجر، موجب کاهش فشار دشمن بر قرارگاه قدس شود. قرارگاه‌های نصر و قدس نیز در این مرحله مأموریت داشتند با تثبیت خطوط پدافندی خود در مقابل پاتک‌های دشمن مقاومت کنند. قرارگاه فتح از دو محور عملیات خود را آغاز کرد. یک تیپ پیاده به همراه یک گردان زرهی با هدف تصرف ارتفاعات رقابیه از حاشیه این تنگه و آبگرفتگی وارد عمل شدند و دو تیپ نیز در محور اصلی، حرکت خود را به منظور دور زدن دشمن به سمت تنگه زلیجان متمرکز کردند، درنتیجه موفق شدند تنگه و ارتفاعات رقابیه و میشداغ را همراه تعداد زیادی تجهیزات سنگین دشمن به تصرف درآورند.

تیپ‌های ۸ نجف اشرف و ۲۵ کربلا در دو طرف جاده‌ای که از دل دشت به ارتفاعات برغازه ختم می‌شد مستقر شدند و در حال پیشروی بودند. دشمن با امکانات قابل‌توجهی در روی ارتفاعات مشرف به این دشت مستقر شده بود و آتش شدیدی را روی یگان‌ها هدایت می‌کرد. شدت آتش به حدی بود که امکان ادامه مقاومت برای نیرو‌ها نبود و فرمانده قرارگاه فتح به ورشابی فرمانده عملیات مهندسی جهاد ابلاغ کرد که با احداث سنگر‌های موضعی آنها را از این وضعیت نجات دهند. ورشابی این مأموریت را به جهاد خراسان واگذار کرد تا با احداث خاکریز موضعی از دو طرف جاده وارد عمل شوند و این کار را تا ارتفاعات برغازه ادامه دهند. دو تیم عملیات مهندسی بولدوزر‌ها را پابه‌پای تانک‌ها حرکت دادند. چند راننده بولدوزر و لودر در کنار تانک‌های در حال پیشروی شروع به کار کردند. مسئولیت محور سمت راست به سیدآبادی سپرده شد و سمت چپ به حسین منجمی. او نیرو‌های مهندسی را از کنار جاده عبور می‌داد تا کمتر مورد اصابت گلوله قرار گیرند. عراقی‌ها از روی ارتفاعات رقابیه و برقازه تنگه را زیر آتش شدید قرار دادند. تیپ‌های ۲۵ کربلا و ۸ نجف روز گذشته چند کیلومتر پیشروی کرده بودند، اما به دلیل نداشتن خاکریز و سنگر عقب نشستند، اما اکنون با پوشش خاکریز و سنگر‌هایی که جهاد خراسان برایشان تأمین می‌کرد به‌راحتی پیش می‌رفتند.

بیشترین آتش عراقی‌ها متوجه محوری بود که تیم مهندسی منجمی با ۱۵ بولدوزر به طور هم‌زمان در حال احداث خاکریز بودند و گلوله‌های زیادی در اطرافشان به زمین اصابت می‌کرد. عراقی‌ها با استقرار بیش از ۵۰ تانک بر روی تپه‌ها به‌دقت شلیک می‌کردند. دود از یک بولدوزر بلند شد و صحنه نبرد را دود و آتش فراگرفت. با وجود این راننده‌ها همچنان بولدوزر‌ها را به جلو می‌راندند. منجمی یک خیز دیگر جلو رفت تا خاکریز جدیدی نزدیک‌تر به تانک‌ها احداث کند. وقتی نبرد به مرحله حساس می‌رسید خودش سوار بر بولدوزر جلوتر از سایر نیرو‌ها کار می‌کرد. شلیک تانک‌ها به حدی بود که ورشابی چند بار تصمیم گرفت او را از روی بولدوزر پایین بیاورد، اما وقتی از نزدیک چهره مصمم او را می‌دید، منصرف می‌شد.

تانک‌های عراقی جلو کشیده بودند و به‌دقت شلیک می‌کردند. ورشابی می‌دید که هر دقیقه چند گلوله به سمت بولدوزر‌ها شلیک می‌شود. او از شجاعت منجمی در حیرت بود. او روی بولدوزر رفت تا با منجمی همراه شود پیشانی‌اش را بوسید و از او خواست برای لحظاتی پشت خاکریز پناه بگیرد. منجمی فریاد کشید: «بگذار برویم جلو. باید نفس این حرامی‌ها را گرفت.» ورشابی تسلیم شد و به او اجازه داد خودش تصمیم بگیرد. او در نبرد‌های حساس مهندسی با تانک‌ها در خطوط مقدم آن‌قدر با این صحنه‌ها مواجه شده بود که کاملاً مطمئن بود به‌زودی اتفاق ناگواری رخ خواهد داد. او را ترک نکرد. نبرد تانک‌ها با بولدوزر‌های جهاد تا عصر ادامه یافت. در انتهای این نبرد فقط چهار بولدوزر سالم ماندند، اما پیشروی تانک‌های خودی تا ۵۰۰ متری دشمن ادامه یافت. کم‌کم تانک‌های عراق پشت خاکریز مستقر شدند و به سمت بولدوزر‌ها شلیک کردند.

گلوله تانک‌های عراقی از فاصله نزدیک دقیقاً در اطراف منجمی به زمین می‌نشستند. شلیک متوالی تانک‌ها امان جهادگران را بریده بود. منجمی مراحل پایانی خاکریز را به‌تنهایی دنبال می‌کرد. ورشابی مجدد روی بولدوزر رفت و به او گفت که به آخر خط رسیده هست. منجمی ولی در عالم دیگری بود و با اعتمادبه‌نفس پاسخ داد: «تازه وارد عشق‌بازی با خدا شده‌ام. بگذار در عالم خودم باشم.» ورشابی به عینه می‌دید که رفتارش عوض شده و عشق‌بازی با خدا جان دیگری به او داده هست. تانک‌های عراقی وارد فضای باز شدند و به‌راحتی منجمی را هدف می‌گرفتند.

وقتی ریپر بولدوزر را بالا می‌آورد با قدرت مانور بهتری خاک را روی‌هم دپو می‌کرد. نبرد او با تانک‌ها توجه فرماندهان سپاه را جلب کرده بود و تشویق می‌شدند یک گام به دشمن نزدیک‌تر شوند. آنها تصمیم گرفتند نیرو‌ها را به پشت همان خاکریز منتقل کنند. در آخرین مراحل نبرد تانک با بولدوزر منجمی تنها شده بود و آتش بیشتری متوجه او می‌شد. فرمانده عملیات جهاد وضعیت را در شرایطی می‌دید که نمی‌تواند خاکریز را تا آخر ادامه دهد. منجمی برای احداث آخرین سنگر در فاصله ۱۰۰ متری تانک‌های عراقی خیز برداشت و در انبوهی از دود و گردوغبار گم شد.

گلوله‌ای به موتور بولدوزری که در ۲۰ متری منجمی کار می‌کرد، برخورد و آن را کاملاً متلاشی کرد. عراقی‌ها روی بولدوزر منجمی بیشتر حساس شدند و با دقت بیشتری شلیک کردند. گلوله اول شنی بولدوزر را هدف قرار داد و گلوله دوم مستقیم به منجمی اصابت کرد. ورشابی ناخودآگاه درحالی‌که شاهد پرت شدن دست و پای منجمی به هوا بود، به سمت او دوید. بدن قطعه‌قطعه شده‌اش غرق در خون کنار بولدوزر روی زمین افتاده بود. تانک‌های عراقی با انهدام بولدوزر از شلیک دست کشیدند. ورشابی به سمت دست و پای قطع شده منجمی دوید. او با خشم این جمله را گفت: «چرا باید این افراد گمنام بمانند؟ چرا تاریخ ما دچار چنین بلایی شده و فقط مظلومیت این افراد برجستگی تاریخ شده؟»

عراق در محور تنگه برغازه خط پدافندی تشکیل داد و با انسجام نیرو‌های موجود اقدام به پاتک نمود. جهاد خراسان مجدد وارد این محور شد تا خاکریزی را ادامه دهد که شب گذشته احداث کرده بود. ورشابی فرمانده عملیات مهندسی جهاد با توجه به آتش شدید دشمن، سیدآبادی یکی از نیرو‌های کلیدی جهاد خراسان را برای این محور بحرانی انتخاب کرد. نبرد در تنگه برقازه شدت گرفت. سیدآبادی کارش را درست از همان سنگر نیمه‌تمام منجمی آغاز کرد. دقت موشک‌انداز‌ها روی ارتفاعات رقابیه و برقازه بیشتر شده بود. فاصله ۱۰۰ متری جاده شهید بهشتی یک جاده انحرافی زده بودند و آمبولانس‌ها از آن حرکت می‌کردند. با قرار گرفتن تانک‌ها در پشت سنگر‌ها و حضور نیرو‌های پیاده تیپ ۲۵ کربلا نبرد شکل دیگری به خود گرفت و با احداث چند سنگر دیگر تانک‌ها به تپه برقازه نزدیک شدند.

بلدوزر‌ها به میدان مین رسیدند. انفجار مین‌های ضدنفر زیر شنی بولدوزر‌ها نفرات پیاده را امیدوار کرد و از آن قسمت عبور کردند، اما با عبور یک بولدوزر از روی مین ضد خودرو، شنی بولدوزر از کار افتاد. عراقی‌ها در روشنایی روز کاملاً به بولدوزر‌ها مسلط بودند و به‌راحتی می‌توانستند مانع کارشان شوند. نبرد سنگین تیم مهندسی با تانک‌هایی که از ۳۰۰ متری به طرفشان شلیک می‌کردند، صحنه مقاومت بولدوزر‌ها را عوض کرد. آنها باید یک خاکریز ۲ کیلومتری احداث می‌کردند و اکنون مراحل پایانی این خاکریز بود. بولدوزر‌ها در هاله‌ای از دود و آتش فرورفته بودند.

یک گلوله به محمد سادات سیدآبادی، مسئول محور مهندسی جهاد خراسان اصابت کرد و قسمتی از سر و استخوان جمجمه‌اش متلاشی شد و به شهادت رسید. راننده‌ها ناباورانه به او خیره شده بودند و در عین ناباوری پیکرش را به اولین آمبولانس رساندند. او و منجمی از جهادگران مؤثر جهاد خراسان در عملیات‌های خوزستان به‌حساب می‌آمدند که به فاصله یک روز به شهادت رسیدند. جهاد خراسان تا عصر آن روز آن خاکریز را تمام کرد.

با ورود یک گردان از تیپ ۲۵ کربلا و استقرار در پشت آن خاکریز، نیرو‌های خودی به سمت خاکریز و تانک‌های عراقی‌ها هجوم بردند. نبرد سختی درگرفت و دشمن مجبور به عقب‌نشینی شد. این عملیات به طور طبیعی به دشت عباس کشانده شد و باید تدابیر پدافندی در این محور پیش‌بینی می‌شد. فرمانده مهندسی جهاد در این عملیات از قبل جهاد یزد را برای انجام این مأموریت پیش‌بینی کرده بود. جهاد این استان در بدو ورود به خوزستان، در دشت عباس مستقر شد. جهادگران استان یزد با ۴ دستگاه لودر ۲۵ دستگاه کمپرسی و به همراه سایر امکانات به صورت یک واحد مهندسی مستقل در دومین روز وارد این عملیات شدند. محل استقرار اصلی این جهاد در غرب کشور در حوزه ستاد پشتیبانی جنگ غرب بود که صرفاً برای شرکت در این عملیات وارد خوزستان شده بود. مهندس عباس مسعودی این گروه مهندسی را فرماندهی کرد و در بدو ورود به دشت عباس، با حجم وسیعی از آتش دشمن روبه‌رو شد. مقاومت یگان‌های دشمن، آنها را متوجه اهمیت احداث خاکریز در برابر تانک‌های دشمن کرد. سپس از نقطه‌ای که مسئول عملیات مهندسی تعیین کرده بود، کارشان را آغاز کردند.

کم‌کم خاکریز شکل گرفت و خط‌شکنان پشت آن پناه گرفتند. نبرد به مرحله‌ای رسید که عراقی‌ها شروع به پیشروی کردند. مهندس مسعودی با لودر دیگری که وارد خط کرده بود، به احداث خاکریز سرعت بخشید و راننده لودر‌ها خط را به صورت انحنا در زیر آتش ادامه دادند. طول خاکریز به حدی رسید که گردان عمل‌کننده می‌توانست مقاومت کند. یکی از چهار لودر در اثر شلیک گلوله تانک منهدم شد که بلافاصله لودر دیگری را در آن نقطه جایگزین کردند. ناگهان متوجه چند تانک عراقی شدند که در حال دور زدن خاکریز بودند. جهادگران با تغییر مسیر خاکریز به کارشان ادامه دادند، اما تعداد تانک‌ها رو به افزایش بود کم‌کم یکی از لودر‌ها در حلقه محاصره تانک‌ها قرار گرفت و فرمانده جهاد یزد فرصت بیرون آمدن از آن حلقه را نداشت. نیرو‌های پیاده عراق به سمت راننده لودر هجوم بردند و او را به اسارت گرفتند؛ اگرچه موقعیت اصلی آن خاکریز سقوط نکرد. جهاد یزد در ادامه عملیات حدود ۲۰ کیلومتر در همان منطقه خاکریز احداث کرد. واحد تدارکات جهاد یزد در این عملیات با توزیع ۲۵ تن شیرینی یزدی و دیگر کمک‌های مردمی در منطقه عملیاتی تأثیر خوبی در روحیه رزمندگان داشت.

هنوز بخشی از تپه‌های برقازه آزاد نشده بود تا تیپ ۸ نجف وارد دشت عباس شود. از قرارگاه فتح به جهاد سمنان ابلاغ شد تا برای سرگرم کردن دشمن در این محور اقدام به احداث خاکریز کنند. حسن بیگی در مورد این مأموریت جهاد سمنان گفت: به ما گفتند بروید جلو خاکریز بزنید. وقتی جلو کشیدیم به هر طرف نگاه می‌کردیم، با عراقی‌ها روبه‌رو می‌شدیم و نمی‌دانستیم که از کدام سمت شروع کنیم. تانک‌های عراقی از روی تپه برقازه کاملاً به بولدوزر‌های ما مسلط بودند. ناگهان تعداد زیادی کمرشکن که تانک حمل می‌کردند، به سمت دشت عباس حرکت کردند که ما را غافل‌گیر کرده بود، اما با خاکریز‌هایی که زده بودیم، متوقف شدند. عراقی‌ها با مشاهده این خاکریز‌ها تصور می‌کردند ایرانی‌ها در این محور مستقر شده‌اند. درحالی‌که تنها یک اکیپ مهندسی جهاد در حال خاکریز زدن بودند. احمد کاظمی فرمانده تیپ ۸ نجف، از فرصت استفاده کرد و با چند تفنگ ۱۰۶ افتاد به جان تانک‌هایی که هنوز پشت کمرشکن بودند.

نبرد در دشت عباس همچنان ادامه داشت. جهاد لرستان با سه گروه عملیات خاکی در دومین مرحله عملیات وارد این منطقه شد. دو گروه از آنها در تنگه ابوقریب به محاصره دشمن درآمدند. بی‌اطلاعی این دو گروه از چگونگی پاتک عراقی‌ها عامل اصلی محاصره آنها در تپه‌های ۲۰۲ و تنگه ابوقریب بود. ساعتی بعد با عقب‌نشینی دشمن از آن محور یک گروه مهندسی جهاد لرستان از محاصره خارج شد. آنها در حین پاتک عراق یک خاکریز ۲ کیلومتری احداث نمودند.

این موقعیت جهاد لرستان بهترین فرصت برای ساختن جان‌پناه موقت برای رزمندگانی شد که به‌سختی در تنگه ابوقریب برابر تانک‌های عراق مقاومت و جانفشانی می‌کردند. این خاکریز جهاد لرستان همراه با واحد‌های عمل‌کننده تا سایت‌های ۴ و ۵ ادامه یافت که طول خاکریز به ۵ کیلومتر رسید. با احداث دو سنگر تانک برای یگان زرهی، امکان پیشروی نیرو‌های زرهی عراق به حداقل رسید و آن محور تثبیت شد. اگرچه جهاد لرستان در این عملیات با ۷ شهید و از دست دادن ۱۲ دستگاه سنگین به کار خود پایان داد، اما حضورشان در قلب عملیات عاملی شد که مأموریت خود را با موفقیت پشت سر بگذارند.

پنجم فروردین برای جهاد خوزستان که مأموریت احداث خاکریز از محور علی گره زد تا تپه سبز را بر عهده داشت روز سختی بود. احداث این خاکریز ۴ کیلومتر جلوتر از خاکریز قبلی تعیین شد جهادگران بدون پوشش و تأمین نیرو‌های رزمنده مشغول به کار شدند. ابتدا باید خاکریز را ایجاد می‌کردند سپس نیرو‌های زرهی و پیاده پشت آن مستقر می‌شدند. طول خاکریز ۶ کیلومتر پیش‌بینی شد علاوه بر آن باید سنگر تانک و نفرات را نیز می‌زدند. این خاکریز نقطه آغاز مرحله سوم عملیات به‌حساب می‌آمد.

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

دوئل تانک و بولدزار‌ها در جنگ تحمیلی بیشتر بخوانید »

در وصیت‌نامه شهید ماشاءالله حیدری آمده است: ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  دفاع‌پرس از لرستان، شهید ماشاءالله حیدری در وصیت‌نامه خود آورده هست: با درود و سلام فراوان به روان پاک شهدای اسلام که برای نجات مسلمانان شجاعانه در راه خدا جنگیدند و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

با درود و سلام به مبارزان در راه اسلام و رزمندگانی که در جبهه حق علیه باطل می‌جنگند و کوششان برای به اهتزاز درآوردن پرچم حق در سراسر جهان هست.

با درود و سلام بی‌کران به پدرانی که بعد از شهادت پسر عزیزشان همچون کوه، استوار و استقامت می‌کنند و با این حرکت شجاعانه‌ای که از خود نشان می‌دهند مشتی محکم بر دهان استعمار شرق و غرب می‌زنند و پوزه سرمایه‌داران و مزدوران این فرزند کثیف دست‌نشانده را بر خاک می‌مالند.

با درود و سلام به مادرانی که بعد از شهادت فرزند عزیزشان همانند زینب، در برابر تمام وابستگان به شرق و غرب پوزه آنان را بر زمین می‌مالند.

با درود و سلام به برادرانی که بعد از شهادت برادر عزیزشان همانند علی‌اکبر حسین ادامه‌دهنده راهشان هستند و با درود و سلام به خواهرانی که حجاب اسلامی، آن ارزنده‌ترین زینت زن را به طور کامل رعایت می‌کنند و با این حرکتشان مشتی محکم بر دهان وابسته‌های آمریکا و روسیه می‌زنند؛ و تو فرزند عزیزم: وصیت می‌کنم که شما تا می‌توانید به اسلام و مسلمین خدمت کن و از علم، که به قول امام عزیزمان بزرگ‌ترین سرمایه برای انسان هست کوتاهی نکن و به وصیت‌های پدرت عمل کن. اگر شهید شدم کارت سپاهم را آغشته به خون کنید و در سنین جوانی به فرزندم بدهید، تا بداند که پدرش در چه راهی کشته شده و به دست چه کسانی کشته شده و بداند که پیرو راه امام حسین (ع) و نایب برحقش امام خمینی بوده هست.

انتهای خبر/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

در وصیت‌نامه شهید ماشاءالله حیدری آمده است: ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است بیشتر بخوانید »