شهدای دفاع مقدس

عملیات مروارید و حماسه یک سرلشکر خلبان


عملیات مروارید و حماسه یک سرلشکر خلبانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از حماسه بزرگ عاشورای حسینی (ع) که روح جهاد و شهادت‌طلبی را در مسلمانان زنده کرد به‌جرئت‌ می‌توان گفت که دوران هشت‌ساله جنگ تحمیلی نمادی از این روح دمیده شده در کالبد جامعه ایرانی بود که به منحصه ظهور رسید. جنگی چنان نابرابر که حتی سیاست‌مداران وابسته به بلوک شرق و غرب، شکست انقلاب نوپای اسلامی را برای رژیم بعثی عراق تضمین‌شده قلمداد می‌کردند. چنین محاسبه کرده بودند که اگر همه دست‌به‌دست هم دهند کشوری را که تازه از چنگال استکبار نجات‌یافته را می‌توانند غریبانه به مسلخ برده و با استفاده از ابزار رسانه‌ای به‌گونه‌ای برای جهان این واقعه را به تصویر بکشند که جای ظالم و مظلوم تغییر کرده و این جنگ نابرابر به شیوه‌ی ماهرانه‌ای توجیح گردد.

برای آشنایی هم‌وطنان عزیز با حماسه بزرگ هشت‌ساله دفاع مقدس و حماسه‌آفرینان ایران اسلامی که برای حفظ دین و اسلام و تمامیت ارضی این سرزمین چه فداکاری‌ها و رشادت‌هایی صورت گرفته است. به بهانه سالگرد عملیات مروارید و هفتم آذر روز نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران گوشه‌ای از حماسه‌آفرینی یکی از قهرمان و مجاهدان دفاعی کشور سرلشکر خلبان شهید حسین خلعتبری مکرم به رشته تحریر درآمده است.

در سال ۱۳۲۸ در روستای بصل کوه شهرستان رامسر، در خانواده خلعتبری پسری به دنیا آمد که با توجه به علاقه خانواده به حضرت سیدالشهدا (ع) نام او را حسین گذاشتند. وضعیت مالی خانواده در حد متوسط، ولی ازنظر معنوی بسیار غنی بود. پدر خانواده که خود مقید به انجام فرایض دینی بود خانواده را نیز به سمت‌وسوی آن متمایل کرده بود. مادر نیز ضمن پرورش کودکان با همان اخلاق مهربان راه همسرش را ادامه می‌داد. حسین در این خانواده رشد کرد و با گذر دوران کودکی برای کسب علم و دانش وارد مدرسه شد. علاقه زیادش به فراگیری درس باعث شده بود تا در همان سال‌های ابتدایی تحصیل جزء شاگردان ممتاز مدرسه باشد. پس از گذراندن دوران تحصیلی ابتدایی و دبیرستان در سال ۱۳۴۹ لباس مقدس سربازی به تن نمود و وارد نظام شد.

در آن دوران نیز خود را مقید به انجام فرایض دینی می‌دانست. به هم‌دوره‌ای‌ها‌ می‌گفت نامم حسین است و باید حرمت این نام حفظ شود. پس از پایان دوران خدمت سربازی در نیروی هوایی با توجه علاقه‌اش به پرواز در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و دوره‌های مقدماتی را با کسب امتیازات بالا به پایان رساند. اکنون باید برای طی دوره‌های تکمیلی به خارج از کشور سفر می‌کرد. حس عجیبی داشت. یک حس، حس خوشحالی بود، چون که‌ می‌توانست علوم و فنون پروازی را بیاموزد و یک حس، حس بدی بود، چون که باید در کشوری آموزش می‌دید که فرهنگش با اسلام در تضاد بود. می‌ترسید که در کسب علم دینش درخطر بیفتد. با چند نفر که اهل دین و دیانت بودند مشورت کرد. همه نظرشان این بود که برو و توکل به خدا کن. واجباتت را انجام بده و از محرمات دوری‌کن. این هم یک امتحان الهی است اگر از آن سربلند بیرون بیایی در دنیا و آخرت سربلندی. با این افکار بود که خود را آماده سفر کرد. قبل از سفر به آمریکا،  حسین به دیدار خانواده رفت و به مادرش وکالت داد که “مادر تمام حقوق ماهیانه‌ام را برای نیازمندان هزینه کن”

در کشور آمریکا حسین ابتدا دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد.
استعداد خیره‌کننده او در یادگیری و در پی آن هدایت هواپیما،  باعث شده بود به‌عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را تمامی اساتید به‌عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان‌آورند. در ضمن حسین دوره شلیک موشک ماوریک (تلویزیونی) که یک موشک تاکتیکی هوا به سطح هدایت‌شونده است،  را با موفقیت طی نمود. سخت بود هم‌درس خواندن و هم تذهیب نفس، اما توکل بر خدا همه‌چیز را آسان می‌کرد. سرانجام دوره خلبانی حسین با دریافت گواهینامه خلبانی در هواپیمای اف- ۴ به پایان رسید و جهت خدمت به ایران بازگشته و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستوان دومی مشغول به خدمت می‌شود.

درون نیروی هوایی زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد. حرف از آزادی و آزادگی است. می‌گویند که باید از اسارت طاغوت رها شد. کم‌کم زمزمه‌ها به فریاد تبدیل شد و هم‌صدای با ملت سرود آزادی از حنجره کارکنان نیروی هوایی به گوش همگان رسید. حسین نیز در این همخوانی شرکت داشت و بار‌ها تحت تعقیب بود.

پیروزی بزرگ رخ داد و ملت آزاد شد. هنوز ملت طعم شیرین آزادی را نچشیده بود که حمله سراسری به ایران آغاز شد. دیگر باید حسین و هم‌رزمانش زکات علم خود را می‌پرداختند. در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ ساعت ١٣:٤٥ دقیقه، نیروی هوایی رژیم بعثی عراق با حمله همه‌جانبه به پایگاه‌های هوایی ایران، جنگ را آغاز نمود. بلافاصله بعد از حمله نیرو‌های بعثی صدام، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران دست‌به‌کار شده و ترتیب انجام دو عملیات را در کمتر از دو ساعت از حمله اولیه بعثی‌ها می‌دهند رمز عملیات البرز و هدف پایگاه شعیبیه در استان بصره تعیین شد. چهار فروند فانتوم اف-۴ به خلبانی شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری مکرم،  شهید سرلشکر خلبان سید علیرضا یاسینی، شهید سرلشکر خلبان داوود اکرادی،  شهید سرگرد خلبان حسن طالب مهر و تعدادی دیگر از تیزپروازان نیروی هوایی به پرواز درآمده و عملیات با انهدام اهداف تعیین‌شده به پایان می‌رسد.

حماسه هفت آذر ۵۹ (عملیات مروارید)

نیروی دریایی رژیم بعث عراق که بار‌ها برای کشتی‌ها مختلف ایرانی و حتی هواپیما‌های ایران دردسرساز شده بود مقامات جمهوری اسلامی را بر این فکر وا‌داشت که در یک حرکت بزرگ کار نیروی دریایی عراق را یکسره نموده و حاکمیت دریایی خود را به اثبات برساند. نیروی دریایی عراق نیز با در نظر گرفتن محاصره آبادان، تلاش میکرد که از جنوب هم این محاصره را کامل کند.

با این شرایط بود که طرح حمله به اسکله‌های البکر و الامیه و انهدام ناوگان‌های دریایی عراق برنامه‌ریزی شد. نیروی هوایی مأموریت پیدا کرد که نیروی دریایی را پشتیبانی کرده و با هر نوع حرکتی در دریا و هوا مقابله کند. طبق هماهنگی‌های به‌عمل‌آمده از سوی نیرو‌های هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران،  مقرر شد در روز هفتم آذرماه سال ۵۹، نیروی دریایی با پشتیبانی نیروی هوایی به دو اسکله البکر و الامیه حمله کند. پایگاه هوایی بوشهر ازجمله پایگاه‌های درگیر در این عملیات بود.

حسین که مهارت خاصی در شلیک موشک‌های ماوریک داشت با تجهیز هواپیمای خود به همراه دیگر خلبانان در این عملیات شرکت نمود.

موشک ماوریک بسیار موشک گران‌قیمتی بود. آن موقع (سال ۵۹) هشتاد هزار دلار خریداری‌شده بود. خلبان که روی هدف قفل میکرد، بدون استثناء هدف را منهدم میکرد. یعنی هر موشک قادر بود یک ناوچه را غرق کند و همان‌طور هم شد.

روز عملیات فرارسید و حسین به همراه تعدادی دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون شهید سرلشکر خلبان عباس دوران و سید علیرضا یاسینی در دل آسمان جای‌ می‌گیرند. اینجاست که حسین کاری‌ می‌کند که تا مدت‌ها حتی بعد از شهادتش افسران نیروی هوایی و دریایی عراق از شنیدن نام او لرزه به اندامشان می‌افتاد.

پرواز آغازشده و حسین با مانور‌های دیدنی،  خود را در بهترین موقعیت‌ها قرار می‌دهد و یکی پس از دیگری ناوچه‌های اوزای عراقی را غرق می‌کند.

شهید سرلشکر خلبان یاسینی در این خصوص این‌گونه نقل می‌کند: در قسمتی از این عملیات چند فروند از ناوچه‌های اوزای عراقی از ترس شکار نشدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی در کنار کشتی‌های تجاری پنهان‌شده بودند که خلبانان ما متوجه آن‌ها می‌شوند. با هماهنگی انجام‌شده توسط خلبانان قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خور عبدالله جلوی ناوچه‌های اوزا را منهدم کنند. درحالی‌که مشغول بررسی موضوع بودیم،  خلبان کابین عقب،  من را متوجه ناوچه اوزای عراق کرد که به‌آرامی از بغل یک کشتی تجاری جداشده و به سمت دهانه خور درحال حرکت بود. به طرفش شیرجه‌ می‌رفتم که ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی رساند. در همین حین شهید خلتعبری فریاد زد: “رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم. “
که در جوابش گفتم: “دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشور‌ها بیفتد و بگویند که ایران کشتی‌های تجاری را در خلیج‌فارس هدف قرار می‌دهد. “

شهید خلعتبری اطمینان داد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک،  چنان دماغه ناوچه را زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و آن را به قعر آب‌های خلیج‌فارس فرستاد.

حسین به همراه دیگر خلبانان شرکت‌کننده در این عملیات توانستند ناو‌های اوزا، ناو‌های مین جمع کن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعدازاین عملیات بود که به او لقب “حسین ماوریک” شکارچی ناو‌های اوزا را دادند.

در این عملیات حسین به همراه یاران شهیدش یاسینی و دوران، درمجموع بیش از ۲۵ سورتی پرواز عملیاتی داشتند که این تعداد پرواز فقط از عهده خلبانان ماهری همچون این شهیدان بزرگ برمی‌آمد.

پرواز تا خدا

تعطیلات نوروز سال ۱۳۶۴ در پیش است، ولی گویا حسین هوس سفری دیگر را در سر دارد. او در پایگاه‌ می‌ماند و به زادگاهش نمی‌رود. در جواب دوستانش هم که می‌گویند چرا به دیدن خانواده نمی‌روی؟  می‌گوید: در این شرایط بحرانی مردم هرلحظه به کمک ما نیاز دارند. وجدانم اجازه نمی‌دهد که این مردم را تنها بگذارم.

روز یکم فروردین‌ماه سال ۱۳۶۴، خلعتبری و ستوان محمد زاده به‌عنوان نوبت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان هستند. ناگهان صدای آژیر بلند می‌شود و در پایگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده‌باش) می‌شود.

حسین خلعتبری مکرم به همراه کمک خود ستوان عیسی محمد زاده با یک فروند هواپیمای فانتوم دی بانام رمز سلیمان ۳۱ برای مقابله با هواپیما‌های دشمن به پرواز درمی‌آید. در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ ۲۳ عراقی و یک فروند میگ ۲۵ عراقی درگیر‌ می‌شود. یکی از میگ‌های ۲۳ را مورد هدف قرار می‌دهد که پس از برخورد موشک، میگ منهدم می‌شود. در همین حین از ایستگاه‌های رادار زمینی مرزی به اطلاع خلعتبری‌ می‌رسانند که یک فروند میگ ۲۵ پی دی،  در تعقیب آن‌ها هست. در این نبرد که حتی تعقیب و گریز آن نابرابر بود، میگ ۲۵ اقدام به شلیک یک تیر موشک می‌کند موشک با فانتوم برخورد می‌کند. ستوان محمد زاده موفق می‌شود اجکت کند و از هواپیما جدا شود. ولی سرلشکر خلبان حسین خلعتبری فرصت اجکت پیدا‌ نمی‌کند و بدین شکل قهرمان جنگ‌های دریایی برای همیشه خاموش می‌شود و به معراج ابدی‌ می‌رود.

بدن قطعه‌قطعه شده‌اش را همچون رهبر و مولایش حضرت حسین بن علی (ع) به‌عنوان سند افتخاری به این امت همیشه بیدار تقدیم‌ می‌کند و پیکر مطهرش طبق وصیت خودش در قله میرزا کوچک خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می‌شود تا آن‌گونه که خود می‌خواست، روحش نیز پاسدار مرزوبوم وطن اسلامی‌مان باشد.

فرازی از وصیت‌نامه 

«.. در ولایت خودمان «شیرود» کوهی است که می‌گویند «میرزا کوچک خان» در آنجا علیه روسیه‌ می‌جنگیده است. اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آنچه از من باقی ماند حتی اگر ذره‌ای از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرزوبوم باشد. اگر ذره‌ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتماً به این مردم خوب تقدیم‌ می‌کردم.»

در پایان جا دارد از تمامی شهدای هشت سال دفاع مقدس و به‌ویژه ۴۸ هزار شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران که برای حفظ کیان و تمامیت ارضی میهن عزیزمان ایران،  در اوج گمنامی و سلحشوری، بی‌هیچ ادعایی رفتند تا پروانهوار شمع  وجود خویش را در راه دفاع از ارزش‌های والای انقلاب اسلامی نثار نمایند،  با ذکر صلوات و فاتحه یاد کنیم.    

پژوهشگر دفاع مقدس سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

عملیات مروارید و حماسه یک سرلشکر خلبان بیشتر بخوانید »

سهم ما در ریخته شدن خون شهید «محسن فخری‌زاده» چقدر است؟!


1گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ حامد افروغ؛ دفاع مقدس به عنوان یکی از اصول وحدت عامه ملت ایران، مورد وفاق اغلب تفکرات، نحله‌ها و فرق است. برهه‌ای که از اغلب اقشار کشور برای تبلور و درخشش آن بسیج شدند تا پرعیارترین برگ زرین تاریخ کشور را رقم بزنند.

حفظ عزتمندی، استقلال کشور و استقامت در برابر دشمنی که با اصل ایرانیت این سامان مشکل داشت و به بهانه انقلاب اسلامی کمر به نابودی آن بسته بود، از جمله موضوعاتی است که با یادآوری دوران دفاع مقدس، به ذهن مردم متبادر می‌شود؛ اما بررسی وضعیت امروز کشور پس از ۴۰ سال از دوران دفاع مقدس که باید دوره بلوغ و تکامل آن تفکر باشد، با شرایطی روبروست که ذهن را مشوش می‌سازد.

واقعه تلخ ترور ناجوانمردانه «محسن فخری‌زاده» از بزرگان و اساتید مطرح علم هسته‌ای کشورمان،‌ آن هم در شب سالگرد ترور شاگردش ـ شهید مجید شهریاری ـ این سئوال را مطرح می‌کند که چه شد تا آن دکترین «استقامت در برابر دشمن تا رهایی از یوغ اسارت»، به اینجا رسیده که ما مردم با انتخاب ماشینی به اسم «مذاکره» که در واقع با موتور وادادگی و تسلیم‌پذیری طی مسیر می‌کند، کار را به اینجا رسانده‌ایم که پس از نابود کردن عرصه اقتصاد به دست این تفکر ـ که سال‌ها چشم‌انتظار ترحم و تفقد غرب بوده ـ ، حالا سراغ نابود کردن امنیت و زیرساخت‌های علمی‌مان آمده است؟ 

چگونه و چطور توانستند با نفوذ در افکار و عقاید ما، این را به ما بقبولانند که استقامت ما برای آزادگی‌مان خشونت و جنگ‌طلبی با دنیاست در حالی‌که ما بیشترین شهدای ترور و شهید در دفاع مقدس را داده‌ایم، چون می‌خواستیم روی پای خود بایستیم؟! چگونه توانستند به ما بقبولانند که برای داشتن یک زندگی راحت و چرخیدن چرخ اقتصادمان باید چرخ افتخارات علمی خود را در صنعت هسته‌ای پنچر کنیم در حالیکه امروز نه چرخ هسته‌ایمان می‌چرخد و نه چرخ اقتصادی‌مان و کار به جایی رسیده که چرخ حیاتمان نیز دارد از کار می‌افتد!

آیا تا به حال با خود اندیشیده‌ایم که سهم ما از ریختن خون شهدایمان چقدر است؟ خوب که بنگریم، می‌بینیم  که به قول ژاپنی‌ها، شبیه آن آهنگری شده‌ایم که از سر غفلت یا تنبلی میخ نعلی را درست نکوبید و از پی آن اسبی در جبهه نبرد افتاد و از پی اسب، جنگجویی نقش بر زمین شد، و از پی واژگونی جنگجو، نبردی به شکست انجامید و از پی آن مملکتی بر باد رفت و همه از این جا شروع شد  که میخی از سر غفلت یا تنبلی درست کوفته نشد؛ شاید رای ما به تفکری که وادادگی را تعامل، تسلیم را مذاکره و بزدلی را صلح معنا کرده بود، سرآغاز شکست‌های امروزمان باشد که هم اقتصاد ما را وجه‌المصالحه غرب‌دوستی خود کرده و هم امنیت را.

در حوزه فرهنگ هم از این تفکر در امان نبوده‌ایم، تفکری که روزی با افراطش در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی سعی داشت با بولدوزر قبر فردوسی حکیم را از ریشه برکند و پونز در سر زنان شل‌حجاب می‌کرد و امروز با تفکر تفریطی‌اش، از اسلام رحمانی! دم زده و و وادادگی‌هایش در حوزه فرهنگ که به تبلیغ و ترویج همجنس‌گرایی، بی‌حجابی، دگرباشی، ازدواج سفید و جشن طلاق و داشتن سگ به جای فرزند انجامیده، حتی اصالت فرهنگ ایرانی‌مان را هم تحت تاثیر قرار داده چه رسد به آموزه‌هایمان از اسلام را، یا اینکه روزی با خشم و غضب شلوارمان را به اسم حجاب تا زیر یقه بالا می کشیدند که باید حجاب داشته باشید وگرنه دستتان را در سطل رنگ می کنیم! و امروز با خنده‌های کریه خود دارند به اسم حجاب اختیاری شلوار از پای نوامیسمان می‌کَنند!

اما این ترورها به نظر هشداری است برای ما تا به خط اصیل انقلاب اسلامی که پیراسته از افراط و تفریط‌های نفوذی‌هاست برگردیم. خطی که روزی رهبر معظم انقلاب اسلامی در اوایل انقلاب با پرده کشیدن آن تفکر در دانشگاه، میان زن و مرد مخالفت کرد و امروز با مذاکره ذلیلانه‌شان با دشمن غربی تقابل می‌کند تا شاید راه نفوذ دشمن به کشور را مسدود سازد؛ و این تلاش ثمر نخواهد داد تا وقتی‌که ملت ایران به عنوان بازوی ولایت، قدرت تشخیص و تمیز خود را تقویت ساخته و توسط قرآن‌های طلاکوب به نیزه شده، منحرف نشود.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

سهم ما در ریخته شدن خون شهید «محسن فخری‌زاده» چقدر است؟! بیشتر بخوانید »

مادر شهیدان «منصوری نوش‌آبادی» آسمانی شد


مادر شهیدان «منصوری نوش‌آبادی» آسمانی شدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌‎پرس، «حاجیه خانم سلیمی» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «محمد و نعمت‌الله منصوری نوش‌آبادی» پس از تحمل سال‌ها درد فراق فرزندان شهیدش به جوار حق شتافت.

مراسم تشییع پیکر این مادر بزرگوار دیروز (سه‌شنبه) از منزل ایشان به طرف آستان مقدس امامزاده محمد نوش‌آباد برگزار و در جوار فرزندان شهیدش به خاک سپرده شد.

شهید «محمد منصوری نوش‌آبادی» سال ۴۷ متولد شد و سال ۶۵ در فاو به مقام والای شهادت نایل شد و شهید «نعمت‌الله منصوری نوش‌آبادی» سال ۴۲ متولد شد و سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

مادر شهیدان «منصوری نوش‌آبادی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

مادر شهیدان «فریس‌آبادی» آسمانی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاجیه خانم «راضیه آب‌بریان» مادر شهیدان «علیرضا و محمدرضا فریس‌آبادی» پس از یک دوره بیماری در سن ۷۹ سالگی در بیمارستان «مصطفی خمینی (ره)» دار فانی را وداع گفت و به دو فرزند شهیدش پیوست.

پیکر مادر شهیدان فریس‌آبادی روز دوشنبه ۳ آذر، پس از تشییع در قطعه ۲۵ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

خاطرنشان می‌شود، «علیرضا فریس‌آبادی» هفتم فرودین سال ۱۳۶۱ در عملیات «فتح‌المبین» و «محمدرضا فریس‌آبادی» نیز ۱۵ آذر سال ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیما، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

مادر شهیدان «فریس‌آبادی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

مادر شهیدان «فریس آبادی» آسمانی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاجیه خانم «راضیه آب‌بریان» مادر شهیدان «علیرضا و محمدرضا فریس آبادی» پس از یک دوره بیماری در سن ۷۹ سالگی در بیمارستان مصطفی خمینی دار فانی را وداع گفت و به دو فرزند شهیدش پیوست.

پیکر مادر شهیدان فریس آبادی روز دوشنبه ۳ آذرماه، پس از تشییع در قطعه ۲۵ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

شهیدان علیرضا فریس آبادی هفتم فرودین ماه ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین و محمدرضا ۱۵ آذر ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیما به درجه رفیع شهادت رسیدند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

مادر شهیدان «فریس آبادی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »