شهدای دفاع مقدس

شهید «مایلی» الگویی برای نسل‌های آینده/ شهدا تربیت‌یافته خدا بودند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حسن عباسی از رزمندگان پیشکسوت دفاع مقدس، تحلیل‌گر علوم استراتژیک و همر‌زم شهید «احمد مایلی» به صورت مجازی به مناسبت چهارمین سالگرد فقدان این شهید سعید به سخنران پرداخت.

عباسی در این برنامه اظهار داشت: ضمن گرامیداشت مناسبت‌های ماه صفر، یاد و خاطره حاج احمد و برادر شهیدش را گرامی می‌دارم و تبریک و تسلیت عرض می‌کنم چهارمین سالگرد این شهید بزرگوار را. چشم که بر هم گذاشتیم چهارمین سالگرد حاج احمد فرا رسید. برایم باورکردنی نیست که گذر عمر با این سرعت رقم می‌خورد. همانطور که شاعر می‌فرماید: «هر دم از عمر می‌رود نفسی/ چون نگه می‌کنم نمانده بسی…»

وی افزود: اربعینی که پشت سر گذاشتیم در فراق سفری بود که مردم ما هر سال در مسیر کربلا داشتند و بسیار تلخ بود. امسال به خاطر ویروس کرونا مردم شیفته امام حسین (ع) و آل الله از این فیض بزرگ، محروم ماندند، اما به هر جهت زندگی اربعینی و زندگی انسان‌هایی که ساز و کار اینچنینی را در دفاع از انبیا و ائمه (علیهم‌السلام) برمی‌تابند، این زندگی همیشه در فراق یار و فراق الله و در نسبت با راه انبیا و ائمه است لذا دعا می‌کنیم سال آینده این بیماری فراگیر دست از سر مردم جهان بردارد. امیدوارم همگی در این فتنه کرونا تنبیه شده باشیم که فتنه کرونا نوعی از عذاب و ساز و کار عذاب محسوب می‌شود. باید درس بگیریم که یک موجود ریز می‌تواند هشت میلیارد انسان و موجود روی زمین را به چالش بکشد و کاری هم از دست کسی برنیاید.

عباسی تصریح کرد: ابرقدرت‌ها به ویژه آمریکایی‌ها که مجموعه‌ای از افسانه‌ای‌ترین ثروت و قدرتی که در تاریخ، فرعون و نمرود هم نداشتند را در خودشان جمع کرده‌اند، با ۲۵۰ هزار نفر کشته و هشت میلیون فرد آلوده به کرونا دستگاه عظیم بهداشت و درمانشان به چالش کشیده شد. این عبرت بزرگی است که اروپایی‌ها از ایتالیا تا انگلیس، روس‌ها و چینی‌ها، ژاپنی‌ها و کره ای‌ها در مشکلات خود مانده‌اند. حالا ملت‌هایی که مستضعف هستند مثل آفریقایی‌ها و آمریکای لاتین که جای خود دارند. ایران هم که تحریم بود و کسی نمی‌تواند انتظار داشته باشد کشوری که ۴۰ سال در تحریم هست در تراز بهداشت و درمان اروپا و آمریکا عمل کند. در اینجا ما خسته نباشید ویژه به مجموعه دست اندرکاران بهداشتی کشور عرض می‌کنیم که در این هفت هشت ماه حماسه آفریدند و توانستند با وجود محدودیت‌های موجود به سلامت مردم بپردازند.

متن سحنان دکتر حسن عباسی در چهارمین سالگرد شهادت سردار حاج احمد مایلی

شهدا؛ نماد تربیت انسان در مکتب اسلام هستند

وی ادامه داد: در آستانه ۲۸ صفر و شهادت امامان‌مان، این نکته مهم هست که پیام اسلام، پیام انسان‌سازی است. حاج احمد مایلی برای ما انسانی بود که محصول اسلام بود و اهمیت اسلام در انسان سازی از این جهت است وگرنه جاده زدن، پل زدن، سد ساختن، تولید میکروفن و هواپیما و بالگرد و اتومبیل ساختن را که هم انسان مومن می‌تواند بسازد هم انسان غیرمومن می‌تواند. کار اصلی ایدئولوژی‌ها تولید انسان است. لیبرال‌ها انسانی تولید می‌کنند که اسمش سلبریتی است. مارکسیست‌ها انسانی تولید می‌کردند که نمونه‌اش می‌شود «چه‌گوارا». اسلام هم مهمترین محصولش انسان‌های رستگار است. این ۳۰۰ هزار نفری که به شهادت رسیدند از سال‌های قبل از انقلاب تا دوران دفاع مقدس تا مدافعان حرم و مدافعان وطن… وجود شهید احمد مایلی به عنوان یک نماد، نمادی از انسان‌سازی حرفه‌ای از این جهت برای ما مهم است که به جوانانمان نمونه کار اسلام و خروجی آن را نشان بدهیم.

استاد علوم استراتژیک گفت: من همیشه تاکید کرده‌ام که در دوره ائمه اطهار (علیهم السلام) از نظر کیفیت و کمیت این حجم از انسان‌های به دردبخور شکل نگرفته بود. در دوره هیچ پیامبری و در دوره هیچ امام معصومی از نظر تعداد و حجم و نیز از نظر کیفیت، این تعداد انسان برجسته و سالم و سلیم النفسی که در دوران انقلاب اسلامی به مدد انفاس ملکوتی امام راحل و با عنایت خاصه حضرت حجت (عج) رقم خورد، در هیچ دوره‌ای رقم نخورد. یعنی حاصل زحمت همه ائمه (ع) در انقلاب اسلامی خلاصه شد و این ۳۰۰ هزار نفری که تا حالا در ایران به شهادت رسیدند و امروز در لبنان، فلسطین، یمن، سوریه، عراق، کشمیر و در جا‌های دیگر با همان ساز و کاری که در ایران شهادت رقم خورده، آنجا هم نمونه‌برداری شده و در حال تکثیر است.

همرزم شهید مایلی افزود: ما در قرآن کلمه «تربیت» نداریم، کلمه «اصطناعت» داریم، صنعت. متاسفانه الان صنعت و مسائل صنعتی به وزارت صنعت اطلاق می‌شود و تا می‌گوییم صنعت، مردم یاد کارگاه‌های مختلف و کارخانه‌های بزرگی مثل ماشین و قطار و… می‌افتند. فهمی که مردم از صنعت دارند فهم انگلیسی آن (اینداستری) یعنی ساختن این پدیده هاست، ولی قرآن می‌فرماید دوجور تصنیع داریم: یکی تصنیع انسان است، یکی صنعتی که این پدیده‌های دست‌ساز بشر را شکل می‌دهد، مصنوع دست بشر می‌شود همین صنایعی که می‌شناسیم، ولی مصنوع اصلی خود انسان است.

عباسی خاطرنشان کرد: پروژه انسان‌سازی پروژه الماس‌سازی است. چرا یک الماس چندقیراتی الان قیمت بسیار بالایی دارد، ولی سنگ‌های قیمتی دیگر این قدر قیمت بالا ندارند؟ چون سنگ‌های دیگر تاریکند و درخشش الماس را ندارند. اگر قرار به ساخت انسان است، انسان باید در سختی ساخته شود. یک قطعه آهن داریم که آن را در گوشه انبار میگذاریم. اگر صدسال بعد سراغش برویم می‌بینیم پوسیده و از بین رفته، اما اگر یک قطعه دیگر آهن شبیه آن داشته باشیم، در کوره بگذاریم تا گداخته شود و بعد آن را بیرون آورده و با پتک بر سرش بکوبیم، می‌شود شمشیر، تبر، فولاد… فرق انسان نازپرورده، تابع هوای نفس و دنیایی انسانی والاست که به او می‌گوییم شهید. تمایز کسی مثل حاج احمد مایلی با کسی که می‌توانست در همین محله زندگی آرامی داشته باشد و کاری به جنگ، مدافعان حرم و وطن، سیستان و بلوچستان، محرومیت‌زدایی و امور فرهنگی نداشته باشد در همین مقام شهادت است. چنین آدم‌هایی که دنبال زندگی عادی خود و امور خانه و خانواده خود هستند را اگر با حاج احمد مایلی و کسانی مثل ایشان مقایسه کنیم می‌بینیم این‌ها بیشتر از اینکه دغدغه زندگی خود و زن و بچه شان را داشته باشند دغدغه مردم را دارند، دغدغه حقیقت و بشریت را دارند، دغدغه خدا را دارند. این‌ها زندگی راحتی ندارند و سختی و فشار زندگی زیادی دارند. این فشار‌ها بر روحیه و روانشان وارد می‌شود.

استکبارستیزی؛ تداوم راه انبیاست

وی ادامه داد: انبیا بدترین و پیچیده‌ترین مشکلات را داشتند که عامل اصلی آن این بود که در قبال مردم مسئول بودند. اول سوره شعراء آمده که خدا به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: چرا داری اینقدر حرص می‌خوری؟ داری جانت را فدا می‌کنی که مردم ایمان نمی‌آورند؛ «لعلک باخع نفسک»… پیامبر (ص) می‌دانست وقتی مردم ایمان نیاورند و در جهل بمانند دچار چه مشکلاتی می‌شوند. امروز هشت میلیارد نفر در کره زمین زندگی می‌کنند. بدبختی‌ها و مصیبت‌ها و جنگ‌ها و فقر موج می‌زند. مردم دنیا الان شگفت زده هستند که یک دیوانه فاسد دروغگو چطور بر آمریکا حاکم است. شما ببینید آمریکا با چند هزار دانشگاه و بیش از چهار هزار رشته علمی و شبکه جهانی اینترنتش که در سراسر دنیا است، تکنولوژی‌های گسترده و پیشرفته، سینمای هالیوودش و… چه کسی مدیریتش را در دست دارد؟ یک دیوانه زنجیری به نام دونالد ترامپ. حالا شما ببینید ۳۳۰۰ سال پیش و دوره حضرت موسی‌ (ع). فرعون هم همینطور بود، شبیه ترامپ. بروید به ۴۰۰۰ سال پیش در دوره حضرت ابراهیم (ع) که نمرود هم همینطوری بود. بروید سراغ ۱۴۰۰ سال پیش، دوران امام حسین (ع)، یزید هم همینطور بود و کسانی که در مقابل این‌ها می‌ایستند، می‌شوند امام حسین (ع). 

متن سحنان دکتر حسن عباسی در چهارمین سالگرد شهادت سردار حاج احمد مایلی

عباسی تصریح کرد: امروز هم در مقابل استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی و یا زورمدارانی که در کشور‌های عربی مثل امارات، عربستان سعودی و… پول‌های کلانی خرج می‌کنند که افغانستان و سوریه ویران شوند، ۳۲۰ هزار نفر در سوریه کشته شدند با پول‌هایی که عربستان و امارات و قطر دادند و داعش و تروریست پروری کردند. ترکیه هم زمینه سازی کرد. آمریکا و اروپا و صهیونیست‌ها هم کمک کردند اما وجود نازنین قاسم سلیمانی و دیگر شهدای مدافع حرم و دیگر رزمندگان چندملیتی بالاخره توانستند داعش را شکست بدهند. این انسان‌هایی که فراتر از زندگی خودشان احساس تکلیف می‌کنند، این‌ها معنای دقیق انسانیت را درک کرده‌اند.

شهدا تربیت‌یافته خود خدا هستند

پیشکسوت دفاع مقدس گفت: عده‌ای هستند که شبانه روز به دنبال کلاهبرداری و اختلاس و ارتشا و فسق و فجورند. ما اصلا به آن‌ها کاری نداریم. قرآن در موردشان می‌فرماید: اولئک کالانعام بل هم اضل… این‌ها حیوانند، مثل خوک و چهارپا هستند بلکه در ضلالت بیشترند. ما اصلا با حیواناتی که روی دوپا راه می‌روند کاری نداریم اما عده‌ای دیگر آدم‌های سالمی هستند و مشغول و مراقب زندگی خودشان هستند. مراقبند زندگی شان خدشه دار نشود. ما به این‌ها احترام می‌گزاریم اما… انسان واقعی کسی است که از خودش و زندگی اش می‌گذرد و تمام شبانه روز دغدغه اش حقیقت، خدا و قرآن و مردم است. این انسان‌ها مثل همان الماس هستند؛ از دوره‌ای که سنگند تا تبدیل به الماس شوند فشار‌های روحی روانی زیادی را تحمل می‌کنند. این‌ها در مسیر زندگی‌شان مورد تهمت واقع می‌شوند، تیر و ترکش می‌خورند، در سوریه سرشان بریده می‌شود. پس ما در قرآن مفهومی به نام تربیت نداریم. بعضی‌ها در علوم انسانی می‌آیند و تربیت اسلامی را مطرح می‌کنند. ما در قرآن مفهوم اصطناعت داریم. یعنی خدا می‌گوید موسی من تو را مثل آن قطعه سنگ خام که تحت فشار قرار دادم تا تبدیل به الماس شود، تو را با سختی برای خودم ساختم. من از این آیه استفاده می‌کنم و این نکته را تاکید میکنم که خدا همه پیامبران را از حضرت آدم تا وجود نازنین رسول گرانقدر اسلام (ص)، همه را برای خودش ساخته. از امام علی (ع) تا وجود نازنین حضرت حجت…

عباسی ادامه داد: خدا شهدا را هم برای خودش ساخته. امروز نسل جوان برای الگوبرداری سلبریتی‌ها را نگاه می‌کند و می‌پرسد چطور شد شما موفق شدید؟ می‌گویند ما زیبا بودیم، فیلم بازی کردیم. صدایمان زیبا بود در حمام داشتیم می‌خواندیم مادرمان گفت چه صدایی داری، برو خواننده شو! در کوچه داشتیم با توپ پلاستیکی بازی می‌کردیم، در به تخته خورد و رفتیم جزو تیم و شدیم سلبریتی تیم برزیلی! الان هم ۱۲۰ میلیون نفر فالور اینستاگرامی داریم. زندگی این‌ها را به عنوان الگوی موفق به شما نشان می‌دهند. یک موقع هم شما احمد مایلی را به عنوان الگوی شخصیتی، زندگی اش را مطالعه می‌کنی. من حدود ۳۰ سال، ایشان را از نزدیک می‌شناختم به خصوص از سال ۶۸ به بعد و توفیق داشتم در تربیت نیرو‌های ویژه ایرانی و کشور‌های محور مقاومت با ایشان همکاری داشته باشم. دغدغه حاج احمد دغدغه‌ای بود که از سطح زندگی شخصی اش داشت فراتر می‌رفت. او هوابرد را در نیرو‌های مسلح آموزش ندیده بود. در دوران مدرسه، ورزش هوایی و چتربازی را در مهرآباد آموزش دیده بود، ولی زمانی که درگیر فعالیت میان نیرو‌های انقلاب شد هرچقدر جلوتر می‌رفت پختگی شخصیتی پیدا می‌کرد، بیشتر دغدغه نگاه جهانی او را می‌دیدید. دغدغه اش شد مردم، اینکه در منطقه و محله چند نفر هستند که گرسنه می‌خوابند. چندتا دختر هست که جهیزیه ندارند؟ چقدر افراد بی‌بضاعت هستند که نیاز به کمک دارند. ملت‌هایی که در فلسطین و لبنان و افغانستان دارند سختی می‌کشند را چطور باید به آن‌ها کمک کرد و بعد درد جهانی برای زمینه سازی ظهور… به تبع اینکه هر چقدر افراد جلوتر می‌روند و موهایشان سفیدتر و شخصیتشان پخته‌تر می‌شود دغدغه شان بیشتر می‌شود.

نگاه شهید مایلی به زندگی، جهان‌شمول بود

همرزم شهید مایلی ابراز داشت: این روند تکوین شخصیت در حاج احمد حداقل در این بیش از ۳۰ سال که من ایشان را می‌شناختم به مرور داشت بیشتر می‌شد. به خصوص در این سال‌های آخر این تطور شخصیت را می‌دیدم. در این سن وقتی کسی دوباره برود سراغ چتربازی و میکروفلایت سوار شود و برای پرواز شناسایی برود و نیروی ویژه آموزش بدهد، عجیب است. این سن برای حاج احمد وقت بازنشستگی بود طبیعتا. او توان جسمی بالایی در جوانی داشت و به عنوان یک کماندو ظهور و بروز زیادی داشت. حالا دیگر باید می‌نشست با نوه‌هایش بازی می‌کرد. ما تعریفی که از پیری داریم این است که پیرمرد‌ها در پارک می‌نشینند و با هم خاطره می‌گویند، عصر خرید می‌کنند و به خانه می‌روند، اما اینکه در این سن یکی بیاید و کار‌های محیرالعقول بکند و اتفاقات عجیبی رقم بزند و مدام، مراقب هم باشد که کم نیاورد عجیب است. چشم بسیاری از جوان‌ها به او بود. حاج احمد مایلی و محمد ناظری باید روی پا می‌بودند، چون در سوریه و لبنان و سیستان بلوچستان و… دشمن از همه طرف داشت شیطنت و خباثت می‌کرد. داخل کشور هم که شیاطین هستند و مشغول براندازی.

عباسی گفت: به تازگی ترامپ در ادبیاتی سخیف گفته اگر ایران کرم بریزد چنین و چنان می‌کنم! ببین! در ۴۰ سال هیچ غلطی نتوانستی بکنی. گنده‌تر از تو کارتر و ریگان و بوش پدر و کلینتون و بوش پسر و اوباما بودند که هیچ غلطی نکردند. امام همان موقع در بیمارستان بود که گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. تو هم مدتی دیگر گم و گور می‌شوی بعد که رفتی زیر خاک و خوراک مور و ملخ شدی می‌فهمی انقلابی را که خدا رقم بزند کسی نمی‌تواند کاری بکند. «چراغی را که ایزد برفروزد، هر آنکس پف کند ریش و ریشه‌اش بسوزد»… آنقدر از این ادبیات چاله میدانی به کار ببر تا ببینی صبر استراتژیک ما کی تمام می‌شود. فکر نکن این لیبرال‌ها که سال‌ها با شما مذاکره کردند و می‌کنند، ایران این‌ها هستند. ایران یعنی قاسم سلیمانی. ایران یعنی شخص علی خامنه‌ای. ایران یعنی جریان احمد مایلی. ایران یعنی محسن حججی. ایران یعنی کسانی که در نهایت، عشقشان اباعبدالله (ع) است. چطور امام حسین برای تفکیک مقوله عزت و ذلت فرمود: فلان بن فلان بن فلان، من را بین شمشیر و ذلت مخیر کرده به انتخاب. من و ذلت؟ هیهات… تفکر انقلاب اسلامی همین است.

متن سحنان دکتر حسن عباسی در چهارمین سالگرد شهادت سردار حاج احمد مایلی

استاد علوم استراتژیک خطاب به ترامپ افزود: شما می‌خواهید بزنید ما را بکشید؟ ما پیرو مکتب شهادتیم. شما فهمی که می‌توانی در کاخ سفید از هیات‌ها و پیاده روی اربعین و… به دست بیاوری این است که ما اساسا ملت شهادتیم. ما ملت گریه ایم. ما ملت امام حسینیم؛ لذا تو در نهایت می‌توانی ما را بکشی و ما کلا برای کشته شدن آماده ایم. ما مرد جهادیم؛ لذا شما هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی. شما ملت نفرین شده آمریکا با انواع بلایای طبیعی درگیرید و حالا هم با وضعیت پاشیده اقتصادی و کسر بودجه روبرو هستید و حالا هم که کشته شدن با بالاترین آمار کرونا. شما ملت نکبت که در بیش از ۲۰۰ کشور روی کره زمین خیانت و جنایت کرده‌اید؛ از کره و ویتنام گرفته تا دومینیکن و نیکاراگوئه و تا برسد به لبنان و عراق و ایران و… . تو پیرمرد دروغگو هر روز ایران را تهدید می‌کنی. ما فعلا صبر می‌کنیم. تو می‌خواهی در این بیست روز آینده که تا انتخاباتت مانده شلوغ کنی تا فضای انتخاباتی آمریکا را عوض کنی. هر کار می‌خواهی انجام بدهی بده، اما بدان که ما هستیم.

وی توضیح داد: امروز فرعونی مثل ترامپ همه دنیا را به سخره می‌گیرد. بله بعضی‌ها در ایران هستند که وقتی می‌میرند فرح پهلوی و مریم رجوی و وزارت خارجه اسرائیل و آمریکا برایش پیام تسلیت می‌دهند، اینجا داخل کشور هم بعضی برایش پیام می‌دهند. این شخص، کسی است که مورد قبول همه دشمنان و کفار و منافقین است، اما کسی نیز هست که می‌شود قاسم سلیمانی. رییس جمهور آمریکا می‌آید و می‌گوید من دستور قتل او را دادم. همه منافقین و دشمنان و اسرائیل و اتحادیه اروپا از شهادتش خوشحال می‌شوند. معلوم است که او مرز داشته. برای قاسم سلیمانی، مستضعفین عالم در آمریکای لاتین و آفریقا بلند می‌شوند و عکس او را روی دست می‌گیرند. انسانی که مرز با کفار و منافقین ندارد باید به خودش شک کند. اینجاست که شخصیت احمد مایلی به عنوان کسی که هرچه در زندگی جلوتر رفت دغدغه مردم و اسلام و ایران برایش پررنگ‌تر شد و این دغدغه روز به روز بیشتر بروز کرد قابل توجه است تا جایی که لایق شهادت می‌شود. خدا حاج احمد را برای خودش ساخته بود. قاسم سلیمانی و محسن حججی را برای خودش ساخته بود. کل این ۳۰۰ هزار شهید را برای خودش ساخته بود. ما که موهایمان سفید شده و شما جوان‌ها که ان‌شاءالله هنوز فرصت دارید. مبادا طوری از دنیا برویم که معلوم باشد خدا مایل بوده ما را بسازد، اما خودمان چنان زندگی کردیم که مانعش شدیم؛ در دربار فرعون چطور می‌شود که دو نفر همراه با هم در دامن آسیه تربیت می‌شوند، اما یکی می‌شود حضرت موسی و یکی می‌شود فرعونی دیگر. معلوم است که ما اشکال داریم. خدا می‌خواهد ما را بسازد، اما ما نمی‌خواهیم، چون بنده هوای نفس می‌شویم.

عباسی اظهار کرد: دلیل اینکه نسل ما در انقلاب و در دفاع مقدس اینچنین درخشید این بود که ما همگی کودکان کار بودیم! افتخارمان این بود که از سن ۱۰ سالگی و قبلش می‌رفتیم و کار می‌کردیم. الان یک پدیده‌ای باب شده به نام کودک کار. انگار کار کردن عار هست. الان بچه‌ها تا بعد از دوره دانشگاه مصرف کننده صرف هستند. بعد هم مدام می‌گویند حالا صبر کن، می‌رود سر کار. طرف ۳۰ ساله است، اما ذره‌ای کار نکرده، یک پارچ آب را تکان نداده. سختی نکشیده. قرار است فوق لیسانس و دکترا بگیرد چه بشود؟ الان مسئولین وزارتخانه می‌گویند ۲۰۰ هزار نفر فارغ‌التحصیل دکترای بیکار داریم. یعنی ۲۴ سال به طرف درس دادیم که کاری بکند، اما حالا همینطور نشسته در خانه تا بروند با لیفتراک بلندش کنند، پشت میزی بگذرانند و سر ماه هم پنج میلیون تومان به او حقوق بدهند! زمان ما، می‌رفتیم کارگری می‌کردیم. در چال این تعمیرگاه‌ها روغن ماشین عوض می‌کردیم، در ساختمان‌ها کارگری می‌کردیم، دستفروشی می‌کردیم. برای ساخته شدن انسان، کار و سختی لازم است. خانواده‌ای که بچه‌اش را انواع و اقسام کلاس‌ها می‌فرستد بداند که تهش آن بچه چیزی نمی‌شود، اطرافیانتان را نگاه کنید. اما اگر بچه را فرستادید برود دم مغازه کار کند و کار یاد بگیرد، نه اینکه بابت پول در آوردن بلکه برای اینکه سختی بکشد، ساخته می‌شود.

راحت‌طلبی، آفت نسل‌های آینده شده است

وی افزود: من نمی‌گویم اسم صنعت را از روی پدیده‌های سخت افزاری کارخانه‌ای برداریم بلکه می‌گویم بگوییم در قرآن ساخت انسان هم تصنیع و صنعت هست. خدا کلاس ویژه و خصوصی گذاشت برای موسی. موسی را از دوره نوزادی سختی داد تا ده‌ها سال که چوپانی کرد. الان اگر بود ما می‌گفتیم باید هوای نخبگان و مغز‌ها را داشته باشید. موسی پیامبر بود و نخبه، اما سال‌ها چوپانی کرد. حضرت ابراهیم و پیامبر اسلام را ببینید. کسی که نخبه‌تر و با وجودتر است، سختی بیشتری می‌کشد «هر که در این بزم مقربتر است/ جام بلا بیشترش می‌دهند»… شما به من یک نفر را نشان بده که در این ۴۰ سال گذشته به آمریکا رفته و کسی شده. کسی شدن، منظورم پرفسور شدن نیست. کسی که برگشته و توانسته قدمی برای مردم بردارد. مغز یعنی حسن طهرانی مقدم که از هیچ، موشک بالستیک ساخت. مغز یعنی مجید شهریاری که از هیچ، غنی‌سازی ۲۰ درصد اتمی ساخت. مغز یعنی کاظمی آشتیانی که از هیچ، در حوزه بیوتکنولوژی و سلول‌های بنیادی ایران را به خودکفایی رساند. من نمی‌فهمم معنی فرار مغز‌ها چیه؟! آخرش شاید برسند به شهید چمران. او قبل از اینکه برود آمریکا، شهید چمران بود. در برگشت به ایران زن و بچه‌اش از او جدا می‌شوند. در فرودگاه هم چمدانش را می‌دزدند. خدا می‌خواهد همان خمیردندان و مسواک را هم از آمریکا نیاورد! می‌خواهم خودت باشی و پاسپورتت. از آمریکا بیا بیرون و برو در مصر آموزش ببین بعد برو در جنوب لبنان، سازمان امل را با امام موسی صدر شکل بده. ببین چمران! من خدا قبل اینکه بروی آمریکا، تو را ساخته بودم برای خودم. می¬دانید چرا شهید چمران شد شهید چمران؟ چون دکترای فیزیک پلاسما در آمریکا داشته؟! به چه دردش خورد؟ ما کلی آدم داریم که رفتند آمریکا و دکترا گرفتند، اما ذره‌ای به دردشان نمی‌خورد. لذا انسان‌های بزرگ، تربیت شده دانشگاه‌های ایرانی و خارجی نیستند.

شهید مایلی؛ تربیت‌یافته پای منبر امام حسین (ع)

همرزم شهید مایلی خاطرنشان کرد: احمد مایلی تربیت شده پای منبر اباعبدلله بود. تربیت شده دوران سخت کودکی و جوانی بود. او تربیت شده امتحان‌های کمرشکن سال‌های اخیر بود؛ لذا وقتی یاد و خاطره این انسان بزرگ را گرامی می‌داریم، روزی که حاج احمد بارریزی پیچیده مثل بارریزی لپس را در سال ۶۸ تمریناتش را در مردآباد کرج انجام می‌داد چه کسی فکر می‌کرد روزی اتفاقاتی بیافتد که مثلا در سوریه ارتش و سپاه مجبور شوند بروند بارریزی کنند. همه این بچه‌های سپاه و ارتش می‌گفتند هواپیما‌های ما بدون پوشش هواپیمای جنگی و شکاری، می‌رفتند در آسمان سوریه. مردم چند سال بود که در محاصره نظامی بودند و علف می‌خوردند. بچه‌های ارتش می‌رفتند آنجا بارریزی می‌کردند. تکنیک‌های بارریزی و چتر‌ها جدید شده بود مثل این حماسه‌هایی که بچه‌های ارتش و سپاه در شیوه بارریزی جدید و امدادرسانی به کار بردند تا مردم سوریه از گرسنگی نمیرند. مردم حلب، مردم دیرالزور، مردم نزدیک ابله و … همه را امداد کردند. در آن پنج یا شش سال این حماسه‌ها بخشی از تمریناتی بود که حاج احمد از سال‌ها قبل آن‌ها را ساز و کارهایش را شروع کرده بود.

متن سحنان دکتر حسن عباسی در چهارمین سالگرد شهادت سردار حاج احمد مایلی

عباسی گفت: ما در طول ۱۰روز آینده که روز ۲۷ مهر، روز برداشته شدن دوره تحریم‌های تسلیحاتی را داریم که البته آمریکا دارد تلاش می‌کند که تحریم‌ها ادامه داشته باشد. ۱۳ آبان هم که انتخابات آمریکا برگزار می‌شود و از الان معلوم است که همه به جان هم می‌افتند و می‌گویند اگر ما رای نیاوریم تقلب شده! حدود ۳۰۰ روز دیگر هم ما برای انتخابات ایران خودمان آماده می‌شویم و ان‌شاءالله یک دولت جوان انقلابی سر کار خواهد آمد و این حرکت عظیمی که انقلاب اسلامی در ۴۲ سال گذشته داشته، یکبار دیگر قطار انقلاب اسلامی به ریل خودش برگردد، چون از ریل خارج شده و به دست لیبرال‌ها افتاده و به ریل برخواهد گشت. این انقلاب حاصل خون شهدایی مثل حاج احمد مایلی و ابرمردانی مثل حاج قاسم است. این مسیر ان‌شاءالله بسترساز شود که دولت جوان مومن انقلابی بتواند گام‌های عظیمی بردارند. ما با ورود به سال ۱۴۰۰ باید یک نکته را در جامعه نهادینه کنیم. باید به سمت «اصطنعتک لنفسی» برویم تا خدا ما را برای خودش بسازد. خدا جوانان و نوجوانان ما را خدا برای خودش بسازد. ما باید هدف‌گذاری تربیتی و جدی‌مان آیه ۴۱ سوره طه باشد که خدا خطاب به تک تک انسان‌ها بگوید: «اصطنعتک لنفسی»… این ساختن برای خدا، باید در مورد کودکان، نوجوانان و جوانانمان صدق کند تا هرکدامشان در سختی و مشکلات ساخته بشوند و یک حاج احمد مایلی بشوند و وقتی به این درجه رسیدند معیار زندگی تراز شوند و بتوانند نقش ویژه خودشان را اجرا کنند لذا همه جوانان عزیزم را دعوت می‌کنم به تبیین و تدقیق مفهومی که مفسرین ما ذیل آیه ۴۱ سوره طه فرمودند چه ابعادی دارد و خودشان را برای این آیه لایق کنند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

شهید «مایلی» الگویی برای نسل‌های آینده/ شهدا تربیت‌یافته خدا بودند بیشتر بخوانید »

کابوس هشت‌ساله نیروی هوایی ارتش برای بعثی‌ها

کابوس هشت‌ساله نیروی هوایی ارتش برای بعثی‌ها



کابوس هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران برای بعثی‌ها

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، انقلاب اسلامی، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته است و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته. انقلابی که در عمر خود فراز و نشیب‌هایی داشته و از گردنه‌های بس خوفناک گذشته و توفان‌ها و سیلاب‌هایی را پشت سر نهاده و به کوری چشم بدخواهان، جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است.

سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته، دستخوش جریان‌ها، اتفاقات و رویدادهایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغد سخن در کنه ذات خود دارند. داستان‌هایی که هر کدام جای بسی تحلیل دارند و تبیین‌شان به کرسی‌های اختصاصی در کالج‌ها نیازمند است. آنچه که در ادامه پیشکش می‌شود، خلاصه نقل داستان‌های این انقلاب است. داستان‌هایی خواندنی که تجدید خاطره‌ای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

فرماندهان نیروی هوایی پیش از شروع جنگ طرحی را موسوم به «طرح البرز» برای مقابله با تجاوزهای ارتش بعث تدوین کرده بودند. ۲۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی تنها ۹ روز پس از شکست «کودتای نقاب»، «طرح نبرد هوایی البرز» بر اساس طرح‌های عملیاتی سهند و سبلان که از زمان اختلافات مرزی با عراق در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب در نیروی هوایی موجود بودند به وسیله سرهنگ خلبان «محمود قیدیان» معاون عملیاتی نیروی هوایی و سایت افسران عملیات آن معاونت تهیه شد و به تصویب مقامات مسئول رسید.

در طرح آمده بود «از آنجا که جو سیاسی حاکم بر کشور اجازه پیش‌دستی را به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نمی‌دهد، لذا هنگام بروز مخاصمات میان دو کشور ایران و عراق، نیروی هوایی عملیات خود را بر مبنای عملکرد انتقامی در برابر دشمن طرح ریزی می‌نماید.» به دلیل ویژگی‌های خاص فرمانده وقت کل قوا، ابوالحسن بنی‌صدر و اختلافاتش با نیروهای انقلاب و نیز جدی گرفته نشدن تهدیدهای صدام از سوی وی، «طرح البرز» آن قدر روی زمین ماند تا این که صدام با لغو یک‌جانبه قرارداد حُسن همجواری در سال ۱۹۷۵ میلادی، الجزایر بین ایران و عراق، ساعت ۱۴ و ۲۰ دقیقه روز ۳۱ شهریور سال ۵۹، تعداد ۱۵ فرودگاه و پایگاه شکاری کشور را بمباران کرد.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

گرچه در پاسخ به حملات میگ‌ها و توپولوف‌های بعثی، خلبانان نیروی هوایی به فاصله دو ساعت با دو دسته پروازی البرز» و «رد آلفا» از پایگاه هوایی بوشهر و پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به پرواز درآمدند و دو خلبان به نام‌های سروان محمد صالحی ستوان یکم خالد حیدری به شهادت رسیدند، اما این طرح برای برگرداندن ورق جنگ، کند کردن ماشین جنگی دشمن و نیز جاری و ساری کردن امید میان مردم مسلمان ایران کافی نبود. از این رو به دستور فرمانده نیروی هوایی سرتیپ «جواد فکوری» طرح البرز مجددا روی میز گذاشته شد تا به عنوان یک شاهکار نظامی به اجرا درآید. برای نامگذاری این طرح از دو مولفه استفاده کردند که یکی تعداد صفحات طرح البرز یعنی ۹۹ بود و دیگری کمان آرش، قهرمان اسطوره‌ای ایران.

در نهایت، بامداد اول مهر سال ۱۳۵۹ تعداد ۲۰۰ فروند جنگنده بمب‌افکن از پایگاه‌های هوایی سراسر کشور برخاستند که ۱۴۰ فروند آن‌ها وارد آسمان عراق شدند. آن‌ها بنا بود صدها بمب «ام.کا۸۲»، «ام.کا۸۳» و «ام.کا ۸۴» بمب‌های خوشه‌ای و نیز موشک‌های ماوریک، حرارتی و راداری را بر منطقه‌ای حد فاصل مدار ۳۰ درجه شمالی یعنی جنوبی‌ترین مدار در خاک عراق تا شمالی‌ترین مدار آن در ۳۷ درجه شمالی ریخته و تاسیسات نظامی و اقتصادی، ستون‌های نظامی و همچنین محورهای مواصلاتی نیروهای پیاده دشمن بعثی را هدف قرار دهند.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

همچنین قرار شد ۶۰ فروند باقی‌مانده نیز بخشی از نیروهای عراقی را که وارد خاک ما شده بودند بمباران کنند. سحرگاه، هواپیماهای اف ۱۴ ایران فضای مرز هوایی ایران را از ارومیه تا جزیره خارک پوشش می‌دادند تا دقایقی بعد هواپیماهای شکاری اف ۴ و اف ۵ پرواز کنند. آن‌ها به پرواز درآمدند و اهدافشان را در خاک عراق به آتش کشیدند. دل‌حامد، زنجانی و بربری خلبانانی بودند که تاسیسات نفتی اربیل، موصل و کرکوک را بمباران کردند. چند خلبان دیگر نیز روانه ناوچه‌ها و تاسیسات دشمن بعثی در خلیج فارس شدند. بسیاری از خلبانان نیز آسمان بغداد و بصره را ناامن کردند. آن‌ها آن قدر روی باند فرودگاه بغداد و بخش نظامی‌اش بمب ریختند که تا چند روز هر مسافر خارجی که می‌خواست به بغداد بیاید به ناچار باید در فرودگاه امان پایتخت اردن فرود می‌آمد و از آن جا با خودرو روانه بغداد می‌شد. یک روز پیش از آن، رادیو و تلویزیون بغداد برای مردم عراق با آب و تاب نقل می‌کرد که جوانان شما تمام هواپیماهای دشمن مجوس را منهدم کرده‌اند و حالا دیگر ایرانیان پرنده‌ای برای پرواز ندارند، اما روز اول مهر ایرانیان ثابت کردند که «دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده.»*

ساعت ۶:۳۰ به وقت بغداد، مردم با صدای پدافندها سراسیمه از خواب بیدار شدند. آن روز صبح، پدافندها قبل از آن که آژیر خطری مردم را متوجه حمله هوایی کند، خبر دادند که جنگ برای مردم بغداد نیز آغاز شده است. خلبانان ایرانی در بامداد دومین روز جنگ، بغداد را به لرزه درآوردند و خواب را از چشم دشمن ربودند. آن‌ها مثل باران روی فرودگاه‌های نظامی و مراکز نفتی و اقتصادی بمب ریختند و همین کافی بود تا سرعت دشمن گرفته شود. با این که ایرانیان هیچگاه مناطق مسکونی مردم عراق را بمباران نکردند، اما حمله هوایی از سوی کشوری که صدام در تبلیغاتش آن را از پیش شکست‌خورده اعلام کرده بود، زندگی بغدادی‌ها را از حالت عادی خارج کرد.

آن روز و آن شب و همه شب و روزهای جنگ، بغدادی‌ها همیشه گوش به رادیو بودند؛ گوش به مارش نظامی و به بیانیه‌های ارتش، شب هنگام هم تمرین آژیر سه بار متوالی در شهر بغداد انجام شد تا مردم با این آژیرها آشنا شوند. در جریان عملیات «کمان ۹۹» بیش از ۶۰۰ هزار پوند بمب بر سر دشمن متجاوز ریخته شد و صدام از آن روز به بعد دیگر خیال فتح سه روزه خوزستان و رویای رژه ششم مهر در میدان آزادی تهران را در سر نمی‌پروراند.

در این عملیات، تعداد شش فروند از هواپیماهای اف ۵ و چهار فروند از هواپیماهای اف ۴ نیروی هوایی خودی سقوط کردند و ۹ نفر از خلبانان شجاع نیروی هوایی به نام‌های سرلشکر خلبان منصور ناظریان، همایون شوقی (جاویدالاثر)، غفار رامین‌فر (جاویدالاثر)، ذبیح‌الله دین‌محمدی (جاویدالاثر)، غلامحسین عروجی (جاویدالاثر)، بهرام عشقی‌پور، عباس اسلامی‌نیا، تورج یوسف و علی‌مراد جهانشاه‌لو به شهادت رسیدند و دو نفر از خلبانان نیز اسیر شدند.‌

* پیام امام خمینی در روز اول جنگ.



منبع خبر

کابوس هشت‌ساله نیروی هوایی ارتش برای بعثی‌ها بیشتر بخوانید »

ادای احترام پرسنل ناجا به شهدای هویزه


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، همزمان با هفته نیروی انتظامی جمعی از فرماندهان و پرسنل ناجا در زیارتگاه شهدای هویزه و کرخه‌نور حضور یافتند و با ادای احترام به مقام شامخ شهیدان یاد و نام حماسه‌آفرینان هشت سال دفاع مقدس را زنده کردند.

غبار روبی و گلاب‌شویی قبور مطهر شهدا و قرائت زیارت عاشورا از دیگر برنامه‌های این مراسم معنوی بود.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

ادای احترام پرسنل ناجا به شهدای هویزه بیشتر بخوانید »

کابوس هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران برای بعثی‌ها


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته است و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته. انقلابی که در عمر خود فراز و نشیب‌هایی داشته و از گردنه‌های بس خوفناک گذشته و توفان‌ها و سیلاب‌هایی را پشت سر نهاده و به کوری چشم بدخواهان، جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است.

سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته، دستخوش جریان‌ها، اتفاقات و رویداد‌هایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغد سخن در کنه ذات خود دارند. داستان‌هایی که هر کدام جای بسی تحلیل دارند و تبیین‌شان به کرسی‌های اختصاصی در کالج‌ها نیازمند است. آنچه که در ادامه پیشکش می‌شود، خلاصه نقل داستان‌های این انقلاب است. داستان‌هایی خواندنی که تجدید خاطره‌ای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

فرماندهان نیروی هوایی پیش از شروع جنگ طرحی را موسوم به «طرح البرز» برای مقابله با تجاوز‌های ارتش بعث تدوین کرده بودند. ۲۷ تیر ۱۳۵۹ یعنی تنها ۹ روز پس از شکست «کودتای نقاب»، «طرح نبرد هوایی البرز» بر اساس طرح‌های عملیاتی سهند و سبلان که از زمان اختلافات مرزی با عراق در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب در نیروی هوایی موجود بودند به وسیله سرهنگ خلبان «محمود قیدیان» معاون عملیاتی نیروی هوایی و سایت افسران عملیات آن معاونت تهیه شد و به تصویب مقامات مسئول رسید.

در طرح آمده بود «از آنجا که جو سیاسی حاکم بر کشور اجازه پیش‌دستی را به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نمی‌دهد، لذا هنگام بروز مخاصمات میان دو کشور ایران و عراق، نیروی هوایی عملیات خود را بر مبنای عملکرد انتقامی در برابر دشمن طرح ریزی می‌نماید.» به دلیل ویژگی‌های خاص فرمانده وقت کل قوا، ابوالحسن بنی‌صدر و اختلافاتش با نیرو‌های انقلاب و نیز جدی گرفته نشدن تهدید‌های صدام از سوی وی، «طرح البرز» آن قدر روی زمین ماند تا این که صدام با لغو یک‌جانبه قرارداد حُسن همجواری در سال ۱۹۷۵ میلادی، الجزایر بین ایران و عراق، ساعت ۱۴ و ۲۰ دقیقه روز ۳۱ شهریور سال ۵۹، تعداد ۱۵ فرودگاه و پایگاه شکاری کشور را بمباران کرد.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

گرچه در پاسخ به حملات میگ‌ها و توپولوف‌های بعثی، خلبانان نیروی هوایی به فاصله دو ساعت با دو دسته پروازی البرز» و «رد آلفا» از پایگاه هوایی بوشهر و پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به پرواز درآمدند و دو خلبان به نام‌های سروان محمد صالحی ستوان یکم خالد حیدری به شهادت رسیدند، اما این طرح برای برگرداندن ورق جنگ، کند کردن ماشین جنگی دشمن و نیز جاری و ساری کردن امید میان مردم مسلمان ایران کافی نبود. از این رو به دستور فرمانده نیروی هوایی سرتیپ «جواد فکوری» طرح البرز مجددا روی میز گذاشته شد تا به عنوان یک شاهکار نظامی به اجرا درآید. برای نامگذاری این طرح از دو مولفه استفاده کردند که یکی تعداد صفحات طرح البرز یعنی ۹۹ بود و دیگری کمان آرش، قهرمان اسطوره‌ای ایران.

در نهایت، بامداد اول مهر سال ۱۳۵۹ تعداد ۲۰۰ فروند جنگنده بمب‌افکن از پایگاه‌های هوایی سراسر کشور برخاستند که ۱۴۰ فروند آن‌ها وارد آسمان عراق شدند. آن‌ها بنا بود صدها بمب «ام.کا۸۲»، «ام.کا۸۳» و «ام.کا ۸۴» بمب‌های خوشه‌ای و نیز موشک‌های ماوریک، حرارتی و راداری را بر منطقه‌ای حد فاصل مدار ۳۰ درجه شمالی یعنی جنوبی‌ترین مدار در خاک عراق تا شمالی‌ترین مدار آن در ۳۷ درجه شمالی ریخته و تاسیسات نظامی و اقتصادی، ستون‌های نظامی و همچنین محور‌های مواصلاتی نیرو‌های پیاده دشمن بعثی را هدف قرار دهند.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

همچنین قرار شد ۶۰ فروند باقی‌مانده نیز بخشی از نیرو‌های عراقی را که وارد خاک ما شده بودند بمباران کنند. سحرگاه، هواپیما‌های اف ۱۴ ایران فضای مرز هوایی ایران را از ارومیه تا جزیره خارک پوشش می‌دادند تا دقایقی بعد هواپیما‌های شکاری اف ۴ و اف ۵ پرواز کنند. آن‌ها به پرواز درآمدند و اهدافشان را در خاک عراق به آتش کشیدند. دل‌حامد، زنجانی و بربری خلبانانی بودند که تاسیسات نفتی اربیل، موصل و کرکوک را بمباران کردند. چند خلبان دیگر نیز روانه ناوچه‌ها و تاسیسات دشمن بعثی در خلیج فارس شدند. بسیاری از خلبانان نیز آسمان بغداد و بصره را ناامن کردند. آن‌ها آن قدر روی باند فرودگاه بغداد و بخش نظامی‌اش بمب ریختند که تا چند روز هر مسافر خارجی که می‌خواست به بغداد بیاید به ناچار باید در فرودگاه امان پایتخت اردن فرود می‌آمد و از آن جا با خودرو روانه بغداد می‌شد. یک روز پیش از آن، رادیو و تلویزیون بغداد برای مردم عراق با آب و تاب نقل می‌کرد که جوانان شما تمام هواپیما‌های دشمن مجوس را منهدم کرده‌اند و حالا دیگر ایرانیان پرنده‌ای برای پرواز ندارند، اما روز اول مهر ایرانیان ثابت کردند که «دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده.»*

ساعت ۶:۳۰ به وقت بغداد، مردم با صدای پدافند‌ها سراسیمه از خواب بیدار شدند. آن روز صبح، پدافندها قبل از آن که آژیر خطری مردم را متوجه حمله هوایی کند، خبر دادند که جنگ برای مردم بغداد نیز آغاز شده است. خلبانان ایرانی در بامداد دومین روز جنگ، بغداد را به لرزه درآوردند و خواب را از چشم دشمن ربودند. آن‌ها مثل باران روی فرودگاه‌های نظامی و مراکز نفتی و اقتصادی بمب ریختند و همین کافی بود تا سرعت دشمن گرفته شود. با این که ایرانیان هیچگاه مناطق مسکونی مردم عراق را بمباران نکردند، اما حمله هوایی از سوی کشوری که صدام در تبلیغاتش آن را از پیش شکست‌خورده اعلام کرده بود، زندگی بغدادی‌ها را از حالت عادی خارج کرد.

کابوس هشت ساله ارتش بعث از نیروی هوایی ارتش ایران

آن روز و آن شب و همه شب و روز‌های جنگ، بغدادی‌ها همیشه گوش به رادیو بودند؛ گوش به مارش نظامی و به بیانیه‌های ارتش، شب هنگام هم تمرین آژیر سه بار متوالی در شهر بغداد انجام شد تا مردم با این آژیر‌ها آشنا شوند. در جریان عملیات «کمان ۹۹» بیش از ۶۰۰ هزار پوند بمب بر سر دشمن متجاوز ریخته شد و صدام از آن روز به بعد دیگر خیال فتح سه روزه خوزستان و رویای رژه ششم مهر در میدان آزادی تهران را در سر نمی‌پروراند.

در این عملیات، تعداد شش فروند از هواپیما‌های اف ۵ و چهار فروند از هواپیما‌های اف ۴ نیروی هوایی خودی سقوط کردند و ۹ نفر از خلبانان شجاع نیروی هوایی به نام‌های سرلشکر خلبان منصور ناظریان، همایون شوقی (جاویدالاثر)، غفار رامین‌فر (جاویدالاثر)، ذبیح‌الله دین‌محمدی (جاویدالاثر)، غلامحسین عروجی (جاویدالاثر)، بهرام عشقی‌پور، عباس اسلامی‌نیا، تورج یوسف و علی‌مراد جهانشاه‌لو به شهادت رسیدند و دو نفر از خلبانان نیز اسیر شدند.‌

* پیام امام خمینی در روز اول جنگ.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

کابوس هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران برای بعثی‌ها بیشتر بخوانید »

عشق و محبت رزمندگان دفاع مقدس به دانش‌آموزان دلسوز


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مجتبی وافی» در زمان دفاع مقدس دانش آموز بود که اولین بار به کمک پدرش نامه‌ای به رزمندگان حاضر در جبهه‌ها می‌فرستد و این نامه نگاری‌ها ادامه پیدا می‌کند.

وافی در این‌باره اظهار داشت: یادم است در روز‌های اول جنگ وقتی رادیو آژیر خطر می‌کشید، می‌ترسیدم، اما کم کم برایم عادی شد. وقتی از اخبار رادیو و تلویزیون و از صحبت بزرگتر‌ها متوجه شدم که کافران بعثی هر روز قسمت بیشتری از سرزمین ما را تصرف می‌کنند دوباره ترس برم داشت که نکند دشمنان خدا پیش‌تر و پیش‌تر بیایند و …، اما پس از مدتی که فداکاری و شجاعت رزمندگانمان را در جبهه دیدم، ترسم تمام شد و هنگامی که کمک و ازخودگذشتگی مردم را پشت جبهه می‌دیدم روز به روز امید به پیروزی در من بیشتر می‌شد.

من کوچکتر از آن بودم که بتوانم در جبهه‌های جنگ شرکت کنم. فقط وقتی از تلویزیون گزارش‌های جبهه پخش می‌شد به دقت تماشا کرده و برای پیروزی رزمندگان دعا می‌کردم. اما گاهی در مدرسه برای کمک به جبهه‌ها چیزی جمع آوری ‎می‌‎کردم و دلم خوش بود که در جنگ سهمی دارم.

یک روز از پدرم خواستم که کمکم کند تا هدیه‌ای تهیه کنم و نامه‌ای در آن بگذارم و برای برادران خود در جبهه، بفرستم. پدرم پیشنهاد مرا پذیرفت، مقداری آجیل خرید و به خانه آورد، همه دور هم نشستیم و آجیل‌ها را داخل پاکت‌های کوچکی ریختیم. سپس من و خواهرم نامه‌هایی را که نوشته بودیم داخل پاکت‌ها گذاشتیم و دو سه روز بعد آن‌ها را به ستاد کمک‌رسانی تحویل دادیم. خوشحال بودم که توانسته‌ام برای جبهه نامه بنویسم، اما هیچوقت فکر نمی‌کردم از زیر باران گلوله، پاسخی برای نامه‌هایم دریافت کنم، ۱۷- ۱۸ روز نگذشته بود که پدرم وقتی به خانه آمد نامه‌ای بدستم داد، با تعجب به آن نگاه کردم دیدم از جبهه «میمک» فرستاده‌اند. نامه را باز کردم و همه دور هم نشستیم و من شروع به خواندن نامه کردم، نامه از یک برادر سرباز بود، خیلی خوشحال شدم که یک نامه از جبهه دارم و این کار تقریبا هر روز تکرار شد. عادت کرده بودم و اگر یک روز نامه برایم نمی‌آمد ناراحت بودم.

به همین ترتیب بیش از ۷۰ نامه از جبهه برای من و خواهرم رسید. خیلی می‌خواستم همان روز‌ها جواب نامه‌ها را بدهم، اما تقریبا فصل امتحانات بود و نامه‌ها زیاد، به کمک و راهنمایی پدرم هر دو سه روز یکبار به یک نامه جواب می‌دادم و بعضی از نامه‌ها را با کتاب کوچکی به نام دعای «امام سجاد (ع) برای رزمندگان و مرزبانان اسلام» می‌فرستادم. خواهرم مریم هم همینطور، اما، چون کلاس دوم بود و نمی‌توانست زیاد بنویسد گاهی من به او در نوشتن کمک می‌کردم. نامه‌ها هنوز هم ادامه داشت و حتی بعضی از برادران عزیز رزمنده دوباره جواب نامه‌های ما را نوشتند. آخر چطور در سنگر‌ها و زیر باران گلوله‌، می‌نشستند و برای ما نامه می‌نوشتند؟ راستی این برادران ما چقدر خوب و مهربانند.

بعضی از نامه‌ها آنقدر خوب بود که با همه خوشحالی که داشتم، گاهی گریه‌ام می‌گرفت. چقدر خوب نوشته بودند و من که نمی‌توانستم جواب آن نامه‌ها را زودتر بدهم چطور می‌توانستم اینهمه خوبی و مهربانی را جبران کنیم؟

دلم می‌خواست تا برادران و خواهران عزیز هم‌سالم، بدانند که در جبهه‌ها چه خبر است. کسانی که با کشتن و کشته شدن سر و کار دارند و در زیر باران گلوله‌ تانک و توپ و خمپاره زندگی می‌کنند، حاضر نیستند نامه‌های ما بچه‌‎ها را بی‌جواب بگذارند. با خود می‌گفتم راستی وظیفه ما در برابر این همه فداکاری و مهر و محبت چیست؟ اگر هیچ وظیفه دیگری نداشته باشیم حتما یک وظیفه داریم و آن دعا کردن است. روز و شب، موقع خوابیدن و هنگام بیدار شدن و مخصوصا بعد از نماز باید برای پیروزی آن‌ها دعا کنیم و در آخر با آن‌ها هم‌صدا شویم و بگوییم: «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار».

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

عشق و محبت رزمندگان دفاع مقدس به دانش‌آموزان دلسوز بیشتر بخوانید »