شهدای شاخص

سرهنگ رشیدی:در جلد اول دانشنامه دفاع مقدس لرستان، مقالات شهدای شاخص به چاپ می‌رسند‌

سرهنگ رشیدی:در جلد اول دانشنامه دفاع مقدس لرستان، مقالات شهدای شاخص به چاپ می‌رسند‌


سرهنگ پاسدار «محسن رشیدی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان در گفت‌و‌گو با خبرنگار  دفاع‌پرس  در خرم آباد، ضمن اشاره به نامگذاری سال ۱۴۰۴ توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به سال سرمایه گذاری برای تولید، اظهار داشت: امید هست که سرمایه گذاری برای تولیدات فرهنگی به خصوص در حوزه ایثار و شهادت مد نظر متولیان امر باشد.

دفاع مقدس لرستان، مقالات شهدای شاخص به چاپ می‌رسند‌” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۴/۱/۱۴/۲۸۷۸۳۲۹_۴۹۵.jpg” alt=”سرهنگ رشیدی:در جلد اول دانشنامه دفاع مقدس لرستان، مقالات شهدای شاخص به چاپ می‌رسند‌” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″>

وی با اشاره به تاکیدات معظم له در نگارش دانشنامه دفاع مقدس افزود: در سال ۱۴۰۴ با حضور ولی امر مسلمین امام خامنه‌ای (مدظله العالی) و فرماندهان نیرو‌های مسلح جلداول دانشنامه دفاع مقدس رونمایی می‌شود.

رشیدی با اشاره به اقداماتی که در سال‌های اخیر در راستای دانشنامه دفاع مقدس لرستان انجام شده هست، گفت: برگزاری جلسات متعدد با استانداری، فرماندهان نظامی و انتظامی، مدیران دستگاه‌های اجرایی و فرهنگی، با هدف گفتمان سازی صورت گرفت.
مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان با اشاره به تشکیل تیم‌مای پژوهشگران و نویسندگان دانشنامه در همه شهر‌های استان تصریح کر: برای چاپ جلد اول دانشنامه دفاع مقدس مقالات شهدای شاخص دراولویت هستند. 
 وی عنوان کرد: دانشنامه اثری مستند، متقن و بهترین مبنع و مرجع محققین و پژوهشگران حوزه دفاع مقدس محسوب می‌شود.
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سرهنگ رشیدی:در جلد اول دانشنامه دفاع مقدس لرستان، مقالات شهدای شاخص به چاپ می‌رسند‌ بیشتر بخوانید »

شهیده نسرین افضل؛ بدنبال شهادت، از جهاد سازندگی تا جهاد تبیین

شهیده نسرین افضل؛ بدنبال شهادت، از جهاد سازندگی تا جهاد تبیین


شهیده نسرین افضل؛ بدنبال شهادت، از جهاد سازندگی تا جهاد تبیین

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، بیست و ششم بهمن ۱۳۳۸ روز میلاد شیرزن شهیده ای است که سراسر زندگی کوتاه اما پاک و پرنورش، درس معرفت و شرف و شهامت است و الگوی طریقت اخلاص و ایمان و ایثار. بانوی جوانی که از نوجوانی، راه را شناخت و از سنگر مبارزه با طاغوت تا سنگر جهاد سازندگی و جهاد فرهنگی و تبیین، هستی خود را وقف آرمان مقدس انقلابش کرد و شهیدی شد شاخص در مسیر پاسداری از حریم حرمت آیین عشق. شهیده نسرین افضل، وارث صدیق و امین امانت مکتب شهادت است. جهادگری مخلص، معلمی مجاهد، مجاهدی مصلح و مربی نفوس و قلوب، رزم آوری حماسه ساز و شیردل، و عابدی سجاده نشین سلوک عرفان و عاشقی بیقرار و چشم انتظار شهادت. نگاهی به زندگی سراسر معنویت و سراپا مجاهدت او، مروری است بر کتاب هدایت و حقیقت انقلاب نورانی روح الله و فرزندان و شاگردان آن فجرآفرین بزرگ…

تحت تعقیب ساواک از نوجوانی!

نسرین افضل، روز ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۳۸ در خانواده ای مومن و مذهبی در استان فارس، شهر شیراز، چشم به جهان گشود و سال‌های کودکی را تحت تربیت و پرورش مومنانه مادری نیک‌روش و پدری پاکنهاد و شریف گذراند.
از نوجوانی، روح پرشور و پرشعورش، تاب تحمل ظلم و بی‌عدالتی را نداشت. از همان زمان در دوره راهنمایی مدرسه، به مبارزه با رژیم ستمشاهی پرداخت و تحت تعقیب ماموران ساواک قرار گرفت.

الگوی خدمت و مجاهدت در نهادهای انقلابی

انقلاب که پیروز شد، نسرین افضل دیگر گمشده اش خدمت خالصانه و گمنام و بی ادعا در نهادهای انقلاب بود. از پیوستن به خیل جهادگران جهاد سازندگی، تا خدمت در کمیته امداد امام، کمیته انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و نهضت سوادآموزی، تمام مدت خود را وقف انقلاب و مردم محروم کرده بود. خود را نمی دید و همه خواسته های خود را پای آرمان و هدفی مقدس، فدا کرده بود.

سردار جهاد تبیین

او با دریافتن ضرورت خدمت در نقاط محروم و روستاهای دورافتاده به مردم پابرهنه کشور، در یکی از روستاهای مجاور شیراز: «دودج» برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس های فرهنگی همّت گماشت و آنان را با اصول و معارف انسان ساز اسلام مأنوس و آشنا ساخت؛ سپس فعّالیّت پر بارش را در روستای «دشمن زیاری» ادامه داد و در منطقه «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب، اقدام کرد.

در جبهه کردستان: معلمی مصلح، مجاهدی خط شکن

در آغاز سال ۱۳۶۰ نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادر بزرگوارش شهید جاویدالاثر: احمد افضل، درمورد رفتن به آنجا به مشورت پرداخت و در همین زمان بود که جهاد اعلام کرد که جهت رشد فرهنگی خواهران در کردستان، احتیاج است که تعدادی از خواهران متعهّد به آن منطقه اعزام شوند و بی وقفه و شبانه روز به کار و فعالیت بپردازند.

او با کوشش فراوان، خواهران دیگر داوطلب این جهاد فرهنگی را جمع کرده و پس از مشورت با علمای شهر، راهی کردستان شد. چیزی نگذشت که توانمندیها و شایستگیهای وجودی او برای همه ارگان ها آشکار شد و همه سعی در به خدمت گرفتن او داشتند و او که هدفش به جز قرب الهی نبود تا آنجا که توان داشت ارگان های ضعیف و مردم محروم آنجا را توان می بخشید. حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کوپن های مردم مهاباد صرف می کرد. گاه تا نیمه های شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر که چون منطقه ای به غارت رفته و ناامن، در اختیار ضدانقلاب بود، برای آموزگاران متعهد و انقلابی آن منطقه، جلسه برگزار می کرد. او به جهت نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در شهر مهاباد، مشغول به کار شد و همزمان، معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند.

شهیده نسرین افضل؛ بدنبال شهادت، از جهاد سازندگی تا جهاد تبیین

شهريور ماه سال ۶۰ خبر پيوستن برادر بزرگوارش به تبار پيروان حسين(ع) را شنيد و راهی زادگاه خود شيراز شد. او دریافت برادر، به جمع شهیدان مفقودالاثر و بی مزار و بی نشان عشق ملحق شده است. برادری که شمع جمع بچه های حزب اللهی و خط امامی شیراز بود.
نسرين دل مادر را مملو از غمی سنگین يافت وبرای تسلی دل داغدار و بیقرار او چند صباحی در كنار مادر ماند. اما او اكنون ديگر نسرين تنها نبود كه با زينب كبري(ع) دست بيعت داده بود و رسالت مقدس برادر شهیدش را بردوش می كشيد.
با مسئوليتِ سنگينِ ابلاغ انديشه شهدا و برادر شهیدش، دیگر بار به مهاباد بازگشت و به كار و فعالیت بيشتر پرداخت از صبح تا شام، در جهاد  سازندگی، بنياد امور جنگ زدگان، فرمانداری، آموزش و پرورش، سپاه پاسداران، به مجاهدت خالصانه و بی امان پرداخت. حتی زمان استراحت شبانه اش را در فرمانداری به اموری نظیر تقسیم کوپن های مردم صرف می کرد و شجاعانه در نیمه های شب با وجود خطر ضد انقلاب، برای معلمان انقلابی و متعهد کرد، جلسات گوناگونی برگزار می نمود.
نسرین افضل در سال ۱۳۶۱ با یکی از پاسداران انقلابی، ازدواج کرد و پس از ازدواج هم با وجود فعالیت سنگین و مسئولیت‌های متعدد اجتماعی، آنگاه که به خانه بازمی‌گشت، با ذوق و ظرافتی ستودنی، خانه ساده و بی‌پیرایه را لبریز از عطر زندگی و سرشار از نور محبت و همدلی می ساخت.

مزد شهادت را پس از شرکت در دعای توسل گرفت!

شهیده نسرین، در آخرین شب حیات دنیایی اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب، روحانیت و نورانیت و حال معنوی عجیبی داشت و به شدت منقلب بود. مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و این بانوی مومنه، در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، در مسیر خود به کمین عوامل پلید و مزدوران دشمن ‌افتاد و در آن جمع، تنها شهیده نسرین مورد اصابت گلوله آنان قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر ۶۱ در اوج خلوص و خدمت به اسلام و میهن، به آرزوی دیرین خود ‌رسید.

نحوه شهادتش را مثل شهید مطهری نقاشی کرده بود و به دیوار زده بود!

همسر شهید تعریف می کند:
شهیده افضل، قبل از شهادتش یک تابلوی نقاشی از نحوه شهادت استاد مطهری طراحی و ترسیم کرده بود که خون از پیشانی به سمت چانه روان شده بود و در واقع شهید افضل، دوست داشت که همانند شهید مطهری به شهادت برسد که همانگونه هم شد.

شاید هم شهید شدم! شاید بخواهم به شما حلوا بدهم!

همرزمان شهید در خاطره‌ای از آخرین ساعات همراهی‌شان با شهیده افضل چنین می‌گویند: همه دور هم نشسته‌ بودند و از خانواده‌هایشان تعریف می‌کردند و درددل می کردند. نسرین از خانه و از مادر گفت: من همیشه برای مادر گل هدیه می‌دهم، هر شهری هم که بروم، حتماً سوغاتی آن شهر را باید برایش تهیه کنم، جان و نفس من مادرم است. فقط خدا شاهد است که چه طور توانستم موقع شهادت داداش، مادر را آرام کنم. هر دعایی بلد بودم، خواندم، دو ماه طول کشید تا قضیه را قبول کرد. آنهایی که رفته بودند دهلاویه و سوسنگرد دنبال جنازه داداش، وقتی برگشتند باورشان نمی‌شد که مامان از هر جهت آماده باشد. خانواده من خیلی دوست داشتنی و خوب هستند. آنها را دوست دارم. در این لحظه ناگهان نسرین ساکت شد. همه به او خیره شدند از ابتدای جلسه فقط همین چند کلام را گفت و دوباره در خودش فرو رفت. حالت‌های نسرین خیلی عجیب بود. حتی صبر نکرد نماز را به جماعت بخواند، گفت: شاید شهید شدم. معلوم نیست تا یک ساعت دیگر چه اتفاقی بیفتد.فاطمه که در آن جمع بود از او پرسید: نسرین امشب چه شده؟ نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخواهم به شما حلوا بدهم! فاطمه گفت: از اینجا برویم اینجا هوا خیلی سرد است، اگر بمانیم حلوای همه ما رو باید بدهند. یخ زدیم، بلند شوید برویم.ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می‌خواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش می‌رسید، نسرین نزدیک ماشین شد و گفت: بچه‌ها شهادتین‌تان را بگویید. دلم شور می‌زند. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: در تب می‌سوزی، انگار در کوره هستی. دلشوره‌ات هم به خاطر همین است. ما که تب نداریم شهادتین را نمی‌گوییم، فقط خودت بگو نسرین جان.خنده روی لب‌ها یخ زد، همگی سوار ماشین شدند.

شهیده نسرین افضل؛ بدنبال شهادت، از جهاد سازندگی تا جهاد تبیین

مجلس ختمش در همان مسجدی بود که در آن عروسی اش برگزار شد

نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می‌گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی‌اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد!

محبت را در چشمانت می بینم!…

و این هم نامه شهیده افضل به همسرش که اوج سلوک عاشقانه او در طریق شهادت طلبی است:
محبت را در چشمانت می‌بینم، عاشقی هستی که با تمام وجود خدا را صدا می‌زنی و او را دوست داری که به پیشش بشتابی و دوست داری که مسلمانی خالص باشی و خدا گونه عمل کنی و به حد اعلا بپیوندی و به آخرین حد که مرز شهادت است برسی. امیدوارم که اگر این لیاقت و سعادت را در پیشگاه خدا داری هیچ مشکلی و سدی در جلوی تو قرار نگیرد گر چه تو خود بارها اقرار کردی که سعادت نداری که آنچنان باشی، بدان کسانی بودند که حتی به خود امیدوار نبودند ولی آخر به هدف خود رسیدند و تو هم همیشه از خدا بخواه که تو را به آن حد برساند؛ و از تمام هواهای نفسانی دورت بدارد.
عبدالله، از زمانی که من با تو آشنا شدم و شروع کردیم به حرف زدن در مورد ازدواج، من می‌دانستم که اگر زمانی با پاسدار ازدواج کنم، زمانی باید او را ترک کنم به همین دلیل به تو اطمینان می‌دهم که من هیچ‌وقت سدّی برای راه تو نخواهم شد.
«والسلام».

انتهای گزارش/ 



منبع خبر

شهیده نسرین افضل؛ بدنبال شهادت، از جهاد سازندگی تا جهاد تبیین بیشتر بخوانید »

شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۳ را بشناسید

شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۳ را بشناسید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، هر سال براساس مقتضیات ویژه‌ای برخی از شهدا به عنوان الگو به جامعه معرفی می‌شوند، امسال شهید تقی بهمنی به عنوان شهید شاخص سال استان همدان معرفی شده است.

«تقی بهمنی» روز ۱۲ تیر ۱۳۳۵ در شهر همدان متولد شد. تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد. برای خانواده عصای دست بود؛ روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند. ابتدا عضو سپاه دانش بود و بعدها معلم شد. ساده‌ترین غذا را می‌خورد و هرچه هم حقوق گرفت در همان روستایی که معلمش بود، صرف کرد. 

جنگ برای او مدرسه تازه‌ای بود؛ فرمانده عملیات شد و در خطرات و سختی‌ها، همیشه پیش‌قدم بود.

«علی شادمانی» از همرزمان این معلم شهید روایت کرده است: «از سربازی یک دست لباس آورده بود و وقتی برای دفاع از پاوه رفت؛ همان را به تن کرد. حود ۶ ماهی در پاوه بودیم و پس از برگشت به همدان برای معلمی به اسدآباد بازگشت تا اینکه جنگ آغاز شد. پس از تشکیل سپاه، هم خودش به جبهه رفت و هم دست مرا گرفت و به سپاه برد.

در حال استراحت بند پوتینش را آن‌قدر محکم می‌بست که احساس می‌کردیم با همه وجود، آماده دفاع است و ساده زیستی و بریدن از تعلقات دنیوی، ویژگی بارز سردار شهید تقی بهمنی بود».

«علی‌اصغر حاجی بابایی» دیگر همرزم شهید نیز با بیان اینکه شهید «بهمنی» فرمانده تمام فرماندهان بود، می‌گوید: این موضوع را سردارانی همچون سردار شادمانی، سردار شهید همدانی نیز تایید کرده‌اند و با وجود اینکه فرمانده بود؛ بسیار ساده و مخلص بود

شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۳ را بشناسید

۲۵ ساله بود که به شهادت رسید؛ دهم اردیبهشت ۱۳۶۰ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در جبهه غرب؛ با همان یک دست لباس سربازی! با همه بلندآوازگی، گمنام بود و وقتی پر کشید؛ خانواده‌ فهمیدند که فرمانده بوده است. 

وصیت‌نامه شهید:

تقی بهمنی نوری بود در ظلمت و باید روزی به ملکوت اعلا می‌پیوست، در وصیت‌نامه این شهادت آمده است که «.. به خاطر اسلام؛ بلکه برای رسیدن به معبودم در این جبهه مبارزه می‌کنم و معتقد هستم این دنیا برای انسان یک زندان بیش نیست چنانکه شیعه از اول در برابر ستمگران همواره نه گفته‌اند. ما شیعه‌ها گفته زور را تحمل نمی‌کنیم. پای مقاومت ستمگران را خواهیم شکست و فراموش نمی‌کنیم که درس بزرگی از سرور آزادگان حضرت سیدالشهدا (ع) آموخته‌ایم.

می‌دانم که این جنگ تحمیلی پایدار نیست و خداوند وعده داده است که پیروزی از آن ما است. خدا خود شاهد است که در این جنگ تحمیلی هم از طرف خودی من زجر می‌برم و هم از طرف دشمن، زیرا از درون با ستون پنجم در جنگ روبرو هستیم و از خارج با ابرقدرت‌های شیطانی. خدایا تو را قسم می‌دهم به جوانان آغشته به خون که اسلام را در این لحظه از زمان یاری کن.

اما شما مسلمانان در این موقع از زمان نشان بدهید که ما آزاده و پیرو مکتب اسلام هستیم. من شهادت را دوست دارم، زیرا هر لحظه به استقبال آن می‌روم و با خون خودم می‌خواهم اسلام را یاری کنم؛ اگر خدا این قربانی را از خانواده ما قبول کند.

خانواده عزیزم شما را به خدا قسم می‌دهم بعد از مرگ من اگر مجلس عزاداری به پا کردید؛ خوشحال باشید و جشن بگیرید و به تمام بازماندگان بگوئید که خدا هم از ما قبول کرد

من به هیچ‌کس بدهکاری ندارم و از چند نفر مقداری پول می‌خواهم که آن‌ها را برای بچه‌ها و خانواده‌های بی‌سرپرست به مصرف رسانید و باز هم دوست دارم که با لباس و سایر وسایل از جمله پوتین در خاک بسپارید.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید شاخص استان همدان در سال ۱۴۰۳ را بشناسید بیشتر بخوانید »

اوج عرفان رزمنده به حکایت دوربین‌های جبهه+ فیلم

اوج عرفان رزمندگان به روایت دوربین‌های جبهه + فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نماز جماعت از برنامه‌های با اهمیت رزمندگان در طول دوران حضور در جبهه به خصوص در مقر‌ها و پادگان‌ها بود.

نافله‌های شب، مناجات‌های عاشقانه و نجوا‌های عارفانه رزمندگان اسلام، بهترین قوت و قدرت را به آن‌ها می‌بخشید و آنان را در برابر دشمن مجهز به انواع سلاح ها، تجهیز می‌کرد. مسوولانی که در جبهه‌ها و در بین رزمندگان حضور می‌یافتند در نماز‌های جماعت شرکت می‌کردند و گاه خود نیز امام جماعت نماز‌های رزمندگان می‌شدند. این نماز‌ها گاه در سنگر‌ها و گاه در خطوط خط مقدم اقامه می‌شد.

در فیلم پیش رو که اسفند سال ۱۳۶۰ در آستانه عملیات فتح‌المبین، در منطقه عمومی غرب رودخانه کرخه ضبط شده، برگزاری مراسم نماز جماعت ظهر و عصر رزمندگان لشکر ۸ نجف‌اشرف (که آن زمان، تیپ بود)، توسط مرحوم محمود اصفهانی به تصویر کشیده شده است.

در این فیلم، صحنه‌هایی مانند وضو گرفتن برخی نیروها، اضافه شدن تدریجی نیرو‌ها به مراسم، تصاویر نصب شده از مسئولان وقت و شهدای شاخص کشور، اجرای دعای وحدت در بین دو نماز، دعا‌های پس از نماز به تصویر کشیده شده است.

در اواسط فیلم و پس از پایان نماز جماعت ظهر، برای لحظاتی تصویر شهید احمد کاظمی فرمانده وقت تیپ نجف‌اشرف، نشان داده می‌شود.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اوج عرفان رزمندگان به روایت دوربین‌های جبهه + فیلم بیشتر بخوانید »

برگزاری ششمین سالگرد شهادت سردار «شمسی‌پور»

برگزاری ششمین سالگرد شهادت سردار «شمسی‌پور» در همدان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، ششمین سالگرد شهادت سردار «علیرضا شمسی‌پور» اسوه اخلاق و منش پهلوانی، رزمنده دفاع مقدس، مدافع حرم و شهید شاخص جامعه ورزش کشور در سال ۱۴۰۱ در همدان برگزار می‌شود.

این مراسم به همت اداره کل ورزش و جوانان و بسیج ورزشکاران استان همدان، روز پنج‌شنبه ۱۵ اردیبهشت در گلزار شهدا همدان برگزار خواهد شد.

«علیرضا شمسی‌پور» در سال ۱۳۴۲ در شهر همدان متولد شد. وی از سال ۱۳۶۳ برای حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل به مناطق جنگی اعزام و بار‌ها مجروح می‌شود.

وی علاوه بر حضور گسترده در میدان جنگِ سخت، سنگر جنگ نرم با دشمن را خالی نمی‌گذارد و با فعالیت مستمر در عرصه ورزش به پرورش روح و جسم جوانان این مرزوبوم به‌ویژه جوانان همدانی می‌پردازد.

در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در عملیات تفحص شهدا در منطقه کانی‌مانگا (پنجوین عراق) بر اثر انفجار مین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با رسیدن به آرزوی دیرینه خود به جمع دوستان و همرزمان شهیدش پیوست.

بنابر اعلام وزارت ورزش و جوانان شهید «علیرضا شمسی‌پور» از شهدای استان همدان به‌عنوان شهید شاخص جامعه ورزش و جوانان در سال ۱۴۰۱ معرفی شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری ششمین سالگرد شهادت سردار «شمسی‌پور» در همدان بیشتر بخوانید »