شهدای غریب اسارت

جزئیات هفته ملی بزرگداشت شهدای غریب در اسارت اعلام شد


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جلسه بررسی و برنامه‌ریزی کنگره ملی شهدای غریب در اسارت صبح روز یکشنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۴‌ با حضور «یعقوب سلیمانی» معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران، «محمدجواد زمردیان» دبیر کل کنگره و مدیران ستادی معاونت فرهنگی، در سالن جلسات معاونت فرهنگی بنیاد برگزار شد.

در این نشست، جزئیات برنامه‌های اجرایی، فرهنگی و رسانه‌ای کنگره در ماه‌های پیش‌رو مورد بررسی قرار گرفت و زمان‌بندی دقیق رویداد‌ها مشخص شد.

در ابتدای جلسه، محمدجواد زمردیان دبیر کنگره، ضمن تشریح روند آماده‌سازی برنامه‌ها گفت: برنامه‌های اصلی کنگره از آبان‌ماه آغاز می‌شود و کمپین ملی کنگره با شعار «اگر نبودی وطن چه می‌شد؟» از ۲۵ مهرماه با همکاری شهرداری‌ها در سراسر کشور رونمایی خواهد شد.

وی افزود: در نخستین مرحله از اجرای این کمپین، چهار پوستر اصلی با طراحی ویژه به‌صورت دیوارنگاره در نقاط مختلف شهر‌های کشور نصب و رونمایی خواهد شد. همچنین پویش فرهنگی ـ اجتماعی «عهد» به عنوان یکی از اقدامات محوری تبلیغاتی کنگره، در آبان‌ماه و هم‌زمان با مناسبت‌های ملی و مذهبی مرتبط، به‌صورت رسمی معرفی و آغاز می‌شود.

زمردیان در ادامه از اجرای سه برنامه شاخص در دوم آذرماه خبر داد و گفت: یکی از این برنامه‌ها جایزه ادبی داستان شهدای غریب در اسارت هست که با همکاری اداره‌کل هنری بنیاد شهید وامورایثارگران و سازمان‌ها و دستگاه‌های استان کهگیلویه و بویراحمد برگزار می‌شود.

 آثار ارسالی از سراسر کشور به دبیرخانه رسیده و پس از داوری، برگزیدگان در مراسم رسمی معرفی خواهند شد.

وی با اشاره به تلاش‌های انجام‌شده برای تولید محتوای فرهنگی و رسانه‌ای پیرامون این کنگره تصریح کرد: تا کنون بیش از ۵۰ پوستر اختصاصی برای معرفی شهدای غریب و مفاهیم مرتبط با مقاومت و ایثار در دوران اسارت طراحی و آماده شده هست.

دبیر کنگره شهدای غریب در اسارت از همکاری ادارات کل فرهنگی و رسانه‌ای در مستندسازی روایت‌ها خبر داد و اظهار داشت: با همکاری ادارات کل به ویژه اداره‌کل تبلیغات بنیاد شهید و امورایثارگران، نشست‌هایی تحت عنوان شاهدان شهدای غریب برگزار می‌شود که در آن خانواده‌های شهدا، آزادگان و هم‌رزمان، روایت‌های خود را از این شهیدان بیان می‌کنند. تاکنون هویت ۱۷۲۸ شهید غریب در اسارت به‌صورت قطعی شناسایی شده هست.

آغاز برنامه‌های کنگره ملی «شهدای غریب در اسارت» از آبان‌ماه

وی ادامه داد: بیش از ۴۰۰ نفر از راویان و خانواده‌های معظم شهدا برای ثبت خاطرات و روایت‌ها انتخاب شده‌اند. مصاحبه‌هایی نیز از طریق پایگاه خبری نوید شاهد انجام شده و هدف ما یافتن بهترین روایت‌ها برای انعکاس در سطح ملی هست.

زمردیان از همکاری صدا و سیما در تولید برنامه‌های ویژه خبر داد و گفت: در قالب برنامه‌ای تلویزیونی با عنوان محفل روایت گران، مستند‌هایی از زندگی، اسارت و شهادت این شهدا پخش خواهد شد تا خانواده‌های ایشان و مردم با ابعاد کمتر شناخته‌شده این ایثار آشنا شوند.

دبیرکل کنگره شهدای غریب در اسارت همچنین از برگزاری اجلاسیه ملی شهدای طلبه و علمای اهل سنت خبر داد و گفت: در میان شهدای غریب، ۳۳ نفر از طلاب و ماموستا‌های اهل سنت حضور دارند. به‌منظور تجلیل از جایگاه علمی و معنوی این شهدا، اجلاسیه ویژه‌ای در شهر مقدس قم با حضور علما، روحانیون و اندیشمندان حوزه علمیه برگزار خواهد شد.

زمردیان در بخش دیگری از سخنان خود به نقش زنان شهید در دوران دفاع مقدس و اسارت اشاره کرد و افزود: تاکنون حدود ۱۱ بانوی شهید به عنوان شهدای غریب در اسارت شناسایی شده‌اند که متأسفانه تاکنون کمتر به آنان پرداخته شده هست. به همین منظور، ویژه‌برنامه‌ای در تاریخ ۱۵ دی‌ماه، هم‌زمان با سالروز وفات حضرت‌ام‌البنین (س) و ایام ارتحال حضرت زینب (س)، برگزار خواهد شد تا از مقام این بانوان ایثارگر تجلیل شود.

دبیرکل کنگره در پایان از تعیین هفته بزرگداشت شهدای غریب خبر داد و گفت: هفته ملی بزرگداشت شهدای غریب در اسارت از ۱۸ تا ۲۴ دی‌ماه ۱۴۰۴ در سراسر کشور برگزار خواهد شد. برای این هفته، تقویم اجرایی و فرهنگی جامعی تهیه شده هست که پس از تصویب نهایی در شورای سیاست‌گذاری، به استان‌ها و دستگاه‌های اجرایی ابلاغ می‌شود.

زمردیان تأکید کرد: کنگره شهدای غریب در اسارت، فرصتی برای بازخوانی مفاهیم ناب ایثار، صبر و استقامت در شرایط سخت اسارت هست. هدف ما این هست که با زبان هنر، روایت و ادبیات، یاد و پیام این شهدا را به نسل‌های آینده منتقل کنیم.

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

جزئیات هفته ملی بزرگداشت شهدای غریب در اسارت اعلام شد

جزئیات هفته ملی بزرگداشت شهدای غریب در اسارت اعلام شد بیشتر بخوانید »

پاسدار بودن جرم بزرگ جوان رزمنده برای شهید شدن

پاسدار بودن جرم بزرگ جوان رزمنده برای شهید شدن


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جنگ سرشار از اتفاقات ناگوار و خاطرات تلخ و شیرین زیادی هست، اگر خاطرات تلخ را شهادت هموطنان و از بین رفتن زیرساخت‌ها و امکانات در نظر بگیریم، خاطرات شیرین را همدلی، اتحاد و یکپارچگی کسانی که تا قبل از جنگ حتی همدیگر را نمی‌شناختند و با ورود یک متجاوز همچون برادر و خانواده‌ای متحد، در کنار هم برای دفاع از خانه‌ی مشترک در کنار هم هستند، حساب می‌کنیم.»

«رضا هوشیار» جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس در اسارت مدتی همبند شهید «علی پورمحی آباد (حامدنیا)» بوده و آخرین لحظه شهادت را در کنار این شهید عزیز سپری کرده و در روایتی کوتاه آخرین لحظات زندگی این شهید غریب اسارت را بازگو می‌کند.

در این روایت آمده هست: «نیمه دوم مهرماه ۱۳۶۵ از طریق بسیج به جبهه اعزام شده و مستقیم به پادگان شهید مدنی دزفول رفتیم. فردای روزی که رسیدیم همه نیرو‌های تازه رسیده به خط شدند و فرمانده پرسید چه کسانی دوست دارند غواص بشوند هرکس مایل هست در یک سمت صف بنشیند با وجود این که از غواصی اطلاعی نداشتم داوطلب شدم و به صف غواصان رفتم، شهید «عبدالرحیم راه پی» از دوستانم بود که بلافاصله پرسید تو می‌توانی کسی را در آب خفه کنی؟ بلدی با سر نیزه تنهایی یک نفر را بکشی؟ به یکباره نهیبی به خود زدم و دیدم عبدالرحیم راست می‌گوید و بی معطلی به جای قبلی برگشتم. البته علیرغم تعدادی داوطلب، گردان به حد نصاب نرسید لذا فرمانده نیرو‌ها را انتخاب کرد و اینگونه مجدد به جمع غواصان برگشتم و این بار «خسرو به نظر» و «عبدالرحیم راه پی» نیز به این گروه پیوستند.

در طول مدت حضور در پادگان مدتی آموزش‌های خاکی را فراگرفتیم و برای آموزش‌های آبی به سد گتوند اعزام شدیم و حدود دو ماه و ۱۰ روز آموزش‌های سخت را یاد گرفتیم. در یکی از روز‌ها قرار شد از سه یگان حاضر آزمونی گرفته شود تا توانمندتر‌ها بمانند که با وجود شدت جریان آب و گل آلود بودن، گروهان یک، گردان ۱۵۵ به فرماندهی شهید پرسیان از این آزمون سربلند بیرون آمد و ما راهی عملیات شدیم.

بعد از کسب آمادگی‌های لازم در خسروآباد اروندکنار تمرین‌های واقعی را انجام دادیم تا در هنگام عملیات با کوچکترین مشکلی مواجه نباشیم. شب عملیات رسید، به ما گفتند شما خط شکن هستید و یقین داشته باشید که سالم برنمی گردید زخمی و یا شهید خواهید شد و با این ذهنیت کسانی که می‌خواهند می‌توانند به عقب برگردند، با وجود این که می‌دانستیم برگشتی در کار نیست ولی بااین توصیفات کسی از عملیات منصرف نشد.

عملیات آغاز شد و ما باید از خود مقر تا کنار آب منتظر می‌ماندیم و بعد از ما هم یگان خاکی وارد عملیات می‌شدند. قبل از عملیات ۱۰ نفری بودیم که کنار خاکریز نشسته و منتظر بودیم، برای خنده به روال روز‌های قبل به تعداد دوستان قرعه شهادت، جانبازی، مفقودالاثری و اسارت انداختیم تا ببینیم از روی مزاح هم که هست چه سرنوشتی در انتظارمان خواهد بود، به اسم من مفقودالاثر و به اسم خسرو به نظر اسیر درآمد و در آن برهه انتظار می‌کشیدم که هر لحظه مفقودالاثر شوم.

عملیات آغاز شد و آرام آرام وارد آب‌های سرد اروند شدیم، سرمای بیش از حد آب از یک طرف، سکوت محض از طرفی دیگر و طنابی که باید همه از بین دست هایشان آن را بگیرند تا گم نشوند استرس و هیجان زیادی به نیرو‌ها وارد می‌کرد. فرمانده در سر طناب و معاون در انتها نیرو‌ها را مدیریت می‌کردند، به ما قبل از عملیات گفته بودند مراقب باشید تا خود را از طناب آویزان نکنید چراکه برای دیگران مشکل به وجود می‌آید و از طرفی حق الناس محسوب می‌شود. من در طول آموزش مدام دچار گرفتگی عضله می‌شدم و نگران بودم در حین عملیات نیز به آن دچار و مجبور شوم به طناب آویزان شوم ولی خواست خدا این بود که از آن امتحان با سربلندی خارج شوم. 

به ما گفته بودند وقتی وارد آب می‌شوید به سنگر‌ها نزدیک شوید، سنگر‌ها را خلع سلاح کنید و پس از ما نیرو‌های جدید وارد می‌شوند و سایر مراحل عملیات. پس از طی مسافتی به خط عراق رسیدیم، فین‌ها را در گل فرو کردیم، سیم خاردار‌هایی در جلوی دید ما بود که باید با یک سیم چین بریده می‌شد تا به خط عراق نفوذ می‌کردیم با بریدن اولین سیم خاردار سیم‌های تله‌ای که کار گذاشته بودند فعال و دو بشکه فوگاز در دو طرف منفجر شد و به ناگاه تیر‌های دوشکا بر سر ما مانند باران ریخته شد، فرمانده فریاد زد هرکس هرطور می‌تواند فرار کند، یک آبگیر نقطه اتصال منطقه خاکی و رودخانه بود که آب در آنجا جمع شده بود و ما به سرعت در آن آبگیر جای گرفتیم ولی تیر‌های مدام دوشکا باعث شهادت بسیاری از نیرو‌ها شد.

۲۰ دقیقه از بارش بی امان گلوله‌ها گذشته بود که یکی از بچه‌ها گفت پلاک‌ها را بیرون بیاوریم و به خورشیدی‌ها آویزان کنیم. در آن لحظه گلوله و آتش یکباره حس کردم همه جا آرام شد، انگار ندایی گفت: شهادت را می‌خواهی؟ دلبستگی زیادی به دنیا نداشتم و در دلم آرزو کردم که‌ای کاش فقط یکبار دیگر پدر و مادرم را ببینم! دیگر هیچ چیز نفهمیدم وقتی به هوش آمدم صبح شده بود و دیدم در داخل آبگیر افتاده‌ام و دوستانم که همگی یا شهید شدند و یا زخمی! آبی برای خوردن نداشتیم و جیره جنگی نیز نبرده بودیم و از ذوق عملیات نیز شب گذشته شام نخورده بودیم، ضعف زیادی بر ما غالب شده بود، دو شب در آن وضعیت در آبگیر ماندیم، شب رودخانه دچار جزر شده و آب تا زیر چانه ما بالا آمد، ۲۰ دقیقه‌ای معلق ماندیم تا آب پایین رفت، عراقی‌ها از طرفی به گمان اینکه در آنجا نیرو‌های ایرانی پنهان شده باشند نارنجک پرتاب می‌کردند و به خط ایران شیمیایی می‌زدند و باد به سمت ما می‌وزید و همگی این اتفاقات شرایط سختی برای ما رقم زده بود.

در روز پنجم دی بود که ولوله‌ای بین نیرو‌ها افتاد برخی گفتند برگردیم، اما شرایط برگشت نداشتیم عده‌ای گفتند با عراقی‌ها بجنگیم ولی عِده و تجهیزات ما اجازه مقابله با عراقی‌ها را نمی‌داد، شهید «حبیب الله کاظمی» معاون دسته بود که گفت من معاون هستم و حکمم متاع هست من دستور می‌دهم اسیر شوید حداقل زنده می‌مانید و با دستور معاون اسیر شدیم.

پس از اسارت ما را به بصره بردند و در دو اتاق کلاس مانند سیمانی به طول ۱۲ متر و عرض ۵ متر جا دادند، کف کلاس پر از گِل بود که به ما لطف کردند و اجازه دادند تا نقشه‌های هوایی قدیمی که در کلاس‌ها وجود داشت را در کف کلاس‌ها پهن کنیم تا اسرا در آنجا بنشینند، شب‌های سرد زمستان، اتاقک سرد و نمور که پنجره‌های آن شکسته بود بدون کوچکترین امکاناتی لحظه‌های اول اسارت را رقم زدند.

در کلاس جوانی بادگیر به تن دم در ورودی دراز کشیده بود، مجروحیت ظاهری نداشت ولی ناله‌های دردناکی داشت، بسیاری از مجروحان به بیمارستان رفته بودند ولی این جوان خوش چهره را به بیمارستان نمی‌بردند و ما علت این موضوع را نمی‌دانستیم. یک روز به من گفت اسم من «علی پورمحی آبادی» از کرمان هستم اگه میشه اسم من یادت باشه و شماره تلفن منزلشان را نیز گفت. بعد گفت من شهید می‌شوم هروقت به ایران برگشتی به پیش خانواده‌ام برو.

روز به روز حال علی بدتر می‌شد، یک روز که همه بالای سرش رفتیم به سینه اش اشاره کرد و گفت چیزی در جیبم هست، زیپ بادگیرش را پایین دادیم و دیدیم که لباس پاسداری بر تن دارد و علت اینکه عراقی‌ها به او بی توجهی می‌کردند و به بیمارستان نمی‌بردند متوجه شدیم، به جیبش اشاره کرد باز کردیم و یک عطر حرم را از جیبش درآوردیم، چند دقیقه بعد علی به حالت احتضار درآمد و روح از پیکر مجروحش خارج شد. عطر را به بدنش زدیم، همه اسرا جمع شدیم و نماز میت برایش خواندیم و بعثی‌ها آمدند و علی را به سمت خانه ابدی بیرون بردند.

تا روزی که در اسارت بودم نام و شماره تلفنش را هرروز یادآوری می‌کردم تا یادم بماند، یکی از روز‌های سال ۱۴۰۲ به همراه آقای زمردیان دبیر کنگره ملی شهدای غریب اسارت روانه کرمان شدیم تا بر مزار شهید «پورمحی آبادی» حاضر شویم تمام گلزار شهدا را گشتیم ولی نام و نشانی نیافتم، بر سر مزار شهید «قاسم سلیمانی» نشستم و از ایشان خواستم تا کمک کند رد و نشانی از علی پیدا کنم، در گیر و دار پیدا کردن علی بودیم که فردی گفت شاید از اهالی روستای محی اباد باشد بلافاصله به روستای موردنظر رفتیم و در گلزار شهدای آنجا هم ردی از علی نبود خسته و درمانده در کناری نشسته بودیم که خانمی پرسید دنبال چه کسی می‌گردید؟ و ما گفتیم شهید علی پورمحی آبادی ایشان گفتند خانواده شهید فامیلی را عوض کرده و به حامدنیا تغیر داده‌اند! برق شادی در دل و چشممان روشن شد همان خانم با تلفنش شماره یکی از بستگان علی را گرفت و آنها با روی باز از ما استقبال کردند چراکه می‌گفتند شب قبل علی به خوابمان آمده و نوید میهمانان عزیزکرده اش را داده هست.

منبع: نوید شاهد

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پاسدار بودن جرم بزرگ جوان رزمنده برای شهید شدن

پاسدار بودن جرم بزرگ جوان رزمنده برای شهید شدن بیشتر بخوانید »

روایت شهیدی که در اسارت عزتمندانه ایستاد و با لبان تشنه پر کشید 

روایت شهیدی که در اسارت عزتمندانه ایستاد و با لبان تشنه پر کشید 


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خراسان رضوی، مرور خاطرات رزمندگان و آزادگان دوران دفاع مقدس، نه فقط بازخوانی تاریخ هست، بلکه سفری هست به عمق ایمان، غیرت و فداکاری مردانی که در تاریک‌ترین لحظات، روشن‌ترین جلوه‌های انسانیت را رقم زدند. این روایت، قصه یکی از همان دلیرمردان بی‌ادعاست؛ شهیدی که در میدان نبرد، با شجاعت جنگید، در اسارت با عزت ایستاد، و در نهایت با لبان تشنه، مظلومانه به شهادت رسید.

«محمدرضا شفیعی نیک‌آبادی» از غواصان خط‌شکن لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب، در عملیات کربلای ۵ به اسارت دشمن بعثی درآمد و در اردوگاه‌های عراق، با جراحت و عطش، اما با صلابت و ایمان، روز‌های سختی را سپری کرد. او نه‌تنها در برابر شکنجه‌های جسمی و روحی تسلیم نشد، بلکه با افتخار گفت: «ما پاسدار خمینی هستیم» و حتی عکس صدام را از برابر چشمانش کنار زد.

در ادامه روایت آزاده سرافراز «محسن میرزایی» که شاهد لحظات پایانی زندگی شهید شفیعی بوده را می‌خوانید روایتی از درد، از ایستادگی و از شهادتی که پس از ۱۶ سال، با بازگشت پیکر مطهرش، دل مادر چشم‌انتظار را آرام کرد و نامش را در تاریخ مقاومت جاودانه ساخت.

من «محسن میرزایی»، آزاده دوران دفاع مقدس هستم. در عملیات کربلای ۴، به‌عنوان غواص در رسته اطلاعات عملیات لشکر ۵ نصر حضور داشتم و در همان عملیات به اسارت نیرو‌های بعثی درآمدم. چهار سال در اردوگاه تکریت ۱۱ عراق، تحت سخت‌ترین شرایط جسمی و روحی، دوران اسارت را سپری کردم.

محمدرضا شفیعی نیک‌آبادی اهل قم بود. او از نیرو‌های خط‌شکن لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب بود. در عملیات کربلای ۵، در منطقه نهر فین، به همراه جمعی از رزمندگان به اسارت نیرو‌های بعثی درآمدیم. شرایط بسیار سختی را تجربه کردیم؛ مجروح بودیم، خبری از آب، غذا یا دارو نبود و حتی مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتیم.

پس از چند روز، ما را به بیمارستان بصره منتقل کردند، اما آنجا نیز نه‌تنها درمانی در کار نبود، بلکه زخم‌هایمان را فشار می‌دادند تا درد بیشتری تحمل کنیم. محمدرضا با وجود جراحات شدید، بسیار شجاع و دلیر بود. با مأموران بعثی بحث می‌کرد و با افتخار می‌گفت: «ما پاسدار خمینی هستیم». در اتاقی که عکس صدام نصب شده بود، به مأموران گفت: «این عکس را از جلوی من بردارید.»

محمدرضا حتی در اسارت نیز حاضر نبود ذره‌ای از اعتقادات خود کوتاه بیاید. او در برابر شکنجه‌ها، تحقیر‌ها و فشار‌های روانی، با صلابت ایستادگی می‌کرد. مأموران بعثی بار‌ها تلاش کردند با تهدید و تطمیع، او را از مسیرش منحرف کنند، اما او با روحیه‌ای حسینی، مقاومت کرد و گفت: «من سرباز امام خمینی هستم، نه سرباز صدام».

او اهل نماز شب، دعا و توسل بود. در سخت‌ترین شرایط، با ذکر و یاد خدا آرامش می‌یافت و دیگران را نیز به صبر و توکل دعوت می‌کرد. حتی در سلول انفرادی، با صدای بلند دعا می‌خواند و مأموران بعثی را به خشم می‌آورد، اما هیچ‌گاه سکوت نکرد.

محمدرضا بار‌ها تکرار می‌کرد که شهید خواهد شد و از ما خواست به مادرش بگوییم چگونه به شهادت رسید. پس از مدتی، او را به بغداد منتقل کردند. شدت جراحات و عطش بی‌امان، او را به مرز شهادت رساند. حتی یک قطره آب در اختیار نداشتیم. یاد کربلای امام حسین (ع) در دل‌هایمان زنده شد. محمدرضا با لبان تشنه، بر اثر جراحت و عطش، به شهادت رسید؛ صحنه‌ای جان‌سوز و بی‌نهایت دردناک بود.

در سال ۱۳۸۱، پس از ۱۶ سال، پیکر مطهر شهید محمدرضا شفیعی نیک‌آبادی به وطن بازگشت. مادرش توانست فرزند شهیدش را شناسایی کند و پس از سال‌ها چشم‌انتظاری، آرامشی در دل خانواده‌اش جاری شد. پیکر این شهید مظلوم در گلزار شهدای قم آرام گرفت و نامش در تاریخ مقاومت جاودانه شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روایت شهیدی که در اسارت عزتمندانه ایستاد و با لبان تشنه پر کشید 

روایت شهیدی که در اسارت عزتمندانه ایستاد و با لبان تشنه پر کشید  بیشتر بخوانید »

تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»

تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی» + تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قم، همزمان با ایام سی و پنجمین سالگرد ورود نخستین گروه از آزادگان به میهن اسلامی، سرهنگ پاسدار منوچهر ذوالفقاری مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت استان قم با عباس کلیایی یکی از یادگاران دوران حماسه و ایثار دیدار و از مقام آزادگی وی تجلیل کرد.

سرهنگ منوچهری در این دیدار، با اشاره به نقش آفرینی آزادگان هم به عنوان رزمنده در خط مقدم جبهه و هم به عنوان اسیر زیر شکنجه و اردوگاه‌های مخوف دشمن بعثی اظهار داشت: آزادگان عزیز بدلیل حضور در این دو عرصه از اجر مضاعفی نزد خدای متعال بهره‌مند هستند.

وی افزود: آزادگان غیور ما هر چه داشتند در راه اسلام و انقلاب بذل کردند و خداوند نعمت وجود ارزشمند آنان را به جامعه ما ارزانی داشت و باید قدردان این نعمت بزرگ باشیم.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت استان قم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای غریب اسارت، تاکید کرد: امروز جامعه ما بیش از هر زمان دیگری به حفظ انسجام و روحیه وحدت و مقاومت و ایثار و شهادت در برابر تهدیدات دشمنان نیاز دارد و تکریم آزادگان، به معنای ترویج این روحیه در جامعه هست.

رزمنده آزاده عباس کلیایی نیز در دیدار فوق، خاطراتی را از دوران دفاع مقدس و ۳۰ ماه حضور در اردوگاه‌های اسرا در عراق بازگو کرد.

وی متولد محله معصومیه در خیابان آذر قم هست؛ وقتی دانش آموز سال سوم راهنمایی و بسیجی مسجد نبی اکرم (ص) بود در سال ۱۳۶۳ برای نخستین بار به جبهه اعزام و در منطقه سردشت به عنوان کمک تیربارچی مشغول انجام مسئولیت دفاع متجاوز و دفاع از میهن اسلامی شد.

کلیایی پس از چندین بار اعزام به جبهه، نهایتا در ۲۷ فروردین سال ۱۳۶۷ در حالی که به عنوان نیروی اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) به انجام ماموریت می‌پرداخت، در منطقه فاو به اسارت دشمن بعثی درآمد.

وی سرانجام در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ با آخرین سری آزادگان، به میهن اسلامی بازگشت.

دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/5/28/3091026_709.jpg” alt=”تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/5/28/3091025_406.jpg” alt=”تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/5/28/3091024_809.jpg” alt=”تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/5/28/3091023_938.jpg” alt=”تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/5/28/3091022_490.jpg” alt=”تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” width=”600″ height=”400″>

دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/5/28/3091021_280.jpg” alt=”تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی»” width=”600″ height=”400″>

 

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی» + تصاویر

تجلیل مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس قم از آزاده سرافراز «عباس کلیایی» + تصاویر بیشتر بخوانید »

سرهنگ رشیدی: روایات و خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ثبت و ضبط شوند

سرهنگ رشیدی: روایات و خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ثبت و ضبط شوند


سرهنگ پاسدار «محسن رشیدی« مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت استان لرستان در گفت‌و‌گو با خبرنگار  دفاع‌پرس در خرم آباد، ضمن تبریک سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، به استناد به سخن مقام معظم رهبری (مدظله العالی) که فرمودند: دوران اسارت، کوتاه شده‌ی قرن‌هایی هست که انسان‌های با استعداد را تبدیل کرده هست به الماس‌های درخشان، اظهار داشت: عشق حسینی و عشق به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باعث شد که آزادگان سال‌ها زیر شکنجه‌های رژیم بعث عراق مقاومت کنند.

وی با اشاره به ایثار و مقاومت آزادگان سرافراز در اردوگاه‌های عراق، افزود: دشمن بعثی که از ایستادگی آزادگان به ستوه آمده بود، با شکنجه و تهدید و ارعاب سعی می‌کرد، آنها را مجبور کند که به امام خمینی (ره) توهین کنند ولی عشق به ولایت باعث شد، هیچگاه دشمن به هدف خود نرسد.

رشیدی با بیان اینکه ۲۶ مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال ۱۳۶۹ و فرصتی برای مرور رشادت‌های این غیور مردان هست افزود:
روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ بالاخره جمهوری اسلامی ایران با عزت و افتخار توانست رزمندگانی را که شجاعانه از دین شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و به اسارت دشمن در آمده بودند، به وطن بازگرداند.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان با بیان اینکه آزادگان، صبور و راضی‌ترین کسان به قضای الهی بودندُ تصریح کرد: اینان دریا دلانی بودند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند.

رشیدی تصریح کرد: آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه شکنجه‌های جسمی و روانی دشمن ایستادند و هیچگونه هراسی به خود راه ندادند. 

 مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس با اشاره به شهدای غریب گفت: تعدادی از آزادگان در همان دوران اسارت زیر شکنجه‌های دشمن بعثی به شهادت رسیدند و به آغوش وطن بازنگشتند.

وی آزادگان را گنجینه ‏هاى ارزشمندى دانست که در درون آن، فرهنگ انسان‏ ساز دوران اسارت نهفته هست و خاطر شان کرد: روایات و خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ثبت و ضبط شود تا و جوانان و آیندگان بدانند که این سفیران انقلاب اسلامی با عزت و شرافت چگونه در غربت نیز پاسدار خون شهدا بودند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سرهنگ رشیدی: روایات و خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ثبت و ضبط شوند

سرهنگ رشیدی: روایات و خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ثبت و ضبط شوند بیشتر بخوانید »