شهدای فارس

عنایات ویژه امام زمان(عج) هنگام خاکسپاری شهید عبدالحمید حسینی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، حجت الاسلام والمسلمین سید «علی اصغر دستغیب» در کتاب لحظه‌های آسمانی کرامات شهیدان نوشته غلامعلی رجائی نقل می‌کند که شهید عبدالحمید حسینی حدود سه سال محافظ من بود. وی که عضو رسمی سپاه شیراز بود، در نزدیکی مسجد الجواد (ع) در منطقه هفت تنان شیراز ساکن بود. ایشان حالات معنوی خاصی داشت و به خصوص با امام زمان (عج) خیلی مأنوس بود. به خاطر دارم وقتی برای مرخصی از جبهه به شهر آمده بود سخنانی در مسجد درباره توجه و عنایات خاص امام زمان (عج) به جبهه‌ها و رزمندگان برای مردم بیان کرد که همه را مجذوب خود نمود. از جمله می‌گفت من این را مطمئن هستم آقا می‌آیند و رزمندگان تشنه ما را به هنگام شهادت سیراب می‌کنند.

 

ایشان در آخرین مرحله‌ای که با من تماس داشتند در وصیت شفاهی به من نام ۹ نفر از جمله اینجانب، پدرش، آقای (سردار) مینایی و شش نفر دیگر را که اسامی شان را به خاطر ندارم ذکر کرد و به مادرش هم گفته بود در ساعت ۹ شب مرا دفن کنید و فقط این ۹ نفر به هنگام تدفین دور قبر من باشند.

وقتی با عده‌ای که برای مراسم دفن آمده بودند نماز شهید را خواندیم همه به جز این ۹ نفر طبق وصیت نامه از قبر فاصله گرفتند و از دور شاهد دفن ایشان شدند.
من ابتدا به داخل قبر رفتم و لحظاتی در آن خوابیدم و برای ایشان دعا کردم. سپس برخاستم و در قبر ایستادم تا از پدر ایشان و چند نفر دیگر که جسد شهید را به داخل قبر سرازیر می‌کردند جسد را تحویل بگیرم و درون قبر قرار دهم.

وقتی پیکر شهید به من سپرده شد خدا شاهد هست هیچ احساس وزنی از این جسد نکردم. پیکر شهید خیلی سبک بود و گویی در حالت بی وزنی قرار دارد. در همین لحظه که غرق در این واقعه عجیب بودم ناگهان صدای فریاد آقای عابدی (که بعد‌ها به شهادت رسید) را شنیدم که با صدای بلند نام امام زمان (عج) را صدا میکرد. ایشان بعد به من گفت در همان لحظه که پیکر شهید را به دست شما دادند من به چشم خود دیدم آقایی نورانی (که علائم خاصی را از ایشان ذکر میکرد) وارد قبر شد و جسد را تحویل گرفت و داخل قبر گذاشت؛ لذا من بی اختیار نام امام زمان (عج) را فریاد زدم. در آن لحظه به خود من هم حالت معنوی عجیبی دست داد که پس ازآن و تا هم اکنون هرگز نظیر آن جذبه معنوی را در خود احساس نکرده‌ام.

وقتی متوجه این حضور نورانی و مقدس شدم همان طور که در قبر ایستاده بودم به افرادی که بالا و اطراف قبر ایستاده بودند گفتم همه با هم دعای فرج امام زمان (عج) را بخوانند. سپس صورت شهید را درقبر باز کردم و بر روی خاک لحد قرار دادم. چهره شهید خیلی نورانی بود و به خوبی محل اصابت ترکش به گلوی او پیدا بود. آن طور که شنیده‌ام عده‌ای که پی به این مسأله برده و می‌برند بر سر مزار این شهید در دارالرحمه شیراز می‌روند و برای برآورده شدن حاجات خویش به این شهید متوسل می‌شوند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عنایات ویژه امام زمان(عج) هنگام خاکسپاری شهید عبدالحمید حسینی بیشتر بخوانید »

برگزاری یادواره شهدای عشایر طایفه بزرگ جشنی استان فارس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، یادواره شهدای عشایر طایفه بزرگ جشنی پنج شنبه چهارم اردیبهشت و در سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، با حضور اقشار مختلف مردم و عشایر طایفه ولایتمدار جشنی در روستای شرق آباد شهرستان ارسنجان برگزار شد که با برگزاری یادواره باشکوه و کم نظیر شهدای جشنی در شهرستان ارسنجان برگ زرین دیگری بر افتخارات این خطه ولایتمدار، ارزشمند و انقلابی افزوده شد.
 
 
با حضور امام جمعه شهرستان ، فرماندار ، فرمانده سپاه ، شورای اداری ،بسیجیان عشایر غیور و ولایتمدار طایفه بزرگ جشنی، گروه های جهادی، سبزپوشان و سرو قامتمان سپاه ناحیه ارسنجان در برگزاری رویداد مهم فرهنگی یادواره شهدای جشنی جهت تکریم شهدا ، با همت بلند ، گام های استوار و عزم راسخ سنگ تمام گذاشته و برگ زرین دیگری بر افتخارات این خطه ولایتمدار، ارزشمند و انقلابی افزودند.
 
سخنران این مراسم باشکوه سرهنگ شکوهی فرمانده ناحیه مقاومت سپاه عشایر استان فارس بود که سخنرانی وی پیرامون نقش عشایر در دوران دفاع مقدس و دفاع از مرز و بوم ایران با تفنگهای محلی بود.
 
در ادامه این مراسم کربلایی داوود دهقانیان به روایت گری دوران دفاع مقدس و شهدا پرداختند همچنین پایان بخش این مراسم مداحی سعید دهقان بود که  با مداحی زیبای خود حال و هوای زمان جبهه ها را برای شرکت کنندگان در مراسم زنده کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برگزاری یادواره شهدای عشایر طایفه بزرگ جشنی استان فارس بیشتر بخوانید »

حاج محمد نظری به فرزند شهیدش پیوست


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، مرحوم محمد نظری پدر شهید والامقام فرهاد نظری در آستانه سالروز شهادت فرزندش آسمانی شد و به دیار باقی شتافت و مراسم آماده سازی خانه آخرت ایشان بعد از نماز عصر در دارالرحمه شهر اهل انجام خواهد شد.
 
 
 در ضمن مراسم خاکسپاری و نماز میت ایشان متعاقبا اعلام خواهد شد.
 
سرباز وظیفه شهید فرهاد نظری جمعی تیپ ۳۳ هوابرد المهدی متولد بیستم شهریور ۱۳۶۱ از شهر اهل که در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۱ در جزیره تنب بزرگ هنگام ماموریت بر اثر سقوط از ارتفاع به شهادت رسیدند.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حاج محمد نظری به فرزند شهیدش پیوست بیشتر بخوانید »

تحویل سال در سردشت با عیدی فقیرانه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، شهید «هوشنگ رستمی» از شهدای ارتش جمهوری اسلامی استان فارس هست که چهارم خرداد سال ۱۳۱۹ در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود و ۷ ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال ۱۳۴۴ به استخدام ارتش درآمد که پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تیپ ۵۵ هوابرد شیراز منتقل شد. سال ۱۳۵۷ با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت ۲۰ آذر سال ۱۳۶۹ در حین پاکسازی میدان مین بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت «۶۵» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی»:

روز ۲۹ اسفندماه تیر بار ضد هوائی کالیبر ۱۲/۷ یا ۵۰ را تنظیم و با گونی محکم نمودم تا در موقع تیراندازی تکان نخورد، خمپاره انداز ۸۱ بر روی نقطه دلخواه تنظیم نمودم، به همه هوشیاری دادم، چون یکی از پایگاه‌های سقز را به علت خوابیدن نگهبان، ضد انقلاب تصرف و کلیه نفرات را سر می‌برند، تعدادی را به گروگان میبرند و تمام اسلحه و مهمات پایگاه را برده بودند.

شب یکم فروردین ماه ۱۳۶۰ سردشت

ساعت تحویل سال نوروز ساعت ۸ و ۳۲ دقیقه و ۸ ثانیه صورت می‌گرفت. قبل از این تصور که عید امسال را چگونه خواهیم گذراند من به فکر سور و سات نبودم، چون فقیرانه‌ترین عید‌ها را من در سردشت داشتم.

در شب عید نه خبری از میوه بود، نه از آجیل و نه از هفت سین، زیرا به یکی از بچه‌ها سفارش کرده بودم مقداری از شهر بخرد و بیاورد، ولی ایشان به علت کار واجب اجازه گرفتند و در شب عید در شهر ماندند. فقط مقدار کمی آبنبات و نصف جعبه‌ای بیسکویت داشتیم.

فردا تمام سربازان برای گفتن تبریک به نزد من آمدند، مقداری گز و کمی پرتقال و کمی هم آبنبات جور کردیم و به هر شکلی بود عید سپری شد و بچه‌ها هم زیاد توقع نداشتند.

بعد از سال تحویل به فکر بچه‌هایم بودم و صحنه‌های جست و خیز آنها و چیدن هفت سین و سایر کار‌های بچه‌گانه آنها در ذهنم زنده شد و مخصوصاً اینکه به این فکر بودم که امسال عید را چگونه سپری کرده‌اند یا می‌کنند.

با بی سیم به پایگاه‌ها تبریک گفته شد و در بین پایگاه‌ها تبریک بچه‌ها و فرمانده‌هان پایگاه رد و بدل شد و عید به همین مسائل خلاصه شد البته این مسائل در روز یکم فروردین ۱۳۶۰ صورت گرفت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تحویل سال در سردشت با عیدی فقیرانه بیشتر بخوانید »

ما هم روزی خواهیم رفت


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از فارس، شهید «عسکر زمانی» در ۱۱ بهمن ماه ۱۳۷۲ در روستای تیرازجان از توابع شهرستان ممسنی و رستم استان فارس دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در زادگاهش تا مقطع دیپلم با نمرات عالی گذراند.
 
 
پس از دوران تحصیلی بی درنگ به خدمت مقدس سربازی رفت و در پادگان ۰۷ کازرون مشغول آموزش گردید. چند ماهی از خدمت نظام وظیفه نگذشته بود که در دانشگاه سراسری «مهندسی برق» و دانشگاه امام حسین (ع) پذیرفته شد و او با علاقه‌ای که به ولایت داشت دانشگاه امام حسین (ع) را برگزید. وی سرانجام در ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید.
 
متن خاطره خودنوشت «۷»: ما هم روزی خواهیم رفت
 
۳۴:۱۵، ۵ پنج شنبه بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۳۵ 
بعد از ۴۱ روز حالا باز میخواهم چند صفحه‌ای از دفترم را سیاه رنگ کنم. دلیل اینکه من توی این ۴۱ روز چیزی ننوشته‌ام این هست که با خدا عهد کرده بودم چیزی ننویسم. امروز چهلمین روز درگذشت پسر داییم هست که توی صحنه‌ی تصادف فوت کرد. من توی خونه‌ام و منتظر پدرم هستم که رفته درخت بکاره تا بیاد و به همین دلیل من هنوز توی خونه هستم و نرفته‌ام مراسم کنار قبر‌ها.
 
دنیا همینطوره و روزی هم خواهد آمد که چهلمین روز ما، در آن باشد. اما آنچه مهمه این هست که ما باید از این روز‌ها و این فوت‌ها درس بگیریم و بپذیریم که ما هم روزی خواهیم رفت و مهمتر از آن خود را برای آن آماده کنیم. چقدر سخته که توی اون دنیا باشی و خدا جلوت باشه بهت بگه چرا شکر نورزیدی و تو از شدت خجالت و شرمندگی سرت را پایین بگیری و آب بشوی…!
 
حالا جدای از این، ما عذاب‌ها را هم حساب نمی‌کنیم. من حالا درس هایم را دارم بهتر میخونم و با این روال، امیدم از این که در کنکور رتبه‌ی خوبی را کسب کنم بیشتر شده. اما امیدوارم که خدا مرا یاری کند تا خیر دنیا و آخرت را به دست آورم…
 
انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ما هم روزی خواهیم رفت بیشتر بخوانید »