شهدای قرآنی

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، امروز سالروز وفات حضرت ام‌البنین (س) و روز تکریم مادران و همسران شهداست و می‌خواهم از دیدار هفتگی جامعه قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران با مادر شهید ناصر شفیعی سخن بگویم؛ شهیدی که در اول شهریور سال ۴۷ به دنیا آمد و هنوز ۲۰ بهار از عمرش نگذشته بود که در ۱۴ مرداد سال ۱۳۶۶ مصادف با روز عرفه در عملیات نصر هفت به شهادت رسید. حالا تعدادی از نمایندگان جامعه قرآنی راهی خانه این شهید شدند تا با مادر شهید دیداری داشته باشند و مشق مقاومت و ایثار را از نصرت عسگری فرا گیرند.

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه

از همان ابتدای دیدار مادر شهید، اظهار شرمندگی می‌کرد که «چرا در این روز تعطیل و ترافیک شهر تهران که هوا هم آلوده هست، به زحمت افتاده اید؟» و محمدرضا صلح‌جو استاد و پیشکسوت قرآنی اینگونه پاسخ مادر شهید را داد که «باور کنید دلخوشی ما این هست که خودمان را به این فضای معنوی شهدا نزدیک کنیم. دوستان قرآنی هر هفته یک ساعت وقت می‌گذارند و به منزل یکی از شهدا می‌روند و چیزی که در برابر یک ساعت وقت گذاشتن نصیبشان می‌شود، هزاران برابر کاری هست که انجام می‌دهند و اجرشان را می‌گیرند. اگر نگرفته بودند، نمی‌آمدند».

جامعه قرآنی هادی صلح‌جو را که مجری مسلط و خوش بیانی هست می‌شناسند. پدر این مجری خوشنام رادیو و تلویزیون نیز استاد قرآن هست و برخی از شاگردان وی در سطح بین‌المللی می‌درخشند. صحبت‌های این استاد به قدری جذاب هست که شاگردانش می‌گویند در دهه شصت که در کلاس‌های تجوید و صوت و لحن او شرکت می‌کردند، ساعت‌ها بعد از جلسه قرآن نیز نوجوانان را مجذوب سخنان گرم خود می‌کرد، آن‌هم در سرمای زمستان و بیرون از مسجد خاتم النبیین یا مسجد شیخ صدوق شهرری.

استاد صلح‌جو پس از این که علی ویسی قاری پیشکسوت و یکی از مدیران شبکه قرآن، آیه ۱۱۱ سوره توبه را تلاوت کرد، به زبان ساده آیه را ترجمه کرد و خطاب به مادر شهید گفت: زمانی که خدا جان‌های مومنین را می‌خرد؛ چه به جبهه بروند و کشته شوند و چه کشته نشوند، در برابر آن جانی که تقدیم می‌کنند، خدا به آنها بهشت را می‌دهد. خدا می‌گوید این شهیدان در واقع به عهد و پیمان خود عمل کردند.

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه

وی که خود برادر شهید هست، ادامه داد: ما در جامعه قرآنی زندگی می‌کنیم و تا حالا از قرآن حرف زدیم. یعنی قرآن می‌خوانیم و به گوش دیگران می‌رسانیم ولی کسانی که هم قرآن را خواندند و هم به عهد خود عمل کردند، شهیدانی مثل پسر شما بودند. شهدا هم می‌توانستند مثل ما زندگی کنند ولی زمانی که اسلام و کشور نیاز به بذل جان داشت، آن زمان به جبهه رفتند و با خدا معامله کردند. اگر جانفشانی رزمندگان و ایثارگران نبود، خدا می‌داند کشور ما الان زیر چکمه‌های چه کسانی بود.

این استاد دانشگاه سخنان خود را با این جمله ادامه داد که «خدا خوش معامله هست. اگر یک جان بگیرد ولی هزار برابر آن را به شما می‌دهد. ما هم مدیون شهدا و خانواده‌های آن‌ها هستیم.»

صلح‌جو اشاره‌ای به حضور رحیم قربانی مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ کرد و گفت: هم استاد و قاری قرآن و هم پزشک هست و باید گفت فوق فعالیت دارد و یک بیش‌فعال قرآنی هست که در عرصه قرآن و نغمات دینی و جمع خوانی قرآن و تواشیح ید طولایی دارد. شاگردان بسیاری پرورش داده و الان نیز متولی رسیدگی به مسائل بسیج قاریان و خانواده‌های شهدای قاری هست.

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه

مادر شهید شفیعی هم در تایید صحبت‌های صلح‌جو گفت: حدود ۱۰ سال پیش نیز آقای قربانی به منزل ما آمدند. من تا زنده هستم این کار خوب ایشان را فراموش نمی‌کنم که ما لیاقت آن را داشته باشیم تا عده‌ای از عاملان قرآن قدم به چشم ما بگذارند ولی شهدا خودشان رفتند.

این مادر شهید بدون این که به آیه ۳۸ سوره مدثر اشاره ایّ کند، گفت: هر کسی در گرو اعمال خودش هست. من ترسی در وجودم هست که عاقبت ما چه خواهد شد. از زمانی که چشمانم را باز کردم، بعد از جنگ جهانی دوم بود و هر روز یک داستان پیش می‌آید. الان هم که داستان سوریه هست. این روز‌ها اتفاقات سوریه فکرم را خیلی به خود مشغول کرده و نگرانم».

صلح‌جو بلافاصله با استناد به صحبت‌های همان روز (۲۱ آذر) رهبر معظم انقلاب گفت: حضرت آقا می‌گویند در طول سال انتظار ایام فاطمیه را می‌کشند تا رزق یک سال را بگیرند و بعد از سالروز شهادت حضرت زهرا (س) فرمود جبهه مقاومت گسترده‌تر می‌شود و دیر یا زود دشمن را از بین می‌برد. بنا بر این باید دل شما قرص و محکم باشد، به ویژه به خاطر این که شما در آن دنیا یک «پارتی» هم دارید.

وی پس از شنیدن دغدغه‌های مادر شهید درباره تحولات منطقه و سقوط دولت اسد افزود: رهبر انقلابِ با صلابت و شجاعی بالای سر ما هست که می‌داند در چه زمانی چه موضعی بگیرد. ما خدا و امام زمان (عج) را داریم و از طرف دیگر سپاه و ارتش قوی و مردمی داریم که همیشه در صحنه هستند؛ لذا خیالمان راحت هست که آسیبی به کشور ما نمی‌رسد ولی باید به وظیفه خودمان عمل کنیم. زمانی تشخیص دادند در سوریه باشیم ولی الان وظیفه ما این نیست و باید جهاد تبیین داشته باشیم. باید مواظب باشیم توی دل کسی خالی نشود. خدا را شکر که پایه‌های این نظام قوی هست و آنچه موجب قوام نظام ماست، دین و امام حسین (ع) و ولایت امیرمومنان (ع) و قرآن کریم و مردم در صحنه و بسیج و ارتش و سپاه هست.

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه

قربانی رشته کلام را به دست گرفت و پس از توضیحاتی درباره بیانات رهبر انقلاب گفت: شهید ناصر شفیعی از نخستین شهدای قرآنی بود که شناسایی کردیم و این شهید باعث شد تا راه برای شناسایی شهدای دیگر باز شود، به گونه‌ای که در سطح تهران بیش از ۲۸۰ شهید و در کشور بیش از دو هزار شهید قرآنی شناسایی شدند.

وی به دیدار‌های هفتگی که از سال ۹۲ با همکاری اساتید و پیشکسوتان قرآنی ادامه دارد، اشاره کرد و از مادر شهید خواست تا از ویژگی‌های فرزندش بگوید. این مادر شهید که چهار پسر به نام‌های محمد، منصور و حسن دارد و ناصر سومین پسرش بود، با نگاهی محبت آمیز به میهمانان گفت: پسرم از بچگی به قرآن و مسجد، عشق و علاقه داشت. در دوره ابتدایی و راهنمایی به مدرسه اسلامی می‌رفت و در دوره دبیرستان هم در برنامه‌های قرآنی شرکت می‌کرد. یعنی هم در مجالس شهدا قرآن می‌خواند و هم در تشییع شهدای دفاع مقدس شرکت می‌کرد ولی از همان دوران دبیرستان سخن از جبهه رفتن می‌گفت و من گفتم «اگر دیپلمت را گرفتی و در دانشگاه قبول شدی، می‌توانی به جبهه بروی» و به محض این که در دانشگاه قبول شد، گفت که می‌خواهد به جبهه برود.

در گزارش‌های قبلی اشاره شد که کمتر پیش می‌آمد تا تلاوتی از شهدای قرآنی بشنویم و آقای قربانی در این جلسه یک تلاوت از شهید شفیعی برای حاضران پخش کرد و جای محمدمهدی شفیعی یعنی پدر شهید هم خالی بود که پنج سال بعد از شهادت فرزندش در سال ۷۰ به پسرش پیوست. حاج خانم قبل از پخش تلاوت شهید از میهمانان خواست تا گلویی تازه کنند و از دستپختش تناول کنند.

یکی از ویژگی‌های این دیدار، تفاوت در پذیرایی از میهمانان بود. معمولا هر میزبانی در چنین مراسمی همچون برنامه‌ها و میهمانی‌های دیگر با چای و شیرینی و میوه پذیرایی می‌کنند ولی مادر شهید با آب هویج و فرنی داغ پذیرایی کرد و برای این که همه از دستپختش بخورند، گفت «فرنی پختم که میل کنید». یکی دو نفر لب به فرنی نزدند و هنگامی که حاج خانم متوجه روزه‌داری برخی از میهمانان شد از آنان خواست تا برای افطار سهم خود را ببرند. این مادر خوش سلیقه که کمی مربای توت فرنگی روی فرنی‌ها ریخته بود. به این ترتیب میهمانان این مراسم یک پذیرایی متفاوت و به یادماندنی را تجربه کردند.

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه

صحبت‌های دلنشین مادر شهید ادامه داد: ما باید در مرحله اول مدیون امام (ره) باشیم. اگر امام در آن دوره تاریکِ این مملکت ظهور نمی‌کردند و وسط میدان نمی‌آمدند و این انقلاب شروع نمی‌شد، نمی‌دانم الان کجا بودیم و چه می‌کردیم؟ در مرحله بعد باید مدیون رهبر انقلاب باشیم که به تمام معنا جانشین حضرت امام (ره) هستند و سکان کشتی انقلاب به دست ایشان هست که تاکنون دوام آورده ایم.

حاج خانم در پاسخ به آقای قربانی که خواسته بود تا توصیه‌ای برای جامعه قرآنی داشته باشد، گفت: من کوچک همه هستم. الحمدلله که جامعه قرآنی با این وسعت را داریم. قبل از انقلاب همیشه آرزو داشتم در جایی یک کلمه از قرآن یا امام زمان (عج) بگویند ولی الان شاهد انس به قرآن در جامعه هستیم و هر کس بخواهد می‌تواند یاد بگیرد.

میهمانان حاج خانم در روزی که مدارس و ادارات به دلیل آلودگی هوا تعطیل شده بود با پذیرایی گرم مادر شهید روبرو شدند و با سخنی امیدوارکننده وی، خانه شهید را ترک کردند؛ خانه‌ای که هم به عطر تلاوت محمدمهدی آزاد و علی ویسی معطر به کلام الهی شد و هم میزبان فعالان قرآنی همچون محمدجواد ابهری و صادق دریایی از فعالان قرآنی و جعفر فرش‌باف از سازمان قرآن و عترت بسیج حضرت رسول (ص) بود.

اما کلام مادر شهید هنگام خداحافظی به خاطره‌ای برمی گشت که رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهید شفیعی داشتند. حاج خانم گفت که «به حضرت آقا گفتم که ما از آینده این انقلاب نگرانیم، فرمودند نگران نباشید. هر وقت زیر پای ما خالی شده بلافاصله یک پل ایجاد شده هست» و باید گفت این هم یک دستپخت دیگر مادر شهید بود که شیرینی آن بیشتر از فرنی حاج خانم به دل‌ها نشست.

منبع: ایرنا

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شرط مادر شهید «ناصر شفیعی» برای رضایت جهت اعزام به جبهه بیشتر بخوانید »

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شاید دیدن گزارش ۹ دقیقه‌ای دیدار نمایندگانی از جامعه قرآنی با خانواده شهید «محمود علومی» وقت زیادی نمی‌خواهد ولی برخی همین زمان را هم نمی‌خواهند صرف درس آموزی از شهیدانی کنند که جانشان را بر کف دست گرفتند و برای اعتلای قرآن و جمهوری اسلامی جان باختند؛ هر چند اکرم علومی خواهر این شهید می‌گوید که شاید معنای شهادت را با شهادت برادرش بهتر درک کرده هست. یعنی این که شهید هست و شهادت یک جایگاه درخشانی هست و این خواهر شهید همیشه به این نکته فکر می‌کند که آن‌ها «فرحین بما اتیهم» یعنی شاد هستند و امیدوار هست همانگونه که خدا برای آنها عنایت کرده به ما هم عنایتی داشته باشد.

خانم علومی از حاضران خواست تا جای خالی ابوالحسن علومی و اعظم میرزاده، پدر و مادر این شهید را با نثار صلوات و فاتحه‌ای پر کنند و جای ابراهیم و عبدالحسین یعنی دیگر برادران شهید نیز در این دیدار خالی بود تا خاطرات آنان را نیز بشنویم و بهره‌ای ببریم.

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر

در این دیدار که تقریبا هر هفته به همت کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ برگزار می‌شود، قاسم رضیعی با تلاوت آخرین آیه سوره بقره، فضای مجلس را عطرآگین به قرآن کرد و خواهر شهید گفت که وصیت نامه برادر شهیدش نیز با همین آیه آغاز می‌شود.

اگر حوصله خواندن تمام این گزارش را ندارید، همین چند جمله را از زبان برادران و خواهر شهید بشنوید که محمود علومی از همان کودکی انس به قرآن داشت و برای بچه‌های دبستانی کلاس قرآن می‌گذاشت و زمانی هم که پایش به جبهه باز شد، حتی به صورت تلفنی پیگیر نحوه برگزاری کلاس‌های قرآنی خود بود.

کد ویدیو

محمود علومی در شهریور ۱۳۴۷، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود و تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح یک پرداخت و همزمان به آموزش قرآن می‌پرداخت. وی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام در ۲۱ دی ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در شلمچه به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای روستای طامه تابعه شهرستان نطنز واقع هست.

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر
مصطفی، اکرم و ابوالفضل علومی

ابوالفضل علومی برادر شهید گفت که با تصمیم پدر خدابیامرزش از سال ۵۶ به نطنز رفتند و با وجود این که محمود در دوران تحصیل، شاگرد ممتاز بود ولی بعد از گرفتن سیکل، تصمیم گرفت تا به حوزه علمیه برود و درس طلبگی بخواند.

این برادر شهید گفت که یک برادر دیگر دارند که جانباز هست و ۴۰ ماه در جبهه حضور داشته هست و همان زمانی که محمود شهید شد، چهار نفر از اعضای خانواده در جبهه حضور داشتند. جبهه رفتن محمود و شهادتش فقط ۴۰ روز طول کشید و پیکرش به مدت ۲۱ روز میان خط ایران و عراق زیر آتش قرار داشت و زمانی که به شهادت رسید، فقط ۱۸ سال داشت.

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر

اکرم علومی که خود همسر شهید خلبان کامران کبیری طامه هست، به فاصله چند روزه میان شهادت برادرش با سردار حسین خرازی اشاره کرد و گفت که خرازی به برادر بزرگتر شهید گفته بود که علومی رفتنی هست و به خیل شهدا خواهد پیوست.

در این دیدار علاوه بر حضور برخی خبرنگاران پای کار برای ضبط یادگاری‌های شهدا، تعدادی از پیشکسوتان و چهره‌های قرآنی همچون محمد انجم‌شعاع، علی‌اکبر ملک‌شاهی، حسین ربیعیان و کاظم ترابی از ناحیه بسیج امیرالمومنین شهرک شهید محلاتی و منوچهر ابریشم باف از سازمان پیشکسوتان سپاه حضور داشتند.

در این مراسم جانماز و دفتر یادداشت شهید که هنوز اثر ترکش خمپاره بر روی آن بود، دست به دست و طوطیای چشم نمایندگان جامعه قرآنی شد. ملکشاهی هم گفت که از حضور در جلسات شهدا حاجت می‌گیرد. دعای آخر مجلس هم به ملکشاهی رسید و او از سلامتی برای رهبر انقلاب و خواری دشمنان گرفته تا الحاق به شهیدان و شفای مجروحان جبهه مقاومت دعا کرد.

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر

مصطفی، کوچکترین برادر شهید علومی هم گفت که پدر این خانواده سواد قرآنی داشت و به همین دلیل گوش فرزندانش با قرآن آشنایی پیدا کرده بود؛ به گونه‌ای که هرچه حفظ کرده اند از صوت پدر بوده و مادر هم به قدری با قرآن مانوس بود که توصیه کرد بعد از فوتش جلسات قرآنی نباید تعطیل شود. او با برادرش همواره در کلاس‌های قرآن شرکت می‌کرد و حالا آثار آن جلسات معلوم شده، به گونه‌ای که هر زمانی که قرار هست قرآنی خوانده شود می‌گویند «علومی بیا قرآن بخون».

قاسم رضیعی قاری بین المللی کشورمان وقتی از برادر شهید شنید که محمود علومی در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده، به یاد خاطره مجروح شدن خودش در این عملیات افتاد و گفت در کربلای پنج هر وقت ما خیلی می‌ترسیدیم، به قرآن پناه می‌بردیم و من قطعا می‌دانم شهید علومی با دلی آرام به شهادت رسید. چون با قرآن مانوس بود.

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر
قاسم رضیعی، قاری بین‌المللی کشورمان

رضیعی برای برگزاری دیدار هفتگی با خانواده‌های شهدای قرآنی به رحیم قربانی احسنت گفت و این دیدار‌ها را جزو تعظیم شعائر الهی برشمرد و گفت که لازم هست فرهنگ ایثار و شهادت برای نسل جدید زنده نگه داشته شود؛ همان نسلی که در آن زمان حضور نداشتند و این ایثارگری‌ها را درک نکردند.

در ادامه این برنامه بخشی از وصیت نامه شهید قرائت شد و مسعود نیرومند که سال‌ها در جبهه حضور داشته به نقل یکی از آزادگان تعریف کرد که وقتی به دست سربازان بعثی اسیر شدند، قرار شد همه را اعدام کنند که یکی از اسیران آیاتی از سوره تکویر را تلاوت کرد و همین تلاوت باعث شد تا یکی از سربازان عراقی بگوید این‌ها مسلمان هستند و نباید آنان را کشت.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

جانمازی که توتیای چشم قاریان قرآن شد+ فیلم و تصاویر بیشتر بخوانید »

صدای هر روزه صوت قرآن در بیمارستان خاطره کادر درمان از شهید سلامت

انس شهید «محقق‌نژاد» با قرآن به روایت همکاران و دوستانش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز‌های سخت کرونا وقتی پرنده مرگ بال‌هایش را روی هر خانه و خانواده‌ای گسترده بود تا در هر فرصتی جانی بگیرد و چشمی گریان کند، این فرشته‌های سپیدپوش زمینی بودند که در جدال با مرگ زندگی بخش جان‌های بیمار و زیادی شدند و عبور از این دوران سخت را هموارتر کردند. کرونا در هر لحظه تلفات می‌گرفت و از این میان تعداد زیادی از کادر بهداشت و درمان نیز به واسطه تعامل با بیماران و فعالیت در بیمارستان‌ها به کرونا مبتلا شده و درگذشتند. مرگ مجاهدانه آنان در نگاه مردم نشان و رنگ و بوی شهادت داشت و به پاس ایثارشان لقب شایسته شهید خدمت همجوار نامشان نشست تا بزرگی عملشان همانطور که در پیشگاه خدا فراموش نمی‌شود در میان خلق خدا نیز از یاد نرود.

«ابوالفضل محقق نژاد» از همان کادر درمانی‌ای بود که در دوران کرونا جانش را تسلیم خدا کرد. او هم شهید راه سلامت بود و هم به واسطه علاقه و فعالیت‌های قرآنیش به عنوان شهید قرآنی معرفی می‌شود.

در دیداری که جمعی از اعضای جامعه قرآنی به نیابت از قاریان، حافظان و فعالان قرآنی صورت گرفت، قاسم رضی از قاریان قرآن، ابوالفضل قدیانی از قاریان ارتش جمهوری اسلامی ایران، محمد انجم شعاع مدیرعامل اتحادیه موسسات قرآن و عترت کشور، رحیم قربانی مسوول قرآن و عترت بسیج سپاه و دیگر فعالین جامعه قرآنی در منزل این شهید حاضر شدند و با همسر و فرزندانش به گفت‌گو نشستند.

ابتدای این دیدار استاد قاسم رضی آیاتی چند از کلام الله مجید را تلاوت کرد و در صحبت‌هایی گفت: این شهید هم توفیق داشت سرباز وطن باشد و هم در زمان کرونا در میدان دیگری برای امنیت کشور بجنگد، به هر حال یکی از ارکان امنیت یک کشور حوزه سلامت است. سلامت و امنیت ۲ رکن بزرگ جامعه محسوب می‌شود که این شهید در هر دو حوزه فعال بود. در دوران کرونا یکی از پرترددترین قسمت‌های بیمارستان بخش رادیولوژی بود که این شهید هم در این بخش کار می‌کرد، چون تنها وسیله تشخیصی کرونا سی‌تی اسکن بود و حتی آزمایش پی سی آر هم گاهی بیماری را نشان نمی‌داد.

همسرش شهید در ادامه این مراسم با یادآوری ویژگی‌های از همسرش بیان کرد: ایشان هر روز یک ساعتی قرآن می‌خواند و به گفته همکارانش صدای تلاوت قرانش در بخش می‌پیچید. روز‌های جمعه هم دعای ندبه و قرآنش در خانه ترک نمی‌شد. از کوچکی به قرآن بچه‌ها اهمیت می‌داد و همین موضوع باعث شد دخترم ۱۵ جز قرآن را حفظ کند. از مقام آوران قرآنی در ارتش بود و در مراسم اختتامیه علوم پزشکی ستاد ارتش صوت قرآنش را پخش کردند.

وی ادامه داد: در کار هم با جان و دل کار می‌کرد و همیشه می‌گفت خدمت به خلق است که برای من می‌ماند، گاهی که معترض می‌شدم چرا انقدر زیاد در بیمارستان می‌مانی می‌گفت ما نباشیم پس چه کسی کار را انجام دهد.

همسر شهید سلامت درباره شهادت همسرش گفت: آن شبی که به رحمت خدا رفت هیچ حرفی از ناامیدی و بد بودن حالش نزد. به محض اینکه رسیدیم خانه تماس گرفتند و خبر دادند ضربان قلبش پایین آمده. خودمان را به بالای سرش رساندیم، چشم هایش را بست و گفت دیگر نفسم بالا نمی‌آید.

وی ادامه داد: اقای محقق یک مرد به تمام معنا بود که هنوز هیچ کس را به خوبی ایشان ندیدم. هیچ کس با بدی از او یاد نمی‌کند. سوپروایزر بخش بود و تا به حال کسی بیماری را از او ناراضی ندیدم.

دختر شهید نیز در صحبت‌هایی درباره پدر گفت: خیلی به حفظ قرآن و انجام واجبات اهمیت می‌داد. همیشه می‌گفت نماز اول وقت واجب است کار‌های دیگر مستحب. برای رفتن به کلاس قرآن خیلی تشویق می‌کرد و خودش پشتیبانم بود که در مسابقات قرآنی شرکت کنم حتی نتیجه هم برایش مهم نبود. در مسابقات احکام و قران هم خودش شرکت می‌کرد و هم من را می‌برد. سفارشش همواره این بود که رفتارت با مردم از همه چیز مهمتر باشد و اینکه چطور رفتار کنی شخصیت تو را می‌سازد. خاطرم هست با پدر مسابقه قرآنی رفتیم که در بیمارستانی که خودش کار می‌کرد برگزار می‌شد، وقتی رسیدیم از در بیمارستان با همه افراد سلام و احوالپرسی گرم کرد وقتی دلیل این کارش را پرسیدم گفت احترام گذاشتن به دیگران زیباترین کاریست که می‌توانیم انجام دهیم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انس شهید «محقق‌نژاد» با قرآن به روایت همکاران و دوستانش بیشتر بخوانید »

خون میلیون‌ها شهید بر دوش مسلمانان بیدار و متعهد است/ درخواست شهید از مردم برای انتقاد و پشتیبانی از دولت وقت در وصیتنامه

ضمانت حفظ دولت اسلامی از دیدگاه شهید «نخست‌کار»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «مرتضی نخست‌کار» روز ۱۷ آذر ۱۳۳۴ به دنیا آمد و روز ۱۹ دی ۱۳۵۹ به شهادت رسید.

وصیتنامه شهید را در زیر بخوانید:

«وصیتنامه شهید مرتضی نخست‌کار یک شب قبل از حمله قطعی بر دشمن؟، پنج‌شنبه (۱۳۵۹/۱۰/۱۸)

سلام بر حسین (ع)، سرور شهیدان و سلام بر شهدای کربلا و سلام بر همه شهدایی که شاهد؟ بودند.

«شهیدان ما، بهترین چیزی را که از خدا گرفته بودند، به او هدیه کردند.» امام خمینی (ره)

سلام بر امام که اراده خدا از وجود او عبور می‌کند و سلام بر پیروانی که گام بر گام امام می‌گذارند. سلام بر کسی که امام در وجود او خلاصه می‌شود؛ و سلام بر امت مسلم و مسلمانان مبارز جهان.

سلام بر روحانیت اصیل و مبارزی که در دانشگاه امام صادق (ع) راه می‌پویند. سلام بر کسانی که به حق از خون شهیدان پاس می‌دارند. خداوند ما را هم در زمره آنان قرار دهد.

خون خدا از هابیل ریخته شده و در زمان حسین (ع) به اوج عظمتش رسیده و حال هم در رگ‌های امام جاریست.

خون میلیون‌ها شهید بر دوش مسلمانان بیدار و متعهد است/ درخواست شهید از مردم برای انتقاد و پشتیبانی از دولت وقت در وصیتنامه

بر شما باد که از این خون‌ها پاسداری کنید. خون میلیون‌ها شهید بر دوش مسلمانان بیدار و متعهد است. ضامن پاسداری شما، پیروی از امام عادلمان، خمینی است. انگیزه‌ای که باعث شد این راه را برگزینم، فقط «خدا»، پاسداری از اسلام و قرآن و مسئولیت یک مسلمان بود. «ربَّنا تَقَبَّل مِنّا»

پیام من به برادران و خواهرانم، این است که از دولت انقلابی‌مان پشتیبانی کنند و در مقابل اشتباهات او انتقاد کنند و نگذارند دشمنان غضب‌شده خدا و دوستان گمراه به اسلام آسیبی رسانند. از امام پیروی کنند و رهنمود‌های او را در پیش رو ببینند.

یا امام‌الزمان (عج) ما را نزد خدا شفاعت کن.

متعلق به خانواده عزیز و مؤمنم

عزیز آقا مجتبی، هیچ‌وقت برای من گریه نکنید. برادران و خواهرانم تبریک گویید. دعا کنید که خدا ما را از شهیدان راه خود به‌حساب آورد.

مجتبی جان، از تو می‌خواهم که صبر داشته باشی و در کمال شهامت، راهی را که شهیدانمان رفتند، برگزینی. سلام مرا به همه عزیزان برسانید.

پاینده باد اسلام، میلیون‌ها تن از ما، فدای اسلام

خدا، شما را هم از خدمت‌گزاران به اسلام به حساب آورد.

خون میلیون‌ها شهید بر دوش مسلمانان بیدار و متعهد است/ درخواست شهید از مردم برای انتقاد و پشتیبانی از دولت وقت در وصیتنامه

آن مقدار پولی که دارم، به مادرم هدیه می‌کنم. امیدوارم که مرا حلال کند؛ چون برایم زحمات فراوان کشید و من نتوانستم به او خدمت کنم.

کتاب‌هایم غیر از چند کتاب ضاله، به برادر عزیز و مبارزم تعلق می‌گیرد.

مجتبی جان، در راه اسلام، کوشا و پیروز باشی

دعا کنید که خدا مرا رستگار کند.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ضمانت حفظ دولت اسلامی از دیدگاه شهید «نخست‌کار» بیشتر بخوانید »

یک سال زندگی، ۹ سال انتظار/ همه زندگی داریوش جبهه بود

نگاه عارفانه قاری شهید «اصل جوادیان» به دفاع مقدس از زبان همسرش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سوم مرداد سال ۱۳۳۹ داریوش در خانواده‌ای که پدر از کارگری روزی به دست می‌‍آورد به دنیا آمد. جوانی فعال و معتقد به احکام قرآن و اسلام بود. بعد از پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی دیپلمش را گرفت و در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر به نام زینب شد.

داریوش که بعد‌ها نام خود را به مجتبی تغییر داد. علاقه زیادی به قرآن، مسجد و جلسات مذهبی داست و همین امر باعث انس و الفت او با خدا و اهل بیت (ع) شده بود. مجتبی با وجودی که در جهاد سازندگی کردستان مشغول به کار بود سال ۱۳۶۵ در آخرین حضور خود در جبهه به عنوان بسیجی به نبرد با دشمن بعثی پرداخت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.

جمعی از اعضای جامعه قرآنی کشور به نیابت از قاریان، حافظان و فعالان قرآنی در سری دیدار‌های هفتگی خود با خانواده شهدای قرآنی این هفته به دیدار خانواده شهید داریوش اصل جوادیان از قاریان و فعالان قرآنی رفتند. در این دیدار محمد کرمانی از قاریان بین المللی، محمد آزادی از قاریان بین المللی، محمد جواد مکرمی مسوول از گروه همخوانی محراب و رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه حضور داشتند.

قربانی در ابتدای این دیدار با اشاره‌ای به سابقه قرآنی شهید داشت و گفت: شهید داریوش اصل جوادیان از شاگردان استاد موسوی بلده و یکی از ۲۶ شهیدی بودند که در جلسات ایشان شرکت داشتند. همه این ۲۶ شهید از قرآن آموزان دارالتحفیظ بودند که حتی در حال حاضر هم نام و یادشان در جلسات قرآن زنده است و هر هفته زمان حضور غیاب قرآن آموزان کلاس، نامشان در جلسه برده می‌شود.

همسر شهید در این دیدار بیان داشت: ما سال ۱۳۶۴ ازدواج کردیم و در طول زندگی ایشان مدام به کردستان رفت و آمد داشت. هر بار که به جبهه می‌رفت مسوولیت کاری داشت، برای عملیات کربلای ۵ وقتی از رئیس خود خواست که به جبهه برود اجازه نداد، گفته بود تو بچه کوچک داری، زینب آن زمان ۲ ماه و نیم داشت، به خاطر همین از طریق سپاه محمد رسول الله (ص) به عنوان بسیجی رفت. نرفتن به جبهه باعث عذاب وجدانش می‌شد. می‌گفت نمی‌توانم ببینم همرزمانم وارد جبهه می‌شوند و من اینجا بمانم.

وی در خصوص فعالیت‌های قرآنی شهید گفت: ما خیلی اطلاعی از فعالیت‌های ایشان نداشتیم چرا که این فعالیت‌ها را از قبل ازدواج شروع کرده و ادامه داده بود، اما به واسطه تمریناتی که در خانه انجام می‌داد متوجه می‌شدم صدای خوبی دارد و همیشه در مسجد و هیئت نوحه می‌خواند و در محرم و صفر برنامه داشت. بیشتر اوقات فراغتش را تمرین نوحه و قرآن می‌کرد، ضمن اینکه در مسجد حضرت ابوالفضل کلاس قرآن داشت.

همسر شهید با بیان خاطره‌ای از روز‌های زندگی‌اش با شهید اصل جوادیان گفت: ما یک سال بیشتر باهم زندگی نکردیم و من در طول این مدت واقعا بدی‌ای از ایشان ندیدم. جالب است یکبار وقت بیرون آمدن از مسجد دیده بود کاروانی در حال رفتن به قم هستند، او بدون حضور ذهن اینکه ازواج کرده و باید اطلاع دهد فقط از روی شوقی که به زیارت داشت سوار اتوبوس شده و رفته بود قم. شب خیلی دیر وقت به منزل آمد و من هم نگران شدم، با شرمندگی گفت من فراموش کردم به شما بگویم.

وی در ادامه با یادآوری روحیه شهادت طلبی همسرش تصریح کرد: همیشه می‌گفت من شهید می‌شوم و تو همسر شهید می‌شوی، به پدر و مادرش هم این موضوع را گفته بود و مدام حرف از شهادت می‌زد. من هم احتمال این اتفاق را با توجه به اینکه مدام در جبهه بود می‌دادم. هر زمان از جبهه صحبت می‌کرد می‌گفت آنجا همه زندگی است، با اینکه جنگ ترس دارد و ماهم می‌ترسیم، اما به خاطر خدا بر ترسمان غلبه می‌کنیم.

این همسر شهید دوران دفاع مقدس در ادامه گفت: ۹ سال پیکر شهید مفقود بود تا اینکه خبر رسید و پیکرش بازگشت. اینطور که تعریف کردند خمپاره یا موشک به ماشین خورده و به شهادت رسیده است.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگاه عارفانه قاری شهید «اصل جوادیان» به دفاع مقدس از زبان همسرش بیشتر بخوانید »