شهدای مدافع حرم

روایت زندگی شهید مدافع حرم قنبریان در «شائولین تا شام»


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «شائولین تا شام» روایت‌های زندگی شهید مدافع حرم «محمد قنبریان» هست که به قلم «علیرضا کلامی» از سوی انتشارات «حماسه یاران» منتشر شد.

مخاطب در این اثر شاهد روایت‌هایی از زندگی شهیدی خانواده‌دوست، ورزشکار، دست‌ودلباز، کارمند بانک، اهل تفریح، کوهنوردی، پیاده‌روی طولانی و کمک به فقراء هست با روحیه و خصلت‌هایی خاص که در ۱۳۴ روایت و ۱۶۰ صفحه به رشته تحریر در آمده هست.

شهید مدافع حرم محمد قنبریان روز ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۰ در باغ‌زندان شهرستان شاهرود استان سمنان به دنیا آمد. دو برادر وی، احمد و محمود قنبریان در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۱ به شهادت رسیدند؛ احمد، فرمانده عملیات سپاه گنبد بود که در غائله و درگیری ابتدای انقلاب در این شهر به شهادت رسید. محمود نیز در سال ۱۳۶۱ در رقابیه به شهادت رسید و پیکرش مفقودالاثر هست.

محمد در خانواده‌ای شهیدپرور رشد کرد و پس از اینکه دیپلم گرفت به استخدام بانک صادرات سمنان درآمد. در سال ۱۳۷۵ با خانم پهلوان ازدواج کرد و در همان سال نیز به ورزش‌های رزمی روآورد. پس از آشنایی با ورزش یوگا، محمد همه رشته‌ها را رها کرد و پس از طی مراحل ابتدایی و حرفه‌ای در تهران، مربی این رشته شد و اولین باشگاه را در سمنان به‌صورت محدود راه‌اندازی کرد. وی سال‌ها در این ورزش تمرین کرد و در صدد بود در اولین فرصت برای آموزش‌های تکمیلی به معبد شائولین چین و هندوستان برود، اما وقتی مسئله سوریه پیش آمد، تمام محاسبات ذهنی‌اش به هم خورد.

در سال ۱۳۹۳ وقتی شنید دشمن در صدد حمله به حرم‌های مقدس حضرت زینب (سلام الله علیها) و حضرت رقیه (سلام الله علیها) بود، درخواست کرد اجازه دهند به آنجا اعزام شود؛ ولی مدیریت بانک با اعزام ایشان مخالفت کرد. با این حال شهید قنبریان پس از یکی دو سال اصرار، در فروردین ۱۳۹۵ در شرایطی که دو ماه مرخصی بدون حقوق نوشته بود، از کار در بانک دست کشید و به سوریه شتافت و در منطقه خناصر سوریه به شهادت رسید.

داستان رشادت این شهید در منطقه نیز بی‌نظیر هست. در خاطرات آمده هست که پس از ۱۰ روز حضور در منطقه خناصر و حمله داعش، نیرو‌ها مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند؛ ولی شهید قنبریان با اجازه فرمانده، در نوک منطقه درگیری باقی می‌ماند و با چندین نیروی تیپ فاطمیون و رسمی سپاه، مقاومت می‌کنند تا نیرو‌ها فرصتی برای عقب‌نشینی داشته باشند. این شهید بار‌ها و بار‌ها در کلمات خود اذعان کرده بود که «شهید می‌شوم» و مرا در کنار برادرانم دفن می‌کنند.

شهید قنبریان خصلت‌های جالبی داشت؛ از بخشش بی‌چشم‌داشت و عجیب، تا درمان مشکلات مَفصَلی و بدن پس از آشنایی با ورزش یوگا.

البته روحیات شهید پس از آشنایی با مدافعان حرم و ماجرای سوریه تغییر می‌کند. همچنین ایشان در سال ۱۳۹۲ تصادفی داشتند که در آن به صورت معجزه‌آسایی زنده می‌ماند. خودش می‌گفت: «رفتم برزخ و برگشتم.» این شهید پیش از شهادت بار‌ها گفته بود که برادرانم را در خواب دیده‌ام و به من گفته‌اند «درب شهادت باز هست، زودتر بیا!» یعنی در تقدیر ایشان شهادت نوشته شده بود نه مرگ طبیعی.

پس از شهادت شهید محمد قنبریان، داعش منطقه خناصر را به مدت دو سال تصرف می‌کند. در این مدت اثری از شهید قنبریان نبود. شایعاتی از اینکه او به ترکیه رفته و از آنجا به اروپا فرار کرده و امثالهم بسیار زیاد بود! تا اینکه خانواده یک روز در تهران از شهید حاج قاسم سلیمانی می‌خواهد که تکلیف محمد را برایشان روشن کند و از او خبری برایشان بیاورد. دو ماه بعد، در تفحصی که در منطقه خناصر صورت گرفت، قطعاتی از پیکر به همراه کارت‌های شناسایی این شهید پیدا و با آزمایش دی‌ان‌ای محرز شد که پیکر، پیکرِ شهید قنبریان هست و او در آن تاریخ به شهادت رسیده هست.

این شهید سه سال مفقود بود و در اسفند ۱۳۹۷ پس از بازگشت به وطن و تشییع در سمنان و شاهرود، بنا به درخواست خودش در کنار برادرانش به خاک سپرده شد. این شهید اولین شهید مدافع حرم بانک صادرات استان سمنان و کشور هست و تاکنون از او کتابی چاپ نشده بود.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روایت زندگی شهید مدافع حرم قنبریان در «شائولین تا شام» بیشتر بخوانید »

فیلم/ دکلمه‌خوانی محمد حسین رضی برای پدر شهیدش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، مراسم سالگرد شهادت شهید مدافع حرم «جمال رضی» با حضور مردم قدرشناس آستانه اشرفیه، خانواده‌های معظم شهدا و خانواده این شهید در گلزار شهدای این شهر برگزار شد.
 
در این مراسم، محمد حسین رضی فرزند شهیدِ مدافع حرم «جمال رضی» دکلمه خواند و حال و هوای حاضرانِ در مراسم را دگرگون ساخت.
 
شهید مدافع حرم جمال رضی، ۱۹ اسفند ماه سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد و در ۷ سالگی به همراه خانواده برای زندگی به یکی از روستا‌های آستانه اشرفیه عزیمت کردند.
 
وی در آذرماه سال ۱۳۹۳ که تنها ۲۸ روز از به دنیا آمدن پسر دومش می‌گذشت به سوریه اعزام شد و سرانجام در چهاردهم بهار سال ۱۳۹۵ در سن ۳۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت و مزار مطهرش در حرم شهدای آستانه اشرفیه قرار دارد.

کد ویدیو

 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ دکلمه‌خوانی محمد حسین رضی برای پدر شهیدش بیشتر بخوانید »

حجت الاسلام دارستانی: رسالت اصلی ما این است که بتوانیم راه شهدا را ادامه دهیم


به گزارش مجاهدت از  دفاع‌پرس از لرستان حجت‌الاسلام والمسلمین «سید احمد دارستانی» استاد حوزه علمیه قم شامگاه پنجشنبه در نخستین سالگرد شهادت شهید‌القدس سید عباس صالحی که ۱۳ فروردین سال گذشته در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی در دمشق به شهادت رسید، در مسجد امام (ره) بروجرد برگزار شد، اظهار داشت: در آموزه‌های دینی و آیات و روایات همیشه سفارش شده که احترام به والدین نباید فراموش شود چراکه دعای خیر پدر و مادر نقش مهمی در عاقبت‌بخیری و سعادت دارد.

وی افزود: کسانی که از دعای خیر پدر و مادر بهره‌مند شدند، نامشان در تاریخ ماندگار و ماندنی شده هست و در کنار این مهم نیز زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام در سعادت و تعالی نقش مهمی دارد.

استاد حوزه علمیه قم با تاکید بر تقویت باورها، تصریح کرد: تقویت باور‌ها می‌تواند در عاقبت‌بخیری اثرگذار باشد لذا در زندگی باید به این مهم توجه داشته باشیم.

دارستانی عنوان کرد: شهدا انسان‌هایی مخلص هستند که در مسیر حق و دفاع از ارزش‌ها جان خود را تقدیم کردند و رسالت اصلی ما این هست که بتوانیم راه شهدا را ادامه دهیم.

وی یادآور شد: سال گذشته بر اثر حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولگری ایران در سوریه، شهید صالحی به شهادت رسید که همه شهدا حق بزرگی بر گردن ما دارند و باید در مسیر شهدا قدم برداریم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حجت الاسلام دارستانی: رسالت اصلی ما این است که بتوانیم راه شهدا را ادامه دهیم بیشتر بخوانید »

مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ حسن رحیم پور ازغدی: حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در واقع یکی هست، وقتی از گفتمان با شعار‌ها یا ادبیات یا منظومه فکری انقلاب و دفاع مقدس سخن گفته می‌شود، مخصوصاً بعد از ۴۰ سال و برای نسل جدید و بچه‌هایمان چند وجه تعبیر می‌شود به نظر من اکثر این وجوه ممکن هست خیلی به درد امروز نخورد.

یکی از این وجوه برخورد نوستالژیک با مباحث هست. مثلاً وقتی می‌گویند دهه ۶۰ یا گفتمان انقلاب یا دفاع مقدس، بعضی‌ها فکر می‌کنند که صرفاً باید به بیان خاطرات یا تاریخ بپردازند. از سال ۴۲ یا قبلش تا ۵۷ و بعد تا امروز، یا مثلاً از دفاع مقدس که بحث می‌کنیم. ئصرفاً وصیتنامه خوانی و خاطرات جنگ و اینها کافی هست برای گفتمان سازی یا حفظ آن ارزش‌ها یا بالا نگه داشتن آن پرچم.

دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۰/۱۱/۲۷۵۶۷۰۸_۴۲۱.jpg” alt=”مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″>

در دهه پنجم انقلاب حتی کسانی که با این حرف‌ها موافق باشند. با این حرفایی که ما و شما به آنها میگوییم ولی وقتی ارتباط اینها را با زندگی خود نمی‌بینند دچار مشکل می‌شوند. دو نکته مهم وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم، اول اینکه ما در فضایی بدون رقیب حرف نمی‌زنیم فقط قرائت ما از اتفاقات نیم قرن گذشته نیست که به گوش بچه‌ها می‌رسد. دوم، این نسل یعنی بچه‌های ما و شما نه خاطرات و نه ذهنیت و نه انگیزه ما و شما را به طور طبیعی ندارند. اینها با ذهن خودشان می‌اندیشند و در فضای مجازی با انبوهی از گفتمان‌ها و تفسیر‌های متفاوت و متضاد مواجه هستند.

شما دیدید که چگونه مسائل دهه ۶۰ به راحتی میتواند به جابجایی مفاهیم مانند جلاد و شهید یا عادل و ظالم منجر شود. یک سند مظلومیت این انقلاب بوده که ۱۰ – ۱۵ هزار نفر از نخست وزیر و رئیس قضایی و رئیس جمهور و اینها را تا آدم‌های متدین کف خیابان سبزی فروش خیاط اینها را بستند به مسلسل و نارنجک قضایی‌ترین و طبیعی‌ترین واکنش که در همه نظام‌های حقوقی دنیا به رسمیت شناخته می‌شود مقابله با تروریسم و براندازی در کشوری که انتخابات دارد. آن هم در کشوری که انتخابات ندارد. ممکن هست آنها بگویند این سیستم اصلاً مشروع نیست. مردمی نیست؛ بنابراین اعمال خشونت علیه او موجه هست.

اما در انقلاب با این همه مشارکت هم انتخاباتی هم غیر انتخاباتی مردم با آن وضعیت ولی یک مرتبه می‌بینید که همان تاریخی که شما نخواندید حتی قسم حضرت عباس (ع) هم بخورید سند و فیلمش را هم نشان بدهید باز هم باورپذیر نخواهد بود. اینها وقتی یک تفسیر دیگری روی آن گذاشته شد. هر چه شما اطلاعات اضافه هم میدهید باز آن تفسیر تغییر نمی‌کند. بلکه او ذهن مخاطب بین اطلاعات گزینش میکند. دقت می‌کنید که وقتی که اصلاً زاویه نگاه را تغییر دادند. شما هر چقدر خیره‌تر شوید و چیز‌های بیشتری ببینید بازگزاره خود را تایید میکنید نه گزاره من را، چون اصلا نمی‌داند در چه زمینه‌ای اتفاق افتاده دادگاهش را هم بیا نشان بده اصلا که در دادگاه طرف خودش میگوید که بله ما کشتیم و…

باز می‌بینیم آن چیزی که تو میخواهی اثبات نمی‌شود برای مخاطبت چرا؟ چون پیش فرضهایش فرق میکند. تفسیر دیگری از اتفاقات در ذهنش هست.  شما ببینید که اگر تفسیرت غلط شود یا تغییر پیدا بکند هر چه اطلاعات دقیق هم به شما بدهند نگاهت عوض نمی‌شود. چون زاویه نگاهت چیز دیگری هست همین قضیه دهه ۶۰ را آن طرف جبهه هم خاطراتشان را گفتند و نوشتند. یعنی تیپ‌هایی مثل بنی صدر منافقین نهضت آزادی‌ها بازرگان یزدی و .. اینها برداشتند نوشتند خوب حالا اگر یکی مطلب او را بخواند یا مطالب حرف‌های ما را با انقلاب را امام را یعنی ببیند بسته به این که کدام را باور کرده اطلاعات ریز را می‌ریزد در همان قالب یعنی همین چیزی که شما میگویید آقا ببین فلانی آمده در این تاریخ اینطور حرف زده می‌گوید بله راست می‌گویی به این دلیل حرف زده به این دلیل این حرف را زده توجیه دارد.

یعنی در نهایت ممکن هست از این مباحث مظلومیت جنایت کار‌های منافقین ثابت بشود در حالی که واقعیت قضیه چیز دیگری بوده در مسئله جنگ خوب یکی نطق‌های صدام را بردارید ببینید چه‌ها گفته. اصلا صدام از اول میگوید جنگ را شروع نکرده، می‌گوید که ایران می‌خواهد حمله کند و ایران میخواهد اینجا‌ها براندازی کند و تجاوز به حقوق عرب کند خوب با آن تفسیر شما هر چقدر می‌خواهی خبر بده در مرز چه اتفاقی افتاده اول چه کسی زده دوم چه کسی زده چه فرقی میکند؟! مگر روایت غالب به این سادگی شکسته خواهد شد؟! خاطرات درباری‌ها و خانواده سلطنتی‌های شاه چاپ شده نمی‌دانم دیده‌اید یا نه؟ حتما بخوانید. از خود شاه فرح، مادر فرح آنهایی که دور و برش بودند این خاطراتی که فرار کردند رفتند خارج نوشتند با خاطراتی که قبل از انقلاب بوده اینها اتفاقاً درست‌تر هست. مثل خاطرات علم شما در خاطرات علم، چون قبل از انقلاب مرد و آنجا هم گفته بود اینها تا ۲۵ سال آینده منتشر نشود.

حتما آنجا را که می‌خوانی یک مقدار واقعی‌تر شاه و دربار را میشناسی دو سه تا از کتاب‌هایی که به اسم خاطرات و ایده‌های شاه هم نوشتند کار او نبود. چون اصلاً شاه بلد نبود بنویسد. شجاع الدین شفا و یک بهایی دیگر و سه چهار تا آدم‌های نویسنده کله گنده بهایی و اینها برایش می‌نوشتند احسان یارشاطر و این تیپ‌ها مشاوره می‌دادند. این خاطراتی که بعد از انقلاب نوشته شد یا دو سه تا کتابی که شاه نوشته بود. ماموریت برای وطنم نمیدانم چه و … کتاب پاسخ به تاریخ که به اسم او منتشر شده.

دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/۱۴۰۳/۱۰/۱۱/۲۷۵۶۷۰۷_۵۴۸.jpg” alt=”مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس” width=”۶۰۰″ height=”۴۰۰″>

خوب این کتاب‌ها را اگر کسی بخواند که ندیده رژیم شاه را قبل انقلاب اینها را یا دیده در متن مسائل سیاسی نبوده خیلی شاهش خوب هست. از این شاه خوب‌های دنیاست که مثلاً مقایسه کردنش با صدام و آل صعود و. خیلی بد هست. شاه به این خوبی خاطرات فرح را میخوانی واقعاً کیف میکنی یک خانم روشن فکر منطقی اصلاح طلب خیلی خانم فهمیده‌ای بوده پذیرش توسعه و پیشرفت نبوده‌اند.

خاطرات مادر شاه راجع به رضاخان بخشی از آن باز قشنگ هست. نشان می‌دهد رضاخان کیست و شاه کیست. آن وقت اینهایی که درباری‌های فراری نوشتند مثلاً یک نمونه پرویز ثابتی کتابش چاپ شده نمی‌دانم دیدید یا نه خوب این رو ببینید حتماً آره در دامگه حادثه بهایی جاسوس رئیس ساواک و مسئول اصلی کل آن جنایت‌ها و شکنجه‌ها اصلاً این کتاب را که میخوانی شیفته این آدم میشوی با با این چقدر با سواد چقدر منطقی برای همه چیز تعدیل تاریخی دارد.

یک چیز‌هایی را برای اولین بار آدم میبیند. معلوم هست که یک تیم قوی نشستند نوشتند اینها را تمام نقاط کثیف رژیم شاه اینجا نقاط سیاه شده هست سفید اگر هم سیاه مانده تقصیر این نیست. اصلاً یک آدم منطقی جنتلمن هست. آدم با خودش می‌گوید باریکلا شما خوب کردی شکنجه کردی اگر شما نبودی ایران از بین رفته بود. من در خیابان‌ها میروم می‌بینم همه کتاب‌های ممنوع الان در خیابان انقلاب هست. اصلا کنار خیابان بساط کردند. خاطرات آقای منتظری خوب وقتی کسی میخواند نفر دوم انقلاب برداشته این حرف‌ها را زده ضد همه حرف‌های قبل ایشان با خودش چه فکری می‌کند؟ 

‌می‌خواهم عرض کنم جبهه‌های مقابل انقلاب خیلی فعال‌تر از ما هم خاطره نویسی دارند می‌کنند. خاطرات می‌نویسند. راست و دروغ هم تحلیل میدهند راجع به اتفاقات اصلا الان ایده اصلی در باب اینکه انقلاب ۵۷ چرا صورت گرفت که در دانشگاه‌های ما دارد تدریس میشود و از مفادش امتحان می‌گیرند. دقیقاً همان تئوری صهیونیست‌ها و تئوری رژیم پهلوی هست و آن اینکه آمریکا می‌خواست کشور با رفرم و اصلاحات جلو رود. پهلوی هم بزرگ‌ترین و پیشروترین جریان و حکومت توسعه گرا در تاریخ ایران بوده علت انقلاب این بود که مردم ایران سنتی بودند. ظرفیت توسعه را نداشتند لذا بالا آوردند و انقلاب شد! مثل اینکه یک پدری بچه اش را بخواهد سریع به مراتب رشد برساند بچه تنبل و مفت خور هست لیاقتش را ندارد.

یک مرتبه برمی‌گردد در روی پدرش می‌ایستد این هست تحلیل انقلاب این تحلیل نشان می‌دهد که انقلاب ایران به عنوان یک حرکت ضدامپریالیستی و ضد استبدادی به یک حرکت سنتی و ضد توسعه‌ای تبدیل شده هست. این تحلیل همچنین نشان می‌دهد که مردم ایران به عنوان یک ملت سنتی و عقب مانده قادر به پذیرش توسعه و پیشرفت نبوده‌اند. این تحلیل نه تنها تاریخ انقلاب ایران را تحریف میکند بلکه همچنین مردم ایران را به عنوان یک ملت عقب مانده و سنتی نشان میدهد. این تحلیل باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. باید تاریخ انقلاب ایران را به درستی و با توجه به واقعیت‌ها بررسی کرد.

باید مردم ایران را به عنوان یک ملت پیشرو و توسعه گرا نشان داد. باید انقلاب ایران را به عنوان یک حرکت ضدامپریالیستی و ضد استبدادی نشان داد. گفتمان انقلاب را یک گفتمان ارتجاع و سنت علیه مدرنیته تفسیر می‌کنند. گفتمان توتالیتاریزم و فاندامنتالیزم در برابر دموکراسی و ترقی برایش مثال هم می‌آورند آن وقت ما این نسل بچه هایمان را مثل بره در اختیار این گرگ‌ها قرار دادیم. اولاً سیاهی لشگر داریم در این حوزه ها، اما پنجاه نویسنده فعالی که به روز بنویسند و با ذائقه فکری این بچه‌ها این نسل این دوره با این رقابت شدید داخل فضای مجازی که صبح تا شب ۵۰ تا خبر و ۵۰ تا موج ایجاد می‌شود. ۵۰ تا آدمی که درست و جذاب و تاثیرگذار بنویسند نداریم نمی‌نویسند ما که نمی‌بینیم بله مقاله خیلی می‌نویسند پایان نامه مینویسند اینها را کسی نمی‌خواند.

جوری بنویسی که بخوانند و بشنوند. هر چه گفته میشود که شنیده نمی‌شود هر چه نوشته میشود که خوانده نمی‌شود. هر ۱۰ روز دو تا سه تا گزارش مستند تحلیلی یعنی شبه مستند در واقع اینها راجب مسائل مختلف دارند می‌دهند بیرون همین دهه فجر سه چهار تا مستند راجب انقلاب ۵۷ من خودم که دی وی دی اش رو آوردم نگاه کردم کمی پشیمان شدم که چرا در تظاهرات‌های ۵۷ آمدیم کشور به این خوبی داشته جلو می‌رفته کلاه سرمان رفت یعنی چه واقعاً اگر به این خوبی بوده ما که نمی‌دانستیم ما فکر می‌کردیم بد هست نمی‌دانستیم این همه خوب بوده که از این طرف صدا و سیما با این همه بال و کوپال نمی‌دانم بیست هزار سی هزار چقدر کارمند دارد این همه نهاد‌های فرهنگی تا سازمان تبلیغات دفتر تبلیغات پژوهشگاه‌های قم.

تهران این ور آن ور اینها خیلی آدم‌های خوب و با سواد و خوبی هستند. خروجی اش کو؟ یعنی خروجی شما سالی دو تا فیلم مستند که آقا قضایا این بوده پاسخ بده به این سوال‌ها و درست به جای انفعال ما هجوم ببریم. ما طلب کاریم بدهکار نیستیم. انقلاب را تبدیل کرده‌اند به یک چیز بدهکاری که راجع به همه چیز باید توضیح بدهد و معذرت خواهی کند. پیروزی‌ها را دارند شکست جلوه میدهند مثلاً ما الان در منطقه ابر قدرت منطقه قدرت اول منطقه یکی از چهار قدرت تعیین کننده جهان شدیم به اعتراف مقامات اول دشمن ما این نقطه قوت دارد تبدیل می‌شود به نقطه ضعف.

این نشان می‌دهد که ما باید به جای انفعال و دفاع از انقلاب به سمت تهاجم و پیشرفت برویم ما باید به جای اینکه از انقلاب دفاع کنیم به سمت پیشرفت و توسعه برویم ما باید به جای اینکه از انقلاب معذرت خواهی کنیم به سمت پیروزی و موفقیت برویم. ما باید به جای اینکه از انقلاب دفاع کنیم به سمت تهاجم و پیشرفت برویم. ما باید به جای اینکه از انقلاب معذرت خواهی کنیم به سمت پیروزی و موفقیت برویم ما باید به جای اینکه از انقلاب دفاع کنیم به سمت پیشرفت و توسعه برویم. آقا چه کار می‌کنید؟ آنجا برای چه رفتید؟ سوریه را رها کن خوب سوریه را رها کنم بدهم دست اربابان تو؟ تو سوریه را رها کن چرا من رها کنم؟ اصلا نه لبنان نه غزه، سوریه را رها کن این شعار‌ها دقیقاً در تلاویو بود که طراحی شده ولی اینجا ممکن هست بین یک بخشی مخاطب پیدا کند چرا؟ چون گفتمان سازی شد، اگر آن نباشد حرف‌ها شنیده نمی‌شود.

اصلا اگر گفتمان سازی غنی سازی ادبیات گفتمان سازی یعنی این دیگر غنی سازی یک ادبیات با پیش فرض‌های خاص و هدف گیری نتایج خاص ارائه استدلال‌های قوی و غنی شده در اختیار افکار عمومی که هم ماده استدلال و هم صورت استدلال قانع کننده باشد، غیر از اینکه درست باشد یعنی درست بودن اصلا کافی نیست، اصلاً هیچ وقت کافی نبوده الان اصلا کافی نیست. درست بودن لازم هست، اما کافی نیست موثر بودن هم ضرورت دارد. ما در منطق یک بحثی داریم میگویند قضیه چه قضیه ایست که باور صادق موجه باشد الان اصلاً صادق بودنش خیلی مهم نیست موجه بودنش مهم هست موجه آن چیزی هست که همه برایش کف می‌زنند و لو صادق نباشد، صادق غیر موجه آنی هست که شما دارید حرف حق را می‌زنید ولی شما را هو می‌کنند برای اینکه بلد نیستی موجه حرف بزنی صدق منوط به منطق هست، اما توجیه منطق نیست تبلیغ هست تبلیغ یعنی رساندن مطلب به مخاطب ما فکر می‌کنیم تبلیغ یعنی گفتن نوشتن داد زدن ما فکر میکنیم تبلیغ از طرف ما صورت می‌گیرد تمام شد.

تبلیغ دو طرف دارد یکی مبلغ هست یکی مبلغ الیه هست یعنی یک طرفش تو هستی از نظر خودت گفتی حرفهایت را قشنگ هم گفتی ما گفتیم و رفتیم چه کسی شنید؟ چه کسی اصلاً براش جالب بود این طرز حرف زدن چه کسی گوش داد اصلاً حرفت دو طرف دارد مثل تعلیم هست، تعلیم معلم دارد و شاگرد. معلم نمی‌تواند که بگوید ما گفتیم و رفتیم تو باید ببینی به چه کسی چه چیزی گفتی چطور گفتی چه زمانی گفتی گفتیم و رفتیم او چه شنید؟ تو این را گفتی آیا او این را شنید یا شنید ولی این را شنید؟ یا یک چیز دیگر شنید؟

این نشان میدهد که ما باید به جای تکرار و تکرار حرف‌ها به سمت موجه و اثرگذار بودن برویم. ما باید به جای اینکه فقط حرف بزنیم. به سمت شنونده و مخاطب برویم ما باید به جای اینکه فقط حق را بگوییم به سمت موجه و اثرگذار بودن برویم. ما باید به جای اینکه فقط صدای بلندگو را افزایش دهیم به سمت موجه و اثرگذار بودن برویم.  

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مسئولیت ما در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

ما هم روزی خواهیم رفت


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از فارس، شهید «عسکر زمانی» در ۱۱ بهمن ماه ۱۳۷۲ در روستای تیرازجان از توابع شهرستان ممسنی و رستم استان فارس دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در زادگاهش تا مقطع دیپلم با نمرات عالی گذراند.
 
 
پس از دوران تحصیلی بی درنگ به خدمت مقدس سربازی رفت و در پادگان ۰۷ کازرون مشغول آموزش گردید. چند ماهی از خدمت نظام وظیفه نگذشته بود که در دانشگاه سراسری «مهندسی برق» و دانشگاه امام حسین (ع) پذیرفته شد و او با علاقه‌ای که به ولایت داشت دانشگاه امام حسین (ع) را برگزید. وی سرانجام در ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید.
 
متن خاطره خودنوشت «۷»: ما هم روزی خواهیم رفت
 
۳۴:۱۵، ۵ پنج شنبه بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۳۵ 
بعد از ۴۱ روز حالا باز میخواهم چند صفحه‌ای از دفترم را سیاه رنگ کنم. دلیل اینکه من توی این ۴۱ روز چیزی ننوشته‌ام این هست که با خدا عهد کرده بودم چیزی ننویسم. امروز چهلمین روز درگذشت پسر داییم هست که توی صحنه‌ی تصادف فوت کرد. من توی خونه‌ام و منتظر پدرم هستم که رفته درخت بکاره تا بیاد و به همین دلیل من هنوز توی خونه هستم و نرفته‌ام مراسم کنار قبر‌ها.
 
دنیا همینطوره و روزی هم خواهد آمد که چهلمین روز ما، در آن باشد. اما آنچه مهمه این هست که ما باید از این روز‌ها و این فوت‌ها درس بگیریم و بپذیریم که ما هم روزی خواهیم رفت و مهمتر از آن خود را برای آن آماده کنیم. چقدر سخته که توی اون دنیا باشی و خدا جلوت باشه بهت بگه چرا شکر نورزیدی و تو از شدت خجالت و شرمندگی سرت را پایین بگیری و آب بشوی…!
 
حالا جدای از این، ما عذاب‌ها را هم حساب نمی‌کنیم. من حالا درس هایم را دارم بهتر میخونم و با این روال، امیدم از این که در کنکور رتبه‌ی خوبی را کسب کنم بیشتر شده. اما امیدوارم که خدا مرا یاری کند تا خیر دنیا و آخرت را به دست آورم…
 
انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ما هم روزی خواهیم رفت بیشتر بخوانید »