شهدای مراغه

می‌خواهم شهادتم شاعرانه و عاشقانه باشد

می‌خواهم شهادتم شاعرانه و عاشقانه باشد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «سیروس یزدانی مراغه» ۲۴ خرداد سال ۱۳۴۰ در «مراغه» متولد شد. وی تحصیلات خود را تا اخذ درجه دیپلم در رشته طبیعی در شهر خود ادامه داد و در همین دوران بود که با شدت گرفتن تظاهرات‌های مردمی علیه رژیم پهلوی، در راهپیمایی‌ها حاضر می‌شد.

«سیروس یزدانی مراغه» پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و با شروع جنگ تحمیلی، عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد و سرانجام ۱۳ آبان سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات «والفجر ۴»، در منطقه «حاج عمران» به خیل عظیم شهدا پیوست.

شهید «سیروس یزدانی مراغه» در وصیت‌نامه خود که در تاریخ ۲۲ مهر سال ۱۳۶۲ نگاشته شده، آورده است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ.»

حمد خدای را که انسان را آفرید و به او حق انتخاب داد. سپاس خدای را که انسان را در انتخابش هدایت نمود. شکر پروردگار را که این بنده ضعیف و عاصی را در دین محمد (ص) دوست‌دار علی (ع) و آل او قرار داد که تنها راه نجاتم و نجات همه در آن است.

خدایا، شکرت که به من سعادت دادی تا در کاروان خونین حسینی که از کربلا راه افتاده است و الان در جبهه‌های جنوب و غرب وطن عزیزمان در گردش است و هر دم عاشقانی را به سوی خود می‌خواند و با خود همراه می‌سازد، شرکت کنم.

الهی، این بنده‌ حقیر در شکرانه‌ این همه عطایا و نعمت‌ها، چیزی جز یک جان بی‌ارزش و ناقابل برای عرضه و تقدیم ندارد. سرافکنده و شرمنده‌ام که این دلق کهنه و ژنده را به پیشگاهت آورده‌ام تا شاید بر آن مشتری باشی و ناامیدانه منتظر نظر جمالت بر این کالای ناقابلم تا شاید نظر رحمتت بر من مسکین شامل گردد.

الهی، هر دم منتظر مأمورانت هستم که درب این زندان را بشکنند و مرا از زندان من، برهانند. خدایا، منتظر تکه و پاره‌های آهن و گلوله‌های آتشین هستم و مقدم‌شان را هر دم گرامی می‌دارم. منتظر و عاشقم، عاشق وصالت! آن کس که عاشقت شد، کِی می‌تواند این زندان را تحمل نماید؟! این مرغ بی‌قرار دل را که قرارش ربودی، اکنون هر دم خود را بر در و دیوار این قفس آهنین می‌کوبد تا شاید راه گریزی پیدا کند و اوج بگیرد و خود را در افق‌های بی‌کرانه فضل و عنایت‌هایت محو کند و خود را در نعمت عظیم راضیه دریابد و در جوارت به مرضیه برسد.

الهی، می‌خواهم مردنم بی‌ثمر نباشد؛ بلکه می‌خواهم کشته شدنم سد و مانعی هرچند کوچک در راه دینت اسلام باشد. می‌خواهم این کشته شدن، شاعرانه و عاشقانه باشد و تنها به خاطر وصال و رضایت تو باشد تا بلکه شهید واقعی باشم. حال که سعادت نصیبم گشته،‌ ای پدر،‌ ای مادر،‌ ای خواهر و‌ ای برادرم! می‌خواهم صبر پیشه سازید که خدا با صابرین است و محزون نباشید؛ زیرا من به عهد خود وفا کردم و امانت را به صاحبش رسانیدم. بر شماست که پیام‌رسان باشید تا شاید رحمت حق تعالی شامل شما نیز گردد. در آینده‌ای قریب، باز در کنار هم خواهیم بود.‌

ای مادر! شما سعادت من را می‌خواستید و دوست داشتید که ما باعث سربلندی شما گردیم. حال خوشحالم که به هر دو دست یافته‌اید؛ زیرا سعادتی بالاتر از مادر شهید بودن نیست!

الهی! رزمندگان راهت را توفیق عنایت فرما تا ریشه‌ کفر جهانی و ریشه‌ وسوسه‌های شیطان را از دل خود بر کنند و در هر دو پیروز باشند و بتوانند موجب خوشنودی و زینت آقا امام زمان مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش، خمینی بت‌شکن باشند.

الهی، فرج مهدی منتقم را نزدیک ساز! طول عمر بر نایب راستینش عنایت فرما! دشمنان را خوار و یاران را عزیز بدار. در آخر از کلیه برادران و آشنایان که توفیق دیدار نداشتم، حلالیت می‌طلبم و امیدوارم هرگونه بدی که از این جانب دیده‌اند، به بزرگواری خودشان ببخشند. اگر کسی بر من بدی روا داشته و دِینی دارد، من هم به رضای خدا بخشیدم. التماس دعا دارم.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

می‌خواهم شهادتم شاعرانه و عاشقانه باشد بیشتر بخوانید »

امام خمینی نجات‌دهنده و راهنمای صالح است/ بیایید مسلمان واقعی باشیم

امام خمینی نجات‌دهنده و راهنمای صالح است/ بیایید مسلمان واقعی باشیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «داود پوررستم دیزج» فرزند «فریدون» در دوم خرداد سال ۱۳۴۵ در روستای «دیزج خوشه مهر» شهرستان «مراغه» دیده به جهان گشود. وی هنگامی که در سال ۱۳۵۹ دوره تحصیلی راهنمایی را پشت سر می‌گذاشت، برادرش «محمدرضا» در درگیری با عوامل ضد انقلاب در «صائین دژ» به شهادت رسید.

او در مقطع راهنمایی به عضویت انجمن اسلامی دانش‌آموزان درآمد و بعد از مدتی به شورای مرکزی انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان کشور پیوست. وی ۷ مهر سال ۱۳۶۴ عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و ۲۳ بهمن همان سال، هنگام حضور در عملیات «والفجر ۸» در محور راست شهر فاو، در اتوبان فاو – بصره به شهادت رسید.

«داود پوررستم دیزج» در وصیت‌نامه آغشته به خون خود که به تاریخ ۱۶ بهمن سال ۱۳۶۴ (یک هفته پیش از شهادتش) نوشته، آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ»

خداوندا! چگونه وصیت‌نامه بنویسم! کسی که از سنگینی بار معصیت پشتش خمیده، چه وصیتی نماید تا مثمر ثمر واقع شود؟ ولی‌ ای رحمان و رحیم، می‌دانم تو خیلی بزرگواری! می‌دانم تو ارحم‌الراحمین هستی و من ای خدا، از درگاه رحمت و لطفت مأیوس و ناامید نیستم!

خدایا! تو تواب هستی و توابین را دوست داری، پروردگارا، من نمی‌خواهم آن‌گونه بمیرم که تو از من راضی نباشی! الهی، نیامرزیده و نبخشیده از این دنیا نبر! معشوقا، چه نافرمانی‌ها که نکردم؟! چه گناهانی که مرتکب نشدم؟! خداوندا، من پدر و مادر و برادران و خواهران مسلمان را زیاد اذیت کرده‌ام. الهی از تو می‌خواهم که موجبات رضایت مسلمین صالح و والدینم را که همانا رضایت توست، فراهم کنی!

برادران و خواهران مسلمان! مسلماً رستگاری آرزوی همه‌ ماست و همه دوست دارند عاقبت به خیر شوند و مقصد نهایی همه مرگ است؛ پس بیایید خودمان را بسازیم؛ چون هرلحظه ممکن است سنگ اجل به شیشه‌ عمر ما بخورد. بیایید تا آماده‌تر و با آغوش باز و با خیال راحت از مرگمان استقبال کنیم.

برادران و خواهران! بدانید در عصر حاضر که عصر ظلم، جور و بی‌عدالتی است، تنها نجات‌دهنده و راهنمای صالح، تا انقلاب منجی عالم بشریت، حضرت صاحب‌العصر و الزمان (عج)، «امام خمینی» است. بیایید تا دنباله‌رو صالح امام امت و شهدای عزیز باشیم. بیایید تا به گفته‌های رهبر عزیزمان و سفارش‌های شهدای گلگون‌کفن‌مان که نور چشمان‌تان می‌باشند، عمل کنیم. آگاه باشید که رضایت خالق بزرگوار ما، در وصایای ائمه اطهار (ع) و نایب و نور چشمان شما (شهدا) و در عامل بودن به آن‌ها نهفته است.

من وصیت نامه‌ام را در یک جمله خلاصه کنم: «بیایید تا مسلمان واقعی باشیم نه ظاهری».

در خاتمه از پدر، مادر، برادران و خواهر عزیزم تقاضای حلالیت دارم و به بخشش و بزرگواری‌شان بیش از همه امیدوارم. از تمام برادران و دوستانی که من همیشه باعث زحمتشان بودم حلالیت می‌طلبم. من خودم نیز همه را حلال می‌کنم، مگر کسانی را که از اوامر فرمایش‌های امام سرپیچی کنند و با خون شهیدان گران‌قدر تجارت کنند و کسانی را که در راس امور مسلمین قرار دارند و به اسلام عمل نمی‌کنند.

به امید زیارت مرقد مطهر حضرت سید الشهدا (ع) و بر پا نمودن نماز جماعت، به امامت روح خدا در بیت المقدس و به امید نابودی کفار و منافقین.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

۶۴/۱۱/۱۶

امام خمینی نجات‌دهنده و راهنمای صالح است/ بیایید مسلمان واقعی باشیم

امام خمینی نجات‌دهنده و راهنمای صالح است/ بیایید مسلمان واقعی باشیم

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام خمینی نجات‌دهنده و راهنمای صالح است/ بیایید مسلمان واقعی باشیم بیشتر بخوانید »

جانباز «حسن عبادی» به هم‌رزمان شهیدش پیوست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حسن عبادی جانباز گران‌قدر ۷۰ درصد پس از سال‌ها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت دعوت حق را لبیک گفت و به هم‌رزمان شهیدش پیوست.

شهید «حسن عبادی» در لباس ارتش جمهوری اسلامی ایران در ۲۵ تیر ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی جنوب در اطراف پادگان حمیدیه براثر انفجار مین مجروح شد.

پیکر شهید «حسن عبادی» امروز (یکشنبه) در مزار مطهر شهدای مراغه تشییع و در جوار هم‌رزمان شهیدش به خاک سپرده می‌شود.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

جانباز «حسن عبادی» به هم‌رزمان شهیدش پیوست بیشتر بخوانید »