شهدای مقاومت

مادر گرانقدر شهیدان «زاهدی بیدگلی» به فرزندان شهیدش پیوست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاجیه خانم «نگار کمالی» مادر بزرگوار شهیدان والامقام «ماشااله، محمود و مصطفی زاهدی بیدگلی» پس از تحمل سال‌ها بیماری و درد فراق فرزندان شهیدش به ملکوت اعلی پیوست.

پیکر پاک این مادر بزرگوار پنجشنبه ۲۳ بهمن در گلزار شهدای هفت امامزاده بیدگل و در جوار پیکر پاک فرزندان شهیدش به خاک سپرده شد.

شهید «ماشااله زاهدی بیدگلی» سال ۱۳۲۰ متولد شد و سال ۱۳۶۳ در جاده اهواز خرمشهر به درجه رفیع شهادت رسید.

شهید «محمود زاهدی بیدگلی» سال ۱۳۳۸ متولد شد و سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ به درجه رفیع شهادت رسید.

شهید «مصطفی زاهدی بیدگلی» سال ۱۳۴۷ متولد شد و سال ۱۳۹۶ در منطقه البوکمال استان دیرالزور سوریه به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

مادر گرانقدر شهیدان «زاهدی بیدگلی» به فرزندان شهیدش پیوست بیشتر بخوانید »

پیشرفت‌های شگفت‌انگیز ایران در عرصه‌های مختلف مرهون خون شهداست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت الله محمود محمدی‌عراقی عضو مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، در آیین رونمایی از مقبره شهدای گمنام بوستان ۲۲ بهمن منطقه ۱۹ پیشرفت‌های شگفت‌انگیز علمی، سیاسی، فرهنگی و نظامی کشور را حاصل فداکاری و ایثارگری‌های ملت بویژه خون شهیدان و نیز صبر و استقامت خانواده معظم شهدا دانست و اظهار داشت: خدا را شاکریم که امروز به برکت انقلاب اسلامی توانسته ایم در همه زمینه‌ها و ابعاد علمی، اجتماعی، نظامی و دفاعی، فناوری‌های نوین، بهداشت و درمان، عمران و آبادانی رتبه‌های بالایی را در بین کشور‌های پیشرفته دنیا بدست آوریم.

وی در بخش دیگری ضمن تشکر از اقدامات فرهنگی شهرداری تهران گفت: شهرداری‌ها به عنوان یک نهاد خدماتی در مقایسه با سایر نهاد‌ها بیشترین ارتباط را با مردم دارند.

احمد مسجدجامعی عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز پیرامون تمدن ایرانی و روحیه پهلوانی مردم این تمدن صحبت کرد و انقلاب اسلامی را از برکات این روحیه دانست.

به گفته وی جلوه پاک این روحیه پهلوانی در شهدا دیده می‌شود و از مصادیق بارز آن سردار سلیمانی بود که با داشتن این روحیه خود را همیشه متواضعانه سرباز این سرزمین می‌دانست و این موضوع گویای این است که چقدر ایشان با مردم و فرهنگ این کشور عجین بود.

در ادامه این مراسم سردار حسین دینی معاون هماهنگ کننده سپاه محمد رسول الله با اشاره اتفاقات مختلفی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در این کشور افتاده است، گفت: پرچم میهن اسلامی با درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی و استقامت مردم همچنان برافراشته است.

سرهنگ احمد یوسف‌پور فرمانده ناحیه مقاومت بسیج ابوذر نیز از دیگر سخنرانان این مراسم بود که ضمن تشکر از مدیریت شهری و شهردار این منطقه برای احداث این مقبره، از اقدامات این شهرداری در ارج نهادن به مقام شامخ شهدا تقدیر کرد.

در این مراسم همچنین علی توکلی شهردار منطقه احداث مقبره شهدا را کاری ماندگار و ارزشمند دانست که در راستای حفظ یاد شهدا و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت صورت گرفته است و بدون شک نیز رضایت خدا و خلقش را به همراه خواهد داشت.

او ادامه داد: امروز در این مکان مقدس گردهم آمده‌ایم تا با شهدای گرانقدر دفاع مقدس تجدید میثاق کرده و این پیام را به آن‌ها بدهیم که تا زنده هستیم یاد آنان را گرامی داشته و راهشان را ادامه خواهیم داد.

در این مراسم که حسن خلیل آبادی عضو شورای اسلامی شهر تهران، سردار کاظم یزدانی از فرماندهان بسیج سپاه محمد رسول الله، سرهنگ پاسدار رضا گرشاسبی فرمانده قرارگاه عملیاتی فتح، رضا جلالی مدیر کل امور ایثارگران شهرداری تهران، داود نورچه‌ای معاون فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران، سید حسین موسوی بلده رئیس شورای عالی قرآن شهرداری تهران نیز حضور داشتند یادمان شهدای گمنام بوستان ۲۲ بهمن با حضور مقامات، مسئولان حاضر و خانواده معظم شهدا رونمایی شد.

پخش کلیپ و اجرای موسیقی، اجرای گروه سرود، گل افشانی و ادای احترام به مقام شامخ شهدا از برنامه‌های جانبی این مراسم بود.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

پیشرفت‌های شگفت‌انگیز ایران در عرصه‌های مختلف مرهون خون شهداست بیشتر بخوانید »

برگزیدگان بخش سرباز انقلاب سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر معرفی شدند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در آیین اختتامیه سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر حسین مسافر آستانه دبیر جشنواره در پیامی تصویری با اشاره به بخش ویژه سرباز انقلاب با موضوع سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: این بخش با مشارکت معاونت فرهنگی و اداره کل امور هنری بنیاد شهید و امور ایثارگران به این جشنواره اضافه شد و نشان داد که این موضوع مسئله مهم اجتماعی ماست که هنرمندان به آن پرداخته‌اند.

در ادامه این مراسم برگزیدگان بخش‌های مختلف سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر از جمله بخش سرباز انقلاب با حضور سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سردار یعقوب سلیمانی معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران و سیدمرتضی حسینی مدیرکل امور هنری بنیاد شهید و امور ایثارگران معرفی و تقدیر شدند.

برگزیدگان این بخش به شرح زیر معرفی شدند:

موسیقی: مهدی کرمی برای نمایش «قاصد»

طراحی فضا: سیدمهرداد کاووسی برای نمایش «زهی خیال باطل»

بازیگری مرد: قدردانی از سیدمهرداد کاووسی برای نمایش «زهی خیال باطل»
برگزیده: سیدپویا امامی برای نمایش «زندگی با طعم باروت»

بازیگری زن: قدردانی از آرزو جعفری برای نمایش «قاصد»
برگزیده: نجمه مهرابی خوزانی برای نمایش «زندگی با طعم باروت»

طرح و ایده پردازی

برتر: مصطفی جعفری خوزانی برای نمایش «انگشتری»
برگزیده: سعید بادینی برای نمایش «ژنرال»

کارگردانی

برتر: سیدمهرداد کاووسی برای نمایش «زهی خیال باطل» و مجتبی خلیلی برای نمایش «زندگی با طعم باروت»
برگزیده: سعید بادینی برای نمایش «ژنرال» به عنوان کارگردان برگزیده

اثر برگزیده

نمایش «ژنرال» به کارگردانی سعید بادینی

«سرباز انقلاب» یکی از بخش‌های ویژه سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر بود که با حمایت و همکاری اداره‌کل امور هنری بنیاد شهید و امور ایثارگران با هدف ترویج فرهنگ مقاومت، ایثار، ولایتمداری، دفاع مقدس، مدافعان حرم، استکبارستیزی و بصیرت انقلابی و با پرداختن به شخصیت تأثیرگذار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار شد.

در این مراسم از خانواده شهید محسن فخری زاده نیز تقدیر شد و حامد فخری زاده، فرزند محسن فخری زاده در کلیپی درباره این شهید گفت: او به هنر و شعر علاقه داشت. معتقد بود موسیقی و مشتقات هنر جز جدایی ناپذیری از فرهنگ یک مملکت است.

مهدی دیگر فرزند او نیز بیان کرد: او زیبایی را در ذات می‌دانست نه در ظاهر. ایشان علاقه به موسیقی و آواز اصیل ایرانی داشتند. هم خوب می‌خواند و هم خوب آواز ایرانی را می‌شناخت. تسلط به این دو موضوع نگاهی را برایش آورده بود که معتقد بود آن مفهوم و معنای دقیقی که در شعر است، توسط موسیقی به حد اعلا می‌رسد.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

برگزیدگان بخش سرباز انقلاب سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر معرفی شدند بیشتر بخوانید »

جریان مقاومت حاصل صدور انقلاب است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عبدالله چینی‌چیان کارشناس مسائل سیاسی فرهنگی در مصاحبه با رادیو انقلاب اظهار داشت: این مقاومت حاصل صدور انقلاب است. از مصادیق مهم فرهنگ انقلاب دوست شناسی و دشمن شناسی و مبارزه است.

وی ادامه داد: فرهنگ مقاومت نه فقط در ایران بلکه در کشور‌های دوردست‌تر وجود دارد؛ بنابراین این حرکت وجود دارد و انقلابی که جز رهبر هیچ نداشت امروز به قدرتی نه فقط در منطقه بلکه در سطح جهان تبدیل شده است.

کارشناس مسائل سیاسی گفت: اینکه بایدن چنین موضعی گرفته فقط روی عدم درک نیست و سیاست هم هست.

وی درباره اینکه چرا معتقدند در برابر ایران باید موضع جدید گرفت؟ گفت: بایدن الان می‌خواهد ایران را کوچک بشمارد. موضع ایران را حمل بر پیشنهاد کردند. درباره دلیل چرایی سوالتان باید گفت که ریشه‌های بسیار عمیق تری هم دارد، چون که نوع جهان بینی و اهداف ما متفاوت و مقابل همدیگر است.

وی درباره اینکه قدرت ایران در هدفمندی بلند است افزود: اینکه ایران مومن خداگرا و معادگرا است و این اصل قدرت است. تمام رفتار‌های ما بر اساس باور‌ها و گرایش‌ها است.

چینه چیان ادامه داد: انقلاب‌هایی که بلندا و عمق ندارند از بین می‌روند. گاهی که آن‌ها نتیجه نمی‌گیرند می‌گویند بیایید مذاکره کنیم. آنچه انقلاب اسلامی به ایران آورد هویت بود و به خاطر اینکه هویت رنگ و سبقه ناسیونالیستی و ملی گرایانه نداشت کل مسلمانان را هویت بخشید.

وی ادامه داد: تلاش انقلاب در صدور انقلاب و فرهنگ انقلاب بود. انقلاب فرهنگ خداگرایی و طاغوت ستیزی را به همه جا صادر کرد.

چینه چیان افزود: جنگ ویرانی جنگ کشتار دارد و کندی دارد، اما دیدیم که چطور ما را محکم کرد و به تولید داخل کشاند و چطور این فرهنگ را صادر کرد. ترور شهید سلیمانی برای ما بد است یا خوب است؟ معلوم است که بد است یک عزیزی را اینجور ناجوانمردانه ترور کردند. آثاری که شهادت ایشان داشت معلوم می‌کند هرچه هم این روندمان را کند کند سبب رشد و شکوفایی از یک جناح دیگر می‌شود.

وی در ادامه بیان داشت: آن زمان که شعار مردم سالاری را سر دادند مقام معظم رهبری گفتند مردم سالاری اسلامی و دینی. ملی گفتن بدون الصاق واژه اسلامی محصور و خفه کردن هویت ملی ما است.

وی ادامه داد: حتی مراسم تحلیف بایدن نیز به طور مذهبی برگزار شد که تا به حال سابقه نداشته است و طور غیر متعارف بود.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

جریان مقاومت حاصل صدور انقلاب است بیشتر بخوانید »

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: تاریخ ایران‌زمین همواره شاهد ایثارگری‌ها و حماسه‌های مردان و زنانی است که تا آخرین نفس خود، در برابر متجاوزان و دشمنان این سرزمین ایستادگی کردند؛ بنابراین روایت این ایثارگری‌ها و حماسه‌ها، در دنیایی که دستگاه‌های تبلیغاتی غربی نظیر «هالیوود» در آن، در حال ساختن تاریخ تخیلی برای خود هستند تا خلأ قهرمان‌های نداشته خود را جبران کنند، امری لازم و ضروری است؛ چراکه این مردان و زنان در تاریخ پرافتخار ما، الگو‌های واقعی و قهرمانان حقیقی هستند؛ درحالی که غربی‌ها می‌خواهند شخصیت‌های خیالی خود را همراه با داستان‌های ساختگی، جایگزین قهرمانان حقیقی و الگویی برای نسل‌های آینده ما قرار دهند.

هشت سال دفاع مقدس تنها مقطعی کوتاه از تاریخ ایران‌زمین است که مردان و زنان زیادی در آن حماسه آفریدند؛ همان قهرمانان حقیقی، که برخی از آن‌ها برای جامعه و نسل‌های آینده شناخته‌شده هستند؛ مانند سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که از روستا‌های کرمان پا به دانشگاه انسان‌سازی دفاع مقدس نهاد و به یک چهره درخشان و قهرمان برای امت اسلامی تبدیل شد؛ اما این دانشگاه انسان‌سازی، فارغ‌التحصیل‌های دیگری هم دارد که شناخته‌شده نیستند؛ مانند بسیاری از جانبازان که سال‌های سال با درد و رنج‌های روحی و جسمی، دست و پنجه نرم کرده؛ اما هیچ‌وقت، نه از راهی که رفته‌اند پیشیمان شدند و نه خود را مدعی سهم از سفره انقلاب دانستند.

شهید «محبعلی فارسی» که همرزمانش او را با نام «حاج محب» می‌شناسند، یکی از همین اسطوره‌های شناخته‌نشده دوران دفاع مقدس است که عمری را در گمنامی مجاهدت کرد؛ از همان دورانی که از روستا‌های سیستان و بلوچستان به جبهه‌های دفاع مقدس پای نهاد و در لشکر ۴۱ ثارالله (ع)، در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی حماسه آفرید، تا زمانی که در اسارت، زیر شکنجه‌های دشمن قرار گرفت و سپس تا پایان عمر خود، با تحمل عوارض ناشی از شکنجه‌های دوران اسارت و همچنین اثرات گاز‌های شیمیایی غربی‌ها که به صدام هدیه داده بودند، استقامت کرد و سرانجام سال ۱۳۹۶ همزمان با روز ولادت جانباز دشت کربلا، چشم از دنیای فانی فرو بست و آسمانی شد.

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش

«حاج محب» با وجود این‌که در زندگی خود سختی‌های زیادی را متحمل می‌شد؛ اما هیچ‌وقت مشکلاتش را به کسی نمی‌گفت؛ ولی با این وجود، گمنامی و مشکلاتش برای «حاج قاسم» پوشیده نبود؛ بنابراین سردار دل‌ها سعی می‌کرد تا گه‌گاهی به همرزم قدیمی خود سر بزند و هوای او را داشته باشد و وقتی هم که «حاج محب» به شهادت رسید، بازهم فرمانده، خود را از جبهه مقاومت به سیستان و بلوچستان رساند و در مراسم تشییع او شرکت کرد.

«حاج قاسم» وقتی برای شرکت در مراسم تشییع «حاج محب» به سیستان و بلوچستان آمده بود، از آن‌جایی که همیشه دغدغه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را داشت، به خانواده حاج محب تأکید کرد که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»؛ چراکه به عقیده سیدالشهدای مقاومت، فرماندهی «حاج محب» تازه شروع شده بود؛ قوی‌تر و زنده‌تر از قبل.

«قدسیه سرگزی» همسر جانباز شهید «محبعلی فارسی» همانند دیگر همسران جانبازان، سال‌های سال در کنار این جانباز فداکار، ایثارگرانه از وی پرستاری کرد؛ وی در گفتگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرگذشت زندگی پر فراز و نشیب خود و همسر جانبازش را روایت کرده است، تا به درخواست شهید «حاج قاسم سلیمانی» مبنی بر این‌که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»، جامه عمل بپوشاند.

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش

همسر «حاج محب» در بخش اول این گفتگو به روایت مجاهدت‌های این شهید والامقام در دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و دوران هشت سال دفاع مقدس پرداخته و در بخش دوم و بخش سوم این گفتگو نیز، گوشه‌ای از مشکلات جسمی «حاج محب» و زندگی پر فراز و نشیب وی را تشریح کرده است. همچنین در بخش چهارم این گفتگو، روایت‌هایی از حضور سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» در منزل شهید «محبعلی فارسی» که از زبان همسرش روایت شده است را خواندید؛ آن‌چه در ادامه می‌خوانید بخش پنجم این گفتگو است.

زاهدان من را رها نمی‌کند!

چندسالی که من با «حاج محب» زندگی مشترک داشتم، تا آن‌موقع قسمت نشده بود که باهم به زیارت یا سفر خاصی برویم؛ بنابراین «حاج محب» یک‌بار از یکی از افرادی که از طرف «حاج قاسم» به عیادتش آمده بود، درخواست کرد تا شرایط را برای سفر من و فرزندانم به زیارت کربلا فراهم کند؛ اما من گفتم که «حاجی! ما بدون تو نمی‌رویم»، وقتی که دید من روی این موضوع تأکید دارم، گفت: «چرا، می‌روید!»؛ البته باز هم قسمت نشد.

بعد از این سفارشِ «حاج محب»، مدت‌زمان کوتاهی نگذشته بود که فرزندان‌مان در ایام عید نوروز برای دیدن ما به زاهدان آمدند، وقتی می‌خواستند به تهران برگردند، دخترم از پدرش قول گرفت که برای تولدش که پنجم اردیبهشت بود، به تهران برویم؛ اما از تولد دخترم چندروزی گذشت و نتوانستیم برویم، به «حاج محب» گفتم که: «تولد «منصوره» که نرفتیم، برای ماه رمضان می‌رویم؟»، گفت: «ان‌شاءالله»، گفتم «این ان‌شاءالله‌هایی که تو می‌گویی، دلت نمی‌آید زاهدان را رها کنی!». گفت: «من از زاهدان دل می‌کنم، زاهدان من را رها نمی‌کند»؛ اما من به حکمت این جمله «حاج محب» پی نبردم که چرا این حرف را زد.

«حاج محب» با توجه به این‌که «پاسدار»، «جانباز»، «آزاده» و هم «معلم» بود، همزمان با اعیاد شعبانیه (سالروز ولادت حضرت امام حسین (ع) مصادف با روز پاسدار، سالروز ولادت حضرت ابوالفضل (ع) مصادف با روز جانباز و سالروز ولادت حضرت امام سجاد (ع) به‌عنوان یکی از آزادگان حادثه عاشورا) خیلی از دوستان و همرزمانش با وی تماس گرفته و این ایام را به او تبریک گفتند؛ خصوصاً این‌که سالروز ولادت امام سجاد (ع) مصادف شده بود با ۱۲ اردیبهشت که روز «معلم» است.

واقعه کربلا همین‌جا اتفاق افتاده است!

روز ولادت حضرت ابوالفضل (ع) بود؛ من آن‌روز خواب دیدم که مهمان دارم، در همین حال می‌خواستم در اتاق چادر سرم کنم که دیدم یک چادر بسیار زیبا وجود دارد؛ وقتی این چادر را برداشتم تا آن را سر کنم، آن‌قدر این چادر سنگین و زیبا بود که وقتی آن را سر کردم، طاقت نیاوردم؛ با این حال محکم زیر سنگینی آن ایستادم. وقتی دقت کردم، روی این چادر نقش گل و بوته‌های زیبایی وجود داشت که انگار کاملاً طبیعی بودند؛ مانند گل‌های ریز زرد، آبی، صورتی و… که در فصل بهار، در باغچه‌ها رشد می‌کنند؛ انگار قطعه‌ای از زمین باشد که قابل انعطاف است.

چادر را سر کردم و رفتم از اتاق بیرون و در حالی که مهمان‌ها حضور داشتند، کنار «حاج محب» نشستم و به او گفتم: «حاج آقا! من را موعظه کنید». حاجی دست خود را به سمت قبله دراز کرد و یک بیابان را به من نشان داد و در حالی که آن جا «شهر سوخته» سیستان و بلوچستان نبود، گفت: «می‌دانی چرا به این‌جا می‌گویند شهر سوخته!»، گفتم: «نه»، به حالت موعظه گفت: «چون واقعه کربلا همین‌جا اتفاق افتاده است. خون عباس بن علی (ع) همین‌جا ریخته شده است. عباس بن علی همین‌جا پرپر زده است!»، بعد من در همان عالم خواب، به «حاج محب» گفتم: «چه جالب پس می‌شود در این‌جا ضریح گذاشت!»، گفت: «بله». وقتی از خواب بیدار شدم، برای «حاج محب» این خواب را تعریف کردم و سوال کردم که «تعبیر این خواب چیست؟»، لبخندی زد و گفت: «معلوم می‌شود؛ الله اعلم، من که معبر خواب نیستم».

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش

دلتنگی برای مادر…

در این مدت که ما در سیستان و بلوچستان بودیم، «حاج محب» برای من و تمام خانم‌های فامیل «چادر مشکی» و برای همه مرد‌ها «پیراهن» خریده بود؛ بنابراین من به شوخی گفتم که «حاجی لااقل پسری داماد کن… این همه کادو می‌دهی، به چه مناسبت است؟»، گفت: «چه کار داری خانم؟ این‌ها یادگاری است!».

«حاج محب» بعد از این‌که این یادگاری‌ها را داد، به من گفت که «خانم! چادرت را برش زدی؟»، گفتم: «نه»، گفت: «برو چادر را بیاور و درست کنم». آن‌روز، سالروز ولادت حضرت ابوالفضل (ع) بعد از اذان ظهر بود، چادر را برش زدیم، خرده پارچه‌ها را که جمع کرد، دیدم ایستاده است و یک‌مقداری حالت بی‌قراری دارد. گفتم: «حاجی درد یا مشکلی داری؟»، گفت: «نه، دلم تنگ شده است» و مکرراً این جمله را تکرار کرد، گفتم: «برای کی دلت تنگ شده، برای بچه‌ها؟»، گفت: «نه، برای ننه جانم!»، منظورش مادر من بود، من هم به‌شوخی گفتم: «ننه‌جان تو، یا ننه‌جان من؟»، گفت: «مگر من چندتا ننه‌جان دارم؟»، دوباره گفتم: «برای کی دلت تنگ شده؟»، گفت: «برای مادرم، برای مادرم…». به‌یک‌باره در ذهنم آمد که یک‌زمانی از دوران اسارت خود، خاطره تعریف می‌کرد و می‌گفت: «وقتی یکی از بچه‌ها اذیت می‌شد، می‌گفت: آخ مادر…»، که بعداً فهمیدم که منظورش از مادر، «حضرت زهرا (س)» است. «حاج محب» همچنین در این خاطرات خود، می‌گفت: «آن‌زمان دوست داشتم که با یک زن «سیده» وصلت کنم.» و من هم به شوخی و خنده می‌گفتم: «منم دوست داشتم با یک «سید» وصلت کنم، حالا که گیر هم افتادیم، چه‌کار کنیم؟». در پاسخ می‌گفت: «خانم! شیعیان همه فرزندان اهل بیت (ع) هستند و ان‌شاءالله ما را نیز به فرزندی خودشان قبول می‌کنند.»؛ این‌گونه شد که من یک‌مقداری در فکر فرو رفتم؛ اما از او سوال نکردم؛ چراکه حاجی در زمان صحبت کردن نفس کم می‌آورد و بنابراین من خیلی وی را سوال‌پیچ نمی‌کردم، بماند که برخی این موضوع را به‌حساب بی‌توجهی و بی‌خیالی من گذاشتند؛ اما واقعیت این بود که من دوست نداشتم که صحبت کند و نفس کم بیاورد و بعد از آن سرفه کند و به ریه‌هایش فشار بیاید و…

نفس‌های آخر…

چادر را که برش زدیم، رفتم تا آن را در اتاق بگذارم ـ همان اتاقی که در خواب دیده بودم ـ، اما هنوز یک قدم نرفته بودم که خواهرزاده‌ام -که برای بررسی کپسول‌های اکسیژن به منزل ما آمده بود- صدا زد: «خاله، خاله…»، چادر را روی زمین انداختم و برگشتم، دیدم که «حاج محب» رو به قبله زانو زده است، به‌گونه‌ای که انگار می‌خواهد سجده کند. فکر کردم که می‌خواهد ظرف آب را بردارد؛ وقتی آمدم تا ظرف آب را به او بدهم، دیدم که دارد کبود می‌شود؛ بنابراین سریعاً اکسیژن و ماسک را به او وصل کردیم و «یاحسین، یاحسین…» گفتیم؛ چون در سوییت سازمانی سپاه بودیم، به خواهرزاده‌ام گفتم که «احسان داد بزن تا دیگران بیایند و کمک کنند»، سرباز‌های داخل شهرک آمدند و زنگ زدند به اورژانس. وقتی به بیمارستان رفتیم، گفتند «کاری نمی‌توانیم انجام دهیم» و چند شوک به «حاج محب» هم زدند و تا فردای آن روز در آی. سی. یو بود؛ اما دیگر علائم حیاتی نداشت و پزشکان گفتند که «دیگر هیج راهی ندارد.»؛ آن‌شب هم من مانند همیشه تا صبح در آی. سی. یو بالای سر «حاج محب» بودم و چندباری هم وضعیت وی تغییر کرد؛ اما دیگر بوق دستگاه ممتد شد و نهایتاً با او خداحافظی کردم. وقتی پرستاران آمدند که من را بیرون کنند، قبول نکردم و گفتم که خودم کار‌های او را انجام خواهم داد.

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش

آسمان گریست…

چشم‌های «حاج محب» تا لحظه آخر باز بود؛ بنابراین چشم‌های او را بوسیدم و آن‌ها را بستم. وقتی کارهایم تمام شد، پرستار‌ها گفتند که «برو بیرون می‌خواهیم او را در کاور قرار دهیم»؛ اما باز هم قبول نکردم و گفتم که «می‌خواهم ببینم که کاور اندازه‌اش است یا نه؟»؛ چراکه تعریف می‌کرد؛ در جبهه معمولا کیسه خواب اندازه‌اش نبود و معمولاً سرش بیرون می‌ماند؛ اما الحمدلله دیدم که کاور اندازه‌اش بود. لحظاتی که در بیمارستان بودم، برخی آمدند؛ از همرزمانش گرفته تا بچه‌های سپاه و…

آن‌روز وقتی پیکر «حاج محب» را تحویل سردخانه دادیم و از بیمارستان بیرون آمدیم، انگار که آسمان به‌یک‌باره سوراخ شد و در مدت نیم‌ساعت آن‌قدر باران بارید که احتمال دادند سیل به‌راه بیافتد؛ این درحالی بود که سال‌ها در سیستان و بلوچستان خشکسالی بود و در اردیبهشت هم سابقه نداشت که باران ببارد.

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

بی‌قراری شهید «محبعلی فارسی» برای حضرت زهرا (س) پیش از شهادتش بیشتر بخوانید »